حمایت از آمریکاییهاى مقیم تهران
کودتاى سال 1299 ه ش با هدایت و برنامهریزى استعمار پیر، توسط رضاخان میرپنج به اجرا گذاشته شد. خوش رقصى رضاخان در یک پروسه پنج ساله، وى را طبق برنامهریزى از پیش تعیین شده آیرونساید با همکارى سیدضیاءالدین طباطبایى، از سردار سپهى، وزیر جنگى و نخستوزیرى به سلطنت رساند تا دیکتاتورى پنجاه ساله دودمان ننگین پهلوى پىریزى گردد. با اتمام جنگ جهانى دوم، دوران مصرف رضاخان نیز به پایان رسید و به جزیره موریس فرستاده شد و زمام امور کشور طبق توافق نیروهاى اشغالگر بهعهده محمدرضا قرار گرفت و نخستوزیرى انگلیسى ـ محمدعلى فروغى ـ به مردم ایران تحمیل گردید و سالهاى شوم و سیاه حکومت پهلوىِ دوم آغاز شد.
در این دوران بود که نفوذ انگلیس به علت صدمات ناشى از جنگ و استقلال مستعمرهها، در ایران رو به افول گرایید و در برابر آن آمریکا با اتخاذ برخى مواضع نسبتا همسو با منافع و اهداف دولت و ملت ایران، چهرهاى مقبول و عامهپسند از خود ارائه داد. اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا در فروردین 1325 (21 مارس 1946) درباره تخلیه ایران از نیروهاى روس به استالین و تلاش براى خروج نیروهاى شوروى از آذربایجان در 21 آذر 1325 از نمونه این حرکات است. کشور ایران به دلیل موقعیت استراتژیک و منابع عظیم نفتى، بر مبناى ماهیت توسعهطلبانه و سلطهجویانه آمریکا، در دایره نفوذ این کشور قرار داشت ـ در این دوران شمال ایران تحت پوشش شبکههاى اطلاعاتى قوى قرار گرفت و پایگاههاى بسیار قوى رادارى در آن منطقه نصب گردید که تمام سطح جنوبى کشور شوروى سابق را تحت پوشش قرار مىداد ـ و از طرفى دولتمردان ایران، در آغاز، رابطه با آمریکا را نوعى رابطه با یک قدرت سوم و ایجاد سد نفوذ در مقابل بریتانیا و روسیه ارزیابى مىکردند.
بهطور طبیعى انگلستان و آمریکا در راستاى تحقق اهداف خود در ایران، به اطلاعات دقیق و شناخت عمیق و همهجانبه نیاز داشتند که تحقق آن، تنها از راه ایجاد شبکههاى جاسوسى گسترده و به کارگیرى نخبههاى خود باخته، که وفادارى و حمایت خود را از آنان اعلام مىداشتند تا متنفذ و ثروتمند باقى بمانند میسر مىنمود. تربیت شدگان سیاست انگلستان در پایتخت ایران ـ تهران ـ سیاستمدارانى بودند که استعداد صدارت، وزارت و وکالت را دارا بودند و همه پستهاى کلیدى را در اختیار داشتند و به دلیل داشتن قدرت زر و زور، تمکن این را داشتند تا فرزندان خود را نیز براى تحصیل به اروپا اعزام دارند و خود را از سایر شهروندان متمایز کنند. بدیهى است مشاغل حساس و مناصب کشور پس از بازگشت این تحصیلکردههاى اروپایى، در ید قدرت آنان قرار مىگرفت. در این دوران انگلیسها براى حفظ منافع خود با آمریکاى ثروتمند و قدرتمند شریک گردیدند و افرادى مانند زاهدى، علم، حسنعلى منصور، هویدا، شریفامامى و... را به آمریکا وصل کردند و انتخاب رجال نیز طبق توافق میان مقامات اطلاعاتى انگلستان و آمریکا صورت مىگرفت و شاه ایران نیز در مقام نوکرى و حلقه بهگوشى، مجرى اوامر سیاستهاى اعلام شده بود که موبهمو آن را به مرحله اجرا مىگذاشت. با تغییر سیاست سلطه مستقیم و شعار دمکراسى و شروع بازى آزادى که امریکا بر آن اصرار داشت، راه نفوذ آمریکاییها روزبروز بازتر مىشد. تشکیل احزاب یکى از سیاستهاى دیکته شدهاى بود که محمدرضا پهلوى براى تحکیم موقعیت و تمرکز قدرت در دست خود گرفت تا احساسات مردم را در دهه 1330 کنترل و مهار نماید. در ادامه این سیاستها بود که در راستاى انتخابات آزاد، حرکت 500 تا 700 نفرى به همراه مصدق به سوى دربار با شعار سکوت، منجر به جلسه حدود 20 نفر از افرادى از قبیل شایگان، حایرىزاده، عبدالقدیر آزاد، مکى، عمیدى نورى، جلالى نائینى و... با شاه گردید و در این جلسه بود که با توافق شاه، نطفه جبهه ملى منعقد گردید تا عناصر آن بعدها در خدمت خواستههاى او قرار گیرند.
