امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: خدا رحمت کند کسی را که بیندیشد و پند پذیرد و هنگامی که پند پذیرفت پس بصیرت یابد. غرر‌الحکم، ج 6، ص 401، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

امروز کتاب‌ها و رساله‌های فراوانی چاپ یا در دست چاپ است که عامداً یا اشتباهاً برای دروغ پردازی و تاریخ سازی بنا شده است. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج 17، ص 343.

مقالات با درج سند

بررسی و تحلیل دولت امیرعباس هویدا


تاریخ انتشار: 23 اسفند 1403

امیرعباس هویدا نخست‌وزیر

مقدمه

طی دورانی که نظام به ظاهر مشروطه پادشاهی در ایران حاکم بود (1285ـ1357)، نخست‌وزیران متعددی کابینه تشکیل دادند و سکّان امور را به دست گرفنتد، ولی از میان آن‌ها امیرعباس هویدا (هفتاد و یکمین نخست‌وزیر مشروطه) و دوران صدارت او ویژگی‌هایی دارد که دولتش را از سایرین متمایز می‌کند. مدت بسیار طولانی صدارت او نخستین وجه تمایز هویدا با سایر نخست‌وزیران در ایران می‌باشد. به‌طوری که از 7 بهمن 1343 تا 15 مرداد 1356 حدود 12 سال و نیم، توانست قوه مجریه را در دست داشته باشد. صدارت هویدا مقارن با دوران ثبات سیاسی سلطنت محمدرضا شاه بود؛ تا پیش از آن، شاه با بحران‌های متعددی دست‌وپنجه نرم کرده بود. او در دهه نخست سلطنتش از اقتدار شاهانه بی‌بهره بود و در ساختار سیاسی کشور، در حاشیه قرار داشت. از سوی دیگر، برهه‌های حساسی همچون مرداد 1332 و خرداد 1342 سبب شده بود که سلطنتش حتی در آستانه سقوط قرار بگیرد. اما پس از این دوران به‌ویژه از 1343 تا 1356، توانست به کمک بازوهای متعددی مانند دولت سرسپرده، سیطره سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و حمایت‌های امریکا، با آرامشی نسبی حکومتش را ثبات بخشد و پایه‌های سلطنتش را مستحکم سازد. این دوره ثبات نسبی، می‌تواند یادآور مرحله سوم نظریه مراحل دولت ابن‌خلدون تحت‌عنوان «آسودگی» باشد. ویژگی‌های این مرحله در نظریه ابن‌خلدون عبارت است از دوران آرامش، تجمل و فراغت، شهرت‌طلبی، سامان‌بخشیدن به نیروهای مسلح، ساختن‌ بناها و آثار، برپایی جشن‌ها و غیره.[1] اما این دوره به اصطلاح ثبات، در واقع آرامش پیش از طوفان بود و در سال‌های 1356 و 1357 ملت ایران یکپارچه به‌پا خاستند و تا سرنگونی نظام شاهنشاهی از پای ننشستند. در دوره زمامداری هویدا وقایع گوناگونی رخ داد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به جدایی بحرین از ایران، شوک نفتی 1973 (1352ش) و افزایش درآمدهای حاصل از فروش نفت، گرانی و تورم، گسترش فسادهای مالی، برگزاری جشن‌ها و مراسم‌های شاهنشاهی (همچون تاجگذاری، 2500 ساله و پنجاهمین سال سلطنت پهلوی)، تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی (1354) و تأسیس حزب رستاخیز (1353) اشاره کرد. در این مقاله پس از مطالعه مختصری از زندگی هویدا، به تشکیل دولت، اعضای کابینه و مهم‌ترین وقایع و اقدامات دولت او پرداخته خواهد شد.

 

مختصری از زندگی امیرعباس هویدا تا نخست‌وزیری

امیرعباس هویدا فرزند میرزا حبیب‌الله عین‌الملک در زمستان سال 1298ش در تهران به دنیا آمد.[2] در موقع تولد هویدا، پدرش حبیب‌الله به سبب عضویت در تشکیلات بهائیت و سرسپردگی به عباس افندی(عبدالبهاء)، ضمن مراجعه به رهبر جدید بهاییان (شوقی افندی) از او اجازه خواست تا نام عباس افندی را روی پسرش بگذارد. پدربزرگ هویدا، میرزا رضا قناد از بهاییان متعصب و از فدائیان عباس افندی محسوب می‌شد. علاقه او به رهبر بهاییان به حدی بود که هنگام مهاجرت او به فلسطین، همراهش به «عکا» رفت و مستخدم و خادم مخصوص عباس افندی گردید. عباس افندی به واسطه خدمات میرزا رضا مخارج تحصیل فرزند او را تقبل کرد و حبیب‌الله (پدر امیرعباس) را برای تحصیل به اروپا فرستاد.[3]

حبیب‌‌الله در اروپا به زبان‌‌های انگلیسی و فرانسه مسلط شد و چون عربی را هم روان صحبت می‌‌کرد، پس از بازگشت به ایران در دستگاه سردار اسعد بختیاری نفوذ کرد و به‌عنوان مترجم استخدام شد و به نام سردار اسعد چند کتاب ترجمه کرد. امیرعباس هویدا هنگام مأموریت پدرش در لبنان، در مدارس بیروت ثبت‌نام کرد و در مدت اقامت در این شهر زبان‌‌ عربی را فرا گرفت. پس از خاتمه تحصیلات متوسطه در بیروت، راهی اروپا شد و در تابستان 1320 از دانشگاه بروکسل در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت. وی در کشاکش جنگ جهانی دوم به ایران بازگشت و ابتدا جهت خدمت وظیفه به دانشکده افسری و سپس در شهریور 1322 در وزارت امور خارجه که در آن زمان توسط محمد ساعد مراغه‌ای اداره می‌‌شد، استخدام شد. او از بهمن 1323 به اداره سوم سیاسی این وزارتخانه منتقل شد و در اول مرداد 1324 به‌عنوان وابسته سفارت رهسپار فرانسه شد. هویدا در اول آبان 1325 کارمند سرکنسولگری ایران در هامبورگ و اول فروردین 1328 کارمند کنسولگری ایران در اشتوتگارت شد. عبدالله انتظام که حامی هویدا بود در اسفند 1329 در کابینه حسین علاء وزیر خارجه شد و هویدا را به‌عنوان منشی مخصوص خود برگزید. هویدا سپس در دولت دکتر محمد مصدق معاون اداره سوم وزارت خارجه شد. در اواخر سال 1336 عبدالله انتظام که با هویدا روابط عاطفی خوبی داشت، به‌عنوان مدیرعامل شرکت نفت ایران در رأس کار قرار گرفت و هویدا توسط او به شرکت ملی نفت آمد. او در این دوره دست به یک سری اقدامات و فعالیت‌های سیاسی زد و با دوست بسیار نزدیک خود حسنعلی منصور و با حمایت امریکا، گروه مترقی را تشکیل دادند تا هرچه سریع‌تر بتوانند به اهداف خود که به دست گرفتن زمام امور مملکتی بود، برسند. پس از آنکه تشکیلات گروه کانون مترقی که با پوشش کمک به اصلاحات ارضی، اقتصادی و سیاسی در کشور به حزب ایران نوین تغییر نام داد و در آن جمعی از نخبگان و تحصیل‌کردگان دانشگاه‌‌های امریکا و اروپا شرکت کردند، هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از ابتدا وارد این تشکیلات شد. تلاش هویدا در دوره منصور در سازماندهی این گروه، او را در ارتباطی نزدیک با امریکاییان قرار داد و موجب شد تا امریکایی‌ها هرچه بهتر وی را بشناسند. تا جایی که در سال 1343 در آستانه نخست‌وزیری منصور، هبولیس هولمز سفیر امریکا، هویدا را شایسته‌‌تر از حسنعلی منصور برای احراز مقام نخست وزیری می‌دانست. دوستی هویدا با منصور موجب شد وقتی که منصور در اسفند 1340 به نخست‌وزیری رسید، وی وارد کابینه شود و وزارت دارایی را بر عهده بگیرد.[4]

 

تشکیل دولت هویدا

از مهم‌ترین دولت‌های دوره پهلوی که با آغاز نهضت اسلامی همزمانی داشت، دولت‌های اسدالله علم و حسنعلی منصور بود. منصور راه دستیابی به قدرت را با تشکیل کانون مترقی هموار ساخت. با استعفای اسدالله علم در اسفند 1342، حسنعلی منصور با دستور و کمک سفارت امریکا به‌عنوان نخست‌وزیر ایران انتخاب شد. منصور همان‌طور که عده‌ای از یاران و همفکران خود را به نمایندگی مجلس رسانده بود، آن‌ها را به‌عنوان وزیر انتخاب کرد و از مجلس به کابینه برد. به این ترتیب بهتر توانست برنامه‌های خود را پیش ببرد. از مهم‌ترین اقدامات دولت حسنعلی منصور، می‌توان تصویب لایحه مصونیت قضایی مستشاران امریکایی (کاپیتولاسیون)، تبعید امام خمینی به دلیل مخالفت با لایحه مذکور و تصویب وام دویست میلیون دلاری از امریکا برشمرد. می‌توان گفت اقدامات حسنعلی منصور و خوش‌خدمتی وی به امریکا، نقار بین دولت و روحانیت را بیش از پیش موجب ساخت که نتیجه این اقدامات ترور وی را به دست اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در بهمن 1343 رقم زد.[5]

هنوز چند ساعتی از اصابت گلوله‌های محمد بخارایی به پیکر حسنعلی منصور نگذشته بود که هویدا دانست جز او کسی جانشین منصور نیست. در واقع همان روز که حسنعلی منصور جان داد، امیرعباس هویدا فرمان نخست‌وزیری خود را دریافت کرد. شاه در آن هنگام حتی به غلام جان‌نثاری چون دکتر منوچهر اقبال یا غلام خانه‌زادی مانند اسدالله علم احتیاج نداشت؛ او فقط یک منشی می‌خواست که مجری بی چون و چرای او باشد و در آن ایام هیچ‌کس بهتر از هویدا نمی‌توانست چنین افتخاری را قبول کند. هویدا روزی که به مقام نخست‌وزیری رسید از کم‌ سابقه‌ترین و کم تجربه‌ترین نخست‌وزیران ایران در طول تاریخ مشروطیت بود. هویدا در بین نخست‌وزیران دوران مشروطه از هر نظر استثنایی بود؛ از لحاظ سوابق اداری و سیاسی کوتاه‌مدت، از لحاظ فرمانبرداری محض از شاه و خاندان سلطنتی، از لحاظ توسعه فساد و حمایت از فاسدان و البته از لحاظ طول دوران صدارت.[6]

 

