راه‌های ورود به مجلس در دوره‌ی پهلوی


16 آبان 1398


 1- وابستگی به بیگانگان

ورود به مجلس شورای ملی و سنا در دوره‌ی پهلوی ارتباطی با آرای مردم و حتی ساز و کارهای قانونی پیش‌بینی شده برای انتخابات نداشت بلکه عوامل دیگری بودند که مشخص می‌کردند چه شخصی و از کدام منطقه باید به مجلس راه یابد. وابستگی به بیگانگان یکی از مطمئن‌ترین و کوتاه‌ترین راه‌هایی بود که می‌شد از طریق آن به راحتی سنگلاخ‌های انتخاب شدن را کنار گذاشت.

سابقه‌ی دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور به اوایل سلطنت قاجار باز می‌گشت که در آن دو رویکرد دنبال می‌گردید. دخالت مستقیم یکی از این روش‌ها بود که تا پایان دوره‌ی پهلوی از آن همچنان استفاده می‌شد. این روش به خاطر هزینه‌های سنگین و نیز احتمال تهیج احساسات وطن‌پرستانه‌ی مردم، استیلای طولانی‌ مدت را با مشکل مواجه می‌کرد لذا به موازات آن استفاده از سرویس‌های جاسوسی و عناصر وابسته‌ی داخلی نیز در رأس برنامه‌های غرب در ایران قرار گرفت. رخنه در میان نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا و احزاب فعال در کشور بخشی از این رویکرد به حساب می‌آمد. به ‌طور نمونه باید به انتخاب «علی امینی» به نخست‌وزیری اشاره کرد. وی که به وسیله‌ی آمریکایی‌ها به شاه تحمیل شده بود، اهداف و برنامه‌های آمریکا را در ایران دنبال می‌کرد.

وابستگی مجالس عصر پهلوی به بیگانگان یکی از پیچیده‌ترین موضوعات سیاسی رژیم سابق می‌باشد. این وابستگی در مواردی چنان زیاد است که این شائبه را ایجاد می‌کند که آیا این مجالس ایرانی هستند؟ کافی است اشاره کنیم که یک سوم اعضای مجلس سنا در دهه‌ی چهل فراماسون بوده‌اند. موضوعی که بر این ابهامات می‌افزاید سکوت کامل رژیم در برابر این نفوذ گسترده می‌باشد. قطعاً نحوه‌ی به قدرت رسیدن شاهان پهلوی؛ که برآمده از مقاصد بیگانگان بودند، در کنار نداشتن پایگاه مردمی از دلایل این سکوت بوده است.

 

کشورهایی که بیشترین نفوذ را در مجلس داشتند

اسناد و مدارک باقی مانده از دوره‌ی پهلوی نشان می‌دهد که خارجی‌ها در همه‌ی دوره‌های مجلس و هنگام برگزاری انتخابات حضور فعالی داشته‌اند. انگلیس، آمریکا، ‌شوروی و اسراییل از جمله‌ی این کشورها می‌باشند.

 

روسیه

اسناد دوره‌ی پنجم شورای ملی (1302ش) نشان می‌دهد که روس‌ها در مناطق شمالی کشور شدیداً فعال بوده و در صدد فرستادن نمایندگان مورد حمایت خود به مجلس بوده‌اند. براساس گزارش‌های فرماندهان نظامی، کنسول‌گری روسیه جلسات متعددی به همین منظور تشکیل داده و صراحتاً تقاضای همکاری می‌کرده است. نکته‌ی جالب این است که رضاخان از فرماندهان نظامی می‌خواهد که مانع از فعالیت آنها نشوند، این در حالی است که وی در دیگر نقاط کشور به دنبال انتخاب نزدیکانش برای ورود به مجلس بوده است. دو سند زیر این مسأله را نشان می‌دهند:

«وزارت جنگ

موقعی که از طهران حرکت می‌کردیم یک قسمت اشکال روس‌ها در امر حکومت فدوی مسئله وکلای استرآباد بود. در طهران فقط شیخ محمدحسین استرآبادی را جداً می‌خواستند. اما در استرآباد شیخ محمدحسین را برای وکالت شهر و توابع خواسته، علاوه، عثمان آخوند را برای وکالت ترکمان تبلیغ می‌کنند. عمل آنها در این اوقات که انجمن نظار را تعیین کرده‌ام فوق‌العاده (اختلاط) می‌کنند که انجمن نظار موافق میل آنها تعیین شود. این که توسط وزارت جنگ مراتب عرض می‌شود، فقط برای این است که شخص خود اشرف‌ اعظم، مطلع و مسبوق باشند که شیخ محمد حسین و کسانش کاملاً به روس‌ها موافق [است و] قونسول روس‌ هفته‌ای یکی دو مرتبه به منزل او می‌رود. می‌خواهند به هر قیمت تمام شود، وکالت او را تثبیت نمایند. هر تعلیماتی لازم است به رئیس تیپ شمال صادر فرموده، فدوی هم مراقبت تام دارد....»[1]

پاسخ رضاخان به این گزارش‌ها حاکی از ترس شدید وی از روس‌ها می‌باشد، ترسی که در شهریور 1320 به اوج خود رسیده و به گفته‌ی بسیاری از نزدیکان رضاخان، او را به شدت دچار وحشت کرده بود.

«رئیس تیپ شمال

نظر به این که قضیه انتخابات گیلان اسباب زحمت من شده، لازم است به کلی انتخابات آن جا [را] آ‌زاد بگذارید که هر کس را می‌خواهند انتخاب نمایند. ضمناً تذکر می‌دهم رویه‌[ای] که تا به حال نسبت به روس‌ها اتخاذ کرده‌اید، مرا دچار محظور و زحمت کرده و با این که در نظر دارم استفاده‌هایی از آنها بکنم، مجبورم رویه‌ی شما را تعقیب نمایم و این قضیه مانع از اجرای مقاصد است. علیهذا لازم ا ست با اطلاعاتی که به اخلاق آنها دارید رویه خود را نسبت به آ‌نها تغییر داده و علی‌الظاهر طوری رفتار نمایید که آنها را به طرف خود جلب نموده اشکالاتی برای انجام مقصود در بین نباشد.»[2]

در دوره‌ی پهلوی دوم، احزاب کمونیستی که فعالیت آنها ممنوع بود، مورد حمایت‌ کشورهای کمونیستی خصوصاً روسیه بودند. بخشی از نگرانی‌های عمده‌ی محمدرضا و متحدان غربی‌‌اش، ورود این افراد به مجلس بوده است. شاه در همه‌ی سخنرانی‌هایش به این احزاب حمله و از این حربه برای جلب نظر غربی‌ها استفاده می‌کرد. در میان نخست ‌وزیران و نمایندگان مجالس دهه‌ی اول سلطنت محمدرضا، تعداد زیادی کمونیست دیده می‌شوند که مورد حمایت کشورهای کمونیستی بودند.[3]

 

انگلستان

بی‌تردید انگلستان تأثیرگذارترین نیروی خارجی در مجالس عصر پهلوی بوده است. از آن جایی که شاهان پهلوی به وسیله‌ی انگلیس به قدرت رسیده بودند لذا دخالت در امور ایران را حق طبیعی خویش می‌دانستند و از طریق نمایندگان مجلس اعمال نفوذ می‌کردند. در حقیقت دخالت‌های انگلستان در جریان انتخابات مجلس هدفی جزء تحقیر و ارعاب محمدرضا شاه نداشت چرا که این کشور ابزارهای فراوانی در اختیار داشت که بدون کمک نمایندگان مجلس نیز قادر به اعمال نفوذ در سیاست‌های ایران بود.

به گفته‌ی اسناد ساواک، یکی از دغدغه‌های دربار پهلوی رقابت‌های انتخابات بوده است چرا که در این زمان‌ها قدرت‌های خارجی، خصوصاً انگلیس و بعداً آمریکا، قدرت شاه را به چالش می‌کشیدند. در این چارچوب در بسیاری از مناطق در رقابت میان کاندیدای طرفدار دربار و کاندیدای مورد حمایت انگلستان، آن کسی که نهایتاً به مجلس راه می‌یافت شخص مورد حمایت انگلستان بود. در این تکاپوهای انتخاباتی گروهی که کاملاً نادیده انگاشته شده و از همه‌ی حقوق محروم شده بودند توده‌های مردم بودند. عدم مشارکت مردم در انتخابات‌های فرمایشی عصر پهلوی به همین خاطر بوده است.