در این جلسه درخواست برگزارى انتخابات آزاد را شاه با دغدغه پیروزى کمونیستها پاسخ مىدهد که مصدق مىگوید:
نه شما خاطر جمع باشید کمونیستها برنده نمىشوند ما رأى را خواهیم آورد
و بعد شاه مىگوید:
آخر شما نه تشکیلاتى دارید نه حزبى هستید نه چیزى هستید، چه جورى؟ روى چه حسابى؟ چه ملاکى؟
در آخر توافق مىشود در آن موقع که جز حزب ایران، حزب دیگرى وجود نداشت، جبهه ملى به وجود آید. در آن ایام شهید نواب صفوى با دیدن مینوت اساسنامه جبهه ملى با ناراحتى مىگوید:
«تشکیلات و حزب و جبههاى که با موافقت پسر رضاخان به وجود آمده باشد براى ما ارزش ندارد هر چه بدبختى است از اینهاست. کانون فساد اینجاست.»
شهید حاج مهدى عراقى در نقل خاطرات خود مىگوید:
«جبهه ملى معتقد به این بود که نمىتواند متکاش خود ملت باشد. تنها باید یک متکایى غیر از ملت داشته باشد. وضع آمریکا هم در آن روز مثل امروزش نبود، یک استعمار نو بود که یواش یواش داشت به قول بعضىها از توى تخم در مىآمد بیرون و تا اندازهاى هم چون قبلش بهعنوان یک کشورى بود که خودش انقلاب کرده بود، از زیر استعمار خودش را بیرون آورده بود و داعیه این را هم داشت که من طرفدار ملتهایى هستم که مىخواهند از زیر استعمار بیرون بیایند. در هر حال، جبهه ملى این جور بیان مىکرد که ما با روسها نمىتوانیم کنار بیایم، چون از جهت مسایل داخلى زمینه ندارند. اولاً ملت ما یک ملت مذهبى هستند و ما نمىتوانیم متکى به اینها باشیم. ثانیا خود این وکلا هم تقریبا وکلایى بودند که از حزب دمکرات آمده بودند بالا و حزب دمکرات هم یک حزب راستى بود بهطور کلى در آن موقع و از طرفى هم خود مصدق از یک خانواده اشرافى بود، یک خانواده مرفهى بود، قهرا نمىتوانست سمت آن وَرى داشته باشد. انگلیس هم که آن روز بهعنوان یک ابرقدرت میانه حالى بود، آن هم 50 سال ملت را بیچاره کرده بود. همه حرکتها علیه انگلستان شده بود. خوب، پس با او هم که نمىتوانستند کنار بیایند، مجبور بودند که در پشت پرده خرده خرده با آمریکا لاس بزنند و آمریکا هم یک مقدار از آنها طرفدارى بکند.»
البته باید گفت، آمریکا نیز براى جبهه ملى و اعضاى آن حساسیتهاى قابل توجهاى بروز مىداد که از آن جمله به پاکسازى این تشکل از عناصر تودهاى که در جبهه ملى نفوذ کرده بودند مىتوان اشاره کرد. حسین فردوست این موضوع را چنین نقل مىکند :
«خاطره دیگر مربوط به جبهه ملى است که در واقع نخستین کار مشترکى بود که من و یاتسویچ انجام دادیم. اواسط سال 1340 بود، روزى سرهنگ یاتسویچ به دفتر ویژه آمد و گفت: مطلبى را به اطلاع شاه رساندهام و دستور داده براى اجرا به شما بدهم. گفتم مطلب چیست؟ گفت: ما علاقه زیاد به جبهه ملى داریم زیرا از عناصر تحصیل کرده و پیشرو تشکیل شده و روبه توسعه است. ولى مسأله ما این است که مىخواهیم بدانیم آیا حزب توده در آن رسوخ کرده یا نه؟ پس یاتسویچ لیستى را از کیف خود در آورد، نشانم داد که حدود 600 ـ 700 اسم با مشخصات کامل بود و اکثرا از اساتید دانشگاه بودند و یا شغل آزاد داشتند ولى در ردههاى بالا تحصیل کرده بودند و حداقلشان لیسانس بود. (در مقابل هر اسم، شغل و تحصیلات فرد نوشته شده بود.) من لیست را گرفتم و گفتم: همه را نمىتوانم یکجا پاسخ دهم ولى در چند نوبت و هر نوبت 100 نفر را پاسخ مىدهم. قبول کرد و رفت من نیز طى نامهاى به محمدرضا اطلاع دادم که یاتسویچ چنین تقاضایى دارد و او پاسخ داد: صحیح است با دقت انجام دهید!
