نگرانی امام خمینی(ره) از سیطره بهاییان در امور کشور و تذکر مکرر ایشان به مسئولین کشور از سال 1341 تا 1343
تاریخ انتشار: 13 ارديبهشت 1404

پیشگفتار
در مجموعه اسناد حضرت امام خمینی(ره) در ساواک تعدادی از اسناد حکایت از گفتارهایی دارد که به امام منتسب است. این نقل قولها غالباً بیان همه یا قسمتی از نامهها و سخنان امام است که به وسیله اشخاص مختلف و در موضوعات متفاوت ارسال یا بیان گردیده و در جلسات خصوصی و یا عمومی به سمع حضار رسیده است. منابع ساواک که بعضاً در این جلسات حضور داشته و یا رخنه نموده بودند پس از شنیدن مطالب، طی گزارشی آن را به مرتبطین خود در ساواک ارائه میدادند و سپس طبق سلسله مراتب، ارزیابی شده و در پرونده افراد مربوط به موضوعِ مطرح شده بایگانی و یا مورد عملیات بعدی قرار میگرفته است.
اهمیت انتشار این گونه گفتارها در بازخوانی حوادثی است که در کتابهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران کمتر مورد توجه بوده است. در حالی که میتواند گوشهای از تاریخ پر حادثه بین سالهای 1340 تا 1357 را روشن کند و از طرفی از لابلای این نقل قولها سیره و روش حضرت امام و برخی از مبارزین و مبارزات آنها روشنتر گردد.
با توجه به اینکه منابع ساواک گزارشهای خود را از این گونه جلسات ـ بسته به میزان سواد، دقت و حافظه خود ـ ارائه مینمودند، احتمال خطا و نادرستی در نقل آنها وجود دارد؛ لذا ما اولاً در انتخاب و درج نقل قولها از اسناد و قراین دیگر برای اثبات صحت یا مقرون به صحت بودنِ آنها استفاده میکنیم و ثانیاً میکوشیم با ذکر شواهدی آنها را تبیین نموده، یا در جایی از آنها بهره بگیریم که میتوانند نکتهای غلط و یا سهوی تاریخی را اصلاح و روشن کنند.
*****
شناخت امام خمینی(ه) نسبت به استعمار و استثمار ملتها و تجربیات تاریخی ملت ایران و سایر ملل جهان، موجب شده بود تا ایشان نسبت به حرکتهای نفوذی گام به گام استعمارگران حساسیت و تیزبینی خاصی داشته باشند.
تحرکات بابیان و سپس بهائیان در ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار و در زمان صدارت مرحوم امیرکبیر(نخستوزیری 27 مهر 1227- 22 آبان 1230) و ادامه آن تا سلطنت محمدرضا پهلوی و خساراتی که از تحرکات آنان بر ملت ایران وارد شده بود و فساد، وابستگی و نوکرمآبی را که از این فرقهسازی و تشکیلات وابسته به بیگانگان حاصل گردیده بود، حضرت امام را پس از رحلت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی(10 فروردین 1340) بر آن داشت تا بر حسب وظیفه دینی و ملی، جلوی این انحراف و تباهی را بگیرد.
