سوابق مشعشع! سناتور جمال امامی


18 ارديبهشت 1399


لیدر اقلیت دوره سابق و مخالف دکتر مصدق

     سیگارى را با سیگار دیگر آتش مى‌زند و مى‌کشد سپس ناتمام آن را زمین­ مى‌گذارد و سیگارى دیگر آتش مى‌زند.

فرزند ششم آیه‌اللّه‌ حاجى امام جمعه خوئى مردى تند و عصبانى است احتمالاً به ­این دلیل رفقا میل ندارند در امور سیاسى زیاد با جمال امامى مهاجه[مُحاجّه] کنند.

زیرا خطر این (بحث سیاسى) به همان جا پایان مى‌یابد که بحث با طلاب سابق ­مدرسه سپهسالار مى‌انجامید، حالا چرا عاقل کند کارى که باز آید پشیمانى.

مرحوم آیت‌اللّه‌ پدر جمال در دوره اول مشروطیت به نمایندگى علماى ­آذربایجان انتخاب شد و در آن زمان (جمال آقا) طفل ابجدخانى بود که به تهران ­آمد.

این فرزند آیت‌اللّه‌ پس از تحصیل در مدرسه سن‌لویى و در دارالفنون و حقوق­(اقبال).....

سال 1923 عازم اروپا شد و هفت سال در بروکسل و پاریس به تحصیل و تکمیل­ علوم و فنون «آنچه خوبان همه دارند» پرداخت و در سال 1930 یعنى 3 سال ­قبل از آن که قرارداد نفتى به امضا برسد وارد ایران شد تا چشم باز کرد قرارداد­ نفت امضا شد و او مصدر کارى نشده بود تا­ در این باره اظهار عقیده‌اى بنماید.

جمال بعداً رشید و وارد مجلس شد. وى عضو کمیسیون نفت در دوره 16 بود و ­توانست آزادانه عقیده خود را درباره آن بیان کند.

جمال امامى مدتى در وزارت اقتصاد ملى عضو بود و چندى هم مورد غضب ­مرحوم تیمورتاش قرار گرفت و از کار برکنار گردید، حالا چه خورده حسابى با ­آن مرحوم پیدا کرد خدا عالم است.

جمال امامى تا سال 1315 مدتى رئیس اداره اتومبیل بود و چندى هم رئیس­ شرکت‌هاى سیار ولى وقتى امیرخسروى وزیر شد کار (جمال) رونق گرفت زیرا­ مدتى رئیس بازرسى و چندى هم رئیس (باربرى) گردید: بر این شغل آنقدر باقى­ بود تا آن که متفقین وارد ایران شدند.

جمال که همواره در راه ترقى سیر مى‌کرد مدیرعامل بانک رهنى گردید در این­ موقع بود که او را به وکالت مجلس انتخاب کردند.

تا مدت‌ها پیش مدیرکل (ع) یا رهبر حزب عدالت یک (ع) گنده‌اى که از جیم ­بند جیمى‌ها هم بزرگتر بود همواره بر روى یخه کت خود نصب مى‌کرد و با آن­ هیکل درشت خود به این طرف و آن طرف مى‌رفت و (عین) مى‌تراشید، همین­(عین‌ها) بود که در وقایع سال 24 یک کشته در خیابان مسجد سپهسالار داد.

این حزب که مواد اساسنامه‌اش از 200 متجاوز بود. اعضایش نمى‌دانستند براى ­چه دور هم جمع شده‌اند (تا وقتى که رؤسا بر خر مراد سوار شدند.)

ولى باید دانست که روزگارى حزب عدالت برو بیایى داشت و رجال مى‌خواستند­ خود را به آن حزب وابسته سازند تا ترقى کنند، مى‌گویند از روزى که (امامى) ­وکیل شد مشروطیت تأمین گردید و به تدریج حزب مانند «برف و آفتاب ماه ­اسد» تبدیل به  مایع  گردید به  طورى  که  امروز نه از تاک نشان است و نه از تاکنشان. جمال امامى مدتى تحت عنوان (حشرات ‌الارض) از طرف قوام‌السلطنه به زندان­ افتاد و در آنجا در خدمت سید ضیاءالدین به سر برد. موقعى که مستخلص شد ­زمانى بود که فرقه دمکرات آذربایجان منحل شده بود. چون سابقه مخالفت­ شدید با دستجات چپ داشت در هیچ مورد از مخالفت دست بر نمى‌داشت شاید هم علت توقیف وى براى دلخوش ساختن دست چپى‌ها بود. «یک سال از زندان او مى‌گذشت جمال به خشنودى به رفقا گفته بود گرچه­ سیاست روز اقتضا مى‌کرد که ما به زندان افتیم ولى امروز خوشوقتیم که نظر ما ­تأمین شده است.» یعنى احزاب چپ همه به رحمت ایزدى پیوسته‌اند.

