گذری بر زندگی علمی و سیاسی مرحوم آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی


10 بهمن 1402


تولد و تحصیلات

مرحوم آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی‌ گلپایگانی‌ در 20 بهمن‌ 1298 ش[1]‌ در شهرستان‌ گلپایگان‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ آیت‌الله آخوند ملامحمدجواد صافی[2]‌ از علمای‌ بزرگ‌ و صاحب‌ تألیفات‌ ارزنده‌ای‌ در فقه‌ و اصول‌، کلام‌ و اخلاق و شرح‌ و تفسیر احادیث‌ بوده‌ است‌.[3] وى در جریان «نهضت مشروطیت» وارد تهران شد و مورد استقبال شیخ فضل‌الله نورى و دیگر عالمان بزرگ تهران قرار گرفت... امّا پس از شهادت شیخ فضل‌الله و تغییر اوضاع به قم و سپس به گلپایگان مراجعت کرد و تا پایان عمر در زادگاهش اقامت نمود.[4]

آیت‌الله صافی گلپایگانی در مورد جایگاه اجتماعی پدرشان در گلپایگان می‌گوید: «مرحوم آقای والد در آنجا شخصیت فوق‌العاده‌ای بودند و از جنبه‌های مختلف اعتبار فوق‌العاده‌ای داشتند. در مسائل سیاسی روی ایشان حساب می‌شد، از تهران، [آیت‌الله سید حسن] مدرس و دیگران به ایشان نامه می‌نوشتند. جهات دیگری هم بود مثل رتق و فتق بسیاری از امور، اعانت مظلومین، مقابله با ظلم، امر به معروف و نهی از منکر، دفع بدعت‌ها، صراحت لهجه و این که در هیچ مسأله‌ای کوتاه نیاید و بدون ملاحظه جهات دنیایی مطلب را بگوید... تمام منطقه روی ایشان حساب می‌کردند و اگر می‌خواستند کار خلافی انجام دهند، از ایشان می‌ترسیدند.»[5]

آیت‌الله لطف‌الله صافى تحصیلات خود را در رشته‌های ادبیات و کلام و تفسیر و حدیث و سطح (از مکاسب و کفایه) در شهرستان گلپایگان ابتدا در محضر [دایى ارجمندش]، آخوند ملاّ ابوالقاسم، ملقّب به «قطب»، و سپس در محضر والدشان ادامه دادند.[6] معظم‌له در 23 سالگی‌ به‌ قم‌ مهاجرت‌ کرد و با حضور در مجالس‌ درس‌ و بحث‌ اساتید بزرگ‌ حوزه‌ و مطالعه‌ و تدریس‌ و تحقیق‌ به‌ تکمیل‌ تحصیلات‌ علمی‌ خود پرداخت‌. در این‌ میان‌ مدت‌ کوتاهی‌ نیز به‌ نجف‌ رفته‌ و در جوار حرم‌ مطهر امام‌ علی(ع‌) از محضر اساتید و مراجع‌ عالی‌قدر استفاده‌ نمود.

هنگامی که ایشان نجف را ترک کردند حضرت آیت‌الله العظمی ‌آقای شیخ محمدعلی کاظمی‌خراسانی ‌رضوان‌الله‌علیه خطاب به ایشان مرقوم فرموده‌اند:

«مفارقت امثال سرکار از نجف اشرف و خُلوِّ جامعه علمیه از آن، موجب تأثّر است، چون امروز جامعه علمیه حاجت به امثال سرکار دارد که استعداد ذاتی را با حفظ ظاهر و التزام به نوامیس شرع مطهر دارا و واجد هستید، علی‌هذا حتی‌المقدور اسباب حرکت را فراهم فرمایید. امید است بر عزم مراجعت باقی باشید و جداً سرکار را از حضرت حجت‌الاسلام آقای والد دامت‌برکاته تقاضا می‌کنم.»[7]

به هر صورت ایشان در شهر قم‌ از محضر آیات عظام: حاج سید حسین بروجردی، حاج‌ سید محمدتقی‌ خوانساری‌، حاج‌ سید محمدحجت‌ کوه‌‌کمری‌، حاج‌ سید صدرالدین‌ عاملی‌، حاج‌ سید محمدرضا گلپایگانی‌ و در نجف اشرف از محضر سید جمال‌الدین هاشمى گلپایگانى، شیخ محمد کاظم شیرازى و شیخ محمّدعلى کاظمى بهره برد. [8]

 لیکن استادی که در ساختار شخصیت علمی و فکری معظّم‌له اثر بسیار سازنده‌ای داشته، و وجود علمی ‌ایشان به او وابستگی کامل دارد، زعیم عالیقدر شیعه آیت‌الله العظمی‌ بروجردی است که ایشان مدت هفده سال از آن حضرت در دروس و مباحث رسمی ‌و در خلوت و جلوت و مناسبت‌های مختلف استفاده کرده، و از اصحاب خاص استفتای ایشان بوده‌اند، و در موارد بسیاری، پاسخ به مسائل مهم و یا تحقیق برخی از مباحث را به شخص ایشان ارجاع می‌فرمودند.

 

برخی ارجاعات آیت‌الله بروجردی به آیت‌الله صافی

آیت‌الله صافی در مورد ارجاعات آیت‌الله بروجردی می‌گوید: «کارهای علمی که حضرت آیت‌الله بروجردی به من ارجاع می‌دادند زیاد بود»،[9] «درباره بعضى از مسائل علمى و اعتقادى که به ایشان مراجعه مى‌شد، بنده به دستور ایشان مطالبى مى‌نوشتم که بعضى از آن‌ها چاپ شده است.»[10] مثلاً «کتاب منتخب الأثر[11] را ـ که درباره امام زمان (عجّ) است ـ با پیشنهاد ایشان نوشته‌ام.»[12] همچنین «مقاله‌اى در هند تحت عنوان این که اسلام، متأثّر از بودیسم بوده است، چاپ شده بود آیت‌الله بروجردى به من فرمود: پاسخ این ادعا را تهیه کن مقاله‌اى نوشتم و به دفتر مجله ارسال کردم که خوشبختانه تحت عنوان زندگى بودا چاپ شد.»[13] یا این که شیخ محمود شلتوت ـ از علماى بزرگ اهل سنت مصر ـ در یکى از مقالات تفسیرى که در مجلّه «رساله الاسلام» چاپ مى‌شد، چنین ادعا کرده بود: « استخاره‌اى که در مکتب اهل بیت آمده، از قبیل استقسام بالأزلام است.» متعاقب آن آیت‌الله بروجردی خطاب به آیت‌الله صافی می‌فرمایند: «پاسخى براى این مطلب بنویس و بفرست.» آیت‌الله صافی نیز مقاله‌اى به نام «حول الاستقسام بالأزلام» نوشت و در آن ثابت کرد که استخاره، از آن مقوله نیست.[14]

علاوه بر این جُرج جُرداق ـ دانشمند مسیحى لبنان ـ بعد از نگارش «الامام على صوت العداله الانسانیّه» طى نامه‌اى، کتابش را به پیشگاه آیت‌الله العظمى بروجردى تقدیم کرد... . ایشان نیز به آقاى صافى فرمود: «کتاب را مطالعه کن که اشتباه فاحش یا انحرافى نداشته باشد.» آیت‌الله صافی نیز بعد از مطالعه دقیق، نوزده مورد اشکال را یادداشت کرد و به اطلاع آیت‌الله بروجردى رساند. [15]

با توجّه به ابراز علاقه آیت‌الله العظمى بروجردى به ترجمه فارسى این کتاب، یکى از دانشمندان آن را ترجمه کرد اما ساواک براى جلوگیرى از چاپ آن تلاش کرد زیرا در بخشى از کتاب به «مفاسد حکومت اموى و عباسى» پرداخته شده بود که یادآور «مفاسد خاندان پهلوى» بود. [16]

همچنین معظم‌له مدت‌ها از ناحیه مرحوم آیت‌الله العظمی‌ آقای بروجردی امتحان خارج طلاب و فضلا را بر عهده داشتند.

