نگاهی به زندگینامه شهدای گرانقدر هفتم تیر سال 1360 - شهید حجت‌الاسلام سید محمدتقى حسینى‌طباطبایى


05 تير 1402


پیروزی نهضت امام خمینی که ریشه در قیام 15 خرداد سال 1342 داشت حاصل پرورش انسان‌هایی بود که در مکتب اسلام ناب محمدی (ص) به رهبری ایشان پای در میدان جهاد و شهادت گذاشتند. شهیدحجت‌الاسلام سیدمحمدتقى حسینى‌طباطبایى از جمله این افراد بود که نماد و اسوه مبارزات قبل و بعد از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان بود و در نهایت به دست منافقین در عملیاتی تروریستی در هفتم تیر 1360 به شهادت رسید. مقاله زیر نگاهی کوتاه و گذرا به زندگی پر ارزش و گرانقدر این شهید والامقام است.

 

ولادت

حجت‌الاسلام شهید سید محمدتقى حسینى طباطبایى سال 1307 شمسى در روستاى چلنگ از توابع زابل متولد شد.[1] پدر سیدمحمدتقى، سیدعلى نام داشت و در میان افراد محلى فردى مشهور به ایمان و تقوا بود و همواره خانه‌اش پناهگاه افراد مظلوم و بى‌کس به شمار مى‌آمد. جد پدرى سیدمحمدتقى نیز مرحوم حجت‌الاسلام سیدحسین حسینى معروف به سید چلنگى از روحانیون مشهور و فاضل و مبارز سیستان به شمار می‌رفت و تنها روحانی بود که در منطقه سیستان از مرجع تقلید آن زمان آیت‌اللّه سیدحسن صدر اجازه‌نامه داشت. جد مادرى سید محمدتقى هم، آیت‌اللّه سیدعلى على‌آبادى بود که در على‌آباد زابل مدرسه علمیه برپا نموده بود.

با توجه به این سوابق خانوادگى، سیدمحمدتقى از همان دوران کودکى بر سیاق پدران خود گام برداشت و از پنج سالگى در کنار فعالیت‌هاى کشاورزى به تحصیل علوم دینى همت گماشت و در شانزده سالگى براى فراگیرى دروس بیشتر رهسپار حوزه علمیه زابل شد. اما روح کنجکاو و جستجوگر وى در زابل نیز آرام نگرفت و در نتیجه در سال 1325 براى ادامه تحصیل به مشهد هجرت نمود و در حوزه علمیه بالاسر آن شهر از اساتید بزرگ آن زمان بهره برد. دروس نحو و معانى و بیان و بدیع و منطق و قوانین را نزد شیخ حسین مصباح و فقه را نزد آیت‌اللّه سیدجلیل‌الدین حسینى آموخت؛ منطق عالى را در محضر شیخ جعفر و درس خارج فقه و اصول را از محضر آیت‌اللّه العظمى سید محمدهادی میلانى که از مراجع تقلید بزرگ آن زمان بودند فراگرفت. ایشان همچنین از محضر اساتیدى چون آیت‌اللّه العظمى میرزاجواد تبریزى، فقیه سبزوارى، شیخ غلامحسین تبریزى، ادیب نیشابورى کسب فیض نمود.[2]

سال 1339 عده‌اى از مردم زابل از آیت‌اللّه العظمی سیدمحسن حکیم مرجع تقلید در نجف اشرف تقاضا کردند عالمى به زابل اعزام نماید که هم دروس حوزوى را به قدر کافى خوانده باشد و هم در وعظ و خطابه سرآمد باشد. مرحوم حکیم نیز عین درخواست فوق را به حضرت آیت‌اللّه میلانى در مشهد ارجاع فرمود. خود شهید حسینى در این باره مى‌گوید: «آیت‌اللّه میلانى با بنده صحبت کرد به ایشان عرض کردم مى‌خواهم هنوز درسم را ادامه دهم. فرمودند فعلاً اسلام به وجود شما در زابل نیاز دارد...»[3]

 

