نگاهی به زندگی و مبارزات عالم شجاع، مرحوم آیتالله عبدالرسول قائمی
12 بهمن 1401
چکیده
در مطالعات تاریخی مهمترین ابزار پژوهشگران اسناد متقن و قابل اعتنا است تا بر اساس آن بتوانند تصویری نزدیک به واقعیت از افراد و جریانها و وقایع را بازسازی کنند. در این میان اسناد امنیتی اهمیت بسیار زیادی دارند. با پیروزی انقلاب بسیاری از اسناد ساواک به دلیل این که موضوعیت سیاسی خود را از دست دادهاند از طبقه بندی امنیتی خارج و در اختیار علاقمندان قرار گرفتهاند. این اسناد ارزشمند نشان میدهند که در جریان مبارزات اسلامی و مردمی علیه آن حکومت دستنشانده، کسانی بودند که با در دست گرفتن جان خویش و بدون هیچ توقع مادی و دنیوی، به مرزبانی از سنگرهای قلعه محکم اسلامی پرداختند. مقالهی پیش رو نگاهی است به زندگی و مبارزات عالم فرهیخته و نستوه، «آیتالله حاج شیخ عبدالرسول قائمی» که بر اساس اسناد ساواک و سایر منابع تهیه و تدوین شده است.
دستگاه امنیتی رژیم پهلوی با به کارگیری تمامی روشها و شگردهای اطلاعاتی، ایشان را تحت نظر داشت و تمامی اقدامات او را که شامل تعقیب و مراقبت، شنود تلفن، کنترل مکاتبات و... بود، در پرونده او بایگانی نمود. اگر چه تاریخ تشکیل ساواک آبادان به سال 1337 ﻫ .ش برمیگردد، لیکن آن مرحوم مبارزات خود را علیه ظلم و ستم حکام جور از زمانهای دورتر یعنی دوره سلطه مطلق انگلیسیها در آن شهر آغاز کرده بود. او با کیاست، فراست و زیرکى خاص خود و با رعایت کامل مخفىکارى، بسیارى از مجاهدتهایش را از دید و حیطه قدرت اهریمنی مأموران اطلاعاتى و امنیتى رژیم شاه مخفى نگه داشته بود که برای دستیابی به بسیاری از این مجاهدتها باید خاطرات و یادداشتهای همرزمان او را جستجو کرد.
کلید واژگان: آیت الله عبدالرسول قائمی، انقلاب اسلامی، آبادان، امام خمینی(ره)، رژیم پهلوی
***************
تولد و تحصیلات
آیتالله حاج شیخ عبدالرسول قائمی، فرزند «شیخ فرجالله» در بیست و چهارم ماه مبارک رمضان 1314 قمری مطابق با دهم اسفند 1275 ﻫ ش در دیزیچه اصفهان به دنیا آمد. علوم اسلامی را در زادگاهش نزد مرحوم «آقا شیخ فرجالله شریعت» فراگرفت.در نوزده سالگی به اصفهان عزیمت کرد و در حوزه علمیه آن شهر که از مهمترین حوزههای علمیه جهان اسلام محسوب میشد به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. سطح فقه را در محضر آقا سید احمد درب امامی و شیخ علی یزدی فرا گرفت و سپس در درس خارج آیات عظام حاج سید علی نجفآبادی، سید محمد نجفآبادی و حاج سید محمدرضا خراسانی، حاضر شد و از خرمن علم و سیره آن بزرگواران خوشهها چید.
وی پس از حوزه علمیه اصفهان، عازم حوزه علمیه قم شد و از محضر آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بهرهمند گردید؛ سپس برای تکمیل اندوختههای علمی خود، در سال 1309 ﻫ.ش به نجف اشرف عزیمت کرد و از محضر علمای بزرگ حوزه نجف نظیر آیات عظام: میرزا محمدحسین نائینی، شیخ ضیاءالدین عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی بهره برد. آن مرحوم به خاطر هوش و ذکاوت سرشارش، علوم دینی را به سرعت فراگرفت و در اکثر دروس حوزوی صاحب نظر شد.
اقدامات آیتالله قائمی در آبادان پیش از شروع نهضت امام
آیتالله قائمی در سال 1315 ﻫ .ش در اوج خفقان رضاخانی که حتی منبر رفتن نیز ممنوع شده بود، جهت تبلیغ به آبادان رفت و چند ماهی را مخفیانه، بدون استفاده از لباس روحانیت به ارشاد مردم پرداخت و سپس مجدداً به نجف اشرف بازگشت. حجتالاسلام دوانی در این مورد مینویسد:
«در آبان سال 1324 ﻫ ش به مکه معظمه مشرف شد و در مراجعت، از طریق کویت به آبادان وارد و چون عدهای از همراهان وی در حج، اهل آبادان بودند با آشنایی قبلی که با ایشان داشتند، چند روزی وی را مهمان نموده و از او به خوبی پذیرایی شایانی کردند. آیتالله قائمی که زمان رضاخان بدون عمامه به آبادان میآمد و پنهانی منبر میرفت، این بار[پس از شهریور 1320] با عمامه و به صورت یک روحانی کامل به آبادان آمده بود و منبرهایش که بسیار مؤثر بود گل کرد؛ به طوری که از این مجلس تا مجلس دیگر، جمعیت بسیاری پشت سر او راه میافتاد.»[1]
پس از استقبال عمومی از منابر آیتالله قائمی در آبادان، عدهای از متدینین این شهر با مرحوم «آیتالله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی» مکاتبه کرده، از ایشان خواستند که زمینهی اقامت آیتالله قائمی را در آبادان فراهم کنند. به همین منظور آیتالله اصفهانی دو نامه برای ایشان فرستاد، که در نامه دوم به آیتالله قائمی نوشت: «تا شما بخواهید اسلحه تهیه کنید جنگ علیه اسلام تمام شده است. لذا باید به آبادان بروید.» آیتالله قائمی این نامه را به اساتیدش، آیتالله سید محمدرضا خراسانی و آیتالله سید محمد نجفآبادی نشان داده، و ایشان اجرای حکم آیتالله اصفهانی را لازمالاجرا دانستند. به این ترتیب آیتالله قائمی عازم شهر آبادان شد.
مبارزه با کسرویگرایی، تشکیلات بهائیت و حزب توده در آبادان
احمد کسروی از جمله چهرههای ضددینی عصر پهلوی بود که با انتشار مجموعه آثاری در ضدیت با اسلام و تشیع و نیز ادب و فرهنگ ایرانی، در دورهی رضاخان، طرفدارانی پیدا کرد. محل فعالیت طرفداران کسروی «کتابخانه کسرویان» بود که در آن جا شخصی به نام «زندی» صاحب سینما ایران، جوانان و نوجوانان را دعوت میکرد و در کنار تبلیغ افکار کسروی، کتب وی را به رایگان در اختیار آنان قرار میداد. اقدامات آیتالله قائمی در آبادان سرانجام باعث شکست طرفداران کسروی شد. در یک مورد بسیاری از مؤمنین آبادان از «مسجد نو» حرکت کرده، ضمن تعطیل نمودن کتابخانهی مذکور به فعالیت طرفداران کسروی در آبادان خاتمه دادند.[2]
از دیگر فعالیتهای آیتالله قائمی در آبادان، مبارزه با تشکیلات بابیه و بهائیت بود.[3] سران این تشکیلات که توان مباحثهی علمی با آیتالله قائمی را نداشتند، با جوسازی و شایعهپراکنی علیه ایشان، کوشیدند از اقدامات آن مرحوم در منطقه جلوگیری کنند؛ اما با وجود این اقدامات وی هرگز عقب ننشست و تا آن جا پیش رفت که تعدادی از مسئولین بهائی شاغل در ادارات و خصوصاً شرکت نفت را تعویض کرد. در گزارشی به تاریخ 9 / 3 / 1337 راجع به مبارزه آیتالله قائمی با تشکیلات ضاله بهائیت آمده است :
«شیخ عبدالرسول قائمی مشغول صحبت در اطراف ظهور حضرت امام عصر(ع) بود و در اواخر که میخواست تعطیل گردد راجع به بهائیها و این که آنها چگونه دروغ میگویند و میخواهند اراده خود را بر دیگران تحمیل نمایند، گفتگو میکرد. ضمناً میگفت ما کاری به هیچ چیز نداریم ولی فقط با این تشکیلات و مرام کار داریم و تا جایی که مقدور باشد برای مضمحل نمودن آن ازخودگذشتگی نشان خواهیم داد.»[4]
در کنار مبارزه با تشکیلات بهائیت و طرفداران کسروی، آیتالله قائمی با اعضای حزب توده و جریان مارکسیسم و کمونیست نیز در حال مبارزه مستمر بود. از شهریور 1320 با اوج گرفتن فعالیت حزب توده در سراسر ایران و گسترش آن به خصوص در آبادان، آیتالله قائمی از افرادی بود، که با آنان به مبارزه برخاست و ماهیت واقعی آنها را به مردم آبادان نشان داد. حزب توده که به شدت از نفوذ آیتالله قائمی هراس داشت، دو مرتبه به مسجد وی حمله و آن جا را سنگباران کرد. در یک مورد حدود 50 نفر از اعضای حزب توده که به قصد خرابکاری به مسجد آمده بودند، در برابر واکنش مردم متدین آبادان متواری شدند. مبارزه آیتالله قائمی با جریانهای چپی و کمونیستی تا آخرین روزهای حضورشان در آبادان ادامه داشت.
