نگاهی اجمالی به سازمان چریک‌های فدایی خلق – (2)


03 آبان 1400


چکیده

سازمان چریک‌های فدایی خلق جزو گروه‌های چریکی و کمونیستی ایرانی محسوب می‌شود که پیش از انقلاب با جذب و آموزش نیرو علیه رژیم پهلوی به اقدامات مسلحانه دست زده بود. با مستقر شدن جمهوری اسلامی و آشکار شدن اختلاف سازمان با حکومت جدید، چریک‌ها به اقدامات نظامی خود ادامه دادند. آن‌ها از همان ابتدا در فعالیت‌های مسلحانه علیه جمهوری اسلامی شرکت داشتند و با گروهک‌های مسلح مخالف جمهوری اسلامی مثل حزب دموکرات کردستان و کومله نیز متحد شدند. از جمله اقدامات مسلحانه این سازمان می‌توان به درگیری‌های نظامی در شهرهای گنبد، مهاباد، مریوان، پاوه، سقز، کامیاران، بانه و... اشاره کرد.

به تدریج اختلافات و انشعابات درون گروهی، سازمان چریک‌های فدایی خلق را به چند گروه کوچک‌تر تقسیم کرد و از قدرت آن‌ها کاست. همچنین انجام عملیات‌های متعدد نظامی باعث شد تعداد چریک‌ها روز بروز کاهش یابد. علاوه بر این اتحاد با حزب توده، فعالیت‌های مسلحانه در شهرها و همکاری با گروهک‌های تجزیه‌طلب و رژیم بعث عراق موجب شد مردم رغبتی به آن‌ها نداشته باشند. کاهش قدرت و محبوبیت سازمان و شکست‌های سیاسی و نظامی، چریک‌ها را مجبور کرد تا به همراه دیگر گروه‌های اپوزیسیون از ایران خارج شده و عملاً حیات سیاسی آن‌ها در داخل ایران به پایان برسد.

 

مقدمه

سازمان چریک‌های فدایی خلق، فعالیت‌های خود را از اواخر سال 1349 و با پیوستن دو گروه کوچک چریکی جزنی- ظریفی و احمدزاده- پویان آغاز کرد. این سازمان به کمونیسم و مبارزه از روستا معتقد بود. اولین و معروف‌ترین فعالیت این گروه، عملیات سیاهکل در زمستان 1349 بود. با این‌که این عملیات موفقیت‌آمیز نبود، اما باعث شهرت چریک‌های فدایی خلق شد. در آبان ماه 1355 انشعابی در سازمان شکل گرفت که در جریان آن اکثریت اعضا بر کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه تأکید کردند اما اقلیتی همچنان به روش‌های چریکی ادامه دادند.[1]

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان چریک‌های فدایی خلق ضرباتی به رژیم پهلوی وارد کرده و نیروهای زیادی را نیز از دست داده بود.[2] اما خاستگاه و هدف این سازمان با اکثر مردم انقلابی ایران تفاوت ماهوی داشت. به همین دلیل با پیروزی انقلاب به مقابله با حکومت جمهوری اسلامی که برآمده از انقلاب مردمی و بعد رفراندوم سراسری بود پرداخت. این سازمان در ناامن‌سازی مناطق مختلف کشور و کشته شدن تعداد زیادی از مردم ایران نقش داشت و سرانجام نیز از ایران خارج شد.

 

تصرف شهر گنبد

منطقه ترکمن صحرا در استان گلستان زمین‌های حاصلیخیزی دارد که از زمان رضا شاه مورد توجه درباریان دوره پهلوی قرار گرفته بود. تصرف زمین‌های این منطقه که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی شدت گرفته بود و همچنین اعمال سیاست‌های فرهنگی رژیم پهلوی موجب شده بود تا اختلافات شدیدی بین مردم این منطقه و حکومت مرکزی شکل بگیرد. این روابط غیرحسنه در بی‌توجهی مسئولان برای حل معیشت مردم مؤثر افتاده و بر فقر اقتصادی منطقه افزوده بود. مردم ترکمن صحرا نیز از این وضعیت احساس محرومیت و تبعیض می‌کردند. با سقوط رژیم پهلوی این اختلافات فرصت ظهور و بروز یافت و سازمان چریک‌های فدایی خلق نیز از این فرصت بهره خود را برده و با ارسال نیرو به شهر گنبد از اقدامات مسلحانه حمایت کردند. هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق در 27 بهمن 1357 در شهر گنبد «کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن» را برای انجام فعالیت‌های سیاسی ایجاد کردند و توانستند مناطقی از شهر را تصرف کنند. با این اقدام، جنگی 9 روزه بین این کانون و حکومت درگرفت و سرانجام نیروهای حامی انقلاب اسلامی توانستند چریک‌ها را شکست داده و مجبور به پذیرش آتش‌بس کنند.[3]

کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در تحلیل خود از شرایط گنبد که منجر به درگیری‌های سال 1358 شد می‌نویسد: «اولین حرکات سیاسی توده‌های ترکمن از اوایل پاییز سال 57 آغاز شد. بدین ترتیب مردم انقلابی ترکمن صحرا به جنبش سیاسی سراسری ایران که برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری و امپریالیست‌های حامی آن آغاز شده بود، پیوستند. این حرکات همراه با گسترش هرچه بیش‌تر جنبش عمومی سیاسی ایران بود. قبل از این تاریخ فوق فعالیت‌های علنی چشمگیری در منطقه دیده نمی‌شد. فعالیت‌های سیاسی که از اوائل سال 56 آغاز شد عمدتاً به صورت مخفی صورت می‌گرفت. عناصر و جریان‌های مبارز منطقه با امانت دادن کتاب، برگزاری جلسات کوچک بحث و غیره، سعی در بالا بردن آگاهی روستاییان و قشرهای ساکن شهر و عمدتاً دانش‌آموزان و روشنفکران داشتند.»[4]

کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن با تصرف ساختمان کتابخانه عمومی شهر واقع در ضلع غربی باغ ملی و مهمانسرای فرمانداری گنبد، واقع در ضلع جنوبی این باغ فعالیت‌هایش را آغاز کرد. مدتی بعد عباس هاشمی و محمود حسن‌پور به گنبد سفر کرده و سازماندهی و شیوه‌های فعالیت کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن را به عهده می‌گیرند. کانون در ابتدا تمرکز خود را بر تشکیل شوراهای دهقانی و تحریک روستاییان برای مصادره املاک مالکان فراری قرار می‌دهد. با ادامه کار به پیشنهاد عباس هاشمی ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا تشکیل می‌شود تا امور مربوط به دهقانان و اراضی را رسیدگی کند. به موازات فعالیت‌های کانون و ستاد، نهادهای دیگر مرتبط با فداییان مانند کانون جوانان پیشگام، کانون فرهنگیان ترکمن‌صحرا و... نیز فعالیت‌های خود را آغاز کردند. این اقدامات موجب شد تا چریک‌ها تصور کنند چون مراکز قدرتمندی را تأسیس کرده‌اند پس حق هر اقدامی را دارند. خلع سلاح پاسگاه‌های ژاندارمری به دستور عباس هاشمی که تأثیر بدی هم در منطقه گذاشت، از جمله این اقدامات بود.[5]

