ازدواج فرهاد مسعودی مدیر مؤسسه و نشریات اطلاعات با دختر بهائی مشهور فؤاد روحانی


09 بهمن 1400


فرهاد مسعودی در مرداد ماه 1318 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. وی فرزند ارشد سناتور عباس مسعودی ـ رئیس مؤسسه‌ی اطلاعات و از رجال سرشناس عصر پهلوی ـ بود. تولد فرهاد مقارن با آخرین سال‌های سلطنت رضا شاه و در اوج دیکتاتوری وی بود.

دوران کودکی فرهاد مسعودی، برعکس پدرش که با سختی و فقر همراه بود، در ناز و نعمت و تنعم گذشت و به همین دلیل شخصیتی ضعیف و عیاش پیدا کرد که در اسناد ساواک نیز به آن اشاره شده است. بی‌شک اگر توجهات عباس مسعودی و شرایط زمانی و مکانی که فرهاد در آن پرورش یافت به‌گونه‌ی دیگری بود، وی هیچگاه به اشتهاری که بعداً به آن دست یافت، نمی‌رسید.

فرهاد دوران تحصیل خود را در تهران آغاز کرد و پس از طی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی برای ادامه‌ی تحصیل عازم خارج از کشور شد. وی سال‌های 1328 تا 1332 ﻫ ش را در مدرسه‌ی بسیار معروف «لُه‌روزه‌«  سوئیس گذراند. لُه روزه همان مدرسه‌ای است که محمدرضا شاه در آن تحصیل کرده بود.

فرهاد در سال 1332ﻫ ش به ایران بازگشت و تحصیلاتش را در مدرسه‌ی آمریکایی تهران تا سال 1336 ادامه داد، سپس به آمریکا رفته و ابتدا در دانشگاه «سیراکیوز» و پس از آن در دانشگاه «مینوسوتا» به تحصیل پرداخت و سرانجام در سال 1340 موفق به اخذ مدرک لیسانس روزنامه‌نگاری از دانشگاه اخیر شد. تحصیل فرهاد مسعودی در رشته‌ی روزنامه‌نگاری را باید حاکی از نگاه حرفه‌ای و سودجویانه‌ی عباس مسعودی در عرصه‌ی مطبوعات دانست. وی ظرف مدت کوتاهی توانسته بود تعداد مجلات و نشریه‌های وابسته به مؤسسه‌ی اطلاعات را افزایش داده و تیراژ آنها را نیز بالا ببرد. از آن جایی که عباس مسعودی تحصیلات آکادمیک نداشت، از طریق پسرش می‌توانست این نقیصه را بر طرف کند. فرهاد مسعودی پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت و در روزنامه‌ی اطلاعات به عنوان معاون و سپس قائم مقام، در کنار پدرش تا سال 1353 به فعالیت ادامه داد و با مرگ عباس مسعودی به عنوان رئیس مؤسسه انتخاب شد.

فرهاد مسعودی بنا به نص صریح اسناد ساواک، شخصی عیاش و فاسد بود که در یک مورد هنگام بازگشت از یک مراسم شبانه با یک کامیون تصادف کرد و چند نفر از همراهانش از جمله یک زن که دارای سوء شهرت بود، کشته شدند. مورد دیگر به فروردین 1342 هـ ش باز می‌گردد که در آن فرهاد مسعودی هنگامی که قصد تجاوز به یک دختر را داشت، با مقاومت و اعتراض یکی از مستخدمین منزلشان به نام «حسین پرورش‌نیا» روبرو شده و وی را با اسلحه به قتل می‌رساند. ماجرای این قتل در اسناد ساواک به تفصیل بیان شده است. متأسفانه به‌رغم اینکه هیچگونه تردیدی در مورد ماجرا وجود نداشته است، پرونده تنها دو سال و نیم بعد، یعنی در سال 1344 و به دنبال اعتراض یکی از اقوام حسین پرورش‌نیا مورد بررسی قضایی قرار می‌گیرد، ولی با تهدید و تطمیع افراد و سفارش‌های صورت گرفته، فرهاد مسعودی تبرئه و بر جنایت هولناکش سرپوش گذاشته می‌شود.

 فرهاد مسعودی هنگام سفر به شوروی در سال 1344 از کوچک‌ترین فرصت برای ارضای امیالش غافل نبود. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:

«اطلاعاتی که از مسکو به ما رسیده حاکی است که فرهاد مسعودی کمتر در تشریفات رسمی شرکت می‌کرده و بیشتر در فکر زن بازی- عیاشی و گذرانیدن اوقاتش در مغازه‌ها، کاباره‌ها و رستوران‌ها می‌گذشته است.»

