زندگی و مبارزات آیت‌الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی


13 شهريور 1402


تولد و تحصیلات

آیت‌الله سید محمود شاهرودی‌ در سال‌ 1301ق (1262 ش) در قلعه‌ی‌ آقا عبدالله از توابع‌ شاهرود به ‌دنیا آمد.[1] او نسبش با 31 واسطه به حضرت امام سجاد (ع) و به امام حسین (ع) می‌رسد که به همین دلیل به «حسینی» معروف بودند. پدر سید محمود شاهرودی نیز سید علی نام داشت که او نیز از کشاورزان نیکنام منطقه بود و جایگاه والایی بین اهالی منطقه داشت، به ‌طوری که بیت او ملجأ و مرجع اهالی محسوب می‌شد. او در حالی بدرود حیات گفت که سید محمود در دوران نوجوانی بود.[2]

پدر آیت‌الله شاهرودی در سنین‌ کودکی‌ به‌ فرزندش‌ الفبا و قرآن‌ را آموخت‌ و سپس‌ وی‌ را روانه‌ی‌ بسطام‌ نمود تا تحصیلات‌ ابتدایی‌ را در آنجا فراگیرد، ولی‌ به‌ علت‌ فقر و تنگدستی‌ پدرش‌ به‌ روستا برگشت‌. ایشان در عین‌ حال‌ مجدداً برای‌ ادامه‌ی‌ تحصیل‌ به‌ شاهرود و سپس‌ مشهد رفت‌ و در آنجا دروس‌ مقدماتی‌ حوزوی‌ را آموخت‌ و مورد توجه‌ اساتید آن‌ روز خود قرار گرفت‌. هم‌زمان‌ با فراگیری‌ کتاب‌ کفایه‌الاصول‌ آیت‌الله آخوند محمدکاظم‌ خراسانی‌ به‌ وی‌ اجازه‌ داده‌ شد تا به‌ تدریس‌ آن‌ اقدام‌ نماید.[3]

ایشان در سال‌ 1328ق‌(1289ش) به‌ نجف‌ مهاجرت‌ کرد و در آنجا از محضر اساتید حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ نجف‌ از جمله‌ آیت‌الله آخوند محمدکاظم‌ خراسانی‌، آیت‌الله میرزا محمدحسین‌ نائینی‌، آیت‌الله ضیاءالدین‌ عراقی[4]، آیت‌الله سید ابوالحسن‌ موسوی‌ اصفهانی‌ و آیت‌الله محمدحسین کمپانی‌ استفاده‌ کرد.

 

مرجعیت

 آیت‌الله شاهرودی در سن 35 سالگی به رتبه اجتهاد نائل شد. در نجف موقعیت علمی ایشان طوری بود که مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی و مرحوم حاج میرزا محمدحسین نائینی به ایشان لقب ذوالشهادتین داده و چنانچه می‌خواستند اجازه اجتهادی به کسی بدهند به ایشان محول می‌کردند تا امتحان کند و اجازه اجتهاد ایشان را به منزله تصدیق اجتهاد از طرف دو نفر قبول می‌کردند.[5] پس از فوت آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در 1365ق  /  ۱۳۲۵ ش درخواست‌ها از او جهت انتشار رساله زیاد شد و بسیاری از مقلدان آیت‌الله العظمی اصفهانی به او رجوع کردند. این امر باعث شد تا او به انتشار حواشی بر رسائل آیت‌الله العظمی اصفهانی مبادرت ورزد. این اثر پس از طبع، بلافاصله در تهران و نجف اشرف و دیگر شهرهای شیعه‌نشین توزیع شد. با انتشار کتاب وی رسماً به عنوان یکی از مراجع صاحب رساله هم‌زمان با آیت‌الله العظمی بروجردی مطرح گردید. در این هنگام، چندین مرجع در عرصه‌ی فقاهت شیعه حضور داشتند که مطرح‌ترین آنان آیت‌الله العظمی بروجردی بود و آیت‌الله العظمی شاهرودی احترام زیادی برای ایشان قائل بود، ولی با این حال تعداد زیادی از شیعیان منطقه‌ی شاهرود، شمال کشور و خراسان مقلد او بودند. پس از فوت آیت‌الله العظمی بروجردی، او به عنوان یکی از مطرح‌ترین مراجع در نجف اشرف معرفی شد و تعداد کثیری از شیعیان جهان متمایل و مقلد وی شدند.[6] مهم‌ترین‌ اشتغال‌ آیت‌الله شاهرودی‌، تدریس‌ علوم‌ حوزوی‌ در حدود پنجاه سال‌ در مدارس علمیه هندی‌ و شیخ‌ انصاری‌ نجف‌ بود که‌ در این‌ مدت‌ بیش‌ از پنجاه تن‌ از شاگردان‌ ایشان‌ به‌ درجه‌ی‌ اجتهاد رسیدند.[7]

 

آثار علمی

از آیت‌الله شاهرودی‌ کتاب‌ها و نشریاتی‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ چاپ‌ و منشر گردیده‌ است‌ که‌ اهم‌ آن‌ها عبارت‌اند از:

توضیح‌ المسائل‌، حج‌، منهاج‌ الصالحین‌، مناسک‌ حج‌، ذخیره‌المؤمنین‌،[8] تقریرات‌ بحث‌های‌ حضرت‌ آیت‌الله آقا ضیاءالدین‌ عراقی‌، تقریرات‌ اصول‌ فقه‌ آیت‌الله میرزا محمدحسین‌ نائینی‌، حاشیه‌ بر کتاب‌ عروه‌الوثقیآیت‌الله سید محمدکاظم یزدی‌، حاشیه‌ بر کتاب‌ وسیله‌ النجاه‌. به‌ علاوه‌ او رساله‌هایی‌ در موضوعات‌ گوناگون‌ فقهی‌، اصولی‌، ادبی‌ و رجالی‌ چون‌ تیمم‌، وضو، وقت‌ نماز، لباس‌ مصلی‌ (نمازگزار)، تواطع‌ الصلوه‌، خمس‌، زکوه‌، حج‌، مواریث‌، نماز مسافر، ضمان‌، قطع‌، قاعده‌ی‌ ید، قاعده‌ لا ضرر، تعریف‌ علم‌ اصول‌، قضا، طهارت‌ و نحو دارد.[9]

 علاوه‌ بر کتب‌ فوق برخی‌ از شاگردانش[10] به‌ نگارش‌ بخشی‌ از درس‌های‌ ایشان‌ همت‌ گماشته‌اند که‌ عبارت‌اند از: تقریر بحث‌های‌ استاد درباره‌ی‌ حج‌ در 5 جلد توسط‌ آیت‌الله محمدابراهیم‌ جناتی‌ که‌ به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآمده‌ است‌. تقریر بحث‌هایی‌ در موضوع‌ اجاره‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ آیت‌الله حسین‌ وحید همدانی‌ در یک‌ جلد نوشته‌ شده‌ و تقریراتی‌ که‌ فرزندش‌ آیت‌الله سید محمد شاهرودی‌ به‌ نگارش‌ درآورده‌، ولی‌ هنوز چاپ‌ نشده‌ است‌.[11] درجات‌ علمی‌ و اقدامات‌ آیت‌الله شاهرودی‌ باعث‌ شد که‌ در ایران‌، عراق، کویت‌ و پاکستان‌ مقلدان‌ زیادی‌ داشته‌ باشد.

