نقش معلمان و دانش‌آموزان در انقلاب اسلامی ایران


19 بهمن 1399


مقدمه

پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرهون وحدت اقشار مختلف مردم بود. امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرمایند: «رمز موفقیت ما که قدرت‌های بزرگِ دنیا را عقب نشاند و یک قدرت شیطانی مثل قدرت خاندان پهلوی را فرو ریخت، این رمز موفقیت همین وحدت اقشار و وحدت کلمه بود.»[1] بدون تردید نقش و حضور معلمان در مبارزه با دولت پهلوی بسیار چشمگیر و تأثیرگذار بود و آنان با بهره‌گیری از توان فکری صاحبان اندیشه و بهره‌مندی از قدرت استدلال و ابتکار خویش نه ‌تنها توان بالقوۀ دانش‌آموزان را به سوی اهداف و آرمان‌های انقلاب هدایت کردند، بلکه با سلاح کلام و بیان خود سایر اقشار منفعل و منزوی جامعه را به جریان انقلاب علاقه‌مند نموده و سبب فراگیر شدن گفتمان دینی شدند. جلوه‌های حضور معلمان در عرصه‌های مختلف مبارزه و در طول سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به اشکال و انواع مختلف نمود پیدا کرد[2] و دانش آموزان به تبعیت از آن‌ها، وارد فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم پهلوی شدند و نمود عینی چنین مسئله‌ای حضور فعال دانش‌آموزان در راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم بوده است. شرکت در مجالس و محافل بحث، بسط ایدئولوژی انقلاب، تنویر تفکر انقلابی، مبارزه با فقر فرهنگی، سوق دادن اذهان به تمدن دینی، مقابله با توطئه‌های فرهنگی، پرهیز دادن جوانان و نوجوانان از جذابیت‌های فرهنگی غرب، تبیین خودباوری در جوانان و نوجوانان، تحلیل اندیشه‌های نویسندگان غرب ستیز و ده‌ها مؤلفۀ دیگر را معلمان انجام می‌دادند.[3] بنابر توضیحات فوق، این سازماندهی دانش‌آموزان که از انرژی بالایی برای تظاهرات و پخش اعلامیه و حضور در صحنه‌های انقلاب برخوردار بودند، از اقدامات معلمان و دبیران متدین و مذهبی در این مقطع زمانی بود. دانش‌آموزان که به نظر هانتینگتون: «منسجم‌ترین و مؤثرترین نیروهای انقلابی در درون جامعه روشنفکری‌اند.»[4] نیز در روزهای مبارزه با رژیم پهلوی با نقش‌آفرینی‌ها و کنش‌هایی مفید نظیر  شرکت در راهپیمایی‌ها، تعطیلی مدارس، پخش اعلامیه، دیوارنویسی و... نقش مؤثری از خود به جای گذاشته و مورد تأیید امام خمینی(ره) قرار داشتند.[5] نیمه دوم سال 1357، فعالیت انقلابی از مساجد به مدارس توسعه یافت و برخی از مدارس به کانون‌های مبارزاتی تبدیل شدند.[6] در این پژوهش به مهم‌ترین فعالیت‌های معلمان و دانش‌آموزان در جریان انقلاب اسلامی می‌پردازیم.

 

1. آگاهی بخشی و روشنگری

بارزترین و تأثیرگذارترین مجاهدت معلمان-با توجه به رسالت و وظیفه انسانی و دینی آنان- شرکت فعال در جبهۀ جدال فرهنگی بود. مبارزۀ فرهنگی با اتکا بر آگاهی دادن به مردم و تبلیغ و ترویج باورهای دینی به همراه روشنگری علیه اقدامات پهلوی صورت می‌گرفت. آن‌ها مدارس را به کانون آگاهی بخشی و تبلیغ و ترویج افکار انقلابی مبدل کردند و با اشاعۀ باورهای دینی و اندیشه‌های اسلامی زمینه و زمانه را برای غلبه و هژمونی گفتمان دینی و انقلابی فراهم کردند.[7] در واقع آگاه‌سازی برنامۀ کلی و رسالت معلمان مبارز انقلاب اسلامی بود که به ‌خاطر آن رنج تبعیدها، زندان‌ها و شکنجه‌ها را متحمل گردیدند و از هر فرصتی برای ترویج اصول اسلام بهره بردند.[8] باید توضیح داد که معلمان به دلیل ارتباط مستقیم و بی‌واسطه با قشر نوجوان، که به اقتضای سن‌شان بسیار مستعد نیز بودند، می‌توانستند بیشترین تأثیر را بر روی آن‌ها بگذارند. کلاس درس نیز از آن جهت که کمتر تحت کنترل مأموران امنیتی رژیم بود، محلی مناسب برای روشنگری به حساب می‌‌آمد و معلمان انقلابی قادر بودند سکوی تدریس را به منبری فعال و پرخروش تبدیل کنند. فریدون سیامک‌نژاد یکی از همین معلمان بود که به تعبیر خودش «اولین فرصت برای مبارزه با رژیم» را سرِ کلاس درس به دست آورد. او که در دبیرستان مروی انشاء تدریس می‌کرد می‌گوید: «سال دوم دانشکده بودم که برای من تدریس گذاشتند و قرار شد در دبیرستان مروی تدریس نمایم. اولین فرصت برای مبارزه با رژیم در همین دبیرستان پیش آمد... درس انشاء یک ویژگی داشت که چون کتاب خاصی هم برایش تعریف نشده بود به معلم آزادی عمل می‌داد و مجبور نبود طبق چارچوب خاصی تدریس کند. من از فرصت استفاده کرده و برای روشن‌کردن دانش‌آموزان مطالبی راجع به حکومت و برخوردها و مسائلی که مربوط به رژیم شاه بود بیان کردم.» [9] معلمان انقلابی در سایر مدارس نیز این شیوه روشنگری را پیش می‌گرفتند؛ مثلاً در مدرسه رفاه که از همان بدو تأسیس به مرکز مبارزه بدل شد، معلم‌ها که به تعبیر مرحوم خانم بهجت‌افراز «دارای افکار مترقی و انقلابی بودند...در کلاس درس و در کنار درس‌هایی مانند علوم، فیزیک، شیمی و ریاضی، مسائل سیاسی را هم به دانش‌آموزان آموزش می‌دادند.» البته طبیعی بود که گاهی برخی از معلمین با گسترش فعالیت‌های مبارزاتی خود سر کلاس درس، سوءظن مأموران امنیتی رژیم یا خبرچین‌ها را برانگیزند. در محیطی چون مدرسه با صدها دانش‌آموز و ده‌ها معلم و مستخدم، گاه احتمال برملا شدن فعالیت‌های پنهانی معلمان انقلابی نیز وجود داشت؛ مانند نمونه‌ای که برای فریدون سیامک‌نژاد پیش آمد. در یکی از جلسات تدریس وقتی در حال بیان مسائل انتقادی علیه رژیم برای دانش‌آموزان بود ناگهان «درب کلاس را زدند. در را باز کردم و دیدم ناظم مدرسه است. معروف بود که این ناظم خبرچین ساواک است. به من گفت: اگر می‌خواهی اینجا درس بدهی باید مواظب باشی که از این حرف‌ها نزنی. گفتم: کدام حرف‌ها؟ مگر شما پشت در گوش ایستاده بودید؟! گفت: به هر حال خودت بهتر می‌دانی... خلاصه مرا تهدید کرد که اگر به این حرف‌ها ادامه دهم اخراجم می‌کنند. من هم به کلاس رفتم و مسئله را با بچه‌ها -البته به صورت سربسته- در میان گذاشتم و دیگر برای تدریس به آن مدرسه نرفتم.»[10]

حرکت سیاسی فرهنگیان و معلمان علیه رژیم پهلوی نیز با روشنگری معلمان و دبیران در سرِ کلاس‌های درس و تحت تأثیر قرار دادن دانش‌آموزان آغاز شد. به عنوان نمونه، شهید محمدعلی رجایی در حین تدریس به طور غیرمستقیم گریزهای سیاسی می­زدند تا بچه‌­ها را از اوضاع و احوال جامعه آگاه کنند.[11] وی در زندان نیز خصوصیات افراد را شناسایی می‌کرد؛ مثلاً اگر می‌فهمید کسی زبان عربی و یا قرائت قرآن بلد است، بلافاصله دست به کار می‌شد و چند نفر را به او معرفی می‌کرد تا برای آن‌ها جلسۀ آموزش زبان عربی و قرائت قرآن تشکیل دهد. بیشتر وقت آن معلم شهید در زندان به کلاس‌های تفسیر موضوعی آیات قرآن و نهج‌البلاغه در مسائلی نظیر جهاد، توبه، امامت، مؤمنون و اصول فلسفه و روش رئالیسم شهید مطهری اختصاص داشت. در این جلسات همه با هم پژوهش و تحقیق می‌کردند و نتیجۀ مطالعه خود را به جلسه ارائه می‌دادند.[12] شهید قدرت‌الله چگینی از زمره اساتید مبارز انقلابی بود که از طریق سخنرانی و تدریس در پیشبرد اهداف انقلابی تلاش‌های گسترده‌ای کرد.[13] حجت‌الاسلام صادق احسان‌بخش در دبیرستان دین و دانش شهرستان رشت تلاش داشت تا با عملکرد فرهنگی و تبلیغی خویش، دانش‌آموزان را با جنایت‌های رژیم شاه آشنا سازد و آگاهی آن‌ها را ارتقاء دهد. به عنوان مثال، در آبان 1357 ایشان عکس‌هایی از شهدای میدان ژاله تهران را به فرهنگیان و دانش‌آموزان در رشت نشان دادند تا ضمن آَشنا کردن دانش‌آموزان با جنایات رژیم پهلوی، آن‌ها را به مبارزه با رژیم تشویق نماید.[14]

