روزهای خونین اصفهان و نجف آباد در 21 و 22 آذر سال 1357
20 آذر 1402
آنچه در روزهاى 19 و 20 آذر 1357 مصادف با تاسوعا و عاشورای حسینی(ع) اتفاق افتاد، نمایشى از عظمت و شکوه مردم بود. منابع ساواک گزارشهاى این دو روز را تهیه کردند که در تهران لحظه به لحظه بود. پس از 26 و 27 مرداد 1332 که مجسمههاى شاه در برخى از شهرها پایین کشیده شد، این نخستین بار بود که مجسمههاى پهلوى اول و دوم در شهرهاى مشهد، اصفهان، داراب، جهرم، لار، شهرضا، اراک، شیراز، همدان و... پایین کشیده مىشد. آنچه در این دو روز روى داد، همانا یک همهپرسى ملى در خصوص مشروعیت نظام شاهنشاهى بود. اولین و آخرین نتیجه این حرکت، عدم مشروعیت رژیم پهلوى نزد عامه مردم بود. از اینرو فرداى روز عاشورا که مصادف با 21 آذر بود و در آن زمان روز نجات آذربایجان نامیده مىشد دولت با همه دستگاههاى نظامى، انتظامى و امنیتى خود وارد میدان شد تا شاید مشروعیت از دست رفته خود را با راهپیمایىها و تظاهرات دولتى جبران کند.
دولت شاه براى ایجاد زمینه لازم، اقدام به جعل اطلاعیههایى کرد که این حرکت دولتى خالى از پشتوانه مذهبى نباشد. در مشهد اطلاعیهاى را چاپ و توزیع کرد که در آن از قول آیتالله آقاى سید حسن قمى آمده بود که او امام رضا(ع) را در خواب دیده و ایشان به آقاى قمى توصیه کرده است که شاه را بیش از این اذیت نکنند! در شهر اصفهان هم اعلامیهاى از قول آقاى سید کاظم شریعتمدارى چاپ گردید و با هلىکوپتر در آسمان این شهر پخش شد که محتواى اعلامیه نشانگر مشروعیت محمدرضا پهلوى بود. آقاى قمى خیلى زود تکذیبیه نوشت و آقاى شریعتمدارى هم از وجود چنان اطلاعیهاى اظهار بىاطلاعى کرد. اگر تظاهرات روزهاى تاسوعا و عاشورا با آرامش و کمترین هزینه جانى به عنوان همهپرسى ملى مردم ایران در رد نظام شاهنشاهى مطرح شد، تظاهرات دولتى روزهاى 21 و 22 آذر با کشتارها و فجایعى همراه شد که منشأ حوادث بعدى گردید. در شهرهاى اصفهان و نجفآباد زمانى که مردم مخالفت خود را با برپایى تظاهرات دولتى آشکار کردند، آتش سلاح نیروهاى نظامى و انتظامى به روى مردم گشوده شد. سى تن در اصفهان شهید و مجروح شدند. اما فاجعه در نجفآباد عمیقتر بود. مردم نجفآباد براى توصیف آنچه در روزهاى 21 و 22 آذر بر آنها رفت، حمله مغول را مثال زدند. وقتى آیتالله سیدمحمود طالقانى هیئتى را براى بررسى حادثه نجفآباد بدان شهر فرستاد غیر از آمار خرابیها و 58 مغازه غارت شده، در بخش انسانى نتیجه آن بود که 26 نفر شهید و 42 زخمى به جا مانده است. در دو روز 21 و 22 آذر، هشت تن در شوشتر، پنج نفر در کاشان، همین تعداد در سبزوار و حداقل یازده نفر در شیراز ـ به دست بهائیان به شهادت رسیدند ـ حوادث خونبار شهرهای نامبرده موجب شد تا روز 27 آذر عزاى عمومى در سراسر کشور اعلام شود.[1]
به هر حال با توجه به عمق فاجعه و فشار افکار عمومی، دولت نظامی ازهاری مجبور شد هیئتى مرکب از نمایندگان نخستوزیرى، دادگسترى، وزارت کشور و وزارت جنگ به آن دو شهر اعزام و گزارشى تهیه کنند. این گزارش یکى از مستندات مهم در تاریخ مبارزات دو شهر اصفهان و نجفآباد است؛ چرا که جزئیات جنایات رخ داده در این دو شهر از زبان مقامات رسمى کشور بیان شده است.
*****
از: اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی شماره: 3 / 2069 / 68 / 401
به: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور تاریخ: 18 / 10 / 57
تعداد 19 برگ فتوکپى گزارش هیئت اعزامى به نجفآباد اصفهان به پیوست تقدیم میگردد. خواهشمند است دستور فرمایید مورد رسیدگى قرار داده و نتیجه را ضمن معرفى مسئولین و صدور امرِ تعقیب آنان اعلام تا اقدام گردد.
رئیس اداره دادرسى نیروهاى مسلح شاهنشاهى ـ سپهبد بهزادى
اداره یکم
بررسى و پاسخ لازم تهیه شود. 19 / 10
*****
گزارش هیئت اعزامى به اصفهان و نجفآباد
مقدمه
لازم به یادآورى است، اصفهان شهرى است سنتى و مذهبى صرف نظر از عده قلیلى ـ اکثر اهالى این شهر اعم از تاجر و کاسب، کشاورز و کارگر به طور قشرى و با تعصب زیاد خود را پایبند به اصول و مبادى مذهبى میدانند یا هستند. مذهبى، سنتى بودن مردم اصفهان و احیاناً شهرهاى اطراف آن سابقه تاریخى طولانى دارد. این طرز تفکر و اندیشه، همبستگىِ محکم و منسجمى بین طبقات مردم به نحوى ممتاز و متمایز از سایر نقاط کشور ایجاد و از این حیث حرکات و جنبشها در هر مسیر شکل خاصى به خود میگیرد. آثار و شواهد موجود و حضور و وجود صدها روحانى و حوزههاى درسى متعدد در ثبوت این نکته تردیدى باقى نمىگذارد. به علاوه اصفهان از لحاظ صنعتى و اقتصادى و محیط کارگرى و کشاورزى در موضع خاصى جای گرفته؛ در زمان حاضر علاوه بر کارهاى دستى و هنرى چرخ چند واحد عظیم صنعتى کشور در این شهر در گردش است. صنایع نساجى، ذوبآهن و هلىکوپتر سازى و مطالعات انرژى اتمى و حضور متخصصان خارجى که جمعیت معتنابهى هستند، تأثیر بسزایى در وضع منطقه دارد. عاملهاى قابل توجه دیگر دانشگاههاى اصفهان و صنعتى آریامهر و دو دانشگاه معتبر پایگاه هوایی خاتمى، و واحدهاى توپخانه و هوانیروز هستند. در چنین شهرى با این موقعیت خاص و ممتاز، در برخورد اندیشهها خاصه در شرایط غیرعادى فعلى و مشکلات و معضلات فراوانى به ظهور میرسد که چارهاندیشى درباره آنها مستلزم آن است که مأمورین محلى اعم انتظامى و کشورى از درایت و کفایت قابل توجهى برخوردار باشند و در مسئله آرامش و امنیت که سرلوحه سیاست دولت است در نهایت حزم و احتیاط تدابیرى به کار برند تا عمل آنان خداى نخواسته دامن زدن به آتش نباشد.
مواجه بودن با صدها هزار انسان برانگیخته و احیاناً ملهم از تحریکات دیگران تدابیر کافى لازم دارد. خشونت توأم با کشتار بیمورد عکسالعمل بسیار شدید گاه در مقابل اعمال کودکانه نه تنها دردى دوا نمیکند بلکه تند و تیزى حربه مخالف را موجب میشود و ناآگاهانه بر اهمیت آن مىافزاید تا آنجا پیش میرود که گفته شود: «تیر و توپ بلااثر است» برعهده زعماى مملکت است که با کنکاش و با تبادل اندیشه به مقتضاى موقع و موضع، آنچه [را که] به صلاح ملت است، از قوه به فعل در آورند و به نکات و مطالبى که از ته قلب با خیرخواهى محض و با اندیشه وطنپرستى عارى از پردهپوشى و مداهنه بیان میشود عنایت خاص مبذول دارند.
