گذری بر انقلاب اسلامی در استان مازندران به روایت اسناد ساواک- (4)


17 فروردين 1399


آبان و آذر سال 1357

در آبان و آذر سال 1357 نفوذ رژیم به حداقل خود رسیده و عملاً اقتدار آن در میان مردم از بین رفته بود. در این زمان مردم در مواردی اداره انتظامات و حفظ اموال عمومی را بر عهده گرفته و عملاً نظارت نهادهای نظامی و امنیتی را مختل کرده بودند. در سند زیر کنترل برخی محلات بهشهر به وسیله نیروهای انقلابی گزارش شده است:

«از تاریخ 12 / 8 / 1357 شب‌ها عده‌ای از جوانان بهشهر در حالی که مسلح به چوب و چماق می‌باشند در محلات شهر پراکنده شده و به منظور جلوگیری از آتش‌سوزی تا صبح مراقبت می‌نمایند و اتومبیل‌ها را نیز بررسی و شناسایی می‌کنند...

نظریه: این امر به دستور شیخ احمد مصطفوی برای حفاظت از منازل و مساجد انجام پذیرفته و حتی قرار است از طریق نامبرده اتومبیل‌هایی نیز در اختیار جوانان یادشده برای گشت ‌گذاشته شود و حقوقی نیز دریافت نمایند.»[1]

در سند دیگری می‌بینیم که روحانیون استان مردم را برای مشارکت در حفظ امنیت شهر دعوت می‌کرده‌اند:

«شیخ محمدرضا روحانی‌نژاد در مقابل مسجد نصیرخان بهشهر بالای صندلی رفته و به تظاهرکنندگان اظهار می‌نماید: ای جوانان فیروز و شجاع هر کس می‌خواهد برای پاسداری از شهر در شب انجام وظیفه نماید اسم‌نویسی کند چون اگر شب پاسداری نگردد مأمورین شهربانی و ساواک می‌آیند و مغازه‌های شما را به آتش می‌کشند و یا به سرقت می‌برند.»[2]

در شهر بابل نیز نیروهای انقلابی در مقاطعی کنترل شهر را بر عهده گرفته و طرفداران رژیم را به شدت دچار هراس کرده بودند. به گزارش ساواک آنها از رانندگان می‌خواسته‌اند حمایت خود از امام خمینی(ره) را اعلام کنند.

«از ساعت 20:00 روز 11 / 8 / 1357 گروههای اخلالگر در معابر و تقاطع خیابانهای بابل مستقر و ضمن تهدید با سلاح سرد و گرم عابرین و رانندگان وسائط نقلیه را وادار به گفتن جملات مضرّه مرگ بر 66[شاه]، زنده باد خمینی می‌نموده‌اند و اضافه شده گویا اشیاء قیمتی و یا پول مسافرین را نیز اخذ می‌کرده‌اند که مأمورین انتظامی‌با استفاده از گاز اشک‌آور و تیراندازی هوائی از ساعت 22:00 به بعد آنها را متفرق و در نتیجه ساعت 22:35 500 نفر از اخلالگران به منظور ایجاد حریق و کشتار به کوی پلیس واقع در حوزه استحفاظی ژاندارمری بابل حمله که نیروی کمکی به عمل مزبور نیز اعزام و یک نفر از افراد وظیفه ژاندارمری در اثر اصابت گلوله مهاجمین به سنگ و کمانه‌نمودن سنگ مجروح و اخلالگران محل را ترک می‌نمایند. حدود ساعت 22:00 نیز... نفر از مأموران شهربانی بابل که در منازل خود در کوی پلیس استراحت می‌کرده‌اند با شنیدن صدای شلیک گلوله از منازل خود خارج و به سمت خیابان اصلی حرکت مشاهده می‌نمایند دو نفر چوب به دست در سه‌راهی جاده کمربندی متوقف و به محض مشاهده اتومبیل پیکان به جلو آن پریده و قصد متوقف نمودن آن را داشته‌اند که از داخل اتومبیل به سوی دو نفر مزبور شلیک یک نفر آنها مجروح و دیگری از محل متواری و سرنشین و سرنشینان اتومبیل نیز به حرکت خود ادامه می‌دهند. دونفر مأمورین شهربانی بابل بلافاصله شخص تیرخورده را با خود به بیمارستان بابل منتقل که در اثر خونریزی و اصابت گلوله فوت می‌نماید. متعاقباً عدّه‌ای از عناصر اخلالگر از موضوع مطّلع و به سمت بیمارستان هجوم آورده که دو نفر مأمورین شهربانی به منظور جلوگیری از هرگونه حادثه‌ای از دیوار مبادرت به فرار و مراجعه به شهربانی را می‌نمایند. »[3]    

اسناد ساواک در آبان ماه به وقایع مهمی از جمله شهادت دو نفر از اهالی بابل هنگام خلع سلاح یک مأمور شهربانی اشاره و در سندی که به این واقعه می‌پردازد، آمده است:

«ساعت 14:30 روز 12 / 8 / 1357 به هنگامی‌که سر پاسبان علی علی‌نژاد جمعی اطلاعات شهربانی بابل قصد ورود به منزل برادرش را داشته مورد حمله‌ گروههای اخلالگر واقع و ضمن مجروح نمودن با کارد اسلحه کمری روولور، شماره: 27295 وی را با 4 تیر فشنگ سرقت می‌نمایند. بلافاصله نیروی انتظامی ‌به محل اعزام و با پرتاب گاز اشک‌آور و تیراندازی هوائی جمعیت متفرق می‌شوند در این برخورد مادر درجه‌دار مذکور نیز وسیله اخلالگران از ناحیه دست آسیب دیده و شکسته است که مشارالیها و سر پاسبان مورد نظر در بیمارستان بستری و تحت عمل جراحی هستند. برابر اظهار مسئولین بیمارستان شاهپور بابل بعد از درگیری فوق 11 نفر مجروح را به بیمارستان حمل که 4 نفر پانسمان و مرخص و یک نفر فوت و 6 نفر بستری شده‌اند. ضمناً دو نفر مأموران شهربانی بابل که شب گذشته یک نفر مجروح را به بیمارستان منتقل نموده‌اند مورد حمله‌ عناصر اخلالگر واقع و با ایراد ضربات کارد مجروح که یک نفر از آنها در بیمارستان شاهی و دیگری در بهداری شهربانی بابل بستری هستند.»[4]

در نیمه‌ی دوم آبان 1357 همزمان با تشکیل دولت نظامی چند حادثه‌ی مهم در استان مازندران به وقوع پیوست که در نتیجه‌ی آن تعدادی از تظاهرکنندگان شهرهای آمل، بهشهر، در زد و خورد با مأمورین رژیم به شهادت رسیده یا زخمی شدند. در مهمترین این حوادث در شهرستان آمل در روز 18 / 8 / 57 تعدادی از مردم به شهادت رسیدند:

«برابر اعلام شهربانی آمل مستند به ادعادی مسئولین بیمارستان آمل تاکنون 15 نفر در جریان مقابله مأموران انتظامی با اخلالگران مجروح و دستگیر شده‌اند. اخلالگران در حال حاضر مبادرت به جنگ و گریز نموده و به ایجاد راه‌بندان و آتش‌افروزی در شهر آمل پرداخته‌اند. مبارزه با عناصر مزبور ادامه دارد.»[5]

گزارش این رویداد در سند زیر ارائه شده است. براین اساس شورای تأمین استان خواستار اعزام یک دستگاه نفربر و یک دسته نیروی ژاندارمری از بابل برای سرکوب مردم شده است:

«حدود ساعت 11 روز 18 / 8 / 1357 حدود 150 نفر که چادرمشکی به سرداشته و حامل پلاکاردهایی متضمن جملات مضره و ضد ملی بوده‌اند به راهپیمایی در خیابان‌های آمل پرداخته که با اعزام مأموران انتظامی به محل و اخطار وسیله بلندگو قصد متفرق نمودن آنان را داشته‌اند که به مقابله با مأمورین پرداخته و به تدریج حدود 1500 نفر به قصد محاصره مأمورین اقدام که با پرتاب گاز‌اشک‌آور از محل خارج و به قرارگاه مراجعه می‌نمایند. متعاقباً حدود ساعت 13:00 بر تعداد افراد اخلالگر افزوده شده و ضمن حرکت به سوی شهربانی عده‌ای مبادرت به پرتاب سنگ و بیان جملات مضره برعلیه 66 را نموده‌اند.»[6]

یک روز پس از این واقعه در آمل و چند شهر دیگر استان مردم به خیابان‌ها ریخته و علیه رژیم تظاهرات کردند. در آمل در این روز تشییع شهدا با شکوه برگزار شده است:

«از ساعت 10 روز 19 / 8 / 57 گروههایی جهت تشییع جنازه 4 نفر کشته شدگان وقایع روز گذشته آمل از خیابان‌های مختلف شهرستان مذکور حرکت و دستجمعی به سمت امامزاده ابراهیم آمل حرکت متعاقباً عده کثیری از اهالی با در دست داشتن پلاکاردهایی متضمن جملات ضدملی و تصاویر خمینی در خیابان شاه آمل حرکت و گروههای اخلالگر نیز به آنها ملحق با وجود احضار قانونی مأمورین متفرق شده‌اند.»[7]

در همین روز در بهشهر مردم با برگزاری تظاهرات به مقابله با رژیم پرداخته و در جریان آن بیش از 3 نفر شهید و تعداد زیادی زخمی شده‌اند. در همین روز برای سرکوب مردم درخواست نیروی کمکی از مرکز استان شده بود:

«روز جاری عده کثیری از اهالی بهشهر از طبقات مختلف در شهر اجتماع و تظاهراتی را برپا و به دادن شعار ضدملی به نفع خمینی و برعلیه دولت پرداختند. مأمورین انتظامی جهت متفرق نمودن آنها اقدام و از مرکز استان نیز نیروی کمکی جهت متفرق کردن تظاهرکنندگان به بهشهر اعزام گردیده است، تظاهرات همچنان ادامه دارد.»[8]

در شهرهای چالوس نیز در 19 آبان تظاهراتی برگزار و طبقات مختلف مردم در آن شرکت کردند. از نکات جالب تظاهرات چالوس ماهیت شعارهای مردم بوده است:

«ضمن دادن شعارهای مذهبی علیه کشورهای آمریکا، شوروی و چین به طرف غرب شهر در حرکت می‌باشند. ضمناً اعلامیه‌هایی به امضاء خمینی در مورد وقایع اخیر کشور و ادامه مبارزه جهت سرنگونی رژیم و برقراری حکومت جمهوری‌اسلامی بین تظاهرکنندگان پخش گردیده است.»[9]

یک روز بعد نیز تظاهرات وسیعی در قائم شهر برگزار شد که در جریان آن رژیم با شلیک گلوله و پرتاب گاز ‌اشک‌آور به سرکوب مردم پرداخت. در سندی راجع به مجروحین این روز آمده است: «در نتیجه 8 نفر از تظاهرکنندگان مجروح و به بیمارستان اعزام گردیده شد.»[10] در سند دیگری آمده است: «در این تظاهرات اکثر روحانیون شاهی شرکت داشته‌اند.»[11]

از نکات قابل توجه در این روز، همبستگی عمومی مردم از همه‌ی اقشار و گروه‌ها بود، به طوری که در گزارشی از ساواک به ترخیص پنهانی مجروحین از بیمارستان‌ها اشاره شده است:

«در جریان تظاهرات روز عید قربان مورخه 20 / 8 / 57 شهرستان شاهی که منجر به درگیری تظاهرکنندگان با مأمورین انتظامی گردیده عده‌ای از تظاهرکنندگان به علت تیراندازی مجروح و به بیمارستان شیر و خورشید شاهی منتقل می‌گردند لیکن اکثر کشیک مورد فوق پس‌ از مواردی چند نفر از آنان را بدون اطلاع مأمورین انتظامی و رهایی از تعقیب قانونی مبادرت به ترخیص مخفیانه آنان از بیمارستان نموده است.»[12]

اوج همبستگی مردم را می‌توان در توزیع نان در منازل مردم در بهشهر مشاهده کرد. در سندی از ساواک ضمن اشاره به تعطیلی مغازه‌ها در اعتراض به حوادث رخداده در این شهر آمده است:

«عده‌ای ناشناس با مراجعه به منازل بین ساکنین نان توزیع کرده‌اند.»[13]

در روستاهای توابع بهشهر از جمله «قریه رستمکلا» نیز مردم در 20 / 8 / 57 به تظاهرات پرداختند که در جریان آن تعدادی از تظاهرکنندگان زخمی شدند.[14] در اکثر شهرهای استان به رغم تهدیدات امنیتی برای شهدای تظاهرات اخیر مراسم ختم برگزار شده است.[15] حادثه خونین دیگر این مقطع زمانی در استان مازندران برخورد شدید رژیم با تظاهر کنندگان در 29 / 8 1357 در ساری بود.

