امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: خدای بیامرزد آن بنده‌ای را که بیندیشد و عبرت گیرد، و پشت کردن‌ها و روی‌آوری آنچه حاضر است را با دیده اعتبار(پند و اندرز) بنگرد. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 119، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.***

تاریخ و آنچه که به ملت‌ها می‌گذرد، این باید عبرت باشد برای مردم. از جمله تاریخ عصر حاضر... امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 8، ص 348.

 

 

مقالات با درج سند

انقلاب اسلامی در روستاهای استان مرکزی به روایت اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 16 بهمن 1398


چکیده

انقلاب اسلامی مردم ایران نتیجه اتحاد اقشار مختلف مردم به رهبری امام خمینی(ره) بود. در این انقلاب شهرنشینان، روستانشینان و کوچ نشینان نقش داشتند. بی گمان سهم هر یک از این سه در پیروزی انقلاب اسلامی متفاوت بوده است. موقعیت روستا در طول تاریخ ایران و جایگاه آن نسبت به شهر از عوامل مؤثر بر نقش آفرینی روستاها در تحولات سیاسی و اجتماعی نظیر انقلاب‌ها بوده است. از نظر اداری روستا در مقام تابع شهر بود و جریان فرهنگی از شهر به روستا جریان داشت. از این رو روستاها در شکل‌گیری انقلاب‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی از نظر فرهنگی تابعی از شهرهای پیرامون خود بودند. اخبار و اطلاعات مربوط به جریان‌های سیاسی از شهر به روستا می‌رسید و روستا در پیوند با شهر یا شهرهای نزدیک به این جریان ها پیوند می‌خورد. بنابراین در تبیین نقش روستاها در انقلاب اسلامی باید جایگاه آن را نسبت به شهر در نظر گرفت و رفت و آمد عناصر روستایی به شهر و نیز حضور انقلابیون شهری را موضوعی کاملاً محوری تلقی کرد. روستاییان نه در مقام نظریه پرداز انقلابی بلکه در مقام پیرو شهر باید در نظر گرفته شوند. عناصر انقلابی شهری با آگاه کردن روستانشینان آنها را به مبارزات انقلابی پیوند می‌دادند و حضور روستاییان در واقع تکمیل کننده مبارزات شهرنشینان است.

نوشتار حاضر می‌کوشد با تکیه بر اسناد برجای مانده از ساواک، فعالیت‌های انقلابی در روستاهای استان مرکزی را روایت کند. این اسناد در کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مرکزی(دو جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392) منتشر شده‌اند. روایت حاضر افزون بر وقایع نگاری انقلاب اسلامی در روستاهای اراک به موضوعاتی چون جایگاه شهر و روستا در مبارزات انقلابی، بسترها و فرصت‌های فعالیت انقلابی در روستاها و نقش عناصر و نیروهای مختلف در شکل‌گیری و نیروگرفتن مبارزات انقلابی در روستاهای استان مرکزی پرداخته است.

کلیدواژه: انقلاب اسلامی، روستاها، استان مرکزی، گروه‌ها و قشرها، فرصت‌ها و روش‌های مبارزه.

 

انواع اسناد

نوشتار حاضر بر بنیاد اسنادی تدوین شده که در بایگانی‌های ساواک بر جای مانده‌اند. انتشار اسناد مذکور فرصتی برای تدوین تاریخ اجتماعی ایران فراهم کرده است. یکی از وجوه تاریخ اجتماعی ایران که می‌تواند بر مبنای اسناد موصوف مورد بررسی قرار گیرد، تاریخ روستایی ایران است. اسناد یاد شده همه از یک سنخ نیستند و بسته به نوع تولید، محتوا و ارزش اخبار مندرج در آنها متفاوت هستند. در یک تقسیم بندی ابتدایی اسناد موجود که می‌تواند محققان را در فهم تاریخ روستاهای ایران کمک کند، در چند گونه زیر دسته بندی می‌شوند.

الف)اسناد ساواک

برخی سندهای ساواک، گزارش‌های دست اولی از فعالیت‌های انقلابی در روستاها ارائه می‌کنند. این اسناد بر اساس فعالیت‌های عملیاتی مأمورین ساواک تهیه شده‌اند. نمونه‌ای از این دست اسناد را می‌توان در گزارش فعالیت‌های انقلابی در قریه خنداب یافت.[1] برخی اسناد ساواک بر اساس گزارش‌های میدانی منابع این سازمان تهیه شده‌اند. این اسناد گاه به ضمائمی چون نوار سخنرانی‌های انقلابیون مستند بودند. در یک نمونه متن، متن سخنرانی یک واعظ انقلابی از نوار پیاده شده و به صورت مکتوب درآمده است.[2]

مکاتبات درون سازمانی ساواک نیز اطلاعاتی درباره فعالیت‌های انقلابی در روستاها به دست می‌دهد. این مکاتبات گاه بر مبنای گزارش‌های میدانی مأموران ساواک از فعالیت‌های انقلابی در روستاها یا روستاییان ساکن در شهرها تهیه شده‌اند. با این حال در نبود گزارش‌های دست اول مورد اشاره، مکاتبات فوق اهمیت می‌یابند زیرا می‌توان با تحلیل آنها به شناخت بیشتری از فعالیت‌های انقلابی در روستاها دست یافت.[3] یک نمونه از چنین سندهایی، مکاتبه‌ای است میان ساواک قم و اراک؛ در این سند به تشکیل جلسات مشکوک عده‌ای از اهالی قریه نیمه ور سفلی از توابع محلات و به خبر مربوط به آن اشاره و استناد شده است.[4]

اسنادی درباره فعالیت‌های مروجین دینی در روستاها و تحت فشار گذاشته شدن آنها توسط روحانیون انقلابی بخش دیگری از اسناد هستند که آگاهی ما درباره فعالیت‌های انقلابی در روستاها را تکمیل می‌کنند. این اسناد در ساواک تولید شده و مربوط به اختلافات روحانیون انقلابی و مروجین مذهبی است که در شهر سکنی داشته‌اند.[5]

ب)مکاتبات ساواک و ژاندارمری

یک دسته از این اسناد، مکاتبات ساواک و ژاندارمری هستند. این مکاتبات به برخی فعالیت‌های انقلابی در روستاها، اشاره دارند.[6] برخی سندهای ساواک نیز به فعالیت‌های ژاندارمری اشاره دارند. این اسناد از آن رو اهمیت دارند که فعلاً اسناد ژاندارمری درباره وقایع مذکور منتشر نشده یا احتمالاً این اسناد دیگر اکنون وجود ندارند.[7] برخی از اسناد ساواک، مستند به گزارش‌هایی درباره فعالیت‌های انقلابی در روستاها بوده‌اند. می‌توان گفت گزارش‌های مزبور از منابعی غیر از منابع و گزارش‌های ژاندارمری بوده‌اند؛ زیرا اگر غیر از این می‌بود، دیگر نیازی نبود که ساواک، چنین خبرهایی را به ژاندارمری منعکس نماید و درستی و نادرستی خبر را جویا شود.[8]

ج)شکایت‌ها و عرض حال‌های بومیان

یک نمونه دیگر از اسناد برای پژوهش در تاریخ انقلاب اسلامی در روستاهای استان مرکزی گزارشی است که یکی از بومیان محلی(قریه فرنق) به واسطه ژاندارمری محل برای رئیس ساواک اراک فرستاده است. نویسنده نامه خود را فردی کشاورز معرفی می‌کند که حاضر بوده جان خود و نُه پسرش را فدای شاه کند. وی ظاهراً در برخی متینگ‌ها و سخنرانی‌های شاه حضور داشته است. از متن نامه وی برمی‌آید که با خانه انصاف قریه رفت و آمد داشته و احتمالاً یکی از اعضای آن بوده است. شاید اختلافات محلی با افرادی که علیه آنها بدگویی کرده و اختلاف با اعضای خانه انصاف محل وی را به این کار واداشته؛ به گونه‌ای که رئیس خانه انصاف را به ترس از انقلابیون متهم کرده و برای نشان دادن عمق قضیه، نوع اسلحه مخالفان (پارابلم، رندل، تک لول و شش لول) را نیز ذکر کرده است. نویسنده نامه فعالیت‌های انقلابی در روستای فرنق را تاب نیاورده و بیم آن داشته این فعالیت‌ها گسترش پیدا کند. بنابر این در نامه‌ای به ساواک اراک، اطلاعاتی را در اختیار آن سازمان و ژاندارمری محل قرار داده است. نامه وی برای فهم فعالیت‌های انقلابی در روستای فرنق، شناخت برخی نهادها و مؤسساتی که در روستاها فعالیت می‌کردند(خانه انصاف، سپاه دانش، سپاه بهداشت) مفید است.[9]

نامه‌ای دیگر شبیه به مورد بالا، با امضای فردی با نام خانوادگی موسوی، به رئیس ساواک کشور نوشته شده است. نویسنده نامه از فعالیت‌های انقلابی در روستا خبر داده است. بررسی متن نامه نشان می‌دهد که وی از بومیان قریه برجک خمین بوده است. احتمالاً وی با برخی از افراد مذکور در متن نامه، خویشاوند بوده است و دعواها و اختلافات خانوادگی و یا محلی وی را به نوشتن این نامه وادار کرده است. نویسنده نامه از تشکیل یک گروه انقلابی در روستا و برگزاری جلسات خصوصی آنها خبر داده است. از دیگر نکات مهم این نامه اشاره به ارتباط انقلابیون روستایی با شهرها و فعالیت آنها در تظاهرات و درگیری‌های شهری است. این نامه همچنین به کشته شدن یکی از اهالی روستا در تظاهراتی در شهر(تهران، خمین و.....) نیز اشاره دارد.[10]

 

جغرافیای اسناد

در اسناد ساواک که مبنای تدوین مقاله حاضر قرار گرفته‌اند، به روستاهای مختلفی اشاره شده است. لازم به ذکر است که محل‌هایی که در اسناد به عنوان قریه یا دیه مورد اشاره قرار گرفته‌اند، بر مبنای وضعیت آنها در زمان تهیه گزارش‌ها، قریه یا ده(روستا) محسوب شده‌اند. وضعیت بعدی این محل و تبدیل شدن آنها به بخش، شهر یا مربوط به دوره‌های بعد و سال‌های اخیر است. در این نوشتار همچنین قریه، ده (جمع آن: دهات)، روستا معادل هم فرض شده و تفاوتی میان آنها قائل نشده‌ایم.

