یکشنبه خونین مشهد، بازخوانی حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه 1357 مشهد
06 دي 1402
چکیده
روزهای شنبه و یکشنبه، نهم و دهم دیماه 1357ش، مشهد شاهد حوادث و وقایع بسیار تلخی بود که در تاریخ انقلاب اسلامی به «یکشنبه خونین مشهد» معروف شد. حادثه از ورود راهپیمایان به محوطه استانداری مشهد به منظور حمایت و اعلام همبستگی با کارکنان استانداری رخ داد. آنها پیش از این جهت همراهی با نهضت دست از کار کشیده و اعتصاب کرده بودند. هر چند در ابتدا راهپیمایان و رهبران انقلاب فکر کردند که نیروهای نظامی و ارتشی با مردم همراه و اعلام همبستگی کردند، اما یورش بیرحمانه و تیراندازی مستقیم آنها به سوی جمعیت در این دو روز باعث کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از مردم بیدفاع گردید. با این وجود حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه 1357 باعث از بین رفتن ترس مردم از مواجهه مستقیم با نیروهای حکومتی گردید و مسیر نهضت را تا پیروزی کامل هموارتر ساخت.
اوج گیری نهضت در مشهد
با آغاز دی ماه57، جریان نهضت در اغلب شهرها و از جمله در مشهد اوج گرفت. بعد از حادثه بیمارستان شاهرضای مشهد که به کشته و زخمی شدن تعدادی از بیماران و کودکان بستری در بیمارستان انجامید. پس از گذشت چند ساعت از این ماجرا، ساواک مشـهد در گزارشـی کـه بـرای اداره کـل سـوم ارسال کرد، با صراحت به حمله چماقداران به بیمارستان شاهرضا اشاره کرد: «قبل از ظهر روز 23 / 9 /57 عدهای از موافقین در بیمارسـتان شاهرضـا مبـادرت بـه شکستن شیشههایی که دارای عکس خمینی و خرابکاران بوده و شیشه ماشین بعضی دکترهای مخالف را میشکنند، لذا مخالفین با چوب و چماق و اسلحه سرد از منزل قمی و شیرازی و مرعشی به طرف بیمارستان شاهرضا عزیمت، در ساعت 1030 درگیری بین موافقین و مخالفین ایجاد و فرمانداری نظامی برای متفرق کردن آنان از گاز اشک آور و تیراندازی هوایی استفاده، در نتیجه چند نفر از مخالفین مورد اصابت گلوله واقع، گویا یکی از آنان به نام هروی دبیر دبیرستان به قتل رسیده. مرکز فرماندهی مخالفین، منزل شیرازی، قمی و مرعشی و طبسی بوده. سید محمدعلی شیرازی و مرعشی و چند نفر از روحانیون از منزل قمی به اتفاق عـدهای بـه طـرف بیمارستان شاهرضا عزیمت و این درگیری تا ساعت 12:55ادامه داشته است. سید محمدعلی شیرازی ضمن مذاکره با فرماندار نظامی گفت به این کارها خاتمه بده یا این که ما دستور مقابله خواهیم داد. در حال حاضر درگیری ادامه دارد و مراجع تقلید و روحانیون نیز به مردم ابلاغ مینمایند که چوب و چماق تهیه و به طـرف بیمارسـتان شاهرضا حرکت کنید.»[1]
بعد از این حادثه جمعی از روحانیون مشهد تصمیم گرفتند که در اعتراض به این اقدام حکومت در بیمارستان تحصن کنند. تحصن در حمایت از اعتصاب کادر پزشکی و کارکنان بیمارستان نیز بود. در اولین اعلامیه رسمی متحصنین عزل فرماندار نظامی مشهد و مجازات کسانی که به بیمارستان تعرّض کرده و بیماران و کودکان را به گلوله بسته بودند عنوان شده بود. بعد از تحصن علما، بیمارستان شاهرضا به یکی از کانونهای مبارزاتی مشهد تبدیل شد. تحصن علما در داخل و خارج از مشهد اثرات مهمّی داشت و«از نقاط عطف مبارزات مشهد بود که بعداً هیجانهای بسیار و تظاهرات پر شور و کشتار عمومی مردم مشهد را به دنبال داشت.»[2] به طوری که در یکی از گزارشهای شیخان رئیس وقت ساواک خراسان، از بیمارستان شاهرضا به «مرکز فعالیت اخلالگران» یاد شده است.[3]
پس از تحصن جمعی از علما و پزشکان در بیمارستان شاهرضا در تاریخ 23 / 9 / 1357، تظاهرات و راهپیماییها در مشهد به طور چشمگیری افزایش یافت. همه روزه اجتماعاتی در بیوت آیتالله سید حسن طباطیایی قمی، آیتالله سید عبدالله شیرازی، آیتالله سید محمدکاظم اخوان مرعشی، و هم چنین در بیمارستانها از جمله بیمارستان شهناز و ششم بهمن تشکیل میشد. حادثه بیمارستان شاهرضا بازتاب وسیعی در داخل کشور داشت و جمعی از علمای دیگر شهرهای کشور با ارسال تلگرافهایی با خانوادههای داغدار و آسیب دیده ابراز همدردی و مراتب تأسف خود را از این حادثه اعلام و از خواستههای متحصنین حمایت کردند.
ابعاد حادثه چنان وسیع بود که در تاریخ 24 / 9 / 1357 دولت هیأتی را برای بررسی وضعیت به مشهد اعزام کرد. سرپرستی هیات با تیمسار باقر کاتوزیان وزیر کار و امور اجتماعی دولت نظامی ازهاری بود. «شخصی به نام اسدی ساعت 1445روز جاری با محمود قمی مذاکره و اظهار داشت یک هیئت پنج نفری به سرپرستی تیمسار کاتوزیان جهت ملاقات با آقا آمدهاند. محمود قمی گفت این هیئت را مثل هیئتی که از طرف نخست وزیری و شاهنشاهی چند روز قبل آمده بودند نخواهیم پذیرفت و نیز مجدداً شخصی با محمود قمی تماس و اظهار داشت تیمسار کاتوزیان گفتهاند من به حرم میروم به آقا بگویید به حرم بیایند تا آن جا ملاقات کنیم. قمی دو مرتبه عنوان نمود تیمسار غلط کردهاند. در ساعت 1600 روز جاری
تیمسار کاتوزیان شخصاً با منزل قمی تماس[گرفت] و اظهار داشت من از طرف آیات عسگری و روحانی جهت ملاقات با آقا آمدهام، شخصی به نام قاسمی اظهار داشت آقا به حرم مشرف شدهاند.»[4] اعضا این هیأت هر چند با کوشش فراوان موفق شد با نمایندگانی از روحانیت دیدار کند، اما دستاور مثبتی برای آنها در برنداشت و در نهایت آنها به خاطر اعمال وحشیانه رژیم مجبور به عذرخواهی شدند.