 

اجتهاد

حضرت آیت‌الله العظمی ‌آقای حاج سیّد جمال‌الدین ‌هاشمی‌ گلپایگانی که از مراجع بزرگ عصر خود در نجف اشرف بودند، در تاریخ سوم جمادی الأولی ١٣٧٥ هجری ‌قمری (1334ش) برای معظم‌له اجازه اجتهاد صادر نموده و نوشته که ایشان به بالاترین درجه اجتهاد و استنباط در احکام شرعیه نایل گردیده‌اند، و در آن اجازه بسیار عالی، ایشان را با القاب: العالم، العلم، العلیم، العلام، الفاضل، الکامل، الهمام، علم الأعلام و حجّه‌‌الاسلام، یاد فرموده و ستوده‌اند.[17] دانشمند پرآوازه و محدّث سرشناس اسلام و تشیّع، شیخ آقابزرگ تهرانى نیز به ایشان «اجازه روایت» داده بود. [18]

 

مرجعیت

حضرت آیت‌الله العظمی صافی، با وجود داشتن تمامی شرایط مرجعیت، خود را در قامت مرجع معرفی نمی‌کرد، با این حال بعد از ارتحال حضرت آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی(قدس‌سره) در آذرماه 1372هجری شمسی، بنا به تقاضاهای مکرر و اصرار پی‌درپی علما و مردم، بالأخره تصدی مرجعیت را پذیرفت و به ‌عنوان‌ یکی‌ از مراجع‌ مسلم‌ تقلید مطرح‌ شد.

آیت‌الله العظمی گلپایگانی نیز در وصیت‌نامه‌اش ـ بعد از تعیین فرزندان خود براى تصدى و مسئولیت انجام امور مؤسّسات عام المنفعه و غیره ـ چنین سفارش کرده بود: «... و هر کجا که اذن فقیه لازم است، با اذن جناب مستطاب آیت‌الله آقاى حاج شیخ لطف‌الله صافى ـ که من ایشان را مجتهدى مسلّم و عادل مى‌دانم ـ و پس از ایشان، با یکى از مجتهدین مسلّم و عادل حوزه علمیّه قم عمل گردد...»[19]

 

تألیفات

آیت‌الله صافی در تألیف‌ و تدریس‌ و تحقیق‌ بسیار کوشا بوده‌ و در بسیاری‌ از فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ در دوران‌ قبل‌ و بعد از انقلاب‌ اسلامی‌، مخصوصاً در تربیت‌ نسل‌ جوان‌ با تفسیر مکرر قرآن‌ مجید و خطبه‌های‌ نهج‌البلاغه‌ و شرح‌ احادیث‌ پیامبر(ص‌) و ائمه‌ی‌ اطهار و درس‌ اخلاق نقش‌ فعال‌ داشته‌اند. ایشان‌ با نگارش‌ کتاب‌ کم‌ نظیر « »[20] خدمت‌ بزرگی‌ به‌ اهل‌ تحقیق‌ نمودند؛ کتابی‌ که‌ علامه‌ حاج‌ شیخ‌آقابزرگ‌ تهرانی‌ در توصیف‌ آن‌ نوشته‌اند: «نظیر آن‌، در جامعیت‌ در این موضوع کتابی‌ را ندیده‌ام.‌»[21] شخصیت‌ علمی‌ دیگری‌ چون‌ علامه‌ حاج‌ شیخ‌ حبیب‌ مهاجر عاملی‌ در کتاب «الاسلام‌ فی‌ علومه‌ و فتوحه‌» در تعریف‌ کتاب‌ فوق‌الذکر گفته‌ است‌: «برای‌ هیچ‌ مؤمنی‌ سزاوار نیست‌ مگر این که‌ نسخه‌ای‌ از این‌ کتاب‌ نزدش‌ موجود باشد.»[22] شهید آیت‌الله مرتضی مطهری نیز در مورد ارزش این کتاب می‌گوید: «... در همین سال‌هایى که ما در قم بودیم، دو کتاب در این زمینه تألیف شد یکى از مرحوم آیت‌الله صدر ـ اعلى‌الله مقامه ـ البته به زبان عربى نوشته‌اند به نام «المهدى...» کتاب دیگرى که... به امر مرحوم آیت‌الله آقاى بروجردى تهیه شده، به نام «منتخب الأثر» که یکى از فضلاى حوزه علمیه قم... به نام آقاى آقا میرزا لطف‌الله صافى، از فضلاى مبرّز قم (گلپایگانى) تحت راهنمایى مرحوم آیت‌الله بروجردى ] این کتاب را تألیف کردند[ یعنى ایشان دستور کلى این کتاب را دادند و طرح و شکل و رسم کتاب را تعیین کردند و بعد، این مرد فاضل رفت دنبالش و این کتاب را نوشت. این کتاب را هم مطالعه کنید مى‌بینید روایات زیادى در این زمینه هست بالأخص از اهل تسنن به مضامین و تعبیرات مختلف...»[23]

 تألیفات و آثار معظّم‌له بیش از ١5٠ مجلّد می‌باشد که برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از: امامت‌ و مهدویت‌، مع‌ الخطیب‌ فی‌ خطوطه‌ العریضه‌، صوت‌الحق‌ و دعوه‌الصدق، لمحات‌ فی‌ الکتاب‌ و الحدیث‌ و المذهب‌، پرتوی‌ از عظمت‌ حسین(ع‌)، شهید آگاه،‌[24] الهیات‌ در نهج‌البلاغه‌، حاشیه‌ بر عروه‌الوثقی‌، تاریخ‌ حوزه‌ی‌ شیعه‌، المباحث‌ الاصولیه‌، امان‌ الامه‌ من‌ الضلال‌ و الاختلاف‌، العقیده‌ بالمهدیه‌، ارث‌ الزوجه‌، رساله‌ در احکام‌ ثانویه‌، التعزیز احکامه‌ و ملحقانه‌، العقیده‌ بالمهدیه‌، ارث‌ الزوجه‌، رساله‌ در احکام‌ ثانویه‌، التعزیر احکامه‌ و ملحقانه‌، رساله‌ در معاملات‌ مستحدثه‌، احادیث‌ الائمه‌ الاثنی‌ و عشر اسنادها و الفاظها، نیایش‌ عرفات‌، الاحکام‌ الشرعیه‌ ثانیه‌ لایتغیر، مع‌ الشیخ‌ جاد الحق‌ شیخ‌ الازهرالاکبر فی‌ ارث‌ العصبه‌، اسمعی‌ یا ایران‌ و...[25]

 

فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله صافی

واکنش نسبت به تبعید امام خمینی

روز 13 مهر ماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان آیت‌الله حاج آقا مصطفی[26] از ترکیه به تبعیدگاه دوم یعنی کشور عراق، اعزام شدند. به محض اقامت امام در نجف، علما و شخصیت‌های مختلف از اقصی نقاط ایران، به ویژه از حوزه علمیه قم، سعی کردند با ارسال نامه و تلگراف، خوشحالی خود را از تشرف ایشان به عتبات عالیات نشان دهند. به همین منظور چند روز بعد از ورود امام خمینی به عراق و در تاریخ 17 مهر آیت‌الله لطف‌الله صافی به همراه برادر خود آیت‌الله علی صافی[27] در تلگرافی «حضور مبارک آیت‌الله آقاى خمینى ـ مدّ ظلّه» می‌نویسند: « بشارت تشرّف حضرت عالى به مشاهد مشرّفه، باعث کمال مسرّت و مزید برکات عالیه را مسألت.»[28]

امام خمینی نیز روز بعد (18 مهر) پیام تشکّر خود را خطاب به آیت‌الله علی صافی این گونه بیان داشته است:

«حضرت آیت‌الله حاج آقا صافى

از الطاف کریمه جنابعالى و حضرت اخوى متشکّرم.»[29]

 

اظهار تنفر نسبت به صهیونیست‌ها

روز 30 مرداد 1348 بخشی از مسجدالاقصی در فلسطین اشغالی توسط افراد متعصب صهیونیست به آتش کشیده شد و خسارات قابل توجهی به آن وارد آمد. اسرائیل این حادثه را که خشم و انزجار مسلمانان سراسر جهان را برانگیخت به یک جهانگرد یهودی استرالیایی نسبت داد. «دنیس مایکل روهان» سیاح استرالیایی که صهیونیست‌ها وی را عامل به آتش کشیدن مسجدالاقصی معرفی کردند، در یک حرکت نمایشی محاکمه شد و متعاقباً منابع خبری اسرائیل اعلام کردند که چون نامبرده دچار بیماری روانی بوده آزاد شده است.

متعاقب آن آیت‌الله گلپایگانی در اعلامیه‌ای ضمن «اظهار تأثر و ابراز تنفر از اعمال دشمنان اسلام و اشغالگران اماکن مقدسه اسلامی» اظهار داشتند: «سزاوار است حضرات علما اعلام و عموم مسلمین در شهرستان‌ها بلکه سایر ممالک اسلامی عزای عمومی اعلام نموده و با تشکیل و شرکت در اینگونه مجالس همدردی و پشتیبانی خود را با برادران مسلمان علیه صهیونیسم و عمّال استعمار اعلام نمایند.»

آیت‌الله صافی نیز در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله گلپایگانی[30] ضمن اظهار تنفر از اعمال صهیونیست‌ها از خداوند متعال آزادی اماکن مقدسه اسلامی را خواستار می‌شود. متن این نامه چنین است:

«حضور مبارک حضرت مستطاب آیت‌الله العظمی آقای گلپایگانی مدظله

 حادثه دلخراش و مصیبت جبران‌ناپذیر آتش‌سوزی مسجد اقصی عموم مسلمانان را غرق تأثر و تأسف ساخته جامعه روحانیت گلپایگان از طرف خود و مسلمین این سامان ضمن عرض تسلیت به حضور مبارک تنفر شدید خود را از اعمال صهیونیسم و اسرائیل که مسبب این فاجعه عظیمه می‌باشند اظهار و آزادی اماکن مقدسه اسلامی را در پرتو مجاهدات و اتفاق مسلمانان از خداوند متعال مسئلت می‌نمایند.»[31]

چند روز بعد ساواک در گزارشی به «موزعین اعلامیه» آیت‌الله گلپایگانی اشاره می‌کند و «لطف‌اله صافی» را از «اشخاصی [می‌داند] که در امر توزیع اعلامیه دخالت داشته‌اند.»[32]

 

برپایی جلسه مشورتی با آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی

اسناد و گزارش‌هایی در دست است که نشان می‌دهد که آیت‌الله صافی از جمله اشخاصی بودند که برای انجام امور (خصوصاً فعالیت‌های سیاسی) مورد مشورت آیت‌الله گلپایگانی قرار می‌گرفتند. به عنوان نمونه ساواک در گزارشی به نقش آیت‌الله صافی در «ایراد مطالب تحریک‌آمیز» آیت‌الله گلپایگانی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در مورخ 12  / 12  / 48 جلسه‌ای با حضور سید مهدی گلپایگانی، لطف‌اله صافی، علی صافی و [سید مرتضی] علوی» در منزل آیت‌الله گلپایگانی تشکیل شد و «پیرامون موضوعاتی که می‌بایست مشارالیه در مسجد اعظم قم بیان نماید با هم مشورت کرده‌اند.» بعد از این جلسه مشورتی آیت‌الله گلپایگانی روز 13  / 12  / 48 در حضور عده کثیری از طلاب شروع به ایراد سخنرانی می‌کند. بنا بر گزارش ساواک آیت‌الله گلپایگانی «مبادرت به ایراد مطالب تحریک‌آمیزی نموده و از اعزام دوشیزگان به سپاه دانش، توسعه تبلیغات مسیحیان در ایران، ایجاد محدودیت جهت روحانیون، برگزاری جشن‌های به اصطلاح آتش‌پرستی و تجلیل از گبر انتقاد و به دولت حمله نموده است.»

ساواک می‌افزاید: «مشارالیه در خاتمه سخنرانی خود از طلاب درخواست کرده بود در ایام سوگواری ماه‌های محرم و صفر به شهرستان‌ها عزیمت و مردم را متوجه اوضاع نمایند و در زمینه مطالب فوق سخنرانی کنند.»[33]

همین گزارش می‌افزاید: «در سال‌های قبل آیت‌الله گلپایگانی همانند سایر مراجع در آخرین جلسه درس خود و قبل از فرا رسیدن تعطیلات مبادرت به سخنرانی مختصری می‌نمود.»

این در حالی است که چند ماه قبل از این گزارش و در تاریخ 29 آذر 1348 ساواک می‌نویسد: «مکرر به عرض رسید محرکین گلپایگانی سید مهدی و برادران صافی می‌باشند.»[34] ساواک در مناسبت‌های مختلف بر نفوذ آیت‌الله صافی بر جهت‌گیری‌های آیت‌الله گلپایگانی علیه رژیم اشاره می‌کند. نمونه‌ دیگر آن گزارشی است که ساواک در 20  دی 1350 مخابره می‌کند: «گلپایگانی ـ همیشه مخالف اقدامات است سید مهدی فرزند[ش] و صافی‌ها او را تشویق می‌نمایند.»[35]

 

زیر سؤال بردن مشروعیت محمدرضا پهلوی

با رحلت آیت‌الله بروجردی (1340ش) که در آن زمان مرجعیت عام جهان تشیع بودند، رژیم پهلوی تلاش بسیار کرد تا در مرحله اول مرجع عامی در جهان تشیع مطرح نگردد و ثانیاً در صورت مطرح شدن مرجع عام این مرجعیت در خارج از ایران و در سرزمین دیگری حضور داشته باشد تا هیچگاه از ناحیه آن (مرجعیت شیعه) احساس خطر نکند. نتیجه آن شد که شاه با فرستادن تلگراف تسلیت درگذشت آیت‌الله بروجردی به آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم در نجف، تمایل خود را نه ‌تنها به «در ایران نبودن» بلکه به «ایرانی نبودن» مرجع تقلید منتخب نشان داد. به دنبال رحلت آیت‌الله حکیم (1349ش) محمدرضا پهلوی سعی کرد این‌بار «مرد دولتخواه بی‌اذیتی»[36] را به عنوان مرجع تقلید معرفی کند. از این‌رو وی در اقدامی خطاب به آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری پیام تسلیت فرستاد.