شرایط ملتهب گنبد نیاز به یک جرقه داشت که در روز 5 فروردین 1358 روی داد. در این روز مأموران کمیته انقلاب در حال جمع کردن سیگارفروش‌های ترکمن بودند که یکی از آن‌ها مقاومت می‌کند. به تدریج جوانان ترکمن با فرد سیگارفروش همراه شده و مانع انتقال وی می‌شوند. با افزایش جمعیت، افراد معترض به سمت شهربانی که محل استقرار کمیته بود حرکت می‌کنند. در جریان درگیری‌های دو طرف یک نفر به نام ارازمحمد دردی‌پور به ضرب گلوله کشته می‌شود. با این اتفاق جمعیت تهییج شده و قصد تصرف شهربانی را می‌کنند. درگیری‌ها تا بعد از ظهر ادامه می‌یابد و در بعضی از مناطق در خیابان‌ها راه‌بندان ایجاد می‌شود.

6 فروردین مراسم تشییع جنازه در جوی نسبتاً آرام برگزار می‌گردد و درگیری گزارش نمی‌شود. بعد از ظهر همان روز قرار بود از طرف کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن راهپیمایی و گردهمایی به منظور تحریم رفراندوم جمهوری اسلامی در باغ ملی تشکیل شود. در حین راهپیمایی هواپیمایی دیوار صوتی را می‌شکند. تظاهرکنندگان به سرعت خود را به محل سخنرانی می‌رسانند. در حین سخنرانی تیراندازی‌هایی بین چریک‌های فدایی خلق و مأموران کمیته رخ می‌دهد و عده‌ای از مردم کشته می‌شوند. با این اتفاق هواداران چریک‌ها در بیست نقطه از شهر سنگربندی می‌کنند و در آنجا مستقر می‌شوند. در همان شب نیز به پاسگاه داشلی برون در 60 کیلومتری شرق گنبد حمله شده و اسلحه‌های آن به گنبد آورده می‌شود.[6]

7 فروردین چریک‌های حاضر در شهرها و روستاهای اطراف خود را به گنبد می‌رسانند. از تهران نیز قربانعلی عبدالرحیم‌پور، نقی حمیدیان را به سمت به گنبد می‌فرستد و برای تقویت نیروها تعدادی اسلحه کمکی ارسال می‌کند. راه‌های ورودی و خروجی شهر بسته شده و اعضای کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا ساختمان‌های خود را مجدداً تصرف می‌کنند. تا ساعت 1 بعد از ظهر هفتم فروردین 26 نفر از چریک‌ها و هوادارانشان کشته و 77 نفر زخمی شدند. با انجام مذاکره بین نمایندگان دولت موقت آقایان ملیحی و رضایی و نمایندگان چریک‌ها از ساعت 7 شب هفتم فروردین به مدت 72 ساعت آتش‌بس اعلام می‌شود.[7]

8 فروردین علی‌رغم قبول آتش‌بس درگیری‌ها ادامه یافت و چریک‌های فدایی خلق با اتکاء بر موقعیت برتر خود شروط هشت‌گانه‌ای را برای قبول آتش‌بس اعلام کردند. یکی از شروط آن‌ها بازگرداندن اسناد و مدارک ستاد مرکزی شوراها و همچنین تحویل اسلحه عناصر حوادث رخداده به شورایی مرکب از نمایندگان خلق ترکمن بود. این شروط ناقض حاکمیت ملی بود و به همین دلیل مورد قبول دولت واقع نشد.[8]

9 و 10 فروردین جنگ به نفع هواداران چریک‌ها ادامه یافت. دهم فروردین سازمان چریک‌های فدایی خلق طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «هیئتی با اختیارات کامل از سوی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران به گنبد اعزام خواهد شد تا با همکاری با سایر هیئت‌های اعزامی ریشه‌ها و علل وقایع گنبد را بررسی کند.» نیمه شب 11 فروردین دو طرف توافق کردند تا از ساعت 7 صبح 12 فروردین آتش‌بس اعلام کنند، اما این آتش‌بس نیز به طور کامل اجرا نشد. سرانجام وزارت کشور طی ضرب‌الاجلی اعلام کرد به نیروهای نظامی دستور داده شده چنانچه تا ساعت 15 روز دوشنبه 13 فروردین تیراندازی‌ها متوقف نشود، برای ایجاد امنیت و حفظ جان و مال افراد اقدام قاطع به عمل آورند. با پایان یافتن ضرب‌الاجلِ دولت، تیراندازی شدید بین دو طرف آغاز شد و پنج ساعت به طول انجامید. با ورود نیروهای مردمی از شهرهای دیگر، هواداران کانون فرهنگی – سیاسی در موضع ضعف قرار گرفته و بدون پیش شرطی آتش‌بس را قبول کردند. اما در مذاکرات بعدی مجوز فعالیت کانون فرهنگی – سیاسی و ستاد مرکزی شوراها را به دست آورده و بر خلاف فعالیت‌های پیشین به امور پزشکی و درمانی پرداختند.[9]

با پایان جنگ، عباس هاشمی و محمود حسن‌پور نمایندگان سازمان در گنبد، منطقه را ترک کرده ولی به جمع‌آوری سلاح و آموزش نظامی هواداران ادامه دادند و افرادی را نیز برای آموزش به کردستان فرستادند. چریک‌ها تصمیم داشتند در 19 بهمن 1358 سالگرد واقعه سیاهکل مراسمی برگزار کنند و از فرمانداری گنبد نیز مجوز لازم را برای برگزاری راهپیمایی و گردهمایی کسب کردند. سازمان در نظر داشت تا موقعیت خود را در منطقه ترمیم کند، اما این مراسم نیز به درگیری مسلحانه انجامید و تا 21 بهمن ادامه یافت. با ورود ارتش به صحنه، هواداران سازمان عقب‌نشینی کرده و ستاد مرکزی شوراها توسط مردم تصرف شد. در شب 24 بهمن اسفندیار کریمی دستور عقب‌نشینی صادر کرد. سازمان نیز دستور داد نیروهای درگیر در حادثه از گنبد خارج شده و به شهرها و روستاهای اطراف پناه برند. این افراد اسلحه‌ها را پنهان کردند و به شهرهای دیگر رفتند. مسئولین سازمان نیز به تهران بازگشتند. به علت عدم همراهی مردم در درگیرهای نظامی و حتی انزجار آن‌ها از جنگ و بازگشت چریک‌های فدایی خلق، آرامش به منطقه بازگشت و جنگ دوم گنبد نیز پایان یافت.[10]

باید توجه داشت که گروه چریک‌های فدایی فاقد پایگاه فیزیکی و مردمی بودند، لذا برای آن‌ها ایجاد پایگاهی به مانند حزب دمکرات کردستان از اهمیت خاصی برخوردار بود تا با تکیه بر آن به خیال خود انقلاب دهقانی به راه بیندازند. این طرح از دید نیروهای انقلاب پنهان نبود و برخورد با چنین جریان تجزیه خواهانه‌ای مد نظر آن‌ها قرار داشت، بنابر این جلوگیری از حرکات چریک‌ها در راستای صیانت از حکومت نوپای اسلامی بیش از پیش نیروها را برای مقابله با آن‌ها برمی‌انگیخت.

