نگاهی به زندگی پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک
17 مرداد 1403
پیشینه خانوادگی پرویز خسروانی و پیوستگی به تشکیلات بهائیت
«پرویز خسروانى» در فروردین 1301ش در تهران به دنیا آمد.[1] پدرش«میرزا محمدهاشم محلاتى» از مالکین و متنفذین محلات بود که چهار پسر دیگر هم به نامهاى«شهابالدین»،[2] «مرتضى»،[3] «خسرو»[4] و«عطاءاللّه»[5] داشت.
پرویز خسروانى پس از اتمام تحصیلات مقدماتى، دوره متوسطه را در دارالفنون گذراند، سپس به دانشکدهى افسرى رفته و پس از فارغالتحصیلى در آنجا استخدام گردید.
وی هنگامى که دانشجوى دانشکده افسرى بود، براى بهبود وضعیت اقتصادیش تلاش میکرد. او با دختری از خانوادهای بهائی به نام «ملیحه نعیمى» ازدواج کرد. پدر این دختر که از بزرگان فرقه بهایى و بسیار متمول بود در یک باغ 5 هزار مترى و در یک ساختمان مجلل زندگى مىکرد. ارتشبد حسین فردوست داستان این آشنایى را در خاطراتش به این صورت آورده است:
«پرویز خسروانى از زمان دانشکده افسرى به دنبال زن پولدارى بود که توسط او وضعش را روبراه کند... پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسرى راه مىافتاد و به عنوان تمرین دوچرخه سوارى از مقابل خانه دختر مىگذشت و نامه عاشقانه رد مىکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند...»[6]
علىرغم مخالفت خانواده نعیمى، به علت سماجت پرویز این ازدواج در تاریخ 19 / 9 / 1321 انجام و در دفاتر بهائیت ثبت گردید.[7] و در خانهاى که پدر زنش براى او در مجاورت خودش ساخته بود، اقامت گزید.
در اسناد ساواک در این مورد آمده است:
«طبق اطلاع خانم تیمسار سرلشکر پرویز خسروانى معاون ژاندارمرى کل کشور جزو بهائیهاى متعصب بوده و سرلشکر خسروانى اداره کننده یک «لجنه» بهائى است. مرکز جلسات لجنه هم هفتهاى یک بار در منزل سرلشکر خسروانى تشکیل مىشود و آقاى عطاءاللّه خسروانى (وزیرکار) دکتر راسخ و دکتر ایقانى در جلسات مذکور شرکت مىکنند و به وسیله وزیر کار با تیمسار سپهبد ایادى پزشک دربار شاهنشاهى مربوط هستند و از وى اخذ دستور مىنماید.»[8]
در جایى دیگر درباره نحوه پذیرش مسلک جدید توسط خسروانى میخوانیم:
«دختر آقاى نعیمى که زن سرلشکر خسروانى است در چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش (سرلشکر خسروانى) را به دین بهایى گرایش دهد. سرلشکر خسروانى در حضور آقاى دکتر على محمد ورقا استاد دانشگاه که از بهائیان متعصب و یکى از روحانیون بهائیان است، با حضور آقاى نعیمى رسماً به دین بهایى گرویده و قرار بر این شده که از لحاظ پرستیژ و شئون نظامى و بعضى پستهایى که به وى محول گردیده، بهائى بودن وى از چهارچوبه دیوار خانگى تجاوز نکند.»[9]
فردوست نیز در همین خصوص در خاطراتش مینویسد:
«سرلشکر خسروانى نیز ترقى و توفیق خود را در امور ادارى و نظامى مرهون اقدامات زنش مىداند و شایع است بنا به توصیه خانم نعیمى سرلشکر خسروانى موظف مىباشد که در کارهاى ادارى افراد و درجهداران و افسران بهائى را به طور غیرمحسوس بیش از سایرین مشمول لطف خود قرار دهد.»[10]
کمک به پیشرفت بهائیان را عطاءاللّه خسروانی نیز در وزارت کار انجام مىداد. وی عده زیادى از بهائیان شاغل در وزارت کار را که سمت مهمى در آن وزارتخانه نداشتند به مرور تغییر پست داده و امور مهم وزارت کار را به آنان سپرد، «مهندس مجد» معاون فنى وزارت کار و «پرتو اعظم» مدیرکل امور اجتماعى وزارت کار، از جملهى این افراد بودند.[11] در سندى از ساواک به وابستگی خانوادهی نعیمی به انگلستان اشاره شده است:
«اسم کوچک نعیمى عبدالحسین است و نامبرده پسر نعیم شاعر معروف بهائىها است و به همین جهت در میان بهائىها محبوبیت و مقام بزرگى داشته و حالیه نیز دارد. نعیمى از ابتداى خدمت خود در سفارت انگلستان در تهران خدمت مىکرده و مدتهاست که دیگر کار نمىکند و تنها کار ادارى او همان خدمت در سفارت انگلستان بوده است...»[12]
در سند دیگرى به جایگاه خانواده نعیمی در تشکیلات بهائیت و نقش آنها در پیشبرد این فرقه ضالّه اشاره شده است.