اقدامات فرهنگى و سیاسی

حجت‌الاسلام حسینى طباطبایى برای مبارزه با رژیم ستمشاهى وارد فعالیت‌هاى فرهنگى شد. با توجه به دورى منطقه سیستان از مرکز کشور ایشان تلاش بى‌وقفه‌اى را براى افزایش آگاهى مردم این خطه آغاز کرد. وی سال 1344 اقدام به ایجاد کتابخانه‌اى در مسجد حکیم زابل نمود و بدین وسیله تعدادى از جوانان حقیقت‌خواه این شهرستان را به خود جذب نمود. سپس به صورت بسیار فعال در جلسات کانون ضد بهائیت زابل شرکت کرد و با نقد این فرقه ضاله مردم را نسبت به انحراف و انحراف آفرینی این تشکیلات استعماری هوشیار نمود. همین امر زمینه را فراهم کرد تا ساواک زاهدان خواستار مراقبت از وى توسط شهربانى زابل شود. از طرفى به دلیل شرایط آب و هواى نامناسب زابل و دورى آن از پایتخت، رژیم پهلوی همواره تعدادى از مبارزین و انقلابیون را به این خطه تبعید مى‌نمود. از جمله فعالیت‌های حجت‌الاسلام حسینى در این دوران شناسایى افراد تبعیدی و کمک‌رسانی به آنان بود.

هنگامى که مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانى به زابل تبعید شد، شهید حسینى طباطبایی اقدام به ارسال یک دستگاه یخچال بدون اجازه شهربانى به منزل ایشان نمود و در پاسخ به سؤال مأمور شهربانى که از وى پرسیده بود چرا چنین کارى کرده است، جواب داده بود:

«من که لباس آخوندى پوشیدم نوکر این گونه اشخاص به خصوص آیت‌اللّه طالقانى هستم و پیه همه چیز را به تن خود مالیده‌ام و از مرگ هم باکى ندارم.»[4]

حمایت حجت‌الاسلام حسینى‌طباطبایى از تبعید شدگان به قدرى بود که ایشان به عنوان مأمن و پناهگاه تبعید شدگان شناخته می‌شد.[5] البته ایشان تنها به حمایت افراد  تبعیدی در زابل بسنده نکرد و به مبارزین دیگرى که به شهرهای دیگر استان سیستان و بلوچستان تبعید مى‌شدند، مساعدت و یارى مى‌کرد که در این میان می‌توان به افرادى مانند: آیت‌اللّه خامنه‌اى، حجت‌‌‌الاسلام راشدیزدى و حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتى در ایرانشهر، آیت‌اللّه ناصر مکارم شیرازى در چابهار، آیت‌اللّه سیدمحمود طالقانى و حجج اسلام ایزدى، على‌اکبر مروارید، عباس پورمحمدى، محمدمهدى روشنى و سیداحمد کلانتر در زابل اشاره کرد.

وی علاوه بر این از هر فرصتی برای افشاگری علیه وضعیت حاکم بر کشور و رژیم پهلوی استفاده می‌کرد و همین امر موجب شد تا مدتی ممنوع‌المنبر شده و مکاتباتش سانسور شود و محدودیت‌هایی از سوى شهربانى و ساواک علیه ایشان اعمال گردد. فعالیت‌های شهید حسینی‌طباطبائی در اوایل دهه 50 و حمایت او از نهضت امام خمینی و اقدامات آگاهى‌‌بخش وی از دید ساواک مغفول نماند چرا که در این ایام، به عنوان یکى از عوامل اصلى تهیه و توزیع رساله‌هاى امام خمینى در شهرستان زابل مورد توجه ساواک قرار داشت.

