امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: خدای بیامرزد آن بنده‌ای را که بیندیشد و عبرت گیرد، و پشت کردن‌ها و روی‌آوری آنچه حاضر است را با دیده اعتبار(پند و اندرز) بنگرد. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 119، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.***

تاریخ و آنچه که به ملت‌ها می‌گذرد، این باید عبرت باشد برای مردم. از جمله تاریخ عصر حاضر... امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 8، ص 348.

 

 

مقالات با درج سند

نگاهی به اردشیر زاهدی داماد شاه


تاریخ انتشار: 28 مرداد 1397


چکیده
در حکومت پهلوی به خصوص پهلوی دوم اگرچه به ظاهر دیوان‌سالارى عریض و طویلی وجود داشت اما تمامی افراد به لحاظ اختیارات، کاملاً وابسته به شاه بودند و حتی نخست‌وزیر هم قدرت مخالفت نداشت: «شاه کنونى، فقط پادشاه نیست. در عمل، نخست‌وزیر و فرمانده کل نیروهاى مسلح هم هست. تمام تصمیمات مهم دولت را یا خود اتخاذ می‌کند، یا باید پیش از اجرا به تصویب او برسد. هیچ انتصاب مهمى در کادر ادارى ایران، بی‌توافق او انجام نمی‌گیرد. کار سازمان امنیت را به طور مستقیم در دست دارد. روابط خارجى ایران را هم خودش اداره می‌کند. انتخاب کادر دیپلماتیک هم با اوست. ترفیعات ارتش از درجه سروانى به بالا، تنها با فرمان مستقیم او صورت می‌پذیرد... نمایندگان مجلس را او بر می‌گزیند. در عین حال، تعیین میزان آزادى عمل مخالفان در مجلس هم به عهده اوست. تصمیم نهائى در مورد لوایحى که به تصویب مجلسین می‌رسد، با اوست.»1 در این ساختار قدرت، سیاستمداران و دولتمردان اگرچه از امتیازات اجتماعى، سیاسی و مالی فراوانی برخوردار بودند اما در واقع رعیت پادشاه محسوب می‌شدند. شاه و بسیاری از سیاستمداران برجسته در این دوره وابستگی خارجی نیز داشتند و این امر در جایگاه آن‌ها در ساختار قدرت موثر بود. از جمله این افراد می‌توان به اردشیر زاهدی اشاره کرد که نقش مهمی در روابط خارجی ایران به خصوص با آمریکایی‌ها ایفا می‌کرد .
واژگان کلیدی: اردشیر زاهدی، محمد رضا شاه، اسدالله علم، روابط خارجی، شهناز پهلوی، امریکا.

 

مقدمه
اردشیر زاهدی، فرزند فضل‌الله زاهدی* در 24 مهر سال 1307 در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در تهران، بیروت‌ و آمریکا انجام داد و در سال 1329در رشته مهندسی کشاورزی و علوم اقتصادی از دانشگاه یوتا فارغ‌التحصیل شد. وی پس از بازگشت به ایران در وزارت کشاورزی مشغول شد و با توجه به روابط نزدیک و ویژه‌ای! که با آمریکایی‌ها داشت مسئول خزانه‌داری کمیسیون مشترک ایران و آمریکا و دستیار ویژه فرانکلین اس. هاریس(مسئول کمیسیون توسعه روستایی) گردید.2 در جریان کودتای انگلیسی، آمریکائی 28 مرداد 1332، اردشیر زاهدی در کنار پدرش نقش فعالی در بازگرداندن محمدرضا شاه به سلطنت ایفا کرد. وی در 1336 با شهناز پهلوی (دختر محمدرضا شاه) ازدواج کرد، این ازدواج تداوم نداشت و در 1343 به طلاق انجامید.3 زاهدی تا مرداد 1338 سرپرست دانشجویان ایرانی خارج از کشور و نماینده مخصوص شاه در امور دانشجویان خارج از کشور بود. از 1338 تا 1340 به عنوان سفیر ایران در واشنگتن به فعالیت پرداخت. از سال 1341 تا 1345 با عنوان سفیر ایران در لندن به فعالیت پرداخت. زاهدی پس از بازگشت در دولت هویدا به عنوان وزیر امور خارجه منصوب گردید و تا سال1350 وزارتخانه مذکور را بر عهده داشت. زاهدی در 1351 به عنوان سفیر کبیر ایران به امریکا فرستاده شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در این سمت بود.4  

 

کودتای انگلیسی، آمریکائی 28 مرداد 1332
در مرداد ١٣٣٢، همزمان با خروج محمدرضا شاه از ایران، به صورت محرمانه حکم عزل مصدق و نخست وزیری فضل‌الله زاهدی صادر شد. اردشیر زاهدی در جریان کودتای 28 مرداد سال 1332 همکاری نزدیکی با پدرش داشت و به مناسبت حضور در کودتا و خدمات فراوان برای بقای سلطنت پهلوی، نشان درجه یک رستاخیز را دریافت کرد: «نظر به این که آقای مهندس اردشیر زاهدی چه قبل از روز فرخنده رستاخیز 28 مرداد و چه در روز ۲۸ مردادماه  قدم به قدم در معیت تیمسار سپهبد زاهدی فعالیت‌های شایانی نموده که کاملاً هم آهنگی با عملیات نظامی داشته است لذا کمیسیون پیشنهاد می‌‌نماید که به یک قطعه نشان درجه 1 رستاخیز مفتخرگردد.»5
اردشیر زاهدی در کتاب خاطرات خود، کودتای 28 مرداد سال 1332 را اقدامی ملی و در راستای نجات ایران از جنگ و تجزیه شدن قلمداد می‌کند، از فعالیت خود و پدرش در کودتا دفاع می‌کند! و مصدق را مسبب شکل گیری این ماجرا می‌داند: « مصدق در آن موقع اختیار همه مملکت را در دست داشت....اینکه مصدق مجلس شورا و سنا را منحل کرده و خودش قانون وضع می‌‌کرد، ارتش را به نیروهای مورد اعتمادش سپرد ...» زاهدی اعتقاد داشت که اگر کودتا انجام نمی‌‌شد توده‌ای‌ها، مصدق را  برکنار می‌کردند: «مصدق به آخر خط رسیده بود و نه می‌توانست مملکت را اداره کند و نه حاضر بود مشکل نفت را با بهترین شرایطی که برای ایران آن روز بود حل کند و به بسیاری از شخصیت‌های سیاسی، نظامی و مذهبی هم نسبت خیانت داده بود و... .»6
اردشیر زاهدی اگر چه در خاطرات خود تلاش می‌کند وقوع کودتا را امری داخلی معرفی کند و همکاری با سازمان جاسوسی آمریکا را انکار کند اما اسناد فراوانی در ارتباط با دخالت نیروهای آمریکایی در کودتای سال 1332 و همکاری زاهدی با آنها وجود دارد: «..مبنای تحقیقات من مصاحبه با مأموران CIA بوده که به طور مستقیم در این ماجرا دست داشتند و آن‌ها خیلی صریح و شفاف گفتند که در ارتباط تنگاتنگی{کودتای 28 مرداد } با هر دو نفر فضل‌الله زاهدی و اردشیر زاهدی بوده‌اند ضمن این که در گزارش ویلبر که سال 2000 در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد هم آمده که هر دو زاهدی، عمیقاً در کودتا دست داشتند.»7
در جریان کودتای 28مرداد، اردشیر زاهدی همکاری نزدیکی با مأموران سیا داشت و از افراد تأثیر گذار محسوب می‌‌شد: «پایگاه سیا با هماهنگی ستاد مرکزی خود در آمریکا امکان ورود خبرنگاران نیویورک تایمز به تهران برای مصاحبه با زاهدی را فراهم کردند. آنها در شمیران با پسر زاهدی ملاقات کردند و پسر زاهدی رونوشتی از فرمان‌ها را به خبرنگاران نشان داد و اصل آنها را به مأموران سیا تحویل داد. مأموران سیا در تهران نیز اصل فرمان‌ها را نزد خود نگاه داشته وعکس‌هایی از آنها را برای رساندن به دست روزنامه‌های تهران و نیز توزیع در میان ارتشی‌ها به دست عوامل خود دادند. با این وجود کیوانی و جلیلی {عوامل پایگاه تهران} ضمن ترتیب‌ دادن مصاحبه‌ای با زاهدی، متن مصاحبه را به علاوه کپی فرمان شاه {در مورد منصوب کردن زاهدی به نخست‌وزیری} در مطبوعات صبح هفدهم به چاپ رساندند. از سوی دیگر پایگاه تصمیم گرفت افراد مهمی نظیر ژنرال زاهدی، اردشیر زاهدی، سرهنگ فرزانگان و سرتیپ گیلانشاه را برای سهولت دسترسی و نیز تأمین امنیت آنها در برابر دستگیرشدن توسط دولت مصدق در مکان‌های مشخص پنهان سازد. به همین منظور خود پایگاه، خانه یکی از کارکنانش که در سفارت واقع بود و برخی خانه‌های پرسنل آمریکایی سفارت در نظر گرفته شد. مکان‌های مزبور علاوه بر دارا بودن مزیت‌های مورد اشاره، رفت و آمد آمریکاییان به آنجا را عادی و منطقی جلوه می‌داد.»8
بعدها مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا، در ضمن یک سخنرانی  به نقش آمریکایی‌ها در کودتای 28 مرداد اعتراف کرد: «در 1953 ایالات متحده نقش برجسته‌ای در سازماندهی براندازی نخست وزیر مردمی ایران، محمد مصدق، بر عهده داشت. دولت آیزنهاور اعتقاد داشت که این اقدام به دلایل استراتژیک قابل توجیه است. اما کودتا آشکارا موجب یک عقب گرد در امر توسعه سیاسی ایران شد. اکنون درک آن آسان است که چرا بسیاری از ایرانیان کماکان از این مداخله آمریکا در امور داخلی‌شان برآشفته‌اند.»9
اما همچنان اردشیر زاهدی اصرار دارد که کودتای 28 مرداد بدون دخالت نیروهای وابسته به آمریکا صورت گرفته است! و این سخنان وزیر امور خارجه آمریکا ناشی از بی اطلاعی او از تاریخ است: «این حرفهای خانم آلبرایت دلایل سیاسی روز داشت و می‌خواست با این حرفهای بی‌پایه دل ایرانی‌ها را برای بهبود روابط دو کشور به دست آورد و ضمناً برای کشور خود هم سابقه و اقتدار کسب کند. من برای آلبرایت نامه نوشتم و گفتم که شما از تاریخ اطلاع ندارید.»10
 

