سروده‌ای برای آگاهی نوجوانان و جوانان در سال 1353(16)

جوانان به هوش باشید!


21 آبان 1399


   جوانان همواره نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت ملت ها دارند؛ زیرا قدرت، همت، شور، سلامت، جنبش، ایده‌گرایی و بسیاری از صفات خوب را در جوانان می‌توان یافت یا در آن‌ها پرورش داد. برنامه ریزی حکومت‌ها در باره سازندگی جوانان یک مملکت از همین جا نشأت می‌گیرد. متأسفانه در دوره پهلوی این برنامه ریزی همسو با وابستگی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی آن رژیم به بیگانگان در جهت خلاف تربیت دینی و منافع ملی سوق یافت و جوانان ما را در معرض تأثیر پذیری شدید از فرهنگ منحط غربی قرار داد. برنامه‌هایی وسیع برای سوءاستفاده از غرایز طبیعی جوانان و سرگرم نمودن آنان به اشباع غیر شرعی، اخلاقی و عقلی این غرایز تدارک دیده شد و کانون‌های اشتعال شهوات یکی پس از دیگری از درون اتاق‌های فکر و اجرای استعمارگران و نوکران آنان سر بر آورد. کانون‌های جوانان، مطبوعات مبتذل، رادیو و تلویزیون بی‌بند و بار، کاباره‌ها و تریاها، مشروب خانه‌ها و کازینوهای قمار، جشن هنر شیراز، سینماها و فیلم‌های وقیحانه با هنرپیشگانی فاسد و مفسد و... در کنار همه این‌ها تصویب قوانین و طرح‌هایی استعماری به ظاهر مترقی به عنوان تساوی حقوق زنان و مردان، لایحه حمایت از خانواده، تغییر قوانین ازدواج و طلاق، مشارکت زنان در امور اجتماعی، اجبار به کنار گذاشتن حجاب و تبلیغ و تشویق به اختلاط نامعقول دختران و پسران در مدارس و دانشگاه‌ها و نظایر که بنیاد خانواده و اخلاقیات را تهدید می‌کردند  آن مسیر قانونی و اداری نقشه شوم استعمارگران را برای انهدام آئین و سنت‌های نیکو و نجات بخش دین و بشریت را تسهیل می‌بخشید.

روحانیت آگاه که در رأس آنان امام خمینی(ره) قرار داشت و دانشگاهیان روشنفکر و آزاده و مردم متدین و روشن با شناختی که از ساختار تماماً وابسته رژیم پهلوی به بیگانگان داشتند فریب این ظاهر سازی‌ها را نمی‌خوردند و با آگاهی دادن به توده‌ها، آنان را از رمز و راز این شعارهای دروغین با خبر می‌ساختند. آن‌ها می‌دانستند که اصول انقلاب سفید شاهی در مورد تساوی حقوق زنان و مردان و ایجاد سپاه دانش و بهداشت و کشاندن نیمه مؤثر جوانان - که عبارت از دختران جوان باشد- به سربازخانه‌ها و نقاط دور و نزدیک شهرها و روستاها، آن هم بدون داشتن زمینه و برنامه ریزی مشخص و به وجود آوردن ساختارهای لازم، هدفی جز به فساد کشاندن جوانان و تباه کردن جوانی و عمر گران‌بهای آنان و مشغول سازی ایشان نیست لذا فریاد بر می‌آورد:

«نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویب‌نامه‌های خلاف شرع و قانون اساسی می‌خواهد زنان عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند. دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند...یعنی دخترهای هجده‌ ساله را به‌ نظام اجباری ببرد...یعنی به ‌زور سرنیزه دخترهای جوان و عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد.» [1]

پیروان و شاگردان امام خمینی(ره) بنا به وظیفه روحانی خود و در اطاعت از فرمان ایشان مبنی بر آگاه سازی همه اقشار بالاخص جوانان این مرز و بوم، از شروع نهضت تا پیروزی انقلاب اسلامی این وظیفه را با ایراد وعظ و نوشتن کتاب‌ها و مقالات و گفتگوهای حضوری به انجام رساندند. نمونه‌ای از آن در سند زیر قابل ملاحظه است. در این سند در روز بیستم تیرماه 1353، مرحوم حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخى [2] بر فراز منبرى در شهرستان کنگاور، ضمن پرداختن به نظریه اسلام در مورد تساوى حقوق زن و مرد( که طبق معمول به طور ناقص توسط مأمور ساواک ارائه شده است) و تنقید از روز مادر(روز مادر در زمان پهلوی روز 25 آذر هر سال بود) این شعر را خطاب به جوانان قرائت کرد که مورد حساسیت ساواک قرار گرفت.