او همچنین علاوه بر حمایت از تبعید شدگان و سخنرانى‌هاى متعدد علیه رژیم پهلوى اقدام به کمک به خروج از مرز و پناه دادن مخفیانه به افرادى که تحت تعقیب رژیم بودند، مى‌نمود. روحانیونى که درصدد بودند از زابل به خارج کشور بروند، پس از این که به این شهرستان وارد مى‌شدند، از طرف حوزه علمیه قم و کسانى چون مقام معظم رهبرى، حجت‌الاسلام هاشمى رفسنجانى، آیت‌اللّه مشکینى و... کدها و رمزهایى به آنان داده مى‌شد که با بیان این رمزها به شهید حسینى اعتماد کرده و اقدام به خارج نمودن آنان از مرز مى‌کردند، از جمله این افراد شهید سیدعلى اندرزگو و شهید محمد منتظرى بودند.[6] اقدامات شهید حسینى در راه‌اندازى باند خروج مبارزین سیاسى از زابل و فرستادن آنان به کشورهاى پاکستان و افغانستان و... به قدرى مخفیانه بود که هیچگاه ساواک نتوانست آنان را شناسایى کند. حتى در سال 1352 که شهید حسینى دستگیر و مورد بازجویى قرار گرفت، ساواک کوچکترین سؤالى از ایشان در مورد مبارزین وارد شده به زابل از ایشان به عمل نیاورد.

 

دستگیرى و اعزام به تهران

در تاریخ 22 / 2 / 1352 ساواک به اتهام جمع‌آورى کتب مضره و ارتباط‌گیرى با تبعید شدگان، پخش رساله امام خمینى و تشکیل جلسات مضره، خانه شهید حسینى و کتابخانه مسجد حکیم را بازرسی کرد و در نهایت وی را دستگیر و به تهران منتقل کرد. به دنبال این اقدام، اداره دادرسى نیروهاى مسلح شاهنشاهى اقدام به محاکمه شهید حسینى نمود و به اتهام اخلال در امنیت ملى به یک سال حبس محکوم شد. اگرچه شهید حسینى تقاضاى رسیدگى مجدد به رأى صادره نمود، اما در پاسخ وزیر جنگ در زیر نامه چنین نگاشت:

«در امتثال دستخط مقام... ذات مبارک شاهانه با رسیدگى فرجام موافقت نمى‌گردد.»[7]

تقدیر برآن بود که شهید طباطبائی در زندان با افرادى هم چون مقام معظم رهبرى، حجت‌الاسلام علی‌اکبر هاشمی رفسنجانى و دیگر مبارزین انقلابى یک سال به سر برد و پس از آزادى از زندان بلافاصله به دستور ساواک مجدداً ممنوع‌المنبر گردد.[8] ولی این اقدام ساواک نتوانست ذره‌اى تردید و شک در وی براى ادامه مبارزه با نظام شاهنشاهى به وجود آورد در نتیجه کماکان فعالیت‌هاى خود را علیه حکومت گسترش داد، اما با توجه به ممنوع‌المنبر شدن به جاى استفاده از منبر در سخنرانی‌هاى خود پشت تریبون مى‌ایستاد و یا در کنار مستمعین بر روى زمین اقدام به سخنرانى مى‌کرد. او علاوه بر سخنرانی، تئاترهای سیاسی برگزار می‌کرد. معروفترین این تئاترها «نجاشى» نام داشت. با توجه به این اقدامات «در تاریخ 14 / 12 / 1335 محمدتقى حسینى طباطبایى در ساعت 9 صبح به ساواک زاهدان احضار و تذکرات لازم توسط ساواک به ایشان داده شد.»[9]

اما ارائه تذکرات لازم توسط ساواک نیز موجب نشد که این مبارز شجاع دست از مبارزه علیه رژیم پهلوی بردارد. از آن جا که وی نسبت به تذکرات ساواک وقعی ننهاد و همچنان در ایجاد تظاهرات در زابل نقش اساسی ایفا کرد، ساواک تصمیم گرفت تا مجدد وی را احضار کرده و تذکرات شدیدتری به او بدهد و چنانچه این تذکرات نیز مؤثر واقع نشد، وی را به یکى از مناطق سنى‌نشین تبعید کند.

