23 مهر سالگرد رحلت مجاهد خستگی‌ناپذیر؛ مرحوم آیت‌اللّه حاج شیخ محمدباقر محى‌الدین انوارى


22 مهر 1403


چکیده:

از آن جا که روحانیت در شیعه همواره محور اصلی بسیاری از تحولات فکری، فرهنگی و سیاسی در ایران بوده و مردم نسبت به ایشان علاقه و فرمان پذیری داشتند، بسیاری از حکام مستبد برای دستیابی به اهداف خود سعی کردند با مراجع بزرگ و علمای مذهبی مورد قبول مردم چنان رفتار کنند که موقعیت‌شان به خطر نیفتد و اقبال عمومی به دست آورند و در عین حال به مظالم خود به صورت پیدا و پنهان ادامه دهند، اما بیداری علما و مبارزه آنان با طاغوت در برهه‌های زمانی مختلف منجر به برخوردها و واکنش‌های سختی از جمله دستگیری، شکنجه و تبعید آنان شد. در این راستا مردم به رهبری امام خمینی و تبعیت از فرامین ایشان و مراجع تقلید و روحانیون انقلابی به قیامی گسترده و همه‌ جانبه علیه پهلوی دوم پرداختند. آیت‌الله محمدباقر محى‌الدین انوارى از جمله روحانیانی بود که در گذرگاههای پرنشیب و فراز انقلاب حضوری به موقع و موثر داشت و در حلقه مریدان امام خمینی روزهای سختی را در مسیر مبارزه با حکومت پهلوی سپری کرد. مقاله حاضر نگاهی کوتاه به زندگی و مبارزات این عالم مجاهد دارد.  

*********

تولد، خانواده

آیت‌اللّه شیخ محمدباقر محى‌الدین انوارى سال 1305 در محله باغ پنبه شهرستان قم که در حال حاضر باجک نامیده می‌شود، متولد شد. پدرش آیت‌اللّه حاج شیخ زین‌العابدین انوارى از شاگردان آیت‌اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى بود. محی‌الدین در خانواده‌اى متولد شد که اجداد پدرى‌ او همگى اهل علم و روحانى بودند. حجت‌الاسلام ‌و المسلمین حاج میرزاعلى درجزینى پدربزرگش و جد بزرگ پدری‌اش آخوند ملاعبدالرزاق اهل بروجرد بودند و بعدها به درجزین همدان مهاجرت کردند. مادرش نیز زهرا علمى انوارى فرزند آیت‌اللّه آقامحمد علمى انوارى از علماى بزرگ همدان بود.[1]

پدر آیت‌اللّه انوارى بسیارى از مباحث درس خارج آیت‌اللّه حائرى یزدى را نوشته بود، ولى آثار مطبوعى از ایشان بر جا نمانده است. آیت‌اللّه حائرى یزدى در سال 1310 شمسى به وى مأموریت داد تا به همدان برود و به تبلیغ و نشر معارف اسلامى بپردازد. در پى این مأموریت وى به همراه خانواده عازم آن جا شد و تا پایان عمر در همدان سکونت داشت. هنگام مراجعت به همدان محى‌الدین پنج ساله بود و از آن جا که پدر و مادرش هر دو اهل علم و فضیلت بودند و کسب و فراگیرى علم در نزد آنان از اهمیت والایى برخوردار بود، در تعلیم و تربیت وى سعى فراوانى داشتند. در اولین قدم او را روانه مکتب خانه کردند. نزدیک به دو سال در مکتب به آموختن پرداخت و پس از آن در مدرسه شرافت که از جمله مدارس جدید بود ثبت‌ نام کرد. پس از شهریور 1320 و برطرف شدن اختناق رضاخانى، جو نسبتاً دینى بر کشور حاکم شد و تمایل زیادى به مسائل اسلامى و اهل علم در مردم ایجاد گردید. این امر مشوقى براى محى‌الدین شد. البته رشد و نمو در خانواده‌اى که پشت در پشت روحانى بوده نیز در این امر بى‌تأثیر نبود. وى همزمان با تحصیل در مدرسه شرافت، ادبیات عرب، منطق و کتاب علم اصول معالم را نزد پدرش فراگرفت، اما به صورت رسمى آموختن علوم اسلامى را از حوزه علمیه آخوند ملاعلی همدانی در همدان آغاز کرد. شوق و علاقه وافر به معارف الهى او را بر آن داشت که در سال 1322 براى تکمیل دانسته‌هاى دینى خود از خانواده جدا و عازم قم شود و در حوزه علمیه این شهر مشغول به تحصیل گردد. در آن زمان حوزه علمیه قم توسط آیات عظام سید صدرالدین صدر، سیدمحمدحجت کوه کمره‌اى و سید محمدتقى خوانسارى اداره مى‌شد. طلاب از نظر اقتصادى و معیشت وضعیت مناسبى نداشتند و در نهایت سختى و مشقت زندگى مى‌کردند.