در این روز مردم با دعوت روحانیت استان در مسجد رضا جمع شده و حدود ساعت 30 / 9 صبح به طرف میدان پاى ساعت حرکت کردند. هنگامى که جمعیت 5 هزار نفرى مسلمان به میدان رسید پلیس با پرتاب گاز اشک‌آور و تیراندازى هوایى به آنها حمله کرده و درگیری به سطح شهر کشیده شد. نیروهاى ارتش و شهربانى که با واحدهاى تانک و توپ‌هاى سبک مجهز شد بودند همراه با چماق بدستان، مردم را به خاک و خون مى‌کشند و در این جنگ و گریز تا ساعت 30 / 2 بعدازظهر 14 نفر از مردم مسلمان کشته و 70 نفر زخمى مى‌شوند. از چماق بدستان 2 نفر کشته و 40 نفر مجروح مى‌شوند. در سندی در این ارتباط آمده است:

«برابر اطلاع به دنبال تظاهرات روز جارى شهرستان سارى و برخورد موافقین و مخالفین با یکدیگر پلیس ناگزیر به پرتاب گاز اشک‌آور و تیراندازى هوائى گردیده عناصر اخلالگر و ماجراجو در مقابل مأمورین انتظامى مقاومت و مبادرت به پرتاب سنگ به اتومبیل‌هاى پلیس و مأمورین انتظامى نمودند. ناچار مأمورین مبادرت به تیراندازى نموده در نتیجه حدود بیست نفر از تظاهرکنندگان مجروح و به بیمارستان‌هاى پهلوى و بوعلى سیناى سارى منتقل که در نتیجه تاکنون پنج نفر از این افراد در بیمارستان فوت نموده‌اند. اسامى و مشخصات آنان متعاقباً به استحضار خواهد رسید.»[16]

در این ماه همچنان شاهد اعتصابات و تعطیلی بازارها هستیم. از جمله گروه‌هایی که در انجام اعتصاب پیش‌تاز بودند باید به قضات و وکلای استان اشاره کرد. این قشر علاوه بر همراهی با مردم در اعتصاب ها نیز شرکت می‌کرد:

«دادسرای گنبد از تاریخ فوق به مدت ده روز و دادسرای شاهی از مورخه 27 / 8 / 57 تا روز شنبه 8 / 9 / 57 در حال اعتصاب هستند و دادستان گنبد و شاهی تلفنی اعلام کرده‌اند از ارسال پرونده‌ها به دادسرا به جز موارد قتل خودداری نمایند.»[17]

اعلامیه زیر به خوبی تصویری از اجتماعات فرهنگیان استان را نشان می‌دهد:

«برابر اعلام سازمان بابل روز جاری از سوی فرهنگیان آمل تحت عنوان همشهریان مبارز و مجاهد خلاصه‌ای از اعلامیه عبارتست از: همان طوری که اطلاع دارید رژیم جنایتکار و جنایت پیشه با کشتار فجیع دانشجویان دانشگاه تهران ما را واداشت که به عنوان اعتراض تا روز یکشنبه 21 / 8 / 57 اعتصاب نماییم، ولی با ایجاد دولت نظامی و تائید امپریالیسم بین‌المللی با ارعاب و ترور می‌خواهند ملت را از حرکت انقلابی خویش باز دارند. در ادامه این مبارزه حق‌طلبانه و با الهام از نیات رهبر آگاه و دوراندیش ملت امام خمینی روزهای یکشنبه و دوشنبه 21 و 23 / 8 / 57 دست به اعتصاب می‌زنیم.»[18]

در سندی به تاریخ 28 / 8 / 1357 آمده است:

«حدود 4000 نفر از طبقات مختلف بهشهر در حالی که آیت‌الله شاهرودی و روحانیون دیگر در پیشاپیش آنها حرکت می‌نمودند با حمل پلاکاردهایی حاوی عکس خمینی با دادن شعارهای مذهبی در خیابان‌های بهشهر به تظاهرات پرداخته...»[19]

 

تغییر دولت آشتی ملی به دولت نظامی

در آبان 1357 دولت شریف امامی به دلیل ناتوانی در مهار انقلاب، جای خود را به رئیس ستاد مشترک ارتش «غلامرضا ازهاری» سپرد. انتخاب یک دولت نظامی در واقع اقدامی حساب شده برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و انتقال این پیام برای مخالفین بود که رژیم برای حفظ خود از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. برخلاف انتظار رژیم و حامیان خارجی آن که تصور می‌کردند با روی کار آمدن یک دولت نظامی مردم از مواضع انقلابی خود کوتاه آمده و نظامیان، انقلاب را مهار خواهند کرد، مواضع هوشمندانه و قاطع امام خمینی(ره) در مواجهه با دولت ازهاری همه این توطئه‌ها را خنثی و عملاً ابتکار عمل را از رژیم گرفت.

در سوی دیگر دولت ازهاری از همان آغاز نشان داد که نه تنها اعتماد به نفس کافی برای مهار انقلاب را ندارد، بلکه در سردرگمی مطلق فرو رفته و برنامه و هدف مشخصی برای مواجهه با انقلابیون ندارد. دولت ازهاری اولین پیام و بیانیه رسمی خود را با «بسم‌الله الرحمن الرحیم» آغاز کرد. این اقدام نشان می‌داد که رژیم پیام اسلامیت انقلاب را شنیده و به دنبال خریدن زمان برای استفاده از اتفاقات پیش‌بینی نشده برای بقای خود است. دولت نظامی به رغم اعمال خشونت در شهرهای مختلف، به دلیل مشکلات درونی ارتش و از بین رفتن انسجام آن، نتوانست انقلابیون را  مرعوب کرده و اوضاع را کنترل کند. در آذر 1357 عملاً ناتوانی دولت نظامی به اثبات رسید و همگان پذیرفتند که ازهاری مرد روزهای سخت و بحرانی نیست. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام در آذر 1357 در مسیری بدون بازگشت قرار گرفته بود. در این ماه تعداد زیادی از سران رژیم در اقدامی نمایشی، قربانی شده و تحت عنوان مبارزه با فساد دستگیر شدند. محمدرضا پهلوی با این اقدام نشان داد که برای نجات خود حاضر به قربانی کردن وفادارترین نیروهای خود مانند هویدا، نصیری و بسیاری دیگر است. آذر 1357 آخرین ماهی است که رژیم پهلوی بر اوضاع تسلطی نسبی داشت. در دی‌ماه انقلابیون در شهرهای مختلف اوضاع را مدیریت و کنترل می‌کردند. در استان مازندران در برخی از شهرها مردم کنترل عبور و مرور را بر عهده گرفته و عملاً اوضاع را مدیریت می‌کردند.

از اقدامات رژیم در این ماه تلاش برای به میدان کشاندن افراد ناآگاه تحت عنوان «حامیان قانون اساسی» و «نظام مشروطه سلطنتی» بود. اگرچه در چند مورد این تجمعات نمایشی در استان مازندران و برخی شهرهای دیگر کشور برگزار شد،[20] اما عملاً هیچ تأثیری در اوضاع نداشت؛ مسئله‌ای که در گزارش‌های ساواک بر آن تاکید شده است. در بُعد بین‌المللی دولت‌های غربی همچنان از محمدرضا شاه حمایت می‌کردند و از طریق سفرای خود ـ خصوصاً سفرای آمریکا و انگلیس: ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز ـ به شاه مشاوره می‌دادند. در همین زمان نماینده ساواک در اروپا به نام «کاوه» در سفری به فرانسه با کنت دومارانش، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه نقشه ترور امام خمینی(ره) را بررسی کرد، اما با اجرای این طرح موافقت نشد. در آذر 1357 امام (ره) در نوفل نوشاتو به مرکز ثقل رویدادی جهانی تبدیل شده بود و از سراسر جهان خبرگزاری‌ها مختلف  اخبار مربوط به ایشان را مخابره می‌کردند. اعلامیه‌های امام (ره) و مصاحبه‌های ایشان در این ماه بزرگ‌ترین تأثیر را در شکست توطئه‌های رژیم بر عهده داشت و ایشان هدایت نیروهای انقلابی در داخل و خارج کشور را بر اختیار گرفت.

 

شکاف در میان نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم

از نکات مهم در آذر 1357 از هم گسستن اتحاد و انسجام مسئولین رژیم در چگونگی مواجهه با انقلابیون است. آن‌گونه که از اسناد ساواک مستفاد می‌شود مأمورین شهربانی به دلیل اوضاع خاص منطقه و ترس از واکنش شدید مردم، معتقد به سیاست عدم برخورد شدید با انقلابیون بودند، اما مسئولین ساواک استان برخلاف شهربانی خواستار برخورد قاطع با مخالفین و دستگیری و سرکوب آنها بودند. در سند به تاریخ 3 / 9 / 1357 این موضوع به وضوح دیده می‌شود:

«در اجرای اوامر تلفنی با سرکار سرهنگ فهیمی رئیس شهربانی نوشهر به منظور دستگیری افراد موردنظر تماس حاصل، مشارالیه اظهار داشت که: تاکنون هیچ‌گونه دستوری از شهربانی استان به آنها داده نشده است و این موضوع را به مصلحت نمی‌دانند. به ایشان اعلام شد که با شهربانی استان تیمسار سرتیپ خطیبی تماس حاصل و کسب دستور نمایند. در تماس مجدد با مشارالیه‌ به منظور تعیین چگونگی اظهار داشت که: با رئیس شهربانی استان تماس تلفنی حاصل نموده و ایشان نیز با این امر مخالفت کرده‌اند.»[21]

این موضوع عمق بحران در ساختار انتظامی و امنیتی رژیم را نشان می‌دهد. در سندی به تاریخ 6 / 9 / 1357 آمده است:

«در اجرای اوامر تلفنی در معیت رهبری عملیات با رئیس شهربانی نوشهر ملاقات و در حضور رئیس کلانتری و افسر اطلاعات مربوطه بار دیگر دستورات صادره در مورد دستگیری محرکین تظاهرات و تاکید تیمسار ریاست سازمان متبوعه در این زمینه مطرح و با اینکه صورتی از این قبیل افراد که بند م 1 می‌باشند تهیه و جهت دستگیری ارائه گردید و قرار شد این افراد در روز جاری دستگیر گردند معهذا رئیس شهربانی و افسران مربوطه اظهار نمودند که بهتر است فعلاً تأمل گردد.»[22]

 در جلسه شورای تأمین شهرستان نوشهر در 9 / 9 / 57 نیز این چند دستگی مشهود بود.[23]

 

