شعبان جعفری(شعبان بى‌مخ) مهره کودتای ننگین 28 مرداد 1332


27 مرداد 1398


حکومت استبدادى پهلوى‌ها، که توسط انگلیس بنیان نهاده ‌شد و با حضور گسترده آمریکا در صحنه بین‌المللى ادامه یافت، هماره برپایه‌هاى مثلث شوم زر و زور و تزویر استوار بود. در ایامى که امکان بهره‌گیرى بى‌نقاب از زور فراهم بود، رضاخان قلدر، حربه نیروى نظامى را براى انتقام جویى از مخالفان، بطور مستقیم به کار مى‌گرفت و در هنگامى دیگر که به ریاکارى و عوام فریبى نیازمند بود، به دنبال دسته‌هاى عزادارى سالار شهیدان، حضرت حسین بن على(ع) راه مى‌افتاد و گِل برسر مى‌مالید و...

پس از واقعه شهریور 1320 و متعاقب آن به تخت نشستن محمدرضا پهلوى که با واسطه‌گریهاى مختلف صورت گرفت، بازهم سیاست تهدید و تطمیع و فریب، در پنهان و آشکار، در راستاى تحکیم مبانى ستمشاهى به کار گرفته شد که با مرور مختصرى به تاریخ، به نمونه‌هاى بسیارى برخورد خواهیم کرد.

یکى از عوامل کارآى سیاست تهدید و ارعاب، در سرکوب فریاد آزادی خواهان و حق جوبان به استخدام گرفتن چماقداران و قداره‌بندان اوباش و نوچه‌هاى کوچک و بزرگ آنان بود، تا به زعم حکومتگران، مردم دربرابر مردم باشند و بتوانند در مطبوعات به تبلیغ آن بپردازند. این روش علاوه بر تزریق روح یأس و ناامیدى و ترس برپیکره جامعه، این باور را در میان مردم ناآگاه رسوخ مى‌داد که رژیم داراى پایگاه مردمى است و این مردم کوچه و بازار هستند که به حمایت برخاسته‌اند.

در راستاى همین سیاست بود که حمله مأموران امنیتى رژیم با لباس مبدل، به مجامع مختلف دینى و مذهبى، در دستور کار قرارداشت.

یکى از این اوباش مزدور، فردى بود به نام «شعبان جعفرى» معروف به «شعبان بى‌مخ» که نام او به رذالت، خیانت، جنایت، شاه‌دوستى و شاه پرستى، در تاریخ کشور پهناور ایران اسلامى ثبت شده است.

او عمرى را در زورخانه‌ها گذراند و زمانى از قهرمانان کشتى بود، ولى از تعالیم جوانمردانه‌اى که در گود زورخانه‌ها، ترویج مى‌شد، هیچ بهره‌اى نگرفت و خود را تمام و کمال در اختیار رژیم شاهنشاهى قرار داد و زور بازوى خود را که با ذکر یا على(ع) در جمع پهلوانان پیرو پوریاى ولى به چنگ آورده بود، برای سرکوبى یاوران مولا على(ع) به کار گرفت.

شعبان بى‌مخ هر آنچه از راه و رسم پهلوانى و جوانمردى آموخته بود، به کنارى نهاد و با تأسیس باشگاهى به نام خود، غلام حلقه به گوش و فدائى شاه، اشرف، زاهدى و پرویز خسروانى شد و با اجیر کردن تعدادى افراد چاقوکش و قداره بند، به اسم ورزشکار، در مواقعى که رژیم پهلوى، احتیاج به شعبده‌بازى داشت، به میدان مى‌آمد و با غارتگرى و ضرب و جرح مردم، سد راه فریادگران آزادى مى‌شد.

او که در کودتاى ننگین 28 مرداد 1332 نقش خود را به خوبى ایفا کرده و به لقب «سرهنگ تاجبخش» مفتخر شده بود، در عاشوراى سال 1342 که یاران حضرت امام خمینى(ره) در تدارک برپایى تظاهراتى شکوهمند علیه رژیم ستمشاهى بودند، مأموریت یافت تا مانع از این حرکت عظیم مردمى و تظاهرات خیابانى شود.

اقدامات به موقع و سنجیده شهید حاج مهدى عراقى(ره) و به میدان کشاندن شهید طیب حاج رضائى و دار و دسته او، شعبان بى‌مخ و همپالگى‌هاى او را ناکام گذاشت.