با ذکر این مقدمه مختصر که امید است ملال خاطرى فراهم نکند، هیئت بازرسى مأمور در اصفهان و نجفآباد مرکب از نمایندگانِ: نخستوزیرى، وزارت دادگسترى، وزارت کشور، دادرسى نیروهاى مسلح شاهنشاهى مسائل مورد نظر را در اصفهان و نجفآباد بر مبناى اوامر و اعلامات مرجوعه مورد بررسى قرار داده و اینک چگونگى بازرسى و نتیجه آن را به شرح آتى به استحضار عالى میرساند:
شرح وقایع الف ـ اصفهان
در تعقیب دستگیرى روحانى آقاى طاهرى[2] در منزلش و تحصن عدهاى از طرفداران وى در منزل آیتالله خادمى[3] و برخورد مأمورین با آنها و کشته شدن عدهاى و حوادثى نظیر آن، اصفهان اولین شهرى بود که در آن حکومت نظامى اعلام گردید و با توجه به اینکه پس از سالها اجراى مقررات حکومت نظامى هم براى مقامات انتظامى و هم براى مردم نخستین تجربه بود حوادثى به بار آورد که اهم آنها به شرح زیر میباشد:
از تاریخ 15 مهر ماه مقارن با افتتاح دانشگاهها، نهضت گسترده اسلامى و فعالیت سایر گروههاى سیاسى در سطح دو دانشگاه بزرگ اصفهان به وجود آمد و با شروع فضاى باز سیاسى دانشگاهها قابلیت و انعطاف بیشترى نشان دادهاند که در نتیجه یکپارچگى کامل میان کادر رهبرى (استادان) و دانشجویان در انتقاد از سیاستهاى دولت و برگزارى تظاهرات مخالف به وجود آمد.
پس از واقعه دانشگاه تهران دانشگاههاى اصفهان نیز مانند سایر دانشگاههاى ایران تعطیل گردید ولى کماکان دانشگاههاى این شهر محل برخورد و تجمع مخالفین حتى غیر دانشگاهى مثل معلمین و بازاریها و سایر طبقات شهر بوده و تظاهرات وسیعى از جمله برگزارى نماز جماعت و بزرگداشت شهادت کشته شدگان حوادث مختلف در سطح مملکت، انجام میگرفت. تا اینکه پس از اعلام حکومت نظامى دانشگاهها نیز تحت نظارت قواى انتظامى در آمده و از تجمع در آنها جلوگیرى به عمل آمد و به دنبال آن مدارس نیز به لحاظ تظاهرات دانشآموزان تعطیل گردید. طبقات مختلف مردم و به خصوص کسبه به عنوان اعتراض به اعمال دولت به خصوص دستگیرى آیتالله طاهرى و اجراى مقررات حکومت نظامى و تعطیل دانشگاهها و مدارس، بازار و مغازههاى خود را تقریباً به صورت تعطیل درآورده و در ادارات دولتى نیز اعتصابات و کمکاریها شروع گردید و شهر به صورت نیمه تعطیل در آمده و این وضع ادامه داشت تا منجر به حوادث روزهاى تاسوعا و عاشورا و دو روز بعد از آن گردیده است.
با توجه به این که روزهاى تاسوعا و عاشورا[4] به منظور احترام به شعائر دینى برگزارى مراسم مذهبى و به راه انداختن دستههاى عزادارى از طرف دولت آزاد اعلام گردیده بود عدهاى از مخالفین (در حدود 200 تا 300 هزار نفر) از این فرصت استفاده نموده به منظور پیشبرد اهداف سیاسى خود دست به راهپیمایی و تظاهرات مسالمتآمیز زدهاند و با توجه به اوامر مؤکد دولت مبنى بر دور نگاه داشتن مأمورین فرماندار نظامى از مسیر تظاهرکنندگان راهپیمایى تحقیقاً بدون برخورد و حادثهاى خاتمه پذیرفته است.
در روز عاشورا که مجدداً مخالفین دست به راهپیمایى زدهاند برعکس روز قبل دو حادثۀ مهم و اسفانگیز اتفاق افتاده که در نتیجه حادثۀ دوم، منجر به برخورد مأمورین حکومت نظامى و مردم گردیده است.
1ـ در ساعتى نزدیک 3 بعدازظهر پیکره اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و در ساعتى نزدیک 5 بعدازظهر پیکره رضاشاه کبیر توسط عدهاى قلیل پایین آورده شد.[5]
2ـ در حدود ساعت 5 بعدازظهر عدهاى در حدود پانصد نفر پس از پایین آوردن پیکره رضاشاه کبیر به محل ساواک اصفهان که در نزدیکى همان میدان واقع است عزیمت و بنا به اظهار تیمسار تقوى رئیس ساواک با بالا رفتن از دیوار و گذاشتن کپسول گاز و فتیله جلو درب ورودى آن سعى نمودهاند وارد شوند ولى برابر اظهارات تیمسار سرلشکر ناجى فرماندار نظامى پس از مدت کوتاهى که صرف کسب تکلیف از مقامات مرکز گردیده است مأمورین فرماندار نظامى وارد عملیات گردیده و حمله کنندگان به ساواک را متفرق کردهاند. برابر اطلاعات به دست آمده در این عملیات سه نفر زخمى و عدهاى دستگیر و به دادگاههاى فرماندارى نظامى تحویل گردیدهاند.
عصر همان روز تیمسار سرلشکر ناجى فرماندار نظامى در رادیو و تلویزیون اصفهان طى یک سخنرانى اعمال فوق را محکوم و اجراى دقیق مقررات حکومت نظامى را به مردم گوشزد میدارد. برابر اظهار نظر وى سخنرانى وى در به راه افتادن تظاهرات موافقینى که در روز بعد انجام گرفته است تأثیر بسزایى داشته است.[6]
در روزهاى 11 و 12 محرم (برابر 21 و 22 آذر ماه) عدهاى از اهالى اصفهان و شهرستانهاى اطراف که تعداد آنها برابر تحقیقات انجام شده از چند هزار نفر تجاوز نمىنموده است، با در دست داشتن تمثالهاى اعلیحضرت و دادن شعارهاى موافق در خیابانهاى اصفهان تظاهراتى نمودهاند. ضمناً این عده که با مأمورین نیز همراه بودهاند در سرچهارراهها اتومبیلها را متوقف نموده و راننده و سرنشینان آنها را مجبور به دادن شعارهاى موافق (زنده باد شاه) و الصاق تمثال اعلیحضرت به جلو اتومبیل مینمودهاند و چنانچه کسى امتناع یا حتى درنگ میکرده با چوبهایى که در دست داشتهاند، شیشه اتومبیلها را خورد [خُرد] و سرنشینان آنها را مصدوم میکردهاند. در تظاهراتى که توسط این دسته در میدان شهر برگزار گردیده است تیمسار سرلشکر ناجى فرماندار نظامى نیز حضور یافته و سخنرانى نیز ایراد نموده است. ضمناً عدهاى از افراد مخرب نیز وارد صف تظاهرکنندگان گردیده و شیشههاى مغازهها را شکسته و اموال موجود در آنها را غارت نمودهاند تا اینکه بدواً تیمسار ارتشبد اویسى و سپس شخص جناب آقاى نخستوزیر [ازهاری] با فرماندار نظامى تلفنى تماس و دستور میدهند که تظاهرات موافقین نیز مانند مخالفین ممنوع و از برخورد دو گروه با یکدیگر جلوگیرى به عمل آید و بالاخره فرماندار نظامى [طی] اعلامیهاى برگزارى هرگونه تظاهراتى را چه از طرف موافقین و چه از ناحیه مخالفین ممنوع اعلام میدارد. این تظاهراتِ دو روز[ه]، تلفات و ضایعاتى به بار آورده است که متعاقباً در تجزیه و تحلیل وقایع و نتیجه تحقیقات خواهد آمد.
ضمناً در زمان حکومت نظامى دو حادثه دیگر به شرح زیر به وقوع پیوست است.
1ـ به فرماندار نظامى اطلاع میرسد که در مسجد مصلى عدهاى اجتماع نمودهاند. فرماندار نظامى به کلانترى محل دستور میدهد که عدهاى مأمور جهت بررسى و احیاناً متفرق نمودن افراد به محل اعزام دارند. در اجراى این دستور پنج نفر درجهدار پلیس و یک نفر افسر به محل اعزام میگردند. این مسجد در کوچه باریکى واقع و داراى دربهاى متعدد میباشد. مأمورین که به پشت یکى از دربهاى بسته مسجد میرسند یا بىسیم اطلاع میدهند که درب مسجد بسته و کسى در آن نیست ولى پس از ادامه راه توسط عدهاى غافلگیر و تعدادى از بالاى بامها به آنها سنگ پرتاب نموده و عدهاى هم از داخل کوچه به آنها حمله مینمایند و سه نفر از مأمورین موفق به فرار گردیده و دو نفر از پاسبان[ها] توسط مهاجمین دستگیر و خلع سلاح شده و بر اثر ضرب و جرح (برابر اظهارات ریاست شهربانى) و یا به وسیله شلیک دو تیر (برابر اظهارات فرماندار نظامى) شهید میگردند.
