19 فروردین سالگرد رحلت عالم مبارز، مرحوم آیت‌الله هادی باریک‌بین


15 فروردين 1402


چکیده:

در مبارزات انقلابی مردم شهر قزوین در دهه‌های چهل و پنجاه، مرحوم آیت‌الله هادی باریک‌بین یکی از برجسته‌ترین چهره‌هاست؛ روحانی شجاعی که در راه نهضت امام خمینی حتی طعم تبعید از شهر و دیار خود را هم چشید. فعالیت‌های مبارزاتی وی در آن سال‌ها منجر شده بود تا ساواک رفت و آمدها و حتی مکالمات تلفنی او را نیز ثبت و ضبط کند. به این ترتیب پرونده وی در این سازمان اسناد زیادی را شامل می‌شود. با مرور این اسناد می‌توان تنها به گوشه‌ای از مبارزات آیت‌الله که از چشم ساواک دور نمانده است، پی برد.

 

مقدمه

صبح روز شنبه نوزدهم فروردین‌ماه 1396، در یکی از بیمارستان‌های شهر قزوین، آیت‌الله هادی باریک‌بین در حالی چشم از جهان فروبست که کارنامه‌ای درخشان از مبارزه در سال‌های پیش از انقلاب و فعالیت سیاسی در سال‌های پس از انقلاب داشت. در این مجال بر اساس اسناد ساواک به فعالیت‌های مبارزاتی مرحوم آیت‌الله باریک‌بین در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب پرداخته می‌شود. این دوره البته تنها نیمی از فعالیت‌های سیاسی آن مرحوم را در برمی‌گیرد و بررسی فعالیت‌های پس از انقلاب وی که امامت جمعه شهرستان قزوین و نمایندگی مجلس خبرگان رهبری گوشه‌ای از آن‌هاست، فرصتی دیگر می‌طلبد.

 

از ارتباط با امام خمینی تا حساسیت ساواک

مرحوم آیت‌الله شیخ هادی باریک‌بین حداقل از آغاز نهضت امام خمینی در سال 1342، نسبت به امام علاقه و ارادت داشت. برای همین بود که او در روزهای بعد از واقعه 15 خرداد، به همراه حدود شصت نفر دیگر از طلاب حوزه علمیه قزوین، دست به قلم برده و پای نامه‌ای را امضا کرد که خطاب به امام خمینی(ره) نوشته شده بود. امضاکنندگان در این نامه کوتاه، هم پی‌گیر سلامت امام بودند و هم اشتیاق قلبی خود را برای دیدار ایشان نشان می‌‌دادند.[1]

بر اساس یکی از اسناد سال 1345 ساواک، امام خمینی خطاب به آیت‌الله باریک‌بین نامه‌ای می‌نویسد که در آن به او اجازه می‌دهد به عنوان نماینده ایشان تصدی امور شرعی و مالی مقلدین را به انجام برساند. متن نامه که در خرداد سال 1345 صادر شده به قرار زیر است:

«بعد الحمد و الصلوه، جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه الاسلام آقای حاج شیخ هادی باریک‌بین قزوینی- دامت تاییداته- از قبل حقیر مجازند در تصدی امور حسبیه و شرعیه که در زمان غیبت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاه الاحتیاط» و نیز مجازند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل: زکوات و مجهول المالک و صرف آن در مَحالِ مقرره، و نیز مجازند در اخذ سهم مبارک امام- علیه‌السلام- و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد و صرف ثلث از بقیه را در مصارف مقرره شرعیه و علو کلمه اسلام و ایصال دو ثلث را نزد اینجانب برای صرف در حوزه‌های علمیه...» طبق توضیحی که مأموران ساواک بر این نامه نوشته‌اند، چنین برمی‌آید که شیخ هادی باریک‌بین اواخر سال 1344 به شکل قاچاقی، به نجف رفته و با امام دیداری داشته است.[2]

