امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: حکمت و زیرکی برای هرکس آشکار گردد عبرت را می‌شناسد و هرکس عبرت را بشناسد چنانست که در میان پیشینیان زندگانی کرده باشد. قصارالحکم، 31-5، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش. *** تاریخ باید سرمشق ما باشد. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 7، ص 67.

مقالات با درج سند

اقتدار نظامی ادعایی ایران در عصر پهلوی از واقعیت تا افسانه


تاریخ انتشار: 19 آذر 1399

محمدرضا پهلوی در میان مستشاران نظامی آمریکا

آغاز سخن

اقتدار نظامی یکی از مؤلفه‌های اقتدار هر حکومتی است که خود از مؤلفه‌های جزئی دیگری تشکیل می‌یابد. در دوران حکومت پهلوی نیز شاه تلاش می‌کرد تا با خرید سلاح‌های پیشرفته و با کمک نیروهای مستشار نظامی آمریکا و صرف هزینه‌های هنگفت این معنا را القاء کند که حکومتش از اقتدار نظامی برخوردار است. اما واقعیت این است که برای داشتن اقتدار نظامی مؤلفه‌های گوناگون زیادی لازم است و صرفاً با خرید انبوه سلاح، این اقتدار به دست نمی‌آید. این مقاله می‌کوشد با بررسی مؤلفه‌های اقتدار نظامی در دوران پهلوی و میزان تحقق آن‌ها در این دوران، اقتدار نظامی ادعایی حکومت پهلوی و انطباق آن با واقعیت را بررسی کند.

 

توانایی و خودکفایی در ساخت سلاح

یکی از مؤلفه‌های اقتدار نظامی، توانایی یک کشور در ساخت تجهیزات و ادوات نظامی است به‌گونه‌ای که این توانایی، عدم وابستگی به دیگر کشورها و خودکفایی در صنعت دفاعی را برای آن کشور به همراه آورد. در دوران حکومت پهلوی، ایران علاوه بر وابستگی سیاسی و اقتصادی در حوزه تجهیزات نظامی وابستگی زیادی به دیگر کشورها مخصوصاً آمریکا داشت. در دی‌ماه سال 56 خبرگزاری رویتر از قول گزارش آماری وزارت دفاع آمریکا درباره فروش سالانه تسلیحات به کشورهای خارجی نوشت: «ایران در سال 1977 (1356) با خرید 8 / 5 میلیارد دلار اسلحه، بزرگ‌ترین خریدار تسلیحات آمریکایی در جهان بوده است که این رقم بیش از نیمی از کل معاملات اسلحه آمریکایی است.»[1]

شاه تمایل زیادی به داشتن تجهیزات نظامی مدرن و پیشرفته داشت و به همین دلیل تلاش زیادی برای خرید سلاح از کشورهای دیگر می‌کرد، چنان که در سندی از وزارت امور خارجه آمریکا در لانه جاسوسی آمده است: «به کار بردن درآمد نفت برای یک ارتش نیرومند و مجهز با مدرن‌ترین سلاح‌ها در درجه اول اهمیت قرار دارد و مخصوصاً چیزی است که شاه به آن علاقه‌ی زیادی دارد. برای شاه دسترسی به تجهیزات و تکنولوژی و خدمات (ارتش) در درجه اول اهمیت قرار دارد. اگر چه ایران مقدار زیادی از تجهیزات کشورهای دیگر خریداری می‌کند، به‌ هر حال درصد خیلی زیادی از این کالاها از آمریکا وارد می‌شود.»[2] آمریکایی‌ها به دنبال این بودند که ایران را برای اجرای سیاست‌های خود و برای مقابله با نفوذ شوروی تجهیز کنند و به دلیل موقعیت استراتژیکی که داشت بهترین نقطه برای اجرای برنامه‌های آن‌ها نیز بود. موضوعی که در نامه فرمانده مستشاری نظامی آمریکا در ایران به فرماندهی کل نیروهای مسلح آمریکا در اروپا به آن اشاره ‌شده است. او می‌نویسد: «ما محل مناسب دیگری نداریم که بتوانیم از خاک آن این استفاده را که در خاک ایران می‌بردیم داشته باشیم. نقطه عملیات دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا در ایران گزارش قاطعی درباره‌ی عملیات نظامی شوروی به ‌خصوص در زمینه‌ی پیشرفت‌های موشکی و در مورد همبستگی شوروی با پیمان سالت (SALT) در اختیار ما قرار داده، حق پرواز بر خاک ایران برای ما مسیر مناسب هوایی بین کشورهای اروپایی و کشورهای شرق ایران به وجود می‌آورد.»[3]

همچنین در گزارشی که سفارت آمریکا در ایران آماده کرده و در آن به تشریح اوضاع کلی ایران پرداخته، به هدف دکترین نیکسون به‌ عنوان حافظ منافع آمریکا اشاره‌ کرده و می‌نویسد: «دکترین نیکسون این بود که ایران بتواند که می‌تواند در منطقه، ثبات را برای حصول منافع غرب برقرار کرده و مجهز به تسلیحات نظامی‌ای شود که دیگر مداخله‌ی نظامی مستقیم آمریکا مورد نیاز نباشد.»[4]