ریاست شهربانى کشور شاهنشاهى در جلسه مورخ[7] شوراى امنیت ملى اعلام نمودهاند که در این مورد مأمورین حکومت نظامى همکارى لازم را ننموده و به موقع به کمک پاسبانان نشتافتهاند. ولى برابر اعلام فرماندار نظامى به منظور جلوگیرى از غافلگیرى و از دست رفتن جان و اسلحه مأمورین دستور داده شده است که از ورود به داخل کوچههاى شهر خوددارى گردد. چون تحقیقات به منظور پیدا کردن مقصرین اصلى به نتیجه نمیرسد به دستور فرماندار نظامى شب هنگام منع عبور و مرور محل مورد محاصره و عدهاى از ساکنین دستگیر میگردند که بایستى دادگاههاى فرماندار نظامى درباره آنها تعیین تکلیف نماید.
2ـ همچنین در محل پل خواجو یک افسر ژاندارمرى که عبور مینموده مورد حمله قرار گرفته و خلع سلاح میگردد. پس از این واقعه نیز شبانه 13 نفر توسط فرماندار نظامى دستگیر گردیدهاند که هنوز بعضى زندانى هستند و درباره آنها نیز دادگاههاى فرماندار نظامى تصمیم خواهد گرفت.
تجزیه و تحلیل وقایع و اظهار نظر هیئت:
همانطوری که در شرح وقایع اصفهان گفته شد ساعت تقریبى پایین آوردن پیکره اعلیحضرت ساعت 3 بعدازظهر و پیکره اعلیحضرت رضاشاه کبیر در ساعت 5 بعدازظهر و حمله به ساواک بعد از این ساعت بوده است ولى راهپیمایی عمومى قبل از این ساعت خاتمه یافته و کسانی که در راهپیمایى شرکت داشتهاند متفرق گردیدهاند. بنابراین پایین آوردن مجسمهها و حمله به ساواک توسط دستههاى افراطى غیر مذهبى و خارج از راهپیمایى عمومى انجام گرفته است و این امر حتى مورد تأیید بعضى از مقامات دولتى و رسمى قرار گرفته است. در تماسهایى که با بعضى از رهبران مخالفین گرفته شد بعضاً از این پیشآمد ابراز تأسف کردهاند[8] و ضمناً معلوم گردید که آقاى آیتالله خادمى در سخنرانى مذهبى قبل از راهپیمایى به مردم توصیه نموده است که از این قبیل اعمال جداً خوددارى گردد.
در اصفهان به طور جدى شایع است که مجسمه رضاشاه کبیر بسیار ساده و توسط عده قلیلى با طناب پایین آورده شده است و بنابراین، این شبهه را به وجود آورده است که شب قبل عوامل دولتى پایههاى مجسمه را آزاد نمودهاند تا با توطئه عدهاى دیگر روز بعد پایین آورده شود و وسیلهاى به دست عوامل حکومت نظامى براى منکوب نمودن مخالفین بدهد. تأیید یا تکذیب این شایعات با توجه به فنى بودن مسئله از قدرت این هیئت خارج است ولى آنچه میتواند مورد تأیید قرار گیرد این است که این اعمال خواسته و مورد تأیید مخالفین مذهبى نبود[ه] و حتى اعتراض مینمایند که چرا مأمورین حکومت نظامى در جلوگیرى و شناسایى این عوامل به موقع اقدام ننمودهاند.
2ـ گروههاى مخالف و قاطبه مردم معتقدند که گروههاى موافق دولت که روز بعد به شهر آورده شد و مغازهها را تخریب و غارت نمودهاند به وسیله قواى انتظامى و به وسیله خودروهاى ارتشى بوده است و حتى آیتالله خادمى اظهار داشت که: تیمسار سرلشکر ناجى چکى به مبلغ سى هزار تومان در وجه یکى از کدخدایان دهات اطراف اصفهان داده است که مأمور بانک ملى که مطلع میشود که پرداخت این چک در مقابل فرستادن عدهاى از اهالى به منظور شرکت در تظاهرات است از پرداخت آن خوددارى و جریان را به اطلاع رسانیده است. چون امکان تحقیق و کشف حقیقت در این مورد نبود تأیید یا تکذیب پرداخت این وجه براى هیئت ممکن نیست.
تیمسار سرلشگر ناجى فرماندار نظامى از چگونگى به راه افتادن این تظاهرات اظهار بىاطلاعى نموده است و در مقابل این سؤال که آیا براى برگزارى این تظاهرات کسب اجازه گردیده بود یا نه اعلام داشته است که همان روز توسط مأمورین به وى اطلاع داده شده است که عدهاى با در دست داشتن تمثالهاى اعلیحضرت مبادرت به تظاهرات ملى نمودهاند، ولى با توجه به اینکه شخص فرماندار نظامى شب قبل طى یک سخنرانى از شبکه رادیو و تلویزیون اجراى صحیح و دقیق مقررات حکومت نظامى را به مردم گوشزد نموده است بعید به نظر میرسد که برگزارى تظاهرات روز بعد بدون اطلاع و اجازه فرماندارى نظامى بوده باشد (به خصوص که شخص تیمسار ناجى بعداً در این تظاهرات سخنرانى نموده و مخبرین رادیو و تلویزیون نیز جریان را فیلمبردارى نمودهاند) ضمناً تیمسار سرتیپ شیروانى قائم مقام شهربانى اصفهان که به طور کلى بى خبر از کلیه وقایعى است که در اصفهان گذشته و میگذرد (و یا بنا به مصلحت شخصى اظهار بىاطلاعى مینماید) معهذا اظهار داشته که روز قبل عدهاى براى برگزارى تظاهرات روز بعد به فرماندار نظامى مراجعه و به آنها اجازه داده شد و تمثالهاى اعلیحضرت بین آنها تقسیم گردید.
تیمسار تقوى ریاست ساواک اصفهان در مقابل این سؤال که آیا شما از جریان تظاهرات موافقین خبر داشتید یا خیر؟ اعلام داشتند که ایشان ساعت 10 صبح روز بعد به وسیله کلفت خود که به منزل بر میگردد مطلع گردیده است! ولى با وجود عوامل اطلاعاتى ساواک در شهر بعید به نظر میرسد که ایشان قبلاً از این جریان بىاطلاع بوده باشند. نظر قطعى این هیئت بر این است که و لو این که مقامات انتظامى در به راه انداختن این تظاهرات دخالتى نداشتهاند ولى در تمام 48 ساعت مدت تظاهرات مأمورین انتظامى همکارى و همگامى کامل با تظاهرکنندگان داشته و آنها را اسکورت مینمودهاند.
عدهاى از اشخاص معتمد از جمله ریاست دانشگاه اصفهان اعلام داشتهاند که تظاهرکنندگان را در خودروهاى ارتشى دیدهاند. همچنین در اغلب تخریب و آتش سوزیها مأمورین دور و نزدیک مراقب بوده و حتى در بسیارى از موارد شرکت داشتهاند. دلیل این دخالت اثرات گلولههاى متعدد باقیمانده در مغازههای آتش گرفته است که فقط میتواند از اسلحههاى مأمورین شلیک شده باشد و اصولاً قفل برخى از مغازهها به وسیله گلوله مأمورین باز گردیده است که آثار آن باقى است.
از طرف دیگر مأمورین که روز قبل از پایین آوردن مجسمهها عصبانى و ناراحت بودهاند و روزهاى بعد نهایت شدت عمل را نشان دادهاند و پس از به راه افتادن تظاهرات موافقین مأمورین در سر چهارراهها جلوى کلیه اتومبیلها را گرفته و آنها را وادار به الصاق تمثال اعلیحضرت و در صورت نداشتن، الصاق یک قطعه اسکناس ـ روشن نمودن چراغها و گذاشتن دو کلینکس روى برف پاکنها به علامت شادمانى میکردهاند. کمتر اصفهانى است که در آن دو روز مواجه با این صحنه نشده باشد؛ حتى اتومبیل اشخاص سرشناسى چون آقاى استاندار، رئیس دانشگاه و رئیس دادگسترى و حتى دادستان دادگاه نظامى که خود ایشان با یونیفرم ارتشى در آن بودهاند متوقف و وادار به اعمال فوق میگردیدهاند، بدیهى است که با کوچکترین مقاومت یا اهمالى سرنشینان اتومبیل مورد ضرب و شتم مأمورین قرار میگرفتهاند و حوادثى به این شرح اتفاق افتاده است:
1ـ برابر اعلام دادستان استان در روز 21 / 9 / 1357 یک اتومبیل که در خیابان مدرسى با چهار سرنشین در حال عبور بوده توسط مأمورین متوقف و وادار به دادن شعار زنده باد شاه میگردند و پس از دور شدن چون یکى از سرنشینان اتومبیل به نام ارفعى که پیرمرد 70 ساله و مبتلا به صرع بوده از دادن شعار خوددارى نموده است، اتومبیل از عقب مورد شلیک گلوله قرار میگیرد. در این واقعه پیر مرد کشته و سه نفر زخمى میگردند، این واقعه توسط سرکار سرگرد فروغى افسر گروه توپخانه اصفهان نیز تأیید و اعلام نمود که یکى از سرنشینان اتومبیل مذکور دیپلم وظیفه صانعىفر بوده و مسئول تیراندازى مأمور فرماندار نظامى سرگرد صابونى به اتفاق چند سرباز بودهاند.
