امیرهوشنگ دولو سلطان خاویار و قاچاقچی مواد مخدر و رسوایی بین‌المللی شاه در حمایت از او


24 آبان 1399


هر یک از افراد در درون ساختار دربار پهلوی ـ برحسب جایگاه و موقعیت خود ـ در فساد سیستماتیک رژیم دارای سهم بودند که بعضی مواقع افشای گوشه‌ای از این مفاسد برای شاه و مملکت افتضاح جهانی به بار می‌آورد. یکی از این نمونه‌ها که در سطح جهان، شاه را بی‌آبرو کرد، به امیرهوشنگ دولو مربوط است.

امیر هوشنگ دولو یکی از آلوده‌ترین عناصر دربار محمدرضا شاه پهلوی بود. او در سال 1285 در تهران و از پدر و مادری قجر به دنیا آمد. پدرش محمدولی‌خان آصف‌السلطنه از طایفه‌ دولو از ایل قاجار و مادرش منیراعظم دختر کامران‌‌میرزا و خاله احمدشاه بود.

دولو که در دوره سلطنت پهلوی‌ها توانست برای خود موقعیت و ثروتی به ‌هم بزند، کم ‌کم خود را به دربار نزدیک کرد و حتی موفق شد سمت «آجودان مخصوص شاه» را نیز دریافت کند. او همچنین توانست از دربار پهلوی انحصار صادرات خاویار ایران را اخذ کند؛ از این رو در مطبوعات غرب به «سلطان خاویار ایران» شهرت یافت.[1]

شاه علاقه خاصی به دولو داشت. اسدالله علم ـ نخست‌وزیر شاه و وزیر دربار ـ دولو را این‌گونه معرفی می‌کند: «امیرهوشنگ دولو که از شاهزاده‌های قاجار است، طرف مرحمت شاه می‌باشد؛ چون مردی باهوش، زرنگ و متملق است. به علاوه ما او را Prince Pimp [به معنی دلال محبت!] می‌گوییم. او همه ساله در رکاب شاه به سنت موریس می رفت و در آنجا، هم وظیفه خودش را انجام می‌داد و هم تریاک می‌کشید.»[2]

محمدرضا پهلوی در ماه چندین مرتبه در باغ و خانه‌ی مجلل دولو واقع در شمیران تهران حضور می‌یافت. مشهور بود که خودِ دولو گرفتار فساد اخلاقی است و خانه‌اش همچون حرمسرا، پذیرای میهمانان با سلایق و علایق گوناگون است. حسین فردوست با اشاره به روابط نزدیک و صمیمی محمدرضا پهلوی و امیرهوشنگ دولو می‌گوید: «این مرد از روزی که پیدا شد، بلافاصله به اتاق خواب محمدرضا راه یافت، زیرا دخترهای زیبای ایرانی و فرانسوی را می‌شناخت و می‌توانست بیاورد و همین کافی بود.»[3]

منزل دولو، محل آمد و شد افراد مختلف بود. خودِ او نیز با سوءاستفاده از جایگاهش، به شرط دریافت رشوه، خواسته‌های اشخاص را نزد شاه می‌برد و بدین ترتیب زمینه‌ای برای دلالی خود فراهم کرده بود. به گفته فردوست: «هر روز مقامات مهمی به خانه دولو (واقع در تجریش) می‌رفتند. کسی که می‌خواست وکیل یا سفیر یا وزیر شود، افسری که می‌خواست سرتیپ یا سرلشکر یا سپهبد شود، فردی که پرونده داشت و می‌خواست از مجازات معاف شود و یا طرف را محکوم کند و امثالهم... او تمام درخواست‌ها را مستقیماً در اتاق خواب محمدرضا به اطلاعش می‌رساند و بدون استثناء همه تصویب می‌شد.»[4]

در همین رابطه، در گزارشی از ساواک به تاریخ 7 آبان 1354 آمده است: «طبق اطلاع موثق یک نفر در یک میهمانی (گوینده شناخته نشد) شاهرخ فیروز در یک بازی قمار، مبلغ 5 میلیون تومان به امیر هوشنگ دولو باخته و بعد از اتمام بازی مبلغ 5 میلیون تومان دیگر به وی داده و تقاضا نموده که مشارالیه از حضور شاهنشاه آریامهر تقاضا نماید که نامبرده را به مقام سفارت منصوب فرمایند که تقاضای شاهرخ فیروز مورد قبول آقای دولو و شاهنشاه واقع و وی به سفارت منصوب می‌گردد. اظهارکننده در خاتمه گفتار خود اضافه نموده که شاهرخ فیروز از میلیاردرهای معروف کشور می‌باشد.»