اسناد به جا مانده از ساواک، حکایت از آن دارد که فعالیت‌های آیت‌الله باریک‌بین در دهه چهل، این سازمان را حساس کرده و او را زیر نظر داشتند. در یکی از این سندها در تیرماه 1345 از ساواک قزوین خواسته شده تا اطلاعاتی درباره فعالیت‌های آیت‌الله ارائه کند. در پاسخ این درخواست، ساواک قزوین، او را امام جماعت مسجد آقاکبیر قزوین معرفی می‌کند که در سابقه‌اش شاگردی امام در قم دیده می‌شود و با شیخ حسن روئین معروف به شالّی(از مبارزان دوره نهضت امام خمینی که پس از انقلاب، نمایندگی مجلس خبرگان و امامت جمعه شهرستان تاکستان را تجربه کرد) در ارتباط است. ساواک به این اندازه راضی نبود و مدیر کل اداره سوم این سازمان بار دیگر در مردادماه همان سال، از ساواک قزوین کنترل آیت‌الله باریک‌بین و تهیه بیوگرافی او را می‌خواهد.[3]

طبق گزارشی از ساواک، از اوایل سال 1348، کانونی مذهبی به نام «کانون ناشرین حق» در قزوین شکل گرفت که آیت‌الله باریک بین از مؤسسان و رهبران آن بود. در این کانون جوانان حدود 14 تا 17 سال گرد هم می‌آمدند و از مباحثی مانند تفسیر قرآن بهره می‌بردند. حاشیه‌ای که رئیس امنیت داخلی ساواک بر این گزارش نوشته، حکایت از تلاش این سازمان برای پی بردن به ماهیت کانون دارد؛ چرا که مـأموران ساواک با توجه به جوانی اعضای این کانون، احتمال می‌دادند که در پوشش تفسیر قرآن، از آنها بهره‌برداری سیاسی شود. اسناد دیگری نیز از ساواک به جا مانده که تأییدی بر حساسیت این سازمان به فعالیت‌های کانون ناشرین حق است.[4]

در سال 1349، ساواک قزوین در گزارشی از چند نفری نام می‌برد که پس از فوت آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم در زمینه انتخاب امام خمینی به عنوان مرجع تقلید، فعالیت‌هایی داشتند و آیت‌الله هادی باریک‌بین یکی از آن‌ها بود. همچنین در سندی دیگر مربوط به همان سال گزارش شده که ایشان، مقدار زیادی پول جمع‌آوری کرده و قصد ارسال آن را به عراق داشت. با توجه به سابقه آیت‌‌الله باریک بین، ساواک چنین اقدامی را در حمایت از امام، تفسیر می‌کند.[5]

 

از یاری مبارزان تا ممنوع‌الخروجی

در سال 1351، صندوق قرض‌الحسنه‌ای به پیشنهاد آیت‌الله سیدجلیل زرآبادی و با نظارت آیت‌الله باریک‌بین در قزوین راه افتاد. ساواک به این صندوق به دیده تردید نگاه می‌کرد و چنان‌که در یکی از گزارش‌هایش آمده، آن را مجالی برای جمع‌آوری سرمایه و کمک به نیازمندان مقلد امام خمینی دانسته است.[6]

آیت‌الله باریک بین در آن سال‌ها در زمینه یاری مبارزان، فعالیت‌های دیگری نیز داشت و طبق اسناد، برای رهایی برخی از مبارزان و محکومان از سوی رژیم، اقداماتی انجام داده است.[7]

ردپای فعالیت‌های مبارزاتی آیت‌الله هادی باریک‌بین را در اسناد دیگر ساواک هم می‌توان یافت. به عنوان مثال در یکی از اسناد این سازمان مربوط به سال 1353، از آیت‌الله به عنوان پیش‌نماز مدرسه شیخ‌الاسلام قزوین نام برده شده که در این مدرسه جلساتی تشکیل داده و در آن‌ها در اصطلاح این سازمان مطالبی «برخلاف مصالح کشور» مطرح ‌شده؛ برای همین، ساواک این جلسات و اجتماع‌ها را مشکوک خوانده است.[8] بر اساس گزارش‌ها، این جلسات در سال 1354 هم تداوم داشت. به عنوان نمونه یکی از مأموران ساواک گزارشی از سخنرانی شیخ هادی در تیرماه آن سال ارائه کرده که در آن به موضوع اقتصاد اسلامی پرداخته شده است. آیت‌الله در این سخنرانی، جنگل‌ها، زمین‌های زراعی، نیزارها، معادن و ثروت‌های زیرزمینی و زیردریایی را زیربنای اقتصاد اسلام و بر اساس روایت قرآن، انفال خوانده است؛ یعنی متعلق به امام عصر. او امام را کسی دانسته که خیر مردم را می‌خواهد و هر کاری که می‌کند، برای مردم است، منافع خود را در نظر نمی‌گیرد و برای پیشبرد مقاصد اسلامی و رفاه حال اجتماعی از این ثروت بی‌کران استفاده می‌کند. آیت‌الله بر اساس قرآن به این جا می‌رسد که اگر چنین سرمایه‌هایی در دست اسلام قرار می‌گرفت، تمام افراد دنیا خوشبخت می‌شدند. وی این را نیز اضافه می‌کند که هنگام غیبت امام، تمام ثروت‌هایی که به او تعلق می‌گیرد، به جانشینانش واگذار می‌شود.[9]

