جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد، 20 و 21 تیرماه 1314


19 تير 1403


مقدمه

تصمیماتى که بعد از مشروطیت در زمینه‌هاى فرهنگى اتخاذ مى‌شد، براساس تلقى و رویکرد غرب‌گرایانه‌اى بود که در چارچوب گفتمان جدیدى به عمل می‌آمد. این گفتمان که قبل از مشروطیت شروع شده بود، بر توجه به ظاهر امر و دورى از برخورد ریشه‌اى و عمقى در مقولات فرهنگى استوار بود. تقلیدهاى ظاهرى ناشیانه از غرب از ممیزه‌هاى این رویکرد نوین بود. البته متفکرانى هم بودند که به دنبال بهره‌گیرى از نکات مثبت تمدن غرب بودند ولى آنچه در نهایت غلبه پیدا ‌کرد همان تلقى سطحى و ساده‌باورانه از مقوله‌ پیشرفت بود. با برنامه طراحی شده از طرف انگلستان و روی کار آوردن فردی چون رضاخان که اراده‌اش را حاکم بر کشور کرد باورمندان آن رویکرد، او را بهترین راه نیل به اهداف و ایده‌هاى خود پنداشتند و به این منظور برگردش حلقه زدند.

هر چند اقداماتى به صورت آرام در این زمینه پیش‌تر از آن شروع شده بود، اما اواسط 1313، این روند تقریبآ به صورت امرى محسوس و ملموس براى همگان درآمد. در این میان اقدامى دیگر از دولت سر زد که در راستاى تکمیل هم ‌شکل‌سازى مردان صورت مى‌گرفت و آن اجبارى کردن استعمال کلاه ‌شاپو یا کلاه ‌فرنگى به جاى کلاه پهلوى بود. نگرانى‌ها و دل‌مشغولى‌هاى ناشى از هجمه به حجاب زنان در کنار ضرورت استعمال کلاه ‌فرنگى، جامعه ـ به خصوص قشر روحانى ـ را بیش از پیش نگران کرد و در نهایت به واکنش‌هاى تندى علیه این سیاست‌ها دامن زد.

این واکنش البته در مشهد که محیطى مذهبى داشت شدیدتر از دیگر نقاط بود. واکنش آیت‌الله سیدحسین قمى به این موضوع و به تبع آن سفرش به تهران براى اعتراض حضورى به سیاست حکومت پهلوى و محصور شدنش، باعث قیام مردم خراسان در مسجد گوهرشاد شد. حادثه‌اى که در قساوت و خشونت، در نوع خود کم‌نظیر بود. پس از برچیده شدن سلطه‌ رضاشاه از کشور، پرده از جنایت‌هاى رژیم برداشته شد.

 

زمینه‌های پیدایش واقعه مسجد گوهرشاد

الف) اتحاد لباس

یکى از تصمیمات رضاشاه در راستاى تجددمآبى و به اصطلاح نوسازى، اتحاد لباس یا متحدالشکل کردن البسه بود. بنابراین دستوراتى به وزارت داخله در این زمینه صادر کرد و مأموران دولتى در شهرستان‌ها را موظف به اجرای این دستور به خصوص بر سر نهادن کلاه پهلوى نمود. اجراى این تصمیم در عمل با مشکلاتى مواجه شد. نه تنها مردم در مقابل این تصمیم ایستادگى کردند بلکه بعضى از دولتمردان هم حاضر به پذیرش این تصمیم نبودند. مردم عادى هم با وجود همه‌ تبلیغاتى که صورت مى‌گرفت و جشن‌هایى که به خاطر آن برپا مى‌شد، در مقابل آن ایستادگى مى‌کردند و از ملبس شدن به لباس جدید سر باز مى‌زدند[1]. با این اوصاف سه نوع واکنش دربرابر این اقدام صورت گرفت شامل:

واکنش مردم: از گزارش‌هایى که نظمیه‌هاى سراسر کشور از اجراى این قانون به نظمیه‌ کل مملکتى و وزارت داخله مخابره مى‌کنند، این موضوع روشن مى‌شود که مردم هر کدام به طریقى سعى و تلاش مى‌کردند تا از تن دادن به این قانون خوددارى کنند و علیه آن مقاومت ورزند. از جمله‌ می‌توان به عشایر و اقوام کُردهاى طایفه منگور در استان آذربایجان غربى اشاره کرد. گزارش‌هایى که از مازندران، بنادر جنوب و خراسان مى‌رسید همگى مؤید مخالفت مردم با این قانون بود. در گزارش ارسالى نظمیه‌ بوشهر به نظمیه‌ کل مملکتى آمده است که محمد بهزاد ـ از تجار اهل بوشهر ـ فرزندش احمد را به علت استفاده لباس پهلوى از خانه خود طرد کرده است.[2]

واکنش روحانیون: عوامل حکومتى و کارگزاران رژیم عملاً با ایجاد محدودیت‌هایى، سعى مى‌کردند روحانیت را ملبس به لباس متحدالشکل نماید. این عوامل باعث شد تا روحانیون بیش‌تر از دیگر طبقات اجتماعى به این قانون اعتراض نمایند. از جمله این روحانیون آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی بود که نسبت به این مسئله واکنش نشان داد و اعتراض نمود[3]

 از دیگر روحانیونی که در این زمینه اعتراض کردند آیت‌الله میرزا صادق آقاتبریزی، آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی، آیت‌الله سید باقر قاضی‌طباطبائی و آیت‌الله غلامحسین تبریزی از جمله روحانیان با نفوذ تبریزی بودند که علیه این قانون قیام کردند. کنسول انگلیس در تبریز در نامه‌اى که در 12 آبان 1307 از تبریز مخابره مى‌کند، می‌نویسد: «تعدادى از روحانیونى که متهم به دخالت در درگیرى اخیر تبریز بودند، دستگیر شدند».[4]

ب) سفر رضا شاه به ترکیه

رضاشاه در پى دعوت مصطفى کمال‌پاشا ملقب به آتاتورک، در 12 / 3 / 1313 به ترکیه سفر کرد. برنامه‌هاى این سفر علاوه بر مذاکرات سیاسى و حل پاره‌اى از اختلافات مرزى در منطقه آرارات، بازدید از تأسیسات نظامى و اماکن دیدنى این کشور بود. در مراسم رژه‌اى که به افتخار ورود رضاشاه ترتیب یافت، وى شاهد حضور همسان و یکسان دختران جوان دوشادوش مردان بود. [5] برگزارى مراسم و مهمانى افتخارى از دیگر برنامه‌هاى این سفر بود. رضاشاه وقتى بعد از یک ماه و هشت روز مسافرت، از مرز ترکیه وارد ایران شد، گفت: «ما رفته بودیم با یک مرد بسیار بزرگ ملاقات کنیم، ما باید ملت خودمان را به همان درجات برسانیم که او ملت خود را رسانده است.»[6] تصورى که رضاشاه از ترکیه پیدا کرد الگو و ایده‌آل وى شد و سعى و اهتمام خود را در رسیدن به آن آرمان به کار بست. البته باید به این نکته توجه داشت که اسلام زدائی در منطقه از مدت‌ها پیش توسط انگلستان شروع شده بود و نمونه آن تشکیل کنگره زنان شرق در سال 1311 درباره حجاب و مسائل مربوط به زنان در ایران بود. [7]

پ) کلاه ‌شاپو، نقطه‌ى آغاز تغییرات

یکى از اقدامات رضاشاه در این تأسى و تشبیه به اروپایى‌ها صدور دستور استفاده از کلاه ‌شاپو بود. با بازگشت رضاشاه از ترکیه، وى در فکر تغییر کلاه بود بنابر این دستور تغییر کلاه را در اول فروردین ماه 1314 صادر کرد. ابتدا قرار بود تا کارمندان دولت، این نوع کلاه را استعمال کنند و دولت بخشنامه‌ای در این زمینه صادر کرد و سپس افراد دیگر هم ملزم به سر نهادن این کلاه شدند. این فرمان هم بسان اتحاد لباس با وجود نارضایتى‌ها و مشکلات، اجرا شد و هرچند به طور سطحى و در ظاهر که خواست حکومت بود پذیرفته شد ولی در کل با اعتراضات همراه بود. [8]

