محمد رضا پهلوی ( قسمت دوم )
انتخاب روز ولادت حضرت علی(ع)، برای معرفی محمدرضا پهلوی به عنوان ولیعهد، در ادامهی همان عوامفریبی آشکاری بود که تا سرنگونی سلطنت این پدر و پسر ادامه یافت.
در برنامه ریزی و اجرایِ ولایتعهدی محمدرضا در این روز میمون و مبارک، عبدالحسین تیمورتاش - که در نزدیکی به رضاخان منحصر به فرد و در لاابلی گری شهره بود و بارها اعلام نموده بود که به هزار و یک دلیل خدائی وجود ندارد!1 - وزارت دربار را به عهده داشت. عبدالحسین خان تیمورتاش(معززالملک، سردارمعظم خراسانی)، پسر حاج کریم دادخان نردینی بجنوردی، در سال 1258ش به دنیا آمد. پدرش که لقب معززالملک داشت، از خوانینی بود که در دوران سلطنت مظفرالدین شاه، زمانی که امیرمحمداسمعیل خان شوکتالملک – حاکم قائنات – به تهران احضار شد، از طرف دولت، مأمورِ اعزام او به تهران شد و خود به جای او نشست و در اواخر عمر که ملقب به امیر منظم شد، لقب معززالملکی وی، به پسرش، عبدالحسین تیمورتاش رسید.
تیمورتاش، در دوران کودکی به روسیه فرستاده شد. مدتی در عشق آباد و پس از آن در مدرسه نظامی پطرزبورگ (لنینگراد)، تحصیل کرد و در سال 1325ق، به ایران بازگشت.
تربیت او در مدارس روسی به گونه ای صورت گرفت که دکتر قاسم غنی، او را فاقدِ «تربیت ملّی» معرفی میکند. وی پس از بازگشت به ایران، مدت کوتاهی در دفتر وزارت امور خارجه، مترجم زبان روسی شد و پس از استبداد صغیر و سرنگونی محمدعلی شاه و بازگشائی مجلس شورای ملی در سال 1326ق، با آنکه سن او به حدِّ نصاب قانونی نرسیده بود، به عنوان نماینده ی خراسان به مجلس راه یافت. در بین دو دوره ی دوم و سوم مجلس، مدتی رئیس قشون خراسان بود. حکومت گیلان در سال 1297ش. وزارت عدلیه در کابینهی سوم مشیرالدوله در سال 1300ش. حکومت کرمان در سال 1302ش و وزارت فوائد عامّه در کابینهی سوم و چهارم رضاخان، در سال های 1303 و 1304ش بخشی از مناصب اوست.
پس از تثیبت حکومت رضاخان و شاهنشاهیِ او، به دربار رفت و در نقشِ وزیرِ دربار، در حقیقت شخص دوم مملکت و همه کاره بود. تاجائی که مخبرالسلطنه هدایت – که در آن ایام وزیر و نخست وزیر بود – مینویسد: « ]رضاخان [روزی در هیأت]دولت[ فرمودند: قولِ تیمور، قول من است.»2
تیمور تاش فردی به غایت عیّاش و دائم الخمر و زن باره بود؛ تا جائی که، سالمان پتروسکی، سفیر روس،گوید: «تیمورتاش فعال و سیاسی است، تا زن و ورق]قمار[ چه به روز او بیاورد.» و سفیر آلمان بر آن است که: « تیمورتاش مجلس آراست و حوزه گرم کن و در سیاست چاره جو.»3
تیمورتاش در سال 1311ش مورد غضب رضاخان قرار گرفت4 و ارتباطاتی که با روس ها داشت، مزید بر علت شد تا دستگیر و زندانی شود و در سال 1312ش نیز به طرز مشکوکی بمیرد. روز نهم مهر 1312ش، کسان او را خبر کردند؛ جنازه را بدون هر تشریفاتی، به امام زاده عبدالله در شهرری برده و به خاک سپردند.
ماجرایِ تیمورتاش و ارتباط او را با سرویس جاسوسی شوروری (گ.پ.او) که بعدها به (ک.گ.ب) تغییر نام داد، از رمزآمیزترین حوادث دورانِ رضاخان معرفی کرده اند. از ارتباط صمیمانه ی او با شوروی ها و انتقالِ مطالب از طریق همسرِ قفقازی الاصلِ عبدالحسین خان دیبا(وکیل الملک) گرفته تا اعتراف بوریس باژانوف – که در سال 1929م به غرب پناهنده شد – مبنی بر چگونگی استخدام و اخذ اطلاعات مهم از او.