روند حوادث در مشهد به گونهای پیش رفت که در دی ماه 1357 بر خشم و اعتراض مردمی افزوده شد. به عنوان نمونه در پایان یکی از سخنرانیهایی که در بیمارستان شاهرضا انجام شد مردم بعد از خروج از بیمارستان خواستار خروج شاه از ایران شده و در حرکتی نمادین پس از شکستن تمثال شاه که در مقابل بیمارستان نصب شده بود، آن را تا بهشت رضا تشییع کردند.[5] وضعیت شهر مشهد اصلاً عادی نبود، بیشتر ادارات دولتی اعتصاب کرده بودند. اکثر کارمندان ادارات کارها را رها و در مراسم سخنرانی و راهپیمایی شرکت میکردند. کارمندان ادارات استانداری، شهرداری، دادگستری، بهداری، بهزیستی، راهآهن، مخابرات، کشاورزی و عمران روستایی، تعاون روستایی، راه و ترابری، کار، شرکت نفت و گاز و... تنها بخشی از اعتصاب کنندگان بودند.[6]
در روز اول دی ماه گروهی از بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی و گروهی دیگر از بیت آیتالله حسن طباطبایی قمی در حالی که شعار میدادند با تظاهرات خیابانی خود را به بیمارستان شاهرضا رساندند. این در حالی بود که به علت تحصن کارکنان شرکت نفت و کمبود مواد سوختی، مردم به ناچار در سرمای طاقتفرسای زمستان، در صفهای طولانی منتظر رسیدن نفت بودند. در اجتماع این روز بعد از خواندن قطعنامه توسط حجتالاسلام سید هادی خامنهای، تجمع کنندگان تعدادی از کشته شدگان حوادث چند روز اخیر را به سوی بهشت رضا(ع) تشییع کردند.[7] روز بعد از آن نیز گروههایی از مردم در مقابل بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی تجمع کردند، اما این بار به دستور سرلشکر میرهادی فرماندار نظامی مشهد به گلوله بسته شدند و تعداد دوازده نفر کشته و شصت نفر هم مجروح شدند. بر طبق اعلامیهای که در مقابل بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی نصب شده بود، تعداد کشته شدگان هشت نفر و تعداد مجروحین بیشتر از این بودند، چنان که با کشته شدن تعدادی دیگر از مجروحین، تعداد کشتهها به بیست نفر هم افزایش یافت.[8] مجموع این حوادث باعث شد تا در دی ماه سال 1357 چهره شهر مشهد به شهری ماتم زده تبدیل گردد. در روزهای بعد هم 98 درصد مغازهها بسته و کلیه شعب بانکها و ادارات دولتی به حالت نیمه تعطیل درآمد. مردم خشمگین از این حوادث، در روز چهارم دی ماه مجسمهی رضاشاه را با پُتک از بین بردند و آن را شکستند.[9]
آیتالله سید عبدالله شیرازی و آیتالله سید حسن طباطبایی قمی با صدور اعلامیهای در 3 / 10 / 57 برابر با 23 محرم 1399ق خطاب به مسلمانان مجاهد و ملت غیور ایران عامل و مسبب حوادث اخیر مشهد یعنی سرلشکر میرهادی فرماندار نظامی را که در کشتار مردم نقش داشت یک جانی دیوانه خطاب و هشدار دادند که هر چه زودتر باید مشهد را ترک کند.[10] آیتالله سید عبدالله شیرازی در تلگرافی فوری به غلامرضا ازهاری نخستوزیر وقت، عزل فوری سرلشکر میرهادی را خواستار شد. ایشان در این تلگراف با لحن تندی بیان کرد که اگر او را زنده میخواهید، بایست تا 48 ساعت مشهد را ترک نماید و در غیر این صورت جنازه او به تهران حمل خواهد شد.[11]
رویداد نهم دی ماه 57
در ادامه همین حوادث و به قرار همیشگی در روز نهم دی ماه 57 برابر با 29 محرم 1399ق گروههایی از اقشار مختلف مردم ابتدا در بیوت آیات سید عبدالله شیرازی، آیتالله سید حسن طباطبایی قمی و آیتالله سید محمد کاظم اخوان مرعشی اجتماع و بعد از سر دادن شعارهایی علیه حکومت، راهپیمایی آغاز شد. از آنجا که بازارها، مغازهها و کلیه ادارات دولتی و بانکها تعطیل بودند، افرادی از این اقشار هم در راهپیمایی حضور داشتند.[12] برخی از منابع، جمعیت تظاهرات کننده را بالغ بر یک میلیون نفر تخمین زدند.[13] هرچند منابع رسمی تعداد را خیلی کمتر اعلام کرده است. به طوری که تعداد اجتماع کنندگان را در مقابل استانداری چهارصد هزار نفر اعلام شده است.[14] از ویژگی های مهم و قابل ذکر راهپیمایی نهم دی ماه این بود که حضور بانوان در این روز نسبت به روزهای قبل پُر رنگتر بود. همچنین شرکت برخی از علمایی که تا قبل از این در راهپیماییها شرکت نمیکردند. هر چند حضور آنها که به نوعی با عنوان روحانیت غیر انقلابی شناخته شده بودند، به مذاق افراد انقلابی و مذهبی خوشایند نبود، اما با توصیه روحانیت انقلابی از درگیری و اهانت برخی از جوانها به آنها خودداری شد.
در صف اول راهپیمایان آیات و حجج اسلام سید محمدکاظم اخوان مرعشی، شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد، سید حسین موسوی خراسانی، حسنعلی مروارید، میرزا علی تهرانی، میرزا جواد تهرانی، محمدرضا محامی و تعدادی از فرزندان آیتالله حسن طباطبایی قمی و آیتالله سید عبدالله شیرازی هم حضور داشتند. مقصد راهپیمایی برخلاف روزهای قبل که آستان قدس و یا مقابل صحن موزه بود، این دفعه استانداری واقع در خیابان بهار تعیین شده بود. علت این بود که کارکنان استاندارى به منظور همراهی با نهضت اعلام همبستگى کرده بودند. لذا راهپیمایی در واقع حمایت از کارکنان استانداری بود که از چند روز قبل همبستگی خود را با روحانیت و مردم اعلام کرده بودند. البته اهداف دیگری هم برای انتخاب استانداری وجود داشت. آیتالله سید علی حسینی خامنهای که از گردانندگان اصلی راهپیمایی روز نهم دی ماه مشهد بوده در خاطرات خود درباره علت انتخاب استانداری چنین بیان کرده است: «استاندارى به عنوان مرکز حکومت آخرین سنگر بود. ما براى این که جمعى را که اعلام همبستگى کرده بودند تقویت کنیم و قضیه نیروهاى مبارز را در استاندارى تثبیت بکنیم و این به معناى فتح استاندارى هم محسوب میشد، مقصد راهپیمایى را آن جا قرار دادیم.»[15]
راهپیمایان پس از حرکت از بالا خیابان، طی عبور از خیابانهای تهران (امام رضای فعلی) با گذشتن از
میدانهای برق و بهار وارد محوطه استانداری میگردند. پیشاپیش جمعیت شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد، آیتالله عباس واعظ طبسی و آیتالله سید علی حسینی خامنهای و جمعی دیگر از علمای انقلابی و مبارز مشهد بودند. موقعیت استانداری خراسان در مشهد به گونهای بود که در مجاورت پادگان لشکر 77 ارتش قرار داشت. استانداری در سمت راست خیابان بهار و لشکر 77 در سمت چپ خیابان بهار واقع شده بودند. کمی آن طرفتر هم منازل سازمانی و فروشگاه ارتش قرار داشت. مدتی بود که بر اثر وخامت اوضاع سیاسی در مشهد استاندار، استانداری را ترک و به دلیل ترس از اوجگیری اعتراضها و پیامدهای آن در باغِ ملک آباد به سر میبرد، اما در هر حال موقعیت حسّاس استانداری اهمیت تصرف این مکان را دوچندان میکرد. با نزدیک شدن جمعیت به استانداری در خصوص ورود و یا عدم ورود به داخل محوطه استانداری بین رهبران انقلاب مشهد گفتگو و تبادل نظر شد، اما قبل از این که تصمیمی در این باره گرفته شود، جمعیت منتظر نماند و وارد محوطه استانداری شدند. در ابتدای امر اعلام شد ارتش با ملت اعلام همبستگی کرده است. حتی یکی از فرزندان آیتالله سید عبدالله شیرازی با رفتن روی یکی از تانکها اعلام کرد: «ارتش با ما اعلام همبستگی نموده که در این هنگام چند نفر سرباز اسلحههای خود را بالای سر گرفتهاند.»