نمونهای از اسلام ستیزی در عصر پهلوی دوم
01 تير 1400
اروپاییان که سالها در زیر چنگالهای خونین و وحشتناک «شیطان در لباس دین بودند» و طعم تلخ اختناق و خفقانی را که اولیای کلیسا برای آنها ایجاد کرده بودند چشیدند، بعد از مدتهای مدیدی ... نجات پیدا کردند، ولی شیطان جدیدی یافتند و آن منفعتطلبی فردی و جمعی و گرایش افراطآمیز به دنیا بود، از آن پس همه چیز را از چشم سود و زیان و افزودن قدرت مادی و علوم تجربی دیدند و اخلاق و دین و وجدان انسانی و را در پای آن ذبح کردند و آنچه را ارسطو در مورد امور سیاسی گفته بود که: «در امور سیاسی آنچه حاکم مطلق است و باید هم باشد منافع یا به قول وی SYMPHERON است یعنی چیزی که برای یک شخص یا گروه یا قوم سودمند واقع میشود.» در همهجا و در همه چیز عمومیت دادند و دین جدیدی به نام «منافع» ساختند و بدان پرداختند.
مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی در تصویر این دو حرکت شیطانی قبل و بعد از رنسانس مینویسد:
«...از طرفی تعالیم بیمنطق و زورگویی و روش دیکتاتورانه و بیرویه کلیسا در قرون وسطی که قرنهای متوالی ادامه داشته و انبوه فکرهای صحیح را زنده در گور کرده و میلیونها نفوس را بیهیچ استحقاقی زیر شکنجه کشته... تا کار زیادهروی و گزافگویی کلیسا به جایی رسید که در قرون اخیره، اروپاییان به واسطۀ استقلال فکری که توأم با نهضت صنعتی در خود یافتند قدرت جهانگیر کلیسا را از همه جا جمع کرده و در میان چهار دیواری کلیسای رم محصور و متحصن ساختند و عکسالعمل چندین قرن گزافگویی و زورفرمایی و تحمیلات عقیده کلیسا، در افکارشان چنان اثر سوئی گذاشت که دیگر حقایق دینی را به جز مشتی از خرافات عهد اساطیر چیزی تلقی نکرده و واژه دین و تقلید کورکورانه را مترادف پنداشته و میپندارند و البته در جایی که به آیین مقدس خودشان چنین گمان برند معلوم است به آیینهای دیگر و از جمله آیین اسلام پس از این همه تبلیغات سوء چه گمان خواهند برد...»[1]
همین برداشت و سابقه سوء، مورد تبلیغ وسیع غربیان در ملل شرق قرار گرفت و سالها با وسایل مختلف و انجمنهای به ظاهر علمی، خیریه و انساندوستانه این ضدیت با دین را رواج دادند و برخی باورها و خرافات عوامانه در میان مسلمین و عقبماندگی مسلمانان از علم و صنعت را ـ که آن هم معلول استعمار و استثمار و حکمرانان نالایق جوامع مسلمین بود ـ دستاویز این نقشه قرار دادند و متأسفانه عدهای از جوانان و روشنفکران بدون تحقیق و دقت، و بدون تفکیک بین آموزههای نادرست و تحریف شده مسیحیت و آموزههای مترقی و پیشرفته اسلام، و به تعبیری دیگر بدون تفاوت گذاری بین دین، دینداری و دینداران، به این القائات باور یافتند و خود مبلغ بیدینی گردیدند.
سند زیر گفتاری از یکی از سخنرانان در همین ارتباط است که البته منبع ساواک طبق معمول به صورت ناقص و دست و پا شکسته آن را گزارش نموده است.
*****
به: 316 شماره: 33792 / 20 ه 3
از: 20 ه 3 تاریخ: 1 / 10 / 1347
موضوع: سیدعبدالرضا حجازی
نامبرده بالا در ساعت 1330 روز 25 / 9 در مسجد ارک به منبر رفت و پیرامون علت پیشرفت و سقوط اسلام صحبت و اظهار داشت: امام محمد باقر(ع) میفرماید: بزرگترین عیب یک مسلمان این است که عیب برادر دینی خود را به رخ او بکشد. همین موضوع را شما در جامعه پیاده کنید اگر افراد یک جامعه و ملتی در مقابل افراد و جامعه دیگر احساس حقارت و کوچکی کنند، بیشتر باعث سقوط افراد آن جامعه خواهد شد.