شهید  حجت‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر به عنوان یک معلم طراز انقلاب اسلامی نیز با سخنرانی‌های خود در مدارس و مجالس روضه، هیئت‌ها و حسینیه‌ها ضمن ابلاغ اندیشه‌های امام خمینی(ره) و برنامه‌‌های نهضت اسلامی، مقدمات آمادگی اعتقادی دانش‌آموزان و مردم مسلمان ایران را برای مبارزه با رژیم پهلوی فراهم نمود.[15] سیدمهدی کاتب فعال انقلابی و از فرهنگیان منطقه دوازده تهران در این زمینه می‌گوید: «سال 1357 من دانش‌آموز کلاس اول راهنمایی در مدرسه سرهنگ زاهدی (جلال آل‌احمد فعلی) در چهارراه وفایی شهر اصفهان بودم. در آن مدرسه یک معلم دینی داشتیم به نام آقای شفاهی که قبل از پیروزی انقلاب لابلای موضوعات دینی و مذهبی خیلی از امام و مبارزات ایشان برای ما صحبت می‌کرد به همین دلیل چندبار از طرف ساواک دستگیر و زندانی شد».[16]

در زمینۀ آگاهی بخشی معلمان در یکی از اسناد ساواک آمده است: «ناظمیان دبیر دبیرستان دخترانه مهرگان سمنان بعد از ظهر مورخه 15 /  1 / 37[1357] در سر کلاس دوم ضمن سخنرانی می‌گوید که من نمی‌توانم به شما تبریک بگویم چون به دلایلی که خود شما هم می‌دانید عید نداشتیم؛ فقط می‌توانم به شما بگویم در کوشش‌های خود موفق باشید. نامبرده ضمن اشاره به وقایع تبریز گفت: عید امسال عزای ملی بود نه عید و سپس از آیات زیارتی. سیادتی. شیخ نجات و خمینی نام برد و از آن‌ها ستایش کرد.»[17] در ذیل این گزارش به مطلبی اشاره شده است که معلوم می‌کند این حرکت از چندی قبل آغاز شده است: «چندی قبل هم یکی از دبیران به نام شاهورانی چنین کاری را بین دانش‌آموزان انجام می‌داده که از آموزش و پرورش دامغان اخراج گردیده است.»[18] همچنین در اسناد ساواک آمده است: «علی مراد کیپور آموزگار کلاس پنجم ابتدایی دبستان شاه‌پسند سنگسر که از متعصبین مذهبی می‌باشد به عناوین مختلف دانش‌آموزان را تحریک و تبلیغ می‌نماید که تمثال شخص اول مملکت را پاره نمایند.»[19]

از جمله شیوه‌های روشنگری و آگاه سازی دانش‌آموزان، ترویج کتب مذهبی و اسلامی توسط معلمین مدارس بوده است و ترویج کتب دینی در کلاس درس، جلسات مذهبی مدارس و گروه‌های دانش آموزی خارج از مدرسه عامل توسعه تفکر اسلامی در دانش‌آموزان و رشد آگاهی آن‌ها نسبت به ماهیت ضد اسلامی رژیم پهلوی می‌شد. براساس یکی از اسناد ساواک، «در هنرستان صنعتی شماره یک واقع در خیابان کاوه رئیس هنرستان به نام مهندس کیمیائی و دو ناظم همان هنرستان به نامان جلالی و برومند مرتب جلسات مذهبی تشکیل و با سخنرانی خود محصلین را به انحراف فکری می‌کشانند با تشکیل نمایش کتاب کلیه کتب سازنده مذهبی را به نمایش گذاشته‌اند. سر کلاس درس محصلین را به خریدن کتاب‌های سازنده تشویق می‌کنند. جلسات مذهبی که در خارج از مدرسه تشکیل می‌گردد محصلین را از آن جلسات مطلع و به آن محل‌ها هدایت می‌نمایند...، در میتینگ‌ها و جشن‌ها هم شرکت می‌نمایند و وقتی مورد ایراد دیگران قرار می‌گیرند اظهار می‌دارند ما تقیه می‌کنیم این افراد به وسیله محصلین اعلامیه مجالس مذهبی در خارج از مدرسه را توزیع می‌نماید و در جلسات تحریک آمیز مانند مسجد حکیم و مسجد حسین‌آباد که منجر به حوادث اخلالگرانه می‌شود محصلین را غیر مستقیم شرکت می‌دهند و هر گاه محصلی سر کلاس در مورد تظاهرات علیه دولت سئوالی بنماید به طور استادانه جواب انحرافی می‌دهند.» [20] معلمین با مطرح کردن مسائل مختلف در کلاس‌های درس، علاوه‌ بر این که باعث آگاهی و بیداری دانش‌آموزان می‌شدند، این آگاهی از طریق دانش‌آموزان به خانوادهای آن‌ها نیز منتقل می‌شد در نتیجه افراد بیشتری با اهداف و آرمان‌های امام خمینی آشنا می‌شدند و به جرگۀ انقلابیون می‌پیوستند.

 

2. توزیع اعلامیه‌های نهضت و نامه‌های امام خمینی(ره)

یکی از ابزارهای اطلاع‌رسانی در شرایط اختناق رژیم شاهنشاهی صدور اعلامیه از سوی علمای دین و مراجع معظم تقلید به‌‌خصوص امام خمینی به مناسبت‌های گوناگون بود که تکثیر و توزیع آن از جایگاه ویژه‌ای در دوران انقلاب اسلامی برخوردار بود.[21] دانش‌آموزان و فرهنگیان با شجاعت و شهامت مثال زدنی عرصه را بر رژیم شاه تنگ می‌کردند و اعلامیه‌های امام که به دست آنان می‌رسید، در همه‌جا پخش می‌کردند.[22] یکی از مصادیق این امر را می‌توان گزارش ساواک مربوط به ششم تیر ماه 1357 دانست که اشاره به پخش اعلامیه‌های مضره توسط دانش آموزان ماهشهر دارد. این دانش آموزان اعلامیه‌های امام(ره) را در مساجد توزیع می‌کردند و در کتابخانه مساجد به مرتب کردن اعلامیه‌ها مشغول بودند. [23]

با تبعید امام خمینی به ترکیه و عراق امکان دسترسی سریع و آسان به ایشان به حداقل ممکن رسید لذا بیشتر اعلامیه‌ها و پیام‌های روشنگرانه امام خمینی به شکل پنهانی و توسط مبارزان از جان گذشته به کشور آورده، تکثیر شده و در سراسر کشور توزیع می‌شد. یکی از اقشاری که نقش به سزایی در گسترش و تشریح پیام‌های رهبری انقلاب داشت، معلمان و آموزگاران مدارس بودند. برای مثال محمدرضا مشارزاده از فرهنگیان با سابقه و مبارز شناخته شده در سطح کرمان بود که از سال 1341 به توزیع و نشر اعلامیه‌ها، عکس‌ها و رساله‌های امام خمینی در کرمان پرداخت و با مساعدت برادر کوچک‌تر خود مهم‌ترین و مؤثرترین کانون مبارزاتی در کرمان را سامان داد که در دبیرستان علوی جمع شدند.[24] حجت‌الاسلام احمد سالک در خصوص نقش دانش‌آموزان اصفهانی در توزیع اعلامیه‌های امام خمینی در شهر توضیح می‌دهد: «ما یک گروه از دانش‌آموزان بودیم که... اطلاعیه‌هایى را که از ناحیه‌ حضرت امام به مناسبت‌هاى مختلف صادر مى‌شد و در جلسه‌ رابطین بین ما توزیع مى‌شد، در هسته‌ خودمان تقسیم و در دبیرستان‌ها پخش نماییم. لازمه‌ پخش اطلاعیه و اعلامیه‌ها در دبیرستان‌ها این بود که ما باید به اصطلاح تعداد دانش‌آموزان دبیرستان‌ها را مى‌دانستیم. دبیرستان ما حدود هفتصد دانش‌آموز داشت. یادم هست براى اولین بار هفتصد اعلامیه را خودم صبح زود به دبیرستانمان بردم، اما ورودم به دبیرستان زمانى بود که مستخدم، در دبیرستان را به اصطلاح براى آب و جارو کردن باز کرده بود. بدون این که مستخدم مدرسه بفهمد وارد دبیرستان شدم و خودم را پشت ساختمان مخفى کردم و پس از نظافت هر کلاسى توسط مستخدم، من به آن کلاس مى‌رفتم و روى هر میز، یکى از اطلاعیه‌هاى حضرت امام را مى‌گذاشتم...بچه‌ها حریص شده بودند و اطلاعیه‌ها را پیش خودشان نگه مى‌داشتند و ما چند بار این کار را در دبیرستان تکرار کرده بودیم، طورى که حتى ساواک با مدیر و ناظم دبیرستان برخورد تندى کرد.» [25] شهید رجایی سه روز در هفته را در قزوین، مدرسه محمد قزوینی، تدریس می­‌کرد. در این رفت و آمد به توزیع و انتشار اعلامیه‌­های نهضت آزادی در سطح شهر قزوین می­‌پرداخت.[26] بعد از مدتی نیروهای ساواک او را شناسایی کردند. روز 11 اردیبهشت 1342، در حالی که اعلامیه­‌های سازمان کارگری نهضت آزادی ایران و اعلامیه‌­ای با عنوان «زنجیر استبداد» را به همراه داشت، دقایقی پس از ورود به قزوین شناسایی و دستگیر و به زندان شهربانی قزوین منتقل شد. در گزارش شهربانی قزوین به ادارۀ اطلاعات شهربانی کل کشور، علت دستگیر رجایی «پخش اعلامیه­ مضره و تبلیغ و تحریض مردم علیه دولت و اهانت به مقام شامخ سلطنت» ذکر شده است که به موجب قرار شماره 358 / ب-1-13 / 2 / 42 بازپرسی تیپ 5 قزوین در زندان شهربانی قزوین بازداشت گردیده است.[27]