این اقدام شاه خشم آیت‌الله صافی را برانگیخت به طوری که بنا بر گزارش ساواک در: «بعد از ظهر روز سه‌شنبه 12  /  3  / 1349 جلسه‌ای در منزل گلپایگانی با حضور سید محمد آل طه، سید مهدی گلپایگانی، لطف‌الله صافی و آیت‌الله گلپایگانی به مناسبت فوت آیت‌الله حکیم و تلگراف اعلیحضرت به شریعتمداری تشکیل» شد که «پیرامون شرکت گلپایگانی در مجلس ختم متشکله از طرف شریعتمداری در مسجد اعظم» نیز بحث شده بود. طبق گزارش «در این جلسه....مخالفت‌های شدیدی» از سوی آیت‌الله صافی ابراز شد.

در این جلسه آیت‌الله صافی که مخالف حضور شرکت در این مجلس بود، اظهار داشت: «...وقتی شاه تلگراف می‌کند و مرجع تعیین می‌کند، من نمی‌روم و اضافه می‌کند امیرالمؤمنین رفت در خانه نشست نه در جنگ‌ها شرکت نه در غزوات.» معظم‌له در جواب آل طه که می‌گوید: «فردا منعکس می‌شود که حسادت مانع» حضور آیت‌الله گلپایگانی در این مجلس شد اظهار می‌دارد: «اولاً ایشان با دولت طرف است و این حوزه حوزه‌ای است که اگر خدا نکرده آقا نباشد، این حوزه چه فایده‌ای دارد. آل طه می‌گوید به همین مناسبت که برای آقای بروجردی تلگراف... ظاهراً در اینجا آیت‌الله صافی سخن آل‌طه را قطع می‌کند و «فریاد می‌زند آی؛ چرا شما دفاع می‌کنید. بی انصافی می‌کنند آقای بروجردی که بود آقای خمینی را گرفته بود؟ آقای [بهاءالدین]محلاتی را گرفته؟ [ابوالقاسم]خزعلی را گرفته بود؟ و هر روز طلبه‌ها را می‌کشید آنجا به سازمان؟» آیت‌الله صافی در ادامه سخن خود بر سیاست‌های شاه می‌تازد و اظهار می‌دارد: «این همان شاهی است که با ثریا آمده بود؟ این همان شاه است؟ این همان آقای بروجردی است. آقای بروجردی کِی این کارها را کرده بود؟ آدم خوبی بود. این شاهی است که رسماً به طلبه‌ها می‌گوید بروید مروج اصول انقلاب(سفید) باشید. به ‌عنوان اصول انقلاب مواد اصلی و این معنای فرمایش شما را کار ندارم، می‌خواهم بروم. دوازده ماده بر خلاف شرع اسلام دارد ترویج می‌کنند.»

به گزارش ساواک آیت‌الله صافی کفر شاه را ثابت شده می‌داند و اظهار می‌دارد: «آن تلگرافی که برای حکیم کرد، غیر از این تلگراف است و اضافه می‌کند آقا؛ شاهی که تلگراف کرد به آقای حکیم، صد مرتبه کفرش ثابت شد و در این کنفرانس چیزی برای ما باقی نگذاشت و علناً عَلَم مخالفت با اسلام را بلند کرده دیروز رسماً گفته موقوفات را بفروشید. این چه دینی است؟ این شاه خوب است؟ ....»

 

پیام تسلیت در پی رحلت حاج‌آقا مصطفی خمینی

آیت‌الله سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی در سحرگاه یکشنبه اول آبان 1356 برابر با نهم ذی‌قعده 1397 ق در سن 47 سالگی در منزل خود در نجف اشرف به صورت ناگهانی و مرموز رحلت نمود. با انتشار این خبر، موجی از پیام‌های تسلیت به نجف و خدمت حضرت امام سرازیر شد. آیت‌الله صافی نیز پیام تسلیتی به شرح زیر فرستاد:

«سماحه آیت‌الله العظمى السّیّد الخمینى مدّ ظلّه

لقد هدنا هذه الثّلمه العظیمه الّتى لایسدّها شئ فنسئل الله تعالى لراحلنا الجلیل علوّاً لدرجه و بکم البقاء و مزید الأجر و الصّبر.»[37]

 

توزیع اعلامیه

سندی در اسناد ساواک موجود است که به سفر یک ماهه آیت‌الله علی صافی در مرداد ماه 1357 به گلپایگان اشاره می‌کند. در این سفر که آیت‌الله لطف‌الله صافی نیز حضور دارد، به اقامه نماز در مسجد حاجی می‌پردازند. ساواک که این سفر را در گزارش‌های خود منعکس کرده است، به توزیع اعلامیه‌های امام خمینی در این مسجد می‌پردازد و می‌نویسد: «... شیخ علی صافی به اتفاق برادرش (شیخ لطف‌اللّه صافی) روز پنجشنبه 12  / 5  / 37 به گلپایگان وارد شدند و طبق معمول نماز را در مسجد حاجی می‌خوانند در نیمه روز 16  / 5  / 37 بعد از نماز ظهر و عصر حدود 500 اعلامیه مربوط به آقای خمینی در مسجد حاجی پخش می‌گردد که مفاد آن انتقادات زیادی به مقامات مملکتی شده بود...»

 

تأکید بر اسلام مبارزاتی

26 دی‌ماه 1357 آیت‌الله صافی گلپایگانی در پاسخ به پرسشی که از پاریس خطاب به معظم‌له ارسال شده بود مطالب مهم و اساسی‌ای را بیان می‌دارد که در زمره مهم‌ترین اسنادی قرار می‌گیرد که گویای نظر ایشان بر اسلام مبارزاتی، نفی سلطنت پهلوی و حمایت از امام خمینی است.

در این نامه آیت‌الله صافی با تأکید بر این نکته که «این روحانیت شیعه بود که در این قرن معاصر استعمار را به زانو در آورد و انقلاب‌های بزرگ را رهبری کرد» تاریخ شهادت‌ها و مجاهدت‌ها علمای تشیع در مقاطع حساس و سرنوشت‌ساز تاریخی از جمله: قیام مرحوم [علامه]سید شرف‌الدین[جبل عاملی] عالم بزرگ شیعه و مؤلف کتاب‌های نفیس: المراجعات، الفصول المهمه، إلى المجمع العلمی العربی و... که در لبنان و سوریه پرچم مخالفت با استعمار فرانسه را بلند کرد، نقش تاریخی مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی که از کربلا انقلاب تاریخی عراق را علیه استعمار انگلیس رهبری کرد، فتوای تاریخی مرحوم آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازی در واقعه رژی و تنباکو که استعمار را کوبید و با مبارزه منفی - که از تعالیم مهم اسلام است - و تحریم تنباکو ، ملت ایران را به قوه و نیروی خویش آگاه کرد و تاریخ جدید بیداری ملت را پی‌ریزی فرمود. و این سید محمدسعید حبوبی که شخصاً در جهاد علیه انگلیس با دیگر آیات و علمای نجف اشرف شرکت کرد. و کاشف‌الغطاء شیخ محمدحسین، مؤلف اصل‌الشیعه و اصول‌ها و کتاب‌های نفیس دیگر که در عراق در تمام عمر علیه استعمار مبارزه داشت و علیه انگلیس فتوا داد. اشاره می‌کند و مبارزات حاج میرزا مسیح تهرانی[38] که در واقعه گریبایدوف در زمان فتحعلی‌شاه دست شجاعت از آستین صلابت بیرون آورد و ملت ایران را از آن ننگ و عار نجات داد و نقش تاریخی شیخ فضل‌الله نوری که همه مفاسدی را که بر جدا کردن نهضت مشروطه از اسلام در دوره اختناق و ارعاب و جنایت رضاخانی جلو آمد، پیش‌بینی می‌کرد و با عنوان مشروطه مشروعه با برنامه استعماری نفی حاکمیت اسلام، مبارزه کرد و تا سر حد شهادت و رفتن بالای دار استقامت نمود.[39] همچنین نهضت مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی در اجتماع علمای قم و قیام حاج آقا جمال اصفهانی در تهران و مخالفت حاج میرزا صادق آقاتبریزی در آذربایجان، مجاهدت‌های شهید آیت‌الله سید حسن مدرس، قیام علما در واقعه گوهرشاد، نهضت روحانیون در ملی شدن صنعت نفت و... را به عنوان نمونه‌هایی از مبارزات علمای شیعه علیه استعمار و استبداد نام می‌برد.