ساواک در همان سال گزارشی از جلسه تعدادی از روحانیان سرشناس قزوین ارائه می‌کند که هدف از تشکیل آن تصمیم‌گیری درباره چگونگی موضع‌گیری در مقابل حزب رستاخیز بود. آیت‌الله باریک‌بین و آیت‌الله سیدعباس ابوترابی‌فرد(پدر آزادۀ جانباز مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد) در آن جلسه چنین اظهار نظر کردند که با توجه به فتاوای آیات عظام سیدمحمد هادی میلانی و سیدمحمدرضا گلپایگانی و اعلامیه مفصل امام خمینی در این ‌باره، اگر گروه آن‌ها (هیئت علمیه قزوین) با حزب رستاخیز مخالفتی نمی‌کند، حداقل مهر سکوت به لب بزند. در حاشیه این گزارش، از این دو نفر به عنوان کسانی یاد شده است که بیش از سایر افراد آن گروه، به امام خمینی معتقد هستند.[10] با توجه به همین ارتباط آیت‌الله با امام خمینی، ساواک در همان سال 54، وی را در کنار تعدادی دیگر از روحانیان، ممنوع‌الخروج کرد.[11]

رژیم پهلوی در روزهای 21 فروردین و 15 بهمن، به مناسبت جان سالم به در بردن محمدرضا شاه از دو سوءقصد در سال‌های 1344 و 1327، هر سال مراسمی برگزار می‌کرد. طبیعی است که مخالفان رژیم در این مراسم حاضر نمی‌شدند. ساواک هم که به چنین مساله‌ای حساس بود، در سال 1356، در یک گزارش، لیستی از افرادی را منتشر کرد که در این مراسم شرکت نمی‌کنند و از شیخ هادی باریک‌بین هم به عنوان یکی از این افراد نام برده شده است.[12]

 

از تحریم خواندن نماز جماعت تا تبعید

پس از انتشار مقاله معروف 17 دی 1356 در روزنامۀ اطلاعات، سیر حوادث منجر به وقوع انقلاب اسلامی جانی دوباره گرفت. در این مقاله یکی از وابستگان رژیم پهلوی با نام مستعار رشیدی مطلق، امام خمینی و روحانیت انقلابی را مورد اهانت قرار داد. این اهانت واکنش‌های شدید و حوادث متعددی را در پی داشت. نخستین واکنش از سوی مردم بیدار و همیشه در صحنه قم در 19 دی بود که منجر به شهادت و زخمی شدن تعدادی از معترضین گردید. آیت‌الله باریک بین و تعدادی دیگر از پیش‌نمازان مساجد قزوین، برای حمایت از تظاهرات قم، چند روزی از خواندن نماز جماعت امتناع کردند. روحانیان قزوین در این زمینه اعلامیه‌ای هم منتشر کردند که شیخ هادی یکی از امضا کنندگان آن بود.[13]

