شهید حاج اسماعیل رضائی دوست و یار شهید طیب حاج‌رضائی و از شهدای 15 خرداد 1342


08 آبان 1402


شهید محمداسماعیل رضایی از جمله شهدای 15 خرداد است که کمتر درباره او صحبت شده است. حاج اسماعیل در جریان قیام 15 خرداد 1342 بسیار فعال بود و چندی بعد نیز به همین اتهام به ‌همراه طیب حاج‌رضایی بازداشت، محاکمه و تیرباران شد.

او شخصیتی گمنام در تاریخ انقلاب اسلامی است چراکه طی سال‌های متمادی نام او زیر سایه شهرت شهید طیب حاج‌رضایی بوده است. حتی عده‌ای او را با طیب اشتباه می‌گیرند یا گمان می‌کنند آن‌ها نسبت نسبی یا سببی با هم دارند.

محمداسماعیل رضایی فرزند لطف‌الله در فروردین 1304 در یکی از روستاهای تفرش  به دنیا آمد.  پدرش از کشاورزان آن منطقه بود که بنابر دلایلی، در دوران کودکی محمداسماعیل همراه با خانواده‌اش راهی تهران شد. اسماعیل بیش از هفت سال نداشت که پدرش را از دست داد و سنگینی بار زندگی به دوش او نهاده شد.

وی از همان کودکی وارد بازار کار شد تا مخارج زندگی مادر و تنها خواهرش را تأمین کند. ابتدا دست‌فروشی می‌کرد و چندی بعد توانست در میدان میوه و تره‌بار مشغول به کار شود. اسماعیل کم‌کم در میدان برای خود اعتبار کسب کرد و به یک چهره بانفوذ در بازار تبدیل شد.

حاج اسماعیل که به عنوان فردی متدین و مردم‌دار شناخته می‌شد و با روحانیت نیز ارتباط نزدیکی داشت، از دهه 30 همگام با روحانیت، در میدان مبارزه با فرقه ضاله بهائیت حضور فعال داشت و در کارنامه خود سابقه اطاعت و ارادت به آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردی و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی، و نیز پیشینه همکاری با شهید حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی را ثبت و ضبط کرده است. وی در اواخر دهه 30 در حلقه نزدیکان حضرت امام خمینی(ره)، قرار گرفت و در رکاب او به مبارزه با رژیم منحوس پهلوی پرداخت.

با آغاز نهضت اسلامی، فعالیت‌های اسماعیل رضایی نیز افزایش یافته و علنی‌تر شد. به گزارش ساواک حاج اسماعیل با «حمل اعلامیه‌ به وسیله ماشین شخصی خود از قم به تهران» نقش ویژه‌ای در پیش‌برد نهضت داشت.

روز 15 خرداد 1342 و بعد از انتشار خبر بازداشت امام خمینی، حاج اسماعیل نیز پابه‌پای هزاران تن از مردم، به خیابان آمد. او در 15 خرداد بسیار فعال بود. بنابر گزارش‌های ساواک وی در سازمان‌دهی هیئت‌های مذهبی در تاسوعا و عاشورای سال 1342، تعطیل نمودن بازار در 15 خرداد و بسیج مردم به شورش علیه دستگاه نقش مستقیم و اثرگذاری داشت.

در گزارشی که توسط مأمور ناشناخته ساواک تنظیم شده، درباره نقش اسماعیل رضایی در قیام 15 خرداد آمده است: «حاج اسماعیل رضایی فرزند لطف‌الله از افراد متعصب و طرفدار سرسخت روحانیون و به‌ خصوص آیت‌الله خمینی است. وی مرتب مردم را تحریک می‌نمود که دین اسلام از مملکت رخت بربسته، به پا خیزید و از آیت‌الله خمینی حمایت کنید. و در روز 15 خرداد نیز مردم را به شورش و قیام دعوت می‌نمود.»

با وجود این که ابعاد قیام 15 خرداد بسیار وسیع بود، اما رژیم پهلوی کوشید تا به ‌شیوه‌ خود، رنگ و بوی مردمی قیام را لوث کند. از این رو کارگزاران رژیم مدعی شدند که «عاملین بلوای 15 خرداد» در ازای دریافت پول وارد صحنه شده‌اند. در همین راستا سرهنگ جهانگیر قانع، دادستان فرمانداری نظامی تهران طی مصاحبه‌ای در 15 تیرماه، درست یک ماه بعد از قیام 15 خرداد ادعا کرد: «حاج اسماعیل رضایی بارفروش که 200 هزار تومان برای راه انداختن بلوا گرفته بود، پول‌ها را طی چکی به دولت منتقل کرد.»