در جریان انقلاب اسلامى در سال 1357 هم، شهید حسینى نقش مهمى در بسیج و سازماندهى نیروهاى مردمى علیه حکومت ستمشاهى بر عهده داشت. ایشان از روحانیون سرشناس قم و یا تهران دعوت مى‌نمود که به زابل آمده و به روشنگرى مردم و افشاى ماهیت رژیم پهلوی بپردازند. همچنین زمانی که متوجه شد آیت‌اللّه احمد جنتى در قم ممنوع‌المنبر هستند به ایشان گفت که شما همراه من به زابل بیایید. ما فامیل شما را عوض مى‌کنیم و تا ساواک خبردار شود ده روز محرم تمام شده است... آیت‌الله جنتى به زابل رفت و وقتى نام ایشان را از آقای حسینی طباطبائی پرسیدند گفت که ایشان آقاى احمد حبیبى هستند! شهید وقتى در شهربانى هم حضور یافته بودند نام ایشان را احمد حبیبى صادره از شیراز اعلام کرده بود.[10]

یکى از وجوه بارز شخصیتى شهید حسینى، مدیریت فوق‌العاده قوى ایشان در نظام و ترتیب بخشیدن به تظاهرات‌ و جلوگیرى از ورود گروه‌هاى منحرف و عوامل آنان به صفوف مردم انقلابى زابل بود. مدیریت و درایت ایشان همچنین موجب شد که با کمترین درگیرى و دادن شهید، انقلاب اسلامى در سیستان به پیروزى دست یافته و گروهک‌هاى منحرف نیز به حاشیه رانده شوند، به نحوى که نتوانستد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مشکلی جدی براى نظام نوپاى انقلابى در منطقه سیستان به وجود آورند.

 

فعالیت پس ازپیروزی انقلاب اسلامى

به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى شهید حسینى به عنوان اولین رئیس کمیته انقلاب اسلامى شهر زابل انتخاب شد و توانست گروهک‌هایى که درصدد ایجاد انشعاب در صفوف مردم انقلابى زابل بودند را شناسایى و امکان فعالیت آنان را از بین ببرد. همچنین به سبب تبحر در علوم قضایى و فقه اسلامى طى حکمى از سوى آیت‌اللّه مشکینى به عنوان ریاست دادگاه انقلاب سیستان معرفى شود. پس از مدتى هم به عنوان مسئول حزب جمهورى اسلامى زابل انتخاب و سپس در اولین دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى شهرستان سیستان به نمایندگى از مردم قدرشناس این شهرستان برگزیده شد و در طول مدت کوتاه نمایندگى‌اش با تشویق برخى از مسئولین کشورى از جمله شهید محمدعلی رجایى و وزرایش تا حدى از محرومیت‌هاى منطقه کاست. وی از جمله افراد پیشتاز در جریان طرح استیضاح ابوالحسن بنى‌صدر اولین رئیس‌جمهور بود که در نهایت به عزل وى منجر شد.

 

شهادت

حجت‌الاسلام حسینی‌طباطبایی که یکى از اعضاى فعال حزب جمهورى اسلامى بود، در غروب هفتم تیرماه 1360 در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی به همراه آیت‌اللّه سیدمحمد حسینى بهشتى و 71 نفر دیگر به فیض شهادت نائل آمد. مردم عزادار سیستان تن پاره پاره شده آن شهید را پس از تشییع در کنار مزار پدر بزرگوارش به خاک سپردند.

 

روش و منش شهید

شهید گرانقدر حسینی‌طباطبائی استعداد سرشارى در تحصیل داشت و بیان و درکش عالى بود. روحیه استقلال‌طلبى داشت و نمى‌خواست به کسى وابسته باشد. مورد توجه و عنایت خاص مقام معظم رهبرى بود و از ایشان به عنوان همرزم خود یاد مى‌کرد.[11] از مال دنیا، منزلى داشت که آن را هم عده‌اى از مؤمنین زابل به او داده بودند.

در اوایل دهه 50 که در منطقه سیستان خشکسالى به وقوع پیوست، درصدد برآمد تا خانه‌اش را برای کمک به مردم رنج کشیده بفروشد، اما هیچکس حاضر نشد خانه او را بخرد و در نهایت با تماس‌هاى متعدد موفق شد مرحوم آیت‌اللّه آشتیانى را به همراه تعدادى از کسبه تهران براى کمک به مردم خشکسالى‌زده سیستان به آن جا ببرد و آنان نیز کمک‌هایى به مردم کردند.