از آن جا که منافع آمریکایی‌ها و منافع شاه به هم گره خورده بود و هر کدام به دیگری برای حداکثر کردن این منافع نیاز داشتند، این وابستگی روز بروز بیشتر می‌شد. از طرفی هم چنان که در نامه سفیر آمریکا در ایران به سربازرس هربرت پرایس آمده است: «به نظر شاه آمریکا یک قدرت نیرومند و نسبتاً بی‌غرض است که ایران را در برابر شوروی به‌ وسیله‌ی تسلیحات خیلی پیچیده و متخصصین برای استفاده و نگهداری آن‌ها و مهارت‌های اقتصادی، فنی‌ و حرفه‌ای که برای توسعه‌ی کشورش مورد نیاز است، حفاظت می‌کند.»[5] این خوش‌خیالی شاه نسبت به آمریکا باعث شد که نیروهای نظامی آمریکایی‌ به بالاترین سطوح کشور نفوذ کنند. در گزارش بازرسی وزارت خارجه آمریکا که در مورد نحوه رابطه این کشور با ایران نگارش یافته، آمده است: «رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران نه ‌تنها با افسران ارشد نظامی ایران به‌ طور مرتب ملاقات می‌کند، بلکه به ‌طور متناوب با شاه نیز دیدارهایی دارد. این‌گونه دیدارها حتماً چه قبل و چه بعد از انجام آن، با سفیر مورد بررسی قرار می‌گیرد.»[6] به نظر می‌رسد این دیدارها نیز در راستای عمل به توصیه‌های وزارت دفاع آمریکا به سفارت این کشور بوده است که در تلگرافی به سفارت در مورد روابط نظامی می‌نویسد: «یک تماس دائم با شاه و مشاوران اصلی نظامی‌اش در مورد احتیاجات نظامی‌اش برقرار کنید تا درخواست برای فروش لوازم نظامی غیر لازم ننماید. خریدهای خارجی تجهیزات نظامی حال و آینده ایران را به دقت سرپرستی کنید. تجهیزات نظامی ما را در رابطه با حصول این اطمینان که برای قوای مجاز نظامی ایران کافی باشند به دقت زیر نظر داشته باشید. البته این کار در چارچوب راهنمای انتقال تجهیزات نظامی می‌باید عمل شود. دولت ایران را تشویق کنید تا بدون این که به ‌هیچ‌وجه وابستگی‌اش و احتیاجش به کمک و راهنمایی ارتش ایالات‌متحده آمریکا کم بشود، مسئولیت بیشتری در مورد تکنیک‌های مدیریت و برنامه‌ریزی و تشکیلات دهی کارمندان به عهده بگیرد. برای آمریکا امتیازاتی در مورد پرواز بیش ‌از حد هواپیماها در خاک و لنگراندازی کشتی‌های نیروی دریایی در بنادر ایران به دست آورید.»[7] همان‌طور که این سند نیز نشان می‌دهد آمریکا به ‌هیچ ‌وجه حاضر نبود که وابستگی نظامی ایران به آمریکا کم شود زیرا در این صورت علاوه بر از دست دادن یک کشور سرسپرده و نیز منافع اقتصادی حاصل از فروش سلاح، راه را برای رقبای خود باز می‌کرد. چنان که در گزارشی از وزارت امور خارجه آمریکا وقتی از علاقه شاه نسبت به ساخت سلاح سخن به میان می‌آید آن را جاه‌طلبانه عنوان می‌کند و به مصلحت نمی‌داند و می‌نویسد: «شاه برای مجموعه‌ی وسیعی از اسلحه و مهمات و تجهیزات و تخصص فنی مربوط به ما روی آورده است. علاقه‌ی او نه ‌تنها شامل سیستم‌های عمده‌ی تسلیحات است، بلکه شامل سیستم‌های پیچیده‌ی کنترل و فرمان و رادار و اطلاعات می‌شود. شاه همچنین علاقه‌مند است که ایران بتواند بعضی از اقلام نظامی آمریکا را، من‌جمله بعضی از انواع موشک را بسازد و تسهیلات تعمیراتی وسیع‌تری برای اقلام دفاعی موجودش فراهم آورد. بعضی از درخواست‌های شاه ممکن است در این مرحله از توسعه‌ی ایران، زیادی جاه‌طلبانه باشد و برای ما انجام آن‌ها مشکل و یا به مصلحت نباشد. این مسائل مستلزم برخورد محتاطانه است تا از اخلال در روابط ما احتراز شود.»[8]

این مسئله نشان می‌دهد حکومت پهلوی نه ‌تنها در خرید طیف وسیعی از تسلیحات، بلکه برای ساخت سلاح نیز به خارج وابسته بوده و این آمریکا بوده است که تصمیم می‌گرفته برنامه نظامی ایران چگونه باشد. در مواردی هم که آن را به مصلحت نمی‌دید سرباز می‌زد. در سندی دیگر از وزارت امور خارجه آمریکا درباره ساخت موشک و وابسته نگه‌داشتن ایران در حوزه نظامی آمده است: «در زمینه‌های نظامی ما همکاری خیلی خوب و نزدیک داریم فقط مسئله علاقه شاه برای تولید موشک در ایران را باید حل کنیم و به او اطمینان دهیم که متخصصین کافی برای بهره‌برداری از وسایل آمریکایی به او خواهیم داد.»[9]

درست است که آمریکا برای منافع خود هم که بود، تجهیزات زیادی به ایران می‌فروخت، اما گاهی اوقات در فروش سلاح نیز احتیاط می‌کرد و ملاحظاتی را در نظر می‌گرفت. در گزارشی از وزارت خارجه آمریکا بعد از بیان راهنمایی‌هایی درباره خط‌مشی ارتباط با ایران، نگرانی‌هایی را در این خصوص عنوان می‌کند و می‌نویسد: «بعضی از جنبه‌های روابط ما با ایران با خط و مشی‌های ایالات‌متحده نسبت به سایر مناطق برخورد دارد که این امر نگرانی‌هایی در مورد آثار بلند مدت احتمالی آن‌ها ایجاد می‌کند. فی‌المثل فروش وسایل نظامی آمریکا و مستشاران فنی تا اندازه‌ی زیادی مسئول قدرت مسلط بودن ایران بر خلیج‌فارس بوده‌اند. با توجه به جهت‌گیری کلی سیاست ایران و وابستگی نزدیک ما، این امر در بیشتر موارد یک توسعه‌ی مثبت از نظر منافع ایالات‌متحده بوده است. اما قدرت تسلیحاتی ایران یک عدم توازن نظامی میان ایران و سایر کشورهای خلیج‌ فارس و عمدتاً عراق و عربستان، ایجاد می‌کند. در مورد عربستان سعودی این وضع یک مخاطره‌ی روز افزونی به وجود می‌آورد از این که عکس‌العملی باعث به خطر افتادن روابط حسنه‌ی ما با آن کشور(عربستان) بشود.»[10] این سند نیز قدرت نظامی ایران را ناشی از فروش سلاح آمریکا به آن و نه متکی به خود می‌داند و به همین دلیل در مواقع لازم به دنبال تعدیل نیروی ایران برای ثبات منافعشان با دیگر کشورهای منطقه بودند.