امام پیش از آغاز نهضت در سال 1341 از نقشهها و توطئههای گسترده و دامنهدار باند مخوف فراماسونری و صهیونیستی که با عنوان بهایی در ایران بازیگر صحنه بودند، آگاهی داشت و میدانست که این باند مرموز، بنا بر سیاست شوم و زندگیسوز فراماسونها و صهیونیستها در همه شئون سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور نفوذ دارند و برآنند که حکومت را در ایران در دست گیرند و رژیمی همانند رژیم صهیونیستی حاکم سازند و ایران را به فلسطین دیگر بدل کنند. این نقشه تا آن پایه دامنهدار شده و به مرحله اجرا رسیده بود که برخی از مطبوعات وابسته به دربار که از مسائل و جریانهای پشت پرده تا پایهای اطلاع داشتند آن را بر ملا کردند و آشکارا نوشتند:
«پس از تشکیل دولت یهودی اسرائیل بعد از هزار سال، اکنون بهائیهای جهان به فکر افتادهاند در افریقای جنوبی حکومتی برای خود به وجود بیاورند تا از بیمهریهای حکومتها خلاصی یافته دیگر در اقلیت قرار نگیرند بلکه خود در یک نقطه جهان اکثریت داشته باشند. به قرار اطلاع قسمت اعظم فعالیتهای این کار وسیله سرمایهداران بهائی کشورهای مختلف انجام میگیرد.»[1]
امام با آگاهی شگرف و ریشهای از توطئههای دامنهدار این باند وابسته به صهیونیستها در آغاز نهضت در سال ۱۳۴۱ در نخستین پیامی که خطاب به مردم صادر کرد هشدار داد:
«اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست که در ایران به [صورت]حزب بهایی ظاهر شد[ها]ند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را به تأیید عمّال خود قبضه میکنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است.»[2]
امام در بیشتر پیامها و سخنرانیهای خود در سالهای ۴۱ تا ۴۳ که به ترکیه تبعید شد. روی خطر باند بهائی و وابستگی آنان به صهیونیستها تکیه کرد... و نگرانی خود را از نفوذ روزافزون آنان در پستهای کلیدی و مراکز قدرت اظهار داشت...
امام در دورانی که در زندان و محاصره به سر میبرد، به نفوذ روزافزون آنان در مراکز قدرت بیشتر آگاهی یافت و بر نگرانی او افزوده شد. از این رو آنگاه که دکتر جواد صدر وزیر کشور دولت حسنعلی منصور در روز ۱۵ فروردین ۴۳ به دیدار او در قیطریه آمد و خبر آزادی او را از جانب دولت ابلاغ کرد و به اصطلاح نوید داد که «امروز آزادید و میتوانید به قم بازگردید»، امام با استفاده از فرصت، خطر حزب بهائیت را به او گوشزد کرد و از حضور دو تن از عناصر بهائی در کابینه دولت (سپهبد اسدالله صنیعی در وزارت جنگ و مهندس منصور روحانی در وزارت آب و برق) اعتراض کرد. نامبرده بهائی بودن آن دو را منکر شد و روی این دروغ اصرار ورزید که بیشتر اعضای کابینه دولت از افراد معتقد به اسلام و از خانواده روحانی میباشند، لیکن پس از آزادی امام، یکی از مقامات ارتشی به نام سرهنگ بیگلری افسر(رکن چهار ستاد نیروی زمینی) طی نامهای به امام روی بهائی بودن آن دو انگشت گذاشت. بنا بر گزارش ساواک امام نامه یاد شده را در تاریخ ۳۰ فروردین ماه ۴۳ به وسیله آقای روغنی (صاحبخانهای که امام به مدت نه ماه در آن خانه در قیطریه تحت نظر بود) برای وزیر کشور فرستاد و پیام داد:
«قرار بود جنابعالی درباره سپهبد صنیعی که میگویند بهائی است بررسی بفرمایید. نمیدانم در این باره چه اقدامی فرمودید؟ فعلاً هم طبق مندرجات این نامه مجدداً به من میگویند دو نفر از وزرای کابینه بهائی هستند.»
ساواک در گزارش خود افزوده است:
«آقای وزیر کشور در جواب میگوید: از قول من به آقا سلام برسانید و بگویید اولاً انتظار نبود ملاقاتی که ما با هم به طور محرمانه صورت دادیم، با نظر خاصی بر ملا کنید. ثانیاً دولت شاهنشاهی ایران افتخار دارد که از دوران خیلی پیش، بر اقلیتهای قانونی ملت خود (یهودیها و عیسویان) حق آزادی قائل بوده است. ضمناً راجع به این دو نفر هم به ایشان بگویید موضوع نبایستی حقیقت داشته باشد. بر فرض هم اینطور باشد، تاکنون تظاهری در این مورد از آنان سر نزده به علاوه آنها که همه جا خود را مسلمان معرفی میکنند، طبق چه مجوزی اعم از شرع یا عرف میتوان به آنان ایرادی گرفت.»
