امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: خدای بیامرزد آن بنده‌ای را که بیندیشد و عبرت گیرد، و پشت کردن‌ها و روی‌آوری آنچه حاضر است را با دیده اعتبار(پند و اندرز) بنگرد. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 119، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.***

تاریخ و آنچه که به ملت‌ها می‌گذرد، این باید عبرت باشد برای مردم. از جمله تاریخ عصر حاضر... امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 8، ص 348.

 

 

مقالات با درج سند

گذری به یادداشت‌های زندانیان پانزده خرداد 1342 - قسمت اول



کتاب یادداشت‌های زندان با تدوین آقای مرتضی شریف‌آبادی در 420 صفحه، در سال 1384 از سوی موزه عبرت ایران به زیور طبع آراسته شد.

این کتاب حاوی مکاتبات سی تن از علمای دستگیر شده در جریان 15 خرداد سال 1342 است که گاه به رسم یادبود، تذکر، تواصی به حق و صبر و گاه به رسم درد دل نگاشته شده است.

 این نامه‌ها توسط زندانیان و دور از چشم نگهبانان و زندانبانان به وسائط مختلف رد و بدل شده و به دستشان می‌رسید. مامورین امنیتی به صورت نوبه‌ای و ناگهانی به سلول‌ها هجوم آورده و پس از بررسی و بازبینی کلیه وسایل زندانیان گاه موفق به کشف این نامه‌ها و نوشته‌ها می‌شدند(مولف محترم کتاب در پیشگفتار در این باره توضیح داده است) و در پرونده هر یک از نویسنده‌های نامه‌ها آن را بایگانی می‌نمودند، لذا این مجموعه حاصل استخراج نامه‌ها از پرونده‌های افراد مندرج در کتاب حاضر است.

کتاب یاد شده دارای یک پیشگفتار و چند سند از دستگیرشدگان 15 خرداد 1342، زندگی‌نامه مختصر از نویسندگان نامه‌ها، تایپ متن نامه‌ها و تصویر نامه‌های دست‌نویس است.

با توجه به این که در ماه پرحادثه و ایام‌الله قیام پانزده خرداد قرار داریم، بر آن شدیم تا گزیده‌ای از برخی نامه­‌های علمای اعلام بازداشت شده در آن سال‌های خفقان رژیم ستم‌شاهی را برای بزرگداشت و یاد همۀ آن مبارزان نستوه در سایت درج نمائیم.

امید آن که با یادآوری حوادث آن سالها به عظمت و شکوهمندی انقلاب اسلامی بیش از پیش پی ببریم.

مرکز بررسی اسناد تاریخی

 

 

پیشگفتار

«پانزده خرداد را بشناسید، مقصد پانزده خرداد را بشناسید، کسانی که پانزده خرداد را به وجود آوردند بشناسید، کسانی که پانزده خرداد را دنبال کردند بشناسید»[1]