 

خدمات فرهنگی و اجتماعی

آیت‌الله شاهرودی در فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ و در ساخت‌ ابنیه‌ی‌ زیادی‌ مشارکت‌ داشتند؛ از جمله‌ می‌توان‌ به‌ ساخت‌ مدارس‌ بخارایی‌ و قزوینی‌ در نجف‌، مدرسه‌ی‌ محمودیه‌ در فاروج‌، مدرسه‌ و مسجدی‌ در زاهدان‌، مساجدی‌ در شهرهای‌ بجنورد، گنبد کاووس‌، کلاله‌، کابل‌، تایباد، رامیان‌ فارس‌ و گرمه‌ جاجرم‌ اشاره‌ کرد.[12] شهرک‌ امام‌ شاهرودی‌ که‌ در نزدیکی‌ آرامگاه‌ کمیل‌بن‌ زیاد اسدی‌ در میسر نجف‌ به‌ کوفه‌ واقع‌ است‌ نیز با حمایت‌ مالی‌ ایشان‌ بنیان‌ نهاده‌ شد. از طرح‌ ساخت‌ خانه‌ی‌ مسکونی‌ و سایر ابنیه‌ی‌ رفاهی‌ که‌ ایشان‌ قرار بود در نجف‌ بنا کند، چهار دستگاه‌ ساختمان‌ در زمان‌ حیاتشان‌ ساخته‌ شد.[13] ایشان تصمیم داشت تا در شهرک یادشده صد دستگاه خانه مسکونی، مدرسه ابتدایی، درمانگاه و زایشگاه و دیگر امکانات رفاهی برای دانشجویان و استادان حوزه نجف پدید آورد که البته جز بر مقداری ناچیز از این هدف مقدس دست نیافت.[14]

همچنین ایشان در زمان‌ حکومت‌ عبدالرحمن‌ عارف‌ توانست‌ موافقت‌ واگذاری‌ قطعه‌ زمینی‌ را جهت‌ ساخت‌ دویست باب‌ خانه‌ برای‌ طلاب‌ نجف‌ کسب‌ کند و با جمع‌‌آوری‌ مبالغی‌ از مردم‌ شروع‌ به‌ ساخت‌ آن‌ کرد.

از دیگر اقدامات ایشان این بود که با چهار داروخانه و دو دکتر برای معالجه نیازمندان و پیچیدن نسخه‌های آنان قراردادی منعقد کرده بود.[15] به ‌علاوه‌ ایشان هزینه‌‌ تحصیلی‌ و سایر مخارج‌ زندگی‌ طلاب‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ را تأمین‌ می‌کرد.

 

مواضع آیت‌الله العظمی شاهرودی نسبت به استعمار

در جنگ جهانی اول، پس از حمله‌ی ارتش بریتانیا به عراق و سقوط بصره و بغداد، شهر مقدس نجف اشرف با حضور علما و طلاب و مرجعیت شیعه و سران چهار عشیره استقامت شایان توجهی می‌کند و محاصره‌ی نجف به طول می‌انجامد.

در این جنگ و نبردها، اهالی نجف توانستند جمعی از ارتشیان انگلیس را به اسارت درآورند. اما سرانجام شهر نجف سقوط کرد. انگلیس سلطه‌ی خود را بر کشور عراق گستراند و در این ایام مرحوم آقای شاهرودی به عنوان طلبه‌ای از طلاب فاضل نجف شناخته شده بود. در یکی از روزها پس از سقوط نظامی نجف، ایشان در مدرسه‌ی بزرگ آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در ایوان طبقه‌ی فوقانی نشسته و به مطالعه مشغول بودند که متوجه می‌شوند یکی از صاحب‌منصبان (افسران) انگلیسی وارد مدرسه شده و در حیاط مدرسه با طلاب گفتگو می‌کند و طلاب به طرف ایشان اشاره می‌نمایند. افسر انگلیسی از پله‌های مدرسه بالا آمده و در ایوان طبقه‌ی فوقانی نزد ایشان می‌آید.

برگه‌ای که در آن به زبان فارسی مطالبی نوشته شده بود، ارائه می‌کند. ایشان نامه را مطالعه نموده و به کلمات نوشته شده، در اوایل نامه برخورد می‌نماید. از این قرار: «دولت بریتانیای عظمی، دولت مقتدره، غالبه، عادله ...» در این هنگام مرحوم آقای شاهرودی به مطلب نامه اشاره نموده و می‌فرمایند: «اما کلمه‌ی عظمی قابل تأیید است که وجود لشکریان و پیروزی آن را نشان می‌دهد و عنوان مقتدره نیز صحیح است که چرا اقتدار خود را اثبات کرده و همچنین عنوان غالبه، نیز صحیح است که در جنگ پیروز شده است، ولی عنوان «عادله» مسئله‌ای است که نمی‌توان آن را تأیید نمود.» افسر انگلیسی با شنیدن این سخنان برگه را از دست ایشان گرفته و فوراً از آنجا بیرون می‌رود. مسئله‌ی قابل‌توجه اینکه آن بزرگوار مکرراً این داستان را برای نزدیکان و متعلقین نقل نموده و به این نکته تأکید می‌نمودند که انگلیسی‌ها هیچ‌گاه مصالح ما را مد نظر ندارند و تنها به مصالح خود می‌اندیشند و در شناخت آنان نباید دستخوش تبلیغات شده و تحت تأثیر آن‌ها قرار گیریم.[16]

آن بزرگوار در فرصت‌های مناسب به فرزندان، نوادگان و سایر بستگان با کلامی دلنشین درباره‌ی نسبت اجانب با کشورهای کوچک می‌فرمودند: «بابا این خارجی‌ها، این اجانب هیچ‌گاه مصالح ما را ]مسلمانان[ نمی‌خواهند. آن‌ها به دنبال منافع خود هستند، و اصولاً ما کشورهای صغیر که زنده هستیم، زنده ماندن ما مانند زنده ماندن یک گوسفند میان دو گرگ است که هرگاه یکی از گرگ‌ها آماده‌ی حمله و طعمه ساختن گوسفند می‌شود، گرگ مقابل زوزه می‌کشد و متقابلاً در حمله‌ی گرگ دیگر این گرگ این زوزه می‌کشد، و با این شکل دول صغیره زنده مانده‌اند.»[17]