«برابر اطلاع واصله نعیمى پدر خانم سرلشکر خسروانى که در منزل خود خسروانى اقامت دارد هر سال چند بار براى رسیدگى به کار تشکیلاتى بهائىها که در لندن وجود دارد به خارج و لندن مىرود و مبلغین و جاسوسان مخصوص براى سراسر جهان تربیت مىکند و دختران او علاوه بر میهمانىها در لباس قمار و شبنشینى رجال شرکت مىنمایند و در این میهمانىها اخبار و اطلاعات لازم کسب نموده آن را در اختیار نعیمى قرار مىدهند...»[13]
بیتردید ملیحه نعیمی همسر خسروانى با سازمانهاى اطلاعاتى انگلستان در ارتباط بوده است. در سندی از ساواک به این موضوع صراحتاً اشاره شده است. که به خاطر اهمیت این سند قسمتهایى از آن در اینجا ارائه میشود:
«... خانم نعیمى دختر آقاى عبدالحسین نعیمى که اکنون عیال تیمسار سرلشکر خسروانى مىباشد یکى از بهائیان متعصب و با نفوذ فرقه بهائیان ایران است. آقاى عبدالحسین نعیمى در سالهاى 1320 الى 1324 رئیس کمیته محرمانه سفارت انگلستان در تهران بوده و با همکارى دبیر اول سفارت انگلیس در امور سیاسى خارجى و داخلى ایران نقش مؤثرى داشته و خانم لمبتن LEM.TUNE که یک دوشیزه 80 ساله انگلیسى است و در جنگ جهانى ریاست کمیته اینتلیجنت سرویس انگلستان را در تهران به عهده داشته و کلیه امور و بازىهاى سیاسى داخلى را به نفع انگلستان رهبرى مىنمود یکى از دوستان و همکاران مؤمن آقاى عبدالحسین نعیمى بوده و آقاى نعیمى در سال 1325 و 1326 از سفارت انگلیس کنار رفته و همکارى خود را در امور سیاسى به طور مخفیانه و غیرمحسوس با سرویس اطلاعات سفارت انگلیس در تهران ادامه مىداده است... خانم نعیمى نیز از چندى قبل در انجام وظایف پدرش با سرویسهاى اطلاعات سفارت انگلیس و مقامات انگلیس است و خانم نعیمى در سال چند مرتبه به اروپا و انگلستان مسافرت و در کنفرانسهاى بهائیان جهان که در لندن و واشنگتن و کانادا تشکیل مىگردیده از طرف زنان بهائى ایران شرکت مىنماید و در انجام وظایف خود در مورد ترویج و توسعه نفوذ بهائیان جدیت و از خودگذشتگى نشان داده و اکنون مقام اول را در بین بهائیان ایران دارا مىباشد... خانم نعیمى به وسیله پدرش (عبدالحسین نعیمى) با دیپلماتهاى انگلیسى و آمریکایى آشنایى دارد و در لندن نیز با زنان و مردان نمایندگان مجلس و وزارت امورخارجه آشنایى داشته و به منزل آنان رفت و آمد دارد....»[14]
پرویز خسروانى پس از چند سال از همسرش جدا شده ولی همچنان با هم در ارتباط بود. وی پس از جدایى از همسرش به بهایى بودن وى و ارتباط بهائیان با یهودیان تصریح داشته و مىگوید:
«ما الآن چند ماه هست که از زنم جدا شدیم و تنها اختلاف ما هم همین بود و کلیمىها، اغلب بهائى هستند و زن من هم بهائى بوده و اکثر اوقات با هم تماس دارند.»[15]
ثمره ازدواج پرویز خسروانى با ملیحه نعیمى، دو دختر و یک پسر بود.
مفاسد اخلاقى پرویز خسروانى و خانوادهاش
پرویز خسروانى نمونهى رجال فاسد دربار پهلوى است. وى با سوءاستفاده از موقعیت خود اعمال خلاف اخلاقى را بدون واهمه انجام مىداد.