حسنعلی منصور در شرایطی حضور باند بهائی را در کابینه دولت تکذیب میکرد و از پایبندی به اسلام دم میزد که بنابر گزارش ساواک اکیپی از عناصر «بهائی» را زیر نظر احسان نراقی به عنوان شورای عالی فرهنگی دربار به شاه معرفی میکرد و زمینه رخنه بیشتر آنان را در فرهنگ و دربار فراهم میساخت. مأمور ویژه در تاریخ 19 /9 /1343 در گزارشی آورده است:
«طبق اطلاع آقای منصور نخستوزیر هیئتی را به نام شورای عالی فرهنگی دربار، به دربار شاهنشاهی و اعلیحضرت همایونی معرفی کرده که غالب آنان مردمان بدنام بهائی و ضد شاه هستند. اشخاص مذکور عبارتند از:
1- دکتر احسان نراقی، این شخص... چند روز قبل وسیله سید جعفر بهبهانی نماینده پیشین مجلس شورای ملی، با درخشش وزیر پیشین فرهنگ تماس گرفته و وسیله درخشش نزد دکتر [علی] امینی رفته و از نامبرده و درخشش برای مغشوش ساختن اوضاع فرهنگ کمک گرفته تا بتواند به وزارت برسد.
2- دکتر کاردان این شخص از طرفداران مصدق است. هنگامی که در کشور فرانسه تحصیل خود را به پایان رسانیده تز خویش را درباره ملی شدن صنعت نفت نوشته و در آن از دکتر مصدق شدیداً دفاع کرده و...
3- دکتر یارشاطر این شخص بهائی است.
۴- دکتر طوسی مدیرکل اداره مطالعات و برنامهها از بهائیهای معروف است.
5- خانم آریانپور از بهائیهای مسلّم و از مبلغین این فرقه میباشد.
۶- ثمینه باغچهبان از تودهایهای متعصب و دو آتشه است.
7- لیلا ایمن[آهی] از بهائیهای معروف است.
۸- مهندس ارجمند از بهائیهای معروف میباشد.
این عده وسیله آقای منصور، حضور شاهنشاه به نام شورای فرهنگی سلطنتی معرفی شدهاند که در برنامه فرهنگ کشور تحول ایجاد نمایند...»[3]
امام خمینی لااقل دوبار درباره دیدارش با دکتر سید جواد صدر و تذکراتی که به او داده است، بیاناتی دارد: یکبار در 8 تیر ماه سال 1343 که در جمع روحانیون و طلاب تهرانی فرمود:
«... اگر ما کاری به دولتیها نداشته باشیم، آنها کار دارند. چنانکه من در آخرین جلسهی ملاقات دکتر صدر وزیر کشور، گفتم: «ما کاری به شما نداریم؛ مشروط بر آنکه شما هم کاری به دین ما نداشته باشید.» ولی نه؛ اینها کار دارند، منتها کمکم؛ امروز بهائیت را در ادارات راه میدهند و با یهودیها ارتباط برقرار میکنند و فردا میگویند اصلاً دین باید از قانون الغا شود...»[4]
و بار دیگر در 10 تیر 1359 در دیدار رؤسای آموزش و پرورش سراسر کشور:
«... من در بعد از حبس، در آن حصری که بودم و [حسنعلی]منصور شده بود نخست وزیر، وزیر کشور را فرستاد پیش من. مثل اینکه [جواد]صدر وزیر کشور بود؛ صدر پسر صدرالاشراف [محسن صدر]، فرستاد آنجا پیش من که بله، حکومت سابق چه بوده و چه بود و ما میخواهیم چه باشیم و چه باشیم. و از این حرفها.
گفتم به ایشان که ما نه با حکومت سابق دشمنی داشتیم و نه با شما برادری. ما باید ببینیم شما چه میکنید و بیخود من هم از اینجا که الآن محصورم ـ آمده بودند که من دیگر بروم ـ حالا که محصورم بیخود من را رها نکنید. برای اینکه، من وقتی رها بشوم باز همان حرفهاست...»[5]
چند سند زیر بازتابی از نگرانی امام خمینی از سیطره بهائیان در امور اساسی کشور است که از سال 1341 تا 1343 به طور مکرر در سخنرانی و اعلامیهها و به صورت خصوصی به مسئولین کشور تذکر داده و نسبت به این رویکرد و عملکرد اعتراض نموده است.