ت) کشف حجاب

رضا شاه از بدو سلطنت نوعی مدرن‌سازی سطحی و ظاهری مبتنی بر تقلید صرف از غرب را در ایران آغاز کرده بود. کشف حجاب اجباری یکی از همین موارد تقلیدی بود. در واقع رضا شاه حجاب را رسمی قدیمی و برخلاف تمدن می‌دانست که باید آن را از میان برداشت. دلیل دیگر او در اجرای برنامه کشف حجاب این بود که نبایست بین ایرانی‌ها با اروپائیان هیچ‌گونه اختلافی باشد. چنانچه در روزی که دستور کشف حجاب را صادر کرد در جلسه هیات وزیران در عمارت دربار می‌گوید: «از امروز ملت ایران در صف ملل متمدن وارد شد، همیشه اروپائیان ما را به واسطه عادت زن‌ها به حجاب و جهالت و بی‌سوادی زنان مورد طعن و شماتت قرار می‌دادند ولی بحمدالله این عیب رفع شد و این کار انجام گرفت و این خدمت را هم مثل سایر خدمات به مملکت انجام دادیم.» [9]

اولین واکنش به مسئله کشف حجاب در 13 فروردین 1314 در جشن شیراز نمود پیدا کرد. پایکوبی تعدادی از دختران بی‌حجاب در این جشن، نگرانی علما و طیف مذهبی را به دنبال داشت. در اولین اقدام آیت‌الله سیدحسام‌الدین فال اسیری از علمای شیراز به برگزاری چنین مراسمی اعتراض کرد و آن را از مظاهر رواج بی‌دینی در جامعه دانست. اعتراض او باعث شد توسط رژیم دستگیر گردد و مورد ضرب و شتم قرار گیرد.[10]

با رسیدن این اخبار به شهر مذهبی مشهد، جلساتی برای بحث و گفتگو درباره تغییر لباس و سختگیری‌هایی که اجرا می‌شد تشکیل گردید. در این جلسات که آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی، آیت‌الله سید یونس اردبیلی، آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی و آیت‌الله شیخ محمد آقازاده فرزند آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و جمعی دیگر از علما شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس و کشف حجاب مطرح و اظهار عقیده می‌کنند که باید با شدت از آن جلوگیری نمایند. پس از این حوادث بود که علمای مشهد همه روزه در مسجد گوهرشاد تجمع می‌کنند تا با تبادل نظر و گفتگو مانع از اجرای سیاست‌های ضد دینی رضا خان گردند[11].

 

شرح ماجرای واقعه مسجد گوهرشاد

الف) اجتماع مردم در صحن

در تیرماه ۱۳۱۴ و به دنبال تصویب قوانین به اصطلاح نوسازی، روحانیون مشهد در منزل آیت‌الله سید یونس اردبیلی از علمای مشهور مشهد و یکی از نقش‌آفرینان قیام مسجد گوهرشاد، جلسهای برگزار کردند تا علیه سیاست‌های رضاشاه اعتراض کنند. آیت‌الله حاج آقا حسین قمی برای گفتگوی مستقیم با رضا شاه انتخاب و به تهران می‌رود اما پس از ورود به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) محصور و ممنوع الملاقات می‌شود. به دنبال این حادثه روحانیون مشهد، با تشکیل جلسات متعددی به مشورت و تبادل نظر پرداختند و در اطلاعیه‌هایی از مردم خواستند که با اعتراض به سیاست مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتی که برای آیت‌الله قمی به ‌وجود آورده، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. در پی این اقدام هر روز یکی از روحانیون در خصوص اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی می‌کرد.[12]

البته مسؤولان آستانه، منبر رفتن در صحن را بدون هماهنگى با آنان قدغن کرده بودند، لذا هر سخنرانی که در صحن مسجد ایراد می‌شد با درگیری بین سخنران و مأموران همراه بود. این صحنه‌ها حاضران را بیش از پیش هیجانى می‌کرد.[13]

خطبای بزرگی چون حجت‌الاسلام و المسلمین نواب احتشام رضوی، حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ محمدتقی بهلول[14] با سخنرانى‌هاى مهیج خود، مردم را نسبت به خطر موجود آگاه می‌کردند.[15] در اثر این سخنرانى‌ها متحصنین تصمیم گرفتند تا تعیین تکلیف، تعطیلی عمومى اعلام کنند و جز دکان‌هاى ارزاق عمومى، دکانى باز نباشد. مسؤولان حکومتى که از این پیشامد مضطرب شده بودند، درصدد رفع این غائله برآمدند. فتح‌الله پاکروان استاندار خراسان، سرلشکر ایرج مطبوعی فرمانده لشکر خراسان، سرهنگ حسین‌قلی بیات ـ رئیس نظمیه شرق(استان نهم) همراه با سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی که در غیاب محمد ولى‌خان اسدى نایب‌التولیه آستان، نمایندگان حرم بودند تصمیم گرفتند تا براى متفرق کردند متحصنین در صحن، ابتدا درهاى صحن شیخ بهایى را ببندند و سپس تحریک کنندگان را دستگیر و در شهربانى توقیف کنند.[16]

سرلشکر ایرج مطبوعى فرمانده لشکر مشهد دستور داد عده‌اى نیروى نظامى فرستاده شود تا شبانه غائله را بدون خونریزى خاتمه دهند. اگر این نقشه عملى مى‌شد، چه بسا خون‌ریزى هم نمى‌شد ولى سربازان وقتى رسیدند که اذان صبح توسط حجت‌الاسلام نواب احتشام رضوی نماینده آستانه گفته شده بود و خیابان‌هاى اطراف صحن پر از جمعیت شده بود و درها هم‌چنان بسته بود.[17] نواب احتشام رضوی مى‌گوید: «وقتى من هجوم مردم و ممانعت مأمورین را دیدم، خواستم براى مذاکره با فتح‌الله پاکروان و سرلشکر ایرج مطبوعى نزد آن‌ها بروم، ولى مردم ممانعت کردند و گفتند که اگر بروید شما را مى‌کشند. در خارج صحن مردم مى‌خواستند به صحن بیایند، ولى نظامیان بین آنان و مردم حائل بودند...» [18]

ب) سرکوب مردم

نصب مسلسل در خیابان تهران‌ منتهى به حرم، نشان از عزم نظامیان براى حمله به حرم داشت. سخنرانی و تجمع در صحن ادامه داشت. دستور از مرکز رسیده بود که به هر نحوى که باشد باید این غائله خاتمه پیدا کند، شاه در تلگرافی به سرلشکر ایرج مطبوعى و فتح‌الله پاکروان هم تأکید کرده بود: «اگر بیش از این مسامحه کنید، نه تاج بر سر من خواهد ماند و نه کلاه بر سر شما.»[19]

نظامیان در حال رایزنى و طرح نقشه بودند. سرهنگ حبیب‌الله قادرى فرمانده تیپ پیاده مشهد، تنها کسى بود که در میان نظامیان حاضر در صحنه از وضعیت پیش آمده خرسند و معتقد به شدت عمل بود. سرهنگ حبیب‌الله قادری فرماندهى عملیات را خواستار شد. سرلشکر ایرج مطبوعی هم که سردرگم و مضطرب بود، فرماندهى عملیات را به او سپرد و کلیه‌ قوا تحت فرماندهى سرهنگ قادرى قرار گرفت.[20]

در بلندى‌هاى اطراف صحن، در فلکه‌ها و محل‌هاى حساس مسلسل نصب ‌شد و سربازان در نقاط مرتفع و حساس موضع ‌گرفتند. مسؤولان آستانه، محل خدمت خود را ترک ‌کردند و این امر هرگونه تردید در این زمینه را که امشب قشون حمله خواهد کرد، از بین مى‌برد.

در حالی که تیربارها و مسلسل‌ها بر بالاى مسجد گوهرشاد کار گذاشته شده بودند. عده‌اى از سربازان از طریق مسؤولان آستانه به طرف پشت‌بام رهنمون مى‌شدند و همه چیز براى صدور دستور حمله مهیا بود. چند نفر از نظامیان با لباس مردم عادى به داخل مسجد رفته بودند تا هنگام حمله، در گشودن درها مساعدت کنند.[21] از طرف دیگر، متحصنین در حفاظت از درها حساس بودند و تعدادى از افراد معتمد را در آن‌جا گذاشته بودند تا در صورت حمله مأموران، مقاومت کرده و از ورود آنان به مسجد جلوگیرى کنند.