تجاوز به عنف و نوامیس مردم و هتک حرمت و حیثیت دختران از جمله مفاسد آشکار خسروانى است. در یکى از این موارد که صورت رسانهاى نیز به خود گرفت تجاوز به دختر جوانى که قرار بود به عنوان مربى همسر «غلامرضا پهلوى» شود، تجاوز کرد و براى این که دختر پیگیرى قضایى ننماید به او وعده ازدواج مىدهد سپس به او پیشنهاد گرفتن پول و صرفنظر کردن از موضوع را مىنماید که با مخالفت دختر مواجه و نهایتاً موضوع به مطبوعات کشیده مىشود.[16]
گزارشهاى متعدد ساواک از شنود مکالمات خسروانى حکایت از روابط متعدد و نامشروع وی دارد.[17]
کنترل تلفن منزل پرویز خسروانى توسط ساواک مؤید این است که یکى از کارهاى متداول ملیحه همسر وی، روابط غیراخلاقى بوده است. وى در گفتگوهاى تلفنىاش صراحتاً به ارتباطاتش اشاره کرده است از اینکه به این روابط نامشروع اذعان کند هیچ ابایى نداشته است. یکى از معروفترین دوستان این زن هوسباز «جلال آهنچیان» بود وى سرانجام از شوهرش طلاق گرفته و با جلال آهنچیان زندگى مىکرد. دامنه روابط نامشروع ملیحه نعیمى، با مردان به درجهاى از شهرت رسیده بود که حتى معشوقههاى خسروانى نیز از آن اطلاع داشته و در مواردى این مسئله را به خسروانى گوشزد مىکردند.[18] خسروانى در بعضى جلسات قماربازى که در منزلش تشکیل مىشد به طور علنى و در حضور میهمانان دلیل ارتشبد نشدن خودش را به بىآبرویى ملیحه نسبت مىداده است.[19]
متأثر از بىبندوبارى والدین، فرزندان خسروانى راه پدر و مادر در فسق و فجور را در پى گرفتند. در سندی از ساواک خسروانی به بی بند و باری دخترش شهرزاد اشاره کرده است:
«تا به حال چه کسى دلش به حال من سوخته، آن دختر بزرگم شهرزاد است که خاطرخواه یک پسر معتاد و مفعول شده و مىخواهد با او ازدواج کند.[20]
و مادر دختر نیز زار، نالان و نگران به منزل اقوام و آشنایان زنگ مىزند و پرسوجوى دختر مىباشد که به کجا رفته و در چه وضعى بسر مىبرد.»[21]
کسب اموال نامشروع
پرویز خسروانى از جمله امراى قدرتمند و با نفوذ ارتش بود که زمینهاى شخصى و ملى زیادى را تصرف و سند آن را به اسم خود ثبت کرد. در اسناد ساواک موارد متعددى از تصرف، دعواى حقوقى، تقسیط، فروش، حصارکشى یا تصاحب و نهالکارى زمینهاى ملى که به وسیله او اقدام شده، گزارش گردیده است. در زیر مواردى از این اقدامات غیرقانونى آورده مىشود:
1ـ تصرف زمینى به وسعت 37000 متر در کرج و صیفىکارى در آن[22]
2ـ غصب زمینهاى هرمز آرش و پرى آگاهى از هممسلکان بهایى خود در مجیدیه تهران[23]
3ـ زمینى به وسعت ده هکتار بین راه کرج و حصارک و باغ کارى در آن[24]
4ـ تصرف زمینهاى مردم در روستاى سرودار بین کرج و چالوس[25]
5ـ تصرف ده هزار متر زمین در اراضى اطراف شهر آراء[26]
6ـ تصرف 4000 متر از زمینهاى مرحوم فیروزگر عیال ساسانفر در حوالى میدان ونک[27]
7ـ تصرف زمین بیوک صابر در کرج به وسعت 75000 متر و دیوارکشى اطراف آن[28]
8ـ تصرف زمینهاى رستمآباد به مقدار 7000 متر[29]
9ـ تهدید رئیس اداره حفاظت محیط زیست و تملک 250000 متر زمین در طرشت[30]
10ـ تصرف زمینهاى شهردارى و دعواى بین او و شهردارى در تملک زمینها[31]
11ـ چهار هزار متر زمین در ضلع جنوبى خیابان آیزونهاور در جنب پپسىکولا[32]
12ـ تصرف زمینهاى وحیدیه و نازىآباد[33]
13ـ تصرف 8000 متر موقوفه حرمتالملوک و 20000 متر زمین در قریه عبداللّه خان کرج که زمین اخیر به تدریج اضافه و به 40000 متر تبدیل و افراد ساکن در آنجا با ضرب و شتم اخراج شدهاند (از جمله ضرب و شتم ابوالقاسم ممهورى) با دستور پرویز خسروانى توسط سروان کاویان رئیس ژاندارمرى کرج[34]
14ـ تصرف زمین در دروس[35]
15ـ تصرف زمینهاى اوقافى با شرکت تیمسار اویسى به وسعت 50 هکتار از اراضى ساحلى که 20 هکتار آن را به نام پسرش و ده هکتار را به نام دخترش ثبت کرد.[36]
16ـ فروش یکى از اراضى به وسعت یک میلیون و چهار صد هزار متر به دولت به قیمت مترى 25 تومان[37]
17ـ 27000 متر زمین مقابل دبستان رازى واقع در جاده پهلوى که 12 میلیون ارزش داشت و تیمسار خسروانى سند جعلى براى زمین مزبور تهیه کرد.[38]
میزان زمینخوارى خسروانى بسیار بیشتر از این موارد است. فردوست در این زمینه مىنویسد:
«روزى سرهنگ ضرابى، مدیرکل نهم ساواک را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانى تحقیق کند و در سطح کشور هر چه به نام خسروانى، زن و 2 دختر اوست و سند صادر شده گزارش نماید. پس از 3 ـ 4 ماه گزارش تحویل شد، با کمال تعجب دیدم که بیش از تصور قبلىام است. در مراکز استان یک یا چند زمین، در مراکز شهرستانها یک زمین، در برخى مراکز بخش یک زمین و در تهران دهها زمین، که همه بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانى و خانوادهاش است. اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملى از زمینها و تأسیسات خسروانى در سطح کشور ارائه داد که به بیش از 200 رقم مىرسید.»[39]
در حاشیه یکى از اسناد آمده است:
«گزارش زمینخوارىهاى پرویز خسروانى به شاه ارائه اما دستور پیگیرى یا اقدام قانونى براى مقابله صادر نشد.»[40]
اعمال نفوذ در مراکز قدرت
عمده تلاش پرویز خسروانى و همسرش در کنار کارهاى غیرقانونى، اعمال نفوذشان علیه مخالفان بود. آنها از طریق دوستانشان در مراکز حساس، تلاش بىوقفهاى جهت ایجاد دردسر براى مخالفان و حتی دوستانشان به کار مىبردند. خسروانى حتى با صمیمىترین دوستانشان نیز صداقت نداشت. اسناد ساواک از پیگیریهاى تیمسار خسروانى براى خلع «نصیرى» و «اویسى» رؤساى ژاندارمرى و جایگزینى خودش به جاى آنان حکایت دارند.[41] از دیگر اقدامات خسروانى تلاش براى سرنگونى تیمسار حجت بود، وى به همین منظور با دادن پول به به برخی از روزنامه نگاران، گزارشهایى علیه حجت تهیه و منتشر میکرد.