گزارش دیگری به تاریخ 9 اردیبهشت 1349، با اشاره به تردد افراد و مقامات مختلف به منزل دولو می‌نویسد: «ساعت 8 در باشگاه ایران، حسین استوار، راننده سپهبد علوی مقدم، کاظم‌زاده، راننده صمصام بختیاری، محمود، راننده دانشگاه تهران، عسگر، راننده باشگاه ایران، نصرت‌الله یوسفی یکی از کارکنان باشگاه ایران به دور هم تجمع نموده و راننده صمصام بختیاری به راننده تیمسار علوی‌مقدم اظهار می‌دارد: امروز در تشییع جنازه تیمسار پایدار آن اتومبیل سفید رنگ مربوط به چه کسی بود که آن‌قدر به صاحبش احترام می‌گذاشتی؟ نامبرده اظهار داشت: مال آقای دولو دوست شاهنشاه [بود]. کاظم گفت: برای اینکه دوست شاه است آن‌قدر احترام می‌گذاری یا اینکه حق و حساب می‌دهد؟ در پاسخ اظهار داشت: ما باید هر روز برای شاهنشاه غذا ببریم و شاهنشاه هفته‌ای دو روز به منزل دولو تشریف می‌برند و ضمناً منزل دولو مرکز تریاکی‌ها نیز می‌باشد و از صبح تا شب تریاک روبه راه است؛ از رئیس شهربانی گرفته تا بازاری‌ها برای تفریح و تریاک کشیدن به منزل نامبرده می‌روند. سپس راننده صمصام بختیاری اظهار داشت: یک روزی هم صمصام بختیاری مانند دولو برو بیا داشت از کار که افتاد دیگر کسی به دیدنش نیامد و به قول صمصام باید در این مملکت یا مقام داشت یا پول در غیر این صورت کسی توجهی ندارد.»

چنانکه اسناد و خاطرات نیز شهادت می‌دهند، دولو در زمینه قاچاق مواد مخدر هم فعالیت داشت و تجارت تریاک و هروئین ایران در انحصار او و اشرف (خواهر شاه) بود. ساواک در گزارشی به سال 1351 دولو را چنین معرفی می‌کند: «عیاش، بی‌بند و بار و مشکوک به داشتن اعتیاد به تریاک و متهم به دخالت در قاچاق مواد مخدر» است.[5]

حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات دربار و مشاور شاه با اشاره به اعتیاد شدید «سلطان خاویار ایران» به مواد مخدر می‌گوید: «او تریاکی شدید بود و به دستور محمدرضا، بهترین تریاک ایران به وفور برای خود و همه، مجانی در اختیارش قرار می‌گرفت... در خانه‌اش با همراهان، سه الی چهار ساعت تریاک می‌کشید و کسانی که نمی‌کشیدند هم دود آن را استشمام می‌کردند.»[6]

به گفته فردوست، امیرهوشنگ دولو یکی از اصلی‌ترین شریان‌های قاچاق مواد مخدر در ایران بود و نکته مهمتر این ‌که دولو در این مسیر از مساعدت‌های دربار و شخص شاه نیز بهره‌ها می‌برد و گاه بر سر بساط تریاک می‌کوشید تا شاه را نیز هم‌پیاله‌ی خود کند! اسدالله علم در این زمینه می‌نویسد: «شب یکی از همراهان که پیرمرد تریاکی است (امیرهوشنگ دولو) خواست به شاه تریاک تقدیم کند [تا] بکشند؛ برای رفع عصبانیت خوب بود. من شدیداً مخالفت کردم. من خودم bohemian [کولی، بی‌بندوبار] هستم، ولی شاه ایران که قاچاقچی را اعدام می‌کند، حق ندارد لب به تریاک بیالاید.»[7]

چنانکه از اسناد و روایت‌ها برداشت می‌شود، شخص محمدرضا پهلوی می‌کوشید تا مسیر امیرهوشنگ دولو در قاچاق مواد مخدر را هموار کند. در اواخر سال 1350 یک رخداد موجب افشای این حقیقت شد و برای شاه در عرصه بین‌المللی، رسوایی بزرگی به ارمغان آورد.