در شکل‌گیری فعالیت‌های انقلابی در روستاها باید به چند نکته توجه داشت:


    دوری و نزدیکی آن به شهر
    داشتن مراکز دینی و مذهبی مانند مسجد، حسینیه و .....
    وجود روحانی در روستا یا رفت و آمد روحانیون به روستا
    وجود تأسیسات و مراکز اداری دولتی(مدرسه، خانه انصاف، تعاونی روستایی، مراکز بهداشتی و.....)
    قشرها و گروه‌های مختلف روستا(مالک، دانشجو، کارمندانی که محل کار آنها در شهر است و .....)

فهرست روستاهایی که در این اسناد از آنها یاد شده و در واقع جغرافیای اسناد را شکل می‌دهند، به قرار زیر است:

ازنوجان(خمین)[11]، امامزاده یوجان(خمین)[12]، برجک(خمین)[13]، جهان قلعه(خمین)[14]، خراوند(خمین)[15]، خلیل آباد(خمین)[16]، خنداب[17]، خوگان(خمین)[18]، داودآباد(اراک)[19]، رشیدآباد(4 کیلومتری خمین)[20]، سنجان(اراک)[21]، شهوه(اراک)[22]، عباس آباد (ساوه؛ حوزه استحفاظی پاسگاه رازقان خرقان)[23]، فرفهان (خمین)[24]، فرنق[25]، قلعه حاجی آباد (اراک)[26]، قلعه نو (اراک)[27]، کفسان(خمین)[28]، گیلی(اراک)[29]، مأمونیه زرند (ساوه)[30]، موچان[31]، میلاجرد (اراک)[32]، نمک کور سنجان[33]، نیمه ور سفلی (محلات)[34]و هزاوه (24 کیلومتری اراک).[35]

 

انقلاب در روستاها، بسترها و فرصت‌ها

پیام انقلاب توسط روحانیون و در حین انجام مراسم مذهبی چون روضه خوانی به روستایی‌ها می‌رسید. اعلامیه ابزار دیگری بود که پیام انقلاب را به روستاها می‌برد. گاه اعلامیه‌های انقلابی توسط روحانیون به روستاها برده می‌شد.[36] مساجد و و مراسم مذهبی چون جشن‌های میلاد ائمه(ع) بستر و فرصتی فراهم می‌کرد تا مردم روستا بیشتر با فضای انقلاب آشنا شوند. مسجد روستای فرنق نمونه‌ای از چنین مساجدی بود. روحانیون آگاه که به اهمیت مسجد به عنوان کانون مبارزات انقلابی علیه رژیم آگاه بودند، نسبت به تأسیس و توسعه آن مجدانه اقدام می‌کردند. به گزارش یکی از اسناد ساواک مسجد روستای فرنق را حاج میرزا خلیل کمره‌ای به طرز بسیار معظم و زیبایی بنا کرده بود. این مسجد به عنوان محل برگزاری مراسم و جشن مذهبی و محل اجتماع مردم روستای فرنق و دیگر روستاهای همجوار می‌توانست به مثابه کانونی انقلابی مردم را در پیوند با مبارزات انقلاب اسلامی قرار دهد.[37]

در گزارشی دیگر به فعالیت‌های انقلابی(سخنرانی) در مسجد روستای خلیل آباد شهرستان خمین اشاره شده است.[38] حتی مجالس ختم(ترحیم) که در مساجد روستاها برگزار می‌شد، می‌توانست به فرصتی برای پراکندن پیام انقلاب در روستاها تبدیل شود.[39] برگزاری مراسم ترحیم برای روحانیون معروف در مساجد قصبات و بخش‌ها می‌توانست فرصتی برای روحانیون انقلابی باشد تا به نشر و پراکندن دعوت انقلابی در این محیط‌ها بپردازند. در سال 1357، عده‌ای از طلاب قم، در قریه نیمه‌ور قصد برگزاری مجلس ترحیم  حجت‌الاسلام شیخ احمد کافی و آیت‌الله ملاعلی همدانی را داشتند.[40] مورد مشابه دیگر برگزاری مجلس ترحیم آیت‌الله زاده سیدمهدی گلپایگانی در روستای سنجان اراک در مهرماه 1357 بود.[41]

دبیران و آموزگاران نیز پیام آوران انقلاب به درون روستاها بودند. آنها از فرصت مختلفی چون جلسات قرائت قرآن و بحث و گفتگو با مردم، فضای روستا را با انقلاب پیوند می‌دادند.[42] کارمندان ادارات محلی(مثلاً کارمند اداره پست و تلگراف روستای فرنق) نیز می‌توانستند پیام آور انقلاب به درون روستاها باشند. در یک نمونه شکستن تمثال‌های شاه و فرح توسط انقلابیون گزارش شده است.[43] پخش اعلامیه و الصاق آن در محل‌های عمومی چون مساجد روستایی از دیگر راه‌های ممکن برای گسترش پیام انقلاب در روستاها بود. یک نمونه از چنین فعالیت‌هایی در قریه موچان صورت گرفت که با اقدامات ژاندارمی و دستگیری متهمین و تشکیل پرونده برای آنها همراه بود.[44] در مواردی افزون بر پخش اعلامیه، به بردن کتاب به درون روستاها اشاره شده است. اعلامیه و کتاب آگاهی روستاییان درباره دنیای پیرامون و سیاست‌های رژیم پهلوی بالا می‌برد. نمونه‌ای از چنین فعالیت‌هایی در گزارش مورخه 24 / 4 / 1357 مورد اشاره قرار گرفته است. برخی از اهالی این روستا که در شهرهای اطراف سکونت داشتند، علاوه بر بردن اعلامیه‌های انقلابی، دیوان برخی شعراء مانند فرخی یزدی را نیز به روستا برده و اشعار آن را برای اطرافیان خود می‌خواندند.[45]

 

قشرهای انقلابی در روستاها

پراکندن پیام انقلاب و سازمان دهی نیروهای انقلابی در روستاها، نتیجه تلاش قشرها و گروه‌های مختلف در روستا بود. گروه‌هایی از بومیان روستایی خود پیام آور انقلاب به درون روستاها بودند. در میان این گروه باید از افرادی یاد کرد که با محیط‌های شهری در ارتباط بودند. افزون بر دانشجویان و کارمندان روستایی که در ادارات شهری و مراکز بخش‌ها مشغول کار بودند باید از نیروهای مذهبی اهل روستا نیز یاد کرد که با انقلابیون شهری مانند پیشه‌وران در ارتباط بودند.

در میان غیر بومیان باید از روحانیون یاد کرد که به مناسبت‌های مختلف مذهبی به روستا می‌آمدند و روستاییان را به مبارزات انقلابی پیوند می‌دادند. نقش قم به ویژه در پراکندن دعوت انقلابی در روستاها قابل توجه است. روحانیون بیشترین نقش را در ایجاد و گسترش فضای انقلابی در روستاها داشتند و به شکلی جدی اعتراضات پراکنده روستاییان را سازماندهی و به شهرهای پیرامون پیوند می‌دادند. این امر به ویژه محصول تأکید امام خمینی(ره) به طلاب و روحانیون انقلابی برای آگاه سازی روستاییان بود.

