تلاش گسترده امام خمینی برای همبستگی و همفکری روحانیان در آغاز نهضت اسلامی
03 شهريور 1403
پیشگفتار
در مجموعه اسناد حضرت امام خمینی(ره) در ساواک تعدادی از اسناد حکایت از گفتارهایی دارد که به امام منتسب است. این نقل قولها غالباً بیان همه یا قسمتی از نامهها و سخنان امام است که به وسیله اشخاص مختلف و در موضوعات متفاوت ارسال یا بیان گردیده و در جلسات خصوصی و یا عمومی به سمع حضار رسیده است. منابع ساواک که بعضاً در این جلسات حضور یافته و یا رخنه نموده بودند پس از شنیدن مطالب، طی گزارشی آن را به مرتبطین خود در ساواک ارائه میدادند و سپس طبق سلسله مراتب، ارزیابی شده و در پرونده افراد مربوط به موضوعِ مطرح شده بایگانی و یا مورد عملیات بعدی قرار میگرفت.
اهمیت انتشار این گونه گفتارها در بازخوانی حوادثی است که در کتابهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و میتواند گوشهای از تاریخ پر حادثه بین سالهای 1340 تا 1357 را روشن کند و از طرفی از لابلای این نقل قولها سیره و روش حضرت امام و برخی از مبارزین و مبارزات آنها روشنتر گردد.
با توجه به این که منابع ساواک گزارشهای خود را از این گونه جلسات ـ بسته به میزان سواد، دقت و حافظه خود ـ ارائه مینمودند، احتمال خطا و نادرستی در نقل آنها وجود دارد؛ لذا ما اولاً در انتخاب و درج نقل قولها از اسناد و قراین دیگر برای اثبات صحت یا مقرون به صحت بودنِ آنها استفاده میکنیم و ثانیاً میکوشیم با ذکر شواهدی آنها را تبیین نموده، یا در جایی از آنها بهره بگیریم که میتوانند نکتهای غلط و یا سهوی تاریخی را اصلاح و روشن کنند.
******
همانگونه که در مقاله: «حساسیت و تأکید امام خمینی(ره) به حفظ مقام مرجعیت و وحدت بین علما به نقل از شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی» در همین بخش گفته شد: «امام راحل برای مقام مرجعیت احترام و جایگاه بینظیری در بسیج عمومی مردم در راستای اهداف متعالی نهضت قائل بود و به همین دلیل پس از متعین شدن مقام مرجعیت خویش، به صحنه رهبری نهضت وارد شدند و در طول دوران رهبری مزبور نیز همواره با تکریم، احترام و تنبُّهبخشی به مراجع به دنبال مشارکت بخشی سیاسی و همسو کردن آنها در مسیر انقلاب اسلامی بودند.» به همین علت در نطق تاریخی خود در 26 فروردین 1343 و تنها پس از چند روز آزادی از حصر و بازگشت به قم در مسجد اعظم آن شهر به حفظ اتحاد بین طلاب جوان و علماء و مراجع پرداختند و فرمودند:
«... و من یک نصیحت میکنم به بچههای طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمدهاند و حاد و تندند؛ و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر کلمهای به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمهای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع میشود... اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد، والله تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع کند؛ راضی نیستم. من میدانم، من میدانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به عمد میخواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند. تفرقه بین این مجتمع معنایش این است که در اسلام خدای نخواسته خلل واقع بشود؛ استعمار به آرزوی خودش برسد. ما خودمان را باید فدا کنیم برای اسلام؛ آمال و آرزویمان را باید فدا کنیم برای اسلام... من که اینجا نشستهام دست تمام مراجع را میبوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علمای اسلام را من میبوسم. مقصد بزرگتر از این است آقا. من دست برادری دراز میکنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری دراز میکنم و دست آنها را میفشارم. ما خاضع هستیم برای همه علمای اسلام؛ شما هم باید خاضع باشید؛ همه، همه، همه باید خاضع باشید...»[1]