پس از مرگ عباس مسعودی، بنا بر اجماع اولیه‌ی ورثه و به منظور «حفظ و صیانت روابط خانوادگی و بزرگداشت شهرت و شئون چندین ساله پدر بزرگوار خودموافقت شد تا کلیه‌ی حقوق و مزایای مؤسسه‌ی اطلاعات و همچنین سهام شرکت سهامی ایران چاپ» به فرهاد مسعودی منتقل شود. با وجود این توافق اولیه ظاهراً چندی بعد خواهران مسعودی خواستار لغو آن شده و اسنادی نیز در همین زمینه در دست است که از وی شکایاتی داشته‌اند. فرهاد مسعودی با وجود این اعتراضات، ریاست بر مؤسسه‌ی اطلاعات را به دست آورد و تا پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به کار خود ادامه داد.

وی در دوره‌ی حدوداً چهار ساله‌ی ریاستش بر مؤسسه‌ی اطلاعات  انتقادی از اوضاع جاری مملکت نکرد و در همه‌ی عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی مذهبی مدافع سیاست‌های رژیم پهلوی بود. این در حالی است که در مقطع فوق، جنبش اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) در حال گسترش بود و قاطبه‌ی مردم از نهضت و رهبر کبیر آن حمایت می‌کردند. متأسفانه مسعودی به جای همراهی با توده‌های خروشان مردم تا آخرین ماه‌های سقوط پهلوی روزنامه‌اش را به عنوان تریبونی در خدمت رژیم قرار داده بود. انتشار مقالات ضد مذهبی روزنامه‌ی‌ اطلاعات بازتابی منفی در سراسر کشور داشت و باعث تحریم و تهدید کارکنان آن می‌شد. مقاله‌ی «ایران و استعمار سرخ و سیاه» از جمله‌ی این مقالات است که در 17 / 10 / 56 چاپ و با واکنش علما و مردم مواجه شد و حوادث تلخ 19 دی قم را به وجود آورد.

اگر چه نمی‌توان به کنه اعتقادی مردم به ‌طور قطع و یقین دست یافت و مکنونات درونی آنها را کشف کرد، اما ظواهر و قراینی وجود دارد که با کمک آنها می‌توان تا حدودی ابهامات موجود درباره‌ی باورهای اشخاص را زدود و به رهیافت‌های درونی آنها نزدیک‌ شد. درباره فرهاد مسعودی علاوه بر مطالب پیش گفته، می‌توان ازدواج وی با «نگار روحانی» از بهائیان شناخته شده و دختر «فؤاد روحانی»[1] یکی از معروف‌ترین خانواده‌های وابسته به تشکیلات بهائیت، اشاره کرد. فؤاد روحانی در رژیم پهلوی مناصب و مشاغل مهمی در اختیار داشت و در کنار چهره‌هایی چون: امیرعباس هویدا، تیمسار ایادی، ثابت پاسال و بسیاری دیگر از بهائیان برای تبلیغ و گسترش بهائیت در ایران می‌کوشید. پیوند میان مسعودی‌ها و فؤاد روحانی می‌تواند ناشی از سیاست‌های انگلستان در نزدیک ‌کردن وابستگانش به یکدیگر باشد. به هرحال ازدواج فرهاد مسعودی با نگار روحانی در همان زمان واکنش‌هایی را در میان طبقات مذهبی جامعه به دنبال داشت و سبب شد تا وی با صدور بیانیه‌ای خود را از فشار این انتقادات رهایی بخشد.

سند زیر در همین باره است و می‌تواند دست مایه پژوهشی جدید درباره فرهاد مسعودی، فؤاد روحانی، نگار روحانی و فعالیت بهائیان در کشور در آن سال‌ها باشد.

******

 

از: 20هـ4                                                          تاریخ: 13 / 7 / 1349

به: 321                                                         شماره: 25004 / 20هـ4

 

موضوع: ازدواج نگار روحانی با فرهاد مسعودی

موضوع ازدواج نگار روحانی دختر فؤاد روحانی با فرهاد مسعودی پسر سناتور مسعودی باعث نگرانی بعضی از روحانیون گردیده بدین معنی که چون فؤاد روحانی بهائی می‌باشد لذا جامعه روحانیون از این وصلت اظهار نگرانی نموده‌اند. این موضوع توسط آیت‌اله شهرستانی و دکتر صالحی (معمم) به سناتور مسعودی ابلاغ گردیده است، در نتیجه نگار روحانی طی اقرارنامه‌ای اعلام کرده است که: اینجانب مسلمان هستم و به پیغمبر اسلام محمدبن عبداله (ص) و دوازده امام که آخرین حضرت ولی عصر می‌باشد ایمان و اعتقاد دارم و بدین وسیله موضوع نگرانی جامعه روحانیون رفع گردیده است.