اردشیر زاهدی وابسته مشهور به سازمان جاسوسی آمریکا
 اردشیر زاهدی در تمام حیات سیاسی خود مورد حمایت آمریکایی‌ها قرار داشت. این امر آن چنان آشکار صورت می‎گرفت که در دربار و دولت همگان از آن اطلاع داشتند. در گزارشی از ساواک به تاریخ 26 / 3 / 1347 ضمن اشاره به بددهنی و فحاشی زاهدی در سمت وزیر امور خارجه و علت باقی ماندن او در این پست علیرغم بی اطلاعی و بی‌‌سوادی‌اش، وابستگی به «قدرت‌هایی که معلوم نیست و ایشان بدان بستگی دارند» عنوان کرده‌اند: «در چند شب پیش در منزل یکی از کارمندان وزارت امورخارجه عده‌ای از صاحبان مشاغل مختلف دولتی حضور داشتند. بحث‌های مفصلی به میان کشیده‌ شد منجمله اوضاع وزارت امورخارجه و این که وزیر فعلی آن (آقای اردشیر زاهدی‌) مرد بددهن و فحاشی است ... آقای زاهدی به معاونان خود در اتاق وزارت حرفهای بسیار رکیک و مستهجن نثار می‌کند و آنها نیز مستأصل و از این قسمت عصبانی و ناراحتند و روی قدرت‌هایی که معلوم نیست و ایشان (آقای زاهدی‌) بدان بستگی دارند در پست خود باقی مانده‌اند و چون نه اطلاعات سیاسی دارند و نه اطلاعات اداری‌... »11
این مطلب: «قدرت‌هایی که معلوم نیست» اشاره به روابط اردشیر زاهدی با سازمان سیا در جریان کودتای 28 مرداد و پس از آن دارد که باعث اعتماد عناصر آمریکایی به زاهدی  و حمایت از او می‌‌‌شد.
 در یکی دیگر از گزارش‌های ساواک اشاره شده است که چنانچه اردشیر زاهدی با توجه به سوابقش، دولتی تشکیل دهد مورد اعتماد آمریکایی‌ها قرار خواهد گرفت و از نزدیکی ایران به کشور های کمونیستی جلوگیری خواهد کرد: «منوچهر قیائی...، می‌گفت بعد از خاتمه انتخابات دوره آینده، اردشیر زاهدی عهده‌دار مقام نخست وزیری  خواهد شد  و کابینه‌ای را تشکیل خواهد داد که صددرصد مورد تأیید دول غربی است. با نزدیک شدن ایران به کشورهای کمونیستی بسیاری از رجال سیاسی غرب نظر موافق ندارند ... برای نجات از این بن‌بست سیاسی که خواه ناخواه در سالهای آینده برای ایران به وجود می‌آید باید ابتدا نظر دول غربی را نسبت به ایران جلب کنند... با آمدن اردشیر زاهدی به ایران فعلاً آن خلاء خطرناکی که به وجود آمده بود پر شده است و زاهدی از نظر اعتمادی که دول غربی به او دارند و علاقه‌ای که او و دوستانش از صمیم قلب به شاهنشاه دارند می‌توانند در صورت پیدایش هرگونه خطری از ناحیه حکومت مصر و حامیان او حمایت شدید دول غربی را نسبت به ایران جلب کند... این کار از عهده کسانی ساخته است که مانند اردشیر زاهدی رنگ سیاسی خود را تحت هیچ شرایطی تغییر نداده اعتماد دیپلماتهای غربی و رجال سیاسی ایران را جلب کرده باشند.»12
زاهدی با توجه به همین روابط با آمریکایی‌ها، در سیاستگذاری خارجی کشور مواضع نزدیک به آنان اتخاذ می‌کرد13چنانچه در پاسخ یکی از مقامات امریکایی مبنی بر اینکه چرا دولت ایران، اسراییل را به صورت رسمی و قطعی مورد شناسایی قرار نمی‌دهد، چنین پاسخ می‌دهد: «بین اعضای سفارت ایران در لندن و ایرانیان و خارجیان مقیم لندن که با آقای اردشیر زاهدی آشنایی دارند شایع است که مشارالیه نخست وزیر آینده ایران است و در سفر خود به آمریکا، مقامات امریکایی را هم راضی کرده است و چون نظر خوبی با اسرائیل دارد، سفارت‌خانه‌های کشور مذکور در امریکا و اروپا برای وی فعالیت می‌کنند. از قرار معلوم به هنگامی که آقای زاهدی در آمریکا بوده در جواب یکی از اعضا سفارت آمریکا که گفته است شما وجود اسرائیل را نادیده گرفته‌اید اظهار نموده اگر من اختیار داشتم کار را یکسره می‌کردم.»14

 