مولف محترم کتاب بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى(ره) در جلد اول این کتاب، در این خصوص چنین مى‌نویسد:

«شاه که از این تظاهرات بنیان‌کن و توفان آساى ملى به ویژه در عاشورا وحشت کرده بود، درصدد برآمد تظاهرات سهمگین را در آغاز و پیش از دامنه گرفتن، سرکوب کند! و به این منظور «شعبان بى‌مخ» را که در کودتاى آمریکایى 28 مرداد نقش بسزایی ایفاکرد، مأموریت داد که چاقوکشانش را بصورت دسته سینه‌زن به میان تظاهر کنندگان بفرستد تا در فرصتى مناسب، پیش از آن که تظاهرکنندگان از مدرسه خارج شوند، این مزدوران با عربده «جاوید شاه» به آنان حمله‌ور شوند و عده‌اى را مجروح و مصدوم ساخته، اجتماع را از هم بپاشند. آنها فکر مى‌کردند در این حالت مردم غافلگیر شده، نسبت به یکدیگر بدگمان و سپس پراکنده خواهند شد. مسئولان انتظامى تظاهرات، که هوشیارانه مراقب تحرکات دشمن بودند، متوجه شدند که باند «شعبان بى‌مخ» در حالى که هریک دشنه‌اى در آستین پنهان کرده‌اند در میان انبوه جمعیتى که در صحن مدرسه «حاج ابوالفتح» قرار دارند «وول» مى‌خورند و به نام حسین[ع] به سرو سینه مى‌کوبند!

آنان بى‌درنگ با شادروان طیب حاج رضائى تماس گرفته و از او براى خنثى ساختن این توطئه استمداد کردند. دیرى نپایید که عده‌اى از افراد ورزیده و «یکه بزن‌هاى» طیب به مدرسه مزبور رفته و حرکات چاقوکشهاى مزدور را تحت نظر قرار دادند. باند شعبان بى‌مخ که خود را در محاصره یکه‌بزن‌هاى طیب مى‌دیدند به اصطلاح معروف «ماست‌ها را کیسه کرده» دست از پا درازتر از مدرسه بیرون رفتند.

در این ایام مرحوم شیخ باقر نهاوندى به دعوت طیب در تکیه انبار گندم، سخنرانى مى‌کرد و در همین ارتباط در روز عاشورا پس از پایان سخنرانى مردم به تلافى حرکت شعبان بى مخ، به باشگاه وى حمله بردند و خسارتهایى به آن وارد کردند.

یکى از سؤالات بازجویان ساواک از شهید طیب حاج رضائى در تاریخ 18/3/42 در این ارتباط، به شرح زیر است:

قبول دارید که اظهارات باقر نهاوندى که بنابر دعوت شما در تکیه انبار گندم سخنرانى کرده‌است، باعث تحریک مردم شده و مناسب نبوده‌است و روز قتل [عاشورا] نیز مردم به طرف باشگاه جعفرى حمله و باعث خسارات جانى و مالى شده‌اند و علاوه براین که به دستور قواى انتظامى در مورد متفرق شدن توجهى نکرده‌اند، به نیروهاى انتظامى حمله کرده که در نتیجه باعث قتل و غارت شده‌اند.

رژیم منحوس پهلوى براى از دست ندادن این غلام حلقه به‌گوش و تحبیب وى، پرداخت خسارات وارده به باشگاه وى را به عهده گرفت، در این خصوص در سندى به شماره 35619 به تاریخ 5/10/42 چنین آمده‌است:

طبق اطلاع واصله شعبان جعفرى به رفقا و دوستان نزدیک خود اظهار داشته مى‌خواستم از ایران خارج شود [شوم] نگذاشتند و فعلاً 160 هزار تومان براى مخارج تعمیر باشگاه ورزشى به من پرداخته‌اند و قرار است که صد هزار تومان دیگر نیز به من به نام تعمیر ورزشگاه بپردازند ولى با تمام این احوال خیالم ناراحت است و ضمن اینکه از طرفداران طیب مى‌ترسم و مرا تهدید به مرگ کرده‌اند.

شعبان جعفرى، براى این که بتواند در بین مردم، جایگاهى دست و پا کند و با تکیه داران بزرگ شهر تهران به رقابت برخیزد، در خیابان وحدت اسلامى - شاهپور سابق ـ تکیه‌اى به نام تکیه دباغخانه دایر کرده بود و در ایام محرم به برگزارى مراسم، اقدام مى‌کرد که البته سخنران این محفل، سید محمد موسوى واعظ و مستمعین آن، ریاست ساواک، سناتورها، وزراى رژیم، دکتر الدر آمریکایى و ... بودند.