 

انشعاب گروه اشرف دهقانی

سازمان چریک‌های فدایی خلق که قبل از انقلاب بر سر انتخاب مشی سیاسی یا مسلحانه دچار انشعاب شده بود، بعد از جنگ گنبد و شکست حرکت مسلحانه در مناطق روستایی، اکثراً در انتخاب اقدام مسلحانه دچار تردید شدند. بعضی از آن‌ها نیز حکومت جمهوری اسلامی را ضد امپریالسیت دانسته و به همین دلیل جنگ با آن را به صلاح نمی‌دانستند. اما گروهی اندک همچنان بر مبارزه مسلحانه اصرار داشته و روش مسالمت‌جویانه را برنمی‌تافتند. اولین انشعاب بعد از جنگ گنبد که بر مشی چریکی اصرار داشت، مربوط می‌شد به گروهی که بعدها به گروه اشرف دهقانی معروف شد.

اشرف دهقانی از اعضای قدیمی سازمان چریک‌های فدایی خلق بود که در دوران پهلوی توانسته بود از زندان فرار کرده و به خارج از کشور برود. وی بعد از سقوط رژیم شاه در اوایل اسفند 1357 به همراه محمد حرمتی‌پور از اروپا به ایران بازگشت. او و تعداد کمی از اعضا بر جنگ مسلحانه اصرار داشتند ولی استراتژی حاکم بر سازمان بر پایه نظریه بیژن جزنی شکل گرفته بود. جزنی معتقد بود زمانی که پیشاهنگ یا روشنفکران انقلابی ایجاد و سازماندهی شدند، باید تاکتیک‌ها را وسعت بخشید و در کنار اقدام نظامی به تبلیغات سیاسی نیز پرداخت. «او تبلیغ سیاسی را پای دوم جنبش می‌نامید و به فداییان توصیه می‌کرد به این جنبه بیش‌تر توجه داشته باشند.»[11] اما مسعود احمدزاده مبارزه مسلحانه را هم استراتژی و هم تاکتیک مبارزه انقلابی می‌دانست و برای فعالیت‌های سیاسی اعتبار انقلابی قائل نبود. این گروه انشعابی نظرات خود را با سران سازمان چریک‌های فدایی خلق در میان گذاشتند و خواستار بحث در این مورد شدند، اما سازمان در آن زمان حضور و به رسمیت شناختنشان را مفید نمی‌دانست.[12] اشرف دهقانی معتقد بود انشعاب به گروه تحمیل شده است و گروه را به طور غیردموکراتیک اخراج کرده‌اند، بدون آن ‌که به آن فرصت توضیح و دفاع از مواضع خود را بدهند.[13]

مرکزیت این انشعاب شامل محمد حرمتی‌پور (مسعود)، عبدالکریم صبوری (بهروز)، اشرف دهقانی (شیرین)، فریبرز سنجری (حسن) و رحیم کریمیان (عباس) می‌شد و عنوان «چریک‌های فدایی خلق» را بدون استفاده از کلمه «سازمان» انتخاب کردند. این گروه چون افراد کم‌تری را نسبت به سازمان توانسته بود جذب خود کند، به شاخه «اقلیت» هم معروف شد.[14]

بعد از این انشعاب جزوه‌ای به نام «اشرف دهقانی سخن می‌گوید. مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی» منتشر شد که دهقانی طی مصاحبه‌ای تحلیل خود از شرایط و دلایل انشعاب را توضیح می‌داد. او در توضیح «خطوط اساسی تئوری مبارزه مسلحانه» که مدعی آن است می‌گوید: «در شرایط حاکمیت بورژوازی وابسته به امپریالیسم، شکل حکومتی صرفاً سیاه‌ترین شکل استبداد و ده‌ها بار سیاه‌تر از فاشیسم می‌باشد که چنان وضع را بر توده‌ها تنگ می‌کند که هیچگونه مبارزه صرفاً سیاسی نمی‌تواند بسط یافته و از حالت محافل روشنفکری خارج گردد. لذا هرگونه مبارزه باید با تکیه به عالی‌ترین شکل مبارزه سیاسی یعنی مبارزه نظامی انجام شود [...] بر اساس این خط مشی سازمان سیاسی-نظامی به وجود می‌آید که لازمه تحقق آن است.»[15]

اشرف دهقانی سران سازمان چریک‌های فدایی خلق را به فرصت‌طلبی و همکاری با جمهوری اسلامی متهم می‌کند و در مخالفت با جناح اکثریت می‌گوید: «تا امروز من بنا بر مصالح جنبش سکوت کرده بودم ولی امروز اعلام می‌کنم چون اپورتونیست‌ها(فرصت طلب‌ها) در رهبری سازمان رخنه کرده‌اند، ناگزیر سازمان با مبارزه ایدئولوژیکی کوبنده، به دفاع از تئوری مبارزه مسلحانه بر نمی‌خیزد. وظیفه کادرها و هواداران معتقد به این تئوری است که باید به سهم خود اقدام کنند و در شرایط حاضر به دفاع و بسط تئوری مبارزه مسلحانه برخیزند.»[16]

اشرف دهقانی در مراسم گرامی‌داشت واقعه سیاهکل در 29 بهمن 1358 در مهاباد علت اختلاف گروه اقلیت با اکثریت سازمان و تاکتیک مبارزه این گروه با جمهوری اسلامی را چنین توضیح داد: «بعضی‌ها می‌خواهند به بهانه این ‌که رژیم شاه سقوط کرده، راه ما را تمام ‌شده قلمداد کنند ولـی چنین نیست، چون ما از همان اول که مبارزه مسلحانه را در ایران آغاز کردیم، می‌دانستیم که دشمن اصلـی ما امپریالیسم است و شاه نوکری بیش نیست. از این‌رو تا زمانی که سلطه امپریالیسم از ایران برنیفتاده، راه چریک‌های فدایی خلق ادامه خواهد داشت. [...] راه چریک‌های فدایی خلق به این ‌صورت است که در جایی‌که مردم به مبارزه مسلحانه برخاسته‌اند آن مبارزات را سازمان داده و به پیش ببریم و در جاهایی که مردم فریب سیاست‌های مکارانه رژیم را خورده‌اند و دردها و آلام زندگی را به امید یک آینده واهی تحمل می‌کنند، با افشاگری‌های همه‌جانبه و با ارتقای سطح مبارزه مردم، به آن‌ها نشان دهیم که راه واقعی مبارزه همان است که خلق کُرد دلیرانه درگیر آن است. بنابر این شعار ما این است: پیش به ‌سوی سازماندهی مسلح توده‌ها!»[17]