هوشنگ مقدادی دبیر بازنشسته ساکن منطقه ۱۲ تهران در زمینه نقش فرهنگیان در پیروزی انقلاب اسلامی با ذکر خاطره‌ای از دوران تحصیل خود در ایام پیروزی انقلاب می‌گوید: «در سال ۱۳۵۷ من دانش‌آموز سال چهارم نظری در دبیرستان توحید واقع در خیابان شوش تهران بودم و مدیر مدرسه شخص محترمی به نام دکتر محقق بود که اعلامیه‌های حضرت امام را به مدرسه می‌آورد و در میان بچه‌ها توزیع می‌کرد. با هدایت همان مدیر انقلابی و همراهی تعدادی از دبیران، جمع زیادی از دانش‌آموزان آن مدرسه از خیابان شوش به خیابان انقلاب فعلی مقابل دانشگاه تهران می‌رفتیم و در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردیم.»[28] همچنین در تاسوعا و عاشورای سال 56 در اراک دانش‌آموزان و فرهنگیان دبیرستان صمصامی، روحانیون مسجد آقا ضیاء، طلبه‌های مدرسه حاج محمد ابراهیم و... در توزیع اعلامیه‌های آیات عظام به مردم فعالیت‌های منحصر به فردی انجام دادند.[29] نکته‌ جالب آن است که برخی معلمان انقلابی ضمن استفاده از فضای مدرسه در جهت اقدامات تبلیغی از امکانات تکثیر مدرسه جهت انتشار اعلامیه‌های ضد رژیم و پخش آن‌ها در سطح شهر استفاده می‌کردند.[30]

 

3. شعارنویسی در راستای مبارزه با رژیم پهلوی

علاوه بر مشارکت در تظاهرات و اعتصابات، دانش‌آموزان برای مقابله با رژیم پهلوی، شعار نویسی هم انجام می‌دادند که این کار علاوه بر مدارس، در فضای شهر هم اتفاق می‌افتاد. حجت‌الاسلام احمد سالک در خاطرات خود به شعارنویسی به عنوان یکی از شیوه های مبارزاتی دانش‌آموزان اصفهانی یاد می‌کند: «ما یک گروه از دانش‌آموزان بودیم که جلسات متعددی برای مبارزه با رژیم پهلوی داشتیم و در سطح شهر کار شعارنویسی و غیره را انجام می‌دادیم.»[31] در فعالیت‌های انقلابی شهرستان ازنا، نوجوانانی مانند ابوالقاسم صادقی و رضا صادقی، شبانه به شعار نویسی علیه رژیم اقدام می‌کردند و با کلیشه عکس امام را روی دیوار می‌‌انداختند.[32] علاوه بر شعارنویسی، برخی از دانش‌آموزان در مدارس به تبلیغ امام خمینی پرداخته و به تعبییر ساواک، «شعارهائی بر له خمینی»[33] می‌دادند. علاوه بر دانش آموزان، معلمین هم در سال 1357، قطعنامه‌های اعتراضی خود را در مدارس نصب می‌کردند. مثلاً در اعتصاب معلمین و دانش آموزان لشت نشاء مورخ 10 آبان 1357، فتوکپی قطعنامه فرهنگیان لشت نشاء به دیوار نصب گردید. [34]

 

4. شرکت در راهپیمایی‌ها‌ و تظاهرات

امام‌ خمینی تظاهرات‌ خودجوش‌ مردمی‌ را علامت‌ نارضایتی‌ مردم‌ می‌دانستند و تحلیل‌ می‌کردند که‌«علت‌ تظاهرات‌ کارهایی‌ است‌ که‌ شاه‌ کرده‌ است‌. مردم‌ از اختناق‌ و کشتارها ناراضی‌ و تظاهرات‌ رو به‌ ازدیاد است.»[35]‌ ایشان تظاهراتی‌ را که‌ به‌ مناسبت‌ پاسداشت‌ از ایام‌ اعتراض‌ به‌ رژیم‌ شاه‌ مانند پانزدهم خرداد شکل‌ می‌گرفت‌ را علامت‌ بالندگی‌ مردم‌ ایران‌ می‌دانستند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی راهپیمایی‌های‌ بزرگ‌ و میلیونی‌ مردم‌ ایران‌ را رفراندومی‌ علیه‌ رژیم‌ شاه‌ و علامتی‌ از فقدان‌ مشروعیت‌ آن‌ تفسیر می‌کردند و آن‌ را به‌ رخ‌ قدرت‌های‌ حامی‌ شاه‌ می‌کشیدند و می‌فرمودند: «مردم‌ ایران‌ در تظاهرات‌ بسیار وسیع‌شان‌ اعلام‌ کردند که‌ ما شاه‌ را نمی‌خواهیم‌. اعلام‌ رسمی‌ کردند، قطعنامه‌ صادر کردند که‌ در این‌ قطعنامه‌ تصریح‌ شده‌ که‌ رژیم‌ سلطنتی‌ را نمی‌خواهند بنابر این‌ شاه‌ هیچ‌گونه‌ قانونیتی‌ ندارد.»[36]

از جمله دغدغه‌ها و مطالبات معلمین در تظاهرات سال‌های 1357 می‌توان به مواردی نظیر ایجاد شرایط و تسهیلاتی برای بازگشت امام خمینی، آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکومت نظامی، آزادی بیان و قلم و ممنوعیت معلم در کلاس در بیان حقایق اسلامی، اعتراض به کشتارهای رژیم نظیر کشتار موخ 24  / 7  / 57، لغو مدارس مختلط در سراسر کشور، توبیخ و به کیفر رساندن مقامات انتظامی در مورد ضرب و توهین نسبت به معلمین، تغییر بنیادی و اساسی کتاب‌های درسی و حذف مطالب تبلیغاتی و تدوین آن مطابق با مبانی فرهنگ اسلامی اشاره کرد.[37] معلمان، دانش‌آموزان را به شرکت در تظاهرات تشویق می‌کردند که این اقدام آن‌ها از دیدگاه ساواک بسیار مؤثر بود و همان طور که در یکی از گزارش‌های ساواک آمده است: «اکثر دانش آموزان لشت نشاء به تبعیت از دبیران و آموزگاران در اعتصاب و تجمعات شرکت می‌نمایند.»[38] بنابر این، با همیاری فرهنگیان و دانش‌آموزان، تظاهرات گسترده را در شهرهای مختلف در سال 1357 شاهد هستیم. در 3 آبان 1357 روزنامه کیهان گزارش می‌دهد؛ «هزاران نفر از دانش‌آموزان و فرهنگیان و دانشجویان و گروه‌های مختلف مردم کرمانشاه امروز (3  / 8  / 57) ضمن راه پیمایی نسبتاً طولانی دست به تظاهرات زدند و به دادن شعار پرداختند. تظاهرات امروز کرمانشاه در دو مرحله صبح و بعد از ظهر ادامه یافت.»[39] در یکی دیگر از اسناد ساواک آمده است: «سه نفر از دبیران دبیرستان شکوهی گرمسار به نامان ابوالقاسم تاج‌الدین و محمد طباطبائی و غلامحسین موحد (مریمی) در مدارس به ‌خصوص در دبیرستان مذکور عده‌ای از دانش‌آموزان را که مورد اعتمادشان هستند تحریک و در ساعات فوق برنامه آن‌ها را جمع و مطالب تحریک‌آمیز بیان می‌نمایند؛ حتی چند روز پیش پیشنهاد تظاهرات به آن‌ها داده‌اند که گویا با مخالفت عده‌ای از دانش‌آموزان روبرو شده‌اند؛ ولی مرتباً برای آن‌ها مطالب تحریک آمیز بیان نموده و قصد دارند دانش‌آموزان را وادار به تظاهرات نمایند.»[40]