بر همین اساس حضرت امام پس از آزادی از حصر تصمیم گرفت طی نامه و یا با واسطه افراد همه روحانیان در استانها و شهرها را به همفکری و تشریک مساعی و داشتن جلسات منظم هفتگی دعوت و ترغیب نماید. مؤلف کتاب نهضت امام خمینی در این باره مینویسد:
«امام در دورانی که در زندان به سر میبرد، با خود اندیشیده بود که اگر روزی از زندان آزاد شد، علمای سراسر ایران را در هر سالی یک بار به گردهمایی و اجتماعی در قم فراخواند که با یکدیگر بنشینند و درباره مسائل اسلام و اوضاع کشور و وظایف و مسئولیتهای سنگین علما با یکدیگر رایزنی و تبادلنظر کنند؛ لیکن در پی آزادی از زندان آنگاه که با عقبنشینیها، کارشکنیها و سازشکاریهای برخی از چهرهها روبهرو شد، دریافت که این طرح شدنی نیست و گردآوری علمای سراسر ایران در قم در آن شرایط عملی نمیباشد؛ از این رو بر آن شد طرح دیگری را به مورد اجرا گذارد که شاید اهمیت آن از طرح نخست کمتر نباشد و آن اینکه علمای قم و دیگر شهرها و شهرستانها را بر آن دارد در هر جا که زندگی میکنند نشستها و گردهماییهایی با یکدیگر داشته باشند و چه بهتر که این گردهماییها در یک شب یا روز معین باشد، به اینگونه که وقتی علمای قم در شب معینی گردهم میآیند، در همان شب علمای مشهد، تهران، شیراز، اصفهان و دیگر شهرها و شهرستانها نیز گرد هم آیند و به گفتگو و مذاکره بنشینند.
از این رو، امام پس از آزادی از زندان تلاش گستردهای را برای واداشتن مقامات روحانی قم به نشستهای مشترک آغاز کرد و آنگاه که توانست برخی از آنان را به گردهمایی هفتگی در هر شب یکشنبه وادارد، بیدرنگ دست به کار شد که با فرستادن پیک و پیام به مرکز، حوزههای علمی و دیگر شهرها و شهرستانها، از علمای بلاد نیز بخواهد در همان شبی که علمای قم با هم نشست مشترک دارند، آنان نیز گرد هم آیند و درباره اوضاع جاری ایران و مشکلات مردم به رایزنی و چارهاندیشی بپردازند و برای دفاع از اسلام، استقلال ایران و رویارویی با توطئهها و نقشههای زندگیسوز رژیم شاه و استکبار جهانی آماده شوند.
امام تنها به فراخوانی علمای ایرانی به گردهمایی هفتگی بسنده نکرد، بلکه طی نامهها و پیکهایی از علمای نجف نیز خواست برای نجات ایران از چنگال زورمداران و جهانخواران با روحانیان مبارز ایران همگام و همصدا شوند و آنان نیز در همان شبی که علمای ایران گرد هم میآیند، با یکدیگر نشستی داشته باشند و راه درست مبارزه با دشمنان اسلام و ایران را بیابند و به کار ببندند و نیز دیگر علما و روحانیان کشورهای اسلامی را به تشکیل چنین نشستها و گردهماییها در یک شبِ معین فراخوانند.
امام بر آن بود که علما و روحانیان جهان اسلام در ایران، عراق، لبنان، پاکستان و دیگر کشورها را در هر هفته در یک شب معینی به تشکیل نشست و گفتگو وادارد و در آن شب و ساعتی که علمای قم در پشت درهای بسته نشست دارند، نه تنها علمای شهرستانهای ایران بلکه علما و روحانیان دیگر کشورها نیز در آن شب و حتیالامکان در آن ساعت گرد هم آیند و نشستی داشته باشند، به گونهای که انگار علمای جهان اسلام در نشست واحدی گردآمدهاند.