آیت‌الله انواری حدود دو سال در حوزه علمیه قم به تحصیل پرداخت. طى این مدت بخشى از دروس سطح حوزه را گذراند. چند ماه پس از اقامت آیت‌اللّه‌العظمى حاج آقا حسین بروجردى[2] در قم به جهت سختى معیشت و برخى دلایل دیگر از جمله تشویق آیت‌اللّه شیخ عباس انصارى به تهران آمد و در حوزه علمیه مروى تهران اقامت گزید. مهم‌ترین دوران تحصیل او در تهران سپرى شد. طى این مدت در محضر اساتید و بزرگان متعددى شاگردی کرد. او سطوح عالی را نزد آیت‌اللّه میرزا محمدباقر آشتیانى، آقاسیدعباس فشارکى و مکاسب را از آیت‌اللّه آقاعماد رشتى آموخت و بخش دیگر آن را از محضر آقا میرزامحمد حسین آیت‌اللّه میرزاى شیرازى فراگرفت. وی پس از اتمام دورس سطح، به خدمت آیت‌اللّه العظمى آقا شیخ محمدتقى آملى رسید و به مدت هفت سال به تلمذ فقه و اصول پرداخت و به موازات آن دروس فلسفه و منطق عالى را آموخت.  بخشى از الهیات شفا و منظومه حاجى را در درس مرحوم الهى قمشه‌اى یاد گرفت و مدتى از حضور آیت‌اللّه شهید مرتضى مطهرى استفاده کرد. او طی پنج سال برای آموختن امور عامه اسفار و الهیات از محضر آیت اللّه سیدابوالحسن رفیعى قزوینى و استاد علامه میرزا ابوالحسن شعرانى بهره برد و پس از آن به درجه اجتهاد رسید. آیت‌اللّه انوارى همزمان با تحصیل به تدریس نیز اشتغال داشت و شاگردان فراوانى را تعلیم و تربیت نمود. تدریس کتب حاشیه ملاعبداللّه در علم منطق، شرح لمعه در فقه، رسائل و مکاسب شیخ مرتضی انصارى در اصول و فقه از جمله آن‌ها بود. بیشتر مباحثات علمى وی با آیت‌اللّه سیدرضى شیرازى[3] بود. سال 1327 با دختر آیت‌اللّه شیخ عباس انصارى یکى از اعلام تهران ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند بود.

 

فعالیت‌هاى سیاسى

فعالیت‌هاى سیاسى آیت‌اللّه انوارى به صورت جدى از زمان ماجراى انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى در سال 1341 آغاز شد. اگر چه پیش از آن نیز در تهران مبارزات سیاسى و اعتقادى انجام می‌داد. برنامه‌هاى وی در قالب مجالس مذهبى طى مدت کوتاهى از سوى جوانان مورد استقبال گسترده قرار گرفت. آگاه‌سازى مردم نسبت به مسائل اجتماعى و مذهبى و معرفى اسلام واقعى و ناب و تبیین تلفیق سیاست و دیانت اهم اقدامات سیاسی وی به شمار می‌رفت. آیت‌الله انواری نسبت به جریانات سیاسى موجود در جامعه نظیر اقدامات و مبارزات آیت‌اللّه کاشانى و فعالیت‌هاى فدائیان اسلام به رهبرى شهید حجت‌الاسلام سید مجتبى نواب صفوى آشنا بود. مباحثه و هم حجره بودن با حجت‌الاسلام سید هاشم حسینى یکى از اعضاى اصلى فدائیان اسلام در حوزه علمیه مروى تهران و رفت و آمد شهید نواب صفوى به این حجره هم باعث آشنایى او با رهبرى فدائیان اسلام شد.  

