هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه شیراز و سوابق فراماسونری او
08 دي 1397
پس از آن که هیأت امنای دانشگاه پهلوی (دانشگاه شیراز) پیشنهاد وزیر علوم مبنی بر انتخاب هوشنگ نهاوندی به ریاست این دانشگاه را پذیرفت، شاه بنا به پیشنهاد عَلَم وزیر دربار و به موجب دستخط شماره 6255 تاریخ 11 / 9 / 47 نهاوندی را به ریاست دانشگاه پهلوی منصوب کرد. سیاستهای نهاوندی در دانشگاه پهلوی باعث شد تا ساواک در گزارشی بنویسد:
«با روشی که آقای دکتر نهاوندی و معاونینش پیش گرفتهاند، دانشجویان از آنان برگشته و کم کم دارند همه با هم علیه آنان متفق میشوند.»
در همین زمان انتشار کتاب اسماعیل رائین[1] (فراموشخانه یا تاریخ فراماسونری در ایران 3 جلدی)[2] عضویت هوشنگ نهاوندی در فراماسونری را مورد اشاره قرار داد (سند الحاق دکتر هوشنگ نهاوندی به لژ ژاندارک شماره 21 ل.ب. ایران. همچنین نهاوندی با فراماسونهای لژ شیراز [شعبه لژ روشنایی] و لژهای مشعل و فارابی رابطه داشت) زمزمههایی مبنی بر بهائی بودن نهاوندی نیز در محیطهای دانشگاهی به گوش میرسید. به نظر میآید که طیفهای مذهبی دانشگاه به ویژه انجمن مذهبی دانشگاه پهلوی در دوره مدیریت نهاوندی محدودیتهای خاصی را متحمل میشدند. (کتاب رجال عصر پهلوی15؛ هوشنگ نهاوندی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384 دارای اسناد متعددی درباره لژهای فراماسونری در ایران است که شایسته بررسی بیشتر و مستعد یک پژوهش جدی درباره فراماسونری در ایران است.)
پینوشتها:
[1]. اسماعیل رائین فرزند غلامحسین در سال 1298 در بوشهر متولد شد. در سال 1314در اداره پست و تلگراف شهر استخدام و سپس به اردبیل و تهران منتقل شد. رائین علاوه برخدمت در اداره پست و تلگراف به شغل خبرنگارى مطبوعات نیز اشتغال داشت و مقالات خود را با نام بهمن امضا مىکرد و دوره 4 ساله روزنامهنگارى را در دانشگاه تهران طى کرد. اسماعیل رائین از سال 1318 با نوشتن مقالاتى در روزنامه «خلیج ایران» در بوشهر کار مطبوعاتى را آغاز و از سال1320 بیشتر اوقات خود را صرف مطبوعات نمود. هنگام انتقال به تهران در سال 1323 اخبار تلگرافهاى رسیده از آذربایجان را در اختیار روزنامه کیهان، مجله تهران مصور و آتش قرار مىداد. علاوه بر نشریات یاد شده با مجله روشنفکر و تهران و... همکارى مىنمود.
وى در سال 1336 مؤسسه جمعآورى اخبار و تأمین اخبار جراید را با کمک بهرام بوشهرى تأسیس نمود. به اعتقاد ساواک اسماعیل رائین به منظور کسب اخبار با طبقات مختلف مردم از جمله شخصیتهاى داخلى و خارجى ارتباط مىگیرد و با توجه به بصیرت و تیزهوشى ذاتى تحت پوشش مزبور اطلاعاتى نیز براى عوامل خارجى تهیه مىنماید. با توجه به اشتغال برادرش پرویز [رائین] در خبرگزارى آسوشیتدپرس مطمئناً آن خبرگزارى را نیز از اخبار جمعآورى شده بىنصیب نمىگردانید.