به گفته‌ شیخ محمد علمى اردبیلى از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد: «لحظاتى بیش‌تر به اذان صبح نمانده بود که صداى اولین تیر شنیده شد.[22] حاضران در مسجد ابتدا کوبیده شدن کلنگى به در مسجد گوهرشاد را شنیدند و افرادى که کنار در بودند واکنش نشان داده به مهاجمان یورش بردند. در این اثنا صداى تیرى در فضا پیچیده و این تیراندازى آغاز حمله‌ نظامیان بود. تیرانداز، یکى از افراد نظامى بود که بعد از شکسته شدن درِ صحن، وارد صحن شده بود ولى وقتى مورد حمله‌ متحصنین قرار گرفت، براى فرار از دست مردم تیراندازى کرد.»[23]

«...به محض شنیده شدن صداى تیر، سربازانى که در پشت‌بام‌ها و صحن‌ها مستقر و آماده‌ صدور دستور بودند، همراه با سربازان دیگر که در بیرون صحن و حرم مطهر استقرار یافته بودند، صداى تیراندازى را به منزله‌ صدور دستور پنداشته و به حرم حمله‌ور شدند. به محض حمله‌ دولتى‌ها، محافظانِ درها با وجود این ‌که ترسیده بودند ایستادگى کردند ولى در اثر حمله‌ شدیدتر دولتى‌ها، عقب‌نشینى کردند...» [24]

«... ابتدا نظامى‌ها در برابر مقاومت مردم از اسلحه سرد از جمله سرنیزه و شمشیرهاى بلند استفاده مى‌کردند و توانستند متحصنین را به عقب برانند ولى این عقب‌نشینى با مقاومت زیاد همراه بود. مأموران دولتی شروع به تیراندازى کردند و با مسلسل به افراد داخل صحن حمله‌ور شدند. در این هنگام بود که باران تیر، باریدن گرفت و مردم وحشت‌زده یکى‌یکى تیر مى‌خوردند و به زمین مى‌افتادند.[25]

صداى گلوله و مسلسل فضا را پرکرده بود و داد و فریادِ زخمى‌ها و تیرخورده‌ها بلند شده بود. آنان تصور نمى‌کردند که روزى دولتى‌ها به حرم امام هشتم(ع) حمله‌ور شوند ولى حالا مى‌دیدند که با شدت هرچه بیش‌تر سرکوب و به خاک و خون مى‌افتند...»[26]

با نگاهى به شهادت شاهدان روز حادثه، مى‌توان به عمق جنایت پى‌برد. شیخ محمد علمی اردبیلی در ادامه خاطرات خود مى‌گوید: «آن‌ها مردم را دور مى‌کردند و اصلاً راه فرار نبود. جلوى ما را مى‌گرفتند و بناى آن‌ها کشتن همه‌ى ما بود. هرکس در فکر خودش بود که فرار کند. وقتى من به توى دالان رفتم، دیدیم که همه جا پر از جنازه است. فکر می‌کردم که فقط در ایوان کشته‌اند، ولى دیدم که دالان هم پر از کشته است. براى رد شدن باید پا روى جنازه‌ها مى‌گذاشتى. بعضى مرده بودند و بعضى در حال جان دادن بودند و مأموران همین‌طور تیر مى‌زدند.»[27]

آیت‌الله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه ـ در این‌باره مى‌گوید: «تاریک بود، تیر مثل باران مى‌آمد. مردم به این طرف و آن طرف فرار مى‌کردند و فریاد مى‌زدند... من از دارالسیاده بیرون آمدم و به حوضخانه رفتم. دیدم بعضى از مردم گلوله خورده‌اند و بعضى در حال فرارند. بعضى روى درخت‌ها رفته بودند...»[28]

وقتى سپیده سر زد، نیروهای نظامی، پا روى کشته‌شدگان بر زمین افتاده مى‌گذاشتند و به دنبال زنده‌هایى بودند که در پناهگاهى از دسترس گلوله دور مانده بودند. هر کسی زنده بود یا زخمی تیر خلاص می‌زدند و سپس جیب‌هایشان را خالی می‌کردند.[29]

یکى از نظامیان که آن شب در صحنه بود، یک مورد از این غارتگرى‌هاى را این‌گونه توصیف مى‌کند: «به محض ورود به صحن، رفیق همسفر خود را که از راه شیخ بهایى وارد صحن شده بود دیدم. عده‌ زیادى را روى زمین نشانده و به اصطلاح خودش اُسرایى بود که گرفته بود. دیدم مى‌خواهد مرا دست به سر کند و مرتبآ مى‌گوید فلان کس احوال شما را مى‌پرسید. فلان کس شما را مى‌خواست. پس اسراى شما کو؟ اما حواس من به این حرف‌ها نبود و صحن مسجد مانند روز عاشورا چنان شلوغ بود که هیچ معلوم نبود چه خواهد شد و صداى گلوله قطع نمى‌شد، مخصوصآ از طرف ایوان صاحب‌الزمان، در این حین به من گفت: مردم روى پشت‌بام را گرفتند. بالا را نگریستم، دیدم که از افراد خودمان هستند. وقتى برگشتم به رفیقم بگویم نترس سربازها هستند، دیدم دستش در جیب یکى از اسرا و مشغول درآوردن شیئى است و تا مرا دید با کمى خجالت، نه خیلى زیاد!! دست خود را خارج کرده و صحبت دیگرى نمود.»[30]

 

نتایج واقعه مسجد گوهرشاد

نظمیه‌ مشهد در گزارشى که به نظمیه کل کشور ارسال می‌کند، ختم غائله‌ مسجد گوهرشاد را این‌گونه ذکر می‌کند: «غائله‌ مسجد گوهرشاد خاتمه یافت، حجت‌الاسلام نواب احتشام رضوی با چند نفر دیگر از محرکین دستگیر شدند. از مأمورین آنچه معلوم شده یک نفر مجروح شده است. گزارش جامع‌تر معروض مى‌گردد. بنده با کلیه‌ مأمورین حاضر خدمت ]هستم[[31] در گزارشی که از نظمیه‌ کل کشور به نظمیه‌ مشهد ارسال می‌شود، قید شده بود: «به طورى که قبلاً دستور داده شده است، کلیه‌ اشخاصى که محرک و مسبب قضیه و مظنون مى‌باشند بدون درنگ دستگیر، اشخاصى که مهم و معروفیت دارند تحت‌الحفظ به مرکز اعزام، سایرین را به سمنان تبعید و تحویل نظمیه‌ آن جا گردد، اسامى و هویت دستگیر شدگان و تبعید شدگان را گزارش کنید.»[32]

به دنبال وصول این گزارش، نظمیه‌ مشهد حدود 1702 نفر را به هنگ توپخانه منتقل می‌کند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند.[33] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار می‌گیرند.[34] تعداد زیادى از افراد که نقش اندکى در حادثه داشتند و در شب حادثه در مسجد حضور داشتند، در هنگ توپخانه مشهد تحت نظر نگه داشته می‌شوند. این افراد در اختیار دادگسترى مشهد قرار می‌گیرند تا درباره آن‌ها پرونده تشکیل شده و رأى لازم در مورد آنان صادر شود. دادگسترى هم آنان را در اختیار دادستان مشهد قرار می‌دهد تا چنانچه مقتضى مى‌داند، محکمه‌اى براى محاکمه‌ آنان ترتیب دهد.[35]

بعد از باز شدن حرم، محمود جم، نخست وزیر وقت، در 24 تیرماه 1314 طى اعلامیه‌اى حادثه مشهد را این‌گونه به اطلاع عموم می‌رساند: «بر طبق گزارش واصله از ایالت خراسان، شب 19 تیر 1314 بهلول نامى که سوء سوابق او از شرارت و فساد معلوم و سابقآ تحت تعقیب نیز واقع شده بود، در مشهد مقدس جمعى از عوام ساده‌لوح را در مسجد به عنوان موعظه دعوت کرده و دو سه روز این عمل را مداومت داده و اراذل و اوباش را دور خود جمع و عنوان کلاه و لباس را پیش کشیده و یاوه‌سرایى‌ها نموده، کار را به هتاکى رسانید...

... مأمورین انتظامی در صدد تفرقه آن‌ها برآمدند، مقاومت نموده مأمورین نظمیه را مورد حمله قرار دادند و بعضى از آن‌ها را مجروح و مقتول کردند. مأمورین ناچار از نظامیان استمداد کردند. اشرار به آن‌ها هم ستیزه نموده و آلات قتل را که همراه داشتند به کار بردند. نظامیان هم مجبور شدند با استعمال اسلحه‌ گرم حفظ نظم را به آن‌ها الزام نمایند. در نتیجه از اراذل و اوباشى که باعث این بى‌نظمى شده بودند بعضى گرفتار و بعضى متفرق شدند...»[36]