در ادامه این خبر آمده بود: «حاج اسماعیل رضایی، دهنده‌ی پول به طیب نیز اقرار کرده است که شخص دیگری مبلغ دو میلیون ریال (200 هزار تومان) به او داده تا بین عوامل معین تقسیم [کند] و بلوا و آشوب راه بیندازد. این شخص یعنی حاج اسماعیل رضایی در برگ بازپرسی صراحتاً اظهار کرد: چون این پول از راه خیانت به مملکت به من رسیده، مستحق استفاده از آن نیستم و به‌ موجب دو فقره چک در وجه بانک کار، عین آن را که یک میلیون ریال است به دولت تسلیم کرد.»

در راستای فراهم کردن مدارک این ادعا، کارگزاران رژیم توطئه‌ای طراحی کردند؛ آنها می‌خواستند به هر شکل ممکن برای واقعی جلوه دادن ادعای ساختگی خود، مدارک جعلی تهیه کنند. محمود فراهتی (داماد حاج اسماعیل رضایی) در این رابطه می‌گوید: «بعد از بازداشت حاج اسماعیل، یک روز سرهنگ قانع به او می‌گوید: می‌توانی سند یا وثیقه‌ای بدهی تا تو را آزاد کنیم؟ حاج اسماعیل هم گفته بود هر چه بخواهید می‌دهم. قانع به او می‌گوید: 200 هزار تومان به عنوان کفالت بده تا آزادت کنیم. حاج اسماعیل هم یک چک 200 هزار تومانی که مربوط به بانک کار بود به او می‌دهد. غافل از اینکه قانع این چک را برای نقشه شوم خود می‌خواهد. آنها این چک را به عنوان مدرک در پرونده حاج اسماعیل گذاشتند و گفتند این همان چکی است که حاج اسماعیل برای راه‌اندازی قیام 15 خرداد گرفته بود.»

جالب این‌ که چند روز پیش از رسانه‌ای شدن این موضوع، پرونده طیب و حاج‌اسماعیل با هدف تحت فشار قرار دادن آن دو و گرفتن اعتراف دروغ از آنها، از دادسرای موقت نظامی به دادسرای ارتش احاله شد و چندی بعد نیز حکم اعدام آن دو نفر صادر گردید.

با وجود این‌ که توطئه رژیم برای لوث کردن قیام 15 خرداد طبق نقشه پیش می‌رفت، اما در آخرین مرحله شکست خورد و مردم پی بردند نقشه ساواک تا چه اندازه پیش‌پا افتاده بوده است. درست روز 11 آبان‌ماه آن سال، روزنامه‌ها ضمن ارائه اخباری درباره تیرباران طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی، به وصیت‌نامه‌های مالی آن دو نیز پرداختند.

روزنامه کیهان با اشاره به بخشی از دارایی‌های حاج اسماعیل نوشت: «...محمداسماعیل رضایی در حالی‌ که یک قرآن با جلد سبز رنگ به سینه خود چسپانده بود از در اتاق وارد شد... سپس وصیت‌نامه‌اش را از جیب درآورد و گفت: چون خیلی از اموال مردم نزد من است، بدهی‌ها و پول‌هایی که طلبکارم روی کاغذ نوشته‌ام؛ خواهش می‌کنم که اینجا روی کاغذ بنویسید تا حقی از کسی ضایع نشود.»

به نقل از همین روزنامه، حاج اسماعیل ادامه داد: «به خانواده‌ام بگویید که اتومبیلم را بفروشند و پولش را سه قسمت کنند؛ یک قسمت آن را به والده‌ام بدهند؛ یک تقسیم از آن را به دایی خودم... و احمد ایلخانی نام دارد بدهند؛ یک قسمت دیگر هم باقی می‌ماند  به محمدعلی ارشدی که دایی دیگرم است، بدهند چون وضعش ناجور است.»

