نگاهی به زندگی و مبارزات حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی بر اساس اسناد ساواک
27 تير 1403
مقدمه:
در میان وعاظ و خطباء کشور حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به دلیل قدرت سخنوری، مقبولیت عمومی و حمایت کامل از آراء و اندیشههای امام خمینی(ره) جایگاه ویژهای در میان مردم کشور دارد و برخی سخنرانیهای ایشان که در نقاط مختلف کشور ضبط شده است، پس از چند دهه هنوز طراوت و تازگی خود را از دست نداده و مورد علاقهی مردم میباشد. این روحانی انقلابی توجه به مهدویت، توسل به ائمه معصومین و مبارزه با فرهنگ منحط غربی را در طول مبارزهاش علیه رژیم پهلوی همواره مد نظر داشت و با بیانی بعضاً طنزآمیز سیاستهای رژیم پهلوی را مورد انتقاد قرار میداد و به همین دلیل نیز بارها مورد احضار و تبعید قرار گرفت. آنچه که در ادامه میآید نگاهی است به زندگی و مبارزات حجتالاسلام کافی از دریچهی اسناد ساواک.
دوران کودکی و تحصیلات
حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی، فرزند حاج میرزا محمد کافی اول خرداد 1315 ﻫ ش در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد. پدر بزرگش آیتالله میرزا احمد کافی امامی از علمای معروف یزد بود که پس از عزیمت به مشهد در آنجا مقیم گردید. شیخ احمد کافی دومین فرزند خانواده بود و تحصیلاتش را در مشهد آغاز کرد. وی در 6 سالگی وارد مدرسه ایمانی مشهد شد و مقدمات را نزد پدربزرگش فرا گرفت، سپس در سال 1327 وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد.
حجتالاسلام احمد کافی از همان کودکی استعداد زیادی در وعظ و سخنرانی داشت و از 15 سالگی در بسیاری از مجالس پدربزرگش سخنرانی میکرد و یا در حرم مطهر برای زوار دعای کمیل میخواند.[1] شوق به فراگیری علوم دینی باعث شد تا مرحوم کافی به همراه پدربزرگش عازم نجف اشرف شود. وی به مدت 5 سال در مدرسه آیتالله سید محمد کاظم یزدی معروف به مدرسه سید تحصیل کرد و محضر اساتید چون آیات عظام: سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، حسین راستی کاشانی و شهید سید اسدالله مدنی را درک کرد و به توصیهی شهید مدنی برای تبلیغ و وعظ عازم مشهد مقدس شد. پس از ازدواج تحصیلاتش را تا خارج فقه و اصول ادامه داد و در سال 1342 به تهران عزیمت کرد و تا هنگام رحلت در سال 1357 در این شهر ساکن گردید.[2]
آغاز فعالیت سیاسی و همسویی با امام خمینی(ره)
حجتالاسلام احمد کافی در کنار کارهای تبلیغی و ارشادی، همواره از سیاست فرهنگی و ضد دینی رژیم پهلوی انتقاد میکرد و با بسیاری از مظاهر غربگرایی که تجلی آن در بیحجابی بود مخالفت مینمود. با آغاز نهضت حضرت امام(ره) و انسجام نیروهای مذهبی حول ایشان، حجتالاسلام کافی نیز از همان ابتدا به جمع علاقمندان و شیفتگان امام(ره) پیوست و در منابر و محافل به طرفداری از ایشان و تبیین اندیشههای سیاسی امام(ره) پرداخت. مخالفت امام(ره) با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 و مغایرت برخی از بندهای این لایحه با موازین دین مبین اسلام باعث واکنش بسیاری از علما و روحانیون از جمله حجتالاسلام کافی گردید. در گزارشی از ساواک آمده است: «وی در منزل آیتالله قمی در 14 اسفند 1341 سخنان تندی علیه رژیم ابراز کرده است و به همین دلیل نیز دستگیر میشود.»[3] وی کمی پس از آزادی در واکنش به حمله مأمورین رژیم به مدرسه فیضیه قم در سال 1342 با ایراد سخنانی افشاگرایانه ماهیت ضد اسلامی رژیم پهلوی را بر ملا ساخت و به شدت علیه آن موضعگیری کرد. در گزارشی از ساواک آمده است: «امروز [2 / 1 / 42] در ساعت 9 قبل از ظهر شیخ احمد کافی در منزل آقای آیتالله قمی منبر رفت و گفت تو چرا یعنی ای پادشاه اختیار خودت را به دست اجنبی دادهای یعنی به دست آمریکاییها»[4] پس از این سخنان، کمیسیون امنیت استان خراسان در همان روز تشکیل و تصمیم به دستگیری ایشان گرفته شد. در سندی در این مورد آمده است:
«مطالبی که دو نفر از وعاظ به نامهای شیخ غلامرضا واعظ طبسی و کافی در روز جاری در منزل آیتالله قمی ایراد نموده بودند قرائت و چون موضوع اظهارات آنان مضره تشخیص داده شد مقرر گردید نامبردگان از طرف شهربانی دستگیر و به ساواک خراسان جهت تعقیب قانونی تحویل شوند…»[5]
قیام 15 خرداد و مهاجرت به تهران
پس از سخنان افشاگرانه حضرت امام(ره) در محرم 1342 و اقدام رژیم در دستگیری ایشان، موجی از اعتراضات سراسر کشور را فرا گرفت که اوج آن را باید در قیام خونین 15 خرداد مشاهده کرد. در این روز بسیاری از مردم قم و تهران به صورت خود جوش در اعتراض به اقدام گستاخانهی رژیم نسبت به ساحت روحانیت به خیابانها ریخته و رژیم پهلوی را به شدت دچار تزلزل کردند. به گفتهی کسانی چون حسین فردوست اگر در روز 15 خرداد 1342 تظاهرکنندگان انسجام و برنامه مشخصی داشتند، قطعاً رژیم پهلوی سقوط میکرد.[6] به هر روی رژیم با اعمال خشونت و با به شهادت رساندن بسیاری از مردم توانست مجدداً بر اوضاع کنترل یابد. پس از این اقدام رژیم، بسیاری از علماء و روحانیون کشور در اعتراض به دستگیری حضرت امام(ره) و تعدادی دیگر از روحانیون در قم در اقدامی اعتراضی دست به مهاجرت زده و در تهران ساکن شدند. حجتالاسلام کافی که در این زمان در مشهد بود، به همراه آیتالله العظمی میلانی به متحصنین در تهران پیوست و از این طریق به مخالفت با رژیم پهلوی پرداخت. این اقدام روحانیون مشروعیت رژیم را به شدت تضعیف کرد و نشان داد که شکافهای عمیقی میان روحانیت اصیل و رژیم پهلوی وجود دارد.[7]
انتقاد از سیاستهای رژیم پهلوی و مظاهر ضد اسلامی آن پس از تبعید امام(ره)
حجتالاسلام احمد کافی در منابر پرطرفدار خود همواره به انتقاد از سیاستهای ضد دینی رژیم از قبیل کشف حجاب و وابستگی به بیگانگان و انتخابات فرمایشی میپرداخت. توضیح آنکه در دورهی پهلوی بسیاری از مظاهر دموکراسی از قبیل احزاب، رسانههای آزاد و انتخابات به سُخره گرفته شده بود و عملاً به ابزاری برای تایید و تحکیم رژیم پهلوی تبدیل شده بودند. حجتالاسلام کافی در سخنرانیهای خود با شجاعت این موارد را گوش زد کرده و از آن انتقاد میکرد. به طور نمونه میتوان به انتقادات وی از انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی اشاره کرد:
«شب 7 / 8 / 42 مجلس روضهخوانی در تکیه رانندگان واقع در خیابان تهران منعقد بود و آقای شیخ احمد کافی تهرانی سخنرانی و بیاناتی بدین مضمون ایراد نمود (عدهای به خاطر یک نهار [ناهار] و مبلغی پول به پای صندوق میروند و سرنوشت و ایمان خود را از دست میدهند. بدانید که خدا در همه جا ناظر اعمال ما هست. این عده نه اجر دنیوی دارند و نه اجر اخروی»[8]
وی همچنین با انتقاد از سیاستهای ضد دینی رژیم در منابر خود به مطبوعات وابسته و مروج بی بند و باری حملات شدیدی میکرد. در سندی به تاریخ 24 / 9 / 42 آمده است:
«در مجلس مزبور که پسر آقای میلانی نیز حضور داشت واعظ نامبرده [کافی] ضمن سخنانش اظهار نمود چندی قبل در روزنامه رسمی مملکت شیعه (روزنامه کیهان) نوشته شده بود که امسال 15 میلیون بطر ویسکی از خارج وارد و به مصرف رسیده از قرار هر بطر 25 تومان، حسابش را بکنید قطار تهران مشهد که زوار امام رضا را میآورد در رستورانش دارای آبجو، شراب، عرق و ویسکی است و قیمتهای آنها هم با خطوط درشت نوشته شده است.»[9]
موضع تند حجتالاسلام کافی در مورد سیاستهای رژیم و حمایت قاطعانه وی از حضرت امام(ره) موضوعی نبود که رژیم پهلوی به سادگی از کنار آن عبور کند، لذا به دستور مقامات ساواک و رکن 2 ارتش منابر و رفتار و حرکات حجتالاسلام کافی به شدت تحت نظر قرار گرفت و تصمیم بر آن شد که وی به همراه شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد که وی نیز مواضع تندی علیه رژیم داشت به خدمت سربازی اعزام شوند.[10]
دستگیریها و تبعید به ایلام
حجتالاسلام کافی در طول دوران مبارزاتش علیه رژیم پهلوی بارها دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت. در یک مورد وی پس از اظهار ارادت به امام(ره) و دعا برای زندانیان در بند رژیم، در 19 / 11 / 1342 دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت و در پاسخ به سوال بازجو مبنی بر اینکه منظور شما از دعا برای زندانیان چه کسانی است، میگوید: «حضرت آیتالله خمینی و مبلغین - آقای مروارید- و آقای شجونی و افراد دیگری که اطلاع ندارم»[11]. بازداشت حجتالاسلام کافی در این مورد 8 روز به طول انجامید و وی پس از آن با اخذ تعهد آزاد گردید. پس از اینکه حسنعلی منصور، نخست وزیر رژیم پهلوی به وسیله محمد بخارایی در سال 1343 ترور انقلابی شد حجتالاسلام کافی به دلیل سخنرانی درباره مظالم رژیم پهلوی و اظهار خشنودی از ترور وی مجدداً در 2 / 11 / 1343 دستگیر و به زندان قزل قلعه فرستاده شد:
«درباره غیر نظامی شیخ احمد فرزند محمد شهرت کافی به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت در تاریخ 4 / 11 / 43 قرار بازداشت موقت صادر گردیده است. با تقدیم عین پرونده مقرر فرمایند قرار صادره را رویت متهم رسانیده و پرونده را پس از تکمیل اعاده دهند ضمناً نامبرده را به زندان شهربانی کل کشور منتقل نمایند»[12]
حجتالاسلام کافی به این ترتیب به مدت 4 ماه در بازداشت به سر برد و سرانجام به وسیله دادگاه عادی شماره 2 دادرسی ارتش به دو ماه حبس تادیبی با احتساب مدت بازداشت قبلی محکوم شد.[13]
شهادت مظلومانه آیتالله محمدرضا سعیدی در 20 خرداد 1349 در زندان قزل قلعه موجی از اندوه را در سراسر کشور به وجود آورد و بازتاب زیادی در میان مردم داشت. حجتالاسلام کافی که در این زمان در تهران حضور داشت پس از انتشار خبر شهادت آیتالله سعیدی خود را به مشهد رسانید و در آنجا به کمک مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، آیتالله واعظ طبسی و تعدادی دیگر از روحانیون انقلابی خراسان خبر شهادت وی را به اطلاع عموم رسانید. در سندی از ساواک آمده است:
«با تحقیقاتی که به عمل آمده و با بیشتر طلاب حوزه علمیه مشهد مصاحبه و مذاکره گردیده مسلم است که عاملین اصلی ایجاد سر و صدا در حوزه علمیه مشهد پس از مرگ سید محمدرضا سعیدی عبارتند از:«1- شیخ عباس طبسی 2- سید علی خامنهای 3- شیخ محمد رضا مهامی 4- شیخ احمد کافی واعظ»[14]
پس از این اقدامات، حجتالاسلام کافی مجدداً در 8 / 4 / 1349 توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت و پس از اخذ تعهد و دریافت تذکرات شدید موقتاً آزاد شد.
