شعار دروغین تساوی و آزادی زنان و اصلاحات ارضی در سال 1340 تا 1343


16 خرداد 1400


رژیم شاه پس از رحلت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی در دهم فروردین 1340، عرصه تکتازی خود را خالی یافت و گمان کرد با رحلت او دیگر کسی یرای مقابله با برنامه‌های استعماری دیکته شده از سوی اربابان بیگانه، سدّ راه او نخواهد شد لذا شروع به ارائه و تصویب، تبلیغ و جا انداختن انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی، انقلاب سفید و هیاهو برای تساوی حقوق زنان با مردان و آزادی زنان نمود. امام خمینی و دیگر مراجع معظم تقلید و علماء، با حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، هیچگونه مخالفتی نداشتند، ولی با توجه به آگاهی از نیت شومی که در پشت پرده‌ی طرح این مسئله قرار داشت، نسبت به آن معترض بودند. در این رابطه در اسفند ماه سال 1341 نیز از سوی امام خمینی و دیگر مراجع و علمای قم اعلامیه مشترکی صادر شد که در بخشی از آن آمده است:

«روحانیت، با هر فشار و مضیقه و اهانتى که دولت بر آن وارد کرده و در صدد وارد کردن است، تکلیف دینى و وجدانى خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولت‌ها و به جامعه مسلمین گوشزد کند و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیاى امور خوددارى نکند و آنچه را براى این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیشامد کند، و آثار و نشانه آن یکى بعد از دیگرى نمایان مى‌شود، به جامعه بشر برساند. با این اختناق جان‌فرساى مطبوعات و سختگیرى دستگاه انتظامى، که حتى براى طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایى یا پخش آن اشخاصى به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع مى‌شوند، روحانیت ملاحظه مى‌کند که دولت مذهب رسمى کشور را ملعبه خود قرار داده و در کنفرانس‌ها اجازه مى‌دهد که گفته شود قدم‌هایى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده؛ در صورتى که هر کس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل این‌ها، که جزء احکام ضرورى اسلام است، معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است.

‌روحانیت مى‌بیند که پایه‌هاى اقتصادى این مملکت در شرف فروریختن است؛ و بازار این کشور در حکم سقوط است. چنان که از پرونده‌هاى مربوط به سفته‌هاى بى‌محل، که هر روز بر قطرش افزوده مى‌شود، این مطلب واضح مى‌شود. و همین طور امر زراعت این کشور در معرض سقوط است. به دلیل این که در این مملکت، که باید هر استانش زراعت مورد احتیاج تمام مملکت را بدهد، هر چند وقت به عنوان احتمال خشکسالى یا به عنوان دیگرى، تصویبنامه وارد کردن گندم صادر مى‌کنند. بلکه چنانچه گفته مى‌شود، اخیراً به صورت آرد مى‌آورند که آسیاهاى ایران نیز از کار بیفتد. با این‌وضع رقت‌بار به جاى آن که دولت در صدد چاره برآید، سر خود و مردم را گرم مى‌کند به امثال دخالت زنان در انتخابات، یا اعطاى حق زن‌ها، یا وارد نمودن نیمى از جمعیت ایران را در جامعه و نظایر این تعبیرات فریبنده، که جز بدبختى و فساد و فحشا چیز دیگرى همراه ندارد. آقایان نمى‌دانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده؛ و احترام به حیثیت اجتماعى و اخلاقى آن‌ها موجب شده است که از این نحو اختلاطِ مخالف با عفت و تقواى زن جلوگیرى کند؛ نه آن که خداى نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داده. مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلس‌ها وارد شوند؟! اگر چنین است، باید اولْ نظام برّى و بحرى، و صاحب‌منصبان و اجزاى امنیه و نظمیه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى که کمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محکومین باشند! روحانیون تمام این پیشامدها را که اکنون مى‌بینید و بعد خواهید دید، پیش‌بینى کرده بودند...

 اللَّهُمَّ إِنَّا نَشکُو إِلَیکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا- صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ و آلهِ- و غَیبَةَ وَلیِّنَا و کَثرَةَ عَدُوِّنَا و قِلَّةَ عَدَدِنَا و شِدَّةَ الفِتَنِ بِنَا و تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَینَا. فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و أَعِنَّا عَلى‌ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ و بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ و نَصرٍ تُعِزُّهُ و سُلطانِ حقٍّ تُظهِرُهُ. فإنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ‌

مرتضى الحسینى اللنگرودى، احمد حسینى الزنجانى، محمد حسین طباطبائى، محمد الموسوی الیزدى، محمد رضا الموسوی الگلپایگانى، سید کاظم شریعتمدارى، روح‌الله الموسوی الخمینى، هاشم الآملى، مرتضى الحائرى. (صحیفه امام، ج 1، ص 148)

و در 29 اسفند همان سال فرمود:

«اى مسلمانان عالم! بدانید در جریان تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى علت مخالفت علماى اسلام قضیه شرکت زنان در انتخابات نبود، این قضیه ناچیزتر از آن بود که آن قیام عمومى را به همراه داشته باشد. مسأله این بود که علما و روحانیون دیدند که دستگاه جبار مى‌خواهد با کید شیطانى اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند. آیا در چنین شرایطى که آن‌ها قوانین مقدس اسلامى را بازیچه دست خود قرار داده‌اند ما ساکت بنشینیم و اعتراض نکنیم‌!؟» (همان، ص 161)

در چنین موقعیتی مواضع گروه‌های خودباخته و وابسته‌ای مانند جبهه ملی قابل توجه است. این گروه به دلیل غربزدگی و وابستگی رهبران آن به بیگانگان غربی، هیچگاه نتوانست در مقابل ستم‌های وارد شده به این ملت، مواضع درست اتخاذ نماید و همواره ره سازش و تسلیم را در پیش گرفت و راه خود را از قاطبه مردم که خواستار اسلام و کشوری مستقل بودند جدا ساختند و اگر هم گاهی انتقاد و نظری مخالف ابراز می‌کردند چیزی جز در حد لفاظی و سخنوری و حفظ ظاهر برای فریب جوانان و طرفداران ناآگاه از وضعیت درونی و انفرادی مسئولین این گروه نبوده است. سند زیر نمونه کوچکی از ارتباط نزدیک اللهیار صالح، یکی از رهبران جبهه ملی، با شاه و نظر مخالف و بی‌ثمر او با اصلاحات ارضی و نظر موافق او با تساوی حقوق زنان و ادعای رژیم در این باره است.

*****

شماره: 17983 / س ت                                                           تاریخ: 9 / 8 / 1342

 

موضوع: اظهارات اللهیار صالح

  در ساعت 0830 روز چهارشنبه 8 / 8 / 42 در منزل آقای اللهیار صالح عده‌ای از جمله مهندس حق‌شناس حضور داشتند. اللهیار صالح اظهار می‌نمود: ما هیچ موضوع پنهانی نداریم و هر چه باشد خودمان به عرض اعلیحضرت می‌رسانیم. نامبرده سپس ضمن انتقاد از اصلاحات ارضی اظهار می‌داشت: اعلم [اسدالله علم] راه غلطی در این مورد رفته است. اکنون رعیت نمی‌تواند مثلاً ده هزار تومان خرج چاه فرو رفته ده خود کند، ولی ارباب این کار را می‌کرد. درباره آزادی زنان هم ما از چند سال قبل موافق بودیم.

1. اطلاعیه شود.

2. در گزارش روزانه درج شود. 9 / 8 / 42

 




منبع: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، اللهیار صالح، جلد دوم، صفحه 57، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1398.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.