 «جمال» با وجودى که از لحاظ سیاسى با دستجات مخالف دشمنى سرسخت ­دارد با جنس مخالف دوستى انقطاع‌ ناپذیر ابراز مى‌کند، واقعاً بشر آکنده از­ احساسات ضد و نقیض است.

 بد نیست که بدانید یکى از برادران جمال که در دوره دیکتاتورى نماینده مجلس ­بود به علت اشتباه یا لغزشى که در کار سیاست(!) ابراز داشت از نمایندگى ­مجلس معلق و به محاکمه دعوت شد، به طورى که خودش نمى‌داند که چه کرده ­است. بالنتیجه به مرحوم (کمره‌اى) روى آورد وى گفت:

«حالِ تو عیناً شبیه آن کسانیست که جنى شده و بدون بسم‌اللّه‌ شب یا سنگ ­انداخته‌اند و یا آب جوش روى بچه جن‌ها ریخته‌اند و حالا غشى شده و هر روز ­پاهاى آنها به هوا مى‌رود و شلاق مى‌خورند.» و او براى اینکه رفع این گرفتارى ­از وى بشود به ساداتى که دعا مى‌نویسند مراجعه نمود. وزیر مشاور مرحوم هژیر خوب مى‌داند که آن مرحوم درباره نفت جنوب چه ­رُلى عجیب بازى مى‌کرد. این است که در این وادى خطرناک با احتیاط قدم­ مى‌گذارد که خوش عاقبت شود. وقتى ساعد نخست‌وزیر شد چون قرار بود هر وزیرى را به کارى که اطلاع ندارد ­بگمارند، جمال را به سر کارى گذاشت که ابداً اطلاعى از آن نداشت یعنى او را­ وزیر کار کرد. موقعى که وى وزیر کار شد شخصى را به معاونت انتخاب کرد. او جواب داد من با­ هر شخصى کار مى‌کنم جز با اشخاص بلند قد(!) که کار کردن با آنها برایم ­غیرقابل تحمل است. این عضو سابق کمیسیون نفت یک برادرش کمیسر عالى ایران در شرکت سابق نفت در لندن بود.

­امامى مردى صریح‌اللّهجه و با هوش و یک دنده و عصبانى است. در دوره­ شانزدهم در زمان حکومت مصدق او لیدر اقلیتى شد که روزنامه‌هاى مخالف ­آنها را (بچه‌هاى استوکس) نام نهادند. امامى در چند ماهه اخیر دوره 16 حملات شدیدى به مصدق کرد و مدتى در­ مجلس متحصن بود به این عذر که تأمین ندارد. بدبختى امامى آن بود که ­همکارانش اشخاصى متجانس و خوشنام نبودند. بدین طریق حملات وى­ اثرات معکوسى داشت و دولت مصدق را بیشتر تقویت مى‌کرد. جمال امامى زد و بند را از قوام آموخته است. هر وقت سرکار باشد رفقا را به ­کارهاى حساس مى‌گمارد. مى‌گویند از جواز نانوایى و تابلوى اتوبوس‌هاى­ تهران بدش نمى‌آمد؛ حتى در دوره ساعد و وزارت او چیزهایى مى‌گویند که­ بدون مدرک است و اظهارش باب زحمت مخلص شما مى‌شود. خوشمزه اینجاست همین لیدر اقلیت مخالف دکتر مصدق اولین کسى بود که به ­دکتر مصدق (که وکیل مجلس بود) پیشنهاد زمامدارى کرد. جمال امامى

 

 

 




منبع: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، جمال امامی، صفحه 289 و 290، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1388.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.