امام خمینی(ره) رهبری ثابت و استوار


30 مهر 1403


پیشگفتار

در مجموعه اسناد حضرت امام خمینی(ره) در ساواک تعدادی از اسناد حکایت از گفتارهایی دارد که به امام منتسب است. این نقل قول‌ها غالباً بیان همه یا قسمتی از نامه‌ها و سخنان امام است که به وسیله اشخاص مختلف و در موضوعات متفاوت ارسال یا بیان گردیده و در جلسات خصوصی و یا عمومی به سمع حضار رسیده است. منابع ساواک که بعضاً در این جلسات حضور یافته و یا رخنه نموده بودند پس از شنیدن مطالب، طی گزارشی آن را به مرتبطین خود در ساواک ارائه می‌دادند و سپس طبق سلسله مراتب، ارزیابی شده و در پرونده افراد مربوط به موضوعِ مطرح شده بایگانی و یا مورد عملیات بعدی قرار می‌گرفت.

اهمیت انتشار این گونه گفتارها در بازخوانی حوادثی است که در کتاب‌های تاریخ انقلاب اسلامی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و می‌تواند گوشه‌ای از تاریخ پر حادثه بین سال‌های 1340 تا 1357 را روشن کند و از طرفی از لابلای این نقل قول‌ها سیره و روش حضرت امام و برخی از مبارزین و مبارزات آنها روشنتر گردد.

با توجه به اینکه منابع ساواک گزارش‌های خود را از این گونه جلسات ـ بسته به میزان سواد، دقت و حافظه خود ـ ارائه می‌نمودند، احتمال خطا و نادرستی در نقل آنها وجود دارد؛ لذا ما اولاً در انتخاب و درج نقل قول‌ها از اسناد و قراین دیگر برای اثبات صحت یا مقرون به صحت بودنِ آنها استفاده می‌کنیم و ثانیاً می‌کوشیم با ذکر شواهدی آنها را تبیین نموده، یا در جایی از آنها بهره بگیریم که می‌توانند نکته‌ای غلط و یا سهوی تاریخی را اصلاح و روشن کنند.

******

«حضرت امام خمینی(ره) روز 14 / 7 / 57 وارد پاریس شدند. یکی از بارزترین ویژگی‌های حضور امام خمینی در پاریس، وحدت مخالفان حکومت پهلوی با پذیرش محوریت رهبری امام خمینی بود. به دنبال پذیرش این اصل مهم، شخصیت‌های سیاسی ایران برای آگاهی دقیق از آخرین نظرات امام در راستای تداوم مبارزه تصمیم گرفتند به پاریس سفر کنند. برخی از دیدارها از اهمیت زیادی برخوردار بود زیرا بسیاری از مواضع بنیادین و مبانی اصیل فکری امام در رابطه با انقلاب و آینده ایران در این دیدارها بیان گردید.

بر خلاف آنچه در سند خواهید خواند اولین دیدارهای ایشان با آیت‌الله دکتر بهشتی و آیت‌الله مطهری بود که مهمترین مسئله مورد گفتگو، معرفی و تعیین افرادی شامل رجال سیاسی و مذهبی برای تشکیل شورای انقلاب بود. از دیدارهای مهم دیگر امام با شخصیت‌های روحانی و سیاسی، ملاقات با آقایان مهندس مهدی بازرگان (رهبر نهضت آزادی ایران)، شهید آیت‌الله محمد صدوقی، آیت‌لله حسینعلی منتظری، آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، دکتر کریم سنجابی (رهبر جبهه ملی ایران)، عزت‌الله سحابی، داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران)، حسن صدر حاج سیدجوادی و جلال‌الدین تهرانی را می‌توان نام برد. اهمیت سفر این شخصیت‌های سیاسی این بود که خود جنگ روانی علیه رژیم را تشدید می‌کرد؛ زیرا این افراد پیش از این، روش‌های ملایمتری را ترجیح می‌دادند ولی در پاریس همه همگام با امام خمینی متحد شده و بر رفتن شاه اتفاق نظر پیدا کردند.

