پاسخ به دو شبهه درباره شهید میرزا کوچک‌خان جنگلی


08 آذر 1402


مقدمه

میرزا کوچک‌خان جنگلی از شخصیت‌های‌ پر رمز و راز تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود، به طوری‌ که شبهات و علامت سوال‌های بسیاری پیرامون شخصیت، دیدگاه‌ها، اهداف و نیات وی وجود دارد.

برخی برآنند که میرزا کوچک خان، رهبر نهضت جنگل تحت تأثیر کمونیسم، در ناحیه شمالی ایران قد علم کرد تا این بخش از خاک ایران را برای همیشه جدا کند. این دسته گاه پا فراتر گذاشته و در شخصیت او به دنبال رگه‌هایی از تمایل به کمونیسم می‌گردند. اینان اعتقاد دارند: او «با حمایت مالی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی، قصد تجزیه‌ گیلان را داشت.»[1]

ژانت آفاری معتقد است: «میرزا کوچک‌خان نه ملی‌گرای خام بود و نه متعصب مذهبی، بلکه انقلابگر و سیاست‌مداری بود که برای استقلال گیلان از قدرت‌های امپریالیستی به هر قیمت ممکن می‌جنگید. هدف نهضت او استقرار حکومت جدیدی در گیلان بر اساس ایثار مذهبی، تعهد ملی و نهایتاً برنامه ملایم سوسیالیستی بود.»[2]

برخی از تاریخنگاران همچون احمد کسروی نیز بر جنگلی‌ها تاخته و آنان را «مردان کوتاه‌بین و ساده» توصیف کرده‌اند. ناظم‌الاسلام کرمانی نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» جنگلی‌ها را هم ردیف اشرار و غارتگران خوانده و ملک‌الشعرای بهار نیز ضمن آنکه جنگلی‌ها را از «متجاسرین» می‌دانست معتقد بود میرزا نه تنها قصد تصرف کامل ایران را نداشت بلکه هرگز درصدد تشکیل یک حکومت مرکزی صالح نیز نبود «و به ولایاتی که در کف داشت قانع بود.»[3]

در بولتنی که به مناسبت پنجاهمین آئین بزرگداشت شاهنشاهی پهلوی در سال 1354 از نهضت جنگل تهیه شد درباره «منظور شورشیان» اینگونه تحلیل شده بود: «تشکیل جمهوری دموکراتیک گیلان و جدا کردن کامل مناطق ساحلی دریای خزر از کشور شاهنشاهی ایران.»[4]

چنانکه مشخص است غالب شبهات درباره نهضت جنگل پیرامون دو محور است: 1- عقاید شخصی میرزا کوچک خان 2- اهداف تجزیه‌طلبانه نهضت او.

درباره نهضت جنگل تا به امروز تحقیقات بسیاری صورت گرفته و کتاب‌هایی نیز به رشته تحریر درآمده است که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های «سردار جنگل» نوشته ابراهیم فخرایی، «میلاد زخم (جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران)» به قلم خسرو شاکری (با نگاهی چپگرایانه)، «اولین جمهوری شورایی ایران (نهضت جنگل)» نوشته شاپور رواسانی (با نگاهی سوسیالیستی)، «نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل» تألیف محمدحسن صبوری دیلمی، «تاریخ انقلاب جنگل به روایت شاهدان عینی» نگارشِ محمدعلی گیلک و ... اشاره کرد.

علاوه بر این در خاطرات ژنرال دنسترویلِ انگلیسی نیز که با عنوان «امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز (یادداشت‌های ژنرال ماژور دنسترویل)» به فارسی ترجمه و منتشر شده است و خاطرات میراحمد مدنی، عضو شورای اتحاد اسلام نکات مهمی درباره نهضت جنگل وجود دارد. با این حال در این آثار و نیز مقالات متعددی که با موضوع نهضت جنگل و شخصیت رهبری آن نگاشته شده، به صورت مبسوط درباره هویت ملی و مذهبی نهضت جنگل صحبت نشده است. البته به صورت جسته و گریخته و غیر متمرکز اطلاعاتی در این رابطه در آثار فوق وجود دارد.[5]

 

مختصری درباره میرزا کوچک خان

یونس استادسرایی که بعدها به میرزا کوچک خان شهرت یافت، در یکی از قراء فومن در سال 1298ق (1257ش) متولد شد. بعد از فراگیری علوم مقدماتی اسلامی به تهران آمد و در مدرسه‌ مسجد محمودیه به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. اولین تجربه سیاسی وی عضویت در کمیته ستار بود. این کمیته‌ برای مبارزه با استبداد و حمایت از مشروطه‌خواهی در رشت شکل گرفت. میرزا یونس به زودی به عنوان فرمانده یکی از دسته‌های مسلح این کمیته انتخاب شد.