 

مبارزات در نهضت اسلامی

آیت‌الله شاهرودی نسبت به وقایع سیاسی رخ داده در ایران پس از سال 1340 واکنش نشان داد، و علیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی وارد صحنه شد. همچنین‌ به‌ دنبال‌ واقعه‌ی‌ مدرسه‌ی‌ فیضیه‌ی‌ قم‌ طی‌ تلگراف‌هایی‌ جداگانه‌ خطاب‌ به‌ امام‌ خمینی‌ و سایر علما این‌ جنایت‌ را محکوم‌ و ابراز تأثر کرد. در خرداد 1342 ایشان‌ طی‌ تلگراف‌هایی‌ به‌ علمای‌ مشهد، رشت‌ و تهران‌ فاجعه‌ی‌ 15 خرداد را محکوم‌ و آزادی‌ امام‌ خمینی‌ و سایر علما و توقیف‌ شدگان‌ را از زندان‌ خواستار شد. به دنبال تبعید امام خمینی ایشان علیه این اقدام رژیم موضع‌گیری کرد. همچنین در سال‌ 1352 مخالفت‌ خود را با ساختن‌ فیلمی‌ در مورد پیامبر اسلام‌ (ص‌) اعلام‌ کرد و طی‌ تلگرافی‌ به‌ آیت‌الله آشتیانی‌ در تهران‌ مسلمانان‌ را به‌ مقابله‌ با آن‌ دعوت‌ کرد.

 

مخالفت با لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی ـ ولایتی 

به دنبال مطرح شدن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی آیت‌الله‌العظمی شاهرودی در آبان 1341 در نامه‌ای به آیت‌الله سید محمد بهبهانی، فتوایی در زمینه‌ی حرمت شرکت نسوان در انتخابات صادر کرد. منبع ساواک در این زمینه نوشته است:

«طبق اطلاع از طرف آیت‌الله شاهرودی از نجف اشرف، نامه‌ی مفصلی به نام آیت‌الله بهبهانی فرستاده شده که از قول علمای اعلام در نجف، در مورد منع شرکت نسوان در انتخابات نظریه داده است. گویا آیت‌الله بهبهانی تصمیم دارند در صورتی که دولت روی این موضوع دستور صریح ندهد، متن اعلامیه را به صورت چاپی منتشر نماید.»

 

محکوم نمودن فاجعه‌ی فیضیه

متعاقب تهاجم گسترده مأموران رژیم پهلوی به مدرسه‌ی فیضیه در دوم فروردین 1342 و به دنبال آن زخمی و مجروح شدن تعدادی از مردم و شهادت تعدادی از طلبه‌ها، آیت‌الله العظمی شاهرودی بلافاصله پس از اطلاع، در تلگرافی به امام خمینی تأثرات خود را درباره‌ی فجایع و ناگواری‌های وارده بر علما و روحانیان و مؤمنین اظهار داشت.[18]                                                   

ایشان در تلگرافی دیگر به امام ضمن تأکید بر ابلاغ این موضوع به متدینان بر بازسازی مدرسه‌ی فیضیه نیز تأکید نمود:

«فاجعه‌ی بزرگ و دردآوری که بر حوزه‌ی مقدسه‌ی قم و دانشمندان و طلاب آن حوزه (دامت برکاتهم) وارد شده است، قلب‌های مؤمنان و بزرگان نجف را جریحه‌دار ساخت. شایسته است این امر به همه‌ی متدینان ابلاغ شود و نیز سزاوار است که افکار مؤمنان توجیه شود تا به خانواده‌های مفقودان و مجروحان کمک مادی و معنوی کرده، مدرسه‌ی فیضیه را بازسازی کنند تا بدین وسیله خشنودی خاطر امام عصر (عج) را فراهم آورند.»

آیت‌الله العظمی شاهرودی علاوه بر امام خمینی به دیگر آیات و مراجع عظام قم و دیگر شهرهای کشور تلگراف‌هایی صادر کردند و ضمن تسلیت این حادثه بر اختصاص سهم امام به بازسازی مدرسه‌ی فیضیه‌ی تأکید کردند. از جمله‌ی این تلگراف‌ها، تلگرافی به آیت‌الله آقا میرزا عبدالله تهرانی(چهلستونی) بود که در 14 / 1 / 1342 ارسال شد و در تهران چاپ، منتشر و به دیگر شهرهای کشور نیز ارسال گردید.[19]

در تلگرافی دیگر به آیات: میرزا احمد آشتیانی، محمدتقی آملی، ضیاء‌الدین استرآبادی و سید هدایت‌الله تقوی، علاوه بر بیان تأثرات قلبی خود از حادثه‌ی فیضیه، بر بازسازی مدرسه‌ی فیضیه نیز تأکید کردند و حتی نماینده‌ای از طرف خودشان به این منظور تعیین نمودند. در این تلگراف آمده است:

«فاجعه‌ی مؤلمه نسبت به مقام روحانیت و علمای اعلام و طلاب علوم دینیه‌ی قم، قلب اینجانب را جریحه‌دار ساخته؛ به عموم متدینین ابلاغ و افکار آنان را متوجه نموده که به کمک مادی و معنوی از بازماندگان مفقودین و مجروحین و تعمیر مدرسه توسط یکی از وکلای اینجانب، رضایت امام زمان (عج) را فراهم آورید.»[20]                           

سپس در نامه‌ای به آیت‌الله سید عباس مهری (از بستگان مرحوم آقای شاهرودی و نماینده‌ی ایشان در کویت)، نگرانی خود را از اتفاقات ایران این گونه بیان کردند:                                           

«تلگراف‌های فراوان درباره‌ی ایران، دانشمندان دینی و شاه با عنوان‌های گوناگون مخابره کرده‌ایم. ما پیوسته به هرگونه‌ی ممکن از حریم اسلام دفاع می‌کنیم و پیروزی اسلام و مسلمانان را از خداوند بزرگ خواستاریم.»