دفاع از نهضت ملی شدن نفت
در اواخر دهه 30 سرانجام مبارزات آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق و تعدادی از نمایندگان دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، به نتیجه رسید و از شرکت غاصب انگلیس خلع ید شد. در جریان این حرکت ملی، بسیاری از نیروهای مذهبی از جمله آیتالله قائمی تلاش فراوانی از خود نشان دادند. منصور امینی از سیاسیون و خبرنگاران مقیم آبادان، در مورد نقش آیتالله قائمی در مبارزات ملی شدن صنعت نفت مینویسد:
«شخص حاج شیخ [عبدالرسول قائمی] به شدت از ملی شدن نفت حمایت میکرد و در استقبال از [مهندس] بازرگان و هیئت خلع ید، مساجد آبادان عموماً و مسجد نو خصوصاً نقش کلیدی داشت.»[5]
حجتالاسلام علی دوانی نیز نقش آیتالله قائمی در مبارزات ملی شدن صنعت نفت را بسیار مثبت ارزیابی کرده است.[6] ارتباط با مرحوم آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و حضور در متن مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت، از برگهای زرین و درخشان زندگی پربرکت آیتالله قائمی است.[7]
ارتباط با شهید حجتالاسلام سید نواب صفوی و فدائیان اسلام
آشنایی شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی با آیتالله قائمی به هنگامی بازمیگشت که وی در شرکت نفت آبادان کار میکرد. شهید نواب صفوی با راهنمایی و مساعدت آیتالله قائمی راهی حوزهی مقدسهی نجف شده بود.[8] پس از بازگشت از نجف، شهید نواب صفوی، به همراه شهید خلیل طهماسبی و مظفر ذوالقدر در مسجد نو، پشت سر آیتالله قائمی نماز میگذاردند؛ به طوری که این مسجد به پاتوق طرفداران شهید نواب صفوی تبدیل شده بود.[9]
شهید نواب صفوی برای شروع فعالیتهای مبارزاتی خود و تشکیل جمعیت فدائیان اسلام، با آیتالله قائمی مشورت و ایشان نیز از آن حمایت کرده بود. همزمان با اوجگیری فعالیت جمعیت فدائیان اسلام، آیتالله قائمی در جهت اهداف آنها گامهاى مثبتى برداشت و آبادان را به مهمترین پایگاه برای فعالیتهای آنان تبدیل کرد. در یکی از سفرهاى شهید نواب صفوى به آبادان، وی در یکی از میادین شهر، سخنرانی شدیداللحنی در نقد دیدگاههای کسروی ایراد کرد که باعث دستگیری وی به وسیلهی شهربانی آبادان شد.
آیتالله قائمی بلافاصله پس از دستگیری شهید نواب صفوی، به واسطه نفوذی که داشت، با یک تلفن ایشان را آزاد کرد. نورالدین چهاردهی در مورد نحوهی آزادی شهید نواب مینویسد:
«مرحوم آیتالله شیخ عبدالرسول قائمی که مرجع بزرگی در آن شهر بود، با رئیس شهربانی وقت تلفنی مکالمه کرد و خواستار آزادی وی شد. سید را پس از یک ساعت و نیم مرخص نمودند.»[10]
در یکی از نامههای شهید نواب صفوی برای آیتالله قائمی از عنوان «پدر گرامی» استفاده شده که حاکی از ارتباط معنوی میان این دو بزرگوار است. در این نامه آمده است:
«حضور پدر گرامی، جناب آیتالله، حجتالاسلام آقای شیخ عبدالرسول قائمی، نصرالله به الاسلام و نصره، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
غالباً در مجالس دوستان، به ذکر جمیل و وصف محبت و صفا و عواطف دینی و پدری شما مشغولیم. زادالله لکم التوفیق و العزه. امید است که کلیه آمال اسلامی شما را خدا تحقیق فرماید و محقق گردد و انشاءالله عجل الله فرج ولیه و فرجنا به و بآبائه الطاهرین(ع)...»[11]
تشکیل پلیس مردمی در آبادان
در دههی 20 و 30 در آبادان از طرف شهربانی وقت، شبها پاسبانهای کشیک در نقاط مختلف رفت و آمد میکردند؛ ولی از آن جایی که مردم چندان اعتمادی به آنها نداشتند، آیتالله قائمی عدهای را که «ناطور» نامیده میشدند، شبها به محلهای مورد نظر میفرستاد. این افراد کارت مخصوصی همراه و چوبی مثل باتوم پاسبانهای آن زمان در دست داشتند که به عنوان محافظ منازل و مغازهها از سرقت و فسادهای اخلاقی شبانه جلوگیری کنند. اینها با آن که سمت رسمی مثل مأموران گشت پلیس نداشتند ولی با قدرت و نفوذی که آیتالله قائمی داشت و به خاطر کمکی که به آرامش شبانه شهر میکردند، مورد تأیید قانون هم بودند. شهید مظفر ذوالقدر یکی از این نگهبانهای شب بود.[12]
فعالیتهای سیاسی آیتالله قائمی در دهه 40
شهر آبادان به خاطر صادرات نفت و خارجیان زیادی که در آن زندگی میکردند، اهمیت ویژهای برای رژیم داشت. به همین دلیل، مرکزیت ساواک به جای اهواز در آبادان قرار داده شد. اولین برگ پرونده آیتالله قائمی مربوط به سال 1337 همزمان با تأسیس ساواک آبادان است که در آن به مأمورین ساواک ابلاغ شده تا در مسجد وی حضور یافته، ایشان را زیر نظر قرار دهند.[13] در گزارش دیگری در همین زمان آمده است که آیتالله قائمی از برگزاری جشن و مراسم دعا برای شاه جلوگیری کرده و مانع از حضور روحانیون در این گونه مراسمات شده است.[14]
با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر سال 1341 در هیئت دولت و درج خبر آن در جراید تهران، موجی از اعتراضات سراسر کشور را فراگرفت. در این لایحه قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان برداشته و در مراسم تحلیف به جای قرآن کریم، کتاب آسمانی قرار داده شده بود. این لایحه که از سوی دولت اسدالله علم به مجلس ارائه شده بود، به مثابه اعلان جنگ علیه اسلام و قرآن تلقی شد و علماء، مراجع و مردم متدین، مخالفت با آن را یک تکلیف شرعی دانستند. آیتالله قائمی در کنار سایر اقشار مردم به مخالفت با این لایحه پرداخت و دوشادوش روحانیون آبادان اقدام به انتشار اعلامیهای در مخالفت با آن نمود. در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«نظر به این که موضوع انتخاب بانوان در انجمن ایالتی و ولایتی خلاف شرع دین و در بین مسلمین ایجاد ناراحتی و نگرانی نموده، لذا از محضر محترم تقاضا داریم نسبت به استثناء نمودن بانوان از موضوع مذکور به ارجاع به مقامات مربوطه اقدام فرمایند.»[15]
تلاش علماء و مردم به رهبری امام خمینی(ره) سرانجام به ثمر نشست و دولت مجبور شد که خبر لغو این لایحه را مدتی بعد در جراید اعلام کند.[16]
با اوجگیرى مبارزات در سال 1342 عدهاى از مبارزین آبادان تحت ریاست ایشان اعلامیههاى حضرت امام و سایر علماء را با اسامى مختلف در سطح شهر آبادان و حتی سایر شهرستانهای منطقه پخش میکردند. ساواک آبادان در گزارشی به تاریخ 13 / 3 / 1342 راجع به اقدامات به عمل آمده از سوی علمای آبادان مینویسد:
«طبق تصمیم کمیسیون امنیت، قرار شد به وعاظی که از قم و تهران برای ایام ماه محرم و صفر به آبادان آمدهاند ابلاغ شود که از اظهار مطالب خلاف رویه خودداری نمایند و به همین طریق عمل گردید، ولی یکی ازآقایان به نام دیباجی باز هم شب گذشته طبق گزارش مأمورین شهربانی در مسجد نو با سخن پرحرارتی مردم را تحریک به قیام و پشتیبانی از روحانیون نموده و در کمیسیون امنیت امروز 22 / 3 / 42 چنین تصمیم گرفته شد که به طور مسالمتآمیز به وسیله آقای قائمی به ایشان تذکر داده شود از رفتن به منبر خودداری نمایند و چنانچه خلاف عمل نماید طبق تصمیم کمیسیون امنیت به تهران اعزام خواهد شد.»[17]
دستگیری حضرت امام پس از سخنرانی شدیداللحن ایشان در عاشورای(خرداد) سال 1342 با مخالفت گسترده مردم و علمای سراسر کشور روبرو شد. پس از دستگیرى حضرت امام و انتشار صحبتهایی مبنی بر محاکمه و اعدام ایشان، علمای شهرهای مختلف کشور به ابتکار آیتالله العظمى سید محمدهادی میلانى(ره)در تهران اجتماع کردند. از شهر آبادان آیتالله قائمى به نمایندگى روحانیت و مردم آبادان و خوزستان به این جمع پیوست و در هماهنگی بین علما و تنظیم اعلامیههاى صادره از سوى علماى متحصن، نقش به سزایى را ایفا کرد.[18]
علما که پس از یک ماه جلسه و مذاکره به نتایج دلخواه خود نرسیده بودند، تصمیم گرفتند نمایندگانی را برای مذاکره با شاه انتخاب کنند.[19] آقایان بحرالعلوم و قائمی، به عنوان نماینده روحانیون انتخاب و طی نامهای از شاه درخواست ملاقات کردند.[20] در تاریخ 31 / 5 / 42 در اعلامیه دیگری که به امضای جامعه روحانیت سراسر کشور رسیده بود، شرکت در انتخابات فرمایشى مجلس شورای ملی تحریم شد.[21] پس از آزادى حضرت امام(ره) از زندان در 16 فروردین 1343 انقلابیون و مبارزان در آبادان چندین مجلس جشن برگزار و در این مجالس براى سلامتی امام(ره) دعا کردند.[22]
کمک در برقراری ارتباط با امام پس از تبعید ایشان
به دنبال تصویب لایحه مصونیت مستشاران نظامی آمریکا یا همان ـ کاپیتولاسیون ـ در مهر ماه 1343، امام خمینی(ره) در چهارم آبان همان سال، طی یک سخنرانی شدیداللحن به شدت علیه آن موضعگیری کرد و پس از آن نیز در پیامی خطاب به ملت ایران پرده از ماهیت استعماری این لایحه برداشت. رژیم شاه در واکنش به موضعگیری امام(ره)، در سیزده آبان 1343 ایشان را دستگیر و سپس به ترکیه تبعید کرد.[23]
پس از این ماجرا سیل تلگرافها و اعلامیهها از سراسر کشور، مبنی بر تأثر و تأسف از تبعید حضرت امام(ره) و تقبیح عمل رژیم به سوی قم و ترکیه سرازیر شد. آیتالله قائمی از جمله کسانی بود که به همراه سایر علمای آبادان در واکنش به تبعید حضرت امام(ره) اعلامیه منتشر کرد.[24]
آیتالله قائمی هنگام اقامت امام(ره) در عراق، ارتباط خود را با ایشان حفظ کرده، با فرستادن افراد آگاه و مورد اعتماد، امام(ره) را در جریان مسائل روز ایران قرار مىداد. ساواک که نسبت به آیتالله قائمی و ارتباط ایشان با امام(ره) حساسیت زیادی داشت، به دستور مقدم، مدیر کل اداره سوم، نامههاى ایشان را تحت کنترل قرار میداد. در سندی در این مورد آمده است:
«خواهشمند است دستور فرمایید ضمن مراقبت از نامبرده کلیه مکاتبات وی را کنترل و نتیجه را اعلام دارند.»[25]
در سال 1344 با وجود آن که ساواک مدرک قابل اعتنایى از وجود ارتباط امام(ره) با آیتالله قائمی نداشت، از فعالیتهاى آشکار و پنهان ایشان به ستوه آمده، تصمیم گرفت ایشان را دستگیر و به تهران اعزام کند، ولى از ترس واکنشهاى مردمى و بروز اغتشاش و درگیرى در آبادان، به تذکراتی از سوی شهربانى و ساواک بسنده کرد. آیتالله قائمی با وجود محدودیتهایی که برای ایشان ایجاد شده بود، هیچگاه از فعالیتهاى خود دست بر نداشت و در منابر و محافلی که توسط ایشان برگزار میگردید، برای سلامتی حضرت امام دعا میشد.[26]
آیتالله قائمی از ابتدای قیام حضرت امام در دفتر مسجدش در آبادان، عکس بزرگی از امام(ره) را نصب کرده بود. پس از تبعید حضرت امام شهربانی و ساواک آبادان تلاش زیادی به کار برد تا این عکس را جمع کند، اما تا سال 1352 که رئیس ساواک آبادان تعویض شد، نتوانستند آن را بردارند. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«نامبرده فوق[آیتالله قائمی] از علاقهمندان و طرفداران خاص خمینی میباشد که نگهداری و نصب یک قطعه عکس یک متر در یک متر [امام] خمینی پس از طرد وی از کشور در بالای سر خود در دفتر اختصاصیاش در مسجد نو که وسیله او اداره میشود بهترین دلیل برای اثبات آن است و از این که فرمودهاند مشارالیه مورد تأیید و اعتماد رئیس ساواک سابق آبادان بوده است، به عرض میرساند متأسفانه رئیس سابق ساواک خوزستان تحت تأثیر قائمی بوده و باز هم باید به عرض برساند که مشارالیه نامبرده را به سلیقه خود اداره میکرده کما این که در مسجد با حضور ایشان واعظ مربوط به قائمی ضمن خودداری از دعا و نیایش به ذات اقدس شهریاری به طور علنی از خمینی نیز به همراه سایر مراجع تقلید دینی دعا و نیایش به عمل میآورد. بدون ایندکه کوچکترین عکسالعمل و توجهی به آنها نشان داده شود.»[27]
سرانجام مأموران رژیم پهلوی در خرداد 1352 در یک حمله شبانه به دفتر ایشان، تصویر حضرت امام را با خود برده و رئیس ساواک حتی تلفنی ایشان را تهدید به تبعید کرد. در سندی از ساواک آمده است:
«بدین منظور در ساواک یا شهربانی حاضر تا مذاکره گردد که وی از آمدن امتناع و ضمن صحبت به وی اعلام شده که اگر در انحراف وعاظ من بعد اقدامی کند ناگزیریم که از ایشان بخواهیم منطقه را ترک نمایند.»[28]
پس از این ماجرا و تعویض رئیس ساواک، مراقبت از ایشان بسیار شدیدتر شده و رفتار و اعمال ایشان به شدت کنترل گردید. ساواک حتی ایشان را در مسافرتهایش تحت کنترل قرار میداد.[29]
آیتالله قائمی، در طول سالهای تبعید امام خمینی واسطه و عامل مهمی در اعزام طلاب و روحانیون مشتاق درس امام(ره) به عراق بود. وی بسیاری از یاران امام را به صورت قاچاق به عراق اعزام میکرد و از این طریق باعث رونق بخشیدن به نام امام در حوزه بزرگ نجف میشد. آیتالله قائمی علاوه بر آن با پناه دادن به انقلابیونی که تحت تعقیب رژیم پهلوی بودند، آنها را از دست مأمورین رژیم نجات میداد و مخفیانه به نجف اشرف میفرستاد. ساواک در سال 1344 در گزارشی مینویسد:
«مسئله قابل توجهی که از طرف اداره اطلاعات شهربانی در مرکز نیز به این شهربانی منعکس شده این است که افرادی که قصد دارند برای دیدن آقای خمینی به عراق بروند در مسجد آقای قائمی مجتمع میشوند.»[30]
ساواک در سال 1345 در رابطه با نقل و انتقال پیام و اعلامیههای امام نیز در گزارشی مینویسد:
«طبق اطلاع واصله شخصی به نام سیده که در فلکه خرمشهر سکونت دارد در مورد افرادی که قصد مسافرت به طور غیرمجاز به عراق را دارند تسهیلات لازم فراهم مینماید. قبلاً این افراد به مدرسه شیخ عبدالرسول قائمی در آبادان یا مدرسه علمیه رضویه در خرمشهر میروند و ترتیب حرکتشان به طور غیرمجاز به عراق داده میشود. احتمال دارد این افراد حامل پیامها و اعلامیههایی از طرف روحانیون افراطی جهت آیتاله خمینی باشند. بعضاً نیز ممکن است افرادی که سوابق مضره دارند از این طریق به عراق مسافرت نمایند.»[31]
افزایش فشارهای ساواک بر طرفداران امام و قطع راههای ارتباطی مردم با ایشان، باعث شد تا علما و مرتبطین با امام، به دنبال راهی جایگزین برای دریافت مکاتبات و اعلامیهها باشند و آیتالله قائمی مهمترین کانال انتقال و دریافت مکاتبات و اعلامیههاى حضرت امام از عراق به ایران بودند.[32]
در گزارشهای ساواک بارها به فعالیت آیتالله قائمی درخصوص برقراری کانال ارتباطی با امام اشاره شده است که به دلیل هوشیاری آیتالله قائمی و مرتبطین با ایشان، ساواک در بیشتر موارد قادر به واکنش سریع در جلوگیری از این مکاتبات نبود.[33]در گزارشهای ساواک آمده است که آیتالله قائمی از طریق منابعی که در اختیار داشتند، پیامهای سیاسی و دینی امام را به مردم ابلاغ میکرده است:[34]
نقش آیتالله قائمی در منطقه و اقداماتش در جهت ارتباط با امام باعث شد که از ساواک آبادان بخواهند که کنترل بیشتری بر فعالیتهای ایشان داشته باشد. در سندی آمده است:
«به وی[آیتالله قائمی] تفهیم نمایند که تحریکاتی که اخیراً در بین روحانیون منطقه خوزستان به عمل میآورد به مصلحت او نمیباشد و نبایستی مجدداً چنین اعمالی از وی سر بزند. به علاوه کماکان اعمال و رفتار روحانی مذکور را تحت کنترل قرار داده و نتایج حاصله را مرتباً به این اداره کل اعلام نمایند.»[35]
آیتالله قائمی علاوه بر انتقال پیامهای امام، نزدیکترین اعضای خانواده ایشان را نیز به عراق میفرستاد که نشاندهندهی میزان اعتماد امام به وی است. در گزارشی از ساواک در سال 1345 آمده است که مرحوم حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی، فرزند امام، از طریق آیتالله قائمی به عراق فرستاده شده است:
«نامبرده [آیتالله قائمی] که یکی از طرفداران خمینی میباشد، که وسیله رفتن طرفداران خمینی را به طور قاچاق به عراق فراهم مینماید و حتی پسر کوچک خمینی که میخواست به نجف اشرف برود و سازمان امنیت مخالفت مینموده است وسیله آیتالله قائمی به طور غیرقانونی وارد عراق شده است. اصولاً آیتالله قائمی به طرز عجیبی برای پیشرفت خمینی فعالیت نموده و پولهایی که از تمام اطراف و شهرهای بزرگ جمع میگردد به خمینی میرساند.»[36]
تلاش برای تثبیت مرجعیت امام خمینی
پس از درگذشت آیتالله العظمی حکیم، رژیم پهلوی به منظور تضعیف موقعیت امام خمینی و ایجاد شکاف در میان روحانیت، در پیامی شتابزده برای آیتالله سید کاظم شریعتمداری و آیتالله سید احمد خوانساری، درگذشت آیتالله محسن حکیم را به ایشان تسلیت گفت. این پیام به این معنا بود که ایشان جانشین آیتالله حکیم است. در واکنش به این اقدام سیاسی رژیم، تعدادی از علمای قم در بیانیهای حضرت امام خمینی را مرجع تام شیعیان معرفی کردند.[37] حمایت آیتالله قائمی از مرجعیت امام به خاطر موقعیت ویژهی ایشان در آبادان، اهمیت زیادی داشت؛ خصوصاً این که باعث خنثی شدن تبلیغات تفرقهافکنانه رژیم پهلوی نیز میشد.[38]
آیتالله قائمی در مبارزهی سیاسی، روش خاص خود را داشت. وی با مدارا و تدبیر به گونهای رفتار میکرد که رژیم را در واکنشهای شدید دچار تردید میکرد.[39] ایشان از این طریق میتوانست سایهی امنی برای انجام فعالیتهای سیاسیاش در دهه 40 ایجاد کند. گزارش زیر از ساواک به خوبی مشی مبارزاتی ایشان را نشان میدهد:
«از جمله این روحانیون که با زیرکی هر چه تمامتر در پوشش نزدیکی با دستگاه تا توانسته با افکار مردم آبادان بازی نموده و در آن خرابکاری نموده شیخ عبدالرسول قائمی است که باز متأسفانه در زمان سابق مالکالرقاب آبادان بوده و مدت مدیدی با تسلط، ساواک را آلت پیشبرد عوامفریبی خود قرار داده و ضمن حفظ تسلط خود از طریق تبلیغ جنبه روحانیت آن هم با فریبکاری مفصل تا درجهای جلب اعتماد نموده بوده که بعضی، از مریدان خاص حضرتش گردیده بودند.»[40]
نمایندگی امام خمینی در دریافت وجوهات شرعیه
یکی از عوامل استقلال نهاد روحانیت شیعه در برابر حکومتهای جائره، وجوهات شرعیهای بود که مسلمانان به مراجع پرداخت میکردند. این وجوهات صرف پرداخت شهریهی طلاب و انجام کارهای عامالمنفعه میشد. حضرت امام به خاطر موقعیت سیاسی و فقهی خاص و کثرت طرفدارانی که داشتند، بیشترین وجوهات شرعی به ایشان پرداخت میشد. به همین خاطر در اکثر شهرهای کشور نمایندگانی از جانب ایشان مسئول دریافت وجوهات و ارسال آن برای امام بودند. رژیم پهلوی تلاش زیادی به کار میبرد تا مانع از رسیدن این وجوهات به دست امام شود؛ لذا برای نمایندگان ایشان مشکلات زیادی ایجاد میکرد. آیتالله قائمی یکی از نمایندگان امام در خوزستان بود که به این دلیل همواره مورد سوء ظن ساواک قرار داشت.[41]
فعالیتهای آیتالله قائمی در دهه 50
در زمان ریاست خاوری بر ساواک آبادان، آیتالله قائمی با هوشیاری حسیاسیت های وی را خنثی و حتی به گفتهی اسناد او را مرید خود کرده بود.[42] ساواک مرکز در سال 1351 به عمق این رابطه پی برده و خاوری را برکنار، و در بهمن 1351 «تیمسار شاهین» از مدیران ورزیده ساواک مرکز را به عنوان رئیس جدید ساواک خوزستان منصوب کرد. وی در نامههایی خطاب به نصیری ـ ریاست ساواک ـ در خصوص فعالیتهای آیتالله قائمی و روابطش با خاوری گزارشهایی ارائه کرده است که از موقعیت برجستهی آیتالله قائمی در آبادان حکایت میکند.[43] پس از روشن شدن میزان نفوذ آیتالله قائمی در آبادان به رئیس ساواک خوزستان ابلاغ شد که باید با ترفندهای مختلف مردم را از اطراف ایشان پراکنده کنند.[44]
پس از این دستور بود که ساواک با امکانات وسیع خود، شروع به جوسازی و شایعهپراکنی در خصوص آیتالله قائمی کرد.[45]
آیتالله قائمی به خاطر درایت و محبوبیتی که در میان مردم داشت توانست آبادان را به محیطی مناسب و نسبتاً امن برای انقلابیون سراسر کشور تبدیل کند. سند زیر نفوذ آیتالله قائمی را به خوبی نشان میدهد:
«ناراحت کردن مشارالیه با توجه به موقعیت و محبوبیتی که در شهرهای قم و مشهد و بالاخص آبادان دارد و در پیش بودن مراسم جشنهای تاجگذاری از نظر این ساواک صلاح نیست.»[46]
