نقش و عملکرد بهائیان در ارتش در حکومت پهلوی دوم


02 دي 1399


مقدمه

با سقوط رضا خان و روی ‌کار آمدن محمدرضا پهلوی ساخت سیاسی شبه‌‌مدرن بسط و تفصیل بیشتری یافت و رژیم به ویژه با اجرای برنامه‌های انقلاب سفید در دهه 1340 در صدد تصاحب بی چون و چرای تمامی ساحات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی برآمد. از آن جایی که رژیم پهلوی برای اجرا و پیاده‌سازی خواسته‌های خود به نیروهایی نیاز داشت تا سبک زندگی و اندیشه غربی را نهادینه کند، در این راستا استفاده از شبکه بهائیت را در اولویت کارهای خود قرار داد. در مقابل بهائیان هم فرصت را مغتنم شمرده و در کسوت نظامی برای قبضه کردن مشاغل حساس می‌کوشیدند تا در پوشش حمایت و صیانت از حکومت پهلوی مصدر امور باشند. مقارن همین وقایع رژیم پهلوی نیز که با سرکوب قیام 15 خرداد و تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی(ره)، کاملاً با بدنه جامعه فاصله گرفته بود کوشید تا این شبکه را در ساختار سیاسی کشور تقویت کند. در نوشتار حاضر با تمسک به اسناد و خاطرات، سعی بر آن است تا هدف این فرقه از نفوذ و اشتغال در ارتش مورد بررسی قرار گیرد.

 

نفوذ شبکه بهائیت در ارکان اداری رژیم  پهلوی

خوش‌بینی محمدرضا پهلوی نسبت به بهائیان به رشد و گسترش این شبکه کمک شایانی کرد. او باور داشت که اعضای این فرقه بر ضد او توطئه نمی‌کنند و آنان را برای سلطنت خود بی‌خطر می‌دانست. از این رو از ورود آن‌ها به دستگاه‌های حکومتی و کسب مناصب مهم دولتی، واهمه‌ای نداشت. شبکه بهائیت از چنین فضای مناسبی سود جسته و با وارد شدن به مشاغل مهم دولتی در راستای افزایش نفوذ سیاسی و اجتماعی خود کوشیدند و نهایت استفاده را ‌بردند.[1]

در همین ارتباط مئیر عزری، سفیر اسرائیل در رژیم ‌پهلوی در خاطرات خود می‌نویسد: «پشتیبانی‌های سازمان ‌یافته گروهی در ورود به دستگاه‌های دولتی و بالا کشیدن دیگر هم‌کشیان، کار را برای یارگیرهای بیشتر باز می‌کرد».[2] دکتر سید ابراهیم چهرازی از مقامات شاغل در عصر پهلوی که نقش مهمی در تأسیس پزشکی نوین ایران داشت، در خاطرات خود می‌گوید: «در دوران سلطنت محمدرضا، بیش از هفت وزیر بهائی یا معروف به بهائی بودن در کابینه‌های هویدا داشتیم... چون به ریشه‌یابی موضوع پرداختم، متوجه شدم اکثر مقامات محلی به ترتیبی وابستگی به بهائی‌ها دارند. گروهی از افراد عادی برای آن که بتوانند از مزایایی بهره‌مند شوند بدون آن که اعتقادی داشته باشند در محافل آن‌ها شرکت می‌نمودند. البته بهائی‌ها هم با امکانات مالی که در اختیار داشتند در این مورد، زیاد تبلیغ می‌کردند.»[3]

شبکه بهائیت به خصوص بعد از نهضت 15 خرداد 1342، در بخش‌های مختلف سیاسی و نظامی کشور حضور فعالی یافت. در زمان محمدرضا پهلوی تعداد زیادی از بهائیان متصدی امور حکومتی شدند و اعتراضات مردم و گروه‌های مذهبی توان و قدرت لازم در کاهش قدرت آنان را نداشت.[4] رژیم پهلوی هیچ‌گونه محدودیتی برای آن‌ها ایجاد نمی‌کرد زیرا اساساً برنامه‌های بهائی‌ها را همسو با اهداف حکومت خود می‌دید. ارتشبد حسین فردوست در این زمینه در خاطرات خود می‌گوید: «زمانی که سپهبد پرویز خسروانی اغتشاشگران (بهائیان) را به خیابان‌ها ریخت (28 مرداد 1332) و علیه مصدق و به نفع شاه شعار دادند، موضوع را به محمد‌رضا گفتم، پاسخ داد بی‌اشکال است حالا که به نفع من عمل می‌کنند.»[5]

محمد‌رضا پهلوی وجود شبکه نفوذ بهائیت را در مشاغل و مناصب مهم دولتی، حساس و مفید تلقی می‌کرد. در این دوره بهائی‌ها به طرز عجیبی در دستگاه دولتی و دربار نفوذ کردند، این امر به چند دلیل بود: 1ـ نظر مساعد محمدرضا به آنان؛ 2ـ وجود چهره‌های باسواد و تحصیل‌کرده‌ در میان بهائی‌ها؛ 3ـ وجود افکار و عقاید تجددخواهانه در میان آنان؛ 4ـ داشتن عقیده‌ جهان‌وطنی و عدم تعلق خاطر به سرزمین خاص؛ 5ـ و از همه مهم‌تر ارتباط قوی و پیچیده‌ بهائی‌ها با دولت‌های استعماری و صهیونیسم.[6]

در دوره‌ صدارت اسدالله علم، به ویژه پس از سرکوب نهضت 15 خرداد 1342، بهائیان در ارکان دولتی و نظامی ایران رو به فزونی یافت. برخی از اسناد، حاکی از همدلی و همراهی بهائیان با دولت اسدالله علم در سرکوب تظاهرکنندگان و مخالفان دولت بود. در گزارش ساواک به وزارت کشور آمده است: «در چند روز اخیر [پس از سرکوب قیام 15 خرداد 1342] شایعاتی بین مردم انتشار یافته است، از جمله این که بهائی‌های مرکز گفته‌اند، همان ‌طوری ‌که مسلمانان موجبات تخریب حظیره‌القدس را فراهم نمودند ما نیز موجباتی برانگیختیم تا مدرسه‌ فیضیه‌ قم به دست طرفداران دولت خراب شود و به این موضوع اضافه می‌کنند که تعدادی از پست‌های حساس کشور هم ‌اکنون در اختیار بهائیان می‌باشد.»[7] چنان ‌که در کابینه‌ او دو تن از شاخص‌ترین سران شبکه بهائیت حضور داشتند، من‌جمله: غلامعباس آرام، وزیر امور خارجه و سپهبد اسدالله صنیعی که کفیل وزارت جنگ در عصر پهلوی بود.[8]