معظم‌له در این نامه بر رژیم دیکتاتوری و خون‌آشام پهلوی می‌تازد و می‌نویسد: «پس از درگذشت ایشان [آیت‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی] رژیم که وجود آن مرحوم را یگانه مانع اجرای مقاصد خود و گسترش دادن دیکتاتوری می‌دانست به گمان خود نفس راحتی کشید و حجاب از چهره برداشت و به یک سلسله اعمال ضد اسلامی دست زد و خودسری خود را علنی کرد، و تا آنجا جسارت را رسانید که رسماً تاریخ اسلامی هجری را الغاء کرد.»[40]

آیت‌الله صافی گلپایگانی در تشریح جنایات رژیم در تحقیر ملت ایران می‌نویسد: «علما و مراجع بزرگ حوزه که خطر را احساس کردند علیه رژیم دست به کار شده و به شدت مخالفت خود را اظهار نمودند و هر چه رژیم جلوتر آمد دیکتاتوری و سلب آزادی و بی‌اعتنایی به حقوق اسلامی و تحقیر ملت را بیشتر نمود و استعلا و استکبارش را شدیدتر کرد و با مردم مانند محجورین رفتار نمود و علما، طلاب، وعاظ و مردمان معترض را دستگیر و گرفتار زندان و شکنجه نمود و بعض از آن‌ها را به شهادت رساند و به مدرسه فیضیه در روز وفات امام صادق - علیه السلام - با آن یورش وحشیانه حمله نمود و آن جنایت‌هایی را که همه مسلمان‌ها را تکان داد - مرتکب شد. اموال و ثروت مملکت تاراج رفت و جشن‌های ارتجاعی و سخنرانی‌های مبتذل و چاپلوسی مطبوعات و بعض مردم متملق اوج گرفت. هر چه مملکت ورشکسته‌تر می‌شد و کشاورزی و دامداری و صنعت آن راکدتر می‌گردید، تبلیغات حکومتی از ترقی و پیشرفت آن باز می‌گفت.»[41]

معظم‌له به سلب آزادی‌ها و اعمال دیکتاتوری رژیم می‌پردازد و می‌نویسد: «از دانشگاه‌ها سلب آزادی کردند و رؤسای انتصابی قرار دادند و هیأت و استاد معین کردند و در رأس هر یک، یک زن یا مرد بی‌سواد از وابستگان گذاردند. زندان‌ها را از علما و طلاب و دانشجویان و روشنفکران پر نمودند و با وضع فجیعی آنان را شکنجه می‌کردند که بسیاری در زیر شکنجه جان دادند. میلیاردها اموال ملت را تصاحب کرده و به خارج بردند. اسرائیل را که غاصب سرزمین‌های اسلامی و دشمن جان بشر است یاری دادند که شرح مظالم این حکومت و خیانت‌هایی که به اسلام و مسلمانان و ایران کرد محتاج به تألیف یک کتاب بزرگ است.»[42]

آیت‌الله صافی در ادامه به نقش بی‌بدیل امام خمینی در رهبری مبارزات اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «در این جریان‌ها قوه‌ای که از دین و از شرف و از مصالح و حیثیات مردم دفاع می‌کرد و زبان و قلمش را تا توانست در مبارزه با دیکتاتوری به کار انداخت و ملت را دعوت به مقاومت کرد، مراجع بزرگ شیعه و روحانیت بود که در این راه هر ناملائم و مصیبتی را متحمل شد و از هر محرومیت و حبس و تبعید و شکنجه استقبال کرده تا سرانجام انقلاب اسلامی فعلی که دنیا را متوجه مکتب متحرک و متعهد، مبارز و آگاه شیعه نموده است بر پا شده، ملت آزاده و مسلمان ایران به پیروی از روحانیت مخصوصاً مجاهد بزرگ حضرت آیت‌الله خمینی(مدظله) قیام کرد و کشته‌ها و قربانی‌ها داد و اعتصابات و تعطیلات دراز مدت که اکنون هم ادامه دارد و تظاهرات با شکوه - تا یک میلیون نفری و بیشتر - رژیم را محکوم و علما را تأیید و خواستار نظام اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید گردیدند.»[43]

وی به نقش اقشار محتلف اجتماعی در مبارزات اشاره می‌کند و می‌افزاید: «مؤسسات دولتی و ادارات و مطبوعات به صفوف ملت پیوستند و مخصوصاً جوانان و دانشجویان و دانشگاهیان با بینش اسلامی، آگاهانه و دلیرانه مبارزه کردند. روستائیان علیرغم فعالیت‌هایی که رژیم برای فریب دادن آن‌ها انجام داد، موضع اسلامی خود را ترک نکردند و صادقانه از علما پشتیبانی نمودند.»[44]

ایشان در ادامه برای به ثمر نشستن این نهضت اسلامی دست به دعا بر می‌دارند: «از خداوند متعال می‌خواهیم که هر چه زودتر خواسته‌های مشروع این ملت مجاهد و مبارز و استوار را که در راه اعلای کلمه‌الله متحمل این همه خسارت‌های جانی و مالی گردیده است، تحقق کامل بخشد و حکومت حق و عدالت را در روشنائی الهام از تعالیم اسلام و عمل به احکام قرآن مستقر و مستحکم فرماید. و بیداری ملت مسلمان ایران را در جوامع مسلمانی که هنوز گرفتار یوغ استعمار و استبداد و مکتب‌های نارسا و بیدادگر شرق و غرب هستند، اثربخش سازد تا آنان نیز به مسؤولیتی که در برابر خدا و اسلام عزیز دارند متوجه شده با اتحاد و اتفاق و فداکاری علیه استضعافگران به پا خیزند و موانع رشد و ترقی خود را از میان بردارند و پرچم توحید اسلام را بر فراز کاخ‌های مستکبران و جباران نصب نمایند.»[45]

 

فعالیت‌های آیت‌الله صافی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی، آیت‌الله لطف‌الله صافی حمایت خود را از امام و انقلاب ادامه داد. ایشان برای تثبیت نظام نوپای اسلامی تلاش‌های فراوانی انجام داد. به طوری که پس از انتخاب اعضاى مجلس خبرگان اول (مرداد ماه 1358) که بحث‌ها و جلسات زیادى از سوى همه گروه‌ها و افراد برگزار شد و مطالب تکمیلى و اصلاحىِ پیش نویس قانون اساسى در دبیرخانه مجلس خبرگان گردآورى شد. آیت‌الله صافی به عنوان یکى از منتخبان مردم در مجلس خبرگان (مجلس بررسى نهایى قانون اساسى) بود که از ۲۸ مرداد تا ۲۴ آبان ۱۳۵۸ ش، مسئولیت تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به عهده داشت.