تبعید حجتالاسلام کافی به ایلام
استان ایلام در دورهی پهلوی یکی از عقب افتاده ترین مناطق کشور از نظر عمرانی و اقتصادی بود، به این دلیل رژیم پهلوی حجتالاسلام کافی را که مواضع بسیار تندی در قبال مساله فلسطین اتخاذ کرده بود به ایلام تبعید کرد. براساس اسناد ساواک یکی از نمایندگان یهودی مسجد شورای ملی، عامل تبعید حجتالاسلام کافی بوده است.[15] شکایت این نماینده باعث شد که کمیسیون امنیت اجتماعی در 15 / 9 / 1354 وی را به مدت 3 سال به ایلام کند. به این ترتیب حجتالاسلام کافی در 21 / 9 / 1354 به شهربانی ایلام تحویل داده شد. حجتالاسلام کافی در ایلام در کنار علمایی چون آیتالله عبدالرحمن ایلامی و حجتالاسلام تعمیرکاری اقدامات مهمی در ارتقاء فکری و فرهنگی مردم محروم ایلام انجام داد و ضمن تاسیس حوزه علمیه در ایلام، یک مشروب فروشی را تبدیل به کتاب فروشی و تعدادی حمام ومدرسه پسرانه و دخترانه تاسیس کرد.[16] استقبال از سخنرانیهای حجتالاسلام کافی در ایلام بسیار گسترده و با استقبال بسیار زیادی همراه بود. در سندی در این مورد در سال 1354 آمده است:
«علی حجتی کرمانی … به شهرستان ایلام مسافرت و از شیخ احمد کافی نیز که چندی قبل به آن منطقه تبعید شده بود دیدن کرده بودند در این ملاقات شیخ احمد اظهار داشته که از بدو تبعیدش به مدت 20 روز در مسجد جامع ایلام اقامه نماز میکرده و همچنین بعد از نماز شبها به سخنرانی میپرداخته و چون استقبال مردم بیش از حد بود از طرف ساواک به وی دستور داده بودند که از سخنرانی و اقامه نماز جماعت خودداری نماید…»[17]
تاثیرگذاری زیاد حجتالاسلام کافی در ایلام باعث شد که اداره کل سوم ساواک از ساواک ایلام بخواهد که حجتالاسلام کافی را درباره اعمالش مورد مواخذه قرار دهد. ترس رژیم از نفوذ حجتالاسلام کافی در ایلام سبب شد که وی در 29 / 8 / 1355 در حالی که هنوز دو سال از دوران تبعید وی باقی مانده بود به تهران بازگردانده شود.
حجتالاسلام کافی در سالهای 1356 تا وفات در 30 تیر 1357
پس از بازگشت حجتالاسلام کافی به تهران وی مجدداً به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود ادامه داد و با ایراد وعظهای تاثیرگذار در بسیاری از مناطق کشور خیل عظیمی از تودههای مردم را به مساجد و تکایا کشانید و ضمن بیان مسائل اعتقادی آنها را با آرمانهای سیاسی امام(ره) که در حال گسترش بود بیشتر آشنا کرد. این واعظ خطیر در هر شهری که به سخنرانی میپرداخت چنان جمعیت را به شور میآورد که رژیم را دچار وحشت میکرد. در سندی راجع به سخنرانی وی در سیرجان کرمان آمده است:
«حدود ساعت 30: 1 بامداد مورخه 28 / 2 / 37[1357] بعد از سخنرانی شیخ احمد ضیافتی کافی در تکیه مهدی سیرجان حدود دو هزار نفر از تکیه خارج و در خیابان رضاشاه کبیر سیرجان به راه افتادند. تعدادی از آنان تظاهراتی انجام و با شعار زنده باد خمینی یک جام شیشه سه متری را با سنگ شکسته و با دخالت ماموران شهربانی سیرجان متفرق شدند.»[18]
تاثیرگذاری و سخنرانیهای آتشین حجتالاسلام کافی چنان بود که اولین واکنش مردم به مرگ ناگهانی وی، متهم کردن رژیم پهلوی بود. خبر درگذشت حجتالاسلام کافی بلافاصله سراسر کشور را فراگرفت، وی که حیاتش سد راهی در برابر توطئههای رژیم پهلوی بود و زبانش شمشیری بران در مبارزه با سیاست استعمارگران، اکنون با مرگش درخت انقلاب را بارورتر کرد و مردم با برگزاری مراسمهای مختلف برای وی، حرکت انقلاب اسلامی را سرعت بیشتری بخشیدند. در اسناد ساواک میبینیم که مراسمهای یادبود حجتالاسلام کافی در سراسر کشور به انقلابیون این امکان را میداد تا علیه رژیم پهلوی دست به تظاهرات بزنند. در سندی از ساواک آمده است:
«نامبرده بالا[کافی] در روز 30 / 4 / 37 [1357] در اثر تصادف اتومبیل کشته شده است و طبق اطلاع نقاط مختلف کشور از جانب روحانیون و متعصبین مذهبی مجالس ختمی جهت متوفی برگزار خواهند کرد و احتمال زیاد وجود دارد که عناصر مذهبی و برانداز از این فرصت استفاده و دست به اقدامات تحریک آمیز و خرابکارانه بزنند»[19]
علت مرگ حجتالاسلام کافی بنابر روایات رسمی سانحه تصادف اعلام گردید. وی که هم ساله در مهدیه تهران مراسم جشن نیمه شعبان را با شکوه خاصی برگزار میکرد، در این سال به دلیل پیام حضرت امام(ره) مبنی بر تحریم جشنهای نیمه شعبان به دلیل جنایات رژیم، به همراه خانوادهاش عازم مشهد شد. در صبح روز جمعه 15 شعبان 1298 برابر با 30 تیر 1357 در جاده قوچان اتومبیل آنها دچار سانحه شد و حجتالاسلام کافی به جوار رحمت حق عزیمت کرد. در صبح 31 / 4 / 1357 در میدان فردوسی مشهد در مراسمی که برای وی برگزار شده بود تعدادی از مردم کشته و زخمی شدند و جنازه ایشان به تهران منتقل گردید. پس از انجام مراحل پزشکی قانونی جنازه از بیم بروز ناآرامی در خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد. در سندی از ساواک در این رابطه آمده است:
«در اجرای اوامر صادره پس از نشستن هواپیمای حامل جسد کافی واعظ که در ساعت یک بامداد صورت گرفت، جنازه با آمبولانس و مراقبت کامل به خواجه ربیع حمل و در کنار بقعه دفن شد. در این مراسم که تا ساعت چهار و سی بامداد ادامه داشت آیتالله خوانساری و بستگان نزدیک متوفی که از تهران به همراه بودند حضور داشتند پس از پایان مراسم تدفین تذکرات لازم پیرامون مراقبت از محل و جلوگیری از هرگونه اجتماع به خانواده متوفی و مامورین داده شد. تشییع کنندگان در ساعت پنج و سی با هواپیمای اختصاصی پارس ایر مشهد را به سمت تهران ترک نمودند.»[20]
پینوشتها:
[1] لحظاتی چند با مرحوم کافی، عباس رضایی آذریانی، 1357.
[2] حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص دوازده.
[3] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[4] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[5] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[6] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات فردوست، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 510 اسناد ساواک نشان میدهد که حجتالاسلام کافی تا قیام 15 خرداد سال 1342 سخنرانیهای متعددی در منازل آیات عظام مشهد در انتقاد از رژیم انجام داده است. لازم به یادآوری است که وی در این فاصله مدتی را به صورت مخفی فعالیت میکرد.
[7] حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 9.
[8] همان، ص 93.
[9] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[10] سند در ادامه همین مقاله آمده است..
[11] حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 21.
[12] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[13] حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 49-48.
[14] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[15] حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[16] در این مورد ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ عبدالرحمن ایلامی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392 و یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام محمد تعمیرکاری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1390.
[17] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[18] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[19] سند در ادامه همین مقاله آمده است.
[20] سند در ادامه همین مقاله آمده است.