نگاهی به زندگینامه شهدای گرانقدر هفتم تیر سال 1360 - شهید حجت‌الاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی


05 تير 1402


وقوع حادثه 7 تیر 1360 به عنوان نقطه عطف تاریخ جمهوری اسلامی، نه تنها نتوانست دشمنان را به اهداف پلیدشان برساند، بلکه میان نیروهای انقلابی وحدت ایجاد کرد و سبب تثبیت نظام جمهوری اسلامی در کشور شد. به طوری که با شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یارانش توسط منافقین، ملت و دولت مصمم‌تر شدند تا ریشه‌های منافقین را در کشور بخشکانند. شهید حجت‌الاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی از جمله این 72 تن بود. وی علاوه بر این که به ادبیات فارسی، تفسیر قرآن، مسائل اجتماعی و فلسفی آگاهی کامل داشت و در 30 سالگی به درجه اجتهاد رسید، در سنگر مبارزه با طاغوت، تحرک و خیزش مردمی در نهاوند را هدایت می‌کرد و نقطه اتکای هسته عقیدتی و انقلابی قیام در این منطقه به شمار می‌رفت. این موضوع بارها در گزارش‌های مأموران ساواک آورده شده که نامبرده مردم را به قیام جنبشی و مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی تحریک می‌کند. سرانجام نیز این دانشمند مبارز در مسیر باورها و اعتقاداتش به همراه همرزمانش در هفتم تیر سال 1360 در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.

*******

 خاندان مبارز
حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی حیدری نهاوندی در سال ۱۳۱۵ شمسی در خانواده‌ای روحانی در شهر قم دیده به جهان گشود. پدر وی مرحوم آیت‌الله محمدولی حیدری لرستانی فرزند قربانعلی خان و از نوادگان حاج علی خان از سران مشهور عشایر منطقه سلسله و دلفان بود. حاج علی خان سال‌ها رهبری عده زیادی از مردم غیور لرستان در مقابل زورگویی و قلدری رضاشاه را بر عهده داشت و سرانجام نیز در نبردی نابرابر با قزاق‌های رضاخان به همراه عده‌ای از همرزمان خود محاصره شده و پس از چند روز مقاومت و مبارزه دستگیر و به دستور مستقیم رضاخان به دار آویخته شد. پس از درگذشت وی، فرزندش قربانعلی به عنوان بزرگ طایفه، جانشین پدر شد و از احترام و نفوذ بسیاری در بین مردم و عشایر منطقه برخوردار گردید.
عوامل رضاشاه که شاهد گسترش نفوذ اجتماعی و معنوی قربانعلی در بین مردم، رعایا و عشایر منطقه بودند با شیوه‌های گوناگون در پی آزار و اذیت وی و طایفه‌اش بر‌آمدند تا این که در یکی از نیمه شب‌های تابستان، ناجوانمردانه به خانه قربانعلی یورش برده و همسر او را که چندی قبل صاحب فرزندی به نام محمدولی شده بود به قتل رساندند و طفل شیرخوار را در کنار جسد مادر رها نموده و فرار کردند.
پس از این واقعه، قربانعلی خان که شاهد بی‌تابی محمدولی فرزند خردسال خود بود، او را به یکی از بستگان که در منطقه دیگری زندگی می‌کرد سپرد. محمدولی در طول سالیانی که در بین عشایر زندگی می‌کرد، خواندن و نوشتن را نزد پیرمردی فراگرفت که هر از چندگاهی از شهر خرم‌آباد به روستاها و میان عشایر می‌رفت. او همچنین در این مدت سوارکاری و شکار آموخت و با شروع دوران جوانی به میان طایفه خود بازگشت
تقوا، تدین و حضور منظم در برنامه‌های مذهبی، از وی جوان پاک و پارسایی ساخته بود و با روحانیونی که برای تبلیغ به آن منطقه می‌آمدند ارتباط داشت. همین امر در کنار علاقه‌اش به فراگیری علوم اسلامی موجب شد که در سال‌های اولیه جوانی از خرم‌آباد به حوزه علمیه قم مهاجرت کرده و در مدرسه فیضیه ساکن شود. محمدولی پس از ورود به حوزه علمیه قم با عشق و علاقه زایدالوصفی که داشت، دروس مقدمات و سطح را پشت سر گذاشته و در دروس خارج آیات عظام شیخ عبدالکریم حائری (ره) و سید حسین بروجردی (ره) حاضر شد .از آن جا که در آن زمان هنوز مرکزیت حوزه‌های علمیه در نجف بود و مراجع بسیاری در آن مشغول به تدریس بودند، وی با کسب اجازه از پدر عازم نجف اشرف شد و پس از سال‌ها سعی و تلاش به درجه اجتهاد نایل آمد. با درگذشت پدر و اصرار خانواده برای مراجعت وی به ایران، آیت‌الله محمدولی به ناچار و علی‌رغم میل درونی خود، حوزه نجف را رها کرد و به ایران بازگشت. وی پس از مراجعت به ایران با خانم خدیجه بیگم دختر مرحوم آیت‌الله سید هاشم تبریزی که از دختران فاضله حافظ قرآن و از سادات شریف خسروشاهی ساکن قم بود، ازدواج کرد. ثمره این ازدواج مبارک سه دختر به نام‌های زهرا، سکینه و معصومه و یک فرزند پسر به نام محمدعلی بود. 
پس از جنگ جهانی دوم و روی کار آمدن محمدرضا پهلوی، آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی(ره) از آیت‌الله محمدولی حیدری خواست که برای تبلیغ مسائل دینی و اجرای احکام شرعی به شهرستان نهاوند که در آن زمان جزء استان لرستان بود، مهاجرت نماید. آیت‌الله حیدری هم که در سال‌های متمادی نیاز معنوی و مذهبی مردم منطقه را از نزدیک لمس کرده بود، پیشنهاد آیت‌الله بروجردی را پذیرفت و آماده مهاجرت به نهاوند شد. مردم خونگرم و مهمان‌نواز نهاوند نیز به مجرد اطلاع از ورود آیت‌الله حیدری  با استقبال گرم و بی‌نظیری مقدمش را گرامی داشتند. آیت‌الله محمدولی حیدری پس از مهاجرت به نهاوند با همکاری مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عزیزالله علی مرادیان فعالیت‌های گسترده‌ای را در زمینه‌های عمرانی، ساخت و ساز مساجد و حسینیه‌ها، تأسیس و راه‌اندازی حوزه علمیه نهاوند، تربیت طلاب و رسیدگی به مسائل مذهبی و شرعی مردم شروع کردند.