هنگام فتح تهران وی با سایر گروه‌های مسلح از رشت تا قزوین حرکت کرد، اما چون وی و بعضی از فرماندهان رفتار ناشایست مجاهدین با مردم را مشاهده کردند، در اعتراض به رشت بازگشتند. در رجب 1329 (تیرماه 1290 ش) محمدعلی شاه از روسیه وارد خاک ایران شد و با سه هزار سوار ترکمن تا نزدیکی‌های فیروزکوه پیش رفت. نیروی دریایی روسیه در این حمله محمدعلی شاه را مورد حمایت قرار داد و در این میان هفتاد نفر از مجاهدین مقتول و مجروح شدند که از جمله مجروح شدگان میرزا کوچک خان رشتی بود. میرزا در 1330(1291ش) به همراه عده‌ای از مجاهدین به دستور سفیر روس به اتهام اغتشاش در رشت به تهران تبعید شد.

میرزا در تهران با سران «اتحاد اسلام»[6] به گفتگو پرداخت و تنها راه آزادی و استقلال ایران را جنگ مسلحانه یافت و به همین نیت به رشت بازگشت. با توجه به شرایط داخلی که مردم در چنبره استبداد گرفتار شده بودند و از طرفی حضور بیگانگان و اشغالگران روسی در تمام شئون کشور که مردم را به تنگ آورده بودند، یک نهضت مسلحانه را بنیاد نهاد. این نهضت که به نهضت جنگل معروف شد، نقش به سزایی در مبارزه با استبداد و استعمار داشت.[7]

 

آغاز و انجام نهضت جنگل

در سال 1293 ش در حالی که کشور تحت اشغال نیروهای بیگانه‌ای بود که بعد از جنگ جهانی اول خاک ایران را به عرصه رقابت خود بدل کرده بودند، نهضت جنگل به رهبری یک روحانی جوان در جنگل‌های گیلان سربرآورد. این نهضت طی 7 سال با فراز و نشیب‌هایی در نهایت توسط قوای دولت مرکزی شکست خورد اما آثار و نتایجی چند در تاریخ سیاسی ایران بر جای گذاشت.

قوای روس در طول جنگ جهانی اول در برهه‌های مختلف، گیلان را تحت اشغال خود درآورده بودند. جنگلی‌ها به صورت دسته‌های کوچک به شیوه پارتیزانی به روس‌ها حمله کرده و به آن‌ها ضربه می‌زدند. بعد از پیروزی انقلاب 1917 م روسیه، با خروج سربازان روس از این منطقه، خلاء قدرت در مناطق شمالی ایران شکل گرفت. جنگلی‌ها به خوبی از این خلاء استفاده کرده از جنگل به شهر آمدند و قدرت را به دست گرفتند.[8] آنان در کسماء به طور هفتگی نشریه‌ای با عنوان «جنگل» منتشر می‌کردند که شعار روزنامه، مواضع ناسیونالیستی و مذهبی جنگلی‌ها را نشان می‌داد. این روزنامه خود را «نگاهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان» می‌نامید.

جنگلی‌ها پس از سازماندهی توانستند طی یک جنگ، قوای انگلیس را که قصد داشتند با استفاده از ایجاد خلاء قدرت در گیلان این منطقه را اشغال کنند، شکست دهند. اما کمی بعد در برابر قوای متحد روس و انگلیس به سختی شکست خورده و از گیلان عقب نشستند. اندکی بعد، بار دیگر جنگلی‌ها کوشیدند قوای انگلیس را از گیلان اخرج کنند، اما موفق نشدند. سرانجام بین طرفین آتش‌بس اعلام شد و قراردادی به امضاء رسید. اما دولت مرکزی ایران که در رأس آن وثوق‌الدوله قرار داشت اعلام کرد که این قرارداد را به رسمیت نمی‌شناسد و از جنگلی‌ها خواست تا خود را تسلیم کنند. مقاومت جنگلی‌ها باعث شعله‌ور شدن آتش جنگ بین آنان و نیروهای دولتی شد و عده‌ای از رهبران نهضت تسلیم و کشته شدند.[9]

سرانجام نیروهای دولتی وارد گیلان شدند و رشت را به محاصره خود درآوردند. نیروهای مجهز دولتی که در رأس آنها رضاخان سردارسپه حضور داشت به طور منظم در گیلان پیش رفتند. بسیاری از رهبران جنگل تسلیم شدند و عده‌ای به همراه بلشویک‌ها به باکو گریختند. میرزا در حالی که به همراه یکی از یارانش قصد گذر از کوه‌های تالش را داشت از سرما جان سپرد و آخرین حلقه مبارزه در گیلان نیز از میان رفت.[10] با شهادت میرزا، نهضت جنگل که در داخل ایران پشتیبان چندانی نداشت و از تجهیزات نظامی وسیعی برخوردار نبود و در نتیجه اختلافات داخلی ضعیف شده بود؛ مضمحل گشت.