اعضای کابینه دولت هویدا

هویدا کابینه[7] خود را که همان اعضای دولت منصور بود به شرح زیر به شاه معرفی کرد: امیرعباس هویدا (نخست‌وزیر و سرپرست اداره دارایی)، دکتر باقر عاملی (وزیر دادگستری)، غلامعباس آرام (وزیر امور خارجه)، دکتر جواد صدر (وزیر کشور)، سپهبد اسدالله صنیعی (وزیر جنگ)، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر)، دکتر هادی هدایتی (وزیر آموزش و پرورش)، مهندس حسن شالچیان (وزیر راه)، دکتر جمشید آموزگار (وزیر بهداری)، مهندس فتح‌اله ستوده (وزیر پست و تلگراف)، دکتر علینقلی عالیخانی (وزیر اقتصاد ملی)، سپهبد اسمعیل ریاحی (وزیر کشاورزی)، عطاءالله خسروانی (وزیر کار و امور اجتماعی)، سرلشکر حسن پاکروان (وزیر اطلاعات)، دکتر هوشنگ نهاوندی (وزیر آبادانی و مسکن)، مهندس منصور روحانی (وزیر آب و برق)، دکتر منوچهر گودرزی (وزیر مشاور و سرپرست امور استخدامی)، دکتر ناصر یگانه (وزیر مشاور و معاون پارلمانی)، دکتر محمود کشفیان (وزیر مشاور)، دکتر محمد نصیری (وزیر مشاور) و جواد منصور (وزیر مشاور). معاونین نخست‌وزیر نیز عبارت بودند از: غلامرضا نیک‌پی (معاون پارلمانی نخست‌وزیر)، دکتر قاسم رضایی (سرپرست جلب سیاحان) و سپهبد نعمت‌الله نصیری (رئیس سازمان امنیت).[8]

جالب توجه اینکه هویدا که خود عضو تشکیلات فراماسونری (لژ تهران) بود، اعضای کابینه او در طول دوران صدارتش نیز از اعضای مسلّم فراماسونری در ایران بودند:[9] ناصر یگانه وزیر مشاور و معاون پارلمانی نخست‌وزیر (عضو لژهای خیام و خواجه نصیر طوسی و لژ بزرگ ایران)، جواد منصور وزیر اطلاعات (لژ کورش)، منوچهر پرتو وزیر دادگستری (لژ کورش)، مجید رهنما وزیر علوم و تعلیمات عالیه، فتح‌الله ستوده وزیر پست و تلگراف و تلفن (لژ ژاندارک)، مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر (لژ کورش)، ایرج وحیدی وزیر کشاورزی (لژ خیام)، محمود قوام صدری وزیر مشاور، احمد هوشنگ شریفی وزیر آموزش و پرورش، منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش، انوشیروان پویان وزیر بهداری، مهندس منوچهر تسلیمی وزیر دادگستری (لژ ابن‌سینا)، عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه (لژ مولوی و لژ همایون)، نصیر عصار معاون نخست‌وزیر (لژ ژاندارک)، حسن زاهدی وزیر کشور (لژ اهواز)، هوشنگ انصاری (لژ خیام)، دکتر باقر عاملی (لژ خیام)، دکتر جواد صدر، دکتر هوشنگ نهاوندی (لژ فارابی)، حمید رهنما و عباس آرام (لژ ستاره سحر).[10]

همچنین هویدا به واسطه اینکه خود بهایی بود، بهاییان را به مشاغل کلیدی می‌گماشت.[11] حتی چند وزیر و معاون کابینه او همچون سپهبد صنیعی وزیر جنگ، فرخ‌رو پارسا وزیر آموزش و پرورش، منوچهر شاهقلی وزیر بهداری، منصور روحانی وزیر آب و برق و منوچهر تسلیمی وزیر بازرگانی، پرویز خسروانی معاون و رئیس سازمان تربیت بدنی بهایی بودند. هویدا در مدت حکومت خود، نفوذ بهاییان را در همه سطوح سیاسی ـ اقتصادی و نظامی به حد کمال گسترش داد[12] تا بدان حد که وقتی رئیس دانشگاه تهران خواست با احضار دکتر احسان‌الله یارشاطر استاد بهایی‌الاصل فرهنگ و تاریخ ایران در امریکا، جلوی کارهای مخربانه و ضدملی و مذهبی او را بگیرد، مورد غضب هویدا قرار گرفت و از ریاست دانشگاه تهران برکنار شد.[13]

 

وقایع مهم و اقدامات دولت سیزده ساله هویدا

قابل درک است که پرداختن به تمامی وقایع سیزده سال نخست‌وزیری هویدا و تمامی اقدامات دولت او در یک مقاله نمی‌گنجد، از این رو تنها به مهم‌ترین رویدادها و اقدامات پرداخته خواهد شد.

1. تأسیس وزارتخانه‌های جدید

هویدا در دوران نخست‌وزیری خود، چند وزارتخانه تأسیس کرد و چند وزارتخانه را تغییر شکل داد. چندین تغییر عمده در این زمینه صورت گرفت که این اقدام هویدا بیشتر نشان از آشفتگی و بلاتکلیفی سیستم دولتی و همچنین میل به گسترش شدید بوروکراسی و دیوان‌سالاری داشت. آشفتگی از این جهت که وزارتخانه‌هایی در این دوره به‌صورت شتابزده تشکیل ‌یافتند و پس از مدتی که عدم کارایی آن‌ها نمایان ‌شد در درون وزارتخانه‌ای دیگر ادغام ‌شدند، مانند وزارتخانه اصلاحات ارضی و برخی نمونه‌های دیگر.

نخستین وزارتخانه‌ای که به‌وجود آمد «وزارت فرهنگ و هنر» بود که سابقاً اداره کل هنرهای زیبا نام داشت و سپس به تجزیه وزارت فرهنگ پرداخت و امر مربوط به دانشگاه‌ها و مدارس عالی را از آن منفک نمود و در نتیجه وزارتخانه جدیدی به نام «وزارت علوم و آموزش عالی» پدید آمد و وزارت فرهنگ سابق، «آموزش و پرورش» نام گرفت و اداره کل اوقاف نیز از آن وزارتخانه جدا شد و سازمان مستقلی به نام «سازمان اوقاف» ضمیمه نخست‌وزیری گردید و رئیس آن سمت معاونت نخست‌وزیر را دارا بود. سازمان «اصلاحات ارضی» که جزئی از وزارت کشور بود در 1346 تبدیل به وزارتخانه شد و پس از چندی تغییر نام داد و به نام «وزارت تعاون و امور روستاها» نامیده شد و قسمتی از امور کشاورزی کشور به عهده این وزارتخانه قرار گرفت. تشکیل «وزارت تولیدات کشاورزی» در حقیقت به منظور تضعیف وزارت دارایی و کم‌کردن دایره عملیات وزارت دارایی بود، سازمان‌هایی چون غله و نان، قند و شکر و چای و دخانیات از وزارت دارایی منتزع و تشکیل وزارتخانه جدیدی را دادند. همزمان با تشکیل چنین وزارتخانه‌‌ای، وزارتخانه جدیدی به نام «وزارت منابع طبیعی» متولد شد که هسته مرکزی آن سازمان جنگل‌ها و شیلات شمال بود. در دوران حیات این وزارتخانه بخش عظیمی از جنگل‌های کشور بین عده‌ای از دولتمردان به ثمن بخس تقسیم شد. با تشکیل وزارتخانه‌های تولیدات کشاورزی و منابع طبیعی عملاً امور کشاورزی کشور بین چهار وزارتخانه تقسیم شد و این وزارتخانه‌ها موجب دگرگونی در کشاورزی ایران گردیدند و در نتیجه پس از مدتی وزارت تولیدت کشاورزی منحل و ضمیمه وزارت تعاون و امور روستاها گردید و وزارت منابع طبیعی هم منضم به وزارت کشاورزی شد. در 1353 دو وزارتخانه جدید با وظایف خاص به‌وجود آمد: یکی «وزارت بازرگانی» و دیگری «وزارت صنایع و معادن» بود و همچنین از ادغام وزارت اقتصاد ملی و وزارت دارایی، «وزارت امور اقتصادی و دارایی» متولد شد. «وزارت رفاه اجتماعی» نیز از وزارتخانه‌های جدیدی بود که امور درمانی کارگران را عهده‌دار بود ولی پس از چندی این وزارتخانه با وزارت بهداری ادغام گردید و نام «وزارت بهداشت و بهزیستی» گرفت.[14]

2. گسترش ایدئولوژی شاهنشاهی

یکی از کارهای عبث و بیهوده و پرخرج که در دوران هویدا انجام گرفت، انجام مراسم تاجگذاری شاه و فرح در 4 آبان 1346 بود. هر چند موافقت یا مخالفت نخست‌وزیر در انجام این کار کوچکترین تأثیری نداشت ولی هویدا سرسپرده‌تر از آن بود که حتی اشکالی در این خصوص و لو به صورت پیشنهاد اصلاحی مطرح نماید لذا با کمال صمیمیت و جدیت دولت او مراسمی در تهران و شهرستان‌ها برپا گردید. خیابان‌ها و سر دَر عمارات دولتی تزئین و چراغانی شد و مخارج هنگفت این جشن از بودجه عمومی کشور پرداخت گردید. برگزاری جشن تجملاتی و پرهزینه تاجگذاری محمدرضا پهلوی و فرح دیبا در زمانه‌ای بود که مردم ایران از ابتدایی‌ترین امکانات رفاهی و بهداشتی محروم بودند. این جشن، هزینه‌های بسیاری را بر ملت محروم ایران تحمیل کرد. هدف‌ اصلی‌ شاه‌ مشروعیت‌‌بخشی‌ و وصل‌ کردن‌ خود به‌ پادشاهان‌ گذشته‌ بود. از سوی دیگر محمدرضا پهلوی می‌خواست با واگذاری نایب‌السلطنه‌گی به فرح در همین جشن، باقی‌ماندن پادشاهی در خانواده پهلوی را در صورت مرگش تضمین کند. لذا این جشن، هم جشن تاجگذاری شاه و هم جشن نایب‌السلطنه‌گی فرح پهلوی بود.[15]

در این رابطه، یکی از اقداماتی که در زمان صدارت هویدا در جهت توسعه دامنه سلطه و دیکتاتوری شاه صورت گرفت، مسئله تغییر قانون اساسی و دستیابی فرح به مقام نیابت سلطنت بود. این رویداد به دنبال یک‌سری حوادث که محمدرضا پهلوی را نسبت به خطرات احتمالی نگران می‌ساخت انجام شد. ترور حسنعلی منصور (بهمن 1343) در پی ماجرای کاپیتولاسیون و سپس ترور نافرجام شاه در کاخ مرمر (فروردین 1344)، همه و همه دست‌به‌دست هم داد تا سرانجام لزوم تغییر قانون اساسی و قانون انتخابات مجلس مؤسسان، از تصویب مجلس در دوره بیست‌ویکم بگذرد. در این زمان حدود بیست‌وپنج سال از سلطنت محمدرضا پهلوی می‌گذشت. شاه که تا این زمان، دوران بی‌ثبات و متزلزلی را گذرانده بود، در اندیشه چاره و تمهیداتی بود تا پایه‌های حکومت استبدادی خود را هرچه مستحکم‌تر سازد. با روی کار آمدن هویدا میل و علاقه شاه برای دستیابی به یک قدرت افسانه‌ای شدت یافت. او اکنون هیچ‌گونه رقیبی برای خود نمی‌دید و دولت هویدا فرصت مناسبی بود تا برای تحقق این خواسته اقدام نماید. هدف محمدرضا پهلوی از تغییر قانون اساسی این بود که برای فرح و ولیعهد نیز مقامی در قانون اساسی ایجاد کند. لایحه تغییر در پاره‌ای از موارد قانون اساسی در تاریخ 21 و 22 اسفند 1345 از تصویب مجلسین گذشت و در سال 1346 فعالیت خود را آغاز نمود. دستور کلی مجلس مؤسسان اصلاح اصول 38، 41 و 42 قانون اساسی بود که به تصویب رسید و مقرر گردید: 1- ولیعهد می‌تواند شخصاً امور سلطنت را متصدی شود که دارای بیست سال تمام شمسی باشد؛ 2- اگر به هنگام مرگ پادشاه، ولیعهد به سن قانونی نرسیده باشد، شهبانو بلافاصله جای او را می‌گیرد، مگر اینکه شاه شخص دیگری را به‌عنوان نایب‌السلطنه انتخاب کرده باشد؛ 3- در صورت فوت و یا کناره‌گیری نایب‌السلطنه شورای نایب سلطنت از طرف مجلسین از طرف غیرخانواده قاجار تشکیل شود؛ 4- وظایف نایب‌السلطنه با مشورت شورای مرکب از نخست‌وزیر و رؤسای مجلسین و رئیس دیوان عالی کشور و افراد دیگر انجام گیرد؛ 5- نایب‌السلطنه از رسیدن به مقام سلطنت ممنوع می‌باشد.[16]