 

تحصیلات
شهید حجت‌الاسلام محمدعلی حیدری نیز که در دامان چنین پدری پرورش یافته بود، از همان دوران کودکی نزد وی به فراگیری قرآن کریم پرداخت و در دوازده سالگی پس از طی تحصیلات ابتدایی با شوق و رغبت فراوان و به تشویق پدر وارد حوزه علمیه قم شد. نبوغ خارق‌العاده‌اش موجب شد که دروس پایه «ادبیات، منطق، بیان و متون اولیه فقه و اصول» را ظرف چند سال به اتمام رساند و در درس مکاسب آیت‌الله مشکینی و اصول آیت‌الله سلطانی حاضر شود. وی شرح منظومه را به اتفاق شهید آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی نزد آیت‌الله فکور یزدی به اتمام رساند و همزمان با دروس حوزوی، دیپلم کامل متوسطه را نیز اخذ نمود. پس از این دوران مدتی به همراه پدر خود که در آن سال‌ها در نجف اشرف مشغول به تحصیل بود، به ادامه تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از مراجعت از نجف اشرف در دروس خارج آیات عظام سید حسین بروجردی و محقق داماد و آیت‌الله اراکی حضور یافت. وی پس از رحلت آیت‌الله بروجردی در درس خارج امام خمینی حاضر شد و از محضر ایشان کسب فیض کرد.
آیت‌الله محمدعلی گرامی هم مباحثه و یکی از دوستان صمیمی شهید حیدری در این باره می‌گوید :
»
ما ۱۲ سال هم مباحثه یکدیگر بوده و کتاب‌ها و دروس زیادی را با هم بحث کردیم .ایشان در دقت و ساده‌زیستی کم‌نظیر بود و معلومات بالایی نسبت به فلسفه غرب و حتی شرق داشت. پس از ۱۲ سال تحقیق و... دیگر در درس کسی شرکت نمی‌کردیم و این موضوع را خدمت امام بیان نمودیم که امام فرمودند: «حالا دیگر خودتان کار کنید.» در همان ایام، امام یک سری از کارهای خود را به ما محول می‌کردند. شهید حیدری قبل از من با آیت‌الله جوادی آملی و حجت‌الاسلام سید محمد خامنه‌ای هم بحث بودند.»
شهید حیدری کتاب شفا را در محضر آیت‌الله علامه سید محمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان به اتمام رساند و پس از آن در درس‌های تفسیر که بعدها به اسم تفسیر المیزان منتشر شد شرکت نمود.
جدیت وی در تحقیق و تدوین دروس خارج و فهم عمیق او از مبانی فقهی و اصولی علمای متقدم و متأخر، او را به عنوان یکی از شاگردان ممتاز درس خارج آیت‌الله بروجردی و امام خمینی معرفی کرده بود. او در تمام دوران تحصیل لحظه‌ای از کتاب و درس و بحث غافل نماند. تلاش‌های شبانه‌روزی و جدیت او در فراگیری و فهم دروس خارج چنان مورد توجه آیت‌الله بروجردی واقع شد که ایشان یک دوره کتاب ارزشمند وسائل الشیعه را که در آن زمان بسیار نایاب و گران قیمت بود به وی جایزه داد.
وی در سن بیست و چهار سالگی ازدواج کرد، البته این مسأله موجب نشد تا از درس و بحث غافل شود. همسر او در باره علاقه شهید به مطالعه و تحصیل می‌گوید:
 
شوهرم دائم درس می‌خواند، صبح از خانه بیرون می‌رفت و بعدازظهر می‌آمد، ناهار می‌خورد و بلافاصله می‌رفت و تا ساعت دوازده یا یک بعد از نیمه شب برمی‌گشت و می‌گفت: «جلسه درس برقرار است و مباحثه و مطالعه دارم.» به خانه که می‌آمد مقداری استراحت می‌کرد و بعد از نیمه شب نماز می‌خواند و گریه می‌کرد.»[1]
نبوغ خدادادی و تلاش‌ها و کوشش‌های بی‌وقفه شهید حیدری در طول بیست سال تحصیل موجب شد که ایشان در سن سی سالگی به درجه اجتهاد برسد و به گفته تمامی دوستان و هم بحث‌های او، اگر شهید حیدری با همان جدیت و تلاش چند سال دیگر در حوزه می‌ماند و به دروس خود ادامه می‌داد، در آینده‌ای نزدیک به عنوان یکی از مراجع (مشهور) شیعه شناخته می‌شد.
شهید حیدری در خلال درس و بحث‌های حوزه به تحصیل و فراگیری علوم جدید نیز می‌پرداخت و علاوه بر معلومات و دانش عمیقی که از علوم و معارف اسلامی کسب کرده بود، نسبت به مکاتب فلسفی روز و آشنایی با زبان انگلیسی نیز اطلاعات خوبی داشت. در همان سال‌ها شهید آیت‌الله بهشتی (ره) به ایشان پیشنهاد کرد که به آلمان سفر کرده و زعامت و سرپرستی امور دینی دانشجویان و مسلمانان را در مرکز بزرگ اسلامی هامبورگ بر عهده گیرد. ولی پدر ایشان که دوران کهولت را سپری می‌نمود با سفر وی مخالفت نمود و ایشان هم حرف پدر را اطاعت و از رفتن به آلمان منصرف شد.
شهید حیدری علاوه بر تلاش و جدیتی که در کسب دانش و استفاده از محضر علما و مراجع در راستای افزایش اندوخته‌های علمی خود داشت برای تربیت و آموزش طلاب نیز اهمیت بسیاری قائل بود. جلسات معارفی که به صورت هفتگی در منزل وی دایر بود، فضلا و طلاب نهاوندی و غیر نهاوندی زیادی را مجذوب خود کرده بود و بحث‌های جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، بردگی در اسلام و... از جمله مباحثی به شمار می‌رفت که هنوز هم خاطره آن در اذهان اکثر طلاب و فضلا زنده است. در ایام تابستان که درس حوزه علمیه قم تعطیل می‌شد، شهید حیدری به نهاوند عزیمت کرده و دروس مکاسب و کفایه را برای طلاب تدریس می‌کرد. در این ایام شهید حیدری علاوه بر تدریس، هر زمان فرصتی می‌یافت، اندوخته‌های یک ساله خود از دروس آیات عظام بروجردی، امام خمینی و سایر مراجع را در تقریرات اصول و تنقیح مباحث فقه به زبان عربی تدوین می‌کرد، اما بعدها هرگز فرصت تکمیل و چاپ آن را پیدا نکرد.