نمایندگانی که از این طریق به مجلس راه می‌یافتند‌ قطعاً خود را نماینده‌ی دولت انگلستان می‌دانستند‌ نه شهری که از آن به مجلس راه یافته بودند و همین از دلایل خیانت‌های متعدد آنها به کشور می‌باشد. جدایی بحرین‌ از ایران و صدها خیانت دیگر تنها گوشه‌ای از خدمات این مهره‌ها‌ی وابسته به انگلستان می‌باشد. «حسین فردوست» در خاطراتش نقل می‌کند که چگونه مجلس شورای ملی و سنا به وسیله‌ی انگلیسی‌ها اداره می‌شده است. وی خاطره‌ای را نقل می‌کند که قدرت انگلستان در عصر پهلوی را نشان می‌دهد:

«مصباح‌زاده [مدیر مسوول روزنامه‌ی کیهان] فرد بسیار مقام پرستی بود. یک‌ بار دیگر به من مراجعه کرد و خواستار شد که از بندرعباس وکیل شود (برای دوره‌ی چهارم) به محمدرضا گفتم و گفت که به فرمانده ژاندارمری بندرعباس دستور لازم را بده. مصباح‌زاده رفت و فرمانده ژاندارمری را ـ که یک سرهنگ بود ـ نزد من آورد گویا قبلاً او را دیده بود و روابط خوبی داشتند. به سرهنگ فوق گفتم که دستور اعلیحضرت است که به ایشان کمک کنید تا رأی بیاورد. سرهنگ هم گفت: «اطاعت می‌شود» ولی ظاهراً همان موقع سفارت انگلیس فرد دیگری را کاندید کرده بود [عبدالله گله‌داری] و مصباح‌زاده موفق نشد، ولی در دوره‌های بعد با توصیه محمدرضا به مجلس راه یافت.»[4]

از آن جایی که مصباح‌زاده خود از طرفداران انگلستان محسوب می‌شد، می‌توان گفت که این مخالفت جنبه‌ی شخصی نداشته و صرفاً اقدامی از سوی انگلستان برای ترساندن شاه بوده است. «کریم سنجابی» نیز خاطره‌ی مشابهی از اعمال نفوذ انگلیسی‌ها در انتخابات را بیان کرده است.[5]

 

آمریکایی‌ها و حمایت از احزاب لیبرال‌

از اوایل دهه‌ی چهل به تدریج آمریکایی‌ها به عنوان نیرویی تأثیرگذار در انتخابات وارد عمل شدند. بحران‌های داخلی انگلستان پس از جنگ جهانی دوم و مشکلات آنها در مستعمرات سبب گردید تا آمریکایی‌ها به تدریج جای آنها را در منطقه بگیرند. از آن جایی که سیاست‌های این دو کشور در جهت اهدافی مشتر ک بود، لذا انگلیسی‌ها بسیاری از مهره‌های قدیمی خود را در اختیار آنها گذاشته و خود در پشت پرده پنهان شدند.[6] سند زیر از ساواک این جابه‌جایی را نشان می‌دهد.

«.... رابطه‌ی آ‌ن کمیته‌ی اصلی [کمیته‌ی سری حزب ایران ‌نوین] با مقامات آمریکایی ابتدا به وسیله‌ِی همسر دکتر کلالی انجام شده که سال‌ها در اداره اطلاعات آمریکا کار می‌کرده ولی بعداً بنا به مصالح سیاسی همسر او از این خدمت استعفاء داده است البته در دوره‌ای که ناصر عضو اداره اطلاعات آمریکا در ایران بوده همسر خود را با مقامات سیاسی آمریکا شناسانده و چون خود دکتر کلالی و خانواده او در خراسان از قدیم با سیاست‌های خارجی از جمله دیپلماسی انگلستان مربوط بوده‌اند راه نفوذ یافتن در سازمان سیاسی خارجی را خوب می‌دانند....»[7]

به این ترتیب آمریکایی‌ها با استفاده از مهره‌های قدیمی انگلستان که علی امینی و حسنعلی منصور از برجسته‌ترین آنها می‌باشند، در ایران موقعیت ویژه‌ایی پیدا کردند و مجالس رژیم پهلوی را در قبضه‌ی خود گرفتند. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا»، در بسیاری از احزاب و گروهها وارد شده و خط‌مشی آنها را مشخص می‌کرد. قطعاً گسترش مناسبات ایران و آمریکا که تا پایان عمر رژیم پهلوی همچنان رو به تزاید بود، بخشی از آن در نتیجه‌ی سیاست‌ها و اقدامات این افراد و احزاب وابسته بوده است.

