فسادهای محمودرضا پهلوی به روایت اسناد


23 اسفند 1402


در خاندان پهلوی، «فساد» خصوصیتی مشترک است که به واسطه تربیت خانوادگی از پدر به تک‌تک فرزندان منتقل گردید و همه فرزندان رضاخان ـ پسر و دختر ـ در خصلت فاسد بودن، همگون پدرشان بودند. محمودرضا پهلوی، ششمین فرزند رضاشاه و دومین فرزند او از عصمت‌الملوک دولتشاهی، آیینه تمام‌نمای فساد بود.

محمودرضا در 12 آبان 1305 در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران گذراند. با تبعید رضاخان در شهریور 1320، محمودرضا که 15 سال بیشتر نداشت، از همراهان پدر در جزیره موریس بود. او بعد از مرگ رضاخان به ایــران بازگشت و چندی بعد برای تکمیل تحصیلات به آمریکا رفت. او در دانشگاه‌های کالیفرنیا و میشیگان در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی تحصیل نمود. [1]

در سال 1333 محمودرضا با مهردخت اعظم زنگنه ازدواج کرد اما سه سال بعد این وصلت به جدایی انجامید. محمودرضا در سال 1343 با مریم اقبال، دختر منوچهر اقبال ـ نخست‌وزیر شاه و رئیس هیئت مدیره شرکت نفت ـ ازدواج کرد اما این ازدواج نیز پایدار نبود و مدتی بعد مریم اقبال از شاهزاده پهلوی جدا شد و به عقد شهریار شفیق درآمد.[2]

محمودرضا ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ در کالیفرنیا درگذشت.

محمودرضا همانند برادران و خواهرانش در امر سرمایه‌گذاری و زد و بندهای اقتصادی فعال بود. او از فعالیت‌های اقتصادى سودده مانند مقاطعه‌کاری‌های دولتى، خریدهاى داخلى و خارجى، صنایع غذایى، کشاورزى و دامپروری، معادن، خدمات، مؤسسه‌های مالى و اعتبارى، صنایع عظیم صنعتى مانند سیمان، شرکت‌های کشت و صنعت و مؤسسات، شرکت‌های ساختمان‌سازی، هتل‌داری و مؤسسه‌های بازرگانى و تجارى گرفته تا کشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر و دریافت حق دلالی‌های کلان، دست داشت و از این راه‌ها کسب درآمد می‌کرد. وی صاحب 24 مؤسسه صنعتی و چندین معدن، یک کارخانه آجر و یک کارخانه لاستیک اتومبیل بود.[3] روزنامه ایرانشهر اسامی بانک‌ها و مؤسساتی را که با محمودرضا پهلوی همکاری و شراکت داشتند و یا شاهزاده پهلوی در آن شرکت‌ها دارای سهم بود به این شرح فهرست‌بندی می‌کند:

شرکت فیروزه مشهد؛ شرکت صنعتی شهوند؛ شرکت معدنی دونا؛ شرکت معدنی ایران و رومانی؛ شرکت‌های دونا سنگ و معدن نورگان؛ شرکت بریجستون با 1850 میلیون ریال سرمایه؛ شرکت شه‌باف با 480 میلیون ریال سرمایه؛ شرکت ایران پوبلن با 200 میلیون ریال سرمایه؛ شرکت آجر جنوب و شرکت ساختمانی کلید؛ شرکت عمران ملک‌شهر؛ شرکت خانه‌سازی و توسعه تهران؛ شرکت کشاورزی و دامپروری ایران و چندین شرکت ساختمانی و کشت و صنعت دیگر.[4]

علاوه بر این محمودرضا پهلوی زمین‌خواری قهار بود. در گزارشى می‌خوانیم: «سازمانى با استفاده از اوراقى که نام والاحضرت شاهپور محمودرضا پهلوى روى آن‌ها چاپ شده است، برخلاف مقررات و با تبانى با ادارات ثبت، دادگسترى و شهردارى محل اقدام به تفکیک اراضى خارج از محدوده شهر اصفهان نموده است.» محمودرضا، با دوز و کلک، زمین‌های کشاورزان بیچاره را از دست آن‌ها خارج می‌کرد و این موضوع حتی به سمع شاه نیز رسیده بود.