 آیت‌الله سید احمد خاتمی درباره نقش تأثیرگذار ایشان در قانون اساسی می‌گوید: «این که در قانون اساسی آمده مردم رییس‌جمهور را انتخاب می‌کنند و مقام معظم رهبری تنفیذ می‌کنند پیشنهاد آیت‌الله صافی است. این پیشنهاد آیت‌الله صافی بوده که در قانون اساسی ثبت شده است.»[46]

به هرحال بعد از «همه پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی» در پائیز ۱۳۵۸، انتصاب اعضای فقیه شورای نگهبان، نخستین حکمی است که حضرت امام خمینی(ره) برای یکی از نهادهای رسمی مصرح در قانون اساسی صادر کرده‌اند.

در این حکم که در اول اسفند 1358 صادر شده است؛ نام آیت‌الله صافی به عنوان یکی از فقهای[47] مورد تأیید حضرت امام ذکر شده است. در حکم مذکور خطاب به هر یک از فقهاى شوراى نگهبان آمده است: «...جنابعالى را به عنوان یکى از شش فقیه، به عضویت شوراى نگهبان منصوب مى‌نمایم. از خداوند متعال، موفّقیت هرچه بیشتر شما را امید دارم.»[48] آیت‌الله صافی در عین حال که به ‌عنوان‌ عضو فقیه‌، به‌ فعالیت‌ در آن‌ نهاد انقلابی‌ پرداخت‌. هم‌زمان‌، دبیری‌ آن‌ شورا را نیز عهده‌دار بود.

پس از سپرى شدن شش سال از عضویت آیت‌الله صافی در شورای نگهبان، و با توجه به فرا رسیدن پایان این دوره،[49] امام خمینی در تاریخ 22 خرداد 1365 در حکمی با تأکید بر این مهم که «ادامه این خدمت بزرگ به اسلام و جمهورى اسلامى، امرى ضرورى است و حضرات فقهاى محترم مذکور در متن، لیاقت و تعهدشان محرز است» بار دیگر آیت‌الله صافی را به عضویت در این نهاد منصوب کردند.[50]

آیت‌الله صافی از افراد مورد تأیید امام خمینی بود و امام در مورد ایشان فرموده بودند: «به مردم ابلاغ کنید که معظّم‌له مورد علاقه اینجانب هستند.»[51] از همین‌رو بود که وقتی در سال 1366 امام خمینی تصمیم گرفتند وصیّتنامه سیاسی- الهی[52] خود را مورد بازبینى و اصلاح قرار دهند، برای «نگه‌داری وصیت‌نامه جدید» عده‌اى از شخصیت‌هاى مهم نظام، از جمله آقای صافی را به حضور خود فراخواندند. آنگاه هر یک از حاضران جلسه مطالبى را بیان نمودند. آیت‌الله صافى نیز برای طول عمر امام خمینی دعا کرد:

«خداوند، سایه مبارک را مستدام بدارد و وظیفه ما همه این است که به حضرتعالى دعا کنیم که با عنایت حضرت ولىّ عصر ـ عجّل‌الله فرجه الشّریف ـ پایدار باشید...»[53]

آیت‌الله صافی پس از سال‌ها تلاش در جهت تثبیت و پیشبرد نظام، سرانجام در سال 1367 از سمت خود‌ استعفا[54] داد و به‌ حوزه‌‌ علمیه‌ی‌ قم‌ بازگشت‌ و به‌ تدریس‌ دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ پرداخت.

آیت‌الله محمد مؤمن در مورد استعفای آیت‌الله صافی می‌گوید: «بعد از تشکیل مجلس سوم نیز ما بسیار در مضیقه بودیم و وقتی مجلس مصوبه‌ای داشت، در مقابل نظریات شورای نگهبان، مقاومت می‌کردند و هر روز شورای نگهبان را در مقابل طرح‌های فوریت‌دار و دوفوریتی به مجلس می‌کشاندند. در این اواخر هم صلاحیت واجدین شرایط برای مجلس خبرگان را به عهده فقهای شورای نگهبان گذاشته بودند و برخی از کاندیداهای خبرگان که در شمار طیف موسوم به چپ بودند، وقتی از طرف شورای نگهبان تأیید نشدند، در مجلس به شورای نگهبان اهانت کردند و حتی به نام برخی از بزرگان اشاره کردند و ما بسیار اذیت شدیم. با آن که در آن دوره با رفاقت و انصاف برخورد می‌کردیم و انتظار برخورد بد را از طرف مقابل نداشتیم، ولی پاسخ مطلوب دریافت نکردیم. آیت‌الله آقای صافی هم نتوانستند این وضعیت را تحمل کنند و استعفا کردند. البته اگر بنده در جریان استعفای ایشان قرار می‌گرفتم، مانع می‌شدم؛ ولی وقتی خبردار شدم که ایشان نامه استعفا را به تهران و خدمت امام فرستاده و امام هم پذیرفته بودند. از این رو دیگر نتوانستیم کاری کنیم.»[55]

امام خمینی نیز با پذیرش استعفای آیت‌الله صافی در حکمی در تاریخ 4 تیر 1367 «با تقدیر از زحمات صادقانه جناب حجت‌الاسلام آقای صافی»[56] آیت‌الله محمد یزدى را به عنوان یکى از فقهاى شوراى نگهبان منصوب کردند.

حضور آیت‌الله صافی در قم و اشتغالات علمی و مطالعاتی معظم‌له هیچ‌گاه مانع حمایت ایشان از نظام و رهبری نشد. چنانچه رهبر انقلاب می‌فرمایند: «همواره درباره‌ مسائل انقلاب و کشور، دل‌سوزانه و مسئولانه ورود می‌کردند و بارها اینجانب را از نظرات و مشورت‌های خود مطلع و بهره‌مند می‌ساختند.»[57]

 آیت‌الله صافی بارها در مواقع حساس حمایت خود را از نظام و رهبری اعلام داشتند. که نمونه آن حمایت تمام قد ایشان از رهبر انقلاب در اغتشاشات سال 88 بود. این حمایت از چشم رسانه‌های بیگانه نیز دور نماند به طوری که وبسایت رادیو فردا ارگان سازمان سیا در تحلیلی می‌نویسد: «صافی در بحبوحه اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ که نوعی صف‌بندی و جبهه‌گیری جدید در جمهوری اسلامی بود، تمام قد از [آیت‌الله] خامنه‌ای دفاع کرد. او گفت: «خط مقام معظم رهبری، همان خط امام است و باید محکم و استوار در حفظ آن بایستیم و این خط تا قیامت پایدار بماند.»[58]

 

رحلت

آیت‌الله صافی پس از طی یــک دوره بیماری سرانجام روز 12 بهمن 1400 در شهر مقدس قم دار فانی را وداع گفت. پیکر فقیــه عالی مقام و مرجــع بصیر، صبح روز 13 بهمن با حضور با شکوه و پرشــور اقشار مختلف مردم و علما از مدرسه عالی امام خمینی(ره) واقع در میدان جهاد قم به سمت حرم حضرت معصومه(س) تشییع شد. در این مراســم نمایندگان بیوت مراجــع، علما، شــخصیت‌های حوزوی و دانشــگاهی و مســئولین لشــکری و کشــوری حضور داشــتند. آیــت‌الله کریمــی جهرمی در حــرم کریمه اهل بیــت(س) بر پیکر ایشان اقامه نماز کرد. سپس پیکر معظم‌له برای خاکسپاری به عراق منتقل شد. پیش از ظهر روز پنج‌شنبه 14 بهمن تشییع پیکر آیت‌الله صافی در نجف اشــرف از مسجد جامع شیخ طوسی به ســمت حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) آغاز شد که در آن بسیاری از علمای دینی عراق و ایران، مقام‌های استان نجف، دیپلمات‌های ایرانی و نیز نمایندگان مراجع حضور داشتند.