چریک‌های فدایی خلق (اقلیت) برای اثبات نظریات خود، به تفسیرهای وارونه از حوادث روز پرداختند. اما مرور زمان بر غلط بودن این تحلیل‌ها و تفسیرهای وارونه صحه گذاشت. به عنوان مثال تسخیر سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان خط امام که به قطع روابط ایران و آمریکا و سقوط دولت موقت انجامید را نشانه‌ای از وابستگی نظام حاکم با آمریکا دانستند. آن‌ها در اعلامیه «مرگ بر امپریالیسم آمریکا، مرگ بر فریبکاران» مورخ 17 آبان 1358 نوشتند: «حادثه اخیر درس‌های آموزنده‌ای دارد. سفارت آمریکا ابتدا به ‌وسیله پاسداران وارسی می‌شود. بعد عده‌ای وارد آن می‌شوند، درها را می‌بندند و از ورود مردم جلوگیری می‌کنند. در حقیقت «اشغال» سفارت با محاسبه کامل انجام پذیرفت و مثل همیشه از این ‌که توده‌ها در این امر شرکت کنند، ممانعت به عمل آمد، زیرا اگر توده‌ها ابتکار عمل را به دست گیرند، آن وقت مجالی برای زد و بند و مصالحه باقی نمی‌گذارند. [...] آینده نشان خواهد داد که چگونه دستگاه‌های تبلیغاتی با توطئه سکوت و با به راه انداختن جریان‌های انحرافی، خاطره اشغال سفارت را از ذهن مردم خواهند شست.»[18]

چریک‌های فدایی خلق اعدام سران جنایتکار رژیم پهلوی را نیز به نفع آمریکا می‌دانستند و در اعلامیه‌ای دیگر به تاریخ 1 آذر 1358 می‌نویسند: «اعدام تعدادی از جنایتکاران رژیم سابق هم نمی‌تواند مستمسک ملی دانستن این حاکمیت وابسته به حساب آید. باید گفت آمریکا هم از این اعدام‌ها راضی بود. چرا که می‌دانست تثبیت حاکمیتی که از قبل با او بر سر میز مذاکره نشسته بود، تنها از طریق فریب توده‌ها، من‌جمله با اعدام این مزدوران امکان‌پذیر است. این دیگر تاکتیکی کهنه شده است.»[19]

با ارائه چنین تحلیل‌هایی به تدریج از هواداران گروه اقلیت کاسته شد. چریک‌ها نیز به ‌رغم ادعای سازماندهی مسلح توده‌ها و جنگ شهری، در جذب نیرو و توجیه تئوریک اعضاء چندان موفق نبودند. به همین دلیل کردستان را که شرایط بحرانی داشت برای وفاداری به ادعاهایشان مناسب دیدند. اما در آنجا نیز به عنوان نیروی فرعی حاضر شدند و نتوانستند نقش تعیین کننده‌ای داشته باشند.[20]

 

جنگ کردستان

در دوران رژیم پهلوی به دلیل وجود تبعیض و فقر اقتصادی در مناطق کردنشین و سرکوب ایلات آن مناطق و همچنین فعالیت گروه‌های کمونیستی شرایط برای رشد احساسات تجزیه‌طلبانه در آن مناطق فراهم شده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی این احساسات فرصت بروز یافتند و حزب دموکرات کردستان به رهبری عبدالرحمن قاسملو در 30 بهمن 1357 توانست به اقداماتی از جمله غارت کلانتری‌ها و پادگان مهاباد دست بزند. مهاباد پیش از این سابقه جدایی از ایران را داشته و در سال 1324 مقر جمهوری مهاباد شده بود. در روز حمله حزب دموکرات کُرد به مهاباد طرحی هشت ماده‌ای منتشر شد به این مضمون که همه پادگان‌های کردستان باید تحت نظر «شورای انقلابی» اداره شوند. روز یکم اسفند 1357 نیز به دعوت «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» در سنندج راهپمایی‌ برگزار شد. افراد تشکیل دهنده این جمعیت اکثراً از اعضای «سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله) بودند و شعارهایی مانند «شورای انقلابی – نظامی فقط با انتخاب آزاد سربازان، درجه‌داران و افسران تشکیل گردد» سر می‌دادند. در این اتفاقات چریک‌های فدایی خلق به دلیل تعداد کم هوادارانشان در کردستان حضور چندانی نداشتند.[21]

علیرضا اکبری شاندیز یکی از مسئولان سازمان در کردستان در مورد علت توجه کم چریک‌ها به منطقه کردستان می‌نویسد: «تا دوران قیام، به واسطه دیدگاه حاکم بر سازمان در زمینه مشی مسلحانه پیشتاز که مرحله فعالیت خود را تنها در شهرهای بزرگ و مناطقی که مشکلات زندگی مخفی تیمی قابل حل باشد، می‌یافت و عدم توجه به سازماندهی نیروهای هوادار در مناطق مختلف، سازمان هیچگاه فعالیت مشخصی را در کردستان سازماندهی ننمود. و تنها چند ماه قبل از قیام بود که توانست در سنندج با یکی از گروه‌های هوادار تماس بگیرد و در ارتباط با آن‌ها در دوران قیام چند عملیات مسلحانه علیه ارتش انجام دهد.»[22]

دفتر هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق در سنندج آغاز فعالیت‌های جدی این گروه را در کردستان بعد از سقوط رژیم پهلوی دانسته و در یکی از جزوات خود به این موضوع چنین اشاره می‌کند: «گروه مبارزین «طرفداران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» [در مناطق کردنشین] گروهی نوپا و از نظر تشکل هنوز کم‌تجربه بود و نمی‌توانست نقش مهمی در بسیج توده‌ها به عهده بگیرد. [...] پس از قیام، در 22 بهمن [1357] افراد این گروه به همراه دیگر هواداران فدایی مبادرت به گشودن ستاد عملیاتی نمودند که ادامه آن ایجاد دفتر هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در سنندج است.»[23]

سازمان چریک‌های فدایی خلق به دلیل محبوبیت کم در مناطق کردنشین و بافت عشیره‌ای منطقه به دنبال متحدی بین گروه‌های کمونیستی محلی بودند. آن‌ها در 7 اسفند 1357 به دعوت جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب (کومله) در سنندج راهپیمایی کردند. در قطعنامه پایانی این راهپیمایی کومله خطاب به نیروهای پادگان‌های کردستان از آن‌ها خواسته بود «راه انقلابیون پادگان مهاباد» را انتخاب کرده و تسلیم شوند.[24] چریک‌های فدایی خلق به تبعیت از کومله بین احمد مفتی‌زاده و شیخ عزالدین حسینی دو مدعی رهبری کُردها جانب شیخ عزالدین حسینی را گرفتند.