نظریه شنبه- نظر خاصی ندارد.

نظریه یکشنبه- به احتمال قوی خبر صحت دارد.

نظریه چهارشنبه- نظریه یکشنبه مورد تایید است.

 

 

پی‌نوشت‌:


[1] . فؤاد روحانی، در 30 مهر 1286‌ه‍ ش از پدری به نام میرزا علی‌اکبر روحانی میلانی (محب السلطان) و مادری به نام مولود از خاندان بهائی در تهران به دنیا آمد. مادر او اصالتاً یهودی بود که با شکل‌گیری فرقه بهائیت خاندان وی نیز در سلک بهائیت درآمدند. فؤاد روحانی تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در مدرسه تربیت بنین تهران طی کرد و فوق لیسانس خود را از انگلستان در رشته حقوق دریافت نمود. بعد از بازگشت به ایران به استخدام کمپانی نفت انگلیس‌- ایران در آمد و از تاریخ  22  /  12  /  1925 تا 28  /  2  /  1930‌ به عنوان معاون و از 1  /  03  /  1930 تا 31  /  10  /  1932 به عنوان معاون کارگزینی مشغول به کار شد. روحانی در اوج مبارزات ملی شدن صنعت نفت سِمَتِ مشاورتِ حقوقیِ شرکت را بر عهده داشت و از کودتای انگلیسی- آمریکایی 28 مرداد 1332 بدین سو، پلههای ترقی را در حوزه‌ی مأموریت خویش را با سرعت در نوردید.

فؤاد روحانی در خاطرات‌ خود می‌گوید: «... در شرکت ملی نفت ایران به عنوان مشاور حقوقی مشغول به کار شدم، بعد عضو هیئت مدیره شدم(18  /  4  /  1332)، و بعد هم در حدود شش سال قائم مقام رئیس هیئت مدیره بودم(‌1339-1334). بعد به دبیرکلی اوپک انتخاب شدم و سه سال و نیم در آن جا بودم(1961-‌1964‌م  /   1339-‌‌1342‌ش) و در این مدت البته همچنان عضو شرکت ملی نفت بودم. بعد از آن که کارم در اوپک تمام شد به شغل سابقم در شرکت برنگشتم و به سمت مشاور نخست وزیر منصوب شدم». فؤاد روحانی از 1342تا پیروزی انقلاب با این سمت به اهداف اسرائیل و تشکیلات بهائیت خدمت می‌کرد.

فؤاد روحانی در سال 1306 با روحان فتح‌اعظم ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج دو دختر به نام‌های گیتی و نگار است. وی در این باره چنین می‌گوید: «بنده در سن بیست و یک سالگی متأهل شدم و دو دختر دارم که یکی از آن‌ها متأهل و دارای سه فرزند است و دیگری مجرد.»

روحانی به زبان‌هاى انگلیسى و فرانسه آشنایی داشت، به علت تسلط بر این زبان‌ها آثاری چند، همچون: جمهور اثر افلاطون، کلیات زیبا ‌شناسی اثر بندتو کروچه، پاسخ به ایوب و روانشناسی و دین اثر کارل گوستاو یونگ، تاریخ افکار اجتماعی از افسانه تا علم اثر بکر و بارنز را به فارسی برگرداند و همچنین کتاب الهی‌نامه عطار نیشابوری را به زبان فرانسه ترجمه کرد.

فؤاد روحانی را می‌توان از جمله افرادی دانست که در گروه وابستگان به انگلیس قرار داشتند و در این راه افراط می‌کردند؛ تا آن‌جا که ساواک از وی به عنوان نوکری مرموز در راستای اهداف انگلیس یاد می‌کند: «نام‌برده یک فرد بهائی است و همچنین نوکری مرموز که دارای یک قبله آن هم رودخانه تایمز انگلیس است و تمام آن‌ چه که در اختیار دارد را در راستای نوکری انگلیس‌ها هزینه می‌کند. تا آن جا که منافع ملت و کشور را قربانی این نوکری کرده است.»

مأمور ساواک در سندی دیگر، می‌نویسد: «با این که استفاده‌های بسیاری از کشور می‌برد باطناً به این کشور علاقه نداشته و قابل اعتماد نیست.»