باید گفت این طرح در آن روز سازندهترین، سنجیدهترین و پرمایهترین طرحی بود که اگر عملی میشد، میتوانست تحولی شگرف و جنب و جوشی مثبت و ژرف در مجامع روحانی و در میان ملتهای مسلمان پدید آورد. روحانیان را در کشورهای مختلف به تبادلنظر و رایزنی با یکدیگر وادارد، دلها و دیدگاهها را به هم نزدیک کند، اتحاد میان پیشوایان روحانی و به دنبال آن میان تودههای مسلمان را استواری بخشد و زمینۀ همصدایی و هماهنگی علما و روحانیان جهان اسلام با رهبران نهضت اسلامی را بدرستی فراهم کند.
امام از روزی که از زندان آزاد شد و به قم بازگشت، زمینۀ این طرح را با روحانیانی که به دیدار او میآمدند، در میان میگذاشت و آنان را برای پیاده کردن آن آماده میساخت. ساواک گزارش داده است که:
... میر محمدعلی صدرایی اشکوری، واعظ مقیم رشت ساعت 1400 روز 26 / 1 / 43 در فرودگاه مهرآباد هنگامی که حجاج عازم مکه بودهاند، به طور خصوصی اظهار داشته: به ملاقات آقای خمینی به قم رفته بودم... ایشان (آیتالله خمینی) اظهار داشت: جهت تبادل نظر در امور دینی و مذهبی، در آیندۀ نزدیک از تمام علمای طراز اول ایران دعوت خواهم کرد...
امام در پایان نامۀ هشدار دهندۀ خود به علما و اهالی شوشتر آورده است:
«... ضمناً برای تفاهم بیشتر و اظهار وحدت کلمه، صلاح دیدیم که در تمام شهرستانها هر هفته شبهای یکشنبه جلسهای از علمای اعلام برقرار باشد...»
... نامههای دیگری از امام که در پی میآید نمونههایی از دهها نامهای است که امام برای واداشتن روحانیان شهرستانها به گردهمایی هفتگی نوشته و در آن اهمیت نشستهای مشترک، رایزنی و تبادل نظر را یادآوری کرده است:
بسمه تعالی
خدمت ذیشرافت حضرت مستطاب حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمدحسن نجفی ـ دامت برکاته
به عرض عالی میرساند، پس از اهدای تحیت و سلام، چون همکاری و اجتماع آقایان حضرات علمای اعلام ـ دامت برکاتهم ـ در ترویج شریعت مقدسه همیشه مورد نظر شارع مقدس اسلام بوده است و از این طریق ـخصوص در این برهه از زمان ـ بهتر میتوان در مقابل دشمنان شرع انور عمل مثبتی انجام داد، لذا در نظر گرفته شده است که انشاءالله به اطلاع حضرات آقایان علمای اعلام برسانیم که در هر هفته یک شب اجتماعی داشته باشند و برای این منظور شب یکشنبه در نظر گرفته شده است و به غالب بلاد ایران ـ بلکه خارج ایران نیز ـ این تصمیم ابلاغ گردیده است. انشاءالله حضرت مستطاب عالی هم اقدام فرمایید، در رفسنجان شبهای یکشنبه مجلس مزبور تشکیل شود و چنانچه مجدداً مطلب لازمی بود به اطلاع آقایان محترم خواهد رسید...
به تاریخ 26 صفرالخیر 84
روحالله الموسوی الخمینی
امام در نامه دیگری لزوم گردهمایی هفتگی را چنین یادآوری کرده است:
بسمه تعالی
23 ربیعالثانی 84
خدمت مستطاب سید الاعلام و ثقةالاسلام آقای آقا سید سجاد حجج ـ دامت افاضاته
...جناب ثقهالاسلام آقای حاج میرزاهادی قم تشریف داشتند. به ایشان راجع به تشکیل جلسۀ علمای اعلام در شبهای یکشنبه و لزوم تشکیل جلسات دینی پرجمعیت خصوصاً در روزهای جمعه مطالبی عرض کردم. انشاءالله عملی شود. والسلام علیکم.