به گفتهی اسناد و خاطرات روحانیونی که به آبادان میرفتند، آیتالله قائمی قبل از هرکاری آنها را نسبت به مسائل و حساسیتهای منطقه توجیه میکرد و در صورتی که برای آنها مشکلی ایجاد میشد، شخصاً مداخله و مأموران رژیم را متقاعد میکرد.[47]
آیتالله قائمى به مناسبتهای مختلف از روحانیون و سخنرانان دعوت میکرد، تا مخاطبان را با طرح مباحث مفید و روشنگر نسبت به وضع جامعه آگاه کنند. این افراد از این طریق مبارزه با رژیم پهلوی را دنبال کرده و به حرکت مردم جهت میدادند. از جمله فضلا و علمایی که در آبادان سخنرانی کردهاند میتوان به: شهید آیتالله مرتضی مطهری، شهید آیتالله شیخ محمد مفتح، شهید آیتالله سید محمد بهشتی، شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر، شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی، آیتالله ناصر مکارم شیرازی، آیتالله جعفر سبحانی، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، حجتالاسلام علی دوانی، حجتالاسلام هادی مروی، علامه محمدتقی جعفری، حاج شیخ عباسعلی اسلامی، حاج آقا جمال الدین صهری، آیتالله ابوالقاسم خزعلی، آیتالله حسین نوری همدانی، آیتالله محمد یزدی و بسیاری دیگر اشاره کرد. حضور این اشخاص نه تنها باعث رونق مساجد آبادان میشد، بلکه به ترویج اندیشهها و آرای حضرت امام نیز کمک میکرد. استقبال گسترده از این سخنرانیها چنان بود که بعضاً رژیم را دچار وحشت میکرد.[48]
از جمله روحانیونی که ارتباط بسیار نزدیکی با آیتالله قائمی داشت، شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی بود. وی که از سوی آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی برای تبلیغ به آبادان اعزام شده بود، برای اولین بار در همین شهر دستگیر شد.[49]
برگزاری جلسات هفتگی روحانیون آبادان
اگر چه روحانیون آبادان هر کدام به لحاظ دینی و شخصیتی دارای جایگاه ویژهای بودند، ولی متفقاً رهبری آیتالله قائمی را پذیرفته و مسجد و حوزه علمیه ایشان را کانون همبستگی و پیوستگی خود قرار داده بودند. وی فارغ از جایگاه ویژهای که از نظر علمی و اجتماعی و سنی نسبت به بسیاری از روحانیون منطقه داشت، همواره از آنها برای مشورت و همکاری استفاده میکرد.[50] این اقدام آیتالله قائمی در تجمیع هفتگی روحانیون منطقه، به توصیههای حضرت امام بازمیگشت که از روحانیون سراسر کشور خواسته بود، با تشکیل جلسات مستمر سازمان روحانیت را متشکل سازند.
در این جلسات که با حضور تمامى علمای آبادان برگزار میشد، مسائل مهم روز به بحث و بررسى گذاشته میشد و در صورت نیاز از طریق سخنرانی، اعلامیه، نامه، تلگراف و... به آگاهی مردم میرسید. در یکی از اسناد ساواک آمده است:
«جلسات روحانیون هفتگی است و هر هفته در یکی از مساجد آبادان تشکیل میگردد که اکثراً شیخ عبدالرسول قائمی درآن شرکت دارد، لکن مشارالیه اخیراً به خارج از کشور مسافرت نموده است. ضمناً در این جلسات سخنران به دستور عبدالرسول قائمی انتخاب میشود.»[51]
پس از موفقیتآمیز بودن جلسات هفتگی روحانیون آبادان، تصمیم گرفته شد که هر هفته جلسهای نیز با حضور مردم برگزار شود. این جلسات هفتگی در روزهای جمعه هر هفته به صورت سیار در یک مسجد برگزار میشد. این جلسات را باید فصل جدیدی در فعالیتهای سیاسی آبادان دانست. این جلسات با استقبال عمومی مواجه شد و مردم از طبقات مختلف در آن شرکت میکردند. برخی از این جلسات چنان بود که در مسجد جایی برای نشستن پیدا نمیشد و مردم در خیابانهای اطراف میایستادند. این جلسات که به شدت از سوی رژیم کنترل میشدند، تا شروع جنگ تحمیلی نیز ادامه یافت. اداره کل سوم در تاریخ 24 / 3 / 1355 به ساواک خوزستان در باره این جلسات نوشت:
«بررسی گزارشات واصله نشان میدهد نامبرده بالا [آیتالله قائمی] یکی از روحانیون مخالف بوده و با اکثر متعصبین مذهبی و ناراحت در ارتباط میباشد. موقعیت ایجاد شده در منطقه برای او موجب گردیده که مشارالیه به نحو مطلوب در بین طبقات مختلف و اهالی آن منطقه نفوذ نموده و ایدههای خلاف مصالح مملکتی خود را با نهایت پنهانکاری و با استفاده از ایادی خود که آنان نیز از نظر افکار دست کمی از خودش ندارند، در بین مردم اشاعه نماید. مؤید فوق اشاره کنایاتی است که یادشده تحت پوششهای مختلف در عمده جلسات متشکله با عناصر ناراحت دیگر مطرح مینماید.»[52]
نقش آیتالله قائمی در حوادث پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی
شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی در آبان ماه 1356 را باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران دانست. پس از انتشار خبر درگذشت فرزند ارشد امام موجی از اندوه سراسر کشور را فراگرفت و مراسم مختلفی برای ایشان در سراسر کشور برگزار شد. این بزرگداشتها در کنار سیل تلگرافهای تسلیت علما و روحانیون به امام خمینی در نجف، بار دیگر رژیم پهلوی را با چالشی اساسی مواجه کرد. درگذشت آیتالله حاج مصطفی خمینی نه تنها روند مبارزه علیه رژیم پهلوی را تسریع بخشید، بلکه باعث انسجام و اتحاد همهی انقلابیون تحت لوای امام خمینی نیز شد. آیتالله قائمی دوشادوش روحانیون سایر مناطق کشور به همراه دو تن از روحانیون آبادان، تلگرافی را برای امام ارسال کردند و این مصیبت را به ایشان تسلیت گفتند. وی مجلس ترحیمی نیز در تاریخ 8 / 8 / 1356 به همین منظور با حضور گسترده مردم در حسینیه بهبهانیهای آبادان برگزار کرد. در سندی در این مورد آمده است:
«در مورخ 8 / 8 / 36 [1356] از طرف آیتاله عبدالرسول قائمی و سید کاظم دهدشتی و غلامحسین جمی تلگرافی جهت آیتاله خمینی به نجف اشرف مخابره و ضمن این تلگراف نامبردگان به یاد شده تسلیت گفتهاند. ضمناً در مورخه 8 / 8 / 36 از طرف آقایان فوقالذکر مجلس ختمی در حسینیه بهبهانیهای آبادان برگزار که در حدود 1500 نفر در این مجلس شرکت کردند. با توجه به سابقه شیخ عبدالرسول قائمی به احتمال قوی نامبرده و نامبردگان با روحالله خمینی مخفیاً ارتباط دارند.»[53]
انتشار مقاله توهینآمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات در 17 دی 1356 از دیگر اقدامات رژیم پهلوی علیه مرجعیت بود که تأثیر مثبتی در روند مبارزاتی مردم داشت. به دنبال انتشار این مقاله، در 19دی تظاهرات گستردهای در قم برگزار شد که در جریان آن تعدادی از مردم به شهادت رسیدند.[54] وقایع شهر قم بازتاب زیادی در کشور داشت به طوری که در تاریخ 23 / 10 / 1356 در آبادان مراسمی به همین مناسبت برگزار شد. ساواک آبادان آیتالله قائمی را به عنوان یکی از گردانندگان اصلی این مراسم معرفی و ایشان را به همراه 36 نفر دیگر ممنوع الخروج اعلام کرد.