دوره‌ نخست‌وزیر‌ی طولانی امیرعباس هویدا(1343 – 1356) اوج گسترش بهائیگری در ایران و نهایت نفوذ آنان در مراکز دولتی و نظامی بود. هویدا بهائی بودن خود را انکار می‌کرد و در برابر سؤال کسی  که در هیئت حاکمه جایگاهی داشت و از او پرسیده بود که آیا راست است که شما بهائی هستید؟ پاسخ می‌دهد: «من اساساً لائیک هستم و به هیچ دین و مذهبی اعتقاد ندارم[9] ... من نه مسلمانم، نه بهائی و نه پیرو هیچ مذهب دیگری، من لائیک هستم و حداکثر پراگماتیست.»[10] اما عملکرد او در موقعیت‌های مختلفی که متصدی امور شده بود، در تشکیل حلقه‌ افراد بهائی در کابینه خود یکی از دلایل محکمی بود که مسلک بهائی او را برملا می‌کرد.[11]

هویدا در عوض حمایت بهائیت از او، نه تنها در کابینه‌ خود چندین وزیر بهائی را جای داده بود بلکه در مشاغل رده‌ دوم و سوم نیز با دخالت صریح آشکارا افراد بهائی را به مقامات عالیه رسانید. در این جریان هویدا با مسئول تحقیقات ساواک که نامش پرویز ثابتی بود آشنا شد و طولی نکشید که با حمایت هویدا، ثابتی بهائی، پلکان ترقی را پیمود و ظرف پنج سال ریاست اداره‌ امنیت داخلی ساواک را به عهده گرفت و در عین حال مشاور معتمد هویدا شد.[12] در بررسی موضوع نفوذ بهائیت در مناصب شغلی در این دوره آنچه قابل ملاحظه است همکاری دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ساواک با عناصر ذی‌نفوذ بهائی بود. [13]

 

نفوذ شبکه بهائیت در ارکان مختلف ارتش رژیم پهلوی

شبکه نفوذ بهائیت برای دستیابی به قدرت نظامی که یکی از ارکان اساسی در قدرت سیاسی و اقتصادی است، ارتش را به عنوان میانبری که می‌توانست در کوتاه‌ترین زمان ممکن آن‌ها را به شخص شاه نزدیک کند انتخاب کردند. محمدرضا پهلوی نیز که از حمایت دولت‌های آمریکا، انگلیس و اسرائیل از بهائیت به خوبی آگاه بود، همچنین می‌دانست که نظامیان این فرقه، هیچ جایگاه مردمی ندارند و تحت هیچ شرایطی قادر نیستند که حرکتی را علیه وی طرح ریزی نمایند و حضور و نفوذشان در کشور، منوط به وابستگی محض به شخص شاه است، لذا به منظور تأمین اهداف مورد نظرش، از جمله: کسب و افزایش وجهه بین‌المللی در حوزه آزادی‌های مذهبی، اسلام‌زدایی در ارتش، در اختیار داشتن نوکرانی سرسپرده و مطیع و فرمانبردار، کنترل و کاهش توان نظامیان مسلمان و دیگر موارد مشابه زمینه‌های لازم برای رشد آن‌ها را فراهم نمود. [14]

بهائیان برخلاف آموزه‌هایشان و محدودیت‌های شبکه‌ای که در خصوص ورود آن‌ها به حوزه‌های سیاست و نظامی‌گری وجود داشت، در حد قابل توجهی وارد ارتش شدند و حتی در مرحله طی این مسیر هم بسیاری از دیگر اصول و باورهای اعتقادی خود را زیر پا گذاشتند. [15] یافته‌ها در این خصوص مؤید واقعیت‌های بسیاری است که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به این موضوع مهم اشاره کرد که هیچ یک از بهائیان شاغل در ارتش تحت عنوان بهائی استخدام نشده‌اند و تمامی آن‌ها، در برگه‌های استخدامی دین و مذهب خود را اسلام و حتی مسلمان شیعه اعلام می‌کردند.[16]

امیر سرتیپ دکتر محمد سهرابی در خصوص استخدام بهائیان در ارتش می‌گوید: «در سال 1338 که برای استخدام در دانشگاه افسری به تهران آمدم، بعد از قبولی در آزمون‌های ورودی در اولین روز ورود به دانشکده، پذیرفته شدگان را به محلی بردند که حالت سالن اجتماعات داشت. سپس یک افسر ارشد به نام سرهنگ حاج سیدجوادی که رئیس ستاد دانشکده افسری بود، در محل حضور یافته و اقدام به توجیه کلی پذیرفته شدگان نمود. سرهنگ حاج سیدجوادی در قسمتی از صحبت‌هایش که مرتبط با تکمیل تعرفه و فرم‌های استخدامی بود با صراحت عنوان داشته است: «اگر افرادی که بهائی هستند، در قسمت دین و مذهب تعرفه و سایر فرم­‌های استخدامی مذهب خود را بهائی اعلام نمایند از استخدام آنان خودداری می‌گردد.»[17]

محمدرضا آشتیانی‌زاده نماینده چند دوره مجلس شورای ملی، در بخشی از خاطرات خود که مربوط به سال 1350 می‌باشد درباره پنهان کاری بهائیان چنین آورده است: «... بهائیت شبکه‌ای سری بود و جز معدودی از زعمای آن شبکه، دیگران علناً تظاهر به بهائیت نمی‌کردند و رسماً خود را مسلمان معرفی می‌کردند...»[18] در همین ارتباط گزارش‌های متعددی وجود دارد که حکایت از نفوذ افرادی همچون امیرعباس هویدا، عبدالکریم ایادی و امثالهم برای استخدام بهائیان در اداره‌های دولتی می‌باشد.[19]