تعطیلی و اعتصاب

در آذر ماه 57 نیز مانند چند ماه پیش از آن، طبقات مختلف مردم استان همسو با مردم سایر نقاط کشور به مناسبت‌های مختلف اقدام به اعتصاب یا تعطیلی محل‌های کار و کسب خود می‌کردند. اولین سند در مورد تعطیلی مغازه‌ها در این ماه به 5 / 9 / 1357 باز می‌گردد. درباره دلایل انجام این حرکت آمده است: «به علت هفتم روز کشته‌شدگان ساری کلیه مغازه‌ها در ساری تعطیل خواهد شد.»[24]

در روزهای دیگر نیز به دلایل مشابه و با درخواست علمای استان مردم اقدام به تعطیلی کسب و کار خود می‌کردند. در 13 آذر 57 در آمل به توصیه حجت‌الاسلام عبدالله جوادی و حجت‌الاسلام علی‌اکبر احمدی «کلیه کسبه و اصناف، (به جز تره‌بار فروش و نانوائی و قصابی) و بانک‌ها در شهرستان مذکور تعطیل نمودند.»[25]

 

تخریب نمادهای رژیم پهلوی

از جمله اقدامات مردم در سراسر کشور در سال 1357 تخریب نمادهای متعلق به رژیم پهلوی اعم از عکس‌ها، تمثال‌ها، مجسمه‌ها‌ و تندیس‌های آنها در میادین، مدارس و ادارات دولتی بود. در سندی به تاریخ 5 / 9 / 57 آمده است:

«اطلاع واصله حاکیست صبح روز 5 / 9 / 1357 گروهی از طبقات مختلف بخش نشتارود شهسوار (حوزه استحفاظی ژاندارمری) در خیابان‌ها حرکت و مبادرت به پائین آوردن تمثال‌های مبارک اعلیحضرتین که در مغازه‌ها و مؤسسات مسیر حرکتشان بوده نموده‌اند.»[26]

در سند دیگری به شکستن تمثال محمدرضا پهلوی اشاره شده است:

«رئیس انجمن متل قو شهسوار به نام علی پورسماک رودی به تحریک معاون انجمن شهر به نام سید محمد نام تمثال شاهنشاه آریامهر را که در داخل شهرداری نصب شده بود پایین آورده و آن را پاره می‌نمایند.»[27]

 

برپایی تظاهرات در شهر‌های مختلف

به‌رغم تشکیل حکومت نظامی در کشور و احتمال برخورد شدید نظامیان با تظاهرکنندگان، مردم شجاع استان مازندران از اوایل آذر ماه با حضور در مساجد، خیابان‌ها و میادین اقدام به برپایی تظاهرات کرده و علیه رژِیم پهلوی شعار می‌دادند. در مقابل مأمورین برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان اقدام به شلیک تیرهای جنگی می‌کردند. در 4 / 9 / 1357 ژاندارمری استان به ریاست ساواک گزارش داد که روز قبل (3 / 9 / 57) در اکثر شهرها و روستاهای استان تظاهرات متعددی برگزار شده است. کانون حرکت‌های اعتراضی در این روزها عمدتاً مساجد بود. در بخشی از این سند آمده است:

«روز 3 / 9 / 57 حدود هزار نفر از اهالی چالوس با در دست داشتن شعارهای ضدملی و میهنی در شهر مشغول راهپیمایی شده و چون به اخطار مأمورین توجه ننموده‌اند با پرتاب گاز اشک آور و شلیک دو تیر هوائی تظاهرکنندگان به مسجد جامع مراجعت و ساعت 13 از مسجد خارج و متفرق شده‌اند...»[28]

برگزاری مراسم ترحیم شهدا فرصتی بود تا انقلابیون تظاهرات ضد سلطنتی خود را سازماندهی کنند. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:

«برابر اعلام سازمان بابل از ساعت 09:30 روز جاری به تدریج عده‌ای حدود دو هزار نفر از طبقات مختلف مقابل آموزش و پرورش بابل اجتماع و علی مازیار یکی از دبیران آموزش و پرورش که در کلیه تظاهرات و تحریکات شرکت داشته و با استفاده از بلندگوی نصب شده در محل در مورد اسامی‌ کشته‌شدگان استان مازندران و تشریح نحوه‌ی کشتار، حاضرین را تحریک به تشییع جنازه دو نفر کشته شدگان روز 5 / 9 / 1357 از مقابل بیمارستان شاهپور نموده و اجتماع کنندگان در برابر بیمارستان مزبور حضور یافته و تقاضای استرداد جنازه را داشته که متعاقب این امر نیروهای انتظامی ‌در محل با تیراندازی نسبت به متفرق کردن اجتماع‌کنندگان اقدام و سپس اطباء بیمارستان به حالت اعتراض به آقای فرماندار بابل مراجعه و دکتر روحی جراح اظهار داشت که: نیروهای انتظامی ‌به ساختمان بیمارستان تیراندازی کرده‌اند که آثار آن در بخش‌های مختلف بیمارستان مشهود و در محوطه‌ی حیاط بیمارستان نیز یک نفر به نام یحیی‌نژاد از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفته که قبل از رسیدن به اتاق عمل فوت نموده و دو نفر نیز مجروح گردیده‌اند که مراتب به شهربانی از نظر تعیین چگونگی اعلام گردیده است. نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد.»[29]

در اکثر روزهای این ماه تظاهرات به صورت پراکنده بوده است. در 11 / 9 / 57 تظاهرکنندگان در بابل به صورت دسته‌های چند صد نفری به تظاهرات پرداخته و مانع از تجمع مأمورین برای سرکوب منسجم تظاهرکنندگان شدند:

«گروهی متشکل از جوانان بازاری و تعدادی از طلاب جدیدالورود به شهر به صورت دسته‌های 200 و 250 و هزار نفری از ساعت 15 / 10 روز جاری از خیابان چارسر آمل تظاهرات خیابانی خود را شروع و در حالی که شعاری به مضمون به نهضت خمینی 66 فراری شده تا 66 کفن نشود این وطن وطن نشود می‌دادند.»[30]

تقارن ماه محرم با رویدادهای کشور در آذر 1357 شور و حال انقلابی مردم را بیشتر کرده و وعاظ و سخنرانان با تشبیه اوضاع کشور با حوادث سال 61 هجری قمری بر اصالت مذهبی نهضت امام (ره) تأکید می‌کردند. اسناد ساواک نشان می‌دهند که رژیم از دهه دوم آذر خود را برای ایام محرم آماده کرده و تدابیر سخت‌گیرانه‌ای را اعمال کرده است. در صورتجلسه 11 / 9 / 57 در شورای تأمین شهرستان بهشهر تصمیم‌هایی اتخاذ شد که بر مبنای آن می‌بایست مجالس روضه‌خوانی در مجالس و تکایا ساعت 5 بعدازظهر تعطیل شوند.

«به موجب دستور شهربانی استان عنوان شهربانی بهشهر مقرر است که ساعات خاتمه مجالس روضه‌خوانی و برنامه‌های مساجد و تکایا تا ساعت 5 بعدازظهر هر روز باشد. ضمن تماسی که شهربانی بهشهر با بانیان مساجد و تکایا برقرار نموده آنان نیز اظهار داشته‌اند که با این شرایط قادر به برگزاری چنین مجالسی که تا ساعت 5 بعدازظهر پایان یابد نیستیم لذا شورای تأمین پیشنهاد می‌نماید که به منظور اجرای صحیح مقررات و متقاعد نمودن برگزارکنندگان مراسم سوگواری در صورت موافقت شورای تأمینی استان برنامه خاتمه مساجد ساعت 7 بعد ازظهر تعیین و ابلاغ گردد.»[31]

 

واکنش‌های منطقهای و جهانی به انقلاب اسلامی

در بررسی واکنش‌ها به انقلاب اسلامی باید مواضع مردم و دولت‌ها را از همدیگر تفکیک کرد. دولت‌های مرتجع منطقه به دلایل متعدد از قبیل وابستگی همه جانبه به قدرت‌های استکباری و ترس از سرایت انقلاب اسلامی به کشورهای خود، صراحتاً از شاه حمایت می کردند. قدرت‌های جهانی نیز هر کدام به دلایل متفاوتی خواستار حفظ وضع موجود و ادامه سلطنت خاندان پهلوی بودند. در این میان آمریکا بیشترین حمایت را از رژیم پهلوی داشت و با اعزام ژنرال هایزر و مشاوره‌های مستمر ویلیام سولیوان سفیر این کشور در تهران برای بقای رژیم تلاش می کرد.

اما در داخل کشور اوضاع کاملاً برخلاف خواسته‌های رژیم پهلوی در حال وقوع بود. در شهرهای مختلف به رغم هشدارهای دولت نظامی ارتشبد ازهاری، مردم به خیابان‌ها ریخته و هیمنه‌ی دولت را در هم شکستند. در بسیاری از شهرها رژیم با حمله به مردم، بسیاری را به شهادت رسانده و تعداد زیادی را نیز مجروح کرده بود. تقابل مردم با مأمورین در برخی شهرهای کشور به نبردی تمام عیار تبدیل شده و بسیاری از شهرها حالت نظامی به خود گرفته بودند. در استان مازندران نیز فضایی کاملاً انقلابی و ملتهب حکمفرما بود.

 

محرم تداوم نبرد حق علیه باطل

نزدیک شدن به تاسوعا و عاشورای حسینی علاوه بر انسجام بیشتر انقلابیون فرصتی بود برای احیاء تظاهرات مردمی. امام خمینى(ره) راهپیمایى‌هاى بزرگ تاسوعا و عاشورا را یک رفراندوم آشکار مردمى علیه شاه خواندند و خطاب به بدنه ارتش فرمودند:

«شما جوانید. شما وقت زندگى‌تان مانده است، وقت کارتان مانده است، وقت خدمت‌تان به ملت مانده است. شما برگردید به این ملت و خدمت به ملت بکنید و رها کنید این دستگاهى که الآن شما مى‌دانید که برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است... برگردید به آغوش ملت و ملت شما را مى‌پذیرد و حکومت اسلام هم شما را نگهدارى مى‌کند.»[32]

در استان مازندران رژیم از روزهای قبل از تاسوعا و عاشورا خود را برای مواجهه با مردم آماده کرده و تدابیر زیادی برای این منظور فراهم کرده بود. درکمیسیون شوراى تأمین استان در 15 آذر تصمیمات مهمی در این خصوص اتخاذ شد:

«در مورد جلوگیرى از مداخله عناصر مخرب و اخلالگر در روزهاى تاسوعا و عاشورا در داخل مساجد و تکایا و دستجات عزادارى دستوراتى واصل شده مبنى براین که احتمال دارد این‌گونه اشخاص با دادن شعارهاى ضد ملى و تحریک‌آمیز موجبات برهم زدن نظم مراسم و انجام تظاهرات و اخلال نظم را بنمایند. لذا پیشنهاد مى‌گردد با بهره‌بردارى از نفوذ معتمدین و محترمین و کسانى که مخالف اخلالگرى هستند ترتیبى داده شود که به صاحبان مجالس عزادارى و بانیان تکایا تفهیم گردد با استفاده از همکارى مأموران انتظامى در شهر و قراء افراد را در مجالس با نظم و ترتیب جمع‌آورى و به عزادارى بپردازند....

اعضاء شورا: اقدامات فوق مورد تأیید است و پیشنهاد مى‌گردد در روزهاى تاسوعا و عاشورا مراقبت بیشترى از سوى شهربانى و ژاندارمرى به عمل آید.»[33]

در روزهاى تاسوعا و عاشورا حکومت نظامى عملاً لغو شده و دولت نظامى به نیروهای خود دستور داد که از برخورد با مردم پرهیز کرده و در پادگان‌ها مستقر شوند. در این دستورالعمل کلیه پرسنل شهربانى موظف شدند که در روزهاى تاسوعا و عاشورا در قرارگاه و کلانتری‌هاى خود مستقر و در صورت لزوم با قاطعیت با مهاجمین برخورد کنند.[34]

واقعیت آن است که در سراسر کشور مراسم تاسوعا و عاشورا به بزرگ‌ترین چالش برای رژیم تبدیل شده بود. حضور میلیونی مردم در این ایام علاوه بر اسلامی بودن نهضت، رفراندومی عمومی برای تغییر رژیم تفسیر می‌شد.