آیتالله قائمی در پی حمله مزدوران رژیم شاه به منازل برخی از مراجع در قم، در کنار دیگر روحانیون خوزستان، بیانیهای صادر و ضمن محکوم کردن این بیحرمتی، در اعتراض به این واقعه نماز جماعت را تعطیل کردند.
«تعدادی از پیشنمازان آبادان و خرمشهر تحت تحریک آقای قائمی در آبادان و شیخ محمدتقی موسوی در خرمشهر از ادای نماز جماعت خودداری نمودهاند.»[55]
اعتصاب کارکنان شرکت نفت
از اتفاقات مهمی که در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی در آبادان افتاد، اعتصاب کارکنان و کارگران شرکت نفت آبادان بود. از آن جایی که شریان اقتصادی رژیم پهلوی به نفت وابسته بود، لذا ادامهی اعتصابات میتوانست برای رژیم فاجعهبار باشد. آیتالله قائمی و حجتالاسلام جمی در فراهمکردن بسترهای اعتصاب کارکنان و کارمندان شرکت نفت، نقش بسیار مهمی برعهده داشتند.[56]
اقدامات فرهنگی و اجتماعی آیتالله قائمی در آبادان
آیتالله قائمی به موازات فعالیتهای سیاسی، در عرصههای فرهنگی و اجتماعی نیز مصدر خدمات زیادی در آبادان بودند. برخی از این اقدامات فرهنگی و اجتماعی عبارت بودند از:
الف. ساخت مساجد متعدد در آبادان
هنگام ورود آیتالله قائمی به آبادان، در این شهر تنها سه مسجد وجود داشت، اما به تدریج با افزایش تبلیغات دینی ایشان ، تعداد مساجد شهر نیز به بیش از 40 مسجد رسید. یکی از مهمترین این مساجد، «مسجد نو» بود که آیتالله قائمی ابتدا آن را با یک چادر بزرگ بر روی زمین مسجد تأسیس کرد و در آن جا به اقامهی نماز جماعت پرداخت. مسجد نو به تدریج تبدیل به پایگاه فدائیان اسلام و سپس انقلابیون طرفدار امام شد. اولین راهپیمایی گسترده مردم آبادان علیه رژیم پهلوی نیز که با سخنرانی مرحوم حجتالاسلام غلامحسین جمی همراه بود، از این مسجد شروع شد و همین مسئله باعث شد که مسجد نو به محور و قطب اقدامات انقلابی در آبادان تبدیل شود.[57]
ب. تأسیس مدرسه علمیه آبادان
یکی از مهمترین اقدامات صورت گرفته از طرف آیتالله قائمی در آبادان، ساخت مدرسه علمیه این شهر بود. در این مدرسه علاوه بر رفع نیازهای دینی اهالی، دروس حوزوی نیز تدریس میشد.[58] این مدرسه دارای امکانات لازم جهت اقامت حدود 70 نفر بود و هم اکنون نیز به فعالیت خود ادامه میدهد. افرادی که برای کسب و کار، یا تحصیل به آبادان میآمدند و جایی برای سکونت نداشتند، نیز در این مدرسه مورد پذیرایی قرار میگرفتند.[59] آن مرحوم همچنین در کنار حوزهی علمیهی آبادان، اولین مدرسهی دینی ویژه دختران در مقطع ابتدایی را در آبادان تأسیس کرد. این مدرسه تا شروع جنگ تحمیلی به فعالیت خود ادامه داد؛ اما در جریان جنگ تحمیلی تخریب و بعد از جنگ نیز به حوزهی علمیهی آبادان متصل شد.
ج. تأسیس حسینیه اصفهانیها
از دیگر مراکزی که آیتالله قائمی در تأسیس آن نقشی محوری داشت، حسینیه اصفهانیهای آبادان بود. در این حسینیه بسیاری از بزرگان کشور سخنرانی کردهاند. بیشک حسینیه اصفهانیها در رشد و تعالی فرهنگ دینی مردم آبادان تأثیر زیادی داشته است. این حسینیه در اوج انقلاب تبدیل به مرکز تجمع جوانان مذهبی و انقلابی شد و نقش به سزایی در مبارزات مردم ایفا کرد. در این حسینیه اقدامات فرهنگی زیادی انجام گرفته است که برگزاری اولین نمایشگاه کتاب در آبادان یکی از موارد آن است.
د. تأسیس یتیمخانه(دارالایتام)
آیتالله قائمی در کنار فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، توجه خاصی نیز به مشکلات اجتماعی مردم از خود نشان میداد. وی در راستاى مقابله با وضعیت اسفبار فقرا و محرومان آبادان، در سال 1327 اقدام به تأسیس دارالایتام نمود. این دارالایتام ابتدا در حسینیه پاکستانیها و سپس با نام «پرورشگاه و دبستان استقامت» در محل کنونیاش ساخته شد. در اسناد ساواک آمده است که از این محل برای فعالیتهای سیاسی علیه رژیم استفاده میشده است. رئیس شهربانی آبادان در گزارشی راجع به وضعیت این مدرسه مینویسد:
«طبق گزارش مأمورین در سر درب دبستان ملی استقامت (پرورشگاه ایتام آبادان) نه تنها تزیین مشهود نبود حتی از نصب یک پرچم نیز خودداری و دانشآموزان آن پرورشگاه در رژه مدارس که به مناسبت این جشن بزرگ انجام یافت شرکت نداشتند. ...آقای شیخ عبدالرسول قائمی سرپرست آن پرورشگاه با کیفیت اشعاری علناً مبارزه منفی خود را به این وسائل ابراز میدارد. اینک مراتب برای هرگونه اقدام اعلام میگردد.»[60]
ه- امدادرسانی و کمک به نیازمندان
آیتالله قائمى در هنگام وقوع بلایای طبیعی در کشور، با جمعآورى کمکهاى مردمى و یارى رساندن به محرومان، نقش اجتماعی خود را به نحو احسن انجام میداد. در جریان زلزله طبس که در سال 57 به وقوع پیوست، آیتالله قائمى با کمک سایر روحانیون آبادان مبادرت به دریافت و ارسال کمکهاى فراوانى برای مردم طبس کردند.
