بازگشت امام خمینی به کشور پس از سالها تبعید
11 بهمن 1402
چکیده:
بیتردید بازگشت حضرت امام خمینی(ره) پس از 14 سال دوری از وطن، یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران در سال 1357 بوده است. در این روز تاریخی حضرت امام(ره) به همراه خیل عظیمی از خبرنگاران، فعالین سیاسی و برخی اعضای خانواده امام با یک هواپیمای ایرفرانس از پاریس عازم کشور شده و در ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه روز 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. ایشان پس از مراسم استقبال اولیه در فرودگاه با یک ماشین به سمت بهشت زهرا حرکت کرد، در حالی که جمعیتی میلیونی ایشان را همراهی میکردند. در این روز به دلیل حجم گستردهی مردم، فرماندار نظامی تهران مجبور شد تا برای 3 روز اجازه راهپیمایی به مردم بدهد. آنچه که در ادامه میآید گزارشی از این روز تاریخی به روایت اسناد ساواک و خاطرات است.
واژگان کلیدی: امام خمینی(ره)، فرودگاه مهرآباد، بهشت زهرا، 12 بهمن، پاریس، تهران
مقدمه
انتقال امام خمینی از عراق به فرانسه
در اوایل نیمه دوم سال 1357 و در دولت آشتی ملی جعفر شریف امامی، فعالیتهای حضرت امام و انقلابیون به اوج خود رسیده بود. تظاهرات هر روزه و اعلامیههایی که به صورت مرتب در کشور منتشر میشدند، رژیم پهلوی را کاملاً مستاصل کرده بودند. شریف امامی که به جای جمشید آموزگار به نخستوزیری رسیده بود با انجام اقدامی عوامفریبانه کوشید تا دامنهی انقلاب را که هر روز گستردهتر میشد مهار کند، از جمله اقدامات وی بازگرداندن تاریخ شاهنشاهی به تاریخ هجری شمسی و تعطیلی قمارخانهها و میخانهها در سراسر کشور و انحلال حزب رستاخیز بود. این اقدامات که تلاشی برای مهار انقلاب و ایجاد شکاف در صفوف انقلابیون بود با اعلامیههای هوشمندانه امام به شکست منتهی گردید و سرانجام نیز با سرکوب شدید مردم در روزهای 17 شهریور 1357- معروف به جمعه سیاه- چهرهی واقعی دولت شریف امامی را نشان داد. در یکی از اعلامیههای امام راجع به دولت آشتی ملی شریف امامی آمده است:
«در محیطی قمارخانهها را به خاطر احترام به اسلام میبندند که تمام مراکز فحشا به قوت خود باقی و بر خلاف مقررات اسلامی و آیات قرآنی، ستمکاری و قتل و غارت امری عادی برای دژخیمان شاه شده … در محیطی «حکومت آشتی ملی» را اعلام می کنند که توپها و تانکها و مسلسلها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی است که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است…»[1]
از جمله اقدامات صورت گرفته در دولت شریف امامی تلاش برای کنترل حضرت امام(ره) و دور کردن ایشان از ایران بود، به همین دلیل رژیم پهلوی که رابطهی خود را پس از قرارداد الجزایر با عراق بهبود بخشیده بود، از رژیم بعث عراق خواست که امام را از عراق اخراج کند. به این ترتیب رژیم بعث عراق فشارهای خود را بر حضرت امام افزایش داده و از ایشان خواست تا عراق را ترک کند. حضرت امام که فضای عراق را قابل تحمل نمیدید، تصمیم به ترک این کشور گرفت. از جمله کشورهایی که برای اقامت امام در نظر گرفته شده بود میتوان به برخی کشورهای اسلامی اشاره کرد که نهایتاً حضرت امام پاریس را انتخاب نمود. قبل از عزیمت امام به پاریس وی تا مرزهای کویت نیز حرکت کرد، اما به وی و همراهانشان که در نهایت سختی بودند، اجازه ورود به کویت داده نشد. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«به دنبال محدودیتهایى که از طریق دولت عراق براى روحاله خمینى فراهم شده، نامبرده روز 12 / 7 / 57 (2537 شاهنشاهى) از نجف به صوب «صفوان» واقع درمرز عراق و کویت حرکت و قصد داشته به کویت عزیمت نماید که مراتب قبلاً به استحضار رسیده است.
اطلاعات رسیده بعدى حاکیست، روحاله خمینى باتفاق همراهان خود در ساعت15:00 روز 12 / 7 / 57 به مرز «صفوان» وارد گردیده ولى مقامات دولت کویت از دادن ویزاى ورود به نامبرده و همراهانش به کویت خوددارى نمودهاند. روحاله خمینى به مقامات مرزى دولت کویت اظهارداشته: «فقط براى مدت چند روزقصد اقامت در کویت را دارد و سپس به سوریه عزیمت خواهد نمود.
مقامات مرزى دولت کویت بدواً با احترام با وى رفتار نموده و چون یادشده مصراً خواستار ورود به کشور کویت گردیده، مقامات مرزى کویت به خمینى اخطار نمودهاند که تحت هیچ شرایطى به نامبرده اجازه ورود به کویت داده نخواهد شد و چنانچه بیش از حد اصرار نماید، اتومبیل وى (خمینى) توقیف خواهد شد. روحاله خمینى پس از استماع اظهارات مقامات مرزى دولت کویت، به اتفاق همراهان خود «صفوان» را به قصد بندر بصره ترک نموده است.