 

همگام با نهضت امام خمینی
شهید حجت‌الاسلام حیدری همزمان با تلاش و کوششی که در دروس حوزه داشت، از مسائل سیاسی و توجه و حساسیت به ستم‌های رژیم شاهنشاهی نیز غفلت نداشت و آگاه نمودن مردم نسبت به فجایع رژیم را یکی از وظایف مهم خود می‌دانست. بر همین اساس از همان زمانی که امام خمینی مبارزه و قیام خود را علیه نظام شاهنشاهی آغاز کرد، وی در کنار امام حضور یافت و همچون شاگردی عاشق، از هیچ کوشش و تلاشی در راستای معرفی شخصیت و تبیین اهداف امام خمینی فروگذار نکرد.
پس از واقعه خرداد ۱۳۴۲ و به دنبال انتشار خبر دستگیری امام، روحانیون و مردم انقلابی قم سراسیمه به خیابان‌ها ریخته و در صحن مطهر حضرت معصومه (س) اجتماع کردند و با سر دادن شعارهای انقلابی خواستار آزادی امام خمینی شدند. حجت‌الاسلام حیدری که از این موضوع بسیار متأثر شده بود با حضور در میان تظاهرکنندگان و سخنرانی، ضمن بررسی علل قیام مردمی پانزده خرداد به تعیین ابعاد شخصیتی امام خمینی پرداخت و خطاب به تظاهرکنندگان گفت:
»
ای مردم مسلمان! اگر حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی را از میان شما برده‌اند، می‌دانید معنای این کار چیست؟ یعنی قرآن را برده‌اند، اسلام و شرف و مذهب را از بین ما برده‌اند.«
پس از این سخنرانی، تظاهرکنندگان او را پنهان کرده و با لباس مبدل از دست مأمورین امنیتی رژیم که در پی دستگیری او بودند، نجات داده و به خانه ‌بردند.
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس عراق، رژیم تلاش‌های گسترده‌ای را برای محو نام ایشان و القای بی‌ثمر بودن قیام 15 خرداد انجام داد و فضای اخنتاق در جامعه ایجاد کرد، با این وجود علما و مراجع و فضلای قم برای از بین بردن رعب و وحشت ایجاد شده و حفظ روحیه انقلابی و مبارزاتی طلاب و روحانیون، با صدور اعلامیه‌های متعددی، این توطئه را خنثی و یاد و نام امام خمینی را در اذهان مردم و نسل‌های آینده زنده نگه داشتند. شهید حیدری از جمله کسانی بود که در تدوین و اخذ امضای بزرگان حوزه و انتشار این اعلامیه‌ها نقشی اساسی را به عهده داشت. عناوین بعضی از اعلامیه‌هایی که در آن دوران به امضای اکثر اساتید و فضلای حوزه علمیه از جمله شهید حیدری رسیده بود عبارتند از: تلگراف عده‌ای از آقایان حجج‌الاسلام و فضلای علمیه قم به دولت (7 / 12 / 1342)، نامه سرگشاده حجج‌الاسلام، فضلا و محصلین حوزه علمیه قم به پیشگاه مرجع تقلید شیعیان جهان، حضرت آیت‌الله خمینی (9 جمادی الثانی 1385)، نامه تسلیت عده‌ای از فضلا و دانشجویان حوزه علمیه قم به آقای مهندس مهدی بازرگان (1343)، نامه سرگشاده جمعی از حجج‌الاسلام و فضلای حوزه علمیه قم به نخست وزیر (30 / 8 ،( 1344نامه سرگشاده حجج‌الاسلام و فضلا و محصلین حوزه علمیه قم به مراجع عظام عراق و ایران (فروردین 1345)، تلگراف اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم به زعیم و مرجع عالی قدر شیعیان، حضرت آیت‌الله‌العظمی  خمینی (14 خرداد (1349

 

اولین دستگیری و مهاجرت به نهاوند
از دیگر توطئه‌هایی که رژیم ستم‌شاهی برای از بین بردن ماهیت نهضت امام خمینی اجرا می‌نمود، دستگیری مهره‌های اصلی قیام خونین 15 خرداد و پیروان راستین امام خمینی به خصوص شاگردان ایشان بود. شهید حیدری نیز از جمله کسانی بود که در آن دوران توسط ساواک دستگیر شد. وی هنگامی که مأموران امنیتی رژیم در نیمه‌های شب منزل آیت‌الله علی مشکینی را محاصره کرده و تصمیم به دستگیری او داشتند از خانه بیرون آمد و با فریادهای اعتراض‌آمیز خود در پی کشاندن مردم به خیابان برآمد. همین مسأله سبب شد تا ساواک شبانه به منزل وی حمله کرده و او را دستگیر کند و بلافاصله از ساواک قم به تهران منتقل ‌نماید. او به مدت شش ماه در زندان قزل قلعه مورد شکنجه قرار گرفت و پس از اتمام دوران محکومیت آزاد و به قم بازگشت.
سال ۱۳۵۲ به دنبال رحلت پدرش، آیت‌الله حاج شیخ محمدولی حیدری، مردم قدرشناس و متدین نهاوند با اعزام هیات‌های مختلف و نامه‌ها و تلگراف‌های پی‌درپی به محضر علما و مراجع قم، خواستار مهاجرت حجت‌الاسلام محمدعلی حیدری به شهرستان نهاوند شدند. شهید محمدعلی حیدری نیز پس از مشورت‌های مکرر با بزرگان حوزه علمیه، پرکردن خلا ایجاد شده از فقدان پدر و هدایت نسل جوان را وظیفه خود دانسته و بر این اساس دعوت مردم نهاوند را اجابت کرد و جهت هدایت و ساماندهی مبارزات مذهبی مردم و به خصوص جوانان پرشور این شهرستان، به نهاوند مهاجرت نمود
آقای فخرالدین حیدری یکی از مرتبطین نزدیک شهید حیدری درباره مهاجرت ایشان می‌گوید:
وقتی »
شهید حیدری به نهاوند وارد شد، در جمع خصوصی دوستان خود گفت که: «هدف اصلی من در این شهر سامان دادن به وضعیت مذهبی شهر و روستا و رسیدگی به مشکلات جوانان منطقه می‌باشد.» شهید حیدری برای رسیدن به این هدف ابتدا یک طبقه‌بندی خوبی بین دوستان و اطرافیان به وجود آورد. به شکلی که: «از جوانان در فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی، از بازاریان در رابطه با مسائل مالی و کمک به مستمندان، از افراد مسن و با شخصیت در حل و فصل اختلافات و منازعات و از روحانیون برای پوشش دادن به مساجد شهر و روستاها و تشکیل کلاس‌های مختلف بهره می‌گرفت و بالاخره از هرگونه صنفی، در جای خود استفاده می‌کرد.«
حجت‌الاسلام محمد شفیع شفیعی یکی از دوستان نزدیک شهید حیدری می‌گوید:
»
قبل از آمدن شهید حیدری به نهاوند، اکثر مردم منطقه نسبت به امام خمینی (ره) و قیام پانزده خرداد شناخت خوبی نداشتند، گسترش مرجعیت امام خمینی و رشد مبارزات مردمی در منطقه عمدتاً نتیجه زحمات شهید قدوسی و شهید حیدری است. شهید قدوسی اگرچه در نهاوند حضور فیزیکی نداشت، اما با اعزام مبلغان انقلابی و هدایت مرتبطین خود، نقشی اساسی در ترویج و رشد نهضت امام خمینی در این منطقه داشت و شهید حیدری نیز هنگامی که به نهاوند مهاجرت کرد، تعداد زیادی از طلبه‌های فعال و انقلابی که با منطقه و مردم آشنا بودند را نیز با خود به نهاوند آورد، حضور این تعداد روحانیون انقلابی و با انگیزه تحول مهمی را در سطح منطقه و حتی استان‌های همجوار به وجود آورد به صورتی‌که تقریباً محور کلیه تحولات مذهبی منطقه غرب کشور را در دست خود داشتند.«