به‌رغم اقدامات پیشگیرانه رژیم برای کنترل عزاداری، مردم استان مازندران با شور و هیجانی وصف‌ناپذیر به استقبال ماه محرم 57 رفتند. در سندی به تاریخ 16 / 9 / 57 آمده است:

«این عده در نظر دارند کفن پوشیده و تظاهرات خود را از شهرستان آمل شروع و پس از گذشتن از شهرستان‌های مسیر خود در گرگان اجتماع نمایند.»[35]

روز هفتم محرّم برابر با 17 آذر برای شهرها و روستاهای مازندران روز پر حادثه و خونینی بود، در این روز تعدادی از اهالی شهر شهید و مجروح شدند. در فریدونکنار درگیری شدیدی میان مأموران ژاندارمری با عزاداران حسینی که از بابل و آمل به این شهر آمده بودند رخ داد و طی آن حداقل چهار نفر از عزاداران شهید و تعداد بیشتری زخمی‌شدند:

«حدود ساعت 1800 روز 17 / 9 / 57 عده زیادى از اهالى آمل و بابل به بخش فریدونکنار وارد و ضمن انجام تظاهرات و راه‌بندان مبادرت به دادن شعارهائى علیه 66 نموده و بدون توجه به اخطار مأموران ژاندارمرى مبادرت به سنگ پرانى به سوى آنها و نیز استفاده از بمب‌هاى دست‌ساز نموده که مأموران ناچار به تیراندازى هوائى متوسل و جمعیت را متفرق می‌نمایند. در این تظاهرات یک نفر ژاندارم وظیفه و تعدادى اخلالگر مجروح که چهار نفر از اخلالگران فوت می‌نمایند.

ساعت 1700 روز جارى حدود 5000 نفر از اهالى جنازه آنان را تشییع و به شهرستانهاى مربوطه حمل نموده‌اند.»[36]

در امیرکلای بابل نیز تظاهرکنندگان با مأموران ژاندارمری درگیر شده و تعدادی از آنها زخمی شدند. در بابل و بابلسر نیز تظاهرات مردم به درگیری با مأموران انجامید. [37]در شهر نکا مردم ابتدا در مسجد توفیق این شهر اجتماع کرده و سپس به تظاهرات علیه رژیم دست زدند. دخالت‌های مأموران ژاندارمری تظاهرات را به خشونت کشاند و اقدامات مأموران ژاندارمری منجر به زخمی‌شدن تعدادی از اهالی شد:

«بعدازظهر روز 17 / 9 / 57 حدود 2000 نفر از افراطیون مذهبی بخش نکاء از توابع ساری حوزه استحفاظی ژاندارمری مبادرت به تظاهرات اخلالگرانه و ضدملی نموده که مأموران ژاندارمری نسبت به متفرق نمودن آنها اقدام در اثر تیراندازی هوائی چند نفر مجروح که یکی از آنها به نام علی یوسفی‌نژاد 18 ساله به علت تیرخوردگی از ناحیه سینه در بیمارستان ساری بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.»[38]

در آمل نیز تظاهرات مردم در خیابان‌های مهدیه و کاخ منجر به درگیری شدیدی میان مردم و مأموران شد و طی آن یک نفر از سربازان وظیفه سپاه دانش که در تظاهرات شرکت کرده بود، شهید و تعدادی دیگر از اهالی زخمی‌شدند. بر اساس اسناد برخورد رژیم با عزاداران در این روز بسیار خشونت‌بار بوده است.

« برابر اعلام شهربانی آمل از ساعت 30 / 9 روز جاری عده‌ای از عناصر اخلالگر به صورت گروه‌های چند نفری (50ـ80 نفری) در نقاط مختلف شهر آمل مبادرت به راه بندان و تظاهرات خیابانی نمودند که با دخالت مأمورین و تیراندازی عملیات آنان ساعت 11 خنثی و متعاقب این امر دو نفر از تظاهرکنندگان بر اثر شلیک تیر مأمورین مجروح و یکی از آنان به نام نعمت محبی فرزند مسلم 21 ساله گروهبان وظیفه پس از اعزام به بیمارستان درگذشته است.»[39]

در سندی به تاریخ 16 / 9 / 57 ریاست ساواک استان از مأمورین خواسته است که: «اجازه ندهند که اخلالگران تجمع نمایند و از همان ابتدا جلوی آنها را بگیرند.»[40] به همین دلیل در اکثر تظاهرات این ایام مأموران رژیم از شلیک مستقیم گلوله استفاده می‌کردند:

«در قریه ازباران جمعی پاسگاه ژاندارمری سرخرودها دستجات عزاداری در کوچه و خیابان‌ها به راه افتاده‌اند، فرمانده پاسگاه به اتفاق عده‌ای از مأمورین به محل حرکت ... و شروع به تیراندازی هوایی نمودند در نتیجه مردم متفرق و در این تیراندازی تعداد20 تیر فشنگ ژ ـ3 و چهار تیر فشنگ کلت مصرف می‌گردد.»[41]

در همین سند گزارش مشابه دیگری درباره تظاهرات جوانان عباس آباد در 16 / 9 / 57 آمده است:

«مأمورین در متفرق کردن تظاهرکنندگان 35 تیر ژـ3 و 12 تیر یوزی تیراندازی می‌نمایند، سپس 20 نفر سرباز از گروهان ژاندارمری شهسوار به عباس‌آباد حرکت می‌کنند.»[42]

در گلوگاه نیز رژیم با شلیک به سمت تظاهر کنندگان اقدام به متفرق کردن آنها کرد:

«در ساعت 1100 مورخه 18 / 9 / 57 حدود دو هزار نفر از اهالى گلوگاه مبادرت به تظاهرات نموده که موجب قطع عبور و مرور گردید لذا مأمورین ژاندارمرى بلافاصله در محل حاضر لکن تظاهر کنندگان به اخطار آنها توجهى نکرده در نتیجه مأمورین با شلیک 6 تیر هوائى متظاهرین را متفرق و آرامش را برقرار نمودند.»[43]

اوج تظاهرات محرم در روزهای 19 و 20 آذر بود. راهپیمایى روز تاسوعا یک حادثه بزرگ بود و به روایت منابع گوناگون داخلى و خارجى یک همه پرسى علنى براى گذاشتن نقطه پایان بر عمر نظام شاهنشاهى در ایران به شمار مى‌رفت. منابع، شمار راه‌پیمایان در شهر تهران در روز تاسوعا را فراتر از یک میلیون نفر نوشتند. فقط خبرگزارى پارس، منبع رسمى دولت شاه، تعداد جمعیت را چهار صد هزار نفر یاد کرد.[44]

در این روز در برخى از شهرها مردم مجسمه‌هاى خاندان پهلوی را پایین کشیدند. ژاندارمرى کشور در پى راهپیمایى‌هاى تاسوعا و عاشورا پیشنهادهایى به شاه ارائه کرد که برخورد شدید با معترضین یکی از بندهای آن بود. راجع به تظاهرات 19 و 20 آذر در برخی شهرهای استان آمده است:

«در تظاهراتی که از ساعت 1000 روز جاری با شرکت طبقات مختلف در منطقه استحفاظی این سازمان انجام گرفت تظاهرکنندگان ضمن حمل پلاکارد و دادن شعارهایی به طرفداری از خمینی و حکومت اسلامی به راهپیمایی پرداخته در این تظاهرات که در نوشهر 7000 نفر ـ چالوس و شهسوار با آرامش همراه بوده در رامسر حدود 3000 نفر از تظاهرکنندگان اقدام به دادن شعارهای تحریک‌آمیز و ضدملی نموده و در مقابل شهربانی رامسر سرودی به طرفداری از خمینی قرائت [شد].»[45]

سند دیگری به تظاهرات در شهسوار و شعارهای آنها اشاره دارد:

«از ساعت 800 روز 20 / 9 / 57 به تدریج حدود 6000 نفر از دستجات عزادار شهسوار و بخش خرم‌آباد به سرپرستى شیخ محمدعلى گرامى ـ عیسى علامه و تعدادى روحانى دیگر در خیابان‌هاى شهر مزبور به حرکت در آمده و در مسیر حرکت شعارهاى مذهبى و ضدملى از جمله «نهضت ما حسینى ـ رهبر ما خمینى، مرگ بر 66 ـ برادر ارتشى رهبر ما خمینى سلام می‌رساند ـ تو آلت دست شاهى، مرگ بر 66» می‌داده‌اند. تظاهرکنندگان ساعت 1330 متفرق شده‌اند.»[46]

در روز 20 آذر نیز تظاهرات وسیعی در بهشهر برگزار شد:

«از صبح روز 20 / 9 / 57 گروه‌هائی که در بعضی از ساعات تعداد آنها بالغ بر10000 نفر بوده در بهشهر به راهپیمائی پرداخته و مبادرت به دادن شعارهای ضدملی علیه 66 و له خمینی را نموده‌اند.»[47]

در سند دیگری در همین روز راجع به بابل آمده است:

«برابر اعلام سازمان بابل در ساعت 20:00 روز جاری گروهی متشکل از 6 الی 7 هزار نفر بدواً در مقابل مسجد کاظم بیک بابل اجتماع سپس در حالی که سینه می‌زدند و شعارهائی به مضمون مرگ بر 66 خائن، خواهران، مادران تسلیت، کشتار دانشجویان به دست 66 جلاد و ارتش ایران برادرکش است، می‌دادند از طریق پیر علم و بیدآباد در محله چهارشنبه پیش، استقرار و در این محل شخصی به نام رضا غفوری فرزند ملا آقا طلبه در قم ساکن بابل اشعاری به مضمون خمینی بت‌شکن، خمینی قانون شکن، کشتار دانشجویان به دست 66 جلاد، مرگ بر 66، توپ و تانک و مسلسل دیگر اثر ندارد، دین ما حسینی رهبر ما خمینی، سربازان دنیا دشمن کشند، سربازان ایران برادر کشند، مرگ بر 66 جلاد با قرائت و با طی عکس مسیر اشاره شده مجدداً وارد مسجد کاظم‌بیک شده و اکثر آنان متفرق و تعداد معدودی در حال گزاردن نماز می‌باشند. ضمناً اضافه گردیده عده‌ای حدود 150 الی 200 نفر زن و دختر در این تظاهرات شرکت داشته‌اند.»[48]

نکته قابل تأمل مشارکت گسترده روستاییان استان مازندران و حضور پررنگ آنها در تظاهرات است. در سند زیر به حضور مشترک اهالی شهر و روستاهای آمل اشاره شده است:

«از ساعت 800 مورخه 19 / 9 / 57 عده‌اى بالغ بر 25000 نفر که نیمى از آنها را روستائیان تشکیل می‌دادند از تکایاى مختلف آمل بدواً در مقابل امامزاده قاسم آمل اجتماع و ساعت 930 در حالی که پارچه‌هاى سفیدى که روى آنها نوشته شده بود ما روستائیان بوران همبستگى خود را با مجاهدین خلق اعلام می‌داریم او بیدادگر است و بیدادگرى او دیرى نخواهد پائید. استقلال آزادى، حکومت اسلامى و عکس‌هاى متعددى در قطع‌هاى مختلف از خمینى، دکتر شریعتى، صدیقه رضائى، مهدى رضائى و نعمت محبى حمل می‌نمودند از محل مزبور دست به تظاهرات خیابانى زدند و در ابتدا شعارهاى مذهبى ادا و پس از طى خیابان چاکسر و مهدیه و سبزه میدان عده‌اى مبادرت به دادن شعارهائى علیه 66 و توپ و تانک دیگر اثر ندارد نموده و تظاهرات تا ساعت 1200 در سطوح دیگر شهر ادامه و متظاهرین در امامزاده ابراهیم مستقر و نماز جماعت برگزار و اکثر آنان متفرق شدند.»[49]