برنامه‌های شبکه بهائیت بر این استوار بود تا بر شریان‌های حیاتی کشور اعم از سیاسی ـ نظامی تسلط یابند. در خاطرات فضل‌الله مهتدی صبحی می‌توان با گوشه‌هایی از این برنامه‌ها آشنا شد: «یکی از راه‌هایی که بهائیان مردم را می‌ترسانند این بود که می‌گفتند همه بزرگان کشور و فرمانداران و سروران با ما هستند و هر چه ما بگوییم می‌پذیرند و کارهایی هم می‌کردند که مردم باور می‌کردند. در این‌باره نمی‌خواهم پرسخنی کنم با یک نمونه از آن شما را آگاه می‌ساز.؛ بیست و پنج نفر از جوانان بهائی را وزارت جنگ و وزارت‌خانه‌‍‌های دیگر به اروپا فرستادند! تا پس از گذراندن دوره‌های تحصیلی و نظامی با مراجعت به ایران در پست‌های کلیدی نظامی مشغول به ‌کار شوند.[20]

محمدرضا پهلوی از حضور و فعالیت بهائیان در ارتش اطلاع کامل داشت و به استناد مدارک میتوان ادعا کرد که پس از تسلط بهاییان بر قوه ‌مجریه و وزارتخانه‌ها، نفوذ بهاییان در ارتش شاهنشاهی بسیار چشمگیرتر از سایر دستگاه‌های رژیم پهلوی بود.[21] بدیهی است که به دلیل نوع باورهای محمدرضا پهلوی تأثیر این انتصابات در حوزه نظامی باعث به وجود آمدن شرایط لازم برای ورود بهائیان به حوزه سیاسی در یک بازه زمانی کوتاه نیز گردید. بسیاری از پستهای حساس ارتش در مدت سلطنت پهلوی دوم در اختیار بهاییان بوده و عده‌ی زیادی از امراء، افسران ارشد و افسران جزء و درجه‌داران بهایی در پستهای مدیریتی و حساس ارتش مشغول فعالیت بودند.[22]

لازم به ذکر است در قوه مجریه و ارتش زمان محمدرضا پهلوی، عده‌ی زیادی نیز وجود داشتند که هیچ اعتقاد قلبی به بهاییت نداشتند. افرادی همانند «ارتشبد اویسی» از این جمله هستند که برای مال دنیا و رسیدن به پست و مقام بالاتر و برخورداری از سفارشات جریان فراماسونری، به دروغ اظهار بهاییت کرده بودند و در محافل آنان شرکت می‌کردند.[23]

 گاهی اوقات نیز در میان مسئولین ارشد نظام طاغوت، خود را مدافع جریان فراماسونری و روتارین و فرقه بهائیت نشان میدادند. اهداف این افراد از این حرکت‌ها این بود که به این ترتیب از حمایت مستشاران نظامی آمریکا و شخص شاه برخوردار شده و زمینه رشد برای آنان فراهم گردد.[24]

به دلیل قرار داشتن تعداد قابل توجهی از بهائیان در مناصب رده بالای حکومتی و نظر کاملاً مثبت آمریکا و رژیم صهیونیستی به اعضا و فعالیت‌های این فرقه در هیچ مقطع زمانی اقدام عاجل و جدی در خصوص جلوگیری از ورود آن‌ها به ارتش و سایر سازمان‌های دولتی از سوی رژیم پهلوی به عمل نیامده است. طبق اسناد و مدارک موجود نظامیان شناخته شده در ارتش و رده‌های بالای نظامی[25] عبارت‌ بودند از ارتشبد «جعفر شفقت» وزیر جنگ، ارتشبد «فریدون جم» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد «اصغر اعظمی» معاون فرماندهی لشکر کرمانشاه، سپهبد «علی‌اصغر به‌سرشت» جانشین نیروی هوایی،  سپهبد «پرویز خسروانی» رئیس سازمان تربیت بدنی، سپهبد «فریدون تائیدی» دبیر شورای عالی پدافند ملی، سپهبد «اسدالله صنیعی»رئیس صنایع نظامی، سپهبد «عبدالکریم ایادی» پزشک مخصوص شاه، سپهبد «حسین رستگار نامدار» فرمانده لجستیک ارتش، سپهبد «ایرج محوی» فرمانده لشکر ارومیه، سرتیپ «محمود رمزی» پزشک ارتش، سرتیپ «هدایت‌الله سهراب» رئیس اداره مستشاری آمریکا در وزارت جنگ و تعدادی دیگر که جزء صاحب منصبان و مقامات عالی‌رتبه دربار و ارتش شاهنشاهی محسوب می‌گردیدند.[26]

این نظامیان در مناصب مختلف به خصوص در حوزه‌هایی که وجودشان برای رژیم پهلوی ضروری می‌نمود و در عین حال می‌توانستند از آن طریق اهداف مورد نظر شبکه را دنبال نمایند، منصوب می‌شدند و البته با اتحاد و همدلی که بین بهائیان نظامی وجود داشت، این مهم را محقق می‌ساختند. حوزه‌های رزمی، امنیتی، قضائی، تسلیحاتی، لجستیکی(آماد و پشتیبانی)، پزشکی و مالی و همچنین حضور در کشورهای خارجی به عنوان مستشاران نظامی از جمله این جایگاه‌های نظامی محسوب می‌شود.[27]

ارتشبد حسین فردوست در قسمتی از خاطراتش می‌نویسد: «یکی دیگر از شبکه‌هایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال می‌شد، بهائیت بود. شعبه‌ مربوطه، بولتن‌های نوبه‌ای(سه ماهه) تنظیم می‌کرد که یک نسخه از آن از طریق من به اطلاع محمدرضا می‌رسید. این بولتن مفصل‌تر از بولتن فراماسونری بود. محمدرضا از عملکرد بهائیان و حضور افراد بهائی در مقام‌های حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آن‌ها نظر مساعدی نشان می‌داد.»[28]

