مبارزه اعتقادی و سیاسی روحانیان با بهائیت در حکومت پهلوی دوم
17 آبان 1399
از زمان ادعاهای بیپایه و اساس سیدعلیمحمد باب به عنوان نائب حضرت حجت(عج)، ادعای رسالت و الوهیت تا واگذاری رهبری تشکیلات بهائیت به بیتالعدل در اسرائیل، روحانیت با هشیاری و به صورت پیگیر به مبارزه با این تشکیلات بیگانهنهاد پرداختند. مبارزه ایشان با بابیت و سپس بهائیت در دو جهت اعتقادی و سیاسی تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در شکلهای مختلف و با روشهای متفاوت صورت میگرفت. برخی جریانها مانند انجمن حجتیه به رهبری شیخمحمود حلبی صرفاً همّ و جهد خود را مصروف مبارزه اعتقادی مینمودند و عجیب اینکه از شروع مبارزه آنها با بهائیت از سال 1334 به بعد شاهد رشد روز افزون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سردمداران این تشکیلات در ایران بودیم! این بدین معناست که رژیم مشکلی با مباحث اعتقادی با این گروه نداشت و چه بسا آن را مناسب و مفید برای دستگاه و تبلیغات عوامفریبانه خود میدانست؛ ولی هیچگاه به انجمن حجتیه اجازه ضدیت با وزرا، وکلا، امراء و مدیران بهائی که سر تا پای رژیم را فراگرفته بودند، نمیداد زیرا بنیان و پشتیبان تشکیلات بهائیت در سازمانهای امپریالیستی ـ صهیونیستی نضج و نمو یافته و تثبیت شده بود.
روحانیون مبارز در دوران کرّ و فرّ بهائیان در دستگاه پهلوی، دربار، هیئت دولت، ارتش، ساواک، نیروی انتظامی و... منابر خود را با بحث اعتقادی راجع به بهائیان آغاز مینمودند و در لابلای آن نکات سیاسی حضور بهائیان در حکومت به اصطلاح شیعه جعفری! را گوشزد مینمودند تا همگان وابستگی و پیوستگی پهلوی را به مستکبرین و استعمارگران بشناسند و مسائل بین مسلمین و بهائیان را از روی سادگی، صرف تفاوت عقیده و باورها ندانند بلکه سر نخ آن را در قضیه سلطه بیگانه بر مقدرات کشور جستجو نمایند. سلطهای که گاه با نام مذهب جدید و گاه با روشنفکری، برابری، آزادی، تمدن و واژههای خوب و دلپذیر بر سرنوشت ملت چنگ انداخته و آن را میدرید.
سند زیر یکی از این گونه سندهاست. در این سند آیتالله العظمی حسین نوری همدانی در رفسنجان ابتدا راجع به حق وتو و اسرائیل سخن میگوید و سپس آن را به بهائیان متصل میسازد تا شنونده مقدمه را با نتیجه آن، سر آغاز آگاهی خویش قرار دهد.
*****
از: 8 ﻫ تاریخ: 16 / 9 / 1348
به: 316 شماره: 12426 / 8 ﻫ
موضوع: شیخ حسین نوری
پیرو 11837 / 8 ﻫ – 19 / 8 / 48 و 11848 / 8 ﻫ – 20 / 8 / 48
نامبرده بالا مورخ 7 / 9 / 48 در مسجد سقاخانه[1] شهرستان رفسنجان پس از خاتمه نماز ظهر منبر رفته درباره کنگره ملل متحد اظهار میدارد: «پنج کشور هستند که حق وتو دارند این ممالک عبارتند از چین ملی، فرانسه، انگلستان، شوروی و آمریکا؛ اما یک کشور مسلمان حق وتو ندارد و در کنگره ملل متحد هم بین کشورها تبعیض قائل شدهاند. مدتی قبل از این از طرف کنگره ملل حکمی مبنی بر واگذاری زمینهای متصرفی اسرائیل صادر گردید که اسرائیل باید هر چه زودتر زمینهای مسلمانان را واگذار نماید، اما کشور اسرائیل به این دستور وقعی ننهاده است. مسلماً چنین دنیایی را احتیاج به آن است که هرچه زودتر ولیعصر(ع) ظهور کند و دنیا [را] پر از عدل و داد نماید و دست خائنین را از سر مردم کوتاه گرداند. آنگاه درباره مذهب بهائی[2] توضیحاتی داد و اظهار داشت: «من تمام کتابهای آنها را مطالعه کردهام؛ مسخره و ضد و نقیض میباشد. از کتابهای خودشان علیه آنها میتوان استفاده کرد. حسینعلی بهاء[3] گاهی خودش را خدا و گاهی پیغمبر اسلام و گاهی امامحسین معرفی کرده است و امت خود را خطاب میکند ای گوسفندان خدا و گاهی خطاب میکند ای گوسفندان من.»