                                                *****

اى نوجوان دلت ز چه تابان نیست              از چیست ترا سلامت وجدان نیست

با این همه وسایل سرگرمى                      شور و نشاط در تو نمایان نیست

چون باد کوچه‌گردى و سرگردان                  آرامشى تو را به دل و جان نیست

با این همه تمدن رنگارنگ                         هیچت سرخوش و لب خندان نیست

هر روز مى‌روى به رهى تازه                      وان راه تازه جز ره شیطان نیست

جویى شفاى خویش و نمى‌دانى               اى دردمند کاین ره درمان نیست

حاصل تو را از این همه نوجویى                  جز حیرت و ضلالت و خسران نیست

اى تشنه کام خیره چه مى‌پویى                 آبى در این سفید بیابان نیست

آواز در این خرابه چه مى‌خوانى                گنجى در این سراچه ویران نیست

باللّه‌ که در تمدن پرجنجال                       آثارى از سلامت انسان نیست

سوغات غرب بهر شما باللّه‌                    جز شهوت و جهالت و طغیان نیست

باللّه‌ که در ترنم آزادیش                          پنهان بدان فضیحت و خجلان نیست

منظورش از حمایت آزادى                        جز اشتعال آتش عصیان نیست

وز نغمه حقوق بشر قصدش                     جز خوردن حقوق ضعیفان نیست

زین نقشه غیربردگى فکرى                      منظور رهبران هوس‌ران نیست

منشور پر تلالو آتلانتیک                           جز دام حیله در ره انسان نیست

سترى است سازمان ملل در ظلم             وز عدل و داد هیچ نگهبان نیست

باللّه‌ که زیر این هجوم زرین                     جز جنگ و قتل و غارت و طوفان نیست

وز این فسانه‌هاى جنون‌انگیز                   منظور جز فریب جوانان نیست

نفرین بر این گسیخته آزادى                    کانجا به جز فساد به جولان نیست

شرم‌آور است گفتن آزادى                       آنجا که زندگى خوش و آسان نیست

آنجا که نیست غیر گنه آزاد                     آنجا که جز صلاح به زندان نیست

لعنت بر این تمدن بازیگر                         از وى چه بخردى که هراسان نیست

این شام تیره است و در او پیداست          نورى ز آدمیت و عرفان نیست

ابرى است این تمدن و مى‌غرد                 لیکن در او تراوش باران نیست

از دور همچو باد نماید لیک                      او را به غیرخار به دامان نیست

 

 

پاورقی‌ها:


[1] صحیفه امام خمینی(ره)، ج 1، ص 153، پیام 22 / 12 / 1341.

[2] حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخى کاشانى از فضلا، گویندگان و نویسندگان حوزه علمیه قم و از اساتید دارالتبلیغ اسلامى، در سال 1312 ﻫ ش در شهر کاشان دیده به جهان گشود. دروس ابتدایى و متوسطه را در مدارس آن شهر آموخت و برای تحصیل علوم اسلامى وارد حوزه علمیه قم شد. تبعید آیت‌الله خالصى زاده از علماى مبارز عراق که با استعمار انگلیس در ستیز بود به کاشان، زندگى وى را با سیاست گره زد. بعدها به قم آمد و به صف فدائیان اسلام پیوست. او اول بار شهید حجت‌الاسلام نواب صفوى را در زندان قصر دید و پس از آن در سازماندهى مبارزه، به ویژه در شهر کاشان، تلاش کرد. پس از شهادت نواب صفوى به زندگى مخفى روى آورد و بعد از مدتى در حوزه علمیه قم به تحصیل ادامه داد و از درس خارج آیات عظام سید حسین بروجردى و امام خمینی بهره‌ها برد. سپس به تبلیغ و تألیف پرداخت و مقالات ارزنده‌اى در مجله مکتب اسلام به یادگار گذاشت. یکی از آثار وى «بازیگران قرون» مى‌باشد. حجت‌الاسلام گلسرخى همگام با آغاز نهضت امام خمینى (ره) به مبارزه علیه رژیم ستمشاهى پرداخت و از سوى ساواک، مورد تعقیب قرار گرفت. او در دوران رژیم پهلوى به زندان و تبعید محکوم گردید. در جریان قیام 15 خرداد و دوران پیروزى انقلاب اسلامى با ایراد سخنرانی‌هاى انقلابى به فعالیت ‌پرداخت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى در شبه جزیره هندوستان و برخى از کشورهاى دیگر به فعالیت فرهنگى روى آورد و سفرهاى تبلیغى متعددى انجام داد. در جریان جنگ تحمیلى نیز در جبهه‌هاى جنوب و غرب فعالیت‌هاى پیگیرى براى رفع نیازهاى فرهنگى و تدارکاتى جبهه داشت. وى پس از یک دوره کوتاه بیمارى در 22 مهر ماه 1369 به دیار باقى شتافت.

 






منبع: فریاد هنر، اشعار مردمی به روایت اسناد ساواک، صفحات 87 تا 89 (با تغییر مدخل و ویراست جدید)، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1386.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.