الف) قشرهای بومی ساکن روستاها

در سند شماره1681 / 22، مورخه 4 / 9 / 1347 به فعالیت‌های انقلابی جعفر فرزند حاج یدالله احمدی اهل روستای فرفهان خمین اشاره شده است. در این سند از جعفر احمدی به عنوان مالک(زمیندار) یاد شده است. شاید قصد تهیه کننده گزارش، آن بوده که فعالیت‌های ضدحکومتی احمدی را به مسائل اقتصادی و نارضایتی از اصلاحات ارضی پیوند بدهد، اما ادامه گزارش نشان می‌دهد که وی بانی مراسم روضه در روستا بوده و مردم روستا- که لابد از مالکین نبوده‌اند- در این مراسم حاضر می‌شده‌اند. بنابراین تفسیر مبارزات انقلابی مردم و مخالفت‌ها با رژیم در پرتو مسائل اقتصادی- آن چنان که تهیه کننده گزارش قصد داشته- درست نیست.[46]

در موردی دیگر به شخصی به نام سید احمد محمدی اهل روستای خلیل آباد خمین اشاره شده است. وی از یک واعظ اهل قم برای سخنرانی در مسجد خلیل آباد دعوت کرده بود. گزارش‌های ساواک به موقعیت اجتماعی وی اشاره‌ای نکرده‌اند. می‌توان این احتمال را مطرح کرد که سید بودن وی، برایش در روستا نوعی منزلت اجتماعی تولید می‌کرده است. این منزلت اجتماعی می‌توانست به مقبولیت و مرجعیت وی برای اهالی روستا در فعالیت‌های سیاسی منتهی شود. بنا به گزارش ساواک، وی از طرفداران امام خمینی(ره) بود و در منزل خود، کتاب‌ها و رساله ایشان را نگه داری می‌کرد. پس از اطلاع ساواک از فعالیت‌های سیداحمد محمدی در روستای خلیل آباد، آن سازمان از ژاندارمری خمین، خواست تا نسبت به احضار وی اقدام کند. ژاندارمری هم در پاسخ به ساواک اطلاع داد: اقدام پاسگاه محل برای احضار سیداحمد محمدی، بی نتیجه بوده، زیرا وی در محل حضور نداشته است. گزارش‌های بعدی ساواک حاکی از آن بود که سیداحمد محمدی با دادن مبلغی پول(یک هزار ریال)، مأمور ژاندارمری را به نوشتن چنین گزارشی تشویق کرده است. صحت چنین احتمالی دور از ذهن نیست. زیرا از یک سو مأموران ژاندارمری با اهالی بومی آشنا بودند و لزومی نمی‌دیدند با دستگیری اهالی محل و تبعات احتمالی بعدی آن، برای خود بدنامی و دردسر تولید کنند. از طرف دیگر گرفتن پول(رشوه) که در رده‌های مختلف اداری آن زمان وجود داشت(البته مبلغ آن احتمالاً با توجه به موضوع و اهمیت آن فرق می‌کرد) امری عادی جلوه می‌کند. نکته دیگر آن که روستاییان و قشرهای مختلف روستایی به موضوع رشوه گیری مأموران حکومتی آگاه بوده‌اند و این موضوع از قبل وجود داشته است. آنها ترجیح می‌دادند که با دادن مبلغی پول، خود را از دردسرهای اداری و بگیر و ببندها نجات دهند.[47]

دانشجویانی که اهل روستا بودند و در دانشگاه‌ها به تحصیل مشغول بودند، نیز از گروه‌هایی بودند که پیام انقلاب را به درون روستاها می‌بردند. خیرالله ریگایی اهل قریه یوجان از توابع خمین نمونه‌ای از این دانشجویان بود. به گزارش ساواک، وی که دانشجوی سال دوم مدرسه عالی علوم اراک بود، در ترددهای خود به قریه مذکور: «مطالب مضره و منحرف کننده ایراد و مرتباً منویات اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر را غیر منطقی و اصولاً غیر مثمر تلقی می‌نماید و بارها شنیده شده حتی به خاندان جلیل سلطنت اهانت نموده است. نامبرده قبلاً در تهران نزد برادرش حیدرعلی ریگایی که از طرفداران خمینی است، زندگی می‌نموده..... و در پخش اعلامیه‌های خمینی که توسط قریشی دریافت می‌نموده، دست داشته است.»[48]

در نامه یکی از اهالی روستای برجک خمین به فعالیت‌های انقلابی دهبان قریه برجک اشاره شده است. وی در این نامه به گروهی اشاره می‌کند که با محوریت رضا موسوی دهبان قریه برجک تشکیل شده بود. بیشتر اعضای گروه اهل قریه برجک بودند؛ البته افرادی از روستاهای دیگر(سکانه الیگودرز، نهشهرخمین، خلیل‌آباد خمین) نیز در این گروه شرکت داشتند. چند نکته در باره این نامه قابل توجه است.


    نخست تشکیل گروهی برای فعالیت‌های انقلابی در روستا؛ این گروه جلسات خصوصی خود را در منزل اعضا برگزار می‌کرد.
    دهبان قریه که از وی انتظار می‌رفته با مسئولین محلی در ارتباط باشد و به نوعی مأمور حکومت در ده به شمار می‌آمد، خود به فعالیت‌های انقلابی و سازماندهی مخالفین مشغول بوده است.
    در میان اعضای گروه، سرباز فراری(دو مورد)، فرش فروش ساکن شهر دیده می‌شود.
    برخی اعضای گروه با شهر در رابطه بودند یا در شهر سکونت داشتند. یک نمونه آن خلیل‌الله خدایی بود که ساکن تهران بود و با برادر یا برادرانش در خیابان همایون فرش فروشی داشت. این گروه اخبار انقلاب در شهر را به درون روستاها می‌بردند.
    برخی اعضای گروه در اعتراضات و تظاهرات شهری (تهران و خمین) شرکت داشتند و اعلامیه‌های انقلابی را پخش می‌کردند.[49]

در گزارش سازمان اراک به اداره کل سوم 312، به پخش اعلامیه‌های انقلابی و الصاق آنها به دیوار مسجد روستای موچان اشاره شده است(تیرماه1357). پخش کنندگان اعلامیه اهالی محل بودند. به موقعیت و مقام اجتماعی انقلابیون مذکور اشاره‌ای نشده است. پخش کنندگان اعلامیه توسط ژاندارمری محل دستگیر شدند و برای آنها پرونده تشکیل گردید.[50] در همین ماه(تیرماه1357)، اخباری درباره تشکیل جلسات انقلابی در مأمونیه زرند ساوه به دست آمد. این گزارش حکایت از آن داشت که برخی مخالفین رژیم در جلسات خصوصی در قریه مذکور، گرد هم آمده و مبادرت به انتقاد از وضع کشور می‌نمایند.[51] گزارش مشابهی درباره تشکیل چنین جلساتی در قریه زرند کهنه نیز وجود دارد.[52]

گزارش دیگری به پخش اعلامیه توسط عده‌ای از اهالی روستای عباس آباد ساوه اشاره دارد. این عده با شهر(ساوه و تهران) در ارتباط بودند و از مردم روستایی بودند که در کارگاه و کارخانه‌های شهری مشغول کار بودند. شهرها با توجه به بافت جمعیتی، دسترسی به اخبار و اطلاعات سیاسی و ..... نسبت به روستاها وضعیت بهتری داشتند و دستیابی به اعلامیه‌های انقلابی و کتاب‌ها و دیگر مکتوبات سیاسی بود. بنابراین افراد و گروه‌های روستایی که در شهرها زندگی می‌کردند، اعلامیه‌های انقلابی و کتاب‌ها را به روستاها می‌بردند و دعوت به انقلاب را در آنجا تداوم می بخشیدند. به گزارش زیر توجه کنید:

«عده‌ای از ساکنین قریه عباس آباد ساوه حوزه استحفاظی پاسگاه رازقان خرقان که مدتی است در تهران و شهرستان ساوه مشغول کار هستند، اعلامیه‌هایی به دست آورده و در بین اهالی قریه فوق که افراد کوته فکری هستند توزیع می‌نمایند. از جمله شخصی به نام قوچعلی عملی که در شهرستان ساوه سکونت دارد اعلامیه‌ها‌یی تهیه و به اشخاصی به نامان: رسول مسلمی و صفرعلی عملی و شعبان رمزی در عباس آباد تحویل و نامبردگان نیز شبانه مبادرت به پخش اعلامیه می‌نمایند...... مدتی پیش قوچعلی عملی یک جلد کتاب از غزلیات و رباعیات فرخی یزدی را به دست آورده و اشعار آن را در بین بستگان خود قرائت و با سخنرانی ضد ملی ذهن مردم را خراب می‌کند.»[53]

در مورد دیگر به فعالیت‌های انقلابی برخی اهالی قریه هزاوه اشاره شده است. این اشارات فاقد آگاهی درباره موقعیت اجتماعی افراد یاد شده است. اشاره به سید بودن یکی از این افراد احتمالا گرایش‌های مذهبی وی را نشان می‌دهد. همچنین فعالیت‌های حاج رجب داودآبادی در داودآباد نیز می‌تواند به گرایش‌های مذهبی وی مرتبط باشد. وی احتمالاً موقعیت اجتماعی بالایی در روستا داشته و با عناصر شهری(مانند جعفری فرش فروش) مرتبط بوده است.[54] فعالیت‌های حاج عباس خشدونی، حاج ابراهیم و علی خشدونی(اهل روستای خشدون فراهان) در مبارزه علیه رژیم در بهمن 1357 نیز در همین چارچوب قابل فهم است.[55]

کارمندان ادارات که ساکن روستاها بودند نیز از نیروهای انقلابی بودند و پیام انقلاب را به درون روستاها می‌بردند.[56] این دسته از انقلابیون با شهرها در ارتباط بودند یا در ادارات شهری(مراکز بخش‌ها و شهرها) کار می‌کردند و به نوعی رابط دنیای شهری و روستایی بودند. برخی مردم روستا که با شهر در ارتباط بودند و یا در شهر شغلی داشتند نیز در انتقال اخبار به روستا و آگاه شدن مردم روستایی نقش داشتند.