 

آشنایى با امام خمینى

سال 1322 انتشار کتاب «اسرار هزار ساله» نوشته علی‌اکبر حکمی‌زاده، ملهم  از مسلک وهابیت و اندیشه‌هاى احمد کسروى و طرح انتقادات متعدد از برخى اعتقادات شیعیان و تشکیلات روحانیت سر وصداى زیادى در حوزه‌هاى علمیه، به ویژه حوزه علمیه قم، به راه انداخت. امام خمینی در برابرآن موضع‌گیرى سختی کرد به طوری ‌که کلاس‌های درس خود را تعطیل کرد و ظرف کمتر از دو ماه کتاب «کشف الاسرار» را در رد کتاب مذکور نوشت. آیت‌اللّه انوارى از طریق مطالعه همین کتاب با افکار و اندیشه‌هاى انقلابى امام خمینى آشنا شد و در پى آن ماجرایى پیش آمد که زمینه ساز مراودات بعدى او با امام خمینی گردید. در اوایل دهه چهل و پس از رحلت آیت‌اللّه بروجردى، مردم قم به ویژه خواص با تفکرات و شخصیت ارزشمند حضرت امام خمینی آشنا شدند، ولى در تهران عموم مردم آشنایى چندانى با امام نداشتند، به همین خاطر در این دوره آیت‌اللّه انوارى فعالیت چشمگیرى در شناساندن شخصیت امام خمینی و ترویج نظرات و فتواهای ایشان بین مردم تهران داشت.

 

انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى

16 مهر 1341 دولت اسدالله علم لایحه‌اى را تحت عنوان «لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى» در هیئت دولت به تصویب رساند. به موجب این لایحه واژه «اسلام» از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود و انتخاب شوندگان نیز به جاى آن که مراسم تحلیف را با «قرآن» به جا آوردند، از این پس با هر «کتاب آسمانى» مى‌توانستند سوگند یاد کنند. مراجع تقلید و روحانیت و در رأس آنها امام خمینى متوجه عمق توطئه دشمن شدند و به مخالفت جدى با آن پرداختند. آیت‌اللّه انوارى در این مقطع زمانى امام جماعت مسجد «چهل تن» در بازار تهران بود. وى ضمن اشاعه و نشر فرهنگ و معارف اسلامى در مسجد که در غالب برنامه‌هاى متنوع ارائه مى‌گردید، با سخنرانى در هیئت‌های مذهبى به روشنگرى و تبیین مسائل مختلف سیاسى و بیان دیدگاههاى امام خمینى مى‌پرداخت. در اسناد ساواک به سخنرانى‌های وى در جلسات هفتگى «مکتب توحید» اشاره شده است. در آبان 1341 علما و روحانیون تهران در اعتراض به تصویب‌نامه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى خطاب به ملت ایران اعلامیه‌اى صادر نمودند.[4] یک ماه بعد اعلامیه‌اى دیگر با همین عنوان و باز خطاب به مردم ایران چاپ و منتشر شد.[5] در ذیل هر دو اعلامیه نام آیت‌اللّه انوارى به چشم مى‌خورد.     

پس از ماجرای «لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى» که با عقب نشینى دولت اسدالله علم و شکست دستگاه پهلوی همراه بود، رژیم در صدد اجراى نمایش دیگرى با عنوان «انقلاب سفید» برآمد.[6] این بار شاه، خود شخصا صحنه گردان نمایش شد. امام خمینى به مخالفت با این توطئه جدید پرداخت و با نوشتن نامه‌اى به آیت‌اللّه العظمی سیدمحسن حکیم در نجف وی را در جریان توطئه‌هاى پى درپى رژیم شاه قرارداد.     

با نزدیک شدن عید نوروز 1342 فرصت تازه‌اى براى امام خمینی پیش آمد که با تداوم روشنگرى‌هاى خود افکار مردم مسلمان را علیه اقدامات رژیم شاه روشن نموده و ضربه مؤثر دیگرى بر پیکر طاغوت و توطئه‌هاى خائنانه شاه وارد آورد. از این رو، در نشستى که با مقامات روحانى قم در باره انقلاب سفید شاه داشت، پیشنهاد کرد که عید نوروز از طرف همه علماى قم و دیگر حوزه‌هاى علمیه و نیز علمای شهرستان‌ها، عزا اعلام شود و بدین وسیله حساسیت ملت اسلام را به خطرهایى که از ناحیه رژیم شاه متوجه اسلام و ایران است، برانگیزند.[7] آیت‌اللّه انوارى به همراه تعدادى از فضلا و علماى تهران در پاسخ به این پیشنهاد امام خمینى در تاریخ 28 / 12 / 1341 اعلامیه‌اى با عنوان «روحانیون، امسال عز ا دارند» چاپ و منتشر کردند.