مهندس بازرگان که شاخص‌ترین چهره مذهبی ملی‌گرا بود، در 29 مهر 1357 عازم پاریس شد و در روز 30 مهر به دیدار امام رفت. در مذاکراتی که آقایان اشراقی و دکتر یزدی هم حضور داشتند، در ابتدا نقطه نظرهای طرفین در زمینه شیوه‌ی مبارزات آینده برای براندازی رژیم شاه، مقابله با کارشکنی‌های دولت‌های بزرگ و برخورد با دشمنان انقلاب و برخی مسائل دیگر، یکسان نبود. عقیده‌ی مهندس بازرگان نسبت به تغییرات، آرام و تدریجی بود. وی می‌گوید: «مختصری از وضع ایران، عقب‌نشینی‌های شاه و امکان توسعه فعالیت و پیشروی و پیروزی صحبت کردم و گفتم: انتخابات مجلس که وعده آزادی آن را داده‌اند، فرصت خوبی برای نفوذ و موفقیت خواهد بود و شاه را می‌شود به تدریج بیرون انداخته و از راه‌های قانونی و مجلس مؤسسان تغییر نظام داد.» وی همچنین با تعجب یادآور می‌شود که امام خمینی با اطمینان کامل از رفتن شاه و سقوط حکومت پهلوی سخن می‌گفتند و برای آمریکا در تحولات ایران، اهمیتی قائل نبودند و مهم‌تر از آن به فکر تشکیل دولت آینده بودند. وی از امام پرسید: «جنابعالی چگونه اوضاع و احوال و تکلیف را می‌بینید؟ باز هم ساده‌‌نگری و اطمینان ایشان نسبت به موفقیت، مرا به تعجب و تحسین انداخت. مثل اینکه قضایا را انجام شده و حل شده دانسته، گفتند: شاه که رفت و به ایران آمدم، مردم نمایندگان مجلس و بعد دولت را انتخاب خواهند کرد...» مهندس بازرگان، به همراه دکتر یزدی، پس از آن که فهرستی از مبارزان، از طیف‌های متفاوت را تهیه و به امام خمینی تقدیم نمود، اطلاعیه‌ای را با عنوان آیا وقت آن نرسیده است که نظام حاکم واقع‌بین باشد؟ را صادر کرد و مواضع خود را همسان با نظریات امام، بیان نمود در بخشی از این اطلاعیه آمده است:... واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که:

  1. اکثریت قاطع ملت ایران، شاه و رژیم او را نمی‌خواهند و خواستار حکومت اسلامی است.
  2. اکثریت قاطع ملت ایران، آیت‌لله العظمی خمینی را به رهبری خود برگزیده است.
  3. دو واقعیت فوق نه تنها با زبان و قلم بیان شده، بلکه با خون‌های بی‌دریغ و فراوان در پایتخت و سراسر کشور امضا شده است. از طرف دیگر آیت‌الله العظمی خمینی مکرر تصریح کردند که شاه باید برود، دودمان پهلوی و نظام سلطنتی نیز باید برود.