قیام 29 بهمن تبریز که به مناسبت بزرگداشت چهلم شهدای حادثه قم رخ داد، کشته و زخمی‌هایی را بر جا گذاشت. در همین رابطه ساواک در گزارشی با نام بردن از آیت‌الله باریک‌بین، او را از روحانیان افراطی خوانده که قصد داشته مجالسی را برای چهلم شهدای حادثه تبریز برپا کند. طبق گزارشی دیگر با توجه به این‌که آیت‌الله، در منطقه تحریکاتی داشته و اعلامیه‌هایی بین نمازگزاران توزیع کرده، به شهربانی قزوین دستور داده شده تا وی را به کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی احضار کنند.[14] حاصل پی‌گیری‌ها و نامه‌نگاری‌های بعدی، تصویب تبعید آیت‌الله باریک‌بین به سردشت بود. در اردیبهشت 1357، از شهربانی قزوین به شهربانی شهرستان سردشت چنین مخابره شد: «موضوع: شیخ هادی باریک‌بین فرزند ابوالقاسم؛ برابر گزارش یگان وابسته یاد شده بالا که یکی از روحانیون افراطی منطقه می‌باشد اخیرا برابر رأی کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی این شهرستان به اتهام ایجاد اغتشاش و تبلیغات اخلالگرانه به مدت 18 ماه اقامت اجباری در آن شهرستان محکوم و رأی صادره مورد موافقت استانداری محل واقع گردیده است...»[15] تبعید آیت‌الله در همین اردیبهشت رنگ واقعیت به خود گرفت و او البته به طور رسمی نسبت به صدور این حکم اعتراض کرد که نتیجه‌ای به دنبال نداشت. در پی این اقدام، اهالی قزوین اعلامیه‌های تندی را تهیه و امضا کردند که در آنها به تبعید آیت‌الله اعتراض شده است.[16] یکی از سندهای ساواک خبر از دستگیری چند نفری می‌دهد که در تیرماه برای ملاقات شیخ هادی عازم سردشت بودند و همراه خود تعدادی اعلامیه و نوار کاست داشتند.[17] پس از گذشت پنج ماه از تبعید آیت‌الله، طبق خبری که در روزنامه کیهان مورخ دوازدهم مهر سال 57 به چاپ رسید، نام‌برده در رسیدگی پژوهشی در شعبه دوم دادگاه استان، برائت یافت. بدین ترتیب مرحوم آیت‌الله باریک بین از تبعید رهایی یافته و به شکرانه این آزادی قبل از بازگشت به شهر قزوین به زیارت آستان مقدس حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) مشرف شدند و سپس با سرافرازی مجاهدت صبورانه، وارد شهر قهرمان پرور قزوین شد.[18]

پایان تبعید آیت‌الله به معنای پایان مبارزات او نبود و پس از وقوع حوادث 13 آبان سال 57 و کشته و زخمی شدن عده‌ای از دانش‌آموزان و دانشجویان و مردم مبارز، روحانیان قزوین مثل سایر شهرها به نشانه اعتراض به آن حوادث، دو روز بعد، دست به یک راهپیمایی زدند. به گزارش ساواک در این راهپیمایی هزاران نفر از دانشجو و دانش‌آموز گرفته تا کارگر و روحانی حضور داشتند و آیت‌الله باریک‌بین هم یکی از نقش‌آفرینان در شکل‌دهی این راهپیمایی بود.[19]

 

از نشر اعلامیه‌های امام تا گسترش فعالیت‌ها در ماه محرم

در تعدادی از اسناد که مربوط به شنود مکالمات آیت‌الله باریک‌بین است، گزارشی از شنود مکالمه تلفنی ایشان ارائه شده که مربوط به روز پانزدهم آبان یعنی دو روز پس از واقعه 13 آبان و به خاک و خون کشیدن آزادی‌خواهان است. بر اساس این گزارش، فردی از قم با شیخ هادی تماس می‌گیرد و اعلامیه امام خمینی به مناسبت واقعه سیزده آبان را قرائت می‌کند و آیت‌الله هم همان جا آن را روی کاغذ می‌آورد تا امکان تکثیر آن در قزوین فراهم شود.

گزارش‌های دیگر ساواک حکایت از تداوم ردگیری رفت و آمدها و تماس‌های تلفنی آیت‌الله باریک‌بین دارد. به عنوان نمونه بر اساس گزارشی مشابه، روز بیستم آبان‌ماه فردی از منزل آیت‌الله سید محمود طالقانی با آیت‌الله باریک بین تماس می‌گیرد و اعلامیه‌ای را که امام خمینی از نوفل‌لوشاتو برای روحانیان و علما در روز هجدهم آبان نگاشته بود، قرائت می‌کند تا ایشان با یادداشت‌برداری، آن را برای تکثیر در سطح قزوین آماده کند. البته فعالیت آیت‌الله در این زمینه محدود به همین اعلامیه‌ها نبود و او در گسترش اعلامیه‌های دیگر امام و مراجع نقش‌آفرین بود.[20]