نقش کمپانی نفت جنوب BP(بریتیش پترولیوم) در غارت منابع استراتژیک نفتی و تضییع حقوق ملت ایران بر همگان پوشیده نیست. انگلیس برای چپاول این ثروت خدادادی، افراد این سرزمین را ترغیب به جاسوسی و خیانت به وطن و جلوگیری از رشد و ترقی سیاسی- اجتماعی ایران می‌کرد. برای درک این واقعیت کافیست غور و تفحصی به سرگذشت نفت و غارتگری انگلیس به واسطه افراد وابسته و خائن به ملت و وطن داشته باشیم.

فؤاد روحانی در سال‌های دهه‌ی بیست به عنوان نماینده در کنار سایر رؤسای کمپانی نفت انگلیس- ایران، به ‌همراه گلشائیان جهت تهیه قرارداد ناکام و استعماری گس-گلشائیان حضور داشت. همچنین وی مترجم نمایندگان کمپانی نفت انگلیس‌– ایران با اعضای کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی دوره‌ی شانزدهم و نیز نمایندگان دولت دکتر مصدق نخست وزیر، بود. حسین مکی، از فعالان جنبش ملی کردن صنعت نفت، از تماس فؤاد روحانی با برخی اعضای کمیسیون نفت مجلس شورای ملی جهت منصرف ساختن آن‌ها از دادن رأی مثبت به لایحه ملی شدن نفت خبر می‌دهد. رویارویی فؤاد روحانی با نهضت ملی نفت، به موازات اوج‌گیری نهضت افزایش می‌یابد. او در مقام وکیل شرکت نفت اقدام به تهیه طرح شکایت اولیه‌ی شرکت نفت انگلیس- ایران علیه دولت دکتر مصدق می‌نماید. مکی در این باره می‌نویسد: «گفتنی است که فؤاد روحانی، مشاور حقوقی شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بوده است و به طوری که نامه‌ی استاکیل [فیلیپ استاکیل، رئیس اداره‌ی انتشارات شرکت نفت] به نورمان [نورمان هیلرفرای سفیر وقت انگلیس در ایران] حاکی است، عرض حال دولت انگلیس علیه ایران در دادگاه لاهه توسط وی تهیه شده است.»

فؤاد روحانی در سال‌های پس از کودتای آمریکایی- انگلیسی28 مرداد بر آن شد تا ضمن نوشتن تاریخ ملی شدن صنعت نفت به تاریخ این نهضت ملی نیز خدشه‌ وارد کند و با تحریف‌هایی در این خصوص، آیندگان را از حقیقت وقایع و رخدادها و تاراج ثروت ملی ایرانیان منحرف نماید. حسین مکی در کتاب خود به نام سال‌های نهضت ملی، ج 1، ضمن نقل بخش‌هایی از آن، به انحرافات تاریخی فؤاد روحانی با اشاره‌ای هر چند اندک پاسخی به هجویات وی داده است. فؤاد روحانی پس از کودتای 28 مرداد بر اساس آنچه که خود بیان نموده، در راستای منافع انگلیس فعال بوده است.  برخی وی را جاسوس انگلیس می‌دانستند. روحانی در اثنای حضور در عالی‌ترین سمت در شرکت ملی نفت و پیش از آن کمک‌های شایانی به تشکیلات بهائیت میکرده است تا جایی که ساواک در این باره چنین می‌نویسد: «در نزد هم مذهبان خود، بهائی‌ها دارای حسن شهرت و معروفیت بوده و به این گروه بسیار کمک می‌نماید.»

فؤاد روحانی به پاس خدمات خود از سوی حاکمیت پهلوی دو بار موفق به اخذ نشان درجه 3 همایون و نشان درجه 3 تاج گردید.

فؤاد روحانی یک سال پس از پیروزی انقلاب در سال 1358 ایران را به قصد اروپا ترک کرد و نهایتاً در 10 بهمن 1382 در سن نود و شش سالگی در یکی از آسایشگاه‌های سالمندان لندن از دنیا رفت.





بازدید پیتر رامسبوتام سفیر انگلستان در تهران از مؤسسه اطلاعات



بازدید فرح و رضا پهلوی از مؤسسه اطلاعات (فرهاد مسعودی در حال گزارش دادن)



فؤاد روحانی



نگار روحانی، فرهاد مسعودی

منبع: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مسعودی‌ها، صفحه 319 تا 334 و 384، مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ مقاله: فؤاد روحانی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، به نشانی: http: / / historydocuments.ir =1351


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.