وابستگی نظامی کشور در دوران پهلوی به حدی بود که در نهایت شاه را نیز متوجه اثرات سوء این پدیده کرد و تصمیم گرفت که مقداری از این وابستگی را کم کند لکن دیگر دیر شده بود. در بخشی از کتاب سرّی تشریح اوضاع کلی ایران طی سال‌های 34 تا 56 که توسط کارمندان سفارت آمریکا در ایران نوشته شده به تلاش شاه برای کاهش وابستگی نظامی به آمریکا اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در ارتش هم شاه کوشش دارد که وابستگی آن را از آمریکا کمتر کند و برای این کار منابع خرید تسلیحات را گوناگون کرده است. اما او پی برده است که بیشتر تسلیحات پیچیده که او خواستار آن است و بیشتر مستشارانی که او برای آموزش پرسنل خود به آن‌ها نیاز دارد، در هیچ کجای دیگر به‌ جز آمریکا وجود ندارد و در حال حاضر نفوذ آمریکا در بیشتر سطوح ارتش به ‌طوری است که کم کردن تسلیحات در یک قسمت و یا کم کردن سریع در قسمت دیگر در آمادگی جنگی ایران اثر منفی می‌گذارد و این روابط ارتشی ایران و آمریکا در آینده نزدیک تغییری نخواهد کرد.»[11]

در گزارشی از «تاچر مود» که در اسناد وزارت امور خارجه طبقه‌بندی شده بود به اخطار سفیر آمریکا به شاه اشاره ‌کرده و می‌نویسد: «در یک اخطار نسبتاً گستاخانه، سفیر گفت اگر آنچه که ایالات‌متحده انجام می‌دهد کافی نیست، چنانچه ایران بخواهد سیاست خود را «تغییر جهت دهد» ما هیچ کاری را نمی‌توانیم بکنیم، ولی به عقیده‌ی وی در آن صورت ایران بیشترین سختی‌ها را متحمل خواهد شد.»[12]

وابستگی نظامی ایران در آن زمان به حدی زیاد بود که شاه عملاً تهدید می‌شد و اگر دست از پا خطا می‌کرد و یا برخلاف نظرات آمریکایی‌ها عمل می‌کرد، کشور از نظر نظامی زمین‌گیر می‌شد. به همین دلیل شاه همواره به خواسته‌ی آمریکایی‌ها تن می‌داد و همین امر نیز وابستگی هر چه بیشتر ایران را در پی داشت.

 

خودکفایی در نیروی نظامی متخصص

در حوزه نیروهای نظامی متخصص نیز ایران وابستگی زیادی به خارج داشت. هر کشوری برای اتکا نظامی به خود و قطع وابستگی به دیگران، نیاز دارد نیروی متخصص به ‌اندازه کافی داشته باشد تا ساخت سلاح، استفاده از سلاح‌های پیشرفته و آموزش سایر نیروها را خود بر عهده بگیرد. به هر میزان در این حوزه نیز وابستگی وجود داشته باشد به همان میزان از اقتدار نظامی آن کشور کاسته خواهد شد زیرا اقتدار به میزان زیادی با خود اتکایی عجین است. در دوران حکومت پهلوی متخصصان نظامی خارجی به ‌عنوان مستشاران نظامی، به امور فنی – آموزشی بخش نظامی کشور مسلط شده بودند.

«دولت آمریکا در تاریخ 10 مارس 1942 (19 اسفند 1320) ایران را واجد شرایط لازم برای دریافت کمک‌های برنامه «وام و اجاره» دانسته و اعلام داشت که ایران می‌تواند از کمک‌های آمریکا از طریق برنامه وام و اجاره استفاده نماید. زمانی که اعلامیه رسمی دولت آمریکا در این ‌باره منتشر شد، دولتمردان وابسته ایران نیز در پاسخ این اعلامیه، از آمریکا خواستند تا مستشاران نظامی برای تشکیلات ژاندارمری و ارتش ایران در اختیار دولت ایران قرار دهد. وزیر مختار در واشنگتن طی یادداشت مورخ 20 مارس 1942(29 اسفند 1320) به وزارت امور خارجه آمریکا اطلاع داد که دولت ایران مایل است تا مستشاران نظامی آمریکائی را برای وزارت جنگ ایران استخدام نماید. اولین هیئت برای ارتش به سرپرستی ژنرال «گریلی» که بعداً جای خود را به ژنرال «رایدلی» داد و هیئت دوم به سرپرستی سرهنگ «شوارتسکف» که برای تشکیلات ژاندارمری ایران، تعیین شده بود، در تاریخ 2 / 10 / 1942 (11 آبان 1321) به تهران اعزام شدند تا سازمان‌دهی مجدد ارتش و ژاندارمری را به عهده گرفته و رهبری نمایند.»[13] بنابر این از سال 1942 به بعد رفته‌رفته پای افسران و ژنرال‌های آمریکایی به ایران باز شد.

در اوایل سلطنت محمدرضا شاه، با تصویب قانون استخدام افسران آمریکایی برای ژاندارمری، حضور و نفوذ نیروهای آمریکایی را در ایران قانونی و با انعقاد قراردادی نظامی، این قانون را عملی کردند. در این قرارداد می‌نویسند: «بنابر تقاضای دولت ایران از دولت کشورهای متحده‌ی آمریکا و به استناد قانون استخدام افسران آمریکایی برای ژاندارمری، مصوب 28 / 7 / 1322، رئیس‌جمهوری کشورهای متحده‌ی آمریکا اجازه دادند که هیئتی از افسران و درجه‌داران و متخصصین ارتش کشورهای متحده‌ی آمریکا که تعداد افسران آن از 8 نفر تجاوز نخواهد نمود، به منظور اصلاح ژاندارمری بر طبق مواد ذیل منصوب شوند.» در ماده بیستم این قرارداد درباره‌ی قدرت این هیئت می‌نویسند: «رئیس هیئت بر همه‌ی افسران ژاندارمری شاهنشاهی ایران تقدّم خواهد داشت. مشارالیه مستقیماً عهده‌دار کلیه اداره و کنترل ژاندارمری خواهد بود و حق خواهد داشت، طبق مقررات انتصاب یا ترفیع یا تنزل یا اخراج هر خدمتگزار ژاندارمری به وزیر کشور پیشنهاد و یا تصویب ایشان به‌ موقع اجرا بگذارد و مقام دیگری حق مداخله نخواهد داشت. نیز حق خواهد داشت، هر افسر یا ژاندارم یا خدمتگزار ژاندارمری را با تصویب وزیر کشور منتقل و دوباره تعیین کند.»[14] بنابر این یک نیروی خارجی عملاً بر نیروهای داخلی تسلط داشت و افسران ایرانی همگی تحت امر یک نیروی خارجی قرار داشتند.