یکی از مهمترین اعتراض‌های سراسری همدان در سی مهر 1357، اعتراضات دانش‌آموزی بود که براساس شواهد تاریخی، دانش‌آموزان همدانی به نشانه اعتراض به اعمال سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) دسته ‌دسته و خودجوش در خیابان شهدا فعلی جمع می‌شوند و علما و کسبه این منطقه از شهر نیز به آنان می‌پیوندند که در این حین مورد حمله دژخیمان طاغوت قرار می‌گیرند و تعدادی از دانش‌آموزان برای اولین بار در آستانه پیروزی انقلاب به شهادت می‌رسند.[41]

همچنین معلمان با همراهی دانش‌آموزان در بسیاری از تظاهرات شرکت کرده و مباحث پیرامون انقلاب را به داخل خانه‌ها کشیدند. حضور گسترده دانش‌آموزان در تظاهرات و نگرانی رژیم از این موضوع در اسناد ساواک انعکاس زیادی دارد: «در تاریخ 6 / 8 / 57 ساعت 8 صبح تعداد انبوهی از دانش‌آموزان مقابل دبیرستان ابن‌سینا بندرعباس آماده راهپیمائی بودند و تعدادی شعارهای پارچه‌ای به نفع خمینی، طالقانی، منتظری و حکومت اسلامی در میان تظاهرکنندگان حمل می‌شد و پس از لحظاتی جمعیت به حرکت درآمد و در مسیر راهپیمائی تعدادی هم افراد متفرقه به تظاهرکنندگان پیوستند به طوری که تقریباً تعداد آنان به حدود هزار نفر می‌رسید. راهپیمایان از اکثر خیابان‌های شهر عبور کردند و در جلو مسجد فاطمیه و همچنین مقابل بازار روز جمعیت نشسته و شخصی سخنانی علیه رژیم بیان نمود و در داخل مسجد شاه محمدتقی نیز شخص ناشناسی مقاله‌ای پیرامون سیر تکوینی اغتشاشات مذهبی در یک سال اخیر قرائت نمود و در پایان همبستگی فکری و فشرده‌تر کردن فعالیت و نیز کمک‌های لازم در حد امکان به تمام گروه‌های مذهبی را توصیه نمود. شعارها عبارت بودند از: لااله‌الاالله، الله‌اکبر، نصر من الله و فتح قریب، نه شیعه نه سنی رهبرشان خمینی، حزب فقط حزب‌الله رهبر فقط روح‌الله، ما شاه نمی‌خواهیم، به دستور خمینی نهضت ادامه دارد. یزید وقت تازه مسلمان شده ـ وضوی او خون جوانان شده، ارتش تو کودتا کن ما را ز غم رها کن، ما به تو گل دادیم تو به ما گلوله دادی، نه شرقی نه غربی رهبر فقط خمینی، با خون خود نوشتیم از جان خود گذشتیم یا مرگ یا خمینی، ارتش برادر ما است خمینی رهبر ما است، خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم، مرگ بر این سلطنت پهلوی، تنها ره رهائی جنگ مسلحانه است... ضمناً تعدادی اعلامیه توسط افراد ناشناسی به میان جمعیت پرتاب شد که مفاد یکی از این اعلامیه‌ها چنین بود: برای جلوگیری از انحراف جنبش به اصلاحات نیم‌بند رژیم وقعی نگذاشته و خوانندگان را دعوت کرده بود به تشکیل جلسات با حداکثر 5 نفر و بحث پیرامون مسائل سیاسی ایران و خاورمیانه و دستورالعمل‌هایی هم ذکر نموده بود و از افراد خواسته شده بود در اماکن دولتی اقدام به خرابکاری نمایند به طوری که کسی آسیبی نبیند.»[42]

مصطفی قهرمانی دبیر ریاضی در شهر تهران و فعال انقلابی می‌گوید: «سال 1357 دانش‌آموز سال دوم نظری در دبیرستان حکمت واقع در انتهای محله باجک شهرستان قم بودم از سال اول نظری به اتفاق همکلاسی‌هایم یک گروه 13 نفره تشکیل داده بودیم و در روزهای تظاهرات از مدرسه فرار کرده و در طول مسیر به سمت چهاراه بازار با شعار «مرگ بر شاه» حرکت می‌کردیم و زمانی که به چهارراه می‌رسیدیم با پیوستن به دیگر گروه‌های انقلابی جمعیت ما به حدود 1000 تا 2000 نفر می‌رسید.»[43] در روز نهم شهریور 1357 پس از سخنرانی مهیج شیخ عبدالمحمود عبداللهی اصفهانی در مسجد جامع شهر ایلام، حدود 2000 نفر از جوانان شهر ایلام که در گزارش مهندسی شده ساواک سن آن‌ها کمتر از 18 سال ذکر شده (دانش‌آموزان)، پس از خروج از مسجد به دادن شعارهایی علیه رژیم پهلوی و تظاهرات خیابانی مبادرت کردند. در این رخداد مأموران انتظامی تظاهرکنندگان را متفرق و پنج نفر از آن‌ها را دستگیر کردند.[44]

در روز نهم مهر 1357 در اعتراض به محاصره منزل امام در نجف که منجر به هجرت ایشان از عراق به کویت گردید. در بیشتر شهرهای ایران راهپیمایی و زدوخورد میان نیروهای مردمی و پلیس روی داد. در ایلام در دو نوبت راهپیمایی به اهتمام فرهنگیان و دانش‌آموزان برگزار شد. در روز نهم مهرماه در ایلام تظاهرات و راهپیمایی‌هایی برپا شد. و در روز دهم مهرماه نیز تظاهرکنندگان علاوه ‌بر دادن شعار بر ضد حکومت پهلوی به ادارات دولتی نیز حمله بردند. در روز 16 و 17 مهرماه 1357، تظاهرات با کارگردانی فرهنگیان و دانش‌آموزان در ایلام جریان داشت. در این ایام دانش‌آموزان به‌ عنوان اعتراض و همدردی با فرهنگیان کرمانشاه از حضور در سر کلاس درس اجتناب کردند و در بعد از ظهر همان روز به همراه جوانان محلۀ خیام دست به اعتراض زدند که با دخالت مأموران پلیس و با پرتاب گاز اشک‌آور متفرق شدند. همچنین به مناسبت چهلم حوادث 17 شهریور ماه، در 24 مهر 1357، حدود 200 نفر از دانش‌آموزان مدارس ایلام از رفتن به کلاس خودداری کردند و در گروه‌های پراکنده در خیابان‌ها ضمن دادن شعارهایی به نفع امام خمینی تظاهرات نمودند که با دخالت مأموران پلیس بی‌درنگ متفرق شدند. در روز بیست‌ و پنجم مهرماه 57، دانش‌آموزان دختر دبیرستان پروین اعتصامی به همراه دانش‌آموزان مدارس خدمات اقبال و ماندانا به تظاهرات پرداختند، آنان همچنین شعارهایی در حمایت از امام خمینی و آزادی، استقلال و حکومت اسلامی سر دادند. در گزارش ساواک عده تظاهرات‌کنندگان، تعداد 60 نفر از 245 نفر دانش‌آموز دبیرستان پروین اعتصامی و 60 نفر دختر چادری از مدارس خدمات اقبال و ماندانا ذکر شده است که البته می‌توان دخالت ساواک در تعمدی نشان دادن تعداد کم تظاهرکنندگان و استفاده از لفظ چادری برای برچسب قشری بودن آنان را حدس زد. در روز بیست‌ و نهم مهرماه، عده‌ای از دانش‌آموزان دبیرستان‌های ایلام بعد از تعطیل شدن مدارس قصد اجتماع و تظاهرات در مقابل ادارۀ آموزش و پرورش را داشتند که با دخالت مأموران پلیس متفرق شدند.[45]