در سند زیر نیز شرکت همه اقشار مردم در تظاهرات و صبغه مذهبی قیام کاملاً مشهود است:

«در تظاهرات روز 20 / 9 / 57 تعدادى در حدود چهار هزار نفر از کلیه طبقات شرکت و در این روز متظاهرین شعارهاى اهانت‌آمیز می‌دادند در مقابل مسجد رضا خان خیابان نادر طلبه‌اى به نام جهاندار اهل سارى طلبه قم به مردم سخنرانى و اظهار می‌دارد: اى مردم هدف امام حسین چه بوده و انقلاب او براى چه بود؟ به خاطر مبارزه با ظلم و ستم. حال بیائید ظالم را بشناسید و او را از پاى درآورید. اضافه می‌کند: ما سلطنت یزیدى محمدرضا شاه را قبول نداریم (جمعیت سه مرتبه گفته صحیح است) آن زمان معاویه و یزید، حسین را کشت و دین ما را نابود کرد حالا این سلطنت پهلوى مانند یزید سابق دارد دین، مملکت ما را بر باد می‌دهد. این تظاهرات ساعت 1330 خاتمه پذیرفت.»[50]

حضور زنان در تظاهرات تاسوعا و عاشور1357 یکی دیگر از ویژگی‌ها و اختصاصات نهضت مردم ایران به رهبری امام خمینی است. در این روزها زنان دوشادوش مردان وارد میدان شده و علیه رژیم پهلوی به تظاهرات پرداختند:

«از ساعت 1500 روز جارى به تدریج عده‌اى در حدود 1000 نفر در مسجد جامع سارى اجتماع و در ساعت 1630 به همراه تعدادى در حدود 400 نفر زن چادرى از مسجد خارج و ضمن راهپیمائى در شهر علیه کد 66 و له خمینى مبادرت به دادن شعارهائى نمودند و تعدادى از تظاهرکنندگان مجدداً به مسجد جامع وارد و بقیه فعلاً به صورت پراکنده در شهر مى‌باشند. تظاهرکنندگان موقعى که از مقابل کلانترى یک عبور مى‌نمودند دو نفر از پاسبان‌هاى شهربانى به اسامى عزیزى و بشیرى را تهدید به کشتن نمودند.»[51]

رعایت حجاب اسلامی از ویژگی‌های این زنان متعهد و انقلابی در استان مازندران بود:

 «از ساعت 830 روز جارى به تدریج عده‌اى بالغ بر 20000 نفر که حدود چهار هزار نفر آنان را دختران و زنان چادرى و نیز تعداد کثیرى از روستائیان اطراف بابل که در دسته‌هاى مختلف به بابل آمده بودند تشکیل می‌دادند بدواً در محل مسجد نوشیروانى واقع در جاده جدید شاهى، بابل اجتماع و در سطوح مختلف شهر در حالى که شعارهایى به مضمون ـ بگو مرگ بر 66 ـ بگو مرگ بر 66 و عکس‌هائى از خمینى و دکتر شریعتى حمل مى‌نمودند در مسیر بازار خیابان شاه حرکت سپس در آرامگاه معتمدى مستقر؛ این جمعیت ساعت 1200 از محل مزبور متفرق و پلیس در این امر دخالتى نداشته و اتفاق سوئى رخ نداده است. ضمناً عناصر مؤثر شرکت کننده روز جارى افراد ذکر شده در تلفنگرام شماره 6022 / 2 ﻫ ب ـ 19 / 9 / 57 بودند که قبلاً به عرض رسیده است توضیح اینکه در اختتام این تظاهرات از حاضرین خواسته شد ساعت 1430 جارى مجدداً در محله بیدآباد بابل اجتماع و به راهپیمائى بپردازند.»[52]

پایین کشیدن تمثال‌های شاه از ادارات و اماکن دولتی اقدام دیگری بود که در این مقطع بارها در اسناد به آنها اشاره شده است:

«اطلاع واصله حاکیست اکثر بانک‌هاى این شهرستان [سارى] فاقد تمثال مبارک اعلیحضرتین بوده و علت آن را تهدید از طرف عناصر اخلالگر عنوان نموده‌اند. کارمندان شعب بانک عمران نیز اظهار مى‌دارند که بنا به دستور سرپرستى مربوطه نسبت به پائین آوردن تمثال مبارک اعلیحضرتین اقدام کرده‌اند. این امر اثر نامطلوبى در اذهان اهالى باقى گذارده و موجبات سوءاستفاده اخلالگران و عناصر فرصت‌طلب گردیده است.»[53]

سند زیر همبستگی و همدلی مردم شهرستان آمل برای کمک به آسیب‌دیدگان ایام عزاداری سالار شهیدان را نشان می‌دهد.

«طبق اطلاع رسیده در اکثر مغازه‌های این شهر قلک‌هایی به عنوان جمع‌آوری اعانه برای زخمی‌شدگان و مخصوصاً روزهای تاسوعا و عاشورا در نظر گرفته شده است.»[54]

 

شکست کابینه‌ی نظامی ازهاری

ازهاری و دولت نظامی وی به رغم تهدیدات و اقدامات اولیه برای ارعاب انقلابیون به تدریج ناتوانی خود را در مهار انقلاب نشان داد و به همین دلیل در 15 دی ماه 1357 مجبور به استعفا شد. ازهاری که دلیل استعفای خود را بیماری عنوان کرده بود؛ کمی بعد برای همیشه از کشور خارج شد. دولت ازهاری با چند مشکل اساسی مواجه بود. نخست اعتصابات در سراسر کشور، به خصوص اعتصاب شرکت نفت، دیگری موج فزاینده‌ی تظاهراتی بود که هر روز وسعت بیشتری پیدا می‌کرد.

 

تصمیم شاه به ترک کشور و مأموریت هایزر

از ویژگی‌های بارز شخصیتی محمدرضا پهلوی که در ماه‌های پایانی سال 1357 نمایان‌تر شده بود، نداشتن اراده‌ برای تصمیم‌گیری در شرایط سخت و وابستگی به مشاورین خارجی بود. به همین دلیل هنگامی که ژنرال هایزر در دی ماه 1357 وارد ایران شد، محمدرضا را به شدت ضعیف و از هم پاشیده توصیف کرد. رفتار تحقیرآمیز و بدون توجه به عرف بین‌المللی هایزر در برخورد با محمدرضا پهلوی و درخواست وی از شاه برای ترک کشور بیانگر این درهم پاشیدگی دربار پهلوی است. هایزر مأموریت داشت تا شرایط ارتش را برای انجام کودتا و همکاری با دولت شاپور بختیار هماهنگ کند. وی تا 14 بهمن 1357 در ایران بود

 

انتخاب شاپور بختیار به نخست وزیری

شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی بود. وی از اعضای جبهه ملّی و از نزدیکان دکتر محمد مصدق بود که در سال 1356 با ارسال نامه‌ای به شاه از وضعیت حقوق بشر و نبود دموکراسی در کشور انتقاد کرده بود. بختیار در قالب یک شخصیت منتقد، اعتباری در میان اعضای حزب ایران و جبهه ملی کسب کرده بود و به همین دلیل پس از ناکامی دولت ازهاری، به عنوان گزینه‌ای مناسب برای نجات رژیم مطرح شد. آمریکایی‌ها نیز برای بقای رژیم و حفط منافع خود در ایران معتقد به همکاری با جبهه ملی بودند، به همین دلیل شاپور بختیار را به عنوان مناسب‌ترین گزینه برای نخست‌وزیری انتخاب کردند. به این ترتیب شاپور بختیار در تاریخ 14 دی به نخست‌وزیری رسید. در استان مازندران انقلابیون چند روز قبل از انتصاب رسمی بختیار علیه وی شعارهایی سر دادند:

«برابر گزارش همکار فرهاد، از ساعت 9:00 الی 11:30 عدّه‌ای حدود 250 نفر در بابل دست به تظاهرات زدند و در حالی که شعارهای بختیار بختیار، نوکر بی اختیار، 66 ـ66[شاه] مرگ تو روز تولد ماست، می‌دادند در سطوح مختلف شهر راهپیمائی و به امامزاده ابراهیم رفتند در این تظاهرات از سوی مأمورین تیراندازی صورت نگرفته است. منبع اضافه نمود حدود ساعت 11:00 صدای انفجار شدیدی در اطراف خیابان هراز به گوش رسید که به نظر می‌رسد بمبی با قدرت انفجاری زیادی منفجر شده است و علّت آن تاکنون روشن نگردیده [است].

2ـ الف ـ برابر گزارش همکار حرمی، ‌از ساعت 10:30 الی 11:30، عدّه‌ای حدود 1000 نفر در محله چهارشنبه پیش بابل دست به تظاهرات خیابانی زدند که با دخالت مأمورین و شلیک چند تیر هوائی عناصر متظاهر متفرّق گردیدند.

ب ـ از ساعت 10:00 تا 11:30 عدّه‌ای حدود 1000 نفر در کانون معلمان بابل (دبیرستان شاهدخت ) اجتماع، ابتدا آقای جغتائی دبیر، اعلامیه‌ای از خمینی قرائت و سپس خانم زهرا رهنورد پشت تریبون قرار و حدود 30 دقیقه سخنرانی نمود.»[55]

بختیار یکی از شروط خود را خروج شاه از کشور اعلام کرد. محمدرضا پهلوی که از مدّت‌ها قبل تمایل خود را به خروج از کشور اعلام کرده بود در روز 26 دی ماه 1357 ایران را به مقصد مصر ترک کرد. بختیار در مدت کوتاه نخست وزیری خود با دست زدن به مجموعه اقداماتی که هدف واقعی آن خرید زمان برای مهار انقلاب بود، کوشید تا چهره‌ای انقلابی و قانونمدار از خود نشان دهد. وی از یک طرف با انقلابیون تماس‌هایی برقرار کرد، که به دلیل هوشیاری امام به نتیجه‌ی کامل نرسید و از سوی دیگر با طرح شعارهایی چون حمایت از قانون اساسی مشروطیت و دعوت از طرفداران رژیم برای برگزاری تظاهرات کوشید تا انقلابیون را در موضع انفعال قرار دهد. تأکید امام خمینی بر غیر قانونی بودن نخست‌وزیری بختیار و تصمیم معظم‌له بر بازگشت به کشور عملاً توطئه‌های بختیار را خنثی کرد. بختیار که قادر به کنترل اعتراضات نبود از 15 بهمن با تشکیل دولت موقت به ریاست «مهندس مهدی بازرگان» و حمایت کامل امام و مردم از ایشان، با چالش اساسی دیگری مواجه شد که سرانجام طومار دولت وی را در هم پیچید. بیانیه‌ی ارتش در مورد بی‌طرفی در جریان‌های سیاسی کشور در 22 بهمن پایانی بود بر بلند پروازی‌های مردی که خود را مرغ طوفان معرفی کرده بود. در استان مازندران در این دو ماه حوادثی به وقوع پیوست که روند آنها بیانگر روحیه‌ی انقلابی و اسلامی مردم این استان و نقش بی بدیل آنها در پیروزی انقلاب اسلامی است. سند زیر حس همبستگی ملی مردم در استان را نشان می‌دهد:

«طبق اطلاع واصله، پزشکان و داروسازان ساری اعلام نموده‌اند که از تاریخ 21 / 10 / 57 کلیه وجوه دریافتی از طریق ویزیت را به صندوق ملی حمایت از تظاهرکنندگان واریز می‌نمایند. که این اقدام موجبات تحریک و تشویق عناصر اخلالگر در امر ایجاد تظاهرات و اقدامات خرابکاری را فراهم نموده‌ است.»[56]