 ماده‌ی بیست و یکم این قرارداد، ایران را از استخدام نیرو از هر کشور دیگر منع می‌کند و لذا آمریکا یکه‌تاز مدیریت نظامی ایران می‌شود: «دولت ایران موافقت می‌نماید تا زمانی که این قرارداد به قوت خود باقی است افسرانی از ارتش‌های خارجی دیگر یا کارکنانی از هیچ کشور دیگر برای خدمت در ژاندارمری شاهنشاهی ایران یا شعب آن ‌که کارمندان هیئت نظامی کشورهای متحد آمریکا در آن خدمت می‌نمایند، استخدام ننماید.» [15] از این‌ پس حضور مستشاری نظامی آمریکا در ایران رو به افزایش گذاشت. «در 23 ماه مه سال 1950 واشنگتن قرارداد تازه‌ی نظامی را با ایران امضا کرد، نام آن «قرارداد کمک متقابل دفاعی» بود. در این قرارداد افزایش فعالیت هیئت نظامی آمریکا در ایران، افزایش شماره مستشاران، تحویل اسلحه و مهمات تازه‌ی آمریکائی و غیره پیش‌بینی‌شده بود. مستشاران نظامی آمریکائی، سازمان‌های ارتش، ژاندارمری و پلیس ایران را کاملاً زیر نظر گرفتند. در تمام تأسیسات رزمی و آموزش نظامی ایران افسران آمریکائی به ‌کار گماشته شدند. اینان کارشان تعلیم روش به کار بردن اسلحه آمریکایی بود، زیر نظارت نظامیان آمریکایی ساختن راه‌های استراتژیک و بنادر خلیج ‌فارس آغاز گردید.

افسران آمریکائی که می‌کوشیدند از خاک ایران به‌ عنوان پایگاهی استراتژیک علیه اتحاد شوروی بهره ببرند، توجه ویژه‌ای به مرزهای شمالی ایران معطوف داشتند. اینان در استقرار ارتش ایران در این مناطق به ‌شدت دخالت داشتند از مناطق مرزی نقشه‌برداری، فیلم‌برداری می‌کردند. ضمناً به کارهای خرابکاری در میان عشایر این مناطق دست زدند.»[16] در یادداشتی محرمانه به سفیر کلاود در تهران درباره حضور نظامی آمریکا در ایران آمده است: «اینک تهران بزرگ‌ترین هیئت دیپلماتیک در خاور نزدیک است، به‌ اضافه ترکیب معمول هیئت دیپلماتیک، ما حضور نظامی عمده‌ای نیز به شکل مستشاران نظامی، GENMISH(هیئت مستشاری نظامی آمریکا در ژاندارمری) و تیم‌های کمکی عملیات فنی داریم.»[17]

«بنا به گزارش کمیسیون ویژه خارجی سنای آمریکا به کنگره این کشور، در سال 1976، 24 هزار تن آمریکایی در ایران به سر می‌بردند که بیشترشان نظامی بودند. فقط در سال 1975 فعالیت مستشاران نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران پایان یافت.»[18] «در گزارش سنا آمده بود که تعداد آمریکایی‌ها در ایران می‌بایست به ‌واسطه خرید‌های کلان اسلحه از آمریکا، تا سال 1980 به 60 هزار نفر بالغ گردد که این به معنای رشدی معادل 10 هزار نفر در سال بود.»[19]

سندی از وزارت امور خارجه آمریکا درباره همکاری نظامی این کشور با ایران نشان می‌دهد که شاه نه ‌تنها نیروهای مستشاری که تکنسین‌های نظامی را نیز از آمریکا می‌آورده و برای استفاده از تجهیزات گران‌قیمتی که می‌خرید به آمریکائی‌ها وابسته بوده است؛ چنان که این وزارتخانه در مطلبی می‌نویسد: «همکاری نظامی ما با ایران از موقعی که رئیس‌جمهور نیکسون در ماه مه 1972 از ایران دیدن کرده تا حدود زیادی بیشتر شده. علاوه بر فروش‌های زیاد وسایل نظامی و ادامه‌ی مأموریت مستشاری نظامی ما، ما در حدود بیش از 500 نفر تکنسین نظامی را به ‌منظور کمک به ایرانی‌ها در بهره‌برداری وسایل جدید آمریکایی تهیه کرده‌ایم.»[20]

وزارت امور دفاعی واشنگتن در یادداشتی به هیئت‌های مستشاری می‌نویسد: «این احتمال می‌رود که اطلاعات محرمانه‌ی نظامی که قبلاً برای دولت ایران آشکار بود مورد مخاطره قرار گرفته باشد. دولت ایالات‌متحده ادامه‌ی این مخاطره را به ‌هیچ‌وجه در زمان حاضر نمی‌تواند قبول کند. در موقعیت فعلی حداقل اطلاعات ممکن می‌بایست به دولت ایران داده شود.»[21] که این نشان می‌دهد مستشاران آمریکایی در مواقع بحرانی نباید اطلاعات مهم را به ایرانیان می‌دادند.