البته در شکست نهضت جنگل، نفوذ و خرابکاری بهائیان و جاسوسان انگلیسی بسیار مؤثر بود. به تعبیر عبدالله شهبازی «شبکه مزبور بهائیت در شکست و سرکوب نهضت جنگل نقش اطلا‌عاتی و خرابکارانه بسیار مؤثر و مرموزی ایفا کرد. ا‌حــســـان‌الله خــان دوســتـدار، چـهـره سـرشـنـاس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت، به یکی از خانواده‌های سرشناس بهائی ساری تعلق داشـت و سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان) هم‌دست او، از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن به ویژه میرزا کریم‌خان رشتی به رابطه با اینتلیجنس سرویس انگلیس شهرت فراوان دارند.»[11] پس از شکست نهضت جنگل، که به طور عمده به دلیل دسایس احسان‌الله خان و سردار محیی محقق شد، این دو به شوروی گریختند و چندی بعد به اتهام وابستگی به سرویس اطـلاعـاتی بریتانیا دستگیر و اعدام شدند. به تصریح شهبازی «علاوه بر دو نمونه فوق (احسان‌الله خان و سردار مــحـیـی)، مـوارد فـراوانـی از حـضـور مـأمـوران بـهـائـی اینتلیجنس سرویس بریتانیا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. یک نمونه میرزا شفیع خان نعیم، بهائی گیلانی است که در انزلی به ‌دست جنگلی‌ها به قتل رسید. نمونه دیگر غلامحسین ابتهاج (پسر ابراهیم خان ابتهاج‌الملک و برادر ابوالحسن ابتهاج) است که به‌ وسیله انقلابیون جنگل دستگیر شد. جنگلی‌ها قصد محاکمه و مـجازات او را داشتند ولی با وساطت احسان‌الله خان و میرزارضاخان افشار آزاد شد. میرزا رضاخان افشار نیز بهائی بود و نقش مخرب و مرموزی در حوادث نهضت جنگل ایفا کرد.»[12]

 

میرزا کوچک‌خان؛ مبارز مسلمان

با بررسی اسناد و داده‌های تاریخی می‌توان به روشنی پی برد یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های قیام میرزا کوچک خان، اسلامی بودن آن بود. خود ِمیرزا یک مذهبی تمام عیار بود؛ «هیچ‌گاه واجباتش ترک نمی‌شد و از نماز و روزه قصور نمی‌کرد و در بین دو نماز، آیات «و من یتوکل على الله فهو حسبه و قل اللهم مالک الملک و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله... را زمزمه می‌کرد.» [13]

حمایت علمای اسلام از جنبش جنگل نیز مبین دیگری از وجهه اسلامی این نهضت است. به ‌طوری ‌که «مرکز ثقل و مغز متفکر جنگل را هیئت اتحاد اسلام تشکیل می‌داد که افرادش به استثنای چند نفر همه از علما و روحانیون بودند.»[14] به نوشته آقای فخرایی: «میرزا دارای افکار مذهبی بود و به همین جهت کمونیزم را با افکارش سازگار نمی‌دید...» [15] در یکی از شماره‌های روزنامه جنگل نیز تصریح شده بود: «دیانت حقه محمدیه را باید از تعرض انگلیس و هم‌قطارانش... محفوظ نمود.»[16]

با این وجود عده‌ای همکاری کوتاه مدت میرزا کوچک با حزب کمونیستیِ عدالت را – که بعدها به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد – دلیلی بر گرایش وی به کمونیسم تلقی می‌کنند. این در حالی است که به اذعان منابع و تحقیقاتِ انجام شده، میرزا از روی ناچاری با فرمانده نیروهای شوروی وارد مذاکره شد. به تعبیر ابراهیم فخرایی: «نهضت جنگل... از سازش با نیروی سرخ هدفی جز طرد مداخلات نامشروع و خانه تکانی و برانداختن کاخ ستم و نیل به حقوق ملی و ساختن یک ایران آزاد و آباد نداشته است...» [17]

مهمتر آن ‌که، از شروط میرزا برای همکاری با بلشویک‌ها این بود که آن‌ها «در کارهای داخلی جنگل مداخله نکنند... و از تبلیغات کمونیستی احتراز جویند.»[18] بی‌شک از دیدگاه یک کمونیست، ممانعت از تبلیغات کمونیستى خیانت به این آرمان محسوب می‌شود. اما یکی از شروط اساسی میرزا برای همکاری با حزب عدالت عدم تبلیغات مرام اشتراکی بود.

به علاوه، طبق تحقیقات م.س.ایوانف – ایران‌شناسِ شهیر روس - هنگامی‌که حزب کمونیست ایران، برخلاف توافق سران اعزامی شوروی و سران جمهوری گیلان، تبلیغات مرام کمونیستی و مخالف با مذهب را آغاز کرد، میرزا بعد از درگیری با کمونیست‌های حزب عدالت «بی‌درنگ به در هم کوبیدن سازمان‌های کمونیستی در رشت و انزلی پرداخت.»[19] جان فوران نیز با اشاره به ایستادگی کوچک‌خان در برابر پیشنهاد کمونیست‌ها مبنی بر رفع حجاب زنان، تأکید می‌کند که میرزا «به اصل اسلامی، تقدس مالکیت خصوصی و عقاید محافظه‌کارانه پایبند بود.»[20]