اوضاع مناطق کردنشین متشنج شده بود؛ در مریوان و بانه تظاهرات برگزار می‌شد. شبانه به پادگان‌ها حملاتی صورت می‌گرفت. عراق نیز در مرز بانه نیرو پیاده کرده بود. برخی از عناصر رژیم سابق مانند سپهبد عزیزالله پالیزبان و سردار جاف نیز تحرکاتی در منطقه داشتند.[25]

27 اسفند 1357 افراد کومله و چریک‌های فدایی خلق به ستاد لشگر 28 سنندج حمله کرده و سرهنگ صفری و سرگرد مسعودی از فرماندهان آنجا را بازداشت کردند. سپس با حمله به پادگان ژاندارمری اسلحه‌های موجود در آنجا توسط کومله و چریک‌های فدایی خلق غارت شد و با آن‌ها به پادگان سنندج یورش بردند که با مقاومت نیروهای آن پادگان مواجه شدند. در ساعات پایانی همان روز افراد کومله و چریک‌ها رادیو و تلویزیون سنندج را تصرف کرده و صدیق کمانگر از اعضای کومله در تلویزیون مردم را برای تصرف پادگان سنندج تهییج کرد.[26] «شورای موقت انقلاب سنندج» نیز اعلام موجودیت کرد و از هواداران خود خواست جاده‌های شهر را ببندند. سنندج وضعیتی جنگی به خود گرفت و درگیری‌هایی در آن رخ داد.[27]

روز 28 اسفند 1357 و همزمان با انتشار اخبار درگیری‌ها، نیروهای هوادار کومله و چریک‌های فدایی خلق از شهرهای مهاباد، بوکان، سقز، مریوان، بانه، دیواندره، کامیاران، نقده و... خود را به سنندج رساندند.[28] با مذاکرات صورت گرفته توافق شد ستاد لشگر 28 سنندج و رادیو و تلویزیون به دولت مرکزی بازگردانده و فرمانده لشگر نیز آزاد گردد. «شواری موقت انقلاب سنندج» در بیانیه سوم خود قبول آتش‌بس را اعلام کرد. اما 29 اسفند 1357 آتش‌بس نقض شد و مهاجمین مجدد به پادگان سنندج حمله کردند.[29]

شب یکم فروردین 1358 هیئتی از طرف امام خمینی شامل آیت‌الله سید محمود طالقانی، آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی، احمد صدر حاج‌سید جوادی (وزیر کشور)، ابوالحسن بنی‌صدر و حجت‌الاسلام علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی برای بررسی اوضاع سنندج وارد این شهر شدند. آن‌ها بعد از مذاکرات به این نتیجه رسیدند که کمیته‌ای موقت تشکیل شود تا شرایط را برای برگزاری انتخابات شورای شهر فراهم کند. در این مدت نیز این کمیته اداره شهر را برعهده خواهد گرفت. کمیته مد نظر شامل دو نفر منتخب شورای موقت انقلاب کردستان، دو نفر منتخب ستاد عملیات انقلاب اسلامی و یک نفر منتخب آیت‌الله طالقانی از بین کُردهای خارج از کردستان می‌شد. انتخابات شورای شهر سنندج در 24 فروردین با شرکت 66 داوطلب برگزار شد و گروه مؤتلفان اسلامی بیش‌ترین رأی را کسب کرد. اما با اتمام انتخابات، منازعات مجدداً در سنندج آغاز شد و تا 30 فروردین 1358 ادامه داشت.[30]

23 تیر 1358 با حمله گروه‌های مسلح به مقر پاسداران انقلاب اسلامی، درگیری‌ها در مریوان آغاز شد که با ارسال نیروی دولتی اوضاع این شهر نیز آرام گرفت. دفتر هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق در اعلامیه 1 مرداد 1358 دولت را مسئول «سرکوب وحشیانه زحمتکشان در سنندج، نقده، جلدیان و سرو» دانست و اعلام کرد: «دولت کنونی سعی دارد جنگ خونین دیگری را به خلق مبارز کُرد تحمیل نماید.»[31]

مریوان کاملاً به شرایط عادی بازنگشته بود که پاوه درگیر جنگی تمام‌عیار شد. 20 مرداد 1358 در یکی از روستاهای اطراف پاوه گروهک‌های کُرد اجتماعی داشتند و یک قطعنامه 12 ماده‌ای هم منتشر کردند. فردای آن روز دعوای بین یکی از اهالی پاوه و یک نفر از عشایر موجب بحرانی بزرگ در شهر شد. عشایر مسلح با رهبری سردار جاف و عوامل حزب دموکرات راه‌های منتهی به شهر را بستند و شهر را محاصره کردند. از طرف دولت دکتر مصطفی چمران و سرتیپ فلاحی برای حل مسایل به پاوه فرستاده شدند. ساعت به ساعت حلقه محاصره تنگ‌تر می‌شد و محاصره‌کنندگان دست به کشتار مخالفان خود می‌زدند. امام خمینی برای پایان دادن به درگیری‌های پاوه روز 27 مرداد 1358 طی پیامی به عنوان ریاست کل قوا به نیروهای مسلح تمام پادگان‌های ارتش و ژاندارمری دستور دادند تا با تمام تجهیزات خود به پاوه رفته و در اسرع وقت به حوادث جاری پایان دهند.[32] با این فرمان قاطع امام خمینی ارتش، سپاه پاسداران و نیروهای مردمی به سمت پاوه حرکت کردند. اعضاء و هواداران گروهک‌های کُرد با اطلاع از این دستور عقب‌نشینی کرده و نیروهای هوادار انقلاب اسلامی وارد شهر پاوه شدند. در این حوادث نیروهای کم و بی‌تجربه چریک‌ها ابزار دست حزب دمکرات کردستان بودند.

بعد از پاوه، درگیری‌های جدید در شهر سقز روی داد. ارتش نیروهایی را برای سرکوب اشرار به سقز ارسال کرد. نیروهای مهاجم حتی به آمبولانس شیروخورشید هم حمله کرده و سه تن از بهیاران را شهید کردند و هنگام خروج شهر انبارهای نفت شهر را آتش زدند. روز 31 مرداد 1358 نیروهای دولتی توانستند کنترل شهر را به دست بگیرند. روز 3 شهریور 1358 در سقز فرمانده یک تانک متعلق به ارتش که برای پاکسازی منطقه اعزام شده بود، توسط یک تک‌تیرانداز شهید شد. بعد از محاصره خانه محل اختفای تک‌تیرانداز و دستگیری افراد داخل خانه، آن‌ها اعتراف کردند عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق هستند که از تهران به سقز آمده‌اند. از آنان مقدار زیادی سلاح‌های متعلق به تیپ مهاباد به دست آمد. این عملیات از جمله عملیات‌های مشترک سازمان چریک‌های فدایی خلق با سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله) بود.[33]

روز 12 شهریور 1358 نیروهای ارتش و سپاه پاسداران توانستند بانه و مهاباد را آزاد کنند. افراد مسلح هم به سردشت و مناطق مرزی ایران و عراق عقب‌نشینی کردند.[34] چریک‌ها بعد از شکست و از دست دادن مواضعشان در همراهی با کومله به اقدامات موردی مانند کمین و حمله به پاسداران در جاده‌ها و پاسگاه‌ها ادامه دادند.[35]