خسروانى براى اعمال نفوذ به دنبال ورود به مرکز تصمیمگیرى در رژیم بود. نفوذ در جلسات ملکه مادر و تبانى با دفتر ویژه، به منظور تخریب «عظیمى» مدیرکل دخانیات از جملهى این موارد بوده است.[42]
پرویز خسروانى براى اینکه اقداماتش مؤثر باشد حتى دیگران را تهدید مىکرد. از جمله تکیه کلام وى این بود که مىگفت: «من مأمور خوابگاه شاه هستم هرکس فلان کند پدرش را در خواهم آورد.»[43] در واقع بیان این جمله به معنی هم مسلکی و نزدیکی او به « سپهبد عبدالکریم ایادى بهائی» بود که نفوذ فوقالعادهای در شاه و دربار داشت.
ساواک در این زمینه مىنویسد:
«تیمسار سپهبد دکتر ایادى با نامبرده بالا [خسروانى] تماس حاصل و پس از احوالپرسى تیمسار خسروانى اظهار داشت: قربان امرتان اجرا شد روز بیست و هشتم کمیسیونش است خیالتان راحت باشد. تیمسار ایادى اظهار داشت از این لحاظ متشکرم ولى از لحاظ دیگر خیالم ناراحت است یک کار مهم دیگرى هست که فقط به دست شما حل مىشود ولى با تلفن نمىتوانم بگویم و قرار شد تیمسار خسروانى به منزل تیمسار ایادى برود.»[44]
تیمسار خسروانى با داشتن دوستانى چون ایادى بسیار به خود مىنازید و با پشتگرمى و حمایت آنان دیگران را بارها تهدید مىکرد، وى مىگفت: «بالاخره هرکس با من مخالفت کند نابود مىشود.»[45]
از جمله کارهایى وى گرفتن معافى براى دامادش و معرفى بدون کنکور «پرویز شیخان» جهت تحصیل در رشته حقوق در مقاطع کارشناسى و کارشناسى ارشد در دانشگاه تهران و همچنین انتقال او از ژاندارمرى و تربیت بدنى به وزارت کشاورزى بود.[46]
قاچاق کالا و مواد مخدر
فساد مالى و ادارى حوزهاى وسیع دارد که در رژیم پهلوى حد و مرزى برآن متصور نبود. همانگونه که گفته شد اساس کارها در رژیم پهلوى بر زد و بند و اعمال خلاف قانون استوار شده بود. زنان و دختران رضاخان از جمله «اشرف» و «شمس» از سال 1316 به بعد دست به تجارت کالا که مهمترین آن اتومبیل بود، زدند و با استفاده از معافیت گمرکى، خودروهاى وارداتى را در بازار با سودهاى کلانى به فروش مىرساندند. امتیاز ورود اجناس لوکس نیز به درباریان تعلق داشت. از آن جایى که مبادى ورود کالا در مناطق بندرى و تجارى در دست نیروهاى ژاندارمرى بود این مهم فرصتى به خسروانى داد که به عنوان یکى از فرماندهان ارشد ژاندارمرى دست به قاچاق کالا زده و از این راه درآمد سرشارى به جیب بزند. وى با نپرداختن حق گمرکى این کالاها قیمت را چند برابر بالا برده و با فروش این اجناس در فروشگاه «فردوسى» سود هنگفتى را نیز نصیب خود مىکرد.
ملیحه خسروانى نیز با سوء استفاده از موقعیت همسرش اقدام به ورود کالا بدون عوارض گمرگی میکرد. در یک مورد وی از کویت بدون پرداخت عوارض ، خودرو وارد کشور کرده است.[47]
در زمینه مواد مخدر رژیم پهلوى با هدف بهرهبردارى تبلیغاتى در مجامع بینالمللى، مبارزه صورى در جهت ممنوعیت قاچاق مواد مخدر و مبارزه با اعتیاد انجام داد و تعداد زیادى از قاچاقچیان خردهپا را به چوبه دار سپرد.