در سند زیر وابستگی حزب ایران‌ نوین به آمریکا و دخالت‌های این کشور در انتخابات مجلس به خوبی انعکاس یافته است.

«در حزب ایران ‌نوین کمیته محرمانه‌ای وجود دارد که از طرف مقامات سیاسی آمریکا (سازمان سیا) تقویت می‌شود و قدرت داخلی حزب کاملاً در اختیار این کمیته است و هر تصمیمی که این کمیته بگیرد شورای مرکزی حزب کورکورانه آن را مورد تصویب و تأیید قرار می‌دهد. کارگردانی کمیته آمریکایی حزب را سه نفر به نام دکتر کلالی ـ دکتر یگانه وزیر مشاور [و] دکتر رشتی برعهده دارند و این کمیته سه نفری دسته دیگری را هم در اختیار دارد که در کادر وسیع‌تری نظریات کمیته را مورد اجرا قرار می‌دهند...

به‌ طوری که سبزواری به‌ طور خصوصی می‌گفت نقشه سیاسی این کمیته آمریکایی آن است که بعد از توفیق کامل در انتخابات مجلس شورای ملی، وزراء دولت آینده را از بین کسانی تعیین کنند که صددرصد در اختیار آنها باشند و خود را منتخب این کمیته بشناسند، تا نظریات آنها را بی‌چون و چرا اجراء نمایند.»[8]

اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهند آمریکایی‌ها سیاست‌های انگلستان را در ارعاب شاه از طریق میزان نفوذشان در احزاب و مجلس به کار برده‌اند. در سندی که راوی آن «نصرالله سبزواری» رئیس دبیرخانه حزب ایران ‌نوین و از نمایندگان مجلس است به این موضوع به صورتی سربسته اشاره شده است.

«سبزواری افزود که برنامه کار آنان [حزب ایران‌ نوین] این است که موجباتی را فراهم سازند ‍[تا] رؤسای سازمان اطلاعات و امنیت کشور و ژاندارمری کل کشور را تعویض و به جای مقامات مذکور اشخاص را تعیین [کنند] که با آنان نظر موافق داشته باشند و اکنون هم نظر دیپلماسی آمریکا بر آن است که حکومت ایران صددرصد از نفوذ دربار خارج سازند...»[9]

این «دیپلماسی» جدید آمریکا، با توجه به نزدیکی شاه و مقامات کاخ سفید در دهه‌ی چهل و پنجاه، هیچگونه سنخیتی با واقعیات تاریخی ندارد و به نظر می‌رسد که بیشتر جنبه‌ی تبلیغاتی و برای ترساندن شاه و درباریان بوده است. چنان که از اسناد برداشت می‌شود ظاهراً همین موضوع بسیاری از طرفداران شاه را نیز نگران کرده است.

«مهندس والا [مدیر مجله تهران مصور] اضافه نمود: من شخصاً‌ در این دوره کاندیدای نمایندگی نبوده‌ام ولی کنار گذاشتن عده‌ای که صددرصد از سیاست‌ شاهنشاه حمایت و جانبداری می‌کرده‌‌اند ‍[به وسیله‌ی طرفدران آمریکا] و در بین مردم نیز دارای طرفدار مؤثری هستند هرگز به مصلحت مملکت نیست چون از همین ناراحتی‌ها عمال بیگانه برای تحریک علیه مصالح مملکت استفاده می‌کنند...»[10]

براساس اسناد، حتی شاه نیز از این موضوع در وحشت بوده است؛ چرا که به حزب ایران‌ نوین اجازه می‌دهد که در انتخابات بیست و دوم مجلس اکثر کرسی‌ها را در اختیار خود بگیرد. در سندی راجع به این تمایل شاه آمده است:

«مهندس والا مدیر مجله‌ی مذکور ‍‍[تهران مصور] گفته است: شاهنشاه آریامهر به این جهت انتخابات مجلس شورای ملی را در اختیار کارگردانان حزب ایران‌ نوین قرار داده که با راضی ساختن جناح سیاسی جدیدی که در حزب مذکور به ‌وجود آمده و در پشت پرده از طرف سازمان (سیا) حمایت می‌شود زمینه را برای جلب نظر مقامات آمریکایی در مسافرت به آن کشور فراهم سازند و اگر شاهنشاه آریامهر در این سفر خود موفق شدند نظر آمریکایی‌ها را به تأیید از برنامه سیاسی و اقتصادی خود جلب کنند و صددرصد موفق هم خواهند شد در بازگشت به ایران ناراحتی‌هایی که در جریان انتخابات در یک دسته وسیعی به‌ وجود آمد به صورتی جبران خواهد شد...»[11]

 

2- پرداخت رشوه

در میان راه‌های متعددی که برای ورود به مجالس عصر پهلوی وجود داشت یکی از معمول‌ترین آنها پرداخت رشوه به مقامات مسئول کشوری و لشکری بود. رشوه به مقامات مسئول یا به صورت مستقیم و یا از طریق برخی واسطه‌ها انجام می‌شد. مبالغی که از این طریق پرداخت می‌شد بعضاً هنگفت بود. در کنار پول، دادن هدایای گران ‌قیمت، خودرو، مسکن و... نیز معمول بود. شخصی که از این طریق وارد مجلس می‌شد در اولین گام می‌کوشید تا مبلغی را که هزینه کرده است بازگرداند به همین خاطر از طرق غیرقانونی چندین برابر هزینه‌ی انجام شده را به دست می‌آورد. در حقیقت ورود به مجالس عصر پهلوی بیشتر جنبه‌ی تجاری پیدا کرده بود به این صورت که شخص مبلغی پول را هزینه‌ی ورود به مجلس می‌کرد و پس از انتخاب شدن چندین برابر آن را به دست می‌آورد. در چنین فضایی ماهیت واقعی مجلس تغییر و ورود افراد صالح با مشکلات فراوانی همراه بود. مجلس که می‌بایست به عنوان محل اجتماع افراد صالح برای حل و فصل مشکلات کشور باشد در عصر پهلوی به مکانی برای ثروت ‌اندوزی تبدیل شده بود. در سندی از ساواک به تاریخ 9 /  4 /  1342 راجع به «مهدی پیراسته» وزیر کشور در کابینه‌ی امیرعباس هویدا آمده است:

«دکتر مهدی پیراسته با عامیون ارتباط دارد و در سیاست طرفدار انگلیس می‌باشد و همچنین مدتی با حزب استقلال و عبدالقادر آزاد همکاری داشته و یکی از علل ترقیاتش پشیبانی دکتر متین ‌دفتری از نامبرده بوده است... گزارشات واصله سوء استفاده نامبرده در امر انتخابات دوره گذشته را تایید می‌نماید و اقلام دریافتی، بدین شرح می‌باشند:

از آقای دکتر معدل 250 هزار تومان، از آقای غلامرضا ایلخانی 100 هزار تومان (این رقم با کمک آقای عزیزاله قوام اخذ شده) ضمناً در وزارت کشور از شرکت جیپ بابت خرید 150 دستگاه خودرو مبلغ 3 میلیون ریال پورسانت دریافت نموده است.»[12]

 

3- هم سویی با رضا خان

در دوره‌ی پهلوی اول مجلس که تبلور نهضت مشروطیت‌خواهی بود و برای تحقق آن مجاهدت‌‌ها شده و خون‌ها ریخته بود، متأسفانه به نهادی کاملاً تشریفاتی و فاقد قدرت تبدیل شد. رضاخان در دوره‌ی پنجم مجلس شورای ملی اسامی نمایندگان وابسته به خود را به عنوان نماینده از صندوق بیرون آورد. پس از تشکیل سلطنت پهلوی، مجلس شورای ملی به تدریج به محل اجتماع طرفداران رضاخان که جز تمجید و تعریف از اقدامات وی کار دیگری نمی‌کردند، تبدیل شد. در این دوره هر نماینده‌ای که با برنامه‌های رضاخان هم سویی نداشت به تدریج حذف و از راه‌یابی مخالفین و منتقدین به مجلس شدیداً جلوگیری می‌شد. یکی از مخالفین رضاخان شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس بود که می‌کوشید تا اصالت و جایگاه مجلس را حفظ کند. تقابل شهید مدرس با دستگاه مستبد پهلوی نهایتاً به شهادت وی در دهم آذر 1316 در خواف انجامید. در سندی به تاریخ 19  / 8 /  1304 می‌بینیم که رضاخان دستور داده است تا مانع از ورود شهید مدرس و تعدادی دیگر از رجال سرشناس به مجلس مؤسسان شوند.