دکتر کریم سنجابی به عنوان رهبر جبهه ملی، نیز (13 و 14 آبان 1357) با امام خمینی در نوفل لوشاتو، ملاقات و مذاکره کرد. وی قبل از سفر به پاریس اعلام کرده بود که مسئله اساسی از نظر او دموکراسی و آزادی است؛ نه رژیم سلطنتی یا جمهوری. در اولین دیدار با امام خمینی، آقایان اشراقی و حاج احمد خمینی و احمد سلامتیان نیز حضور داشتند. در این جلسه دکتر سنجابی اعلام کرد: «من ابتدا به عنوان یک مسلمان و یک ایرانی، حضور حضرت آیت‌الله خمینی که امروز تمام حرکات ایران زیر نظر ایشان قرار دارد، رسیدم و گفتم همان طور که هر فرد مسلمان روزی چند بار خدا را به شهادت می‌گیرد، من خدا را به شهادت می‌گیرم که با هیچ سیاست خارجی به طور مستقیم و غیر مستقیم ارتباط ندارم و در هیچ جمعیت سرّی یا غیر سرّی ارتباط ندارم و با مقامات دولتی و یا دربار ایران مذاکره نکردم... من به اینجا آمدم تا آنچه را تشخیص می‌دهم بیان کنم و موضع جبهه ملی را برای شما تشریح کنم...» و پیش از ملاقات دوم، طی اعلامیه‌ای انصراف خود را از شرکت در اجتماع سوسیالست‌ها در کانادا اعلام نمود. شرط امام این بود که دکتر سنجابی می‌بایستی موضع خود را در مورد شاه و سلطنت پهلوی به روشنی بیان نماید. به همین دلیل در مرحله دوم، امام(ره) پذیرفتن ایشان را به پذیرفتن شرایطی مشروط کرد. دکتر سنجابی شروط مورد نظر را پذیرفت و به صورت کتبی به اطلاع امام خمینی رسانید. ایشان هم با اضافه کردن کلمه استقلال به متن، آن را پذیرفتند بیانیه معروف سه ماده‌ای در تاریخ چهاردهم آبانماه 1357 انتشار یافت.

متن بیانیه بدین شرح است:

  1. سلطنت کنونی ایران با نقض مداوم قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاست بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است.
  2. جنبش ملی و اسلامی ایران با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.
  3. نظام حکومت ملی ایران باید بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیله مراجعه آراء عمومی تعیین گردد.

سپس دکتر سنجابی از امام خمینی مجوز گرفت تا به طور رسمی این مواضع را اعلام نماید یکی از همراهان ایشان متن را خواند و ترجمه کرد و بلافاصله تمامی خبرگزاری‌ها آن را مخابره نمودند. در آن زمان بعضی از رسانه‌ها از این ملاقات‌ها با نام ائتلاف نام بردند که امام خمینی در مصاحبه با گزارشگر رادیو تلویزیون سوئیس در واکنش به این مسئله اعلام نمودند: «من مسائل و مطالبی را که بیان داشتم، امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم. من به ایشان (دکتر سنجابی) هم گفتم ما با جبهه‌ی خاصی ائتلاف نداریم. همه ملت با ما و ما با ملت هستیم و هر شخصی که ـ این مطالبی که ما داریم و عبارت است از استقلال مملکت و آزادی همه جانبه و جمهوری اسلامی ـ با آن‌ها موافقت کند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نکند، بر خلاف مصالح اسلام و مملکت گام برداشته است و ما هیچ ربطی با او نخواهیم داشت و آنهایی که با آن موافقت کنند، ما هم با آنها هم‌صدا خواهیم بود؛ لکن ربط خاصی با کسی نداریم.»

انعکاس دیدار دکتر سنجابی و مهندس بازرگان با امام خمینی، چنین می‌رساند که همه نیروها برای از بین بردن حکومت پهلوی با هم متحد شدند و همین مسئله در تزلزل بیشتر رژیم نقش زیادی داشت. به این ترتیب رهبران احزاب و گروه‌های سیاسی مذهبی و غیر مذهبی با آگاهی از اصول و مواضع امام خمینی، مبارزه تحت رهبری ایشان را پذیرفتند و مبارزه را منسجم‌تر از پیش ادامه دادند.»[1]

و اما موضع و موضوع آقای سیدکاظم شریعتمداری حتی در آن دوران که افرادی مانند کریم سنجابی با شروط امام موافقت کردند، متفاوت بود. گرچه در سند زیر، مأمور ساواک چنین می‌نویسد:

«پس از مذاکرات مفصل، خمینی پیشنهاد نموده که شریعتمداری بایستی از حمایت قانون اساسی دست بردارد و اعلامیه‌ای منتشر و از مسئله حکومت ملی اسلامی پشتیبانی کند و شریعتمداری نیز به همین ترتیب در تهران اعلامیه‌ای منتشر و برای اولین بار به نحوی از تز خمینی دفاع نموده و خود را در اختیار خمینی گذارده است. ارتباطات در حال حاضر به خوبی برقرار می‌باشد.» ولی واقعیت این است که آقای شریعتمداری تا سقوط رژیم شاهنشاهی همچنان مدافع اجرای قانون اساسی بود که مستلزم بقای شاه است و آنچه مأمور ساواک از انتشار اعلامیه توسط آقای شریعتمداری و حمایت از برنامه امام نوشته در اسناد مورد مطالعه مدرکی به دست نیامد بلکه با توجه به سؤالات و پاسخ‌های امام خمینی در پاریس به خبرنگاران خارجی خلاف آن دیده می‌شود. به نمونه‌هایی از آن در زیر توجه فرمایید.

  1. مصاحبه خبرنگار انگلیسی روزنامه فاینانشنال تایمز، 18 / 10 / 1357

«سؤال: در مصاحبه با آیت‌الله شیرازى و شریعتمدارى، آیت‌الله شیرازى فرمودند که نظرات سیاسى‌شان با شما یکى است اما آیت‌الله شریعتمدارى بارها گفته‌اند که قانون اساسى را مى‌خواهند و سلطنت شاه در قانون اساسى است. پس ایشان طرفدار رژیم سلطنتى هستند. علت این تناقض چیست؟

جواب: من جمهورى اسلامى را به آراى عمومى مى‌گذارم.»[2]

  1. مصاحبه خبرنگار روزنامه‌ی اندونزی تمپو، 23  /  10  /  1357

«سؤال: آیا حقیقت دارد که در مفهوم دولت، بین شما و آیت‌الله شریعتمدارى اختلاف هست؟ به چه بخشى این اختلاف مربوط مى‌شود؟ آیا لازم است که احتمالاً یک شوراى علما متشکل از آیت‌الله‌ها تشکیل شود و دولت به همان شکل قدیمى خود باقى بماند؟

جواب: بیش از یک سال است که ملت ایران مکرراً خواسته‌هاى خود را حتى در برابر آتش مسلسل و توپ و تانک، بیان کرده است. در رفراندم تاسوعا و عاشورا با اکثریتى که در تاریخ رأى‌گیری‌هاى دنیا کم‌نظیر است، خواستار سرنگونى سلسله پهلوى و از بین رفتن رژیم سلطنتى و استقرار جمهورى اسلامى شده است؛ بنابراین در این خواست‌ها هر که تردید کند خود را از ملت جدا کرده است و بدیهى است که اگر شورایى از علما و دانشمندان اسلامى که آشنایى کامل به موازین و قواعد اسلامى دارند بر دولت جمهورى اسلامى نظارت نکنند، معیارهاى اسلام ممکن است ـ و لو به علت عدم توجه و آگاهى به آنها ـ رعایت نشود.

سؤال: اگر شاه استعفا دهد و شما به عنوان رهبر جمهورى اسلامى ایران انتخاب شوید، آیا این وظیفه را قبول خواهید نمود؟ آیا ممکن است جنگى بین گروه‌هاى نسبتاً مهم مثل طرفداران شریعتمدارى، سنجابى یا ارتش به دلیل اختلاف اهداف و جاه طلبى درگیرد؟

جواب: من شخصاً چنین مقامى را نمى‌پذیرم و من به هوشیارى و نیز یکپارچگى ملت آن چنان امیدوارم که به خواست خداى تعالى هیچ گونه جنگ داخلى به وجود نخواهد آمد.»[3]

