گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم به روایت اسناد ساواک- بخش هفتم
تاریخ انتشار: 14 ارديبهشت 1404

با افزایش تب و تاب انقلابی در شهرستان قم در اواسط دهه 1350 که منجر به حادثه 15 خرداد 1354 و به تبع آن، دستگیری و تبعید تعدادی از روحانیون و مبارزان غیر روحانی گردید،[1] آگاهیبخشی به قاطبهی مردم قم از همه اصناف و اقشار از سوی فعالان و مبارزان سیاسی سرعت گرفت، به گونهای که بر حجم شعار نویسیها افزوده گردید، اعلامیههای بیشتری توزیع و برگزاری جلسات سیاسی با استقبال گستردهای روبرو شد و به طور کلی، زمینههای بسیج عمومی درخور توجهای شکل گرفت که در قیام 19 دی 1356 تبلور یافت. برای نمونه در اسناد ساواک به شعارنویسیهای متعدد در قم در سه سال پایانی حکومت پهلوی به کرات اشاره شده است. در گزارشهای دیگر ساواک به ویژه در سال 1356، از پخش اعلامیهها سخن به میان آمده است: «مدتی است که در قم اعلامیههایی پخش میشود و یا به دیوار مدارس علمیه الصاق میگردد.»[2] گزارشهای ساواک نشان میدهد که در آبان 1356 پخش اعلامیهها در قم به طور چشمگیری افزایش یافته است. در یکی از اسناد ساواک به الصاق اعلامیه در مدرسه خان(مدرسه آیتالله العظمی بروجردی)، اشاره شده که طی آن به نقل از امام خمینی آمده است که روحانیون بایستی در امور کشور دخالت نمایند.[3]
با وجود گسترده شدن اعتراضات در قم، برخی حوادث ممکن بود به اختلاف دامن بزند. از جمله این وقایع، درگذشت دکتر علی شریعتی 29 خرداد 1356 بود. پس از درگذشت وی، اختلاف شدیدی بین طلاب طرفدار و مخالف وی در قم بروز نمود و این موضوع باعث نگرانی عدهای از روحانیون و طلاب گردید. در همین اثنا، طلبهای به نام محمد کریمی ساکن مدرسه آیتالله نجفی مرعشی با فرستادن نامهای به امام خمینی چنین نوشت: «به جهت دو دستگی شدیدی که بین طلاب حوزه علمیه قم در مورد دکتر علی شریعتی افتاده خواهشمند است نظر مبارک درباره ایشان بیان فرمایند و گرنه طلاب در مهلکه خواهند افتاد.»[4]
امام خمینی همان زمان پاسخی ندادند. به عنوان رهبر یک نهضت و رهبر یک انقلاب که از همه اقشار جزء طرفداران آن بودند، نمیتوانست یک موضع خاصی راجع به شریعتی بگیرد که موجب تشدید اختلاف بین جامعه بشود. ایشان در سخنانشان پس از وفات فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفی، به شریعتی به عنوان کسی که دارای یک دشمن مشترک و یک آرمان مشترک هستند مینگریست. آرمان مشترکشان این بود که اسلام در صحنه باشد و موجب بسیج مردم شود و مردم را علیه حکومتهای دیکتاتوری و فاسد تقویت و بسیج کند؛ و دشمن مشترکشان هم رژیم شاهنشاهی و شاه با آن همه فساد و دیکتاتوری بود. بنابراین، این آرمان مشترک و دشمن مشترک قطعاً موجب شکلگیری یک نوع ارتباط معنوی میشد. در آنجا کاملاً مشخص است که اشاره امام به دکتر شریعتی است. چون ایشان آنجا انتقادات شریعتی به علمای دوره صفویه و شخصیتهایی مثل علامه مجلسی را مطرح کردند و خودشان پاسخ این انتقادات را در دفاع از علما دادند. امام در همان جلسه یک نظریه متوازن را مطرح کردند و با گلایه از روحانیونی که درصدد تکفیر روشنفکران بودند، فرمودند من تا آنجا که دقت کردم این روشنفکران مغرض نیستند و دلشان برای اسلام میسوزد و نباید روحانیون آنها را تکفیر کنند.[5]
بازتاب درگذشت آیتالله سید مصطفی خمینی در قم
با وجود این، آنچه اعتراضات در قم را بیش از پیش شعلهورتر کرد، درگذشت مشکوک فرزند ارشد امام خمینی، حاج آقا مصطفی بود.
آیتالله سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی در اول آبان 1356 در 47 سالگی به طور ناگهانی و مشکوک درگذشت.[6] فضلا و طلاب حوزه علمیه قم طی اعلامیهای با عنوان «اتحاد ملت مسلمان به رهبری تا رسیدن به پیروزی»، ضمن اعلام درگذشت حاج آقا مصطفی، با تمسک به سخنرانی امام خمینی از همه اقشار به خصوص دانشگاهیان و حوزویان دعوت کردند که «همه متحد و همگام شده و از اختلافات صرف نظر کنیم و در پیشبرد هرچه سریعتر اهداف مقدس اسلامی که نابودی رژیم دیکتاتوری شاه [غلام حلقه به گوش استعمار] کوشش و مبارزه کنیم، و از خدعه و ایجاد رُعب و شکنجههای بیامان و حملههای پی درپی و ناجوانمردانه به خود هراس راه ندهیم... به امید برقراری حکومت اسلامی/ نابود باد حکومت دیکتاتوری شاه خائن به دست خمینی. حوزه علمیه قم.»[7]
علما و مدرسین حوزه علمیه قم طی تلگرافی به محضر امام خمینی ضمن تسلیت فقدان حاج آقا مصطفی، اظهار امیدواری کردند که با بازگشت امام خمینی به ایران کلیه آلام و مصائب جامعه اسلامی تخفیف و تسکین یابد.[8]
جمع قابل توجهی از روحانیان تهران نیز ضمن ارسال تلگراف تسلیت به امام خمینی، برگزاری مجلس ترحیم حاج آقا مصطفی را در تهران بعد ازظهر روز یکشنبه 8 آبان ماه در مسجد ارک اعلام نمودند[9] و در بسیاری از استانها و شهرستانها مراسم ختم و بزرگداشت برگزار شد.[10]
مجلس ختمی از طرف اساتید و مدرسین در مسجد اعظم روز جمعه 6 /8 /1356 به منظور بزرگداشت و یادبود آیتالله مصطفی خمینی اعلام گردید. آیات عظام همگی از جمله سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی با ارسال تلگرافهایی، درگذشت حاج آقا مصطفی را به امام خمینی تسلیت گفتند.[11]
اما آنچه این حادثه را به نهضت اسلامی امام خمینی پیوند داد، مراسم ترحیمی بود که به مناسبت چهلمین روز درگذشت حاج آقا مصطفی در قم انجام گرفت. در مجلس یادبودی که در صبح روز جمعه 11 /9 /1356 در مسجد اعظم از طرف حوزه علمیه قم برگزار شد، حدود ده هزار نفر از اقشار مختلف مردم شرکت کرده بودند، حجج اسلام محمدمهدی ربانی املشی، صادق خلخالی و محمدجواد حجتی کرمانی سخنرانی کردند و در پایان قطعنامهای سیزده مادهای نیز قرائت شد و در آن به بازگشت سریع امام خمینی، آزادی زندانیان سیاسی به ویژه آیتالله سیدمحمود طالقانی و آیتالله حسینعلی منتظری، استرداد مدرسه فیضیه، آزادی بناهای مدارس علمیه، آزادی اجتماعات، بیان و قلم، رفع منع از منابر وعاظ و... تأکید شد.[12] در همین راستا، اعلامیه حوزه علمیه قم درباره تظاهرات مردم مسلمان ایران در چهلمین روز درگذشت حاج آقا مصطفی؛ به مواردی اشاره داشت، از جمله: تظاهرات اخیر دانشجویان ایرانی در آمریکا و اروپا [به طور چشمگیری برگزار شد.] همزمان با آن تظاهرات دانشجویان دانشگاهها و عموم ملت ایران در سراسر کشور [انجام یافت]. همچنین بزرگترین رفراندم ضد حکومت با شرکت روحانیون و دانشجویان و عموم طبقات مختلف مردم در روز چهلم عالم مجاهد، حاج آقا مصطفی خمینی در مسجد اعظم قم که نمادی از جنبش عظیم ملت و بیداری عموم و تنفر مردم نسبت به رژیم بود، [برگزار گردید].[13]
رحلت ایشان موجی از انزجار از رژیم در نزد پیروان امام ایجاد کرد. زیرا آنان رژیم و در نهایت شاه و ساواک را مسئول اصلی این واقعه دانسته و معرفی میکردند. البته چنین تحلیلی مبتنی بر عملکردهای نادرست ساواک در قتل مرموز چهرههای مخالف در گذشته بوده است. چنین ذهنیتی نیز با رحلت مشکوک جهان پهلوان تختی ـ دی ماه سال 1347 ـ و دکتر علی شریعتی - خرداد سال 1356 ـ در مردم پیدا شده و رحلت حاج آقا مصطفی به آن تشکیک دامن زد.
مجلس ترحیم ایشان در شهرهای مختلف ایران به ویژه تهران و قم به مجلس تجلیل از امام خمینی و کانون مخالفت علنی با رژیم تبدیل شد. این نوع مجالس ترحیم نه تنها از طرف روحانیون بلکه از جانب نیروهای روشنفکر مخالف نیز برگزار گردید. در واقع این مجالس ترحیم، عامل وحدتبخش نیروهای مخالف در سرتاسر کشور شد .
تظاهرات روز 18 دی و قیام 19 دی 1356 مردم قم