فعالیت‌های دانش‌آموزان و معلمان همدانی را باید از پایه‌های اصلی مبارزه علیه رژیم شاه در این شهر دانست. مبارزاتی که هرچه پیش رفت شدت و گستره بیشتری یافت و دست آخر به قیام بزرگ دانش‌آموزان در روز ۳۰ مهر ۵۷ منجر شد. در تابستان ۵۷ هر چند مدارس تعطیل بودند اما دانش‌آموزان مبارز و انقلابی ارتباطات را در خارج از مدارس حفظ نموده بودند و گاه و بیگاه به تظاهرات در خیابان‌ها می‌پرداختند. مردادماه و در مراسم ارتحال و تشییع آیت‌الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی، برای اولین بار شعار مرگ بر شاه در همدان علنی شد و پس از آن حوادث مهمی مانند فاجعه کشتار مردم در ۱۷ شهریور در میدان شهدای تهران آتش قیام را صد چندان نمود. خبر حادثه دردناک به آتش کشیده شدن مسجد جامع کرمان در روز ۲۴ مهر و نیز برخورد سخت مأموران شهربانی با دختران دانش‌آموز مدرسه پروین اعتصامی همدان در روز ۲۹ مهر ۵۷ جرقه انفجار بزرگ شدند. در روز ۳۰ مهر ۱۳۵۷ دانش‌آموزان پنج دبیرستان اصلی شهر یعنی امام خمینی، دکتر شریعتی، ابن‌سینا، علویان و هنرستان شهیدان دیباج، موج اصلی تظاهرات را تشکیل دادند و در ادامه حتی بچه‌های مدارس راهنمایی و دبیرستان‌های دخترانه و عموم مردم به آن‌ها پیوستند و در نهایت جمعیتی بین ده تا پانزده هزار نفر در میدان اصلی شهر حاضر شده و علیه حکومت شاهنشاهی فریاد کردند و به خاک و خون کشیده شدند. حماسه ۳۰ مهر یک حادثه نیست؛ بلکه حاصل حرکت مستمر عده‌ای از دانش‌آموزان همدانی به‌عنوان هسته اولیه و اصلی و همراه شدن عموم دانش‌آموزان به‌ مثابه سیلی خروشان علیه رژیم سفاک پهلوی است. این حماسه را باید نقطه اوج حرکت ظلم ستیزانه نوجوانان همدانی در مبارزه با طاغوت زمانه دانست. تظاهرات خودجوش و گسترده علیه رژیم پهلوی در آن روز توسط دانش‌آموزانی رقم خورد که با درک درست از شرایط زمان و با شجاعت و غیرت انقلابی موج جدیدی از مبارزه با شاه را به صورت علنی و فراگیر در همدان ایجاد کردند. حمایت حضرت امام خمینی-که آن روز در فرانسه بودند- از این دانش‌آموزان و حماسه‌ای که آفریدند مهر تأییدی بود بر روش و منش درست انقلابی از سوی نوجوانانی که از ظلم رژیم به تنگ آمده و فریاد آزادی سر داده بودند. این حماسه خود مقدمه‌ای برای اعتراض دانش‌آموزان در روزهای بعد به رژیم طاغوت در شهرهای دیگر استان و کشور، مانند قیام ۵ آبان کبودرآهنگ و ۱۳ آبان ۵۷ تهران شد. چه این که راهپیمایان ۱۳ آبان ۵۷ در تهران شعار می‌دادند: «درود بر همدان  برادر قهرمان»[46]

در میان انقلابیون شهر محلات، دانش‌آموزان و فرهنگیان نقش به سزایی در پیشبرد قیام مردمی علیه رژیم پهلوی داشتند. از جمله تظاهرات فرهنگیان محلات می‌توان به تظاهرات ششم، دهم، دوازدهم، سیزدهم، بیست و چهارم و بیست و هفتم دی ماه سال 57 اشاره کرد.[47] در بجنورد نیز تمام برنامه‌ریزی برای راهپیمایی‌­ها، صدور اعلامیه‌­ها و قطعنامه­‌ها و جذب و جلب اقشار مختلف برای پیوستن به حرکت انقلاب به تشویق و ترغیب معلمان این شهر انجام می‌شد. برای مثال یکی از حرکت­‌های مهم فرهنگیان و دانش‌آموزان بجنورد برپایی راهپیمایی 16 آبان بود. این راه­پیمایی به دنبال حادثه خونین 13 آبان در تهران و با همت جامعه فرهنگیان بجنورد صورت گرفت.[48]

 

5. شرکت در اعتصابات

امام‌ خمینی اعتصاب‌ مردم‌ ایران‌ را «اعتراض‌ بر شخص‌ شاه‌» تعبیر و هدف‌ آن‌ را سرنگونی‌ سلسله‌‌ پهلوی‌ اعلام‌ می‌کردند و آن‌ را نشانۀ رشد سیاسی‌، رشد دینی‌ و رشد سیاسی‌ـ دینی‌ مردم‌ می‌دانستند. ایشان برای‌ اثبات‌ این‌ رشد استدلال‌ می‌کردند که‌ پیش‌ از این‌ «اصلاً اعتصاب‌ صحبتش‌ نبود و اصلاً مردم‌ نمی‌فهمیدند اعتصاب‌ یعنی‌ چه‌، ولی‌ الان‌ اعتصاب‌ به‌ یک‌ صورت‌ عادی‌ درآمده‌ که‌ ایران‌ همه‌‌ شهرهایش‌ اعتصاب‌ می‌شود.» بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی معتقد بودند که‌ «اعتصابات‌ بزرگ‌»نقش‌ مهمی‌ در فلج‌ کردن‌ «دستگاه‌ این‌ خائنین‌ یاغی» داشته و اعتصاب‌، جایگاه‌ ویژه‌ای‌ در شیوه‌های‌ مسالمت‌آمیز دارد. امام‌ با اشاره‌ به‌ این‌ ویژگی‌ فرمودند: «نهضت‌ با شیوه‌های‌ گوناگون‌ مخصوصاً اعتصابات‌ در همه‌‌ ادارات‌ و دستگاه‌های‌ دولتی‌ باید ادامه‌ داشته‌ باشد.» به‌ همین‌ جهت‌ شیوه‌‌ اصلی‌ خود را برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ شاهنشاهی‌، هر چه‌ وسیع‌تر کردن‌ دامنه‌‌ اعتصابات‌ در نظر گرفتند. بر همین‌ اساس‌ از اقشار مختلف‌ دولتی‌ می‌خواستند تا «ادارات‌ و مؤسسات‌ و شرکت‌های‌ دولتی‌ خصوصاً شرکت‌ نفت‌ تا رفتن‌ شاه‌ و دولت‌ اعتصاب‌ خود را ادامه‌ دهند». امام‌ خمینی هدف‌ دیگر «ادامه‌‌ اعتصابات‌ [را] رسیدن‌ به‌ هدف‌ اسلامی‌» یعنی‌ برقراری‌ نظام‌ اسلامی‌ مشخص‌ کردند. ایشان اعتصابات‌ عمومی‌ و سرتاسری‌ را تنها نوع‌ اعتراضی‌ می‌دانستند که‌ رژیم‌ نمی‌تواند با خشونت‌ سرکوب‌ کند و تصریح‌ می‌کردند که‌ «با سر نیزه‌ موقتاً می‌توانند سرکوب‌ کنند که‌ صدایی‌ در نیاید» امّا «اعتصابات‌ را چه‌ می‌کنند؟ الان‌ ایران‌ به‌ شکل‌ تعطیل‌ درآمده‌، یعنی‌ در همه‌ چیز اعتصاب‌ هست‌. مگر با سر نیزه‌ می‌توانند همه‌‌ مردم‌ را سرکار ببرند و همه‌ چرخ‌ها را راه‌ بیندازند؟»[49]

روند اعتصابات در سال 1357 با پیوستن معلمان، کارمندان و کارگران شرکت نفت، بازاری‌ها، اصحاب رسانه و نهایتاً بسیاری از ادارات و وزارتخانه‌ها به اوج خود رسید و عملاً رژیم را از منظر تأثیرگذاری و کنترل بر کشور به نقطۀ فروپاشی رساند.[50] در جریان اعتصاب مدارس، دانش‌آموزان نیز به طور خودجوش از حضور در کلاس‌ها خودداری ورزیدند. البته یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر رفتار سیاسی دانش‌آموزان، معلمان و مسئولان مدارس بودند که با مطرح ساختن اوضاع سیاسی جامعه زمینه‌ حضور فراگیرتر آن‌ها را در صحنه‌ اجتماع فراهم می‌ساختند.[51] در تاریخ 29 دی 1357 ستاد عملیاتی پلیس تهران (رکن 2 اطلاعات) گزارش می‌دهد: «از ساعت 07:00 الی 18:00 روز 29 / 10 / 57 از ساعت 08:00 روز 29 / 10 / 57 به تدریج گروه‌های مختلف از عناصر افراطی مذهبی، دانشجویان، دانش‌آموزان، معلمین،... در نقاط مختلف شهر برابر برنامه تنظیمی که در جراید نیز منتشر گردید که از جمله بازار، 45 متری سید خندان، میدان کندی، میدان شهناز، میدان گمرک، میدان شاه، میدان خراسان، پیچ شمیران، باغ فردوس، قلهک، میدان ونک، دو راهی یوسف‌آباد، فلکه دوم تهران پارس، سی متری، میدان راه آهن اجتماع و بعد به تدریج به سمت خیابان شاهرضا، میدان 24 اسفند و خیابان آیزنهاور حرکت نموده و از ساعت 09:00 اولین دسته‌های آنان از جلو قرارگاه شماره 2 پلیس تهران در طول خیابان شاهرضا به سمت میدان شهیاد شروع به راهپیمائی و تظاهرات نمودند.
پلاکاردهائی که توسط تظاهرکنندگان حمل می‌گردید حاوی مطالب و شعارهائی بر له خمینی و علیه رژیم سلطنتی و برقراری حکومت اسلامی بوده...» [52]

گزارش ساواک مربوط به 27 آذر 1357 در خصوص تعطیلی و اعتصاب معلمین سنندج نشان می‌دهد که معلمان این شهرستان اعتراض و اعتصابات گسترده‌ای علیه رژیم پهلوی و در حمایت از نیروهای انقلابی انجام دادند: «روز جاری در سنندج کلیه مراکز آموزشی تعطیل و اعتصاب نشسته معلمین ادامه دارد و از ساعت 15:20 الی 17:30 روز گذشته به دعوت قبلی کانون معلمان سنندج حدود 1500 نفر از معلمین سنندج و اطراف در سالن دانشسرا اجتماع پس از بحث و مذاکره گفته شده اعتصاب به منظور همبستگی با کارکنان شرکت نفت و اعتراض به تهدید دولت نظامی و روی کار آمدن دولت ملی به جای دولت نظامی-تغییر محتوای کتاب‌های درسی به اعتصاب ادامه خواهند داد و قرار می‌شود در جلسه دیگر روز 29  / 7  / 57 تصمیم نهائی اتخاذ شود. ضمناً روز جاری کارکنان اداره آموزش و پرورش سنندج به اعتصاب عمومی شهر پیوسته و در محل کار حاضر نشدند. در سقز و بانه و کامیاران کلیه مراکز آموزشی تعطیل است.»[53]