با بررسی‌هایی که در خصوص سوابق، اسناد و مدارکی که پیرامون نظرات و عملکرد ساواک در خصوص بهائیان انجام پذیرفته است، به وضوح مشخص می‌گردد که ساواک با این که احاطه کامل بر عملکرد این شبکه داشت ولی هیچ اقدامی در دستگیری و دفع فتنه آن‌ها نمی‌کرد. زیرا تعدادی از مسؤلین و سران ساواک از اعضای این شبکه محسوب می‌شدند.[29]

 

بازخوانی اهداف و منش شبکه نفوذ بهائیت در ارتش شاهنشاهی

یکی دیگر از عمده دلایل دیگری که شبکه بهائیت از نفوذ در ارتش شاهنشاهی دنبال می‌نمود، امکاناتی بود که از این طریق نصیب آن‌ها می‌شد و بهائیان نظامی را قادر می‌ساخت تا از امکانات گسترده ارتش، در راستای امور تبلیغی که جایگاه بسیار مهمی در شبکه بهائیت دارد، حداکثر استفاده را بنمایند. به این معنا که نظامیان بنا به اقتضای شغل خویش موظف بودند تا به طور مداوم برای انجام مأموریت‌های مختلف به شهرهای دیگر مسافرت نمایند. همین امر آن‌ها را از بسیاری از مشکلات اعزام مبلغ مبرا می‌ساخت. به طور نمونه، سرتیپ عنایت‌الله ذوقی چنین قید نموده است: «به منظور تبلیغ امور [شبکه‌ای] در قالب انجام مأموریت‌های نظامی تقریباً به تمام شهرستان‌ها و نقاط کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب شاید چندین مرتبه مسافرت می‌نمودم.»[30] این موضوع مهم یکی از دلایل استفاده از نظامیان برای امر تبلیغ بود. آن‌ها با هزینه دولتی سفر می‌کردند لیکن در این سفرها اهداف شبکه بهائیت را دنبال می‌نمودند. مهمترین دلایلی که این شبکه برای امور تبلیغی بیشترین سوءاستفاده را از بهائیان نظامی می‌نمودند، در موارد زیر خلاصه می‌شود:

الف) جایگاه نظامیان در میان مردم: در رژیم پهلوی نظامیان دارای قدرت زیادی بوده و این موضوع باعث می‌شد تا آن‌ها در داخل جامعه در شرایطی از امنیت اجتماعی قرار داشته باشند که مردم نتوانند به آن‌ها متعرض شده و برخورد فیزیکی نمایند. بدیهی است که ابتکار عمل در دست آنان قرار گرفته و قدرت مانورشان افزایش قابل توجهی می‌یافت. همچنین در مقاطعی که برخوردی مابین افراد عادی جامعه و نظامیان به وجود می‌آمد، معمولاً اولویت و یا به عبارتی مشخص‌تر، حق به نظامیان داده می‌شد.

ب) توانائی نظامیان در امر سخنوری: این مهم به واسطه آموزه‌های شغلی در اکثر نظامیان ایجاد می‌گردید که این مسئله به نوبه خود تأثیر زیادی در متقاعد کردن مخاطب در اختیار آنان قرار می‌داد. [31]

ج) اعزام نظامیان به مأموریت‌های مختلف داخل و خارج از کشور: این وضعیت باعث می‌گردید تا بهائیان نظامی قادر باشند به بیشتر شهرها سفر نموده و در اوقات فراغت به امور تبلیغاتی و تشکیلاتی شبکه بهائیت بپردازند.

د) بهره برداری از امکانات و مقدورات وسیع و گسترده ارتش و به طور کلی نیروهای مسلح در سراسر کشو: با استناد به همین دلایل است که مشاهده می‌گردد که بهائیان جدا از تلاش برای حضوری فعال در ارتش، اقدامات گسترده‌ای نیز برای جذب کارکنان ارتش به مسلک بهائیت را اجرائی می‌نمودند.[32]

 

شبکه نفوذ بهائیت، جایگزین یهودیان صهیونیسم‌ در ارتش شاهنشاهی

اعلام موجودیت اسرائیل به دلیل نداشتن وجاهت و مشروعیت لازم برای تشکیل یک حکومت، سردمداران اسرائیلی را با مشکلات عدیده‌ای روبرو ساخته بود. آن‌ها که عملاً در محاصره کشورهای اسلامی قرار داشتند، از تمامی حربه‌ها و امکانات موجود بهره می‌جستند. از این رو هر نوع تفکر، مرام، فعالیت‌های شبکه‌ای و دیگر موارد مشابه که می‌توانست در داخل کشورهای اسلامی ایجاد انحراف و انشقاق نماید، بلاتردید مورد استقبال و حمایت جدی آن‌ها قرار می‌گرفت چرا که باعث می‌شد تا از حجم فشاری که مستمراً متوجه صهیونیست‌ها می‌گردید، کاسته شود و متقابلاً آن‌ها نیز در دل حکومت‌های اسلامی جایگاهی برای حضور و انجام اقدامات علیه مسلمین داشته باشند.[33]

به عبارتی صریح‌تر، یهودیان ایرانی در ارتش که اصلی‌ترین و مهمترین پایگاه قدرت در حکومت پهلوی بود، جائی نداشتند و بهائیان با ورود به ارتش شاهنشاهی حکومت پهلوی، عملاً جای خالی یهودیان را در این عرصه پر نموده و بدون ایجاد مشکل برای یهودیان، دستورات اسرائیلی‌ها را اجرائی و خواسته‌های نامشروع آن‌ها را نسبت به کشور و دولت ایران محقق می‌نمودند.[34]