بعد از صدور این اعلامیه، هیچ‌ یک از نشریات یا ارگان‌ها حادثه و چرایى آن را پیگیرى نکردند کنترل و نیز ترس جراید باعث شد تا هیچ‌گونه اطلاعاتى در مورد این حادثه نوشته نشود. روزنامه‌ آزادى به مدیریت گلشن آزادى پس از گذشت 20 روز از ماجرا و در ذیل سلسله مقالاتى با عنوان «اشتباه نشود» این‌گونه به ذکر این حادثه پرداخت: «یک آخوند مجهول‌الهویه، یک عده دهاتى را با خود همراه نموده و با نیت خطرناک پلیدى که ذکرش هم خوب نیست در مسجد گوهرشاد به تدریج جمع شدند و دولت بیدار ما نیز براى جلوگیرى از سوء ادب و سوء نیت نسبت به آستان قدس قبل از آن ‌که فساد تولید کند که موجب تضییع آبروى این شهر مقدس باشد، قهراً آن عناصر غارتگر را پراکنده و از دربار ولایتمدار رفع خسارت و اهانت نمود...». دیگر روزنامه‌هاى مشهد و مرکز هیچ یک آن چنان که باید به این حادثه نپرداختند و در عوض در مورد اجراى دستور تغییر کلاه در شهرستان‌ها به خصوص مشهد قلم فرسایى کردند.[37]

 

شهدا، دستگیر شدگان، فراریان و تبعید شدگان واقعه مسجد گوهرشاد

الف) شهدا

در مورد آمار شهدا اختلاف نظر وجود دارد. سرهنگ حسین‌قلی بیات ـ رئیس نظمیه‌ وقت ـ تعداد مقتولان را 14 نفر ذکر مى‌کند.[38] محمدعلى نجات ـ از شاهدان حادثه ـ آمار کشته شدگان را تا 70، 80 نفر ذکر کرده و در جایی دیگر، تعداد مقتولان این حادثه 28 نفر ذکر شده است. در مورد این ‌که در این حادثه چند نفر به قتل رسیده است، آمار مختلفی وجود دارد. یکى از این آمارها مربوط به گزارش‌هاى نظمیه، استاندارى و در کل دولتى‌هاست که به مرکز مخابره کرده یا در جاهاى مختلف قید کرده‌اند. [39]

 در این میان دسته اول گزارش‌هاى سرهنگ حسین‌قلی بیات و محمد رفیع نوایى ـ رئیس نظمیه‌ بعدی خراسان ـ و سرلشکر ایرج مطبوعى را مى‌توان نام برد. دسته‌ دوم از آمارها مربوط به افراد دخیل در این جریانات است که این افراد در نقطه‌ مقابل نظامى‌ها و دولتى‌ها قرار داشتند. دسته‌ سوم آمار ارائه شده توسط افراد ناظر و بى‌طرفى است که در این حادثه نقشى نداشتند و به عنوان ناظر جریانات را گزارش کرده‌اند. از افراد دسته‌ دوم مى‌توان به آیت‌الله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه و و آیت‌الله میرزا محمد علمی اردبیلی از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد و از افراد دسته‌ سوم مى‌توان به سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی و استاد محمد حسن ادیب هروى ـ مؤلف حدیقه‌الرضویه ـ اشاره کرد. [40]

سرهنگ حسین‌قلی بیات بعد از عزلش از ریاست نظمیه‌ شرق، در گزارشى که به توصیه‌ محمدرفیع نوایى به نظمیه‌ کل کشور ارسال می‌کند، در مورد آمار کشته‌ها، مجروحان و نیز دستگیر شدگان می‌نویسد: «حدود 900 نفر از اشرار دستگیر، 11 نفر مقتول و 49 نفر مجروح شدند که از مجروح ‌شدگان 8 نفر در بیمارستانه فوت نمودند».[41]

اظهار نظر دیگر در این زمینه توسط محمدرفیع نوایى صورت گرفته است. وى که بعد از غائله‌ مسجد گوهرشاد براى رسیدگى به حادثه با عنوان رئیس نظمیه‌ شرق عازم خراسان شد، در گزارشى که از حادثه فوق به مرکز مخابره مى‌کند، با تأکید بر این ‌که «عده‌اى مقتول و جمعى مجروح شدند» قید مى‌کند که «چون عده‌ى مقتولان را در مسجد، نظامیان جمع‌آورى کردند، در نظمیه مدرکى براى تعیین مقتولان موجود نیست.»[42] ولى در دادگاهى که بعد از شهریور 1320 براى محاکمه‌ وى در اثر شکایت فرزندان محمدولى خان اسدى تشکیل شد، در این باره مى‌گوید: «طورى که به من گزارش شده بود، 700 نفر در مسجد کشته شده بودند.»[43]

سرلشکر ایرج مطبوعى دیگر مقام دولتى است که در زمینه تعداد مقتولان اظهار نظر کرده است. در دادگاهى که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 جهت محاکمه او تشکیل شد، سرلشکر مطبوعى تعداد مقتولان حادثه‌ گوهرشاد را «حدود 20 تا 22 نفر و تعداد مجروحان را 40 تا 50 نفر ذکرمی‌کند.»[44]

گروه دوم از گزارش‌ها مربوط به افراد متحصن در مسجد گوهرشاد است. تمام کسانى که در شب کشتار در صحنه حاضر بودند، با روایتى که از اوضاع مى‌کنند، مى‌توان عمق فاجعه را حدس زد و آمار گروه اول را بسیار جزئى پنداشت. با توجه به این که در تمام اطراف صحن مسلسل کار گذاشته بودند و به محیطى کوچک با جمعیتى متراکم شلیک مى‌کردند، مى‌توان حدس زد که چقدر از افراد در این حادثه کشته شده‌اند. در آمارهایى که آنان ارائه مى‌دهند، تعداد کشته‌ها را بین 3 تا 5 هزار نفر ذکر مى‌کنند، اما شاید دقیق‌ترین آمارها را بتوان از زبان گروه سوم (ناظران حادثه) شنید. یکى از این افراد، سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی است. در این باره سه نفر شاهد و ناظر را معرفى مى‌کند که هر یک جداگانه ولى به یک شکل تعداد مقتولان را به او روایت کرده‌اند.

یکى از شاهدان او، میرعماد طاهرى از معلمان خوش‌نام مشهد بود که منزلش روبروى مسجد گوهرشاد بود. [45] محمدعلی شوشتری در مورد اظهار نظر وى در این باره مى‌گوید: «وى با حالتى عجیب و افسردگى مخصوص براى تودیع و خداحافظى آمد به منزل بنده. پرسیدم: چرا در مورد مراجعت عجله دارید؟ اظهار نمود: خدا شاهد است دیگر نمى‌توانم با مناظرى که با چشمم مشاهده کردم. پرسیدم: مگر از منزل شما مسجد دیده مى‌شد؟ اظهار نمود: خیر ولى پس از خاتمه‌ درگیری بیرون آمدم و از بالاى خانه آن وضعیت رقت‌بار را تماشا مى‌کردم، بلافاصله تعدادى کامیون و اتومبیل آمده، کشته‌ها را در آن‌ها ریخته به بیرون از شهر حمل می‌کردند.»[46]

دیگر شاهد محمدعلی شوشترى، عباس نامى است که راننده شاهزاده سردار ساعد بود. وى که گویا یکى از رانندگان کامیون‌هاى حامل جنازه‌ها بود، چنین نقل مى‌کند: «آنچه کشته بودند، ما حمل کردیم بردیم زیر باغ خونى مقابل اراضى معجونى و عسگر؛ بالغ بر 1670 نفر بود.»[47] شاهد سوم محمدعلى شوشترى، تحصیلدار مالیات بردرآمد مأمور در دروازه‌ تهران به نام کربلایى تقى بود. وى غیرمستقیم به شوشترى نقل کرده بود: «از عده‌ى مقتولان مستحضر نشدم، ولى کامیون‌ها و اتومبیل‌هایى که جنازه‌ها را حمل مى‌کردند، شمردم و یادداشت کردم. تعداد 56 کامیون بود که در اغلب این کامیون‌ها، صداى ناله‌هاى زخمى‌ها هم شنیده مى‌شد که التماس مى‌نمودند براى رضاى خدا، ما زنده‌ایم.»[48]

اظهار نظر دیگر در مورد تعداد مقتولان حادثه از استاد محمد حسن ادیب هروى ، «مؤلف کتاب حدیقه‌الرضویه» است. منبع وى مثل شاهد اول محمدعلی شوشترى، یکى از افرادى بود که در میهمان‌سراى روبروى صحن مطهر سکنى گزیده بود. وى در این زمینه به هروی نقل می‌کند: «یک کامیون مقتول، یک کامیون مجروح و چهار کامیون اسرا بوده‌اند.» مؤلف در ادامه مى‌نویسد: «آنچه در افواه شایع شده بود، تعداد مقتولین 1000 نفر بود و این تعداد متواتر بود.» ولى آنچه هروى بعدها از منبع موثقى شنیده، تحقیقآ عده‌ مقتولان و مجروحان بالغ بر 850 نفر بود.[49]