 

حمله به مدرسه فیضیه

رژیم شاه که از مخالفت‌هاى پى‌درپى امام خمینى به شدت برآشفته بود، درصدد رویارویى مستقیم با روحانیت برآمد. مأموران رژیم در بعدازظهر دوم فروردین 1342 روز شهادت امام جعفر صادق(ع) به جمع طلاب و روحانیانى که براى سوگوارى در مدرسه فیضیه گرد هم آمده بودند، حمله‌ور شدند. بر اثر این تهاجم وحشیانه ده‌ها نفر از طلاب به سختى مجروح و چند نفر هم شهید شدند. امام خمینى با سخنرانى و پیام‌هاى مختلف به افشاى ماهیت ددمنشانه رژیم شاه پرداخت و در چهلم شهداى فیضیه طى پیامى براى مسلمانان ایران ابعاد مختلف جنایات رژیم را افشا نمود.[8] آن روزها، مصادف با ایام پرشکوه حج بود، امام خمینى به چند تن از روحانیان از جمله آیت‌اللّه انوارى مأموریت داد تا این پیام را به گوش مسلمانان در کنگره عظیم حج نیز برسانند.

 

قیام پانزده خرداد

پس از روبرو شدن رژیم با مخالفت روحانیان و علماى طراز اول حوزه علمیه قم و سخنرانى شدیداللحن امام خمینى در عصر عاشوراى سال 1342 در مدرسه فیضیه، رژیم شاه در یک عکس‌العمل شتاب‌زده فرمان دستگیرى امام خمینی و بسیارى از روحانیان را صادر کرد. این اقدام با مخالفت گسترده مردم و علما مواجه شد. مردم شهرهاى مختلف در اعتراض به دستگیرى مرجع تقلید خویش به خیابان‌ها ریختند و مراتب تنفر و انزجار خود را اعلام نمودند. رژیم شاه هم در پاسخ به این خواسته مردم دهانه مسلسل‌ها را به سمت آن‌ها گرفتند و حمام خون به راه انداختند. بسیارى از علماى طراز اول حوزه‌هاى علمیه قم و مشهد و علماى عالى‌مقام شهرستان‌ها در اعتراض به اقدامات رژیم به تهران مهاجرت کردند و رسما خواستار آزادى بى‌قید و شرط امام خمینی شدند. آیت‌اللّه انوارى از جمله علمایى بود که در تهران سکونت داشت. وى دوشادوش علماى مهاجر در فعالیت‌هاى مختلف آنان نظیر انتشار اعلامیه[9] و... شرکت داشت.

 

شوراى روحانیت هیئت‌های مؤتلفه اسلامى

با آغاز نهضت امام خمینى و حضور جدى ایشان در عرصه مبارزات، برخى گروه‌ها و دسته‌ها به صورت پراکنده فعالیت‌هایى را در راستاى فرمایشات و تصمیم‌گیری‌هاى امام خمینی سازماندهی کردند. برخى اقدامات و نقش‌آفرینى‌هاى آنان در ماجراى انجمن‌هاى «ایالتى و ولایتى» و رفراندم «لوایح ششگانه» به خوبى نمایان است. این گروه‌ها در جریان فعالیت‌هاى خود و ملاقات‌ها و دیدارهایى که با امام خمینی داشتند، کم و بیش با یکدیگر آشنا بودند. پس از وقوع فاجعه مدرسه فیضیه امام خمینى در جلسه‌اى موضوع اتحاد این گروه‌ها را مطرح نمود و این سخن زمینه‌اى براى تشکیل هیئت‌هاى مؤتلفه اسلامى شد. با تشکیل شوراى مرکزى این هیئت، کار مبارزه با نظم و هماهنگى بیشترى ادامه یافت. خط مشى کلى حرکت مؤتلفه توسط امام خمینی ترسیم گردید، لکن آنان براى دورى از هرگونه انحراف در همان اوایل سال 1342 از امام خمینی خواستند که جمعى از علما را معین کنند که اگر مشکلى و مانعى در ارتباط با ایشان براى مؤتلفه پیش آمد، به آنان مراجعه نمایند. شوراى روحانیت مؤتلفه اسلامى، مسئولیت داشت که در مسائل اسلامى و سیاسى و در مواردى که اجازه حاکم شرع مى‌خواهد و همچنین در توجیه فکرى و ایدئولوژیک نهضت، افراد را راهنمایى کند. اعضاى شورای روحانیت معمولاً در جلسات مهم شوراى مرکزى دعوت مى‌شدند. گاهى که هیئت مرکزى به جلسات بیشتر و فورى‌تر نیاز داشت، بدون حضور شوراى روحانیت تشکیل جلسه می‌داد و بعد نتیجه کار را با آنان مشورت مى‌کرد. از نظر ایدئولوژى شوراى روحانیت موظف بود براى آن‌ها درس‌ها و بحث‌هایى تهیه کند که آموزش فکرى اعضا باشد. اعضای شورای روحانیت هیئت‌های موتلفه اسلامی دارای چهار روحانی بود که عبارت بودند از: شهید آیت‌الله مرتضی مطهری، شهید آیت‌الله محمدحسین بهشتی، آیت الله محمدباقر محی‌الدین انواری و حجت‌الاسلام احمد مولایی.