در استان کرمان معلمین و فرهنگیان استان بیشترین سهم را در برگزاری اعتصابات بر عهده داشتند. شروع سال تحصیلی و پیوستن اکثریت معلمین به انقلاب باعث همراهی بیشتر دانش‌آموزان شده و گزارش‌های روزانه‌ای از تظاهرات و اعتصاب و تعطیلی این قشر در کرمان ثبت شده است.[54] دانش‌آموزان و معلمان کرج نیز اولین گروهی بودند که دست به اعتصاب در این شهر زدند و الگویی سیاسی برای دیگر کارمندان شدند. نخستین خیزش‌های دانش‌آموزان دبیرستان‌های کرج جهت تعطیلی کلاس‌ها و دامن زدن به اعتراضات در اسفند ماه 1356 شروع شد و در پاییز سال 57 اعتصابات فراگیر شد و ساختار اداری و اقتصادی رژیم پهلوی را فلج ساخت. دانش‌آموزان در مدارس کرج تصاویر محمدرضا پهلوی را پایین کشیدند و پس از آن کلاس‌ها را تعطیل کردند. ساواک در تاریخ 17 اسفند 56 درباره اعتصاب‌ها و مبارزات دانش‌آموزان مدرسه غزالی کرج گزارش داد: «مورخه 17 / 12 / 36(1356) حسین وحیدی یکتا سرایدار مدرسه مذکور متوجه می‌شود که پنجره یکی از اطاق‌های مدرسه فوق باز شده. در نتیجه ضمن بازدید از اطاق‌ها و راهروها مشاهده می‌نماید که کلیه تمثال‌های شاهنشاه آریامهر، علیاحضرت ولایتعهد که به دیوارهای مدرسه نصب بوده کنده شده. در این هنگام شخصی که تمثال‌ها را در دست داشته و قصد داشته آن‌ها را از مدرسه خارج کند در راهرو مدرسه دستگیر می‌کند و مشارالیه را تحویل مأمورین کلانتری کرج می‌دهد».[55] بیشتر مبارزان و انقلابیون کرج بر نقش مهم دانش‌آموزان و معلمان این شهر در گسترش فضای انقلابی تأکید ورزیده‌اند. مسیح‌الله علایی در این باره می‌گوید: «...اگر چه همه‌ مردم عزیز ما در انقلاب نقش داشتند ولی نقش قشر فرهنگی از بقیه برجسته‌تر و مهم‌تر بود. از زمانی که آن‌ها اعتصاب به راه انداختند و به تظاهرات گرمی بخشیدند بقیه‌ مردم با علاقه و حرارت بیشتری به نهضت اسلامی پیوستند.» با توجه به این که در هر محله یک یا چند مدرسه وجود داشت، اعتصاب یک باره‌ آن‌ها تأثیر فوق‌العاده‌ای بر مردم نهاد، زیرا بیشتر خانواده‌ها فرزند یا فرزندانشان به این وسیله به جریان اعتصاب می‌پیوستند. به شهادت اسناد و مدارک ساواک و شهربانی دانش‌آموزان کرج در جریان اعتراضات و راهپیمایی‌ها حضور همیشگی و گسترده‌ای داشتند.[56] همچنین از اوایل مهر 57، شهر آشتیان شاهد اعتصابات فراگیر فرهنگیان و دانش‌آموزان بود. از جمله افرادی که سرپرستی این اعتصابات را بر عهده داشتند می‌توان به ابوالقاسم دانشی اشاره داشت.[57]

در یازدهم مهرماه معلمان و دانش‌آموزان کرمانشاه نیز در اعتراض به دستگیری چند معلم و دانش‌آموز دست به اعتصاب زدند و مدارس تعطیل شد. با تعطیلی مدارس، به جمعیت تظاهرکنندگان در شهر افزوده شد و تظاهرات سراسری با شرکت افراد بیشتری برگزار شد. در قزوین نیز اعتصاب دبیران دبیرستان­‌ها تا تاریخ 29 / 7 / 57 ادامه پیدا کرد و مذاکره ایزدی مشاور وزیر با آنان نتیجه­‌ای در بر نداشت. اعتصابیون خواهان لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی و عدم دخالت قوای نظامی در فضای آموزشی بودند. آنان اعلام کردند تا زمانی که معلمان و دانش‌آموزان دستگیر شده آزاد نشوند و توهین‌کنندگان به دبیران و آموزگاران تنبیه نشوند، از تحصن خود دست نخواهند کشید. در مشهد، مبارزات معلمان با شیوه دیگری پیگیری شد. فرهنگیان مشهد بنابر آن ­چه از پیش اعلام شده بود از روز دوشنبه 15 آبان 1357 با تجمع در استادیوم ورزشی سعدآباد اعتصاب غذای 48 ساعته­‌ای را آغاز کردند و از این طریق اعتراض خود را به رژیم پهلوی نشان دادند. در این میان، شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد با سخنرانی آتشین خود در گوهرشاد مردم را از اعتصاب جامعه فرهنگیان مشهد آگاه و از آنان حمایت کرد. بر اساس اسناد موجود، فرهنگیان اصفهان نیز در آبان ماه 1357 تصمیم گرفتند اعتصاب خود را آغاز کنند و از بازاریان خواستند تا فرزندان خود را به مدرسه نفرستند و معلمان نیز در صورت حضور در مدارس از تدریس خودداری کنند. فرهنگیان شهرستان بابل نیز در تاریخ 3 / 09 / 57 در اداره آموزش و پرورش تحصن کردند و حاضر به رفتن سر کلاس‌­های درس نشدند. در 27 آذر نیز جامعه معلمان رفتن به کلاس و تدریس را تحریم کرد. در سنندج نیز معلمان شهر در تاریخ 12 / 9 / 57 براساس تصمیم کانون معلمان سنندج به دلیل اعلام همبستگی با مردم سایر شهرها و اعتراض به حکومت نظامی در مدارس دست به اعتصاب زدند. معلمان یزدی نیز که از 28 آذر در محل اداره کل آموزش و پرورش یزد متحصن شده بودند، از روز 15 دی روزه‌ سیاسی یک روزه گرفتند. یکی از خواسته‌های فرهنگیان یزد علاوه‌بر تغییر در وضع آموزش و پرورش، رفع محدودیت از حجت الاسلام کاظم راشدیزدی بود. شهید آیت‌الله محمد صدوقی با صدور اعلامیه‌­ای در تاریخ روز اول دی‌ماه از فرهنگیان و سایر تحصن ­کنندگان در آموزش و پرورش یزد حمایت کرده و نوشته بود:

«فرصت­‌های بسیار حساس و تعیین کننده، سرنوشت انقلاب بزرگ و نجات بخش ملت زجر دیده و شریف ایران را در بر می‌گیرد. موقعیتی که همه عوامل ستم و هواداران قدرت‌­های زور و تجاوز را در محاصره قرار می‌­دهد و خواسته‌­های ضد انسانی آن‌­ها را به بن‌بست می­‌کشاند. همان‌گونه که انتظار می­‌رفت بیداردلان و تلاش­گران آزادمنش به ‌ویژه فرهنگیان معماران نسل­‌های اجتماع آگاهانه به انجام وظیفه پرداخته‌­اند.»

نکته جالب در مبارزات و اعتصابات معلمان یزدی، حمایت دیگر از اقشار از آن‌ها بود. به ‌عنوان نمونه کارکنان بیمارستان افشار یزد در تاریخ 20 دی با انتشار اعلامیه‌­ای همبستگی و اتحاد خود را با معلمان متحصن در اداره کل آموزش و پرورش یزد اعلام کردند و گفتند که با معلمان برای رسیدن به اهداف عالیه اسلام و برقراری حکومت اسلامی همگام و هم صدا خواهند بود. معلمان کرمان در تاریخ 5 دی‌ماه در اداره آموزش و پرورش تحصن کرده و نشان دادند که در مبارزه با رژیم پهلوی گام برمی‌دارند. در همین روز و در واکنش به این اقدام معلمان کرمانی، مأموران امنیتی اداره کل آموزش و پرورش را محاصره کرد و از رسیدن آب و غذا به فرهنگیانی که در اداره کل تحصن کرده بودند، ممانعت به عمل آورد. با این حال مردم کرمان با تجمع در مساجد اطراف و پخش اذان از بلندگو به سوی اداره کل آموزش و پرورش کرمان حرکت کردند و مأموران نظامی را به عقب‌نشینی وادار نمودند.[58]