 

فعالیت‌های اجتماعی، عمرانی و سیاسی مذهبی
حجت‌الاسلام حیدری در طول اقامت در شهرستان نهاوند علاوه بر رهبری سیاسی و مذهبی مردم، گام‌های ارزشمندی در زمینه‌های اجتماعی و عمرانی مردم محروم شهر و روستا برداشت. تأسیس صندوق قرض‌الحسنه قائم (ع) با کمک بازاریان نهاوند، تشکیل دارالایتام با همکاری فرهنگیان و افراد متمول شهر برای کمک به خانواده‌های بی‌سرپرست، تأسیس کتابخانه عمومی در حسینیه جوانان، ایجاد کتاب‌فروشی‌های متعدد برای جوانان و مردم علاقمند و حضور در روستاها و رسیدگی به مشکلات مذهبی و بهداشتی آنان بخشی از این خدمات به شمار می‌رفت. علاوه بر این موارد، منزل وی در طول سال‌های متوالی محل حل منازعات محلی و طایفه‌ای بود و او با صبر و حوصله، تمامی آنان را پذیرفته و با دلسوزی تمام به حل و فصل منازعات مردم مؤمن آن دیار می‌پرداخت
حجت‌الاسلام زمانیان در این باره چنین عنوان می‌کند:
»
شهید حیدری برای روحانیون محور و برای مردم مرجع اطمینان بود. به طور منظم با عده‌ای از روحانیون به روستاها سرکشی کرده و به درد دل‌های مردم گوش می‌داد و دلسوزانه آن را حل و فصل می‌کرد. وقتی تصمیمی می‌گرفت همه روحانیون یک پارچه از آن حمایت می‌کردند و سعی می‌شد که همیشه حرف آخر را شهید حیدری بزند. اتحاد و هماهنگی روحانیون موجب شده بود که به هر روستایی می‌رفتند، تمام مردم در مسجد جمع شده و با آغوش باز از آنان استقبال می‌کردند و هر اقدام و یا تصمیمی که گرفته می‌شد همه مردم با جان و دل می‌پذیرفتند.«
ایشان پس از ورود به نهاوند حسنیه جوانان را به عنوان پایگاه فعالیت‌های سیاسی مذهبی خود انتخاب و تمام روحانیون شهر را گرد خود جمع کرده و با تشکیل جلسه‌های تفسیر قرآن، نهج‌البلاغه، احکام و دعوت از گویندگان زبردست و انقلابی که مروجان اصلی نهضت امام خمینی به حساب می‌آمدند، حرکت جدیدی را در رشد آگاهی‌های مذهبی و سیاسی مردم به وجود آورد و مبارزات مردمی را وارد مرحله جدیدی نمود و شهرستان نهاوند را به کانون مبارزات جوانان منطقه علیه رژیم ستم شاهی مبدل ‌ساخت. وی با طرح مسائل اسلامی به زبانی نو و انقلابی توانست عده زیادی از جوانان پرشور نهاوند و شهرهای اطراف را به گرد خود جمع نموده و با افکار و نهضت امام خمینی آشنا نماید. فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی شهید حیدری باعث شد که گروه‌های مسلح اسلامی در منطقه دوباره رشد نموده و هر روز بر تعداد آنان افزوده شود. از جمله این گروه‌ها می‌توان گروه ابوذر، منصورون و انجمن اسلامی معلمان نهاوند را نام برد.
آقای فخرالدین حیدری یکی از فعالان گروه منصورون که مدت‌ها در فلسطین، مصر و لبنان دوره‌های آموزشی را گذرانده و در وارد نمودن اسلحه و مهمات به داخل کشور نقش مهمی داشت در این باره می‌گوید:
»
در سال ۱۳۵۵ بنا شد که گروهی از جوانان برای آموزش‌های چریکی به لبنان اعزام شوند. من یکی از افراد آن گروه بودم. برای مشورت به خدمت آقای حیدری رفتم و ایشان با شجاعت ما را تشویق به فراگیری فنون نظامی نموده و مبلغ قابل توجهی از هزینه سفر را به عهده گرفته و ما را ملزم به انجام این سفر کرد. ما با تشویق‌های ایشان برای آموزش به سوریه، لبنان و مصر رفتیم و در طول شش ماه دوره‌های فشرده آموزشی را به اتمام رسانده و از طریق مرز بازرگان مجدداً به کشور برگشته و به خدمت ایشان رسیدیم. وقتی گزارش سفر و دورهای آموزشی طی نموده‌ام را برای ایشان تشریح کردم، خیلی خوشحال شده و برنامه‌های بعدی را برای ما تدارک دید. ما با کمک شهید حیدری اکثر انقلابیون غرب کشور را تغذیه می‌کردیم و در واقع شهرستان نهاوند منبع تغذیه شهرستان‌های غرب کشور شده بود.«
 