 

اعدام انقلابى حسنعلی منصور

بعد از قیام پانزده خرداد 1342 و سرکوب شدید مردم، کم‌کم این زمزمه به راه افتاد که باید روش دیگرى در مبارزه با رژیم پهلوی برگزید. شهید حاج صادق امانى و شهید مهدی عراقی از جمله اعضاى اصلى مؤتلفه بودند که بیش از دیگران بر تغییر تاکتیک و انجام عملیات مسلحانه تاکید داشتند. سرانجام  «عده‌اى به این فکر افتادند که نمى‌توان به حرکت نظامى رژیم پاسخ سیاسى داد، پاسخ مناسب خشونت، خشونت است».[10] جوانان موتلفه، با تفکرات دینى خود براى این اقدام نیاز به حکم شرعى داشتند، لذا پس از این که امام از زندان آزاد شد، مرحوم حبیب‌اللّه عسگراولادى مأمور شد تا در مورد قتل یکى از رجال مؤثر مملکت استفتا کند. اما در این میان یک اقدام باعث خشم مبارزان شد و آن‌ها را در عملى ساختن تصمیم خویش مصمم‌تر کرد. لایحه مصونیت مستشاران آمریکایى(کاپیتولاسیون) توسط حسنعلى منصور که پس از اسدالله علم به نخست‌وزیرى منصوب شده بود، در 21 مهر 1343 به مجلس شوراى ملى رفت و از تصویب نمایندگان گذشت. این اقدام با مخالفت جدى امام خمینى مواجه شد و نهایتا منجر به تبعید ایشان به ترکیه گردید. هیئت‌هاى مؤتلفه اسلامى تصمیم به عکس‌العمل در قبال این حرکت گرفت. در یک جلسه سرى با شرکت حدود بیست تن از اعضا تصمیم گرفته شد حسنعلى منصور به عنوان اولین شخص مسئول و مفسد فى‌الارض اعدام گردد. شاخه نظامى مؤتلفه مسئولیت اجراى حکم را به عهده گرفت و روز اول بهمن 1343 با شلیک چند گلوله به زندگى حسنعلى منصور خاتمه داده شد. اجرای حکم الهی در باره منصور موجب شد تا به جز دستگیری محمد بخارایی، رضا صفار هرندی، محمدصادق امانی و مرتضی نیک‌نژاد، غالب اعضاى اصلى و مرکزى هیئت‌های مؤتلفه اسلامی شناسایى و به مرور دستگیر شوند. در همین راستا آیت‌اللّه انوارى در 3 / 12 / 1343  توسط مأمورین اطلاعات شهربانى دستگیر و روانه بازداشتگاه شد. در همان زمان منزل وى نیز مورد هجوم مأموران قرار گرفت و بازرسى گردید. کشف برخى اسناد و مدارک از منزل وی موضوع برخى از سؤالات بازجویان از او بود. میزان ارتباط آیت‌اللّه انوارى با مؤتلفه اسلامى و کشف صادرکننده فتواى اعدام منصور از مهم‌ترین موضوعاتى بود که بازجویان با اعمال شکنجه‌هاى روحى و جسمى درصدد دستیابى به آن بودند. یازده روز بعد یعنى در 15 / 12 / 1343  آیت‌اللّه انوارى به همراه پرونده متشکله به اداره کل سوم ساواک تحویل و در زندان قزل قلعه زندانى شد[11]  و در شانزدهم همان ماه بر حسب تقاضاى ساواک قرار بازداشت آیت‌اللّه انوارى به اتهام اقدام علیه امنیت داخلى مملکت صادر شد.[12] قرار بازداشت موقت آیت‌الله انواری طی چندین جلسه بازپرسی اداره دادرسی ارتش، تایید و موضوع توطئه به منظور بر هم زدن اساس حکومت به او تفهیم اتهام شد و به دنبال آن به زندان شهربانی منتقل شد.[13] همچنین دادگاه تجدیدنظر هم وی را با تایید اتهام قبلی، قتل نخست‌وزیر، حمل و فروش اسلحه غیر مجاز و اختفای متهم به پانزده سال حبس با اعمال شاقه محکوم و این حکم در تاریخ 19 / 2 / 1344 مورد موافقت دادستان ارتش قرار گرفت.[14]