ازدواج با شهناز پهلوی
اردشیر زاهدی در سال ۱۳۳۶ با شهناز پهلوی دختر فوزیه و اولین همسر محمدرضا پهلوی ازدواج کرد. وصلت خانواده زاهدی با خاندان سلطنتی برای بسیاری چندان خوشایند نبود و حتی اخباری مبنی بر به هم خوردن ازدواج اردشیر و شهناز وجود داشت: «بین افسران گارد سلطنتی شهرت یافته که والاحضرت همایون شاهدخت شهناز به علت عدم توافق اخلاقی با آقای مهندس اردشیر زاهدی تصمیم گرفته‌اند نامزدی خود را با ایشان به هم بزنند و روی همین اصل شرط مراجعت به ایران را صدور اعلامیه‌ای از طرف  دربار شاهنشاهی در این مورد نموده‌اند.»15 اردشیر زاهدی در کتاب خاطرات خود در این ارتباط چنین آورده است: «شایع کردند که سپهبد فضل‌الله زاهدی به تخت و تاج چشم دارد و حالا که از راه دیگر نتوانسته است به سلطنت برسد می‌خواهد پسرش را داماد شاه کند تا اردشیر از شهناز صاحب پسر شود و آن پسر به سلطنت برسد.»16 این ازدواج فرجامی نیافت و در سال 1343 به جدایی انجامید. عجیب این که این جدایی از شهناز، رابطه میان محمدرضا شاه و اردشیر زاهدی را چندان تحت تأثیر قرار نداد و  شاه در امور مملکتی همچنان با اردشیر زاهدی مشورت می‌کرد و به او اعتماد داشت. این حسن روابط علتی جز وابستگی اردشیر زاهدی به دستگاههای جاسوسی بیگانگان و عاملیت زاهدی برای ایشان نداشت.
اردشیر زاهدی پایبندی چندانی به امور اخلاقی نداشت و اخبار فراوانی در ارتباط با مشکلات اخلاقی وی وجود داشت. در همین ارتباط در 2 / 5 / 1336 نامه‌ای به نخست وزیری فرستاده شده بود: «اخیراً نامه‌ای بدون امضاء به آقای دکتر اقبال  نخست وزیر نوشته شده و در آن از عملیات خلاف عفت و مصلحت آقای دکتر سعید حکمت* نماینده مجلس شورای ملی و رئیس اداره پزشک قانونی مطالبی ذکر گردیده است و آقای نخست وزیر هم ذیل نامه به وزارت دادگستری دستور رسید گی صادر نموده‌اند. در این نامه اسم چند نفر از بانوانی که توسط دکتر حکمت به آقای اردشیر زاهدی معرفی شده و روابط نامشروعی بین آنها برقرار گردیده است ذکر شده است. آقای مجلسی کفیل وزارت دادگستری در این مورد به مافی عضو اداره تصفیه وزارتخانه مزبور مشکوک و نامبرده را احضار و از ایشان سوالاتی نموده ولی مافی خود را کاملاً بی اطلاع از موضوع دانسته است. کارمندان وزارت دادگستری اظهار می‌دارند مطالب مندرج در نامه مزبور مطابق با واقع می‌باشد. ولی آقای مجلسی سعی دارند دکتر سعید حکمت را از اتهامات منتسبه مبرا و به همین نحو به نخست وزیری پاسخ دهند.»17
با توجه به سابقه اردشیر زاهدی پس از جدایی از شهناز بسیاری علت این امر را عیاشی و مشکلات اخلاقی زاهدی عنوان می‌کردند: « موضوع جدائی بین والاحضرت شهناز پهلوی و آقای اردشیر زاهدی مورد گفتگو در بین طبقات مختلف مردم قرار دارد. در هر طبقه‌ای از طبقات مختلف از نجابت و حسن خلق والاحضرت شهناز بحث  و گفتگو می‌کنند و عقیده افکارعمومی بر این است که عیاشی‌های آقای اردشیر زاهدی که نتوانسته است خود را لایق همسری دختر شاهنشاه نشان دهد عامل اصلی این جدایی بوده است و روی این اصل ارزش و احترام اردشیر زاهدی حتی در بین دوستان او از بین رفته است.»18
برخلاف آنچه در این سند آمده شهناز پهلوی نه تنها نجابت نداشت بلکه فردی عیاش و معتاد به مواد مخدر، مشروبات الکلی و قمار بود. او پس از جدایی از اردشیر زاهدی مدتی با محمود زنگنه در ارتباط بود. پس از آن به سوئیس رفت در آن جا به جوان معتاد و بی بندوباری به اسم خسرو جهانبانی دلبستگی پیدا کرد و خواست با او ازدواج کند. محمدرضا شاه با این ازدواج کاملاً مخالف بود اما بعدها متوجه شد که جهانبانی «ال.اس.دی» مصرف می‌کند و شهناز نیز از این ماده مخدر استفاده می‌کند. شاه در نهایت با ازدواج آنها موافقت کرد. آنها بعد از ازدواج در خارج از ایران زندگی کردند . شهناز پهلوی پس از انقلاب ساکن سوئیس شد. اسناد فراوانی از فساد شهناز پهلوی در کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک، شهناز پهلوی، از انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی درج گردیده است.

 

انتخاب به عنوان نماینده شاه در تماس با دانشجویان ایرانی در اروپا
حضور گسترده دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و آگاهی آنان از ماهیت دیکتاتوری نظام سلطنتی باعث شکل‌گیری مخالفت‌های فراوانی از سوی دانشجویان علیه حکومت پهلوی دوم می‌گردید. به همین منظور محمدرضا شاه درصدد بر آمد به نوعی دانشجویان ایرانی خارج از کشور را تحت نظر قرار دهد و افکار آنان را کنترل کند. به همین منظور در سال 1338 اردشیر زاهدی به عنوان نماینده محمدرضا شاه، برای تماس با دانشجویان ایرانی در اروپا انتخاب شد: «آقای اردشیر زاهدی با آقای دکتر عزیزی سرپرست دانشجویان از هامبورگ به شهرهای مختلف آلمان مسافرت نموده و برای پی‌بردن به روحیه و افکار دانشجویان با آنان تماس حاصل می‌نمایند. از قرار معلوم این مأموریت از طرف ذات ملوکانه به ایشان محول گردیده است.»19
 اردشیر زاهدی بعدها نیز که به عنوان سفیر ایران راهی لندن و واشنگتن شد همچنان در امور سرپرستی دانشجویان ایرانی دخالت می‌کرد و در تلاش برای جهت دهی به افکار دانشجویان در جلسات مختلفی حضور می‌یافت و می‌کوشید با دانشجویان ناراضی ایرانی ارتباط برقرار کند. این امر با توجه به سابقه نه چندان مناسب وی با مخالفت فراوان از سوی دانشجویان مواجه می‌شد چنانچه در برخی از جلسات این مخالفت‌ها شدت فراوان می‌یافت: «یکی از افراد حزب مردم در اتوبوس به دوست دیگرش می‌گفت: علت بازگشت سفیر کبیر ایران درآمریکا به تهران این است که اردشیر زاهدی در یک جلسه‌ای که از طرف دانشجویان مقیم آمریکا تشکیل یافته بود سخنانی گفته که جنبه توهین به دانشجویان مقیم آمریکا داشته است به همین مناسبت از طرف دانشجویان مضروب می‌شود.»20
در جایی دیگرساواک در ارتباط با دخالت زاهدی در امور دانشجویی چنین گزارش کرده است: « هنوز بین مردم شایعات زیادی بر علیه آقای مهندس اردشیر زاهدی وجود دارد و طرز رفتار و گفتار ایشان در آمریکا و حملات ایرانیان مقیم آن‌جا نسبت به ایشان دهان به دهان می‌گردد. از جمله گفته می‌شود آقای مهندس زاهدی ضمن یک سخنرانی در باره وظایف محصلین و این‌که باید به ایران برگشته و به وطن خدمت کنند توضیح می‌دادند که وضع ایران نسبت به گذشته عوض شده و اصول پارتی‌بازی از بین رفته است و هرکس به نسبت لیاقت و شخصیت خود می‌تواند در ایران ترقی و پیشرفت کند. در این میان یکی از حضار می‌گوید: اگر پارتی‌بازی از بین رفته خودت چطور سفیر کبیر شدی آیا لایق‌تر کسی نبود؟ در نتیجه آقای مهندس با حالت عصبانی به آن شخص جواب می‌دهد که ناگهان اعتراضات علیه ایشان شروع شده و جلسه سخنرانی به هم می‌خورد. شایع است که گوجه فرنگی و تخم‌مرغ به سوی ایشان پرتاب می‌گردد و ظاهراً این تظاهرات دامنه پیدا می‌کند که ایشان مجبور به ترک محل مأموریت می‌شوند.»21
اردشیر زاهدی در کارهای مربوط به سرپرست‌های دانشجویان ایرانی که از طرف وزارت فرهنگ انتخاب می‌شدند نیز دخالت می‌کرد و گاهی اوقات برای فعالیت‌های آنان مشکلاتی را ایجاد می‌کرد: «با اینکه مدت دو ماه از صدور ابلاغ حسن صدر( شاکرین) دکتر مشایخی و دکتر سام که از طرف وزارت فرهنگ برای سرپرستی دانشجویان ایران در آمریکا تعیین شده‌اند نه به آنها اجازه رفتن به محل خدمت جدید داده شده و نه ابلاغ آن‌ها لغو گردیده و بلا تکلیف می‌باشند. در محافل فرهنگی گفته می‌شود علت جلوگیری از اعزام این عده به آمریکا برای این است که قبلاً موافقت آقای مهندس اردشیر زاهدی جلب نشده و ایشان نیز عکس‌العمل خود را با مخالفت به اعزام آن‌ها نشان داده‌اند و این دلیل این است که بین دستگاه‌های مختلف مملکتی کوچکترین هماهنگی وجود ندارد.»22
  اقدامات اردشیر زاهدی در آمریکا و حمایت از افراد بی‌تجربه و گمنام برای سرپرستی‌های دانشجویان در آمریکا، بدبینی و مخالفت‌های گسترده‌ای را میان دانشجویان به وجود آورد. حسن صدر از سرپرست‌های دانشجویان در اروپا در این ارتباط چنین گفته است: « علت خانه نشین شدن دکتر مهران وزیر اسبق فرهنگ این بوده است که نامبرده در سفر خود به آمریکا که در زمان حکومت شریف امامی صورت گرفته بود، ضمن ملاقات با اردشیر زاهدی، از طرز کار او و افرادی که برای سرپرستی به آمریکا برده بود، انتقاد می‌کند و می‌گوید این قبیل کارهای خلاف اصول موجب عصبانیت دانشجویان و انحرفات فکری آنها می‌گردد و مشاجره شدیدی در این ملاقات بین دکتر مهران و اردشیر زاهدی صورت می‌گیرد و بلافاصله از طرف اردشیر زاهدی برای برکناری دکتر مهران از مقام وزارت اقدام می‌شود. حسن صدر می‌گفت اقداماتی که  افرادی نظیر اردشیر زاهدی انجام می‌‌دهند برای خدمت به دربار شاهنشاهی نیست بلکه درکلیه کشورهایی که رژیم‌های آنها سقوط کرده عملیات اطرافیان صاحبان قدرت افکار عمومی را عصبانی و موجب غلیان افکار عمومی شده‌اند. چنانچه اقدامات اردشیر زاهدی در امریکا موجب شده که امروز کانون بزرگ وخطرناکی در امریکا علیه رژیم ایران تشکیل گردد و توانسته‌اند افکار عمومی مردم آمریکا را علیه رژیم ایران تحریک کنند.»23

