شکنجهگری به نام قاسم ژیانپناه معروف به قاسم سیاه
تاریخ انتشار: 01 ارديبهشت 1404

«قاسم ژیانپناه، شکنجهگر و معاون زندان سیاسی قصر بود که به دلیل اعمال شکنجههای شنیع روی زندانیان سیاسی، رفتارهای خشونت آمیز با آنان سلب حقوق انسانی زندانیان پس از پیروزی انقلاب اعدام گردید. قاسم ژیانپناه معروف به قاسم سیاه فرزند حمزهعلی متولد ۱۳۲۳ بود. وی از عناصر شرور خیابان «جمالالحق» نزدیک میدان راه آهن تهران بود. پیش از سال ۱۳۴۰ در جنوب تهران رشد کرد و به قاسم سیاه شهرت یافت. تمام افراد خانوادهاش بدنام بودند. وی بعدها وارد دانشکده افسری شد.
با انتصاب سرگرد منصور زمانی به ریاست زندان سیاسی قصر در تیر ۱۳۵۲، قاسم ژیانپناه نیز کار خود را در بندهای سیاسی این زندان آغاز کرد و با درجه سروانی معاون سرگرد زمانی گردید. وی در غیاب رئیس زندان برای نشان دادن وفاداری خود و خوشخدمتی، افراد را تا سرحد مرگ شکنجه میداد. شکنجههای اعمال شده به دست او موجب شهادت آیتالله حسین غفاری گردید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی در اواسط اسفند ۱۳۵۷ دستگیر شد و به تعدادی از شکنجههایی که بر زندانیان سیاسی حکومت پهلوی اعمال کرده بود، اعتراف کرد. در یکی از جلسات محاکمه اعلام شد که ژیانپناه در بازجویی اعتراف کرده است که: «۱- کتک میزدم؛ ۲- زندانیها را آویزان میکردم؛ ۳- در ماتحت آنها باتوم و چیزهای دیگر فرو میکردم؛ ۴- مأموران را وادار به تجاوز به زندانیها میکردم؛ ۵- ادرار میکردیم و به صورت زندانیها میریختیم و گاهی به خورد آنها میدادیم.» البته ژیانپناه در جلسه محاکمه خود اتهام تجاوز با باتوم را نپذیرفت.
در متن کیفرخواست صادره از سوی دادستان انقلاب اسلامی ایران علیه قاسم ژیانپناه، وی علاوه بر آنچه که خود اعتراف کرده بود به مواردی چون «جلوگیری و اشکالتراشی برای انجام فرائض نماز و روزه و حتی خواندن قرآن، سلب طبیعیترین حقوق انسانی زندانیان» متهم گردید. دلایل دادستان نیز برای این اتهامات «اقاریر صریح متهم، شهادت شهود زندانی، شکایت کتبی دو تن از شکنجه و مورد تجاوز واقعشدگان و نیز مواجهه حضوری دو تن از مورد شکنجه و تجاوز قرارگرفتگان» اعلام شد.
در جلسه دادگاه ژیانپناه، یکی از شهود گفت که پاسبانان شش بار وی را لخت کردند و ژیانپناه دستور داد تا پاسبانها به او تجاوز کنند، اما چون پاسبانها از این کار سر باز زدند، ژیانپناه پاسبان مجردی را آورد و او این کار را با زندانیان کرد. گفتنی است که در یک مورد ژیانپناه تنها به این دلیل که زندانی سیاسی به وی سلام نکرده بود، زندانی را به زمین کوبیده و با انگشت به وی تجاوز کرده است. از دیگر اقدامات ژیانپناه در زندان، اعزام برخی زندانیان سیاسی به دیوانهخانه بود تا آنها مورد آزار و اذیت دیوانگان قرار گیرند.
قاسم ژیانپناه در جلسه رسیدگی به اتهامات خود، ضمن پذیرش تمام اتهامات و تأیید مطالب کتبی و شفاهی شهود، به غیر از تجاوز با باتوم، اعلام کرد که او به دلیل کار در زندان به یک «آدم وحشی» تبدیل شده بود و «حالت جنون» داشت. بهگونهای که رفتارش در خارج از زندان نیز «خشونتآمیز» بود. وی همچنین اعلام کرد که این قوانین را سرگرد زمانی رئیس وقت زندان سیاسی قصر، وضع کرده بود و آنها تنها مأمور اجرای این مقررات بودند. در پایان نیز از کسانی که وی شکنجهشان داده بود، تقاضای عفو نمود.