با اعلام محکومیت آیت‌اللّه انوارى برخى از بزرگان نظیر آیت‌اللّه سیدمحسن حکیم، شهید آیت‌اللّه سید اسداللّه مدنى، آیت‌اللّه میرزا احمد آشتیانى، آیت‌اللّه میرزا احمد کفایى و حجت‌الاسلام‌ و المسلمین محمدتقى فلسفى از راه‌هاى مختلف مانند ارسال نامه و تلگراف و یا ملاقات حضورى با مسئولین دستگاه حاکمه خواهان آزادى او شدند ولى تمامى این تلاش‌ها بى‌نتیجه بود. گزارش‌هاى ساواک حاکى از آن بود که در ایام حبس دوستان و همرزمانش هیچ‌گاه وى را تنها نگذاشتند و با کمک‌هاى خود سعى بر آن داشته‌اند که خانواده وى در تنگنا و مضیقه قرار نگیرند.[15]

 

روزهای زندان

از آغاز دستگیرى و بازداشت، مأموران امنیتى رژیم و زندان رفتار ناخوشایند و سختگیرانه‌اى را نسبت به آیت‌الله انواری روا داشتند. آیت‌اللّه میرزا احمد آشتیانى طى نامه‌اى به ساواک خواهان شد که ارفاقى براى آقاى انوارى قائل شده و حداقل اجازه دهند خانواده‌اش با وى ملاقات کنند.[16]  ساواک با این درخواست موافقت کرد و پس از چند ماه خانواده‌اش موفق به دیدارش شدند. اما وضعیت نامناسب مکان و غذاى زندان منجر به بیمارى او شد. ابتلاء به عارضه رماتیسم و ناراحتى معده به حدى شدت یافت که یک ماه در بهدارى زندان بسترى شد.[17] آیت‌اللّه انوارى بیشتر دوران محکومیت خود را در زندان قصر سپرى کرد. در زندان نیز با تشکیل جلسات مختلف و کلاس درس به وظیفه و رسالت خود که روشنگرى و نشر معارف دینى بود ادامه داد. همین مساله موجب شد تا وی را به همراه حبیب‌الله عسگراولادی و مهدی عراقی از بند 3 زندان قصر به بند 4 منتقل نمایند.[18] و حدود سه ماه بعد به علت تحریک و اخلال نظم در تاریخ 27 / 6 / 1348 به زندان شهرستان برازجان که مشهور به دژ برازجان بود منتقل کنند.[19] [20]

متعاقب این اقدام اداره کل سوم ساواک به ساواک بوشهر دستور داد تا در جریان فعالیت‌هاى آیت‌اللّه انوارى بوده و در صورت مشاهده هرگونه تحریکى مرکز را در جریان قرار دهند.[21] به موجب این دستور تا آخرین لحظه حضور ایشان در زندان برازجان کلیه ملاقات‌ها و مکاتبات ایشان تحت نظر و کنترل بود.[22] پس از نزدیک به 9 ماه حبس در زندان برازجان به دنبال درخواست مکرر خانواده زندانیان، با انتقال آنان به تهران موافقت شد و در 11 / 3 / 1349 به زندان قصر تهران منتقل شدند.[23]  جابجایى و انتقال آیت‌الله انوارى به بندهاى مختلف زندان قصر مانع از فعالیت‌هاى وى نشد. اگر چه وى به ظاهر مدتى آرامش اختیار کرد، اما پس از مدتى مجدداً دامنه اقداماتش را گسترش داد و واکنش مأموران ساواک را برانگیخت.  

پس از اعترافات وحید افراخته، یکى از سرکرده‌ها و رهبران کمونیست شده سازمان مجاهدین خلق ایران و سایر دستگیرشدگان، رژیم شاه به ارتباط قوى افراد داخل زندان با خارج پى برد. لذا افراد مؤثر را به تدریج به زندان اوین برد و به شدیدترین وجه، تحت کنترل قرار داد. آیت‌الله انوارى یکى از این افراد بود که در اولین مرحله در تاریخ 15 / 10 / 1354 به دستور سرتیپ جلال سجده‌اى رئیس کمیته مشترک ضدخرابکارى راهى زندان کمیته مشترک شد و از آن جا روانه بازداشتگاه اوین گردید. همچنین او از جمله کسانى بود که به ماهیت منافقانه اعضاى سازمان مجاهدین خلق پى برد و پس از اعلام رسمى تغییر ایدئولوژى از سوى آنان به مخالفت با آنان برخاست. آیت‌اللّه انوارى در اواسط بهمن ماه 1355 به همراه شهید عراقی و مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی از زندان آزاد شد و فصل جدیدى از مبارزات را در خارج از زندان آغاز کرد. 