[16] این قضیه در ورود راهپیمایان به داخل محوطه تأثیرگذار بود. با ورود صفوف راهپیمایان به داخل استانداری، تانکها در مقابل استانداری مستقر و مردم اطراف تانکها جمع شده و شعار میدادند: «ما به شما گُل دادیم، شما به ما گلوله» آنها روی تانکها و نفربرها رفتند و فریاد میزدند: «به گفته خمینی، ارتش برادر ماست. بزودی ای شه جلاد ـ سرت را میدهیم بر باد.» ظاهر قضیه هم حاکی از دوستی و پیوند ارتش با ملت داشت. اما با این وجود در اسناد ساواک به صراحت قید شده که تظاهرکنندگان در روز نهم دی ماه قصد تصرف استانداری را داشتند و مأمورین قادر نبودند مانع ورود آنها به داخل استانداری گردند: «ساعت 11 تعداد زیادی از اخلالگران به منظور تصرف ساختمان استانداری به آن محل حمله ور و نیروی فرمانداری نظامی قادر به متفرق کردن نبود، یکی از تانکها در تصرف اخلالگران درآمده، مردم روی تانک سوار شدهاند و خدمه تانک از تیراندازی هوایی و گاز اشک آور استفاده، ولی مردم با روشن کردن آتش اثرات گاز اشک آور را خنثی مینمایند و نیروی کمکی نیز به علت زیادی جمعیت قادر به کمک نمیباشد و راه بندان ایجاد نمودهاند.»[17] آیتالله سید علی حسینی خامنهای جریان حادثه را این طور روایت کرده است: « یک قدرى که از حضور جمعیت گذشت بیرون یک همهمهاى شروع شد و خبر آوردند که چند ماشین ارتشى که در میان آنها تانک هم هست به داخل جمعیت مىآیند، من نمىدانم که اینها از کجا آمده بودند، بعید مىدانم که از انتهاى خیابان بهار یعنى از وسط خیابان اصلى این راه را طى کرده و آمده بودند احتمال مىدادم از خیابانهاى فرعى که منتهى به پادگان لشکر میشود از یکى از خیابانها آمده بودند و وارد جمعیت شده بودند. به هر حال وقتى که به ما گفتند، اینها تقریباً وسط جمعیت بودند و به نزدیک درب استاندارى رسیده بودند ما نمىدانستیم که هدف اینها چیست و از بس که شلوغ بود و رفت و آمد مشکل بود و جا هم جاى وسیعى نبود که بشود نیروهاى انتظامى و مسئولین براى حفظ نظم راهپیمایى با ما هم ارتباط مستمر و پشت سرهم داشته باشند یا خود ما بتوانیم حرکت کنیم و میان جمعیت راحت بگردیم، به خاطر این جهات نمیشد که دقیقاً از آنچه که در بیرون مىگذرد مطلع بشویم و طبیعى است که بىسیم و وسیله ارتباطى هم نداشتیم. خبرهایى که پى در پى به وسیله عناصر خودمان، برادران فعال مبارز و انتظاماتى خودمان مىرسید نشان مىداد که اینها مثل این که دارند اعلام همبستگى مىکنند و مىگویند که ما کارى با جمعیت نداریم. یک احتمال این بود که اینها آمدهاند تا اعلام همبستگى کنند، یک احتمال هم این بود که اینها مأمور گشت بودند، اما چون با حضور مردم مواجه شده و در میان مردم قرار گرفتهاند، قصد اذیت کردن مردم را ندارند. یک احتمال هم این بود که نه اینها قصد سوئى دارند و به نیت بدى آمدهاند. لازم بود به هر حال هر چه زودتر تحقیق کنیم که مساله چیست و تصمیم بگیریم اگر چه که احتمال همبستگى خیلى ضعیف بود چون تانک آورده بودند و با تانک کسى نمىآید که اعلام همبستگى بکند، لکن چون آن روزها گفته میشد ارتشیها اعلام همبستگى کردهاند و در جاهاى مختلف عدهاى از مردم گرایش داشتند به این که این حرف را قبول بکنند و شنیدم در اطراف خود آن تانک یکى دو تانکى که آنجا بود و همین طور در داخل باغ استاندارى زمزمههایى بود که گفتند آمدهاند اعلام همبستگى بکنند و مردم به نفع ارتش شعار مىدادند، در همین حال ارتش وارد باغ استاندارى شد.»[18] با ورود ارتش به داخل محوطه استانداری علمای حاضر که احساس خطر کرده بود، جهت ممانعت از هر گونه پیشامد ناگواری دو اقدام را انجام دادند. اول آن که به جمعیت دستور داده شد تا از ضرب و شتم و یا احیاناً کشتن ارتشیهایی که وارد جمعیت شدند، به شدت پرهیز کنند، چرا که این مسأله باعث متشنج شدن بیشتر وضعیت میشد و دوم آن که علل حضور آنها میان جمعیت را جویا گردند.
با نزدیک شدن به ظهر روز نهم دی ماه نه تنها از وخامت اوضاع کاسته نشد، بلکه وضعیت بحرانیتر هم شد. ورود یک جیپ ارتشی به داخل استانداری و ممانعت مردم اوضاع را بغرنجتر کرد. مردم که اطراف ماشین را گرفته بودند برخی از روی ترس و بدبینی به افسران و درجهداران نظامی نگاه میکردند، در مقابل آنها هم با دیدن موج جمعیت ترسیده و موضع دفاعی گرفتند. طی هماهنگی که انجام شد قرار شد آنها به سرعت محوطه استانداری را ترک کنند. در همین هنگام صدای تیراندازی از بیرون استانداری به گوش میرسید. «در همین هنگام از بیرون باغ و از داخل خیابان خبر رسید که تانکها به مردم تعرض میکنند و جریان به این شکل بود که بعضى از جوانها جسارت به خرج داده و به روى تانکهایى که در بیرون متوقف بودند، رفتند. در بیرون دو یا سه تانک با نفر بر بودند و سربازها اول چیزى به مردم نگفتند، اما ناگهان تیرى شلیک میشود... جلوى استاندارى هم تانکها تعرض و حمله به مردم را آغاز نمودند و تیراندازى به سوى مردم شروع کردند... بعداً مطلع شدیم که مردم ریختهاند و یک نفر از عناصرى را که در ماشین بود به قتل رساندهاند. بعد از این که تانکها شروع به تیراندازى نمودند و مردم را زیر مىگرفتند حرکت آنها در خیابانها و اعمال شنیع آنها موجب متفرق شدن مردم گردید.»[19]
هر چند به دستور علما مردم به سرعت محوطهی استانداری را ترک کردند، اما با این وجود موجی از خون و آتش محوطه استانداری و خیابانهای اطراف آن را فرا گرفت. مردم که به خروش آمده بودند، فروشگاه سازمان اتکا لشکر 77 را به آتش کشیدند و چند تن از درجهداران مهندسی مربوط که در این واحد مستقر بودند مجبور به فرار شدند. دو دستگاه کامیون ارتش آتش زده شد، همچنین جمعیت انجمن ایران و امریکا، ساختمانهای انجمن ایران و امریکا، شورای فرهنگی بریتانیا، اداره آگاهی، زندان زنان، کارخانه پپسیکولا، سینما شهر فرنگ و برخی دیگر از پایگاههای حکومت را به آتش کشیدند. آنها حتی در مقابل فروشگاه لشکر و استانداری با مأموران درگیر و از بین درختان به سوی تانکها بطریهای مواد آتشزا پرتاب کردند که در نتیجه تعدادی از آنها به آتش کشیده شدند.[20] وضعیت به گونهای بود که اسناد ساواک درباره اوضاع سیاسی شهر مشهد نوشت: «اوضاع فعلی شهر مشهد بسیار وخیم و لجام گسیخته است و هر آن انتظار حوادث ناگوار توأم با خونریزی شدید وجود دارد.»[21]
بعد از ظهر روز نهم همچنان ناآرامیها ادامه یافت. در مقابل استانداری همچنان مردم به صورت پراکنده با مأمورین فرمانداری نظامی مشهد درگیر بودند و به صورت پراکنده با بطریهای آتشزا به تانکها و کامیونهای ارتشی حمله میکردند. ساعت 45 / 18 زندان زنان مشهد از سوی مردم محاصره و کلیه زندانیان آن که حدود 150 نفر بودند آزاد و به بیمارستان شاهرضا که پایگاه انقلابیون شده بود منتقل شدند. درگیریها بین مأمورین فرمانداری نظامی و مردم در مقابل فروشگاه لشکر، استانداری و بیمارستان لشکر بیشتر بود. کلانتریهای شماره 3 و 6 نیز به آتش کشیده شد و به ناچار مأمورین کلانتری ساختمان را تخلیه و به شهربانی انتقال داده شدند.
در این اوضاع شرکتهای خارجی و مستشاران دول بیگانه هم در امان نبودند. «تعدادی جوان در ساعت 19:30 مورخ 9 / 10 / 1357 به ساختمان سایپم واقع در کوهسنگی مشهد وارد و پس از بیدار نمودن سریدار، بیرون نمودن وی از ساختمان، دفتر شرکت را به آتش کشیدهاند.» سایپم شرکت ایتالیایی بود که به عنوان پیمانکار صنعت نفت و گاز در ایران فعالیت میکرد. خسارات وارده به حدی بود که تمامی وسایل و امکانات و اسناد شرکت از بین رفت. ضمن این که کارکنان خارجی این شرکت در منطقه سرخس نیز تهدید شدند که میبایست در اسرع وقت از ایران خاج شوند. آنها نیز سریعاً به این درخواست واکنش مثبت نشان دادند.[22] «آتش زدن دفتر شرکت در کوهسنگی مشهد در تشدید وحشت و اضطراب کارشناسان خارجی بی نهایت مؤثر بوده است و مقامات شرکت درصدد هستند موجبات اعزام کارشناسان را هر چه زودتر فراهم نمایند.»[23] همچنین منزل یک مستشار آمریکایی به آتش کشیده شد.[24] اخبار ناموثقی هم از کشته شدن سرهنگ کلامی و چهار سرباز در اثر درگیریها شنیده میشد، هر چند فرمانداری نظامی اطلاع دقیقی از این مساله نداشت.