مهم‌ترین جشنی که در دوره هویدا و در جهت تحکیم نظام شاهنشاهی برپا شد، جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی ایران بود. محمدرضا شاه با برپایی جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی سعی داشت بر وجود نهاد سلطنت در ایران به مدت 2500 سال و تداوم آن تا فرمانروایی خود تأکید کند. این جشن که از تاریخ 20 تا 26 مهر 1350 به مدت یک هفته در تخت‌جمشید برپا شد، ایران را به یک مرکز مهم خبرسازی در جهان تبدیل کرد. هدف از اجرای این مراسم، پیوند دادن ایران دوره پهلوی با ایران باستان و نشان‌دادن این نکته بود که شاهنشاه ایران جزء لاینفک هویت و تاریخ ایران بوده است. اما این جشن‌های پرطمطراق و تأکید بر ایران باستان و نژاد آریایی، رضایت فکری، فرهنگی و معنوی ایرانیان را به دنبال نداشت.[17]

متعاقب این جشن پرخرج، جشن‌هایی چون مراسم بیست‌وپنجمین سال پادشاهی محمدرضا شاه و پنجاهمین سال تأسیس سلسله پهلوی در تهران و شهرهای کشور در آغاز سال 1355 (2535 شاهنشاهی) برگزار شد و باز مخارج سنگین آن از بودجه عمومی کشور پرداخت گردید. صدها جلد کتاب از طرف وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی به این مناسبت انتشار یافت که هیچ‌گونه محتوای قابل توجهی در آن‌ها دیده نمی‌شد.[18]

حکومت پهلوی بدون آن که فرهنگ و آداب و سنن مردم را در نظر گیرد، تفکری از بالا به پایین برپایه گفتمان ملی‌گرایی باستانی را بر سطح جامعه تحمیل کرد که طی آن نه‌تنها نتیجه دلخواه حاکمیت محقق نشد، بلکه همین اقدامات به زمینه‌های فرهنگی شکل‌گیری انقلاب اسلامی سال 1357 تبدیل شدند. دولت در راستای تکریم و تجلیل از ایران باستان که مبدأ آن را کوروش هخامنشی معرفی می‌کرد، به اقدامات متعددی مبادرت ورزید که انتقادات فراوانی را چه در عرصه بین‌المللی و چه در سطح داخلی به همراه داشت. در تکمیل این پروژه، حکومت به اقدامی عجیب دست زد و آن تغییر مبدأ تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی در سال 1354 بود. این تقویم پایه علمی و حتی ملی قابل اتکایی نداشت؛ چرا که زمانی پدیده‌ای ملی تلقی می‌شود که آحاد مردم از آن استقبال کنند و آن را به ‌کار گیرند.[19]

به موارد فوق و در راستای گسترش فرهنگ شاهنشاهی در کشور، می‌توان تأسیس حزب رستاخیز تحت فرمان شاهنشاه مطلق‌العنان را نیز بیفزاییم. در اواخر سال 1353 شمسی، به دستور شاه تمامی احزاب موجود در کشور از جمله ایران نوین، مردم، پان ‌ایرانیست و ایرانیان منحل شدند و به ‌جای آن‌ها حزبی فراگیر و واحد به نام «رستاخیز» ـ که امیرعباس هویدا نخست‌وزیر، نخستین دبیرکل آن بود ـ بر امور مسلط شد. شاه طی سال‌های گذشته همواره سیستم تک‌‌حزبی که اغلب در کشورهای کمونیستی دیده می‌شد را مورد انتقاد قرار می‌داد اما در این هنگام، خود به سوی این شیوه گام نهاد که تبعات جبران‌‌ناپذیری را نیز متوجه حکومت و سلطنت پهلوی در ایران ساخت. به طور خلاصه می‌توان گفت حزب رستاخیز به جای برقراری ثبات، رژیم را تضعیف، فاصله میان سلطنت و جامعه را بیشتر و نارضایتی گروه‌های مختلف را شدیدتر کرد.[20]

3. جدایی بحرین از ایران

بعد از اینکه هویدا به نخست‌وزیری رسید، به تدریج پایه‌های صدارتش را محکم کرد، به‌طوری ‌که نه‌تنها وزرای کابینه خویش را انتخاب می‌کرد بلکه در انتخاب نمایندگان مجلس نیز سهم به سزایی داشت. بعد از نخست‌وزیری هویدا، حدود یک سال و نیم بود که از عمر مجلس بیست‌ویکم می‌گذشت و هویدا با نمایندگان این دوره کنار آمد تا در انتخابات مجلس بیست‌ودوم نمایندگان دلخواه خویش را به مجلس بفرستد. در این دوره‌ بود که هویدا با کمک نمایندگان منتخبش در مجلس، هر قانونی را که خواستند تصویب کردند و در این رهگذر حتی رأی به استقلال جزیره بحرین که جزئی از ایران محسوب می‌شد، دادند.[21]

از این رو، یکی از اقداماتی که در دوران نخست‌وزیری هویدا به وقوع پیوست و موجبات خشم عمومی را فراهم نمود، صرف‌نظر کردن از حاکمیت ایران بر بحرین بود. هویدا به جای آنکه در پیشگاه ملت و تاریخ ایران نادم و شرمسار باشد که نتوانسته است از تمامیت ارضی ایران[22] دفاع کند، اظهار داشت که بحرین دختر ما بود و او را شوهر دادیم! امیرعباس هویدا در جلسه خصوصی حزب ایران نوین مورخ 16 اردیبهشت 1350 گفت: «عده‌ای از من سؤال کرده‌اند که چرا بحرین را پس دادید؟ صحیح است ما قدرت داشتیم و نیروی دریایی و هوایی ما قوی بود ولی ما طالب صلح هستیم و ساده‌تر بگویم بحرین دختر ما است دختر بزرگ می‌شود به خانه شوهر می‌رود ولی به هر حال دختر ما است، نور چشم ما است و فعلاً به خانه شوهر است. ضمناً دیدیم در یک صد و پنجاه سال گذشته که دیگران در آن دخالت داشته‌اند وضعی به وجود آورده‌اند و چون ما قصد نداشتیم به آن‌ها بگوییم بروید، کار را به آن صورت که گفتیم حل کردیم. باید بگویم که کشورهای دیگر قدرت دخالت در کشور ما ندارند ما رهبری خردمند داریم.»[23]

4. تعطیلی و سانسور مطبوعات

هویدا در نخستین سال‌های نخست‌وزیری خود با مطبوعات از در دوستی درآمد و با آن‌ها حشر و نشر زیادی پیدا کرد. ولی توجه نمود توقع و خواسته‌های مطبوعات مهارکردنی نیست، لذا تدریجاً از آن‌ها فاصله گرفت ولی ظاهراً رعایت احترام را به جای می‌آورد تا اینکه تصمیم به لغو امتیاز مطبوعات گرفت. برای این کار هیچ‌کس بهتر از غلامرضا کیانپور نبود. از استانداری اصفهان به وزارت اطلاعات رسید و با همکاری و مباشرت دکتر داریوش همایون مدیر روزنامه آیندگان، طرح انهدام مطبوعات را پی‌ریزی کرده و به مرحله اجرا درآوردند. بیش از پنجاه روزنامه و مجله تعطیل شد؛ مجلاتی چون امید ایران، تهران مصور، سپید و سیاه، فردوسی، تهران اکونومیست به انضمام چهل و پنج یومیه و هفتگی، یک‌مرتبه از بین رفتند و به هریک از مدیران آن‌ها مبلغ ناچیزی پرداختند و روزنامه‌ها و مجلات معدود باقیمانده تحت سانسور شدید قرار گرفت و عده زیادی از نویسندگان ممنوع‌القلم گردیدند. برای بعضی نیز از طرف دولت سردبیر تعیین گردید و از مدیر و مؤسس مجله سلب اختیار شد.[24]

هرچند سانسور و فشار بر مطبوعات در سرتاسر دوره سلطنت پهلوی‌ها امری متداول بود، اما این وضعیت مقارن صدارت هویدا که ساواک قدرت بیشتری گرفته بود و نیز در سال 1353 که رژیم، مقدمات ساختار تمامیت‌خواهانه و تک‌حزبی خود را فراهم می‌ساخت، به اوج خود رسید. تا قبل از تأسیس ساواک (1335)، دستگاه اطلاعات شهربانی و فرمانداری نظامی بیشترین نقش را در کنترل و سانسور مطبوعات داشتند. ساواک از همان آغاز فعالیت، وظیفه درجه اول در کنترل و نظارت بر مطبوعات و روزنامه‌های کشور را برعهده گرفت. اعطای هرگونه مجوزی برای انتشار روزنامه و مطبوعات جدید فقط به صلاحدید و تأیید این سازمان منحصر شد. علاوه بر این، تعیین صلاحیت سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فردی صاحبان، سردبیران و نیز نویسندگان و هیئت تحریریه نشریات نیز صرفاً به ساواک سپرده شد. با آغاز ریاست تیمسار نعمت‌الله نصیری بر ساواک (1343ـ1357) سانسور و نظارت بر مطبوعات و روزنامه‌ها روندی سراسر گسترش‌یابنده پیدا کرد و طی سال‌های دهه چهل و پنجاه، روزنامه‌نگاران و ارباب مطبوعات تحت مراقبت‌های دائمی ساواک قرار گرفتند. بدین‌ترتیب در دوران نخست‌وزیری امیرعباس هویدا، سخت‌ترین برهه سانسور و کنترل سازمان‌یافته مطبوعات و روزنامه‌ها بود.[25] از سال 1353 و به دنبال اعلام سیستم تک‌حزبی در کشور، فشار سانسور بر مطبوعات افزایش یافت و به همان نسبت توجه و اقبال عمومی نسبت به روزنامه‌ها رو به کاهش نهاد. تعداد روزنامه‌ها و مجلات ایران در سال 1355 که اوج قدرت و دیکتاتوری شاه بود، به کمتر از نصف سال‌های دهه 1340 تقلیل یافته بود.[26] از این رو، مهم‌ترین رویداد عرصه روزنامه‌نگاری و مطبوعات در سال 1353، تعطیلی 63 روزنامه، مجله و نشریه ادواری بود که دلیل آن هیچ‌گاه به‌طور واضح از سوی حکومت اعلام نشد. با این احوال، آگاهان به امور به تدریج دریافتند که توقیف این نشریات ـ که با حذف آن‌ها در عرصه مطبوعات، دیگر تعداد روزنامه‌ها و نشریات باقیمانده به زحمت از ده مورد تجاوز می‌کرد ـ به نوعی پیش‌زمینه تأسیس حزب واحد رستاخیز در اسفند 1353 بوده است.[27]