***
گیرنده: مدیریت کل اداره سوم شماره: 2461 /20 الف
فرستنده: ساواک تهران تاریخ: 9 /2 /1343
شماره پیرو: 2139 /20 الف ـ 5 /2 /43
موضوع: ملاقات آقای روغنی با آیتالله خمینی
نامبرده بالا حامل پیغامی از طرف آقای خمینی به آقای دکتر صدر وزیر کشور بوده که در تاریخ 1 /2 /43 در منزل شخصی معظمله ضمن ملاقات خصوصی انجام داده است که خلاصه مذاکرات به شرح زیر بوده است:
حامل پیغام، نامهای را که سرهنگ بیگلری افسر ستاد نیروی زمینی (مبنی بر بهائی بودن آقایان وزیر جنگ و وزیر آب و برق) برای آقای خمینی فرستاد، عیناً از طرف آقای خمینی به وزیر کشور داده و میگوید:
آقای خمینی گفتند: قرار بود جنابعالی درباره سپهبد صنیعی که میگویند بهائی است بررسی بفرمایید. نمیدانم در این باره چه اقدامی فرمودهاید. فعلاً هم طبق مندرجات این نامه مجدداً به من میگویند دو نفر از وزرای این کابینه بهائی هستند.
آقای وزیر کشور در جواب میگوید:
از قول من به آقا سلام برسانید و بگویید اولاً انتظار نبود ملاقاتی که ما با هم بهطور محرمانه صورت دادیم با نظر خاصی برملا کنید. ثانیاً دولت شاهنشاهی ایران افتخار دارد که از دوران خیلی پیش بر اقلیتهای قانونی ملت خود (منظور یهودیها و عیسویان) حق آزادی قائل بوده است. ضمناً راجع به این دو نفر هم به ایشان بگوئید موضوع نبایستی حقیقت داشته باشد بر فرض هم این طور باشد تاکنون تظاهری در این مورد از آنان سر نزده به علاوه آنها که همه جا خود را مسلمان معرفی میکنند طبق چه مجوزی اعم از شرع یا عرف میتوان به آنان ایراد گرفت. ثالثاً آقا باید بدانند که ما با ایشان دوست هستیم و به وجود ایشان هم احتیاج هست و مورد احترام ما هم میباشد ولی مصالح عالیه کشور در برقراری نظم و انضباط بالاتر از این موارد است و امیدوارم آقا به این نکات بیش از پیش توجه فرموده و با ما همکاری فرمایند.
رئیس ساواک تهران. مولوی
شماره 9 /2 بخش 314 ـ در اجرای امر اقدام شود.
10 /2 بخش 314 آنچه مربوط به سرهنگ بیگلری است فوراً به ضد اطلاعات ارتش ارسال شود.
9 /2 از طریق اداره یکم اقدام شده است.
*****
شماره: 7744 /314
تاریخ: 10 /2 /1343
موضوع: اظهارات آقای خمینی درباره وزرای جنگ و آب و برق
طبق اطلاع واصله آقای خمینی ضمن ارسال عین گزارش سرهنگ لطیف بیگلری جهت جناب آقای وزیر کشور[جواد صدر] چنین پیغام داده است:
قرار بود جنابعالی درباره سپهبد [اسدالله] صنیعی که میگویند بهائی است، بررسی فرمایید، نمیدانم در این باره چه اقدامی فرمودهاید؟ و طبق مندرجات نامهای که فرستادهام به من میگویند دو نفر از وزرای این کابینه بهائی هستند.
آقای وزیر کشور به حامل پیغام میگویند: به آقا سلام برسانید و بگویید: موضوع نباید حقیقت داشته باشد.
بر فرض هم که اینطور باشد تاکنون تظاهری از آنان سر نزده و به علاوه که همه جا خود را مسلمان معرفی میکنند. طبق چه مجوزی از شرع یا عرف میتوان به آنان ایرادی گرفت؟
گیرندگان:
تیمسار ریاست اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران(ضد اطلاعات) پیرو شماره: 7742 /314 – 10 /2 /43 جهت استحضار.