در اسناد دیگری نیز آمده است: شخصى به نام شاهرخ پارس‌تبار که حدود 15 سال نماینده محمودرضا پهلوى بوده و در قصر اختصاصى او واقع در جاده فرح‌آباد سارى اقامت داشته، به مرور زمان با تجاوز به حقوق کشاورزان و با اقدامات مقتدرانه به نام محمودرضا، صاحب ثروت فراوانى شده است. او قبل از ورود به سلک خادمین والاحضرت محمودرضا، از مال دنیا چیزى نداشته است ولى در حال حاضر[زمان این گزارش]، میلیون‌ها تومان ثروت‌اندوزی کرده است. یکى از موارد این است که 11 هکتار زمین زراعتى قریه قاجار خیل را با همکارى دوستش به نام اینکه زمین‌های والاحضرت محمودرضا به جاده برسد، از کشاورزان به زور گرفته و پس از مدتى همین زمین را به حسین روشنیان فروخته است. اصولاً برادران پارس‌تبار (شاهرخ و سیامک: رئیس دفتر شهناز پهلوى) تاکنون اعمال خلاف متعدد ناشایستى انجام [داده] و با استفاده از مقام و عناوین محمودرضا و شهناز، موجبات نارضایتى دیگران را فراهم نموده‌اند و از نام نیک برخوردار نمی‌باشند.

در سند دیگری با طبقه‌بندی حفاظتی که تاریخ ثبت آن 7 / 9 / 1357 است می‌خوانیم:

«موضوع: املاک والاحضرت‌ها در ساری و بهشهر

به قرار اطلاع، حدود 15 روز قبل دکتر هوشنگ رام مدیرعامل بانک عمران و مهندس خلیلی رئیس اداره حقوقی بانک عمران وابسته به بنیاد پهلوی، به ساری آمده و به طور خصوصی به مناطق اطراف ساری و بهشهر رفته و از مزرعه متعلق به والاحضرت محمودرضا و مزرعه دشتِ ناز متعلق به والاحضرت عبدالرضا پهلوی بازدید [کرده است] قرار شده است که این دو مؤسسه را بانک و بنیاد پهلوی به مبلغ 450 میلیون تومان از والاحضرت‌ها خریداری نمایند. بازدید دکتر هوشنگ رام و رئیس اداره حقوقی بانک به طور خصوصی بوده است.

نظریه شنبه: احتمال صحت خبر وجود دارد و گفته شده چون قرار است به دارایی‌های والاحضرت‌ها رسیدگی شود، والاحضرت‌ها قصد دارند املاک خود را به پول نقد تبدیل نمایند.

نظریه جمعه: با توجه به صداقت و دسترسی شنبه، احتمال صحت خبر وجود دارد.»

شاهزاده پهلوی با تصاحب زمین‌های مرغوب در اقصا نقاط کشور، به کشت خشخاش می‌پرداخت و بزرگترین تولیدکننده تریاک در ایران بود و هر ساله مقدار قابل توجهی تریاک در بازار سیاه به فروش می‌رساند. مجله ساگا، از مجلات مشهور آمریکا، در شماره مورخ 7 دسامبر 1973 مقاله‌ای با عنوان «ثروتمندترین و مشهورترین مردى که قاچاق مواد مخدر مى‌کند» نوشت و در آن تصریح کرد: «...مواد مخدره توسط دیپلمات‌های ایرانى و فامیل‌های سلطنت به دنیا حمل می‌شود در حالى که اگر یک مرد عادى در ایران 2 کیلو تریاک داشته باشد، تیرباران می‌گردد. والاحضرت محمودرضا که معتاد است نیز قاچاق مواد مخدره می‌کند... کلیه مواد مخدره بعد از اینکه به دست مأمـورین افتــاد، باید بعد از ســى روز به کــاخ سعدآباد فرستاده شود.»[5]

محمودرضا همانند خواهرش اشرف در قماربازی نیز ید طولایی داشت و اغلب در کازینوها و مهمانی‌ها، بساط قمار و تریاک برای او مهیا بود. در همین رابطه در گزارشی آمده است: «جلسات قمار دربار شاهنشاهی که قبلاً در کاخ اختصاصی برقرار می‌شد، مدتی است که به کاخ والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی منتقل گردیده و روزهای چهارشنبه هر هفته، اعضای خاندان جلیل سلطنتی پس از صرف ناهار تا پاسی از شب به بازی مشغول می‌گردند و در جلسه روز چهارشنبه 8  /   11  /   37 نیز والاحضرت شاهپور محمودرضا مبلغ 5  /  2 میلیون ریال باخته‌اند.»

