یادی از مرحوم آیت‌الله میرزا مسیح استرآبادی


23 بهمن 1402


آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1193 ق (1157 ش) در استرآباد (گرگان) متولد شد. پدرش قاضی سعید استرآبادی فرزند ملاآقا بابا فردی فاضل و اهل علم بود و میرزا مسیح در دامان او مقدمات ادب و فرایض دینی را آموخت و سپس در همان شهر به تحصیل علوم پرداخت و بعد از چند سالی عازم شهر قم شد و از محضر میرزای قمی بهره‌ برد و پس از رسیدن به اجتهاد، مدتی در مشهد به سربرد و سپس در تهران ساکن شد و به مجتهد تهرانی شهرت یافت. بنا به گفتة مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی نسخه خطی و چاپی رسالة عملیه میرزا مسیح در کتابخانه ایشان موجود است.[1]

مهدی بامداد درباره‌ی میرزا مسیح می‌نویسد:

«میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1193 ق متولد و در زمان خود مجتهد مسلم تهران بود و نفوذ روحانی زیادی داشت.»[2]

میرزا مسیح در تهران علاوه بر مقام مرجعیت، شاگردانی نیز تربیت نمود که اطلاعی از اسامی آنان در دست نیست ولی سه تن از شاگردان وی در مشهد مقدس عبارتند از: حاج میرزا نصرالله مشهدی (تربتی) از علمای مشهور خراسان و شاگرد حاج ملاهادی سبزواری؛ حاج میرزا احمد ساوجی از مشایخ فقهاء و شاگرد حاج ملا احمد نراقی؛ شیخ عبدالرحمن شیخ الاسلام، شیخ‌الاسلام و مدرس مشهد مقدس.[3]

آثار قلمی میرزا عبارت است از:

القواعد الاصولیه، کشف النقاب فی شرح اللمعه الدمشقه، شرح کتاب المعاطاه،‌ شرح قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، شرح مختصر النافع، رساله فی احکام النیابه و جواب الاسئله‌الفقهیه، رساله فی تحقیق ان العقود و الایقاعات هل تحتاج الی اللفظ ام لا، احکام الشرط فی ‌العقود و الایقاعات، رساله فی الاجتهاد و التقلید، رساله تقلید در اصول دین، کتاب فقه، رساله عملیه المصباح لطریق الفلاح، المصباح، مجموعه مسائل متفرقه.[4]

میرزا مسیح علاوه بر شهرت علمی و اجتماعی در زمان خویش، به‌ خاطر جریان قتل الکساندر گریبایدوف وزیر مختار روسیه، در تاریخ سیاسی ایران نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. به خلاصه ماجرا از کتاب گلشن ابرار توجه نمائید.

 

 قیام مردم تهران به رهبری میرزا مسیح

در روزگاری که میرزا مسیح مشغول آگاهی بخشیدن به مردم در امور شرعی و اجتماعی بود به موجب بی‌کفایتی و سستی دربار و اختلاف شاهزادگان و عیّاشی فتحعلی‌شاه قاجار و نیز به سبب ویژ‌گی‌های جغرافیایی و اقتصادی، ایران به پهنه ریاست بازی جهانی کشیده شد و آلت دست توسعه طلبی، غارت، تجاوز و تهاجم بیگانگان گردید. میرزا مسیح که به نیرنگ‌ها و دسیسه‌های قوای سلطه‌طلب واقف بود، با بیانات افشاگرانه خویش مردم را نسبت به سیاست‌های حیله‌گرانه متجاوزان آگاه می‌ساخت و از این ‌که سیاستمداران قاجار در غفلت و بی‌خبری و عیاشی به ‌سر می‌بردند بسیار نگران بود. روس‌ها از ضعف و نابسامانی و اختلاف شاهزادگان ایران سوءاستفاده کرده، در تجاوزات پی ‌در پی خود بخش‌هایی از ایران را به قلمرو خود افزودند و معاهده‌های ننگینی را به کشور ایران تحمیل کردند. از جمله آن‌ها معاهده‌ی ننگین ترکمن‌چای است که در پنجم شعبان 1243 [30 / 11 / 1206 ش] بین ایران و روس بسته شد و چون زنجیرگرانی برای مدت تقریباً یک قرن سیاست و اقتصاد ایران را خدشه‌دار کرد و آثار نکبت ‌بار فرهنگی و نظامی فراوانی به ‌بار آورد. در تحمیل غرامت سنگین ناشی از جنگ با ایران، الکساندر گریبایدوف نقش مؤثری داشت. او با رفتار سراسر نخوت و پرتکبری که داشت مأموریت یافت که به عنوان وزیر مختار به ایران آمده، ماده سیزدهم عهدنامه ترکمن‌چای را که با اصرار خود در آن گنجانیده بود، عملی سازد.