*****
شماره: 7670 /20 الف
تاریخ: 14 /4 /1343
موضوع: ملاقات طلاب با آقای خمینی
برابر اطلاع ساعت 1800 روز یکشنبه 7 /4 /43 آقایان شیخ اسدالله کرمانشاهی، شیخ محمدعلی انصاری اراکی و شیخ محمد ناصری از تهران به قم عزیمت نمودند. ساعت 0700 روز 8 /4 /43 با خمینی تماس و ملاقات کردند. سپس در ساعت 5 /8 با شریعتمداری و در ساعت 5 /9 با آقای نجفی مرعشی تماس گرفتند.
منظور اصلی از این تماسها گفتگوی با آقای شریعتمداری بوده و در خصوص آقای کرمانشاهی زیرا او در مدرسه صدر که محل نماز جماعت آقای کرمانشاهی است، اخیراً محل حوزه درس و اجتماع طرفداران سیدحسن حجت گردیده است و کرمانشاهی این دو نفر دیگر را هم همراه خود به قم برده بود که پیش شریعتمداری مطلب را بگویند و از او استمداد کنند که چگونه سیدحسن حجت را از مدرسه صدر بیرون کنند و نگذارند در آنجا محلی برای اجتماعات خود درست کنند.
خلاصه مذاکرات
در ساعت 7 صبح روز دوشنبه 8 /4 /43 با خمینی در منزلش به طور خصوصی ملاقات نمودهاند. خمینی پس از استفسار از وضع تهران شروع به صحبت کرد و خلاصه مطالبش این است:
«امروز روزی نیست که در خانه نشست و دعا خواند. روز مبارزه است. روزی است که دشمن به دین حمله میکند و ما باید در مقابل بایستیم و من تا آخرین قطره خونم میایستم و شما هم باید به همه بگویید و در منابر به مردم برسانید که خطر، دین را تهدید میکند. اگر ما کاری به دولتیها نداشته باشیم آنها کار دارند، چنانکه من در آخرین جلسه ملاقات دکتر صدر وزیر کشور گفتم ما کاری به شما نداریم مشروط بر آنکه شما هم کاری به دین ما نداشته باشید؛ ولی نه اینها کار دارند، منتها کمکم. امروز بهائیت را در ادارات راه میدهند و با یهودیها ارتباط برقرار میکنند و فردا میگویند اصلاً دین باید از قانون الغاء شود.
خطر به قدری زیاد است که هر کس درک کند نمیتواند راحت بنشیند و علت اینکه بعضی ساکت بوده مطلب را نفهمیدند، چنانکه آقای حکیم را نگذاشتند مطلب را درک کند و ساکت بوده.
دولت نمیخواهد روحانیت قدرت داشته باشد و نمیخواهد در ایران باشد و به همین دلیل بعد از مرگ بروجردی متوجه آقای حکیم شدند. گرچه حکیم را نمیخواستند اما مایل بودند که مرجع تقلید در نجف بماند که مزاحم کارشان نباشد ولی نشد.
از گرفتن من سودی نبردند چنانکه آقای پاکروان گفته بود: گرفتن خمینی اشتباه بوده، ما میبایست ایادی او را قطع میکردیم و الآن ایادی مرا قطع میکنند و دارند تخم نفاق و بدبینی بین همه میپاشند. باید امروز متحد بود و من تصمیمی گرفتهام و آن این است که تمام علماء ایران در شب یکشنبه جلسه داشته باشند و دور هم جمع شوند. من این کار را از قم کردهام و تشکیل جلسه را دادهام و نوشتهام که تمام علماء ایران در این شب جلسه داشته باشند و به کربلا و نجف هم نوشتهام و تا وقتی که تمام ایران و خارج در یک شب علماء آن اجتماع داشتند اولاً خیلی زود تصمیم میگیرند و ثانیاً قدرت واحدی به وجود میآوردند و دستگاه متوجه خواهد بود که همه به یکدیگر همبستگی دارند.»
