نگاهی کوتاه به زندگی آخرین رئیس ساواک سپهبد ناصر مقدم
19 مرداد 1400
ناصر مقدم آخرین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود که نقش پررنگی در جنایتهای رژیم پهلوی داشت. مقدم در سوم تیرماه 1300 در تهران متولد شد. پدرش یعقوب نام داشت. نام خانوادگی آنها در ابتدا «مقدم چهار گریل اصل» بود که پس از مدتی به «مقدمراد» و نهایتاً به «مقدم» تغییر پیدا کرد.[1]
ناصر مقدم تحصیلات ابتدایی و مقدماتی خود را از سال 1307 به ترتیب در دبستانهای کمالیه و علامه سپری کرد و در سال 1313 وارد دبیرستان نظام در تهران شده و به سال 1319 از این دبیرستان با اخذ دیپلم فارغالتحصیل شد. وی چند سال بعد از دانشکده حقوق دانشگاه تهران نیز لیسانس قضایی و حقوق گرفت.[2]
بعد از تأسیس دفتر ویژه اطلاعات در سال 1338، ناصر مقدم که تا آن زمان رئیس شعبه بازرسی اداره دادرسی ارتش بود، به آن دفتر منتقل شد و در 15 خرداد 1342، همزمان با تقابل رژیم شاه با مردم، به سمت مدیریت اداره کل سوم ساواک (اداره امنیت داخلی) رسید. او نزدیک ده سال مدیر اداره کل سوم ساواک بود. در دوره فعالیت او، حضور مستشاران آمریکایی در اداره کل سوم ساواک، پررنگتر از قبل شد.[3] از ابتکارات ناصر مقدم در این دوره شدت عمل ساواک با مخالفان رژیم بود. او در 23 فروردین 1352 به قائممقامی کل ساواک ارتقاء یافت و چندی بعد به ریاست اداره کل دوم اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش منصوب شد.[4]
ناصر مقدم در 17 خرداد 1357 رسماً حکم ریاست ساواک را دریافت کرد. روزنامه اطلاعات همان روز نوشت: «امروز سپهبد ناصر مقدم به سمت معاون نخستوزیر و رئیس سازمان امنیت معرفی شد. شاهنشاه آریامهر قبل از ظهر امروز آقای جمشید آموزگار نخستوزیر را به حضور پذیرفتند. در این شرفیابی آقای نخستوزیر تیمسار سپهبد ناصر مقدم را به سمت معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور به پیشگاه ملوکانه معرفی کرد.» اطلاعات در شرح حال مقدم نوشت: «تیمسار مقدم فارغالتحصیل دانشکده افسری و دانشگاه و فرماندهی عالی ستاد مشترک است و در رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده و مشاغل مختلف نظامی را طی کرده که مهمترین آن فرماندهی یگانهای مختلف رزمی پشتیبانی رزمی در نیروی زمینی و همچنین انجام وظیفه در دفتر ویژه اطلاعات بود. آخرین شغل وی ریاست اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران بود. تیمسار مقدم دارای نشان لیاقت درجه 2، نشان تاج، نشان خدمت درجه یک، نشان درجه یک کوشش شهربانی، نشان افتخار درجه یک، نشان همایون و چند فقره دیگر نشانهای مختلف نیروهای مسلح شاهنشاهی و کشورهای دیگر و آجودان مخصوص شاهنشاه آریامهر میباشد.»[5]
البته بر اساس شواهد موجود، مثل اغلب انتصابات دوره محمدرضا شاه، آمریکا در انتصاب رئیس جدید ساواک هم نقش داشت. منوچهر هاشمی مدیرکل وقت اداره هشتم ساواک در این باره میگوید: «سپهبد مقدم چند ماه قبل از اینکه به مقام ریاست ساواک برسد، به آمریکا دعوت شد و در آنجا آموزشهای لازم را دید. وقتی ارتشبد نصیری از کار برکنار شد، در همان روز آدمیرال ترنر، رئیس سیا به وسیله اردشیر زاهدی سفیر ایران برای اعلیحضرت پیام فرستاد که مقدم را به جای نصیری بگمارَد. نفر دوم سفارت [اسد همایون] تعریف میکرد مقدم که به اینجا [آمریکا] آمد، اغلب جاها، جز دو جا همراهش بودم. بعد از برگشتن او، یک روز اردشیر زاهدی [سفیر ایران در آمریکا] مرا خواست و گفت برو پیش رئیس سیا، یک پیام فوری دارد. رفتم و گفت: بگویید که به نظر ما مقدم را رئیس ساواک بگذارید.»[6]
یکی از اهداف این انتصاب، تطهیر چهره سرکوبگرانه ساواک بود. مأمور سفارت آمریکا در 12 ژوئیه 1978 (مصادف با 21 تیر 1357) در این باره گزارش داد: «مقدم رئیس جدید ساواک برای آرام کردن روابط بین دولت و جامعه مذهبی با کمـی موفقیـت سخت در حال فعالیت است.»[7] سفارت آمریکا در گزارش «سری» دیگری به تاریخ 8 دسامبر 1978 (17 آذر 57) درباره پیشینه و عملکرد ناصر مقدم نوشت:
«مقدم، ناصر ـ 1
سری ـ غیرقابل رؤیت برای بیگانگان ـ غیرقابل رؤیت برای پیمانکاران یا مشاوران پیمانکار ـ پخش و اقتباس اطلاعات تحت نظر تهیه کننده ـ شامل منابع و شیوههای اطلاعاتی است.