محمودرضا پهلوی گرفتار فساد اخلاقی نیز بود. در یک سند از ساواک در این باره می‌خوانیم:

«موضوع: دربار شاهنشاهی

منبع: مأمور ویژه

تاریخ گزارش: 8 / 12 / 38

حجازی مدیر کافه دانسیک شکوفه نو به یکی از دوستان خود اظهار داشته مشارالیه مجبور است غالباً یک یا چند نفر از رقاصه‌های خارجی را که به ایران می‌آورد در اختیار تیمسار سپهبد علوی مقدم و سرهنگ ملک اسمعیلی رئیس اداره اماکن شهربانی بگذارد و بعضی اوقات نیز به دستور سرهنگ ملک اسمعیلی بعضی از رقاصه‌ها را به دربار برده و به شاهپورها معرفی می‌نماید و بیش از همه شاهپور محمودرضا و حمیدرضا در این کارها افراط [کرده] و با زن‌های کاباره معاشرت می‌نمایند.»

محمودرضا همچنین از طریق دریافت کمیسیون و رشوه نیز به مال و ثروت خود می‌افزود و بدون دردسر به دارایی خود اضافه می‌کرد. در سند دیگری که تاریخ آن مربوط به سال 1338 است می‌خوانیم:

«موضوع: دربار شاهنشاهی

منبع خبر: مأمور ویژه

تاریخ گزارش: 9 / 4 / 38

با این که پس از صدور اعلامیه دربار شاهنشاهی دایر به منع مداخله اعضای خاندان جلیله سلطنتی در امور مقاطعه‌کاری و معاملات دولتی، والاحضرت شاهپورها و شاهدخت‌ها رسماً سرمایه‌های خود را از شرکت‌ها خارج و به اشخاص دیگر واگذار کرده و به اصطلاح خود را کنار کشیده‌اند. معهذا اخیراً چند نفر از والاحضرت شاهپورها و شاهدخت‌ها من‌جمله والاحضرت شاهپور حمیدرضا و محمودرضا پهلوی غیرمستقیم در امور مقاطعه‌کاری و معاملات دولتی دخالت می‌کنند. کما اینکه خرم مدیر شرکت آسفالت‌راه اخیراً با پشتیبانی والاحضرت شاهپور حمیدرضا پهلوی چهل درصد از ساختمان فرودگاه آبادان را به مقاطعه برداشته و والاحضرت شاهپور محمودرضا نیز به طور غیر مستقیم در امر خرید دستگاه تهویه مجلس سنا دخالت [دارد] و به وسیله سناتور محسن صدر رئیس مجلس سنا، مهندس بهبهانیان رئیس شرکت جنرال مکانیک را برنده مناقصه اعلام و صدی ده مورد معامله را به عنوان پورسانتاژ از مهندس بهبهانیان دریافت داشته است.»

حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی با اشاره به زد و بندهای محمودرضا پهلوی می‌گوید: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیت‌ها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابان‌های تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعه‌کار [که نام او رحیم‌علی خرم بود و در اردیبهشت 58 اعدام شد] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان ‌مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعه‌کار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابان‌های تهران را عهده‌دار گردد. مقاطعه‌کار فوق خیابان‌ها را لکه‌گیری می‌کرد و در برخی خیابان‌ها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت می‌ریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالت‌ها درمی‌آمد و چاله‌هایی در خیابان‌ها ایجاد می‌کرد که رانندگی در خیابان‌های تهران مسئله شده بود و زیان‌های فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد می‌کرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعه کار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت می‌داشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعه‌کار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعه‌کار ایرادی وارد شد.»[6] و البته نه محمودرضا مورد بازخواست قرار گرفت. این خاطره به وضوح حاکی از پشتیبانی و حمایت شاه از برادر فاسد خود بود.