علاوه بر این، رجوع به نظریات و یادمان‌های کوچک‌خان نیز گفته‌های فوق را تائید می‌کند. به عنوان مثال، تأکید میرزا بر وجه اسلامی قیام، در پاسخ وی به صاحب‌ منصب روسى قزاقخانه کاملاً هویداست. هنگامی‌که وثوق‌الدوله با اعمال فشار روس‌ها‌ نیرویی مجهز به فرماندهی تکاچین‌کف - صاحب ‌منصب روسى قزاقخانه - از تهران به رشت اعزام داشت، وی قبل از درگیری با لشگریان جنگل نامه‌ای به میرزا نگاشت و کوشید با تطمیع و تهدید، او را تسلیم نماید. پاسخ میرزا این بود: «در قانون اسلام مدوّن است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند.»[21]

میرزا کوچک‌خان پس از ورود به رشت و پیش از تأسیس جمهوری نیز، طی نطقی با تکیه بر مفاهیم دینی و اسلامی، به توصیف روند مبارزه پرداخت. همچنین بیانیه وی در تأسیس جمهوری، نمود دیگری از ایمان دینی و جنبه اسلامی نهضت او بود. کوچک‌خان اعتقاد داشت: «تبلیغات صادقانه و نجیب مردم و احترام به عقاید و عادات ملی و مملکتی، مؤثرتر از صدها هزار قشون و آلات ناریه است.» او خوب می‌دانست «ایرانی‌ها که همیشه مذهبی‌اند، زیر بار هیچ‌گونه مرام افراطی و خشن و تند نمی‌روند.» [22]

او کاملاً آگاه بود که مرام اشتراکی ضد اسلام است و در بین ایرانیان هرگز جایگاهی نخواهد یافت. میرزا در نامه مهم و تاریخی خود به لنین، رهبر انقلاب روسیه – که هرگز بدان پاسخ داده نشد – به این مهم تأکید کرد و نوشت: «پروپاگاندهاى اشتراکى [=تبلیغات کمونیستى] در ایران عملاً تاثیرات سوء می‌بخشد؛ زیرا پروپاگاندچی‌ها از شناسایى تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم را قبول کند؛ زیرا این کار عملى نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد...» و بار دیگر تأکید می‌کند که «قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود که مسلک اشتراکی بین اهالی پروپاگاند نشود.» [23]

به ‌طور ‌کلی می‌توان گفت در هدایتِ دولت انقلابیِ جنگل، دو نظریه نقش محوری داشت: 1ـ نظریه بلشویکی حزب عدالت 2- نظریه ملّی و اسلامی میرزا کوچک‌خان. با ورود اعضای حزب عدالت (حزب کمونیست ایران) به رأس رهبری جنبش، نظریه نخست که از حمایت دولت شوروی برخوردار بود و به ‌دلیل پشتوانه‌های نظری و تجربی، انسجام بیشتری داشت؛ توانست بر نظریه دوم فائق آید. اما کوچک‌خان که این موضوع را با عقاید خویش سازگار نمی ‌دید، به مخالفت با آن تشکیلات پرداخت.

 

میرزا کوچک خان؛ وطن‌پرستِ تمامیت‌خواه

نقشه تجزیه ایران به بخش‌های قابل نفوذ از اصلی‌ترین سیاست‌های دول استعماری بوده است. با تورق در اسناد می‌توان دریافت که درباره نهضت جنگل نیز این موضوع از سوی کمونیست‌ها القا می‌شد. در نامه‌ای که به تاریخ 10 اردیبهشت 1299 از سوی حزب کمونیست روسیه خطاب به رهبر نهضت جنگل ارسال می‌شود، میرزا به عنوان سردمدار مبارزه با انگلیس معرفی شده و از «جمهوری مستقل جنگل» تجلیل به عمل می‌آید. [24] این موضوع وقتی بیشتر نمایان می‌شود که توجه کنیم با اعمال قدرت کمونیست‌ها، شخصی چون جعفر پیشه‌وری - که طی سال‌های بعد بنای تجزیه و خودمختاری در تبریز گذاشت - در لایه‌های رهبری نهضت جنگل داخل شد. به تعبیر ایوانف «در سازمان‌‌های رهبری کننده آنان عناصر خائن و چپ تندرو نفوذ کرده بودند.» [25]

با این وجود، تلاش برای حفظ تمامیت ارضی ایران یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مبارزاتی کوچک‌خان بود. روزنامه جنگل، ارگان نهضت در شماره 28 خود به تاریخ 15 جمادی‌الآخر 1336 مطابق با 7 فروردین 1297 شمسی ذیل عنوان «ما چه می‌گوئیم؟» درباره اهداف مبارزاتی جنگلی‌ها می‌نویسد: «... ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه. یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی. و از این نقطه نظر تمام دول اجانب چه همجوار چه غیر همجوار یکسانست. با هیچکس نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دوستِ ایران دوستیم و با دشمن این آب و خاک با تمام خصومت دشمن [هستیم].» در ادامه همین یادداشت تأکید شده است: «به حکم این‌که ما ایرانی هستیم... حفظ این آب و خاک و وطن مقدس ایرانیان در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است. و بعد از موفقیت به انجام وظایف ایرانیت، البته برادران اسلامی مادامی‌که به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهند بود.»[26]