اسناد گویای این است که آیت‌الله هادی باریک‌بین پس از رهایی از تبعید نه تنها از حجم تلاش‌های همه جانبه خود نکاست بلکه فعالیت‌های مبارزاتی خود را وسعت بخشیده و از راه‌های مختلف در این مسیر گام برمی‌داشت. این نکته‌ای است که خود مأموران ساواک هم به آن اذعان داشتند. به عنوان نمونه ساواک در یکی از گزارش‌های خود می‌نویسد:«باریک‌بین تدریجا دامنه فعالیت‌های خود را پس از بازگشت از تبعید گسترش داده و به نظر می‌رسد در صورت ادامه این برنامه‌ها زیان‌های جبران‌ناپذیری در منطقه به بار خواهد آمد.»[21] رژیم مترصد حذف وی از صحنه بود ولی از آن جایی که آیت‌الله باریک بین به شدت مورد اعتماد و علاقه مردم بود کارگزاران رژیم از دستگیری او بیم داشتند. سرتیپ نعمت‌الله معتمدی فرمانده تیپ زرهی و فرماندار نظامی قزوین در گزارش مورخ 4 / 9 / 1357 اعلام می‌کند: «در قزوین روحانیون، اصناف و تعدادی از معلمین به دستور اکید روحانیون افراطی قم به تحریکات مبادرت می‌نمایند. یکی از روحانیون طراز اول قزوین به نام حجت‌الاسلام باریک‌بین از مارکسیسم‌های افراطی[؟!] دست‌اندر کار تحریکات شدید است ولی دستگیری وی موجب اعتصاب غذای طبقات مختلف خواهد شد. فعلاً مترصد موقعیت هستم.»[22]

با فرارسیدن ایام ماه محرم سال 57، رژیم نسبت به روحانیانی همچون آیت‌الله باریک‌بین حساس‌تر شد؛ حتی فرمانداری نظامی قزوین از بالادستی‌های خود اجازه خواست که با توجه به اظهار آیت‌الله مبنی بر این‌که تا آخرین قطره خون تلاش می‌کند تا دستورات امام را اجرا کند، به محض دیدن کوچکترین عکس‌العملی او را دستگیر کنند.[23] البته حساسیت رژیم بی‌جهت نبود؛ چرا که ماه محرم فرصت خوبی بود تا واعظان از رسانه منبر، کوره مبارزه را داغ‌تر کنند و در این زمینه آیت‌الله باریک‌بین با فعالیت‌هایی مثل دعوت و همراهی واعظ یا واعظانی از سایر شهرها نقش‌آفرینی می‌کرد.[24]

در لابه‌لای اسناد ساواک، صورت‌جلسه‌ای مربوط به شورای هماهنگی فرمانداری نظامی قزوین و حومه به تاریخ 12 آذر 57 جلب توجه می‌کند. طبق این صورت‌جلسه، رئیس این شورا و فرماندار نظامی قزوین و حومه گزارشی از فعالیت‌های انقلابی آیت‌الله باریک‌بین و دو روحانی دیگر در این شورا  ارائه کرد. در گوشه‌ای از این گزارش در توصیف فعالیت‌های آن روز این سه تن آمده است: «آنان قبلا طی اعلامیه‌ای برنامه‌های خود را تشریح کرده بودند و امروز صبح با پیش افتادن در جلو تعدادی [از] جوانان احتمالاً محصلین وقتی دیدند که توسط مأمورین از ورود آنان به داخل مسجد جلوگیری می‌شود، لباس‌های خود را درآورده و دست‌های خود را به طرف آسمان گرفته و خطاب به مأمورین انتظامی می‌گفتند: بزنید و بکشید و سپس در همین حال کف خیابان نشستند و به تظاهرات خود ادامه دادند و حتی به سربازان اظهار می‌دارند که: ما هم شما و هم مرز را قادر هستیم نگهداری کنیم، شما باید به ما بپیوندید تا با هم در یک راه (حکومت اسلامی) پیش رویم...» همچنین رئیس ساواک قزوین در این جلسه به نقل سخنی از آیت‌الله باریک‌بین می‌پردازد:«آقای باریک‌بین گفته است قانون اساسی هر کشور نظریات عموم مردم آن کشور است و قانون اساسی فعلی که مورد نظر عامه نیست، بنابراین مردود است.»[25]