  1. مصاحبه با خبرنگار روزنامه‌ی استریت تایمز سنگاپور، 25  /  10  /  1357

«سؤال: حتى اگر شما اصول چنین حکومتى را پذیرفته باشید، نمى‌توان گفت که مسائلى در داخل نیروى مخالف فعلى با چنین برداشتى از حکومت به وجود خواهد آمد؟ این واقعیت دانسته‌اى است که آیت‌الله شریعتمدارى على‌رغم شما نشان مى‌دهد که دنباله رو این اعتقاد است که شاه باید با موقعیت مشروط بر طبق قانون اساسى و مشروطه سلطنتى باشد و بارها گفته است که شاه باید باشد و سلطنت کند و این نشان مى‌دهد که شما شاه را نمى‌خواهید و او طرفدار شاه است.

جواب: شاه براى ابقاى خود دست به تبلیغات در شرق و غرب زده است ولى دیگر سودى ندارد. ملت غیور و شجاع ایران، او و دار و دسته‌اش را شکست خواهند داد. مردم شاه را نمى‌خواهند و او را یک جنایتکار و یک خائن مى‌دانند؛ و هیچ کس نمى‌تواند با این خواست مخالفت کند. تاریخ در آینده نزدیک نشان مى‌دهد که خواست ملت و خدا بر تمام خواست‌ها حاکم است.»[4]

*****

 

از: پاریس                                                                    تاریخ: 8 / 8 / 1357

به: 322                                                                       شماره: 377

 

شهاب‌الدین اشراقی داماد خمینی اظهار داشته:

1. مهندس بازرگان هرچه سعی کرده خمینی را متقاعد سازد که تعدیلی در نظرات آقای خمینی و آقای شریعتمداری به وجود آورد، موفق نشده و خمینی ضمن آن که شریعتمداری را به علت حمایت از عنوان نمودن قانون اساسی، که ادامه برقراری رژیم سلطنت را در بردارد، مورد حمله قرار داده حتی حاضر نشده است مسائل و پیشنهادات مورد نظر شریعتمداری را بشنود. در نتیجه آقای شریعتمداری پس از اطلاع از موضوع، داماد و فرزند خود را برای مذاکره به پاریس فرستاده و پس از مذاکراتی مفصل خمینی پیشنهاد نموده که شریعتمداری بایستی از حمایت قانون اساسی دست بردارد و اعلامیه‌ای منتشر و از مسئله حکومت ملی اسلامی پشتیبانی کند و شریعتمداری نیز به همین ترتیب در تهران اعلامیه‌ای منتشر و برای اولین بار به نحوی از تز خمینی دفاع نموده و خود را در اختیار خمینی گذارده است. ارتباطات در حال حاضر به خوبی برقرار می‌باشد.

2 . دکتر سنجابی[5] نیز در مذاکرات با خمینی تسلیم نظرات او شده و نامبرده را به عنوان رهبر مذهبی و سیاسی احزاب جبهه ملی معرفی و از منزل خمینی با تهران مذاکره و پیشنهاد نموده که عکس خمینی به جای عکس مصدق در مراکز حزب نصب گردد.

توضیح: رادیو پاریس و همچنین دو روزنامه با سنجابی مصاحبه نموده و نامبرده از خمینی طرفداری و اعلام نموده که شاه ایران نمی‌تواند قانون اساسی ...[جای خالی در متن اصلی] مردم به انجام برساند و چندین بار علیه قانون اساسی اقدام کرده است.