در پایان شیخ محمدعلی انصاری گفت ما هم به نوبه خود فعالیت کرده و میکنیم لکن باید شخص شما توجه بیشتری داشته باشید و به ما ابراز عنایت نمایید و در هر نوع کاری که لازم باشد آماده کار و انجام وظیفه هستیم.
ساعت 8:41 به منزل شریعتمداری رفتهاند. چند نفری هم بودند لکن کرمانشاهی و انصاری بهطور خصوصی در همان مجلس صحبت کردند. مطالب عمده درباره سیدحسن حجت بوده که در مدرسه صدر (جلو مسجد شاه) حوزه درس دارد و عدهای را جمع کرده است، گفتگو کردند که چگونه او را از آنجا بردارند. شریعتمداری قول هرگونه مساعدت داد و گفت شما به هر وسیله بلندش کنید و نگذارید آنجا باشد. من مخارج آن را تأمین میکنم و قرار گذاشتند که ایام آخر صفر را در مدرسه صدر روضه خوانی کنند و بعداً خود کرمانشاهی حوزه تدریس تشکیل دهد و بدینوسیله حجت را بیرون کنند و قرار شد برای مخارج این کارها شریعتمداری پولی بفرستد و آنها شروع کنند.
ضمن صحبت شریعتمداری میگفت: سیدحسن حجت یکی از خطرناکترین عواملی است که در اختیار سازمان امنیت است و باید او را کوبانید؛ زیرا او بود که نشریههای سراپا تهمت و دروغ را به نام مصلحین حوزه علمیه قم منتشر کرد و صدها کار دیگر کرد و وسیله شده برای انجام مقاصد دولت و سازمان امنیت؛ لکن مردم او را بهخوبی میشناسند و ما هم معرفی کردیم. ساعت9:30 به منزل آقای نجفی مرعشی رفتهاند. آقای نجفی در حضور جمعیت قدری از وضع گله کرد و گفت هر حرفی که انسان میزند به زلف کج یار برمیخورد و ناراحت میشوند و ما نمیدانیم این زلف چقدر بلند است که هرجایی را گرفته و هیچ کس را اجازه حرف زدن نمیدهند. ضمناً آقای مجدالدین محلاتی پسر محلاتی شیرازی بعدازظهر روز 7 /4 /43 به قم وارد و ملاقاتهای خصوصی با خمینی و شریعتمداری نموده است.
گیرندگان: اداره کل سوم بخش 321
*****
شماره: 5004 /326
تاریخ: 5 /9 /1343
موضوع: وزارت فرهنگ
از روزی که عدهای از استادان دانشگاه و فرهنگیان به سرکردگی دکتر نراقی به حضور ملوکانه شرفیاب شده و اعلام نمودهاند که میخواهند برای اصلاح فرهنگ طرح و برنامه تهیه کنند، ناراحتی شدیدی در بین قاطبه فرهنگیان به وجود آمده است و روز گذشته عدهای از رؤسای دبیرستانهای تهران به اولیاء فرهنگ استان مرکز مراجعه و از فعالیت این عده اظهار عصبانیت و ناراحتی میکردند.
اغلب رؤسای دبیرستانها گفتهاند: دکتر نراقی نه تنها کوچکترین اطلاعی در امر آموزش و پرورش دبستانها و دبیرستانهای ایران ندارد؛ به کمک عدهای نظیر دکتر کاردان که دارای افکار کمونیستی است و با دکتر یارشاطر- مهندس ارجمند و لیلی ایمن[آهی]- خانم آریانپور- دکتر [محمدعلی] طوسی که از عناصر شناخته شده فرقه بهائیها میباشند، میخواهند برای فرهنگ برنامه بنویسد و این موضوع توهینی بزرگ به فرهنگیان با سابقه و مسلمان است که تاکنون کسی به نظریات آنها اعتنائی نداشته است.
اکنون موجی از عصبانیت علیه دسته فوق و دکتر نراقی در محافل مختلف فرهنگی ایجاد شده و دستجات مختلف فرهنگی با هم متحد شده تصمیم دارند در داخل فرهنگ و خارج آن عکسالعمل شدیدی علیه این عده نشان دهند.