از لیست یاتسویچ 2 نسخه تهیه کردم یک نسخه را براى جرائم و سوابق سیاسى به ساواک دادم و یک نسخه را براى جرائم غیرسیاسى به شهربانى، و خواستم که هر دو دستگاه با دقت ولى سریع پاسخ دهند آنها هم نیروى کافى روى این کار متمرکز کردند و تک تک افراد را با سوابق و جزئیات کامل گزارش مىدادند. نتیجه بررسى این شد که حدود 30 درصد لیست یاتسویچ تودهاى از آب درآمدند! طبق قرار، نتیجه را به تدریج به یاتسویچ دادم و او از حضور عناصر تودهاى تعجب کرد و گفت که نتیجه بررسى را به مرکز (آمریکا) فرستادم و آنها دستور دادهاند که هیأت مدیره جبهه ملى سریعا عناصر تودهاى را تصفیه کند و ضمنا هر چند سال یک بار بررسى تکرار شود تا نفوذىهاى بعدى مشخص شوند. آمریکا براى این خدمت یک نشان به یاتسویچ اعطا کرد که روزى به دفتر آورد و با خوشحالى به من نشان داد و گفت که: مرکز از شما تشکر کرده است. من به شوخى گفتم: خوب است زحماتش را من متحمل شدم و نشان را شما گرفتى! البته شوخى بود و خندید و مجددا از من تشکر کرد.»
لازم به ذکر است که گراتیان یاتسویچ افسر نیروى هوایى یوگسلاوى بود که در زمان جنگ جهانى دوم با هواپیماى خود به آمریکا پناهنده و سپس تبعه آمریکا گردید و بهعلت استعداد اطلاعاتى زیاد به عضویت سازمان جاسوسى «سیا» درآمد و به سرعت ترقى کرد، به نحوى که پس از مدتى کوتاه، رئیس دفتر «سیا» در ایران شد. ریاست این دفتر از مشاغل طراز اول سازمان جاسوسى آمریکا محسوب مىشد.
اسنادى که به مطالعه آن خواهید پرداخت، مربوط به دوران شروع مبارزات گسترده حضرت امام خمینى «ره» در مخالفت با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى و... مىباشد که جبهه ملى بنابر دستور اربابان آمریکایى موظف به مىگردد و از طرفى در این موقعیت به فکر تصفیه جبهه ملى از عناصر نفوذى تودهاى مىافتد.
متن این سندها چنین است.
سند اول:
موضوع آقاى حسین راضى عضو کمیته جبهه ملى ایران
نامبرده بالا روز 29 اسفند ماه چهل به اتفاق پروین پیمان همسرش به شیراز آمده و در منزل آقاى حسن پیمان سکونت نموده و در 15 فروردین ماه به تهران عزیمت کرده است. این شخص طى مدت اقامت خود در شیراز با نامبردگان مشروحه زیر در تماس بوده و به مأمور نفوذى این ساواک اظهار داشته یکى از برنامههاى آینده جبهه ملى مبارزه با عناصر تودهاى و تصفیه سازمانهاى وابسته به جبهه ملى از وجود این قبیل عناصر است.
1ـ آقاى جلالالدین آیتالهزاده
2ـ دکتر محمد پیمان
3ـ حسین اسکندرى
4ـ منوچهر شجاعى
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس و بنادر ـ آرشام
سند دوم:
موضوع : آقاى حسین راضى
تاریخ : 17/2/1341
نامبرده فوق یکى از لیدرهاى جبهه ملى است اخیرا به شیراز وارد و پس از یک هفته توقف عازم تهران شده و گویا از طرف دولت آلمان براى مطالعه در امور شهردارى به آن کشور دعوت شده است مراتب جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضى به عرض مىرسد. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس و بنادر. آرشام
سند سوم:
موضوع : حسین راضى فرزند غلامرضا شماره شناسنامه 69 تبریز تاریخ تولد 1307
تاریخ : 21/6/1341
نامبرده بالا عضو کمیته مرکزى جبهه ملى چند روز قبل از تهران به شیراز وارد و کلیه اوراق روزنامههاى وابسته به جبهه ملى و عکسهاى رنگى دکتر مصدق که اخیرا در شیراز منتشر گردیده به همراه خود آورده و در دسترس عدهاى گذارده است و درباره فعالیت آینده جبهه ملى دستوراتى به آقایان مهندس ایزدى و دکتر شریعتمدارى داده و شایع است فعالیت جبهه ملى در آینده به صورت خواهد گرفت و فعلاً فعالیت آنها روزبروز دامنهدارتر و قرار است در فعالیت انتخابات انجمن شهر نیز شرکت نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس و بنادر. آرشام
|