در شماره 13 نشریه جنگل تصریح شده بود: «جنگلی‌ها می‌گویند ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای این مملکت به ‌کلی قطع شود... قیام جنگلی‌ها، مسلح شدن جنگلی‌ها، فداکاری جنگلی‌ها، فقط برای تقویت دولت و حفظ مملکت است.»[27]

در اکثر اعلامیه‌های نهضت جنگل همواره از لفظ «کشور ایران» استفاده می‌شد و خطاب نامه‌ها به «ملت ایران»، «مردم ایران»، «عموم رنجبران و زحمتکشان ایران»، «اهالی ایران» و ... است. از این رو اگر جنبش جنگل قصد تجزیه گیلان را داشت طبیعتاً می‌بایست «مردم گیلان» را خطاب قرار می‌داد نه «ملت ایران» را. میرزا در دومین نامه‌اش خطاب به مدیوانی - نماینده دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه - بر وطن دوستی تأکید کرده و می‌نویسد: «... من عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را فدیه شغل و مقام کند... من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم...» [28]

کوچک‌خان در مکتوبی به روتشتاین سفیر وقت شوروی در تهران متذکر می‌شود: «... در خاتمه این نکته را لازم به تذکر می‌داند که مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک‌الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته و می‌دانم.» [29] رهبر نهضت جنگل خطاب به سفیر شوروی تأکید می‌کند: «من و یارانم در مشقت‌های فوق‌الطاقه چندین ساله، هیچ مقصودی نداشته و نداریم جز حفظ ایران از تعرضات خارجی و فشار خائنین داخلی، تأمین آزادی رنجبران ستمدیده مملکت و استقلال حکومت ملّی... انقلاب، یگانه راه علاج و نجات قطعی ملّت از مشکلات موجوده است.»[30]

علاوه بر این بسیاری از نویسندگان و صاحب نظران که به نوعی با نظرات و دیدگاه‌های میرزا کوچک جنگلی آشنایی داشتند اذعان می‌کنند که او خواستار حفظ تمامیت ارضی کشور بود. به نوشته یحیی دولت‌آبادی: «میرزا کوچک‌خان مردی است... دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت‌های استبدادی خودی و بیگانه.»[31] شاپور رواسانی نیز معتقد است: «میرزا و یارانش با هر نوع فکر تجزیه‌طلبی و جدایی از کشور مخالف بودند و هدف اصلی‌شان که بارها اعلام می‌شد به دست آوردن استقلال و آزادی برای کل جامعه ایرانی بود نه یک منطقه.» [32] بنا به گفته ابراهیم فخرایی: «میرزا و دیگر یارانش هیچگاه به این مسئله [جدایی‌طلبی] نمی‌اندیشیدند، زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است.» [33] عارف قزوینی هم لقب «میهن‌پرست» را برای جنگلی‌ها مناسب دانسته و درباره نیات و اهداف نهضت جنگل می‌نویسد: «یکی از تشکیلات به ‌جا و به ‌موقع که خدمات بسیار گران‌بهایی به آزادی و استقلال ایران کرد، همانا تشکیلات مقدس و سودمند و میهن‌پرستانه فدائیان جنگل تحت سرپرستی میهن دوست نامی، شادروان میرزا کوچک خان جنگلی است.»[34] علی‌اصغر شمیم نیز اقدامات «میهن‌دوستانه» میرزا را می‌ستاید و او را فردی می‌داند که «درد وطن و عرق ملی» داشت.[35]

خارجیانی که به نوعی با نهضت میرزا در ارتباط بوده و یا از آن شناخت داشتند هم نظرات جالبی درباره وطن‌پرستی جنگلی‌ها ابراز می‌نمایند. چالرز ماری، کشیش و مبلغِ مسیحیِ مقیم رشت، میرزا را وطن‌پرستی صادق می‌خواند. ژنرال دنسترویل، فرمانده نیروهای مسلح انگلیس در ایران که در جریان عبور از گیلان به قفقاز خاطرات تلخی از مواجهه با جنگلی‌ها و کوچک‌خان دارد، «وطن‌پرستی» میرزا را ستایش کرده و درباره او می‌نویسد: «به عقیده من میرزا کوچک‌خان از وطن‌پرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است...»[36] به اعتقاد این ژنرال انگلیسی، یکی از دیدگاه‌های مهم کوچک خان این بود که «ایران مال ایرانیان است.» [37] و از این جهت در برابر زیاده‌خواهی قدرت‌های بیگانه می‌ایستاد.