هویدا در اواخر سال 1344 با گروهی از نویسندگان ایران از جمله احمد شاملو، رضا براهنی، غلامحسین ساعدی، یدالله رویایی، درویش شریعت، سیروس طاهباز و جلال آل‌احمد جلسه‌ای تشکیل داد. این جلسه با هفت نویسنده و شاعر، نزدیک به یک‌ونیم ساعت به طول انجامید. آن‌ها از سانسور گلایه داشتند و هویدا مدعی شد که او نیز مخالف سانسور است. در خلال گفتگو، هویدا پیشنهاد کرد که هیأتی برگزیده از سوی خود نویسندگان، کار نظارت بر چاپ همه کتب و نشریات در ایران را به عهده گیرند. پیشنهادش طبعاً مورد قبول واقع نشد؛ آل‌احمد در جواب به نمایندگی از بقیه گفت: «ما برای اعتراض به سانسور اینجا آمده‌ایم حال شما می‌خواهید از ما یک سانسورچی درست کنید!»[28]

پس از سپری ‌شدن سال‌های ابتدایی صدارت، اختناق در دولت هویدا به حد اعلای خود رسید. به‌طوری که صادق بهداد مدیر روزنامه جهان مى‌گفت: «... هویدا نخست‌وزیر دستور داده است هر روزنامه‌اى که از دولت بدگویى مى‌کند فوراً کمک‌هاى سازمان‌هاى دولتى به این قبیل جراید قطع شود و اگر مدیر روزنامه از سازمان‌هاى دولتى حقوق دریافت مى‌دارد، مزاحمت‌هایى براى او فراهم سازند تا نتوانند به مخالفت خود و انتقاد از دولت را ادامه دهد و در مقابل این سختگیرى نسبت به مخالفان قرار شده است کمک‌هاى فوق‌العاده‌اى از بودجه سرى نخست‌وزیرى به مدیران جراید طرفدار دولت بشود و هر رپرتاژ و مطلبى که به نفع دولت و حزب ایران نوین چاپ مى‌کنند قیمت آن به نام آگهى پرداخت گردد.»[29]

5. فساد مالی در دستگاه حاکمه

بالا رفتن قیمت نفت[30] باعث عدم توجه دولت به سایر منابع تحصیل درآمد شد. در سال‌های 1343ـ1353 کل درآمدهای نفتی به 13 میلیارد دلار و از سال 1353 تا 1356 به 38 میلیارد دلار رسید. سهم درآمدهای نفتی در بودجه کشور در سال 1342 به 27 درصد و در سال 1356 به 61 درصد بالغ گردید. با افزایش درآمدهای نفتی، روزبه‌روز از اتکای دولت به درآمدهای مالیاتی که علی‌القاعده باید نقش عمده‌ای در تأمین نیازهای دولت داشته باشد و باعث مشارکت بیشتر مردم در امر توسعه و تعلق‌خاطر به کشور شود، کاسته شد. به گونه‌ای که سهم مالیات‌های مستقیم و غیرمستقیم که در دهه 1330 رو به افزایش بود و در سال 1342 حدود 49 درصد کل منابع اعتبار دولت را تشکیل می‌داد، در سال 1354 به 16 درصد و در سال 1356 به 14 درصد کاهش یافت. همچنین درآمدهای حاصل از مالکیت و انحصار دولت که شامل درآمد نفتی دریافتی از مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت و سود سهام شرکت‌‌های دولتی، اجاره ساختمان‌های دولتی و سایر درآمدهای مربوط به انحصار مالکیت دولت می‌شد، تحت‌تأثیر افزایش درآمدهای نفتی روزبه‌رو سهم کمتری از منابع مالی را تشکیل می‌داد. میزان این درآمدها از 3 /7 میلیارد ریال در سال 1342 به 5 /40 میلیارد ریال در سال 1356 افزایش یافت که با وجود سهم آن در کل منابع مالی کشور از 17 درصد در سال 1342 به 7 /1 درصد در سال 1356 کاهش پیدا کرد. در حقیقت، تکیه بر اقتصاد تک‌محصولی نفت اصولاً انگیزه‌ای برای افزایش این نوع درآمدها باقی نمی‌گذاشت. این امر به وضوح نشان‌دهنده این است که میل دولت به گسترش شرکت‌ها، نه برای استفاده از منابع مالی آن‌ها، بلکه برای اعمال اقتدار و نظارت کلی بر تمام جنبه‌های اقتصادی کشور بوده است.[31]

این درآمدهای سرشار نفتی، نه‌تنها هیچ کمکی به اقتصاد کشور نکرد بلکه فسادهای مالی را گسترده نمود. چنانکه دکتر شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر رژیم می‌گوید: «مسئله اقتصادی یک روزی به یک جای عجیبی رسید. یک روز ما از سه میلیارد دلار [درآمد نفت] رسیدیم به هجده میلیارد دلار در عرض 48 ساعت. خوب، این پول ممکن بود عاقلانه با سرمایه‌گذاری تدریجی و با بهره‌های متناسب وارد سازمان اقتصادی ایران بشود... این کار را ما نکردیم. یک دفعه سیل پول آمد که این پول‌ها یک مقداریش دور می‌زد و برمی‌گشت به امریکا، به انگلیس، به فرانسه، بدون اینکه [برای ایران] فایده‌ای داشته باشد. اغلب یا اسلحه بود یا [ناتمام]. یک مقداریش هم دزدان حرفه‌ای آریامهری افتادند و خوردند. اختلاف ثروت به یک جای عجیبی رسید.»[32]

فریدون هویدا برادر امیرعباس هویدا در کتاب خود می‌نویسد: «به خاطر می‌آورم که ضمن ملاقات با برادرم در ماه اوت 1976 [مرداد 1355] از او پرسیدم: چرا تجار و صاحبان صنایع در ایران هیچ نوع کمک مالی به توسعه هنری و فرهنگی نمی‌کنند؟ و امیرعباس با لحنی که حکایت از خشم او داشت در جوابم گفت: ما به پولشان احتیاجی نداریم. آن‌ها اگر می‌خواهند کمک کنند فقط کافی است که دست از دزدی بردارند. با شنیدن این پاسخ مسئله‌ای بسیار بدیهی را مطرح کردم و از او پرسیدم: اگر این طور است، پس چرا آن‌ها را به محاکمه نمی‌کشید؟ که برادرم ابتدا نگاهی حاکی از یأس و افسردگی به من انداخت و سپس گفت: چرا فکر می‌کنی که من آن‌ها را به محاکمه نمی‌کشم؟ ولی چه فایده چون آب از سرچشمه گل‌آلود است و اگر قصد مبارزه با این مفسدین باشد باید از بالا شروع کرد و اول از همه شاه و خانواده‌اش و اطرافیانش را به محاکمه کشید. هر کار دیگری هم غیر از این اگر انجام شود بی‌نتیجه است و به هر حال وقتی شاه‌ماهی از تور گریخته، واقعاً مسخره است که بچه‌ماهی‌ها را از آب صید کنیم.»[33]

ارتشبد حسین فردوست نیز می‌گوید: «سال 1355 زمانی که هویدا هنوز نخست‌وزیر بود، روزی مرا احضار کرد. به دفتر کارش رفتم. علت احضار، بحث درباره سوءاستفاده‌های مالی بود. گفت که در ملاقات با محمدرضا [شاه] وی گفته که سوءاستفاده‌های مالی در دستگاه‌های دولتی زیاد شده است. گفتم: مطلب کلی و مبهم است، حق این بود که حداقل یک مورد را سؤال می‌کردید! گفت: صحیح است، مطلب خیلی کلی است. گفتم: مگر می‌خواهید سوءاستفاده مالی نشود؟ گفت: البته! گفتم: پس چرا طرح مشاغل حساس مملکتی را که از پانصد تجاوز نمی‌کند و دفتر به شاه ارائه داد و او هم به شما تحویل داد، اجرا نکردید؟ یکی از شروط افرادی که در مشاغل حساس قرار می‌گیرند، درستی و صحت عمل است و یک وزیر نادرست برابر است با یک وزارتخانه نادرست. آن‌وقت شما پرونده یک وزیر نادرست را که سوءاستفاده او میلیاردهاست به بایگانی راکد دادگستری می‌فرستید و کارمند زیردست او را که پانصد تومان سوءاستفاده کرده تحت تعقیب قرار می‌دهید! گفت: کاملاً صحیح است! به اعلیحضرت خواهم گفت.»[34]

در نیمه دوم صدارت هویدا، او به جای مبارزه علیه اقدامات غیرقانونی، دیگر به حفظ و نگهداری پرونده‌ای از موارد فساد و اقدامات خلاف قانون بسنده می‌کرد و انگیزه‌اش از گردآوری پرونده نیز چیزی جز حفظ منافع و موقعیت شخصی خودش نبود. گرچه گاه‌ به مبارزه با مواردی از این فساد می‌پرداخت، اما اغلب اوقات صرفاً سکوت اختیار می‌کرد و اگر هم دوستان و خویشانش به اعتراض به ابعاد فساد اشاره می‌کردند، هویدا هم به همه جوابی بیش و کم یکسان می‌داد. می‌گفت: «نگران نباشید، این‌ها همه عوارض اجتناب‌ناپذیر رشد اقتصادی‌اند. در چشم‌انداز کل اقتصاد مملکت، این ریخت‌وپاش‌ها جزئی اهمیت ندارند.»[35]

6. تورم و گرانی

این داستان را بسیاری شنیده‌ایم که هویدا نخست‌وزیر رژیم پهلوی پس از پیروزی انقلاب و در دادگاه، خودکار بیکی را از جیب خود بیرون آورده و در پاسخ به قاضی که گفته بود: «در مدت 13 سال صدارت خود چه کرده‌ای؟» گفت: «در این مدت قیمت این خودکار ثابت بوده و تغییر نکرده است.» این داستان به دلیل تکرار تبدیل به حقیقتی غیرقابل کتمان شده است، دروغی که حتی دروغ‌سازان آن را باور کرده و مانند استدلالی غیر قابل خدشه به آن داستان رجوع و به قول خود حجت را تمام می‌کنند![36] فارغ از اینکه اساساً چنین چیزی در دادگاه مطرح نشده بود، واقعیات و شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهد که در مقاطعی از دوران صدارت هویدا گرانی و تورم بسیار شدید بوده است و افزایش قیمت برخی اقلام معیشتی حتی صدای اعتراض بدنه حکومت را نیز درآورده بود.