قضیه از این قرار بود که در آن سال، هوشنگ دولو پس از تحویلِ یک محموله‌ی قاچاق به حسین قریشی ـ بازرگان ایرانی مقیم سوئیس ـ پلیس او را در زوریخ، دستگیر کرد. درست در همان موقع شاه و همسرش فرح در سن‌موریس در حال خوشگذرانی بودند. شاه بلافاصله خود را به ژنو رساند، دولو را آزاد کرد و او را با هواپیمای شخصی خود به ایران بازگرداند.

اسدالله علم ذیل خاطرات روز دوم فروردین 1351 با اشاره به «جنجال» دولو در سوئیس و رسوایی بزرگ دربار شاهنشاهی پس از آن ماجرا، می‌نویسد: «قبل از مراجعت موکب شاهنشاه از سوئیس، امسال یک تاجر ایرانی به نام «ق» [منظور همان قریشی است] که از دوستان دولوست، به علت کشف 25 گرم تریاک قاچاق در خانه او توسط پلیس سوئیس گرفتار و حبس شد و در آنجا مدعی شد که این تریاک را از دولو گرفته است که برای خسرو قشقانی در آلمان بفرستند. به این دلیل پلیس سوئیس خواست دولو را که در رکاب شاه بود، در زوریخ توقیف بکند. چون در رکاب شاه مصونیت سیاسی داشت، جلوی این کار را به این علت گرفتیم و این امر در جراید اروپا سر و صدای بزرگی به راه انداخت، چون در عینِ حالِ تعقیب، دولو در هواپیمای شاهنشاه به تهران آمد.» [8]

فریدون هویدا برادر امیرعباس هویدا نیز به یاد می‌آورد: «شاه این شخص (دولو) را پس از دستگیری‌اش به خاطر قاچاق مواد مخدر در سوئیس، با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد و از آنجا در حالی که مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند، ولی به خاطر حضور شاه، کاری از دستشان برنمی‌آمد، او را به هواپیمای آماده پرواز نشاند و از سوئیس خارج کرد.»[9]

این واقعه در جراید و مطبوعات جهان بازتاب وسیعی یافت و رسوایی بزرگی برای خاندان پهلوی و شخص شاه به بار آورد. مجله آمریکایی ساگا در نوامبر 1973 ضمن شرح جریان دستگیری امیرهوشنگ دولو فاش کرد که او یک بار دیگر هم در سال 1960 در پاریس به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده بود اما آن موقع نیز با مداخله مقامات دربار ایران، حکم آزادی وی صادر شد. همین نشریه مدعی شد: «قاچاقچیان مواد مخدر و درباریان ایران، بیش از 5 میلیارد دلار در بانک‌های سوئیس ذخیره دارند و سفرهای مکرر شاه به سنت موریس، علاوه بر عیاشی و زد و بندهای مالی و اقتصادی برای رسیدگی به حساب‌های بانکی او انجام می‌شود.»[10]

مجله آلمانی اشپیگل نیز در شماره 13 مارس 1972 (23 اسفند 50) در مقاله‌ای با عنوان «تحت حمایت شاهنشاه» درباره این رسوایی دربار ایران نوشت: «چنانچه شاهنشاه ایران مایل نباشند، دادگاه‌های سوئیس امکان کشف حقایقی را درباره دخالت هوشنگ دولو در قاچاق مواد مخدر نخواهد داشت. زیرا این پرنس که عضو دربار شاهنشاهی و از معتمدان شاهنشاه است، از مصونیت سیاسی استفاده می‌کند. این پرنس گویا به علل انسانی و کمک به یک پرنس معتاد این کار را کرده، ولی علل انسانی در سرزمین شاهنشاه مورد توجه نیست: شاهنشاه ایران به عنوان سخت‌گیرترین تعقیب کننده قاچاقچیان مواد مخدر از سال 1969 دستور اعدام متجاوز از صد نفر را صادر کرده است.»