حاج اسماعیل سپس گفت: «طلب‌های مرا بنویسید؛ اول به یکی از شرکت‌ها در حدود 630 هزار تومان مساعده داده‌ام که هر چه از این مبلغ وصول شود سه قسمت کنید؛ دو قسمت آن متعلق به حاجی علی نوری و یک قسمتش متعلق به خود من است و آنچه از این مبلغ کریم موسویان دریافت داشته و گمان می‌کنم در حدود 140 هزار تومان است از دو سهم حاجی علی نوری باید کم شود و آنچه که باقی مانده است سه قسمت شود که دو قسمت آن به حاجی علی نوری و یک قسمت آن به خانواده‌ام داده شود. محمد بشیری شهسوار از من  10 هزارتومان پول گرفته که چک داده است. این چک نزد همشیره‌ام است. پول را از او بگیرید و چک را به او بدهید. از سید باشی توضیحیان بارفروش شیراز مطابق دفتر به خط خودم هر چه پول گرفته است بدهکار است و از پولی که محمد بشیری و سید باشی بدهکار است و حدود 50 یا 40 هزار تومان می‌شود متعلق به حاجی علی برقی است که همان شریک زمین من است و بقیه آن متعلق به من است.

به نیشابور بابت مساعده سیب 33 هزار تومان مساعده داده‌ام که صورت ریز آن در دفتر من است. حسین قاسمیه بابت همین زمینی که با حاجی  مجدالدین شریک هستم 240 هزار تومان گرفته است که بدهکار است  باید حساب شود، هر چه خودش گفت قبول است...»

چنانکه در بالا آمد، بخشی از وصیت‌نامه حاج اسماعیل در روزنامه‌ها منعکس شد اما در اینجا نسخه اصلی وصیت‌نامه او که توسط خودش در سحرگاه 11 آبان 1342 نوشته شد می‌آید.

در این وصیتنامه آمده است:

«انا لله و انا الیه راجعون بسم الله الرحمن الرحیم

در حال سلامت و عقل سالم، بدون فشار از طرف کسی مبادرت به نوشتن این وصیتنامه می‌نمایم. اول محمدابن عبدالله(ص) رسول خدا را و بعداً فاطمه زهرا(س) و حضرت علی ابن ابی‌طالب و یازده فرزندش را به شهادت می‌طلبم و از آنها یاری می‌خواهم در قیامت.

یک 1- جناب حاج مجدالدین مدنی وکیل و وصی و آقای حسین قاسمیه وصی و قیم صغار و جناب آقای حاجی محمد مخملیان ناظر می‌باشند. آقایان نامبرده شما را به خدا و ائمه طاهرین قسم می‌دهم آنچه در این وصیتنامه قید شده عمل نمائید و عوض از خدا می‌گیرید.

ثلث اینجانب اول 30 هزار تومان سهم امام علیه‌السلام و سهم  سادات بدهید. 10 سال نماز و روزه بخرید. من را در مکان شریف حضرت شاهزاده عبدالعظیم حسنی دفن نمائید که فرمودند: مَن زارَ عَبدالعَظیمِ بِرِی کَمَن زارَ الحُسَین بِکَربَلا. هر کجا مقدور شد خریداری و دفن کنید.

سوم و هفته و چله و سال به طور آبرومند بگیرید. چنانچه چیزی باقی ماند میوه جهت مریضخانه‌ها خریداری و مصرف کنید.

قهوه‌خانه را با دو دانگ خانه مسکونی بدهید همشیره. یک باب اتاق و یک باب دکان جنب منزل را با دو دانگ خانه مسکونی بدهید به والده. دو دانگ دیگر خانه مسکونی بدهید به عیال اینجانب. چهار دانگ دکان میدان و دکان جنب آن و دو دانگ ساختمان میدان شوش و سهم زمین گرگان شرکتی حاجی محمود طهرانیان و سه دانگ خانه شرکتی حاجی مجدالدین مدنی و [ناخوانا] متعلق به سه فرزندم می‌باشد. عایدات سهم سنگ‌بری را هر چه شد موقوفه مسجد حاجی علی برقی و حسین قاسمیه نمائید و  آنچه از اشخاص طلب دارم چنانچه کم‌تر دادند به آنها فشار نیاورید و آنچه کسی ادعای طلب نمود بدهید و از ثلث کسر کنید.

از بازماندگانم خواهش می‌کنم شما را به خدا قسم می‌دهم همان طور که خودم بودم شما هم تا آخر عمر با هم باشید و شب‌های جمعه برای من دعای کمیل بخوانید؛ من خیلی مایل به دعای کمیل می‌باشم.