«سیدمصطفی صدری دارای تعصبات خشک مذهبی بوده و چندی است در تهران به اتفاق دو برادرش به نام‌های سیدمحمود صدری(شغل عطار) و سیدکاظم صدری به سر می‌برد. وی برادر دیگری به نام سید قاسم صدری رانند اداره پست و تلگراف در محلات دارد. پدرشان آقا اکبر صدری ساکن محلات، کوی سرگذر در دهات محلات به دوره گردی مشغول و نیز دارای تعصبات خشک مذهبی است... برابر اعلام منابع با توجه به روحیات مذهبی وی و اقوامش امکان اظهار مطالبی له خمینی از ناحیه آنان وجود دارد.»[57]

دبیران، آموزگاران نیز پیام آوران انقلاب به درون روستاها بودند. دبیران انقلابی که با محیط‌های شهری در ارتباط بودند و شناخت بیشتری نسبت به اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روز داشتند، می‌کوشیدند روستاییان را با مبارزات انقلابی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) پیوند دهند. آنها برای آگاه کردن مردم روستایی از فرصت‌های مختلفی چون برگزاری جلسات قرآن و سخنرانی در این جلسات استفاده می‌کردند. به گزارش زیر توجه کنید:

«اخیراً در قریه خنداب شبهای جمعه و بعضی شب‌های دیگر جلسه قرائت قرآن دایر که یکی از دبیران این قریه به نام اسمعیل مهاجرانی[فرزند سیدرحیم، آموزگار شاغل در دبیرستان رضا پهلوی، قریه خنداب] نیز به عنوان قاری قرآن در این جلسات شرکت و پس از ختم جلسه بحث و گفتگو پیرامون علماء دینی پیش کشیده و ضمن تعریف از روح‌الله خمینی از مردم می‌خواهد که از او تقلید نمایند.»[58]

گاه برگزاری یک جشن مذهبی در مسجد روستا می‌توانست فرصتی برای ابراز مخالفت با رژیم فراهم کند. به گزارش ساواک، در برگزاری مجلس جشن میلاد حضرت امام حسین(ع) در مسجد روستای فرنق، که رؤسای ادارات شهرستان خمین و البته اهالی قراء و روستاهای مجاور نیز حضور داشتند، دعا نکردن مدعوین و سخنرانان برای سلامتی شاهنشاه آریامهر، موضوعی حساس و کاملاً مشهود بود. این کار ممکن است به ظاهر کوچک و کم اهمیت جلوه کند، اما اگر برگزاری مراسم سپاس و نیایش که در دوره پهلوی برگزار می‌شد را در نظر داشته باشیم، رویداد مسجد فرنق حائز اهمیت است. رژیم پهلوی به مناسبت ترور نافرجام شاه در حوادث دانشگاه تهران و کاخ مرمر، هر ساله در ماه‌های فروردین و بهمن مراسم سپاس و نیایش برگزار می‌کرد. در این گونه مراسم از رؤسا و معاریف محل و روحانیون دعوت می‌شد تا در این مجالس حضور یابند و در مراسم دعا شرکت کنند. شرکت نکردن روحانیون و دیگر مخالفین در چنین مراسمی یکی از روش‌های ابراز مخالفت با رژیم و آگاه کردن مردم نسبت به مظالم و مفاسد آن بود و اتفاقاً از دید دستگاه‌های انتظامی و امنیتی اهمیت داشت. موضوع دعا نکردن برای شاه در مراسم مسجد روستای فرنق به اندازه‌ای مهم بوده که موضوع یکی از گزارش‌های ساواک قرار گرفته است. بی شک چنین فعالیت‌هایی می‌توانست مردم روستای فرنق و دیگر روستاهای مجاور را نسبت به مخالفت با رژیم حساس‌تر و آگاه‌تر کند.[59]

 

روحانیون؛ پیام آوران اصلی انقلاب

روحانیون پیام آوران اصلی و عمده انقلاب به روستاها بوده‌اند. گزارش‌های متعددی درباره فعالیت‌های انقلابی روحانیون انقلابی در روستاها وجود دارد. روحانیون از بسترها و ابزارهای موجود(مسجد و منبر، مناسبت‌های مذهبی، فضای مذهبی روستا، پخش اعلامیه) برای آگاه سازی روستاییان استفاده می‌کردند. کار اصلی سازماندهی روستاییان برای فعالیت‌های انقلابی و پیوند دادن دو فضای انقلابی شهر و روستا محصول تلاش‌های روحانیان بود که طی سال‌ها آرام ارام توانسته بودند پیام انقلاب را در روستاها منتشر کنند. این فعالیت‌ها آگاهانه و سازمان یافته بود و مجموعه‌ای از روحانیون در رده‌های مختلف به کار نشر دعوت به انقلاب در شهرها و روستاهای مختلف فعالیت می‌کردند.

یکی از این روحانیون که نام وی در سند ساواک ذکر نشده، در مراسم روضه‌ای که به دعوت برخی از اهالی برپا شده بود، در منبر از امام خمینی(ره) صحبت می‌کرد، مرتباً ایشان را دعا می‌کرد و مردم آمین می‌گفتند. وی اعلامیه‌های امام (ره) را نیز به روستا برده و میان مردم پخش کرده بود.[60] در شهریور 1356، سید شهاب‌الدین حسینی، یک روحانی اهل قم، به دعوت سیداحمد محمدی ساکن روستای خلیل آباد، در مسجد ده به منبر رفت و ضمن انتقاد از رژیم، مردم را به پیوستن به انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) فراخواند.[61] فعالیت‌های شیخ رسول منتجب‌نیا و شیخ دیانت در روستاهای اطراف خمین نمونه‌ای دیگر از این فعالیت‌هاست که در اسناد ساواک مورد اشاره قرار گرفته‌اند.[62]

سخنرانی‌های روحانیون در روستاها در بستر کلی‌تری نیز قابل فهم است. سخنرانی‌های انقلابیون عموماً-چه در شهرهای بزرگ و چه در روستاهای کوچک- از یک کلیت پیروی می‌کرد. این سخنرانی‌ها، تفسیری دوگانه از تاریخ ارائه می‌کرد؛ دوگانه حق و باطل. در این دوگانگی، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، پیامبر اسلام(ص) و امامان شیعه(ع) در یک سو قرار می‌گرفتند و در سوی دیگر نمرود، فرعون، ابوجهل، ابولهب، بنی‌امیه (خاصه معاویه و پسرش یزید) و خلفای بنی عباس(مانند منصور و متوکل) بودند و تاریخ فی الواقع نبرد مدام این دو جبهه بود. این تفسیر در تمام ادوار تاریخ تا روزگار ما نیز ادامه می‌یافت و رژیم شاهنشاهی و اعوان او در برابر جبهه حق به رهبری روحانیت شیعه- به ویژه امام خمینی(ره)- قرار می‌گرفت. روحانیون انقلابی هنگامی که از معاویه و بنی امیه سخن می‌گفتند یا به نمرود و فرعون و بنی عباس اشاره می‌کردند، در حقیقت مرادشان اوضاع زمانه و روزگار خود و رژیم پهلوی بود. هر انتقادی که به موضوعی در سده‌های گذشته اشاره داشت، در واقع به ایران دوره پهلوی و سیاست‌های آن رژیم می‌پرداخت؛ اما وعاظ و روحانیون انقلابی این انتقادات را با توجه به حساسیت های رژیم و مراقبت‌های دستگاه‌های امنیتی و انتظامی و سختگیری‌های رژیم، در پوشش مسائل و اشارات تاریخی مطرح کنند. انتقادات از اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی(خانواده، سقط جنین، کشف حجاب، اصول انقلاب موسوم به شاه و ملت و....) محورهای اصلی این انتقادات را تشکیل می‌دهد. یاد نام امام خمینی نکته بسیار مهم در این سخنرانی‌ها بود. به نمونه‌ای از سخنرانی یک واعظ انقلابی در روستای خلیل آباد خمین توجه کنید:

«...جوان کنار معاویه آمده است. سلام می‌کند. اعلیحضرت؛ شخص اول مملکت  بدان...... خدمت فرماندار ننگین و خائن و سارق تو رفتم و با او درد دل خود ابراز می‌کنم..... وای به حالت معاویه، باید فرماندار متدین، فرماندار دینی، فرماندار اسلامی و الهی و اجتماعی داشته باشی. معاویه اگر فرماندار تو به ناموس من خیانت کند، به ناموس تو خیانت کرده.... حکومت، حکومت اسلامی نیست..... حکومت ظلم است؛ جنایت می‌کند. حکومت تعدی و تجاوز است. حکومت بی‌عفت پروری است.....قوانین هرزگی و آدم کشی و تعدی و تجاوز به ناموس خانه و خانواده باشد..... ای آفرینندگان بی‌عقل و دیوانه کشف حجاب، ای جنایت‌گران بی‌سواد لجنی چه می‌گویید؟ بدبخت اگر بنا بود بی‌حجابی بیاید، امام صادق(ع) اعلام می‌کرد قانون بی‌حجابی را، اگر بنا بود بی‌حجابی.....مد شود، دختران داغ دیده و پدر کشته ابی عبدالله کنار قتلگاه پدر، بدن پدر را که دید نمی‌گفت: ابتا انظر الی....»