به تدریج طرفداران رژیم دریافتند که امیدی به بقای سلطنت در ایران نیست و می‌باید خود را از مهلکه نجات دهند. به همین دلیل بسیاری از مأمورین و منابع ساواک به بهانه‌های مختلف از همکاری سرباز زده و در بدنه‌ی ارتش ریزش بسیار زیاد شد. کارمندان و ادارات نیز از مدت‌ها قبل به انقلابیون پیوسته بودند. سند زیر روحیه‌ی مأمورین ساواک را در استان مازندران در این زمان نشان می‌دهد:

«1- نیروی محرکه‌ اطلاعاتی و عملیاتی این سازمان در داخل مجموعاً از سه عضو تشکیل گردیده که نفر شاخص آن رئیس شعبه امنیت داخلی رئیس [بخش] 3 تقاضای استعفا از خدمت ساواک نمود و با استعفای وی موافقت گردید و دو نفر رهبر عملیات رتبه‌ یک هریک متقاضی خدمت در شهرستان‌های دیگر غیر از بابل می‌باشند؛

2ـ چهار نفر از پنج نفر افراد پاسدار هر یک تقاضای انتقال به محل‌های دیگر را نموده‌اند؛

3ـ ماشین نویس این سازمان (یک نفر) تقاضای بازنشستگی نموده است؛

4ـ تنها راننده این سازمان به علّت ابتلاء به اعتیاد نیز منزوی و گوشه‌نشین [شده‌است]؛

به استحضار می‌رساند ریشه اساسی و انگیزه و واقعیت تقاضاهای تقدیم شده مسئله ای جز ترس و وحشت و نگرانی‌های حاصله کارمندان مشروحه نیست زیرا که وضعیت فعلی و تهدیداتی که پی‌درپی از طریق تلفن یا طرق دیگر تاکنون از ناحیه‌ عناصر نامطلوب به عمل آمده است از یک طرف و آن چه از سوی دیگر مزید بر علّت و مؤید این واقعیت‌هاست و زندگی و حیات هر یک را تهدید می‌کند وضع نامطلوب حفاظت این سازمان و وجود سابقه دو فقره بمب‌گذاری اطراف این سازمان و انفجار یکی از آنها و کشتن پاسبان پاس شهربانی و ربودن سلاح کمری وی در سال قبل و مجروح کردن مأمور شهربانی بابل در وقایع اخیر و ربودن سلاح کمری وی و همچنین ایجاد آتش‌سوزی در منازل چند نفر از مأمورین شهربانی و آتش‌سوزی‌های اخیر منطقه و مسائل اضطراب آور روزانه می‌باشد و از جهت دیگر موقعیت‌های ناامن منازل مسکونی کارمندان و ترددهای اضطراری آنان به داخل اداره و خروج از اداره همه و همه مسائلی است که موجبات تسلیم و تقدیم تقاضا‌ها را در چارچوب کادر عملیاتی حفاظتی سازمان بابل فراهم ساخته است بدیهی است و انتظار محصول کار و خدمت به معنی واقعی با توجه به روحیات اشاره شده انتظاری است عبث که درحقیقت نیروی معنوی [ناخوانا] نموده است؛

5ـ با عطف توجه به بند 1 و 2 و 3 در مجموع کادری که با روحیه نسبتاً آرام در این سازمان باقی می‌ماند، یک پاسدار و یک بایگان و یک اطاقدار که اثرات ناشیه (از روحیه‌ عوامل فوق الذکر) بی‌تأثیر در روحیه و افکار عناصر باقیمانده نبوده است.

با تشریح این مسائل که بر پایه‌ واقعیت‌ها استوار است کادر محدود و مرغوب فعلی این سازمان مرعوب می‌بایست به گونه دیگری تجلّی نماید به این عبارت که چهره‌ها و کارمندان دیگری به جهت تداوم جایگزین این افراد گردند که نسبت به احداث ساختمان استاندارد این سازمان اوامر صریح صادر فرمائید.

6ـ مسئله‌ای که بسیار قابل اهمیت است وضعیت ساختمان این سازمان است که از نظر حفاظتی نقاط ضعف بسیار و همچنین از جهت اکثر[ناخوانا] به علّت آن که عموماً در ساختمان وی چوب به کار رفته و از هرجهت کارمندان در حین خدمت همین طور که قبلاً به استحضار رسیده ایمنی ندارند.»[57]

 

تظاهرات در استان مازندران

در دی ماه 1357 گزارش‌های زیادی از تظاهرات مردمی به وسیله ساواک تهیه شده است. این اسناد نشان می‌دهد که تقریباً در همه‌ی شهرها زد و خورد میان مردم و مأمورین جریان داشته است:

«از ساعت 1400 روز 4 / 10 / 57 گروه‌هایی بین 100 تا 500 نفر مختلف در نقاط شهر آمل همزمان اقدام به آتش افروزی و راه بندان در معابر آمل و پرتاب سنگ به سمت مأمورین را نموده و شعارهای ضد ملی و علیه 66 را می‌دادند که تظاهر کنندگان توسط مأموران انتظامی با استفاده از گاز اشک‌آور و تیراندازی هوایی ساعت 19.50 متفرق گردیده‌اند.»[58]

در ساری نیز در 6 دی تظاهرات مشابهی صورت گرفت. این تظاهرات به صورت پراکنده و با تخریب مراکز فساد و تیراندازی مأمورین همراه بوده است:

«از ساعت 1845 روز 6 / 10 / 57 حدود 300 نفر از افراطیون مذهبى سارى از مسجد جامع سارى خارج و در خیابان نادر ضمن آتش‌افروزى به دادن شعارهاى ضد ملى علیه 66 مبادرت و به سنگ پرانى به سوى مأمورین انتظامى پرداخته که با گاز اشک‌آور متفرق، اخلالگران به چند دسته تقسیم و مبادرت به شکستن شیشه‌هاى سازمان زنان و مشروب فروشى صفا و یخچال و مشروبات آن را نموده که مأمورین نسبت به متفرق نمودن آنها بدون درگیرى اقدام ضمنا شیشه جلو اتومبیل پیکان شهربانى شکسته شده است تظاهرات ساعت 2030 خاتمه یافته است.»[59]

تظاهرات مشابهی نیز در روز 7 دی در آمل گزارش شده است. در این ماجرا تعدادی شهید و زخمی شده‌اند:

«پیرو شماره 947 / 1 / 501 / 401ـ 7 / 10 / 57 گزارش بعدی گروهان ژاندارمری آمل در ساعت 1700 مورخه 7 / 10 / 57 عده‌ای کثیری از اهالی آمل در دستجات متعدد مبادرت به روشن کردن آتش و ایجاد سد معبر در خیابان‌ها نمودند با دخالت مأمورین شهربانی در اثر تیراندازی مأمورین 2 نفر فوت و چندین نفر مجروح گردیده‌اند در حال حاضر وضعیت عادی است.»[60]

در چالوس نیز در این روز تعدادی شهید و زخمی شدند:

«برابر اعلام شهربانی چالوس در ساعت 19.15 روز جاری برق چالوس خاموش گردیده و عده‌ای از جوانان در مسجد جامع این شهر اجتماع نموده بودند به صورت پراکنده شروع به تظاهرات ضد ملی کرده و با بطری آتش‌زا، نارنجک دستی و بمب ساعتی به طرف مأمورین که برای مقابله با تظاهر کنندگان اعزام گردیده بودند حمله‌ور در این بین مأمورین ناچار به پرتاب گاز اشک‌آور گردیده که تظاهرکنندگان با افروختن آتش‌های متعدد اثر گاز را خنثی و شدت حملات خود در تاریکی افزوده در نتیجه مأمورین شروع به تیراندازی هوایی نموده که تظاهر کنندگان متفرق لیکن مجدداً به صورت گروهی با استفاده از سنگ و چوب به مأمورین حمله که در اثر تیراندازی مجدد مأمورین یک نفر کشته و چهار نفر مجروح گردیده‌اند. تظاهر کنندگان پس از چهار ساعت جنگ و گریز با مأمورین متفرق گردیدند. ضمناً تظاهر کنندگان کیوسک شهرداری و چندین بانک را به آتش کشیده و شیشه تعدادی از مغازه‌ها را شکستند. چهار نفر از مأمورین نیز در اثر پرتاب سنگ مجروح، که حالشان رضایت‌بخش است.»[61]

در بابل بر اساس گزارش‌ها در این روز تظاهر کنندگان ‌کوشیدند تا مجسمه‌ی شاه را از میدان شهر بردارند که با تیراندازی مأمورین مواجه شدند که در نتیجه آن یک نفر به شهادت رسید.[62]  آیت‌الله محمد فاضل استر آبادی در کتاب خاطرات خود در خصوص پایین کشیدن مجسمه‌ی شاه در بابل چنین می‌گوید:

«وقتی شاه از ایران فرار کرد طبیعتاً انقلابیون نیز قدرت و تحرّک بیشتری پیدا کردند. لذا مردم جهت انجام فعالیت‌های انقلابی بیشتر آماده شده بودند. ازجمله کارهایی که در آن ایام در بیشتر شهر‌های ایران انجام می‌گرفت پایین کشیدن مجسمه‌های شاه بود. یک شب در مسجد این مطلب را مطرح کردم که شاه رفت نظام شاهی هم رفتنی است. امام هم انشاالله به ایران می‌آید. شاه دیگر اعتبار خودش را از دست داده است. الان می‌خواهید مجسمه شاه را پایین بکشید و پایین کشیدن مجسمه‌ شاه هم نشان‌دهنده‌ بی‌اعتباری و ننگ برای شاه است. اما مواظب باشید کسی کشته نشود و خدای نخواسته خونی ریخته نشود. عقیده من بر این بود که مقداری صبرکنیم تا اوضاع مساعدتر شود و احتمال کشته‌شدن از بین برود. لذا بچه‌های انقلابی خیلی اوضاع را کنترل می‌کردند تا مجسمه‌ها را هم پایین بکشند و هم کسی کشته نشود و بالاخره هم این کار را کردند و مجسمه‌های شاه را پایین آوردند.»[63]

در روز 9 دی همچنان تظاهرات ادامه داشت و مردم با مأمورین رژیم درگیر بودند. در این روز در بابل یک نفر شهید و تعداد زیادی نیز زخمی شدند:

در ساعت 09:00 روز جاری گروههای متعدّدی از تظاهرکنندگان به صورت پراکنده در چندین نقطه شهر بابل با آتش افروزی لاستیک‌ها ایجاد سدّ معبر و راهبندان نمود که مأمورین در جهت متفرّق ساختن آنان مبادرت به تیراندازی هوائی و شلیک گاز اشک آور نموده‌اند در اثر تیراندازی چهار نفر مجروح و یک نفر کشته شده تیراندازی هوائی به طور متناوب ادامه دارد.[64]

در روز 11 دی ادامه تظاهرات منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از هم وطنان در گرگان، بهشهر و... شد.[65] یک روز بعد رژیم در اقدامی غیرانسانی بر روی مردم در شهرهای مختلف آتش گشود و تعداد بیشتری را به خاک و خون کشید. این اقدامات هرگز در عزم راسخ مردم در سرنگونی رژیم پهلوی خللی ایجاد نکرد و بر حجم تظاهرات و اعتراضات افزود.[66] در روز 17 دی خشونت‌ها به اوج خود رسید و در بهشهر چند نفر به شهادت رسیدند. در سند ساواک در این خصوص آمده است:

«در برخورد روز گذشته بین مأمورین ژاندارمری قریه گز با افرادی که از مجلس ختم غلامرضا اسدی عرب مراجعت می‌کرده‌اند به عمل می‌آید برابر اعلام ژاندارمری 2 نفر یکی به نام میرحمزه نجفی اهل گز و یک نفر مجهول الهویه اهل بهشهر مورد اصابت گلوله و فوت ولی بخشدار بندرگز اعلام می‌دارد که چهار نفر دیگر هم که اهل بهشهر بوده‌اند بر اثر این برخورد مورد اصابت گلوله واقع و فوت و جنازه آنان به بهشهر منتقل که برابر تحقیق فرمانداری گرگان سه نفر از این جنازه‌ها در بهشهر به خاک سپرده می‌شود. اسامی چهار نفر فوت شده اهل بهشهر عبارتست از: حاجی شریف مشکواتی ـ سید مصطفی موسوی ـ اسماعیل عباس‌زاده ـ نقی زحمتکش ضمناً بنا به اظهار ژاندارمری روز گذشته راه بندان‌هایی در مسیر خودروهای ژاندارمری در سه راه بندرگز به عمل آمده است.»[67]

 

بازگشت امام به کشور

روز 12 / 11 / 1357 سرانجام امام خمینی(ره) پس از سال‌ها تبعید به کشور بازگشت. در این روز سراسر کشور غرق در شادی شده و میلیون‌ها نفر خود را برای جشن پیروزی آماده کردند. آیت‌الله محمدفاضل استرآبادی راجع به این لحظه تاریخی می‌گوید:

«ما ورود امام به کشور را از طریق رادیو و تلویزیون پیگیری می‌کردیم. ما تلویزیون نداشتیم و رسم هم نبود که طلبه‌ها و روحانیون تلویزیون داشته باشند. آمدند و اطلاع دادند که آقا ورق برگشته و امام وارد شدند. گفتند که در حال ورود امام اوضاع تغییر کرده است. گفتند در حالی که تلویزیون داشت مراسم ورود امام را پخش می‌کرد یک دفعه قطع شد و به جای تصویر ورود امام عکس شاه را نمایش دادند. در این زمان دیگر دل توی دل کسی نبود. همه می‌گفتند نکند برای امام حادثه‌ای اتفاق افتاده باشد. ما خیلی به زحمت افتادیم تا خبر کسب کنیم که امام در سلامت هستند. بعد گفتند صدا و سیما یک لجاجتی به خرج داده و در واقع یکی از کارمندان شیرین کاری کرده بود.»[68]

از این تاریخ تظاهرات مردم رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و مردم با حضور گسترده‌تری در تظاهرات شرکت می‌کردند. در روزهای20 و 21 بهمن کنترل بیشتر شهرها به دست انقلابیون افتاد. بقایای رژیم در روز 22 بهمن تعدادی از انقلابیون را در شهرهای مختلف استان شهید کردند.

چهار قسمت مقاله انقلاب اسلامی در استان مازندران را با نقل بخش‌هایی از خاطرات آیت‌الله محمدفاضل استرآبادی راجع به این روزهای پر التهاب به پایان می‌بریم.

«عصر روز 21 بهمن ماه در مدرسه‌ی صدر بابل بودیم که خبر رسید شهربانی می‌خواهد سلاح‌های موجود در آنجا را تحویل روحانیون بدهد. پیغام فرستادند که بیایید و سلاح‌ها را تحویل بگیرید. وقتی این خبر را شنیدیم در ابتدا احساس کردیم ممکن است دامی‌ باشد که بخواهند روحانیون را یکجا دستگیر کنند. از طرفی آنها هم نمی‌توانستند اسلحه را به هر کسی تحویل بدهند. قصدشان این بود که سلاح‌ها را در اختیار علما و روحانیون که متولی تمام مراسم‌ها و برنامه‌ها بودند بگذارند. به هر حال ما از یک طرف نگران دستگیری و قتل و غارت و ناامنی در شهر بودیم و از طرف دیگر فکر می‌کردیم نکند این خبر صحت داشته باشد. خلاصه یکی دو ساعتی با شک و تردید گذشت و با صحبت‌هایی که با مرحوم آیت‌الله روحانی و مرحوم آیت‌الله نقوی کردیم مطمئن شدیم که شهربانی واقعاً می‌خواهد اسلحه‌ها را تحویل روحانیون بدهد. علاوه بر این خبر‌هایی از نقاط مختلف از جمله تهران می‌رسید که نشانگر در اختیار گذاشتن سلاح‌ها به نیرو‌های انقلابی بود. در نهایت تصمیم گرفتیم به طرف شهربانی برویم. ضمن اینکه به مردم هم اعلام کردیم که چنین اتفاقی قرار است رخ بدهد و شهربانی می‌خواهد تسلیم شود. مردم و جوانان همگی خوشحال شدند و به خیابان‌ها ریختند. رفتیم به شهربانی. سرهنگ ترقی رئیس شهربانی در آنجا بود. سلاح‌ها تحویل نیرو‌های انقلابی شد و رئیس شهربانی درخواست کرده بود که شب را در شهربانی بماند. اما بچه‌ها با ماندن ایشان موافق نبودند. می‌گفتند چون ایشان با اینجا آشناست ممکن است دست به اقدامی ‌بزند؛ لذا با ماندن او موافق نبودند. او هم التماس می‌کرد و می‌گفت: «من حتی اگر یهودی هم باشم، اما بالاخره شهربانی خانه من است. اجازه دهید امشب را اینجا بمانم.» در نهایت ایشان را به منزل دیگری که تحت الحفظ بود بردند تا صبح در آنجا ماند و صبح هم آزاد شد و رفت. اما بعضی اعتراض کردند که دستگیرش نکردید و چرا آزادش نمودید. علاوه بر شهربانی سلاح‌های دیگری نیز در ژاندارمری و راهنمایی رانندگی وجود داشت. شهربانی را روحانیت بابل تحویل گرفت. ژاندارمری بابل را جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ محمد‌هادی یزدانی عهده‌دار شد فقط اداره‌ راهنمایی و رانندگی مانده بود. اکنون به خاطر ندارم که آیا کسی پیشنهاد کرد که من آنجا بروم و یا خودم پیشقدم شدم اما به هر حال بنده به اداره‌ راهنمایی رفتم. فکر می‌کنم بیشترین سلاح‌ها به خصوص اسلحه‌ی ژـ3 در آنجا بود. علاوه بر اسلحه، بی‌سیم و گاز اشک‌آور هم وجود داشت. دانه به دانه اسلحه‌ها را با شماره و مشخصات مخصوص تحویل ما دادند و خودشان رفتند. ما هم بچه‌ها را در آنجا مستقر کردیم از آنجا محافظت کنند. سپس در روز 21 و 22 بهمن ماه اسلحه در اختیار روحانیت قرار گرفت و از همین سلاح‌ها دو سه روز بعد در مدرسه میرزا زکی استفاده بردیم و نیروها با همین سلاح‌ها از شهر محافظت کردند. در همان شبی که ما از شهربانی سلاح‌ها را تحویل گرفتیم عدّه‌ای مقابل شهربانی تجمع کرده بودند و فریاد می‌زدند که ما را مسلح کنید. الحمدلله تمام مکان‌هایی که اسلحه وجود داشت به کنترل نیرو‌های انقلابی درآمد و هیچ اسلحه‌ای خارج نشد. با اینکه در شهر‌هایی مانند گرگان در همان شب به خاطر درگیری‌هایی که به وجود آمد، چند نفری کشته شدند، بعدها که اوضاع آرامتر شد تمام سلاح‌ها را با شماره تحویل دادیم. گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که بعد از چندین روز یک ارتشی که با اسلحه فرار کرده بود می‌آمد و اسلحه‌اش را تحویل می‌داد.»[69]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. سند مورخه: 13 / 8 / 57، شماره: 345 / ﻫ ش و سند 14 / 8 / 57، شماره: 903، همان، ج 9.

[2]. سند مورخه: 29 / 8 / 57، شماره: 4296 / 2ﻫ1. همچنین نک به سند مورخه: 16 / 8 / 57، شماره: 4074 / 2ﻫ1 و سند مورخه: 16 / 8 / 57، شماره: 931، همان.

[3]. سند مورخه: 12 / 8 / 1357، شماره: 875، همان.

[4]. سند مورخه: 12 / 8 / 57، شماره: 880، همان.

[5]. سند مورخه: 18 / 8 / 57، شماره: 962. در همین روز در بهشهر نیز یک نفر شهید شده است. سند مورخه: 21 / 8 / 57، شماره: 993، همان.

[6]. سند مورخه: 18 / 8 / 57، شماره: 1002. در سند دیگری در همین روز راجع به آمار کشته‌شدگان آمده است: «تاکنون معلوم گردیده که 4 نفر کشته و یک نفر در حال اغماء می‌باشد.» تاریخ: 18 / 8 / 57، شماره: 4097 / 2ﻫ1. یکی از کشته شدگان رئیس دبیرستانی در آمل بوده است. نک: سند تاریخ: 19 / 8 / 57 فاقد شماره، ارسالی برای نخست وزیری در همین روز.

[7]. سند مورخه: 19 / 8 / 57، شماره: 967. تفصیل این تظاهرات در سند مورخه: 25 / 8 / 57، شماره: 5654 / 2ﻫ ب آمده است.

[8]. سند مورخه: 19 / 8 / 57، شماره: 4108 / 2ﻫ1 در مورد آمار شهدا و زخمی‌های این روز در بهشهر و نکا: اسناد مورخه: 19 / 8 / 57، شماره: 4116 / 2ﻫ1 و 19 / 8 / 57، شماره: 2119 / 2ﻫ1 و همچنین نک: اسناد مورخه: 19 / 8 / 57، شماره: 428-23-19-1003، 19 / 8 / 57، 4119 / 2هـ 1، 19 / 8 / 57، شماره: 4116 / 2هـ 1 تفصیل این واقعه در سند مورخه: 23 / 8 / 57، شماره: 28-518 / 38 در مورد حوادث روزهای بعد و تعداد مجروحین و شهدا نک: 28 / 8 / 57، شماره: 33098ـ 20 هـ 13 و 20 / 8 / 7 ، شماره: 981، همان.

[9]. سند مورخه: 19 / 8 / 57، شماره: 4105 / 2ﻫ1 و همچنین 19 / 8 / 57، شماره: 4109 / 2ﻫ1، همان.

[10]. سند مورخه: 20 / 8 / 57، شماره: 575-1-50-401، همان.

[11]. سند مورخه: 20 / 8 / 7 ، شماره: 4123 / 2ﻫ1، همان.

[12]. سند مورخه: 5 / 9 / 57، شماره: 4399 / 2ﻫ1 جلد دهم از همان. برای آگاهی از چگونگی وقایع این روز در قائم‌شهر نگاه شود به سند مورخه: 29 / 8 / 57، شماره: 4301 / 2ﻫ1 و سند 20 / 8 / 57، شماره: 4128 / 2ﻫ1، همان، ج 9.

[13]. سند مورخه: 21 / 8 / 57، شماره: 996، همان. در سندی نیز به قربانی کردن گوسفند در جلوی تظاهرکنندگان اشاره شده است. 28 / 9 / 57، شماره: 2489 ن ﻫ، جلد یازدهم از همان.

[14]. راجع به تعداد زخمی‌ها در رستمکلا نگاه شود به سند مورخه: 20 / 8 / 57، شماره: 981، همان، ج 9.

[15]. سند مورخه: 29 / 8 / 57، شماره: 4306 / 2ﻫ1. در مورد کشته‌شدگان گلوگاه نکاء، همان.

[16]. سند مورخه: 29 / 8 / 1357، شماره: 4303 / 2 ﻫ1، مشخصات مجروحین و کشته‌شدگان حادثه روز 29 / 8 / 57 شهرستان سارى در سند مورخه: 30 / 8 / 1357، شماره: 4326 / 2 ﻫ1، آمده است.