بنا به گزارش سفارت ایران درکویت، روزنامه «الرأى العام» در مورخه 10 شهریور 1344 فاش ساخت شش نفر از روزنامهنگاران ایرانى منجمله نماینده مجله تهران مصور[رائین] به اسرائیل سفر کرده که افراد مزبور خود را نمایندگان مطبوعات ایران معرفى نمودهاند که الرأى العام به انجام این سفر شدیداً حمله کرده است. نامبرده از اعضاى پایهگذار سندیکاى نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بود و چندین دور ریاست هیئت مدیره و عضویت هیئت اجرایى آن را به عهده داشت. وى داراى تألیفات مختلفى چون فراموشخانه و فراماسونرى در ایران مىباشد که با همکارى ساواک آن را تدوین نمود. رائین با شاپورجى ریپورتر، برادران آدمیت و...رابطه حسنه داشت.
[2]. کتاب فراموشخانه و فراماسونرى در ایران (سه جلد) اثر اسماعیل رائین است که تاکنون نیز یکى از مهمترینمأخذ منتشر شده در زمینه شناخت فراماسونرى ایران مىباشد. این فرضیه که رائین با ترفند و زرنگى اجازه نشر کتاب را به دست آورد و رژیم را در مقابلکار انجام شده قرار داد، قطعاً مردود است. در کتاب رائین اسنادى، مانند بولتن درونى سفارت آمریکا در تهران مندرج است که نه تنها دسترسى به آن براى همه کس، هر قدر زیرک و سخت کوش، میسرنبوده چه رسد به نشر آن. بلکه داشتن این اسناد در آن زمانه مىتوانست به بهاى جان یک فرد عادى تمام شود. به علاوه اسناد موجود نشان مىدهد که مجلدات اول و دوم فراموشخانه و فراماسونرى در ایران درتاریخ 2 / 11 / 1347 با اجازه مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ و هنر که خود فراماسون بود، اجازه نشر یافت و پیش از انتشار مراتب به اطلاع جعفر شریفامامى، استاد اعظم فراماسونرى رسید. با انتشار دوجلد فوق مخالفتى نشد! ولى درتاریخ 24 / 11 / 1347، امیرعباس هویدا در نامهاى به ساواک خواستار جلوگیرى ازانتشار جلد سوم شد. معهذا جلد سوم به طور غیر رسمى و در تیراژ پایین توزیع گردید و ساواک ممانعت جدى در راه پخش آن به عمل نیاورد. گویىدستهایى قوى از فراماسونرى در کار بود، تا این توپ شلیک شود و ماسونها را مرعوب اقتدار و صلاحیت خود سازد، به راستى نیز چنین بود. به هر روى، سه جلد کتاب رائین منتشر شد ولى عَلَم اجازه زیادهروى به رائین نداد و جلد چهارم اثر او هیچگاه انتشار نیافت. باید افزود که در 3 جلد منتشر شده نیز مهمترین فصولتاریخ فراماسونرى ایران سانسور شد. از جمله این موارد حذف نام چهرههاى موردنظر عَلَم از لیست فراماسونرى و حذف کامل داستان «لژ پهلوى» و نقش محمدرضا شاه به عنوان بزرگ فراماسون ایران بود.
انتشار کتاب رائین نه تنها سبب برکنارى ماسونها نشد، بلکه درسالهاى بعد این تشکیلات خفیه با نظارت مستقیم و مقتدرانه محمدرضا پهلوى و با کارگردانى شریف امامى توسعه بیشتر یافت.
لازم به ذکر است که اسماعیل رائین با ساواک ارتباط داشت و از همکاران اداره کل نهم ساواک که محل تجمع اندیشمندان و نخبگان وابسته به ساواک بود، محسوب مىشد. (ر. ک: ظهور و سقوط سلطنتپهلوى، ص 242 و 243 و 245و 410)
منبع: رجال عصر پهلوی، هوشنگ نهاوندی به روایت اسناد ساواک، صفحات 204 تا 209، 213، 239 و 241، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1384.