با وجود رشد درآمد نفتی ایران، هیچ نشانه‌ای از بهبود اوضاع معیشتی مردم احساس نمی‌شد. افزایش چند برابری قیمت نفت ایران در دهه پنجاه، هیچ تأثیر مثبتی بر سطح رفاه مردم نگذاشت. روستائیان که با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کردند با رؤیای دستیابی به زندگی بهتر به سمت شهرها روان شده بودند، بعد از رسیدن به تهران با مشکل مسکن مواجه شده و گرفتار بلایی دیگر یعنی زاغه‌نشینی شدند. کارگران وضع مناسبی نداشتند و در بدبختی به سر می‌بردند. یکی دیگر از مشخصه‌های ایران دهه 1350 افزایش تورم است. به گفته عبدالمجید مجیدی که از دی‌ماه 1351 به ریاست سازمان برنامه و بودجه تعیین شده بود: «پس از افزایش قیمت نفت در سال‌های 1350 به بعد و به دنبال آن افزایش بودجه‌ دولت، تورم خیلی شدیدی به‌وجود آمد و علت، آن بود که برخورد صحیحی با مسئله‌ افزایش قیمت نفت وجود نداشت. سعی می‌شد راه‌حل‌ها از طریقی پیدا شود که خیلی قابل توجیه نبود.» براساس آمار ارائه شده توسط بانک مرکزی، نرخ تورم در سال 1356 به بیش از 25 درصد رسید.[37]

یکی از طنزهای تلخ تاریخ نحوه مواجهه هویدا با بحث گرانی است. امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت روز 30 بهمن 1350 به مجلس می‌رود تا در برابر انتقادات نمایندگان نسبت به گرانی‌ها پاسخگو باشد. هویدا به جای برنامه‌های خود برای رفع مسئله گرانی و اقتصاد آشفته، اظهار می‌دارد: «در سال جاری انواع حبوبات روی هم رفته 9 /46 درصد و لبنیات 6 /13 درصد نسبت به سال گذشته افزایش نشان می‌دهد، وقتی می‌گوییم قیمت‌ها نسبت به سال قبل حدود 5 درصد افزایش یافته است منظور سطح کل قیمت‌ها است. این به آن معنی نیست که قیمت هیچ کالایی کمتر یا بیش از 5 درصد افزایش نداشته باشد؛ زیرا همان‌طوری که اشاره شد قیمت حبوبات طی سال جاری حدود 47 درصد ترقی داشته است، قیمت مثلاً زردچوبه نسبت به سال 1343 شدیداً ترقی کرده و حدود سه برابر شده ولی افزایش ترقی روی معدل تعیین قیمت‌ها ناچیز است؛ زیرا مگر یک خانواده چقدر از کل هزینه‌هایش را صرف زردچوبه می‌کند. قیمت نخود هم در یکی دو سال اخیر شدیداً بالا رفته و حدود دو برابر شده است ولی هزینه‌ای که یک خانواده صرف نخود می‌کند چقدر است؟! از این رو افزایش قیمت نخود حتی اگر ده برابر هم بشود در هزینه کل خانواده تغییر محسوسی به وجود نخواهد آورد.»[38]

دولت بدون توجه به پیچیدگی‌های علل تورم و گرانی، راه‌حل‌های ساده‌ای را در پیش گرفت و مسئولیت تورم را بر گردن جامعه تجاری انداخت اما پس از پی بردن به اینکه جنگ علیه سرمایه‌داران تورم را از بین نخواهد برد، به سراغ مغازه‌داران و تجار خرده‌پا رفت. دولت بر قیمت بسیاری کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد و برای کوتاه ساختن دست واسطه‌ها و دلالان داخلی، میزان زیادی گندم، قند و شکر و گوشت از خارج وارد کرد. حزب رستاخیز هم ده هزار مأمور را در دسته‌های منظمی به نام «تیم‌های بازرسی» سازمان داد و برای مبارزه علیه سودجویان و محتکران روانه بازار کرد. همزمان با این بحران اقتصادی برخی دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی نیز شاه را در فشار گذاشتند تا نظارت‌های پلیسی را تعدیل کند.[39] محمدرضا سعادت رئیس اصناف درباره گرانی‌های سال 1350 گفت: «... در مورد تره‌بار، اغذیه، پنیر، کره و دیگر موارد نرخ دادیم اما ما در برابر گرانفروشان دست باز نداشتیم و نمی‌توانستیم آن‌ها را جریمه کنیم، تقاضای تعطیلی محل کسب آن‌ها را کردیم. 1700 مغازه و محل کسب بازرسی شد. وزارت کشور دولت و شهرداری نیز به ما کمک دادند به گرانفروشان اخطار کردیم. بعضی از آن‌ها که عاقل بودند پذیرفتند، برخی دیگر نپذیرفتند و ما محل کار آن‌ها را بستیم. این یک نمونه از کارهایی بود که ما انجام دادیم... در مورد کره و پنیر باید عرض کنم که شرکت‌ها و فعالان این زمینه نزدیک به 300 تن کره و پنیر در سردخانه‌ها دارند. این‌ها این کالاها را نگهداشته بودند که گران بفروشند... ملاحظه بفرمائید وقتی پنیر به این ترتیب گران شد، روی دیگر کالاها هم همین‌طور اثر می‌کند. در حدود 3 هزار تن کره در سردخانه‌ها موجود است و مقادیری هم در راه است در حالی که مصرف یک سال تهران 5 هزار تن کره است. این عجیب است که با وجود 3 هزار تن کره قیمت بالا برود.»[40]

کسانی که مدعی ثبات اقتصادی در دوران صدارت هویدا هستند و جهت سفیدشویی آن دست به دروغ‌های رنگارنگ می‌زنند باید پاسخ دهند که اگر در دوره هویدا یک خودکار بیک قیمتش تغییر نکرده بود، پس چرا قیمت اقلام مصرفی و معیشتی آنقدر گران شد تا آنجا که نخست‌وزیر افسانه‌ای رژیم برای پاسخگویی راهی مجلس شورای ملی شود؟

کمبود برخی اقلام به اندازه‌ای بحرانی شده بود که دولت تصمیم بر آزاد کردن واردات تخم‌مرغ و پنیر را اعلام نمود. بر اساس تصمیمی که در جلسه روز سه‌شنبه 11 آبان 1350 به وسیله وزیران کشاورزی و تعاون و امور روستاها و سرپرست وزارت تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی و معاون کل وزارت اقتصاد اتخاذ شد، مقرر گردید که بخش خصوصی نسبت به ورود تخم‌مرغ و پنیر از خارج اقدام کند. بر همین اساس از طرف وزارت کشور مراتب به اطلاع نمایندگان اصناف رسید تا اقدام لازم در این زمینه برای تأمین مایحتاج عمومی به عمل آورند.[41] حتی گوشت قرمز نیز به همین سرنوشت دچار شد، به‌طوری که مردم ناچار بودند که گوشت‌های یخ‌زده بی‌کیفیت را ـ آن‌ هم به سختی ـ تهیه و مصرف کنند. مردم با حیرت شکایت می‌کردند که: «آذربایجان میلیون‌ها دام دارد. تنها دشت مغان آن می‌توان یک‌سوم از گوشت مصرفی کشور را تأمین کند، اما با این وجود گوشت گوسفند تازه این روزها حکم کیمیا را دارد. و یا روغن کرمانشاهی مظهر رونق دامپروری در این منطقه است. اما عجباً که مردم این منطقه هم از حیث گوشت وضعی مشابه تهرانی‌ها دارند.» این نارضایتی‌ها درباره گوشت مرغ یخ‌زده نیز وجود داشت، چراکه مرغ‌ها علاوه بر آن که کیفیت پایینی داشتند، بلکه از تاریخ مصرف آن‌ها نیز گذشته بود.[42]

 

نخست وزیری طولانی ‌مدت دولت هویدا

یکی از پرسش‌هایی که مطرح می‌شود این است که چرا دوره زمامداری هویدا حدود سیزده سال به طول انجامید و علل این امر چه بود؟ در پاسخ باید گفت که پیش گرفتن روش «بله قربان گویانه» و اجرای «سیاست خنثی» از مهم‌‌ترین عوامل پایداری طولانی‌مدت هویدا در مسند قدرت بود. دلیل دیگر بقای هویدا در مسند قدرت مربوط به یک ویژگی مهم فردی او است؛ امیرعباس هویدا از نظر فرصت‌طلبی و موقعیت‌شناسی بسیار استاد و متبحر بود. وی دلیل برکناری دائمی نخست‌وزیران پیشین را به خوبی دریافته بود و می‌دانست که ایجاد اصطکاک و برخورد با مواضع شخص اول مملکت، هر آن ممکن است کابینه وی را در معرض سقوط قرار دهد. به همین دلیل هویدا با در پیش گرفتن سیاست سکوت در تحقق آرزوی دیرینه شاه یعنی در اختیار گرفتن قدرت مطلق در سیستم حکومتی زمینه را برای دوام هرچه بیشتر خود فراهم آورد. خصوصیات فردی هویدا به همراه کلیه عوامل فوق زمینه را برای ثبات کابینه فراهم آورده، امنیت‌خاطر شاه را از عملکرد هویدا در پی داشت. افزون بر این، عضویت امیرعباس هویدا در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)[43] نیز از دلایلی بود که باعث جلب اعتماد هرچه بیشتر شاه نسبت به هویدا می‌شد و شاه از این که نخست‌وزیر ایران دارای دید امنیتی و اطلاعاتی است، اظهار رضایت می‌کرد و نسبت به این امر آسودگی فراوانی داشت.[44]

شاه نمی‌توانست بهتر از هویدا کسی را در تشکیلات اداری و رجال سیاسی اطراف خود پیدا کند. هویدا اهل مشاجره نبود و تلاش می‌کرد به هر صورت دل همه را به دست آورد و در این زمینه البته دیدگاه‌های شاه را بر هر چیز دیگری ترجیح می‌داد. هویدا مطیع اوامر شاه بود؛ برخلاف دیگران آشکارا تلاش نمی‌کرد برای تحکیم موقعیت خود، مستقیماً به افراد حقیقی، حقوقی و دولت‌های دیگر مراجعه کند. اگر به این کار دست می‌زد، آن را به‌گونه‌ای انجام می‌داد که عیان نباشد و جلب توجه نکند. هویدا زرنگ‌تر از این بود که همه تصور می‌کردند. او خود را مجری منویات شاه می‌دانست به‌طوری‌ که مطمئن‌ترین و در عین حال بی‌آزارترین فردی بود که شاه می‌توانست به وی اعتماد نماید و در این راه البته از تقویت او فروگذار نمی‌کرد.[45]

برای درک بهتر سرسپردگی هویدا به شاه، می‌توان به ماجرای سفر او به ایالات متحده امریکا در سال 1345 اشاره کرد. سفارت ایران در امریکا به افتخار هویدا مهمانی داده بود. ناگهان لیندون جانسون بدون اطلاع قبلی به مهمانی آمد. رئیس‌جمهور امریکا تنها در مهمانی‌هایی شرکت می‌کند که به افتخار سران ممالک دیگر برگزار می‌شود. آمدن جانسون به مهمانی سفارت ایران به این معنی بود که دولت امریکا می‌خواست هویدا را به سطح بالاترین مقام یک کشور برکشد و با او همچون رئیس یک مملکت رفتار کند. اطرافیان هویدا همه از این احترام ویژه امریکایی‌ها سخت خشنود شدند. اما انگار هویدا عاقل‌تر از همه بود. می‌دانست که چنین عزت و احترامی می‌تواند برایش بالقوه خطرناک باشد. هویدا نگران واکنش شاه بود. نحوه برخوردش با این ماجرا را می‌توان تمثیلی از نحوه برخوردش با شاه دانست. گرچه از نظر کاخ سفید، دلیل محرمانه دعوت از هویدا تأکید بر این واقعیت بود که ایران صرفاً حکومت یک نفره نیست. اما پایداری هویدا در مقامش دست‌کم تا حدی نتیجه این واقعیت بود که او نه‌تنها پذیرفته بود که ایران حکومتی یک نفره است، بلکه خود منادی و مبلغ این نظریه بود. بارها گفته بود که در ایران شاه شخص اول مملکت است ولاغیر. می‌گفت شخص دومی هم در کار نیست. تأکید داشت که شاه فرمانده و رهبر و مرشد ملک ایران است. خود را رئیس دفتر شاه معرفی می‌کرد.[46] بر این اساس، ملاحظه می‌شود که در سفر هویدا به امریکا به دلیل نگرانی از واکنش شاه در برابر احترامی که امریکایی برایش قائل شدند، هویدا نگذاشت روزنامه‌نگار ایرانی که همراهش به سفر آمده بود در گزارش مطبوعاتی خود به رفتار ویژه دولت امریکا با وی اشاره کند.[47]