2ـ براثر شایعات یک پیکان کرمى رنگ با دو سرنشین با لباس سویل اعمالى به شرح زیر انجام دادهاند:
اولاً ـ پیکان مذکور بعضى از مخالفین فعال را مورد شناسایى و آنها را در مواقع مناسب ترور نموده است ـ این اشخاص جزء افرادى هستند که بعداً تحت عنوان تلفات حوادث اخیر اصفهان از آنها نام برده خواهد شد ولى تأیید و تکذیب این امر قبل از انجام تحقیقات دقیق قضائى ممکن نیست فعلاً مطلب در حد شایعه است.
ثانیاً ـ برابر اظهارات عدهاى و نیز آقاى دکتر طوسى ریاست دانشگاه اصفهان پس از آنکه بر اثر حوادث روز 21 آذر ماه عدهاى مجروح در بیمارستان بسترى میشوند تعداد زیادى از مردم براى اهداء خون به بانک خون مراجعه مینمایند با توجه به اینکه گنجایش کوچه و بانک خون محدود بوده است از مردم خواسته میشود که به نوبت و با نظم مراجعه نمایند. در ساعت 5 / 9 صبح روز 22 / 9 / 1357 پیکان مورد بحث در جلوى صف مراجعین اهداء خون متوقف و دو نفر از آن خارج شده و مردم را به مسلسل بسته و سپس از محل دور میشوند در این حادثه برابر اظهارات ایشان مجموعاً دو نفر بسترى و جراحى و 8 نفر دیگر سرپایى مداوا شدهاند.
3ـ در پنجاه قدمى بیمارستان: مسلسل مأمورین یک نفر را که بالاى بام شعار میداده مورد اصابت گلوله قرار میدهند که از بالا به پایین میافتد و پرسنل بیمارستان که شاهد آن بودهاند تحت تأثیر قرار گرفته و قصد خارج شدن و احیاناً حمله به مأمورین را داشتهاند که ریاست بیمارستان از خروج آنها جلوگیرى به عمل میآورد.
آمار تلفات و مجروحین:
یکى از مأموریتهاى مشکل این هیئت جمعآورى اطلاعات دقیق و صحیح از آمار تلفات و مجروحین این حوادث بوده است. علت این امر این است که بیمارستانها قانوناً موظف هستند آمار اسامى کسانی که در حوادث مقتول و مجروح میگردند به مأمورین انتظامى گزارش نمایند. بنابر این کسانی که براثر تیراندازیها مجروح گردیدهاند به منظور عدم شناسایى و مزاحمتهاى بعدى ناشى از آن بلافاصله شخصاً یا به وسیله دیگران از صحنه خارج و اغلب از مراجعه به بیمارستان شهر خوددارى نموده و به پزشکان خصوصى مورد اطمینان مراجعه مینمودهاند. همچنین شایع است بعضى از کشته شدگان بدون اعلام به پزشکى قانونى و اخذ جواز دفن به وسیله نزدیکان در منازل و مساجد و باغات اطراف شهر مدفون گردیدهاند.
از نظر مقامات انتظامى آمار تلفات در این روز از چند نفر تجاوز نمىنماید (برابر اظهارات فرماندار نظامى یک یا دو نفر)
پزشکى قانونى و دادگسترى اصفهان در 19 مورد جواز دفن صادر و پرونده تشکیل داده است. برابر اعلام سازمان منطقهاى بهدارى و بهزیستى استان اصفهان آمار تلفات و مجروحین حوادث اخیر ناشى از تیر خوردگى بیمارستانهاى استان اصفهان به شرح زیر است:
نام بیمارستان؛ تلفات، مجروحین
ثریا؛ 6 نفر، 112 نفر. (برابر اظهارنظر دکتر طوسى 128 نفر).
عسکریه؛ 12 نفر، 92 نفر.
حجتیه؛ 2 نفر، 8 نفر.
مسیحى؛ 2 نفر.
جرجانى؛ 1 نفر، 3 نفر.
فروغى ابرین؛ 3 نفر.
رضا پهلوى؛ 4 نفر، 13 نفر.
[مجموعاً] 25 نفر، 223 نفر.
نکتهاى که در اینجا لازم به توضیح است که با بررسى صورتجلسات معاینه جسد تنظیم شده از طرف پزشکى قانونى اصفهان ملاحظه میگردد که در بعضى موارد محل ورود گلوله به بدن یا جمجمه مقتولین از پشت بوده است و از نظر پزشکى قانونى برخورد گلوله به این صورت مىتواند دلیل این حقیقت باشد که مقتول پشت به مأمورین و احتمالاً در حال فرار و دور شدن از آنها بوده و نه حمله و تعرض به آنها.
قبل از اتمام گزارش مربوط به حوادث اخیر اصفهان و علل ناشى از آن و ارائه پیشنهادات، هیئت خود را موظف به دو توضیح دیگر میداند:
1ـ آنچه مورد تأیید و تأسف هیئت قرار گرفته عدم همآهنگى و همکارى و تبادل اطلاعات و سوابق میان ادارات و مقامات دولتى و انتظامى است به طوری که هر یک از این مقامات داراى اطلاعات و سوابقى درباره حوادث و علل ناشى از آنها میباشند که مقامات مسئول ادارات دیگر از وجود آن بىاطلاع هستند.
2ـ به طوری که از طرف طبقات مختلف شهر و همچنین بعضى از مقامات مسئول به این هیئت اعلام نمودهاند رفتار غیرانسانى بعضى از مأمورین ساواک در سالهاى گذشته هنگام بازجویىها و گرفتن افراد و اعمال انواع شکنجهها جسمى و روحى که این هیئت از انعکاس آنها در گزارش رسمى خود شرم دارد یکى از علل عمده نارضایتىهاى مردم اصفهان و حوادث ناشى از آن بوده است. بعضى از مقامات مسئول چندین مورد شکنجه منتهى به نقض دائمى عضو (کورى مطلق ـ شکستن اعضاء بدن ـ در آوردن بیضه و غیره) را به این هیئت اعلام داشتهاند. به قرار اطلاع مسئول اصلى این نوع شکنجهها شخصى به نام نادریان و پنج مأمور دیگر هستند. آیتالله خادمى رهبر مخالفین اظهار داشت: به تیمسار ارتشبد ازهارى از جانب من بگویید: «اگر تیمسار نصیرى را عوض کردید ولى عوامل او هنوز اینجا هستند.»
تأیید این اعمال غیرانسانى مستلزم تحقیقات به وسیله مقامات قضائى میباشد.
پیشنهادات و ارائه راه حل:
1ـ لغو حکومت نظامى در اصفهان تابع سیاست کلى مملکت و صلاحدید دولت است ولى مقامات محلى معتقدند که لغو آن در اصفهان نمىتواند تأثیر زیادى در آرامى و یا ناآرامى شهر داشته باشد. مع ذالک چون مردم اصفهان با حوادثی که در زمان حکومت نظامى در اصفهان رخ داده و نیز خشونتهایی که در بعضى مواقع اعمال و مقدمتاً به آنها اشاره شده اصولاً نسبت به حکومت نظامى حساس شدهاند و به علاوه ایجاد امنیت و آرامش وسیله مأمورین شهربانى و ژاندارمرى با استعانت از عوامل نظامى میسر است و در استانهایى از قبیل کرمانشاهان و کردستان از همین رویه استفاده میشود. لذا هیئت معتقد است که در صورت تصویب نسبت به لغو حکومت نظامى اقدام لازم به عمل آورند.
2ـ آزادى روحانى طاهرى که در شهر اصفهان از احترام خاص برخوردار است مىتواند بزرگترین عامل در آرام نمودن مردم و نشان دادن حسن نیت دولت باشد به خصوص که طرفداران وى حاضر به تعهد هستند که وى را دور از اجتماع و حتى خارج از شهر اصفهان نگهدارى نمایند تا مزاحمتى از آزادى وى براى دولت به وجود نیاید.
3 ـ تغییر سمت تیمسار سرلشکر ناجى که اهالى اصفهان وی را مسئول کلیه حوادث بعد از اعلام حکومت نظامى میدانند مورد نظر و توجه هیئت بوده که با عمل شدن تغییر سمت موضوع منتفى است.