رژیم که به اهمیت روستاها و فضای مذهبی آنها آگاه بود، می‌کوشید با اعزام مروجین مذهبی، فضای مذهبی و سیاسی روستا را در دست بگیرد. بنا بر اسناد موجود، روحانیون طرفدار رژیم، پس از طی دوره‌های ترویج مذهبی، به روستاها اعزام می‌شدند. رژیم با اجرای چنین برنامه‌هایی که به موازات طرح‌های دیگری چون سپاه دانش، سپاه بهداشت انجام می‌شد، همه چیز را در کنترل خود می‌گرفت. روحانیون انقلابی، مسیرهای نفوذ در روستاها و نشر پیام انقلاب در روستاها را از دست می‌دادند و منبرها، مراسم روضه، عزادارای‌ها و دیگر سنگرها از دست می‌رفت.

روحانیت انقلابی با توجه به اهمیت و به منظور حفظ سنگر مبارزه در روستاها، تصمیم گرفت برنامه‌های ترویج مذهبی توسط روحانیون طرفدار رژیم را ناکام بگذارد. در راستای چنین مبارزه‌ای، روحانیون مروج مذهبی تحت فشار قرار گرفتند تا از همراهی با رژیم دست بردارند. این مخالفت‌ها در حوزه‌های محلی (اراک) شروع می‌شد و تا مرکز دعوت انقلاب اسلامی در قم ادامه می‌یافت. بنا بر اسناد موجود این مخالفت‌ها با مروجین حکومتی دین، سازمان یافته بود و روحانیون بزرگ و مراجعی چون آیت‌الله العظمی گلپایگانی، آن را سازماندهی و رهبری می‌کردند. سند شماره: 1472 / ه‍ ، تاریخ: 24 / 6 / 1349، به اعزام پنج نفر از روحانیون اراک به ارومیه اشاره دارد. این پنج نفر از سوی اداره اوقاف اراک به عنوان مروج مذهبی در روستاهای تابعه انتخاب شده بودند.[63]

«شیخ قدرت‌الله منصوری، یکی از طلاب مبیت[ساکن] مدرسه حاج محمد ابراهیم اظهار داشته؛ افرادی که به عنوان مروجین مذهبی از اراک برای طی دوره به رضائیه[ارومیه] رفته بودند، مراجعت کرده‌اند. ولی طلاب مدارس علمیه اراک به خصوص مدرسه حاج محمدابراهیم آنان را به مدرسه راه نداده‌اند و گفته‌اند که شماها جزء خوارج هستید. لذا یک نفر از مروجین به نام شیخ محمدحسین تسبیحی، نزد آیت‌الله گلپایگانی اظهار ندامت و توبه کرده است. بدین جهت آیت‌الله گلپایگانی طی نامه‌ای به شیخ فضل‌الله نصیرالاسلامی پیشنماز مسجد و سرپرست مدرسه حاج محمدابراهیم متذکر شده که چون شیخ محمدحسین تسبیحی نزدش توبه کرده، آزاری به او نرسانند.»

نظریه مأمور ساواک درباره این وضعیت چنین است:

1.پس از انتخاب و اعزام مروجین مذهبی به رضائیه، طلاب موضوع و اسامی مروجین را برای آیت‌الله گلپایگانی نوشته‌اند.

2. با توجه به ناراحتی‌هایی که طلاب و معممین برای مروجین مذهبی مورد بحث به وجود می‌آوردند، محتمل است دیگر مروجین مذهبی نیز نزد آیت‌الله گلپایگانی اظهار ندامت و توبه نمایند.[64]

سند شماره: 1640 / ه‍ ، تاریخ: 21 / 7 / 1349، مخالفت سازمان یافته روحانیون انقلابی و در رأس آنها آیت‌الله گلپایگانی را با جریان مروجین مذهبی توضیح داده است:

منشأ اصلی مخالفت محصلین اراک با مروجین مذهبی، آیت‌الله گلپایگانی است که به نمایندگان و معممین با نفوذ دستور داده است تا تضییقاتی برای این عده فراهم آورند که از کرده خود نادم و در سلک موافقین ایشان درآمده زیرا آیت‌الله گلپایگانی در نظر دارد معممین را به منظور ترویج و تبلیغ ایشان و در جهت نیات او انتخاب و به روستاها اعزام دارد.[65]

روحانیون با حضور در روستاها، مردم روستایی را نسبت به وضعیت مردم مسلمان منطقه آگاه می‌کردند. یک نمونه از این فعالیت‌ها توسط یک روحانی ناشناس در قریه میلاجرد اراک صورت گرفته است. وی که ظاهراً دست خطی از یکی از مراجع تقلید داشته، اقدام به جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای کمک به مردم مسلمان لبنان کرده بود. تبلیغات روحانی مذکور مؤثر بود و وی توانسته بود ذهن اهالی را نسبت به برخی مسائل روشن کند. اهالی نیز حدود یک میلیون و سیصد هزار ریال(صد و سی هزار تومان) به وی تحویل دادند تا برای کمک به مردم مسلمان لبنان هزینه شود.[66] با تلاش‌های روحانیون انقلابی، روستاهای مختلف ایران کم کم با جریان انقلاب پیوند می‌یافتند و روستاییان به اندازه‌ای از شناخت و آگاهی رسیده بودند که ضمن احساس مسئولیت در برابر وضع زندگی برادران مسلمان خود در لبنان، برای آنها کمک‌های مالی جمع‌آوری کنند. چنین فضایی محصول تلاش‌های روحانیون انقلابی بود که خود بخشی از شبکه دعوت انقلابی به شمار می‌آمدند و با مراکز مهم دعوت انقلابی در قم، نجف، تهران، شهرهای مختلف و حوزه‌های علمیه این شهرها در ارتباط و رفت و آمد بودند.

فعالیت‌های سازمان یافته روحانیون انقلابی در سال 1356، بسیار مشهود بود. به گونه‌ای که در یکی از گزارش‌های ساواک در این باره آمده است:

در سال جاری(1356) بیش از همه ساله، آخوند و معمم به خمین و اطراف تردد می‌نمایند و حتی در بعضی دهات که معممین بی نظر روضه خوانی می‌کردند، محمدعلی قریشی چند نفر طلبه و آخوند جدید معرفی کرده تا به رایگان برای مردم روضه خوانی نمایند.

نظریه شنبه: محمدعلی قریشی و سایرین با این ترتیب آخوندهای بی طرف را تحت فشار قرار داده و رگه تبلیغات را در دهات به دست گرفته‌اند.

نظریه سه‌شنبه:... درباره تردد معممین به دهات و امکان تبلیغات سوء از ناحیه آنان توجه لازم به ژاندارمری محل داده شده است.[67]

در گزارش شهربانی خمین درباره فعالیت‌های حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی قریشی در روستاهای خمین آمده است:

«نامبرده بالا یکی از معممین افراطی است و پس از آزادی و مراجعت به شهر خمین، فعالیت سوء خود را به نحو گسترده‌ای در دهات اطراف از جمله قریه امامزاده یوجان و قلعه حاجی‌آباد و جهان قلعه شروع نموده و فعالانه همه شب به این دهات رفته و با استفاده از این شیوه که برای مساجد تیرآهن رایگان می‌برد و یا سقف چوبی مساجد را تبدیل به تیرآهن می نماید، نظر اهالی را به خود جلب نموده و ذهن اکثر توده این مردم ساده لوح را نسبت به اصول انقلاب شاه و ملت و خاندان جلیل سلطنت برگردانده  و این امر به گونه‌ای است که عده‌ای مجذوب تبلیغات و تحریکات سوء وی شده‌اند..... وی عده‌ای در حدود 40 نفر از اهالی قریه‌های امامزاده یوجان، خراوند، قلعه حاجی آباد(از دهات خمین) را که در تهران و در حوالی سرآسیاب دولاب، نیروی هوایی و میدان فلاح سکونت دارند، با تشکیل هیئتی به نام هیئت ابوالفضل و این که هر چند  شب یکبار به تهران می‌رود و جلسه تشکیل می‌دهد به دور خود جمع نموده و آنان را نیز... متقاعد نموده و به حدی در آنان رسوخ نموده که این عده آماده هرگونه فداکاری و از خودگذشتگی در راه وی و اهدافش می‌باشند.»[68]

حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی قریشی همچنان به فعالیت‌های انقلابی خود در روستاها ادامه می‌داد و گزارش‌های ساواک به سخنرانی وی مورخه 4 / 7 / 1357، در قریه امامزاده یوجان اشاره کرده‌اند.[69] در مرداد 1357، وی در قریه رشیدآباد خمین به ایراد سخنرانی انقلابی پرداخت و با صراحت به دفاع از نهضت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) پرداخت و اعلام کرد: این وظیفه شما و همه مسلمانان است که به مبارزه برخیزید تا از حق و دین خود دفاع کنید.[70]

در اردیبهشت 1357، حجت‌الاسلام شیخ حسین عظیمی در مسجد قریه گیلی حکومت سلطنتی را از رژیم یزید ننگین‌تر خواند و شهدای قم(9 دی1356) و تبریز(19بهمن1356) تجلیل کرد و به دولت حمله کرد. اثر این سخنرانی به گونه‌ای بود که احساسات حاضرین تحریک و برانگیخته شد.[71]

در مرداد 1357، مجلس ترحیم حجت‌الاسلام شیخ احمد کافی و مرحوم آیت‌الله ملاعلی همدانی در نقاط مختلف کشور برگزار شد. این مجالس فرصتی برای نیروهای انقلابی بود تا به روند مبارزات شتاب بیشتری ببخشند. نمونه‌ای از چنین مراسمی در قرا و قصبات سراسر کشور از جمله قریه نیمه‌ور محلات نیز برگزار شد.