بخش 322. 7 /9 /43
9 نسخه تکثیر برای بخشهای 312 – 311 – کمیته روحانیون
*****
شماره: 5011 /326
تاریخ:7 /9 /1343
موضوع: شورای عالی فرهنگی دربار شاهنشاهی
طبق اطلاع آقای منصور نخستوزیر هیئتی را به نام شورای عالی فرهنگی دربار به دربار شاهنشاهی و اعلیحضرت همایونی معرفی کرده که غالب آنها مردمان بدنام، بهائی و ضدشاه هستند. اشخاص مذکور عبارتند از:
1) دکتر احسان نراقی: این شخص از اطرافیان و مؤمنین به دکتر مصدق و کاشانی بوده و هست و هنوز هم افکاری تند به طرفداری مصدق و علیه مقام شامخ سلطنت دارد. چند روز قبل هم وسیله سیدجعفر بهبهانی نماینده پیشین مجلس شورای ملی با درخشش وزیر پیشین فرهنگ تماس گرفته و وسیله [محمد]درخشش نزد دکتر [علی]امینی رفته و از نامبرده و درخشش برای مغشوش ساختن اوضاع فرهنگ کمک گرفته تا بتواند به وزارت برسد. پرونده انفرادی دارد. رئیس مؤسسه علوم اجتماعی در ساختمان شماره 2 دانشکده ادبیات تهران.
2) دکتر کاردان: این شخص از طرفداران دکتر مصدق است و هنگامی که در کشور فرانسه تحصیل خود را به پایان رسانید، تز خویش را درباره ملی شدن صنعت نفت نوشته و در آن از دکتر مصدق شدیداً دفاع کرده و او را رهبر حتمی ملت ایران اعلام و به شاهنشاه بدگویی کرده است. تز او موجود است و به زبان فرانسه به رشته تحریر درآمده. در دبیرخانه دانشگاه عهدهدار امور طرحها است.
3) دکتر یارشاطر: این شخص بهائی است و اصولاً بهائیها به موجب دستور فرقه خود مخالف شاه و سلطنت هستند و در کتاب به قول خودشان آسمانی آنها به بهائیان دستور داده شده است که باید شاه را از بین برد و این وظیفه مذهبی یک نفر بهائی است. و حتی پرفسور «ادوارد برون» در کتاب خود که فصلی در این مورد نوشته مینویسد که بهائیان از اینکه دو دسته شدند یک دسته بهائی و دسته دیگر ازلی؛ ازلیها اسرار بهائیها را برملا ساختند و نوشتند که اینها علیه سلطنت به وجود آمده و روی عقیده مذهبی خود شاه را مظهر ضلالت میدانند و به همین علت دو بار ناصرالدین شاه را ترور کردند ولی موفق نشدند.
4) دکتر طوسی معاون اداره مطالعات و برنامهها: از بهائیهای معروف است. این شخص با اینکه از لیسانسیههای دانشسرا میباشد و باید طبق مقررات 5 سال خدمت دبیری در شهرستانها انجام دهد، بر اثر فشار بهائیان با پایه 2 دبیری به این سمت منصوب شده و تمام اعتبارات آن اداره را که از سازمان برنامه اخذ میشود بین بهائیها تقسیم میکند. «دکتر طوسی مدیر کل است» پس از والیزاده به سمت فوق منصوب شده است.
5) خانم آریانپور: از بهائیهای مسلّم و از مبلغین این فرقه میباشد.
6) ثمینه باغچهبان: از تودهایهای متعصب و دوآتشه است و دختر باغچهبان معروف میباشد.
7) لیلی ایمن[آهی]: از بهائیهای معروف است.
8) مهندس ارجمند: از بهائیها[ی] معروف میباشد.