در میان این افراد کسانی مانند تقی‌زاده و... نیز دیده می‌شوند که نشان می‌دهد در مقطع مورد نظر رضاخان به آنها اعتماد نداشته است. تعدادی از این افراد در سال‌های بعد به رضاخان نزدیک شده و به مقامات بالایی نیز رسیدند. در سندی آمده است:

«در این موقع که برای مجلس مؤسسان نمایندگان انتخاب و اعزام می‌شوند مقتضی است در کلیه نقاط مراقبت کامل به عمل آید که از اشخاص ذیل هیچکدام انتخاب نشوند....»

در این لیست نام شهید مدرس و کسانی چون مشیرالدوله، مؤتمن‌الملک، مستوفی‌الممالک، میرزا یحیی دولت‌آبادی و محمدتقی بهار دیده می‌شود.

 

4- پرداخت پول به احزاب

پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 حامیان غربی شاه برای جلوگیری از اعتراضات رو به تزاید مردم علیه دیکتاتوری وی تصمیم به برقراری سیستم دو حزبی در کشور گرفتند. کارشناسان غربی بر این باور بودند که ایجاد احزابی در چارچوب رژیم پهلوی این امکان را به رژیم می‌دهد تا با ایجاد یک فضای به ظاهر باز سیاسی مانع از قدرت گرفتن جریان‌های چپی و حتی اسلامی در کشور شوند. بر مبنای این سیاست در اواسط دهه‌ی سی، دو حزب ملیون و مردم به وسیله‌ی منوچهر اقبال و اسدالله علم به‌ وجود آمد که فرمایشی بودن آن‌ها از همان سال‌های آغاز تأسیس کاملاً مشهود بود. این دو حزب نتوانستند در بدنه‌ی جامعه جایگاهی پیدا کنند و مردم و سیاسیون کاملاً نسبت به آن بی‌تفاوت بودند.[13] در سال‌های بعد احزاب دیگری مانند حزب ایران ‌نوین و رستاخیز نیز تأسیس شدند که عملاً در خدمت اهداف رژیم پهلوی و بیگانگان بودند. در این قسمت به جای بررسی فعالیت احزاب عصر پهلوی صرفاً به مواردی از تخلفات انتخاباتی این احزاب خواهیم پرداخت.

در سندی از ساواک به پرداخت پول از طرف یکی از کاندیداهای مجلس شورای ملی به رؤسای حزب ایران‌ نوین برای انتخاب شدن اشاره شده است: در بخشی از این سند می‌خوانیم:

«آقای حیّ نماینده اقلیت کلیمی در مجلس شورای ملی به منظور انتخاب شدن به سمت نمایندگی بیست و سومین دوره مجلس شورای ملی مبلغ دویست هزار تومان به مسئولین حزب ایران‌ نوین داده است تا موضوع انتخاب شدن وی قطعیت یابد.»

در ادامه‌ی همین سند علت تأخیر در اعلام نام نماینده فوق اینگونه بیان شده است:

«مشارالیه چون مبلغ تعیین شده را دیرتر پرداخته لذا نام وی هم دیرتر اعلام گردیده است.»

 