در پایان باید به این نکته اشاره کرد که فرهنگیان همان‌طور که قبل از انقلاب عموماً به مباحث و موضوعات انقلابی در کلاس‌های درس می‌پرداختند؛ بعد از جریان انقلاب نیز در حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و حضور در جبهه و جنگ اهتمام ویژه­‌ای داشتند.[59] امام خمینی در روز 30 بهمن ماه 1357، به مناسبت بازگشایی مدارس پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پیامی رادیو- تلویزیونی در مورد نقش دانش‌آموزان و معلمان بعد از انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «اکنون خوشوقتم که شرایط به سود ملت ستمدیده ما دگرگون شده است و همین مسئولیت و تعهدی که در ماه‌های گذشته ایجاب می‌کرد تا دست به اعتصابات و تظاهرات بزنید امروز ایجاب می‌‌کند تا کار تحصیلی خود را با کمال جدیت و در محیطی آرام از سر گیرید. دیروز عوامل بیگانه در پی شکستن اعتصابات بودند و امروز که می‌‌بینند که جریان کشور در جهت حکومت عدل اسلامی در حرکت است، با شعارهایی ظاهراً انقلابی، رو در روی نهضت اصیل اسلامی - انقلابی قرار گرفته‌‌اند. من از همه شما می‌‌خواهم که از امروز اول اسفند 1357 به کلاس‌ها رفته و برای فردای خود سربازانی انقلابی و اسلامی باشید؛ خدا یار شما و یاور شما باد.»[60]

 

6. استفاده از ابزارهای فرهنگی نوین در مدارس برای مبارزه با رژیم پهلوی

یکی دیگر از شیوه‌های مبارزاتی معلمان با رژیم پهلوی، مبارزه فرهنگی از طریق ابزارهای نوین فرهنگی بود. آن‌ها در مدارس برای ترسیم شرایط روز برای دانش‌آموزان از راه‌های فرهنگی مثل برگزاری نمایش، شعرخوانی، نمایشنامه‌خوانی، داستان و ... بهره می‌بردند. این اقدام دو ویژگی و مزیت بسیار مهم داشت: اول این که به خاطر جذابیت آن برای دانش‌آموزان قابل فهم‌تر بود و دوم این که معلمان در پوشش این قبیل کارهای فرهنگی می‌توانستند یک مبارزه پنهان با رژیم شاه داشته باشند. خانم طاهره سجادی(غیوران) از فعالان مدرسه رفاه در دوران استبداد پهلوی در این رابطه می‌گوید: «در مدرسه رفاه فیلم‌های خوبی برای بچه‌ها و خانواده‌ها به نمایش می‌گذاشتند. در آن زمان اکثر خانواده‌های مذهبی از جمله ما به علت برنامه‌های مبتذل و ضد اخلاقی از تلویزیون استفاده نمی‌کردیم و از رادیو هم فقط اخبار آن را گوش می‌کردیم. این بود که خانواده‌ها از این برنامه‌های تربیتی خوب استقبال می‌کردند.» [61] بر اساس خاطرات خانم بهجت‌افراز که مدتی در مدرسه رفاه تدریس می‌کرد، معلمان این مدرسه علاوه بر برنامه‌های آموزشی، برنامه‌های متفرقه فرهنگی دیگری هم ترتیب می‌دادند و از فرصت شب‌های قدر و مناسبت‌های مذهبی هم کمال بهره را می‌بردند. به گفته او سرودهای انقلابی که در صف خوانده می‌شد هم بخشی از مبارزات فرهنگی معلمان آن مدرسه بود. مبارزات فرهنگی معلمان در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی پر رنگ‌تر شد. مثلاً در یک نمونه، فرهنگیان گنبدکاووس ضمن اختصاص بخشی از حقوق خود برای کمک به بازماندگان شهدای انقلاب، یکی از مدارس آنجا را نیز به نام «مدرسه شهدا» نام‌گذاری کردند. یا در موردی دیگر، شهربانی نیشابور در آذر 57 خبر داد: «طبق اطلاع رسیده معلمین مخالف که فعالیت‌های ضد دولتی دارند در این شهرستان تصمیم دارند تمام اسامی و عناوین خاندان پهلوی که در سطح کلیه مدارس نیشابور است عوض نمایند. من‌جمله دبستان‌های پهلوی و رضاشاه را به نام خمینی و شریعتی نام‌گذاری نمایند.» معلم‌ها با ذوق فراوان که با جرأت بسیار عجین شده بود، اقدامات دیگری نیز ترتیب می‌دادند؛ مثلاً از دیوار کلاس تصاویر محمدرضاشاه را پایین می‌آوردند. این حرکت نمادین بر روی دانش‌آموزان هم تاثیر می‌گذاشت و به جسارت آن‌ها که شاهد به زیر کشیدن قاب عکس شاه بودند می‌افزود. مرحوم خانم افراز در این رابطه خاطره‌ای خواندنی دارد. او می‌گوید: «یادم می‌آید یکبار از اداره آموزش و پرورش بازرس به مدرسه رفاه آمده بود و سرکلاس رفته و دیده بود که عکس شاه در کلاس نصب نشده است. از مدیر مدرسه پرسیده بود: چرا عکس شاه در مدرسه شما نیست؟ یکی از شاگردان پیش‌دستی کرده بود که: آقا اجازه! برای این که اعلیحضرت نامحرم هستند و ما دوست نداریم چشممان به روی نامحرم باز شود.» [62]

علاوه بر معلمان، دانش‌آموزان و دانشجویان نیز ابتکارهای فرهنگی جدیدی علیه رژیم پهلوی داشتند که شکل‌های جدیدی از مبارزه فرهنگی محسوب می‌شد. به ‌عنوان نمونه، برخی از دانش‌آموزان دبیرستانی و دانشجویان اصفهانی برای آگاه‌سازی سیاسی مردم، تلاش کردند تا فرستنده رادیویی برای پخش اخبار مربوط به رژیم ایجاد کنند. در خاطرات محمد پیشگاهی‌فرد آمده است: «دوستان تشکیلاتى علاوه بر پیگیرى اخبار اجتماعات و تظاهرات، براى مقابله با رژیم و انجام دادن بهتر کار نیز برنامه‌ریزى مى‌کردند. من گزارش کامل فعالیت‌ها را به شهیدان بهشتى و مفتح ارائه مى‌دادم و رهنمودها و توصیه‌هاى آن‌ها را به اصفهان منتقل مى‌کردم. از دیگر فعالیت‌هاى جمع دوستان ما در این برهه، تلاش براى راه‌اندازى یک فرستنده‌ى رادیویى بود. این فکر از آنجا در ذهن‌مان تراوش کرد که در آن اوضاع، با توجه به سرعت رویدادها، لازم بود که مردم به همان سرعت که در کم و کیف قضایا قرار مى‌گیرند از اتفاقات نیز آگاه شوند. به علاوه مى‌خواستیم مردم را هم از طریق آن فرستنده تحریک و تشویق کنیم. من، شهید خلیفه سلطانى، مهندس شریف‌خانى و مهندس بزرگى براى این منظور کمیته‌اى تشکیل و مطالعاتى در این باب انجام دادیم.»[63]

معلمین و مدارس اسلامی از سه طریق «مواد درسی»، «انجام آیین‌ها و مراسم نمادین دینی» و «تأثیرگذاری عملی بر اندیشه سیاسی دانش‌آموزان» در جهت تقویت هنجارهای همیاری علیه رژیم مبادرت می‌ورزیدند. یکی از مهمترین روش‌هایی که انقلابیون مسلمان برای پایبند نمودن دانش‌آموزان به هنجارهای مورد نظر خویش به کار می‌بردند تدوین متون درسی برآمده از این هنجارها بود. کتبی که برای تدریس در این مدارس انتخاب می‌شد عموماً در جهت تقویت بینش دانش آموزان نسبت به آموزه‌های فرهنگی و سیاسی اسلام و نقد رویکرد پهلوی بود. در جامعه تعلیمات اسلامی به لحاظ عملی نیز روی دانش‌آموزان کار جدی صورت می‌گرفت. مدارس اسلامی نظیر مدارس جامعه تعلیمات اسلامی، مدرسه اسلامی رفاه، دبیرستان پسرانه کمال، دبیرستان پسرانه دین و دانش و... برای انجام چنین مسئولیتی به انجام مراسماتی همچون برپایی نماز جماعت در مدرسه همت گماشتند. در مدرسه دخترانه رفاه نیز همچون مدارس جامعه تعلیمات اسلامی علاوه بر تاکید جدی نسبت به انتخاب متون درسی در راستای ارزش‌هایی که مدرسه براساس آن تأسیس شده بود، آیین‌هایی برپا می‌گردید که به طور عملی دانش‌آموزان را در مسیری غیر از مسیر حاکم بر نظام آموزش و پرورش قرار می‌داد. در مدرسه رفاه نیز نمادهای رژیم پهلوی نظیر عکس محمدرضا شاه با علامت شیر و خورشید دیده نمی‌شد. براساس اسناد موجود از این مدرسه، به جای سرود شاهنشاهی که در مدارس به صورت صبحگاه اجرا می‌شد، سرودی به نام تلاش قرائت می‌شد که در مقابل سرود شاهنشاهی بود. در قالب اردوهای تفریحی، مدارس اسلامی پسرانه و دخترانه تلاش می‌کردند فعالیت سیاسی داشته باشند و دانش آموزان را آموزش‌های مذهبی و سیاسی دهند و از نمایش‌ها برای آگاهی بخشی و رشد تفکر سیاسی دانش آموزان بهره می‌گرفتند. در عین‌حال، جزواتی که توسط معلمین متعهد مسلمان در بین دانش آموزان توزیع می‌شد، هنجارهای اسلامی نظیر همکاری گروهی، مقابله با ظلم، تلاش برای برپایی عدالت اسلامی و مسائلی از این دست تقویت می‌شد.[64]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. سید روح‌الله موسوی خمینی(ره)، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، جلد 5، ص 471.