«عده‌ای از طلاب افراطی قم روز جاری به قریه نیمه‌ور از توابع محلات عزیمت تا در مجلس ترحیم شیخ احمد کافی و آخوند ملاعلی همدانی شرکت نمایند. چون احتمال دارد شب جاری و فردا در قریه مذکور تظاهراتی انجام گیرد، مراتب جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی اعلام می‌گردد.»[72]

سخنرانی انتقادی یک واعظ انقلابی که در روز اول شهریور1357، از قم به روستای کفسان خمین آمده بود، مورد توجه ساواک قرار گرفته است. وی در این سخنرانی مردم را به انقلاب علیه رژیم و برپایی تظاهرات دعوت کرده بود.[73] در همین ماه گزارش‌هایی از فعالیت روحانیون انقلابی در قریه ازنوجان خمین در دست است. این گزارش همچنین به پخش اعلامیه‌های انقلابی در روستا و ارتباط قشرهای روستایی با رده‌های بالای انقلاب اشاره دارد. بنا براین گزارش:

«هر شب واعظی به نام مرتضوی از قم به قریه ازنوجان از توابع خمین آمده و در سخنرانی‌های خود، مردم را به آشوب و بلوا تحریک می‌کند و تقی قدیری ساکن همان قریه نیز خود را نماینده خمینی معرفی و سخنان واعظ را تأیید می‌کند. ضمناً نامبرده و برادرش حسن قدیری اعلامیه‌های مضره نیز نگهداری و در تظاهرات خمین نیز شرکت می‌نماید.»[74]

در مهرماه 1357، مجلس ترحیم حجت‌الاسلام سیدمهدی گلپایگانی فرزند آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی در روستای سنجان اراک به تظاهرات علیه رژیم پهلوی تبدیل شد.

«پس از خاتمه مجلس مذکور، عده‌ای قریب به 200 نفر از شرکت کنندگان به دادن شعارهای مضره علیه مقامات عالیه مملکتی و به نفع روح‌الله خمینی مبادرت کرده‌اند. با دخالت مأمورین ژاندارمری تظاهرکنندگان متفرق و سه نفر از آنان دستگیر شده‌اند.»[75]

در گزارش شماره: 1640 / 22ه‍، مورخه: 8 / 7 / 1357 و گزارش شماره: 286-66-401، مورخه: 9 / 7 / 1357، اطلاعات بیشتری درباره تعداد شرکت کنندگان، نام واعظ و مشخصات دستگیر شدگان در این تظاهرات وجود دارد. بنابراین گزارش‌ها، واعظ این مجلس شخصی به نام هاشمی‌ بود و علی اصغر مظاهری، محمدحسین شیرازی و قدرت‌الله شیرازی پس از دستگیر شدن توسط پاسگاه مرکزی اراک، به سازمان اطلاعات و امنیت اراک اعزام گردیدند و سازمان اراک به 312 اطلاع داد که دستگیرشدگان، پس از انجام تحقیقات معموله همراه پرونده متشکله به مرکز اعزام خواهند شد. سند شماره: 1663 / 22ه‍، مورخه: 9 / 7 / 1357 به اعزام دستگیرشدگان به کمیته مشترک ضدخرابکاری اشاره دارد.[76]

در مهر و آبان ماه 1357، به مناسبت فرارسیدن روز اربعین شهدای تهران(17شهریور) و سالروز درگذشت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی مجلسی با حضور روحانیون در برخی روستاهای منطقه از جمله روستاهای خوگان و امامزاده یوجان برگزار شد. در این مجالس وعاظ انقلابی ضمن انتقاد از سیاست رژیم پهلوی، خواستار تشکیل حکومت اسلامی ‌شدند.

«..... تا حکومت اسلامی تشکیل نشود و شاه سرنگون نگردد، مردم از پای نمی‌نشینند که مردم هم با گفتن صحیح است، اظهارات او را تأیید کردند. از قریه موصوف[خوگان] به قریه امامزاده یوجان رفتند و شروع به تظاهرات و دادن شعار کردند و بین خودشان می‌گفتند: باید مردم دهات را بیدار کرد.[77] در این تظاهرات زن‌ها هم شرکت داشتند و با مردان در دادن شعار همراهی می‌کردند. شنبه شب در قریه محمدآباد، منتجب مطالب زیادی راجع به انتقاد از برنامه کشاورزی بیان و گفت: شاه مردم را بیچاره کرده و چند مدت دیگر که شرکت زراعی بشود، شما بدبخت خواهید شد. آیت‌الله خمینی برای شما وظیفه تعیین کرده و هر کس گوش نکند، مسلمان نیست. ....

نظریه سه‌شنبه: ....قریشی و منتجب‌نیا در خمین و روستاهای اطراف و اینک نیز حتی در شهرهای مجاور علناً و مستقیماً مردم را علیه 66 [شاه] تحریک و می‌شورانند.»[78]

روحانیون نقش عمده‌ای در سازماندهی نارضایتی روستاییان و پیوند دادن آنها با جریان انقلاب در شهرها داشتند. مشارکت سازمان یافته اهالی روستاهای فرفهان و رازان در تظاهرات شهر خمین محصول تلاش‌های برخی روحانیون بود.[79] فعالیت‌های انقلابی در آذرماه 1357، با سخنرانی یک واعظ انقلابی در مسجد روستای سنجان اراک ادامه پیدا کرد. در این مراسم مردم آماده برخورد با نیروهای حکومت شده بودند.[80]

 

روستائیان و حضور در حرکت‌های انقلابی در شهرهای نزدیک

روستاییان همچنین در تظاهرات و اعتراضات شهری شرکت می‌کردند. یک نمونه از چنین فعالیت‌هایی در تلفنگرام مورخه 15 / 6 / 1357 مورد اشاره قرار گرفته است. بنابر متن این تلفنگرام، سه هزار نفر از روستاهای اطراف خمین، ضمن شرکت در یک مجلس ترحیم در شهر اقدام با راه پیمایی و اعتراض کردند. این اقدامات همراه با تعطیلی مغازه‌ها و بازار شهر خمین و بخشی از شهر اراک صورت گرفت.[81]

در موردی دیگر به فعالیت‌های افراد ذی نفوذ محلی و عوامل دیگر در روستاهای اطراف ساوه برای کشاندن روستاییان به شهر و احتمال شکل‌گیری تظاهرات اشاره شده است(مهر1357).[82]

در آبان ماه 1357، ساواک اراک از حضور کشاورزان روستایی در مجلس ترحیمی که به مناسبت وقایع اخیر در مسجد جامع کرمان شکل گرفته سخن رفته است. این تجمع به تظاهرات علیه رژیم تبدیل شد.[83] مجلس دیگری به همین مناسبت در خمین با حضور مردم شهر و اهالی روستاهای اطراف خمین برگزار شد. این مجلس نیز به تظاهرات دیگری علیه رژیم تبدیل شد.[84]

در اول آذر 1357، ساواک اراک از تظاهرات هزار نفر از اهالی روستاهای مالک آباد، شهوه و قلعه نو در شهر اراک خبر داد. تعدادی از این روستاییان(35 نفر) قبلاً به علت اختلافاتی که با هژبر یزدانی سرمایه‌دار بهائی، بر سر چاه‌ها و موتورهای آب داشتند، توسط ژاندارمری محل دستگیر شده بودند. تظاهرات اخیر به منظور دفاع از دستگیرشدگان و تلاش برای آزادی آنها صورت گرفته بود.[85] در سندی به تاریخ 18 / 9 / 1357 به مشارکت روستاییان پیرامون شهر خمین(روستاهای فرفهان و رازان) در تظاهرات اخیر آن شهر اشاره دارد.[86]

در گزارشی دیگر به تاریخ 20 / 9 / 1357 آمده است:

«از صبح روز جاری در خمین دستجات ظاهراً عزادار از دهات اطراف خمین با اتومبیل های مختلف به شهر وارد و به اجتماعات شهری پیوستند و اقدام به تظاهرات و راه پیمایی و دادن شعارهای مضره مرگ بر66، نوکر استعمار، ارتش غیرت ندارد، حکومت اسلامی می‌خواهیم و رهبر ما خمینی است نموده که تا ساعت 14 ادامه داشت و پس از آن جمعیت متفرق گردیدند. در این تظاهرات اداره تعاون روستایی و ثبت احوال و یک دستگاه اتومبیل اداره کشاورزی به وسیله آشوبگران به آتش کشیده شد و به دو دستگاه اتومبیل‌های اداره کشاورزی خساراتی وارد آمده است. ضمناً تظاهرکنندگان عکس‌های خمینی و شریعتی را حمل می‌نمودند و در نزدیکی شهربانی با بلندگو خطاب به سربازان گفته‌اند: محل خدمت خود را ترک کنید، دیگر کسی نیست شما را محاکمه کند.»[87]

فعالیت‌های انقلابی مردم داودآباد در شهر اراک و مشارکت آنها در تخریب و پایین آوردن مجسمه شاه در گزارش‌های ساواک مورد اشاره قرار گرفته است. بنابراین گزارش‌ها:

در روز عاشورا عده‌ای از داودآباد به وسیله اتومبیل به شهر آمده و تحت رهبری رجب داودآبادی و برادرانش محمود و احمد داودآبادی و جعفری فرش فروش در تظاهرات شرکت و در تخریب و پایین آوردن مجسمه نیز همکاری داشته‌اند......