این عده که[تا] اولین جلسه شورا یکدیگر را ندیده و غالباً همدیگر را نمیشناختند وسیله آقای منصور حضور شاهنشاه به نام شورای فرهنگی سلطنتی معرفی شدهاند که در برنامه فرهنگ کشور تحول ایجاد نمایند و از قرار اطلاع آقای منصور به عرض ذات مبارک شاهانه رسانیدهاند: اشخاص مذکور مدتی با هم همکاری و مطالعه در این مورد را داشتهاند و حال اینکه دکتر [احمدهوشنگ] شریفی معاون وزارت فرهنگ گفته است غیر از اینکه اشخاص مذکور بیشتر بهائی هستند و بالاترین هدف بهائیها نفوذ در فرهنگ است، عدهای نیز تودهای و غالباً اطلاعی از وضع فرهنگ ندارند و برخلاف اظهارات آقای منصور همدیگر را غالباً ندیده و نشناخته و همکاری با هم نداشتهاند و مطالعهای هم در این مورد ندارند. فقط و فقط وسیله آقای منصور به این سمت منصوب شده و حضور شاهنشاه معرفی گردیدهاند.
فرهنگ و دانشگاه
بررسی و بهرهبرداری نمایید. 7 /9
در فیش سابقه این افراد بررسی شود. تحقیق بیشتر. طرح سؤال از ساواک تهران 7 /9
یک نسخه به بخش 321 تحویل شود.
1- مشخصات کامل و خلاصه سوابق هر یک را از ساواک تهران بخواهید و در اجرای دستور صادره نیز فیشهای مربوطه را تکمیل فرمایید.
2- وسیله ساواک تهران صحت و سقم مفاد نامه را تعیین فرمایید. چنانچه موضوع مورد تأیید واقع گردید مراتب به سازمان امور همگانی منعکس و بهطور خلاصه در گزارشات نوبهای منظور فرمایید. قهرمانی 9 /9 /43
8 نسخه تکثیر شود.
*****
گیرنده: تیمسارریاست ساواک؛ مدیریت کل اداره سوم شماره: 21180 /20 الف
فرستنده: [ساواک استان مرکزی] تاریخ: 2 /10 /1343
شماره عطف: 29997 /322 – 19 /1 /43 و 33002 /322 – 22 /6[9] /43
طبق تحقیق عدهای از استادان دانشگاه و معلمین آموزش و پرورش از جمله دکتر احسانالله نراقی، دکتر کاردان، دکتر یارشاطر، دکتر طوسی، خانم آریانپور از طرف دولت مأمور تجدید نظر در برنامههای آموزشی دبیرستانها شدهاند و قبلاً نیز مراتب طی اطلاعیه شماره 18599 – 25 /8 /43 اعلام گردیده است. لذا هیئت مزبور به نام شورای عالی فرهنگی دربار شاهنشاهی معرفی نشدهاند بلکه مأمور تهیه برنامه متوسطه میباشند و همانطوری که طی اطلاعیه بالا اعلام گردیده است، خبر مزبور بین معلمین اثر بدی داشته و چون اغلب از نامبردگان پیرو فرقه بهائی بوده و حسن شهرت ندارند، مخصوصاً چون دکتر احسانالله نراقی بین معلمین وجه[وجهه]خوبی ندارد، بنابر این موجبات ناراحتی و بدبینی آموزگاران و دبیران فراهم شده است. ولی تاکنون از رؤسای دبیرستانهای تهران کسی در این مورد به اداره آموزش و پرورش استان تهران مراجعهای ننموده است. ضمناً مراتب بدبینی معلمین از انتخاب هیئت مزبور به آقای دکتر هدایتی وزیر جدید آموزش و پرورش اعلام گردیده است.
رئیس ساواک استان مرکزی ـ مولوی
اقدامی ندارد بایگانی شود. مقدمفر
رئیس بخش 322- قهرمانی
*****
پینوشتها:
[1] . مجله خواندنیها، ش 32، ص 17، 17 /10 /1336.
[2] . صحیفه امام خمینی(س)، تهران، 1389، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ پنجم، ج 1، ص 110.
[3] . روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، تهران، 1386، نشر عروج، چاپ شانزدهم، ج اول، ص 0907 تا 911.
[4] . صحیفه امام خمینی، همان، ص 346.
[5] . همان، ج 12، ص 497.

سپهبد اسدالله صنیعی، بهایی و وزیر جنگ

سید جواد صدر وزیر کشور در سال 1343

منصور روحانی، بهایی و وزیر نیرو
تعداد مشاهده: 96