[2]. زهرا زارعی، نقش فرهنگیان شهرستان قزوین در پیروزی انقلاب اسلامی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه غیرانتفاعی البرز، زمستان 1395، ص 9.

[3]. عباس شکوری، «نقش معلمان در پیروزی انقلاب اسلامی»، روزنامه رسالت، شماره 6368، بیست و هشتم بهمن 1386، ص 19.

[4]. عبدالرفیع رحیمی و رحیم عابدینی، «انقلاب اسلامی در ایلام»، فصلنامه تاریخ، سال ششم، شماره بیست‌ویکم، ص 95.

[5]. سید محمدجواد قربی، «بررسی راهبری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی»، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شانزدهم بهمن 1395.

[6]. عبدالرفیع رحیمی و رحیم عابدینی، «انقلاب اسلامی در ایلام»، پیشین، ص 95.

[7]. زهرا زارعی، نقش فرهنگیان شهرستان قزوین در پیروزی انقلاب اسلامی، پیشین، ص 9.

[8]. سید امیر رون، «انقلاب اسلامی و نقش معلمان در تحقق و تداوم آن»، رشد معلم، شماره 219، بهمن 1386، ص 25.

[9]. مهدی رمضانی، «شیوه‌های مبارزاتی فرهنگیان علیه رژیم پهلوی»، وطن امروز، سال دوازدهم، شماره 2915، یازدهم اردیبهشت 1399، ص 1.

[10]. مهدی رمضانی، «شیوه‌های مبارزاتی فرهنگیان علیه رژیم پهلوی»، پیشین، ص 1.

[11]. غلامعلی رجایی، سیره شهید رجایی، نشر شاهد، چاپ چهارم، 1395، فصل ششم.

[12]. سید امیر رون، «انقلاب اسلامی و نقش معلمان در تحقق و تداوم آن»، پیشین، ص 25.

[13]. ناهید زندی‌پژوه، «شهید چگینی الگوی معنوی جوانان انقلابی»، روزنامه کیهان، شماره 21852، ششم اسفند 1396، ص 8.

[14]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 16، ص 39.

[15]. سید محمدجواد قربی، «بررسی راهبری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی»، پیشین.

[16]. محمد عمرانی، «انقلاب فرهنگی، فرهنگیان انقلابی»، روزنامه کیهان، شماره 20150، دوم بهمن 1390، ص 7.

[17]. سند شماره: 253/ 14ﻫ - 19/ 1/ 37، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش مقدمه صفحه بیست و نه.

[18]. سند شماره: 35216 / 14ﻫ - 4/ 12/ 36، همان، صفحه سی.

[19]. سند شماره: 361/ 14/ ﻫ-24/ 1/ 37، همان.

[20]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 4، ص 256، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[21]. سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، «گذری بر انقلاب اسلامی در استان سمنان به روایت اسناد ساواک-(2)»، 28/ 11/ 1398.

[22]. عبدالرفیع رحیمی و رحیم عابدینی، «انقلاب اسلامی در ایلام»، پیشین، ص 96.

[23]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 6، ص 469، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[24]. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «مروری بر تاکتیک‌های مبارزاتی معلمان سراسر کشور در دوران نهضت اسلامی»، دهم اردیبهشت 1398.

[25]. محمدمهدی سیفی، خاطرات حجت‌الاسلام شیخ احمد سالک، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 29-27.

[26]. «شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر»، فصلنامه اشارات، شماره 136، فروردین 1389.

[27]. سجاد راعی گلوجه، زندگی­نامه سیاسی شهید رجایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 61.

[28]. محمد عمرانی، «انقلاب فرهنگی، فرهنگیان انقلابی»، پیشین، ص 7.

[29]. احمد رشیدی، «مروری بر نقش استان مرکزی در پیروزی انقلاب اسلامی»، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دهم فروردین 1399.

[30]. حمید کرمی‌پور، انقلاب اسلامی در کرج، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص 208-209.

[31]. محمدمهدی سیفی، خاطرات حجت‌‌الاسلام شیخ احمد سالک، پیشین، ص 29-27.

[32]. صادق شفیعی، تحولات سیاسی، اجتماعی،‌ فرهنگی، اقتصادی شهرستان ازنا (1357- 1388)، پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ اسلام، دانشگاه اصفهان، 1389، ص 26-12.

[33]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 5 ص 151، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[34]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک/ استان گیلان، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1390، جلد 2، ص 397.

[35]. صحیفه امام، جلد 4، ص 314.

[36]. روح‌الله حسینیان، «راهبردهای امام خمینی(ره) برای سرنگونی رژیم پهلوی»، باشگاه خبرنگاران جوان، هفدهم بهمن 1395.

[37]. شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 519.

[38]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک/ استان گیلان، پیشین، جلد 2، ص 397.

[39]. کیهان، ش 10596، ص 3.

[40]. سند شماره: 35412/ 14ﻫ -13/ 12/ 36، ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان سمنان، جلد 2، بخش مقدمه، صفحه سی.

[41]. ابوالفتح مؤمن، خیزش دانش‌آموزی: واکاوی قیام دانش‌آموزان همدان در سی‌ام مهر 1357، ص 99-65.

[42]. سند مورخه: 14 / 8 / 1357، شماره: 5154 / ﻫ1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1396، جلد 4، بخش مقدمه، صفحات دوازده و سیزده.

[43]. محمد عمرانی، «انقلاب فرهنگی، فرهنگیان انقلابی»، پیشین، ص 7.

[44]. عبدالرفیع رحیمی و رحیم عابدینی، «انقلاب اسلامی در ایلام»، پیشین، ص 92.

[45]. عبدالرفیع رحیمی و رحیم عابدینی، «انقلاب اسلامی در ایلام»، پیشین، ص 95-96.

[46]. اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، «سیم مهر؛ روز حماسه خونین دانش‌آموزان همدانی»، روزنامه کیهان، شماره 22592، سیم مهر 1399، ص 11.

[47]. احمد رشیدی، «مروری بر نقش استان مرکزی در پیروزی انقلاب اسلامی»، پیشین.

[48]. حسین احمدی، نقش معلمان و دانش‌آموزان در پیروزی انقلاب اسلامی، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، ص 142-160.

[49]. روح‌الله حسینیان، «راهبردهای امام خمینی(ره) برای سرنگونی رژیم پهلوی»، پیشین.

[50]. «گذری بر انقلاب اسلامی در استان کرمان به روایت اسناد ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، بیستم بهمن 1398.

[51]. حمید کرمی‌پور، انقلاب اسلامی در کرج، پیشین، ص 208-209.

[52]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 24، ص 182، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[53]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 21، ص 155، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[54]. «گذری بر انقلاب اسلامی در استان کرمان به روایت اسناد ساواک»، پیشین.

[55]. حمید کرمی‌پور، انقلاب اسلامی در کرج، پیشین، ص 208-209.

[56]. «خیزش فرهنگیان کرج برای مبارزه با رژِیم پهلوی در بهار 57/ نقش معلمان در گسترش فضای انقلابی در کرج»، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دهم اردیبهشت 1399.

[57]. احمد رشیدی، «مروری بر نقش استان مرکزی در پیروزی انقلاب اسلامی»، پیشین.

[58]. حسین احمدی، نقش معلمان و دانش‌آموزان در پیروزی انقلاب اسلامی، پیشین، ص 142-160.

[59]. احمد رشیدی، «مروری بر نقش استان مرکزی در پیروزی انقلاب اسلامی»، پیشین.

[60]. صحیفه امام، جلد 6، ص 193.

[61]. مهدی رمضانی، «شیوه‌های مبارزاتی فرهنگیان علیه رژیم پهلوی»، پیشین، ص 1.

[62]. همان.

[63]. رضا مختاری‌اصفهانی، خاطرات محمد پیشگاهی‌فرد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 62-55.

[64]. جلیل دارا، «نقش شبکه مدارس اسلامی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران از منظر سرمایه اجتماعی؛ مورد مطالعاتی مدارس اسلامی جامعه تعلیمات و رفاه»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، دوره هشتم، شماره 28، پاییز1397، ص 170-169.





سیزده آبان 57 دانشگاه تهران



سیزده آبان 57 دانشگاه تهران



سیزده آبان 57 دانشگاه تهران



سخنرانی یکی از روحانیون انقلابی در دانشکده فنی مصلای فعلی بابل



بابل، تحصن معلمان و دانش آموزان در محوطه دبیرستان شاهپور سابق امام خمینی فعلی



سخنرانی مرحوم ولی‌اله زمانی دبیر و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در دانشکده فنی بابل

































































 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.