خطر عوامل نفوذی در سیاستهای کلان و خُرد کشور با نگاهی به متین دفتریها داماد و نوه دکتر محمد مصدق
27 مهر 1400
مرکز بررسی اسناد تاریخی با کتب منتشره و مقالات و مطالب درج شده در سایت و فضای مجازی با بررسی، تحلیل و نقد افراد، جریانها و رویدادهای تاریخ پهلوی با تکیه بر اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) به دنبال تاریخ نگاری صحیح و بدور از انحراف تاریخ معاصر بوده و هدفش از این تلاش ارائه عبرتهای کاربردی برای تمام آحاد جامعه اعم از مسئولین، مردم، جریانهای سیاسی، احزاب و گروهها است تا ان شاءالله با دریافت پیام و آموزههایی از عقاید، افکار و کردار گذشتگان، نسبت به رفتار و عملکرد صحیح در زمان حال و آینده دقت بیشتری مبذول نمایند و تجربههای تلخ، مکرر و خسارت بار دیروز، بار دیگر و چند باره رخ ندهد و یا تجربههای درست و صحیح، فراموش نشده و باز تکرار گردد. نقد و بررسی افراد و جریانها به منظور انتقام و عقده گشایی و یا منفیبافیهای غیر منطقی و غیر مستند نیست و هیچگاه چنین هدفی مد نظر نبوده و نیست بلکه تیزی و تندی قلم در برخی از نوشتهها نسبت به بعضی از افراد و جریانها به دلیل توجه دادن به خسارت و خیانتی است که از طرف موضوع مورد بررسی بر این کشور وارد گردیده است.
وجود عناصر ناپاک و وابسته به دشمنان و بیگانگان در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، امنیت و نظام حکومتی و سرپرستی یک کشور خسارتهای فوقالعاده و جبران ناپذیری بر منافع ملی وارد میآورد که با هیچ ضرر و زیانی قابل مقایسه نیست. مهم نیست این عناصر ناپاک چه نام دارند، به کدام لقب و عنوان نامبردارند، از کدام قشر و صنفی ریشه گرفته و دلبستگی دارند، چقدر سواد و علم دارند، چه بسیار کتاب، مقاله، تحقیق و پژوهش کردهاند، چه سوابق خانوادگی و اصل و نسبی دارند، چه خصایص شخصی و فردی خوبی دارند و حتی چه مذهب و دینی دارند! مهم این است که اصل و ریشه آنها که حاکم و آمر تمام افعال و کردار آنهاست، با شیر و شیرازه دشمنان و بیگانگان خود پرست و کینهتوز بالیده و جهت یافته و مییابد و بسان روباتهایی هستند که فرمان غیر را میبرند، هر چند در خانه ما و در کنار ما میزیند. این عوامل نفوذی که اتفاقاً اکثراً و غالباً خودی و وطنی هستند با هماهنگی کامل با معبود خود که استعمارگران باشند و با معابد خویش که در اشکال مختلف در زمانهای متفاوت بروز مینمایند(مانند بهائیت، وهابیت، ناسیونالیسم، ماتریالیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، فراموشخانه، خانقاه، پان عربیسم، پان ترکیسم و...) عروسکهای خیمه شب بازی در دست اربابان و عروسک گردانها هستند و به عناصری جامد، بیاحساس، بیتعلق، بیتعصب، بیحمیت تبدیل میگردند و دیگر هیچ چیزی جز اطاعت ارباب را برنمیتابند و به چیزی جز رضایت او رضایت نمیدهند و به کلی حقایق و واقعیتها و ارزشهای پاک و مقدس دینی، ملی و عمومی را زیر پا مینهند.
