حزب زحمتکشان و نهضت مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) در سال 1342


27 آبان 1402


مخالفت، رویارویی و سرانجام مبارزه مستمر و مداوم روحانیت انقلابی علیه رژیم پهلوی، از سال 1341 و در جریان مخالفت علیه تصویب نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز شد؛ سپس با تحریم رفراندوم ادعایی رژیم درباره اصول شش‌گانه (بهمن 1341)، تحریم جشن‌های نوروز1342، حمله مأموران رژیم به فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز (2 فروردین1342) و دستگیری رهبر نهضت در عاشورای 1383ق /  خرداد1342ش وارد مراحل جدید و برگشت ناپذیری شد. قیام مردم به ویژه در تهران در 15 خرداد 1342 این مبارزات را عمیق‌تر کرد و با تبعید حضرت امام خمینی(ره) به خارج از کشور (ترکیه، عراق) و سپس هجرت ایشان به پاریس مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم پهلوی عمق بیشتری یافت.

روایت موجود از مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی، درون مایه مذهبی و اسلامی برای آن قائل است. این روایت به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامی مردم ایران تأکید می‌کند و روح اسلامی آن را در همه جا حاضر و ناظر می‌یابد. در کنار این مبارزات اصیل مردمی به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، گروه‌ها و جریان‌هایی بودند که گاه نقش مخالف رژیم را بازی می‌کردند و بعدها برخی هواداران آن‌ها کوشیدند با بزرگ‌نمایی، این احزاب و گروه‌ها را مدعیان اصلی مبارزات انقلابی قلمداد کنند. حزب زحمتکشان مظفر بقایی از جمله این گروه‌هاست. حزبی که در برزخ اطاعت و سرسپردگی یا نمایش مخالفت گرفتار بود. با انتشار اسناد برجای مانده از دستگاه‌های امنیتی رژیم سابق اکنون با قاطعیت بیشتری می‌توان درباره نقش حزب زحمتکشان داوری کرد. سندهای زیر موضع‌گیری‌های این حزب در دهه چهل شمسی به ‌ویژه در جریان مبارزات مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در سال 1342 را توصیف کرده‌اند. این اسناد از کتاب مظفر بقایی به روایت اسناد (تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383) جلد دوم انتخاب شده‌اند.

در سند شماره 1829 / س ت، تاریخ 1 / 3 / 42 (همان، صفحات 116-117) از سکوت حزب و عدم همراهی با روحانیون انتقاد شده است. «اگر ما روز اول با روحانیون هم صدا شده اعلامیه در این مورد می‌دادیم، خوب بود ولی حالا با این نظری که بازاریان نسبت به دکتر بقایی دارند و او را با سازمان امنیت مرتبط می‌دانند، صلاح نیست که ما از روحانیون پشتیبانی کنیم.»

در ادامه سند مشاهده می‌کنیم که آنها به اصالت مبارزات روحانیون علیه رژیم معتقد نیستند بلکه ایشان را وابسته به فئودالها (اربابها)  معرفی کرده‌اند. این سند به وضوح جدایی میان روحانیون و مردم با حزب زحمتکشان را نشان داده است.

در سند شماره 2901 / س ت، تاریخ 3 / 8 / 42 (همان، ص119) بار دیگر از سکوت حزب در قبال مبارزات مردمی به رهبری روحانیون و پیروزی قریب‌الوقوع آن‌ها انتقاد شده است. توجیهات فریدونی مسئول تشکیلات تهران در حوزه 22 اصناف در این باره جالب است. وی با طرح ادعاهایی گزاف، شخصیت و جایگاه مظفر بقایی را بسیار غیر واقعی و در مقام رهبر نهضت مردم ایران توصیف کرده است:

«مقام رهبری صلاح را در این دیدند که فعلاً سکوت بنمایند. آقای دکتر بقایی با روحانیون در تماس بوده و هستند و آنها را رهبری می‌نمایند. این موضوع خیلی محرمانه است و من اجازه ندارم که تمام نکات آنرا بازگو کنم ولی همین قدر بدانیم که در مورد روحانیون، مقام رهبری نقش اساسی را بر عهده دارند و خط مشی آینده حزب بستگی به نظر ایشان دارد.» اما رابطه بقایی با روحانیت دروغی آشکار بود. حسین آبادیان با اشاره به عوامفریبی‌های بقایی که در واقع واکنشی به اعتراضات درون حزبی درباره سکوت حزب زحمتکشان نسبت به نهضت پانزده خرداد بود، می‌نویسد:

هنگامی که امام از زندان رها شد [مرداد 1342] و در زیر نظر ساواک در داودیه اقامت گزید، بقایی شخصی به نام ناصر کاظمی را به آن محل فرستاد تا وسیله‌ای فراهم کند تا بقایی با ایشان ملاقات کند. به گزارش ساواک، ناصر کاظمی ملاحظه کرد که از ملاقات با امام جلوگیری به عمل آمده است و به تهران مراجعت کرد و هرچه در جلوی منزل آیت‌الله خمینی دیده بود به اطلاع دکتر بقایی رساند. بقایی هیچگاه پیش و پس از آن با امام دیدار نداشت. (زندگی‌نامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1377، صفحات 268-269)

در سند شماره 1111-311 د ت، تاریخ 19 / 3 / 1342 (همان، ص123) بار دیگر موضع حزب زحمتکشان در قبال مبارزات مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و البته عدم واکنش مقامات حکومت نظامی به جلسات حزب نیز مورد پرسش جدی قرار گرفته است. ظاهراً اخبار مربوط به روابط مظفر بقایی با سازمان امنیت تردیدهای جدی پیرامون عدم موضع‌گیری حزب در باره مبارزات روحانیت انقلابی و البته مدارای حکومت نظامی با وی و حزبش را فراهم کرده بود.» حسین آبادیان در زندگی‌نامه سیاسی دکتر مظفر بقایی (همان، 1377، ص 292) می‌نویسد:

سرهنگ ناصر مقدم مدیر کل اداره سوم ساواک با رفیع‌زاده دیدار کرد. مقدم مراتب ارادت خود را به بقایی اعلام کرد. در خصوص سدهی و رفیع‌زاده تعریف و تمجید زیادی از بقایی شد. مقدم گفت که فریدونی، عاشق بقایی است و حتی مدعی است که طرز فکر او و بقایی یکی است یعنی این که هر دو سربازی فکر می‌کنند و البته مراد از تفکر سربازی اطاعت از اوامر مافوق است.

در سند شماره 4983 / س ت، تاریخ: 20 / 3 / 1342 (همان، صفحه 124) برخی اظهارات مظفر بقایی نقل شده است.

«نیروهای خود را هدر ندهید و عصبانی بی‌مورد نشوید، مردم را تشویق به انقلاب کنید ولی خودتان را در خطر نیندازید... بگذار دیگر نباشیم تا بدن ملت را سرنیزه هیأت حاکمه سوراخ کند.»

برای آن که اهمیت این اظهارات را دریابید، در نظر بیاورید که این سخنان پس از قیام مردم در 15 خرداد 1342 ادا شده است و مظفر بقایی از افراد حزب خواسته است خودشان را به خطر نیندازند.

در سند شماره 1148 / د-ا - تاریخ 21 / 3 / 42 (همان، صفحه 125) مبارزات انقلابی مردم ایران «انقلاب کور» خوانده شده است. مظفر بقایی بار دیگر از افراد حزب خواسته است خود را به خطر نیندازند. وی با تأیید موضع سکوت در قبال مبارزات روحانیون ادعا کرد:

«ما اگر دخالت کنیم، علاوه بر این که آن‌ها را سست خواهیم نمود و باعث رکود مبارزه آن‌ها خواهیم شد و ما نیز سوء استفاده‌چی معرفی خواهیم شد.»

در سند مورخه 21 / 3 / 1342 (همان، ص 127) مخالفت‌های مظفر بقایی در واقع از جنس رقابت با اسدالله علم در خصوص تصدی پست نخست‌وزیری توصیف شده است نه از جنس مخالفت با حکومت. بقایی مدعی بود که در آن شرایط بهترین فردی است که می‌تواند سکّان کشتی توفان‌زده را عهده‌دار گردد. (آبادیان، همان، ص 266)



















 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.