رژیم شاهنشاهی که شاهد روند رو به رشد فعالیت‌های مخفی و آشکار مردم و جوانان نهاوند با هدایت و خط‌دهی شهید حیدری بود، جهت مهار و کنترل مبارزات مردم و به خصوص شهید حیدری طی دستورالعملی عجولانه، اقدام به تأسیس اداره اطلاعات و امنیت (ساواک) این شهرستان نمود و اولین زندان سیاسی را در این شهر برای انقلابیون منطقه غرب کشور ایجاد می‌کند. ساواک نهاوند پس از ارزیابی راه‌های مهار و مقابله با وضعیت به وجود آمده، به این نتیجه می‌رسد که منشاء اصلی حرکت‌ها و فعالیت‌های ضد رژیم شخص شهید حیدری است و باید کلیه اقدامات خود را در راستای کنترل و ایجاد محدودیت برای وی متمرکز نمایند.
بر این اساس ساواک طی نامه‌ای به شهید حیدری ابلاغ می‌کند که از این پس هر واعظ و سخنرانی که به نهاوند سفر می‌کند بدون اجازه شهربانی و ارائه شناسنامه و یا دادن ضمانت‌های لازمه و تعهد، مجاز به سخنرانی نمی‌باشد. اما شهید حیدری بدون توجه به بخشنامه‌ها و ابلاغیه‌های ساواک، همچنان دعوت از خطبا و سخنرانان انقلابی را در سرلوحه برنامه‌های خود قرار داده و هر روز صدها نفر از روستاها و شهرهای اطراف جهت استماع سخنرانی و حضور در جلسات انقلابی شهید حیدری که در حسینیه جوانان نهاوند برقرار بود به این شهر می‌آمدند.
ساواک برای به تعطیلی کشاندن این جلسات، چندین مرتبه در پی دستگیری سخنرانانی برآمد که بدون اجازه شهربانی به منبر رفته و علیه رژیم سخنرانی نمودند، ولی مردم انقلابی نهاوند هر بار با خارج نمودن وعاظ از مسیرهای انحرافی و به دور از چشم نیروهای امنیتی مانع از دستگیری خطبا و وعاظ می‌شدند. ساواک شاهد گسترش روزافزون فعالیت‌های انقلابی شهید حیدری بود و همچنین به این نتیجه رسیده بود که ارسال نامه‌ها و بخشنامه‌ها در راستای مهار موج انقلابی مردم تأثیر مثبتی نگذاشته است، به همین دلیل تصمیم می‌گیرد که شهید حیدری  و کلیه کسانی که توسط وی به نهاوند دعوت می‌شدند را ممنوع‌المنبر نماید. حجج‌اسلام ری شهری، شهید عباس شیرازی، فاکر خراسانی، دکتر حسن روحانی، فلاح یزدی، موحدی قمی و... از جمله کسانی بودند که توسط ساواک نهاوند ممنوع‌المنبر شدند.
در همین راستا در قسمتی از اسناد ساواک آمده‌:
»
نامبرده )شهید حیدری) از طرفداران سرسخت آیت‌الله خمینی بوده و در مساجد حاج‌آقا تراب و جوانان پیش‌نماز می‌باشد و با افراطیون قم تماس دائم دارد و هر واعظی را که برای سخنرانی به نهاوند دعوت و معرفی می‌کند عموماً به علت ایراد مطالب خلاف، ممنوع‌المنبر شده و یا از نهاوند طرد گردیده‌اند. مشارالیه وعاظ افراطی را تحت حمایت خود قرار داده و از دادن تعهد آنان جلوگیری نموده است.»[2]
ساواک همدان در نامه دیگری در رابطه با شهید حیدری می‌نویسد:
»
مشارالیه از طرفداران آیت‌الله خمینی معرفی شده و بعضاً جوانان به وسیله وی تحریک می‌گردند.»[3]
ایشان علاوه بر فعالیت‌های انقلابی خود در شهر نهاوند به مناسبت‌های مختلف به دعوت علما و مردم، به شهرستان‌های دور و نزدیک مسافرت می‌کرد و با فعالیت‌ها و سخنرانی‌های انقلابی خود نقش مهمی در رشد و گسترش نهضت امام خمینی ایفا می‌نمود. ساواک نیز با اعزام مأموران مخفی و با مراقبت‌های ثابت در راستای محدود نمودن او از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کرد. برای مثال در سال‌ ۱۳۵۲ شهید حیدری به دعوت علمای شهرکرمان جهت سخنرانی به آن شهرستان عزیمت نمود و ساواک نیز که کلیه اعمال و فعالیت‌های انقلابی شهید حیدری را زیر نظر داشت، طی دستورالعملی اقدام به اعزام مأموران مخفی به همراه شهید حیدری نمود و روزانه کلیه اعمال و فعالیت‌های وی را به مرکز گزارش می‌داد. با توجه به فعالیت‌های شهید حیدری و گزارش‌هایی که از سوی اداره اطلاعات و امنیت نهاوند می‌رسید، سرانجام ساواک مرکز طی نامه‌ای خطاب به ساواک همدان اعلام کرد که با استفاده از کلیه امکانات موجود، اعمال و رفتار شیخ علی حیدری را مورد مراقبت قرار داده و عنداللزوم مشارالیه تبعید گردد.

 