سران رژیم با شعار ریشهکن کردن مواد مخدر، کشت خشخاش را ممنوع اعلام کردند، اما از سوی دیگر ترانزیت آن از افغانستان به کنترل در آوردند. این اقدامات سبب شد تا امتیاز این تجارت پُر سود به درباریان و همدستان آنان در ارگانهاى نظامى از جمله ژاندارمرى اختصاص یابد. «اشرف پهلوى»، خواهر دوقلوى شاه به همراه «حمیدرضا»، «محمودرضا» و «غلامرضا» ـ برادران شاه ـ از افرادى بودند که امتیاز کشت خشخاش را در انحصار داشتند. در ژاندارمرى نیز بسیارى از تیمساران از جمله غلامرضا اویسى در این کار با آنان شریک بودند. حتى رئیس مجلس شوراى ملى ـ سردار فاخر حکمت نیز با استفاده از مصونیت دیپلماتیک با ماشین شخصى از جنوب کشور به تهران تریاک حمل مىکرد و در بازار پُرسود تهران به فروش مىرساند. علاوه بر اویسى، تیمسار خسروانى نیز در این تجارت دست داشت. به همین خاطر مرزهاى کشور در شرق و غرب، به روى کاروانهاى مواد مخدر باز بود. در داخل نیز در صورت دستگیرى محمولههاى مواد مخدر، به نفع اشرف و سایر رؤسا ضبط و به فروش مىرسید. اما آنچه راجع به خسروانى مىتوان به آن اشاره کرد این بود که او در فرماندهى منطقه یک مرکز، همکارى نزدیکى با قاچاقچیان داشت و در این تجارت پرسود با آنها شریک بود.[48]
«احمد راهآهنى از قاچاقچیان معروف، با هماهنگى خسروانى با وارد نمودن تریاک از ترکیه، تریاک تهران را تأمین مىکرد و در این تجارت پولساز با خسروانى شریک بود.»[49]
خسروانى قاچاقچیان معروف دستگیر شده با دهها کیلو تریاک را آزاد، و در عوض ضمن شریک شدن در مواد مخدر مکشوفه، از آنها رشوه نیز دریافت مىکرد.[50]
قماربازى
درآمدهاى هنگفت و بىشمارى که از راههاى غیر شرعى و غیر قانونى به دست مىآمد لاجرم نیاز به محلى براى صرف کردن نیز داشت؛ ساختن کاخهاى متعدد، سپردهگذارى در بانکهاى خارجى، عیاشى و لهو و لعب و زنبارگى و... از جمله راههاى متداول خرج کردن این پولها بود.[51]
یکى از معروفترین جلسات قماربازى در منزل پرویز خسروانى برگزار مىشد که در آن چندین وزیر و وکیل و عده دیگرى از مسئولین عالیرتبه حضورى همیشگى داشتند و مبالغ میلیونى بُرد و باخت مىشد.[52] در یکى از این محفلها خسروانى به دلیل این که مبالغى سنگین باخته بود، به زور اسلحه، چکى را که به طرف بَرنده داده پس گرفت. یکى از وزرا در جواب ساواک که به تحقیق موضوع پرداخته بود، گفته بود که براى سرگرمى به این کار اقدام کرده است و قبل از انجام نیز مجوز آن را از شاه دریافت داشته است. شاه به این شخص گفته بود که قماربازى موضوعى شخصى است و ایرادى ندارد. اسناد حکایت از دل مشغولی دایمى تیمسار پرویز خسروانى در این زمینه دارند. وى تمام فکر و ذکرش قمار و تخته نرد بوده است.[53] در واقع مىتوان گفت خسروانى زندگیش را روى قمار گذاشت موضوعى که همسرش نیز آن را تأیید کرده است. او دائماً بدهکار بود و با فروش املاک و کارخانجات و رشوهگیرى و رشوهدهى به دنبال تهیه پول براى پاس کردن چکهاى برگشتیش بود.
اقدامات سیاسی خسروانی
الف: دفاع از محمدرضا پهلوى
پرویز خسروانى از رجال جان نثار شاه و رژیم پهلوى بود که حیات و ممات خود را در حمایت از شخص شاه و رژیم پهلوى مىدید.
خسروانى از یک سو با پذیرش مسلک بهائیت که پیروانش حضور پر رنگی در عرصههاى سیاسى، نظامى و اقتصادى داشتند، تلاش کرد براى ارضاء جاهطلبىهایش و با استفاده از اهرم قدرت و نفوذ بهائیان به مناصب بالایى برسد،
فعالیت عمدهى پرویز خسروانى در ژاندارمرى بوده است به طورى که وى به ترتیب:
فرمانده دسته در گردان 3 رشت، فرمانده دسته 4 در گروهان 2 هنگ امیرکبیر، فرمانده منطقه یک مرکز و معاونت ژاندارمرى را عهدهدار بود. با این وجود وى مسئولیتهاى دیگرى نیز داشت که مهمترین آن عبارت بودند از:
1ـ مؤسس و رئیس باشگاه تاج
2ـ معاون نخستوزیر و رئیس سازمان تربیت بدنى در دولت هویدا
3ـ آجودان محمدرضا پهلوى
همانگونه که در بالا اشاره شد پرویز خسروانى مناصب ادارى مهمى را عهدهدار بود و در وزارتخانهها و ادارات رژیم پهلوى، به خاطر نزدیکیش به باندهاى قدرت نفوذ فوقالعادهاى داشت از اینرو هر از چند گاهى خبرى از مسئولیت جدید وى منتشر مىگردید، با این وجود به دلیل ضعف شخصیت؛ اعتماد به او مشکل و سران رژیم از سپردن مقاماتى چون وزارت به وى تردید داشتند.