بر اساس اسناد، فعالیت‌های مبارزاتی مرحوم آیت‌الله شیخ هادی باریک‌بین در ماه‌های پایانی عمر رژیم پهلوی هم تداوم داشت. به عنوان نمونه او در رساندن اخبار مبارزاتی قزوین به تهران یا ساماندهی تظاهرات اهالی قزوین از نقش‌آفرینان برجسته بود.[26] با توجه به شخصیت برجسته و انقلابی مرحوم آیت‌الله باریک‌بین و فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این عالم ربانی و با در نظر گرفتن اسناد به جای مانده از ساواک و ارگان‌های انتظامی و نظامی شهر قزوین و خاطرات دوستان و هم‌ رزمان آن عالم فقید، زوایای بسیاری از زندگی سراسر افتخار ایشان را می‌توان به رشته تحریر درآورد و در خاطره مبارزات پرشکوه این ملت بی‌نظیر و مردم متدین و مبارز استان قزوین ثبت و ضبط کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مانند همیشه با ژرف‌نگری، به این نکات در پیام تسلیت خود که به مناسبت ارتحال آن عالم مجاهد صادر فرمودند، اشاره کرده و چنین نگاشتند:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم مجاهد و ابوالشهید مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ هادی باریک بین رضوان الله علیه را دریافت کردم. عمر با برکت این عالم ربانی از دیرباز در خدمت انقلاب و نظام اسلامی سپری شد و قزوین شاهد برجستگی‌ها و فداکاری‌های این روحانی بزرگوار انقلابی بوده است. مردم مؤمن و شریف استان قزوین که آن بزرگوار سالیان متمادی امامت جمعه آنان را برعهده داشت شاهد منش و اخلاق و رفتاری از این عالم روحانی بودند که آنان به ویژه جوانان را مجذوب می‌کرد و نمونه یک روحانی پارسا و انقلابی را در برابر چشم آنان قرار می‌داد، بی‌شک خاطره‌های نیک و درخشانی در فضای فکری آن شهر و آن مردم عزیز از آن بزرگوار باقی خواهد ماند. رحمت و رضوان خدا بر او باد. اینجانب به همه ارادتمندان و به ویژه خاندان مکرّم ایشان تسلیت عرض می‌کنم.

سید علی خامنه‌ای

20 فروردین 96

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ آیت‌الله هادی باریک‌بین، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395، ص 3 و 4.

[2] . همان، ص 5 تا 9. ساواک در نامه شماره 1023 / 23- 29 / 3 / 1345 می‌نویسد: «طبق اطلاع در اواخر سال 44 شیخ هادی باریک بین فرزند ابوالقاسم که در این ساواک فاقد سابقه مضره سیاسی بایگانی شده است، به طور قاچاق از راه خرمشهر و یا مرز بازرگان به نجف مسافرت و با آقای خمینی ملاقات نموده است و مشارالیه مجتهد در مسجد آقاکبیر قزوین می‌باشد.»

[3] . همان، ص 10 تا 14.

[4] . همان، ص 30 و 31.

[5] . همان، ص 32 تا 34.

[6] . همان، ص 45. در مورد زندگی و شخصیت مرحوم آیت‌الله زرآبادی بنگرید به: فرزانگان علم و سخن قزوین، رضا صمدیها، جلد اول، صفحه 135 تا 140.

[7] . همان ص 40 و 47.

[8] . همان، ص 64 و 65.

[9] . همان، ص 69.

[10] . همان، ص 70.

[11] . همان، ص 74 تا 76.

[12] . همان، ص 77.

[13] . همان، ص 84 تا 91.

[14] . همان، ص 97 و 99.

[15] . همان، ص 106.

[16] . همان، ص 112 تا 123.

[17] . همان، ص 131. لازم به یادآوریست که ساواک تصمیم داشت محل تبعید ایشان را به شهرستان ایذه در استان خوزستان تغییر دهد. همان، صفحه 132.

[18] . همان، ص 137، 141 و 142.

[19] . همان، ص 144 و 146.

[20] . همان، ص 149 تا 160 و 165.

[21] . همان، ص 162.

[22] . همان، ص 164.

[23] . همان، ص 179.

[24] . همان، ص 192 ، 193 و 196.

[25] . همان، ص 174 تا 176.

[26] . همان، ص 195 و 199 تا 212.

























شهید مرتضی باریک‌بین فرزند آیت‌الله باریک‌بین


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.