شاهد دیگر استاد محمدحسن ادیب هروى، حاج‌میرزا على‌اکبر ـ مؤذن آستانه ـ بود. وى که در شب حادثه در صحن مطهر بود، در مورد تعداد کشته‌ها به هروى مى‌گوید: «من چون رقت قلب دارم نخواستم کشته‌اى را ببینم ولى بین طلوعین که از اتاق بیرون آمدم دیدم نعش‌هایى میان مسجد مقابل ایوان مقصوره نزدیک حوض آب افتاده بودند. وسط ایوان مقصوره هم به قدر 10 من خون تازه جمع شده بود.»[50]

دیگر اظهار نظر کننده در مورد حادثه‌ى گوهرشاد و تعداد مقتولان، از پاسبان بازنشسته حسینعلى ذوالفقارى گلمکانى است که در شب حادثه حاضر بود. وى در مورد آمار مقتولان مى‌گوید: «آن شب حدود 2- 3 هزار نفر را کشتند، بردند بیرون دروازه‌ پایین خیابان در قبرستان که الان درخت کاشته‌اند، خندق کندند هرکس که کشته مى‌شد مثل جوال گندم همه را مى‌ریختند توى ماشین مى‌بردند و مى‌ریختند توى آن خندق و خاک روى آن‌ها مى‌ریختند...»[51]

حاج غلامعلى نخعى ـ کفشدار وقت مسجدگوهرشاد ـ دیگر شاهد حادثه بود. وى که صبح بعد از کشتار مردم به مسجد گوهرشاد رفته بود، در مورد کشته‌ها و نحوه‌ى انتقال آن‌ها به بیرون از صحن و مسجد مى‌گوید: «جلوى کفش‌کن پرخون بود، مرده‌ها را داشتند مى‌بردند... کمپرسى آوردند و مرده‌ها را بردند در یک گودالى که کنده بودند ریختند. کسانى که هنوز جان داشتند، ولى آن‌ها را هم در کمپرس ریختند.»[52] یکى از افرادى که شب حادثه در مسجد بود، در‌باره دفن زخمى‌ها همراه با مقتولان مى‌گوید: «مأموران مرا هم داخل کامیون انداختند. من هر قدر فریاد زدم که من زنده‌ام، کسى توجهى نکرد و ما را در گودالى دفن کردند. من در کنار گودال واقع شده بودم. آهسته آهسته خاک‌ها را کنار زده توانستم بگریزم.»[53]

ب) دستگیرشدگان، فراریان و تبعیدشدگان

در مورد دستگیرشدگان آمده است که نظمیه‌ مشهد حدود 1702 نفر را دستگیر کرده و به هنگ توپخانه منتقل می‌کند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند. سپس 12 نفر از دستگیرشدگان را که معروفیت داشتند و از روحانیون برجسته‌ مشهد بودند، همچون: آیت‌الله سیدیونس اردبیلى، شیخ آقابزرگ شاهرودى، سیدعلى‌اکبر خویى، حاجى‌میرزا حبیب‌الله ملکى، سیدهاشم نجف‌آبادى، سیدعبدالله شیرازى، شیخ خلیل تبریزى، شیخ محمدآقا صاحب‌الزمانى، سیدعبدالعظیم مسأله‌گو، آقاسید زین‌العابدین سیستانى، شیخ سیف‌الله و شیخ هاشم مدرس قزوینى را به سوى تهران اعزام کردند. چند روز بعد چند نفر دیگر به نام‌هاى بحرالعلوم قزوینى، نواب احتشام رضوى، میر محمدحسین اصفهانى، آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی، آیت‌الله شیخ محمد آقازاده و... را هم به تهران فرستادند.[54]

 به دنبال آن‌ها 18 نفر دیگر را، به سمنان تبعید کردند که حجت‌الاسلام علی‌محمد نجات، حاج سید عبدالحسین دستغیب و... از آن جمله بودند. آنان تحویل نظمیه‌ سمنان شدند و تحت نظر قرار گرفتند.[55] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار گرفتند که شیخ محمدتقى بهلول گنابادی واعظ، شیخ محمدحسین اردبیلى، حاج شیخ عباسعلى محقق، حاج شیخ مهدى واعظ خراسانى از روحانیون و علمای تراز اول مسجد گوهرشاد، حاج شیخ احمد بهار مؤلف کتاب قیام گوهرشاد و... از آن جمله بودند. در گزارشى که نظمیه‌ مرکز به نظمیه‌ مشهد فرستاد، خواستار ارسال عکس‌هاى نام‌بردگان فوق براى صدور فرمان دستگیری به دیگر نقاط کشور و پاسگاه‌ها برای شناسایى آنان شده بود.[56]

تعدادى از محرکین و مظنونین حادثه هم بعد از ختم غائله متوارى و مخفى شدند که نظمیه‌ مشهد براساس امریه‌ نظمیه‌ کل کشوری‌ـ مرکزـ موظف به دستگیرى آنان بود. تعدادى از این افراد هم به مرور دستگیر و به مرکز اعزام شدند. شیخ عباسعلى محقق خراسانى از جمله آن افراد است که در شهریور 1314 به دنبال تضمین ریاست شهربانى شرق تسلیم شد.[57]

شیخ محمدتقى عرفانى، شیخ حسین اردبیلى و  محمدعلى کهربایى دیگر متواریانى بودند که دستگیر و به مرکز اعزام شدند. حاج‌اسدالله اسداللهى، حاجى میرزا یحیى ناظر، حاج‌محمدحسین صبورى، حاجى رفیع سنجر، حاج شیخ اسماعیل تائب، نایب کربلایى خدابخش و فتح‌الله یغمایى، از افرادى بودند که در ارتباط با پرونده‌ محمدولى خان اسدى و آیت‌الله شیخ محمد آقازاده دستگیر شده بودند. آنان هم در تاریخ 25 دى ماه 1314 به مرکز اعزام شده در زندان مرکز محبوس شده بودند.[58]

اداره‌ى محاکمات و دعاوى ارتش پس از تکمیل پرونده‌هاى متهمان، دادگاه بدوی را براى محاکمه‌ آنان تشکیل داد[59] اداره‌ محاکمات و دعاوى ارتش، پیش از برگزارى محکمه و بعد از تکمیل پرونده‌ها در گزارشى که به رضاشاه ارسال کرد براى 9 نفر از متهمان خواستار مجازات اعدام و براى 15 نفر مجازات حبس ابد با اعمال شاقه را پیشنهاد کرد. رأى که از طرف قضات دادگاه بدوی صادر شد، سه سال حبس براى نواب احتشام رضوی، محمدحسین صبورى و حاج‌زین‌العابدین روشندل بود که در ادعا نامه‌ مدعى‌العموم مجازات اعدام براى آنان درخواست شده بود. 13 نفر از متهمان هم به یک سال حبس محکوم شدند و 6 نفر تبرئه شدند و مدت حبس متهمان هم از بدو توقیف در نظر گرفته شده بود.[60]

 

بازتاب‌های داخلی واقعه مسجد گوهرشاد

الف) عزل و نصب‌ها در خراسان پس از قیام

آنى‌ترین پیامد حادثه‌ى گوهرشاد، تغییر و تحولات در آستانه بود. برخى از عوامل آستانه به طور مستقیم در حادثه دخالت کرده بودند و برخى دیگر از محرکین و مظنونین حادثه بودند بنابراین ضرورى مى‌نمود که تغییراتى در آستانه به وجود آید. محمدولى خان اسدى این کار را حداقل در کاستن از سوء ظن به خود مؤثر مى‌دانست و حتى سعى مى‌کرد افرادى را به مقامات آستانه منصوب کند که به دربار و رضاشاه نزدیک باشند. [61] در قدم اول وى کلیه‌ رؤساى سرکشیک‌ها، خادم‌باشى‌ها و دربان‌باشى‌هاى کل را از کار برکنار کرد. سپس سید محمدعلى شوشترى را به سمت ریاست انتظامات آستانه منصوب کرد و اداره‌ آستانه‌ى مقدسه و بیوتات مبارکات و دوایر مخصوص به آن را به او تحویل داد. [62]

 مورد دیگر در زمینه تغییر و تحولات، نصب سرهنگ محمد رفیع نوایى به سمت ریاست نظمیه شرق و عزل سرهنگ حسین‌قلی بیات از این سمت بود.[63] روزنامه‌ آزادى در اولین ستون صفحه‌ى نخست خود و در ذیل اخبار داخلی، خبر انتصاب محمدرفیع نوایی را این‌گونه گزارش می‌کند: «حضرت آقاى سرهنگ نوایى از ریاست نظمیه‌ ایالت غربى آذربایجان به سمت ریاست محترم نظمیه‌ شرق منصوب و روز پنج‌شنبه ورود فرموده، اداره را تحویل گرفته مشغول کار شدند... اکنون از مراجعت‌شان مسرور بوده و ما که مترجم احساسات عموم مى‌باشیم، مقدم ایشان را تبریک مى‌گوییم.»[64] اولین اقدام سرهنگ نوایی در سمت ریاست نظمیه‌ شرق، عزل و برکنارى کسانى بود که با اهدافش هماهنگى نداشتند، بنابراین به عزل مستخدمان نظمیه و گماشتن افراد مورد اعتماد خود در نظمیه پرداخت. دایره‌ اطلاعات شهربانى، مهم‌ترین و کلیدى‌ترین سمت نظمیه‌ خراسان بود که سرهنگ نوایى فرزند خود ـ على‌اکبرـ را به آن سمت منصوب کرد.