سپهبد ناصر مقدم که جایگزین تیمسار نعمتالله نصیری رئیس ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) شد، دارای سوابق خدمتی اطلاعاتی از اواسط دهه 1950 است. او قبلاً در ساواک خدمت کرده و از خیلی قبل، پیش از این که واقعاً این شغل را به دست آورد، آرزو داشت رئیس آن شود. (خیلی محرمانه)
مقدم بیش از نفر قبلیِ خود، هماهنگ با اوضاع سیاسی جاری ایران در نظر گرفته میشود. او باهوش، جدی، سختکوش است. وی تمایل دارد که بیش از حد سری محسوب شود. به عنوان رئیس اداره دوم (اطلاعات) در ستاد بزرگ ارتشتاران از 1973 تا 1978 با افسران آمریکایی فقط بر یک اساس مثل به مثل همکاری میکرد. (خیلی محرمانه) مقدم همیشه خود را خدمتگزار شاه فرض کرده است. در رویارویی با تظاهرات فزاینده ضد دولتی وی به عنوان یک اصلاحگر جهت تغییر چهره ساواک بر سر کار آورده شد. او عهدهدار برقراری و اجرای سیاستهایی شده است که شیوه انسانیتری را به سازمانهایی که با ایرانیان سر و کار دارند وارد خواهد کرد و وی به سرعت جهت اعمال کنترل دقیقتری بر اداره سوم (امنیت داخلی) که در گذشته کم و بیش اختیار دستگیری مردم را بنا به تشخیص خود داشت حرکت کرد. تغییرات تـندروانـه در دسـتورات عملیاتی ساواک و بازداشت تیمسار نصیری در اکتبر (او بعد از برکناری از ساواک سفیر ایران در پاکستان شد و سپس مجدداً احضار گردید) مقدم را در ریاست واحدی قرار داده که در یک حالت بینظمی است.
ادامه خشونت، کنترل تودههای مردم را از دست او خارج کرده است و ارتش اکنون اجازه دارد روی تظاهرکنندگان آتش بگشاید. در نوامبر 1978 مقدم دو بار با رهبر مخالفین، مهدی بـازرگان، جـهت دستیابی به نوعی توافق بین جبهه ملی و دولت مذاکره کرد ولی موفق نبود. (سری) مقدم لیسانس حقوق از دانشگاه تهران دارد. انگلیسی او خوب است ولی وی به قابلیت خود اطمینان ندارد و اغلب از مترجم استفاده میکند. (خیلی محرمانه)»[8]
در دوران مسئولیت او بود که ساواک به عنوان یک نهاد شکنجهگر، امنیتی و خشن شناخته شد که از دستگیری، بازجویی و حتی قتل افراد ابایی نداشت. به تعبیر مظفر شاهدی «ساواک در طول دوران ریاست مقدم نقش درجه اولی در سرکوب تظاهرات مردمی و کشتار انقلابیون در عرصههای مختلف کشور ایفا میکرد.»[9]
ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران، درباره جنایتهای ساواک در دوران مسئولیت مقدم میگوید: «در این دوره، به خصوص در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970[دهه 1350] نوعی حکومت ترور و وحشت بر ایران حکمفرما بود. نه فقط گروههای شناخته شده مخالف و مبارز، بلکه بعضی از سیاستمداران معروف و روشنفکران و خانوادههای مرفه و متجدد هم از تعقیب و آزار ساواک مصون نبودند. بعضیها به طور مرموز ناپدید یا ربوده میشدند. شکنجه در زندانها امری عادی شده بود و برخی از زندانیان زیر شکنجه جان میباختند.»[10]
یکی از جنایتهای مقدم در رأس ریاست ساواک، در کشتار 17 شهریور و حوادث پس از آن نمود پیدا کرد. روز 16 شهریور 57 و بعد از راهپیمایی بزرگ مردم در عید فطر، مقدم از شاه درخواست برقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، حکومت نظامی به تصویب رسید. روز 17 شهریور مردم بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهای فرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند و جنایت هولناک روز 17 شهریور رقم زده شد.