خسروانى مشاغل مهمى را تصاحب کرد که نسبت به موقعیتش از اهمیت زیادى برخوردار بودند، وى که از درجهدارى آغاز کرده بود به معاونت نخستوزیرى نیز رسید و این براى او جایگاه بسیار مهمى بود. بىتردید خسروانى این پیشرفت خود را مدیون شاه مىدانست، لذا براى حفظ این سیستم هرآنچه که در توان داشت انجام مىداد.
یکى از اقدامات او در این زمینه تأسیس «باشگاه تاج» بود. او با تأسیس باشگاه تاج، قصد مطرح کردن شاه و خاندان سلطنت در صحنههاى مختلف داخلى و خارجى را داشت. وى با احراز مدیریت این باشگاه، از یک سو کمکهاى زیادى از شاه و وزارتخانهها و نهادهاى رسمى دریافت مىکرد و از سوى دیگر هرگونه مخالفت با خود را مخالفت با سلطنت و شاه تعبیر کرده و افراد را تحت فشار قرار مىداد.
ب: خسروانى و کودتاى 28 مرداد 1332
فردوست در خاطراتش درباره نقش خسروانى در کودتای 28 مرداد مىنویسد:
«خسروانى در زمان مصدق باشگاه ورزشى تاج را داشت و در آن تعداد زیادى از ورزشکاران و باجگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بىمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد مىآمد بدان سو مىرفت. در زمان مصدق ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار مىداد. یا در 9 اسفند به طرفدارى از شاه شعار مىداد، ولى وقتى شاه از ایران فرار کرد پنج هزار تومان براى تعمیر ساختمان پان ایرانیستها پرداخت و نام تاج را از باشگاه حذف و اسم مصدق را بر باشگاه نهاد، با جلب همکارى از طرف اشرف پهلوى به همراهى و همکارى با او در جهت کودتا گام گذاشت و باشگاهش را محل جمعآورى اوباش قرار داد و از آنان به عنوان مخالفان مصدق استفاده کرد و ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد.»[54]
ج: خسروانى و وقایع 15 خرداد
پس از قیام حضرت امام خمینى (ره) و حمایت علما و مردم از این قیام که به سرکوب و کشتار خونین 15 خرداد 1342 منجر شد، بهائیان که در قتل و غارت سابقهاى طولانى داشتند، تنها 5 روز بعد از این واقعه، ضمن ابراز خوشحالى از این کشتار وحشیانه در قالب نامهاى از پرویز خسروانى فرمانده ژاندارمرى ناحیه مرکز به عنوان یکى از سردامداران این جنایت تشکر کردند، در سندى در این مورد آمده است:
«سرتیپ پرویز خسروانى فرماندهى ژاندارمرى ناحیه مرکز
تاریخ یکصد و بیست ساله جهان بهایى، به خصوص در ایران همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارایى و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحریک ارباب عمائم و یا افرادى نادان بوده است، اما در خلال صفحات این تاریخ همواره ستارههاى درخشانى در مقامات دولتى وجود داشتهاند که با توجه به وظایف اساسیه وجدانیه و اجتماعى خود نوعدوستى و عدالتگسترى نموده و به کرات مانع تجاوز رجاله و یا علماى بد عمل شدهاند. در اثر همین حسن تشخیص و میهندوستى و نوعپرورى واقعى آنان در واقع آبروى کشور مقدس ایران تا اندازهاى محفوظ مانده و از سوء شهرتى که دیگران ایجاد نمودهاند کاسته شده است.
زحمات و خدمات و سرعت عمل نیز در جلوگیرى از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله کراراً در سنین اخیر در این محفل مذکور شده است به خصوص در این ایام که بحمداللّه اولیاى امور نیز به رأىالعین سوءعمل جملهاى معروف به علماء را مشاهده کرده و هر دیده منصفى، رذالت و جهالت و پستى فطرت این افراد را گواهى مىدهد.
یقین است عموم دوستداران مدنیت و علم و اخلاق و دیانت زحمات را با دیده و احترام و تقدیم نگریسته و تاریخ امر بهایى آن جناب را در ردیف همان چهرههاى درخشان حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانى ثبت و ضبط خواهد نمود.
با رجاى تایید، منشى محفل [20 / 3 / 1342]»[55]
د: خسروانى و رژیم صهیونیستى
رژیم پهلوى در سال 1328ش رژیم صهیونیستى را به صورت «دو فاکتو»[56] به رسمیت شناخت و کنسولگرى ایران در سرزمینهاى اشغالى شروع به فعالیت نمود. محمدرضا پهلوی به منظور فشار بر دول اسلامى و با اشارهى کشورهاى غربى خصوصا امریکا و انگلیس قصد اعلام رسمى روابط سیاسى با رژیم صهیونیستى را داشت اما به دلیل مخالفت افکار عمومى داخلى و طرفدارى مردم از فلسطین و همچنین حساسیت کشورهاى عربى، هیچوقت نتوانست روابط رسمى با رژیم صهیونیستى برقرار نماید. اگر چه روابط گستردهاى بین دو رژیم برقرار بود، اما رژیم پهلوى جرأت علنى کردن را نداشت. از طرف دیگر رژیم صهیونیستى تمایل بیشترى براى علنى شدن روابط داشت و به انحاء مختلف، مىکوشید تا روابط وسیع و استراتژیکش با رژیم پهلوى را اعلام کند.