3 . سفیر فرانسه در تهران اقداماتی را به منظور آزادی عمل خمینی در مورد مصاحبه با روزنامه‌ها و تلویزیون[6] به عمل آورده در نتیجه دولت فرانسه از نظر فعالیت سیاسی وی منصرف و کاملاً به او آزادی عمل سیاسی داده است و تا کنون دوبار با تلویزیون فرانسه مصاحبه نموده و نظر خود را در مورد حکومت اسلامی اعلام و عنوان نموده که این پدر و پسر، مملکت را به بیگانه فروخته و ما حاضر نیستیم که فرزند او را تحمل کنیم و دنیا حقانیت ما را به رسمیت شناخته است. ضمناً سفیر فرانسه در لبنان نیز به پاریس آمده و با نامبرده مذاکره، لیکن از موضوع مذاکره اطلاعی در دست نیست.

4 . دکتر حجازی، بهشتی، مطهری، سنجابی و نماینده آقای گلپایگانی و تعدادی از استادان دانشگاه و بازاریان تهران به دیدن نامبرده آمده، لیکن حجازی و بهشتی را نپذیرفته است[7] و از هنگامی که در پاریس مقیم شده، مواضع او نسبت به گذشته مستحکمتر گردیده و مذاکرات هیچ فردی در او مؤثر نشده است.

5 . جسته گریخته شنیده شده که یک گروه مسلح مذهبی در تهران شکل گرفته و قرار است مقدمات تشکیل این گروه در شهرستان‌ها نیز به وجود آید، لیکن تا کنون آقای خمینی نظر صریح خود را در این زمینه اعلام ننموده است و گفته است چنانچه لازم بداند دستور خواهد داد که مبارزه جهاد به صورت مسلحانه در سراسر ایران شروع شود.

            فرجادی

 

 

 

 

پاورقی‌ها

[2] صحیفه امام، ج 5، ص 399.

[3] همان، ص 437 و 440.

[4] همان، ص 472.

[5] کریم سنجابى فرزند قاسم سنجابى (سردار ناصر، رئیس ایل سنجابى) در سال 1283 ش در سنجابى از محلات کرمانشاه متولد شد. تحصیلات ابتدایى را در قصر شیرین و دوره اول متوسطه را در کرمانشاه و دوره دوم متوسطه را در تهران و دوره لیسانس را در مدرسه عالى حقوق گذارند. در سال 1307 جزو اولین گروه محصلین اعزامى به فرانسه رفت و در آنجا مجدداً دوره لیسانس حقوق را در دانشگاه نانسى و دوره دکتراى حقوق را در دانشگاه پاریس و رساله خود را راجع به کشاورزى و روستاییان و مالکیت ارضى در ایران به زبان فرانسه در سال 1313 گذارند و در همان سال به ایران بازگشت. سنجابى مشاغلى را در اداره کل اوقاف، وزارت فرهنگ و وزارت دارایی به عهده داشت و در همین حال ابتدا دانشیار و سپس استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. در سال 1322 به سمت رئیس دانشکده حقوق برگزیده شد و در سال 1325 جزو هیأتى بود که اولین برنامه هفت ساله صنعتى ایران را تدوین کرد. در سال 1330 در کابینه مصدق وزیر فرهنگ بود، امّا براى شرکت در انتخابات دوره هفدهم از این سمت استعفا داد. وى در سفرهاى مصدق به شوراى امنیت سازمان ملل و دیوان داورى لاهه با وى بود و در لاهه به عنوان قاضى اختصاصى ایران در دادگاه شرکت کرد. در آغاز انقلاب به پاریس رفت و در نوفل لوشاتو به دیدار حضرت امام(ره) رفت و با اعلام موافقت با مواضع امام، با حرکت انقلاب اسلامى همگام گشت و در کابینه بازرگان مدتى کوتاه سمت وزارت امور خارجه را داشت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى جبهه ملى در یک موضع‌گیرى سیاسى اعلام کرد که حکومت اسلامى به بن بست رسیده است. حضرت امام با مرتد دانستن افرادى که چنین بیانى دارند، باعث برچیده شدن این گروه از کشور شد و سنجابى از ایران گریخت. وى نهایتاً در اول تیر ماه سال 1374 در سن 90 سالگى درگذشت. بخش تاریخ شفاهى دانشگاه هاروارد آمریکا خاطرات او را تحت عنوان «امید و نا امیدی‌ها» پس از مرگش منتشر کرد.