مجالس سخنرانى شهید حسینى نیز بسیار اثربخش بود. اگر کسى در مجلس ایشان مى‌آمد و یک یا دو جلسه شرکت مى‌کرد بسیار تحت تأثیر قرار مى‌گرفت. سعى مى‌کرد جوانان را تربیت کند و با آنان ارتباط‌ برقرار کند. خودش به سراغ مردم مى‌رفت و منتظر نمى‌شد که مردم به سراغش بروند.[12] بسیار با فقرا همنشینى داشت. فوق‌العاده به حضرت امام خمینى (ره) اعتقاد داشت و هر چه ایشان مى‌فرمودند با جان و دل قبول مى‌کرد.[13] نماز شبش ترک نمى‌شد. به صله ارحام بسیار توجه داشت و سر زدن و خبر گرفتن از اقوام را در هر مرتبه‌اى که بودند فراموش نمى‌کرد. چه بسا افرادى به منزلش نمى‌رفتند، اما او به منزل آنان مى‌رفت. به یقین مى‌توان مراتب و درجات تقوایى و معنوى ایشان را از جهات انقلابى بیشتر دانست.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] ماهیت استکبارى آمریکا و رسالت مسلمانان، زابل: بنیاد فرهنگى شهید حسینى طباطبایى، 1383، ص 15.

[2] . دادخدا خدایار، همراه با آفتاب، ج اول، ‌جا: کنگره بزرگداشت سرداران و شهداى استان سیستان و بلوچستان، 1377، ص 54.

[3] . ماهنامه اسوه، شماره 67، تیرماه 1382، ص 5.

[4] . کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (42)، شهید حجت‌الاسلام سیدمحمدتقى حسینى طباطبایى، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، بخش اسناد، سند شماره 6 / 25 / 1006 14 / 1 / 1351.

[5] . پناهگاه تبعیدشدگان، روزنامه زاهدان، 7 تیر 1385، ص 13.

[6] . روزنامه زاهدان، شهیدان سیدعلى اندرزگو و سیدمحمدتقى حسینى طباطبایى به نقل از خاطره‌ها، 25 مهر 1385، شماره 814.

[7] . سند فوق فاقد شماره مى‌باشد و فقط تاریخ 10 / 7 / 1353 در آن درج شده است.

[8] . کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، سند شماره 2180 /  312 – 16 / 4 / 1354.

[9] . همان، سند شماره: 6947 /  11 ه – 16 / 12 / 35.

[10] . ماهنامه اسوه، شماره 67، ص 7.

[11] . روزنامه جمهورى اسلامى، هفت تیر 1362، همراه آفتاب، جلد دوم، ص 35.

[12] . مصاحبه دکتر شریف لک‌زایى با حجت‌الاسلام اعتمادى، شهید حسینى شیفته راه امام خمینى بود، تیرماه 1386، به نقل از سایت WWW. Lakzaee.ir.

[13] . ماهنامه اسوه، سال پنجم، شماره 55، تیر 1381، ص 9.



























































شهید حجت الاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی



گوشه‌ای از تظاهرات مردم زابل در سال 57 به رهبری روحانیت آگاه از جمله شهید حسینی طباطبایی



شهید حجت الاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی



شهید حجت الاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی



تظاهرات مردم مسلمان زابل در سال 1357



سخنرانی شهید حسینی طباطبایی



شهید حسینی طباطبایی



شهید حسینی طباطبایی



شهید حسینی طباطبایی



سخنرانی شهید سید محمدتقی حسینی طباطبایی



شهید حسینی طباطبایی و فرزندان



شهید حسینی طباطبایی در دیدار با امام خمینی(ره)

منبع: برگرفته از مقدمه کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (42) شهید حجت‌الاسلام سیدمحمدتقى حسینى طباطبایى، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1388.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.