مردم مظلوم و جنگزده لبنان نیز به واسطه ارتباط نزدیکى که میان امام موسى صدر و آیتالله قائمى وجود داشت، همواره از کمکهاى ارسالى ایشان بهرهمند میشدند. از دیگر اقدامات ارزشمند آیتالله قائمى رسیدگى به وضعیت مالی مبارزین و خانوادههاى آنان در دوران ستمشاهى بود. وی هیچگاه مبارزین و خانوادههای آنان را تنها نگذاشت و به طرق مختلف آنان را مورد حمایت مادی و معنوی قرار میداد.
و. ارتقاء باورهای اعتقادی مردم از طریق برگزاری جلسات دعا و قرآن
آیتالله قائمی علاوه بر انجام فعالیتهای سیاسی که مستمراً با آن درگیر بود، کارهای دیگری نیز در مساجد انجام میداد که جنبه تربیتی و تبلیغی داشت. این فعالیتها همچنین پوشش مناسبی برای فعالیتهای سیاسی نیز بودند. یکی از منابع ساواک که در یکی از جلسات تفسیر قرآن آیتالله قائمی حضور داشته است، در گزارشی مینویسد:
«آقای شیخ عبدالرسول قائمی از شب 7 / 7 / 42 بعد از خواندن نماز در مسجد نو به منبر میرود البته عدهای از بازاریها در آن جا جمع میشوند و آقای قائمی آیههایی از قرآن را تفسیر مینماید امشب که اینجانب در مسجد نو بودم فقط از قرآن مجید تفسیر مینماید و گاهگاهی هم تفسیر حکم جهاد برای اسلام واجب است را میگوید.»[61]
جلسات تفسیر آیتالله قائمی در روزهای جمعه در مساجد آبادان برگزار میشد و در آنها تمام روحانیون شرکت میکردند. علاوه بر جلسات تفسیر قرآن، جمعهها نیز به طور سیار، دعای ندبه در یکی از مساجد آبادان با شکوه خاصی برگزار میشد.
ویژگیهای اخلاقی و سیره عملی آیتالله قائمی
آیتالله قائمى ارادتى خاص به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و مانند بسیارى از اولیای خدا به تهجد و شبزندهدارى و توسل و گریه بر حضرت اباعبدالله(ع) و تلاوت قرآن مىپرداخت و با اذکار و ادعیه مأثوره ـ همواره و خاصه در ماه مبارک رمضان ـ مأنوس بود. از دیگر خصال پسندیده مىتوان به صبر و شکیبایى، حلم، توکل، ایمان قلبى، دوراندیشى، وارستگى از وابستگیهاى مادى و دنیایى و گشادهرویى و گشادهدستی اشاره کرد و در یک کلمه مىتوان گفت که گویى حضرت آیتالله قائمى هر روز گفتار و کردار و پندار خویش را بر خطبه همام امیرالمؤمنین(ع) عرضه مىداشت.
تواضع و فروتنى او زبانزد خاص و عام بود و از کسانى که به هر دلیل به ملاقات ایشان مىرفتند به گرمى استقبال مىکرد و با مزاحهای شیرین و ملیح و رفتار صمیمانه، آنان را مسرور و فضا را براى بیان مطالب گوناگون و پاسخ به سئوالات آنان فراهم مىکرد.
با وجود زهد و تقواى ممتازى که داشت، هیچگاه مقدّسمآب و عبوس نبود، جلسات انسى که با علماى همطراز خود داشت، همواره روحافزا و پرنشاط بود و او با مزاحهاى متین و شیرین خود مجلس را گرم مىکرد، ولى هیچگاه عبارتى زشت نگفت و سخنى که موجب آزار دیگران شود نفرمود. از غیبت کردن و غیبت شنیدن سخت بیزار بود و دیگران را نیز از آن نهى مىنمود.
لطافتی که در گفتار داشت هم پند و نصیحت بود و هم تفریح عالمانه که غربت را برای روحانیون میهمان آسان میکرد. کسبهی بازار ارادت خاصی به ایشان داشتند و مشکلات کسبی خود را به عرض ایشان رسانده و دوایر دولتی با وقوف به نفوذ مردمی او در حد توان به ایشان اهمیت میدادند. ورزشکاران باستانی مشکلات و بحثهای ورزشی خود را در دفتر ایشان مطرح میکردند.[62]
هنگامی که ایشان به آبادان آمدند، چند روحانی در آن جا بودند از جمله شخصی با شهرت رئیسالعلماء که نسبت به آیتالله قائمی بیمهریهایی داشت و آقای قائمی بهگونهای محترمانه با ایشان برخورد میکردند تا آن جا که در موقع وصیت کردن آقای قائمی را وصی خود قرار داده بود.[63]
آیتالله قائمی در امر به معروف و نهی از منکر به افراد برجستهی اجتماع در هر پست و مقام بیملاحظه بود. وی ملجأ و پناه بیچارگان و گرفتاران بود و هر کس هر نوع مشکلی داشت از طریق خاص خودش، به رفع آن میپرداخت، مثلاً مشکلات اداری مردم را به ادارات مینوشت و پیگیری نیز میکرد. در یک مورد کارگران شرکت نفت آبادان برای کمی حقوق نزد ایشان شکایت کردند، ایشان نیز نامهای به رئیس شرکت نفت نوشت که باید برج آینده به حقوق ماهیانهی کارگران اضافه شود. عدم توجه به این دستور و بیاعتنایی رئیس شرکت نفت باعث واکنش ایشان شده و حکم داد که کارکنان شرکت نفت سر کار نروند. در نتیجه این حکم کارگران اعتصاب کرده و شرایط برای شرکت نفت بسیار سخت شد، لذا با افزایش حقوق آنان موافقت گردید.[64]
شروع جنگ تحمیلی و ارتحال آیتالله قائمی
در حالی که آبادان از ابتدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به صورت شبانهروز زیر شدیدترین حملات توپخانه و بمباران قرار داشت و اکثریت اهالی، شهر را رها کرده بودند و به شهرهای دیگر رفته بودند، آیتالله قائمی حاضر به ترک آن جا نشد. ولی سرانجام پس از تشدید بیماری ـ در سن87 سالگی ـ و با اصرار پزشکان و اطرافیان، به زادگاه خود در اصفهان بازگشت.[65]
آیتالله قائمى در سال 1360 پس از سالیانی دراز به اصفهان بازگشت و 12 سال در مسجد بابالرحمه به برپایى نماز جماعت و تفسیر قرآن پرداخت. سرانجام این عالم ربانى پس از عمری خدمت به اسلام و مسلمین، در سحرگاه روز پنجشنبه بیست و دوّم شعبان 1414 ﻫ ق مطابق با چهاردهم بهمن 1372ﻫ ش در سن 97 سالگی در اصفهان دار فانی را وداع گفت و روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست. پیکر پاک آن فقید سعید پس از تشییع با شکوه مردم قدرشناس اصفهان از مسجد بابالرحمه به سوی مسجد سید تشییع و بنا بر وصیّت ایشان به شهر مقدس قم منتقل شد. نماز آن مرحوم را آیتالله شاهرودی اقامه کردند و سپس از مدرسه امیرالمؤمنین(ع) با حضور تعداد کثیری از دوستان به سوی حرم مطهر تشییع گردید و در جوار حضرت معصومه(س) و در یکی از اتاقهای صحن بزرگ روی در نقاب خاک کشید.