به قصد تدوین زندگی‌نامه برای یکی از بازداشت‌شدگان قیام پانزده خرداد سال 1342ش به پرونده انفرادی وی مراجعه کردم، پس از تورق صفحات اولیه پرونده با مجموعه دست‌نوشته‌هایی مواجه شدم که در ذیل اولین آنها امضای استاد شهید مرتضی مطهری به چشم می‌خورد و در صفحات بعد یادداشت‌هایی دیگر با امضاهایی متفاوت. شور و شعف وجودم را فرا گرفت، پس از گذشت بیش از چهار دهه، گوشه‌ای دیگر از تاریخ قیام مردمی پانزده خرداد در حال خودنمایی بود. برای پی بردن به رمز و راز دست نوشته‌ها، به خاطرات دستگیرشدگان آن واقعه و برخی اسناد دیگر مراجعه کردم. پس از مدتی دریافتم که با شروع قیام پانزده خرداد که به واقع نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران بوده و زیباترین مصداق یک حرکت مردمی و اسلامی بود، رژیم شاه اقدام به دستگیری گسترده علما و روحانیونی نمود که در این ماجرا دستی بر آتش داشتند. مأمورین انتظامی پس از دستگیری، آن‌ها را روانه ساواک نموده، در آن‌جا پس از بازجویی و تشکیل پرونده با صدور قرار بازپرس نظامی روانه زندان‌های قزل‌قلعه، پادگان عشرت‌آباد، پادگان بیسیم و زندان موقت شهربانی گردیدند. بیش از هفتاد تن از فضلا، طلاب و اندیشمندان حوزه در زندان موقت شهربانی بازداشت شدند. به درخواست زندانیان برای هر یک از آنان دفترچه یادداشتی تهیه شد. برخی از آنان فرصت را غنیمت شمرده از بزرگان هم‌بند خود تقاضا نمودند که مطلبی را به عنوان خاطره زندان برای آن‌ها بنویسند. هنگام آزادی، مأمورین زندان ضمن تفتیش وسایل و ملزومات زندانیان به وجود دست نوشته‌ها پی بردند، همه را از دفترچه‌ها جدا کرده و به پرونده‌های انفرادی افراد ضمیمه نمودند. آنچه در پیش رو دارید مجموعه این دست‌نوشته‌ها است که از لابلای اوراق نزدیک به صد جلد پرونده استخراج شده است. شاید در آینده یادداشت‌های دیگری نیز پیدا شود که به تدریج در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت. متن این دست‌نوشته‌ها بدون هرگونه تغییر و ویرایش حروف‌چینی شده و به ترتیب شماره­‌گذاری شده است. پس از متن حروف‌چینی شده تصاویر اسناد و یادداشت‌ها به همان ترتیب آمده است. متن این یادداشت‌ها علاوه بر اینکه بیانگر گوشه‌ای از واقعیت‌های تاریخی دوران مبارزه است، حاوی نکات ارزنده و ارزشمند اخلاقی- اعتقادی است که بسته به غنای علمی نویسندگان آن به آیات قرآنی و روایات اهل‌بیت علیهم­السلام مزین شده است. از این رو برای بهره‌بردای بیشتر مآخذ تمامی آیات و روایات در پاورقی آمده است. برای قرار گرفتن در حال و هوای زندان و محیطی که این یادداشت‌ها در آن جا نگارش یافته به گوشه‌ای از خاطرات سه تن از نویسندگان این یادداشت‌ها اشاره می‌گردد. آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در این باره می‌گوید:

«شب که وارد زندان شدیم دیدم که پشت سر هم دارند آقایان را می‌آورند. بزرگان و علما یکی پس از دیگر به زندان می‌افتادند: شهید مطهری، هاشمی‌نژاد و عده‌ای دیگر. زندان ناگهان مبدل شد به یک حوزه علمیه. صبح و عصر، برنامه بحث علمی بود و از کسانی که خیلی خوب در آن جمع زندانی درخشیدند، شهید مطهری بود. بحث‌ها در موضوعات مختلف علمی، صبح و عصر ادامه داشت و هرکس به نوبت بحثی را در آن جا مطرح می­کرد. این مسئله که زندان شبیه حوزه علمیه شده بود برای رژیم آزار دهنده بود تعداد برادران و علما و مبلغین که در زندان بودند، به پنجاه و سه نفر می‌رسید. شب‌ها مناجات و عبادت و نماز شب برقرار بود. درحالی که تمام محیط زندان ما محوطه کوچکی بود در حدود شصت متر و زندگی کردن در چنان جای کوچکی آسان به نظر نمی‌رسید. با این همه آن چنان صفا و صمیمیتی در آن جا برقرار بود که عمال رژیم به ستوه آمده بودند»[2]

مرحوم حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی در خاطرات خود می‌گوید:

«در زندان ما در قرنطینه شهربانی بودیم یعنی از راه شهربانی بزرگ که وارد شدیم، به یک اتاق بزرگ رسیدیم که شاید طول آن 7 متر و عرض آن 4 متر بود. در کنار آن هم حیاط کوچکی بود که 7 متر طول و 4 متر عرض داشت. او مرا به آن جا برد و در آن جا هفت الی هشت نفر از وعاظ را دیدم که قبل از من دستگیر شده بودند. سلام و عیک کردیم و نشستیم. اسامی همه آن‌ها را به خاطر ندارم. بعد هم پی در پی واعظ بود که می‌آوردند. تا صبح نخوابیدیم. از آقایانی که آوردند آیت‌الله شهید مطهری بود، آیت‌الله مکارم شیرازی بود- که آن موقع در تهران منبر می‌رفتند- آقای حاج آقا مصطفی طباطبایی قمی و یکی از آقایان زنجان بود. آقایان دیگر را همان شب یا بعد از منابرشان یا با مراجعه به خانه‌هایشان دستگیر کرده بودند.

تا صبح به حدود پنجاه نفر بالغ شدیم! زندانیان آن اتاق شبیه همان مستمعین مسجد شیخ عبدالحسین شده بودند، زیرا تعداد از پنجاه نفر هم گذشت و جمعاً در دو فضای محدود- که یکی مسقف بود یکی غیر مسقف یعنی حیاط بود- آن قدر فضا تنگ بود که برای خوابیدن پاها را نمی‌شد آزادانه دراز کرد.»[3]

حجت‌الاسلام محمود وحدت فضای زندان را چنین ترسیم می‌کند:

«آن جا دیگر زندان عمومی بود و شصت نفر از علما و مومنین در آن جا زندانی بودند. وقتی رسیدیم، دیدیم مأمورین شهربانی آن جا جمعند. در را باز کردند ما وارد شدیم. آقای ابطحی ایستاد و خبر دار داد و با همه زندانی‌ها دست داد. همه زندانیها از آقای فلسفی گرفته تا آقای ورامینی و حضرت آقای مطهری(ره)- که محور علمی زندان بود- در آن جا ایستاده بودند. آن زندان شاید ناجورترین و سخت‌ترین زندان‌ها بود. حتی از نظر جا و مکان خواب و استراحت؛ به هر کس به اندازه دو کاشی و به اندازه طول قدش، جا برای خواب داده بودند. یکی سر به آن دیوار و یکی سر به این دیوار. وسط هم یک نفر باید می‌خوابید. به این ترتیب هرکس می‌خواست برای وضو و شست و شود بیرون برود، باید از روی همه آدم‌های دراز کشیده رد می‌شد. زندانی‌های این زندان عمومی چند گروه بودند. گروهی علمای تهران بودند، از جمله: حضرت آقای مطهری، آقای فلسفی، آقای اسلامی و مرحوم خندق‌آبادی. این‌ها حدوداً بیست و دو نفر بودند. گروه دیگر ورامینی‌ها بودند و من خیلی زجر می‌کشیدم که آن‌ها تواضع می‌کردند و در آخر حیاط می‌ایستادند. طوری که نمی‌توانستیم با آن‌ها انس بگیریم- یعنی جور شدن با آن‌ها خودش مشکلی بود- یک گروه تهرانی‌های ضعیف بودند. یک گروه هم شهرستانی‌ها، از جمله آقای هاشمی‌نژاد، آقای مکارم شیرازی، آقای حسینی همدانی و...، سه نفر دیگر از شهرستانی‌ها هم ما بودیم که از تبریز دستگیر شده بودیم. در این زندان، نماز جماعت هم برگزار می‌کردیم. آقای حسینی زنجانی – که الآن ساکن مشهد شده‌اند و از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی بودند- امامت جماعت را برعهده داشتند. مجلس خوبی هم بود و حاج آقا مصطفی قمی – رحمت‌الله علیه- آن جا منبر می‌رفتند. بعد جلسه‌ه­ایی دایر شد، که در آن جلسات حضرت آقای مطهری برای دیگران سخنرانی می‌کردند. ایشان قطب علمی زندان بودند. البته کسانی دیگری هم سخنرانی می‌کردند. سخنرانان، پیش از شروع جلسات اسم نویسی می‌کردند و هر کسی به نوبت صحبت می‌کرد. آقای مطهری از نظر علمی، استاد بزرگوار آقای فلسفی از نظر خطابه و فن بیان و حدیث؛ و گاهی هم آقای مکارم شیرازی سخنران‌های اصلی زندان بودند. این مجالس صبح و عصر دایر می‌شد و واقعاً مجالس خوبی بود؛ تا حدی که من یک روز هنگام سخنرانی گفتم که من از دشمن تشکر می‌کنم که الآن در زندان چنین توفیق به دست آمده تا دوستان و بزرگواران جمع شوند و از هم کسب فیض کنند.»[4]