 

فساد اخلاقی و مالی اردشیر زاهدی
هر چند شرح فساد درباریان و نزدیکان شاه و وزراء و وکلای دوران پهلوی رشته درازی دارد و مطرح کردن آن در این مختصر نمی‌گنجد و از طرف دیگر عنوان نمودن آن خلاف رویه اخلاقی و رعایت عفت عمومی است ولی برای شناخت اجمالی شخصیت مورد بحث گریزی از طرح گوشه‌ای از مفاسد بی‌شمار وی نیست.
اردشیر زاهدی هم در میان خواص دربار پهلوی و هم در سطح عموم مردم به فساد اخلاقی شهرت داشت. در ساواک گزارش‌های متعددی در ارتباط با  فساد اخلاقی زاهدی وجود دارد. اردشیر زاهدی در زمان مسئولیت سفارت ایران در امریکا و انگلیس با افراد بسیاری در ارتباط بود. از جمله این افراد می‌توان به ژاکلین کندی اشاره کرد. رابطه او با ژاکلین کندی بیوه جان اف کندی (رئیس جمهور اسبق امریکا)، آن چنان نامتعارف بود که اخبار آن در روزنامه‌های آمریکایی انعکاس یافت.24 دیلی اکسپرس در مقاله‌ای تحت عنوان «کوکتل» در این ارتباط چنین آورد: «اخیرا ژاکلین اوناسیس اسکورت تازه‌ای یافته است ... وی اردشیر زاهدی است. آیا او را به خاطر می‌آورید؟ وی سفیر شاه ایران در لندن و داماد شاه بود ... زاهدی صرفاً به خاطر عدم موفقیت ازدواجش با دختر شاه به گوشه عزلت پناهنده نشد. در سن ۴۵ سالگی وی اکنون سفیر ایران در واشنگتن است و از موفقیت‌های خود لذت می‌برد. ارتباط اخیرش با بیوه اوناسیس هم اکنون در محافل سیاسی بر سر زبانهاست... .»25
اردشیر زاهدی با الیزابت تیلور، هنرپیشه آمریکایی نیز در ارتباط بود. این روابط از چشم روزنامه نگاران دور نماند و به تبع آن در رسانه‌های داخلی ایران نیز انعکاس می‌یافت. اخبار این روابط در نشریات داخلی در ساواک جمع‌آوری می‌شد: «نشریه ۴۸ و ۴۹ خبرگزاری پارس مورخه ۱۷ و18 /  2 /  1355مطالبی تحت عنوان نمایش پرنده آبی و موضوع مسابقه اسبدوانی رز کرافت در حومه ایالت مریلند و اینکه آقای اردشیر زاهدی سفر شاهنشاه آریامهر در آمریکا در چند محل با خانم تیلور هنرپیشه معروف آمریکایی در حال رقص و دست در دست یکدیگر دیده شده‌اند، منتشر نموده که دو برگ عین گزارش خبرگزاری مزبور به انضمام عکس‌هایی از نامبردگان که در روزنامه کثیرالانتشار کیهان و اطلاعات منتشر گردیده جهت استحضار به پیوست تقدیم و چون انتشار این قبیل مطالب با عکس و تفصیلات در جراید تهران انعکاس نامطلوبی در اذهان عمومی خواهد داشت، لذا مقرر فرمایید در این مورد بررسی و در صورت لزوم  اقدام مقتضی برای آینده به عمل آید.»26
در سال‌هایی که زاهدی سفیر ایران در آمریکا بود، سفارتخانه ایران مرکزی برای ضیافت‌های غیر اخلاقی و ملاقات‌های سیاسی بود. برای نمونه می‌توان به افشاگری مایکل بارنر، نماینده ایالت مریلند و عضو حزب دمکرات امریکا، که در مجله نیویورک تایمز منتشرگردیده اشاره کرد: «استفاده از حربه سکس و تریاک در منزل اردشیر زاهدی سفیر ایران، برای جلب سیاستمداران متنفذ امریکا ورد زبان محافل واشنگتن است. بعد از گذشت ساعاتی از معارفه زاهدی به جوانی که محافظ او بود دستور داد تا منقل تریاک و حشیش را بیاورد همه دور و بر او لَم داده بودند، وافور و تریاک را به هم رد می‌کردند. بعد از مدتی زاهدی به یکی از زنان مجلس (که اغلب فاحشه بودند ولی بعضی نیز از کارمندان سفارت بودند) گفت برقصد او در جمع شروع به رقصیدن و لخت شدن کرد در حالی که ایرانی‌ها و میهمانان تماشا می‌کردند، جملات رکیک و زننده بر زبان می‌آوردند و به اعمال جنسی مشغول می‌شدند، در یکی از پارتی‌ها نماینده کنگره، ال اف را دیدم او مهمان افتخاری بود، او تریاک نکشید ولی زاهدی زنهای مجلس را به نوبت جلو او رژه برد و انتخاب اول را به او محول کرد و او یکی از زنان ایرانی را انتخاب کرد ...»27
موارد متعدد مشکلات اخلاقی اردشیر زاهدی که انعکاس فراوانی در جراید داشت از چشم مقامات ایرانی پنهان نبود اما ظاهراً با توجه به رابطه نزدیکی که وی با دربار داشت برخوردی با او صورت نمی‌گرفت: «در میهمانی که در منزل آقای پرویز مهدویان یکی از اعضا وزارت امورخارجه منعقد گردید موضوع آقای اردشیر زاهدی مطرح شد که آقای علیرضا صالح کارمند اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه اظهار داشت به مندرجات اخیر مجله تایم که به صراحت نوشته است آقای زاهدی سفیر ایران در میهمانی ... بعد از اینکه دست دختری را با شامپاین شست شروع به لیسیدن دست های او کرد و افزود چنان که چنین مطلبی در مورد سفیر دیگر بود نه تنها بلافاصله احضار می‌شد بلکه به اشد مجازات نیز تنبیه می‌گردید لکن چون آقای زاهدی مورد توجه می‌باشد به اینگونه حرکات خود ادامه خواهد داد .»28
اردشیر زاهدی علاوه بر مشکلات اخلاقی در حوزه امور مالی نیز فردی درستکار تلقی نمی‌شد و فساد مالی فراوانی داشت: «یکی از نزدیکان اعلیحضرت همایون شاهنشاه می‌گفت عده‌ای از حسن نظر شاهنشاه سوء استفاده کرده...آقای اردشیر زاهدی به عنوان فروشگاه فردوسی در حدود 150 میلیون تومان اجناس تجملی و لوکس از جمله لباس دوخته از خارج وارد نموده، چون این اجناس بدون گمرک وارد شده لذا با اجناس مشابه خود در بازار تفاوت قیمت فاحشی دارد و در بازار آزاد به سهولت و با منافع قابل ملاحظه‌ای به فروش می‌رسد، ضمناً آقای اردشیر زاهدی که سمت نمایندگی شرکت لوفت هانزا را در ایران دارند و رئیس هیات مدیره هستند مبالغ گزافی نیز به این طریق سود خالص عاید ایشان می‌شود.»29
از دیگر اقدامات مالی زاهدی می‌توان به ترغیب شاه به خرید سهام شرکت در آستانه ورشکستگی پان آمریکن در سال ۱۳۵۴ اشاره کرد.30 زاهدی طی مصاحبه‌ای در شهر لگزینگتون امریکا می‌گوید: «سال گذشته بیش از ۱۱ میلیارد دلار به  ممالک اروپایی، آسیایی، افریقایی تعهد کمک کرده‌ایم و تاکنون بیش از ۵ میلیارد آن به مصرف رسیده است. ما می‌توانیم از دانش و تجربه فنی پان امریکن استفاده کنیم و همان طور که اعلیحضرت شاهنشاه فرمودند حیف است که یک شرکت بزرگ و با تجربه و نام آور هوایی بین المللی از بین رود.»31

 