روحاللهالموسوی الخمینی
امام برای واداشتن روحانیان به گردهماییهای هفتگی و برقراری ارتباطهای منظم، تنها به فرستادن پیک و پیام به شهرها و شهرستانها بسنده نکرد، بلکه در ملاقاتهایی که علمای بلاد با او داشتند نیز آنان را به گردهمایی و نشستهای مشورتی فرامیخواند و اوضاع و شرایط روز را ـ که ضرورت اتحاد و ارتباط بیشتر میان روحانیان را روشنتر میساخت ـ برای آنان تشریح و تبیین میکرد...
امام بر این باور بود که نشستهای هفتگی روحانیان در سراسر کشور، میتواند اتحاد، همبستگی و توانمندی سیاسی و ملی آنان را به نمایش بگذارد و رژیم شاه را از نظر روانی تحت تأثیر قرار دهد و در برابر قدرت، عظمت و وحدت کلمه روحانیان به عقبنشینی و یا دستکم به موضع انفعالی وادارد و از دنبال کردن توطئههای اسلامزدایی و نقشههای ضدمردمی که در دست اجرا دارد، باز دارد...
علمای برخی از شهرستانها برای ایجاد همبستگی و هماهنگی بیشتر و حضور منظم و مستمر در گردهماییهای شبهای یکشنبه و تداوم آن به نوشتن قرارداد و امضای آن دست زدند و اظهار امیدواری کرده بودند که: «... این اجتماع مقدس در کلیه شبهای یکشنبه با صمیمیت هرچه بیشتر و بدون وقفه ادامه یابد...»
برخی از علمای شهرستانها طی نامههایی، از نشستها و گردهماییهای هفتگی خود در شبهای یکشنبه گزارشهایی به امام میدادند و آمادگی خود را برای اجرای راهنماییها و رهنمودهای ایشان اعلام میکردند. امام نیز در برابر، با فرستادن پاسخ، از همکاری علمای بلاد در تشکیل نشست هفتگی قدردانی میکرد و به آنان رهنمود میداد.
رژیم شاه به رغم ناهماهنگیها و ناسازگاریهایی که در میان روحانیان دیده میشد، از نشستها و گردهماییهای آنان احساس خطر و نگرانی میکرد، زیرا میدانست که اینگونه نشستها در دراز مدت میتواند مایۀ نزدیکی دلها، همصدایی، تفاهم و توافق شود و سدی بنیادین در برابر مطامع استعمار و دست نشاندگان آنان در ایران پدید آورد؛ از این رو ساواک، دربار و دیگر مراکز قدرت دست به کار شدند تا آنجا که توان دارند با ارعاب و تهدید و وعده و وعید، روحانیان را از نشست هفتگی باز دارند و طرح امام را با شکست روبهرو کنند و سرانجام در پی تبعید امام به ترکیه در تاریخ 13 آبان 1343 و برقراری خفقان بیشتر در سراسر کشور و تعقیب و بازداشت بسیاری از مقامات روحانی، راه تشکیل هرگونه نشست و گردهمایی میان روحانیان جز به شکل زیر زمینی و پنهانی به کلی بسته شد و این طرح از تداوم و گسترش بازماند.
نخستین نشست امام با علمای قم به صورت رسمی در شب یکشنبه 20 / 3 / 43 برگزار شد و آخرین آن در شب یکشنبه 10 / 8 / 43 (سه شب پیش از دستگیری و تبعید امام) تشکیل گردید. در آخرین نشست امام با روحانیان قم آقایان: نجفی، شیخمرتضی حائری یزدی و آملی حضور داشتند و آقای شریعتمداری رسماً اعلام کرد که دیگر در اینگونه نشستها شرکت نمیکند.»[2]
سند زیر از جمله این سفارشها به تشکیل جلسات هماهنگی بین علمای شهر کرمانشاه است که توسط آیتالله شیخ مجتبی حاجآخوند(روشن)[3] به اطلاع آیتالله عبدالجلیل جلیلی[4] میرسد.
*****
محل: کرمانشاه تاریخ: 9 / 7 / 43
شماره: 4258 / 5 / ه
موضوع: شیخ مجتبی روشن
1ـ شیخ مجتبی روشن (حاج آخوند) که مدتها در ایام تحصیل در قم زندگی نموده و ایام تعطیل را در کرمانشاه اقامت مینماید اخیراً برای همیشه قم راترک و قصد دارد در کرمانشاه اقامت نماید.