براساس اعلام این مجله، چند نفر از قضات دادگستری و مسئولین قضایی در سوئیس خواستار سلب مصونیت سیاسی از دولو شده بودند. این مقاله در ادامه با اشاره به نقش دربار پهلوی در کشت و قاچاق مواد مخدر نوشت: «ایران از طرفی قاچاقچیان مواد مخدر را تعقیب می­کند و از طرف دیگر قانون منع خشخاش را لغو می‌نماید؛ زیرا 12000 هکتار از کشتزارهای خشخاش ایران به خانواده سلطنتی تعلق دارد... و این ظن که دیپلمات­های ایرانی برای تأمین ارز شاهنشاه خود، هروئین و تریاک قاچاق می­کنند تازگی ندارد.»[11]

هفته‌نامه ایتالیایی اسپرسو نیز در آوریل 1973 (فروردین 52) ضمن بازخوانی ماجرای رسوایی دولو در سوئیس، نوشت: «سرمایه‌گذاری ایران در زوریخ و ژنو و مقادیر قابل ملاحظه اندوخته‌های بانکی، علاقه شخصی شاه به سوئیس که در آن کشور تحصیل نموده و مهمتر از همه 90 میلیون فرانکی که ایران هر ساله برای خرید سلاح به صنایع دولت فدرال می‌پردازد، وزنه‌ای محسوب می‌گردد و همین امر باعث شده که اقدام دولت ایران مبنی بر اعزام یک مقام عالی‌رتبه جهت مشایعت یک قاچاقچی مواد مخدر تا پای پلکان هواپیما مورد اغماض قرار گیرد.»[12]

کارگزاران رژیم در خاطرات و روزنوشت‌های خود به «تبلیغات سوء جراید اروپا» بعد از دستگیری دولو و نیز رسوایی بزرگ شاه اشاره می‌کنند. اسدالله علم ادعا می‌کند که: «من داوطلب شده بودم که این غائله را رفع کنم و بعد در جراید فرنگ سر و صدا راه بیندازم که شما بی‌ربط این مسائل را نوشتید. این بود که دائماً گرفتار این کار بودم و چاره‌ای هم نبود، چون آبروی ارباب عزیز من و کشور من در گرو بود.» مینو صمیمی یکی دیگر از کارگزاران رژیم پهلوی که اتفاقاً در آن برهه در سوئیس حضور داشت هم در این باره می‌گوید:‌ «در سال 1972 موقعی که شاه و ملکه برای اسکی‌بازی در سن‌موریس به سر می‌بردند، شاهزاده دولو (یکی از منسوبین و دوست نزدیک شاه)، به جرم قاچاق مواد مخدر توسط پلیس سوئیس دستگیر شد و بعد هم با جستجو در ویلای خصوصی او مقادیر معتنابهی تریاک به دست آمد. وقوع این حادثه چنان ما را در سفارتخانه به وحشت فرو برد که احساس می‌کردیم نه جرأت دفاع داریم و نه می‌توانیم مثل رسوایی‌های گذشته برای حل و فصل‌ قضیه وارد مذاکره با مقامات سوئیسی شویم.»

مینو صمیمی در ادامه با اشاره به نقش رئیس تشریفات سوئیس در آزادی دولو می‌نویسد: «قضیه بازداشت یکی از همراهان شاه به جرم قاچاق مواد مخدر، بازتاب بسیار گسترده‌ای در مطبوعات سوئیس داشت و روی هم‌رفته باعث شد مقالات متعددی ـ چه غضب‌آلود و چه مضحک ـ علیه شاه و ایران انتشار یابد. به طور مثال یکی از روزنامه‌های سوئیس، کاریکاتوری به چاپ رساند که نشان می‌داد: رئیس تشریفات وزارت خارجه‌ی سوئیس کت گشادی با آستین‌های دراز پوشیده و در حالی که شاه و شاهزاده دولو را درون آستین‌های خود مخفی کرده، دارد آن‌ها را به سمت هواپیمای اختصاصی شاه می‌برد تا از سوئیس خارج شوند.»