متأسفانه برخی از محققان و پژوهشگران تاریخ، سیاست، فرهنگ، هنر و... بدون در نظر گرفتن این پیوست مهم که جان مایه تحقیق و تحلیل باید باشد، به دلیل ملاحظه برخی از ارزشها مانند سواد و سوابق مبارزاتی، حزبگرایی و امثال آن به دفاع از فرد یا جریانی پرداخته و یا در تحلیل و نقد آن خود سانسوری روا میدارند و بدین سبب حقایق بر خود آنها و بر استفاده کنندگان از مطالب آنان پوشیده و پنهان مانده و یا پوستین وارونه جلوه مینماید و به مرور زمان این مطالب که غالباً به صورت کتاب و مقاله در آمده و در مجلات، روزنامه و در سده اخیر در رسانههایی مانند رادیو، تلویزیون، سینما، اینترنت نشر یافته، سرنویس، پانویس و متن قطعی و مستند و حتمی قلمداد گشته و مخالفت با اینگونه تحریفها حتی با مدارک واقعاً مستند، در فکر و قلب برخی افراد اثر بخشی خود را از دست میدهد.
چند سند زیر اوراقی بسیار اندک از هزاران سند قطعی و قابل اعتماد درباره اعضای جبهه ملی، دکتر محمد مصدق، احمد و پسرش هدایتالله متین دفتری، اللهیار صالح و رویدادهای دوره مرحوم دکتر مصدق است.
درج اسناد زیر به منزله تایید همه آنچه در آن انعکاس یافته نیست ولی از آن میتوان لااقل به این موضوع پی برد که آیا دکتر محمد مصدق در جریان دوره نخست وزیری خویش مرتکب اشتباهات استراتژی شده یا خیر؟ آیا عوامل نفوذی در این اشتباهات دست داشتند یا خیر؟ آیا برخی از کسانی که خود را مدافع و شاگرد مرحوم مصدق میدانستند به واقع دلبستگی به او داشتند و یا ایشان را دستاویز ریاست و رهبری خود قرار داده بودند؟ آیا در امر حکومت روابط نسبی و سببی میتواند نقش تخریبی داشته باشد یا خیر؟ آیا در امر حکمرانی اعتماد به روابط سببی، نسبی، حزبی، دینی، و امثال آن کافیست؟
برای درک بهتر دو سند زیر، نگاهی کوتاه به زندگینامه چند شخصیت مطرح در آن میکنیم.
احمد متین دفتری، فرزند متینالدوله و داماد دکتر محمد مصدق، متولد بهمن ماه 1275 ه ش در تهران است. بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد مدرسهی جدیدالتأسیس آلمانی شد که به خرج دولتین ایران و آلمان اداره میشد. سپس وارد مدرسهی علوم سیاسی و فارغالتحصیل گردید. در سال 1294 به استخدام وزارت خارجه درآمد و ضمن کار در وزارت خارجه، حقوق خواند و در سال 1300 فارغالتحصیل شد. علیاکبر داور وزیر عدلیه، متین دفتری را به آن وزارتخانه برد و او کار ترجمهی قوانین کشورهای اروپایی را انجام داد و به پاداش این خدمت جهت انجام مأموریتی از طرف دولت به دفتر جامعهی ملل در ژنو فرستاده شد و ضمن خدمت دکترای خود را اخذ کرد. وی در سال 1310 به معاونت وزارت عدلیه رسید. در همین زمان تیمورتاش وزیر دربار مغضوب رضاشاه شد و متین دفتری او را محاکمه و رضایت رضاشاه را جلب کرد. در مهر ماه 1315 در کابینهی محمود جم به وزارت دادگستری رسید و قریب سه سال تا احراز مقام نخست وزیری این سمت را به عهده داشت. از وقایع مهم دورهی وزارت او دستگیری و محاکمهی 53 نفر حزب کمونیست بود.