فعالیت به عنوان وزیر امور خارجه
وزارت امور خارجه در دوره پهلوی دوم، نهادی در اختیار شاه بود که برخی از امور اجرایی آن را به دیگران واگذار می‌کرد. در دوره هویدا بسیاری از وظایف تخصصی وزارت خارجه در حوزه سیاست خارجی توسط وابستگان اطلاعاتی و نظامی شاه انجام می‌شد، وزرای امور خارجه تابع نظرات محمدرضا شاه بودند و در بسیاری از موارد شاه بدون اطلاع آنان در مورد مسایل مربوط به سیاست خارجی تصمیم گیری می‌کرد.32 سلطنت محمدرضا شاه به میزان زیادی وابسته‌‌ به حمایت آمریکا بود و در سیاست‌های کلان در حوزه‌های نظامی، اقتصادی و جهت گیری‌های بین‌المللی هم سویی و اشتراک گسترده‌ای با امریکایی‌ها داشت. به همین منظور، اردشیر زاهدی با توجه به وابستگی و روابط خوبی که با آمریکایی‌ها داشت، فردی مناسب برای پیشبرد اهداف شاه به شمار می‌آمد. زاهدی در اواخر سال ۱۳۴۵ در کابینه امیر‌عباس هویدا، به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد و محمدرضا شاه طی حکمی، انتخاب اردشیر زاهدی را در سمت وزارت امورخارجه مورد تأیید قرارداد: «نظر به پیشنهاد جناب آقای امیرعباس هویدا نخست وزیر به موجب این دستخط جناب اردشیر زاهدی را به سمت وزارت امورخارجه منصوب و مقرر می‌داریم که در انجام وظایف محوله اقدام نماید.»33
در تمامی دوران فعالیت سیاسی، رفتار خارج از موازین اخلاقی اردشیر زاهدی به اشکال مختلف وجود داشت و روابط اجتماعی و اداری او را تحت تأثیر قرار می‌داد. در دوران وزارت زاهدی نیز برخوردهای نامناسب او باعث نارضایتی بسیاری از کارمندان و کارشناسان در وزارتخانه گردید. در گزارش‌های ساواک از اوضاع و احوال وزارت امور خارجه در دوران اردشیر زاهدی، به بخش‌هایی از رفتارهای غیر اخلاقی وی اشاره شده ‌است. در گزارش 21 / 5 / 1346 در این ارتباط چنین آمده است: «تعداد هفت پاکت محتوای اعلامیه خطی علیه آقای مهندس اردشیر زاهدی وزیر امورخارجه توسط پست شهری به آدرس‌های اشخاص مختلف ارسال شده‌، که از توزیع آن جلوگیری به عمل آمده‌است‌. در این اعلامیه‌ها به آقای اردشیر زاهدی شدیداً حمله شده و پدرش را دزد نفت قلمداد نموده‌اند. ضمناً اضافه شده که آقای زاهدی در وزارت امورخارجه به کارمندان عالی‌رتبه اهانت نموده و نسبت به آنها فحاشی می‌نماید. در خاتمه والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی را که حاضر به آشتی با مشارالیه نمی‌باشد محق دانسته‌اند.» در محتوای این پاکت‌ها ضمن اشاره به سابقه زاهدی و پدرش با القابی چون بی‌سواد، بدسابقه و دزد نفت، آنان را دزد و بی‌شرف معرفی کرده بود: « ...امروز فقط راجع به وزارت خارجه صحبت می‌کنم‌. وقتی یک پسر بدسابقه‌، بی‌سواد و پسر دزد نفت سپهبد زاهدی معروف از آن بی‌شرف‌ها و بدسابقه‌ها که تمام همدانی‌ها سوابق آن بی‌شرف دزد را خوب اطلاع دارند، دزدی‌های نفت و ریاست وزرایش معروف عام و خاص است‌، وقتی پسر یک چنین آدمی را وزیر خارجه می‌کنند، پسره بی‌سواد که در آمریکا مدرسه (یوتا) را می‌گوید: تمام کرده است‌، باید او هم اعضای وزارت خارجه را دیوث خطاب کند. چون خودش از دیوثان بوده و تمام عمر با دیوثان سر و کار و حشر و نشر داشته و از پدر جز دزدی و بی‌ناموسی ارث دیگری نبرده است‌. بدسابقه و جاسوسی را هم خوب یاد گرفته حالا اعضای وزارت خارجه را مثل خودش دیوث می‌نامد. خاک بر سر این وزارت خارجه که همه با هم متفقاً دست از کار نکشیدند و فحش و ناسزاگوئی این پسره بدسابقه را شنیدند و بدون جواب گذاشتند. بیهوده نیست که والاحضرت شهناز ابداً حاضر نیست با این پسر آشتی کند. معلوم می‌شود در این وزارتخانه بی‌غیرتی اعضا یکی از صفات برجسته است‌. وقتی که در یک وزارتخانه اراذلی چون اردشیر در رأس قرار گیرد و اشخاص فاضل باسابقه در کنار باشند وای به حال این مملکت‌. در این مختصر بیش از این نتوانستم بگویم حالا اشخاص خود تعمق نموده تشخیص دهند علاوه بر اردشیر کی‌ها دیوث هستند.»34
در نتیجه رفتارهای خارج از عرف اردشیر زاهدی در وزارت امور خارجه، مشکلات و مخالفت‌های فراوانی شکل گرفته بود. به همین علت ساواک بر این عقیده بود که برخی از کارمندان وزارت امور خارجه در انتشار نامه‌ها علیه زاهدی دست دارند: «...برابر تحقیقات معموله تاکنون ناشرین اعلامیه آقای وزیر امورخارجه شناخته نشده‌اند و احتمال نمی‌رود که اعلامیه مورد نظر با خط کارمندان آن وزارتخانه تهیه شده باشد و اکثریت کارمندان وزارت امورخارجه از مفاد اعلامیه منتشره مطلع گردیده و گفته ‌می‌شود اعلامیه دیگری نیز علیه آقای مهندس زاهدی منتشر شده است و در نتیجه اکنون یک نوع نارضایتی و در عین حال ترس از بیکار شدن بین کارمندان قدیمی وزارت امورخارجه به وجود آمده است. عده‌ای از کارمندان وزارت امور خارجه اظهار عقیده می‌کنند که پخش اعلامیه از طرف احمد اقبال که به واسطه برادرش بین مطبوعات و دستجات مختلف دوستانی دارد تکثیر و منتشر شده، ولی تاکنون شواهدی در این مورد به دست نیامده است. اقدامات معموله برای شناسایی ناشرین ادامه دارد. ضمناً در باره فحاشی و هتاکی آقای وزیر امورخارجه بین کارمندان آن وزارت خانه مطالب فراوانی شنیده می‌شود که جالب و قابل توجه است وگفته می‌شود وضعی که آقای وزیر در حال حاضر در وزارت امورخارجه به وجود آورده کاملاً استثنایی بوده و غیرقابل تصور می‌باشد و مخالفین زیادی را برای خود به وجود آورده است.»35
در گزارشی دیگر از ساواک به تاریخ 26 / 3 / 1347 به بددهنی و فحاشی زاهدی در سمت وزیر امور خارجه پرداخته شده است: «در چند شب پیش در منزل یکی از کارمندان وزارت امورخارجه عده‌ای از صاحبان مشاغل مختلف دولتی حضور داشتند. بحث‌های مفصلی به میان کشیده‌ شد منجمله اوضاع وزارت امورخارجه و این که وزیر فعلی آن (آقای اردشیر زاهدی‌) مرد بددهن و فحاشی است و بحث‌های زیادی نمودند و برای مثال گفتند چندی پیش آقای احمد اقبال را مأمور سفارت ایران در مراکش نمودند ایشان به علت پیش‌آمد جنگ اعراب و اسرائیل در رفتن به مأموریت مسامحه و تعلل به خرج دادند و آقای زاهدی وزیر امورخارجه روی یادداشتی به قسمت مربوطه نگاشتند حال که این دیوث (احمد اقبال‌) به مأموریت مراکش نرفت، دیوث دیگری اعزام نمائید. که آقای اقبال جریان را به اطلاع آقای دکتر منوچهر اقبال رئیس هیأت مدیره شرکت ملّی نفت رسانیده و ایشان هم مراتب را در ترکیـه به عرض شاهنشاه آریامهر رسـانیده که آقـای احمـد اقبال معروض می‌دارد تصور می‌کنم سفیر شاهنشاه آریامهر هیچوقت دیوث نخـواهد بود. یا اینکه آقای زاهدی به معاونان خود در اتاق وزارت حرفهای بسیار رکیک و مستهجن نثار می‌کند و آنها نیز مستأصل و از این قسمت عصبانی و ناراحتند... .» 36
 در گزارشی دیگر به نامه‌هایی اشاره شده که وزیر روی آنها دستور داده است که حاوی الفاظ نامناسب هستند: «به قرار اطلاع احمد اقبال عضو وزارت امورخارجه که برای افتتاح سفارت شاهنشاهی آفریقا مأموریتی به کنیا یافته بود تا بیروت عزیمت و چون اوضاع خاورمیانه را مساعد برای ادامه مأموریت مناسب ندیده به ایران بازگشت و گزارشی تقدیم وزارتخانه متبوعه می‌نماید. آقای اردشیر زاهدی وزیر امورخارجه ذیل گزارش می‌نویسد: «این دیوث حاضر نیست به مأموریت برود دیوث دیگری انتخاب نمایید.» ضمنا تلگراف رمزی نیز به این مضمون به دکتر تاجبخش سفیرکبیر ایران در کویت شده است: اینقدر از ... عربها نخور. این دو موضوع باعت شده کارمندان وزارت امورخارجه قضاوت‌های ناصحیحی در باره شخصیت وزیر نموده و به طور غیرمستقیم به مقامات عالیه کشور جملات طعن آمیز ادا کنند.»37
سرانجام برخورد‌های اردشیر زاهدی با امیرعباس هویدا، باعث کناره گیری (یا به قول گروهی کنار گذاشتن او) از وزارت امور خارجه شد: «محمد پورسرتیپ رییس اداره هشتم سیاسی وزارت امورخارجه طی مذاکرات دوستانه‌ای در منزل خود اظهار داشت چند روز است که مهندس اردشیر زاهدی به وزارت امورخارجه نمی‌آید و ظاهراً در نتیجه اختلافی است که با نخست‌وزیر پیدا کرده است و استعفا نموده و به قرار معلوم استعفای یادشده مورد قبول شاهنشاه آریامهر واقع نگردیده‌، ولی آقای هویدا شدیداً پافشاری می‌نماید که زاهدی از سمت وزارت امورخارجه برکنار گردد.»38