پس از درگذشت ناگهانی و مشکوک آیتالله سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام خمینی در اول آبان 1356 و برگزاری مراسم بزرگداشت تا چهلم ایشان در اقصی نقاط کشور، شاه دریافت که امام خمینی از پایگاه مردمی گستردهای برخوردار است. از سوی دیگر، سفر جیمی کارتر رئیس جمهور وقت ایالات متحده به تهران و حمایت از شاه در نهم آبان 1356، موجب شد رژیم پهلوی بزرگترین اشتباه سیاسی خود را مرتکب شود و با چاپ مقالهای توهینآمیز علیه امام و روحانیت در روزنامه اطلاعات روز شنبه 17 دی ماه 1356، نقطه عطفی در نهضت اسلامی ملت ایران به وجود آید. مقالهای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید.[14] نویسنده مقاله آگاهانه روحانیون را عاملی در دست استعمار برای ایجاد مشکل در پیشبرد انقلاب سفید و ناپایدار ساختن ثبات سیاسی کشور معرفی کرده بود. نویسنده در ادامه امام خمینی را از عوامل وابسته به مرکز استعمار انگلیس و مخالف انقلاب سفید و پیشرفت کشور دانسته بود.[15] انتشار این مقاله منجر به خشم ملت ایران علیه حکومت پهلوی شد؛ چنان که به قول آنتونی پارسونز: «ندانسته آتشی برافروخت که بازتابی همانند انفجار یک معدن داشت.»[16] با توزیع روزنامه اطلاعات در شهر قم، مقاله منتشر شده خشم علما و فضلای حوزه علمیه را برانگیخت.
تصور عموم بر این است که صرفاً در روز نوزدهم دی ماه 1356 در قم قیام صورت گرفت، اما برخلاف این تصور، اقشار گوناگون در قم به رهبری طلاب حوزه علمیه قم، پس از چاپ مقاله موهن روزنامه اطلاعات، روز 18 دی به خیابانها ریختند و اعتراض خود را نشان دادند.
تعدادی از مراجع و علما شب هجدهم دیماه به دعوت آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی در منزل آیتالله حسین نوری همدانی نشست اضطراری پیرامون مقاله چاپ شده و اهانت به روحانیون و امام تشکیل دادند. آیتالله سید حسین موسوی تبریزی در این باره نقل کرده است: «در آن ایام در منزل آقای محمد یزدی مجلس روضه بود و شب هجدهم دی من در مجلس روضه بودم، بعد از پایان مراسم بیرون آمدم، طلبهای جوان که در آن ایام در درس لمعه بنده شرکت میکرد، جلو آمد و با حالتی افسرده و ناراحت، روزنامهای را در دست داشت به من نشان داد. گفت: مقاله اطلاعات را خواندهاید؟ گفتم: نه! همانجا ایستادم، خواندم و دیدم قابل تحمل نیست، برگشتم و با آقای یزدی موضوع را در میان گذاشتم و بنا شد که جلسهای تشکیل شود. فعالیت شروع شد و در نهایت با حضور آقایان: جعفر سبحانی، حسن صانعی، سیدحسن طاهری خرمآبادی، علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مؤمن، حسین وحید خراسانی، محمد یزدی و اینجانب در منزل آیتالله حسین نوری گرد هم آمدند تا تصمیم هماهنگ علیه رژیم داشته باشند، پس از بررسی ابعاد گوناگون برخورد با رژیم، اظهار نظرات مخالف و موافق، تصمیم گرفته شد که روز 18 / 10 / 1356، درسهای حوزه علمیه را تعطیل کنند.»[17] ساواک که متوجه برآشفته شدن مردم و علما در قم شده بود، در اولین فرصت دستور داد که در روز 18 دی، از برگزاری هر گونه مجلس ختم در مسجد اعظم جلوگیری شود.[18]
آیتالله ناصر مکارم شیرازی، از دیگر فعالان و هماهنگکنندگان اعتراض به مقاله مذکور، درباره وقایع آن روز نوشت: «از جمله منازلی که آمدند، منزل ما بود. من دیدم جمعیت طلبهها به قدری زیاد است که منزل گنجایش آنان را ندارد. پس گفتم که به اتفـاق به سمت مـدرسه امیرالمؤمنین علیه السـلام حرکت کنیم. در سـالن مـدرسه، اجتماع بزرگی برپا شـد. از من خواستند که برای جمع صحبت کنم. من هم طی سخنرانی، نسبت به توطئههای دشمن هشدار دادم وگفتم مساله تنهـا هتاکی نسـبت به امام نیست، بلکه به همهی مقـدسات و به همه ما توهین شـده است، لـذا بایـد از هرگونه جـدایی و تشـتت بپرهیزیم، اگر بناست زنده بمانیم، باید همه زنده بمانیم، اگر بناست بمیریم، باید همه بمیریم. تظاهرکنندگان در آخرین برنامه پیش از ظهر 19 دی در خانه آیتالله العظمی حسین وحیـد خراسانی گرد آمدند. ابتدا آقای [احمد] مروی خراسانی سـخنرانی کرد و سـپس آیتالله وحید خراسانی سخنان مهمی برای مردم و طلاب بیان داشت. وی مقاله اهانتآمیز روزنامه اطلاعات را «نوشتهای پلید» خواند و آن را به شدت محکوم کرد.»[19]
با این توصیفات، درسهای روز 18 دی ماه مدرسان حوزه در قم تعطیل شد. با تقاضای این اساتید، درسهای مراجع تقلید نیز تعطیل شد و طلاب به عنوان اعتراض به منزل مراجع تقلید مراجعه کردند. به هر حال، صبح روز هیجدهم دی ماه راهپیمایی حدود دویست نفر از طلاب با راهنمایی مدیران مراسم از جلوی مدرسه خان به سوی منازل آیات عظام آغاز شد.[20] در بین راه مدرسه خان تا بیت آیتاللّه سیدمحمدرضا گلپایگانی ـ اولین مکان تجمع اعتراضآمیز تظاهرکنندگان ـ تعدادی از مردم غیر روحانی از طبقات مختلف به صف راهپیمایی پیوستند و جمعیتی در حدود پانصد نفر را تشکیل دادند. در دیدار با آیتالله گلپایگانی، ایشان اظهار داشت: «خداوند شما طلاب را تأیید فرماید که با چنین وحدتی به اینجا آمدهاید و در مقابل اهانتی که به مقام روحانیت شده است، احساس مسئولیت کردهاید. وحدت شما در این امر مهم، بیش از ورود رئیس جمهور آمریکا و هر رئیس جمهور دیگر که به ایران بیاید و نَفعی عاید آنها کند، برای آنها شکننده است. وحدت خود را حفظ کنید و به اعتراض آرام خود ادامه دهید و مقاومت کنید. اینها دروغ میگویند که ما با کارهای آنان موافقیم، علما همه مخالفند.»[21]
همچنین در جمع دیگری از طلاب معترض به مقاله، آیتالله گلپایگانی اظهار داشته بود: «انّا لله وانّا الیه راجعون، ما هم از وارد شدن این ضایعه بزرگ بر جامعه روحانیت و بر فقه و اجتهاد، خبردار شدیم. اینها اشتباه میکنند و دارند راه بیراهه میروند. اینها فکر نکنند ما دیگر سکوت کردهایم و چیزی نخواهیم گفت و دست بر میداریم. اینها باید بدانند که اگر سرنیزه را حتی زیرگلوی ما بگذارند، ما حرفمان را میزنیم. چشم! ما به شما قول میدهیم و شما خاطر جمع باشید که ما این موضوع را پیگیری خواهیم کرد.»[22]
تظاهرکنندگان پس از اتمام سخنرانی آیتالله گلپایگانی، به منزل آیتاللّه سیدصادق روحانی و آیتاللّه مرتضی حائری رفته و به سخنان آنان نیز که مضامینی شبیه به بیانات قبلی داشت، گوش دادند. مردم در مسجد اعظم نماز مغرب و عشا را به جماعت خوانده و با شعارهای «درود بر خمینی» و «مرگ بر این حکومت یزیدی» بیرون آمده و به عنوان اعتراض چند نسخه از روزنامه اطلاعات را پاره کردند.[23] بر اساس گزارش ساواک، تعداد تجمع کنندگان و معترضان در عصر روز 18 دی در مسجد اعظم و صحنین حرم حضرت معصومه (س) از 1700 نفر شروع و به تدریج بر تعداد آنان افزوده شده و قریب دو هزار نفر گردید.[24] طبق گزارش مأموران ساواک: «تعاقب درج مطالبی در روزنامه اطلاعات در مخالفت با خمینی؛ نمایندگان فروش این روزنامه در قم و کاشان به وسیله نامه و تلفن تهدید شده و تصور میرود که این مسأله در فروش روزنامه اطلاعات نیز اثر نامطلوبی بگذارد.»[25]
همه مدرسین حوزه علمیه به جز آیتالله سیدکاظم شریعتمداری کلاسهای درس خود را تعطیل کردند. حدود 300 نفر از طلبهها قبل از شروع راهپیمایی به محل کلاس درس ایشان رفتند و از وی خواستند به احترام همراهی با سایر علما و اهانت به امام خمینی، کلاس درس خود را تعطیل کند. ایشان ابتدا ناراحت شد و این درخواست را توهین به خود تلقی کرد، اما دست آخر از ادامه درس دادن خودداری نمود.[26] به این ترتیب، تظاهرات اولین روز به اهداف تعیینشده توسط مدیران و گردانندگان آن نایل شد.
تظاهرات روز 19 دی
فضلا و اساتید حوزه علمیه که نقش فعالی در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم داشتند، شب نوزدهم جلسه دوم خود را در منزل آیتالله حسین نوری همدانی تشکیل دادند تا ضمن بررسی پیامدهای تظاهرات و راهکارهای مبارزه در بلندمدت، در مورد تداوم تعطیلی کلاسهای درس حوزه، تعطیل بازار و گسترش دامنه تظاهرات تصمیم بگیرند. ظاهراً در تشکیل این جلسه، اعلام حمایت بازاریان از حرکت اعتراضآمیز روحانیون و طلبهها مبنی بر تعطیلی بازار مؤثر بوده است. آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی، از دستاندرکاران ماجرا، معتقد است که حاج علیآقا محمد و حاج حسینآقا معینی از بازاریان سرشناس هماهنگی لازم بین حوزه و بازار را انجام میدادند.[27]