 

در آستانه انقلاب اسلامى

با اوج‌گیرى حرکت‌هاى مردمى و برپایى تظاهرات و راهپیمایی‌هاى پى‌درپى و شعله‌ور شدن آتش خشم مردم علیه رژیم شاه، آیت‌اللّه انوارى در کنار سایر روحانیان با اتخاذ تصمیمات اساسى و اصولى تأثیر به سزایى در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامى داشت. ساواک مشهد طى نامه‌اى در خرداد سال 1357 به اداره کل سوم ساواک اعلام نمود:

«آخوندى به نام شیخ انوارى که به اتهام ترور.... به مشهد مسافرت و با آیت‌اللّه شیرازى، آیت‌الله سیدکاظم مرعشى، آیت الله [میرزا علی] فلسفى تماس حاصل، بیان داشته برنامه مراجع تقلید براى 15 خرداد این است که همان روز را به علت اعتراض به اعمال مأمورین تعطیل عمومى اعلام؛ در اعلامیه صادره تذکر خواهند داد به مدت یک روز از منزل خارج نشوند. ضمنا انوارى اضافه نموده که افراطیون مسلح قسمت اول و دوم اسلحه را تحویل و بین خود توزیع نموده و در مورد ساختن بمب‌هاى دستى تعلیم مى‌بینند...»[24]

به دنبال این گزارش پرویز ثابتى مدیرکل اداره کل سوم ساواک که شناخت کاملى نسبت به آیت‌اللّه انوارى داشت، دستور احضار و بازجویى وى را صادر نمود. پس از بازگشتش از مشهد، فورا توسط ساواک شمیران احضار و مورد بازجویى قرار گرفت.[25]

سفر وى به همراه جمعى از روحانیان در بهار سال 1357 براى دیدار و ملاقات با مبارزانى که به  شهرهاى جنوبى کشور تبعید شده بودند از دید مأموران ساواک مخفى نماند.[26] همچنان که سفر وى به کویته پاکستان به امر امام خمینی براى رسیدگى به وضعیت طلاب و شیعیان آن جا از چشم عوامل امنیتى رژیم پوشیده نبود. او پس از بازگشت از پاکستان طى نامه‌اى توسط ساواک تهران احضار شد.[27] این درخواست ساواک از سوى آقاى انوارى بى پاسخ ماند. هرچه به روزهاى پایانى عمر رژیم دست نشانده پهلوى نزدیک‌تر مى‌شد، دامنه فعالیت‌هاى آیت‌الله انوارى نیز گسترده‌تر مى‌گشت و نام وى در ذیل غالب اعلامیه‌هایى که در آن روز، از سوى شخصیت‌ها و مجامع روحانى منتشر مى گردید، به چشم مى‌خورد.

پس از پیروزى انقلاب اسلامى وى با تلاش مضاعف در پیروى از فرامین و دستورات امام خمینى در هر جا که لازم بود حضور یافت. بنا به درخواست اهالى محله نارمک تهران طى حکمى از سوى امام خمینى  در تاریخ 23 اسفند 1357 به امامت جماعت مسجد جامع نارمک منصوب گردید.[28] حضور و تلاش چشمگیر او به همراه حجت‌الاسلام فضل‌اللّه محلاتى در مراسم حج تاریخى سال 1358 به عنوان نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانى از خاطرات فراموش ناشدنى است.[29] در 28 خرداد سال 1359 طى حکمى از سوى امام خمینی به عنوان نماینده وی در ژاندارمرى جمهورى اسلامى ایران منصوب شد[30] و در انتخابات اولین و دومین دوره مجلس شوراى اسلامى به نمایندگى از سوى مردم شهرستان رزن و همدان انتخاب و در کمیسیون شوراها و امور داخلى مجلس نقش به سزایى ایفا نمود. وى مدتى به امر امام خمینی سرپرستى کمیته امور صنفى را بر عهده داشت و سال‌ها به عنوان یکى از اعضاى مرکزى جامعه روحانیت مبارز تهران فعالیت کرد. با تأسیس مرکز رسیدگى به امور مساجد، ریاست این مرکز بنا به دستور مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب به عهده ایشان نهاده شد.[31]

سرانجام آیت‌الله محمد باقر محی الدین انواری در 23 مهر 1391 در سن 86 سالگی دار فانی را وداع گفت.  