تبعید
با اوج‌گیری نهضت امام خمینی در سال ۱۳۵۶ و وقوع حادثه 19 دی در شهر قم، شهید حیدری و حجت‌الاسلام زمانیان و سایر روحانیون شهر مردم را به مسجد دعوت کرده و مجلس با شکوهی به مناسبت چهلم شهدای قم برگزار نمودند. در این مراسم، حجت‌الاسلام موحدی قمی به دعوت شهید حیدری به سخنرانی پرداخت و علی‌رغم حضور گسترده مأموران شهربانی و ساواک، سیل جمعیت شبستان، محوطه‌ها و خیابان‌های اطراف مسجد را پر کرد و پس از مراسم نیز تظاهرات عظیمی برگزار شد. بعد از پایان مراسم، مأموران شهربانی برای دستگیری حجت‌الاسلام موحدی قمی به خانه شهید حیدری رفتند، ولی مردم قبلاً حجت‌الاسلام موحدی را با لباس مبدل از شهر خارج کرده بودند. بعد از گذشت دو روز از این واقعه، همه مسئولان شهر با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی، تصمیم گرفتند شهید حیدری و حجت‌الاسلام زمانیان به شهرستان‌های شهر بابک و چابهار تبعید شوند. لذا جهت اجرای این مأموریت، ابتدا به منزل شهید حیدری رفتند و او را دستگیر کرده و به همدان بردند و سپس برابر تصمیم شورای امنیت به شهر بابک از توابع کرمان تبعید کردند.
شهید حیدری پس از ورود به شهر بابک مورد استقبال گرم مردم انقلابی آن شهر قرار گرفت و علی‌رغم مراقبت‌های ظاهری و مخفی ساواک حضور شهید حیدری در این شهر جانی تازه به مبارزات و فعالیت‌های انقلابی مردم بخشید. وی در طول اقامت اجباری در شهر بابک علاوه بر تشکیل مجالس سخنرانی برای مردم این شهر، همچنان حرکت‌ها و تظاهرات مردم نهاوند را هدایت می‌کرد و از آن جا که کلیه اعمال و رفتار وی توسط ساواک کنترل می‌شد، نیمه‌های شب مخفیانه از مسیرهای انحرافی به شهرستان سیرجان آمده و به دور از چشم مأموران به شخصه فعالیت‌های انقلابی مردم نهاوند را هدایت می‌نمود. مردم قدرشناس و انقلابی نهاوند نیز همواره به شهر بابک رفته و با او ملاقات و کسب تکلیف می‌کردند.
وی حضور خود را در شهر بابک فرصتی ارزشمند برای بیداری مردم محروم این منطقه می‌دانست و در راستای ترویج افکار امام خمینی و گسترش نهضت و انقلاب در این منطقه از هیچ تلاش شبانه‌روزی فروگذار نکرد، به طوری که در دوران تبعید در حالی که مقدار زیادی از اعلامیه‌های حضرت امام را به شهرستان سیرجان منتقل می‌کرد در بین راه توسط ژاندارمری دستگیر شد. هنوز دو ماه از تبعید شهید حیدری به شهر بابک نگذشته بود که رژیم دریافت حضور او در این منطقه نه تنها موجب سکوت وی نگردیده، بلکه عامل گسترش انقلاب و تظاهرات مردمی نیز شده است. بنابر این ناچار پس از دو ماه، حکم تبعید وی لغو شده و شهید حیدری به نهاوند بازگشت.
خبر لغو تبعید شهید حیدری به سرعت در بین مردم نهاوند و روستاهای اطراف پخش شد. عده‌ای جهت همراهی وی به شهر بابک رفته و عده‌ای نیز در شهر مردم را آماده استقبال از این روحانی مبارزه می‌کردند. حکم لغو تبعید شهید حیدری زمانی صادر شد که تنها سه روز به ماه مبارک رمضان مانده بود. عده زیادی از مردم شهر بابک پس از اطلاع از آزادی ایشان نزد وی رفته و از او درخواست کردند که حداقل تا اتمام ماه رمضان در آن شهر بماند. اما شور و شوق مردم نهاوند برای استقبال از شهید حیدری به وسیله پیام‌ها و تلگراف‌ها و اعزام هیات‌های مختلف مبنی بر انتظار مردم نهاوند، وی را مجبور کرد که شهر بابک را ترک و به نهاوند عزیمت نماید.
با قطعی شدن عزیمت شهید حیدری به نهاوند مردم انقلابی شهر بابک در مسجد گرد آمده و با شعارهای انقلابی که منجر به تیراندازی مأموران گردید او را بدرقه کردند. مردم متدین و انقلابی نهاوند پس از اطلاع از عزیمت وی، از شهر خارج و در انتظار او نشستند. سیل جمعیت به اندازه‌ای بود که مأموران انتظامی و امنیتی شهر ملایر به وحشت افتاده و با بهانه‌های واهی افراد بی‌گناه را دستگیر و اجتماعات مردم را برهم زدند. صف طویل اتومبیل‌ها و موتور سواران، شهید حیدری را از ملایر به سمت نهاوند همراهی کردند. اهالی روستاهای بین راه با قربانی نمودن گاو، گوسفند و دادن شعارهای انقلابی علیه رژیم شاه، مقدم او را گرامی داشتند. سرانجام شهید حیدری در میان استقبال پرشور و تظاهرات بی‌سابقه مردم نهاوند وارد این شهر شد.

 

دستگیری مجدد
با آغاز ماه مبارک رمضان در اوایل شهریور 1357 و دستور امام خمینی مبنی بر لزوم افشای جنایات انجام شده توسط خطبا و ائمه جماعات، شهید حیدری با دعوت از خطبا و وعاظ انقلابی، مساجد شهر را به کانون‌های مبارزاتی و افشاگری علیه رژیم مبدل ساخت. در پانزدهم ماه مبارک، مصادف با سال روز ولادت با سعادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)، شهید حیدری در حسینیه جوانان به منبر رفت و به برملا کردن گوشه‌هایی از جنایات رژیم ستمشاهی پرداخت. پس از سخنرانی وی، هزاران نفر از مردم خشمگین به خیابان‌ها ریخته و به مراکز اداری و امنیتی شهر حمله‌ور شده و با مأموران نظامی درگیر شدند.
پس از خاتمه درگیری مأمورین امنیتی در نیمه‌های شب به منزل شهید حیدری هجوم برده و ایشان را به همراهی عده‌ای از دوستان و بستگان، دستگیر و بلافاصله به همدان منتقل نموده و تا پایان ماه مبارک در زندان همدان مورد بازداشت و بازجویی قرار دادند. پس از ماه مبارک رمضان ساواک پرونده شهید حیدری و حجت‌الاسلام سید علی حسینی را تکمیل و جهت صدور حکم قضایی به دادگاه نظامی ارسال نمود. اما این ایام مصادف بود با روی کارآمدن دولت شریف امامی که خود را به اصطلاح دولت آشتی ملی لقب داده بود. شریف امامی برای فریب مردم، دستور آزادی کلیه زندانیان سیاسی از جمله شهید حیدری را صادر نمود. خبر آزادی شهید حیدری به سرعت در نهاوند منتشر شد.
حجت‌الاسلام شفیعی در این رابطه می‌گوید:
»
با انتشار خبر آزادی شهید حیدری و ورود وی به نهاوند، مردم این شهر و روستاهای تابعه با شوق زایدالوصفی به خیابان‌ها ریختند. مسیر ورود شهید حیدری از نهاوند تا بخش فیروزان مملو از ماشین‌ها و مردم پیاده و سواره شده بود. مراسم استقبال تبدیل به تظاهراتی شد که تا آن زمان در منطقه سابقه نداشت. از ابتدای ورودی شهر تا جلوی منزل شهید حیدری جمعیت موج می‌زد و اگرچه هرکاری انجام شد تا شهید حیدری را از راه‌های فرعی به منزل برسانند، اما جمعیت اجازه نمی‌داد. بالاخره پس از ساعت‌ها توانستیم مردم را متقاعد کنیم که مسیر اتومبیل را باز نموده و شهید حیدری را به منزل برسانیم.«
شهید حیدری پس از ورود به نهاوند با جدیت و تحرک بیشتری به راه‌اندازی تظاهرات، برگزاری سخنرانی‌های انقلابی و صدور اعلامیه به مناسبت‌های مختلف پرداخت و همچنان به فعالیت‌های انقلابی خود ادامه داد. با محاصره بیت امام خمینی توسط رژیم عراق و ایجاد محدودیت‌هایی برای فعالیت‌های انقلابی بنیانگذار جمهوری اسلامی در اول مهرماه 1357، شهید حیدری نیز همگام با سایر مراجع داخل و خارج، تلگرافی برای رئیس‌جمهور وقت عراق فرستاد و به شدت اعتراض خود را به این اقدام اعلام نمود. در قسمتی از این اطلاعیه آمده است:
»اقدام اخیر دولت عراق در محاصره منزل رهبر شیعیان جهان حضرت آیت‌الله‌ العظمی آقای خمینی که مغایر با حقوق انسانی و نقض صریح قوانین و مقررات بین‌المللی است، موجی از خشم و نفرت در بین مسلمانان جهان به ویژه ملت مسلمان ایران به وجود آورده و قلوب آنان را جریحه‌دار ساخته، انتظار می‌رود هر چه زودتر در رفع آن اقدام نمایید و توجه داشته باشید که تکرار این گونه اعمال عواقب وخیمی در برخواهد داشت.[4]