در گزارش دیگری در این رابطه آمده است: «یکی از کارمندان مطلع شهرداری به‌ طور خصوصی می‌گفت: والاحضرت شاهپور محمودرضا و والاحضرت شاهپور حمیدرضا که از شرکای شرکت آسفالت‌راه محسوب می‌شوند و با اینکه طبق قرارداد منعقده بین شهرداری و شرکت مذکور، قرار شده که شرکت آسفالت‌راه پس از خرج سی میلیون تومان برای آسفالت خیابان‌های شهر این مبلغ را با اخذ سالانه شش میلیون تومان در ظرف 5 سال مستهلک نماید، معهذا بر اثر توصیه‌ها و تلفن‌های آمرانه والاحضرت‌ها به شهردار تهران، به‌ عنوان اینکه شرکت تاکنون در حدود 50 میلیون تومان خرج آسفالت خیابان‌ها نموده، در ظرف 4 ماه بیش از مبلغ مورد تعهد از شهرداری دریافت و حتی والاحضرت شاهپور حمیدرضا تلفناً به آقای شهردار تهران اظهار داشته که چهارصد هزار تومان سفته‌های ایشان در بانک واخواست شده و حداقل احتیاج به 600 هزار تومان وجه دارند که بایستی به شرکت آسفالت‌راه پرداخت گردد و با اینکه شهرداری تهران برای پرداخت حقوق کارمندان در مضیقه بوده، معهذا اجباراً مبلغ 200 هزار تومان از بودجه بنگاه مستقل معاونت عمومی ـ پیش‌آهنگی و بودجه‌های دیگر را جمع‌آوری و به شرکت پرداخت نموده، در صورتی که هزینه آسفالت به مراتب کمتر از این میزان بوده و شرکت آسفالت‌راه با تبانی مؤسسه کوکس، گواهینامه‌ای دایر بر اینکه تاکنون 40 میلیون تومان صرف آسفالت شده، تهیه و در اسناد مربوطه منظور نموده است. گوینده اظهار داشته: فعل و انفعالاتی نیز از طرف شرکت آسفالت‌راه، به پشتیبانی والاحضرت شاهپورها برای آسفالت جاده سوم در جریان است.»

طبق سندى که از ساواک به جاى مانده است، محمودرضا از فرزند و همسر فیروزگرـ بنیان‌گذار بیمارستان فیروزگرـ مبلغ هفت میلیون و ششصد و نود و هشت هزار ریال می‌گیرد که موعد بازپرداخت آن 6 ماه بوده است؛ اما با گذشت 5 سال و با وجود مطالبه طلبکاران، از بازپرداخت اصل وام و بهره آن استنکاف می‌ورزد. با توجه به ثبت محضرى این معامله در دفترخانه اسناد، طلبکاران شکایت می‌کنند ولى محمودرضا ادعاى بدهکاران و اصل بدهى را انکار می‌کند. ساواک تحقیقاتى را انجام می‌دهد ولى نتیجه‌ای از این اقدامات در دست نیست.[7]

فعالیت‌های بی‌حد و مرز محمودرضا در امور اقتصادی و زد و بندهای او در این حوزه آن‌قدر عیان بود که حتی صدای اعتراض شاه را نیز درآورد. در یک گزارش آمده است: «هفته قبل شاهپور محمودرضا به علت داشتن چک و سفته مشترک، هژبر یزدانی را در زندان ملاقات می‌نماید و این ملاقات یک ساعت به طول می‌انجامد، لیکن موضوع به شرف عرض همایونی رسیده و از این عمل بسیار ناراحت می‌شوند و توسط آقای هویدا وزیر دربار شاهنشاهی مشارالیه را احضار می‌فرمایند، لیکن شاهپور گفت بگویید مازندران رفته است! و چون آقای هویدا این حرف را قبول ننموده، بالاخره شاهپور به حضور اعلیحضرت می‌رسد و اعلیحضرت با عصبانیت زیاد مشارالیه را مورد سرزنش قرار داده و فرموده‌اند «مگر از وضع و اوضاع آگاهی ندارید که این کارها را ول نمی‌کنید.

نظریه شنبه: نظری ندارد.

نظریه یکشنبه: با توجه به صداقت و دسترسی شنبه خبر به احتمال قوی صحت دارد.

نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید می‌باشد.»

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] پهلوی‌ها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، جلد دوم، به کوشش جلال اندرمانی زاده و مختار حدیدی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، بهار 1378، ص 357.

[2] همان.

[3] مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، جلد 15، لندن، بی‌نا، 1372، ص 126.

[4]پهلوی‌ها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، همان، جلد دوم، ص 359.

[5] شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1384، ص 111 و 112.

[6] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات حسین فردوست)، جلد اول، مؤسسه اطلاعات، چاپ 28، 1388، ص 664.

[7] شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، همان، ص 72.































 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.