 

محکوم نمودن جنایات رژیم پهلوی در 15 خرداد 42

متعاقب جنایات رژیم پهلوی در 15 خرداد 1342، آیت‌الله شاهرودی در جلسه‌ای با آیت‌الله سید ابوالقاسم خوئی و آیت‌الله سید محسن حکیم، قرار گذاشتند که ابتدا آیت‌الله العظمی حکیم در تلگرافی به شاه مرجعیت امام خمینی ـ که بیم اعدامشان می‌رفت ـ را به اطلاع شاه برساند و لزوم رهایی معظم‌له را از بند رژیم خواستار شود و سپس با قصر جمهوری رژیم عراق تماس گرفته تا دولت عراق خواسته‌ی مشترک آنان را به حکومت ایران ابلاغ کند.[21] سپس هر سه مرجع به صورت مجزا به صدور اعلامیه در این زمینه بپردازند.

در این راستا آیت‌الله العظمی شاهرودی در تلگرافی به شاه ضمن ابراز انزجار از اقدام رژیم در دستگیری امام و سرکوبی تظاهرات مردم خواستار آزادی امام شد.

«حوادث اخیر و دستگیری علمای اعلام سلب راحت نموده و انزجار خود ]را[ از اعمال دولت اظهار می‌داریم. رهایی و اطلاق آیت‌الله خمینی و جلوگیری از تعدیات و رفتار جابرانه‌ی دولت را جداً خواهانیم.»[22]

آیت‌الله شاهرودی سپس با ارسال تلگراف‌هایی به آیات شیخ مجتبی قزوینی در مشهد و نیز آیت‌الله بحرالعلوم در رشت، خواستار ارسال اخبار اتفاقات ایران به نجف اشرف شد.

 

موضع‌گیری علیه تبعید امام خمینی

به دنبال تبعید امام (ره) به ترکیه، علما، مراجع و روحانیون این اقدام رژیم را محکوم کردند و مرتباً نگران حال و وضع حضرت امام در ترکیه و در دیار غربت بودند و از طرف دیگر از توطئه رژیم علیه جان ایشان در دلهره بودند. حجت‌الاسلام سمامی در این باره می‌گوید: «زمانى که حوزه‌ى نجف و قم اطلاع یافتند که حضرت امام در بورساى ترکیه مستقر شده است، آرامش به حوزه‌ها بازگشت. چون شایعات زیادى بود که شاید رژیم قصد کشتن امام را دارد و تبعید، بهانه‌اى است که رژیم مى‌خواهد با آن بر عمل خود سرپوش بگذارد. شایعه‌ى دیگر مى‌گفت که امام را از بورساى ترکیه به جاى نامعلومى انتقال داده‌ا‌ند. این شایعه این مسأله را در اذهان حوزه‌ى نجف تداعى مى‌کرد که رژیم مى‌خواهد قصد خود را عملى کند. این خبرى بود که به آقاى دکتر محمد صادقى اطلاع داده بودند. به این ترتیب بعد از این شایعه، نصف شب بود که عده‌اى جمع شدیم که چه ‌کار کنیم؟ آقاى صادقى سخنرانى کرد و گفت که ما همین امشب باید از وضعیت جسمى و روحى امام با خبر شویم. سروصدا بلند شد، من و عده‌اى از طلاب به منزل آقاى شاهرودى رفتیم، ایشان به بیرونى تشریف آوردند. سؤال کردند که چى شده و چه خبر است؟ آقاى صادقى گفت که خبر رسیده که مى‌خواهند امام را بکشند. آقاى شاهرودى همان شب گفت شما آرام باشید من فردا از سلامتى امام کسب اطلاع مى‌کنم و به حوزه‌ى نجف، خبر مى‌دهم. صبح روز بعد، آقاى صادقى و عده‌اى با همین تقاضا به منزل آقاى حکیم رفتند. آقاى حکیم از طریق سفارت ترکیه اقدام نمود. سید ابراهیم طباطبایى ـ داماد آقاى حکیم ـ رابط بین ایشان و سفارت ترکیه بود. ایشان خبر آوردند که امام در همان بورسا ـ بحمدلله ـ صحیح و سالم مى‌باشند. غرض آن است که گرچه طلاب و روحانیون نجف از سلامتى امام با خبر بودند، اما باز هم نگران این بودند که ـ خداى ناخواسته ـ توطئه‌اى جان امام را تهدید کند. بنابر این در برابر شایعات واکنش نشان مى‌دادند.»[23]  به هر حال گسترش شایعات، و تهدید و خطر نسبت به جان امام خمینی در تبعید باعث شد در تاریخ 7 / 11 / 1343 جمعی از طلاب علوم دینی در منزل شیخ نصرالله خلخالی اجتماع و به این امر اعتراض کردند. سپس عده‌ای از طلاب ایرانی حوزه‌های علمیه‌ی نجف به منزل آیت‌الله العظمی حکیم رفته، معظم‌له را در جریان امر قرار دادند و از ایشان خواستار صدور بیانیه‌ای در محکومیت اقدام رژیم و بازگشت امام (ره) به کشور شدند. سپس آن عده به منزل آیت‌الله العظمی شاهرودی رفتند و معظم‌له را در جریان امر قرار دادند. هم‌زمان نماینده‌ی یکی از آیات عظام قم نیز به نجف اشرف رسید و مراجع عظام نجف را در جریان امر قرار داد. پس از آن آیات عظام خوئی، حکیم و شاهرودی به اتفاق سید ابراهیم علوی خوئی در جلسه‌ای در نجف اشرف به تبادل آرا پرداختند و سپس تصمیم گرفتند پس از تبادل ‌نظر با آیات عظام سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمدهادی میلانی، سید کاظم شریعتمداری و سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی اعلامیه‌ای از طرف همه‌ی مراجع صادر و طی آن از دولت ایران خواستار بازگشت امام (ره) از تبعید شوند.

آیت‌الله العظمی شاهرودی سپس در تلگرافی به آیت‌الله آشتیانی در تهران تأکید کردند که:     

«بشارت ارجاع آیت‌الله خمینی را به امر اکید اعلیحضرت همایون شاهنشاهی انتظار داریم.»و تلگرافی دیگر به همین مضمون به آیت‌الله آملی ارسال کردند.[24]

به دنبال انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف در مهر سال 1344، ساواک در گزارشی می‌نویسد: پس از ورود آیت‌الله خمینی به نجف، عده‌ای از روحانیان ایرانی از قبیل خوئی، شاهرودی و شیخ نصرالله خلخالی به وی ملحق و مرتباً برای وی پول می‌رسد.[25]

 

موضع‌گیری علیه رژیم اشغالگر قدس

آیت‌الله العظمی شاهرودی تنها به مسائل ایران حساسیت نداشتند، بلکه در قبال اتفاقات کشورهای اسلامی نیز واکنش نشان می‌دادند. در جریان جنگ شش روزه، رژیم صهیونیستی با حمله به فلسطین و کشورهای عربی احساسات جهان اسلام را برانگیخت. متعاقب اعلام این امر آیات عظام شاهرودی و حکیم در اعلامیه‌ای اقدام رژیم اشغالگر قدس را محکوم کردند و خواستار اقدامی مؤثر از طرف دول اسلامی شدند.