لازم به توضیح است احترامی که امریکایی‌ها برای هویدا قائل بودند، نشان از سرسپردگی او داشته است. همان‌طور که در تاریخ عصر پهلوی دوم مشاهده می‌شود، انتخاب و ماندگاری یک فرد بر مسند نخست‌وزیری بستگی به نظر امریکایی‌ها داشت. دکتر علی امینی، امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، تیمسار غلامرضا ازهاری، شاپور بختیار و... مهم‌ترین مصادیق این ادعا هستند. هویدا در طول دوران صدارت، نسبت به اربابان خود تبعیت بی‌چون و چرا داشت و در این دوره امریکایی‌ها نفوذ گسترده‌ای در تمام شؤون کشور پیدا کرده بودند. حضور 45 هزار مستشار آمریکایی در ایران و انعقاد قراردادهای متعدد نظامی در این زمینه قابل تأمل است؛ در اواسط مرداد 1355 هنری کیسینجر (وزیر امور خارجه آمریکا) در رأس هیأتی به ایران سفر کرد و در این سفر موفق شد با عقد قرارداد جدیدی، ایران را به صورت یکی از شرکای بزرگ اقتصادی آمریکا درآورد. پیش‌بینی می‌شد در این قرارداد حجم مبادلات دو کشور تا پایان دهه 1350 بالغ بر 40 میلیارد دلار شود. نکته بارز در تمامی این قراردادها غلبه اقلام نظامی بر دیگر اقلام بود. در آن زمان حدود 27 درصد از کل بودجه ایران صرف امور نظامی می‌شد و با افزایش بودجه نظامی ایران به میزان 4 برابر در فاصله سال‌های 1973 تا 1977 (حدود 1352 تا 1356) هزینه‌های نظامی ایران هم به میزان 4 برابر افزایش یافت. فروش تسلیحات به ایران طی سال‌های دهه پنجاه به حدی رسید که در تیر 1355 کمیته روابط خارجی سنای امریکا، گزارشی انتقادی در مورد خطرات ناشی از فروش غیرعادی اسلحه به ایران منتشر کرد. بر اساس آمار و ارقام پراکنده‌ای که درباره تعداد مستشاران نظامی امریکا در ایران در دست است، شمار مستشارانی که در ارتش و سازمان‌های وابسته به آن‌ها مشغول خدمت بودند، در سال 1356 (1978) حدود 45 هزار نفر برآورد می‌شد. جدا از هزینه‌های هنگفتی که صرف خرید جنگ‌افزارها می‌شد، هزینه‌های نگهداری و استفاده و تعمیرات آن‌ها به اضافه مخارج زندگی مستشاران امریکایی که برای آموزش استفاده و تعمیرات آن‌ها به نیروهای ایران در ایران بودند نیز رقم بسیار قابل‌توجهی بود و منجر به بروز کسری بودجه در اقتصاد ایران به رغم درآمدهای عظیم نفتی شده بود. سیاست تسلیحاتی رژیم مقارن دوران صدارت هویدا نه‌تنها از نظر اقتصادی نتایج منفی داشت، بلکه سبب می‌شد مقدار زیادی از درآمد نفت از دست برود و بالاتر از این صنعت و قوای مسلح ما تحت نظارت و تسلط دولت امریکا درآید؛ زیرا ایران مجاز نبود سلاح‌های خریداری‌شده را بدون اجازه و کمک مشاورین و متخصصین امریکایی به کار ببرد.[48]

 

سقوط دولت هویدا

هنگامی که محمدرضا پهلوی در نیمه دوم سال 1355 از سوی محافل بین‌المللی و داخلی برای کاهش جوّ اختناق تحت فشار قرار گرفت، مجبور شد دست به اقدامات و اصلاحاتی بزند. اعلام فضای باز سیاسی در ایالات متحده امریکا توسط جیمی کارتر و انتصاب جمشید آموزگار به نخست‌وزیری در مرداد 1356 محصول این شرایط بود.[49] از اوایل سال 1356 علائم بحرانی که در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گریبان‌گیر رژیم شاه شده بود، آشکارتر گردید. نارضایتی‌های مردم از همه طبقات روزبه‌روز افزون‌تر و گسترده‌تر شد و علیرغم خشونت و سرکوب ملت که از همان دهه 1340 آغاز شده بود و در سال‌های 56-1350 به اوج خود رسیده بود، مبارزات ملت در حال گسترش و نیرومندی روزافزون بود. تمامی شواهد و علائم از طوفان قریب‌الوقوعی خبر می‌داد. در چنین شرایطی رژیم شاه و قدرت‌های سلطه‌گر خارجی ذی‌نفع در ایران اولین تلاش خود را برای مقابله با بحران عمومی کشور با تغییر نخست‌وزیر آشکار نمودند. تصور و برنامه اولیه آنان چنین بود که با جابجایی مهره‌ها از یک طرف و اعلام برخی تغییرات در زمینه آزادی‌های سیاسی و حقوق بشر از طرف دیگر، بتوانند بحران را مهار سازند. البته باید توجه داشت که اعلام و اعمال سیاست حقوق بشر جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده امریکا تنها برای ایران نبود، بلکه سیاستی بود که برای مقابله با وضعیت خاص سیاسی - اجتماعی که امریکا بعد از شکست در جنگ ویتنام با آن روبرو شده بود و همچنین برخورد با روس‌ها و بلوک شرق تنظیم گردیده بود. اما به هرحال اعمال آن در ایران نیز در دستور کار جناحی از مقامات دولت کارتر قرار گرفت.[50]

به این ترتیب، در سال 1356 محمدرضا شاه برای حل مشکلات کشور خصوصاً تورم و رکود اقتصادی و نیز به منظور ساکت کردن مخالفان رژیم و تحت فشارهای بین‌المللی به‌ویژه فشار دولت دموکرات امریکا، امیرعباس هویدا را از نخست‌وزیری کنار زد و با اتخاذ ترفندهای جدیدی مانند ایجاد فضای باز سیاسی و برقراری دموکراسی، دولت تکنوکرات جمشید آموزگار را روی کار آورد تا به اعتراضات مخالفانش خاتمه دهد.[51] هویدا نیز بلافاصله پس از کناره‌گیری از نخست‌وزیری، به سمت وزیر دربار منصوب شد.

 

جمع‌بندی

امیرعباس هویدا در بهمن‌ماه 1343 و پس از ترور حسنعلی منصور، زمام دولت را به دست گرفت، اما کمتر کسی فکر می‌کرد او سال‌های طولانی و تا مردادماه 1356 بتواند این منصب را نگاه ‌دارد. در این برهه طولانی، وقایع گوناگونی رخ داد و دولت اقدامات متعددی را به انجام رساند که در این نوشتار مختصر به برخی از آن‌ها اشاره شد.

شاه با کمک هویدا توانست قدرت متمرکزی را پدید آورد که در آن خود او نبض سیاست داخلی و خارجی ایران را به دست ‌گرفت و در این شرایط، رئیس قوه مجریه تنها به مثابه رئیس دفتر او قلمداد می‌شد. هویدا مجری خواسته‌ها و امیال شاهانه شده بود و فرهنگ و ایدئولوژی شاهنشاهی را در این دوره پایه‌ریزی کرد. برگزاری جشن‌های گوناگونی شاهنشاهی، تغییر تقویم از هجری به شاهنشاهی، تأسیس حزب فراگیر رستاخیز و... از مهم‌ترین اقدامات این دوره بود. تزلزل و انفعال دولت در دفاع از تمامیت ارضی و عدم توانایی در بازپس‌گیری حاکمیت ایران بر بحرین را می‌توان سیاه‌ترین لکه ننگ برای دولت هویدا دانست. از سوی دیگر، تعطیلی و سانسور شدید بر مطبوعات و جراید کشور در دوره هویدا به حد قابل توجهی رسیده بود که ناخرسندی‌ نویسندگان و روشنفکران را از جوّ اختناق در کشور به همراه داشت.

از شبهه‌های تاریخی پرتکراری که به‌طور مداوم از سوی طرفداران سلطنت مطرح می‌شود، ثبات اقتصادی دولت هویدا بوده است. در این نوشتار با تکیه بر شواهد متقن تاریخی مبرهن گردید که گرانی و تورم از حقایق غیرقابل انکار دولت هویدا به‌ویژه در دهه 1350 بود، به‌طوری که نارضایتی شدید مردم را در پی داشت. اما نارضایتی مردم از دولت هویدا تنها به مشکلات اقتصادی محدود نبود، بلکه عضویت در فراماسونری و بهایی‌بودن هویدا، سبب رویگردانی ملت ایران از وی شده بود. تعلق دینی هویدا به بهاییت و ابقای نخست‌وزیری او توسط شاه، عمق بی‌اعتنایی پادشاه کشور را به افکار عمومی نشان می‌داد. پادشاهی که طبق اصل اول متمّم قانون اساسی مشروطه بایستی معتقد و مروّج مذهب شیعه اثنی‌عشری باشد!

مسئله بهایی‌گری و نسبت بهاییت برای هویدا آثار اجتماعی بدی را به دنبال داشت. هرچند که او در موقعیت‌های گوناگون سعی می‌کرد خود را نزدیک به مردم نشان دهد و برای نمونه علیرغم داشتن دو دستگاه اتومبیل کادیلاک، از اتومبیل پیکان استفاده می‌کرد[52] اما مردم ایران بسیار هوشیارتر از آن بودند که فریب نمایش‌های وی را بخورند. سرانجام عدم توانایی دولت هویدا در حل مسائل اقتصادی از یک سو و فشارهای سیاسی داخلی و خارجی از سوی دیگر سبب شده بود که شاه برای تغییر شرایط کشور و جهت بقای سلطنت خود، هویدا را وادار به استعفا کند و به جای او، جمشید آموزگار را به نخست‌وزیری بگمارد.

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] ابن‌خلدون سیر تحول حکومت را در پنج مرحله تشریح کرده که شامل دوره‌های زیر است: 1- ظفر، 2- انحصار قدرت، 3- آسودگی، 4- خرسندی، 5- اسراف و تبذیر. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: نصیری زرقانی، آرش، بررسی و تحلیل سیر تحول حکومت پهلوی بر پایه نظریه مراحل دولت ابن‌خلدون، کنفرانس بین‌المللی زبان، ادبیات، تاریخ و تمدن، تفلیس، 1399 / دوره چهارم.