نیروهای مستشاری آمریکا در ایران برای آنان چنان اهمیت داشت که وقتی با وقوع انقلاب اسلامی تعداد نیروهای مستشاری کاهش پیدا می‌کند، نقش و موقعیت خود را از دست ‌رفته می‌بینند و این موضوع باعث عصبانیت آن‌ها می‌شود؛ چنان که در نامه‌ای به فرمانده‌ی تجهیزات نیروی دریایی آمریکا که از طرف فردی به نام اینکلمن نوشته شده، آمده است: «کاهش زیادی که در قسمت کارکنان مستشاری رخ‌داده از بزرگ‌ترین تعداد در دنیا به فقط ده نفر، ما را قادر می‌کند که فقط نقش یک مشاور تدارکات داشته باشیم.»[22] بنابر این حضور نیروهای آمریکایی در ایران بیشتر از آن که منافع ایران را تأمین کند و باعث اقتدار ایران باشد، منافع آمریکا را تأمین می‌کرد و نفوذ این کشور را در ایران افزایش می‌داد.

در حوزه آموزش نیز آن‌ها به نحوی عمل می‌کردند که هیچ‌گاه وابستگی ایران از بین نرود چنان که: «برای سیستم­های پیچیده تسلیحاتی که به ایران تحویل داده می‌شد، صرفاً نحوه استفاده از آن‌ها توسط مستشاران نظامی تعلیم داده می‌شد و صد البته معلومات فنی در اختیار ایرانیان قرار نمی‌گرفت. بعضی از سیستم‌ها هم، مثلاً سیستم‌های کنترل الکترونیکی، به ‌هیچ‌وجه در اختیار ایرانیان گذاشته نمی‌شد؛ بلکه مستقیماً توسط مستشاران به کار گرفته می‌شد. در نتیجه افراد ارتش در ایران آگاهی لازم را کسب نکرده و در این زمینه رشد نمی‌یافتند.»[23] این در حالی بود که این نیروها هزینه زیادی را نیز، حتی بیشتر از نیروهای ارتش بر کشور تحمیل می‌کردند؛ به ‌طوری ‌که «هزینه پرسنل نظامی ارتش ایران در سال 1356 بالغ ‌بر 140 میلیارد ریال (نزدیک به 2 میلیارد دلار) بود، درحالی ‌که هزینه مستشاران آمریکائی مقیم ایران در همان سال بالغ ‌بر 170 میلیارد ریال برآورد شده است. و طبق قرارداد‌های نظامی میان دو کشور، تمام مخارج به عهده‌ی ایران بود.»[24]

 

استقلال و عدم تبعیت از سیاست‌های نظامی بیگانگان

از آن جا که ایران دوران پهلوی ابزاری برای پیشبرد اهداف و سیاست‌های مستکبران و استعمارگران خصوصاً آمریکا بود، به همین دلیل در بعد نظامی نیز سیاست‌های آنان را اجرا می‌کرد. این مسئله باعث شد تا کشور ما استقلالی که لازمه اقتدار نظامی یک کشور است را نداشته باشد و از این منظر نیز به یک کشور سرسپرده و بله ‌قربان‌گو قدرت‌های جهانی تبدیل بشود.

سفارت آمریکا در تهران در گزارشی که برای وزارت خارجه این کشور تهیه ‌کرده بود به اقدامات نظامی ایران که به درخواست آن‌ها انجام ‌شده، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «ایالات‌متحده انتظار داشت و از ایران خواست تا نقش فعال‌تری درصحنه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا کند که تا اندازه‌ی زیادی ایران به این انتظار آمریکا پاسخ مثبت داده است. به خواهش ما ایران در کمیسیون چهار دولت در ویتنام شرکت کرد و به متفق ما، ویتنام جنوبی تجهیزات نظامی تحویل داد. همین اواخر یک واحد نظامی برای نظارت بر متارکه در ارتفاعات جولان فرستاد. به توصیه‌ی ما ایران مساعدت مالی به مصر و عده‌ای از کشورهای دیگر نیازمند تحویل داد که در این کشورها منافع ما با ایران مشترک بود. ایران یک کمک‌دهنده‌ی بزرگ به IFAD (صندوق بین المللی توسعه کشاورزی سازمان ملل) بوده است و مسئولیت فراهم کردن افزایش مالی که با شرایط ایالات‌متحده برای شرکت تطبیق می‌کرد بوده است. ایران همچنین یک نقش معتدل کننده پشتیبانی در امور منطقه‌ای ایفا کرده و اختلافات محلی را به سازش رسانده و به عمان کمک کرده است تا شورش تحت پشتیبانی کمونیست‌ها را در منطقه جنوب عمان سرکوب کند. خلاصه برحسب توانایی و نفوذ ایران یک نقش سازنده و کمک ‌کننده در اموری که مستقیماً مورد علاقه‌ی ایالات‌متحده بوده، داشته است.»[25]

بنابر این هر جا آمریکا منافع خود یا اسرائیل را درخطر می‌دید از ایران به ‌عنوان سپری برای حفظ منافعش استفاده می‌کرد. در بیشتر موارد نیز این اقدامات را برای جلوگیری از نفوذ رقیبانی همچون شوروی انجام می‌داد و برای رسیدن به مقصود از سرکوب ملت‌های مظلوم ابایی نداشت البته در مواردی این سرکوب‌ها را توسط دیگر کشورها همانند ایران انجام می‌داد.

به ‌عنوان ‌مثال برای سرکوب مردم اتیوپی که در جنگ با سومالی بود و آمریکا از آن پشتیبانی می‌کرد، ایران تجهیزات و نیرو اعزام می‌کند. سرسپردگی شاه در مقابل آمریکا به ‌اندازه‌ای بود که وقتی کارتر در دیدار با او تشویقش می‌کند تا در این منطقه نقش ایفا کند، او به کشور اتیوپی اخطار می‌کند که ایران در برابر حمله این کشور به سومالی بی‌اعتنا باقی نخواهد ماند.[26]