حرکت اعتراضآمیز طلاب نسبت به درج مقاله رشیدی مطلق توسط استادان حوزه علمیه قم برنامهریزی و هدایت شد و با تشکیل جلسات متعدد آنان، طلاب به منازل مراجع و علمای طراز اول حوزه مراجعه کردند و با پیوستن مردم در روز 19 دی، این اعتراض دامنه گستردهتری یافت؛ حرکت مردم قم، در 19 دی 1356 با تعطیلی بازار و راهپیمایی طلاب و بازاریان آغاز شد. در این روز طلاب در مقابل مدرسه خان و میدان آستانه تجمع کردند و بعد به منزل آیتالله میرزا هاشم آملی و بعد از آن به منزل علامه سید محمدحسین طباطبایی رفتند.[28] طبق گزارش ساواک قم، حدود پنج هزار نفر از طلاب در ساعت 10:30 در مسجد اعظم قم اجتماع کردند و از آن جا به منزل چند تن از روحانیون رفتند و خواستار دفاع آنها از آیتالله خمینی شدند.[29]
در دیدار علما، آیتالله میرزا هاشم آملی ضمن تشکر از واکنش طلاب و مردم به اهانت روزنامه اطلاعات، توصیه کرد که وحدت کلمه را حفظ کنند و متذکر شد: «این گونه اهانتها به آیتالله خمینی هیچ ضرری نمیرساند چرا که عظمت آقای ما به حدی است که این گونه نوشتجات به او ضرر نمیرساند، البته جای تأسف است که نباید نوشته بشود...»[30] علامه سید محمدحسین طباطبایی نیز بعد از تشکر از ابراز احساسات تظاهرکنندگان، از مقام روحانی امام دفاع کرده و سابقه رفاقت خویش با امام را بازگو کرد.[31]
عصر آن روز و پس از وقایع فوق، جمعیت زیادی به سوی منزل آیتالله نوری همدانی رهسپار شدند.[32] پس از پایان سخنرانی ایشان، جمعیت به سوی منزل آیتالله علی مشکینی به حرکت درآمد؛ ولی در مقابل کلانتری یک، نیروهای انتظامی راه را بر جمعیت بستند و در نهایت، تعدادی کشته و زخمی شدند.[33] کتک زدنها و دستگیریها، صدور اعلامیهها و تعطیلی حوزه علمیه قم و برگزاری مراسم بزرگداشت پس از نماز مغرب و عشا در مسجد اعظم و اجتماعات اعتراض آمیز شبانه ادامه یافت.
درگیری پراکنده و شلیک تیرهای هوایی تا پاسی از شب ادامه یافت. اما رژیم به سرعت کنترل شهر را در دست گرفت. گردانندگان تظاهرات برای روز بیستم برنامهای نداشتند. صبح روز بیستم مردم در دستههای کم تعداد به سوی بیت آیتاللّه گلپایگانی حرکت کردند که این تجمع با دخالتهای نیروهای پلیس متفرق شد. در همان روز جلسهای با شرکت اکثر اساتید طرفدار امام در منزل آیتاللّه سیدحسن طاهری خرمآبادی تشکیل شد تا متن اعلامیه اعتراضآمیز علیه اقدامات سرکوبگرانه شاه تهیه و امضا نمایند. در این جلسه تصمیم گرفته شد نامهای نیز به کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل متحد، نوشته شود تا چند روز بعد در موقع ورود به ایران،[34] به وی تسلیم شود. بنا به روایت آیتالله خرم آبادی: «نامه را به من دادند و من هم آن را به قم بردم. شاید یکی دو هفتهای طول کشید تا توانستم چند امضا بگیرم. هر کسی هم حاضر نبود که امضا کند... به هر صورت از حدود 10 نفر امضا گرفتم. این نامه هم به خاطر قضیهی 19 دی قم که ما را به اعلامیهها و مسائل مربوط به این واقعه مشغول کرد، دیگر منتشر نشد.»[35] از سوی دیگر نیروهای امنیتی با شناسایی عوامل مؤثر و هدایت کننده راهپیماییها و سخنرانیها، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم، این افراد شامل: آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی، حجتالاسلام محمدصادق صادقی گیوی معروف به خلخالی، حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه، حجتالاسلام محمدمهدی ربانی رانکوهی، حجتالاسلام محمدجواد حجتی کرمانی، مرتضی فهیم، آیتالله ناصر مکارم شیرازی، آیتالله محمد یزدی، آیتالله شیخ حسین نوری همدانی، حجتالاسلام محمد علی گرامی، قاسم دخیلی، غلامحسین خردمند، حسین سلیمانی، آیتالله شیخ حسن صانعی و آیتالله ابوالقاسم خزعلی، بودند.[36]
در مورد تعداد تظاهرکنندگان آمار دقیقی در دست نیست. در گزارشهای ساواک تعداد حملهکنندگان به دفتر حزب رستاخیز بسیار متفاوت ذکر شده است. در گزارش مأمور ساواک تعداد افراد حمله کننده 500 نفر و در گزارش مسئول حزب رستاخیز قم به دبیر حزب در تهران تعداد افراد 10 هزار نفر آمده است.[37] در خاطرات شرکتکنندگان نیز آمار بسیار کلی بیان شده است. از این رو تعیین دقیق آمار شرکتکنندگان مشکل مینماید اما براساس شواهد و قراین موجود، میتوان حدود تقریبی آن را مشخص کرد. بر اساس آمار سال 1354 در مدارس مذهبی قم 6414 طلبه مشغول تحصیل بودهاند.[38] با توجه به آمار موجود میتوان با حدس و گمان گفت که شرکتکنندگان در تظاهرات اعم از روحانی و غیرروحانی در ساعات اوجگیری آن 10 هزار نفر بیشتر بوده است. یکی از گزارشهای ساواک نیز تعداد جمعیت تظاهرکنندگان را «حدود ده هزار نفر» اعلام کرده است.[39]
مطبوعات رژیم، و خبرگزاری پارس وقایع روزهای 18 و 19 دیماه در شهر قم، توسط مأموران نظامی را اینگونه توجیه کردند: «پلیس به بهانه شکسته شدن شیشههای چند مغازه و بانک و تخریب چند محل و هجوم عدهای به کلانتری یک، به سوی مردم آتش گشود.»[40] اما بنا به گفته برخی از روحانیون مبارز حاضر در تظاهرات و شاهدین محل، تخریب اماکن و حمله به کلانتری و بانکها، توسط عوامل رژیم انجام شده است تا بهانهی سرکوب را به دست پلیس داده باشند.[41]
درباره تعداد مجروحین و شهدا تا به امروز آمار دقیقی در دست نیست. ابتدا در 19 دی، آمار 5 نفر فوتی اعلام شد.[42] سپس محمود معینی رئیس ساواک قم در تاریخ 20 / 10 / 1356 کل مجروحین و مقتولین 19 دی را بیست نفر اعلام کرد که شش نفر آنها از کشته شدگان و چهارده نفر نیز از مجروحین حادثه بودهاند.[43] آمار غیر رسمی، تعداد کشتهها را تا 60 نفر هم تخمین زده بود.[44] رادیو بیبی سی نیز مقدار کشتهشدگان را هفتاد و تعداد زخمیها را 150 نفر اعلام کرد.[45]
خاستگاه اجتماعی اقشار شرکت کننده در قیام 19 دی
مسأله قابل تأمل در این واقعه بررسی خاستگاه اجتماعی، بافت و ترکیب جمعیتی تظاهرکنندگان است. اولین گروه شرکتکننده که نقش گردانندگان و مدیران تظاهرات را بر عهده داشتند، علمای اعلام و مدرسان حوزه علمیه قم بودند که در اواسط دهه 1350 ش تعداد آنها حدود 60 نفر بود.[46] حداقل نیمی از آنان در واقعه 19دی فعال بودند. دسته بعدی، طلاب جوان مدارس مذهبی قم همچون شهیدین، حقانی، غدیری، خان، حجتیه، رسالت و فیضیه بودند که حدود 70 درصد این طلاب، دوران ابتدایی را در مدارس جدید گذرانده و بعد به حوزهی علمیه آمده بودند. برای نمونه از تعداد 282 طلبه موجود در مدرسه حقانی در سال 1354، 45 درصد از خانوادههای روستایی، 20 درصد از خانوادههای روحانی شهری، 17 درصد از خانوادههای پیشهور و کاسب و 7 درصد از خانوادههای کارگری بودند.[47] از میان این مدارس نیز طلبههای مدارس خان، رسالت و حقانی بیشترین نقش را در پیشبرد واقعه 19 دی داشتند. حرکت اعتراضآمیز این دو دسته در روز 18 دی ماه با رفتن به منزل مراجع عظام و علمای اعلام بدون درگیری آغاز شد و با ورود سایر اقشار ملت در روز 19 دی، تظاهرات از حالت اعتراض طبقهای به مبارزه مردمی تبدیل شد. بر اساس گزارش مفصلی که ساواک از سوابق دستگیرشدگان تهیه کرد، نقش مهم و عامل اصلی رویدادهای 19 دی قم را آیتالله محمد یزدی دانسته بود.[48]
بازاریان اعم از تجار، کاسب و پیشهور عنصر مهم دیگر تظاهرات بودند. اقدامات اصلاحی دوره پهلوی در ساختار اقتصادی به ویژه در سیستم توزیع بازار، قشر سنتی بازار را از حکومت ناراضی ساخته بود. پافشاری رژیم بر تداوم اصلاح سیستم توزیع از طریق ایجاد فروشگاههای جدید، سیستم توزیع سنتی را در بوته نابودی قرار داده بود. نارضایتی آنان از اقدامات ضد فرهنگ سنتی و ضدمذهبی نیز مزید بر علت مخالفت بازار سنتی ایران با رژیم بوده است. هر چند در دوره پهلوی در نتیجه سیاستهای اقتصادی رژیم، ضربات مهلکی بر پیکر بازار سنتی وارد و قسمتی از قدرت آنان به نفع نظام توزیع جدید تحت حمایت دولت، از دستشان خارج شده بود اما آنان کماکان یکی از پایههای قدرت سیاسی و مالی نهاد روحانیت شیعه به شمار میآمدند. در روند نهضت اسلامی بین بازاریان سنتی معتقد به اصول و مبانی اسلامی و علما، روابط تنگاتنگ وجود داشت و در واقعه 19 دی این ارتباط به بهترین شکل به نمایش درآمد. دانشآموزان و دانشجویان از دیگر گروههای اجتماعی فعّال در گسترش دامنه تظاهرات بودند. بر اساس گزارش ساواک در اولین روز اعتراض به توهین به امام خمینی یعنی 18 دی 1356، همزمان با راهپیمایی طلاب: «تعدادی از مغازههای قم که صاحبان آنها از متعصبین هستند برای همگامی با طلاب تعطیل که دستور شناسائی آنها داده شد.»[49] این روند در روز بعد یعنی 19 دی، به کل بازار قم سرایت کرد و در یک اقدام هماهنگ همه بازاریان قم، دست به تعطیلی مغازهها زده و بازار را به پشتیبانی از تظاهرات روز گذشته تعطیل کردند.[50] به تظاهرکنندگان نیز از طریق مراجع مربوطه کمک مالی هم صورت گرفت.[51]