ضمناً قصد ورود خمینى به کویت از طریق سفیر شاهنشاه آریامهر در کویت به اطلاع سفیر کشور مذکور در دربار شاهنشاهى که اکنون درکویت به سر میبرد، رسیده و سفیر کویت موضوع را به دفتر امیرکویت اطلاع داده و پس از مدت کوتاهى به سفیر شاهنشاه آریامهر اعلام کرده، امیرکویت از ورود خمینى به کویت اظهار بىاطلاعى کردهاند و به مقامات مسئول دستور دادهاند از ورود خمینى به کویت جلوگیرى نمایند.»[2]
حضرت امام در 19 مهر 1357 در نوفل لوشاتو شرح مهاجرت به پاریس را اینگونه بیان کرده است:
«من دیدم که ممکن است یک وقتی اینها به رفقای ما یک تعرضی بکنند و ما هم مکانی پیشمان مطرح نیست، ما میخواهیم کارمان را انجام بدهیم، بنا گذاشتم که برم به کویت و از آنجا بعد به یکی از ممالک اسلامی بروم. با اینکه ویزا هم داشتیم، در سرحد کویت باز دولت کویت مانع شدند از اینکه ما برویم. حتی اجازه اینکه ما برویم به فرودگاه از آنجا پرواز کنیم، آنقدر هم اجازه ندادند. باز برگشتیم به عراق. معلوم شد که خود آنها هم تفاهمی داشتند؛ منتظر ما بودند. همان جمعی که ما را آورده بودند باز آنجا ایستاده بودند. ما برگشتیم عراق و ما را بردند بصره و بعد از چندین ساعت بردند بغداد …»[3]
شریف امامی و مشاورین شاه، از ورود امام به پاریس استقبال کردند؛ چرا که به گمان آنها فضای باز کشورهای غربی باعث میشد تا جهانیان - به زعم آنها- با اندیشههای امام آشنا شده و به همین دلیل از ایشان فاصله بگیرند. به این ترتیب رژیم پهلوی عزیمت امام خمینی به پاریس را پایانی بر محبوبیت و نفوذ رو به فزونی ایشان در سراسر جهان میدانستند. این توطئهی رژیم به دلیل ماهیت انسانی و اسلامی اندیشههای امام به سرعت شکست خورده و به امام و انقلابیون این فرصت را داد که با رسانههای خبری و تصویری سراسر جهان بدون واسطه و محدودیت گفتگو کرده و بطلان هراس افکنی رژیم را ثابت کنند. از اواسط مهر ماه 1357 محل اقامت امام در نوفل لوشاتو در 15 کیلومتری پاریس به مهمترین کانون خبری جهان تبدیل شده و خبرگزاریها هر روز اندیشهها و مواضع سیاسی امام را به سراسر جهان مخابره میکردند. رژیم هنگامی به اشتباه خود پی برد که دیگر قادر به کنترل اوضاع نبود و تلاش آنها برای کنترل امام از طریق روابط سیاسی با کشورهای غربی نیز به نتیجه نرسید.
روند رویدادها در ماههای پس از انتقال امام خمینی به نوفل لوشاتو به این صورت بود که همهی گروهها و اقشار سیاسی و اجتماعی امام را به عنوان رهبر پذیرفته و با گسترش تظاهرات، شمارش معکوس برای سقوط رژیم به حرکت درآمده بود. روی کار آمدن دولت «غلامرضا ازهاری» رئیس ستاد مشترک ارتش را باید آخرین اقدام جدی رژیم برای مهار اعتراضات گستردهی کشور دانست. این انتصاب که به گمان رژیم و متحدان غربیاش میتوانست شعلههای انقلاب را در وحشت بر خورد شدید نظامیان مهار کند، پس از مدتی بیاعتباری خود را نشان داد و با صدور اعلامیههای امام و تظاهرات گستردهی مردم به شکست منتهی گردید. در خاطرات سولیوان - سفیر آمریکا در ایران - به سردرگمی و ضعف دولت ازهاری در برخورد با انقلابیون اشاره شده است. وی مینویسد:
«برای ملاقات با ازهاری به نخست وزیری رفتم و طبق معمول از پلههایی که به اطاق کار منتهی میشد بالا رفتم، … در گوشهای از اطاق چراغ روشنی به چشم میخورد و در آنجا با کمال حیرت ازهاری را دیدم که با یک پیژامه راه راه روی یک تختخواب سفری دراز کشیده است … یک کپسول بزرگ اکسیژن در کنار تخت دیده میشد و چهره رنگ پریده و رنجور ازهاری خبر از بیماری او میداد… ازهاری سکته کرده بود، اما این دلیل ملاقات نبود. ازهاری به سولیوان گفت که «در این شرایط کاری از او ساخته نیست… با تاکید و دستورات مکرر شاه درباره خودداری از شدت عمل حکومت نظامی به یک اسم بیمسمی تبدیل شده و توانایی استقرار نظم از وی سلب گردیده است… سربازان قریب 4 ماه است که در خیابانها هستند و روحیه آنها در این مدت به شدت تضعیف شده است… شما باید این مطلب را بدانید و آن را به دولت خودتان گزارش بدهید. شاه قدرت اراده و تصمیمگیری خود را از دست داده و این مملکت دارد از دست میرود. بلافاصله پس از مراجعت به سفارت جریان این ملاقات تکان دهنده را به واشنگتن مخابره کردم و در پایان گزارش خود نوشتم که به نظر من موضعی که در گزارش نهم نوامبر خود پیشبینی کرده بودم (سقوط دولت ازهاری) به حقیقت میپیوندد. دولت نظامی شکست خورده و سقوط شاه غیر قابل اجتناب به نظر میرسد.»[4]
به این ترتیب دولت غلامرضا ازهاری در دهم دی ماه 1357 استعفا داد. بنابر اسنادی که در همان زمان منتشر گردید، وی از مدتها قبل خروج سرمایههایش را از کشور آغاز کرده بود. در سندی از ساواک آمده است:
«در لیست جدیدی که افرادی که ارز از مملکت خارج نمودهاند نام تیمسار ازهاری که 150 میلیون ارز از ایران خارج نموده و همچنین نام شریف امامی و دکتر سجادی درج شده [است]»[5]
خروج شاه از کشور
پس از سقوط دولت ازهاری، برای همهی تحلیلگران مسائل ایران مسجل شده بود که رژیم پهلوی آخرین روزهای خود را میگذراند، آنچه که هنوز در مورد آن تردید وجود داشت چگونگی انتقال قدرت، ساختار ارتش، جایگاه امام در رژیم بعدی و … بود. در همین زمان دولت جیمی کارتر با ارسال «ژنرال رابرت هایزر» معاون نیروی هوایی آمریکا در اروپا به ایران در 14 دی ماه 1357 کوشید تا ضمن فراهم کردن زمینه حمایت ارتش از دولت بختیار، خروج شاه را نیز تسهیل کرده و شرایط ارتش را برای کودتای احتمالی مورد بررسی قرار دهد. در 15 دی ماه 1357 محمدرضا پهلوی که کاملاً کنترل ذهنی خود را از دست داده بود و به صورت روزانه با سفرای انگلیس و آمریکا ملاقات میکرد به دنبال فراهم کردن زمینههای خروجش از کشور بود. به گفتهی اسناد ساواک اوضاع کشور در این ماه بسیار بحرانی بود و مردم سراسر کشور هر روز بر ابعاد تظاهرات خود میافزودند. در همین زمان حضرت امام در مصاحبهای با خبرنگار تلویزیون سی بی اس آمریکا در 14 دی 1357 راجع به اینکه: آیا شما هیچ تصمیمی برای بازگشت به ایران در آینده نزدیک دارید؟ فرمودند: «تاکنون تصمیمی نگرفتهام.»[6] امام یک روز بعد در 15 دی 1357 در پاسخ به سوالی مشابه از سوی خبرنگار رادیو- تلویزیون کانال 2 آلمان فرمودند: «من هر وقت مقتضی بدانم به ایران میروم؛ چه دعوت بشود و چه دعوت نشود.»[7]
پس از استعفای ازهاری کمتر کسی حاضر به پذیرش منصب نخستوزیری بود. شاه از میان گزینههای محدودی که داشت از جمله دکتر غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی و شاپور بختیار، سرانجام با بختیار به سازش رسید. بختیار که کاملاً در جریان نقشه و اهداف آمریکا قرار داشت به مانند ژنرال هایزر تنها شرط خود برای پذیرفتن این منصب را خروج شاه از کشور اعلام کرد. به رغم مخالفت ارتش و برخی از مشاوران شاه چون هوشنگ نهاوندی و … در مورد خروج شاه از کشور، وی که پیشتر نیز در 25 مرداد 1332 کشور را ترک کرده بود، در حالی که کاملاً روحیهی خود را از دست داده بود، پذیرفت که کشور را ترک کند.