در دهه چهل و پنجاه شمسی حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و شبکه بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد. نفوذ عناصر وابسته به محافل صهیونیستی در میان نخبگان سیاسی و نظامی ایران در حالی سرعت گرفته بود که «ژرژ لامبلن»بهائیان را چنین توصیف می‌کند: «...آن‌ها سربازان یقه سفید و گردانندگان پشت صحنة صهیونیسم‌اند و عرصه‌های سیاسی، نظامی، مالی و فرهنگی را یکایک برای صهیونیسم فتح می‌کنند...» بهائیان در رژیم پهلوی چنین موقعیتی داشتند و اهرم فشاری در دست صهیونیست‌ها به شمار می‌آمدند. در اسناد ساواک نیز گزارشی درباره نفوذ شبکه بهائیت وجود دارد. در این زمینه آمده است: «اسرائیل [شبکه] بهایی‌ها را به عنوان یک مذهب رسمی در سال 1972 به رسمیت شناخته است. دولت اسرائیل با اجرای برنامه تحبیب از افراد مزبور می‌کوشد از اقلیت فوق‌الذکر در سایر کشورهای جهان، به ویژه ایران، بهره‌برداری سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی بنماید...» [35]

 

 بازخوانی سوابق چند نظامی شبکه نفوذ بهائیت

سپهبد عبدالکریم ایادی

سپهبد عبدالکریم ایادی، یکی از متعصب‌ترین بهائیان نظامی در ارتش پهلوی بود. ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش پیرامون وی می‌گوید: «ایادی، در فرانسه ابتدا دانشجوی دامپزشکی بود... این فرد به نحوی محمدرضا ‌را مسحور خود کرده بود که هفته‌ای 3 بار به محمدرضا مراجعه می‌کرد. در کوتاه مدت، این دیدارها با ایادی به ملاقات‌های روزانه تبدیل شد... او رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستان‌های ارتش به امر او بود، وارد کردن وسایل این بیمارستان‌ها، وارد کردن داروهای لازم، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش به امر او بود...

هیچ پزشک سرهنگی بدون امر ایادی سرتیپ نمی‌شد و هرگونه تخطی از اوامر او همراه با برکناری و مجازات بود. ایادی رئیس مجموعه فروشگاه‌های «اتکا ارتش» و نیروهای انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندی‌ها باید به دستور او تهیه می‌شد. هر چه اراده می‌کرد، حتی اگر در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج به ویژه انگلیس و آمریکا وارد می‌شد. سازمان دارویی کشور نیز تماماً تحت امر ایادی بود... چه داروهایی باید و چه داروهایی نباید وارد شود، همه و همه بنا بر مصالح شبکه بهائیت و شخص ایادی بود.»[36]

سپهبد ایادی بنا به اعتراف یک گروه انشعابی از شبکه بهائیت جاسوس آمریکا بود و اطلاعات لازم و مورد نظر را به مرکز آمریکا منتقل می‌کرد. این گروه انشعابی از زبان «اسدالله مبشری» وزیر دادگستری دولت موقت، خبری را در نشریه خود که «احرار» نام داشت، منتشر ساخت. متن آن خبر این چنین است: «ایادی پزشک مخصوص شاه برای سازمان سیا جاسوسی می‌کرده است و مأموریت داشته که اگر شاه قدمی برخلاف منافع آمریکا بردارد او را به قتل برساند.»[37]

 

 سپهبد علی‌محمد خادمی

علی‌محمد خادمی جهرمی، پس از قبولی در آزمون ورودی دانشکده افسری ارتش به این دانشکده وارد شد و پس از پایان تحصیل برای ادامه خدمت به نیروی هوایی اعزام گردید. از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱  به مدت چهار سال ریاست ستاد نیروی هوایی ایران را بر عهده داشت. وی از افراد بسیار متعصب فرقه بهائیت به حساب می‌آمد. در سال 1341 زمانی که شرکت ایران تور به شرکت هواپیمایی ملی ایران هما تغییر نام داد، علیمحمد خادمی به ریاست آن منصوب گردید و تا پایان عمرش این مقام را بر عهده داشت. اعطای درجه سپهبدی به یاد شده زمانی صورت می‌پذیرد که وی شاغل در نیروی هوایی نبوده لیکن برحسب روابط و ظاهراً به خاطر خدماتی که کرده بود این درجه در محیطی خارج از محل خدمت و در سازمان هواپیمایی کشوری به وی اعطاء می‌گردد.[38]

سپهبد خادمی در سال 1348 بازنشسته می‌شود. ساواک طی گزارشی اعلام می‌نماید: «بازنشسته شدن تیمسار علی‌محمد خادمی اثرات نامطلوبی در روحیه بهائیان ایران گذاشته است.»[39] دکتر نراقی از عناصر مرتبط با دربار شاهنشاهی و مطلع از اوضاع آن روزگار، نیز ضمن اشاره به بهائیگری خادمی، در ارتباط با اختلاس و اقدامات خلاف سپهبد خادمی چنین عنوان داشته است: «سپهبد خادمی مدیر عامل شرکت هواپیمایی ملی ایران در هر نوع ماجرای رشوه خواری، خصوصاً خرید هواپیما، دست داشت.  ضمناً او یکی از بهائی‌های پر و پا قرص بود که کمک‌های مالی هنگفتی نیز به این فرقه می‌کرد.»[40]

 

سپهبد حسین رستگار نامدار

سپهبد حسین رستگار نامدار فرزند میرزا مسیح طالقانی است که در لوح عبدالبهاء به علّت خدمات بی‌شائبه به لقب «مسیح ملیح» نامیده شده است. این نظامی بهائی در سال 1295 ش متولّد و پس از طی دوران تحصیلات اولیه وارد دانشکده افسری شد. از مشاغل وی می‌توان به رئیس شعبه بازپرسی دادستانی ارتش، معاون وابسته نظامی ایران در فرانسه، رئیس ستاد و معاون دوم لشکر خوزستان، جانشین فرمانده نیروی زمینی، فرماندهی مرکز توپخانه اصفهان، رئیس رکن دوم نیروی زمینی، فرمانده لجستیکی(آماد و پش) نیروی زمینی، مسئول کامپیوتریزه کردن نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی، رئیس اداره چهارم ستاد و رئیس اداره هفتم- کنترولر ستاد بزرگ ارتشتاران، اشاره نمود. او تأمین کننده وسایل و مهمات و ساز و برگ نظامی و وسایل سنگین نظامی اعم از توپ و تانک و بالگرد برای سرکوب مردم ظفار و مردم مسلمان ایران در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی، مدیرعامل بانک ایرانیان متعلق به هژبر یزدانی، رئیس رکن چهار لشکر گارد، از سرکوبگران عشایر و مردم مسلمان جنوب در اسفند 1341 تا تیر 1342 به فرماندهی ارتشبد بهرام آریانا و از جمله شرکت کنندگان در شورای فرماندهان به همراه ارتشبد غلامعلی اویسی، سپهبد خاتمی، ارتشبد طوفانیان و ... بوده است.