در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که از مجموع علما و بزرگانی که دست‌نوشته‌های آنان در این کتاب آورده شده، برخی به فیض عظیم شهادت نائل شده، تعدادی دار فانی را وداع گفته‌اند و عده‌ای نیز در قید حیات بوده و هم‌اکنون در گوشه و کنار میهن اسلامی به تبلیغ و نشر معارف دینی اشتغال دارند. به همین جهت در ابتدای هر مجموعه یادداشت، زندگی‌نامه مختصری از صاحب آن ارائه گردیده تا خوانندگان گرامی شناختی اجمالی نسبت به وی پیدا نمایند. امید است انتشار این مجموعه قدمی هرچند ناچیز در راستای تبیین تاریخ مبارزات روحانیت و آشنایی نسل جوان با اهداف و آرمان‌های والای بنیان‌گذار فرزانه جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) گردد.

 

نخست وزیری

سازمان اطلاعات و امنیت کشور

س.ا.و.ا.ک

گزارش

موضوع: دستگیرشدگان وقایع خرداد ماه 1342

محترماً به عرض می‌رساند.

به طوری که استحضار دارند در جریان وقایع اخیر خردادماه 1342 قبل از اعلام فرمانداری نظامی تعداد 352 نفر که در تظاهرات و اخلال در نظم عمومی شرکت داشتند به وسیله مأمورین انتظامی دستگیر و به ساواک اعزام و به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت با صدور قرار بازپرس نظامی در زندان‌های موقت شهربانی کل کشور، قزل‌قلعه، پادگان عشرت‌آباد و پادگان بیستم بازداشت گردیدند.

اینک نتیجه اقدامات معموله درباره زندانیان مورد بحث را جهت استحضار معروض می‌دارد.


    در بدو دستگیری چون تعدادی از افراد دستگیرشده سنشان بین 14 و17 سال بوده لذا کمیسیونی از نمایندگان ساواک، اداره اطلاعات شهربانی کل کشور و زندان موقت شهربانی تشکیل گردید و طبق صورت‌جلسه متشکله 50 نفر آنان که سنشان به حد قانونی نرسیده بود با اخذ تعهد از زندان آزاد گردیدند.
    از بقیه افراد زندانی تا این تاریخ بازجویی‌های لازمه به عمل آمده است اینک به منظور تعیین تکلیف متهمین مورد نظر ذیلاً پیشنهاد می‌گردد.

الف. افرادی که فاقد سابقه قبلی بوده و ضمن بازجویی اظهاراتشان مقرون به حقیقت بوده و بازجویان مربوطه نیز نظرشان دال بر بی‌گناهی آنان باشد با اخذ تعهد مبنی بر این که در آتیه مبادرت به اعمالی که بر خلاف مصالح عالیه باشد، ننمایند؛ نسبت به آزادی آنان اقدام مقتضی معمول گردد.

ب. در مورد بقیه افرادی که سوابق قبلی داشته فعلاً در بازداشت بمانند و نسبت به تکمیل پرونده آنان جهت هرگونه اقدام قانونی به دادستانی ارتش احاله گردد و در غیر این صورت اقدامات لازم در مورد آزادی آنان به عمل آید.

علیهذا مراتب از جهت استحضار معروض صدور هرگونه دستوری منوط به اوامر عالی است.