احمد متین دفتری در 13 آبان 1318 همزمان با اوج قدرت نازیها در آلمان، با حکم رضاشاه به نخست وزیری رسید. به دستور رضاشاه در ایران یک کابینهی جوان روی کار آمد که وظیفه این دولت نزدیک شدن به آلمان بود و عملاً نیز روابط تجاری صنعتی بین ایران و آلمان توسعه یافت و تعداد زیادی از مهندسین و متخصصین آلمانی در زمان جنگ جهانی دوم به ایران آمدند و انگلیسیها نیز این وضعیت را کاملاً زیر نظر داشتند. دوران نخست وزیری دفتری بیش از 8 ماه طول نکشید، و در اوایل تیر ماه 1319 ناگهان مغضوب و از کار برکنار شد؛ دلیل این برکناری را طراحی یک کودتا با همکاری آلمانیها و حمایت دکتر محمد مصدق (پدر زن و عمویش) دانستهاند. رضا شاه در شب چهارم تیر ماه 1319 متین دفتری را احضار و او را عزل و دستور بازداشت او را صادر کرد. پس از 15 روز به بیرجند تبعید شد و سپس به منزل خود منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت و فقط به تدریس در دانشگاه مشغول بود. بعد از شهریور 1320 متین دفتری از طرف متفقین بازداشت شد و قریب دو سال در اردوگاه نظامی انگلیسیها در اراک و سپس در زندان روسها در رشت محبوس بود. بعد از رهایی از زندان و تخلیهی ایران از نیروهای متفقین، به نمایندگی مجلس پانزدهم انتخاب شد و در انتخابات اولین دورهی سنا، سناتور انتصابی بود. وی در سال 1350 در سن 75 سالگی درگذشت. متین دفتری در دههی 40 از فعالان جریان آمریکایی بود.[1]
هدایتالله متین دفتری در سال 1312 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. پدرش سناتور احمد متین دفترى، نخستوزیر دوران رضاخان، مادرش منصوره مصدق و پدر بزرگش دکتر محمد مصدق بود. متین دفتری تحصیلات متوسطه را در تهران و سپس در انگلستان در رشته اقتصاد به پایان رساند و پس از بازگشت به کشور به عضویت هیئت علمى دانشگاه تهران درآمد. در سال 1337 مدیر اطلاعات و روابط عمومى دادگسترى شد و در سال 1339 انجمن دوستداران آمریکائى در خاورمیانه به وى بورس همکارى افتخارى با کنگره داد که امکان اقامت 9 ماهه در واشنگتن دى. سى. و تحقیق در مرکز حکومتى آمریکا را برایش فراهم آورد تا بتواند فعالیتهاى کنگره را نظاره کند. او پس از بازگشت از سفر، وکیلى فعال در امور تابعیت شد و در سال 1341 عضو کمیته انتشارات جبهه ملى گردید. متین دفترى با شناختى که از امریکا و ارتباط با سفارت آن کشور داشت و مسافرت به واشنگتن، همواره اصول آن کشور را تحسین مىکرد. وى در سال 1337 با مریم واضح نورى (تحصیلکرده انگلیس) ازدواج کرد. ارتباط ثبت شده وى با سفارت آمریکا، از 21 شهریور 1339 تا 8 شهریور 1358 ادامه داشت. در دوران نهضت اسلامى (1355 ـ 1357) ارتباط وى بیشتر و در سال 1358 قبل از پناهندگى او به اروپا استمرار یافت. از اسناد به جاى مانده مشخص است که در مقام «منبع» و «گزارشگر» از اوضاع ایران تحلیلهائى به سفارت مىداده است. عدم درک ناصحیح او از اسلام، انقلاب اسلامى، روحانیت و امام(ره) به قدرى واضح است که گاهى مأمور سفارت وى را متوجه برخى مسائل عینى مىکرده است. متین دفترى در اسفند 1357 جبهه دمکراتیک ملی ایران را تأسیس و در سال 1358 با همکارى برخى از عناصر چپ کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، فعالیت علیه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى را ادامه داد. پس از اعلام انحلال جبهه و حکم جلب وى به فرانسه پناهنده شد و در سال 1361 با شوراى مقاومت ملى به رهبرى منافقین همکارى خود را آغاز کرد و پس از تعطیلی شورا توسط سازمان مجاهدین خلق به عنوان عضو ساده آن سازمان، به زندگى خود ادامه داد. بعدها سازمان وی را اخراج نمود ولی خود متین دفتری مدعی بود که استعفا داده است.[2]