[17]. سند مورخه: 27 / 8 / 1357، شماره: : 37315 / دم، همان.

[18]. سند مورخه: 18 / 8 / 57، شماره: 5664 / 2ﻫ2، همان.

[19]. سند مورخه: 28 / 8 / 1357، شماره: 1063، همان.

1. سند مورخه: 5 / 9 / 1357، شماره: 8389 / 2ﻫ3، همان، ج 10.

.[21] سند مورخه: 3 / 9 / 1357  شماره 2سیار / ن ﻫ، همان.

. [22] سند مورخه: 6 / 9 / 1357  شماره 2204 / ن ﻫ، همان.

[23]. رجوع شود به متن صورتجلسه در همان. همانگونه که در ج 9 آمده و گفته شد، بخشی از نیروهای دادگستری و وکلای استان نیز از مدت‌ها قبل صفوف خود را از رژیم جدا کرده و به انقلابیون پیوسته بودند. نک: 4 / 9 / 1357، شماره: 8373 / 2ﻫ3 ـ 5 / 9 / 1357، شماره: 4396 / 2ﻫ1 ـ 9 / 9 / 1357، شماره: 2267 / ن ﻫ، همان، ج 10.

[24]. سند مورخه: 4 / 9 / 1357، شماره: 4371 / 2ﻫ1، در همین روز در بهشهر نیز کسبه کار خود را تعطیل و در مسجد تجمع کرده بودند. سند مورخه: 4 / 9 / 1357، شماره 4378 / 2ﻫ1، همان.

[25]. سند مورخه: 13 / 9 / 1357، شماره 5923 / 2ﻫ ب، همان.

[26]. سند مورخه: 5 / 9 / 1357، شماره: 1148، همان.

[27]. سند مورخه: 7 / 9 / 1357، شماره 955ـ04ـ501. در همین ایام به املاک و مستغلات سران رژیم تعرضاتی صورت گرفته است، سند مورخه: 8 / 9 / 1357، شماره: 4497 / 2ﻫ1، حمله به ویلای جمشید آموزگار. علاوه بر آن تظاهراتی به وسیله دانش‌آموزان و معلمان سازماندهی می‌شد. نک: سند مورخ: 7 / 9 / 1357، شماره: 5814 / 2ﻫ ب، همان.

[28]. سند مورخه: 4 / 9 / 1357، شماره 598 ـ1ـ50ـ401 و سند مورخه: 3 / 9 / 1357، شماره 1103. همچنین رجوع شود به اسناد مورخ: 3 / 9 / 1357، شماره 21314 / 5 ﻫ و سند مورخه: 3 / 9 / 1357، شماره 4358 / 2ﻫ1 (راجع به تظاهرات در نوشهر) همچنین رجوع شود به تظاهرات و اجتماع در مسجد جامع علی کوچک در آمل، به تاریخ: 13 / 9 / 1357، شماره 4636 / 2ﻫ1، همان.

[29]. سند مورخه: 6 / 9 / 1357، شماره: 4438 / 2ﻫ 1، همان.

[30]. سند مورخه: 11 / 9 / 1357، شماره 4573 / 2ﻫ2، همان.

[31]. اصل صورتجلسه به تاریخک 11 / 9 / 1357 در این همان آمده است. در سند دیگری آمده است که روحانیون از مردم خواسته‌اند: «در مورد تشکیل مجالس مذهبی احتیاجی به اجازه شهربانی ندارند.» سند مورخه: 19 / 9 / 1357، شماره 1200، همان، ج 11.

[32]. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 5، ص 211 تا 217.

[33]. سند مورخه: 20 / 9 / 1357، شماره: 6795 / 2 ﻫ1، همان، ج 11.

[34]. سند مورخه: 19 / 9 / 1357، شماره: 7956، همان.

[35]. سند مورخه: 16 / 9 / 1357، شماره 3411 / 2، همان.

[36]. سند مورخه: 18 / 9 / 1357، شماره: 1266، همچنین نک: سند مورخه: 17 / 9 / 1357، شماره: 4745 / 2ﻫ1، همان.

[37]. محرم 1357 به روایت اسناد، منصور خلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 56 و 57.

[38]. سند مورخه: 18 / 9 / 1357، شماره 1261. همچنین نگاه شود به سند مورخه: 21 / 9 / 1357، شماره 4824 / 2ﻫ1 و نیز تظاهرات جوانان بهشهر در 23 / 9 / 1357، شماره 4866 / 2ﻫ1، درگزارش دیگری از این ماجرا اسامی مجروحین این روز آمده است. سند مورخه: 25 / 9 / 1357، شماره 4869 / 2ﻫ1، همان.

[39]. سند مورخه: 17 / 9 / 1357، شماره 5996 / 2ﻫ، و همچنین در سند دیگری به شهادت این فرد اشاره شده است، سند مورخه: 17 / 9 / 1357، شماره 1257، همان. در روزنامه کیهان آمده است: «مأموران تظاهرکنندگان را در داخل کوچه‌ها و حتی منازل مورد تعقیب قرار دادند و به علت تیراندازی مأموران شهربانی جوانی به نام نعمت محبی 21 ساله دیپلمه سپاهی دانش کشته شد. جنازه نعمت محبی به وسیله سی هزار نفر از مردم آمل تشییع و در گورستان امام زاده ابراهیم دفن شد.» روزنامه کیهان، ش 1065، ص6.

[40]. سند مورخه: 16 / 9 / 1357، شماره: 731 / 1 / 50 / 401، همان.

[41]. همان.

[42]. همان.

[43]. سند مورخه: 21 / 9 / 1357، شماره: 4834 / 2ﻫ1، همان.

[44]. (بولتن خبرگزارى پارس، ش 265، ص 1) ژنرال قره‌باغى بعدها در کتاب «اعترافات ژنرال» نوشت: «روز تاسوعا­19 آذرماه راهپیمایى بیش از دو میلیون نفرى دستجات مختلف به همان ترتیب که پیش‌بینى شده بود انجام گردید.»،ص 72.

[45]. سند مورخه: 19 / 9 / 1357، شماره 4782 / 2ﻫ1، همان. در سند دیگری در همین روز آمده است: «عده‌ای در حدود 8 هزار نفر از اهالی چالوس در حالی که توسط عده‌ای از روحانیون و افراد مختلف هدایت می‌شدند ظاهراً به صورت دستجات عزاداری ضمن حمل عکس‌های خمینی و پلاکاردهای مختلف و دادن شعارهایی به نفع خمینی با راهپیمایی به نوشهر وارد [شدند]» سند مورخهک 20 / 9 / 1357، شماره 641ـ146 / 5 و نک: سند مورخه: 20 / 9 / 1357، شماره 1291 تظاهرات شهسوار و سند مورخ:20 / 9 / 1357، شماره 1284 تظاهرات مردم آمل، همان.

[46]. سند مورخه: 20 / 9 / 1357، شماره 1291، همان.

[47]. سند مورخه: 30 / 9 / 1357، شماره 4994 / 2ﻫ1 و همچنین نک: اسناد مورخه: 20 / 9 / 1357، شماره 4804 / 2ﻫ1 ـ 30 / 9 / 1357، شماره 4980 / 2ﻫ1، همان.

[48]. سند مورخه: 19 / 9 / 1357، شماره: 4784 / 2ﻫ 1، همان.

[49]. سند مورخه: 23 / 9 / 1357، شماره: 4837 / 2ﻫ1، همان.

[50]. سند مورخه: 2 / 10 / 1357، شماره: 5079 / 2ﻫ1 جلد دوازدهم، همان.

[51]. سند مورخه: 20 / 9 / 1357، شماره: 801ح / 2ﻫ1، ج 11، همان.

[52]. سند مورخه: 20 / 9 / 1357، شماره: 6027 / 2 ﻫ ب، همان.

[53]. سند مورخه: 21 / 9 / 1357، شماره: 1248، همان.

[54]. سند مورخه: 17 / 9 / 1357، شماره 426 / 277 / 5 ـ 51 و اسناد: 17 / 9 / 1357، شماره: 1259 ـ 26 / 9 / 1357 و  شماره: 4909 / 2ﻫ1، همان.

[55]. سند مورخه: 11 / 10 / 1357، شماره: 6319 / 2ﻫ ب، ج 12، همان.

[56]. سند مورخه: 17 / 10 / 1357، شماره: 1577، همان.

[57]. سند فاقد تاریخ و شماره بوده و در همان آمده است. همچنین نک: سند مورخه: 18 / 10 / 1357، شماره: 6327 / 2ﻫ ب، همان

[58]. سند مورخه: 5 / 10 / 1357، شماره 1441، همان

[59]. سند مورخه: 6 / 10 / 1357، شماره: 1463، همان

[60]. سند مورخه: 7 / 10 / 1357، شماره: 949 / 1 / 501 / 01، همان. همچنین نک: اسناد مورخه: 6 / 10 / 1357، شماره: 5184 / 2ﻫ1، 7 / 10 / 1357، شماره: 6130 / 2ﻫ 2، راجع به تظاهرات در بابل، همان. در نوشهر نیز گزارش مشابهی ارسال شده است: « ساعت 0900 روز جاری حدود 500 نفر از مخالفین پس از اجتماع در مسجد جامع نوشهر ساعت 1.30 از مسجد خارج و در حالی که شعارهای ضد ملی می‌دادند دست به تظاهرات خیابانی زده و در میدان ششم بهمن چند شیشه از بانک‌های رفاه کارگران تهران، صادرات و دادگستری و چند مغازه را شکسته و چند حلقه لاستیک را در این میدان آتش زدند. ساعت 1300 تظاهر کنندگان توسط مأمورین انتظامی با استفاده از گاز اشک‌آور و فشنگ مشقی متفرق گردیدند.» سند مورخه: 7 / 10 / 1357، شماره: 5192 / 2ﻫ1، در همین روز گزارش‌هایی از تخریب چند بانک و تیراندازی هوایی در بهشهر نیز گزارش شده است. نک: سند مورخه: 7 / 10 / 1357، شماره: 1492، همان.

[61]. سند مورخه: 7 / 10 / 1357، شماره: 5198 / 2ﻫ1. سند مورخه: 8 / 10 / 1357، شماره: 5199 / 2 ﻫ1، نیز گزارشی است راجع به تیراندازی در شهرهای مختلف و شهادت یک نفر در آمل. سند مورخه: 8 / 10 / 1357، شماره: 6305 / 2ﻫ ب.، همان.

[62]. سند مورخه: 8 / 10 / 1357، شماره: 6304 / 2ﻫ ب، همان.

[63]. خاطرات حجت‌الاسلام محمدفاضل استرآبادی، تدوین محمدرضا احمدی، تهران: مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 239.

[64]. سند مورخه: 9 / 10 / 1357، شماره: 97 / 1 / 50 / 401، همان.

[65]. سند مورخه: 11 / 10 / 1357، شماره: 5227 / 2 ﻫ1، سند مورخه: 12 / 10 / 1357، شماره: 5241 / 2ﻫ1، همان.

[66]. سند مورخه: 15 / 10 / 1357، شماره: 1529، همان.

[67]. اسناد مورخه: 17 / 10 / 1357، شماره: 2469 / گ10؛ 17 / 10 / 1357، شماره: 3 / 28 / 118 / 38؛ 7 / 11 / 1357، شماره: 5344 / 2 ﻫ1، همان.

[68]. خاطرات حجت‌الاسلام محمد فاضل استرآبادی، پیشین، ص 265.

[69]. خاطرات حجت‌الاسلام محمدفاضل استرآبادی، پیشین، ص241ـ243.

















































بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



بهمن ماه 57 شهرستان ساری



تظاهرات در ساری



تظاهرات در ساری

منبع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، جلد نهم تا دواردهم (با تلخیص و ویراستاری)، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1397.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.