4 ـ تیمسار تقوى که مدت چهارده سال است سمت ریاست ساواک اصفهان را عهدهدار است و مردم وی را مسئول کلیه شکنجههاى اعمال شده از طرف ساواک در این مدت میدانند، تعویض وى نیز مىتواند وسیلهاى براى جلب رضایت مردم قرار گیرد. به علاوه طول خدمت هر مأمور در هر مقام در محلى مشکلات و معضلاتى پى آمد دارد و از این جهت مصلحت است و تعدادى از عوامل امنیتى وى تعویض گردند. ضمناً مقامات قضایی ذیصلاح نسبت به اعمال مأمورینى که در مظان اتهام هستند رسیدگى و اظهار نظر نمایند.[9]
5ـ شهربانى اصفهان در حال حاضر بدون ریاست است و تیمسار سرتیپ شیرانى در سمت قائم مقامى امور مربوط به شهربانى اصفهان را انجام میدهد، پیشنهاد میگردد که هر چه زودتر ضمن تقویت کادر شهربانى یک ریاست شهربانى انتخاب و اعزام گردد. مردم نسبت به تیمسار مصطفائى رئیس شهربانى سابق این شهر اعتماد و اطمینان خاص دارند و حتى مخالفین اظهار نظر نمودند که اگر تیمسار مصطفائى در اثر مریضى از اصفهان نرفته بود حوادث اصفهان به وجود نیامده و در این شهر و در تعقیب آن در سایر شهرهاى ایران حکومت نظامى اعلام نمیشد.
6ـ پیشنهاد میگردد که از طرف دولت به کلیه فرمانداران نظامى ابلاغ گردد که مأمورین را موظف سازند در هر مورد که برخوردى با مردم دارند و منجر به کشته یا زخمى شدن عدهاى میگردد، نسبت به چگونگى حادثه و شرایط آن صورتجلسه تنظیم و پرونده قضایى تشکیل دهند تا مأمورین قضایى بعداً بتوانند نسبت با اعمال مأمورین و بىگناهى یا تخلف آنها اظهار نظر قضایی بنمایند.
7ـ با توجه به این که عدهاى در اصفهان و نجفآباد زخمى هستند و از ترس مزاحمتهاى بعدى در منازل نگهدارى میشوند ضرورت دارد با دور نگهداشتن سازمانهاى پزشکى و درمانى از مسئولیت مداوا و درمان تیرخوردگان موجبات معالجه این عده فراهم گردد و به اولیاء امور و متصدیان ذیربط در این خصوص دستور لازم داده شود.
ضمناً اضافه مینماید که چون بازداشت دو نفر به نام دکتر ایزدى صاحب داروخانه معاون اداره آموزش و پروش و بانو موحدى (ناظمه فنى بیمارستان شیر و خورشید این شهر) آثار نامطلوبى در جامعه پزشکى اصفهان گذاشته بود و موجب گردهمایى و اعلام قطعنامهاى از طرف آنها گردیده بود. این هیئت در محل با تماس با مأمورین قضایى موجبات تبدیل قرار تأمین و در نتیجه استخلاص فورى و موقت آنها را فراهم نمود و این امر در آرام نمودن کادر پزشکى و پرسنل بیمارستانها و حتى در سطح مردم اصفهان تأثیر و انعکاس بسزایى داشت.
8 ـ آن دسته از مأمورین فرماندار نظامى که روزهاى بعد از عاشورا مرتکب قتل و ضرب و جرح و تخریب برخلاف ضوابط قانونى شدهاند و در تلگرام جناب آقاى نواب صفا نماینده مجلس به این موضوع اشاره شده تحت تعقیب قرار گیرند.
ب ـ گزارش هیئت اعزامى درباره حوادث نجفآباد
1ـ شرح وقایع
[در] مقدمه باید اشاره کرد که طبق اظهارات مأمورین و مطلعین محلى شهر مذهبى نجفآباد اصولاً ستاد عملیات طرفداران حضرت آیتالله خمینى شناخته شده؛ 75% مردم طرفدار این آیتالله و به اعتبار دیگر مقلدند. سه هزار نفر بهائى در نجفآباد زندگى میکنند. گفته میشود تعداد قلیلى کمونیست در نجفآباد وجود دارند که قبل از وقایع اخیر حتى با پرچم سرخ تظاهراتى انجام دادهاند. قبل از روزهاى تاسوعا و عاشورا حادثه مهمى در نجفآباد با وجود تمام تعصبات رخ نداده فقط یک دختر بچه و یک جوان در تظاهرات کشته شدند. مجسمه را قبل از ظهر عاشورا تقریباً حدود ساعت 30 / 10 پایین کشیدهاند. پس از آن که مجسمه پایین آورده شد، شهود عینى حدود 70 یا 80 نفر جوان در سنین 20 تا 30 سال در اطراف مجسمه مشاهده کردهاند. در این موقع اهالى نجفآباد حدود سى هزار نفر بمنظور برگزارى نماز روز عاشورا[10] در مزار (قبر آقا) بودهاند و با برنامه معین قاعدتاً بایستى ساعت 5 / 3 بعدازظهر مراجعت میکردند.
مأمورین شهربانى از برداشتن مجسمه تا پایان وقوع حادثه اظهار بىاطلاعى میکردهاند. غیر از برداشتن مجسمه در روز عاشورا حادثه دیگرى به وقوع نپیوسته.
روزهاى 21 و 22 سهشنبه و چهارشنبه آتشسوزیها و قتلها که بعداً به آنها اشاره میشود صورت گرفته.
آقاى درگاهى فرماندار نجفآباد غروب روز 22 / 9 / 1357 به اصرار اهالى و مراجعین که شهر و مردم را در معرض نابودى مىدیدهاند، خود را به شهربانى رسانده و از جناب سرگرد حسنزاده تقاضا کرده است که تیراندازى را قطع نمایند تا مردم بتوانند جنازهها را جمعآورى و آتش را خاموش نمایند. در مدت 48 ساعت موقعیت و وضعیت طورى بوده که قدرت حرکت و انجام وظیفه عادى براى فرماندارى و سایر مأمورین وجود نداشته، تنها یک فقره گزارش بسیار مجمل چند خطى در تاریخ 26 / 9 / 1357 از شهربانى به فرماندارى داده شده، شهردارى نجفآباد [به علت] خرابى آمبولانس و آتشنشانى قادر به اطفاء حریق نبوده از کشیک استاندارى هم استمداد شده پاسخ دادهاند که وسیلهاى براى خاموش کردن آتش وجود ندارد که به نجفآباد فرستاده شود. از معاینه محلهاى آتش گرفته و آثار باقیمانده چنین برمیآید که مغازهها و دکاکین تا زمان حضور مأمورین انتظامى تحت فرماندهى سرکار سرگرد حسنزاده و سرکار سرگرد ذوالفقارى در معابر و کوچهها در حال سوختن بوده است. آقایان حسنزاده و ذوالفقارى در روزهاى 21 و 22 مشترکاً و متفقاً شهربانى نجفآباد را اداره کردهاند.
سرکار سرگرد حسنزاده توضیح میدهد که «به دستور تیمسار معاون شهربانى ساعت 12 روز 21 / 9 / 1357 در معیت سرکار سرهنگ بهى معاون اداره شهربانى و سرکار سرگرد ظهیرى رئیس اطلاعات و 15 نفر مأمور مسلح به نجفآباد رفته. پس از ورود به شهربانى نجفآباد مشاهده شد که مأمورین شهربانى نجفآباد در حیاط جمع و گریه میکنند و رئیس شهربانى سرگرد ذوالفقارى در بالا خوابیده است. قبلاً منزل رئیس شهربانى و منزل استوار جمشیدیان را آتش زده بودند. خانم یکى از مأمورین کتک خورده بود و پایش شکسته است. مأمورین میگفتند ما تأمین نداریم. در این ضمن صداى مردم از خیابان میرسید و شعارهاى ضد ملى میدادند. سرهنگ بهى دستور داد با واحد اعزامى از اصفهان از اغتشاش جلوگیرى شود. اهالى وسط میدان نزدیک شهربانى در خیابان شاه و مسجد داخل میدان شعار میدادند و به تذکرات بلندگو اعتنا نکردند و در عوض فحش دادند، از روى پشت بامها حدود پانزده بطرى آتشزا به طرف مأمورین پرتاب گردید. از پس و پیش مأمورین در محاصره قرار گرفتند.
مردم شروع کردند به کتک زدن و حلقه محاصره را تنگ نمودن چون صد در صد یقین بوده که قصد کشتن مأمورین و گرفتن اسلحه در بین است. اجباراً تیراندازى هوایی صورت گرفت از ساعت 2 تا 5 بعدازظهر درگیرى وجود داشت. شلوغى و ازدحام تا ساعت 11 به طول انجامید در این موقع برقها خاموش بود و دو سه مغازه آتش زده شد، آتشسوزیها به منظور ارعاب موافقین وغافلگیرى مأمورین انجام پذیرفت.