در 24 دی ماه 1357 خروج شاه از کشور حتمی شد و شورای سلطنت در حضور وی تشکیل جلسه داد. این شورا که یک روز قبل تشکیل شده بود، متشکل بود از 9 تن از شخصیتهای مهم سیاسی و لشکری رژیم پهلوی که ریاست آن را سید جلال تهرانی بر عهده داشت. تشکیل این شورا 2 روز پس از تشکیل شورای انقلاب اهمیت زیادی دارد و نشان دهد که محمدرضا به شدت نگران سقوط سلسلهی پهلوی بوده است. دو روز پس از اولین جلسه شورای سلطنت، محمدرضا پهلوی و همسرش فرح دیبا پس از آنکه مجلس سنا به نخستوزیری بختیار رأی اعتماد داد، کشور را به سمت مصر ترک کرد. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«برابر اعلام رادیو، ذات مبارک ملوکانه به اتفاق علیا حضرت شهبانوی ایران در ساعت 13:08 روز جاری تهران را به قصد جمهوری عربی مصر ترک فرمودند.» [8]
براساس اسناد ساواک در این روز موجی از شادی سراسر کشور را فراگرفته و مردم در سراسر کشور به جشن و پایکوبی پرداختهاند. در سندی از ساواک آورده است:
«ساعت 14 روز 26 / 10 / 57 بعد از اعلام مسافرت اعلیحضرتین به خارج از کشور در کلیه خیابانهای شهر اتومبیلها در حالی که چراغهایشان روشن بوده و بوق ممتد میزدند در حرکت و مردم در طول خیابانها دست به تظاهرات زده و ضمن دادن شعارهای ضد رژیم بین سربازان و مردم گل و شیرینی تقسیم مینمودند و به رقص و پایکوبی پرداخته بلافاصله نیروهای انتظامی مستقر در خیابانها جمعآوری گردیدند. تظاهرات فوق تا ساعت 20:00 کماکان ادامه داشت و در این تظاهرات پیکره میادین شهر ری، سپه، راه آهن، محسنی توسط متظاهرین پایین آورده شد.»[9]
امام خمینی یک روز پس از فرار شاه از کشور در پیامی تاریخی خطاب به ملت ایران فرمودند:
«فرار محمدرضا پهلوی را که طلیعه پیروزی ملت و سرلوحه سعادت و دست یافتن به آزادی و استقلال است به شما ملت فداکار تبریک عرض میکنم… اگرچه این ستمگر با دست آغشته به خون جوانان ما و جیب انباشته از ذخایر ملت از دست ما گریخت ولی به خواست خداوند متعال به زودی به محاکمه کشیده خواهد شد و انتقام مستضعفین از او گرفته خواهد شد… او رفت و به هم پیمان، اسرائیل- دشمن سرسخت اسلام و مسلمین- پیوست و جرایم و آشفتگیهایی را بر جای گذاشت که ترمیم آن جز به تائید خداوند متعال و همت همهی طبقات ملت و فداکاری اقشار کاردان و روشنفکران میسر نخواهد شد»[10]
حضرت امام که در نوفل لوشاتو اقامت داشت، چند روز پس از خروج شاه از کشور در 30 دی 1357 در پیامی برای ملت اعلام فرمودند که به زودی به آنها خواهند پیوست. در این پیام ضمن قدردانی از مردم به دلیل برگزاری باشکوه مراسم اربعین آمده است:
«اینجانب با تقدیم تشکرات صمیمانه به ملت عزیز تذکراتی را لازم میدانم:
1- اینجانب انشاء اله تعالی به زودی به شما میپیوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانه شما به رفع مشکلات کوشا بوده و با هم صدا و هم قدم شدن همه اقشار ملت بر فسادها غلبه کنیم. دوستان عزیز! خود را برای خدمت به اسلام و ملت محروم مهیا کنید، کمر به خدمت بندگان خدا که خدمت به خداست ببندید. من با توفیق خداوند تعالی پس از چند روزی در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما به سربازی خود ادامه خواهم داد.»[11]
در این زمان مهمترین اتفاقی که از نظر تبلیغاتی اهمیت بسیار زیادی داشت، اعلام انحلال شورای سلطنت از سوی رئیس آن سید جلال تهرانی بود. این شورا که کمتر از یک هفته از تاسیس آن میگذاشت با سفر رئیس آن سید جلال تهرانی به پاریس و پذیرفتن شرط امام(ره) برای ملاقات با او که استعفا و غیرقانونی خواندن شورای سلطنت بود، بازتاب بسیار زیادی در سراسر جهان داشت. این اقدام عملاً نشان داد که وفادارترین وابستگان رژیم نیز دیگر امیدی به بقای آن ندارند. سید جلال تهرانی در متن استعفا نامهی تقدیمیاش به امام نوشته است:
«یک شنبه 1 بهمن ماه 1357 هجری شمسی مطابق با 22 شهر صفر المظفر 1399 هجری قمری. قبول ریاست شورای سلطنت از طرف اینجانب فقط برای حفظ مملکت و امکان تأمین آرامش اجتماعی آن بود ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید. در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعاً تغییر یافت به طوری که برای احترام به افکار عمومی با توجه به فتوای حضرت آیتالله العظمی خمینی دامت برکاته مبنی بر غیرقانونی بودن آن شورا آن را غیرقانونی دانسته کنارگیری کردم…»
استعفای سید جلال تهرانی واکنش منفی بسیاری از طرفداران رژیم از جمله علی امینی، عباس قره باغی و … را به دنبال داشت، و اختلافات میان آنها را عمیقتر کرد. از این زمان ضرورت بازگشت امام(ره) در میان همهی اقشار جامعه بیش از پیش احساس میگردید. شاپور بختیار پس از خروج شاه از کشور کوشید تا با انجام مذاکره با گروههای سیاسی، ضمن بدست آوردن زمان، موقعیت خود را نیز مستحکم کند. وی در واکنش به بازگشت امام(ره) رویهی متزلزلی در پیش گرفت، ابتدا اعلام کرد که تابع قانون بوده و هیچ محدودیتی برای ورود امام(ره) وجود ندارد، اما کمی بعد به بهانههای مختلف از جمله جلوگیری از بیقانونی و قادر نبودن به تأمین امنیت جان امام بازگشت ایشان را به تأخیر انداخت. پس از انتشار خبر بازگشت قریب الوقوع امام به کشور، بختیار در 4 بهمن با بستن فرودگاه مهرآباد مانع از بازگشت امام به کشور شد.[12]
در روز ششم بهمن در سراسر کشور اخباری منتشر شد که امام دو روز بعد، یعنی در 8 بهمن وارد کشور خواهد شد. مقاومت دولت بختیار برای جلوگیری از ورود امام باعث شد که در این روز در تهران تظاهرات مختلفی صورت گرفته و علماء و روحانیون سراسر کشور نیز نسبت به آن واکنش نشان دهند.