اللهیار صالح، فرزند آقا سید حسنخان مبصرالممالک (کارمند دولت) نایبالحکومه دهستانهاى «آران»، «بیدگل» و «نوشآباد» در اردیبهشت 1276 ﻫ ش در آران کاشان به دنیا آمد. همراه با دو برادر خویش (على پاشا و جهانشاه) در کودکى زیر نظر یکى از اعضاى حزب دمکرات در کاشان به نام میر سیّد محمد پرورش یافت و در مدرسهاى که نامبرده بنا کرده بود به تحصیل پرداخت. میر سیّد محمد پرورش پس از این که در کاشان از راه تشکیل مدرسه و آموزش نونهالان تعدادی را جذب تشکیلات فراماسونرى کرد، به دلیل فشار مردم و روحانیان راهى تهران شد و به پیشکارى شاهزاده عینالدوله گمارده شد. پرورش در پى بازگشت از کاشان اللهیار صالح را نیز با خود به تهران برد و او را به مدرسه فرانسویها فرستاد، مدتی بعد در حالی که اللهیار صالح بیش از 16 سال نداشت، به مدرسهاى که آمریکائیها بنیان نهاده بودند فرستاده شد. صالح بعد از اتمام تحصیلات به عنوان مترجم در سفارت امریکا مشغول کار شد. پس از 10 سال خدمت در سال 1306 به پیشنهاد علىاکبر داور وارد خدمت دادگسترى شد. صالح تا سال 1312 در وزارت عدلیه بود و پس از آن چون علىاکبر داور به سمت وزیر مالیه (دارائى) انتخاب شد وى نیز به آنجا منتقل گردید. در همان بدو ورود به ریاست کل اداره جدیدالتأسیس انحصارات دخانیات، منصوب شد و پس از چندى به ریاست کل گمرک انتخاب شد؛ سپس به معاونت وزارت مالیه رسید.
اللهیار صالح در سال 1321 به وزارت دارایى در کابینههای احمد قوام و سهیلى انتخاب شد. در 1323 در کابینه محمد ساعد مراغهاى به وزارت دادگسترى رسید و در دیماه 1324 در کابینه ابراهیم حکیمى (کابینه اول و دوم) سمتهاى وزیر دادگسترى، وزیر مشاور و وزارت کشور را عهدهدار گردید. با تشکیل حزب ایران (1324) وى وارد حزب شد و بعداً یکى از کارگردانان اصلى آن شد و تا سال 1344 رهبری حزب را عهدهدار بود. در تیر ماه 1325 چون با حزب توده و دمکرات پیشهورى(هر دو حزب جدایی طلب و وابسته به شوروی بودند) ائتلاف کردند، حزب دچار انشعاب شد. در سال 1328 به عضویت جبهه ملى درآمد و دبیر اجرایی و تقریباً مرد شماره اول جبهه ملی شد. همین سال به عنوان نماینده دوره شانزدهم از کاشان انتخاب شد. در سال 1330 در کابینه مصدق وزیر کشور شد و عضو هیأت نمایندگى ایران در شوراى امنیت و دیوان دادگسترى بینالمللى لاهه نیز بود. در سال 1331 سفیر ایران در آمریکا شد که بعد از روى کار آمدن دولت کودتا (1332) استعفا داد. در انتخابات مجلس بیستم از کاشان به نمایندگى انتخاب شد و در همین سال با انحلال مجلس شورای ملی به تجدید فعالیت در جبهه ملى پرداخت. در سال 1341 نزدیک به 8 ماه زندانی شد. در سال 1343 به دلیل اختلاف شدید با دکتر مصدق و دکتر شاپور بختیار از امور اجرایى جبهه ملى کنارهگیرى کرد. صالح تربیت یافته و دلبسته آمریکائیان بود و همواره از اصل 4 ترومن آمریکا حمایت میکرد و معتقد بود سرنوشت ایران باید در آمریکا و با روی کار آمدن حزب دمکرات در آن کشور تعیین گردد.
برادر اللهیار به نام علی پاشا کارمند سفارت آمریکا در سال 1355 بود و پیرامون روابط ایران و آمریکا کتابی به نام: روابط فرهنگی ایران و آمریکا، به چاپ رساند و از خدمات آمریکائیان! به ایران تجلیل و تمجید نمود!!
برادر دیگر اللهیار به نام جهانشاه از رجال درباری و وابسته به سیاست امریکا و پزشک مخصوص فرح پهلوی بود.