5- عضویت در تشکیلات فراماسونری

اولین تشکیلات فراماسونری در زمان سلطنت ناصرالدین شاه و به وسیله‌ی میرزاملکم خان در ایران و با نام «فراموشخانه» تأسیس شد. این تشکیلات به تدریج در جریان مشروطیت نفوذ فراوانی پیدا کرد و در دوره‌های بعدی به یکی از مهمترین سازمان‌ها‌ی وابسته به بیگانگان تبدیل شد. بسیاری از رجال قدرتمند در دوره‌ی رضاخان که هسته‌ی مرکزی قدرت وی را تشکیل می‌دادند، مانند «محمدعلی فروغی»، «سیدحسن تقی‌زاده» از اعضای تشکیلات فراماسونری بودند. در دوره‌ی پهلوی دوم فراموسونری گسترش بیشتری یافت و لژهای متعددی با عناوین مختلف که هرکدام تحت نظارت یک لژ بزرگ در خارج از کشور بودند تأسیس شد. این لژها که وابسته به لژهای انگلیس، آمریکا، آلمان، فرانسه، اسکاتلند و ... بودند در سراسر کشور به عضوگیری پرداخته و بسیاری از نیروهای تأثیرگذار را به خود جذب می‌کردند. افرادی که جذب این تشکیلات می‌شدند تبدیل به سربازانی می‌شدند که به پیشبرد منویات لژ خود می‌اندیشیدند. میان این لژهای مختلف، رقابت‌ پنهانی در جریان بود که اوج آن را می‌توان در انتشار اسناد فراماسون‌های وابسته به انگلستان از سوی تشکیلات طرفدار آمریکا مشاهده کرد. این اسناد به ‌وسیله‌ی ساواک و فراماسون‌های آمریکایی در اختیار «اسماعیل رائین» قرار گرفت و وی با انتشار مجموعه‌ای چند جلدی سر و صدای فراوانی را در جامعه ایجاد کرد. در اسناد ساواک بارها به این موضوع اشاره شده است: در سندی از ساواک به نقل از منوچهر اقبال آمده است:

«در اروپا نشریه مخصوصی علیه فراماسونری‌های ایران منتشر و نسبت به آنها مخالفت کرده است درحالی که فعالیت فراماسونری در ایران با اجازه شاهنشاه آریامهر صورت می‌گیرد و با اینکه رائین در کتاب خود نامی از من (دکتر اقبال) نبرده ولی من صریحاً می‌گویم 17 سال است فراماسونرم و در زمان نخست‌وزیری نیز فراماسون بودم و هیچ ابایی ندارم از این که صریحاً این مطلب را بیان دارم، دکتر اقبال افزود: نه تنها من بلکه شریف امامی رئیس مجلس سنا ... عبداله ریاضی رئیس مجلس شورای ملی و بسیاری دیگر از مقامات مملکتی عضو سازمان فراماسونری می‌باشیم.»[14]

تشکیلات فراماسونری نفوذ بسیار زیادی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی داشت و یکی از راه‌های رسیدن به مجلس و مقامات بالاتر به حساب می‌آمد. برهمین اساس است که به گفته‌ی اسناد ساواک نیمی از اعضای مجالس سنا و شورای ملی را فراماسون‌ها تشکیل می‌دادند. در سندی از ساواک صراحتاً به قدرت فراماسون‌ها در مجالس عصر پهلوی اشاره شده است:

«در انتخابات داخلی سال گذشته مجلس شورای ملی عملاً همه فرماسونرهای وابسته به گروه اکثریت، مقامات هیئت رئیسه و هیئت رئیسه کمیسیون‌ها را حائز گردیدند که این موضوع در میان نمایندگان غیر فراماسونری اثر فوق‌العاده بدی به جای گذارده و اکنون نیز گفته می‌شود که در انتخابات سال جاری نیز همه مقامات مذکور را در درجه اول نمایندگان وابسته به فراماسونرها اشغال خواهند کرد.»[15]

عبدالله ریاضی رئیس چند دوره‌ی مجلس، تقی‌زاده رئیس مجلس سنا، امیرعباس هویدا و شریف امامی و بسیاری دیگر از رجال عصر پهلوی از اعضای تشکیلات فراماسونری بودند. کسانی که از طریق تشکیلات فراماسونری به مجالس رژیم پهلوی راه می‌یافتند به عنوان ابزارهایی برای تحقق اهداف این تشکیلات فعالیت می‌کردند. فراماسون‌های مجلس همواره با هم در ارتباط بوده و در جلساتی شرکت می‌کردند که در آن اهداف مشخص بیگانگان تبیین می‌شد. در اسناد ساواک بارها به این گردهمایی‌ها اشاره شده است.