ساعت 9 صبح روز بعد که باز تظاهرات مردم شروع شده مأمورین براى ایجاد آرامش از محل استقرار خارج شدند و در این موقع خبر دادند که حدود 20 هزار نفر از دهات بالاى نجفآباد شهرستان داران دهات امیرآباد، یزدان شهر فیروزآبادِ کَرْوَن در حالی که تمثال شاهنشاه را در دست دارند به طرف نجفآباد میآیند و میخواهند شعارهاى میهنى بدهند. این عده وقتى که به داخل شهر رسیدند مواجه شدند با پرتاب موزائیک شکسته و بطرى آتشزا از طرف مخالفین. بین مخالفین و موافقین درگیرى شدیدى ایجاد شد چند نفر از موافقین زخمى شده و تعدادى از اتومبیلهاى آنان به آتش کشیده شد. تعدادى مغازه را مخالفین براى متهم ساختن موافقین آتش زدند. مأمورین دیدند وضع بدتر میشود. موافقین را راهنمایى کردند که از شهر خارج شوند. شایع است چهار نفر نوجوانان از دسته موافقین که عقب ماندهاند یکى کشته و سه نفر مفقودالاثر شدند.
در روز 23 / 9 / 1357 برابر اعلامیه نخستوزیرى تصمیم گرفته شد مخالفین دستگیر شوند در این روز آقاى نواب صفا نماینده مجلس در منزل آقاى حسن رضوى مسئول تهیه مینوت شعارهاى مضره دیده شده و در خیابان در مقابل جماعت مطالب تحریک آمیز بیان نموده است.
تعداد مقتولین و مصدومین از جهت غیرعادى بودن وضع مشخص نمیباشد. تیر خوردهها وسیله بستگانشان از معرکه خارج شدند.
موضوع بازداشت آقاى متین دفترى و آقاى کاشف معاون بازرسى دادگسترى و سایر همراهان صحت ندارد. همان روز که به شهربانى تشریف آوردند اطلاع داده بودند که آقایان بنىاحمد و دکتر سنجابى و پزشکپور محرمانه براى بازدید نجفآباد و مصاحبه با مخالفین وارد شهر شده و نوار ضبط مینمایند. ساعت 3 بعدازظهر خبر دادند که چند نفر در بیمارستان شیر و خورشید سرخ مشغول بازدید و مصاحبه با اشخاصى هستند به این تصور که آقایان مخالفان هستند.
به سرپاسبان طاهرى و یک مأمور دیگر دستور داده شد به بیمارستان بروند و موضوع را بررسى نمایند که این دو مأمور با چهار نفر که یکى خارجى بود مراجعت کردند. آقایان نیم ساعت در شهربانى نشسته و چایی خوردند و به اتفاق آنها به دادگاه بخش رفتیم مسئله بازداشت واقعیت ندارد و همچنین مسائل ورود مأمورین به داخل منازل اشخاص و شرکت آنان در تظاهرات صحیح نمیباشد.»
خلاصه اظهارات آقاى نیلىپور رئیس دادگاه بخش نجفآباد این است که «انجام وظیفه سرکار سرگرد ذوالفقارى با خشونت توأم بوده، مردم نجفآباد نسبت به آقاى ذوالفقارى کینه شدیدى پیدا کردهاند.
چنانچه اتومبیل و خانه سرگرد ذوالفقارى مورد تخریب و آتشسوزى واقع شده در این خصوص به لحاظ عدم شکایت پروندهاى در دادگاه بخش تشکیل نگردیده است. تخریب و آتشسوزى و قتل و جرح بعد از عاشورا عکسالعملهایی از گذشته و ناشى از وجود خصومت فیمابین بوده. نجفآباد تنها شهرى است که تخریب و آتشسوزى به وسیله مأمورین انتظامى صورت گرفته است. روز سهشنبه صداى تیر بلند شده، تحقیق کردم، گفتند: رئیس شهربانى لباس نظامى پوشیده و مشغول کشتار و تخریب و آتش زدن است. به خود رئیس دادگاه روز پنجشنبه 23 / 9 / 1357 تلفنى گفته دادگاه را به آتش میکشیم و شما را هم میکشیم.
آقاى کاشف معاون بازرسى دادگسترى را مأمورین به شهربانى برده و بازداشت کردند. از حوادث فقط قتل راننده شهردارى به دادگاه اعلام شد.
در امتناع و خوددارى از شکایت، استدلال مردم این است که تعقیب مشکلات دیگرى پى آمد دارد. در روزهاى 21 و 22 / 9 صداى تیر و انفجار به قدرى بود که مجال تفکر و تعمق براى کسى باقى نمیگذارد.
خشونت و دنبالهروى سرگرد حسنزاده کمتر از اولى نبوده ایشان هم در مدت بسیار کوتاهى تغییر مأموریت داده طبق اعلام جمعیت شیر و خورشید سرخ به شرح فهرستهاى ضمیمه در شهر نجفآباد قبل از عاشورا 3 نفر و بعد از عاشورا 33 نفر به قتل رسیدهاند. 9 نفر به علت جراحات شدید تحت عمل جراحى قرار گرفتند، 6 نفر که ضربات بسیار شدیدى داشتهاند به اصفهان اعزام و 56 نفر زخمى و سرپایى معالجه شدهاند.
مطابق اظهارات مطلعین و معایناتى که انجام گرفته حدود 135 مغازه و مؤسسه و 19 خانه مسکونى غارت و به آتش کشیده شده و بعضىها به کلى منهدم گردیده است. خلاصه اظهارات خانم موحدى ناظمه فنى بیمارستان شیر و خورشید را که واجد اهمیت است و به روشن شدن حوادث کمک میکند به شرح آتى انعکاس میدهد:
«یکسال است در این بیمارستان کار میکنم. قبلاً بیمارستان سر و سامانى نداشت به طوری که بیشتر به طویله شبیه بود. سعى شده که به کمک آقاى سنجابى مدیرعامل شیر و خورشید و دیگران بهبودى در وضع بیمارستان ایجاد شود. از کم کارى و دزدى جلوگیرى به عمل آید. به من تهمت زدند و قصد داشتند حیثیت مرا لکهدار نمایند. خانم دکتر زندى که پزشک است کمکارى را به حد اعلا رسانده بود در یکسال 9 ماه آن را کار نمیکرد.
خانم فریدنى بهیار که شوهرش گروهبان است از زیر کار در میرفت. روز عاشورا یک مریض سوختگى که قبلاً در بیمارستان رضا پهلوى بسترى بوده در بیمارستان خواباندیم در آن روز مریض سوختگى دیگرى هم در بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت. روز بعد تیراندازى شروع شد. مرتب تیرخورده به بیمارستان میآوردند. یک درجهدار و چند پاسبان به بیمارستان آمدند. خواستم به مقتضاى وظیفه مخالفت به عمل آورم با فحاشى آنها مواجه شدم.
خانم دیگرى به نام ربانى که شوهرش افسر ارتش است در بیمارستان بهیار است. غیبتش را و کتککارى بچهاى را تذکر دادم. جواب داد: شوهرم گفته نجفآبادیها خائن هستند به آنها کمک نکنید. به علت زیادى تیر خورده به جراح نیازمند بودیم از دکترهاى شهر کمک خواستیم. شخصاً به دنبال دکتر ابوترابى به مطبش رفتم مشغول معالجه مریضى بود که گفتند میمیرد.
دکتر را به بیمارستان آوردم. در ساعت 9 شب بیمارستان مورد حمله قرار گرفت هرکس به گوشهاى فرار میکرد. سرگرد حسنزاده به سردستگى عدهاى وارد بیمارستان شدند. عدهاى بر اثر تیراندازى و ممانعت مأمورین از معالجه و به علت خونریزى شدید مردند. صحنه را در عالم رؤیا فرض میکردم. داد زدم چه دستگاهى است که براى معالجه آزادى نیست. سرگرد گفت دستور از بالا دارم!
مردم مرتب کمک میخواستند. با آقاى دکتر ابوترابى به کمک شتافتیم و چند زخمى در شهر جمع کردیم به عدهاى کمک فورى میشد. فردا تلفن تهدید آمیزى به من شد. گفتند: خانهات را آتش میزنیم، جانت در مخاطره است. خدایا دستگاهى و مرجعى براى کمک نداشتم. وقتی که با دکتر ابوترابى به خانهاش رفتم دیدم خانهاش را خراب کردند. فردا بعدازظهر به بیمارستان رفتم باز هم تیراندازى ادامه داشت. چند زخمى از اهالى قریه تیران جمعآورى شد. همهاش در تکاپوى نجات مصدومین و مجروحین (از هر دسته) بودیم.