 یادآور می‌شود که بر طبق این برنامه باید همه کسانی که از دو سو در جنگ اسیر شده‌اند ـ خواه از نبرد اخیر و جنگ‌های سابق ـ به فاصله چهار ماه باز پس گردانده شود.

 گریبایدوف که در تاریخ یکشنبه 5 رجب 1244 ق [ 20 / 10 / 1207 ش] برای استرداد اسراء و دریافت غرامت به ایران آمد، می‌خواست به ضرب و زور و از سر غرور و جاه‌طلبی هرچه سریع‌تر کار خود را انجام دهد. به همین بهانه به تحقیر و توهین مردم پرداخت و نسبت به شیعیان و علمای دینی رفتار بدی از خود بروز داد. او بدون این‌ که لحظه‌ای در فرجام کار خویش اندیشه کند با گستاخی تمام به بهانه جستجوی گرجیان و روس‌های پناهنده، به حریم خانه‌های مسلمین تجاوز کرد و در پی تعقیب زنان گرجی برآمد، غافل از آن ‌که بسیاری از این زنان در زمان آقا محمدخان قاجار به ایران آورده شده و در پی حقانیت اسلام و تشیع و موقعیت مذهبی جامعه ایران مسلمان شده و ازدواج کرده و صاحب چندین فرزند شده بودند. حاج میرزا حسن حسینی فسایی می‌نویسد:

«(گریبایدوف) اسرای گرجستان و ارمنستان را که از زمان قدیم در حرم‌سرای دولت و ارباب شوکت صاحب اولاد بودند از فرط غرور مطالبه می‌نمود.»[5]

جهانگیر میرزا هم در تاریخ خود آورده است که:

«گریبایدوف زنان اهل اسلام را به زور و با حالتی توأم با ضرب و جرح به خانه خود برده، شب‌ها نگهداری می‌کرد که این اعمال او در نظر اهل اسلام ناپسند آمد.»[6]

از این بدتر آن‌ که زنان را در داخل سفارت وادار کردند تا از مذهب خود دست برداشته، اسلام را ترک کنند ولی آنان که از روی انگیزه‌های دینی و علاقة درونی، مذهب تشیع را برای خود برگزیده بودند با این تقاضا به شدّت مخالفت ورزیدند و به وسیله‌ ذکر و دعا و خواندن قرآن آن هم با صدای بلند و به‌ صورت جمعی تنفّر خویش را از سفیر و همراهان اعلام داشته، کوشیدند فریاد استغاثه خود را به گوش علمای شهر برسانند.

حوادث اسفناکی که از سوی گریبایدوف و همکاران وی روی داد و ضمن آن اهالی مؤمن تهرانی تحت فشارهای سخت قرار گرفتند از نظر علمای ایران خصوصاً مجتهد ژرف ‌اندیش و فقیه وارسته، میرزا مسیح تهرانی دور نبود و سکوت کارگزاران دربار قاجار نسبت به این وقایع اسف‌انگیز او را به شدت عصبانی نمود و به موجب بیانات افشاگرانه او و دیگر علمای مقیم تهران، شهر یک‌پارچه جوش و خروش گردید و حمیّت مذهبی و تعصب دینی زمینه‌های اقتدار شایان تحسینی را به ‌وجود آورد. مردم و روحانیون با همبستگی بی‌نظیر، برای سوزانیدن ریشه این تجاوز آماده شدند و علما وظیفه خود دیدند که از شرف دینی در مقابل آن شقاوت ‌پیشگان دفاع کنند. طبیعی بود که مردم به سراغ مجتهدی می‌روند که پیشتر با سخنان خردمندانه خود مخالفت خویش را با تجاوز و سلطه اعلام کرده بود و او کسی غیر از میرزا مسیح نبود. وی که نمونه کاملی از مراجع عامل، عالی‌قدر و زاهد بود موفق شد شکوه مذهب تشیع را به استکبار نشان دهد و غبار شرم و درماندگی از رخسار مردم شکست ‌خورده ایران بزداید. حامد الگار می‌نویسد:

« مقابله‌ای که بین مردم به رهبری میرزا مسیح و سفارت روس به وقوع پیوست حالتی از جنگ و ستیز با دربار قاجار را به همراه داشت زیرا حکومت بیش از پیش در معرض اتهام، خیانت و همکاری با قدرت‌های بیگانه بود.»[7]

سرانجام روز حادثه فرا رسید و مردم مسلمان تهران با هدایت علمای شیعه و فتوای میرزا مسیح مجتهد در روز ششم شعبان 1244 ق [22 / 11 / 1207 ش، 11 فوریه 1829] در مسجد جامع شهر اجتماع کردند و از این کانون توحید و تقوا به سوی لانه فساد گریبایدوف روانه شدند تا حکم اسلام و فتوای میرزا مسیح را مبنی بر آزاد نمودن زنان مؤمن از دست سفیر شقی و بدرفتار، به اجرا درآورند. هدف میرزا مسیح در این ماجرای شکوهمند تنها موضوع چند زن گرجی و مشابه آن نبود بلکه مسألة اصلی بقای اسلام بود و نفی هرگونه سلطه و تجاوز. هنگامی که گروهی از شیعیان در منزل خویش آسایش ندارند و کارگزاران قاجار هم ذلیلانه به چنین آشفتگی تن داده‌اند برای روحانی برجسته‌ای چون میرزا مسیح تکلیفی بالاتر از این قیام وجود ندارد.

جمعیتی که به فرمان میرزا مسیح از مسجد جامع به سوی سفارت روس حرکت کرد در آغاز بیش از هزار نفر نبود ولی وقتی به در سفارت رسیدند رقم آنان به صد هزار نفر بالغ گردید.

آنان با خشم و هیجان، خواستة برحق و منطقی خود را مبنی بر آزادسازی زنان مطرح کردند امّا گریبایدوف به جای بردباری در مقابل مسلمانان خروشان دستور داد تا به وسیله تیراندازی جواب آن‌ها را بدهند. بر اثر این تیراندازی نوجوان 14 ساله‌ای که بین جمیعت بود به شهادت رسید. مردم خشمگین جسد او را به مسجدی در آن حوالی برده، بر سر نعشش به سوگواری پرداختند و برای گرفتن انتقام به سوی سفارت یورش بردند و با هجوم دسته‌جمعی در سفارت را باز کردند و با افراد سفارت درگیر شدند. بر اثر این نبرد خونین که در یک طرف گروهی مهاجم و مسلح و در سوی دیگر عده‌ای مسلمان معتقد بودند، 80 نفر از مردم در راه دفاع از حق و ایستادگی در مقابل تجاوز و اجرای حکم اسلامی و عملی ساختن فتوای مجتهدی مبارز به شهادت رسیدند و 38 نفر از ساکنان سفارت کشته شدند که در بین آنان جنازه گریبایدوف دیده می‌شد.

دولت روسیه در همین ایام بر سر مسئلة اداره سرزمین‌های تصرف شده عثمانی در بالکان و حقوق مسیحیان یونان با قوای عثمانی درحال نبرد بود و در چند مورد هم از عثمانی‌ها شکست خورده بود و چون در قیام مردم علیه سفارت روس تنها «مالتسف» دبیر اول سفارت از گزند حادثه جان سالم بدر برده و رفتار تحریک‌آمیز گریبایدوف را در دربار روس روشن کرده بود، از این ‌نظر مصلحت ندید در این خصوص پافشاری نموده، درگیری تازه ایجاد نماید. از همین رو بر آن شدند که روش ملایم‌تری در پیش بگیرند. البته از سوی تزار روس درخواست شده بود که رهبر قیام (میرزا مسیح) دستگیر و تبعید شود که متأسفانه دربار ذلیل ایران بر طبق درخواست روس‌ها تصمیم به تبعید میرزا مسیح گرفت. وقتی خبر تبعید میرزا مسیح در تهران پیچید بار دیگر توفانی از خشم مردم برانگیخته شد.