امام در سخنرانی 5 بهمن 1357 نیز با اشاره به بسته شدن فرودگاهها، به ملت نوید بازگشت در 8 بهمن را داده بود. در بخشی از این پیام آمده است:
«از اینکه ایادی اجانب، فرودگاههای سراسر ایران را به روی من بستهاند، به ناچار تصمیم گرفتم که روز یکشنبه 29 صفر [8 بهمن] به کشور برگشته و چون سربازی در کنار شما به مبارزه علیه استعمار و استبداد تا پیروزی نهایی ادامه دهم.»[13]
براساس اسناد ساواک، در شعارهای مردم در این روزها درخواست بازگشت امام(ره) تجلی بسیار زیادی دارد. از جمله شعارهای این روزها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«اگر امام فردا نیاید میکشیمت بختیار، خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه توست، وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد، اگر فردا آقا نیاد مسلسلها از قم میآید…»[14]
شور و شعف مردم از بازگشت امام، به شرکت در تظاهرات و طرح شعارهای مختلف محدود نمیشد، آنها از اوایل بهمن خود را برای استقبال از امام آماده کرده و با ایجاد کمیتههای استقبال زمینههای استقبال گسترده از امام(ره) را فراهم میکردند. در سند زیر این موضوع به خوبی انعکاس یافته است:
«1- به دنبال انتشار خبر مراجعت آیت اله خمینی طرفداران وی در قم اقدام به تشکیل ستاد عملیاتی برای فراهم نمودن مراسم استقبال از خمینی نموده اند و اعلامیه ای نیز در این مورد از طرف شیخ محمد یزدی یکی از طرفداران خمینی انتشار یافته است. ضمناً گفته میشود در نظر دارند برای تکمیل کادر انتظامی جمهوری اسلامی عدهای بالغ بر دو هزار نفر از کسانی که قبلاً خدمت وظیفه را به خصوص با درجه افسری انجام دادهاند و عدهای از طلاب پذیرفته شده و در صورت لزوم این عده برای دیدن آموزش های لازم به تهران اعزام خواهند شد.»[15]
در سند دیگری در همین مورد آمده است:
« 1-بعدازظهر روز جاری اطلاعیه استنسیل شده شماره 2 از طرف ستاد عملیاتی استقبال از خمینی در قم انتشار و طی آن ضمن دعوت از ادباء، نویسندگان، نقاشان، مترجمین، عکاسان و فیلمبرداران جهت همکاریهای لازم از تعدادی جوانان واجد شرایط نیز خواستار شده که برای عهده دار شدن امور انتظامات در شهر قم همکاری نمایند.
2- اعلامیهای از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به تاریخ 3 / 11 / 57 منتشر و طی آن به مستقبلین آیتالله خمینی که عازم تهران هستند توجهات زیر داده شده است.
الف- حرکت مستقبلین به صورت کاروانی و دست جمعی انجام پذیرد.
ب- پلاکاردها و پرچمها معرف حکومت جمهوری اسلامی و شهرستان مربوطه باشد.
پ مستقبلین از نظر خوراک و پوشاک [نیازهای] خود را شخصاً تامین نمایند.
ت مستقبلین نسبت به تهیه بلندگو و رادیو شخصاً اقدام نمایند…»[16]
در 7 بهمن «آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی» با صدور اعلامیهای از اینکه فرودگاه مهرآباد به منظور ممانعت از ورود امام بسته شده است، ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف خشونتها در کشور گردید.[17] اسناد ساواک نشان میدهد که در این روز در اکثر شهرهای کشور تظاهرات گستردهای از سوی اقشار مختلف مردم در حمایت از بازگشت امام صورت گرفته است. در 7 بهمن که برابر با 28 صفر بود، خشونتهای رژیم به اوج خود رسید. در سند زیر به سرکوب تظاهرکنندگان اشاره شده است:
«روز 7 / 11 / 1357 به مناسبت رحلت پیغمبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) گروههایی از طبقات مختلف مردم در اکثر شهرهای ایران بطرفداری آیتاله خمینی به تظاهرات و راهپیمائی خیابانی مبادرت کرده اند.
در برخی از شهرها منجمله رشت و گرگان راهپیمائی های مذکور به خشونت گرائید که منجر به درگیری بین مامورین انتظامی و راه پیمایان گردیده است.