دو رژیم براى اینکه تحولى در روابط اسرائیل با کشورهاى عربى ایجاد نمایند به این توافق رسیدند که حداقل سطحى از روابط رسمى و علنى شود و براى این منظور روابط فرهنگى و تشکیل سازمانها و نهادهاى غیردولتى را راهى براى این منظور تلقى و سعى کردند با رفت و آمد رسمى خبرنگاران ایرانى و اسرائیلى به سرزمینهاى اشغالى و بالعکس به تدریج اذهان را براى رسمى شدن روابط آماده نمایند.
گام بعدى در این زمینه تبادل تیمهاى ورزشى بود. پرویز خسروانى که به پیوند مستحکم میان بهائیت و صهیونیستها وقوف کامل داشت و حتى تمام کلیمىها را بهایى مىدانست، رسالت خاصى براى خود قائل بود. وى براى خدمت به دربار پهلوى و تقویت رابطه با صهیونیستها تیمهاى اسرائیلى را به ایران دعوت و تیم تاج نیز به سرزمینهاى اشغالى سفر مىکرد.[57]
پرویز خسروانی در سال 57 از ایران خارج شد و در 18 مرداد سال 1394 در سن 93 سالگی در لندن درگذشت.
پینوشتها:
[1] . در یکى از اسناد، نام برادران پرویز خسروانى به این ترتیب آمده است: شجاعالدین، شهابالدین، مرتضى و خسرو که از نفر اول آنها، «شجاعالدین» و از تعداد خواهران او اطلاع چندانى در دست نیست. بنابر اظهارات «شهاب خسروانى» ایشان داراى چند برادر ناتنى هم بودهاند.
[2] . «حسین فرودست»، شهاب خسروانى را از چهرههاى سیاسى سالهاى 1320 ـ 1332ش که با دکتر محمد مصدق روابط حسنه داشت، معرفى مىکند. باقر عاقلى نیز در مورد وى مىنویسد: پس از مرگ پدر، شهاب که ارشد اولاد ذکور بود به نگهدارى و حفظ املاک پرداخت و چند شرکت مقاطعهکارى دایر کرد. وى در دورههاى 15 و 16 و 17 از محلات به مجلس شوراى ملى راه یافت. در مجلس هفدهم جانب مصدق را گرفت. بعد از کودتاى 28 مرداد براى مدتى بیکار گشت تا اینکه وابسته اقتصادى و بازرگانى و نماینده دولت ایران در ژنو شد. او مغز متفکر خسروانىها و واسطهى ترقى برادرانش بوده است. شهاب خسروانى در شماره 3 مجله مهر دوره سیزدهم به معرفى و نقل خاطرات خود پرداخته که ساواک تنها دو برگ از این نوشته را در سابقه عطاءاللّه خسروانى بایگانى و روى آن به اشتباه نوشته است: «مربوط به حاج شهاب محلاتى پدر نامبرده مىباشد.» شهاب در سال 1280 ش متولد شده است.
[3] . مرتضى خسروانى متولد 1284ش از رجال نظامى رژیم پهلوى بود که پس از اتمام دوره دانشکده افسرى، در فرانسه دوره هواپیمایى را طى و دورههاى تکمیلى هواپیمایى را در کشورهاى ایتالیا و انگلیس گذراند. وى به ترتیب در سال 1334 سرتیپ، 1338 سرلشکر، 1340 ریاست دادرسى ارتش و در سال 1342 به درجه سپهبدى ارتقاء یافت.
[4] . خسرو خسروانى متولد 1293ش پس از طى تحصیلات مقدماتى و متوسطه به انگلستان رفته و از «دانشگاه بیرمنگام» دکتراى زمینشناسى گرفت. وى در سال 1319 مجدداً به ایران بازگشت و مدت یک سال را در اداره کل معادن که وابسته به وزارت پیشه و هنر بود کار کرد و سپس به وزارت خارجه منتقل گردید. مشاغل مهم وى عبارت بودند از؛ دبیر اولى سفارت ایران در واشنگتن، دبیر اول در سازمان ملل متحد، معاونت وزارت اقتصاد ملى در دولت مصدق و مدتى نیز کفالت آن وزارتخانه را بر عهده داشت، وزیر مختار ایران در واشنگتن، سفیرکبیر شاهنشاه ایران در مصر و سفیرکبیر ایران در امریکا از جمله مشاغل دیگر او بوده است. خسرو خسروانى در سال 1321 امتیاز مجله افکار ایران را گرفت که عطاءاللّه خسروانى آن را منتشر مىکرد.
[5] . سال تولد عطاءاللّه خسروانى در برخى از اسناد ساواک 1299ش ضبط شده است.
[6] . فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج اول، تهران، مؤسسهى اطلاعات سال 1369 ص 268 و 269.
[7] . اسناد ساواک، پرونده انفرادى پرویز خسروانى، مورخ: 19 / 9 / 1321.