افزون بر دو قشر فوق، بر اساس اسناد ساواک از شهدا و مجروحان قیام 19 دی، محصلان و کارگران نیز در این قیام شرکت کرده و حضور داشتند. بر اساس یکی از اسناد، یکی از شهدا به نام حیدر رضایی، 12 ساله و محصل بوده است. همچنین از میان مجروحان، محمد علی سعادتمند، محمد فعله گرد، رضا صفری، ابراهیم رباط جزی و علی شیخیان کارگر بودهاند.[52]
دانش آموزان دبیرستانهای پسرانه حکیم نظامی و دخترانه مهرگان قم نیز فعالیتهای چشمگیری همزمان و روزهای پس از وقوع قیام 19 دی انجام دادند. در دبیرستان دخترانه مهرگان، نفیسه اشراقی نوه دختری امام خمینی رهبری اعتراضات را برعهده داشت.[53]
بازتاب قیام 19 دی قم در کشور
حادثه 19 دی انعکاس وسیعی در کشور پیدا کرد و اعلامیههای مراجع عظام: مرعشی، گلپایگانی، سید عبدالله شیرازی و ابراز همدردی علمای خرم آباد، اصفهان، تهران، لاهیجان حاکی از پدید آمدن موجی از نارضایتی از عملکرد رژیم و از سوی دیگر ابراز علاقه به امام خمینی بود.[54] آیتالله گلپایگانی طی نامهای به آیتالله سیداحمد خوانساری در تهران از ایشان خواستند نسبت به رفع جوسازیهای رسانههای رژیم علیه قیام 19 دی قم اقدام کند.[55] جامعه روحانیت کاشان طی نامهای به آیات عظام و مراجع تقلید قم، اهانت روزنامه اطلاعات به امام را محکوم نمودند.[56]
علمای اصفهان نیز با ارسال نامهای به مراجع حوزه علمیه قم، ضمن محکوم کردن مطالب اهانت آمیز روزنامه اطلاعات، با اعلام تعطیل عمومی نماز جماعت، درسها، منبر و بازارها و مغازهها، همدردی و تأثر خود را ابراز داشتند. جمع کثیری از روحانیان تهران با ارسال نامه به مراجع تقلید حوزه علمیه قم، ضمن اظهار تأسف از واقعه مذکور، از اقدامات مراجع و مدرسین و طلاب و مردم متدین قم قدردانی نمودند. اساتید و فضلای حوزه علمیه قم با صدور اعلامیهای درباره فاجعه خونین 19 دی قم به تبیین عمق ماجرا پرداختند.[57]
حادثه 19 دی که با شهادت و مجروح شدن جمعی از طلاب همراه بود، سرآغاز قیامهای پی در پی بعدی گردید که هر کدام در چهلم یکدیگر برگزار میشد از این رو در قم نیز پیوستگی تظاهرات تا پیروزی انقلاب اسلامی حفظ شد که به ترتیب به آن اشاره خواهد شد.
تحولات قم پس از قیام 19 دی تا مهر 1357 و هجرت امام خمینی به پاریس
از آنجایی که نهضت اسلامی و قیام علیه رژیم به رهبری یک مرجع تقلید روحانی صورت گرفته بود، حساسیت رژیم به مراجع وقت قم نیز بیش از گذشته شده بود، از این رو با افزایش قیام در اقصی نقاط کشور که با قیام 19 دی مردم قم شروع شد، ساواک گزارشی از وضعیت و روش مراجع قم تهیه کرد که خلاصه نظر ساواک چنین است: «نامبردگان با اقدامات ضد اسلامی مخالفند لیکن روش و عملکرد آنان فرق میکند. آقای مرعشی نجفی معتقد است که در وضعیت فعلی و با توجه به حوادث اخیر در قم و تبریز فقط باید نصیحت و اندرز داد و دعا نمود تا خداوند مساعدت نماید. آقای گلپایگانی اعتقاد دارد که باید کارهای قانونی انجام داد و از طریق تبلیغ و ارشاد مردم را متوجه ضرر بیدینی و قوانین ضد دین نمود تا از کارهای خلاف پیروی نکنند. آقای شریعتمداری میل دارد به طوری که ایجاد بینظمی نشود مردم را بسیج نموده و حتی در تمام مشاغل دولتی آنها را آگاه نماید که در مقابل کارهای ضد اسلامی سرپیچی نمایند و تقریباً نوعی مبارزه منفی مانند روش گاندی داشته باشند.»[58] این گزارش در ادامه به دیدگاههای امام خمینی و طرفداران ایشان پرداخته و نوشت: «در مورد خمینی و طرفدارانش به طور کلی حکومت مشروطه سلطنتی را قبول ندارند. طرفداران داخلی خمینی از نظر وی کورکورانه پیروی میکنند.»[59]
چند روز پس از قیام خونین مردم قم، رژیم برای اعاده مشروعیت خود، به دنبال برگزاری تظاهراتی برآمد. این تظاهرات را که حزب رستاخیز تدارک دیده بود 6 روز پس از قیام 19 دی، یعنی 25 دی صورت گرفت. اسناد ساواک بیانگر آن است که افرادی را از تهران و ساوه برای حضور در تظاهرات حزب رستاخیز به قم آورده بودند.[60] طلاب مبارز حوزه علمیه قم در واکنش به این تظاهرات شروع به راهپیمایی و شعار در حمایت از نهضت اسلامی و امام خمینی سر دادند. همینطور طلاب مدرسه حجتیه قم از پشت بام مدرسه مبادرت به پرتاب سنگ به طرف مأموران کردند که با اخطار مأموران امنیتی مواجه شدند. همچنین طلاب حوزه علمیه قم از مسجد اعظم و به طور دسته جمعی به طرف مدرسه حجتیه حرکت کردند که با دخالت پلیس متفرق گردیدند.[61] تعداد این طلاب حدود 1800 نفر گزارش شده است.[62] مبارزان قمی، قصد کشاندن تظاهرات به تهران را داشتند چنانکه چند روز بعد در 27 دی 1356، عدهای از آنها بنا به روایت گزارشگر ساواک با هدف ایجاد ناآرامی به شهر ری و ورود به مقبره رضا شاه را داشتند، که از ورود آنان ممانعت به عمل آمد.[63]
در دوم بهمن 1356 دکتر محمدحسین موسوی قائم مقام دبیر کل حزب رستاخیز به قم رفت و با آیتالله شریعتمداری ملاقات کرد. در این دیدار آقای شریعتمداری به برخورد خشن مأموران با تظاهرکنندگان قمی اعتراض کرد و مجازات عاملان آن را خواستار شد.[64] این سخنان در حالی است که در روز 19 دی، درس ایشان در مسجد اعظم برقرار بود و سیصد نفر از طلاب به وی اعتراض کرده و خواستار تعطیل شدن درس شده بودند.[65] کارشناسان ساواک درباره اظهار این مطالب از سوی این مرجع تقلید که سابقه همکاری با حکومت را داشت، متعجب شده و اعلام کردند: «او با بیان این قبیل مطالب کذب میخواهد از فرصت استفاده کرده و جلب نظر مردم و طلاب را نماید. مدتی است یک روش تبلیغاتی پیشه کرده با انتشار اطلاعیه و سخنان حاد اقدامات خلافی را پیریزی مینماید. جا دارد از فرصت استفاده کرده با دادن تذکرات لازم به وی محدودیتهایی را جهت او به وجود آورد.»[66] آیتالله شریعتمداری در همان روز، در خاتمهی یک سخنرانی در مسجد اعظم گفت: «از تمام شهرستانهای کشور با ما تماس گرفتند و کسب تکلیف کردند که چه بکنند، ولی ما تمام مردم را دعوت به سکوت کردیم، چون نمیخواستیم فتنه بر پا شود.»[67]
جو قم با وجود گذشت واقعه 19 دی کماکان، متشنج و از گوشه و کنار گاهی حرکاتی اعتراضی صورت میگرفت. برای نمونه در 13 بهمن حدود پانصد نفر در مسجد اعظم حضور یافته و پی در پی صلوات میفرستادند . البته این مسئله موجب برخورد با نیروهای پلیس نشد. همچنین در 17 بهمن تظاهراتی در مسجد اعظم توسط طلاب صورت گرفت. دو روز بعد در 19 بهمن، دو مورد تیراندازی و پرتاب نارنجک در قم از سوی افراد ناشناس ثبت شد.[68]
در ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ مردم انقلابی تبریز به مناسبت بزرگداشت چهلمین روز شهدای قیام ۱۹ دی قم دست به تظاهرات زده و مدتی کنترل شهر را از دست مأموران رژیم خارج کردند، اما به دستور سپهبد اسکندر آزموده استاندار، ارتش وارد عمل شده و دهها نفر را به شهادت و صدها نفر را زخمی نمودند و در نهایت کنترل شهر را به دست گرفتند. این قیام باعث شیوع سنت «چهلمها» در کشور ایران شد و قیام مردمی را از شهری به شهر دیگر سرایت داد. پس از قیام مردم تبریز و سرکوب آن از سوی رژیم در 29 بهمن 1356،[69] بار دیگر مردم قم را به خروش آورد چنانکه در 2 اسفند در مسجد اعظم قم به مناسبت تقدیر از قیام مردم تبریز و شهدای این شهر، مراسمی برگزار شد. حوزه علمیه قم پیرامون این وقایع اعلامیهای صادر نمود و سوم اسفند را تعطیل اعلام کرد. در سوم اسفند طلاب تظاهراتی صورت دادند که با برخورد پلیس روبرو شد. این ناآرامیها ادامه داشت تا روز 6 اسفند که مأموران به داخل مسجد اعظم ریختند و با تظاهرکنندگان درگیر شدند.[70]