مامورین انتظامی به منظور متفرق کردن تظاهر کنندگان اقدام به تیراندازیهای هوائی و استفاده از گاز اشک آور نموده که در نتیجه عدهای در دو شهر مذکور کشته و مجروح گردیدهاند.»[18]
تحصن در دانشگاه تهران
اوج مخالفتها و اقدامات علیه بستن فرودگاهها در 8 بهمن 1357 صورت گرفت. یک روز قبل، جامعه روحانیت تهران و مدرسین حوزه علمیه قم که در محل کمیته استقبال در مدرسه رفاه گرد آمده بودند، تصمیم گرفتند که از صبح 8 بهمن در مسجد دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاهها تحصن کنند. تحصن در ابتدا با حضور 4 تن آغاز شد، اما به تدریج بر تعداد آنها افزوده شد، به طوری که در ساعت 10 همان روز تعداد به صد نفر رسید. به تدریج اقشار مختلف مردم نیز به متحصنین پیوسته و در روز دوم تعداد آنها به بیش از 500 نفر رسید. علمای سراسر کشور نیز به حمایت از این تحصن پرداخته و با صدور بیانیههایی خواستار پایان بخشیدن به تعطیلی فرودگاهها شدند. دو روز پس از آغاز تحصن روحانیون در دانشگاه تهران، سرانجام رژیم که قادر به کنترل اوضاع نبود اعلام کرد که از روز دهم بهمن فرودگاههای کشور باز است.[19]
واکنش مردم به انتشار خبر بازگشت امام خمینی
روز 11 بهمن 1357 خبر بازگشت قطعی امام منتشر گردید. پس از اعلام رسمی تاریخ حرکت امام(ره)، شهید دکتر محمد مفتح که سخنگوی روحانیت مبارز کشور رود، در گفتگویی با روزنامه کیهان راجع به مراسم استقبال از امام و برنامههای تدارک دیده شده در این زمینه گفتند:
«با اعلام رسمی تاریخ حرکت حضرت آیتالله خمینی به تهران آقای دکتر مفتح سخنگوی روحانیت مبارز تهران امروز (11 / 11 / 57) به کیهان گفت: امام خمینی در مورد تدارک مراسم استقبال گفته اند: من یک طلبه ام و در مراسم استقبال تشریفات باید هر چه کمتر باشد. من می خواهم با مردم باشم؛ بنابراین از [هزینههای] تشریفاتِ استقبال کم کنید. آیتالله مفتح اضافه کرد :در اجرای دستور امام خمینی کمیته برگزاری مراسم استقبال کوشیده است از هرگونه تشریفات خودداری کند. از نظر رعایت نظم برای استقرار گروههای مختلف مردم در مسیر فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا پیش بینی هایی به عمل آمده است. منابع آگاه اضافه کردند که حضرت آیت الله العظمی به احتمال فراوان در مقابل دانشگاه تهران به احترام روحانیت و دانشگاهیان که در این محل مستقر خواهند بود سخنرانی ایراد خواهند کرد. دکتر مفتح در مورد اقدامات امنیتی اظهار داشت: همان طور که قبلاً نیز گفته شده امام خمینی احتیاج به مأمور برای حفظ جانشان ندارند و خداوند حافظ ایشان است. اما برای حفظ انتظامات و نظم در مراسم استقبال، 50 هزار نفر تعیین شدهاند که با توجه به طول مسیر حفظ نظم را بر عهده خواهند گرفت .آیتالله العظمی پس از سخنرانی در بهشت زهرا به طرف اقامتگاهی که برای ایشان در نظر گرفته شده است حرکت خواهند کرد و در محل فعلی مدرسه رفاه مستقر خواهند شد... دکتر مفتح اضافه کرد امام خمینی اصرار دارند که در جنوب تهران اقامت کنند و با وجودی که خانههای متعددی در شمال تهران مهیای پذیرایی از رهبر انقلاب ملت ایران وجود داشت، معذالک به اصرار ایشان محل اقامت موقت شان در تهران در جنوب شهر تعیین شد.»[20]
حضرت امام نیز در همین روز در پیامی ضمن تشکر از دولت و ملت فرانسه خود را برای بازگشت تاریخی به کشور آماده فرمودند. در پیام امام آمده است:
«در این موقع که پس از چهارماه توقف پرحادثه در خاک فرانسه، برای خدمت به وطنم میخواهم اینجا را ترک کنم، لازم میدانم از دولت فرانسه که وسایل امنیت و آزادی بیان را برای اینجانب مهیا نمود، و از اهالی محترم که با حس انسان دوستی علاقهی خود به آزادی و استقلال کشور ایران اظهار داشتند تشکر کنم…»[21]
پس از انتشار این خبر مردم سراسر کشور اعم از زن و مرد دست به کار شده و خود را آماده استقبال از امام کردند. به گفتهی اسناد ساواک «تعدادی زن و دختر نظافت مسیر حرکت خمینی را از میدان شهیاد تا 24 اسفند به عهده گرفته و مشغول نظافت میباشند.»[22]
وابستگان رژیم پهلوی نیز در اقدامی متقابل در سطح تهران به مانور نظامی پرداخته و با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم پرداختند. در گزارشی از روزنامه آیندگان در این مورد آمده است:
«در این کارناوال نظامی که از صبح شروع شده بود کامیونهای پر سرباز و تانکها و سلاحهای مدرن را ارتش درست روز قبل از ورود آیتالله خمینی به معرض نمایش خیابانی گذاشت…» [23]