اللهیار صالح در 12 فروردین 1360 از دنیا رفت.[3]
*****
شماره: 11166 / 20الف تاریخ: 26 / 5 / 1343
موضوع: اظهارات علی امینی (فرج اله رهنورد)
روز چهارشنبه 21 / 5 / 43 علی امینی (فرج اله رهنورد) ضمن صحبت خصوصی در مورد جبهه ملی اظهار نموده است که:
«با نامهای که دکتر مصدق نوشته دیگر فاتحه جبهه ملی را خوانده است و به طوری که قاسمی میگفت اللهیار صالح اظهار کرده که من با امریکا مشغول مذاکره بودم و کم مانده بود که نظر آنها را جلب نمایم که دکتر مصدق با نامهاش کار را خراب کرد.»
نامبرده در جواب این سئوال که آیا اللهیار صالح راست میگوید و آیا او این حق را داشته است که تنها با امریکاییها مذاکره نماید؟ گفت:
«خیر، صالح راست نمیگوید، برای این که چند ماه است از طرف شورای جبهه ملی به وی اختیار تام داده شده است و اگر فعالیتی میخواست بکند در این چند ماه کرده بود و نامه اخیر دکتر مصدق هم آتوئی به دست صالح داده و از قراری که میگویند پسر دکتر متین دفتری که نوه دکتر مصدق و عضو جبهه ملی میباشد، پیش مصدق رفته و معلوم نیست که چه گفته که او هم بدون مطالعه آن نامه را نوشته است. متین دفتری که پدرش نوکر انگلیس است، در زمانی که مصدق نخست وزیر بود چندین بار خیانت کرد؛ بعد در چند سال پیش به عنوان مخالف با دستگاه سر و صدائی راه انداخت ولی حالا که سناتور شده دیگر خبری از او نیست.»
نامبرده سپس گفت:
«موقعی که مصدق میخواست به لاهه برود، دکتر متین دفتری را هم به عنوان مشاور انتخاب کرد. هر چه گفتیم ایشان از نوکرهای انگلستان است، مصدق قبول نکرد و او را همراه برد. در لاهه یک شب مصدق با نماینده امریکا قرار ملاقات میگذارد و دکتر متین دفتری هم در این ملاقات حضور داشته است. در این جلسه سه نفری مصدق با نماینده امریکا توافق میکند که قراردادی با آمریکا ببندد، امریکا چندین میلیون دلار به ایران بدهد و نفت را هم از طریق 75% بخرد، ولی فردای آن روز نماینده انگلیس در کنفرانسی گفت که امریکا متحد ما است ولی از پشت به ما خنجر میزند. آیا در این جلسه سه نفری چه کسی جز دکتر متین دفتری گزارش این قرارداد سری را به انگلستان داده است و ما برای همین کارهای مصدق بود که دست از همکاری با او کشیدیم، حالا ببینید که ما خیانت کردهایم یا آنها؟[4]
نظریه. کوچکترین اقدام مستقیم باعث شناسایی مأمور نفوذی خواهد گردید.
آقای عطارپور. بهرهبرداری شود.
اصل در الف. م. 1447. به پرونده اللهیار صالح ضمیمه و بایگانی شود. 2 / 6 / 43
*****
شماره: 44 / 3807 / 56 تاریخ: 14 / 12 / 1344
موضوع: اللهیار صالح
اللهیار صالح برای آقای کاظم قطب در مدتی که در دزفول توقف داشته سخنانی به شرح زیر بیان داشته است.
«دکتر محمد مصدق به ملت ایران خیانت کرده است. اگر دکتر مصدق زمانی که اعلیحضرت همایونی به خارج رفته بودند کار را تمام میکرد کی آمریکاییها با او مخالفت میکردند. آمریکاییها میدانستهاند که مصدق نظرش چیست و از این جهت از فرصتی که در اثر هرج و مرج و اوضاع خراب آن موقع که فقط به دست خود مصدق ایجاد شده بود، استفاده کردند و اوضاع را برای بازگشت اعلیحضرت همایونی به ایران آماده نمودند.»
نامبرده از وضع کنونی ایران خیلی شکایت داشته. ضمناً اضافه نموده:
«هر چه اعلیحضرت همایونی بکنند حق دارند و هر چه نیز انجام دهند باز کم است، تا چشم همه ملت کور بشود که تمام کارها را میخواستند در میدانها و خیابانها انجام بدهند.»