پینوشتها:
[1] . نقد عمر، زندگانی و خاطرات حجتالاسلام علی دوانی، تهران، نشر رهنمون، 1382، ص 267.
[2] . در یکم آذر هر سال، کسروی و همباورانش اجتماع کرده و کتابهای مولوی، حافظ، سنایی، عطار، امام محمد غزالی، ابوسعید ابوالخیر، سهروردی و مفاتیحالجنان و دیگر کتابهای دعا را درحالی آتش میزدند که زن و مرد و دختر و پسر دست یکدیگر را گرفته، در اطراف شعله آتش میرقصیدند.
ر.ک: مجموعه مقالات همایش بزرگداشت پنجاهمین سالگرد شهادت نواب صفوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 104.
[3] . نفوذ بهائیت در آبادان به حدی بود که دانشکده نفت آبادان، به وسیلهی تشکیلات بهائیت اداره میشد. این تشکیلات میکوشید میان مردم و مرجعیت شیعی شکاف ایجاد کند.
[4] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، تهران ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، ص 7.
[5] . امینی باغبادرانی، منصور، آبادان بود و یک پالایشگاه و یک حاج شیخ عبدالرسول قائمی، 1375، ص 43.
[6] . دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج 13، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، ص 50 ـ 55.
[7] . همان، ص 272.
[8] . کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381، ص 294.
[9] . مفاخر اسلام، ج 13، پیشین، ص 269 ـ 270.
[10] . چهاردهی، نورالدین، داعیان پیامبری و خدائی، تهران، 1366، ص 136.
[11] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 605: ضمیمه شماره 19.
[12] . خاطرات و اسناد حجتالاسلام حاج شیخ غلامرضا فیروزیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ص 272.
[13] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی،پیشین، ص 3.
[14] . همان، ص 6.
[15] . غلامرضا کرباسچی، پیشین، جلد 2، ص 41 ـ 42.
[16] . ر.ک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[17] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 70.
[18] . اعلامیه علماء مهاجر به تهران، اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 88.
[19] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین،ص 87.
[20] . منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد دوم، ص 45.
[21] . اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 95.
[22] . راجع به آزادی امام از زندان و بازتابهای آن در سراسر کشور: ر.ک: سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)، دفتر اول، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1386، ص 831 به بعد.
[23] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[24] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 115.
[25] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 167.
[26] . حجتالاسلام و المسلمین مروی خاطرهای نقل کردهاند که شجاعت آیتالله قائمی را نشان میدهد. وی میگوید: «در خارک منبر میرفتم. شبی علیه دستگاه صحبت کردم و مرا گرفتند و به آبادان تبعید کردند. در آبادان بودم که آقای قائمی به من گفتند شما شب در مسجد ما منبر بروید. من گفتم من ممنوعالمنبرم. گفتند: من به شما میگویم منبر بروید و من چندین شب منبر رفتم و ایشان به من فهماندند که چقدر دستگاه طاغوت و احکامش پوشالی است.» مصاحبه با محمد قائمی، فرزند آیتالله قائمی.
[27] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین،ص 397.
[28] . همان، ص 275.
[29] . همان، ص 307.
[30] . همان، بیست و نه.
[31] . همان، ص 162.
[32] . ر.ک. خاطرات 15 خرداد، (خاطره آقای حیدر میریونسی) دفتر پنجم، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص 308 ـ 309. در خاطرات حجتالاسلام جمی نیز در این مورد آمده است: «گاهی اعلامیهها و نوشتههایی که باید به نجف منتقل میشد از طریق مرحوم آقای قائمی به نجف فرستاده میشد. به یاد دارم گزارش بلند بالای چند صفحهای را که قرار بود سریع به نجف و خدمت حضرت امام برسانند، ـ که باید پاکنویس هم میشد ـ بنده خیلی مرتب آن را پاکنویس کردم و توسط آقای قائمی به نجف میفرستادیم.»
خاطرات حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین جمی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 95.
[33] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 132
[34] . همان، ص 335.
[35] . همان، پیشین، ص 337.
[36] . همان، پیشین، ص 170.
[37] . راجع به امضاکنندگان مرجعیت امام(ره) ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتاللهالعظمی محمد فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393.
[38] . مصاحبه با حجتالاسلام و المسلمین صادقی، امام جمعه بهارستان، به نقل از مرحوم حاج محمد زریباف اصفهانی از پیشکسوتان آبادان.
[39] . برای آگاهی از مشی مبارزاتی آیتالله قائمی، ر.ک: خاطرات حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین جمی، پیشین، ص 91 ـ 92.
[40] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 317.
[41] . همان، ص 467.
[42] . همان، ص 303.
[43] . همان، پیشین ، 397. ر.ک: خاطرات حجتالاسلام جمی، پیشین، ص 91 ـ 92 و همچنین ر.ک: خاطرات آیتالله محمد یزدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 200 ـ 201.
[44] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 408.
[45] . خاطرات آیتالله سید حسن طاهری خرم آبادی، 2 جلد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[46] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 186.
[47] . خاطرات آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی، پیشین.
[48] . خاطرات آیتالله محمد یزدی، پیشین، ص 202 ـ 203 و همچنین ر.ک: خاطرات آیتالله سید حسن طاهری، پیشین.
[49] . خاطرات آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی، پیشین، و همچنین نگاه شود به: خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ص 132؛ همچنین ر.ک: عروج از زندان، زندگی و مبارزات شهید آیتالله سعیدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1385، ص 120 ـ121.
[50] . بسیاری از روحانیون آبادان امکاناتی از قبیل مسجد و مدرسه را از آیتالله قائمی گرفته بودند. ر.ک: مقاله نورالدین حسین سنابادی عزیز در مورد آبادان.
[51] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 469
[52] . همان، ص 451.
[53] . همان، ص 486.
[54] . ر.ک: قیام 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.
[55] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 520.
[56] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام غلامحسین جمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392.
[57] . مفاخر اسلام، پیشین، ج 13، ص 269.
[58] . حجتالاسلام جمی از شاگردان آیتالله قائمی در این مورد مینویسد: «شخص مدیر و مدبری [بود] که به تدریس خیلی اهمیت میدادند. من خودم سیوطی و مغنی و مقدار زیادی از عروةالوثقی و شرایع را پیش ایشان خواندم.» خاطرات حجتالاسلام و المسلمین غلامحسین جمی، پیشین، ص 89.
[59] . خاطرات و اسناد حجت الاسلام حاج شیخ غلامرضا فیروزیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 271.
[60] . امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عبدالرسول قائمی، پیشین، ص 10.
[61] . همان، ص 100.
[62] . ر.ک: خاطرات و اسناد حجتالاسلام حاج شیخ غلامرضا فیروزیان، پیشین، ص 272.
[63] . ر.ک: مفاخر اسلام، پیشین، ج 13.
[64] . خاطرات و اسناد حجتالاسلام حاج شیخ غلامرضا فیروزیان، پیشین، ص 273 ـ 276.
[65] . در جریان جنگ تحمیلی سه تن از نوههای ایشان به نامهای حسین مباشری، منصور نکونام و مجاهد بهرامی به درجه رفیع شهادت رسیدند.
آیت الله عبدالرسول قائمی
آیت الله عبدالرسول قائمی
آیت الله عبدالرسول قائمی
آیت الله قائمی در سال -1335 ایستگاه راه آهن خرمشهر
آیت الله قائمی در جمع دانش آموزان
آیت الله قائمی در جزیره خارک - مراسم کلنگ زنی مسجد ولی عصر (عج)
آیت الله عبدالرسول قائمی در کنار حجت الاسلام فلسفی و در جمع روحانیون اصفهان
آیت الله قائمی در بستر بیماری
مراسم تشییع جنازه آیت الله قائمی در قم
اقامه نماز میت بر جنازه مرحوم آیت الله عبدالرسول قائمی توسط آیت الله شاهرودی
منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی است از کتاب: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله عبدالرسول قائمی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1393.