 

تحریم همکاری با احزاب کمونیستی

متعاقب فعالیت‌های سیاسی حزب کمونیست «شیوعی» عراق، (این حزب همانند حزب توده‌ی ایران و سایر احزاب مارکسیستی، انشعابی از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به شمار می‌آمد.) و خطری که از جانب آن متوجه جامعه اسلامی شده بود، علما و مراجع وقت و قشر جوان و فرهیخته‌ی حوزه‌ی نجف به‌ منظور مقابله با آنان و آگاه‌سازی مردم و رفع خطر حرکت جدیدی را آغاز کردند و مراجع وقت هر یک طبق نظر خود متن فتوایی علیه مکتب و مرام مارکسیست‌ها صادر نمودند. یکی از مراجعی که فتوایی علیه حزب بعث و شیوعی صادر کرد، آیت‌الله العظمی شاهرودی بود. متن فتوا به این صورت بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

ان المبادئی اللادینیه الشیوعه لا تلائم مع الدین الاسلامی و لا یجوز تأییدها و لا الانتماء (حتی بالانتماء) الیها.

محمود الحسینی الشاهرودی

نظریه و اعتقادات (مکتب) ضد دینی کمونیسم هیچ‌گونه هماهنگی با دین اسلام ندارد و هرگونه تأیید و پیوستن تشکیلاتی به آن جایز نیست.

محمود حسینی شاهرودی»[26]

هم‌زمان با این اقدامات، حرکت نوینی در حوزه‌ی نجف شکل گرفت و پشتوانه‌ی فتوای مراجع(آیات عظام: شاهرودی، حکیم و غیره) را نیز با خود داشته و حزب معروف «الدعوة الاسلامیه» و همچنین حزب محدود «شباب المسلم» در آن زمان شکل گرفتند و نیز «جماعت العلمای نجف» به همّت فرهیختگان حوزه‌ی نجف، آیت‌الله صدر، شیخ محمد رضا جعفری، شیخ محمدحیدر حلی و ... به ریاست آیت‌الله شیخ مرتضی آل یاسین تشکیل و مجله‌ای به نام «الاضواء» به‌عنوان ارگان «جماعت العلما» شکل گرفت.

 

مبارزه با رژیم بعث عراق

با استقرار رژیم بعث در عراق، آیت‌الله العظمی شاهرودی همگام با موضعگیری انتقادی نسبت به رژیم پهلوی به مبارزه با رژیم بعث حاکم بر عراق نیز مبادرت می‌ورزیدند. رژیم بعث که با ایدئولوژی التقاطی در عراق روی کار آمده بود، نگاهی مظنونانه و کینه توزانه به روحانیت داشت. این رژیم که هم با نفوذ فوق العاده‌ی روحانیت در جامعه‌ی شیعی عراق و هم با مخالفت آنان روبرو شده بود، همواره سعی می‌کرد از این نفوذ در تحقق اهداف خود کمک بگیرد و همچنین تلاش می‌کرد تا این نفوذ را محدود نماید؛ بنابر این از هر فرصتی برای سرکوب روحانیت استفاده می‌نمود. البته روحانیت نیز علناً با این رژیم در حال مبارزه بودند و در هر فرصت و با هر بهانه‌ای مخالفت خود را با این رژیم نشان می‌دادند.

 آیت‌الله العظمی شاهرودی در جواب استفتائیه‌ای که از او شده بود، در این باره تأکید کرد که «اعمال مسئولین و افراد این حزب به هیچ وجه با تعالیم عالیه‌ی دین مبین اسلام مطابقت ندارد.» و به این ترتیب عضویت در این حزب را تحریم کرد.

رژیم بعث از بدو تشکیل دارای اختلاف‌های عقیدتی ـ ایدئولوژیکی با رژیم پهلوی بود و علاوه بر آن در زمینه‌ی مسائل ارضی نیز مخالفت‌هایی با رژیم ایران داشت. در سال 1348 این اختلاف‌ها بیشتر شد و رژیم ایران و عراق به تحرکات نظامی علیه یکدیگر دست زدند. این مسائل اغلب درباره‌ی مرز مشترک ایران ـ عراق در شط العرب(اروند رود) بود که ایران و عراق ادعای حاکمیت آن رودخانه را داشتند. رژیم بعث با توجه به حضور مراجع عظام تقلید ایرانی در خاک خود، در صدد استفاده از آنان بود؛ به این ترتیب که از مرجعیت عظام فتوایی علیه رژیم پهلوی گرفته و به نفع خود از آنان بهره‌برداری نماید. آنان ابتدا به سراغ آیت‌الله العظمی حکیم ـ که البته عراقی بود‌ـ رفتند و از او خواستند فتوایی علیه دولت ایران و در محکومیت اقدامات این رژیم در مرز مشترک شط العرب(اروند رود)، صادر نماید. آیت‌الله العظمی حکیم از صدور فتوا در این زمینه خودداری کرد و تأکید نمود که «این کار از من ساخته نیست.» نماینده‌ی رژیم بعث‌ـ استاندار کربلا ـ سپس به دیدار آیت‌الله العظمی شاهرودی رفت و از او خواست با صدور فتوایی اقدامات رژیم ایران را محکوم نماید. آیت‌الله العظمی شاهرودی نیز از این کار خودداری کرد و سپس تحت فشار دولت عراق تصمیم‌گیری در این زمینه را به فرزندش سید علی شاهرودی واگذار کرد. سید علی شاهرودی نیز پس از چندی از این کار استنکاف ورزید و سپس در اثر فشار دولت عراق قرار شد تا با ارسال تلگرافی به دولت ایران از آنان استدعای تجدید نظر در اقدامات معموله گردد. ولی به علت جالب نبودن این تلگراف(به دلیل عدم تایید و تبرئه ایران و عراق)، دولت عراق به انتشار آن از رادیو و تلویزیون اقدام ننمود.