وی ارتباط بسیار خوبی با مستشاران آمریکائی داشت و طی سال‌های 1353 تا مرداد 1357 که در سمت فرمانده لجستیکی(آماد و پش) نیروی زمینی خدمت می‌کرده، مستشاران آمریکایی را در لجستیک ارتش به کار گرفت

رستگار نامدار، روابط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای با ضد اطلاعات داشته و همین امر باعث می‌گردید تا تخلفات وی کمتر به چشم آید. ایشان در تعرفه خدمتی دین خود را اسلام ذکر نموده است. وی عضو انجمن صبا بوده که ماهیت سیاسی آن به وضوح مشخص نمی‌باشد اما از نکات مهم در خصوص این انجمن حضور تعدادی از تیمساران و بهائیان در آن می‌باشد و به نظر می‌رسد که فعالیت‌های آن‌ها در حوزه‌های مختلف من‌جمله سیاسی، تحت پوشش این انجمن و در راستای تأمین اهداف و منافع شبکه بهائیت انجام می‌شده است.[41]

 

سرلشکر شعاع‌الله علائی

سرلشکر شعاع‌الله علائی به سال 1268ش در تهران به دنیا آمد. پدرش محمد ناظم الحکما از بهائیان معروف ایران بود. او در سال 1300 به عنوان یکی از اعضای 19 نفره اولین محفل روحانی ایران انتخاب گردید. علائی و چند تن دیگر از اعضای خانواده‌اش که شامل برادران و پسر عموهایش می‌گردد، به استخدام ارتش شاهنشاهی در می‌آیند و دو نفر از آنان به درجه سرتیپی هم نائل می‌گردند.[42] این فرد بهائی که بر حسب ظاهر جزء مهره‌های سوخته شبکه بهائیت در ارتش رژیم پهلوی بوده و کراراً از وی در اسناد بهائیان به عنوان «سرلشکر» یاد شده است، سفرهای متعددی هم به اسرائیل داشته است.[43]

علائی از اعاظم بهائیان تهران و عضو محفل ملی روحانی ایران بود که در تاریخ سوم آذرماه 1332 به عنوان یکی از 27 نفر برای انجام امور مختلفی از جمله حفاظت و تبلیغ امر بهاءالله، تحت نظر شوقی افندی انتخاب می­شود که به آنان ایادی امرالله اطلاق می‌گردید.[44] از این رو حضور شعاع‌الله علائی در تمامی عرصه‌های فعالیت شبکه بهائیت در ایران را می‌توان دید لیکن این حضور در حوزه‌های تبلیغی و اقتصادی و در جلساتی که جنبه تصمیم گیری و قانونگذاری داشته پر رنگ‌تر بوده است.[45]

 

سرلشکر عنایت‌الله ذوقی

سرلشکر عنایت‌الله ذوقی فرزند سیدعلی تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان ریاست اداره مهندسی ارتش و جانشین فرماندهی لجستیک نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی مشغول به کار بوده است. در خصوص وی اسناد بسیار گویا و واضح است. به طور مثال ضد اطلاعات در استعلامی که برای نیل به درجه یاد شده به سپهبدی تنظیم نموده وی را یک بهائی بسیار متعصب معرفی نموده است.

عنایت‌الله ذوقی تا قبل از نیل به درجه سرتیپی دین خود را اسلام اعلام ‌داشته است. به استناد گزارش ضد اطلاعات سرلشکر ذوقی دارای فساد اخلاقی بوده است. در یک گزارش مردمی به تخلفات یاد شده من‌جمله استخدام و به کارگیری بهائیان در مناصب و مشاغل مختلف ارتش، بهره‌گیری از قدرت مالی فراوان در راستای اشاعه و آموزش بهائیت، در اختیارگیری انجام پروژه‌های مهم مملکتی همچون ساخت میدان آزادی(برج شهیاد سابق)، اشاره شده است.[46]

 

سرتیپ عطاءالله مقربی

سرتیپ عطاءالله مقربی فرزند اسدالله در سال ۱۲۹۱ ش در نجف آباد متولّد شد. دوره دبستان را در اصفهان طی نمود و سپس به تهران رفته و وارد دبیرستان نظام و دانشکده افسری گردید. رسته خدمتی وی مخابرات بوده و به همین دلیل از دسترسی بالائی در سطح ارتش برخوردار بوده است. حضور در ارتش و اشتغال در رسته مخابرات باعث می‌شود تا تقریباً به تمامی نقاطی که ارتش در آنجا یگان نظامی داشته سفر نماید. همین امر باعث می‌گردد تا مورد توجه جدی بهائیان قرار بگیرد. اگر چه او از همان دوران جوانی به عنوان یکی از مبلغین بهائیت اقدام می‌نمود، لیکن تا درجه سرهنگی از بیان آشکار این مطلب که بهائی می‌باشد عملاً خودداری نموده است.[47]

این نوع رفتار وی با توجه به حساسیت شغلی که داشته، باعث می‌گردد تا به عضویت محفل ملی بهائیان ایران برگزیده شود. یکی از نکات مهم در خصوص سرتیپ مقربی آنست که علی‌رغم اعلام بهائی بودنش در درجات افسر ارشدی، رژیم وی را به درجه سرتیپ ارتقاء می‌دهد. بی گمان خدمت وی در ضد اطلاعات و همکاری که با رژیم پهلوی داشته در این موضوع بی‌اثر نبوده است. یکی دیگر از موضوعات مهم در خصوص وی، اقدام به اخذ مرخصی و انجام سفرهای متعدد و مستمر بوده است به گونه‌ای که بر اساس سوابق باقیمانده، او تقریباً هر ساله، یک بار به خارج از کشور عزیمت می‌نموده است. در این خصوص نیز می‌توان چنین باور داشت که سفرهای داخلی برای انجام رتق و فتق امور بهائیان ایران و انجام تبلیغ بوده و سفرهای خارج از کشور نیز با هدف انجام هماهنگی‌های لازم، ارائه گزارش‌ها و اخذ دستورهای تشکیلاتی از شبکه بهائیت انجام می‌شده است.[48]