از تمام اقوام و دوستان و بازماندگانم خداحافظی می‌نمایم و همگی را به خدا می‌سپارم تا روز قیامت. 20 هزار تومان جهت احداث یک مدرسه با نظارت آقای خداوردیان ساخته شود.

رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلاَمِ دِیناً وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّاً وَ بِعَلِیٍّ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَى وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ أَئِمَّةً وَ سَادَةً وَ قَادَةً بِهِمْ أَتَوَلَّى وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَّأُ

امضا: محمداسماعیل رضایی

این نوشته در حضور اینجانب نوشته شد :

 دادستان دادگاه تجدید نظر ویژه 2 لشگر گارد سرهنگ قانع

11 / 8 / 1342»

چنان‌ که مشخص است، حاج اسماعیل در وصیتنامه‌ خود از اعداد و ارقام بالایی صحبت کرده بود. طلب‌های او حدود یک میلیون تومان برآورد می‌شد که در آن زمان پول هنگفتی به شمار می‌آمد. این وصیتنامه در روزنامه‌ها چاپ شد و همه مردم آن را دیدند.

قبل از تیرباران حاج اسماعیل و طیب، رژیم پهلوی ادعا کرده بود آن‌ دو هر کدام 200 هزار تومان برای راه‌اندازی جریان 15 خرداد پول گرفته‌اند. به روایت حجت‌الاسلام شیخ حسین انصاریان، مردم این ادعا را با وصیتنامۀ حاج اسماعیل کنار هم گذاشتند و به یکدیگر نشان دادند. آنجا بود که دروغ‌گویی‌های رژیم و شاه مشخص شد و مردم با خشم و نفرت درباره محمدرضا پهلوی صحبت می‌کردند و می‌گفتند: «این مردک دروغگو خجالت نمی‌کشد که می‌گوید اینها پول گرفته‌اند تا انقلاب کنند؟! درحالی که وصایای مالی حاج اسماعیل بیش از یک میلیون تومان است!» این ماجرا مثل چماقی بود که بر سر شاه و دربار فرودآمد.

 

منابع:

  «اسامی عاملین بلوای 15 خرداد»، روزنامه اطلاعات، ش 11133، سال 38، 15 تیر 1342، ص 1 و 13 .

  گفتگوی آقای محمد جعفربگلو با محمود فراهتی، مورخ 19 بهمن 1396، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتاب حاج اسماعیل، چاپ اول، سال 1399.

  گفتگوی آقای محمد جعفربگلو با علی اکبر رضایی، مورخ 6 اسفند 1396، همان.

  محمد داوودی ‌جاوید، ذبیح روح‌الله، تهران: فاتحان، چاپ اول، 1395، ص 113.

  محمدرضا دهقانی اشکذری، حمید کرمی‌پور و رحیم نیکبخت، خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان، ص 96.

آزاد مرد، شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1378.























شهید حاج طیب رضائی



علم هئیت عزادرای طیب حاج رضائی مزین به عکسهای امام خمینی در محرم سال 1342



شهید اسماعیل رضائی در حال دفاع از خود در دادگاه-سال1342



شهید رضائی لحظاتی پیش از اعزام به میدان تیر



شهید رضائی در حال تکمیل وصیتنامه در کنار قاضی عسگر زندان



شهید رضائی در حال تکمیل وصیتنامه در کنار قاضی عسگر زندان.jpg



بازتاب حکم اعدام طیب و سه نفر دیگر



شهیدان حاج اسماعیل و طیب در حال اعزام برای تیرباران



لحظات پایان زندگی مرحومان طیب حاج‌رضائی و اسماعیل رضائی-11 آبان 1342



بستن حاج اسماعیل به چوبه اعدام



بستن شهیدان طیب حاج‌رضائی و اسماعیل رضائی به چوبه اعدام- 11 آبان 1342



شهیدان طیب حاج‌رضائی و اسماعیل رضائی و چوبه اعدام- 11 آبان 1342



قرائت حکم دادگاه درباره شهیدان طیب حاج رضائی و اسماعیل حاج رضائی- 11 آبان 1342 پای چوبه دار



تیرباران دو آزاده -طیب حاج‌رضائی و اسماعیل رضائی- 11 آبان 1342



پیکر شهید حاج اسماعیل رضائی پس از اجرای حکم اعدام



بازتاب حکم اعدام طیب و سه نفر دیگر



سنگ قبر شهید حاج اسماعیل رضائی



سنگ قبر شهید طیب حاج رضائی


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.