این جریان، علاوه بر دولو و شاه، عواقب ناخوشایندی برای مردم ایران نیز به همراه داشت. به گفته مینو صمیمی: «در این جریان ثابت شد که مقاله مندرج در یکی دیگر از روزنامه‌های سوئیس تحت عنوان «تریاک؛ نانِ روزانه‌ی ایرانی‌ها» تا حد زیادی با واقعیت تطبیق داشته است. و گرچه بعد از ترجمه این مقاله توسط من، از سوی سفارتخانه نامه اعتراضیه‌ای برای مدیر روزنامه فرستاده شده بود، ولی آنچه پیش آمد طبعاً دیگر جایی برای تکذیب مطلب باقی نمی‌گذاشت.»[13]

فریدون هویدا، برادر امیرعباس هویدا، درباره واکنش مردم ایران به این ماجرا می‌گوید: «این ماجرا اگرچه در سوئیس و مطبوعات اروپایی انعکاسی وسیع یافت ولی همان زمان به خاطر سانسور خبری ایران، کسی در داخل کشور از ماوقع مطلع نشد، تا آنکه پس از مدتی جریان واقعه، دهان به دهان به گوش همه رسید و مردم را از این مسئله حیرت‌زده کرد که چطور قاچاقچی‌های خرده‌پای بدبخت به دستور شاه تیرباران می‌شوند ولی همین شاه، دوستِ خود را که به جرم قاچاق مواد مخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان می‌رهاند؟!»[14]

هفته‌نامه «نهضت روحانیت» هم در فروردین 1351 در سرمقاله‌ی خود به تشریح آثار و پیامدهای این افتضاح جهانی پرداخت و در یادداشتی با عنوان «رسوایی قرن» نوشت: «در این چند هفته گذشته، سرتاسر جهان از قاچاق هروئین هوشنگ دولو که باعث فرار شاه از سوئیس گردید خبردار شده و تمام روزنامه‌های بزرگ و کوچک دنیا این خبر را با تیترهای درشت در صفحات اول روزنامه چاپ کرده‌اند. اهمیتی را که روزنامه‌های جهان به این خبر دادند از این جهت بود که هوشنگ دولو که جزء همراهان شاه بوده است؛ از افراد بسیار نزدیک به وی بوده و پاسپورت سیاسی داشته و چمدان‌های مواد مخدره را با هواپیمای اختصاصی شاه جابجا می‌کرده و هنگامی‌ که قاضی سوئیسی مسیو پیروبر دستور توقیف هوشنگ دولو را صادر می‌کند، شاه سفر خود را نیمه تمام گذاشته و فوراً سوئیس را به سوی تهران در حالی که هوشنگ دولو را به همراه داشته، ترک می‌کند.»

این هفته‌نامه سپس به طرح این تناقض پرداخت که: «در سالی که گذشت، در تهران و سایر شهرستان‌ها 189 نفر به عنوان تجارت مواد مخدر اعدام شدند و قانون اعدام را شاه از مجلس گذرانید و سپس پای ورقه اعدام را هم امضا نمود. و لهذا مردم جهان می‌پرسند: آن اعدام‌های دسته جمعی چه بوده و این قاچاق شاهانه چه می‌باشد؟... این یک حادثه جان‌گدازی است که به طور قطع در تاریخ بشریت نظیر نداشته و نخواهد داشت که در یک سال ۱۸۹ تن را بکشند که قاچاق مواد مخدره را مرتکب شده‌اند ولی شخص اول ملکت، خود و همراهانش این چنین در برابر چشم و گوش جامعه انسانی، چمدان‌های هروئین و تریاک به این طرف و آن طرف گیتی حمل می‌کند.»