 

تلاش برای نخست وزیری
بنابر اسناد ساواک، اردشیر زاهدی در دورانی که پست وزارت امورخارجه را در اختیار داشت طی سال‌های  1346 تا 1351 تلاش فراوانی را برای کسب مقام نخست وزیری صورت داد. در محافل غیر رسمی (در زمانی که زاهدی وزیر امور خارجه بود) صحبت‌های فراوانی از نخست وزیری وی پس از هویدا مطرح می‌شد: « فرهاد صفانیا مدیرکل اسبق شهرداری که از دوستان نزدیک آقای مهندس شریف امامی رئیس مجلس سنا می‌باشد، ضمن یک مذاکره خصوصی اظهار می‌داشت که سفیر آمریکا در ایران در منزل یک دوست ایرانی خود در خصوص نخست وزیر آینده مملکت گفته است که بعد از آقای هویدا آقای اردشیر زاهدی نخست وزیر خواهند شد و ما هم او را تقویت می‌کنیم.»39 مهمترین پشتوانه اردشیر زاهدی برای رسیدن به نخست‌وزیری، دوستان آمریکایی‌اش بودند اما وی در این راه توفیقی نیافت و برای آن که مشکلات بیشتری را ایجاد نکند در سال 1351 به عنوان سفیر ایران راهی واشنگتن شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در این سمت باقی ماند .
 تلاش‌های زاهدی برای نخست وزیری باعث بروز اختلاف و درگیری و چند دستگی در دولت می‌شد. در این ارتباط گزارش‌های متعددی در ساواک وجود داشت: «اخیرًا در اغلب محافل و مجالس تهران شایع شده است که بین دولتی‌ها و طرفداران آقای امیراسداله علم وزیر دربار شاهنشاهی دو جبهه به وجود آمده است. از جمله محمد سام استاندار گیلان و عضو هیات اجرائی حزب مردم در یک مذاکره خصوصی می‌گفت این موضوع صحت دارد و دسته‌ای که تحت رهبری علم تشکیل شده عبارتند از آقای اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه و آقای گلشائیان وزیر اسبق دادگستری و آقای دکتر خانلری وزیر اسبق فرهنگ و آقای دکتر محمد جابری وزیر اسبق دادگستری که طرح‌ها و نقشه‌ها تحت نظر افراد اخیرالذکر تهیه و اجرا می‌شود و جلسات خود را هم در منازل یکدیگر تشکیل می‌دهند.»40
بنابر یکی دیگر از این گزارش‌ها در تاریخ 1 / 12 / 1347 فعالیت‌های زاهدی باعث ناراحتی اسدالله علم* ،تیمسار نصیری و هویدا شده بود: «اخیراً در نخست وزیری شایع شده ‌است که بین آقایان زاهدی و علم اختلافات شدیدی به وجود آمده و آقای علم برای شرفیابی حضوری به اروپا رفته است‌. ضمناً این اواخر آقای زاهدی چنان اعمالی انجام می‌دهد که باعث رنجش نخست‌وزیر و تیمسار سپهبد نصیری گردیده است. »‌41
با انتصاب اسدالله علم به وزارت دربار (1343-1356) وزارت دربار و شخص علم در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های کشور تأثیرگذار بود. به همین علت رقابت میان علم و زاهدی برای کسب موقعیت‌های مهم و کلیدی باعث بروز درگیری و ناراحتی میان آن‌ها گردید. این رقابت به اندازه‌ای بود که حتی شایعه درگیری فیزیکی آن‌ها در میان درباریان ‌وجود داشت: « در میهمانی منزل امیرسلیمانی که عده‌ای نیز حضور داشتند امیرسلیمانی اظهار می‌داشت‌: پس از بازگشت شاهنشاه‌ آریامهر به کشور اردشیر زاهدی نخست‌وزیر خواهد شد و در دوران نخست‌وزیریش خیلی‌ها را منکوب خواهد نمود و نخست‌وزیر باقدرتی خواهد بود. چون در حال حاضر اغلب رجال مملکتی را به طور علنی فحش و ناسزا می‌دهد و از کسی هم نمی‌ترسد و اکباتانی و خلیلی نیز که در میهمانی شرکت داشتند اضافه نمودند آقای اردشیر زاهدی بر اثر اختلاف با آقای علم حتی سیلی نیز به صورت وی زده است و شایع است که آقای علم با حالت قهر به اروپا رفته بوده‌اند و همچنین گفته می‌شود که بین آقای نخست‌وزیر و آقای دکتر اقبال اختلافاتی وجود دارد و آقای نخست‌وزیر بی‌میل نیست که برای آقای اقبال پرونده بسازد.»42
در گزارش دیگری به تاریخ  14 / 1 / 1348 به درگیری میان زاهدی و علم پرداخته شده است که به قهر چند روزه علم انجامید: «می‌گویند امیر اسدالله‌خان علم وزیر دربار در یکی از سفرهای خارج از کشور گزارشی خواسته است و آن سفیر ضمن ارسال گزارشی برای جناب آقای علم رونوشت آن را برای وزارت امورخارجه ارسال می‌دارد و آقای اردشیر زاهدی وزیر امورخارجه از این اقدام امیر اسدالله‌خان ناراحت می‌شود و تلفنی با آقای امیر اسدالله‌خان علم می‌گوید: بهتر بود که چنانچه به چنین گزارشی احتیاج بود از طریق وزارت امورخارجه اقدام می‌کردید. این جمله به آقای امیر اسدالله‌خان علم ناگوار می‌افتد که منجر به نزاع لفظی فیمابین آقایان می‌شود به ‌طوری که آقای علم چند روزی در حالت قهر به سر می‌برده‌اند... »43
اسدالله علم رقیب سرسختی برای زاهدی بود و با توجه به وابستگی به غرب به تدریج قدرت فراوانی یافت: «سفر اخیر شاهنشاه آریامهر به آمریکا و مذاکرات موفقیت آمیز معظم له با رئیس جمهوری آن کشور باعث شده که شایعات مختلفی در تهران پیرامون این ملاقات و مذاکرات بین سران دو کشور منتشر شود و از جمله گفته می‌شود چون در این مذاکرات مخصوص فقط آقای علم وز یر دربار حضور داشته، دلیل بر این است که ایشان شاغل پست مهمی خواهد شد و اهمیت این مذاکرات بیشتر در آن است که حتی وزیر خارجه دولت هم که تا حبشه در التزام رکاب بوده و خود یک وزنه‌ای می‌باشد شرکت نداشته است و موضوع مذاکرات آمریکا باعث شده که شایعه نخست وزیری آقای علم پس از آقای هویدا قوت و شدت بیشتری پیدا بکند. از طرف دیگر دوستان آقای اردشیر زاهدی از اینکه ایشان در مذاکرات امریکا شرکت نداشته، ناراحت شده‌اند و به اصطلاح موضوع نخست وزیری آینده ایشان که خیلی زیاد بر سر زبان‌ها افتاده بود، منتفی گردیده و دیگر هیچ گونه صحبتی از ایشان نیست و به جای آن در بیشتر  مجامع و بین محافل مطبوعاتی و حتی بین افراد حزب ایران نوین صحبت آقای علم در میان است.»44
بر خلاف تصور بسیاری، اردشیر زاهدی نتوانست به نخست وزیری برسد و بنابر گفته فردوست، اخلاق و رفتار غیر حرفه‌ای و اشتهار او به مشکلات اخلاقی از دلایل عدم موفقیت او محسوب می‌شد: «او تا انقلاب در آمریکا سفیر بود و برای خود بساطی به راه انداخته بود. اردشیر در میان مقامات انگلیسی و آمریکایی دوستان زیادی پیدا کرد و با بالاترین مقامات رفت و آمد داشت ولی در سیاست موفقیتی کسب نکرد او تلاش فراوان کرد و پول‌های کلانی خرج کرد تا شاید بتواند جای اسدالله علم را بگیرد ولی نتوانست زیرا شیوه رفتار و نحوه عمل او را خارجی‌های مهم نمی‌پسندیدند و به او می‌گفتند: پسر خوب .»45