تشکیلات فراماسونری در ایران چند هدف عمده و مشخص را دنبال می‌کرد، نخست؛ ترویج فرهنگ و اندیشه‌های غربی و تسهیل نفوذ بیگانگان در کشور سپس؛ تلاش برای حفظ رژیم پهلوی به عنوان نظامی که هدف اول را محقق می‌کرد. اسناد موجود نشان می‌دهد که بیشتر اعضای خانواده سلطنتی و رجال قدرتمند در لژهای فراماسونری عضویت داشته‌اند، حتی در دربار نیز یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» ایجاد شده بود که بیشتر خانواده پهلوی از اعضای آن بودند. در شهرهای مختلف نیز این تشکیلات حضور داشت و در صدد جذب نخبه‌های جامعه و استفاده‌ی ابزاری از آنها بود. این تشکیلات در عرصه‌ی انتخابات مجلس نیز نقش فعالی داشت و اعضای خود را از طریق مادی و معنوی مورد حمایت قرار می‌داد. «ارنست پرون» یکی از مرموزترین خارجی‌های دربار پهلوی، از اعضای تشکیلات فراماسونری و از مأمورین سازمان اطلاعات انگلستان، به گفته‌ی فردوست در انتخاب وزراء و نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت. وی دامنه‌ی قدرت پرون را اینگونه بیان می‌کند:

«پرون برای دوستان ایرانیش [فراماسون‌ها و وابستگان به بیگانگان] پست می‌گرفت و برای دشمنانش ترک پست. دامنه دستورات پرون همه عرصه‌ها را فرا می‌گرفت. اشخاص مهمی که در مراجع قضایی تحت تعقیب بودند (وکیل و وزیر و امثالهم) گاه پرون خواستار راکد شدن و توقف پرونده‌هایشان می‌شد. در انتصابات مداخله جدی داشت و کار به جایی کشیده بود که دیگر برای عزل یا نصب یک مدیر کل به محمدرضا احتیاج نداشت و رأساً انجام می‌داد و تنها برای انتصاب وزراء و یا تحمیل نمایندگان مجلس به محمدرضا مراجعه می‌کرد و تحقیقاً همه نظراتش برآورده می‌شد»[16]

گفته‌های فردوست نشان می‌دهد که فراماسون‌هایی مانند پرون چه جایگاهی در دربار داشته و چگونه در انتخاب نمایندگان مجلس نقش ایفاء می‌کرده‌اند. وی در جای دیگری از خاطراتش در مورد نفوذ فراماسونری در رژیم پهلوی می‌نویسد:

«فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار می‌کرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فراماسون بودند و آن مقام به آنها داده می‌شد و یا پس از اشتغال فراماسون می‌شدند. پس، در ایران مهم‌ترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدت‌ها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانواده‌های صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگلستان را پیاده می‌کرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد که فردی به نام جواهری در رأس آن قرار داشت و ارنست پرون در این لژ فعال و همه‌کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب می‌شد.»[17]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . انتخابات مجلس پنجم، به روایت اسناد، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران،‌ 1384، ص 437.

[2] . همان،‌ ص 8 ـ 527.

[3] . برای اطلاع بیشتر از همکاری احزاب کمونیست با بیگانگان می‌توان به کتاب‌های زیادی مراجعه کرد، برای نمونه می‌توان به خاطرات ایرج اسکندری، «دبیر اول حزب توده ایران» تهران، ‌مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1381، مراجعه کرد.

[4] . حسین فردوست، «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1386، ص 133.

[5] . خاطرات کریم سنجابی، ص 66-68.

[6] . برای مطالعه بیشتر ر ک: حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص - 250- 253  و 287-289.

[7] . حزب ایران ‌نوین به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2، تهران،‌1383، ص 358.

[8] . همان،‌ ص 351.

[9] . همان، ص 352.

[10] . همان.

[11] . همان، ص 344، راجع به احزاب در دوره‌ی پهلوی در کنار کتاب‌هایی که از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر شده است می‌توان به این کتاب مراجعه کرد: مظفر شاهدی، سه حزب مردم، ملیون، ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، 1387.

[12] . بزم اهریمن به روایت اسناد ساواک و دربار، ج 3، صفحه 102، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[13] . راجع به احزاب فوق در همین سایت مقالاتی ارائه شده است. هم ‌چنین ر.ک: حزب مردم به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388؛ حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388.

[14] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عبدالله ریاضی، صفحه 231، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[15] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر منوچهر اقبال، صفحه 417 و 418، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[16] . فردوست، پیشین، ج 1، صفحه 190.

[17] . همان، ص 372.





























 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.