عجیب این که در همان تاریخ، رئیس وقت ساواک دیداری را با مهدی بازرگان از سران اپوزیسیون ترتیب داد. سید رضا زوارهای که بعدها سند این ملاقات را دیده بود، در این باره میگوید: «یک بار در زمره اسناد و مدارکی که از ساواک برای ما آورده میشد تا شواهد لازم را علیه متهمان زندانی فراهم کنیم، نامهای پیدا شد که برای همه ما تکاندهنده و تأثربرانگیز بود. نامه مذکور در روز بیستم شهریور سال ۱۳۵۷ از طرف سپهبد مقدم، رئیس ساواک، به شخص شاه نوشته شده بود. در آن نامه پس از ذکر القاب و عناوین و تعارفات معمول از قبیل پیشگاه مبارک و غیره، آمده بود: «حسبالامر مطاع مبارک ملوکانه از جناب آقای مهندس بازرگان دعوت به عمل آوردیم.» یعنی به فاصله دو روز پس از جمعه سیاه و کشتار خونین هفدهم شهریور ماه، همان شبی که رادیو اعلام کرد مهندس بازرگان دستگیر شده است، ایشان به حضور رئیس ساواک دعوت داشتند و نامه فوق اکنون این حقیقت را برملا میساخت. در ادامه نامه چنین آمده بود که آن شب پس از بحث و گفتگو، سپهبد مقدم نظر جناب مهندس را درباره شورشهای اخیر که تحت عنوان سوم و هفتم و چهلم شهدا در شهرهای مختلف روی میداد، پرسیده و اینکه برای فرونشاندن این شورشها که اساس سلطنت را با خطر مواجه ساخته بود، چه باید بکنند؟ آقای مهندس بازرگان نیز در پاسخ به ایشان اظهار داشتهاند که متأسفانه نفوذ امام خمینی در تودههای مردم به حدی است که از ما کاری ساخته نیست.»[11]
ناصر مقدم در ماههای اوج انقلاب چندین بار با مهدی بازرگان به طور مخفیانه ملاقات کرده بود. به تعبیر مأمور سفارت آمریکا، این ملاقاتها «در جـهت دستیابی به نوعی توافق بین جبهه ملی و دولت» بوده است.[12] سفیر وقت آمریکا نیز از این دیدارها مطلع بود. سولیوان میگوید: «میدانستم که بین نظامیان و رهبران نیروهای انقلابی مذاکراتی در جریان است. بین ژنرال مقدم رئیس جدید ساواک و نمایندگان مهدی بازرگان مذاکرات متعددی صورت گرفت. به علاوه بازرگان شخصاً با قرهباغی و مقدم دیدار کرده بود.»[13]
مهندس مهدی بازرگان به عنوان سردمدار خط سازش در آن برهه اعتقاد به سیاست گام به گام داشت و معتقد بود در مواجهه با رژیم باید قدم به قدم پیش رفت. از این رو ارتباط با سران رژیم را توجیه میکرد. البته این ارتباط دو سویه بود و مقدم نیز با بازرگان رابطه خوبی داشت و در سال 1357 با پا در میانی وی بود که بازرگان از زندان آزاد شد.