در برخوردها و درگیریهای روز نهم دی ماه در مجموع اسلحه و مهمات زیر به دست مردم افتاد: مسلسل کالیبر 50 ضد هوایی (دو قبضه)، مسلسل معمولی(5 قبضه)، تیربار62 / 7( 5 قبضه)، تیربار7 / 12( دو قبضه)، نارنجک اشک آور(10 عدد)، 44 قبضه تفنگ ژ3، فشنگ (10800 تیر)، بیسیم (6 دستگاه)، کلت فرمانده دسته تانک، یک قبضه تیربار تانک و همچنین یک تانک و سه خودرو طعمه حریق شدند.[25]
نشست اضطراری در بیت آیتالله شیرازی
روند حوادث در مشهد به گونهای پیش رفت که رهبران انقلاب مجبور شدند ابتدا در مسجد کرامت که یکی از ستادهای انقلابی مشهد بود گرد هم آیند. حمله مردم به کلانتریها در سطح شهر باعث شده بود تا مأمورین نظامی در تیراندازی به سوی مردم تمایل نشان دهند و لذا احتمال کشته شدن بیشتر جمعیت قوت گرفته بود. بعد از گردآمدن در مسجد کرامت به لحاظ مسائل امنیتی تصمیم گرفته شد تا اعضاء نشست اضطراری را به بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی منتقل کنند. به این منظور شب هنگام جمعی از علمای مشهد از جمله آیات و آقایان خامنهای، عباس واعظ طبسی، سید عبدالکریم هاشمینژاد، عزالدین زنجانیحسینی، محمدرضا محامی، سید محمدکاظم اخوان مرعشی، حسینعلی مروارید، ابوالحسن شیرازی و دکتر محمود روحانی در بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی گرد هم آمدند تا درباره حوادث اتفاق افتاده بحث و گفتگو نمایند. اخبار و رویدادهایی که در سطح شهر اتفاق افتاده بود توسط مخبرین به آنها ابلاغ میشد.
یکی از شاهدان، شرایط حاکم بر فضای شهر را در هنگام تشکیل جلسه اینگونه بیان میکند: «صدای گلولهها، غرش تانکها و انفجار نارنجکها ادامه داشت. هنوز آدمکشی چهره مینمود. خون سرخ شهید، انقلاب را سیراب میکرد که نهضت نیازمندش بود. در چنین شرایطی، در لحظات شهادت، رگبارها و آتشسوزیها، روحانیت مبارز در منزل آیتالله سید عبدالله شیرازی جلسهای تشکیل داد و به بررسی نشسته بود. در این جلسه، روحانیت مبارز مذاکرات خود را دنبال میکرد. اخبار و رویدادها در اختیار اعضایش قرار میگرفت و سرنوشت نهضت به بررسی گذاشته شده بود. تلفنها لحظهای قطع نمیشد.»[26]
از جمله تصمیمات جلسه این بود که همه اعضا متّفق القول بودند که بایستی هر طور شده مانع از حمله مردم به کلانتریها شوند، چرا که این مسأله بهانهای جهت یورش مأموران حکومتی به مردم و در نتیجه افزایش قتلعام آنها میشد. لذا قرار شد تا نمایندگانی از سوی علما در کلانتریها حضور پیدا کنند و بدین وسیله مانع درگیری و هجوم مردم گردند. از دیگر محورهای مهم مطرح شده در جلسه مذکور، تصمیم گیری درباره سرنوشت یک سرباز و یک دژبانی بود که توسط نیروهای انقلاب اسیر و به بیت آیتالله شیرازی آورده شده بودند. تعداد زیادی از مردم مقابل منزل آیتالله شیرازی تجمع و خواهان اعدام آن دو بودند. آنها حتی فرزند آیتالله سید عبدالله شیرازی را هم تهدید کرده بودند که چنانچه نامبردگان آزاد گردند خود او و آن دو را خواهند کشت. تجمع کنندگان مدام فریاد میزدند: «میکشم میکشم آن که برادرم کشت» پس از ساعتی مذاکره و بررسی بیشتر موضوع، اعضاء جلسه تصمیم گرفتند تا سرباز و دژبان آزاد گردند. این تصمیم توسط حاج میرزا آقا تهرانی به اطلاع جمعیتی که تجمع کرده بودند رسانده شد. هم چنین آیتالله سید محمدکاظم اخوان مرعشی با حضور در جمعیت دلایل اتخاذ این تصمیم را برای مردم تشریح کرد. پس از اطمینان از متفرق شدن مردم، آن دو آزاد شدند، اما متأسفانه چند نفری که در خیابانهای اطراف بیت آیتالله شیرازی کمین کرده بودند آنها را کشتند.[27] ساواک خراسان جهت تحریک مأمورین جهت مقابله با مردم گزارش داد که آنها بعد از کشته شدن در میدان شاه و با قلاب قصابی آویزان شدند.[28]
آن شب همچنین چندین تماس تلفنی بین مقامات دولتی با بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی صورت گرفت. حکومت حوادث این روز را از چشم روحانیون میدید. «گردانندگان اصلی حوادث روز 9 / 10 / 57 اکثراً روحانی بودهاند که به منظور بهره گیریهای لازم و با انجام سخنرانیهای مضره در چند روز گذشته احساسات مردم را آن چنان برانگیختهاند که مردم دست به عملیاتی چون قتل و حرج توأم با خلع سلاح پرسنل نظامی را نموده و با حمله به کلانتریها، به آتش کشیدن اماکن، در هم شکستن و آتش زدن خودروها و تانکهای فرمانداری نظامی افتاده تا مرحله نهایی براندازی عمل نمایند.» [29] هر چند که دانشگاهیان هم با آنها همراه شدند. «...عناصر شناخته شده و افراطی دانشگاهیان همگام با روحانیون و فرهنگیان از جمله گردانندگان آشوب روز 9 / 10 / 57 بودهاند.»[30] لذا غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی و گارد شاهنشاهی صلاح را در این دید که در گام اول با بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی گفتگو کند. او چندین بار با سید محمدعلی شیرازی فرزند ایشان تلفنی گفتگو و سرانجام این گفتگوهای طولانی به تهدید و راهانداختن جوی خون در دهم دی ماه ختم شد. سید محمدعلی شیرازی درباره این تماس تلفنی در خاطراتش این گونه بیان کرده است: «در آن شب تلفن زنگ زد، از توی تلفنخانه گفتند: «آقا تلفن، اویسی هست، میخواهد با شما صحبت کند.» تلفن را گرفتم. گفت: «شما پسر آقای شیرازی هستی.» گفتم: «بله.» گفت: «شهر را به آتش کشیدید، شهر را آشوب کردید. سربازان ما را کشتید. اسلحهها را غارت کردید. الان سربازان ما را آزاد کنید. اسلحههای ما را تحویل دهید والّا به خدا، به شرفم قسم، به ولای علی قسم، به شرفم اگر اینها را همین امشب آزاد نکنید و اسلحهها را ندهید، فردا مشهد را حمام خون میکنم. بنده هم این مکالمات را منعکس میکردم.»[31]
از آن جا که بیم حمله ساواک به منازل علما و روحانیت مشهد وجود داشت، آنها آن شب را به منزل نرفتند و با انتقال خانواده خود به مکان دیگر، خودشان هم مخفیانه در منزل افراد انقلابی به سر بردند. دکتر محمود روحانی از دوستان و همرزمان شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد این موضوع را تایید کرده است: «ما قریب یک ماه به دلیل این که دوستانمان به ما اطلاع داده بودند که عوامل ساواک در صدد حمله به منازل شما را دارند، شبها به منزل نمیرفتیم و روزها را در ستاد و مرکزی که راهپیماییها تنظیم میشد، یعنی مسجد کرامت به سر میبردیم و شبها توسط دوستانمان به نقاط مختلف شهر برده میشدیم تا شب را مخفی بوده و صبح کار را شروع کنیم؛ در این اواخر کار به جایی رسیده بود که ما افراد خانواده را هم از منزل خارج کرده بودیم چرا که احتمال خطر وجود داشت همان طور که به منزل آقای خامنهای، هاشمینژاد و آقای طبسی و منزل ما هم حمله کرده بودند و ما در منزل نبودیم.»[32] حدس آنها درست بود چرا که بعد از حوادث نهم و دهم دی ماه تعدادی از مأمورین به منزل آیتالله خامنهای، آیتالله عباس واعظ طبسی و دکتر محمود روحانی مراجعه کردند، اما چون آنها در منزل نبودند دست خالی برگشتند.[33]
یکشنبه خونین مشهد
روز بعد از حادثه، یکشنبه مورخ دهم دی ماه 1357 هر چند قرار بود که علما برای تصمیم گیری در مسجد کرامت گرد هم آیند. اما حوادث و درگیریها خونینی که بین مأمورین و مردم به وجود آمد باعث شد تا برپایی جلسه علما لغو گردد. از آن جا که غلامعلی اویسی شب قبل تهدید کرده بود که جوی خون به راه خواهد انداخت، از سوی بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی سعی شد تا در این روز مردم از اجتماع در سطح شهر پرهیز کنند. اما کوششهای صورت گرفته بیتأثیر بود، مردم با حضور در خیابانها دائماً شعار میدادند: «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد، به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد» همچنین گروههایی از مردم با تجمع در مقابل بیوت آیات سید عبدالله شیرازی، حسن طباطبایی قمی و سید محمد کاظم اخوان مرعشی به تظاهرات پرداختند.