یادداشتهایی از کتاب اقدس و کتاب حسینعلی بهاء در جیبش داشت که با ذکر صفحه برای مردم قرائت نمود و نیز درباره کتاب عمه[4] خواهر حسینعلی بهاء توضیحاتی داد که چطور این خواهر، برادرش را افتضاح کرده است و جمعیت مسجد مذکور بیشتر از همیشه بود و از سخنرانی آقای نوری نواری توسط محمود عسکری شاگرد حاجی رحمانی ضبط گردیده؛ در خاتمه منبر تذکر داد که هر جمعه درباره امام زمان بحث خواهیم کرد. این مجلس سخنرانی در ساعت 1430 پایان یافت.
نظریه رهبر عملیات: با توجه به مکاتباتی که قبلاً در مورد کنترل منابر و اخذ تعهد از واعظ مذکور با شهربانی استان به عمل آمده مرجع فوقالذکر اعلام داشته که دستور داده شد به مشارالیه ابلاغ گردد فقط در اطراف مسائل مذهبی سخنرانی نماید. صوفی
آقای مجتبوی، بهرهبرداری شود. 23 / 9
با پرونده شیخ حسین نوری ارائه شود. 24 / 9
بایگانی شود. 26 / 9
پینوشتها:
[1] . مسجد سقاخانه رفسنجان، از مساجد مشهور رفسنجان است که حجتالاسلام مهدی پورمحمدی، رئیس دادگستری شهرستان رفسنجان، برای توصیف آن به نقل از مقام معظم رهبری گفته است: «من حرفهایی که هیچجا نمیتوانستم بزنم در مسجد سقاخانه رفسنجان به خاطر شعور و فهم سیاسی مردم رفسنجان به راحتی میگفتم.» این مسجد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نام امام خمینی(ره) نامیده شد.
[2] . بهائیه یا بهائیان پیروان میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله که او را مؤسس شریعت تازه و موعودی که باب بشارت ظهور او را داد، میدانند. تعلیمات و آموزههای بهاءالله که بیشتر توسط پسرش عباس افندی معروف به عبدالبهاء منتشر گردید مخلوطی از عرفان اسلامی و برخی از نتایج حکمت و معرفت اروپا در قرن 19 است. بهائیان انبیاء را مظاهر الهیه میخوانند و معتقدند که بعد از حضرت محمد(ص)، باب و بعد از او میرزا حسینعلی بهاءالله به عنوان مظهر الهی به عالم آمدهاند. اما میگویند که بعد از بهاءالله لااقل تا هزار سال دیگر مظهر الهی در عالم نخواهد آمد. مبادی عمده اخلاقی بهائیان عبارت است از وحدت افراد عالم، مساوات زن و مرد و مخالفت با تعصبات ملی و دینی. آنها نماز خاص دارند که هر روز سه نوبت میخوانند و روزه آنان خاص 19 روز آخر هر سال. مراکز مهم اجتماعات رسمی آنها حظیرهالقدس نام دارد.