از دیگر اسنادِ معتبر در رد ادعای شبهه افکنان علیه نهضت جنگل و میرزا کوچک، دست ‌نوشته شهید آیت‌الله سید حسن مدرس است. همزمان با مبارزات نهضت جنگل و هجمه‌های داخلی و خارجی علیه میرزا و یارانش جمعی از مسلمانان درباره ماهیت نهضت جنگل از شهید مدرس استفتاء کردند. مرحوم مدرس در جمادی‌الثانی 1338 (اسفند 1298) در پاسخ مرقوم کرد: «...حقیر از آقای میرزا کوچک‌خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم؛ بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آن‌ها در گیلان، عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی لازم [است] خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آن‌ها را تعقیب و تقلید نماید. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچه جمعیتی، مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است.»[38]

چنانچه مشخص است، این عالم نامدار عصر با ذکر این مهم که نهضت جنگل هیچگونه «نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت» ندارد، میرزای جنگلی را از دو اتهام فوق (یعنی تعلقات کمونیستی و نیات تجزیه‌طلبانه) مبرا دانسته و از این بالاتر ضدیت با آن جنبش را به مثابه «مساعدت با کفر و معاندت با اسلام» تلقی کرده است.

با تورق اسناد می‌توان دریافت بر خلاف ادعای مغرضان، میرزای جنگل نه تنها خود عزم تجزیه گیلان را نداشت بلکه به عنوان عامل بازدارنده‌ای در برابر جدایی این نقطه از خاک ایران عمل می‌کرد. وقتی در مردادماه 1299 ش حزب کمونیست ایران اقدام به طراحی کودتا نمود، «کودتاچیان علیه میرزا کوچک خان و نهضت جنگل به مبارزه پرداختند و قصدشان این بود که میرزا را یا کشته و یا اسیر نمایند و در هر حال کاری کنند که میرزا از رهبری جنبش کنار زده شود. اما این امر به علت عقب نشینی میرزا به جنگل و جلوگیری از بروز تماس و تصادم جنگی عملی نگردید.» (رواسانی، 1384، 219) آنان قصد داشتند با کنار زدن میرزا، اهداف جدایی‌طلبانه خود را جامه عمل بپوشانند.

کج‌روی و خیانت اعضای حزب کمونیست ایران باعث بروز نفاق و انحراف در نهضت می‌شد. در آن شرایط میرزا به خوبی درک کرده بود که این روند به ضرر تمامیت ارضی ایران خواهد بود. از این رو در نامه‌ای به روتشتاین، سفیر وقت شوروی در ایران با اشاره به این مهم یادآور شد: «ادامه انقلاب، استقلال سیاسی و اقتصادی مملکت را جریحه‌دار می‌کند و نفوذ امپریالیزم انگلیس را تقویت می‌نماید و فکر ملوک‌الطوایفی را در تمامیت خاک ایران قوت می‌بخشد.» [39] او همت خود را در راستای حفظ تمامیت ارضی کشور مبذول می‌داشت و زمانی که متوجه شد منظور اصلی کمونیست‌ها جداییِ بخشی از خاک ایران است، به مقابله با نیات آنان پرداخت.

با تأکید بر این‌ نکته که جنگلی‌ها به مانند سدی در برابر زیاده‌خواهی قوای بیگانه در مناطق شمالی کشور عمل می‌کردند، این مبحث را با نقلی از ابراهیم فخرایی به پایان می‌بریم: «در وطن‌پرستی جنگلیان همین بس که هر جا پای مصالح کشور به میان می‌آمد سرسختی خود را نشان می‌دادند؛ در مبارزه با قزاقان روس، در نبرد با قزاقان وثوق‌الدوله، در کشکمش با عشایر و ایلات، در پیکار با انگلیسی‌ها و سرخ‌های مصنوعی، ایمان جنگلی‌ها همچنان محفوظ و دست‌نخورده باقی ماند.» [40]

 

نتیجه

رویکرد اسلامی و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران از مهمترین خطوط سیاست میرزا کوچک خان جنگلی محسوب می‌شد. اما این خط مشی با نفوذ اعضای حزب کمونیست به جریان نهضت، دچار خدشه شد. سردار جنگل زمانی که پی برد خطر انحرافِ نهضت جدی است، در گفتار و کردار کوشید تا از دو مؤلفه نهضت خویش یعنی اسلام و استقلال کشور پاسبانی کند. به تعبیر آقای شاپور رواسانی: «در جنبش گیلان، استقلال و آزادی به صورت دفاع در برابر استعمار و طبقات حاکم مطرح بود. جنبش جنگل به رهبری میرزا با رد هر نوع دخالت خارجیان در امور داخلی ایران از استقلال و تمامیت ارضی ایران آن‌ چنان که خواست مردم بود دفاع نمود. در انقلاب گیلان مسئله دین اسلام و مذهب شیعه به صورت وسیع مطرح شد و برای نهضت جنگل عامل مهم اجتماعی استقرار وحدت گردید.» [41]

بر این اساس می‌توان گفت مفاهیمی چون وطن‌پرستی، تمامیت ارضی، استقلال مملکت، منافع ملی از جمله مهمترین مبانی نظری میرزا کوچک‌خان جنگلی در باب هویت ملی محسوب می‌شد.