شیخ ابراهیم انصاری، که در آن مقطع در عراق بود، ادعا می‌کرد که خود حسن البکر ـ رئیس جمهور عراق ـ با آیات عظام نجف دیدار کرد و مستقیماً خواستار صدور فتوا از آنان علیه ایران شد. شیخ موسی سلیمی به نقل از او در این زمینه می‌گوید:               

«در اختلاف‌های اخیر ایران و عراق ژنرال حسن البکر با آقایان حکیم، خوئی و شاهرودی ملاقات کرده و از ایشان صدور اعلامیه علیه دولت ایران را خواستار شده است و ضمناً [خواسته] در اعلامیه‌ی مذکور متذکر شوند که دولت ایران از یهودیان پشتیبانی می‌کند. در پاسخ وی آقایان مراجع اظهار داشتند که نه، ما به هیچ وجه نمی‌توانیم حکومت ایران را به چنین کاری متهم نماییم. رئیس حزب بعث سپس با امام خمینی نیز ملاقات کرد و در این دیدار امام به او گفت که اگر ایران طرفدار یهود و مستعمره‌ی آمریکاست، دولت عراق نیز مستعمره‌ی انگلیس می‌باشد و به طور کلی هیچ کدام از شما طرفدار حق و دولت مستقلی نیستید.

 

موضع‌گیری علیه آزار و اذیت ایرانیان مقیم عراق

در 15 اردیبهشت 1348 و پس از ناکامی رژیم بعث در گرفتن فتوا از مراجع، و به قصد گرفتن انتقام از آنان ، به حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف حمله و تعدادی از روحانیان را دستگیر و زندانی کرد. این امر باعث واکنش آیات عظام حکیم، امام خمینی و آیت‌الله شاهرودی شد. امام خمینی با مراجعه به شهربانی نجف اشرف خواستار صدور ویزا برای خروجش از عراق شد و آیت‌الله العظمی شاهرودی نیز تهدید کرد در صورت تداوم این رویه به کرمانشاه خواهد رفت. سپس معاون نخست‌وزیر و وزیر دفاع عراق خواستار دیدار با آیت‌الله العظمی حکیم شد و او نیز از آیت‌الله العظمی شاهرودی دعوت کرد در این جلسه شرکت نماید که آیت‌الله العظمی شاهرودی از شرکت در این جلسه خودداری کرد.

انعکاس این خبر در ایران و دیگر کشورهای شیعه‌نشین آثار نامطلوبی برای رژیم عراق داشت. به این خاطر رژیم عراق مجدداً دست به ‌دامن مراجع شد تا با گرفتن نامه یا فتوایی از آنان آزار و اذیت ایرانیان مقیم عراق را تکذیب نماید. لذا استاندار جدید کربلا در 4 / 3 / 1348 به دیدار آیت‌الله العظمی شاهرودی رفت و چنین درخواست کرد: «حال که حاضر به ارسال تلگرافی مبنی بر پشتیبانی از دولت عراق [نیستید]، لااقل تلگرافی به عنوان روحانیان به ایران ارسال نمایید و موضوع آزار و اذیت ایرانیان را در عراق تکذیب نمایید.» آیت‌الله العظمی شاهرودی در جواب گفتند: «صدای شکنجه‌های مأموران دولتی عراق نسبت به ایرانیان به تمام دنیا رسیده و در هر حال به عهده‌ی دولت عراق است که با رفع بازداشت و دلجویی ایرانیان، جبران اعمال گذشته‌ی خود را بنماید.»

شدت یافتن درگیری‌های عراق با ایران و نیز عدم توانایی رژیم عراق در اخذ فتوا از مراجع علیه دولت ایران و نیز حساسیت علما نسبت به اعمال فشار به روحانیت و مقابله‌ی روحانیان با اقدامات ایذایی رژیم باعث شد تا رژیم بعث تصمیم به اخراج ایرانیان از عراق بگیرد. در مهر 1350 رژیم در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله العظمی شاهرودی اخطار کرد هرچه سریع‌تر خاک کشور عراق را ترک نماید. عوامل رژیم که به درخواست آیت‌الله العظمی شاهرودی مبنی بر اجازه‌ی خروج دادن به او خودداری می‌کردند، حالا خود به او اخطار داده بودند و این اخطار تهدیدی بیش نبود؛ چرا که پیش از آن از دادن اجازه‌ی خروج به او اجتناب کرده بودند. آیت‌الله العظمی شاهرودی بلافاصله پس از دریافت این نامه اعلام کرد که کشور عراق را به سمت بیروت ترک می‌نماید.[27]

پس از کوچاندن جمع زیادی از ایرانی‌الاصل‌های ساکن عراق و بخش معظمی از طلاب حوزه‌ی نجف و واکنش‌های حاصله و اعلام آیت‌الله شاهرودی مبنی بر عزیمت به سمت ایران و مشهد مقدس و سایر جریانات، در حرکتی دوسویه و با دو هدف، علیرضا رئیس دفتر صدام که با زبان فارسی آشنا بود و گویا زادگاه او یکی از مناطق مرزی مجاور ایران بوده، به نجف اعزام شد تا هم مانع از حرکت آیت‌الله شاهرودی شود و هم برای تنظیم حوزه‌ی نجف اشرف به دلخواه، و تحت کنترل آنان اقدامی صورت داده و موافقت ایشان را جلب نماید، لذا در ملاقات با آیت‌الله شاهرودی توقف اخراج طلاب ایرانی حوزه را منوط به نظم دادن به حوزه می‌نماید.

آیت‌الله شاهرودی مسئله‌ی تنظیم حوزه را منوط به مشورت و نظرخواهی از امام خمینی ‌دانست. و بدین منظور دو فرزند بزرگ ایشان حاج سید محمد و حاج سیدعلی به همراه سید عبدالهادی (نوه‌ی بزرگ ایشان و فرزند بزرگ آیت‌الله العظمی سید محمد شاهرودی) به منزل امام عزیمت نموده و مطالب مختلف و درخواست دولت را که توسط فرستاده‌ی دولت (علیرضا) مطرح شده بود، با امام در میان می‌گذارد. امام پیشنهاد دولت بعث را توطئه‌ای برای از بین بردن حوزه دانسته و موافقت با آن را به هیچ وجه صلاح نمی‌داند. در نتیجه آیت‌الله شاهرودی نیز از پذیرش پیش‌شرط آنان امتناع نموده و دولت بعث به این هدف خود نرسید، ولی اخراج باقیمانده‌ی طلاب ایرانی متوقف و آقای شاهرودی از عزیمت منصرف شد و حفظ کیان حوزه را به این شکل ترجیح داد.[28]

 

فشارهای رژیم بعث علیه آیت‌الله العظمی شاهرودی

در سال‌ آخر زندگی‌ آیت‌الله شاهرودی‌، آزار و تعرضات‌ مأموران‌ عراقی‌ به‌ اوج‌ خود رسید و به‌ منزل‌ ایشان‌ تعرض‌ کردند. در اردیبهشت 1353 نمایندگان رژیم به خدمت آیت‌الله العظمی شاهرودی رسیدند و از او خواستند از ملی شدن نفت در عراق همراه با آیات: امام خمینی، خالصی‌زاده و کاشف‌الغطا حمایت و فتوایی مبنی بر تحریم دولت‌های آمریکا و هلند صادر نماید. علاوه بر آن از او خواستند تا از طرح دولت عراق مبنی بر خودمختاری کردستان عراق حمایت کند و حمایت‌های دولت ایران از دخالت در کردستان و حمایت از بارزانی‌ها را محکوم نماید. این درخواست‌ها با مخالفت شدید ایشان روبه‌رو شد[29] و او تأکید کرد که فقط در مسائل علمی مداخله می‌نمایم و از ورود در مسائل سیاسی پرهیز می‌کنم. این مخالفت خشم رژیم بعث را برانگیخت.