این خروج و جنبش و جوش انقلابی مردم قم ادامه داشت تا اینکه سال 1357 شمسی تحویل شد و در نخستین روز فروردین، 250 نفر از طلاب علوم دینی در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه (س) به تظاهرات و سردادن شعار پرداختند که با دستگیری 28 نفر از آنها، مابقی متفرق شدند. در این تظاهرات اعلامیههایی نیز توزیع شد که به مناسبت وقایع اخیر قم و تبریز، عید امسال عزا اعلام شد. بر خلاف سنوات قبل که روزهای اول و دوم فروردین دروس حوزهی علمیه قم تعطیل میشد، از صبح این روز (1 فروردین) مدرسین و آیات در حوزهها مشغول تدریس شده و به این ترتیب از برگزاری مراسم عید نوروز خودداری کردند. پس از خاتمه دروس، طلاب در مسجد امام حسن عسگری(ع) و مدرسه خان(مدرسه آیتالله العظمی بروجردی)، تجمع کرده و شعار دادند و اعلامیه توزیع کردند که در نهایت منجر به دستگیری حدود 39 نفر توسط مأموران رژیم شد.[71] گزارشگر ساواک درباره وقایع قم در چهارمین روز از فروردین 1357 نوشت: «سید حسن حجت کوه کمرهای یکی از وعاظ افراطی با اعلام قبلی در مدرسه حجتیه با حضور حدود 500 نفر از طلاب علوم دینی پیرامون حمله اسرائیل به جنوب لبنان سخنرانی حادی ایراد و ضمن محکوم نمودن دولت اسرائیل در این زمینه، به حوادث اخیر قم و تبریز اشاره و مدعی گردیده که دولت مسئول حوادث مذکور بوده است. پس از خاتمه سخنرانی مشارالیه حاضرین بدون هیچگونه تظاهراتی متفرق گردیدهاند.»[72]
در 10 فروردین 1357، مردم یزد به دعوت شهید آیتالله محمد صدوقی در مسجد روضه محمدیه (حظیره) که یکی از پایگاههای اصلی انقلاب اسلامی در استان یزد بود، اجتماع کردند که این حضور گسترده آحاد مردم رژیم پهلوی را به وحشت انداخت و پس از تظاهرات جمعیت، به سرکوب آنان پرداخت. پس از این وقایع خونین در یزد،[73] و سپس جهرم و اهواز مجلس بزرگداشتی در مسجد اعظم قم برگزار شد و جمعی از علما و اساتید حوزه علمیه قم خطاب به آیتالله محمد صدوقی درباره فجایع شهر یزد نامهای نوشتند و اعلام داشتند کشتار بیرحمانهی مأموران خونخوار رژیم مورد تقبیح و این درگیریها را دنبالهی پیکارهای بدر، احد، خندق و صفین و کربلا دانستند.[74] آیتالله گلپایگانی نیز چند روز بعد طی نامهای به علمای یزد، وقایع خونین این شهر را تسلیت گفت. همچنین گروهی از طلاب حوزه علمیه قم در 21 فروردین به منظور همدردی با اعتصاب زندانیان سیاسی در زندانهای قصر، اوین و نیز هم زمان با اعتصاب غذایی برخی از دانشجویان دانشگاهها، در خانهی مراجع تحصن کردند.[75] طلاب حوزه علمیه قم و برخی از اقشار این شهر بین روزهای 1 تا 8 اردیبهشت چندین تظاهرات و اجتماع در سطح شهر صورت دادند و با مأموران حکومتی درگیر شده و با شعار دادن به راهپیمایی پرداختند.[76]
در 19 و 20 اردیبهشت 1357 تظاهراتهای گستردهای در شهر قم برگزار گردید. در نوزدهم اردیبهشت راهپیمایی پس از بسته شدن دکاکین و مغازههای قم صورت گرفت. این راهپیمایی از اطراف صحن مطهر حضرت معصومه (س) به وقوع پیوست و دو دستگاه اتومبیل شهربانی ضربه دید. سپس دامنه تظاهرات به خیابانهای آذر، ارم، نیروگاه، خاکفرج و چند نقطه دیگر کشیده شد و تظاهرکنندگان به مقابله با مأموران انتظامی پرداختند. سه نفر از مردم توسط مأموران مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و در راه انتقال به بیمارستان فوت کردند. دولت به شدت به این وقایع واکنش نشان داد و طی بیانیه شدیدالحنی متذکر شد اخلالگران به شدیدترین نحو تعقیب و مجازات خواهند شد. اما مردم قم از این تهدیدها نهراسیده روز 20 اردیبهشت تظاهرات وسیعتری ترتیب دادند. در این روز به علت گستردگی تظاهرات، آموزش و پرورش مدارس را تعطیل اعلام کرد، تظاهرکنندگان به ساختمانهای پیشاهنگی حمله کردند، طلاب در مدرسه حجتیه تظاهرات کردند و بازاریان اغلب مغازهها را تعطیل کردند. در جریان تظاهرات این روز جمعاً 130 نفر دستگیر شدند و 2 نفر به شهادت رسیدند.[77]
در خرداد ماه و پس از اینکه رژیم پهلوی دو نماینده امام خمینی در قم به ترتیب آیتالله سیدمرتضی پسندیده و شیخ محمدصادق کرباسچی که وجوهات مردم را دریافت میکردند، تبعید کردند، طرفداران و فعالان نهضت تصمیم گرفتند: «مِن بعد نماینده امام در قم مخفی باشد و هر کس میخواهد پول به ایشان بدهد به طلاب طرفدار وی که مورد اطمینان هستند، تحویل داده و ایشان به نماینده مخصوص امام مسترد نموده و قبض رسید دریافت نماید.»[78] تا اینکه دو ماه بعد، امام خمینی، حجتالاسلام شهابالدین اشراقی[79] را به نمایندگی از خود در قم جهت اخذ وجوهات شرعی معین کرد.[80] در بیست و یکم همین ماه، آیات ثلاثه قم اعلامیهی مشترکی در مورد حوادث اصفهان و شیراز[81] صادر و در آن از اقدامات دولت شدیداً انتقاد کردند و از سوی ایشان روز بیست و هفتم خرداد، عزای عمومی اعلام شد.[82] در چهارم تیر ماه مأموران دولتی درصدد برآمدند با آیات عظام در قم تماس برقرار کنند ولی مراجع تقلید هیچ تمایلی برای پاسخ دادن به آنان نشان ندادند. همچنین یک روز بعد، یعنی پنجم تیر ماه، اعلامیهای به امضای حوزه علمیه قم منتشر شد و در آن فضای باز سیاسی که دولتمردان به وجود آن تأکید میکردند، با ذکر نمونههایی از استبداد و اختناق رژیم شاه، به باد استهزا گرفته شد.[83] در 31 تیر و به مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان سال 1398ق،[84] جمعی از علما و اساتید حوزه علمیه قم اعلامیهای منتشر کردند و از مردم مسلمان خواستند با افزایش آگاهیهای خود نسبت به تلاش مذبوحانهی رژیم برای وارونه جلوه دادن حقایق، به مبارزات خود علیه رژیم ادامه دهند تا دستگاههای تبلیغاتی رژیم را خنثی سازند.[85] در مرداد ماه، به حجم تظاهرات و تعطیلیها در شهر قم افزوده شد و راهپیماییها همچنان با صلابت ادامه مییافت و هر روز تعدادی از آنان از سوی مأموران دستگیر میشدند. رسانههای حکومتی به دنبال اخلالگر نشان دادن تظاهرکنندگان قمی برآمدند. روزنامه کیهان در 22 مرداد نوشت: «تظاهرات امروز قم از ساعت 11 صبح آغاز شد. عدهای در خیابان ارم و گذرخان با شعارهای گوناگون شروع به تظاهرات کردند و شیشههای بانک صادرات شعبه ارم را شکستند.»[86] در اواخر همین ماه بار دیگر علمای ثلاث قم طی اعلامیه مشترکی بیان داشتند که روحانیت شیعه بر اساس وظایفی که دارد... تا کسب آزادیهای مشروع و قانونی و لغو قوانین ضد اسلامی و تا ایجاد یک نظام عادلانه در ایران به مبارزات صحیح و منطقی خود ادامه خواهد داد.[87]
از ناگوارترین حوادث در دوره اوج نهضت (28 مرداد ۱۳۵۷)، آتشسوزی در سینما رکس آبادان بود که منجر به کشتهشدن ۴۳۰ تن شد. رژیم پهلوی در تلاش برای مقصرشناختن انقلابیون در این حادثه، ناکام ماند و واکنشهای گسترده، موجب شد این حادثه به زیان رژیم و به نفع انقلاب تمام شود. فاجعه سینما رکس، خشم مردم را در سرتاسر کشور برانگیخت و در آبادان عملاً حکومت نظامی برقرار شد. اوجگیری تظاهرات، موجب تغییر دولت جمشید آموزگار شد.[88] در اولین روز شهریور 1357 اعلامیهای از سوی فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم درباره فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شد. در شهریور ماه به تعداد تظاهرکنندگان قمی به شدت افزوده شد به طوری که روزنامه کیهان در خبری اعلام داشت که افراد تظاهرکننده در خیابان چهارمردان قم، چهار هزار نفر است.[89]