 

نتیجه گیری

شبکه بهائیت که در چند دهه قبل از انقلاب اسلامی به اوج قدرت و نفوذ رسیده بود، صاحب مسندهای مهم و حساس سیاسی و نظامی ایران شده بود و توانسته بود در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی به دلیل اعتماد شاه و توهم وفاداری افراد بهائی به تاج و تخت، مهره‌های خود را به مناصب مهم بگمارد. این افراد با جلب موافقت شاه از حمایت‌های او برخوردار گشته و با نادیده‌ گرفتن قوانین و با آزادی کامل در اجرای اهداف شبکه‌ای، خاصه گسترش مقام و منزلت خود در حوزه نظامی‌گری و ارتش پیش رفتند. نفوذ بهائیان در ارتش اگر چه در دوره رضاخان آغاز شده بود اما در دوره پهلوی دوم به اوج خود رسید. در این دوران به علت مساعد شدن شرایط حضور بهائیان در صحنه‌های سیاسی و به خصوص نظامی، شاهد حضور گسترده و فعال آنان در مناصب کلیدی هستیم. در واقع این دوران را باید یکی از مناسب‌ترین و مساعدترین ادوار برای رشد و گسترش سریع و شتاب‌آلود «بهائیت» در ایران نامید به گونه‌ای که در هیچ زمان دیگری این شبکه نتوانست همچون این دوره به‌ طور آزاد درعرصه‌ها و صحنه‌های مختلف کشور به تاخت و تاز بپردازد و با سیطره بر همه امور ایران علی‌الخصوص ارتش، از تمام امکانات و ابزارهای حکومت برای تحقق اهداف خود بهره‌برداری نماید.

پشت پرده فعالیت این شبکه ضدیت با مسلمانان و به دست گرفتن امور آنان بود. در این زمینه هم با گرفتن خط مشی از صهیونیزم به این مهم دست یافتند. بی‌تردید وجود رژیم پهلوی و شخص محمدرضا به عنوان سردمدار بی‌تاثیر در نفوذ و گسترش این شبکه نبود. شبکه بهائیت نقش زیادی در سست کردن بنیه دفاعی ارتش و تثبیت حضور مستشاران خارجی به ‌عنوان اصلی‌ترین حامیان خود داشت. به گونه‌ای که با بررسی اسناد و مدارک ارتباط‌های مستقیم و غیرمستقیم آن‌ها با نمایندگان این کشورها مشهود است.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. شاداب عسگری، بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، ص 232.

[2]. مرتضی رسولی پور، خاطرات و زندگی نامه دکتر سید ابراهیم چهرازی، نوگل، 1382، ص 128.

[3]. مئیر عزری، کیست از شما از تمامی قوم او، ترجمه ابراهام حاخامی، یادنامه اول، دفتر اول، بیت المقدس، 2000م، ص 331.

[4]. ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دوره محمدرضا شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص ۷۳-۶۲.

[5] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی خاطرات ارتشبد حسین فردوست، جلد یکم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، 1359: ص 374.

[6] . اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، مؤسسه تحقیق رائین، 1357، ص 243.

[7] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: شایعه فراهم کردن موجبات تخریب مدرسه فییضیه قم توسط بهائی‌ها به دلیل انتقام تخریب حظیره‌القدس توسط مسلمانان، شماره سند: 48.

[8] . حسین فردوست، پیشین، ج 2، ص 466ـ 467.

[9] . ثریا شهسواری، پیشین، ص 100- 105.

[10] . رجال عصر پهلوی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1382، ص 10 – 37.

[11] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: اظهارات اعتراض‌آمیز نمایندگان مجلس شورای ملی راجع به عملکردهای مخرب بهائیان ذی‌نفوذ در دستگاه‌های دولتی، شماره سند: 417618.

[12] . مصدق، نفت و ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، 1368، ص 264ـ 265.

[13] . بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، انتشارات سخن، 1369: ص 758.

[14]. سلی شاهور، مدارس فراموش شده، ترجمه حوریوش رحمانی، چاپ اول، سوئد، نشر باران، سال 2013م، ص 200.

[15]. همان، ص 204.

[16]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: چگونگی رفتار و نحوه اقدام بهائیان برای استخدام ارتش، شماره سند: 22518.

[17]. شاداب عسگری، پیشین: ص 233.

[18]. تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم، چاپ اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370، ص 120 و 121.

[19]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش خبر ارسالی از اداره دوم به ساواک در خصوص هویدا و استخدام بهائیان، شماره سند: 79.

[20]. سیدهادی، خسروشاهی، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، چاپ سوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390: ص 62.

[21]. ثریا شهسواری، پیشین، ص 73-62.

[22]. اسناد لانه جاسوسی امریکا، مسلک‌های سیاسی استعمار، گزارش اطلاعاتی محرمانه و غیرقابل انتشار برای ملل بیگانه، جلد 37، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 7.

[23]. سیدحبیب‌‌‌‌‌الله تدینی، واکاوی فرقه‌‌‌‌‌‌گرایی(12)، مقاله ایران پهلوی در قبضه‌‌ی بهاییان، پایگاه تحلیلی – تبینی برهان، 13 / 10 / 1390: www.borhan.ir.

[24]. شاداب عسگری، پیشینق، ص 259.

[25]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: اسامی نظامیان بهائی منتشره توسط ساواک در سال 1351، شماره سند: 421.

[26]. وهمن، فریدون، صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی، چاپ سوم، سوئد، نشر باران، سال 2010: ص 357 – 358.

[27]. فرهاد رستمی، پهلوی‌ها، جلد اول، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، زمستان 1378، ص 220.