 دیگر اقدام نوایى، به کارگیرى کسانى بود که در جاسوسى و تفتیش شهره بودند. او با به کارگیرى از چنین افرادى و تحمیل کردن حقوق آنان به آستانه، آشکارا نشان داد که چه اهدافى در سر دارد.[65] شیخ ‌احمد بهار در این زمینه مى‌گوید: «به نظر من به آقاى سرهنگ نوایى وعده‌ ارتقاى مقام ریاست کل تشکیلات شهربانى را داده‌اند. این مرد ناچار است از چوب خشک هم که باشد مسببى اساسى براى غائله‌ مسجد بتراشد، تا بخت از که برگشته باشد.»[66]

ب) تغییر دولت

یکى دیگر از پیامدهاى حادثه‌ى گوهرشاد، پایان دادن به دومین دوره‌ى حیات سیاسى محمدعلى فروغى، نخست‌وزیر وقت بود.[67] حادثه‌ مسجد گوهرشاد از اتفاقات دوران دوم نخست‌وزیرى وى بود. [68] محمود فروغى، پسر محمدعلى فروغى در این باره مى‌گوید: «پدرم در 9 آذر استعفا داد. اصلش مسأله‌ مرحوم محمدولی خان اسدى بود که معلوم شد قرار است تیرباران شود. دیگر صلاح نبود که مرحوم فروغى نخست‌وزیر باشد و پدر دامادش تیرباران شود. از طرف دیگر رضاشاه در این موارد خیلى رادیکال بود. یک کسى که مى‌رفت تمام آن خانواده باید با او بروند. بنابراین پدرم استعفا دادند و خانه‌نشین شدند.»[69]

برخى از مورخان معتقدند که وى معزول شد. از جمله مخبرالسلطنه (مهدی قلی خان هدایت) مى‌گوید: «بعد از اعدام محمدولی خان اسدى، محمدعلی فروغى رئیس‌الوزرا که با او منسوب بود، معزول شد و با این عزل به دومین دوره‌ حیات سیاسى وى پایان داده شد و تا پایان عمر رضاشاه گوشه‌نشینى را اختیار کرد.» فرداى استعفاى محمدعلی فروغى، محمود جم که وزیر داخلی‌ کابینه‌ فروغى بود، به سمت نخست‌وزیری برگزیده شد.[70]

پ) تسریع در کشف حجاب

یکى دیگر از پیامدهاى مسجد گوهرشاد، تسریع در کشف حجاب بود.[71] وقتى غائله‌ خراسان و قیام مسجد گوهرشاد به طور کامل سرکوب شد و محمدولى خان اسدى که به زعم دولتمردان مقصر اصلى بود، دستگیر و اعدام شد[72] و روحانیون بزرگ از مشهد به اطراف و اکناف تبعید شدند مانند آیت‌الله سید حسین قمى که به عتبات عالیات تبعید شد، زمان را براى اجراى رسمى کشف حجاب مناسب دانست و به آن کار مبادرت ورزید.[73]

على‌اصغر حکمت در این زمینه مى‌گوید: «بنده در آذر 1314 در خوزستان بودم. محمود جم نخست وزیر وقت طی تلگرافى مرا احضار کرد. به محض ورود به تهران که توأم با نگرانى هم بود، به محضر رضاشاه رفتم. وى گفت: [74] چندى پیش پیشنهاد کرده بودید که براى حل قضیه‌ کشف حجاب و حصول آزادى نسوان اقدامى لازم مطابق برنامه معین عمل نمایید. الان لازم مى‌دانم که در این باب تأخیر نکرده فوراً در صدد انجام برنامه باشید، زیرا با وقایعى که اخیراً در مشهد به وقوع پیوسته و اشخاص مقصر مجازات شده‌اند، موانع مفقود و مقتضیات موجود است.»[75]

«تاریخ 17 دى 1314 زمان برگزارى جشن فارغ‌التحصیلى محصلان دانشسراى عالى تعیین شد و مقرر شد تا ملکه و شاهدخت‌ها، شمس و اشرف پهلوى، بدون حجاب در آن مراسم شرکت کرده و رضاشاه با سخنرانى رسمى خود کشف حجاب زنان را اعلام نماید.» این مجلس طبق برنامه در 17 دى 1314 برگزار شد و رضاشاه به طور رسمى کشف حجاب را اعلام کرد. بنابر این به اقرار صریح رضاشاه که اتفاقآ از قول مجرى کشف حجاب، وزیر معارف وقت، على‌اصغر حکمت بیان شد، مى‌توان به تأثیر قیام مسجد گوهرشاد در تسریع این قضیه پى‌برد. [76]

از روز 17 دى ماه 1314، قانون کشف حجاب به مرحلهى اجرا درآمد. از آن به بعد مأموران در میدان شهداى فعلى مشهد که آن زمان به صورت میدان نبود، مىایستادند و جلوى مردم را مىگرفتند و لباس و شال آنان را بیرون مىآوردند، پاره مىکردند یا آتش مىزدند و مىگفتند باید کلاه پهلوى بگذارید و کت و شلوار بپوشید. خانم سارا معصومى که در زمان کشف حجاب 25 سال داشت، در خاطرات دوران جوانى خود مىگوید: «من به حرم مىرفتم، پاسبانى آمد و روسرى مرا برداشت و پاره کرد و آن را داخل جوى آب انداخت. من با گوشهى پیراهنم سرم را پوشاندم، مردى آمد و دستمالى از جیبش درآورد و در اختیار من گذاشت و من با آن سر خودم را پوشاندم و از راه کوچه و پسکوچه، خود را به خانه رساندم.»[77]

 

 بازتاب‌های خارجی واقعه مسجد گوهرشاد

واقعه مسجد گوهرشاد که به یک کشتار عظیم تبدیل شده بود، نهادهای بین‌المللی را واداشت که به رضا شاه پهلوی اعتراض کرده و طى آن جامعه ملل خواستار ارائه توضیح در این زمینه شد و معرفى مقصرین آن حادثه را از رژیم خواستار شد. این در حالی است که در آن سال‌ها، قدرت زیادی در دستان نهادهای بین‌المللی نبود، اما به حدی شدت کشتار در این واقعه زیاد بود که رضا شاه مجبور شد برای آرام کردن افکار عمومی در جهان، محاکمه نظامی ترتیب دهد. محمود فروغى ـ فرزند محمدعلی فروغی ـ در این زمینه مى‌گوید: «در باره مسئله ]مسجد گوهرشاد[ یک سرو صداى بین‌المللى پیدا شد... مسئله در جامعه‌ ملل هم مطرح شد. در جهان اسلام ]مطرح شد[ درست است که جهان اسلام آن موقع قدرت امروز را نداشت، ولى افکار عمومى جهان اسلام بالاخره یک نفوذى داشت و کار به جایى رسید که تقریبآ باز خواستى از دولت ایران شد که مسؤول این کشتار چه کسی است؟ یک کسى را مى‌خواستند که مسؤول باشد و تنبیه بشود، باید شخصى باشد که شناخته شده باشد گمنام نباشد. اسمى و رسمى داشته باشد.[78]

چنانچه گفته شد، محمد رفیع نوایی با هدف پیگیرى و کشف ابعاد آن قیام و شناسایى مسبب و محرک اصلى به خراسان آمده بود. از نظر او محرک و مسبب اصلى همان محمد ولى‌خان اسدى ـ نایب التولیه آستان ـ بود، زیرا تنها او بود که دستگاه حاکمه‌ وقت مى‌توانست با معرفى‌اش به عنوان مسبب و محرک، به انتقادات جهانى پاسخ دهد. در این راستا با دستگیری و محاکمه وی آتش پیگیری‌های جامعه بین‌الملل هم فروکش کرد.[79]

 

نتیجه‌گیری

در حقیقت جریان حمله به مسجد گوهرشاد مشهد، تبلور کینهها و قدرتنمایى مأموران طراز اول دولتى در مشهد و در رأس آنها رضا خان بود. از پا درآوردن و سرکوب مردم و جلوگیرى از نفوذ روحانیت از آثار این کینهجویىها بود. فتحالله پاکروان استاندار خراسان، سرلشگر مطبوعى فرمانده لشکر خراسان، عبدالعلى لطفى رئیس دادگسترى، سرهنگ حبیب‌الله قادرى فرمانده هنگ و سرهنگ دوم حسینقلى بیات رئیس شهربانى، از مسئولان شهر مشهد بودند که هرکدام به طور مستقیم یا غیرمستقیم در جنایت مسجد سهیم بودند.