این در حالی بود که از همان ساعات اولیه بامداد تعداد زیادی از ماشینهاى ارتشى در سر چهار راه نادرى و نزدیک مسجد کرامت جمع شده بودند. چهار راه نادرى حد و مرز حضور ارتش بود و مردم نمیتوانستند به آنجا ورود کنند. در روز دهم دی ماه نیروهای نظامی تنها به بازداشت اکتفا نمیکرد و هر کجا جمعیت را میدید دستور داشت که به سوی آنها به طور مستقیم تیراندازی کند. بالاتر از مسجد کرامت و در خیابان شاه رضای نو محل استقرار نیروهاى دولتى و به اصطلاح مقاومت ملى یا پایدارى ملى بود. عدهاى از جوانها از بالاى پشت بام ساختمانهای آن جا و عدهاى هم از پشت بام مسجد کرامت شعار میدادند که توسط مأمورین به رگبار بسته شدند و تعدادی شهید و مجروح شدند. در ساعت 9 صبح سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شدند. وضعیت سیاسی مشهد در این روز بسیار به هم ریخته بود. به دستور شهربانی خراسان کلانتریهای مشهد تخلیه و نیروها در ساختمان شهربانی مستقر شدند. فرماندار نظامی نیز نیروهایش را غیر از مراکز حسّاس شهر به پادگان فراخواند. در میدان شاه تظاهرات مردمی ادامه داشت و اوضاع خیابان نادری بسیار وخیم گزارش شد، چنان که دو نفر نظامی در این خیابان مجروح شدند. در خیابانهای اطراف راه آهن هم انقلابیون با برپا کردن آتش در خیابان سدِّ معبر کردند. در اطراف ساختمان نیروی پایداری هم زد و خورد شدیدی بین مأمورین و مردم در جریان بود. مأمورین نیروی پایداری که جرات رویارویی مستقیم با جمعیت را نداشتند از داخل ساختمان به طرف مردم تیراندازی میکردند، همچنین مأمورین فرماندار نظامی مشهد به منظور کمک به سازمان نیروی پایداری که تقریباً توسط گروههای مردمی محاصره شده بود وارد خیابان شده به و رویارویی مستقیم با جمعیت پرداختند. در این درگیریها حدود 300 نفر بازداشت و در اثر هجوم مردم ساختمان نیروی پایداری تخلیه و تعدادی از نیروهای آن زخمی و مجروح شدند. از سوی دیگر حکومت جهت تحریک سربازان و تیراندازی به سوی مردم، جنازه دو دژبانی را که شب قبل توسط مردم کشته و اجساد آنها سوزانده شده بود در صبحگاه به مأمورین نشان داد. یکی از افسران ارتش برای تحریک بیشتر آنها چنین گفت: «این بود رفتار مردم با برادران سرباز شما که اینک جنازه متلاشی شده آنها را دیدید، اگر تیراندازی نکنید آنها شما را خواهند کشت و اگر فرار کنید ما شما را دستگیر و تیرباران خواهیم کرد. پس بکشید تا کشته نشوید. امروز را دست خالی باز نگردید و انتقام برادران خود را باز ستانید.»[34]
در یکی از گزارشهای ساواک درباره حوادث این روز چنین آمده است: «در ساعت 11 مأمورین فرماندار نظامی مشهد به منظور کمک به سازمان نیروی پایداری که در محاصره اخلالگران بود و ساختمانش را به آتش کشیده بودند خارج و با اخلالگران درگیری که از گاز اشکآور و تیراندازی هوائی استفاده و به طور کلی نسبت به پاکسازی مشهد اقدام و شهر مشهد در ساعت 12:00 در اختیار فرمانداری نظامی قرار گرفت که در این برخورد تعدادی از اخلالگران مورد اصابت گلوله واقع [شدند.]»[35] در گزارش شیخان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان درباره حوادث روز دهم دی ماه آمده که در روز جاری 15 نفر سوختند و جنازههای آنها به بیمارستان شهناز منتقل شدند، مجروحین هم در بخشهای جراحی، زنان، زایشگاه و سالنهای انتظار روی تخت و زمین بستری شدند.[36] روزنامه کیهان هوایی هفده حوادث روز دهم دی ماه را این طور روایت کرد: «مشهد روز دهم دی ماه شاهد بزرگترین فاجعه بود و در این روز مأموران ارتشى به مقابله با صدهاهزار نفرى که براى راهپیمایى در خیابان گرد آمده بودند پرداختند و به روى آنها آتش گشودند. به گفته شاهدان عینى تیراندازى لحظهاى قطع نمىشد و خیابان مملو از جنازه و مجروحان بود. بعد از آتش بسى که به منظور استراحت مأموران و جمع آورى اجساد داده شد مأموران سوار بر تانکها شدند و دوباره بر روى مردم بى دفاع و وحشت زده تیراندازى کردند. به این نیز اکتفا نکرده و با تانک از روى مردم گذشتند و بسیارى از اتومبیلهاى پارک شده در کنار خیابان را له کردند.»[37]
تعداد کشته شدگان و مجروحین
درباره تعداد کشته شدگان روزهای نهم و دهم دی ماه مشهد آمار دقیقی وجود ندارد. از آن جا که مطبوعات در اعتصاب به سر میبردند با تأخیر جریان این حادثه را منعکس کردند و حتی در مطالبی که سالهای بعد هم درباره حوادث این دو روز منتشر شد آمار و ارقام مختلفی درباره تعداد کشته شدگان و مجروحین ارائه گردید.[38] در گزارشهای ساواک درباره اولین ساعات روز نهم دی ماه، تعداد کشته شدگان 20 نفر اعلام شد، هر چند بر این نکته هم تأکید شد که میزان تلفات از دو طرف مشخص نیست.[39] در گزارش شیخان رئیس وقت ساواک خراسان به ساواک مرکز تعداد کشته شدگان در روز نهم، بیست نفر و روز دهم 170 نفر قید گردیده است.[40] همو در گزارشی که در روز نهم دی ماه برای فرمانداری نظامی مشهد ارسال کرد آورد که در اثر درگیری بین مخالفین و نیروهای انتظامی تعدادی زخمی و مجروح شدند که از این تعداد 60 نفر، سه نفر از آنها بر اثر اصابت گلوله فوت کردند و بقیه در اثر ازدحام جمعیت صدمه دیده و در بیمارستان شهناز پهلوی بستری شدند. هر چند آمار افرادی که در بیمارستان شاهرضا بستری شدند معلوم نیست.[41] ایشان در گزارش روز بعد اعلام کرد که تعداد 57 نفر مجروح و سه نفر کشته به بیمارستان شهناز برده شدند که تعداد کشته شدگان اضافه و به 45 نفر رسید، ضمن این که 14 کشته و 100 مجروح هم به بیمارستان شاهرضا منتقل شدند.[42]
شهربانی تعداد شهدای دهم دی ماه مشهد را 180 تن و ارتش مجموع شهدای نهم و دهم دی ماه را 300 تن برآورد کرد.[43] روزنامه آفتاب شرق در یکی از شمارههای خود پس از توضیح درباره حوادث نهم و دهم دی ماه مشهد، تعداد کشتهشدگان را در ابتدای روز نهم دی در خیابان بهار و در مقابل استانداری 37 نفر و تعداد کشته شدگان در مقابل بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی را 24 نفر اعلام کرد.[44] منابع غیر رسمی تعداد را بیش از اینها اعلام کردند. در نقلی دیگر در این دو روز دو هزار نفر کشته شدند.[45] در نقلی دیگر در نهم دی ماه دویست نفر کشته و چهارصد نفر هم زخمی و در روز دهم دی ماه سه هزار کشته و دو هزار زخمی شدند.[46]