عصر همان روز هزاران نفر از شــیعیان و مقلدان معظم‌له با حضور در کربلای معلی و حرمین امام حســین(ع) و حضرت عباس(ع) تابوت ایشــان را بر دوش گرفتند. پیکر این عالم ربانی بعد از مراسم تشییع هزاران نفــری و با حضور شــخصیت‌های دینی، علمی و فرهنگی و جمع کثیری از شیعیان عراقی و ایرانی، سرانجام در صحن مطهــر حضرت اباعبدالله‌الحســین(ع) آرام گرفت. [59]

متعاقب رحلت این عالم ربانی، علما، مراجع، مقامات لشکری و کشوری هر یک در پیام‌هایی این ضایعه را تسلیت گفتند. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در پیامی درگذشت فقیه عالی‌مقام و مرجع بصیر، حضرت آیت‌الله حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی را تسلیت گفتند.

متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:

«بسم الله الرّحمن الرّحیم

با تأسف خبر درگذشت فقیه عالی‌مقام و مرجع بصیر، حضرت آیت‌الله آقای حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی رضوان‌الله علیه را دریافت کردم. ایشان از استوانه‌های حوزه‌ی علمیه قم و از برجستگان علمی و عملی و پر سابقه‌ترین عالم دینی در آن حوزه‌ی مبارک بودند. در دوران مرحوم آیت‌الله بروجردی در شمار برترین تلامذه‌ی آن استاد بزرگ، در زمان مرحوم آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی همراه و مشاور علمی و عملی ایشان، و در دوران انقلاب، امین و مورد اعتماد حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیهم به شمار می‌رفتند. سال‌ها در شورای نگهبان رکن اصلی آن شورا محسوب می‌شدند و پس از آن هم همواره درباره‌ی مسائل انقلاب و کشور، دلسوزانه و مسئولانه ورود می‌کردند و بارها اینجانب را از نظرات و مشورت‌های خود مطلع و بهره‌مند می‌ساختند. قریحه‌ی شعری، حافظه‌ی تاریخی، پرداختن به مسائل اجتماعی از دیگر ابعاد شخصیت این عالم کهنسال و بزرگوار بود. رحلت ایشان برای جامعه‌ی علمیِ دینیِ کشور مایه‌ی تأسف است. اینجانب به خاندان مکرّم و فرزندان گرامی ایشان و نیز به مراجع معظم و علمای اعلام حوزه‌ی علمیه و مقلدان و ارادتمندان ایشان به ویژه در قم و گلپایگان تسلیت عرض می‌کنم و رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت می‌نمایم.

سیّد علی خامنه‌ای

12  /  11  /  1400»[60]

 

پی‌نوشت‌ها:‌


[1] . در کتاب ستارگان هدایت تاریخ تولد معظم‌له 19 جمادی‌الاول  سال 1337 ه.ق ذکر شده است. یعنی 30 بهمن 1297. (ر.ک آوردی، حسین‌، آشنایی با ستارگان‌ هدایت‌، قم‌، دفتر نشر برگزیده‌، 1374، ص 64)

[2] . آیت‌الله آخوند ملاّ محمّدجواد، فرزند آخوند ملاّ عبّاس، در سال 1278ق. در شهر گلپایگان متولّد شد. وى تحصیلات خود را تا مرحله سطح در گلپایگان فراگرفت و در 1305 ق به اصفهان مهاجرت کرد و از استادانى چون حکیم میرزا جهانگیرخان قشقایى (متوفّاى 1328 ق)، میرزا بدیع درب امامى، میرزا محمّدعلى تویسرکانى، سیّد محمّدباقر درچه‌اى و آقا شیخ محمّدتقى نجفى اصفهانى، بهره‌مند شد. وی، همواره به تدریس، تربیت شاگردان، تهذیب اخلاق مردم، آگاه کردن جامعه نسبت به اهداف استعمار (انگلیس) و استبداد (حکومت پهلوى) و مبارزه با بهاییّت، خان‌ها و ستم‌گران پرداخته، چهره واقعى دشمنان اسلام را با زبانِ گفتار، نوشتار و شعر افشا مى‌نمود. وى سرانجام در شب وفات امام کاظم(علیه السلام) (25 رجب 1378 ق)، به سراى جاودان شتافت و پیکر مطهّرش پس از تشییع، به قم انتقال یافت و آیت‌الله العظمى بروجردى بر پیکر پاکِ دوست دیرینه و صمیمى‌اش نماز گزارد سپس به دستور این مرجع بزرگ، جنازه آن عالم ربّانى در مسجد بالاسر و نزدیک ضریح نورانى و مقدّس حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) به خاک سپرده شد. برخى از آثار قلمى آخوند ملاّمحمّد جواد صافى عبارتند از: 1. اصول فقه منظوم (متجاوز از دوهزار بیت شعر به عربى). 2. مصباح الفلاح و مفتاح النّجاح (2 جلد). 3. التّحف الجوادیّة فى المناقب المهدویّة. 4. نفایس العرفان (2 جلد). 5. کلمة الحقّ (تاریخ منظوم دوره سیاه پهلوى). 6. صافى‌نامه. 7. گنج دانش یا صد پند.

[3] . فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی، ج اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص، 218.

[4] .جمعی از مؤلفان، گلشن ابرار، ج 6، قم، انتشارات نورالسجاد، 1386، ص 392.

[5] . دو فصلنامه کتاب شیعه، بهار تا زمستان 1395، شماره 13 و 14، ص 397.

[6] . آوردی، حسین، پیشین، ص 64.

[7] . پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی (www.saafi.com)

[8] . آوردی، حسین، پیشین، ص 65-66.

[9] . مجله حوزه فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر 1370، دوره هشتم - شماره 43 و 44، ص 124.

[10] . همان.