پس از کشف ارتباط تیمورتاش با سرویس جاسوسی شوروی، به مدت 5 سال، دستگاه اطلاعاتی انگلیس رضاخان را وادار به مدارا با او نمود تا طرح های پیچیده ی خود را به وسیله ی او، عملی سازد. این مهم با قراردادنِ یک دخترِ آسوری بر سرِ راه تیمورتاش صورت گرفت تا اینکه در جریان مذاکرات نفت در لندن، زمانی که تیمورتاش از طریق شوروی به ایران بازمیگشت، کیف محتوی نوشتجات او، توسط همان دختر به سرقت رفت و بخشی از تصویر آن در اختیار رضاخان قرار داده شد. هرچند دستگیری او به اتهام ارتشاء صورت گرفت ولی در همان موقع، روزنامه تایمز لندن – که اردشیر ریپورتر به عنوان مخبر آن در ایران حضور داشت – به طور صریح به رابطه ی او با شوروی ها اشاره کرد.
حضور کاراخان، قائم مقام کمیسر امور خارجه شوروی در آن زمان، که برای نجات تیمورتاش به ایران آمده بود، نیز مؤثر واقع نشد.5
به هرحال، این برنامه عملی شد. از چگونگی و کم و کیف آن و کسانی که در این مراسم شرکت داشتند، اطلاعی در دست نیست؛ ولی آنچه معلوم است، این است که پس از برگزاری این مراسم، یکی از عموهای رضاخان به نام «چراغعلی خان» به عنوان اولین پیشکار ولیعهد تعیین شد.
چراغعلی خان سوادکوهی، معروف به «امیر اکرم»، که با اوج گیری قدرت رضاخان، به عنوان دستیار در کنارش قرار داشت؛ مدتی والی مازندران بود و پس از تشکیل دربار سلسله ی پهلوی، معاون تیمورتاش و در سال 1304ش، پیشکار ولیعهد شد. وی در سال 1309ش در برلین درگذشت و در شهرری مدفون شد. چهار راهی که در خیابان ولی عصر(عج) تهران به نام «امیرکرم» مشهور است، به نام اوست.6
چراغعلی خان و خاندانش، که مجبور بودند به دلیل انحصاری شدن شهرت «پهلوی» برای خاندان رضاخان، شهرت «پهلوان» را برای خود انتخاب کنند، در دوران حکومت پهلوی ها از نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند و مانند دیگر پهلوی، در تاراج زمین ها و اموالِ مردم نقش داشتند.
آقای محمد فضائلی که از نزدیکان اسداله علم بود و با کمک او، در دوره ی نوزدهم مجلس شورای ملی، به نمایندگی رسید، در دی ماه سال 1330ش که برای تبلیغات خود در حال تدارک بود، در نامه ای خطاب به وی نوشت:
«تصدق حضور محترم عالی گردم ... تقاضای دیگر چاکر، سفارش به آقایانِ پهلوان است. مرحوم امیراکرم پهلوان نژاد، دو داماد در بابل دارد که از املاکِ او، دارای رأی معتنابهی هستند. معمولاً در انتخابات، به اشاره دربار گوش فرامی دارند... برای چاکر نهایت تأثیر را خواهد داشت که نسبت به چاکر، به هر یک از وسایل و وسائط که سرکارِ امیر مقتضی بدانند، سفارشی بشود و به آقایان اسفندیار پهلوان و منوچهر پهلوان پیغام یا نامه ارسال گردد...»7
پاورقیها
1- مجله خواندنی ها ، 23/8/1329 ، شماره مسلسل 629 ، ص 11و12 به نقل از روزنامه اتحاد ملی، گفتگوی تیمورتاش با آیت الله میرزا طاهر تنکابنی
2- رجال ایران ، جلد دوم ، ص 145
3- همان
4- برخی که قصد تلطیف ماجرای جاسوسی او را دارند، این مسئله را به مجلس قماری که در منزل مجللالدوله – پدر عصمت الملوک دولتشاهی، همسر رضاخان – بود و در آن مجلس، تیمورتاش مبلغ 4000 تومان از مجلل برد و موجب سکتهی او شد و توطئههای سرلشکر آیرم نسبت میدهند، مجله خواندنیها، شماره مسلسل 259، سال 1325ش ص 5
5- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 2 ، صص 23-28
6- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 1 ، ص 29
7- پهلوی ها ، ج 3 ، ص 450 ، سند شماره 255
|