روزنامه خراسان سالها بعد اسامی 63 شهید روزهای نهم و دهم دی ماه مشهد را چاپ کرد.[47] روزنامه مهر ایران در گزارش روز یازدهم دی ماه 1357، گزارش داد که طبق اطلاعاتى که از مقامات انتظامى به دست آمده در دو روز اخیر حوادث مشهد قریب 106 نفر کشته و 215 نفر زخمى و در بیمارستانها بسترى شدند. به نقل این روزنامه عدهاى با چوب و چماق مردم را متوقف و اگر متناسب با خواسته آنها عمل نمىشد اتومبیلش را به آتش و سرنشینان را مجروح و مقتول میسازند. در نتیجه چند دستگاه اتومبیل سوارى، لندرور، اتوبوس و مینىبوس از بین رفت.[48] روزنامه کیهان تعداد کشته شدگان و مجروحین را در روز دهم دی ماه و در مقابل بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی به ترتیب 60 نفر کشته و 25 نفر مجروح اعلام کرد. حال آن که در گزارش ساواک به نقل از آیتالله سید عبدالله شیرازی تعداد 14 نفر عنوان شده است.[49] در جایی دیگر این روزنامه به نقل از گفتههای مردمی اعلام کرد که در این دو روز حدود پانصد نفر کشته و نزدیک به یک هزار نفر مجروح شدند. «خبرنگاران ما در مشهد اضافه کردند روزهای 9 و 10 و 11 دی ماه 57 را باید خونینترین روزهای مشهد نام برد. در جریان این برخوردها، مردم یک سرهنگ دوم ارتش به نام کمالی [کلامی] را با ضربات مشت و لگد و چماق کشتند و فروشگاه ارتش را آتش زدند. هم چنین سه نفر را که گفته میشد عضو ساواک بودهاند، به اتفاق دو مأمور نظامی دیگر در میدان شهدا به دار آویختند. ساختمان نیروی پایداری نیز به آتش کشیده شد. مردم ساختمان هتل هایت [هما] را به نام بیمارستان امام خمینی نامگذاری کردند. اعلامیهی فرمانداری نظامی مشهد و خبرگزاری پارس تعداد کشتهشدگان این وقایع را یک صد و شانزده نفر میداند، حال آن که مردم عقیده دارند حداقل مقتولین پانصد نفر بودند.»[50]
روزنامهها و رسانههای خارجی هم این حادثه را بازتاب دادند. رادیو بی بی سی به نقل از سخنگوی دولت ایران تعداد کشته شدگان مشهد را حدود 170 نفر اعلام کرد.[51] هفتهنامهی همبستگی سازمان ملی دانشگاهیان دربارهی کشتار اطراف نیروی پایداری و دیگر نقاط شهر نوشت که در کمتر از یک ساعت 57 کشته و 217 مجروح شدند. هر چند صدها کشته هم توسط کامیونهای ارتشی به مکانهای نامعلومی منتقل شدند.[52] خبرگزاری فرانسه و رویتر در گزارشی مخصوص با اشاره به وقایع مشهد در نهم و دهم دی ماه تعداد را در روز نهم دی ماه 41 کشته و 250 نفر زخمی اعلام کردند. این خبرگزاریها همچنین نوشتند که «دیده شده که نیروهای انتظامی اجساد کشتهشدگان را از خیابانها جمعآوری میکنند و برای دفن در گودالها، به خارج از شهر میبرند.»[53] رادیو ایران زیر نفوذ سانسور حکومت نظامى و دولت دژخیم و مزدور ارتشبد غلامرضا ازهارى کشتار ده دى مشهد را 105 نفر گزارش کرد.[54]
گستردگی حادثه و بازتاب آن
روز بعد از حادثه اغلب مغازهها، بازار، ادارات و بانکها در مشهد تعطیل بود. اکثر خیابانهای شهر خلوت و رعب و وحشت باعث شد تا مردم کمتر از منازل خود خارج گردند. به دنبال این حوادث سه روز در مشهد تعطیلی عمومی اعلام گردید، اما چون این مسأله باعث کمبود نان و مایحتاج اولیه مردم میشد، لذا تصمیم گرفته شد تا شهرهای مجاور مشهد کامیونهای حاوی نان و خواروبار به مشهد ارسال گردد. ابعاد حادثه چنان بود که رادیو لندن در برنامه ساعت 45 / 19 خود به نقل از مشاهدات خبرنگارش دیوید بلی، از شهر مشهد گزارش داد.[55]
در شب یازدهم دی ماه مجدداً مأمورین حکومتی به بیت آیتالله شیرازی یورش برده و چند نفر را کشتند، در مقابل مردم در مبارزهای انتقامجویانه علیه نظامیان، سرهنگ کلالی رئیس توپخانه، سرهنگ افشین معاون ساواک مشهد، و همچنین معاون کلانتری شماره چهار، دو پاسبان، سه مأمور آگاهی و دو سرباز را به قتل رساندند. بر اثر این فشارها سپهبد سید صادق امیرعزیزی، استاندار خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی از سمت خود استعفا و به تهران عزیمت کرد.[56] به دنبال پخش خبری از رادیو مبنی بر کشته شدن سرهنگی در بیمارستان امام رضا، جامعه پزشکی مشهد با صدور اعلامیهای در تقبیح عمّال حکومت در قتلعام مردم بیگناه مشهد در دو روز گذشته، این عمل را نتیجه اقدامات آنها دانست. در این اعلامیه آمده بود که مطلب مذکور از زبان فرد پرستاری بوده که اصلاً وجود خارجی نداشته و حکومت میخواهد با شایعهپراکنی میان مردم و نیروهای مسلح جدایی بیندازد.[57]
البته شایعاتی هم به منظور ایجاد ارعاب مردم رواج داده شد، ضمن این که از طرف نهاد امنیت با منازل افراد تماس و از آنها خواسته شد که از منزل خارج نشوند.[58] هم چنین اعلامیههایی مبنی بر برپایی مجلس عزا در مسجد گوهرشاد به مناسبت شهدای وقایع نهم و دهم دی ماه پخش شد. روز دوازدهم دی تمام شبستانها و صحن مسجد جامع گوهرشاد مملو از جمعیتی بود که جهت برپایی مجلس سوگواری و بزرگداشت آمده بودند. در این مجلس شیخ علی تهرانی و سید عبدالکریم هاشمینژاد سخنرانی کردند. در این جلسه شهید هاشمینژاد وقایع روزهای شنبه و یکشنبه را ابتدا تشریح و درباره شکست دولت نظامی ازهاری سخنرانی کرد. ایشان در بخشی از سخنانش این طور بیان کرد: «حوادث مشهد حرکت ملت ایران را کند نمیکند، ما بر مشکلات فائق خواهیم شد. رژیم دیکتاتوری قصد دارد انسانها را در ایران از بین ببرد، ولی جلادان باید بدانند ملت ما مبارز است و رژیم جلاد و این نظام پادشاهی را نمیپذیرد.»[59] ایشان در ادامه به راهپیماییهای روزهای تاسوعا و عاشورا اشاره و از مردم تقاضا کرد که شبها از ساعت 9 برنامه تکبیر را اجرا کنند.[60]
بعد از حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه، نمای ظاهری در و دیوارهای شهر مشهد هم تغییر کرد، دیوارهای شهر پُر از شعارهایی چون «مرگ بر شاه، درود بر خمینی، استقلال، آزادی حکومت اسلامی، مرگ بر کمونیست شوروی و امپریالیسم امریکایی و چین، سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن، محصل بهپا خیز معلمت کشته شد، محرم قیام ملت ماست، ارتش دنیا دشمن میکشد، ارتش ما برادر میکشد، کارگر، کشاورز اسلام حامی توست» شده بود. در روی دیوارهای بیمارستان شاهرضا که پایگاه فعال انقلابیون در این روزها بود اشعاری درباره جنایات حکومت نوشته شده بود. اشعاری که حاوی خیانت پهلوی به کشور، کودک کشی و تجاوز به حریم امن امام رضا(ع) بود.