[3] دلدم، اسکندر، زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، تهران، 1372، نشر گلفام، چاپ اول، ص 14.

[4] برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: «مروری بر زندگی سیاسی امیرعباس هویدا»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی،

[6] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران، تهران، 1397، انتشارات جاویدان، چاپ چهارم، ص 988.

[7] در طول دوران نخست‌وزیری هویدا، کابینه او تغییرات زیادی یافت و در مجموع هویدا چهار کابینه تشکیل داد. پس از کابینه اول، کابینه دوم دولت هویدا عبارت بود از: جواد صدر (وزیر دادگستری)، اردشیر زاهدی (وزیر امور خارجه)، عبدالرضا انصاری (وزیر کشور)، سپهبد اسداله صنیعی (وزیر جنگ)، جمشید آموزگار (وزیر دارایی)، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر)، هادی هدایتی (وزیر آموزش و پرورش)، مجید رهنما (وزیر علوم و آمورش عالی)، حسن شالچیان (وزیر راه)، دکتر منوچهر شاهقلی (وزیر بهداری)، فتح‌اله ستوده (وزیر پست و تلگراف)، علینقی عالیخانی (وزیر اقتصاد)، حسن زاهد (وزیر کشاورزی)، عبدالمجید مجیدی (وزیر تولیدات کشاورزی)، ناصر گلسرخی (وزیر منابع طبیعی)، سرهنگ عبدالعظیم ولیان (وزیر اصلاحات ارضی)، عطاءالله خسروانی (وزیر کار)، جواد منصور (وزیر اطلاعات)، هوشنگ نهاوندی (وزیر آبادانی و مسکن)، منصور روحانی (وزیر آب و برق)، منوچهر گودرزی (مشاور امور اداری و استخدامی)، غلامرضا نیک‌پی (مشاور امور اجرایی)، صفی اصفیا (مشاور امور اقتصادی)، منوچهر گودرزی (مشاور امور حمل و نقل)، ناصر یگانه (مشاور پارلمانی)، محمد نصیری (وزیر مشاور)، سپهبد نعمت‌الله نصیری (معاون، رئیس ساواک)، قاسم رضایی (معاون، رئیس جلب سیاحان)، نصیر عصار (معاون، رئیس اوقاف)، حسین کاظم‌زاده (معاون، رئیس دفتر بودجه)، سپهبد پرویز خسروانی (معاون، رئیس تربیت بدنی)، یدالله شهبازی، حسین تدین و کریم پاشا بهادری (معاون). در این میان تغییراتی نیز در کابینه دوم هویدا ایجاد شد. در تاریخ 22 آبان 1347 هادی هدایتی به سمت وزیر مشاور و غلامرضا نیک‌پی به سمت وزیر آبادانی و در 23 آبان 1347 دکتر فرخ‌رو پارسا به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شدند. در 3 آذر همان سال نیز صفی اصفیا وزیر مشاور در امور عمرانی و اقتصادی، عبدالمجید مجیدی وزیر کار و امور اجتماعی، منوچهر پرتو وزیر دادگستری، عطاءالله خسروانی وزیر کشور، منوچهر گودرزی وزیر تولیدات کشاورزی، حسین کاظم‌زاده وزیر مشاور و دبیرکل امور استخدامی شدند. همچنین در 13 بهمن نیز علی هزاره معاون نخست‌وزیر و رئیس دفتر بودجه شد و در 23 شهریور 1348، هوشنگ انصاری تصدی وزارت اقتصاد را بر عهده گرفت. از تغییرات سال 1348 نیز می‌توان به انتصاب دکتر حسن زاهدی به وزارت کشور، دکتر محمد یگانه به وزارت آبادانی و مسکن و دکتر ایرج وحیدی به وزارت کشاورزی (23 شهریور 1348) اشاره کرد. تغییرات کابینه دوم در سال‌های 1349 و 1350 نیز عبارت بود از: کورس آموزگار به سمت وزیر آبادانی (7 تیر 1349)، سپهبد اسداله صنیعی به سمت وزیر تولیدات کشاورزی، منوچهر گودرزی وزیر مشاور و ارتشبد رضا عظیمی وزیر جنگ (13 دی 1349). در 20 بهمن همان سال نیز حسین کاظم‌زاده وزیر علوم و آموزش عالی شد. در 14 فروردین 1350 عبدالعظیم ولیان وزیر تعاون گردید و 29 فروردین 1350 نیز دکتر محمد سام وزیر اطلاعات و جهانگردی شد. کابینه سوم هویدا عبارت بود از: صادق احمدی (وزیر دادگستری)، عباسعلی خلعتبری (وزیر امور خارجه)، محمد سام ـ جمشید آموزگار (وزیر کشور)، جمشید آموزگار (وزیر دارایی)، هوشنگ انصاری (وزیر امور اقتصادی و دارایی)، ارتشبد رضا عظیمی (وزیر جنگ)، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر)، حسن شالچیان ـ جواد شهرستانی (وزیر راه)، فتح‌اله ستوده ـ کریم معتمدی (وزیر پست و تلگراف)، دکتر منوچهر شاهقلی ـ دکتر انوشیروان پویان (وزیر بهداری)، عبدالمجید مجیدی ـ امیرقاسم معینی (وزیر کار و امور اجتماعی)، فرخ‌رو پارسا (وزیر آموزش و پرورش)، حسین کاظم‌زاده ـ دکتر منوچهر شاهقلی (وزیر علوم و آمورش عالی)، ایرج وحیدی (وزیر آب و برق)، کورش آموزگار ـ همایون جابری انصاری (وزیر آبادانی و مسکن)، غلامرضا کیانپور (وزیر اطلاعات)، عبدالعظیم ولیان ـ رضا صدقیانی (وزیر تعاون و امور روستاها)، منصور روحانی (وزیر کشاورزی)، مهدی سمیعی ـ عبدالمجید مجیدی (مشاور، رئیس سازمان برنامه)، صفی اصفیا (مشاور، نائب نخست‌وزیر در امور اقتصادی)، هادی هدایتی (مشاور امور اجرایی)، محمود کشفیان (مشاور امور اداری و استخدامی)، محمود قوام صدری (مشاور امور پارلمانی)، منوچهر گلالی ـ منوچهر گودرزی ـ محمد یگانه (مشاور)، ارتشبد نعمت‌الله نصیری (معاون، رئیس ساواک)، سپهبد پرویز خسروانی، سپهبد مصطفی امجدی، سپهبد حجت کاشانی (معاون، رئیس تربیت ‌بدنی)، سیروس فرزانه (معاون، رئیس جلب سیاحان)، نصیر عصار (معاون، رئیس اوقاف)، علی هزاره (معاون، رئیس دفتر بودجه)، سپهبد محسن نصیر (معاون، رئیس دفاع غیرنظامی)، یداله شهبازی، حسین تدین، اکبر اعتماد، احمد کاشفی، سپهبد محمد بهروز (معاون). کابینه چهارم دولت هویدا به شرح زیر بود: صادق احمدی (وزیر دادگستری)، عباسعلی خلتعبری (وزیر خارجه)، جمشید آموزگار (وزیر کشور)، هوشنگ انصاری (وزیر امور اقتصادی و دارایی)، ارتشبد رضا عظیمی (وزیر جنگ)، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر)، جواد شهرستانی ـ ابراهیم فرح‌بخشیان (وزیر راه)، کریم معتمدی (وزیر پست و تلگراف)، دکتر انوشیروان پویان ـ دکتر شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده (وزیر بهداری)، دکتر شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده (وزیر رفاه اجتماعی)، ایرج وحیدی ـ پرویز حکمت (وزیر نیرو)، احمد هوشنگ شریفی ـ منوچهر گنجی (وزیر آموزش و پرورش)، امیرقاسم معینی ـ منوچهر آزمون (وزیر کار و امور اجتماعی)، فریدون مهدوی ـ منوچهر سلیمی (وزیر بازرگانی)، منصور روحانی (وزیر کشاورزی)، همایون جابر انصاری (وزیر مسکن و شهرسازی)، غلامرضا کیانپور (وزیر اطلاعات و جهانگردی)، فرخ نجم‌آبادی (وزیر صنایع)، دکتر سمیعی ـ قاسم معتمدی (وزیر آموزش عالی)، رضا صدیقیانی (وزیر تعاون و امور شهرستان‌ها)، صفی اصفیا (مشاور، نایب نخست‌وزیر در امور اقتصادی)، مهناز افخمی (مشاور امور زنان)، عبدالمجید مجیدی (مشاور، رئیس سازمان برنامه)، هادی هدایتی (مشاور امور اجرایی)، ضیاءالدین شادمان (مشاور)، ارتشبد نعمت‌الله نصیری (معاون، رئیس ساواک)، سپهبد محسن مبصر (معاون، رئیس دفاع غیرنظامی)، محمدحسین احمدی (معاون، رئیس انرژی اتمی)، اسکندر فیروز (معاون، رئیس حفاظت محیط‌زیست)، احمد کاشفی (معاون امور مالی)، سپهبد محمد بهروز ـ محمود قوام صدری ـ حسین تدین (معاون). ر.ک: اختران، محمد، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران بهمن 43 ـ مرداد 56، تهران، 1375، انتشارات علمی، چاپ اول، ص 88 ـ 95.

[8] همان، ص 990.

[9] ر.ک: امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 1، ص 529.

[10] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، 1374، انتشارات اطلاعات، چاپ هفتم، ج 2، ص 394. همچنین بنگرید به: اختران، پیشین، ص 161 و 162.

[11] ر.ک: امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 165.

[12] یکی از ادعاهای فرقه بهاییت این است که می‌گویند بهاییت دخالتی در امور سیاسی ندارد. در جلسات و محافل و اجتماعات بهاییان هیچ صحبتی از سیاست نمی‌شود و به‌طورکلی اعضای این تشکیلات از دخالت در امور سیاسی ممنوع‌اند و در منطقه‌ای که سکونت دارند باید از حکومت آن پیروی و اطاعت کنند اما واقعیت غیر از این است.

[13] قاسمی، ابوالفضل، الیگارشی یا خاندان‌های حکومتگر ایران، تهران، 1357، انتشارات رز، چاپ اول، ج 4، ص 98 و 99. درباره زندگی و فعالیت‌های یارشاطر بنگرید به: «احسان یارشاطر کارگزار فرهنگی پهلوی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[14] عاقلی، پیشین، ص 1014 و 1015.

[15] ر.ک: «مروری بر علل، اهداف و پیامدهای جشن تاجگذاری پهلوی دوم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[16] امام‌ جمعه زاده، سید جواد و مرتضوی امامی، سیدعلی، «طبیق نظریه مبادله پیتر بلا و چهارده سال سیاست نافرجام کارگزاران پهلوی در ایران (امیرعباس هویدا)، نشریه مطالعات حقوق شهروندی، 1396 / دوره اول، ش 4، ص 394 و 395. همچنین بنگرید به: قوه مقننه در دوره پهلوی؛ مطالعه موردی: دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[17] علویان، مرتضی و نیکروش رستمی، ملیحه، گذری بر هویت ملی در عصر پهلوی دوم (1357-1320)؛ سیاست‌ها و ابزارها، دوفصلنامه جستارهای انقلاب اسلامی، 1400 / سال سوم، ش 5، ص 159. همچنین بنگرید به بزم اهریمن، جشن‌های 2500 ساله، تهران، 1377 و 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، جلد اول تا چهارم و مقالات و مطالب سایت همین مرکز به عنوان نمونه: بررسی علل، اهداف و نتایج برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی و هزینه‌های جشن‌های 2500 ساله.