در سندى به تاریخ 20/5/56 چنین آمده‌است:

در تکیه دباغخانه خیابان شاهپور از طرف شعبان جعفرى مجلس عزادارى منعقد بود که عده‌اى مداح و روضه‌خوان منبر مى‌رفتند. واعظ این مجلس آقاى میرسیدمحمد موسوى بود که تمام منبرهایش از هر لحاظ مؤثر و براى مردم مفید بود و بیشتر در صحبتهایش موضوع تضاد کمونیستى را با مذهب به مردم تفهیم مى‌کرد. در شب آخر مجلس که تیمسار ریاست معظم ساواک و سناتورها و وزرا و رجال دعوت داشتند، دکتر الدر آمریکایى رئیس میسیون مذهبى آمریکایى در ایران به معیت چند نفر آمریکایى دیگر وارد شده و در ردیف مستمعین نشست...

بدیهى است که براى برپایى چنین مجلسى، شاهنشاه اسلام پناه!! باید نذرى بدهد و شعبان بى‌مخ مجرى نذر او باشد، در این خصوص در سند دیگرى چنین مى‌خوانیم:

باشگاه ورزشى جعفرى

سرور عزیز تیمسار معظم سرلشکر پاکروان

محترماً به عرض مى‌رساند چون طبق معمول همه ساله مجلس سوگوارى راد مرد بزرگ اسلام و شهید راه‌حق و عدالت حضرت سیدالشهدا(ع) منعقد است، بنا به فرمان اعلى‌حضرت همایونى و مساعدت ایشان که همیشه و در همه حال نسبت به این امر خیر اوامرى صادر مى‌فرمایند و از آن جایى که آن جناب همواره مشوق ما بوده‌اید و اکنون هم که ماه محرم نزدیک است، تقاضا دارم دستور کمک را به باشگاه صادر فرموده تا هرچه زودتر تکیه دباغخانه را با همت جناب‌عالى برپانمایم. خواهشمند است لطف فرموده تا با اجازه و تعیین وقت قبلى خدمت آن سرور عزیز شرفیاب شوم قبلاً از اظهار لطف و محبتتان ممنون و متشکرم.

ارادتمند شعبان جعفرى

1 - درمورد این نامه

2 - و همچنین درمورد آقاى نیکنام رئیس باشگاه ورزشى نیکنام که حضورتان کسب تکلیف فرماید

مدیرت کل اداره یکم

تیمسار ریاست فرهمند

به فرموده عیناً به اداره‌کل سوم ایفاد مى‌گردد که در صورت کلى مربوط منظور نمایند. 10/3/41

تیمسار سرتیپ علوى کیا قائم مقام ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور

حسب‌الامر مطاع مبارک ملوکانه مقرر است طبق معمول سالهاى قبل مبلغ سى هزار ریال براى برگزارى مراسم روضه خوانى ایام عاشورا که توسط آقاى شعبان جعفرى در تکیه دباغخانه انجام مى‌گیرد، در وجه مشارالیه پرداخت گردد.

در اجراى امر مطاع همایونى خواهشمند است دستور فرمایید در پرداخت وجه مزبور به نامبرده اقدام نمایند.

رئیس تشریفات دربار شاهنشاهى

سلیمان بهبودى

آقاى نشاط

طبق معمول سالانه در لیست منظور کنید 10/3/41

 

در ذیل اسنادی را از این مهره کودتای آمریکائی- انگلیسی 28 مرداد خواهید خواند.

 

شعبان جعفرى

محترماً به استحضار عالى مى‌رساند در اجراى امر از شعبان جعفرى عیادت به عمل آمد نامبرده در حال حاضر از لحاظ جسمانى بسیار ضعیف و در ناراحتى روحى به سر مى‌برد. مشارالیه ضمن صحبت اظهار داشته‌ است که در مسافرت اخیر به ‌آلمان مبلغى در حدود سى و دو هزار تومان خرج معالجه خود کرده است و همچنین گفته است قبلاً از طرف شرکت واحد ماهانه مبلغ ده هزار ریال، شهردارى تهران پانزده هزار ریال و آموزش و پرورش استان مرکز پانزده هزار ریال به وى کمک مى‌شده که اخیراً قطع گردیده است، لذا پیرامون اظهارات نامبرده تحقیق و نتیجه به شرح زیر به استحضار مى‌رسد.

1 - مقررى شرکت واحد.