در جلسه دادگاه، قاسم ژیانپناه از رئیس دادگاه تقاضا کرد که چون در راهپیماییهای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شرکت نکرده در آخرین لحظات عمرش به آنچه که خود انجام وظیفه مینامید عمل کند؛ وی پس از کسب اجازه از دادگاه چند لحظهای شعارهای انقلابی و دینی بر زبان راند و بسان شرکت در راهپیمایی در اتاق دادگاه چند دور زد. برخی از حاضرین معتقدند که وی برای جلب نظر دادگاه و احیاناً کسب تخفیف در مجازات خود صحنهسازی کرده است.
در پایان توضیحات متهم و شهود که پنج ساعت به طول انجامید، وی به اعدام محکوم شد و حکم صادره، ساعت 7:30 بامداد روز جمعه 18 / 12 / 1357به اجرا درآمد.»[1]
علی پاینده(از هواداران گروه بیژن جزنی) در حاشیه خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان یا صفر قهرمانی معروف به صفرخان (متولد ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۰ در روستای شیشوان ـ درگذشت ۱۹ آبان ۱۳۸۱ در تهران) درباره ژیانپناه گفته است: «قاسم ژیانپناه عنصر خیلی نامطلوب و نادرست ساکن خیابان جمال الحق نزدیک راه آهن بود. قبل از سال 40 در محیط جنوب شهر بزرگ شد و به قاسم سیاه معروف بود. او بعدها به دانشکده افسری رفت، پدرش باجبگیر و مادرش اغلب کارهای نادرستی میکرد، خودش هم عنصر شروری بود، در کل خانواده بدنامی داشت.[2]
آقای جواد منصوری نیز درباره این شخصیت در خاطراتش نوشته است: «یکی از افسران به نام ژیانپناه که با درجه سروانی معاون زمانی بود، ضمن اجرای دستورات مافوق و تداوم آنها در غیاب رئیس برای نشان دادن وفاداری و خوشخدمتی در مواردی واقعاً کاسه داغتر از آش میشد و چندین مرتبه برخی افراد را تا سر حد مرگ شکنجه میداد. او در جریان شکنجه مرحوم حجتالاسلام غفاری به تصور اینکه ایشان مانند جوانان تحمل دارند و یا اینکه نظر او را میپذیرد، به شکنجه وی پرداخت. در نتیجه ایشان دچار سکته قلبی گردید و شهید شد. ژیانپناه اواسط اسفند 57 دستگیر و در اواخر همان سال محاکمه و به اعدام محکوم شد، او در جریان محاکمه بسیار ضعیفالنفس و فاقد حداقلِ روحیه بود و دائماً گریه میکرد و میلرزید. پس از صدور حکم اعدام به رئیس دادگاه گفت: یک تقاضا دارم و آن این است که چون در راهپیماییها و فعالیتهای مردم و در جریان انقلاب نبودهام، میخواهم در آخرین لحظات عمرم وظیفه خود را انجام دهم. او شروع به دادن شعارهای انقلابی و الله اکبر، خمینی رهبر کرد و چند دور اتاق دادگاه را دور زد و شعار داد! صحنه جالب و احساساتی شدیدی را ایجاد کرد. شاید به تصور اینکه دادگاه و تعدادی از زندانیان سابق را که حضور داشتند و علیه او شکایت کرده بودند، تحت تأثیر قرار دهد تا تغییری در حکمش داده شود. شاید هم واقعاً تنبیه شده و توبه کرده بود و به این ترتیب خواست مراتب انزجار خود را از گذشته نشان دهد. الله اعلم.[3]
مرحوم شهید حسن حسینزاده موحد در بازجویی سال 1353 چند بار از ژیانپناه و نفرت زندانیان از وحشیگری او و قصد ترور او و سرگرد منصور زمانی رئیس زندان قصر، از طرف سازمان مجاهدین را مطرح میکند. این کار به پیشنهاد آقای عزت شاهی و توسط پیامی که از طرف او به آقای حسینزاده داده شده بود که او به سازمان برساند، انجام گردیده است. این طرح با دستگیری عدهای از اعضای سازمان مجاهدین و حسینزاده لو رفت.[4]
پینوشتها:
[1] . دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 525 و 526.
[2] . کاظمی، محسن، خاطرات عزت شاهی، تهران، 1385، سوره مهر، چاپ دوم، ص 261.
[3] . همان.
[4] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حاج حسن حسینزاده موحد، تهران، 1395، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، صفحه 347، 372 و 377. همچنین بنگرید به: خاطرات عزت شاهی، همان، ص 218 تا 220. چند برگ از بازجویی شهید حسینزاده در همین باره پیوست مقاله است.









تعداد مشاهده: 404