سرکوب قیام گوهرشاد راه را براى اعمال سیاستهاى فرهنگى و دینزدایانه رضاشاه هموار ساخت و مردم را وادار به سکوت و اطاعت محض نمود و روند کشف حجاب را سرعت بخشید و کمتر از شش ماه پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد، دولت به فرمان رضاشاه، بىحجابى را اجبارى کرد و حتى علماى بزرگ ولایات را ملزم به شرکت در مراسم جشن «نهضت بانوان» نمود و جشن نهضت کشف حجاب در جلوى ایوان طلاى آستان قدس برگزار گردید و زنان بىحجاب در این جشن شرکت جستند. این جریان، علما را در تنگناى بیشترى قرار داد و چهرههاى برجسته و نظریهپرداز را از میان برد و تعداد طلبهها را بسیار کاهش داد. جریان مسجد تنها به محدود شدن حوزه و مسجد و منبر پایان نیافت، بلکه چنان که شیخ احمد بهار می‌گوید: «شبیخونى بود که به آزادى و آزادىخواهان زدند، حملهاى بود که به یکى از ارکان بزرگ مشروطیت وارد شد.» در واقع غائله گوهرشاد تقابل روحانیت و مردم مذهبی ایران با سلطنت پهلوی و نشان از بیداری و همیشه در صحنه بودن مردم و روحانیت ایران بود و بیش از پیش نارضایتی مردم از اجرای سیاست‌های ضد دینی حکومت پهلوی را آشکار ساخت.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . جعفرى، مرتضى و دیگران، واقعه‌ى کشف حجاب، با مقدمه رضا شعبانى و غلامحسین زرگرى‌نژاد، سازمان اسناد و مدارک انقلاب اسلامى، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى، تهران 1371، ص 44.

[2] . تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسى اسناد تاریخى، تهران 1378، ص 44. در همین کتاب گزارش‌هایی متعددی از مخالفت با برنامه غرب‌گرایانه رضاخانی درج گردیده است. همچنین بنگرید به سه مقاله زیر در همین سایت با عناوین:

تحلیل و بررسی سیاست یکسان‌سازی لباس در دوره پهلوی اول

هماهنگی با قافله تمدن با تغییر لباس در زمان رضاخان

17 دی 1314ش و توهم پهلوی در کشف حجاب

[3] . اسناد و مکاتبات تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه، مرکز اسناد ریاست جمهورى، به کوشش عیسى عبدى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ وانتشارات، تهران 1383، ص 63.

[4] . هدایت، مهدى‌قلى‌خان (مخبرالسلطنه)، خاطرات و خطرات، زوار، تهران 1375، ص 383.

[5] . مهدوى، عبدالرضا (هوشنگ)، تاریخ روابط خارجى ایران از عصر صفوى تا پایان جنگ دوم جهانى، امیرکبیر، تهران 1375، ص 395.

[6] . روزنامه‌ى اطلاعات، تهران 1329، ص 32.

[7] . هدایت، پیشین، ص 404.

[8] . واحد، سینا، واقعه‌ى مسجد گوهرشاد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1364، ص 42.

[9] . حکمت، علی‌اصغر، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، 2535 شاهنشاهی، تهران: انتشارات وحید، ص 88.

[10] . کوهستانى‌نژاد، مسعود، واقعه‌ى خراسان، حوزه هنرى، تهران 1375، ص 3-4.

[11] . مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد ششم، چاپ اول، تهران، انتشارات علمی، 1377، ص 281- 282.

[12] . حمید بصیرت‌منش، «سیاست مذهبی حکومت رضاشاه»؛ تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1375، ص 55 ـــ 56.

[13] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: نامه رئیس نظمیه شرق به نایب‌التولیه آستانه رضوى در خصوص اعلام نتیجه تحقیقات آستانه به نظمیه مشهد، شماره پرونده: 10233.

[14] . محمدتقى گنابادى معروف به «بهلول» فرزند شیخ نظام‌الدین گنابادى در سال 1288ش در شهرستان گناباد متولد شد. وقتى میرزا ابراهیم مجتهد سبزوارى مدرسه‌اى دینى در سبزوار تأسیس کرد و از شیخ‌نظام‌الدین خواست سمت مدرسى در آن مدرسه را عهده‌دار شود، همراه پدر رهسپار سبزوار شد و تحصیلات خود را در آن جا پى گرفت. در اثر تشویق‌هاى خواهرش، روضه‌خوانى را بر تحصیل که آرزوى پدرش بود، ترجیح داد و در چهارده سالگى واعظى معروف شد.

[15] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، کویر، تهران، 1380.ص 59.

[16] . کوهستانى‌نژاد، مسعود، واقعه‌ى خراسان، ص 35.

[17] . شوشترى، پیشین، ص 58ـ57.

[18] . کوهستانى‌نژاد، مسعود، پیشین، ص 40.

[19] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى، ص 66.

[20] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش سرهنگ بیات رئیس نظمیه وقت مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد، شماره پرونده: 422.

[21] . هروى خراسانى، محمدحسین، حدیقه‌الرضویه، بى‌جا، چاپخانه‌ى خراسان، 1326، ص 274.

[22] . واحد، سینا، واقعه‌ى مسجد گوهرشاد، ص 261.

[23] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى، ص 66.

[24] . کوهستانى‌نژاد، مسعود، واقعه‌ى خراسان، ص 110ـ101.

[25] . واحد، سینا، پیشین، ص 262.

[26] . شوشترى، پیشین، ص 71.

[27] . واحد، سینا، پیشین، ص 262.

[28] . همان، ص 147.

[29] . همان ص 54.

[30] . کوهستانى‌نژاد، مسعود، واقعه‌ى خراسان، ص 155ـ153.

[31] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش نظمیه مشهد به نظمیه مرکز در خصوص عملیات شب22 / 4 /  1314، شماره پرونده: 422.

[32] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: دستور نظمیه مرکز به نظمیه شرق مبنى بر دستگیرى و تبعید محرکین و مظنونین حادثه 22 / 4 /  1314، شماره پرونده: 422.

[33] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش نظمیه مشهد در خصوص تبعید 18 نفر از دستگیرشدگان به سمنان 17 / 5 /  1314؛ شماره پرونده: 422.

[34] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: دستور تشکیلات کل نظمیه به نظمیه مشهد در خصوص انجام تحقیقات بیشتر درباره متهمان حادثه و مأموران مشهد 26 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

[35] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى ، ص 187ـ186.

[36] . اطلاعات در یک ربع قرن، مؤسسه اطلاعات، تهران 1329، ص 131.

[37] . همان، ص 28.

[38] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: راپورت (گزارش) سرهنگ بیات رئیس نظمیه وقت مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد 14 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

[39] . واحد سینا، واقعه‌ى مسجد گوهرشاد، ص 101.

[40] . همان ص 105.

[41] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: راپورت (گزارش) سرهنگ بیات رئیس نظمیه وقت مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد 14 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

[42] . روزنامه‌ى راستى، سال سوم، 1324ش، شماره‌ى 373.

[43] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گرارش سرهنگ نوایى رئیس نظمیه مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد 16 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

[44] . همان، شماره پرونده: 422.

[45] . بصیرت منش، حمید، چاپ اول. ص 480.

[46] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى، ص 82.

[47] . همان، ص 82.

[48] . همان، ص 83ـ 81

[49] . هروى خراسانى، محمدحسین، حدیقه‌الرضویه، بى‌جا، چاپخانه‌ى خراسان، 1326، ص 274.

[50] . همان ص 277.

[51] . واحد سینا، واقعه‌ى مسجد گوهرشاد، ص 238.

[52] . همان، ص 214.

[53] . همان، ص 310.

[54] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: فهرست اسامى متهمان اعزامى از مشهد به مرکز(بی‌تا)، شماره پرونده: 422.

[55] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش نظمیه مشهد در خصوص تبعید 18 نفر از دستگیرشدگان به سمنان 17 / 5 /  1314؛ گزارش نظمیه سمنان به اداره‌ کل نظمیه در خصوص تحویل دستگیر شدگان 18 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

[56] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: دستور تشکیلات کل نظمیه به نظمیه مشهد در خصوص انجام تحقیقات بیشتر درباره متهمان حادثه و مأموران مشهد 26 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

[57] . قاسم‌پور، داود، قیام مسجد گوهر شاد مشهد، ص 183 تا 190.