سرانجام چندی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ناصر مقدم در حالی که در خانهای واقع در شمال تهران مخفی شده بود، توسط مأموران دادستانی شناسایی و دستگیر شد. او را بلافاصله تحویل دادگاه انقلاب دادند تا جریان محاکمه وی شروع شود.[14] اسکندر دلدم نویسنده و روزنامهنگار دوران پهلوی درباره نحوه دستگیری مقدم مینویسد: «مقدم پس از انقلاب در محل امنی در خیابان پاسداران مخفی شده بود و با اعضای دولت موقت در تماس بود. اما مأموران دادستانی انقلاب او را در حالی که ریش انبوهی گذاشته بود پیدا کردند.»[15]
پیشینه ارتباط او با مهدی بازرگان که حالا رئیس دولت موقت بود، نقطه اتکای مقدم در طول مدت بازداشت و محاکمه محسوب میشد؛ چرا که وی امید داشت آنان او را یاری داده و از مهلکه نجات دهند. البته این امید پر بیراه نبود چرا که بیرون از درهای زندان، بازرگان برای آزادی آخرین رئیس ساواک رژیم پهلوی تقلا میکرد. صادق خلخالی میگوید: «بازرگان با خط خود به دادگاه نوشته بود وقتی که شاپور بختیار و ناصر مقدم را برای محاکمه احضار میکنید، مرا هم به عنوان شاهد دادگاه احضار کنید. همه میدانیم با مزاج نازکنارنجیای که بازرگان داشت، نمیتوانست در دادگاه علیه آن دو مطلبی بگوید و اقامه دعوا کند. او میخواست آن دو را تبرئه کند، به همین دلیل ما را تلفنپیچ کرده بودند...»[16]
رسیدگی به جرایم ناصر مقدم به همراه چند تن دیگر از سران رژیم شاه از اواسط فروردین 58 شروع شد. روزنامه اطلاعات جلسه محاکمه مقدم را اینطور گزارش داد: «آخرین متهمی که پای میز محاکمه ایستاد و به پرسش دادگاه پاسخ گفت سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک ایران بود. بر اساس کیفرخواست دادستان علیه ناصر مقدم او متهم بود به عنوان رئیس ساواک، معاون ساواک و رئیس اداره دوم ارتش در کشتار مردم، ایجاد خفقان، سانسور، به بند کشیدن آزادیخواهان شرکت فعال داشته و دستور صادر کرده است و براساس دستور وی، مردم شکنجه شدهاند، در زندانها تیرباران شدهاند و زیر شکنجه جان دادهاند.»[17]
در کیفرخواست ناصر مقدم آمده بود: «آقای ناصر مقدم، فرزند یعقوب، به شناسنامه 27865، شغل سپهبد بازنشسته و رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت کشور، باسواد، مسلمان، تبعه ایران متهم است به:
- فساد در زمین
- محاربه با خدا و رسول خدا و خلق خدا و نایب امام زمان
- اقدام علیه استقلال و امنیت کشور
- متزلزل نمودن حاکمیت ملی
- فعالیت شبانه روزی در جهت ادامه سیطره حکومت غاصب غیرملی و غیرشرعی پهلوی و توسعه نفوذ استعماری آمریکا، وابستگان و دستیاران غربی به منظور غارت غنائم ملی
- قتل شهید آیتالله سعیدی در زیر شکنجههای سبعانه و سپس اقدام مزورانه در ترتیب اعلام شهادت وی بدین تفصیل که متهم اعلام کرد: آیتالله سعیدی خودکشی کرده است...»
در این کیفرخواست شکنجه مبارزان، جنایتهای مقدم در کمیته مشترک ضدخرابکاری، همکاری با سازمانهای جاسوسی، ارتباط با رژیم صهیونیستی، حبس و آزار مبارزان، جعل و انتشار اخبار ساختگی و... از دیگر اتهامات مقدم بود.
سرانجام روز چهارشنبه 22 فروردین 1358 ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک به همراه چند نفر دیگر از جنایتکاران رژیم شاه از جمله غلامرضا نیکپی، حسن پاکروان، عباسعلی خلعتبری، عبدالله ریاضی، منصور روحانی و... به جوخه اعدام سپرده شد.
پینوشتها:
[1] مهرجو، حبیبالله، آخرین وحشتآفرین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 13.
[2] شاهدی، مظفر، سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک؛ منتشر شده در وبسایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
[3] حسنبیگی، محمدابراهیم، چشمها و گوشهای شاه (گوشههایی از زندگی و کارنامه نعمتالله نصیری و ناصر مقدم آخرین رؤسای ساواک)، انتشارات مدرسه، ص 104.
[4] شاهدی، مظفر، همان.
[5] روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 17 خرداد 1357، ص 1 و 4.
[6] مجموعه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، گفتگوی حبیب لاجوردی با منوچهر هاشمی، نوار شماره 13، 17 اکتبر 1985، ص 13 و 14.
[7] اسناد لانه جاسوسی، کتاب هشتم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 667.
[8] اسناد لانه جاسوسی، کتاب نهم (روزشمار انقلاب اسلامی)، همان، ص 77.
[9] مظفر شاهدی، همان.
[10] مأموریت در ایران (خاطرات ویلیام سولیوان)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 114.
[11] خاطرات سید رضا زوارهای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 119 و 120.
[12] اسناد لانه جاسوسی، کتاب نهم (روزشمار انقلاب اسلامی)، همان، ص 77.
[13] مأموریت در ایران (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 257.
[14] حبیبالله مهرجو، آخرین وحشت آفرین، ص 97.
[15] محمدابراهیم حسنبیگی، چشمها و گوشهای شاه، ص 191.
[16] خاطرات آیتالله خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب، تهران، نشر سایه، چاپ پنجم 1380، ص 291 و 292.
[17] روزنامه اطلاعات، 22 فروردین 1358، شماره 15827، ص 2.