رژیم بعث که از هر فرصتی برای از میان برداشتن قدرت مرجعیت شیعه، سود می‌برد با پخش شایعاتی نظیر این‌که خانه شاهرودی بخشی از سفارت ایران شده است و پول‌های مشکوک بسیار، همه روزه به سوی سید سرازیر می‌شود، برآن شد تا با تشکیل دادگاه فرمایشی، مرجعیت را تحقیر کرده و زمینگیر سازد.[30]

بنابر این مقامات عراقی چند روز پس از جواب رد آیت‌الله العظمی شاهرودی به درخواست آنان، فردی به نام محمد محلاتی ایرانی‌الاصل، که در عراق به صرافی اشتغال داشت و در ضمن نماینده‌ی آیت‌الله العظمی شاهرودی بود، را به جرم تبدیل و حواله‌ی پول ایرانی به پول عراقی ـ که در عراق جرم بود‌ـ دستگیر ‌کردند و سپس او را به بغداد منتقل و جهت محاکمه به دادگاه عالی انقلاب عراق تحویل دادند. آنان پس از بازجویی از او اعتراف گرفتند که پول‌های ایرانی را آیت‌الله العظمی شاهرودی به او تحویل داده تا به پول عراقی تبدیل کند. پس از آن مأموران عراقی به بیت آیت‌الله العظمی شاهرودی مراجعه و از او در این زمینه استفسار کردند. آیت‌الله العظمی شاهرودی این موضوع را تکذیب و با تندی و پرخاش آنان را از خانه‌ی خود ‌راند.

پس از چندی دوباره فردی را به همان جرم دستگیر کردند و از او نیز اعتراف علیه آیت‌الله العظمی شاهرودی ‌گرفتند؛ بنابر این دوباره به بیت آیت‌الله العظمی شاهرودی مراجعه و از او سؤالاتی در این باره نمودند. آیت‌الله العظمی شاهرودی این‌بار نیز موضوع را تکذیب و مأموران را از بیت خود بیرون کردند.[31] سپس او را متهم به ارتکاب جرایم اقتصادی نموده و خواستار محاکمه‌ی او شدند؛ لذا باردیگر به بیت او مراجعه و او را مورد بازجویی قرار دادند. مأموران به این اکتفا نکرده و طی ابلاغیه‌ای رسمی از آیت‌الله العظمی شاهرودی خواستند در تاریخ 29 / 3 / 1353 خود را به محکمة الثوره ـ دادگاه انقلاب عراق ـ معرفی نماید و در آن ابلاغیه تأکید ‌کردند که در صورت عدم مراجعه، ایشان توقیف(بازداشت)خواهند شد. گزارشگر ساواک از عراق در این زمینه گزارشی به تهران ارسال کرد که در آن آمده بود:   

«مقامات عراقی با استفاده از این فرصت قصد کوبیدن و سپس همراه نمودن آیت‌الله شاهرودی را برای بهره‌برداری در مقابل اتهامات تبلیغاتی علیه آن را دارند که تا به حال در این زمینه از طرف آیت‌الله شاهرودی موفق نبوده‌اند.»

آیت‌الله العظمی شاهرودی از مراجعه به دادگاه انقلاب عراق خودداری کرد و البته رژیم در عمل نتوانست به تهدید خود مبنی بر بازداشت ایشان جامه‌ی عمل بپوشاند و شاید دلیل آن هراس از اقدامات شیعیان بود؛ چرا که سیل تلگراف‌ها از ایران به آیت‌الله العظمی شاهرودی ارسال می‌شد و در آن اقدام رژیم به هتک حرمت بیت معظم‌له را محکوم می‌کردند. علاوه بر آن شیعیان برخی کشورها از جمله کویت با ارسال نامه‌هایی به مراجع و نیز دولتمردان عراقی، این‌گونه اقدامات را محکوم می‌کردند. البته رژیم بعث با این تهدیدها قصد ترساندن دیگر مراجع را داشت؛ چرا که می‌دانست آیت‌الله العظمی شاهرودی به خاطر بیماری و نیز پیری قادر به مسافرت نیست؛ لذا با اخطار به او در صدد ترساندن و سپس همراه‌ کردن دیگر مراجع بودند.

رژیم بعث پس از آن در نامه‌ای به مراجع عظام خواستار منبع پول‌های آنان شد. رژیم در این زمینه طی نامه‌ای به آیات عظام: امام خمینی، خوئی و شاهرودی خواستار توضیح در چند زمینه شد که علاوه بر اعلام منبع درآمد و نیز پول‌های ارسالی، چرایی دخالت در امور سیاسی نیز بود. پس از ارسال این نامه به مراجع، آیات عظام: امام خمینی و خوئی به بیت آیت‌الله العظمی شاهرودی رفته و در این زمینه به مشورت پرداختند و به این نتیجه رسیدند که رژیم بعث در پی بهانه‌ای است تا روحانیان و مرجعیت را تحت فشار بگذارد؛ لذا از دادن جواب به این درخواست‌ها و نامه‌ها خودداری کردند. بی‌اعتنایی مراجع به این درخواست‌ها بر رژیم گران آمد؛ لذا در صدد اعمال فشار بیشتر به آنان برآمد و این بار نیز به سراغ آیت‌الله العظمی شاهرودی رفته و با همان اتهام قبلی خواستار حضور او در دادگاه انقلاب عراق شدند. آیت‌الله العظمی شاهرودی رسماً به رژیم اعلام کرد که به خاطر بیماری قادر به رفتن به دادگاه نیست. به همین دلیل از مقامات عراقی خواست در صورت داشتن پرسش به نجف رفته و در بیت ایشان از وی سؤال نمایند. متعاقب آن فرزند خود، سید علی شاهرودی را به بغداد اعزام کرد. سید علی در بغداد تحت بازجویی قرار گرفت و در آن بازجویی به او القا نمودند که اعتراف نماید دولت آمریکا پول‌های مورد ادعاـ ضبط شده از محمد محلاتی ـ را به آیت‌الله العظمی شاهرودی پرداخته است. سید علی شاهرودی با تکذیب این امر اعلام کرد که این پول‌ها توسط مقلدان آقا به او ارسال شده است. ولی رژیم علی‌رغم این موضوع و نیز اعتراض‌های مجامع و محافل شیعی به اقدام رژیم بعث، بر شدت عمل خود می‌افزود و سعی می‌کرد با تحت فشار قرار دادن آیت‌الله العظمی شاهرودی، معظم‌له را با سیاست‌های خود همراه سازد.