روز جمعه که به بیمارستان رفتم تا وضع بیمارستان را چک کنم، دیدم سرگرد حسنزاده آنجا است. گفت: به شهربانى میبرمت و به تو تجاوز میکنم. اتهاماتى به من زد. گفت: اعلامیه پخش کردهاى، در پایین آوردن مجسمه دخالت داشتهاى. گفت: فاحشه، پروندهاى برایت بسازم که تا ابد در زندان باشى. به خدا متوسل شدم. مطلبى نوشت، گفت: امضاء کنم. جواب دادم: امضاء نمیکنم. مرا به دیوار چسباند و به من نزدیک شده و گفت به تو تجاوز میکنم. سرپاسبان طاهرى که آنجا بود اظهار داشت: بعد هم نوبت من است. ترسیدم و جواب دادم: هر چه میخواهى امضاء میکنم. نمیدانم چه نوشتهاند. بسیار ناراحت بودم. گفتم: حیف این لباس که بر تن شما است. شب را تا صبح در شهربانى گذراندم. فردا صبح سرپاسبان چند نفر افراد آبرومند که میگفتند دکتر متین دفترى و رفقایش هستند به شهربانى آورد به آنها بىحرمتى و فحاشى زیاد کردند. اگر دستگاهى باشد و به این جنایات برسد جاى امیدوارى است. واقعاً این وضع درست و پسندیده است فکرى به حال مردم بکنند.»
در موقع مراجعه هیئت به بیمارستان شیر و خورشید پزشکى به نام آقاى دکتر صابرعلى اظهار نمود: نمیدانم مصونیت دارم مطالبى در اختیارتان بگذارم:
«نِرسى به نام خانم موحدى بازداشت گردید که علت بازداشت او معلوم نیست. این خانم نقطه ضعفى ندارد جز اینکه فعال و وظیفه شناس است. کارمندان بیمارستان و اطباء از این موضوع ناراحت هستند. در شهر نجفآباد دو روز تیراندازى بود. حوادث در حدى بود که امکان انجام وظیفه عادى و تهیه آمار وجود نداشت. بر اثر هجوم مأمورین پلیس به بیمارستان، مجروحین و مصدومین زیاد بودند. مأمورین انتظامى با لباس و بىلباس فرم وارد بیمارستان شدند. یکى از مصدومین را که تیرخورده بود زیر لگد انداختند. به آنها تذکر داده شد: اینجا بیمارستان است. اسلحه نشان دادند در همان روز یک مصدوم را در بیمارستان به گلوله بستند و کشتند. یکى از مأمورین در بیمارستان عربده میکشید و میگفت: کدام پزشک زن قحبه است که قدرت داشته باشد تیرخورده خائن را معالجه کند. صبح روز چهارشنبه باز هم بیمارستان در محاصره پلیس قرار گرفت و حوادثى به وقوع پیوست که دیگران به موقع اعلام کردهاند.»
از نظر وقوف به کنه مطلب و کیفیت تخریب و آتش سوزى تعدادى از مغازهها و خانهها که در محلهاى گوناگون و مشخص و دور از یکدیگر به آتش کشیده و یا تخریب شده است مورد بازدید هیئت قرار گرفت که چگونگى تخریب و آتش سوزى بعضى از خانهها اجمالاً منعکس میشود. ضمناً لازم به توضیح است که از وضعیت و پراکندگى محلهاى ویران شده چنین استنباط میشود که این اقدام با برنامه پیشبینى شده انجام گرفته است.
منزل دکتر ابوترابى جراح:
در آهنى این خانه گلوله باران شده، آثار 5 گلوله روى قفل و درب مشاهده گردید. در اتاق پانسمان لوازم جراحى و پزشکى خراب شده روى تختِ عمل، لباس و کفش خون آلود به چشم میخورد. روى دیوار این شعار نوشته بود: «این است قدردانى مأمورین مزدور از طبیبان وظیفهشناس» شعارهاى تند و زننده دیگرى هم بر در و دیوار خانه نوشته بودند. اموال و اثاثیه این خانه به کلى منهدم و تقریباً در تمام اتاق آثار گلوله وجود دارد. در تخریب و انهدام چنان دقتى به کار رفته که یک شیئى سالم در خانه باقى نمانده هیچ جاى خانه از تخریب مصون نمانده شعار جالب در این خانه این بود: «به نُچ نُچ اکتفا نکنید بپاخیزید» (قاتلوا ائمه الکفر) در حضور هیئت جوانى نوشت: «این است فضاى گشاد سیاسى»
خانه آقاى حاج یدالله اسمعیلى:
در و پنجره و وسائل و اثاثیه خانه به کلى منهدم شده است. بر در و دیوار این خانه شعارهاى بسیار تند مشاهده میشود از این قبیل: «وارد تمدن بزرگ، کورش بخواب، در راه تمدن با قتل عام مردم، نابود باد این تمدنِ از پول ملت براى قتل عام» در این خانه آثار دهها گلوله مشاهده میشود.
خانه حاج محمد انتظارى:
اموال و اثاثیه و اتومبیل در این خانه تخریب و به آتش کشیده شده است. حاضرین و تماشاچیان میگفتند سرگرد ذوالفقارى و درجهداران طاهرى، جمشیدى، قدیریان، کاظمى، نورى، توکلى، بنىالهى و باقرى عامل آتش سوزى و تخریب بودهاند. این خانه هم فعلاً به صورت نمایشگاه شعار دایر است.
خانه دکتر ایزدى معاون اداره آموزش و پرورش نجفآباد:
تقریباً کلیه اثاثیه و لوازم خانه خراب و آتش زده شده، اتومبیل سوخته و از حَیِّز انتفاع خارج است. آقاى حسن ایزدى و سایر طبیبان اظهار میدارند: آقاى محمد ذوالفقارى رئیس شهربانى در تخریب و انهدام لوازم این خانه سردسته مهاجمین بوده است. انبوهى شعار مخالف بر در و دیوار این خانه وسیله تماشاگران نقش بسته است.
خانه حاج اکبر ایزدى خبرنگار کیهان:
بر در آهنى نوشته شده: «دروازه تمدن بزرگ» در این خانه شیئى از شعله آتش مصون نمانده خانه به طور کلى به آتش کشیده شده است. تابلو و شعرى بر روى کاغذ در مدح على علیهالسلام تنظیم و نوشته شده و بر دیوار آتش گرفته نصب است که طعمه حریق نشده و تماشاچیان به عنوان معجزه به آن مینگرند.
آقاى ایزدى میگوید: تفنگ اول را آقاى سرگرد ذوالفقارى خالى کرده، با وجود دوستى فیمابین و داشتن روابط خانوادگى این تجاوز سبعانه مایه حیرت است. ادعاى خسارتى ندارد میخواهد بداند که یک دوست تحت چه شرایطى مبادرت به این کار نموده است.
منزل حاج عباس ایزدى واعظ هم از جمله خانههایى است که مورد تخریب و آتش سوزى قرار گرفته، داروخانههاى صابرى و ایزدى منفجر گردیده. نکته جالب این است که از خانهها چیزى سرقت و غارت نشده تعدادى زیاد از مغازهها مورد نهب و غارت قرار گرفته و خالى از کالا است در بعضى مغازهها مقدارى کالا سوخته و درهم ریخته به چشم میخورد.
تخریب و آتش سوزى با کیفیت و کمیت قابل توجه و به حدى زننده است که متأسفانه به جاى آثار زیباى تاریخى اصفهان موجب جلب توریست شده، میگویند فیلم خرابیها و آتشسوزیها در اروپا نمایش درآمد. مقامات محلى نیز این نکته را تأیید میکنند.
2ـ عوامل وقوع حوادث
در مورد پایین آوردن مجسمه گرچه با شواهد و قرائن موجود این نکته ثابت است که افراد عادى و به اصطلاح مخالفین در پایین آوردن مجسمه عاملیت داشتهاند ولى با توجه به توضیحاتى از منابع مختلف اخذ شده چنین استنباط میشود که مأمورین انتظامى با وجود دستور دولت مبنى بر مراقبت از مراکز و محلهاى مهم و حساس و اولویتى که حفاظت مجسمه داشته در انجام وظیفه قانونى خود قصور ورزیدهاند. با این وصف دو عامل در بروز این حادثه تأثیر داشت: طرز تلقى و قصد مخربین و وظیفه نشناسى مأمورین انتظامى.
در مسئله قتل و غارت و آتش سوزى روزهاى 21 و 22 / 9 / 157 عوامل مؤثر عبارتند از:
1ـ تداوم تظاهراتى که در نجفآباد از مدتها قبل در مقام طرفداران از آیتالله خمینى وجود داشته و این تظاهرات بلاتردید توأم با شعارهاى تند علیه مقامات مملکت بوده و برخوردهایى هم با مأمورین انتظامى در برداشته که متدرجاً یک حالت خشم و عصبانیت در مأمورین که گوششان با نواهاى مخالف آزرده شد به وجود آورده تا حدى که آمادگى براى مقابله و خشونت پیدا کردهاند.