بسیاری از مورخان و محققان تاریخ معاصر ظهور فرقههای بابیه و بهائیه را از نتایج فرقهسازی استعمار اروپاییان در کشورهای مسلمان میدانند. همگامی این فرق با سیاستهای استعماری بیگانگان تأییدی بر این مدعا است. فرقه ضاله بهائی در دوران حکومت پهلوی به اوج نفوذ و اقتدار خود در ایران رسید. ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا شاه معتقد است رضاخان با بهائیان روابط حسنه داشت تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهایی متعصب بود به سمت آجودان مخصوص محمدرضا، ولیعهد منصوب کرد. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 374) فردوست مینویسد: محمدرضا شاه نیز از تشکیلات بهائیان و نفوذ افراد بهائی به مقامات مهم و حساس مملکت آگاهی داشت و با حسن ظن به مسئله مینگریست. هنگامی که امیرعباس هویدا که منتسب به بهاییگری بود به نخستوزیری رسید نفوذ بهائیان به اوج خود رسید. اسدالله صنیعی در کابینه او به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسید. فردوست عقیده دارد عبدالکریم ایادی که پدرش از خواص عباس افندی بود، نقش مهمی در نخستوزیری هویدا دارد. (همان) بهائیان همچنین در این دوره به مراکز مهم اقتصادی کشور نفوذ کردند و ثروتهای کلانی را از طریق زدوبند با مقامهای سیاسی تصاحب کردند.
[3] . میرزا حسینعلی نوری(بهاءالله)، فرزند میرزا عباس نورى معروف به میرزا بزرگ در سال 1233 ﻫ ش به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات مقدماتى به مسلک صوفیه ارادت و علاقه زیادى پیدا کرد و از تعلیمات آنها استفاده نمود و از این جهت در سلک دراویش قرار گرفت، چنان که مانند آنان زلف و گیسوى بلند داشت و مسلک و اساس معارف او همان معارف صوفیه بود. میرزا حسینعلى در زمان حیات باب یکى از مریدان او بود و بعد از قتل باب هم مدتى برادر خود میرزا یحیى صبح ازل جانشین مخصوص باب را اطاعت کرد، اما سپس از اطاعت او سرپیچید و ادعاى من یظهرالله و شارعیت و رجعیت حسین(ع) و رجعت مسیح بلکه ادعاى الوهیت نمود و سید باب را هم مبشر ظهور خویش دانست. میرزا حسینعلى و میرزا یحیى دو برادر پدرى و هر دو مرید باب بودند و باب تنصیص به وصایت و نیابت یحیى نمود و او را مأمور کرد که بعد از وى هشت واحد دیگر کتاب بیان را که ناتمام مانده بود بنویسد. لذا بعد از قتل باب عموم بابیه بلااستثنا، یحیى را به سمت نیابت و جانشینى باب شناخته و او را واجبالطاعه دانستند. بعد از شکایت علماى کربلا و نجف به واسطه قرب جوار بابیه و جنگ و جدال بین آنها و مسلمین به دولت ایران و وصایت دولت ایران به دولت عثمانى و انتقال بابیه به «آدرنه» در سال 1242 بود که میرزا حسینعلى پرده از روى کار خود برداشته و آشکارا دعوى من یظهر الهى نمود و عموم بابیه را به سمت خود دعوت کرد. لذا دولت عثمانى او و طرفدارانش را به عکا و صبح ازل و همراهانش را به جزیره قبرس فرستاد. میرزا حسینعلى در 1309 هجرى / 1270 ﻫ ش پس از 22 روز در عکا بر اثر بیمارى از دنیا رفت. ر . ک: کتاب الفاضلیه در رد عقاید و ادیان، سیدیوسف فاضل، جلد اول، ص 9 ـ 11.
[4] . عزیه نوری مشهور به عزیه خانم و عمه، خواهر میرزا حسینعلی نوری و میرزا یحیی نوری است که در زمان محبوس بودن طاهره قرةالعین در تهران با او در تماس بود و پس از دعوی ظهور توسط میرزا حسینعلی نوری ملقب به (بهاءالله) در سال ۱۸۶۳م، جانب میرزا یحیی نوری ملقب به (صبح ازل) را گرفت و پیرو او شد.
وی در پاسخ به مکاتبات برادرزادهاش (عباس افندی)، اقدام به تهیه ردیهای بر بهائیت نمود که تنبیه النائمین نامیده میشود. عزیه در رد ادعای عبدالبهاء مبنی بر درس ناخواندگی بهاءالله، با ارائه شواهدی این مورد را رد میکند و از درس خواندن بهاءالله و مجالست او با علما و عرفا یاد میکند.
منبع: آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1396، ص 209 و 210.