دولت موقت در مسئله کردستان به موازات اقدامات نظامی برای برقراری نظم، اقدامات اقتصادی و عمرانی را نیز در دستور کار قرار داده بود. اما گروه‌های مسلح در کردستان همچون سازمان چریک‌های فدایی خلق این اقدامات را عوام‌فریبانه دانسته و با اعضای کمیته‌های عمرانی و کارمندان سازمان برنامه و بودجه همچون نظامیان برخورد کرده و آن‌ها را بی‌رحمانه می‌کشتند. [36] دفتر سازمان چریک‌های فدایی خلق در کردستان طی تحلیلی نوشت دولت با عمران و آبادی می‌خواهد «بدین وسیله کار خون‌آشامان و پاسداران ارتجاع را برای پیشبرد مقاصد پلیدشان آسان نماید.»[37]

در آذر ماه 1358 مذاکراتی بین دولت و گروه‌های مسلح آغاز شد. «هیئت ویژه حل مسئله کردستان» که از طرف دولت برای مذاکره انتخاب شده بودند، شامل هاشم صباغیان وزیر کشور، داریوش فروهر وزیر مشاور، مصطفی چمران وزیر دفاع و عزت‌الله سحابی وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه می‌شد. از طرف مقابل نیز هیئتی به نمایندگی از گروه‌های مسلح شامل حزب دموکرات کردستان، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله) و سازمان چریک‌های فدایی خلق (شاخه کردستان) شکل گرفت.[38] حزب دموکرات خواستار ادامه مذاکره و برقراری آتش‌بس بود. اما کومله و سازمان چریک‌های فدایی خلق به دنبال پایان مذاکره و ادامه جنگ بودند.[39]

سازمان چریک‌های فدایی خلق پیش‌شرط‌هایی را برای انجام مذاکرات مطرح کرد: 1- پذیرش هیئت نمایندگی خلق کُرد مرکب از همه نیروهای سهیم در جنبش مقاومت خلق کُرد به ریاست شیخ عزالدین حسینی 2- انحلال سپاه پاسداران در کردستان 3- خودداری از هرگونه نقل و انتقالات نظامی و تجدید نیروهای ارتشی در کردستان. همچنین چریک‌ها برای دوران انتقالی به شرایط خودمختاری طرحی را ارائه کردند که براساس آن باید برای تشکیل «مجلس ملی موقت» انتخاباتی برگزار شود. این مجلس باید در اسرع وقت زمینه لازم را برای ایجاد و گسترش شوراهای مردمی فراهم کند تا «شورای عالی خلق کُرد» بر اساس نظام شورایی شکل بگیرد. پس از تشکیل شورای عالی، مجلس ملی موقت منحل شده و از آن پس اداره کردستان خودمختار بر اساس طرح شوراها صورت گیرد.[40]

علی‌رغم کارشکنی‌های چریک‌های فدایی خلق و کومله هیئت ویژه حل مسئله کردستان توانست به توافق‌هایی دست یابد. این هیئت به تهران بازگشت و گزارشی از اقدامات خود را به امام خمینی ارائه داد. رهبر انقلاب در 26 آبان 1358 پیامی حمایت‌آمیز خطاب به مردم کردستان صادر کردند. ایشان در بخشی از این پیام یادآور شدند: «از هیات ویژه می‌خواهم که به مذاکرات خود با کمال حسن نیت ادامه دهند؛ و با شخصیت‌های مذهبی و سیاسی و ملی و سایر قشرها تماس بگیرند، تا تأمین خواسته‌های آنان- که خواست ما نیز هست- به طور دلخواه بشود.»[41] این اعلامیه با استقبال مردم در مناطق کردنشین روبرو شد و در مهاباد و سنندج به جشن و پایکوبی پرداختند. اما هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق آن را نتیجه مقاومت جنبش خلق کُرد در مبارزه با هجوم فاشیست‌ها دانستند.[42]

سازمان چریک‌های فدایی خلق و کومله که مخالف آتش‌بس بودند به اشکال مختلف تلاش کردند تا بار دیگر آتش جنگ را برافروزند. 17 دی 1358 یک ستون ژاندارمری که برای تعویض پرسنل به سمت مهاباد در حرکت بود با نیروهای مسلح کومله و چریک‌های فدایی خلق مواجه شد. این آغاز مداخلات این دو گروه در روند صلح و آتش‌بس بود. همچنین مقابله با نیروهای ارتش ایران در 27 فروردین 1359 که برای جنگ با عراق به سردشت اعزام شده بودند، از دیگر عملیات‌های مشترک کومله و چریک‎های فدایی خلق بود. البته مزاحمت‌ها برای نیروهای ایرانی در جنگ با دشمن خارجی به این مورد محدود نماند و ادامه یافت.[43] 

با ادامه جنگ و ارتباط حزب دموکرات با رژیم بعث عراق، چریک‌ها در کردستان در موضع ضعف قرار گرفتند. گروهی از چریک‌های شاخه کردستان که بعدها به اکثریت پیوستند، با مشاهده حوادث رخ داده نگران نیروهای خود شدند و این نگرانی را به مرکزیت سازمان خود انتقال دادند. علیرضا اکبری شاندیز از مسئولان سازمان در کردستان در یکی از نامه‌های خود مورخ 28 مهر 1359 از جایگاه نامناسب چریک‌ها در منطقه و برنامه‌های آتی حزب دموکرات می‌نویسد و این‌که به زودی حزب همه ‌آن‌ها را از «دم تیغ» خواهد گذراند.[44]

سازمان چریک‌های فدایی خلق با پیش گرفتن سیاست خروج از کردستان توانست اکثریت نیروهای خود را از منطقه خارج کند. اما دو گروه انشعابی از این سازمان یعنی گروه اقلیت و گروه منتسب به اشرف دهقانی در کردستان باقی ماندند. گروه اقلیت به کومله و گروه اشرف دهقانی به حزب دموکرات نزدیک شدند و برای ادامه حضور خود تلاش کردند روابط خود را با گروه‌های محلی حفظ کنند.[45] این وضعیت آن‌ها را در شرایط بغرنجی قرار داد. به خصوص این‌که در سال 1360 نیز انشعابی دیگر روی داد و محمد حرمتی‌پور و عبدالرحیم صبوری بعد از انشعاب از «چریک‌های فدایی خلق» با این استدلال که تاکنون در کردستان موفقیتی کسب نکرده‌اند، «ارتش رهایی‌بخش خلق‌های ایران» (آرخا) را تشکیل داده و بیش‌تر نیروهای خود را راهی جنگل‌های شمال ایران کردند. در این زمان تعداد نیروهای گروه اشرف دهقانی و آرخا مستقر در کردستان به سختی به سی نفر می‌رسید.[46]

گروه اشرف دهقانی عملیات‌های  نظامی خود را تا سال 1362 جسته و گریخته ادامه داد، ولی در نگاه کلی موقعیت آن‌ها در کردستان رو به افول بود. در بهار 1362 چریک‌ها تصمیم گرفتند برای جبران ضعف و بازسازی خود به شهر رفته و نیرو جذب کنند، این تیم‌ها نیز یکی پس از دیگری ضربه خوردند و نابود شدند.[47]