[18] عاقلی، پیشین، ص 1021.

[19]برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: «زمینه‌ها و بازتاب‌های تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم شاهنشاهی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[21] اختران، پیشین، ص 85.

[22] برای مطالعه بیشتر در زمینه نقض اصل تمامیت ارضی کشور در دوره پهلوی دوم رجوع کنید به: «تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی ـ بخش دوم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[24] عاقلی، پیشین، ص 1026.

[25] شاهدی، مظفر، سانسور مطبوعات در دوره پهلوی دوم: یک گزارش اجمالی (1332ـ1357)، نشریه تاریخ معاصر ایران، 1390 / سال پانزدهم، ش 60، ص 64.

[26] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، 1376، نشر علم، چاپ چهارم، ج 2، ص 804.

[27] شاهدی، پیشین، ص 66.

[28] آهنجیده، اسفندیار، دلایل طولانی‌شدن صدارت امیرعباس هویدا، پژوهش‌نامه تاریخ، 1389 / سال پنجم، ش 19، ص 11.

[29] امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 299.

[30] علت رشد ناگهانی قیمت نفت و افزایش درآمدهای نفتی ایران را باید در شوک نفتی سال 1973 (1352) جستجو کرد. در سال 1973 (1352) نخستین شوک نفتی در جهان به‌وجود آمد که این شوک از 17 اکتبر 1973 (25 مهر 1352) تا 18 مارس 1974 (27 اسفند 1352) یعنی به مدت پنج ماه به طول انجامید. ماجرا از آنجا آغاز شد که کشورهای مصر و سوریه و دیگر کشورهای حمایت‌کننده عربی غافلگیرانه به اسرائیل و تأسیسات آن حمله کردند و جنگی میان اعراب و اسرائیل درگرفت که به جنگ اکتبر یا جنگ کیپور شهرت یافت. در طول این جنگ، کشورهای عربی تحریم نفتی خود را علیه اسرائیل و کشورها و شرکت‌هایی که با اسرائیل مبادلات اقتصادی و تجاری داشتند، اعمال کردند. در بین کشورهای صادر کننده نفت، حکومت وقت ایران با تحریم آنان همراه نشد و شاه اعلام کرد که از نفت به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده نخواهد کرد. در نتیجه، کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا همچنان فروش نفت خود به غرب را ادامه دادند و از همین رو درآمد نفتی بالایی نصیب ایران شد. ر.ک: نصیری زرقانی، آرش، آثار و پیامدهای نفتی شوک 1973 در ایران، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[31] عباسی، ابراهیم، دولت پهلوی و توسعه اقتصادی، تهران، 1383، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص 190 و 191.

[32] بختیار، شاپور، خاطرات شاپور بختیار، مجموعه تاریخ شفاهی ایران به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، 1386، نشر صفحه سفید، چاپ دوم، ص 130.

[33] هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، 1395، انتشارات اطلاعات، چاپ دوازدهم، ص 90.

[34] فردوست، پیشین، ج 1، ص 572.

[35] میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران، 1387، نشر اختران، چاپ نوزدهم، ص 275.

[36] امین‌آبادی، سید روح‌الله، افسانه قیمت خودکار بیک و 13 سال نخست‌وزیری هویدا، سایت روزنامه کیهان.

[37] نگاهی به وضعیت معیشتی مردم ایران در دهه 50، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[38] روزنامه اطلاعات، پاسخ نخست‌وزیر به انتقاد مخالفان درباره قیمت‌ها، شنبه 30 بهمن 1350، ش 13728، ص 4. همچنین بنگرید به: خدابخشی، امین، نگاهی به وضعیت اقتصاد در دوران نخست‌وزیری هویدا، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[39] آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، 1384، نشر نی، چاپ یازدهم، ص 613-615.

[40] روزنامه اطلاعات، دولت کالاهای محتکرین را از انبارها بیرون می‌کشد و می‌فروشد، پنجشنبه 13 آبان 1350، ش 13640، ص 4.

[41] همان، ورود تخم‌مرغ و پنیر آزاد شد، پنجشنبه 13 آبان 1350، ش 13640، ص 25.

[42] همان، گوشت؛ اختلاف‌نظر مردم با مسئولین ادامه دارد، چهارشنبه 28 فروردین 1353، ش 14381، ص 4.

[43] هویدا قبل از صدارت جذب ساواک شده بود ولی در دوران نخست‌وزیری به اطرافیان طوری وانمود می‌کرد که ساواک او را زیر نظر دارد و باید مواظب باشد. در منابع آمده است که هویدا زمانی که عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت بود، یکی از همکاران ساواک در دوره ریاست تیمور بختیار به شمار می‌رفت و در سال 1338 نیز به استخدام ساواک درآمد. البته ارتباطات پنهانی هویدا تنها محدود به ساواک و فراماسونری نبود، بلکه او پیش‌تر نیز تمام تلاش خود را جهت خدمت به رژیم صهیونیستی مبذول می‌داشت. امیرعباس هویدا به فرقه‌اى تعلق داشت (بهاییت) که اسرائیل را کعبه آمال خود مى‌دانستند و بازوى قوى جاسوسى آنان محسوب مى‌شدند. وى از دوران تحصیل در بیروت نسبت به تشکیل یک دولت یهودى علاقه نشان مى‌داد و از این فکر طرفدارى مى‌کرد. در آن ایام که بحث امکان ایجاد یک دولت یهودى در بخشى از سرزمین فلسطین، سخت رایج بود، هویدا از جمله اقلیت کوچکى بود که از ایجاد چنین دولتى طرفدارى مى‌کرد و مى‌گفت: تنها پادزهر سامى ستیزى تاریخى است. هویدا در نیویورک به عضویت شوراى امریکایى صهیونیزم A.Z.L درآمد. کار هویدا در کمیسیون بیشتر در خدمت ایجاد دولت صهیونیستى بود. امیرعباس هویدا پس از مراجعت به ایران نیز با پیوستن به کمیته‌اى که هدف آن بهبود روابط ایران با کشورهاى آسیایى و افریقایى بود، به انجام فعالیت‌ها خود در راستاى اهداف یهود ادامه داد و در نهایت که دولت غاصب اسرائیل در سرزمین‌هاى اشغالى فلسطین بنیان نهاده شد و امریکا به حمایت گسترده و همه جانبه از آن مشغول بود، تلاش گسترده‌اى را براى حمایت از اسرائیل، سازماندهى کرد. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: نگاهی به زندگی امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر بهایی رژیم پهلوی به روایت اسناد ساواک ـ بخش دوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[44] فایضی مهابادی، علیرضا، هویدا از آغاز تا پایان، تهران، کیهان فرهنگی، 1378، ش 161، ص 53.

[45] مرادی‌جو، علی‌جان، نقش امیرعباس هویدا در ساختار قدرت سیاسی پهلوی دوم، نشریه مطالعات تاریخی ـ نظامی، 1389 / سال دوم، ش 7 و 8، ص 71 و 72.

[46] میلانی، پیشین، ص 311 و 312.

[47] مرادی‌جو، پیشین، ص 69.

[48] مرتضوی امامی زواره، سیدعلی، خریدهای نظامی و نقش مستشاران آمریکایی در عصر پهلوی دوم، فصلنامه مطالعات تاریخی، 1397 / سال شانزدهم، ش 61، ص 169 و 170.

[49] دهقان‌نژاد، مرتضی و موسوی، سیدهادی و جعفری، علی‌اکبر، بازتاب گفتمان فضای باز سیاسی ایالات متحده امریکا در فضای سیاسی ایران، فصلنامه پژوهش‌های روابط بین‌الملل، 1400 / سال یازدهم، ش 3 (پیاپی 42)، ص 179.

[50] یزدی، ابراهیم، آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها، ویرایش دوم، تهران، 1386، انتشارات قلم، چاپ دوم، ص 20.

[51] ر.ک: «بررسی و تحلیل دولت جمشید آموزگار»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[52] امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 32 مقدمه و 371 متن کتاب.



حکم نخست‌وزیری امیرعباس هویدا


مشخصات امیرعباس هویدا


نام هویدا در میان فراماسونرهای تهران


نام هویدا در فهرست لژ تهران


اسامی وزرای عضو تشکیلات فراماسونری


گزارش ساواک از وزرای بهایی کابینه هویدا


انتصاب وزرای هیئت دولت هویدا توسط محمدرضا شاه


ترمیم کابینه هویدا


عوام‌فریبی امیرعباس هویدا نخست‌وزیر


فشار مالی بر روزنامه‌های منتقد دولت امیرعباس هویدا


اظهارات امیرعباس هویدا در مورد جدایی بحرین


شایعات تغییر کابینه هویدا در تیرماه 1356


نقش آمریکا در پایان دولت هویدا


استعفای امیرعباس هویدا از سمت نخست‌وزیری در 15 مرداد 1356


انتصاب هویدا به وزارت دربار


امیرعباس هویدا


هویدا در کاخ نخست‌وزیری


اولین کابینه دولت امیرعباس هویدا


هیئت دولت هویدا از راست عطاءالله خسروانی، مهرداد پهلبد، امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، غلامعباس آرام


هیئت دولت هویدا از راست صفی اصفیا، منوچهر گودرزی، غلامرضا کیانپور، عطاءالله خسروانی، مهرداد پهلبد، امیرعباس هویدا


حسن زاهدی وزیر کشور


حمید رهنما وزیر اطلاعات


سرلشکر حسن پاکروان وزیر اطلاعات


دکتر جواد صدر وزیر دادگستری


دکتر باقر عاملی وزیر دادگستری


دکتر منوچهر شاهقلی وزیر بهداری و وزیر علوم


دکتر منوچهر گودرزی وزیر کشاورزی و وزیر مشاور


دکتر علینقلی عالیخانی وزیر اقتصاد


اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه


عطاءالله خسروانی وزیر کار و وزیر کشور


فتح‌اله ستوده وزیر پست و تلگراف


کورس آموزگار وزیر آبادانی و مسکن


مهندس جواد شهرستانی وزیر راه


همایون جابر انصاری وزیر شهرسازی و مسکن


مهندس منصور روحانی وزیر آب و برق و وزیر کشاورزی


هوشنگ نهاوندی وزیر آبادانی و مسکن در کنار هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و امور دارایی


دکتر ضیاءالدین شادمان وزیر مشاور


دکتر محمد نصیری وزیر مشاور


هویدا و فریدون مهدوی وزیر بازرگانی


بازتاب خبر احتکار و گرانفروشی در بازار، روزنامه اطلاعات 13 آبان 1350


بازتاب خبر انحصار قند و شکر توسط دولت، روزنامه اطلاعات 21 فروردین 1353


بازتاب خبر گرانی قیمت‌ها و نطق نخست‌وزیر در این باره در مجلس، روزنامه اطلاعات 30 بهمن 1350


بازتاب خبر مشکلات معیشتی مردم در مورد گوشت، روزنامه اطلاعات 28 فروردین 1353


نرخ تورم در دهه 1350


 

تعداد مشاهده: 59


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.