به دنبال فاجعه 17 شهریور 1357 که در شهر تهران به وقوع پیوست، در چندین شهر کشور از جمله شهر قم، حکومت نظامى اعلام گردید و تانکها و زرهپوشهاى رژیم شاه در مراکز مختلف شهر موضع گرفتند و رفت و آمد مردم از ساعت هشت شب تا شش صبح، و تجمع بیش از سه نفر در معابر ممنوع گردید. نیروهاى رژیم بر طبق قوانین و مقررات حکومت نظامى میتوانستند هر مظنونى را بازداشت و به سوى هر فرد مشکوک تیراندازى کنند. ولى با این وجود، رژیم نتوانست از این ترفندها سودی ببرد و به مقاصد شوم خود که سرکوبى مبارزان بود برسد و علىرغم حکومت نظامى و افزایش ساعات آن، مردم شهر قم با سردادن شعار «الله اکبر» در محلههاى خود و تظاهرات پى در پى نقشههاى رژیم را خنثى کردند. مهمترین کانون انقلاب در قم، محلّه و خیابان چهارمردان بود. وقتى آتش لاستیکهاى شعلهور و دود غلیظ آن سرتاسر این خیابان را مىپوشاند، وقتى تانکها به حرکت درمىآمدند و رگبار مسلسلها خواب از چشم کودکان در آغوش مادر خفته مىربود، وقتى موج کماندوهاى شاه با سپرهایى از شیشههاى نشکن و باتومهاى برقى و ماسکهاى ضدّ گاز به هر گذر و معبرى هجوم مىآوردند و تکتیراندازهاى شاه خبر از پرواز روح مبارزى به خون غلطیده مىداد، ناگهان تعدادى از جوانان و مردم این شهر در حمایت از روحانیت، همچون پلنگ خشمگین و ستیزهگر بیرون مىآمدند و قیامتى برپا مىگشت. از سویى توپ، تانک، مسلسل و گاز اشکآور و از سوى دیگر؛ سنگ، فلاخن، مشت، کارد و بهترین سلاح (سه راهى؛ نوعى نارنجک ابداعى مبارزان قم) تماشایى بود. ترسناکتر از همه براى مزدوران رژیم در شبهاى چهارمردان در سال 1357، نام شیخ فلاخن انداز (شیخ على اوسطى)[90] بود که تنهایى به اندازه یک لشکر براى آنها وحشتناک بود. یکی از فعالان انقلابی درباره نحوه به شهادت رسیدن شیخ علی اوسطی مینویسد: «در قم حکومت نظامی اعلام شده بود و تیمسار [منوچهر] خسروداد وارد قم شد. تانکها در شهر حر کت میکردند. از پل آهنچی به طرف پل حجتی میرفتند. بلندگو هم اعلام حکومت نظامی میکرد. به ما نزدیک شدند، همه فرار کردند. من احساس کردم اگر در برویم، دشمن جریتر میشود. وقتی رسیدند، از من پرسیدند برای چی فرار میکنید، ما که به شما کاری نداریم. بعد از چند دقیقه درگیری شد. من شیخ علی اوسطی را دیدم که با فلاخنش درگیر بود. برای چند لحظه صدای رگبار به گوش رسید که خبر رسید شیخ علی اوسطی را کشتند.»[91]
پس از واقعه ۱۷شهریور ۱۳۵۷ موج اعتصابات آغاز شد، اولین موج اعتصاب دو روز پس از جمعه سیاه، در پالایشگاه تهران آغاز شد و در کمتر از دو هفته به پالایشگاه عظیم آبادان رسید. موج دوم اعتصاب ـ 28 شهریور تا 9 مهر ـ، راه آهن، شبکههاى آب و برق و بانک ملى را فرا گرفت. موج سوم در روز 15 مهر با اعتصاب سراسرى دانشگاهیان و فرهنگیان به اوج خود رسید. از آن پس، سایر دستگاهها و تأسیسات دولتى، یکى پس از دیگرى به اعتصاب پیوستند و دامنه اعتصاب حتى به ارتش نیز کشیده شد. در چهلم شهدای ۱۷شهریور 1357 مراجع قم اعلامیهای صادر و از فاجعه به وجود آمده ابراز تألّم کردند. در قم و چند شهر دیگر حکومت نظامی برقرار شد.[92]
بازاریان قم، همزمان با انتشار گزارشهایی درباره ایجاد محدودیت بیت امام خمینی در نجف توسط رژیم بعثی عراق و با همدستی رژیم شاه، بازار قم را در 9 مهر 1357 تعطیل کردند.[93] همچنین چند روز بعد در 13 / 7 / 1357، و به دنبال تعطیلی بازار و دکاکین قم، مراجع از برگزاری نماز جماعت خودداری نمودند.[94] در 14 مهر، آیات ثلاث در قم اعلامیهای منتشر نمودند و در آن ضمن اظهار تأسف از اقدامات دولت عراق در خصوص ایجاد محدودیت برای امام خمینی که منجر به ترک عراق از سوی ایشان شد، این حرکات دولت عراق را نابخشودنی دانسته و محکوم کردند.[95] پس از عزیمت امام خمینی به پاریس در 14 مهر 1357، حجتالاسلام سیدمحمود مرعشی فرزند آیتالله مرعشی و آیتالله شهابالدین اشراقی جزو نخستین کسانی بودند که در 17 مهر به دیدار امام نائل شدند.[96]
[1] . برای آگاهی در این باره بنگرید به مقاله: گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم - بخش ششم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] . سند شماره 8062 /21، در کتاب: در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، اوجگیری نهضت امام و انقلاب اسلامی، تهران، 1386، مؤسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی، ج 8، ص 95.
[3] . سند شماره 23911 /20 هـ 12، همان، ج 8، ص 18. برای نمونههای دیگر بنگرید به: سند شماره 552 /1 هـ، همان، ص 41.
[4] . سند شماره 413 /21 هـ، همان، ج 10، ص 368.
[5] . حسینیان، روحالله، «نظر امام خمینی درباره دکتر علی شریعتی چه بود». در سایت: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[6] . در این باره بنگرید به مقاله: «تحلیلی کوتاه از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[7]. اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1374، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، ص 362.
[8] . در این تلگرام آمده است: «با توجه به عظمت روحی و قدرت تحمل دشواریها که از آن جناب معهود است و با توجه به نیاز مبرمی که جامعه اسلامی به رهبری آن حضرت دارد مطمئناً این مصیبت دردناک در اراده راسخ آن زعیم بزرگ و ایفای وظایف رهبری تأثیری نخواهد گذاشت. امید آنکه با بازگشت آن جناب به ایران کلیه آلام و مصائب جامعه اسلامی تخفیف و تسکین یابد.» (19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 26 - 27).
[9]. همان، ص 232.
[10] . در این باره بنگرید به کتاب: امید اسلام؛ شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی، تهران، 1388، مرکز بررسی اسناد تاریخی، و مقالات: «احضار و تهدید آیتالله سید مصطفی خمینی توسط سپهبد نعمت الله نصیری در سال 1342»،و «سه اعلامیه در بزرگداشت و مجلس ترحیم شهید آیتالله مصطفی خمینی در استان مازندران در سال 1356»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[11] . همان، ص 364 و 410.
[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1376، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، ص 34 - 37.
[13]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 4، ص 422-411.
[14] . شیرخانی، علی، حماسه 19 دی تهران، 1377، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 28.
[15] . کرباسچی، غلامرضا، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، تهران، 1371، چاپخانه مهر، ج 2، ص 778 - 777.
[16] . پارسونز، آنتونی غرور و سقوط، ترجمه پاشا شریفی، تهران، 1363، راه نو، ج 1، ص 109.
[17] . شیرخانی، همان، ص 173.
[18] . سند شماره 5658 /21 هـ، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 59.
[19]. ملاییپور، جواد، آذرخش انقلاب: ویژه نامه قیام 19 دی، 1382، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، ص 46-47.
[20]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 4، ص 422-411.
[21]. شیرخانی، همان، ص 86.
[22] همان، ص 104.
[23] اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، ص 422-411.
[24] . سند شماره 5658 /21 هـ، 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 59.
[25] حسن زاده، اسماعیل، «تحلیلی بر واقعه 19 دی 1356 قم»، فصلنامه متین، 1379، ش 1، ص 170 .
[26] . 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 73.
[27]. خاطرات آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی، تهران، 1383، عروج، ص 174 و 128.
[28] . اقدسی، مجیدرضا، انقلاب اسلامی، از دی 1356 تا بهمن 1357، تهران، 1389، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 66-65.
[29] . شیرخانی، همان، ص 175.
[30] . همان.
[31] . همان، ص 245.
[32] . اقدسی، همان، ص 66 - 65.
[33] . شیرخانی، همان، ص 178.
[34] . کورت والدهایم در 19 دی 1356 به ایران سفر کرد. این سفر 9 روزه به منظور شرکت در کنفرانس جهانی حقوق بشر و گفتگو درباره مسائل مختلف مرتبط با حقوق بشر و دیگر موضوعات بینالمللی انجام شد. او پس از شرکت در چند ضیافت و مذاکره با شاه، فرح و اشرف، ایران را ترک کرد. وی گفت که مسأله حقوق بشر یکی از مسائل مورد بحث بوده است، وی درباره جزئیات آن توضیحی نداد. به نوشته مطبوعات، والدهایم ملاقات با مخالفان رژیم شاه را که خود را طرفدار حقوق بشر معرفی میکردند، نپذیرفته است.(خاطرات سید حسن طاهری خرمآبادی، تهران، 1384، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 142)
[35] . خاطرات سید حسن طاهری خرم آبادی، همان، ص 142 - 143.
[36] . آیتالله حاج شیخ محمد یزدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، 1400، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 415.
[37]. حسنزاده، همان، ص 174 - 175.
[38]. اشرف، احمد و عماد افروغ، «طبقات اجتماعی در دوره پهلوی»، فصلنامه راهبرد، س 2، ش 2، زمستان 1372، ص 110.
[39] . سند شماره 5664 /21 هـ، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 70.
[40] . کرباسچی، همان، ص 780.
[41] . همان.