در ادامه همین یادداشت آمده بود: «ما مکرر در مکرر می‌گفتیم که: غرض اساسی شاه از اعدام این بندگان خدا یا نابود کردن رقبای سیاسی است در زیر پرده این چنین ادعایی واهی و یا از بین بردن رقبای تجارتی است تا دیگر کسی با وی و با همدستان و نزدیکان وی در چنین سود عظیم و سرشاری رقابت نکند، عقیده و اظهارنظر ما گزاف نبود. زیرا شاه نه تنها از انتشار و استعمال مواد مخدره سود مادی می‌برد، بلکه سود حقیقی وی افساد نسل جوان است. به وسیله انتشار مواد مخدره و گرفتار ساختن جوانان به چنین بلای خانمان‌سوزی که آن‌ها را از هر وظیفه اجتماعی باز می‌دارد، تا وی بتواند با فراغت بال وآسودگی به اعمال زشت خود ادامه دهد... لهذا نمی‌شود به هیچ‌وجه تصور نمود که شاه با استعمال مخدرات کَمّاً یا کیفاً کوچک‌ترین مخالفتی دارد و خدا خواست که شاهد از غیب برسد و افتضاح و رسوایی جهانی شاه در دنیا پخش شود و ساکنین کره زمین از آنچه در زیر پرده سیاه حکومت شاه می‌گذرد با خبر شوند...»

منابع اطلاعاتی رژیم پهلوی نیز در 17 اسفند 1350 به بازتاب افتضاح پیش آمده پرداختند. در یکی از این گزارش‌ها آمده بود:

«به: 315                                                                                شماره گزارش: 003610

از: واشنگتن – نیویورک                                                              تاریخ گزارش: 17/ 12/ 50

موضوع: مقاله روزنامه واشینگتن پست درباره هوشنگ دولو

به پیوست نشریه مذکور که در 11/ 12/ 50 شرحی درباره نامبرده درج نموده تقدیم می‌گردد.

نظریه منبع:

  1. گفته می‌شود مشارالیه 65 سال دارد و چنانچه مواد مخدره استعمال کرده باشد بلامانع است.
  2. اصلح است سفارت شاهنشاهی توضیحات لازم برای روشن شدن اذهان عمومی در نشریه یاد شده بالا درج نماید.
  3. نظریه رهبر عملیات نیویورک: با توجه به شایعات و مندرجات روزنامه واشینگتن پست به نظر می‌رسد چنانچه در این قبیل موارد سکوت اختیار بشود، دلیل بر بی‌اهمیتی موضوع خواهد بود. ضمناً صحت خبر تأیید می‌گردد.
  4. نظریه نمایندگی: صحت خبر تأیید می‌گردد.»

جالب اینکه بعد از این ماجرا شاه «به جای تنبیه و توبیخ شاهزاده دولو به عنوان مقصر اصلی، تمام کاسه و کوزه‌ها را بر سر سفیر ایران در سوئیس شکست»[15] و امیرهوشنگ دولو نیز «تا چند ماه خود را از نظرها پنهان کرد ولی بعد از آن بار دیگر در دربار آفتابی شد و کارهای سابق خویش را از سر گرفت.»[16]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جلد دوم: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ 28، 1388، ص 461.

[2] یادداشت‌های علم، ویراستار: علینقی عالیخانی، بی‌جا: انتشارات مازیار، بی‌تا، ج2، ص 208.

[3] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 246.

[4] همان.

[5] همان، ص 462.

[6] همان، ص 247.

[7] یادداشت‌های علم، ج 2، ص43.

[8] همان، ص 209. مقدار 25 گرم تریاک ظاهراً سرنخی برای کشف بقیه تریاک‌ها توسط پلیس سوئیس بوده ولی به دلیل دخالت شاه در این موضوع تحقیقات ادامه نیافت.

[9] فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا. مهران، تهران: اطلاعات، 1388، ص 95.

[10] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 462.

[11] همان، ص 463.

[12] همان، ص 464.

[13] مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، مترجم دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، چاپ یازدهم، 1389، ص 118.

[14] فریدون هویدا، همان، ص 95.

[15] مینو صمیمی، همان، ص 119.

[16] فریدون هویدا، همان، ص 96.





محمدرضا پهلوی، امیرهوشنگ دولو و همسرش در یک میهمانی



فرح پهلوی و امیرهوشنگ دولو در یکی از پیستهای اسکی سوئیس



محمدرضا پهلوی، کیومرث جهان بینی، امیرهوشنگ دولو، امیرخسرو افشار و غلامعلی سیف ناصری در مسافرت تفریحی به سوئیس



امیرهوشنگ دولو



امیرهوشنگ دولو



















 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.