 

اردشیر زاهدی، سفیر ایران در واشنگتن
اردشیر زاهدی در دوران حیات سیاسی خود در دوره پهلوی دوم دوبار به عنوان سفیر ایران در آمریکا انتخاب شد . بار اول از سال 1338 تا 1340 به واشنگتن فرستاده شد که با توجه به سن زاهدی در این زمان (حدود 31 سال) و اهمیت پست سفارت در امریکا، نشان دهنده روابط خاص میان اردشیر زاهدی و محمد رضا شاه از یک سو و واشنگتن از سوی دیگر بود. در این دوره شاه در صدد بود از ارتباطات زاهدی با مقامات امریکایی در راستای تحکیم پایه‌های سلطنت خود استفاده کند: «ظاهراً در این زمان (سال‌40 ـ 1339) محمدرضا پهلوی با هدایت شاپورجی و علم قصد داشت که از ارتباطات اردشیر زاهدی با سازمان «سیا» در جهت تحکیم موقعیت خود سود جوید. اردشیر در دوران دولت امینی نیز سفیر ایران در آمریکا بود و از طریق دوستان آمریکائی خود در جهت حذف امینی به نفع شاه تلاش می‌‌کرد... به هر روی سفارت زاهدی دیری نپائید و وی در اسفند 1340 به تهران فراخوانده‌ شد. افشاگریهای دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا علیه زاهدی و دیگر ترس و بیمی که دکتر امینی از ماندگار شدن اردشیر داشت‌، دلیل این فراخوانی بود.»46
اردشیر زاهدی بار دیگر در اسفند 1351 به عنوان سفیر ایران به امریکا فرستاده شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در این سمت باقی بود. بدون شک سفارتخانه ایران در امریکا در دومین دوره سفارت اردشیر زاهدی، جنجالی‌ترین نمایندگی سیاسی ایران در نزد کشورهای خارجی بود. سفارتخانه ایران در این دوره کانون مهمی برای مذاکرات سیاسی بود و با برگزاری ضیافتهای پر خرج در مکان سفارتخانه و دادن هدیه‌های ارزنده (فرش و قالیچه) شهرت فراوانی یافت.47 زاهدی از این دوره به بعد تا دی ماه 1357 نقش مهمی در روابط بین ایران و آمریکا ایفا کرد. پس از آغار ریاست جمهوری «کارتر» و شش ماه پیش از مسافرت رئیس جمهور آمریکا به ایران در سال 1356، اردشیر زاهدی، در مهمانی بزرگ باشگاه «روزنامه¬نگاران واشنگتن» که به نام (شب ایران) ترتیب داده شده بود، شرکت کرد و در برابر 400 نفر از خبرنگاران و نمایندگان دو مجلس آمریکا و دیپلماتهای کشورهای مختلف روابط ایران و آمریکا را از هر حیث (روابط ممتاز) خواند و برای کارتر آرزوی موفقیت کرد.»48
 اردشیر زاهدی در زمان سفارتش بودجه فراوانی در اختیار داشت و اعضای سفارتخانه را به همکاری با ساواک ترغیب می‌کرد. یکی از فعالیت‌های وی در این دوره، نفوذ در تشکل‌های دانشجویی و سیاسی در جهت تطمیع و ایجاد اختلاف بود: «اظهارات دکتر یونس پارسا بناب... جناب آقای اردشیر زاهدی سفر شاهنشاه آریامهر در امریکا کلیه کارمندان سفارت شاهنشاهی را وادار به همکاری با ساواک نموده و آنان را مجبور به اطاعت از قوانین ساواک در زمینه پاداش و مجازات کرده‌اند. وی ضمن اشاره به متن مصاحبه آقای زاهدی در روزنامه ایونینگ استار اظهار داشت که آقای زاهدی با اختیارات فراوان و بودجه هنگفت به آمریکا آمده‌اند تا افراد فعال و وابسته به سازمان‌های مختلف سیاسی را تطمیع نموده و اساس سازمان‌های دانشجویی وابسته به کنفدراسیون را از هم بپاشند. زیرا آقای زاهدی ضمن مصاحبه مطبوعاتی متذکر شده‌اند که میان دولت ایران و امریکا هیچگونه اختلافی وجود ندارد و ایشان فقط به منظور رفع اختلافات موجود میان دانشجویان و دولت ایران به امریکا آمده‌اند. پارسا بناب خاطرنشان ساخت که جناب آقای سفیر به زودی از دانشجویان منحرف دعوت به عمل خراهند آورد تا با ایشان به بحث وگفتگو بپردازند. وی پیشنهاد کرد که باید از انجام چنین اقدامی جلوگیری نمود و به کلیه افراد هشدار داد و سیاست آقای زاهدی را برای دانشجویان تشریح نمود. پارسا بناب معتقد بود که در صورت عملی شدن طرح آقای زاهدی باید به ایشان پاسخ داده شود تا در صورتی که حاضر به بحث با دانشجویان می‌باشند بهتر است در این باره با زندانیان سیاسی به گفتگو بپردازند. پارسا بناب در خاتمه اعلام نمود که آقای زاهدی در مرحله اول خیلی خوش برخورد می‌باشند، لیکن به محض اینکه موضوعی را مخالف عقیده خود مشاهده کرد به فحاشی و پرتاب غذا و سایر مواد به طرف افراد خواهد نمود.»49

 

فعالیت‌های زاهدی در جریان انقلاب و پس از آن
در بحبوحه انقلاب اسلامی، اردشیر زاهدی تلاش فراوانی برای حفظ رژیم سلطنتی داشت و در این را از تمامی روابط خود در آمریکا بهره می‌گرفت . او با برژینسکی (مشاور امور امنیتی رییس جمهوری آمریکا) و کارتر (رئیس جمهمور وقت) دیدار و گفتگو کرد.50 زاهدی برای ایجاد دگرگونی بنیادی و بسیار سریع به ایران آمد و سیاست جدید آمریکا در باره ایران را با شاه در میان گذاشت. اردشیر زاهدی در مورد حمایت‌های کارتر از شاه در خاطرات خود چنین می‌گوید: «رئیس‌جمهور آمریکا از من می‌خواست به شاه بگویم محکم بایستد و هرچه به مصلحت و امکان‌پذیر می‌داند، عمل کند. از جمله به من یادآوری کرد به شاه بگویم که نگران وعده‌ای که برای رعایت حقوق ‌بشر در ایران داده است، نشود.»51
  زاهدی امیدوار بود با سازماندهی نظامیان و افسران طرفدار شاه و برخی از بازرگانان و دست اندرکاران امور اقتصادی و دیگر صاحب منصبان کشوری، مجدداً امور کشور را در اختیار محمد رضا شاه قرار دهد تا شاه بتواند بر امور مسلط و کشور را مجدداً تحت کنترل در آورد. زاهدی تا آخرین روزهای حضورش در ایران با مقامات آمریکایی در ارتباط بود اما تلاش‌های او راه به جایی نبرد و به ناچار از کشور گریخت. در 27دی ماه 1357، میرفندرسکی، وزیر امورخارجه ایران در کابینه بختیار، اردشیر زاهدی را از کار برکنار کرد ولی او بی‌توجه به دستور وزیر امور خارجه، 12 نفر از کارکنان سفارت را که با او به مخالفت پرداخته بودند، از سفارت بیرون کرد. پس از بازگشت زاهدی به آمریکا، کارمندان وزارت امور خارجه در اعتراض به بازگشت مجدد اردشیر زاهدی به سفارت ایران در امریکا تحصن کردند و خواستار برکناری اردشیر زاهدی شدند. کارکنان وزارت امور خارجه در همین مورد بیانیه‌ای را برای امام خمینی فرستادند: «خاطر عزیزتان مستحضر است که کابینه غیرقانونی بختیار مانند سایر کابینه‌های رژیم به عنوان یک ریاکاری و ملت‌فریبی دیگر چند هفته پیش عده‌ای از سفرای فاسد و ضد ملی را ظاهراً برکنار کرد و موضوع را از طریق وسایل ارتباط جمعی رسماً به اطلاع عموم رسانید اما از آن جایی که ماهیت فریبکارانه رژیم برای ملت امری مسلم است بر این اقدام ریاکارانه دولت وقعی ننهاد و از تصادف اخیراً کاشف به عمل آمد که باز ملت ایران در تشخیص به خطا نرفته است، زیرا این کابینه طی تلگرافاتی، این عده سفیر را بر کنار و طی تلگرافاتی دیگر بعضی از آنها را مجدداً ابقاء نمود یکی از سفرای فاسد و ضد مردمی اردشیر زاهدی است که حدود دو هفته پیش از طرف دولت بختیار در پست خود ابقاء گردیده است.»52 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حکم اعدام غیابی اردشیر زاهدی توسط آیت‌الله خلخالی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی صادر شد. در 22 بهمن، اردشیر زاهدی سرانجام سفارت ایران در واشنگتن را ترک کرد. وی پیش از آن که سفارت را ترک کند، اسناد مهم را از سفارت بیرون برد. وی پس از آن مدتی در آمریکا ماند و سپس به سوییس رفت.53