2ـ ایجاد خصومت و غرض شخصى در سرگرد ذوالفقارى بر اثر آتش گرفتن خانه و اتومبیل وى و تأثیر این کینه در افراد زیر دست و مرئوس.
3 ـ برخورد و تصادم بین ساکنین امیرآباد، یزدان شهر، فیروزآباد و غیره که شعارهاى ملى و میهنى میدادهاند و طبیعى است که از حمایت مأمورین برخوردار بودهاند. از یک طرف و اهالى نجفآباد (طرفداران آیتالله خمینى) از طرف دیگر که لابداً در روزهاى 21 و 22 / 9 / 1357 حالت تدافعى داشتهاند.
4 ـ خشونت بیمورد سرکاران سرگرد ذوالفقارى و سرگرد حسنزاده که در روزهاى 21 و 22 / 9 / 1357 متفقاً در نجفآباد انجام وظیفه میکردهاند و از اظهارات سرکار سرگرد حسنزاده تلویحاً استنباط میشود که ایشان و افراد زیر دست او در داخل خیابانها و میدانهاى شهر و سرکار سرگرد ذوالفقارى و مأمورین شهربانى نجفآباد در کوچهها عمل میکردهاند. قرینه قویه بر تأیید خشونت بیجا و بیمورد، انتقال سریع هر دو افسر نامبرده از نجفآباد است.
در حال حاضر سرکار سرهنگ ارجمند شهربانى نجفآباد را سرپرستى مینمایند.
پیشنهادات:
اینک با توجه به مراتب یاد شده و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال خاص حاکم بر منطقه که به طور تلویحى در مقدمه به آنها اشاره شده است هیئت پیشنهاد مینماید که در صورت تصویب مقرر فرمایید اقدامات زیر انجام پذیرد.
1ـ تعقیب کیفرى و تنبیه سرکار سرگرد ذوالفقارى و سرکار سرگرد حسنزاده، سرپاسبان کاظمى، سرپاسبان جمشیدى، استوار کیانى اسبانان، قدیریان، نورى، عبداللهى، توکلى و بنىالهى که با اعمال خشونت بیجا از حدود وظائف قانونى خود تجاوز و عدول کردهاند. همچنین تعقیب اشخاص عادى که در تخریب و آتش سوزى و غارت مداخله داشتهاند.
2ـ انتقال فورى درجهداران و پاسبانان نامبرده از شهربانى نجفآباد به محل دیگرى با صوابدید اولیاء شهربانى استان. در وضع فعلى با وقوع قتلها و آتشسوزیها و تخریبها که اهالى نجفآباد مأمورین شهربانى را مقصر فرض میکنند، امکان انجام وظیفه براى این مأمورین در نجفآباد موجود نیست. در هیچ شرایطى نمیتوانند وظیفه عادى و معمولى خود را انجام دهند.
3ـ تسریع در انجام بررسى قضایا و معاینات محلى و جمعآورى دلایل و مدارک مربوطه وسیله مقامات قضایى صالحه چه آن که افراد خسارت دیده بر حسب قاعده و معمول در مقام تأمین و جبران خسارت خود در انتظار اقدام میباشند و به گواهى رئیس دادگاه محل در این خصوص هنوز اقداماتى به عمل نیامده. به آقاى رئیس دادگسترى استان اصفهان از طرف هیئت تأکید شده که به قاضى ذیربط توصیه و تأکید نماید که به وظیفه خود در اسرع اوقات عمل کنند.
4ـ تسریع در بازدید محلهاى خسارت دیده وسیله کمیته تأمین خسارت استان که نتیجه اقدام مقامات قضایی و کمیته تأمین خسارت علاوه بر جلب رضایت خسارت دیدگان این خواهد بود که نمایشگاه شعار هرچه زودتر برچیده شود.
5 ـ در تظاهرات له و علیه که وسیله اهالى نجفآباد از یک طرف و ساکنین آبادیهاى بالاى نجفآباد امیرآباد، یزدان شهر، فیروزآباد، تیران و کرون از طرف دیگر در روزهاى 21 و 22 / 9 / 1357 صورت گرفته و تصادم بین این دو دسته بذر کینه و نفاقى بین افراد این دو گروه پاشیده شده و این آبستن حوادث سهمگینى است. هر روز شایع میشود که سر چند نفر بریده شده است، اقتضا دارد که تمهید مقدمات لازم موجبات آشتى طرفین و از طرف مقامات محلى و اولیاء ایشان فراهم گردد.
6ـ اعتبارى حدود 50 میلیون ریال به منظور رفع اختلال موجود در فعالیت اقتصادى و زندگى روزمره به نجفآباد تخصیص و حواله داده شود تا وسیله هیئتى مرکب از فرماندار و معتمدین محلى مورد وثوق به اقتضاى خسارات وارده و نیازمندیهاى فورى بین کسبه و خسارت دیدگان توزیع گردد.
7ـ در حال حاضر آنچه مسلم است ارتباط عادى مردم با مأمورین دولت و رؤساى ادارات قطع شده، جا دارد که جناب آقاى استاندار اصفهان جلسات توجیهى فورى با رؤساى ادارات شهرستان ترتیب داده و نیز رؤساى ادارات در حیطه وظائف خود به مقتضاى وظیفهای که بر عهده دارند در رفع سوء تفاهمات موجود اقدام لازم به عمل آوردند و وظیفهای که در این ممر بر عهده رؤساى شهربانى و ژاندارمرى قرار دارد از اولویت خاصى برخوردار خواهد بود.
به قرار اطلاع عدهاى از مصدومین و مجروحین حوادث روزهاى بعد از تاسوعا و عاشورا از ترس تعقیب در شرایط بسیار بدى بدون دوا و درمان در خانهها بسترى در حال اختفا به سر میبرند و غمانگیزتر اینکه تعدادى جسد بدون رعایت تشریفات قانونى در منازل و جاهاى دیگر موقتاً دفن شده که باید به گورستان انتقال داده شود. ضرورت دارد که به متصدیان ذیربط تکلیف شود که تسهیلات لازم را به نحوى که آقایان پزشکان ترس از معالجه نداشته باشند در امر معالجه مصدومین و تدفین قانونى و شرعى در گذشتگان فراهم آورند. باید اذعان داشت که کشتهشدگان [شدن] دو مصدوم در مطب آقاى دکتر ابوترابى موجب متوارى شدن پزشکان از نجفآباد و امتناع آنان از وظیفه پزشکى گردیده است.
با تقدیم احترام هیئت اعزامى به اصفهان و نجفآباد
دکتر مصطفى رضائى نماینده نخستوزیرى
ابوالحسن قائمى نماینده وزارت دادگسترى
شاهرخ جنابیان نماینده وزارت کشور
دکتر سرهنگ محمد اسمعیل افراسیابى نماینده وزارت جنگ
پینوشتها:
[1] . حقیقت، آغاز و پایان چماقداران در آبان و آذر سال 1357، همین سایت به نشانی: https: / / historydocuments.ir =2791
[2] . آیتالله طاهرى در دهم مرداد 1357 دستگیر شد. این حادثه پىآمدهاى بزرگى در شهر اصفهان پدید آورد. ر. ک: انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک، کتاب هشتم، ص 148 تا 157.
[3] . تحصن از همان روز دستگیرى آیتالله طاهرى یعنى دهم مرداد در خانه آیتالله خادمى شکل گرفت و ده روز ادامه داشت و در نهایت با تهدیدهاى مکرر ساواک با شکل خونینى پایان یافت. در پراکندن تحصن حداقل 5 تن شهید و هفت نفر دیگر زخمى شدند. ر. ک: کتاب هشتم، ص 338.
[4] . 1ـ 19 و 20 آذر ماه 1357.
[5] . نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب نوزدهم، ص 440 تا 445، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[6] . سخنرانى ناجى به شدت تهدیدآمیز بود. او وعید سرکوب داد. (یادواره نهضت اسلامى یا چهره انقلاب در اصفهان، ج 3، ص 76)
[7] . جای خالی به تاریخ مربوط به اصل سند است.
[8] . خط خوردگى مربوط به اصل سند است.
[9] . بندهاى 2، 3 و 4 عملاً اجرا مىشود.
[10] . بیستم آذر 1357، نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب نوزدهم، ص 446، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
رضا ناجی،فرمانده مرکز توپخانه و موشکهای اصفهان و فرمانده حکومت نظامی اصفهان در سال 1357
منبع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، ص 428 تا 453، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1386.