2ـ نامبرده اخیراً با آقای شیخ عبدالجلیل جلیلی ملاقات نموده و اظهار میکند آقای خمینی به من پیغام داده است که به شما بگویم تا به علمای کرمانشاه ابلاغ نمایید که: «در هفته یک یا دو جلسه متفقاً داشته باشید و در جلسات فعالیتهای مذهبی و جلوگیری از عملیات دولت که مخالف با شئون روحانیت و دین است[شرکت] بنمائید.» پس از این پیغام شیخ عبدالجلیل جلیلی به کلیه علما اعلام نموده که در روز پنجشنبه 3 / 7 / 43 در مسجد حاج شیخ شهبازخان حضور به هم رساندند و جلسه در محل تعیین شده تشکیل میگردد لیکن علمای کرمانشاه در جلسه شرکت ننموده فقط عدهای از اطرافیان خود آقای جلیلی که عبارت بودند از:
1ـ حاج عطاءاللّه اصفهانی 2ـ حاج سیدمحمود لاری 3ـ حاج سیدابراهیم خسروشاهی 4ـ شیخ مجتبی روشن 5ـ شیخ علیرضا متانت، شرکت مینمایند.
شیخ جلیلی از این که علما شرکت نکردهاند اظهار تاسف نموده و اظهار داشته است: من میدانم که علمای کرمانشاه همکاری نمیکنند. معذالک خودم آمدم که به آقای خمینی نگویند که ما نمیخواهیم فعالیتهایی داشته باشیم. شیخ مجتبی روشن در پاسخ اظهار میدارد: چه اشکالی دارد ما خودمان جلسه را تشکیل میدهیم.
اصل در پرونده عبدالجلیل جلیلی بایگانی است. این فتوکپی در پرونده عطاءالله اصفهانی[5] بایگانی شود. 21 / 7
پینوشتها:
[1] . صحیفه امام، ج 1، ص 307 ـ 309
[2] . نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، نشر عروج، چاپ شانزدهم، سال 1386 ج 1، ص 966 ـ 976.
[3] . آیتالله حاجمجتبی روشن مشهور به «حاجآخوند»، در 13 جمادی الثانی سال 1347 ق (1308 ش) در کرمانشاه و در خاندانی روحانی به دنیا آمد. پدرش آیتالله شیخحسن حاجآخوند متولد 1301 ق از شاگردان میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف بود. وی بعد از کسب اجازه اجتهاد و روایت از استادان به نام حوزه علمیه نجف، به قصد تبلیغ احکام و معارف دین، ارشاد مردم و تقویت بنیه علمی حوزه علمیه کرمانشاه، در آن شهر رحل اقامت افکند و سالها منشأ خیرها و برکات بود. وی در سال 1337 ش بدرود حیات گفت.
حاج شیخ مجتبی مراحل مقدماتی ادبیات، منطق، فلسفه، فقه، اصول و سایر علوم اسلامی را در کرمانشاه فرا گرفت و در سال 1332 ه ش (1372 ه ق) برای کسب مراتب عالی علوم به حوزه علمیه قم وارد شد و در مدرسه حجتیه سکونت گزید و از محضر آیات عظام و استادان به نامی مانند آیات عظام: امام خمینی، بروجردی، اراکی، محقق داماد، علامه طباطبایی و سلطانی ـ رضوانالله علیهم اجمعین ـ بهره برد. در قم بیشتر از امام خمینی تأثیر پذیرفت به طوری که شیفته رفتار و مقام علمی و معنوی امام شد. بارها پیشنهاد و درخواست برگشت وی به کرمانشاه به او داده شد ولی به دلیل تعلق خاطر فراوان به مراد خود، دل کندن از آن دریای جوشان علم و معرفت برایش سخت بود و تنها موقعی قم را ترک و به کرمانشاه هجرت کرد که فرمان امام به وی(در سال 1342 ه ش) مبنی بر هجرت به آن سامان صادر شد و ایشان در کرمانشاه در مسجد حاج شهباز خان به تبلیغ دین مشغول گردید.