نوجوانان در سیه چالند و یا زندان کین این مگر کار تو و ساواک خونخوار تو نیست.
تا شاه کودک کش کفن نپوشد این وطن وطن نشود.
فرح بوسید حریم مرتضی را که بفریبد این چنین خلق خدا را
ولی با دست دیگر شاه خائن هدف گیرد علی موسیالرضا را
زیر بار ستم نمیکنم زندگی جان فدا میکنم در ره آزادگی
سرنگون میکنم سلسله پهلوی مرگ بر شاه ای خائن[61]
همدردی با شهدا و مجروحین
ابعاد حوادث نهم و دهم دی ماه مشهد چنان بود که همگان را به واکنش واداشت. جامعه پزشکی مشهد در افشای جنایتهای رژیم در روزهای نهم و دهم دی ماه مشهد اعلامیهای منتشر کرد.[62] هم چنین آنها در این رابطه تلگرافی به کورت والدهایم دبیرکلّ سازمان ملل متحد مخابره کردند.[63] پزشکان قم هم تصمیم گرفتند با پوشیدن روپوش سفید از بیمارستان فاطمیه قم به طرف میدان بیمارستان نکوئی راه پیمائی نمایند[64]. در همین راستا علما و روحانیون اغلب شهرها از جمله جهرم، اصفهان، دزفول، یزد، قم، شیراز و... در تلگرافهایی به آیتالله سید عبدالله شیرازی، قتلعام مردم مشهد را طی این دو روز و همچنین حمله به بیت ایشان را محکوم کردند.[65] به دستور آیتالله سید محمدکاظم شریعتمدارى و جمعی دیگر از مراجع تقلید و به منظور تجلیل از کشتهشدگان حوادث اخیر مشهد، قزوین، کرمانشاه و دیگر نقاط کشور، روز هجدهم دی ماه عزاى عمومى اعلام شد. چنانچه به گزارش خبرگزارى یونایتدپرس در پاریس سخنگوى حضرت امام نیز همین روز را اعلام عزا کرد.[66] به دستور شهید آیتالله شیخ محمد صدوقی در یزد سه روز بازارها تعطیل شدند.[67]
آیتالله سید عبدالله شیرازی با عدهای از علمای حوزه علمیه خراسان از مجروحین این حوادث که در بیمارستانهای شاهرضا، دکتر محمد مصدق و هفده شهریور بستری بودند عیادت و از پزشکان و پرستاران تشکر کردند. ایشان ضمن تأکید بر رسیدگی به حال مجروحین و برآورده شدن حاجات آنها، مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال بین مجروحین تقسیم کرد.[68] ایشان هم چنین جهت بررسی و روشن شدن وضعیت کشتهشدگان، زخمیها و مفقودالاثرها کمیتهای تشکیل داد و از خانوادهها درخواست کرد تا اگر افرادی از خانواده آنها مفقود شده است به کمیته مزبور مراجعه و مشخصات او را در اختیار اعضای کمیته قرار دهند.
آیتالله سید عبدالله شیرازی همچنین در 11 / 10 / 57 برابر با دوم صفر 1399ق خطاب به ملت ایران درباره حوادث مذکور و هم چنین یورش وحشیانه مأموران به منزلش اعلامیهای صادر کرد. ایشان در این اعلامیه ضمن محکوم کردن این حوادث، نکات ذیل را متذکر گردیدند: 1. فاجعه نهم و دهم دی بر پرونده جرایم سنگین رژیم افزوده و نتایج سوئی در بر خواهد داشت. 2. روحیه نیرومند و عزم راسخ مردم نشان از عمق جنبش اسلامی داشته به حدی که هیچگونه تهدیدی قادر به ایجاد خلل و رخنه در اداره و تصمیم آنها نیست. 3. در این برهه حساس عموم مردم باید با آگاهی و به طور هوشیارانه تلاشهای عناصر وابسته به رژیم را خنثی نمایند و عموم ملت باید از آتش زدن، خراب نمودن و مثله کردن اجساد به شدت بپرهیزند. 4. مردم باید از ضربه زدن به اموال و تأسیسات دولتی بپرهیزند چرا که آنها متعلق به اموال عمومی و ملی بوده و در آینده مردم به این تأسیسات نیازمند هستند. در اعلامیه مذکور همچنین اضافه شده بود «دستگاه حکومت با این اعمال وحشیانه برای چندمین بار ریشه دار بودن کینه خود را نسبت به مقام روحانیت ثابت و خوب برای همگان روشن نموده که چگونه دست استبداد به سوی علماء اعلام و مراجع تقلید دراز کرده است.»[69] وی در خاتمه ضمن تسلیت به خانوادههای داغدیده، روز سهشنبه مورخ 12 / 10 1357 برابر با سوم صفر 1399ق را عزای عمومی اعلام کردند.[70]
آیتالله سید حسن قمی نیز با انتشار اعلامیهای در دهم دیماه 1357ش / اول صفر 1399ق. با اشاره به وقایعی که اخیراً حکومت در شهرهای مختلف کشور از جمله در تهران، مشهد، تبریز، تربت حیدریه، لار، رشت، کرمانشاه و سایر شهرستانها مرتکب شده، حادثه نهم دیماه مشهد را از خونینترین روزهای یک ساله اخیر کشور ذکر کرد.[71] ایشان هم چنین در تاریخ 13 / 10 / 57 / چهارم صفر 1399ق اعلامیهای درباره حوادث این دو روز صادر و کشتار روزهای مذکور را به هجوم چنگیز و اقوام مغول تشبیه کرد و در پایان متذکر گردید که روز جمعه پنج صفر مجلسی در بیتش جهت طلب آمرزش کشته شدگان حادثه و ابراز همدردی با بازماندگان قربانیان منعقد خواهد شد.[72]
آیتالله سید محمدکاظم اخوان مرعشی هم با صدور اعلامیهای ضمن محکوم کردن اقدامات حکومت در روزهای مذکور نکات ذیل را متذکر گردید: 1. غیرقانونی و بیاعتبار بودن دولت به اصطلاح ملی بختیار مانند دولتهای شریف امامی و ازهاری. چنانچه تنها حکومتی میتواند مورد قبول عامه باشد که مورد تأیید امام واقع گردد. 2. رسیدگی به بازماندگان شهدا و دلجویی از آنها و مجروحین وظیفه همگانی است. 3. تقبیح عمل مسئولان ارتش در تحریک احساسات سربازان و درجهداران علیه مردم برای توجیه کشتار بیرحمانه خود چنانچه خود اجساد سربازان را مثله کرده و جهت تحریک سربازها به آنها نشان دادند.[73] منظور از بند سوم این بود که مردم هیچ گاه سربازان را مثله نکردند، بلکه مأمورین نظامی برای تحریک هر چه بیشتر سربازان و گشودن آتش به سوی تظاهرکنندگان این کار را کرده است. در بخشی دیگر از این اعلامیه آیتالله اخوان مرعشی از خانوادهها و بازماندگان شهدای خراسان و حوادث اخیر حمایت و اعلام کرد که خانوادههای مذکور با در دست داشتن یک قطعه عکس و فتوکپی شناسنامه شهید به منزل او مراجعه تا ضمن اطلاع از وضعیت خانوادگی ایشان به آنها کمک و مساعدت نماید.[74] روحانیت مسئول مشهد نیز با صدور اعلامیهای در تاریخ 13 / 10 / 1357 / چهارم صفر 1399ق تنفر و انزجار خویش را از حملات ناجوانمردانه حکومت اعلام و مردم را به ادامه مبارزات فرا خواندند.[75]
برخی از علمای حوزه علمیه خراسان از جمله آیات عظام سید کاظم مرعشی، علی فلسفی، میرزا جواد آقا تهرانی، محمدمهدی نوغانی، ابوالحسن شیرازی، حسنعلی مروارید و عزالدین حسینی زنجانی هم در تاریخ 14 / 10 / 57 برابر با پنجم صفر 1399ق اعلامیهای در تقبیح اقدامات حکومت در روزهای شنبه و یکشنبه و همچنین جسارت و گستاخی به بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی صادر و اعلام کردند که به این مناسبت عصر روز جمعه ششم صفر به مناسبت هفتمین روز این حادثه مجلس ترحیمی در مسجد جامع گوهرشاد منعقد خواهد شد. در اعلامیه از همه طبقات مردم دعوت شده بود تا در این مجلس شرکت کنند.[76]
نتیجهگیری
نهم و دهم دی ماه سال 1357 یکى از حوادث بسیار مهم در روند انقلاب و شهر مشهد است. اهمیت این روز از چند جهت است: اول آن که شایعه همبستگی ارتش و نیروهای نظامی با مردم و همراه شدن آنها با نهضت نقش در همان ساعات اولیه روز نهم دی ماه نقش بر آب شد. به ویژه عدهای که فریب این گونه مسائل را خورده بودند، با وقوع این حوادث چهره خشن حکومت برای آنها روشن گردید. دوم آن که عمق فاجعه که توسط حکومت در این دو روز به وقوع پیوست چنان بود که تمام افراد انقلابی، علمای شهرهای مختلف، رهبران و حتی رسانههای داخل و خارج از کشور را به واکنش واداشت. سوم این که ترس و واهمه مردم از رویارویی مستقیم با دستگاه جنگی حکومت فرو ریخت. روحیه بالای مردمی و مبارزاتی آنها چنان بود که با حمله به مراکز نظامی و غیر نظامی حکومت را با چالش مواجه کردند. هر چند حکومت سعی کرد در ارائه گزارشهای بعدی خود در مطبوعات این حوادث را به جمعی اخلالگر که بر ضد مصالح و امنیت کشور اقدام میکنند، نسبت داده و از اهمیت آن فروکاهد، هم چنین با بیان این که آنها فروشگاه ارتش، منازل پرسنل نظامی و چند نفر از مأمورین را کشته و زخمی کردند، تقصیر را به نیروهای انقلاب نسبت دهد. اما حمله وحشیانه تانکها و نیروهای مسلّح در این دو روز به مردم و حتی به صفهای طویلی که برای گرفتن نفت و مواد سوختی در زمستان در خیابانها صف کشیده بودند نشان داد گفتار و ادعاهای آنها صحیح نیست.