 

سفر به لبنان
در سال ۱۳۵۶ که نقطه اوج تظاهرات مردمی بود، ناگهان شهید حیدری کلیه امور شهر را به بعضی از افراد مطمئن خود واگذار کرد و اعلام نمود که قصد سفر دارد. مسافرت غیر منتظره وی به محلی نامعلوم، موجب حیرت عده زیادی از مردم شد، ولی دوستان نزدیک او می‌دانستند که چند روز قبل، امام خمینی طی تماسی از وی خواسته که به لبنان سفر کند. حجت‌الاسلام حیدری نیز بلافاصله مقدمات سفر را فراهم نمود و عازم لبنان شد. او در این سفر با امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان و سایر علما و شخصیت‌های شیعه ملاقات کرد و کمک‌های نقدی امام خمینی را در اختیار آنان قرار داد و پس از اتمام مأموریت به عنوان زائر خانه خدا و حرم نبوی (ص) وارد عربستان شد و از طریق عربستان به ایران بازگشت.

 

مبارزات ادامه دارد
فعالیت‌ها و مبارزات پیگیر وی و حضور همه جانبه مردم خصوصاً جوانان در تظاهرات و مبارزات ضد رژیم، باعث شد که مردم نهاوند برای اولین‌ بار در ایران، مجسمه شاه را قبل از فرار او به خارج از کشور سرنگون کنند. مأموران رژیم نیز که از این اقدام غیر منتظره غافلگیر شده بودند، با تمام توان و با دعوت از نیروهای کمکی از سایر استان‌ها به سرکوبی مردم پرداختند و دیوانه‌وار خانه‌ها و مغازه‌های مردم را به آتش کشیدند و با راه انداختن دسته‌های چماق به دست در مبادی ورودی و خروجی شهر، مردم را دستگیر و آنان را مجبور به گفتن جاوید شاه و ناسزا به شهید حیدری کردند. حجت‌الاسلام علی یونسی وزیر اسبق اطلاعات جمهوری اسلامی و یکی از دوستان نزدیک شهید حیدری که آن دوران در نهاوند حضور داشت ماجرا را چنین شرح می‌دهد:
»
ارتش، این شهر کوچک را به پادگان نظامی تبدیل کرده و مردم را دستگیر و تا سرحد مرگ شکنجه می‌کرد .آسایش و آرامش از مردم  شهر و روستا سلب شده بود و روستاهای اطراف شهر هم مورد حمله نیروهای گارد قرار می‌گرفت. آمار شهدا و مجروحین هر ساعت افزایش پیدا می‌کرد و اکثر انقلابیون مجبور به ترک شهر شده و در شهرها و روستاهای اطراف ساکن شده بودند. شهید حیدری در چنین جوی همچنان به مبارزه و هدایت مبارزات مردمی ادامه می‌داد و در زیر سرنیزه‌های گارد و مأموران مسلح به مسجد رفته و نماز جماعت را اقامه می‌نمود«.
حضور دائمی شهید حیدری در شهر و هدایت مبارزات مردمی، مأموران رژیم را بر آن داشت که در ساعات خلوت خیابان‌ها و در هنگامی‌که شهید حیدری عازم مسجد است، وی را مخفیانه به قتل برسانند. بر این اساس در یکی از این شب‌ها تعدادی از مأموران با لباس‌های شخصی جهت به شهادت رساندن وی در نزدیکی درب منزل شهید مستقر و منتظر خروج و ترور ناجوانمردانه او شدند ولی عده‌ای از همسایگان که از دور نظاره‌گر اعمال مشکوک مأموران بودند، به سرعت موضوع را به شهید حیدری اطلاع دادند و در نتیجه علی‌رغم این که مأموران تا صبح در جلوی درب منزل شهید حیدری حضور داشتند، موفق به پیدا کردن او نشدند. از آن شب به بعد عده‌ای از جوانان انقلابی و مردم نهاوند کنترل و حفاظت منزل ایشان را به عهده گرفتند و همواره از آن مراقبت می‌کردند.
روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ در حالی‌ که عده زیادی از مردم نهاوند مجروح و در بیمارستان‌ها بستری شده بودند، عده‌ای از پزشکان تهران با درخواست شهید حیدری از مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی جهت مداوای مجروحین و مصدومین به نهاوند آمدند، مردم شهر که چندین روز پی‌درپی در زیر سخت‌ترین و شدیدترین نوع حکومت نظامی بسر می‌بردند، با اطلاع از ورود پزشکان به خیابان‌ها ریخته و با تظاهرات و با روشن کردن چراغ‌های خودروهای خود به دادن شعار پرداختند. در این هنگام مأموران رژیم به بهانه متفرق ساختن مردم، اتومبیل حامل شهید حیدری و پزشکان مذکور را به گلوله بستند که بر اثر این تیراندازی چندین نفر از جمله دو تن از پزشکان مجروح شده و شهید حیدری نیز  به طور معجزه آسایی از مرگ حتمی جان سالم به در برد.

 

تحصن در دانشگاه تهران
با روی کار آمدن دولت شاپور بختیار و قطعی شدن ورود امام خمینی به وطن، شهید حیدری به همراه عده زیادی از مردم نهاوند برای استقبال از امام به تهران آمدند. 4 بهمن 1357 با بسته شدن فرودگاه و به تعویق افتادن ورود حضرت امام شهید حیدری مردم را روانه نهاوند نموده و خود به جمع علمای متحصن در مسجد دانشگاه تهران پیوست و در کنار آیت‌الله مطهری، آیت‌الله دکتر بهشتی، آیت‌الله دکتر مفتح، حجت‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی تا آخرین ساعات تحصن علما در دانشگاه حضور یافت.