[6] حضرت امام(ره) علاقه‌ای به مصاحبه مطبوعاتی نداشتند. علت را خود ایشان چنین توضیح می‌دهند:

 «مطبوعات بین‌المللی بیشتر به دبدبه و کبکبه و طمطراق و تشریفات لفظی توجه دارند.... نه به بدبختی‌های مردم ایران و یا فشاری که تحمل می‌کنند.» در تاریخ 4 / 2 / 57 آقای لوسین ژرژ، خبرنگار روزنامه معروف و پر تیراژ لوموند چاپ فرانسه از امام خمینی (ره) در خواست مصاحبه می‌کند. مدت‌ها بود که مجامع غربی در انتظار روزی بودند که امام با آنان به گفتگو بپردازد و مردم غرب علت مخالفت ایشان را با رژیم شاه و طرح و برنامه آینده انقلاب و خلاصه دلایل مبارزه ملی - مذهبی این مرجع بزرگ شیعی را از زبان خودشان بشنوند. امام ابتدا نمی‌خواستند به درخواست آنان جواب مثبت بدهند، اما چون قدری از سوابق این روزنامه مطلع شدند و دریافتند که لوموند در گذشته حقایقی از اوضاع ایران را منعکس ساخته و بعضی جنایت شاه را برملا کرده است، دعوت روزنامه را برای مصاحبه پذیرفتند. این مصاحبه بسیار مهم و کاملاً صریح و بی پرده است. مصاحبه امام با لوموند اثر نیکویی داشت و در غرب بسیار مورد توجه واقع شد. اعتبار فراوان این روزنامه و تیراژ بسیار بالای آن در این امر تأثیر فراوان نهاد. (کوثر، ج 1، ص 454)

[7] روزنامه کیهان، شماره 11772 به تاریخ 23 / 10 / 61، متن سخنرانی شهید آیت‌الله دکتر بهشتی در جمع مردم اصفهان را که در تاریخ 19 / 11 / 58 ایراد شده، به چاپ رسانده است. شهید بهشتی در بخشی از این سخنرانی در خصوص ملاقات با امام در پاریس می‌گوید: «در آن روزهائی که اولین راهپیمائی‌های میلیونی راه افتاده بود، می‌دانید که امام پس از دومین راهپیمائی، یعنی راهپیمائی چهارم شوال(16 شهریور) که بدون خونریزی برگزار شد و 17 شهریور که جمعه سیاه حادثه میدان شهدای تهران بود که ایشان به پاریس رفته بودند... پس از سال‌ها بود که محروم بودیم از دیدار ایشان، فرصتی بود برای دیدارشان. آنجا برای چند مسئله رفته بودم. یکی از مسائلی که با ایشان مطرح کردم، در ایران مکرر، حتی افراد برجسته، مطرح می‌کردند در مباحثاتی که داشتیم، مربوط بود به همین مسئله مبارزه و ابعاد آن و پیوند مبارزه با شهادت، مخصوصاً حضور خواهران در میدان مبارزات. از ایشان سؤال کردم که بعضی از آقایان مجتهدین[که] با آن‌ها صحبت کردیم، این‌ها در این که ما اقدام می‌کنیم و دعوت می‌کنیم مردم را برای راهپیمائی‌ها، پس از حادثه 17 شهریور تهران، دچار تزلزلی و تردیدی شده‌اند؛ می‌گویند شما مردم را به قتلگاه دعوت می‌کنید...» (شهید آیت الله دکترسیدمحمد حسینی بهشتی به روایت اسناد ساواک،ص 328، مرکز بررسی اسناد تاریخی)

 

منبع: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی، صفحه 366 و 367، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1392.



 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.