در هر حال حوادث روزهاى 9 و 10 و 11 دی ماه سال 1357 از جمله روزهاى به یادماندنى و برجسته تاریخ انقلاب مشهد بود که در تاریخ ثبت و ضبط گردید. بعد از این حوادث، نهضت در مشهد رونقی مضاعف پیدا کرد و این روند تا پیروزی انقلاب ادامه یافت.
[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 19، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1400، ص 333.
[2]. خاطرات و حکایتها، (خاطرات رهبر معظم با مرکز اسناد انقلاب اسلامی سالهای 61ـ62)، ج 2، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1374، ص 11.
[3]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 21، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1384، ص 125.
[4] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 19، پیشین، ص 387.
[5]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 572، ص 108 و 109.
[6]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 21، پیشین، ص 275 ـ 276.
[7]. رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی، چاپ دوم، مشهد، انتشارات امام، سال 1362، ص 113.
[8]. روزنامه آفتاب شرق، سال 54 ، شماره 310، ص 2.
[9]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، سال 1385، ص 160.
[10]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1566، ص 2. جهت اطلاع از متن اعلامیه رجوع کنید به انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1400، ص 66.
[11]. روزنامه آفتاب شرق، سال 54، شماره 310، ص 2.
[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، پیشین، ص 454.
[13] . اخبار جنبش اسلامی، شماره 10، مورخ 12 / 10 / 1357.
[14] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 42.
[15]. مصاحبه با آیتالله سید علی حسینی خامنهای، روزنامه قدس، شماره 876، مورخ 10 / 10 / 1369، ص 4
[16] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، پیشین، ص 454.
[17] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 42.
[18] . مصاحبه با آیتالله سید علی حسینی خامنهای، روزنامه قدس، شماره 876، مورخ 10 / 10 / 1369، ص 4
[19] . همان.
[20]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 86 ، ص 1234.
[21] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 43.
[22] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، پیشین، ص 454ـ456.
[23] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 80.
[24] . گزارش زمستان 57، به کوشش جلیل جباری، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، 1372، ص 124.
[25]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، پیشین، ص 540؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، صفحات 57 و 62 و 63.
[26] . علی جان اسکندری و احمد ذاکری راد، یکشنبه خونین مشهد 1357، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 108.
[27]. روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ 10 / 10 / 1358، ص 4 و 5.
[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 68
[29] . همان، ص 62.
[30] . همان.
[31] . علی جان اسکندری و احمد ذاکری راد، پیشین، ص 108.
[32]. سید احمد هاشمینژاد، فریادگر شهر شهادت، یادنامه شهید بزرگوار سید عبدالکریم هاشمینژاد، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375، ص 283.
[33] . رمضانعلی شاکری، پیشین، ص 132.
[34]. روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ 10 / 10 / 1358، ص 6.
[35] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، پیشین، ص 542.
[36] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 69.
[37] . روزنامه کیهان هوایى، شماره 302، مورخ 27 / 10 / 1357، ص 7.
[38] . روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ10 / 10 / 1358، ص 7.
[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، پیشین، ص 455.
[40]. همان، ص 535 و 542.
[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 44.
[42] . همان، ص 72.
[43] . همان، ص 535، پاورقی.
[44]. آفتاب شرق، سال 54، شماره 316، ص 2.
[45]. آفتاب شرق، سال 54، شماره 315، ص 2.
[46]. روزشمار انقلاب ایران، بیجا، مرکز نشر فدک، بیتا، ص 78.
[47] . روزنامه خراسان، شماره 12579، ص 3.
[48] . روزنامه مهر ایران، شماره 4667، مورخ 12 / 10 / 1357، ص 1.
[49] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،سال 1386، ص 52
[50] . روزنامه کیهان، شماره 10605، مورخ 16 / 10 / 1357، ص 7.
[51] . علی جان اسکندری و احمد ذاکری راد، پیشین، ص 157.
[52] . هفتهنامهی همبستگی سازمان ملی دانشگاهیان، شماره 9، ص 3.
[53] . تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، تهران، انتشارات سروش، 1362، ص 215.
[54] . روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ 10 / 10 / 1358، ص 7.
[55] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک ، ج 23، ص 76 به نقل از بولتن محرمانه خبرگزاری پارس، شماره 289، ص 11 و 12.
[56]. روزشمار انقلاب ایران، بیجا، مرکز نشر فدک، بیتا، ص 78.
[57]. آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 62024.
[58] . رمضانعلی شاکری، پیشین، ص 132.
[59] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23 ، پیشین، ص 88 و 89.
[60]. رمضانعلی شاکری، پیشین، ص 132 ـ 133.
[61] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، پیشین، ص 54.
[62] . غلامرضا جلالی، تقویم تاریخ خراسان از مشروطیت تا انقلاب اسلامى، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 319.
[63] . رمضانعلی شاکری، ص 133.
[64] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، پیشین، ص 156.
[65]. آرشیو مرکز اسناد قدس رضوی، اسناد شماره 15 و 16 و 17 و 19 و 21 و 23.
[66] . روزنامه بورس، شماره 4221، مورخ 18 / 10 / 1357، ص 1.
[67] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 23، پیشین، ص 85.
[68]. روزنامه نور خراسان، سال 4، شماره 4، ص 1؛ آفتاب شرق، سال 54 ، شماره 207، ص 1.
[69] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، پیشین، ص 53.
[70]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1566، ص 14. ایشان همچنین در سالگرد این حادثه با صدور بیانیهای یاد و نام شهداء حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه را گرامیداشت.( روزنامه صبح آزادگان، شماره 8، مورخ 9 / 10 / 1358، ص 4.)
[71]. سند شخصی، موجود در بیت آیتالله واعظزاده خراسانی.
[72]. آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 4 / 28786.
[73]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 28769، ص 3.
[74]. روزنامه آفتاب شرق، سال 54، شماره 206، ص 4.
[75] . روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ 10 / 10 / 1358، ص 7.
[76]. آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 1 / 62000 ؛ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1562، ص 1.