 

* فضل‌الله زاهدی (1276- ـ 1343ش) در همدان متولد شد. پس از تحصیلات متوسطه و در آستانه جنگ اول جهانی به نیروهای قزاق پیوست و در کودتای ۱۲۹۹ رضاخان حضور داشت. زاهدی در دوره رضاشاه صاحب مشاغل مهمی شده و مأموریت‌های بسیاری انجام داد. پس از اشغال ایران در شهریور 1322 با افشای ارتباط پنهانی او با آلمانی‌ها، دستگیر و به بازداشتگاه ‌انگلیسی‌ها در فلسطین انتقال داده شد، اما در ۱۳۲۴ به تهران بازگردانده شد. زاهدی در ۱۳۲۸ به ریاست شهربانی و در ۱۳۳۰ در کابینه حسین علاء به وزارت کشور منصوب شد و این سمت را در کابینه محمد مصدق نیز حفظ کرد. در این دوره علاوه بر سمت وزارت کشور، سرپرستی شهربانی را نیز عهده‌دار شد. اما بین زاهدی و دکتر مصدق اختلاف پدید آمد و از وزارت استعفا داد. پس از انحلال مجلس توسط مصدق در اسفند ۱۳۳۱، فضل‌الله زاهدی بازداشت شد و پس از دو ماه آزاد گردید. در جریان کودتای 28 مرداد، زاهدی با حمایت آمریکا و انگلیس به عنوان فرمانده نیروهای کودتا، دولت مصدق را برکنار کرد و به نخست وزیری رسید. دوران نخست وزیری او کوتاه بود. وی در1340 از کار بر کنار شد و به عنوان نماینده دائم ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل به ژنو فرستاده شد و تا زمان مرگ در سال 1343 در این سمت باقی ماند.
* سعید حکمت فرزند باقر در سال ۱۲۹۲ هجری‌شمسی در تبریز به دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه به اروپا رفت و تحصیلاتش را در رشته پزشکی دانشگاه فرانسه به پایان رساند. در سال ۱۳۳۰ به ایران آمد و مدتی در تبریز به طبابت پرداخت و سپس راهی تهران شده و سال‌ها ریاست پزشکی قانونی کشور را برعهده گرفت. وی از دوره هجدهم مجلس شورای ملی به مجلس راه یافت و در ۷ دوره، صاحب کرسی نمایندگی بود. وی از عوامل کودتای 28 مرداد 1332 بود. و با نزدیکی به سپهبد فضل‌الله زاهدی و برخی از خانواده شاه ثروت هنگفتی فراهم نمود. وی عضو لژ بزرگ ایران، از لژهای فراماسونری و از طرفداران سیاست انگلیس و فردی عیاش و اهل زد و بند بود.
* امیر اسدالله علم‌ از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران پهلوی دوم است. پدر وی از خوانین قائنات و سیستان بود و چند دوره وزارتخانه پست و تلگراف و تلفن را برعهده داشت‌. امیر اسدالله با اعمال نفوذ پدرش‌، در سال ۱۳۲۳، پیشکار مخصوص محمدرضا شاه شد. وی در سال ۱۳۲۶ به فرمانداری کل سیستان و بلوچستان منصوب شد و در سال ۱۳۲۷ ‌در کابینه دوم ساعد، سمت وزارت کشاورزی را عهده‌دار شد. او این سمت را در کابینه رجبعلی منصور نیز حفظ کرد و در کابینه رزم‌آرا وزیر کار شد. علم در تیر ماه ۱۳۳۱ سرپرست اداره املاک و مستغلات پهلوی شد. در فروردین ۱۳۳۴، در کابینه حسین علاء، وزیر کشور شد. وی در 28 تیر ماه 1341 تا اسفند 1342 به نخست وزیری منصوب گردید و در1343 به وزارت دربار شاهنشاهی برگزیده شد و تا هشت ماه قبل از مرگ (حدود دوازده سال) وزیر دربار بود.

_____________________________

پی نوشت‌ها
1.    میلانى، عباس، معماى هویدا، ص224.
2.    زاهدی، اردشیر، خاطرات اردشیر زاهدی، احمد احرار، جلد 1، ص 53- 51.
3.    فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص258.
4.    دایره‌ المعارف انقلاب اسلامی، سوره مهر، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد 2، ص 245 تا 247.
5.    ص 25.
6.    زاهدی، خاطرات اردشیر زاهدی، ص 145- 142.
7.    حسینی، کیوان، سقوط (بررسی رویداد های 28 مرداد 1332 )، لندن، ص 186.
8.    روزنامه دنیای اقتصاد، شماره2377، 17 / 3 / 1390.
9.    کینزر، استیفن، همه مردان شاه، ترجمه شهریار خواجیان، ص 298.
10.    https: /  / www.khabarfoori.com / detail / 175938
11.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، (1378)تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 101.
12.    همان، ص237.
13.    فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ص‌326.
14.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص141.
15.    همان، ص 29.
16.    زاهدی، خاطرات اردشیر زاهدی، جلد دوم، ص 45.
17.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص 32.
18.    همان، ص 56.
19.    همان، ص41.
20.    همان، ص 45.
21.    همان، ص46.
22.    همان، ص42.
23.    همان، ص 52.
24.    همان، ص16- 17.
25.    مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، (1372) انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، ص 429.
26.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص 220.
27.    همان، ص 230.
28.    همان، ص213.
29.    همان، ص 36.
30.    رییس طوسی، رضا،(1363)، نفت و بحران انرژی، ص 207-208.
31.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص 15.
32.    موسوی نیا، سید رضا، الگوهای تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ایران: بررسی مقایسه‌ای دوران پهلوی دوم (1342-1357) و جمهوری اسلامی (1358-1368)، ص31-32.
33.    فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ص259.
34.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص 82.
35.    همان، ص 93.
36.    همان، ص 79.
37.    همان، ص 174.
38.    همان، ص75.
39.    همان، ص71.
40.    همان، ص126.
41.    همان، ص128.
42.    همان، ص 139.
43.    همان، ص103.
44.    فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1، ص 251.
45.    همان، جلد 2، ص260.
46.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص 220.
47.    صفایی، ابراهیم، زندگینامه سپهبد زاهدی، ص220.
48.    همان.
49.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، ص194- 195.
50.    اباصلتی، پری و میرهاشم هوشنگ، رازهای ناگفته: خاطرات اردشیر زاهدی، ص ۱۵۴.
51.    مهدوی، انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، ص429.
52.    ضمیمه روزنامه اطلاعات، دوشنبه 16 بهمن 1357.
53.    صفایی، زندگینامه سپهبد زاهدی، ص 223.

 

________________________

منابع و مآخذ
1.    میلانى، عباس، معماى هویدا، نشر اختران.
2.    زاهدی، اردشیر، خاطرات اردشیر زاهدی، احمد احرار، جلد 1، تهران، انتشارات کتاب‌سرا، 1394.
3.    فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
4.    دایره ‌المعارف انقلاب اسلامی، سوره مهر، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
5.    حسینی، کیوان، سقوط(بررسی رویدادهای 28 مرداد 1332 )، لندن .
6.    رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (اردشیر زاهدی)، (1378)، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
7.    مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، تهران، انتشارات طرح نو.
8.    رییس طوسی، رضا، نفت و بحران انرژی، تهران، انتشارات کیهان، ص 207-208.
9.    موسوی نیا، سید رضا، الگوهای تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ایران: بررسی مقایسه‌ای دوران پهلوی دوم (1342-1357) و جمهوری اسلامی (1358-1368)، انتشارات دانشگاه مفید، ص31-32.
10.    صفایی، ابراهیم، زندگینامه سپهبد زاهدی، تهران، علمی.
11.    پری اباصلتی و میرهاشم هوشنگ، رازهای ناگفته: خاطرات اردشیر زاهدی، به آفرین.
12.    روزنامه دنیای اقتصاد، شماره2377 ،17 / 3 / 1390.
13.    کینزر، استیفن، همه مردان شاه، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، تهران، 1385.
















































 

تعداد مشاهده: 7940

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.