جوانان اروپا رفته ما در مقابل پیشرفت صنایع دنیای غرب احساس کوچکی و عقبماندگی میکنند و میگویند چون غرب دنیای مسیحیت است آنها از دین مسیح دست برداشته و ترقی نمودند ما هم اگر از دین اسلام کناره بگیریم ترقی میکنیم، ولی این بزرگترین اشتباه است. دین مسیح دین جامع و کاملی نیست که در هر حال مردم را رهبری کند. اسلام دین جامع و کاملی است که از هر حیث کامل میباشد بلی اسلام برای این ترقی نمیکند که افراد نالایق و بیشخصیت در رأس کار قرار گرفتند.
این موضوع از زمان معاویه شروع شد که شورا را مبدل به نظر شخص و استبداد نمود در تمام دنیا صد و پنجاه میلیون نفر شیعه وجود دارد که فقط از این جمعیت پانزده هزار نفر محصل و طلبه و عمامه به سر میباشند ولی در تهران که بیش از دو میلیون جمعیت دارد بیش از ده هزار دکتر هست کسی نیست بگوید اینها زیاد هستند ولی میگویند عمامه به سرها زیادند.
زمان آیتالله بروجردی عدهای برای تبلیغات به خارج رفتند ولی پس از وفات ایشان چون خرجی آنها نرسید همگی برگشتند. مدت سه سال است که الازهر در هر سالی 150 نفر روحانی و گوینده به ممالک خارجی میفرستند.
برای اولین بار در دانشگاه آلمان مسجدی بنا کردند ولی در کشور خودمان یکی از استادان دانشگاه که نمیخواهم اسمش را ببرم از تهران یک جارو برداشته و به دانشگاه پهلوی شیراز رفته و در کنفرانس خود گفته است:
«من جارویی از تهران آوردهام تا زبان و لغات عربی را از مملکت ایران جارو کنم و بریزم دور»
آن وقت عکس این شخص را در جراید چاپ کردند کسی نیست به این بیسواد بگوید اگر لغات عربی و ترکی نباشد زبان شما ناقص است. زبان فارسی از عربی و ترکی کمک گرفته چرا رویت نمیشود بگویی میخواهم قرآن را جارو کنم. اگر راست میگویی از زبان خارجی بدت میآید بریزیم دور پس چرا میگویی تنها عربی را باید جارو کرد اسم تمام فرزندان وزراء و بزرگان مملکت اسم خارجی است تمام تابلوهای سینماها خارجی و اکثر مغازههایشان نام خارجی دارد چرا؟ برای اینکه عدهای که روی کار و زمامداری میکنند و در صورت ظاهر سنگ اسلام را به سینه میزنند[2] برای عوام فریبی است و در باطن تیشه به ریشه اسلام میزنند مثل معاویه و امثالهم. سخنان وی در ساعت 1430 پایان یافت. نادری
آقای صالحی آقای اوانی
1ـ اطلاعیه جهت شهربانی کل کشور تهیه شود.
2ـ گزارش عرضی تهیه شود. 3 / 10
پینوشتها:
[1] . بنگرید به: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1378، ص 32 و 33 مقدمه.
[2] . محمدرضا پهلوی در عین حال که به صورت خفیف در موارد مقتضی، تظاهر به اسلام میکرد، با احیای مذاهب منسوخه و باطله در قالب برگزاری جشنهای مذهبی اقوام پیش از اسلام، در کاخ سلطنتی و واگذاری مدیریت جشن به همسر خود و پذیرایی بخش پایانی، با شرابهای سفارشی وارداتی از فرانسه، آن هم در وسط ماه رمضان، سفرای ممالک عربی را به تحریم و سفیر ارباب سابق خود را به اظهار نفرت و شماتت وامیداشت! سرانجام هم، تاریخ مبدأ هجرت نبوی(ص) را که نشانه دلبستگی ملت به اسلام بوده است، از رسمیت حذف و به جای آن، تاریخ شاهنشاهی قبل از اسلام را رسمیت بخشیده و بدین ترتیب، کاریترین ضربه را بر باقیماندۀ اسلام وارد کرده بود. به اعتراف همه اربابان خارجی و عمال داخلی او، طرح مستمر نام پادشاهان قبل از اسلام و برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله در کنار قبر «کوروش» هدفی جز اسلامزدایی از جامعه ایرانی را تعقیب نمیکرد و همزمان، انتخاب امثال «سپهبد عبدالکریم ایادی» به عنوان پزشک مخصوص و تقویت فرقه ضاله بهائی، تا نصب فلان یهودی صهیونیست در رأس رادیو، تلویزیون و تقویت اقتصادی آنان، انگیزهای جز همان هدف شوم نداشت. (دینستیزی رژیم پهلوی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1377، ص 47 و 48)
منبع: مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1390، ص 274.