[28]. فردوست، حسین، پیشین، ص 374.

[29]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: ساواک و ضداطلاعات، بهائیت را به عنوان دین به رسمیت نمی‌شناختند، شماره سند: 341.

[30]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: چرائی و چگونگی تبلیغ بهائیت توسط نظامیان، شماره سند: 2.

[31]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: تبلیغ و آموزش مسلک بهائیت با بهره‌گیری از نظامیان در روستاها، شماره سند: 329.

[32]. شاداب عسگری، پیشین، ص 308 – 312.

[33]. اوشیدری، جهانگیر، یادداشت‌های کیخسرو شاهرخ، تهران، انتشارت پرچم، 1355، ص 93.

[34]. همان، ص 94 – 100.

[35]. محمد تقی تقی‌پور، ایران و اسرائیل(در دوران سلطنت پهلوی ) موسسه مطالات و پژوهش های سیاسی ، جلد اول، ص 316

[36]. حسین فردوست، پیشین، ص 201-204.

[37]. اللهیاری، احمد، نیمه پنهان (بهائیان در عصر پهلوی)، دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، چاپ اول، جلد 31، 1387، ص 141.

[38]. دفتر پژوهش‌های‌ مؤسسه‌ کیهان، معماران تباهی، جلد سوم، تهران، مؤسسه انتشاراتی کیهان، 1380: ص 108.

[39]. همان، ص 33.

[40]. نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، با مقدمه فدریکو مایور و محمد ارکون، نشر رسا، 1385: ص 89-88..

[41]. شاداب عسگری، پیشین، ص 286 – 290.

[42]. اسدالله فاضل مازندرانی، ظهورالحق، ج 9، مؤسسه ملی مطبوعات امری، بی‌تا، تهران، ص 8.

[43]. اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 9، سال 43، آذرماه 1343، ص 466.

[44]. همان، شماره 1، سال 1328،ص 10.

[45]. همان، شماره­‌های 6 و 7، سال 1342: ص 334 و 335.

[46]. شاداب عسگری، پیشین، 297.

[47]. سند آن در پایان مقاله درج شده است.

[48]. شاداب عسگری، پیشین، 300.

 

منابع

اسدالله فاضل مازندرانی، ظهورالحق، جلد 9، مؤسسه ملی مطبوعات امری، بی‌تا.

اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، موسسه تحقیق رائین، 1357.

اوشیدری، جهانگیر، یادداشت‌های کیخسرو شاهرخ، تهران، انتشارت پرچم، 1355.

بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، انتشارات سخن، 1369.

تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم، چاپ اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370.

ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دوره محمدرضا شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

دفتر پژوهش‌های‌ مؤسسه‌ کیهان، معماران تباهی، جلد سوم، مؤسسه انتشاراتی کیهان، 1380.

رجال عصر پهلوی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

سلی شاهور، مدارس فراموش شده، ترجمه حوریوش رحمانی، چاپ اول، سوئد، نشر باران، 2013م.

سیدهادی، خسروشاهی، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، چاپ سوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390.

شاداب عسگری، بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396.

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی خاطرات ارتشبد حسین فردوست، جلد اول و دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، 1359.

فرهاد رستمی، پهلوی‌ها، جلد اول، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، زمستان 1378.

اللهیاری، احمد، نیمه پنهان (بهائیان در عصر پهلوی)، دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، چاپ اول، جلد 31، 1387.

محمد تقی تقی‌پور، ایران و اسرائیل(در دوران سلطنت پهلوی ) مؤسسه مطالات و پژوهش های سیاسی، جلد اول.

مرتضی رسولی پور، خاطرات و زندگی نامه دکتر سید ابراهیم چهرازی، نوگل، 1382.

مصدق، نفت و ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، 1368.

اسناد لانه جاسوسی امریکا، مسلک‌های سیاسی استعمار، گزارش اطلاعاتی محرمانه و غیرقابل انتشار برای ملل بیگانه، جلد 37، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386.

مئیر عزری، کیست از شما از تمامی قوم او، ترجمه ابراهام حاخامی، یادنامه اول، دفتر اول، بیت المقدس، 2000م.

نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، با مقدمه فدریکو مایور و محمد ارکون، نشر رسا، 1385.

وهمن، فریدون، صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی، چاپ سوم، سوئد، نشر باران، 2010م.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: اظهارات اعتراض‌آمیز نمایندگان مجلس شورای ملی راجع به عملکردهای مخرب بهائیان ذی‌نفوذ در دستگاه‌های دولتی، شماره سند: 417618.

همان، موضوع پرونده: تبلیغ و آموزش مسلک بهائیت با بهره گیری از نظامیان در روستاها، شماره سند: 329.

همان، موضوع پرونده: چرائی و چگونگی تبلیغ بهائیت توسط نظامیان، شماره سند: 2.

همان، موضوع پرونده: چگونگی رفتار و نحوه اقدام بهائیان برای استخدام ارتش، شماره سند: 22518.

همان، موضوع پرونده: ساواک و ضداطلاعات، بهائیت را به عنوان دین به رسمیت نمی‌شناختند، شماره سند: 341.

همان، موضوع پرونده: شایعه فراهم کردن موجبات تخریب مدرسه فییضیه قم توسط بهائی‌ها به دلیل انتقام تخریب حظیره‌القدس توسط مسلمانان، شماره سند: 48.

همان، موضوع پرونده: گزارش خبر ارسالی از اداره دوم به ساواک در خصوص هویدا و استخدام بهائیان، شماره سند: 79.

تدینی، سید حبیب‌‌‌‌‌الله، واکاوی فرقه‌‌‌‌‌‌گرایی(12)، مقاله ایران پهلوی در قبضه‌‌ی بهاییان، پایگاه تحلیلی – تبینی برهان، 13 / 10 / 1390: www.borhan.ir.

اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 9، سال 43، آذرماه 1343، ص 466.

همان، شماره 1، سال 1328، ص 466.

همان، شماره‌های 6 و 7، سال 42، شهریور و مهرماه 1342، ص 334 و 335.









































































 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.