در گزارش دیگری در همین روز از روزنامه «تهران مصور» به این زورآزمایی رژیم اشاره شده و در همان حال از همراهی اکثر نیروهای ارتش با مردم سخن رفته است:
«نیروهای نظامی با مسلسل و تفنگ و خودروهای بزرگ و کوچک میدان را اشغال کردهاند. مأموران امروز جدیتر به نظر میرسند. برخلاف روزهای پیش کمتر با مردم حرف میزنند. قرار است فردا آیتالله خمینی با یک هواپیمای فرانسوی وارد خاک وطن شود. نیروهای نظامی برای اثبات حضور خویش مانور میدهند… بعضی از سربازها خجالت میکشند به مردم نگاه کنند.»[24]
ورود امام(ره) به کشور پس از سالها تبعید
حضرت امام پس از 14 سال دوری از کشور سرانجام در صبح روز 12 بهمن 1357 وارد کشور شد، در حالی که بیش از چند میلیون نفر در تهران به استقبال ایشان آمده و مردم سراسر کشور نیز اخبار آن را دنبال میکردند. سند زیر از ساواک به این روز تاریخی اشاره دارد:
«در ساعت 09:36 روز 12 / 11 / 1357روحاله خمینی به وسیله یک هواپیمای ایرفرانس وارد فرودگاه تهران گردیده و در فرودگاه آیتاله طالقانی [آیتالله مطهری] در داخل هواپیما بنام برده خیر مقدم گفت، سپس خمینی به وسیله یک دستگاه اتومبیل بنز رهسپار بهشت زهرا گردید. در مسیر حرکت نامبرده جمعیتی در حدود یک میلیون نفر اجتماع کرده بودند که وی پس از طی مسیر در ساعت 13:15 وارد بهشت زهرا شد و طی نطق کوتاهی از روحانیون، دانشجویان، کسبه، جوانان، بازاریان، دانشگاهیان، استادان، قضات و وکلا و طبقات مختلف تشکر کرده و سپس نماز جماعت برگزار گردید و بعد از آن خمینی نطق مفصل خود را ایراد که خلاصه آن بشرح زیر میباشد.
.... وکلای مجلسین غیر قانونی میباشند چون ملت از اینها اطلاعی ندارند و دولت فعلی هم میداند که غیر قانونی میباشد من خودم دولت تشکیل میدهم که در این موقع مردم هورا میکشند .ضمناً تا تشکیل مجلس مؤسسان نهضت ادامه دارد از ارتش تقاضا دارد که به ما ملحق شود و تحت نظر آمریکائیها نباشد و همانطوری که نیروی هوابرد و قسمتی از نیروی زمینی به ما ملحق شده و ما هم با آغوش گرم آنها را قبول کردیم بقیه به ما بپیوندند.
بعداً با صدای بلند گفته است ما شاپور بختیار را محکوم خواهیم کرد و جمعیت حاضر دستهای خود را بلند کردند و گفتند صحیح است .
برابر اطلاع واصله روحالله خمینی در ساعت 15:30 به وسیله هلیکوپتر بهشت زهرا را ترک و در بیمارستان پهلوی بزمین نشست و پس از عیادت از بیماران به وسیله یک پژوی سفید رنگ عازم منزلش گردید.»[25]
علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود مینویسد: «مرحوم مطهری از طرف جامعه روحانیت به عنوان خیر مقدم به امام داخل هواپیما رفت.»[26] آقای طاهری خرم آبادی نیز در خاطرات خود در این مورد مینویسد:"از قبل برنامه اینگونه تنظیم شده بود که حاج احمد آقا، آقای پسندیده را برای استقبال به داخل هواپیما ببرند. البته آقای مطهری هم رفته بودند[27]." مرحوم حاج سید احمد خمینی هم از آن لحظه چنین یاد کرده است:«در ایران قرار شد که من اول پیاده شوم و وضع سالن را ببینم که چه جوری است .آمدم پایین و دیدم و بعد با آقای عمو، آیتاله پسندیده ) برگشتیم به داخل هواپیما و به همراه امام پیاده شدم." ( [28]
آقای محسن رفیق دوست نیز که در این روز حضور داشت در این باره میگوید:
«همان زمان که من ماشین (بلیزر) را میآوردم دیدم که امام و حاج سید احمد آقا سوار یک بنز شدند که مال نیروی هوایی بود. بلافاصله رفتم و ضمن عرض ادب گفتم که آقا شما قرار است در این ماشین بنشینید .آقا فرمودند: چه ضرورتی دارد؟ عرض کردم که این ماشین کوتاه است و جمعیت زیاد. بنابراین ما یک ماشین بلند برای شما در نظر گرفته ایم که مردم بتوانند شما را ببینند. در همین هنگام شهید عراقی به کمکم آمدند و به امام گفتند: آقا شما تشریف بیاورید عقب این ماشین (بلیزر) سوار شوید. بنابراین امام از آن ماشین پیاده شدند و در ماشین ما نشستند."[29]
خودروی حامل امام در راه بهشت زهرا به واسطه انبوهی جمعیت و حرکت غیر عادی، خراب میشود .بخشی از راه فرودگاه تا بهشت زهرا را امام و حاج احمد آقا با هلی کوپتر میروند. در بازگشت امام(ره) با یک دستگاه آمبولانس به بیابانهای اطراف بهشت زهرا میرود و در آنجا بار دیگر با هلیکوپتر به سمت بیمارستان هزار تختخوابی پرواز میکنند.