در خرداد ماه 1362 نیروهای ارتش در روستای خلیفان و مناطق اطراف در مهاباد عملیات‌هایی را علیه مواضع چریک‌های فدایی خلق انجام دادند. خلیفان مهم‌ترین پایگاه چریک‌های فدایی خلق بود و با از دست دادن این مناطق، چریک‌ها به تدریج به سمت عراق عقب‌نشینی کرده و از ایران خارج شدند.[48] سال 1362 سال خروج گروه‌های مسلح در کردستان است. چریک‌های فدایی خلق نیز مانند دیگر گروه‌ها بعد از تحمل شکست‌های جبران‌ناپذیر از ایران خارج شدند و این پایانی بود بر حضور این سازمان چریکی در عرصه سیاست ایران. بعد از خروج چریک‌های فدایی خلق از ایران این گروه ارتباطش را با دولت  عراق علنی کرد. علی عمادیان از اعضای گروه اشرف دهقانی از سال 1363 رابط این گروه با رژیم بعث عراق شد و بیش‌تر ایام در بغداد بود و انتقال نیروها به اروپا یا بالعکس را که نیازمند همکاری با دستگاه اطلاعاتی عراق بود، سازماندهی می‌کرد. [49]  

 

سرنوشت انشعاب‌ها

شکست‌های متوالی و انشعاب‌های پی ‌در پی و ضعف در مدیریت، گروه اشرف دهقانی را تا مرز نابودی پیش برد. در کردستان عراق نیز دو عضو با سابقه گروه اختر صبوری (لیلی) و سهراب افشار قاسمی (بهمن) از گروه جدا شدند. به این ترتیب در گروه «چریک‌های فدایی خلق» به غیر از اشرف دهقانی و همسرش فریبرز سنجری در مرکزیت، چند نفر دیگر باقی ماندند که آن‌ها نیز به تدریج به اروپا رفتند.

در گروه اقلیت نیز وضعیت به همین شکل بود. این گروه نیروهایش رو به کاهش بود و به این دلیل سعی داشت رابطه خود را با دو گروه کومله و حزب دموکرات حفظ کند. در اسفند ماه 1360 اختلافات درون‌گروهی اقلیت به اوج خود رسید و امکان اقدام نظامی این گروه را کاهش داد. گروه اقلیت در محلی به نام «باغچه» مقری داشت که مسئولیت آن با مهدی سامع (بیژن) بود. اعضای گروه اقلیت 25 نفر بودند که 11 نفر آنان در عملیاتی که مهدی سامع در 23 بمهن 61 تدارک دیده بود کشته شدند.[50] گروه اقلیت در سال‌های 61 و 62 شبکه‌های خود را از دست داد و در سال 65 به فروپاشی کامل رسید.[51]

سازمان چریک‌های فدایی خلق (اکثریت) که مشی سیاسی را ترجیح داده بود، تلاش کرد به حزب توده ایران نزدیک شود تا بتواند به فعالیت‌های رسمی بپردازد. حزب توده نیز از این وحدت استقبال کرد. روابط پنهانی سازمان و حزب از سال 1359 شروع شده بود ولی مذاکرات در سطح سران برای ایجاد وحدت بین دو طرف از سال 1360 آغاز شد.[52] در بهمن ماه 1361 حزب توده به دلیل افشای جاسوسی به نفع اتحاد جماهیر شوروی تحت تعقیب قرار گرفت و اعضایش دستگیر شدند. این امر موجب هراس سران سازمان چریک‌های فدایی خلق شد. فردای دستگیری رهبران حزب توده، هیئت دبیران سازمان تشکیل جلسه داده و در این مورد مشورت کردند. به پیشنهاد قربانعلی عبدالرحیم‌پور خروج سران سازمان از ایران مورد توافق قرار گرفت و کشور مقصد نیز اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد.[53]

در سال‌های آتی فداییان خلق برای رسیدن به هدف جدید خود یعنی «تجدد» به فعالیت‌های سیاسی مثل برگزاری پلونم و کنگره و صدور بیانیه اکتفا کردند. به طوری که فرخ نگهدار از سران گروه اکثریت، دهه 70 شمسی را دهه کنگره‌ها نامید. از دیگر اقدامات فداییان اتحاد با اپوزیسیون سلطنت‌طلب بود. فداییان با این استدلال که سلطنت‌طلبان استقرار دموکراسی در ایران را پذیرفته‌اند، حاضر به همکاری با آن‌ها شدند![54]

سیر حوادث نشان داد همه انشعابات مختلف سازمان چریک‌های فدایی خلق در رسیدن به اهداف خود ناموفق بودند. مازیار بهروز از فعالین چپ در مورد ناکامی گروه‌های مارکسیستی پس از انقلاب اسلامی می‌نویسد: «سقوط مارکسیسم در ایران پیش از عصر گورباچف و بنابر این فروپاشی نهایی کمونیسم شوروی بود. این امر از این جهت مهم است که شکست مارکسیسم در ایران به واسطه فروپاشی سرچشمه ایدئولوژیک آن نبود. علل شکست را باید در ناتوانی مارکسیست‌ها در درک و سازگاری با پویش‌های درونی جامعه ایران جستجو کرد.»[55] این تحلیل یک توجیه ناقص بود. اصولاً مارکسیست‌ها در ایران چه از نوع وابستگان به شوروی یا چین و یا به قول خودشان مستقل، هیچگاه در میان مردم ایران که غالباً مذهبی و پای‌بند به اسلام و دلداده مکتب اهل بیت(ع) بودند، پایگاه قابل توجهی نداشتند و خیانت‌های آن‌ها به کشور از زمان برپایی حکومت مارکسیستی در شوروی، چیزی نبود که از ذهن تاریخی مردم ایران پاک شود. فروپاشی شوروی و نگاه الحادی به جهان هستی نیز از مدت‌ها پیش در منطقه و جهان رقم خورده بود و مقابله چریک‌ها و دیگر مارکسیست‌ها با نظامی که بر پایه مجاهدت مردم مسلمان ایران پدید آمده بود، بیش از پیش بر بیزاری مردم از آن‌ها افزود.

 

نتیجه

سازمان چریک‌های فدایی خلق به ‌رغم ضربات سختی که از رژیم شاه خورد، توانست تا سقوط این رژیم دوام آورد. اما بعد از پیروزی انقلاب این سازمان دچار مشکلات عدیده‌ای شد که به شکست آن انجامید. یکی از این مشکلات انشعابات پی‌درپی در مدت زمان کوتاه 5-4 ساله بود. سازمان سابقه انشعاب و جدایی نیروهایش را در دوره پهلوی هم داشت ولی بعد از پیروزی انقلاب اختلافات درونی ضربات جبران‌ناپذیری را به آن وارد کرد. انشعابات که حاصل تناقض‌های ایدئولوژیک و اقدامات غیرقابل دفاع سازمان و مقابله با حکومت ضد امپریالیستی نوپای جمهوری اسلامی بود، نیروی چریک‌ها را تحلیل برد و از قدرت آن‌ها در عرصه عمل کاست. مشکل دیگری که چریک‌ها با آن روبرو شدند این بود که نیروهای تئوریک و رهبران سازمان پیش از انقلاب از بین رفته بودند و با حاکم شدن شرایط جدید بر جامعه فقدان آن‌ها احساس شد. در این شرایط جدید سران سازمان چریک‌های فدایی خلق به علت عدم درک صحیح از تغییرات نتوانستند مدیریت قابل قبولی ارائه دهند.