نامبرده از خرداد ماه 1343 ماهیانه مبلغ ده هزار ریال بابت کرایه و حق استفاده از محل و وسایل باشگاه جعفرى توسط ورزشگاران شرکت واحد از شرکت مذکور دریافت مى‌داشته که از اول شهریور ماه 47 پس از بازرسیهاى معموله از طرف بازرسان شاهنشاهى از شرکت واحد مقررى شخص مزبور همچنین مقررى سایر ورزشکاران از طرف مدیر عامل شرکت واحد قطع گردیده‌است.

2 - مقررى شهردارى

شعبان جعفرى از اول سال 1340 به موجب موافقتنامه شماره 12735/3-7/3/40 وزارت کشور ماهانه مبلغ ده هزار ریال به عنوان حق‌الزحمه مدیریت باشگاه آتش‌نشانى از شهردارى تهران دریافت مى‌داشته سپس به موجب موافقتنامه شماره 33584-17/1/46 وزارت کشور مقررى وى به دوازده هزار ریال افزایش داده‌شده و این مقررى تا اول سال 1348 به آقاى جعفرى پرداخت گردیده است. در ابتداى سال 48 نیز پیشنهاد پرداخت حق‌الزحمه آقاى جعفرى به اضافه حق‌الزحمه 31 نفر دیگر از طرف شهردارى براى تصویب به انجمن شهر ارسال و انجمن شهر به موجب تصویبنامه شماره 383 - 1/3/48 پرداخت مقررى دو ماه فروردین و اردیبهشت سال 48 شعبان جعفرى و سایرین را تصویب کرده و پرداخت مقررى ماههاى بعد را موکول به تصویب بودجه شهردارى نموده‌است که پس از تصویب بودجه مزبور مقررى یادشده پرداخت خواهدشد.

3- مقررى آموزش و پرورش.

در آموزش و پرورش استان مرکز همچنین وزارت آموزش و پرورش سوابقى درباره پرداخت مقررى به شعبان جعفرى تاکنون به دست نیامد لیکن شعبان جعفرى مدعى است که ماهانه مبلغ پانزده هزار ریال از زمان وزارت دکتر احمد مهران و به دستور وى دریافت مى‌داشته که در حدود سه ماه است که قطع گردیده است با در نظر گرفتن اظهارات آقاى جعفرى برابر تحقیقات معموله معلوم گردید که به باشگاه جعفرى از بدو تأسیس ماهانه مبلغ پانزده هزار ریال مستمرى از تربیت بدنى که جزء وزارت آموزش و پرورش بوده، پرداخت مى‌شده است، ضمنا در سال 43 تربیت بدنى در نامه محرمانه‌اى به شهردارى تهران نوشته‌است که ماهانه پانزده هزار ریال از محل سه درصد عوارض شهردارى به باشگاه جعفرى کمک شود و در فهرست نیز منظور گردد در نتیجه از فروردین ماه 47 روى هم رفته مبلغ سى هزار ریال به باشگاه جعفرى داده مى‌شده‌است. مجدداً براى این که اختلافاتى در حساب و تنظیم فهرست درباره کمک به باشگاه جعفرى پرداخت نموده‌است، در خرداد ماه 47 سازمان تربیت بدنى در نامه‌اى از دفتر مخصوص کسب اجازه نموده‌است و به جاى سه هزارتومان ماهیانه مبلغ پنج هزار تومان به باشگاه جعفرى کمک مى‌نماید، علاوه براین به مناسبت برگزارى مراسم چهارم آبان در سال گذشته مبلغ یک صد هزار ریال به نامبرده پرداخت شده است.

شعبان جعفرى در مصاحبه‌اى که با وى به عمل آمد، گفته است که تاجان در بدن دارد، فدائى شاهنشاه آریامهر مى‌باشد و اضافه نموده است که وضع مالى فعلیش رضایت‌بخش نیست و تفاضا کرده که براى ادامه کار باشگاه جعفرى که با لطف و عنایت ملوکانه ایجاد شده است، ترتیبى اتخاذ فرمایند تا جبران قطع مستمریهاى سابق بشود و بتواند به خدمات ورزشى خود ادامه دهد. شعبان جعفرى از عیادتى که از او به عمل آمده خیلى خوشحال و از مراحم تیمسار ریاست ساواک بیش از پیش سپاسگزار بود.

باتوجه به مراتب بالا و با در نظر گرفتن این که مشارالیه مستحق کمک مالى مى‌باشد هرگونه اقدامى در این مورد موکول به اوامر عالى است.

ساواک تهران





شعبان بی مخ در کودتای 28 مرداد 1332



شعبان بی مخ در کودتای 28 مرداد 1332



شعبان بی مخ- محمدرضا پهلوی



فرح پهلوی- شعبان بی مخ


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.