[42] . سند شماره 5665 /21هـ، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 68.
[43] . همان، ص 89؛ روزشمار انقلاب اسلامی در قم 1341-1357، ص 145.
[44] . 19 دی به روایت اسناد ساواک، ص 68.
[45]. سند شماره 449 /21هـ، همان، ص 177.
[46]. همان، ص 111.
[47] همان، ص 112.
[48] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 167؛ آیتالله حاج شیخ محمد یزدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 359.
[49] . سند شماره 5657 /21هـ، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 61.
[50] . سند شماره 5660 /21 هـ، همان، ص 73.
[51] . سیر مبارزات امام خمینی، همان، ج 10، ص 372.
[52] . سند شماره 5667 /21، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 89.
[53] . سند شماره 8011 /21، همان، ص 180 - 181.
[54]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 1، ص 422 - 411.
[55] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 146.
[56] همان، ج 3، ص 235.
[57] همان، ص 236- 240.
[58] . سند شماره 20789 /20 هـ 12، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد ساواک، همان، ج 10، ص 386 - 387.
[59] . همان، ص 387.
[60] . سند شماره 5721 /21 هـ، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 138.
[61] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 147.
[62] . سند شماره 5720 /21 هـ، در کتاب: 19 دی به روایت اسناد ساوک، همان، ص 139.
[63] . سند شماره 3515 /20 هـ، همان، ص 142.
[64] . سند شماره 8008 /21، همان، ص 163.
[65] . سند شماره 5660 /21هـ، همان، ص 73.
[66] . همان.
[67] . همان، ص 167.
[68] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 151.
[69] . در این باره بنگرید به مقاله: نگاهی دیگر به قیام 29 بهمن سال 1356 مردم تبریز، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[70] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 153.
[71] . همان، ص 157.
[72] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 4، تهران، 1387، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 23؛ 19 دی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 448.
[73] . در این باره بنگرید به مقاله: گذری بر انقلاب اسلامی در استان یزد به روایت اسناد ساواک 2، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[74] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 163.
[75] . همان، ص 164.
[76] . همان، ص 167 - 168.
[77] . همان، ص 173 - 174.
[78] . سند شماره 5558 /21، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی...، همان، ج 10، ص 400.
[79] . برای آگاهی درباره ایشان بنگرید به مقاله: «21 شهریور سالگرد رحلت یاور امام(ره)، مرحوم آیتالله شهابالدین اشراقی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[80] . سند شماره 5593 /21، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی...، همان، ج 10، ص 413.
[81] . با اوجگیری اعتراضات مردمی در سال 1357 عرصه بر رژیم پهلوی روزبهروز تنگتر میشد. در این میان شهرهای اصفهان و شیراز از جمله کانونهای داغ مبارزه علیه رژیم تبدیل شده بودند. مرداد ماه 1357 شهر شیراز، صحنه مبارزه همه جانبه مردم بود. در این زمینه در کتاب «انقلاب اسلامی در شیراز» آمده است: «سلسله سخنرانیها و اعتراضات و تظاهراتی که از اوایل تابستان 1357 جهت جلوگیری از برگزاری جشن هنر شیراز آغاز شده بود، رونق بیشتری به خود گرفت. به طوری که مخالفان با فرصت پیش آمده درصدد بودند تا مردم را به مبارزه و مقابله با اقدامات رژیم برای برگزاری جشن هنر ترغیب نمایند. در همین راستا در (آستانه فرارسیدن ماه رمضان) مرداد ماه 1357 در شیراز به دنبال اجتماع مردم در مسجد جامع عتیق، هزاران تن در خیابانهای اطراف مسجد به راه افتادند و با شعارهای ضدرژیم تظاهراتی را برپا ساختند. در جریان این تظاهرات چندین نفر مجروح و عدهای دستگیر شدند. در همین زمان طی تظاهراتی که در کازرون برگزار شد و حدود سه هزار نفر در آن شرکت داشتند، در نتیجه تیراندازی مأموران انتظامی سه نفر مجروح و یک نفر از آنان به شهادت رسید. کشتار مردم در کازرون و اصفهان انعکاس وسیعی در محافل سیاسی داخلی و خارجی پیدا کرد و در نقاط مختلف کشور علاوه بر تظاهرات معمول، اعتراض به وقایع اخیر نیز دامنه تحرکات را افزایش داد. از این رو تظاهرات گستردهای از سوی مردم شیراز برگزار شد.»(نصیری طیبی، منصور، انقلاب اسلامی در شیراز، تهران، 1393، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 435-440). همچنین بنگرید به: گذری بر انقلاب اسلامی در استان فارس به روایت اسناد ساواک- بخش سوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[82] . سند شماره 7451/ هـ 1، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی، همان، ج 10، ص 417.
[83] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 184.
[84] . سیامین روز از تیرماه 1357 مصادف با 15 شعبان 1398 قمری بود. هفده روز قبل، یعنی در تاریخ 13 تیرماه (مصادف با 28 رجب) حضرت امام خمینی رهبر نهضت اسلامی که در نجف تبعید بودند، با صدور پیامی خطاب به ملت ایران با اشاره به جنایتهای شاه جشنهای سوم و پانزدهم شعبان را تحریم کردند. امام در این پیام تصریح کردند که «رژیم منحط برای مسلمین ایران عیدی نگذاشته است» و افزودند: «دست شاه تا مِرفَق به خون ملت ایران فرورفته و در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته. چگونه ممکن است کسی نظر دهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند؟ شادمانی بر روی اجساد به خون خفتهی فرزندان اسلام؟! شادمانی در برابر افراد شریفی که در سیاهچالهای زندان زیر سختترین شکنجههای جهنمی دژخیمان به سر میبرند؟! شادمانی در مقابل تبعیدیانی که برخلاف تمام موازین انسانی و قانونی از اوطان خود بیرون رانده شدهاند؟!» امام از مادران داغداری سخن گفتند که در غم از دست دادن فرزندان خویش سیاهپوشاند و از مسلمینی که از «صدمات جانکاه شاه به اسلام» سخت داغدارند. آنگاه تصریح کردند که در این شرایط «چطور ممکن است چراغانی کنیم؟!»(مقاله: تحریم جشن نیمه شعبان 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی)
[85] . همان، ص 187 - 188.
[86] . روزنامه کیهان، 22 /5 / 2537، ص 2.
[87] . روزشمار انقلاب اسلامی در قم، همان، ص 191.
[88] . دراین باره بنگرید به مقاله: «آتشسوزی نفرت انگیز سینما رکس آبادان در 28 مردد 1357»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[89] . روزنامه کیهان، 4/ 6 / 2537(1357)، ص 2.
[90] . شهید علی اوسطی در سال ۱۳۱۰ در خانوادهای مذهبی و متدین در محلهی مسگرآباد تهران متولد شد. پدرش ملامحمود اوسطی، روحانی معروفی بود. سال ۱۳۴۲ نقطه عطفی در مسیر زندگی ایشان بود، زیرا نقش روحانیون را در مبارزه با رژیم درک کرده بود. همزمان با قیام ۱۵ خرداد و شروع مبارزات امام، برای کسب معارف بیشتر به حوزه علمیه قم عزیمت کرد، تا در کسوت روحانیت، به تأسی از امام در صف مبارزه با رژیم شاه قرار گیرد. در رأیگیری برای روی کار آمدن حزب رستاخیز، برای آگاه ساختن مردم از باطل بودن اهداف شوم این حزب گفت: اگر کسی در این رأیگیری شرکت کند، باید جوابگوی خون شهدا از صدر اسلام تاکنون باشد. از دیگر فعالیتهای ایشان میتوان به تکثیر و توزیع اعلامیههای امام پس از تبعید ایشان، بعد از ماجرای کاپیتولاسیون، حضور مؤثر در اولین تظاهرات مردم قم در سال ۱۳۵۶ پس از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی و... اشاره کرد(خاطرات حجتالاسلام محمدکاظم شکری، تدوین: فرامز شعاع حسینی، تهران، 1387، عروج، ص 145)
[91]. خاطرات حجتالاسلام محمدکاظم شکری، همان، ص 146.
[92] . کرباسچی، همان، ص 911.
[93] . سند شماره 1735 /21 هـ، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی...، همان، ج 10، ص 440.
[94] . همان، ص 449.
[95] . همان، ص 457 - 458.
[96] . همان، ص 466.