در پایان باید یادآور شد گرچه میرزا در حوزه سیاسی ناچار شد با حزب عدالت و نمایندگان شوروی همکاری کند، اما تا پایان حیات نهضت جنگل، در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، نظری و مذهبی اختلاف و تضاد میان طرفین همچنان پا بر جا ماند و همین امر همکاری سیاسی دو طرف را نیز متزلزل و ناهمگون می‌ساخت.

آخرین برگ زندگانی میرزا کوچک خان، این سردار دلاور جنگل نیز به خوبی تمایلات میهن پرستانه وی را نمایان می‌کند؛ میرزا که حاضر به سازش با استبداد داخلی نشده بود، تن به ذلت پناهنده شدن زیر پرچم کمونیسنم هم نداد و سرانجام بر روی خاک میهن‌اش جان سپرد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]این ادعا از سوی حسین دهباشی مطرح و در صفحات مجازی او نشر داده شد.

[2] ژانت آفاری، «نقدی بر تاریخنگاری متناقض جمهوری گیلان»، ترجمه رضا رضایی، نگاه نو، شماره 29، مرداد 1375، ص 76.

[3] ابراهیم، فخرایی، گیلان در جنبش مشروطیت، تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ص 4.

[4] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 477، ش سند 62.

[5] از دیگر آثاری که درباره نهضت جنگل و حرکت میرزا کوچک خان نگاشته شده می‌توان به این کتب اشاره کرد: «مردی از جنگل» تألیف احمد احرار؛ «نهضت جنگل و معین‌الرعایا» نوشته شاهپور آلیانی؛ «میرزا کوچک خان» نوشته حسن افشاری؛ «قیام جنگل» با مقدمه اسماعیل رائین؛ «ن‌ه‌ض‌ت‌ ج‌ن‌گ‌ل‌ و ات‌ح‌اد اس‌لام‌: اس‌ن‌اد م‌ح‌رم‌ان‌ه‌ و گ‌زارش‌ها» به کوشش فتح‌الله کشاورز؛ «گوشه‌هایی از تاریخ گیلان» به قلم بهاءالدین املشی؛ «یادی از دکتر حشمت جنگی» به قلم پاینده لنگرودی؛ «بلشویک‌ها و نهضت جنگل» تألیف مویسی پرسیتس؛ «روایتی نو از جنبش و انقلاب جنگل» به قلم ناصر عظیمی؛ «نقش گیلان در نهضت مشروطیت» تدوین عطاالله تدین؛ «بررسی تطبیقی دو نهضت جنگل و خیابانی» نوشته عبدالله متولی؛ «خاطرات سردار فاخر حکمت» به اهتمام سیف‌الله وحیدنیا؛ خورشیدی بر بام شرف (دفتر شعری در سوگ و ستایش میرزا کوچک خان جنگلی)؛ قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی خواهرزاده میرزا‌ کوچک خان)؛ «تاریخچه جنگلیان» به اهتمام محمدباقر شریعت گیلانی؛ «نگاهی به روابط شوروی و نهضت انقلابی جنگل» تألیف مصطفی شعاعیان؛ «کوچک خان جنگلی» تألیف امیرحسین فردی؛ «برگ‌های جنگل: نامه‌های رشت و اسناد نهضت جنگل» تألیف اصغر مهدوی؛ «یادداشت‌های ژنرال ماژور دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز»؛ «شعله شمع جنگل: شمه‌ای از زندگی میرزاکوچک خان و شرح حال او» محمدجعفر طاهری؛ «ماه در محاق: زندگی و مبارزات میرزا کوچک خان جنگلی» غلامرضا گلی‌زواره؛ «حماسه بزرگ کوچک جنگلی» کبری رابونیک؛ «نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت امور خارجه» به کوشش رقیه سادات عظیمی؛ جنبش میرزا کوچک خان بنابر گزارش‌های سفارت انگلیس در تهران» گردآورنده و مترجم غلامحسین میرزاصالح؛ «شعله فروزان: اسنادی از جنبش جنگل» به کوشش ایرج محمدی؛ «نهضت جنگل، زمینه‌های اجتماعی» شاپور رواسانی؛ نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل» محمدحسن صبوری دیلمی؛ «مدخلی بر بازشناسی نهضت جنگل» جعفر مهرداد؛ «قهرمان جنگل: سرگذشت پرماجرای سردار نام‌آور جنگل»؛  «دکترحشمت و اندیشه اتحاد اسلام در جنبش جنگل» تألیف محمدتقی میرابوالقاسمی؛ «داستان جنگل» داریوش عباداللهی؛ «جنبش جنگل و میرزا کوچک خان: خاطرات میراحمدمدنی، عضو شورای اتحاد اسلام و مدیر روزنامه پرورش»؛ «تاریخ انقلاب جنگل» تألیف محمدعلی گیلک؛ «آسیب‌شناسی نهضت جنگل» نوشته بهنام کریمی؛ «میرزا کوچک خان و استعمارستیزی» نوشته محمدامیر شیخ‌نوری؛ «جریان‌شناسی سیاسی جنبش جنگل (مطالعه جامعه‌شناختی جنبش جنگل) تألیف عباس نعیمی؛ تاریخچه میرزا کوچک خان؛ «روایتی نو و متفاوت از قیام جنگل» نوشته بحرالعلوم قزوینی؛ رهبری و ایدئولوژی در جنبش جنگل ابوطالب سلطانیان؛ «نهضت جنگل از آغاز تا فرجام» نوشته فریدون شایسته؛ «روایتی نو از جنبش و انقلاب جنگل» به قلم ناصر عظیمی و ده‌ها کتاب و مقاله دیگر.