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی
در بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامی مردم به خیابان‌ها ریخته و به شادی و سرور پرداختند. در بسیاری از شهرها مردم به به پادگان‌ها و مراکز انتظامی و نظامی یورش بردند. در شهرستان نهاوند نیز هزاران نفر از مردم به خیابان‌ها ریخته و هر لحظه احتمال حمله به مراکز نظامی و انتظامی شهر می‌رفت. در آن زمان شهید حیدری با حضور در میان مردم طی سخنانی آنان را متقاعد نمود که از حمله به مراکز نظامی خودداری نمایند. سپس خود به شهربانی و ژاندارمری رفته و همه اسلحه و مهمات آن اماکن را تحویل گرفت و به افراد شناخته شده و مورد اطمینان سپرد. با این تدبیر حساب شده مراحل پیروزی انقلاب بدون هیچگونه خونریزی و خسارتی در این شهر به پایان رسید و پس از آن با مدیریت صحیح و مقبولیتی که شهید حیدری در بین عامه مردم داشت، نظم و انضباط و امنیت کامل بر شهر و روستا حکمفرما شد و مراحل دستگیری مأموران و عوامل اصلی رژیم از گوشه و کنار شهر آغاز گشت. حجت‌الاسلام محمدعلی حیدری ماه‌ها پس از پیروزی انقلاب تمام مسئولیت‌های شهر را به عهده داشت، به طوری که حتی تا نیمه‌های شب فرصت صرف شام را پیدا نمی‌کرد و با سرکشی به مردم و خانواده‌های آسیب دیده از آنان دلجویی می‌نمود.
از جمله مسئولیت‌هایی وی در این دوران، امامت جمعه نهاوند (مرداد 1358)، سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی، سرپرستی دادگاه‌های انقلاب اسلامی استان (آذر 1358)، عضویت در شورای سرپرستی جهاد سازندگی و نظارت دقیق برامور مالی این نهاد، سرپرستی کمیته امداد امام خمینی (ره) وگماردن مدیرانی لایق برآن بودند.

 

نمایندگی مجلس شورای اسلامی
با نزدیک شدن مراسم انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، گروهک‌های منحرف لیبرال‌ها و ملی‌گرایان با مسموم کردن جو عمومی کشور در پی نفوذ به جایگاه‌های تصمیم‌گیری و قانونگذاری کشور برآمدند. در این دوران شهید حیدری احساس کرد که اگر شخصاً وارد صحنه نشود، با جو کاذبی که گروهک‌ها به وجود آورده‌اند ممکن است که عناصر ناسالم به خانه ملت نفوذ کنند، لذا با توصیه علما و روحانیون منطقه نامزد نمایندگی اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ موفق شد که با رأی قاطع مردم نهاوند به عنوان اولین نماینده این شهرستان به مجلس شورای اسلامی راه یابد.
وی در طول دوران نمایندگی کوتاه مدت خود با توصیه شهید آیت‌الله دکتر بهشتی در کمیسیون قضایی مجلس مشغول به کار شد. شهید حیدری در این دوران، ضمن حضور فعال در مسائل و امور مجلس، دو سخنرانی قبل از دستور داشت که در آن، به افشای ماهیت گروهک‌ها خصوصاً گروهک منافقین و جریان بنی‌صدر اختصاص داشت. او در قسمتی از سخنرانی قبل از دستور خود در ۲۵ شهریور ۱۳۵۹ می‌گوید:
»
در این جا لازم می‌دانم که یادی از شهدای گروه ابوذر کنم، جوانان این گروه در خفقان‌ترین دوران تاریخ ایران به پا خواسته و بدون وابستگی به هیچ گروهی تا مرز شهادت پیش رفتند... سازمان مجاهدین (منافقین) سعی می‌کنند که آن‌ها را وابسته به خود نشان بدهند. سنگ قبر آن‌ها را عوض کرده‌اند«...
شهید حیدری در نطق دوم خود نیز در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ به افشای جریان لیبرال‌ها و سردسته آن‌ها پرداخت و چنین عنوان کرد:
»
ایشان )بنی‌صدر) باید بداند که تا رهبری امام هست و تا ملت پشتیبان امام هست نقشه‌های آن‌ها نقش بر آب خواهد شد. و امروز امام، ملت را مأمور و موظف کرده‌اند که شرعاً مکلفند تا در مقابل این مفسدان ایستادگی کنند. اگر چنانچه ایشان در مقابل قانون تسلیم نشود و دست از این تحریکات و حمایت گروهک‌های منحرف و جریانات انحرافی برندارد و... بیاید رسماً در مقابل ملت متعهد شود که دست از این مفسده‌ها بردارد و«...

 

شهادت
سرانجام پس از یک عمر مجاهدت در راه حق، حجت‌الاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی در هفتم تیر ۱۳۶۰ به همراه تعدادی از وزرا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شهید آیت‌الله بهشتی در حادثه انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری به درجه رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک او با اصرار مردم نهاوند پس از تشییع در تهران به شهرستان نهاوند منتقل و در کنار مرقد پدر بزرگوارش در حسینیه جوانان نهاوند به خاک سپرده شد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . روزنامه جمهوری اسلامی، 25 / 5 / 1360.

[2] . کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (30) حجت‌الاسلام شهید محمدعلی حیدری نهاوندی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، بخش اسناد، ص 203.

[3] . همان، بخش اسناد، سند شماره 1438 /  هـ مورخ 31 / 12 / 54، ص 75.

[4] . همان، بخش اسناد، ص 199.



























































صفحه اول شناسنامه شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری



شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری



کارت نمایندگی مجلس شورای اسلامی شهید حیدری



حجت الاسلام شهید حیدری



شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی و آیت الله محمدرضا مهدوی کنی



شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی



شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی



شهید حجت الاسلام حیدری در کنار مقتدایش حضرت امام خمینی(ره)



شهید حجت الاسلام حیدری در حال اقامه نماز جماعت



شهید حجت الاسلام حیدری



شهید حیدری در حال سخنرانی



شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری در زندان



تحصن روحانیون در دانشگاه تهران به خاطر بستن فرودگاه و جلوگیری از ورود حضرت امام به میهن



تحصن روحانیون در دانشگاه تهران به خاطر بستن فرودگاه و جلوگیری از ورود حضرت امام به میهن



شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری در زندان



شهید حجت الاسلام محمد علی حیدری

منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی بود از مقدمه کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (30) حجت‌الاسلام شهید محمدعلی حیدری نهاوندی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.