تظاهرات وسیعی صورت گرفت و موج انسان‌ها از معابر و خیابان‌ها به راه افتادند و مخالفت خود را با این برنامه اعلام کردند. مزدوران قاجار به جای عملی ساختن خواسته مردم، به حملات وحشیانه‌ای علیه آنان پرداخته، به ضرب و جرح مسلمانان اقدام کردند. سرانجام در هشتم صفر 1245 ق [17 / 5 / 1208 ش] میرزا مسیح را به مسجد شاه (مسجد امام خمینی کنونی) در تهران آوردند و وی را مجبور ساختند تا در انظار عمومی با مریدان و خانواده خود وداع کند، امّا به دلیل خشم و اعتراض اهالی تهران در آن روز موفق نشدند میرزا مسیح را به تبعید بفرستند و این ماجرا چند روزی به تعویق افتاد و در روز بیستم صفر 1245 ق [29 / 5 / 1208 ش] این مجتهد خیراندیش شهر تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک کرد. وی در یکی از آثار خود به ماجراهای سخت و سراسر رنج دوران تبعید اشاره دارد.[8]

این عالم ربانی در سال 1263ق (1226 ش) در نجف اشرف دارفانی را وداع گفت و فقیه بلند آوازة شیعه،‌ شیخ محمدحسن نجفی صاحب کتاب جواهر‌الکلام و تعدادی از علمای مشهور حوزه‌ی علمیه نجف بر پیکرش نماز خوانده و او را در یکی از حجره‌های غربی صحن بالاسر مقدس علوی به خاک سپردند.[9]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . ر.ک: گلشن ابرار، جلد اول، صفحه 324 و 325؛ میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، غلامرضا گلی‌‌زواره، صفحه 18 تا 22؛ دائره‌المعارف قرآن کریم، آیت‌الله حسن سعید تهرانی، جلد 7، صفحه 277 و 278، چاپ اول 1409ق؛ احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 12، کتابخانه و مدرسه چهل‌ستون مسجد جامع تهران؛ آستان سعید یادنامه‌ی آیت‌الله سعید تهرانی، دکتر احمدعلی افتخاری، صفحه 40 تا 42، چاپ اول.

[2] . شرح حال رجال ایران، جلد 4، صفحه 100 و 101.

[3] . همان، گلی‌زواره، صفحه 33 و 34.

[4] . همان، صفحه 59 تا 70، در ضمن تصویر صفحه اول رسالة عملیه و رساله فی‌ احکام النیابه در صفحه 56 و 64 کتاب مذکور چاپ گردیده است و احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 13.

[5] . فارسنامه‌ِی ناصری، جلد 2، صفحه 737.

[6] . تاریخ ‌نو، صفحه121.

[7] . نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، صفحه 143.

[8] . گلشن ابرار، جلد اول، صفحه 327 تا 330؛ هم‌چنین برای تفضیل موضوع رک: پیشین، دائره‌المعارف قرآن کریم، صفحه 280 تا 301. مرحوم میرزا مسیح در کتاب مسائل متفرقه در صفحه 400 چگونگی تبعید خود را توضیح داده و تاریخ نگارش این توضیح را دوم ذی‌قعده 1247 ق (13 / 1 / 1211 ش) مرقوم داشته است، رک: همان، صفحه 280 و 281 و احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید،‌ صفحه 13 و 14.

[9] . همان، احوال و آثار، صفحه 12 و پیشین، گلی‌زواره‌، صفحه 154، هم‌چنین نک: دایره‌المعارف تشیع، جلد دوم، صفحه 111 و 112.





سر در شبستان چهلستون مسجد جامع بازار تهران که میرزا مسیح مجتهد استرآبادی اولین امام جماعت آن بود



شبستان چهلستون



شبستان چهلستون مسجد جامع



محراب شبستان چهلستون



الکساندر گریبایدوف



گریبایدوف نفر اول از راست و عباس میرزا نفر اول از چپ در مراسم مبادله عهدنامه ترکمانچای



ویرانه‌های اقامتگاه الکساندر گریبایدوف. مهاجمان به نوشته لارنس کلی، سقف اقامتگاه را شکافته بودند

منبع: مقدمه کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مسجد جامع بازار تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، ص چهل و یک تا چهل و شش.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.