نظریه چهارشنبه: با توجه به این که عده‌ای از اهالی داودآباد در این گونه فعالیت‌ها شرکت دارند، مفاد خبر می‌تواند صحیح باشد و مراتب به ژاندارمری محل منعکس گردیده است.[88]

در دی ماه 1357، احتمال درگیری اهالی روستاهای نمک کور سنجان، مشک آباد و داودآباد با مردم آستانه(ظاهراً به دلیل گرایش‌های انقلابی و غیر انقلابی) وجود داشت. این وضعیت با دخالت مأمورین زاندارمری به برخوردی میان طرفین منجر نشد.[89]

یکی از وجوه فعالیت‌های انقلابی در روستاها که روستاها را با فضای انقلاب اسلامی پیوند می‌زد، گردآوری وجوه برای تداوم فعالیت‌های انقلابی بود. یک نمونه از این فعالیت‌ها گردآوری پول برای کمک به مردم مسلمان لبنان بود. مورد دیگر در سند مورخه 24 / 4 / 1357 مورد اشاره قرار گرفته است. بنابراین گزارش، صفر[علی] عملی یکی از اهالی روستای عباس آباد ساوه، مبالغی را به عنوان اعانه جمع آوری کرده تا به قم ارسال شود. اشاره به قم، ماهیت مذهبی این کار را نشان می‌دهد.[90] در یک مورد دیگر تقی قدیری ساکن قریه ازنوجان خود را نماینده امام خمینی(ره) معرفی کرده است.

 

سخن پایانی

شکل‌گیری فضای انقلابی در روستاها محصول سال‌ها تلاش گروه‌ها و قشرهای مختلف و اعتقاد راسخ آنان به مکتب نجات بخش اسلام و رهبری امام خمینی و روحانیون مبارز و آگاه، بود. این گروه‌ها را می‌توان در دو دسته کلی نیروهای بومی و عناصر غیربومی قرار داد. در میان عناصر بومی نقش کارمندان ادارات و نهادهای محلی، دانشجویان و نیروهای مرتبط با عناصر انقلابی شهری(به ویژه نیروهای مذهبی) اشاره کرد. منظور از دسته دوم، عمدتاً روحانیونی هستند که آگاهانه و هدفمند و بر اساس یک طرح مشخص به پراکندن پیام انقلاب در روستاها می‌پرداختند. این روحانیون انقلابی که با قم و رده‌های بالای انقلاب اسلامی در پیوند بودند و در راستای عملی کردن دستور امام خمینی(ره) مبنی بر آگاه سازی روستاییان و پیوند دادن آنها با انقلاب اسلامی فعالیت می‌کردند. نحوه ورود و نفوذ آنها به روستاها، از مجرای نیروهای مذهبی بومی روستاها بود. نیروهای مذهبی ساکن روستاها، آگاهانه از روحانیون انقلابی دعوت می‌کردند تا از بسترهای موجود برای نشر پیام انقلاب اسلامی استفاده کنند. این دعوت در پیوند با فضای مذهبی روستا و استفاده از مسجد، منبر، وعظ و در مناسبت‌های مذهبی انجام می‌شد. سخنرانی‌های روحانیون انقلابی در روستاها، از نظر محتوایی در پوشش تفسیر تاریخ و ارائه دوگانه حق-باطل صورت می‌گرفت.

حاصل سال‌ها تلاش نیروهای مختلف به ویژه روحانیون، شکل‌گیری فضای انقلابی در روستاهای استان مرکزی بود. در نتیجه چنین تلاش‌هایی بود که روستاییان با مراکز و جریان‌های انقلابی در شهرها پیوند خوردند و گاه به صورت نیرویی سازمان یافته بر اعتراضات و تظاهرات شهری در شهرهای خمین و اراک اثر گذار می‌شدند.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک،استان مرکزی، کتاب اول، ص 217.

[2] همان، ص 307-313.

[3] همان، ص 259.

[4] همان، ص 297.

[5] همان، ص 206-209.

[6] همان، ص 309.

[7] همان، کتاب دوم، ص 66.

[8] همان، کتاب اول، ص 170.

[9] همان، ص 177-179.

[10] همان، ص 385.

[11] ازنوجان از روستاهای بخش مرکزی شهرستان خمین در دهستان صالحان است و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۶۵ نفر (۲۹۳خانوار) و سال1395، جمعیت آن606 نفر بوده‌است.

[12] این روستا در دهستان صالحان (بخش مرکزی شهرستان خمین) قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۷۶ نفر (۹۱خانوار) و در سال1395، جمعیت آن 167 نفر بوده‌است. مزار امامزاده اسماعیل مربوط به دوره صفوی -قرن ۱۱ در این روستااست و در سال ۱۳۵۴ با شماره ثبت ۱۶۲۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

[13] برجک از روستاهای شهرستان خمین، بخش کمره، دهستان چهار چشمه است و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۷۵ نفر (۷۸خانوار) بوده‌ و در سال 1395، جمعیت آن 144 نفر بوده است.

[14] جهان قلعه از روستاهای بخش مرکزی شهرستان خمین است و در دهستان حمزه لو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۴۳ نفر (۶۲خانوار) بوده‌است. در سال1395، جمعیت این روستا، 145 نفر بوده است.

[15] این روستا در بخش مرکزی شهرستان خمین، دهستان صالحان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۵۲ نفر (۱۶۲خانوار) بوده‌است. در سرشماری سال1395، جمعیت آن288 نفر بوده است.

[16] این روستا در شهرستان خمین، بخش کمره، دهستان چهار چشمه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۳۴ نفر (۱۵۰ خانوار)بوده‌است

[17] خُنداب نام شهر و شهرستانی در استان مرکزی ایران است. جمعیت شهر خنداب در سال ۱۳۹۰ بالغ بر ۷٬۷۵۳ نفر بوده‌است. این بخش در سال ۱۳۸۶ به شهرستان ارتقا یافت. شغل اصلی ساکنان این منطقه کشاورزی و باغداری می‌باشد. مهمترین محصول این منطقه انگور می‌باشد.این شهرستان هم‌اکنون دارای مراکز عالی و دانشگاهی معتبر نیز می‌باشد و از ۴دهستان و دو شهر تشکیل شده‌است.

[18] این روستا در شهرستان خمین، بخش مرکزی، دهستان صالحان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۷۵ نفر (۲۴۴ خانوار) بوده‌است.در سال1395 جمعیت خوگان، 559 نفر بوده است.

[19] داودآباد شهری است در بخش مرکزی شهرستان اراک در استان مرکزی ایران. داودآباد در ۳۲ کیلومتری شمال شرق اراک است، این شهر دارای جمعیتی حدود ۲۷۰۰۰ نفر است(سال1395). عمده درآمد مردم آن بر پایه دامپروری و کشاورزی است. داودآباد با اراک، فرمهین، آشتیان و کمیجان همسایه است. از روستاهای آن می‌توان ده‌نمک، ویسمه، سهل‌آباد، خوشدون، جعفرآباد و ایبک‌آباد را نام برد.

[20] این روستا در شهرستان خمین، بخش مرکزی، دهستان گله‌زن قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹۰ نفر (۷۸ خانوار) بوده‌است. در سال1395، این روستا 290 نفر جمعیت داشته است.

[21] سِنِجان که در متون به صورت سنیجان و سینجان نیز مشاهده شده‌است شهریست در۵ کیلومتری جنوب غربی اراک واقع در استان مرکزی. این شهر قبل از تبدیل شدن به شهر مرکز دهستان قره کهریز به حساب می‌آمد که شامل خود این منطقه و چندین روستای اطراف آن می‌شد. در فروردین ماه ۱۳۹۲، هیئت دولت با پیشنهاد وزارت کشور و تأیید رئیس‌جمهور از الحاق سنجان به شهر اراک و تصویب آن به عنوان کلانشهر اراک خبر داد

[22] روستای شهوه (معصومیه) یکی از روستاهای دهستان معصومیه وابسته به شهر اراک واقع در استان مرکزی در کشور جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۱۰۱ نفر (۶۲۵ خانوار) بوده‌است.