مهم‌ترین تغییر بعد از پیروزی انقلاب، تحولِ فضای سیاسی کشور بود. با سقوط رژیم پهلوی اکثر مردم ایران اعتقاد یافتند انقلابشان به پیروزی رسیده است و دیگر نیازی به ادامه مبارزه با حکومت مستقر نیست. اما سازمان چریک‌های فدایی خلق با انکار نظر توده مردم و طبق ایدئولوژی مارکسیستی خود و با تکیه بر استدلال‌های نادرست معتقد بود هنوز انقلاب توده‌ای رخ نداده است و این موجب شده بود سازمان از پشتوانه مردمی محروم شود. خطای دیگر سازمان چریک‌های فدایی خلق تأکید بر عدالت‌خواهی از مسیری جدا از فرهنگ بومی کشور بود. مردم ایران عدالت را از طریق اسلام دنبال می‌کردند، در حالی که سازمان بر مبنای تفکرات ماتریالیستی و با روش خشونت‌آمیز و مسلحانه در پی اجرای عدالت می‌گشت. اشتباه دیگر سازمان گرفتن تصمیماتی بود که در راستای منافع امپریالیسم به حساب می‌آمد. ایجاد درگیری با حکومت تازه تأسیس ایران که مقابل آمریکا ایستاده بود، شعارهای ضدامپریالیستی آن‌ها را بی‌اعتبار نشان می‌داد. همچنین وحدت با گروه‌های مسلح کُرد یا بهره‌مندی از کمک‌های رژیم بعث عراق تصمیم‌هایی بود که تناقض بین اندیشه و عمل چریک‌ها و بی‌اساس بودن ادعای استقلالشان را اثبات ‌می‌کرد. وجود چنین مسائلی باعث شد از هواداران چریک‌ها کاسته شود. سازمان نیز نتوانست پاسخ مناسبی برای تناقضات پیش آمده بیابد.

سازمان چریک‌های فدایی خلق و تمام انشعابات آن بعد از انقلاب اشتباهاتی در نظر و عمل مرتکب شدند که آن‌ها را از یک سازمان شناخته شده چریکی به چند گروهک ضدانقلاب و تروریست خارج‌نشین تبدیل کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]  چریک‌های فدایی خلق: از نخستین کنش‌ها تا بهمن 1357، ج 1، ص 747.

[2]  همان، ص 825 – 824.

[3]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 31.

[4] زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 39.

[5]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 27 -23.

[6]  زندگی و مبارزه خلق ترکمن، ص 61 – 60.

[7]  همان، ص 63 – 62.

[8]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 30.

[9]  همان، ص 31.

[10]  همان، ص 34 – 33.

[11]  شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، ص 109.

[12]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 37.

[13]  شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، ص 189.

[14]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 40.

[15]  چریک فدایی خلق اشرف دهقانی سخن می‌گوید: مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی، ص 6 – 5.

[16]  همان، ص 77 – 76.

[17]  سخنرانی چریک فدایی خلق رفیق اشرف دهقانی: میتینگ مهاباد، هواداران چریک‌های فدایی خلق، ص 21 – 20.

[18]  بیانیه‌های چریک‌های فدایی خلق تا 19 بهمن 1358، صص 69 – 68.

[19]  همان، ص 83 – 82.

[20]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 48 – 47.

[21]  همان، ص 74 – 71.

[22]  اشرف دهقانی: بازمانده ای از دوران کودکی! درباره سخنرانی اشرف دهقانی در مهاباد به مناسبت 19 بهمن، ص 18.

[23]  جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر، ص 39.

[24]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 75.

[25]  همان، ص 77.

[26]  ئاله کوک (برگ سبز)، ص 360.

[27]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 81.

[28]  جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر، ص 93.

[29]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 82 – 81.

[30]  همان، ص 86 – 83.  

[31]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 93.

[32]  صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی (س)، ج 9، ص 285.

[33]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 99 – 96.

[34]  روزنامه کیهان، 13 شهریور 1358، شماره 10799، ص 3.

[35] چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 106.

[36]  چشم‌انداز ایران، راه‌حل کردستان: حسن‌نیت، توسعه، آزادی و عدالت، عزت‌الله سحابی، فروردین 1382، ویژه‌نامه کردستان، ص 65.

[37]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 114.

[38]  همان، ص 115.

[39]  همان، ص 120.

[40]  هر چه بیشتر از هیأت نمایندگی خلق کرد پشتیبانی کنیم، ص 9 و 10.

[41]  صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی (س)،  ج 11، ص 57 – 55.

[42]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 123.

[43]  همان، ص 139 – 135. 

[44]  همان، ص 156 – 155.

[45]  همان ص 157.

[46]  همان، ص 159.

[47]  همان، ص 165.

[48]  همان، ص 163.

[49]  همان، ص 168 – 165.

[50]  همان، ص 168.  

[51]  شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، ص 205 – 204.

[52]  چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، ج 2، ص 390.

[53]  همان، ص 450.

[54]  همان، ص 500 – 498.

[55]  شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران،  ص 230 – 229.

 

منابع

- اشرف دهقانی: بازمانده‌ای از دوران کودکی! درباره سخنرانی اشرف دهقانی در مهاباد به مناسبت 19 بهمن، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران – شاخه کردستان، بی‌جا، 1358.

- بیانیه‌های چریک‌های فدایی خلق تا 19 بهمن 1358، چریک‌های فدایی خلق، بی‌جا، بی‌تا.

- جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران - سنندج، 1358.

- چریک فدایی خلق اشرف دهقانی سخن می‌گوید: مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی، بی‌جا، 1358.

- چریک‌های فدایی خلق: از نخستین کنش‌ها تا بهمن 1357، محمود نادری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، جلد اول، تهران، 1390، چاپ چهارم.

- چریک‌های فدایی خلق: انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان، محمود نادری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، جلد دوم، تهران، 1390، چاپ اول.

- چشم‌انداز ایران، راه‌حل کردستان: حسن‌نیت، توسعه، آزادی و عدالت، عزت‌الله سحابی، فروردین 1382، ویژه‌نامه کردستان.

- زندگی و مبارزه خلق ترکمن، انتشارات کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شورای اماکن ترکمن صحرا، بهمن 1358.

- سخنرانی چریک فدایی خلق رفیق اشرف دهقانی: میتینگ مهاباد، هواداران چریک‌های فدایی خلق، رشت، 1358.

- شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، مازیار بهروز، ترجمه مهدی پرتوی، ققنوس، تهران، 1398، چاپ شانزدهم. 

- صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی (س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد نهم، تهران، 1389، چاپ پنجم.

- هر چه بیشتر از هیأت نمایندگی خلق کُرد پشتیبانی کنیم، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران – شاخه کردستان، 1358.

- ئاله کوک (برگ سبز)، غنی بلوریان، ترجمه رضا خیری مطلق، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1384،  چاپ دوم.



 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.