[8] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، پرویز خسروانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1389، سند سند مورخ: 9 / 8 / 1344.
[9] . همان، سند مورخ: 10 / 7 / 1345.
[10] . همان، سند مورخ: 10 / 7 / 1345.
[11] . همان، سند مورخ: 19 / 8 / 1344 .
[12] . همان، سند مورخ: 21 / 6 / 1345.
[13] . همان، سند مورخ: 30 / 6 / 1345.
[14] . همان، سند مورخ: 1 / 7 / 1345.
[15] . همان، سند مورخ: 6 / 11 / 52.
[16] . همان، سند مورخ: 14 / 9 / 1350 و 24 / 1 / 1347 و 24 / 7 / 1346.
[17] . همان، سند مورخ: 20 / 11 / 1350. اسناد دیگرى نیز به ایجاد مراکز فساد توسط هاشم خسروانى برادر پرویز در کرج و رفت و آمد زنان و مردان فاسد به آن جا در دست مىباشد. همان، سند مورخ: 24 / 2 / 1345.
[18] . همان، سند مورخ: 14 / 9 / 1350.
[19] . همان، سند مورخ: 16 / 9 / 1349.
[20] . همان، سند مورخ: 28 / 7 / 1354.
[21] . همان، سند مورخ: 30 / 5 / 1351.
[22] . همان، سند مورخ: 28 / 7 / 1347.
[23] . همان، سند ص 40.
[24] . همان، سند مورخ: 25 / 11 / 1344.
[25] . همان، سند مورخ: 24 / 1 / 1346.
[26] . همان، سند مورخ: 28 / 3 / 1347.
[27] . همان، سند مورخ: 20 / 4 / 1347.
[28] . همان، سند مورخ: 6 / 7 / 1347.
[29] . همان، سند مورخ: 6 / 5 / 1347.
[30] . همان، سند مورخ: 18 / 2 / 4813
[31] . همان، سند مورخ: 6 / 12 / 1347.
[32] . همان، سند مورخ: 7 / 12 / 1347.
[33] . همان، سند مورخ: 10 / 7 / 1348.
[34] . همان، سند مورخ: 9 / 7 / 1348.
[35] . همان، سند مورخ: 26 / 8 / 1349.
[36] . همان، سند مورخ: 17 / 6 / 1350.
[37] . همان، ص 388.
[38] . همان، سند مورخ: 9 / 6 / 1349.
[39] . خاطرات فردوست، پیشین، ص 267 تا 269.
[40] . همان، سند مورخ: 27 / 11 / 1348.
[41] . این اسناد همچنین به دشمنى خسروانى و عدواتش با تیمسار نصیرى اشاره مىکنند. وى معتقد بود گزارشهاى ساواک مانع از ارتقاء درجه وى شده است. همان، ص 1. همچنین نگاه شود به سند مورخ: 15 / 12 / 1340.
[42] . همان، سند مورخ: 11 / 7 / 1344.
[43] . همان، سند مورخ: 7 / 2 / 1347.
[44] . همان، سند مورخ: 2 / 8 / 1350.
[45] . همان، سند مورخ: 3 / 11 / 1349.
[46] . همان، سند مورخ: 19 / 6 / 1351.
[47] . همان، سند مورخ: 14 / 2 / و 30 / 3 / 1351.
[48] . همان، سند مورخ: 23 / 12 / 1341.
[49] . همان، سند مورخ: 9 / 1 / 1344.
[50] . همان، سند مورخ: 25 / 12 / 1343.
[51] . براى آگاهى از قاچاق مواد مخدر در دورهى پهلوى ر ک: فصلنامه مطالعات تاریخى، شماره 25، تابستان 1388، مواد مخدر و رژیم پهلوى، علىاکبر علیمردانى، ص 112 تا 147.
[52] . همان، سند مورخ: 24 / 10 / 1352.
[53] .همان، سند مورخ: 27 / 11 / 1347.
[54] . فردوست، پیشین، ج 1، ص 269. همچنین براى اطلاعات بیشتر رک: پرویز خسروانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، همان، سند مورخ: 23 / 12 / 1341.
[55] . الهیارى، احمد، نیمه پنهان، جلد 31، بهائیان در عصر پهلوى، دفتر پژوهشهاى کیهان، چاپ اول، تهران 1387، ص 163 و 162.
[56] . به گونهاى از شناسایى کشورها در عرصهى بینالمللى است که بر اساس آن، دو دولت عملاً داراى روابط اقتصادى و تجارى هستند. در مقابل آن، شناسایى دوژور رسمى و اعلامى قرار دارد که طى آن مناسبات سیاسى، دیپلماتیک بین دو دولت برقرار مىگردد.
[57] . پرویز خسروانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، همان، سند مورخ: 18 / 12 / 1337 و 17 / 3 / 1343.
مصاحبه مطبوعاتی پرویز خسروانی
پرویز خسروانی و سرتیپ محمدعلی صفاری
امیرعباس هویدا، پرویز خسروانی و منوچهر پرتو در حال تماشای مسابقات کشتی
پرویز خسروانی و شاه
منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی است از مقدمه کتاب رجال عصر پهلوی، پرویز خسروانی، به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1389.