نامه یکی از طلاب قم به امام خمینی در خصوص دکتر علی شریعتی

برپایی مراسم از سوی آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی برای وفات فرزند امام خمینی حاج آقا مصطفی

اعلامیه تسلیت مسجد اعظم قم به مناسبت وفات فرزند امام خمینی

برگزاری مجلس تحریم از سوی حوزه علمیه قم برای وفات حاج آقا مصطفی. ص 1.

برگزاری مجلس تحریم از سوی حوزه علمیه قم برای وفات حاج آقا مصطفی. ص 2.

افزایش بی سابقه دیوار نویسی و پخش اعلامیه در قم در سال 1356

پخش اعلامیه امام خمینی در مدرسه خان قم (مدرسه آیتالله سید حسین بروجردی)

برگزاری مراسم چهلم حاج آقا مصطفی و قطعنامه سیزده مادهای در قم. ص 1.

برگزاری مراسم چهلم حاج آقا مصطفی و قطعنامه سیزده مادهای در قم. ص 2.

برگزاری مراسم چهلم حاج آقا مصطفی و قطعنامه سیزده مادهای در قم. ص 3.

برگزاری مراسم چهلم حاج آقا مصطفی و قطعنامه سیزده مادهای در قم. ص 4.

گزارش ساواک از حضور ده هزار نفری مردم قم در 19 دی

اقدام بازاریان قم به تعطیلی کامل بازار در 19 دی 1356

اسامی افراد تبعید شده از قم. ص 1.

اسامی افراد تبعید شده از قم. ص 2.

اسامی افراد تبعید شده از قم. ص 3.

اسامی افراد تبعید شده از قم. ص 4.

اسامی افراد تبعید شده از قم. ص 5.

اسامی و شغل شهیدان و مجروحان قیام 19 دی. ص 1.

اسامی و شغل شهیدان و مجروحان قیام 19 دی. ص 2.

کمک مالی بازاریان قم به طلاب بلافاصله پس از قیام 19 دی

تلاش رژیم برای برگزاری تظاهرات با آوردن افرادی از ساوه و تهران به قم

تظاهرات طلاب در قم و مقابله آنها با رژه حکومتی حزب رستاخیز چند روز پس از قیام 19 دی

گزارش ساواک از ارسال نامه برخی طلاب قم به آیتالله سید ابوالقاسم خویی در انتقاد از عملکرد امام خمینی

متن نامه برخی طلاب قم به آیتالله سید ابوالقاسم خویی در انتقاد از اقدامات امام خمینی

سخنرانی حجتالاسلام سیدحسن حجت کوهکمره ای در فروردین 1357 و مسئول دانستن دولت در قبال فجایع قم و تبریز

انتقاد تند مراجع ثلاث قم از دولت پس از حوادث خونین اصفهان و شیراز در مرداد 57

دستگیری و تبعید نمایندگان امام خمینی در قم جهت اخذ وجوهات و اتخاذ روش جدید از سوی طلاب قم در خرداد 1357

تعیین آیتالله شهابالدین اشراقی به عنوان نماینده امام خمینی در قم در مرداد 1357

گزارش ساواک از وضعیت و روش مراجع قم در حوادث چهار ماه نخست نهضت اسلامی

اعلامیه مراجع ثلاث قم در محکومیت تضییقات حکومت عراق نسبت به امام خمینی در 14 مهر

گزارش از تظاهرات 19 دی قم

آیتالله محمد یزدی از عاملان قیام 19 دی

آیتالله حسین نوری همدانی از فعالان انقلابی سال 1356 در قم

شیخ علی اوسطی (معروف به فلاخن انداز)

آیتالله شهابالدین اشراقی نماینده امام خمینی در قم در 1356
تعداد مشاهده: 117