آقای صالح باز در مورد این قسمت صحبت نموده که به او پیشنهاد کردند که نخست وزیر بشود و او این پیشنهاد را رد کرده است و اظهار داشته که:
«دو سه مرتبه این پیشنهاد شده است، ولی من گفتهام با اختیاراتی تصمیم داشتم قبول کنم که امکان آن نبود؛ زیرا نظر من این بوده است که اعلیحضرت همایونی در کارهای مملکت دخالتی نفرمایند و نیز اضافه نموده چنانچه اعلیحضرت همایونی در کارهای مملکتی دخالت بفرمایند دیگر به وجود چاکر احتیاجی نیست.»
آقای صالح درباره جریان انتخاب رهبری جبهه ملی اظهار نموده که:
«ما جلسهای گرفتیم و بنده را به رهبری انتخاب نمودند. بعد دکتر مصدق به این کار ما اعتراض نموده و من جواب این شخص پست را دادهام. چند روز بعد از آن جلسه، غلامحسین پسرش را به خانه من فرستاد؛ من او را به طور غیر معمولی از خانه بیرون راندم و به او اظهار داشتم که حق نداری قدم در خانه من بگذاری و این آخرین دفعهات باشد.
کاری که مصدق به ضرر ملت ایران انجام داده و لطمهای که به ملت ایران وارد نموده، به هیچ وجه حتی چند اسبه هم به جلو برویم غیرقابل جبران است.»
پینوشتها:
[1] . اسناد انفرادی ساواک، همچنین بنگرید: بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی، ج 1، ص240.
[2] . اسناد انفرادی ساواک همچنین بنگرید: احزاب سیاسى ایران، بخش دوم، مجموعه اسناد لانه جاسوسى آمریکا، 1367.
[3] . بنگرید همین سایت: اللهیار صالح دبیرکل حزب ایران و رئیس هیئت اجرائی جبهه ملی- (1) و (2)؛ جبهه ملی زیر چتر آمریکا!؛ وابستگان و دلبستگان به آمریکا: «آمریکا حتی برای یک روز هم قابل اطمینان نیست؛ شایعه انتصاب اللهیار صالح به پست مهم به دلیل سکوت و سازش وی با رژیم پهلوی؛ مراسم 16 آذر سال 1342 در دانشگاه و مخالفت جبهه ملی و اللهیار صالح با هر گونه اقدام اعتراضی از سوی دانشجویان.
[4] . در گزارش دیگری به شماره 11722 / 20الف- 8 / 6 / 43 به نقل از فرجاله رهنورد، نوشته شده است:
«... نامبرده سپس در مورد وضع جبهه ملی گفت: فعلاً خبری نیست. پسر دکتر متین دفتری بین دکتر مصدق و سران جبهه ملی را به هم زده و همه سران جبهه ملی نیز با هم اختلاف دارند. تازه میخواستند اللهیار صالح و شاپور بختیار را با هم آشتی دهند که نامه دکتر مصدق جبهه را از هم پاشید و با پیغام بعدی که به باقر کاظمی داده، فعالیت از سران جبهه ملی خواسته مثل این که صالح هم قبول کرده خود را برای فعالیت حاضر نماید. باور نمیکنم برای این که سران جبهه ملی نمیتوانند کار کنند. تازه اگر دولت در دست آنها قرار بگیرد باز ما با آنها مخالف خواهیم بود، برای این که کسی که در شورای جبهه ملی باند بازی کند، در دولت کثافت کاری از سرش بالا میرود و من اگر ببینم یک دسته تند از جبهه ملی و حزب ایران هست و فعالیت مینماید به او ملحق خواهم شد.» (رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، اللهیار صالح، جلد دوم، بخش ضمائم، ص 611، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1398)
احمد متین دفتری نخست وزیر دولت رضا خان در سال 1318 و همسر منصوره مصدق دختر دکتر محمد مصدق
احمد متین دفتری داماد دکتر محمد مصدق و پدر هدایتالله متین دفتری
احمد متین دفتری در دهه 30
هدایتالله متین دفتری نوه دکتر محمد مصدق و فرزند احمد و منصوره مصدق
عکس خانوادگی احمد متین دفتری در کنار همسر، فرزندان و دکتر محمد مصدق
اللهیار صالح
منبع: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، اللهیار صالح، جلد دوم، صفحه198 و 292، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1398.