[23] این روستا در شهرستان ساوه، بخش مرکزی، دهستان قره‌چای قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۴۰ نفر (۹۷ خانوار) است.روستای دیگری با نام عباس آباد نیز در شهرستان خمین، بخش مرکزی، دهستان رستاق قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۸ نفر (۱۵خانوار) بوده‌است. در اسناد مورد استناد ما، منظور عباس آباد ساوه است.

[24] فرفهان روستایی است از توابع دهستان حمزه‌لو، بخش مرکزی شهرستان خمین در استان مرکزی است. این روستا در سرشماری سال1385، کمتر از هزار نفر جمعیت داشت و ظاهراً در سرشماری سال 1395 با کاهش جمعیت روبه رو بوده است. حجت‌الاسلام هنرمند مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی استان مرکزی از روستای فرفهان خمین به عنوان روستای اسوه ایثار و شهادت در استان مرکزی و کشور یاد کرد و گفت: این روستا با یکهزار نفر جمعیت در هفت کیلومتری زادگاه امام (ره ) 38 شهید، 25 جانباز و 210 رزمنده تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.

نک: http: /  / www.shahidnews.com، در خبر مربوط به برگزاری یادواره 38 شهید روستای فرفهان شهرستان خمین ، تاریخ خبر: شنبه 7 اذر 1394، تاریخ بازدید سایت:20 / 01 / 1398

[25] فرنق (در ۱۷ کیلومتری جنوب غربی شهر خمین و ۳۲۳ کیلومتری جنوب غربی تهران) روستایی با موقعیتی پایکوهی، و در میان کوه‌های پراکنده دامنه‌های شرقی زاگرس مرکزی واقع شده‌است. فرنق در حد فاصل دو شهر خمین (استان مرکزی) و الیگودرز (استان لرستان) قرار گرفته و با استان اصفهان نیز از طریق شهرستان گلپایگان هم مرز است. سد گلپایگان در ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی فرنق واقع است. اکنون فرنق مرکز دهستان رستاق (شهرستان خمین، استان مرکزی) است. مطابق نتایج آخرین سرشماری منتشر شده جمعیت روستای فرنق بالغ بر ۱۶۰۸ نفر برآورد شده‌است که ۵۳ درصد از این جمعیت را زنان تشکیل می‌دهند. در گذشته جمعیت روستا بیش از رقم کنونی بوده (حدود۳۰۰۰ نفر در سال‌های ۴۵-۱۳۴۰) که به دلیل مهاجرت برای یافتن شغل اکنون جمعیت رو به کاهش نهاده‌است. به نقل از: ویکی پدیا، مدخل: فرنق، و:       http: /  / farnagh2014.blogfa.com

فرنق در سال 1347ش، دارای پست، تلگراف و تلفن، مدرسه چند کلاسه به نام خواجه نصیر (مدیر و چند آموزگار با حدود سیصد دانش آموز) و خانه انصاف و انجمن ده بوده است. در این گزارش همچنین از قریه دهنو و سپاهی بهداشت آن یاد شده است. به گزارش اسناد موجود، مسجد این روستا توسط حاج میرزاخلیل کمره‌ای به طرزی باشکوه ساخته شده است. در مراسم مذهبی و مجالسی که در این مسجد برپا می‌شد، افزون بر اهالی روستا، مردم روستاهای مجاور نیز شرکت می‌کردند. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک،استان مرکزی، کتاب اول، ص 177-179، 237.

[26] این روستا در شهرستان اراک، بخش مرکزی، دهستان معصومیه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۴۸ نفر (۲۴۰ خانوار) و در سال 1395، جمعیت آن، 948 نفر بوده‌است.

[27] این روستا در شهرستان اراک، بخش مرکزی، دهستان معصومیه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۸۷ نفر (۲۳۱ خانوار) بوده‌است. در سال 1395، جمعیت این روستا، 746 نفر بوده است.

[28] این روستا در شهرستان خمین، بخش مرکزی، دهستان گله‌زن قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۸۴ نفر (۱۳۵ خانواده ) و در سال 1395، جمعیت آن 368 نفر بوده است.

[29] گیلی روستایی از توابع دهستان امان‌آباد در بخش مرکزی شهرستان اراک از استان مرکزی است. طبق سرشماری عمومی سال ۱۳۵۸ دارای ۲۸۰ نفر (۹۷ خانوار) می‌باشد. این روستا در جاده‌ی اراک – خمین در فاصله ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی اراک مرکز استان مرکزی واقع شده‌است.

[30] مأمونیه مرکز شهرستان زرندیه می‌باشد و فاصله‌ی آن تا شهر اراک ۱۹۵ کیلومتر است. این منطقه توسط راه‌آهن و آزادراه به شهرهای تهران، همدان، قزوین، قم، ساوه متصل است. در سال 1395، جمعیت مأمونیه، 21814 نفر بوده است.

[31] این روستا در شهرستان شازند، بخش مرکزی، دهستان قره کهریز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۳۵ نفر (۲۱۸ خانوار) بوده‌است. در سال 1395، این روستا، 709 نفر جمعیت داشته است.

[32] میلاجرد شهری است در بخش میلاجرد، شهرستان میلاجرد استان مرکزی. این شهر در ۲۱ کیلومتری جنوب غربی کمیجان واقع است. جمعیت شهر میلاجرد طبق آخرین سرشماری ۸۷۲`۱۲ نفر می‌باشد.

[33] این روستا در شهرستان اراک، بخش مرکزی، دهستان سده قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۶۶۴ نفر (۲۳۱ خانوار) و در سال 1395، بیش از 390 نفر جمعیت داشته است.

[34] شهر نیم‌وَر یا نیمه‌ور در بخش مرکزی شهرستان محلات استان مرکزی ایران، در ۲۵۰ کیلومتری جنوب تهران و مابین راه مواصلاتی شهرهای دلیجان به محلات و خمین قرار دارد. این شهر از لحاظ جغرافیایی در جنوب شرقی استان مرکزی قرار گرفته است. جمعیت این شهر بیش از 7500 نفر برآورد شده است.

[35] هزاوه از روستاهای بخش مرکزی شهرستان اراک است. این روستا در ۱۸ کیلومتری غرب اراک و ۲۵ کیلومتری فرمهین قرار دارد. هزاوه دارای بافت روستایی کوهستانی و باغهای وسیع انگور است. در سال1395، هزاوه بیش از  1180نفر جمعیت داشته است.

[36] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک،استان مرکزی، کتاب اول، ص 170.

[37] همان، ص 237.

[38] همان، ص 307.

[39] همان، کتاب دوم، ص 46.

[40] همان، ص 95.

[41] همان، ص 215.

[42] همان، کتاب اول، ص 217.

[43] همان، ص 177-179.

[44] همان، کتاب دوم، ص 66.

[45] همان، ص 82.

[46] همان، کتاب اول، ص 170.

[47] همان، ص 314، 315 و 317.

[48] همان، ص 348، درباره محمدعلی قریشی، نک: همان، ص 369، 388، 391، تا 393.

[49] همان، ص 385.

[50] همان، کتاب دوم، ص 66.

[51] همان، ص 69.

[52] همان، ص 70.

[53] همان، ص 82.

[54] همان، ص 494 و 496.

[55] همان، ص 556.

[56] همان، کتاب اول، ص 177-179.

[57] همان، ص 259.

[58] همان، ص 217.

[59] همان، ص 237.

[60] همان، ص 170.

[61] همان، ص 307.

[62] همان، ص 343.

[63] همان، ص 207.

[64] همان، ص 206.

[65] همان، ص 208، ظاهراً قطع شهریه طلاب مذکور از سوی آیت‌الله گلپایگانی یکی دیگر از اقدامات علیه مروجین مذکور بوده است. نک: همان، ص 298.

[66] همان، ص 298.

[67] همان، ص 369 و 375.

[68] همان، کتاب اول، ص 392-393.

[69] همان، کتاب دوم، ص 12.

[70] همان، ص 130.

[71] همان، ص 46.

[72] همان، ص 95.

[73] همان، ص 177.

[74] همان، ص 198.

[75] همان، ص 215.

[76] همان، ص 218، 219، 223.

[77] در سندی به تاریخ 5 / 9 / 1357 آمده است: پس از سخنرانی واعظ مذکور[در مسجد آقاضیاءاراک] جوان ناشناسی اعلامیه خمینی را قرائت کرد. در این اعلامیه آمده بود:..... روحانیون به روستاها بروید و دهقانان را از حکومت جابرانه پهلوی آگاه و آنها را به همبستگی دعوت کنید. همان، ص 384.

[78] همان، ص 311-312.

[79] همان، ص 445.

[80] همان، ص 482.

[81] همان، ص 185.

[82] همان، ص 255.

[83] همان، ص 273.

[84] همان، ص 274.

[85] همان، ص 364.

[86] همان، ص 445.

[87] همان، ص 463-464.

[88] همان، ص 494.

[89] همان، ص 551.

[90] همان، ص 82.



































 

تعداد مشاهده: 7321

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.