 در بهمن سال 56 روزنامه دیلی تلگراف می‌نویسد: «طبق گزارش یک خبرگزاری، مهم‌ترین قسمت مهمات و اسلحه و تجهیزات کمکی برای سومالی را ایران می‌فرستد. ناظران سیاسی می‌گویند که ایران 15 کشتی حامل موشک‌های زمین به هوا، خمپاره‌انداز، توپ و مهمات و آتشبار به سومالی فرستاده است.»[27] همچنین در همان زمان هفته‌نامه اسپکتیتور درباره ارسال اسلحه به سومالی نوشت: «در این‌ که آمریکا به طرق مختلف به سومالی اسلحه و نیرو می‌رساند، شکی نیست. مثلاً شاه ایران در حمایت از سومالی نه ‌تنها سرباز بلکه تجهیزات مختلف نیز به این منطقه اعزام داشته است.»[28] خبرگزاری یونایتدپرس نیز از قول یکی از مقامات اتیوپی نوشت: « 7000 سرباز ایرانی، عربستان سعودی و مصری برای شرکت در جنگ با هواپیما به سومالی برده شده‌اند.»[29]

این مسئله نشان می‌دهد چطور آمریکا از کشورهای سرسپرده برای منافعش استفاده می‌کرده است؛ چنان که یک بار تجهیزات نظامی را به قیمت گزاف به آن‌ها می‌فروخت و بار دیگر از همان تجهیزات برای سرکوب ملت‌ها و گسترش نفوذش استفاده می‌کرد. به همین میزان نیز اکتفا نمی‌کرد بلکه نیرو و سرمایه‌های انسانی این کشورها را نیز در خدمت اهداف استعماری خود می‌گرفت. در این میان حاکمان مستبدی همچون شاه نیز توهم اقتدار داشته و فکر می‌کردند با تکیه ‌بر یک ابرقدرت‌ها اقتدار حاصل می‌شود.

اما اتیوپی تنها جایی نبود که ایران به پشتیبانی از آمریکا برای آتش‌افروزی در آن نیرو و تسلیحات می‌فرستاد. در ویتنام نیز شاه به درخواست آمریکا نیروی نظامی، تسلیحات و نفت و بنزین ارسال کرده است: «چند روز قبل که در دفتر مجله امید ایران بحثی در اطراف جنگ ویتنام بین آقایان افراسیابی سردبیر و محمد کلانتری و پرویز سمیعی مسئول آگهی مجله انجام می‌پذیرد که در این بحث آقای افراسیابی اظهار می‌دارد: اخیراً از طرف دادگاه برتراند راسل اسامی عده‌ای از سران کشورهای جهان که به طریق مختلف در جنگ ویتنام به سربازان آمریکائی کمک می‌نمایند به‌ عنوان متهم برده خواهد شد که در بین این اسامی نام اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و دکتر اقبال به علت کمک‌هایی که از طریق نفت و بنزین شده برده خواهد شد.»[30] در اسناد لانه جاسوسی درباره سوابق فردی به نام سرهنگ هاشم‌بخش آمده است که: «به واسطه‌ی قابلیت تکلم و نوشتن انگلیسی، مأموریت یافت که همراه با نیروی اعزامی ایران به ویتنام جزو اولین گروه فرماندهی بین‌المللی کنترل و نظارت باشد. هشت ماه در ویتنام ماند و از دولت ایران مدال گرفت.»[31] همچنین نشریه تایم در گفتگویی با ریچارد هلمز که مدتی رئیس سازمان CIA، سفیر آمریکا در ایران بین سال‌های 1352 تا 1355 و دوست محمدرضا شاه بود می‌نویسد که شاه به درخواست آمریکا در ارسال یک اسکادران جنگنده اف ـ 5 به ویتنام پاسخ مثبت داد.[32]

دیگر منطقه‌ای که شاه به‌ واسطه پیروی از سیاست‌های آمریکا و برای جلوگیری از نفوذ شوروی در آن جا، نیروی نظامی فرستاد، استان ظفار در کشور عمان بود. مردم این منطقه برای مبارزه با سلطان مستبد این کشور راه انقلاب و مقاومت مسلحانه را در پیش گرفتند اما پادشاه این کشور با درخواست کمک از ایران به سرکوب آن‌ها پرداخت. امیرعباس هویدا در گزارشی که به شاه از دیدار خود با صدام حسین می‌دهد، اشاره صدام حسین به موضوع حضور ایران در ظفار را بیان می‌کند و می‌گوید: «آقای صدام حسین به مسئله حضور نیروهای ایران در ظفار اشاره ‌کرده، گفت انتظار داریم که مسئله حضور نیروهای ایران در ظفار را با همان دیدی که به روابط و لزوم عدم به‌ جای گذاشتن رخنه نفوذ می‌نگرید ببینید. پاسخ دادم که ما نمی‌خواهیم در ظفار باشیم ما مایل نیستیم فرزندان خود را به کشتن دهیم یا متحمل هزینه‌های سنگین نظامی شویم شما برای جابجا کردن یک لشکر به مقصد انجام مانورهای نظامی مبلغی هزینه متحمل می‌شوید تا چه برسد به فرستادن نیرو به خارج از کشور، این منطقه برای ما و شما و همه کشورهای منطقه اهمیت حیاتی دارد. سپس این‌جانب به فعالیت‌های شوروی در عدن و چین در ظفار و فعالیت کشورهای بزرگ جهت نفوذ در منطقه اشاره نموده که اگر در این منطقه هرکدام ما به ‌طور دسته‌جمعی برای یک قسمت مسئولیت داشته باشیم و این مسئولیت مشترک باشد امنیت این منطقه بیشتر تضمین می‌گردد.»[33]

در گزارشی از دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه آمریکا درباره حضور نظامی ایران در عمان آمده است: «با شروع سال 1973، ایران بنا به تقاضای دولت عمان نیروهای نظامی برای جنگ علیه نیروهای شورشی در استان ظفار به عمان گسیل داشت. تا اواسط سال 1977 اکثر نیروهای ایران فراخوانده شدند ولی حضور محدود نظامیان ایران در عمان ادامه دارد.»[34] همچنین در گزارشی که توسط قسمت سیاسی نظامی سفارت آمریکا در ایران تهیه ‌شده بود می‌آید: «ایران هزاران نفر سرباز و هواپیما به کمک کشور عمان برای مقابله با شورشیان ظفار فرستاده است.»[35] اقدامات این‌چنینی ایران که به نفع آمریکایی‌ها بود، مورد حمایت آن‌ها قرار می‌گرفت و ایران را برای انجام آن‌ها تشویق می‌کردند. در سندی سری از وزارت امور خارجه آمریکا به سفارت این کشور در ایران آمده است: «ما افزایش نیروهای نظامی ایران در عمان را تأیید می‌کنیم.»[36]