حاج احمدآقا در این مورد می گوید: «مسألهای که در این حال برای ما مطرح شد این بود که حالا کجا برویم؟ آیا به فرودگاه مهرآباد برویم؟ تصمیم بر این شد و رفتیم ولی دیدیم هنوز جمعیت در فرودگاه و میدان آزادی موج می زند. بنا شد برویم جلوی بیمارستان امام خمینی. توی هلیکوپتر من از امام پرسیدم حالتان چطور است! گفتند: هیچ خوب نیست. در نتیجه فشار جمعیت امام حالشان بد شده بود. وقتی هلیکوپتر در محوطه بیمارستان فرود آمد کارکنان بیمارستان به خیال این که بیماری آوردهاند به طرف هلیکوپتر دویدند .در این بین با امام روبرو شدند و نمیدانستند چه بکنند. یکی از دکترهای بیمارستان ماشین خودش را که یک پژو بود آورد و ما توی آن نشستیم و رفتیم.»[30]
از رویدادهای هیجان انگیز 12 بهمن که مردم را به شدت در سراسر کشور نگران میکرد، قطع پخش برنامه مراسم بازگشت امام به کشور از طریق تلویزیون بود. براساس گزارشهای موجود در این روز اختلاف زیادی میان طرفداران انقلاب و طرفداران رژیم در صدا و سیما وجود داشته است و نهایتاً با ورود نیروهای نظامی به استودیو از پخش برنامهی ورود امام به کشور جلوگیری میشود.[31] در سندی از ساواک گزارش مفصلی از پخش برنامه تلویزیونی استقبال از امام آمده است:
«به منظور پخش مراسم ورود آیتاله خمینی بایران و استقبال از مشارالیه، بین تعدادی از کارکنان اعتصابی سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران و گردانندگان فعلی این سازمان توافق میگردد که واحدهای سیار تلویزیون متشکل از اعتصاب کنندگان جهت ضبط و ارسال تصویر به فرودگاه رفته و موافقان دولت که در مرکز پخش تلویزیون مستقر میباشند پس از دریافت تصویر و بررسی آن با 15 دقیقه تاخیر به پخش برنامه مبادرت نمایند و نیز طبق توافق در ابتدای برنامه مزبور سرودهای شاهنشاهی و ایران زمین پخش گردد. متعاقب این توافق روز جاری هنگامی که کلیه امکانات برای ضبط و پخش مراسم آماده بود، تعدادی از اعتصاب کنندگان سازمان مزبور به مرکز پخش حمله و با بیرون راندن مسئولان، پخش برنامه را خود بر عهده میگیرند و سرودهای شاهنشاهی و ایران زمین را نیز از ابتدای برنامه حذف میکنند. در این موقع که قسمتی از مراسم ورود آیت اله خمینی پخش شده بود کارکنان موافق دولت مجدداً با حمله به این افراد کنترل مرکز یاد شده را در اختیار گرفته و به تلافی عدم پخش سرودهای مذکور برنامه را قطع و با پخش سرود شاهنشاهی و توضیح اینکه دستگاههای سیارضبط تصویر دارای نقص فنی شده و ارتباط برقرار نیست به برنامه خاتمه میدهند.»[32]
پی نوشتها:
[1] . صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، جلد 3، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 451-.450
[2] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 12، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، صص 362-361.
[3] . صحیفه امام، جلد 1، پیشین، ص 510-502.
[4] . خاطرات سولیوان، ص 151.
[5] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 21، پیشین، ص 12.
[6] . صحیفه امام، جلد5، پیشین، ص 337.
[7] . همان، ص 345.
[8] . سند مورخه 26 / 10 / 1357، جلد 24، از مجموعه اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، ص 116.
[9] . سند مورخه 26 / 10 / 1357، جلد 24، از مجموعه انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 124.
[10] . صحیفه امام، جلد5، پیشین، ص 487-486.
[11] . صحیفه امام، جلد 5، پیشین، ص 502-501.
[12] . روزنامه خراسان، 6 / 11 / 57 و سند مورخه 4 / 11 / 57، جلد 24 از مجموعه انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[13] . صحیفهی امام، جلد 5، پیشین.
[14] . (سند مورخه 7 / 11 / 1357 از بولتنهای ساواک راجع به شعارهای مردم در این روز) انقلاب اسلامی جلد 25، پیشین، ص 28-27.
[15] . سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[16] . سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[17] . آیتالله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، جلد3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[18] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 25، پیشین.
[19] . همان.
[20] . کیهان، ش 10626، ص 2.
[21] . صحیفه امام، جلد6 ، پیشین، ص 6.
[22] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 25، پیشین، ص 195.
[23] . آیندگان، شماره 3278، ص 1و 2.
[24] . ش 5، ص 14 و 15.
[25] . سند در انتهای همین مقاله آمده است. همچنین برای مشاهده متن سخنرانی امام ر.ک: صحیفه امام، جلد 6، پیشین.
[26] . خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری، ص 153.
[27] . خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی، ص 287.
[28] . مجموعه آثار، یادگار امام… ج 1، ص 55.
[29] . خاطرات محسن رفیق دوست، ص 142.
[30] . مجموعه آثار، یادگار امام، جلد 1، پیشین.
[31] . روزنامه کیهان، ش 10627، ص 2.
[32] . سند در انتهای همین مقاله آمده است.