به همان ترتیب عمل شود.

*****

شهید آیت‌الله مرتضی مطهری

فرزند حجت‌الاسلام محمد حسین مطهری در سال 1298ش در فریمان چشم به جهان گشود. مقدمات علوم اسلامی را در مشهد گذراند. در سال 1315ش برای ادامه تحصیل به قم رفت. مراتب عالی علوم حوزوی را نزد اساتیدی چون آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و علامه محمد حسین طباطبائی طی کرد. استاد مطهری با ورود به دانشگاه نقش عمده‌ای در نزدیک کردن اندیشه‌های حوزه و دانشگاه ایفا کرد. ایشان 22 سال استاد دانشگاه تهران بود. وی یکی از نظریه‌پردازان اصلی انقلاب اسلامی است. رژیم پهلوی علاوه بر دستگیری و بازداشت، ایشان را در سال 1354ش ممنوع‌المنبر کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای اصلی شورای انقلاب شد. آثار ایشان جزو منابع پر طرفدار در شناخت اسلام و مبانی آن است. شهید مطهری در اردیبهشت سال 1358 به وسیله گروهک فرقان به شهادت رسید.

متن نوشته استاد شهید مطهری

بسمه تعالی شأنه

الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف[5]

                                            علی علیه السلام

کلماتی از قبیل کلمه حق و عدالت و آزادی و صلح، دوستی و احسان و امثال اینها آن قدر جاذبه و نیرو دارند که حق‌کش‌ترین و ظالم‌ترین و مستبدترین و جنگ‌ افروزترین و ممسک‌ترین افراد نیز از به کار بردن این کلمات و پناه بردن به این الفاظ چاره‌ای ندارند. از این رو کسانی که شغل و شأن آن‌ها اقتضا می‌کند که درباره این امور بحث کنند و بگویند و بنویسند مانند خطبا و نویسندگان، نباید امر بر خودشان مشتبه گردد و بحث زیاد در اطراف حق و حقیقت را دلیل بر اهل حق بودن خود پندارند و مغرور گردند. عجب‌تر این که گروهی از افراد به این دلیل خود را اهل حق می‌دانند و خود را از دیگران به حق نزدیک‌تر می‌شناسند که از نام حق بهره‌بردای می‌کنند و زندگانی خود را اداره می‌نمایند. چنین می‌پندارند که هرچه بیشتر کسی بتواند از این نام و لباس و از این آرم و شعار بهره‌مند شود واقعاً دلیل این است که قرابت بیشتری با حق و حقیقت دارد و کسانی که بهره مادی از نام حق و حقیقت نمی‌برند از حق و حقیقت دورند هرچند در عمل نزدیک باشند. به هر حال سخن­‌پراکنی و قلم فرسایی در اطراف حق(تا چه رسد به نان خوردن از آن) یک چیز است و اهل حق بودن چیز دیگر است. حق و حقیقت از نظر بحث و سخن‌پراکنی و قلم فرسایی وسیع‌ترین میدان‌ها است، حد و نهایت حصار و دیواری ندارد. اما از لحاظ علم و وجود عینی و گردش در مدار آن تنگ‌ترین میدان‌ها است. باید با دقت و مهارت و باریک‌بینی از جاده مستقیم آن عبور کرد. امیدوارم جناب آقای سید ناصر صدری سلمه‌الله تعالی که در زندان موقت شهربانی افتخار آشنایی با ایشان نصیبم شده در همه عمر در عمل اهل حق بوده باشند.

          والسلام علیه و علی جمیع اهل الحق

مرتضی مطهری- 14 /  صفر / 83

                                           [15 / 4 / 1342 شمسی]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 8، صفحه 53

[2] خاطرات 15 خرداد، جلد اول، صفحه 177، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی

[3] خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، صفحه 292، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

[4] منبع توسط مولف ذکر نشده است

[5] نهج البلاغه، خطبه 216، شرح صبحی صالح، صفحه 332




 

تعداد مشاهده: 5375

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.