هرچند این نقشه کاخ‌نشینان بغداد در سایه ایستادگی قدرتمندانه استاد بزرگ حوزه نجف با شکست روبرو شد، ولی تلاش‌های آن‌ها در آزردن خاطر مرجع کهنسال اسلام پایان نپذیرفت. تلاش‌های پلیدی که سرانجام به بار نشست و آن مرجع و عارف پاکدل را در بستر بیماری فرو افکند.[32]

 

رحلت

سرانجام بعد از ظهر روز پنج‌شنبه (14 شهریور 1353) آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی به دنبال یک بیماری ممتد، در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت.[33] پیکر وی به کربلا حمل در آب فرات غسل داده و کفن گردید و در حرم مطهر امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت عباس (علیه‌السلام) طواف داده سپس به نجف بازگردانده شد و در روز جمعه از مدرسه جامعه نجف اشرف تشییع و در صحن مطهر مولا علی (علیه‌السلام) در مقبره مرحوم شیخ جعفر شوشتری و مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالله مازندرانی و محمدحسن آشتیانی آرام گرفت.[34]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . در تاریخ ولادت آیت‌الله العظمی شاهرودی اختلاف است برخی آن را 1305 و برخی 1293 نگاشته‌اند. ر.ک. عبیری‌، عباس‌، دیدار با ابرار(قسمت 49)، آیت‌الله شاهرودی‌، آموزگار زهد، تهران، مرکز چاپ‌ و نشر سازمان‌ تبلیغات‌ اسلامی‌، چاپ اول،‌ 1374، ص 16.

[2] . حسینی اشکوری، الامام الشاهرودی، نجف اشرف، بی‌نا، بی‌تا، ص 20.

[3] . فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی، ج اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1389، ص 199.

[4] .ر.ک، گلشن‌ ابرار، تدوین‌: جمعی‌ از پژوهشگران‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌، جلد دوم‌، قم، نشر معروف‌، چاپ اول،‌ 1379، ص 749-750.

[5] . نجوم امت 20، مجله نور علم، دوره دوم، شماره 11، ص 70.

[6] . زندگی و مبارزات آیت‌الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی به روایت اسناد، داود قاسم‌پور و شاهین رضایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 28.

[7] . روزنامه‌ی‌ اطلاعات‌، 16 / 6 / 1353.

[8] . فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی، پیشین، ص 201.

[9] . عبیری‌، عباس‌، دیدار با ابرار (قسمت 49)، پیشین، ص 82.

[10] . از شاگردان آیت‌الله شاهرودی می‌توان، آیات عظام و حجج اسلام: سید محمد حسینی شاهرودی، شیخ جواد آقا تبریزی، شیخ حسین وحید خراسانی، سید علی حسینی سیستانی، سید کاظم حائری، سید عباس خاتم یزدی، عباسعلی عمید زنجانی، سید محمدحسین فضل الله از مراجع  لبنان، محمد تقی جعفری، سید جعفر کریمی دیوکلایی،‌ شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد، مسلم ملکوتی، باقر شریعت اصفهانی، محمد علی توحیدی تبریزی، محمد علی علمی اردبیلی، سید عبدالرئوف فضل‌الله از روحانیون برجسته‌ی لبنان، سید محمد باقر بحرانی، محمدتقی آل صادق از علمای بزرگ لبنان، حسین محمدی لائینی، سید جعفر مروج شوشتری، حسین راستی کاشانی، موحدی کرمانی، شهید نواب صفوی، شهید سید اسدالله مدنی دهخوارقانی، علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، ‌ محمد مؤمن، محمد فاضل استرآبادی و... را نام برد.

[11]. همان، ص 82، 83.

[12] . فرهنگنامه رجال روحانی، پیشین، ص 200.

[13] . همان.

[14] . عباس عبیری، دیدار با ابرار، پیشین، ص 81.

[15] . نجوم امت 20، پیشین، ص 72.

[16] . زندگی و مبارزات آیت‌الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی به روایت اسناد، پیشین، ص 47.

[17] . همان.

[18]‌. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 01078013.

[19]‌. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره 01078003.

[20]‌. همان.

[21]‌. عباس عبیری، پیشین، ص 68.

[22]‌. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره 01123005.

[23] . خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین محمد سمامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تهران، 1394،  ص 93-94.

[24]‌. زندگی و مبارزات آیت‌الله العظمی سید محمودحسینی شاهرودی، پیشین، ص 62.

[25]. همان، ص 64.

[26] . زندگی و مبارزات آیت‌الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی، پیشین، ص 72.

[27] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 01084009.

[28]. زندگی و مبارزات آیت‌الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی، پیشین، ص 86.

[29] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره 01084067.

[30] . عبیری، دیدار با ابرار، پیشین، ص 76.

[31]‌. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره 1084069.

[32]. گلشن ابرار، پیشین، ص 756.

[33] . روزنامه اطلاعات، 16 /  6 /  1353.

[34] . نجوم امت، پیشین، ص 77.































آیت‌الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی در حیاط خانه خویش در نجف اشرف



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی در سفرحج



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی در مسیر حرکت به کربلا در یکی از زیارات اربعین



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی در یکی از محافل روضه در خانه خویش درنجف



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی دربیرونی بیت خویش درنجف



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی درحال اقامه نمازجماعت درنجف



آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی درمسیر حرکت به کربلا در یکی از زیارات اربعین



در حال اقامه جماعت در مسیر حرکت به کربلا، در یکی از زیارات اربعین



در مسیر حرکت به کربلا در یکی از زیارات اربعین



در یکی از مجالس روضه در خانه خویش درنجف



درمسیر حرکت به کربلا در یکی از زیارات اربعین



دیدار با امام خمینی در بدو امام به نجف- مهرماه 1344



نمایی از مراسم ترحیم آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی درمسجد گوهرشاد حرم رضوی(ع)



نمایی از مراسم تشییع پیکر آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی در نجف اشرف


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.