آیتالله شیخمجتبی حاجآخوند در سال 1338 ه ش. (1378 ق) در سن سی سالگی با دختر آیتالله محمدحسین مسجد جامعی، از مجتهدان حوزه علمیه قم، ازدواج کرد و دارای سه پسر و سه دختر گردید.
آیتالله حاجآخوند بارها به اتهام طرح مرجعیت و رهبری امام خمینی و انتقاد از برنامهها و سیاستهای حکومت پهلوی، به ساواک احضار شد و چون این احضارها و تذکرات ثمری نمیبخشید و از مواضع خود دست برنمیداشت، طرح محدودیت و تضعیف موقعیت اجتماعی وی در استان کرمانشاه از طرف ساواک پیشنهاد میشود. وی در تاریخ 12 / 8 / 1352 به دستور ساواک مرکز (تهران) دستگیر و بعد از سه روز بازداشت در ساواک کرمانشاه محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد و در تاریخ 15 / 8 / 1352 به کمیته ضد خرابکاری ساواک تهران تحویل و به زندان اوین انتقال داده شد و بارها مورد شکنجه قرار گرفت. همسر وی گفته است: «در یکی از ملاقاتها با همسرم در زندان اوین، متوجه شدم که ناخنهای وی را کشیدهاند.»
آیتالله حاجآخوند با کوشش عالمان کرمانشاه و قم بعد از شش ماه، از زندان آزاد شد و به کرمانشاه بازگشت. وی بعد از آزادی از زندان، نه تنها از مواضع خود دست برنداشت بلکه بیش از پیش به فعالیتهای سیاسی خود افزود. آگاه کردن مردم نسبت به ظلم حاکم طاغوتی و برنامه های ضد دینی آن و اعلام مرجعیت امام خمینی و امثال آن، از جمله این فعالیتهاست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیتالله حاجآخوند از سوی رهبر کبیر انقلاب، ارگان ها و مردم، مناصب سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی را بر عهده گرفت که از جمله آنها: فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی شهر کرمانشاه، نماینده امام در جهاد سازندگی، نماینده مجلس خبرگان رهبری در دو دوره، نماینده امام در دانشگاه علوم پزشکی، مسئول اداره عقیدتی ـ سیاسی ارتش در غرب کشور، نماینده امام در بنیاد مسکن، نماینده امام در امور حسبیه، سرپرستی حوزه علمیه کرمانشاه به همراه آیتالله محمدحسین زرندی.
آیتالله حاجآخوند بعد از سالها مجاهدت و تلاش در راه ترویج دین و تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، بالأخره در شامگاه روز یکشنبه 15 مهر 1380 (19 رجب 1422) در سن 72 سالگی دار فانی را وداع گفت. با درگذشت او در کرمانشاه دو روز عزای عمومی اعلام شد. پیکر وی سهشنبه 17 مهر ماه، بر روی دوش مردم عالم دوست کرمانشاه به صورت بی سابقهای تشییع و به شهر قم منتقل شد. پیکر وی در قم نیز با حضور بسیاری از علما و برخی مسئولین کشوری و لشکری از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به سوی حرم مطهر تشییع شد. حضرت آیتالله العظمی بهجت بر وی نماز خواند و سپس به امر مقام معظم رهبری، در حرم مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها به خاک سپرده شد.( دانشنامه اسلامی به نشانی: http: / / wiki.ahlolbait.com، با تلخیص)
[4] . آیتالله شیخعبدالجلیل جلیلی فرزند محمدهادی در سال 1302ﻫ ش در کرمانشاه متولد شد. پس از گذراندن دروس متوسطه و دانشگاهی، موفق به اخذ لیسانس رشته قضائی از دانشگاه حقوق شد. وی تحصیلات علوم دینی را در قم آغاز نمود و پس از فرا گرفتن مقدمات، سطوح عالیه را از محضر آیات عظام سید شهابالدین مرعشی نجفی و میرزا محمد مجاهدی فرا گرفت و در حدود 6 سال در درس خارج آیتالله بروجردی و همچنین در حدود 5 سال از درس امام خمینی بهره برد. پس از آن به نجف اشرف هجرت نمود و در آنجا از آیات عظام سید محمود شاهرودی، شیخحسین حلی و میرزا باقر زنجانی استفاده کرد و به درجه اجتهاد رسید. وی پس از فوت پدر به کرمانشاه مراجعت نمود و از سوی آیتالله بروجردی در 6 تیر 1337 به سرپرستی مدرسه آیتالله بروجردی در کرمانشاه منصوب شد و به تدریس و تبلیغ پرداخت. او در کرمانشاه علاوه بر تدریس و وعظ به امور عامالمنفعه از قبیل تأسیس کتابخانه و احداث مسجد و تجدید بنای حسینیه پرداخت. آیتالله جلیلی در آبان سال 1392 دار فانی را وداع گفت.