[58] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: صورت تمام کسانى که راجع به غائله مشهد به تهران اعزام و در توقیف هستند(بی‌تا)، شماره پرونده: 425.

[59] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش دفتر نظامى وزارت جنگ در خصوص وضعیت رضا نورى، ابوتراب مجد و ارسلان نادرى 15 / 1 / 1316، شماره پرونده: 432.

[60] . قاسم‌پور، داود، قیام مسجد گوهر شاد مشهد، ص 195

[61] . همان، ص 150- 155.

[62] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى، ص 124.

[63] . دولت‌هاى ایران از مشروطه تا میرحسین موسوى، اداره‌ى کل آرشیو و موزه‌ى اسناد و ریاست‌جمهورى، وزارت ارشاد، تهران، 1379، ص 162.

[64] . روزنامه‌ى آزادى، شماره‌ى 978، مورخ 4 مرداد 1314.

[65] . شوشترى، سیدمحمدعلى، خاطرات سیاسى، ص 93.

[66] .واقعه مسجدگوهرشاد وروایتى دیگر، به کوشش سیما رائین، نشر رائین، تهران 1379، ص 163.

[67] . خاطرات محمود فروغى، به کوشش حبیب لاجوردى، کتاب نادر، تهران، 1383، ص 23ـ13.

[68] . عظیمى، فخرالدین، بحران دموکراسى در ایران، ترجمه‌ى عبدالرضا هوشنگ مهدوى و نسترن نوذرى، البرز، تهران 1374، ص 56.

[69] . خاطرات محمود فروغى، ص 29.

[70] . همان، ص 29.

[71] . ایوانف، م، تاریخ ایران نوین، ترجمه‌ى هوشنگ تیزابى و محمد قائم‌پناه، بى‌جا، بى‌نا، 1356، ص 40.

[72] . هدایت، مهدى‌قلى‌خان (مخبرالسلطنه)، ص 90.

[73] . قاسم‌پور، داود، قیام مسجد گوهر شاد مشهد، ص، 178- 185.

[74] . حسینیان، روح‌الله، تاریخ سیاسى تشیع،مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1380،ص 410ـ406.

[75] . هدایت، مهدى‌قلى‌خان (مخبرالسلطنه)، ص 211.

[76] . نفیسى، سعید، تاریخ شهریارى (تاریخ معاصر ایران در عصر رضاشاه)، ص 83.

[77] . جلالی، غلامرضا، انقلاب اسلامی در مشهد، جلد یکم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 215.

[78] . خاطرات محمود فروغى، پیشین، ص 26- 24.

[79] . همان.

 

منابع

کتب

اطلاعات در یک ربع قرن(1329)، تهران: مؤسسه اطلاعات.

ایوانف، م (1356)، تاریخ ایران نوین، ترجمه‌: هوشنگ تیزابى و محمد قائم‌پناه، بى‌جا.

بصیرت منش، حمید، (1377)، علما و رژیم رضاشاه، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول.

بصیرت‌منش، حمید(1375)، سیاست مذهبی حکومت رضاشاه، کتاب دهم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی.

تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد ساواک (1378)، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى.

جعفرى، مرتضى و دیگران (1371)، واقعه‌ى کشف حجاب، با مقدمه رضا شعبانى و غلامحسین زرگرى‌نژاد، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى.

حسینیان، روح‌الله (1380)، تاریخ سیاسى تشیع، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.

حکمت، علی‌اصغر، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، 2535 شاهنشاهی، تهران، انتشارات وحید، ص 88.

خاطرات محمود فروغى، به کوشش حبیب لاجوردى، کتاب نادر، تهران، 1383.

جلالی، غلامرضا، انقلاب اسلامی در مشهد، جلد یکم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394.

دولت‌هاى ایران از مشروطه تا میرحسین موسوى، اداره‌ى کل آرشیو و موزه‌ى اسناد و ریاست‌جمهورى، وزارت ارشاد، تهران، 1379.

دولت‌هاى ایران از مشروطه تا میرحسین موسوى، به کوشش اسماعیلى و على‌اکبر على‌اکبرى بایگى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران 1377.

رائین، سیما (1379)، واقعه مسجدگوهرشاد و روایتى دیگر، تهران، نشر رائین.

شوشترى، سید محمدعلى(1380)، خاطرات سیاسى، به اهتمام غلامحسین میرزاصالح، تهران، کویر.

عبدی، عیسی (1383)، اسناد و مکاتبات تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه، تهران، مرکز اسناد ریاست جمهورى و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

عظیمى، فخرالدین (1374)، بحران دموکراسى در ایران، ترجمه‌: عبدالرضا هوشنگ مهدوى و نسترن نوذرى، تهران.

قاسم‌پور، داود(1385)، قیام مسجد گوهر شاد مشهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

کوهستانى‌نژاد، مسعود(1375)، واقعه‌ى خراسان، تهران، حوزه هنرى.

مهدوى، عبدالرضا(1375)، تاریخ روابط خارجى ایران از عصر صفوى تا پایان جنگ دوم جهانى، تهران، امیرکبیر.

مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد ششم، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی، 1377.

نفیسى، سعید(1345)، تاریخ شهریارى (تاریخ معاصر ایران در عصر رضاشاه)، تهران.

هدایت، مهدى‌قلى‌خان (مخبرالسلطنه)(1375)، خاطرات و خطرات، تهران، زوار.

هروى خراسانى، محمدحسین(1326)، حدیقه‌الرضویه، چاپخانه‌ خراسان.

واحد، سینا(1364)، واقعه‌ى مسجد گوهرشاد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

روزنامه‌ها

روزنامه‌ى آزادى، شماره‌ى 978، مورخ 4 مرداد 1314.

روزنامه‌ى آزادى، شماره‌ى 978، مورخ 4 مرداد 1314.

روزنامه‌ى اطلاعات، 1329، ص 32.

روزنامه‌ى راستى، سال سوم، 1324ش، شماره‌ى 373.

اسناد

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: دستور تشکیلات کل نظمیه به نظمیه مشهد در خصوص انجام تحقیقات بیشتر درباره متهمان حادثه و مأموران مشهد 26 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: دستور نظمیه مرکز به نظمیه شرق مبنى بر دستگیرى و تبعید محرکین و مظنونین حادثه 22 / 4 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش سرهنگ بیات رئیس نظمیه وقت مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد 14 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش سرهنگ نوایى رئیس نظمیه مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد 16 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش سرهنگ نوایى رئیس نظمیه مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد 16 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش نظمیه مشهد در خصوص تبعید 18 نفر از دستگیرشدگان به سمنان 17 / 5 /  1314؛ گزارش نظمیه سمنان به اداره ‌کل نظمیه درخصوص تحویل نفر از دستگیرشدگان 18 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش نظمیه مشهد در خصوص تبعید 18 نفر از دستگیرشدگان به سمنان 17 / 5 /  1314؛ گزارش نظمیه سمنان به اداره‌ کل نظمیه درخصوص تحویل نفر از دستگیرشدگان 18 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: عکس تمام کسانى که راجع به غائله مشهد به تهران اعزام و در توقیف هستند(بی‌تا)، شماره پرونده: 425.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: فهرست اسامى متهمان اعزامى از مشهد به مرکز 30 / 5 / 1341، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: فهرست اسامى متهمان اعزامى از مشهد به مرکز(بی‌تا)، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش دفتر نظامى وزارت جنگ در خصوص وضعیت رضا نورى، ابوتراب مجد و ارسلان نادرى 15 / 1 / 1316، شماره پرونده: 432.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش سرهنگ بیات رئیس نظمیه وقت مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد، 14 / 5 /  1314، شماره پرونده: 422.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: نامه رئیس نظمیه شرق به نایب‌التولیه آستانه رضوى در خصوص اعلام نتیجه تحقیقات آستانه به نظمیه مشهد، 7 / 5 /  1314، شماره پرونده: 10233.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش نظمیه مشهد به نظمیه مرکز در خصوص عملیات شب 22 / 4 /  1314، شماره پرونده: 422.



















مسجد گوهرشاد



مسجد گوهرشاد



رضاخان در مشهد



محمدعلی فروغی نخست وزیر وقت



حجت‌الاسلام عباسعلی محقق واعظ خراسانی



آیت‌الله سید یونس اردبیلی



حجت‌الاسلام محمدتقی بهلول و آیت‌الله العظمی سید عبدالله شیرازی



سرلشگر ایرج مطبوعی فرمانده لشگر شرق، خراسان



سرلشگر ایرج مطبوعی فرمانده لشگر شرق، خراسان



فتح‌الله پاکروان استاندار خراسان



محمد ولی خان اسدی نائب‌التولیه آستان قدس رضوی


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.