[6] با آغاز جنگ جهانی اول و تجاوز کشورهای روسیه، انگلیس و عثمانی به ایران، هیئت اتحاد اسلام توسط گروهی از ملی‌گرایان مذهبی شکل گرفت. حاج معین بوشهری، حاج محتشم‌السلطنه و سید محمدرضا مساوات از رهبران و بنیانگذاران این تشکل بودند. این جمعیت در ابتدا مرکز تشکیلات نهضت جنگل بود و 27 نفر از اعضاء روحانی بودند. عالمان و بزرگانی چون آیت‌الله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری، شیخ علی علم‌الهدی، شیخ بهاءالدین املشی، شیخ محمدرضا حکیمی، سید محمود روحانی، شیخ محمود کسمایی و شیخ عبدالسلام کسمایی عضو اتحاد اسلام بودند.

[7] ابراهیم فخرایی، همان، ص 51.

[8] ژانت آفاری، همان، ص 55.

[9] ابراهیم فخرایی، همان ص 180-177.

[10] م.‌ایوانف، تاریخ نوین ایران، ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قاسم‌پناه، تهران: انتشارات اسلوج، 1358، ص 48 و 49.

[11] عبدالله شهبازی، «نفوذی‌ها در نهضت جنگل»، یاد ایام، آذر 1387، شماره 43.

[12] همان.

[13] ابراهیم فخرایی، همان، ص 38.

[14] روح‌الله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1387، ص 373.

[15] ابراهیم فخرایی، همان ص 243.

[16] روزنامه جنگل، ش 13، 1335 ق، ص 3.

[17] ابراهیم فخرایی، همان ص 56.

[18] مورخ‌الدوله سپهر، ایران در جنگ بزرگ، تهران: انتشارات ادیب، 1362، ص 392-386.

[19] ایوانف، همان، ص 49.

[20] جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب)، ترجمه احمد تدین، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1392، ص 298.

[21] روح‌الله حسینیان، همان، ص 373.

[22] ابراهیم فخرایی، همان ص 320.

[23] همان، ص 279.

[24] شاپور رواسانی، اولین جمهوری شورایی ایران (نهضت جنگل)، تهران: چاپخش، 1384، ص 190.

[25] ایوانف، همان ص 284.

[26] روزنامه جنگل، ش 28، 1336 ق، ص 2.

[27] همان، ش 13، 1335 ق، ص 3.

[28] ابراهیم فخرایی، همان ص 301.

[29] شاپور رواسانی، همان ص 269.

[30] حسین خزایی، «سرخ‌ها و نهضت جنگل» زمانه، ش 72،1387، ص 38.

[31] یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، تهران: نشر عطار، ص 93.

[32] شاپور رواسانی، همان ص 113.

[33] ابراهیم فخرایی، همان، ص 135.

[34] علی دوانی، «نهضت جنگل و تاریخ‌نگاری غرض‌آلود»، شاهد یاران، ش 13، ص 12.

[35] علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: زریاب، 1388، ص 633.

[36] لیونل دنسترویل، امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز (یادداشت‌های ژنرال ماژور دنسترویل)، ترجمه حسین انصاری، تهران: انتشارات کتابخانه منوچهری، ص 167.

[37] همان ص 41.

[38] رقیه عظیمی، نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت امور خارجه، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص 2.

[39] شاپور رواسانی،همان، ص 269.

[40] ابراهیم فخرایی، همان، ص256.

[41] شاپور رواسانی، همان ص 280-279.





اولین شماره روزنامه جنگل



شماره 28 روزنامه جنگل، صفحه اول



شماره 28 روزنامه جنگل، صفحه دوم



شماره 3 روزنامه جنگل



گزارش رئیس قوای گیلان درباره مرگ میرزا



گزارش نخست‌وزیر احمد قوام (قوام‌السلطنه) درباره مرگ میرزا



سر برگ روزنامه جنگل



استفتاء از آیت‌الله مدرس درباره نهضت جنگل و پاسخ ایشان



گزارش حمله قوای مشترک روس و انگلیس به نهضت جنگل



اعلامیه میرزا با تاکید بر استقلال ایران



میرزا کوچک جنگلی در دوران نهضت جنگل



میرزا کوچک جنگلی در دیدار با احمد آذری نماینده دولت مرکزی



میرزا کوچک در اولین دور مذاکره با هیئت روسی



از راست به چپ: یکی از مجاهدان جنگل، کربلایی حسین، دکتر حشمت طالقانی، سید تقی مدنی



مقبره شهید میرزا کوچک در رشت


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.