با درگذشت این عالم مجاهد، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیامی به شرح زیر صادر فرمودند:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

درگذشت عالم مجاهد مرحوم آیت‌الله آقای حاج‌شیخ محیی‌الدین انواری رحمه‌الله‌علیه را به بازماندگان محترم و همه ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض می‌کنم. این عالم بزرگوار در شمار نقش‌آفرینان روحانیت مبارز در دوران طاغوت بوده و سال‌های دراز رنج زندان‌های آن رژیم ستمگر را تحمل کرده بودند و در دوران جمهوری اسلامی همواره منشأ خدمات در بخش‌های گوناگون بودند. روحیه‌ی خیرخواه و خَدوم و سرشار از صفا و نجابت، شخصیتی محبوب از این روحانی بزرگوار ساخته بود. رحمه‌الله علیه. از خداوند متعال مزید رحمت و مغفرتش را بر ایشان مسألت می‌نمایم.

سیّد علی خامنه‌ای

۲۳ مهر ۱۳۹۱

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . خاطرات آیت‌اللّه محمد باقر محى‌الدین انوارى، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى.

[2] . یاران امام به روایت اسناد ساواک (39)، آیت‌الله حاج شیخ محمدباقر محی‌الدین انواری، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1386، پاورقی‌های ص 9.

[3] . همان، ص 10.

[4] . اسناد انقلاب اسلامى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 21.

[5] . همان، ص 52.

[6] . یاران امام به روایت اسناد ساواک (39)، همان، ص 14.

[7] . نهضت امام خمینى، سید حمید روحانى، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پانزدهم، بهار 1381 ، ج 1، ص 344.

[8] . صحیفه امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ج 1، ص 196.

[9] . اسناد انقلاب اسلامى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 91.

[10] . هاشمى رفسنجانى، دوران مبارزه، ج 1، ص 241.

[11] . سند مورخ 15 / 12 / 43 بدون شماره، از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک (39)، همان.

[12] . سند مورخ 16 / 12 / 43 بدون شماره، همان.

[13] . سند مورخ 25 / 3 / 44 شماره 6044 /  38091 /  11 / 7، همان.

[14] . سند مورخ 15 /  1 / 44 شماره 44، همان.

[15] . اسناد مورخ 11 /  9 / 44 شماره 1731 /  س ت؛ 19 / 1 / 48 شماره 12227 /  20 ه 3، همان.

[16] . همان، ص 75.

[17] . سند مورخ 18 / 1 / 47 بدون شماره، همان.

[18] . سند مورخ 12 / 3 / 48 شماره 5-71- 125، همان.

[19] . سند مورخ 21 / 5 / 48 شماره 27 / 1 – 12- 458، همان.

[20] . سند مورخ 8 / 7 / 48 شماره 30598 /  2441، همان.

[21] . سند مورخ 27 / 7 / 48 شماره 3818 /  316، همان.

[22] . سند مورخ 23 / 10 / 48 شماره 7186 /  16 / ه1، همان.

[23] . سند مورخ 16 / 3 / 49 شماره 7297 /  16 /  ه1، همان.

[24] . سند مورخ 9 / 3 / 57 شماره 5991 /  ه 1، همان.

[25] . سند مورخ 13 / 3 / 57 شماره 1185 / 20 ه ش، همان.

[26] . سند مورخ 25 / 3 / 57 شماره 8 ج75- 2112 /  3 / 38، همان.

[27] . سند مورخ 11 / 6 / 57 شماره 83187 /  20 ه 31، همان.

[28] . صحیفه امام خمینى، همان، ج 6، ص 374.

[29] . همان، ج 12 ، ص 452 .

[30] . همان، ج 10، ص 61.

[31] . خاطرات شهید محلاتى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ص 131.

































آیت‌اللّه محمدباقر محى‌الدین انوارى



آیت‌اللّه محمدباقر محى‌الدین انوارى در زندان ساواک



آیت‌اللّه محمدباقر محى‌الدین انوارى در زندان ساواک



آیت‌اللّه محمدباقر محى‌الدین انوارى



آیت‌اللّه محمدباقر محى‌الدین انوارى



آیت‌اللّه محمدباقر محى‌الدین انوارى



آیت‌الله انواری (بازدید از چاپخانه موسسه اطلاعات)



زندان برازجان، آیت‌الله انواری (نفر دوم از سمت راست)، شهید حاج مهدی عراقی (نفر سوم از راست)، آقای حبیب الله عسکر اولادی (نفر اول از چپ)



آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی (نفر اول نشسته از چپ)، آیت الله انواری (نفر سوم نشسته از چپ)





مجلس شورای ملی، آیت‌الله انواری (نفر سوم از راست)، آیت‌الله موحدی کرمانی(نفر دوم از راست)، دکتر محمدعلی هادی (نفر سوم از چپ)

منبع: برگرفته از مقدمه کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (39)، آیت‌الله حاج شیخ محمدباقر محی‌الدین انواری، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1386.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.