با شروع انقلاب اسلامی در ایران نیروهای نظامی که به دیگر کشورها راهی شده بودند به کشور بازمی‌گشتند. در عمان این مسئله اهمیت زیادی داشت. سفارت آمریکا در مسقط به وزارت خارجه این کشور می‌نویسد: «سلطان تصدیق کرد که نظامیان ایرانی در حال خروج از عمان می‌باشند و اظهار داشت که خروج آن‌ها به معنی این است که کشور وی فاقد هرگونه توپ ضد هوایی خواهد شد. نکته مهم‌تر این که او اکنون می‌داند که بیش از این نمی‌تواند به «قرارداد دوستانه» خود با شاه متکی باشد تا در مواقع اضطراری فوراً از کمک‌های وی برخوردار شود.»[37] در ادامه نیز به انتظار آمریکا برای ایفای نقش در عمان و فروش تجهیزات نظامی به آن اشاره می‌کند و می‌نویسد: «باید انتظار داشت که سلطان خواستار دریافت کمک از طریق خرید تجهیزات نظامی آمریکایی و نیز دریافت دیگر انواع کمک‌های اقتصادی باشد. پس از عزیمت شاه از ایران اکنون وی احساس افسردگی و تنهایی می‌کند و به‌ سوی ما دست نیاز دراز کرده تا چتر حفاظتی را به‌ جای ایران برای وی ایجاد کنیم.»[38]

عملکرد شاه در ظفار باعث شد تا سال 57 جبهه خلق برای آزادی عمان در بیانیه‌ای که به مناسبت سی‌امین سالگرد کشتار دیر یاسین منتشر کرد از رژیم شاه به ‌عنوان «ارتجاع توسعه‌طلب» یاد کند و بنویسد: «ارتجاع ایران آنچه که از اسلحه آمریکایی داشت علیه انقلاب عمان و ملت عمان به کار گرفت.»[39] و به ‌این ‌ترتیب از این رژیم انتقاد کرد.

 

قدرت بازدارندگی و دفاع از کشور

 از دیگر مؤلفه‌های اقتدار نظامی، قدرت بازدارندگی و نیز قابلیّت دفاع از کشور در مواقع خطر است. در زمان پهلوی به دلیل وابستگی نظامی شدید حکومت به خارج، قدرت بازدارندگی کشور نیز به قدرت‌های بزرگ وابسته بود و در صورت برداشته شدن حمایت آن‌ها این توانایی نیز وجود نداشت. در نامه‌ای سرّی از فرمانده مستشاری نظامی در تهران به فرماندهی کل نیروهای مسلح آمریکا در اروپا درباره توانایی‌ها و محدودیت‌های نیروهای مسلح ایران آمده است: «نیروهای مسلح ایران قادر بوده‌اند که امنیت داخلی را برقرار کنند و تحت اغلب شرایط غیر از بی‌نظمی ملی سرتاسری قادر به این کار خواهند بود. آن‌ها نمی‌توانند حمله‌های خارجی از دو جهت را متوقف کنند و یا به ‌طور مؤثر حمله‌ی یک قدرت اصلی (بزرگ) را به تأخیر بیندازند. ایران قادر است که حمله‌ای از جانب عراق را متوقف کند، ولی احتمال از دست دادن قسمتی و یا تمام مرز آبرفتی بین ایران و عراق وجود دارد. نیروهای نظامی ایران اخیراً در ظفار به لحاظ جنگی آزمایش شدند، ولی هنوز فاقد درجه‌ی رهبری میانه حرفه‌ای که در اغلب نیروهای غربی وجود دارند، هستند.»[40]

نگاهی به وقایع رخ‌داده در جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد که چگونه ایران با وجود اعلام بی‌طرفی در کمترین زمان اشغال شد و ارتش و نیروهای نظامی کاری از پیش نبردند. در این زمان «نیروهای متجاوز شوروی به فرماندهی ژنرال «واسیلی نوویکوف» مرکب از چند لشکر پیاده‌ نظام و زرهی از سه جبهه وارد خاک ایران شدند؛ ...نیروهای انگلیس نیز به فرماندهی ژنرال «آرچیبالد ویول» همانند نیروهای متجاوز شوروی و متّفق خود، از سه جهت ایران را مورد تجاوز خود قرار دادند. رضاخان که اعتماد زیادی به نیروهای نظامی خود داشت و حدود بیست سال با هزینه‌های زیاد آن‌ها را سازمان‌دهی و مجهز کرده بود، اما این نیروها، جز در موارد جزئی در همان اوایل در مقابل ارتش‌های متّفقین پراکنده و تسلیم شدند.»[41]

اقتدار وهمانه رضاشاه باعث شد که وقتی سقوط و اضمحلال ارتش را دید وحشت او را فراگرفت و مقاومتش را از دست داد؛ چنان که اشرف پهلوی می‌نویسد: «من تا آن موقع پدرم را مردی شجاع و قوی تصور می‌کردم و در حقیقت در ابتدای کار هم همین‌طور بود. ولی بعد‌ها به خاطر سن زیاد و ترس از روس‌ها که با طرفدارانش در ایران با خشونت رفتار کرده بود، وقتی دید ارتشی که آن ‌همه برای ایجادش خون‌دل خورده و تمام اتکایش به آن بود به این زودی و سادگی مضمحل شده و روس‌ها به ‌طرف ایران حرکت کرده‌اند روحیه‌ی خود را به ‌شدت باخت.»[42]

حمله ناوگان انگلیس به نیروی دریایی ایران در زمان جنگ جهانی دوم و چگونگی آن حمله از زبان جعفر فزونی فرمانده ناو سیمرغ وجه دیگری از عدم مقاومت ایران در برابر حمله و وابستگی نظامی کشور در دوران پهلوی را روشن می‌کند او می‌نویسد:

«انگلیسی‌ها برای مبارزه با 11 واحد مستقر در بندر شاهپور (پنج کشتی آلمانی و سه کشتی ایتالیایی و ناوهای شاهنشاهی شهباز و سیمرغ و حوض شناور)، 16 ناو مجهز انگلیسی و استرالیایی را وارد میدان کرده بودند. طبق رسوم و قوانین دریایی در چنین مواقعی که خطر برای کشتی قطعی است فرمانده کشتی برای این که کشتی به دست دشمن نیفتد آن را منفجر می‌نماید و از بین می‌برد. انگلیسی‌ها با یورش‌های ناگهانی موفق شدند سه کشتی آلمانی را سالم بگیرند، ولی دو کشتی دیگر آلمانی و سه کشتی ایتالیایی به دست کارکنان منفجر شدند و ما که مواد منفجره برای انهدام ناوها نداشتیم تصمیم گرفتیم با استفاده از بنزین ناوها را منفجر کنیم ولی ناگهان خود را در محاصره سربازان انگلیسی دیدیم و از آن جایی ‌که ناوهای ما برای تعمیر سالیانه به تعمیرگاه‌هایشان [تعمیرگاه‌های انگلیسی‌ها] رفته بودند، ازاین‌رو [انگلیسی‌ها] از همه سوراخ و سنبه‌های آن‌ها خبر داشتند. به ‌طوری‌ که بلافاصله پس از تصرف کشتی نقاط حساس آن را اشغال کردند. ما را به ‌عنوان اسیر جنگی دستگیر کردند.»[43]

نکته جالب ‌توجه این است که پهلوی دوم استراتژی خرید تجهیزات نظامی پیچیده را بر مبنای درس گرفتن از این واقعه اتخاذ کرده است؛ چنان که سفارت آمریکا در ایران می‌نویسد: «به‌ عنوان رئیس‌کل نیروهای مسلح، شاه علاقه‌ی زیادی به تمام جنبه‌های آمادگی نظامی ارتش دارد. او تشخیص داده که ارتش را با جدیدترین تجهیزات نظامی مجهز کند، که یک حمله ناگهانی مثل حمله‌ای که انگلیسی‌ها در سال 1941 در خلیج ‌فارس به نیروهای دریایی ایران کردند، نتواند آن‌ها را از پای درآورد.»[44] این استراتژی باعث شد همان‌طور که گفته شد ایران به خریدار اصلی تجهیزات آمریکایی تبدیل شود. به این صورت نه‌ تنها ایران تبدیل به کشوری مستقل و مقتدر نشد بلکه روز بروز وابستگی او به آمریکا بیشتر و عملاً ابزاری برای پیشبرد سیاست‌های او شد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] - خبرگزاری رویتر به نقل از کتاب نوزده دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 177.

[2] - دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 1، ص 430.

[3] - همان، ص 426.

[4] - همان، ص 268.

[5] - همان، ص 420.

[6] - همان ص 405.

[7] - همان، ص 23 و 24.

[8] - همان، ص 402.

[9] - همان، ص 385.

[10] - همان، ص 401.

[11] - همان، ص277.

[12]- همان، ص344.

[13] - همان، ج 7، ص 500.

[14] - همان، ص 96.

[15] - همان.

[16] - ادوین آرویدوویچ گرانتوفسکی و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، انتشارات پویش، 1359، ص 514.

[17] - همان، ص 391.

[18] - همان، ص 619.

[19] - اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 7، ص 503.

[20] - همان، ج 1، ص 389.

[21] - همان، ص 19.

[22] - همان، ص 94.

[23] - همان، ج 7، ص 503.

[24] - همان.

[25] - همان، ج 1، ص 447.

[26] - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 298.

[27] - بولتن محرمانه خبرگزاری پارس به نقل از کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 2، ص 367.

[28] - همان.

[29] - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 298.

[30] - مطبوعات عصر پهلوی - مجله امید ایران، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 341.

[31] - اسناد لانه جاسوسی، ج 7، ص 374.

[32] - نشریه تایم 18 دسامبر 1978 به نقل از کتاب انقلاب سلامی به روایت اسناد ساواک، ج 21، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 134.

[33] - امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2، ص 383.

[34] - اسناد لانه جاسوسی،ج11، ص236.

[35] - همان،ج 1، ص 269.

[36] - همان، ص 388.

[37] - همان، ص 5.

[38] - همان.

[39] - بولتن محرمانه خبرگزاری پارس  /  ش 29  /  ص 15 به نقل از کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، کتاب 4، ص 397 .

[40] - اسناد لانه جاسوسی، ج 1، ص 423.

[41] - مهدی نظر­پور، تاریخ سیاسی معاصر ایران، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1380، ص 146 و 147.

[42] - حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1387، ج 1، ص 108.

[43] - جمعی از نویسندگان، کتاب دومین همایش ایران و استعمار انگلیس، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش­های سیاسی، 1391، ج 2، ص 542 و 543.

[44] - اسناد لانه جاسوسی، ج 1، ص 274.

 

 

منابع:


    خبرگزاری رویتر به نقل از کتاب نوزده دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 177.
    دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جلد 1، 7، 11.
    ادوین آرویدوویچ گرانتوفسکی و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، انتشارات پویش، 1359.
    کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
    بولتن محرمانه خبرگزاری پارس به نقل از کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص367.
    مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک - مجله امید ایران، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
    نشریه تایم 18 دسامبر 1978 به نقل از کتاب انقلاب سلامی به روایت اسناد ساواک، ج 21، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 134.
    امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2.
    بولتن محرمانه خبرگزاری پارس  /  ش 29  /  ص 15 به نقل از کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4 تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
    مهدی نظرپور، تاریخ سیاسی معاصر ایران، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1380.
    حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1387، ج 1.

جمعی از نویسندگان، کتاب دومین همایش ایران و استعمار انگلیس، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1391، ج 2.

 











تیمسار محمد فاضلی و ژنرال هیدن (رئیس هیئت مستشاری آمریکا) در کاخ گلستان (12 خرداد 1340)


چند نفر از مستشاران آمریکائی در ایران


سان دیدن شاه از نظامیان


جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا و شاه




دیدار هویدا نخست وزیر و صدام حسین، 20-10-1354


دیدار هویدا نخست وزیر و صدام حسین، 20-10-1354


 

تعداد مشاهده: 3375

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.