[5] . شهید محراب آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی، فرزند میرزا اسدالله در سال 1281 ﻫ ش در خمینیشهر متولد شد. پس از آموختن دروس ابتدایی در سن 12 سالگی رهسپار حوزه علمیه اصفهان گردید و در مدرسه نوریه دروس ادبیات و سطح را نزد اساتید معروف اصفهان، حضرات آیات سیدمهدی درچهای و فشارکی آموخت و پس از آن با ورود به حوزه علمیه قم، به مدت 23 سال از محضر آیات عظام حائری، خوانساری، صدر، حجت و بروجردی بهره برد. وی منظومه حکمت و اسفار را نزد حضرت امام خمینی فرا گرفت. در سال 1335 از سوی حضرت آیتالله بروجردی جهت تأسیس و اداره حوزه علمیه کرمانشاه عازم آن شهر شد و به فعالیت پرداخت. فعالیتهای سیاسی خود را همراه با امام در جریان 15 خرداد سال 1342 در حالی که نماینده و وکیل ایشان در کرمانشاه بود، شروع کرد. ایشان سهم بزرگی در پیشبرد انقلاب، خصوصاً هدایت تظاهرات و مبارزات مردم کرمانشاه علیه رژیم شاه داشت و به همین جهت از سوی ساواک دستگیر و زندانی شد. از جمله فعالیتهای ایشان برپایی اولین راهپیمایی همزمان با راهپیمایی عظیم تهران در عید فطر 1357 بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی حضرت امام(ره) به امامت جمعه و نماینده رهبری در استان کرمانشاه منصوب شد. او شخصاً به مشکلات مردم رسیدگی مینمود و در انجام امور مردم از کمترین کوشش فروگذار نمیکرد. در جریان جنگ تحمیلی شخصاً در جبهههای نبرد خصوصاً جبهههای غرب حضور مییافت و با حضورش موجب تقویت روحیه رزمندگان اسلام میشد. شهید اشرفی اصفهانی خدمات بسیاری به خصوص در زمان جنگ داشت که برخی از آنها عبارتند از: ساختن مسجد امام حسین(ع) خمینی شهر، ساختمان مکتبالزهرا(س) جهت تربیت خواهران، تأسیس حوزه علمیه امام خمینی در کرمانشاه و مسئولیت امور تبلیغی روحانیت اهل تسنن. آیتالله اشرفی اصفهانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سه بار مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت و سرانجام در روز 23 مهرماه سال 1360، به هنگام رفتن به جایگاه مخصوص جهت ایراد خطبههای نماز جمعه توسط یکی از منافقین به شهادت رسید. (ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382)
منبع: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی، صفحه 12، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1382.
آیتالله عبدالجلیل جلیلی
شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی
مجتبی حاج آخوند- کمیته مشترک ضد خرابکاری 12-09-1352
مرحوم آیتالله سید مرتضی نجومی و مرحوم آیتالله حاج مجتبی حاج آخوند
اقامه نماز میت بر پیکر مرحوم آیتالله حاج آخوند(روشن)