[11] . آیت‌الله صافی در مورد تألیف این کتاب می‌گوید: «گمان می‌کنم [تألیف کتاب] دو سه سالی طول کشید. من غیر از وقتی که صرف درس آیت‌الله بروجردی می‌کردم، در بقیه اوقات حتی موقع غذا خوردن در فکر نوشتن کتاب منتخب الاثر بودم، چون در این کتاب ابتکاراتی به کار رفته است که در هیچ کتابی سابقه ندارد. اگر این کتاب را به سبک کتاب‌های قبل از آن می نوشتم شاید ده جلد کتاب می‌شد‌. من سعی کردم در هر باب به روایت‌هایی که در ابواب دیگر آمده است اشاره کنم و تواتر عناوین روایات را بیان کنم و این کاری ابتکاری بود که سابقه نداشت. چنین کاری خیلی فکر و تامل می‌خواهد، آدم باید تامل کند و دلالت هر روایتی را ببیند که به چه موضوعی اشاره دارد. ممکن است روایتی به ده مطلب اشاره کرده باشد که بتوان آن را در ده باب نوشت ولی ما آن را فقط در یک باب مناسب نوشته و به جای تکرار آن در ابواب دیگر، تنها به آن باب اشاره کرده‌ایم؛ مثلا نوشته‌ایم که «یملا الارض قسطاً و عدلاً» دویست یا سیصد روایت دارد. چنین کاری بی سابقه بود... الآن بنده بسیاری از کتاب‌های مهمی که مصادر موضوع مهدویت هستند در کتابخانه‌ام دارم، ولی آن زمان، یعنی نیم قرن پیش کتاب‌های اندکی در دسترس بود مخصوصاً کتاب‌های اهل سنت به زحمت یافت می‌شد. از آن زمان تا الآن، بیشتر یا همه کتاب‌های معتبری که در موضوع حضرت نوشته شده، از منتخب الاثر الهام گرفته‌اند. البته برخی به این موضوع اشاره نکرده‌اند ولی بسیاری از بزرگان از جمله شهید سید محمد صدر و آقای نجم‌الدین عسکری، در کتاب‌هایشان نوشته‌اند که از این کتاب استفاده کرده‌اند. من برای تدوین منتخب الاثر کتاب‌های زیادی را مطالعه و بررسی کردم. من تمام کتاب تاریخ بغداد را که چهارده جلد است مطالعه کرده و در آن دو یا سه روایت در این زمینه یافتم و یا همه مسند احمد را دیده و صحیح مسلم و کتاب های مفصل دیگر را در این زمینه مطالعه کرده‌ام. با این حال برخی کتاب‌ها به سختی گیر می‌آمدند...» (مجله موعود، 1381، شماره 34، گفت وگو با مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی)

[12] . مجله حوزه، پیشین، ص 124.

[13] . همان، ص 124، 125.

[14] . همان، ص 125.

[15] . همان، ص 130.

[16] . همان.

[17] . پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی (www.saafi.com)

[18] . گلشن ابرار، پیشین، ص 394.

[19] . همان،

[20] . آیت‌الله صافى طبق فرمایش مرجعیّت شیعه، آیت‌الله العظمى بروجردى، پیرامون اثبات امامت ائمّه(علیهم السلام) و به ویژه زندگى، فضایل، غیبت، ظهور، حکومت جهانى و سیره امام زمان (عجّ)، به تحقیقات ژرفى پرداخت و بر اساس منابع اسلامى (اهل سنّت و تشیّع)، کتاب ارزشمند و ماندگارى را به نگارش درآورد که مورد استقبال حوزه‌ها و مراکز علمى اسلامى قرار گرفته و بارها به چاپ رسیده است. این کتاب بعد از تجدید نظر و افزودن مطالب تکمیلى، در سال 1414 ق در سه جلد تدوین شد و در سال 1422 ق به زیور طبع آراسته گردید. این کتاب در اوّلین دوره انتخاب «کتاب سال ولایت»، به عنوان اوّلین اثر برگزیده شد.

[21] . آوردی، حسین، پیشین، ص 65.

[22] . فرهنگنامه رجال روحانی، پیشین، ص 219.

[23] .مطهری، مرتضی، سیرى در سیره ائمّه اطهار، انتشارات صدرا، 1370، ص 281 و 282.

[24]. در آستانه ماه محرم سال 1390 ق برابر با شهریور ماه سال 1349 ش کتاب شهید جاوید تألیف حجت‌الاسلام نعمت‌الله صالحى نجف‌آبادى، انتشار یافت. موضوع کتاب «شهید جاوید» یکی از مهمترین مباحثی بود که بیش از انقلاب مدتی روند فعالیت‌های مخالفان رژیم طاغوتی پهلوی را تحت الشعاع قرار داده بود. نویسنده در این کتاب ادعا کرده است که: «حضرت سیدالشهداء (ع) در آغاز حرکت به سوی کربلا برای تشکیل حکومت قیام کردند و سپس با ملاحظه وضع کوفه از ادامه قیام منصرف گردیده و خواستند به مکه باز گردند، اما با جلوگیری عمّال یزید از بازگشت امام، آن حضرت ناچار به جنگ با یزیدیان پرداخت، در این مرحله بود که امام تصمیم به مقاومت تا سر حد شهادت گرفت، نویسنده کتاب شهید جاوید معتقد است امام (ع) در آغاز حرکت به تشکیل حکومت و نیز حمایت مردم کوفه امیدوار بود.» لکن اعتقاد مشهور در میان علمای شیعه و اهل تحقیق آن است که «امام (ع) قبل از حرکت به سوی کوفه از حوادث هولناک آینده آگاه و قیام خود را برای انجام تکلیف الهی و احیاء شریعت مقدس اسلام که به دست بنی‌امیه در حال انحراف و اضمحلال بود شروع فرمود» بدیهی می‌نمود که مباحث کتاب مزبور بحث، انتقاد و جدال‌های زیاد را در پی داشته باشد، به ویژه آن که نویسنده از پرداختن به مسئله «علم امام (ع) به امور غیب که از جمله صفات ممتاز ائمه معصومین (ع) است» غفلت نموده است، حضرت آیت‌الله گلپایگانی که کتاب را با دقت مطالعه کرده بودند از مؤلف خواستند از چاپ کتاب صرف نظر نماید، با این وصف مؤلف اقدام به چاپ آن می‌نماید. پس از انتشار کتاب شهید جاوید آیت‌الله گلپایگانی به اهل تحقیق یادآور شدند تا پاسخ نقطه نظرات نویسنده را مطابق مستندات مسلم حدیثی و تاریخی ارایه دهند، آیت‌الله آقای حاج شیخ لطف‌اله صافی گلپایگانی در پاسخ به رد نظریه مؤلف شهید جاوید کتاب «شهید آگاه» را نوشت، حاصل نظر ایشان این است که «امام حسین(ع) از ابتدای قیام مقدس خود هیچ گونه امیدی به پیروزی نداشته‌اند بلکه می‌دانسته‌اند که در کربلا شهید می‌شوند و به همین منظور قیام فرمودند و اهل بیت و یاران خود را به همراهی فراخواندند.»

[25] . همان.

[26] . آیت‌الله شهید سید مصطفی خمینی در سال 1309 در بیت شریف حضرت امام به دنیا آمد. در پانزده سالگی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در حدود 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید. ایشان در سن جوانی در اکثر رشته‌های علوم اسلامی متبحر و استاد شد. استادان ایشان: حضرت امام، آیت‌الله بروجردی و مرحوم حاج سید محمد محقق داماد بودند. ایشان در 13 آبان 1343 به دستور رژیم دستگیر و 58 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید. پس از آزادی از زندان در 13 دی ماه 1343 مجدداً دستگیر و به ترکیه تبعید می‌شود. در 13 مهر 1344 به همراه امام به عراق منتقل می‌شود و به خدمتگزاری و مدیریت بیت امام می‌پردازد. سازمان امنیت عراق در سال 1348 ایشان را جلب کرده و مستقیماً به کاخ ریاست جمهوری عراق برد. ایشان پیشنهاد حسن البکر مبنی بر کمک به رژیم عراق علیه رژیم ایران برای مبارزه را نپذیرفت. لکن در داخل کشور رژیم شاه به شایعه پراکنی علیه ایشان پرداخت و وی را متهم به همدستی با دولت عراق کرد. حاج آقا مصطفی در سال 1356، یک سال قبل از پیروزی انقلاب در سن 47 سالگی به شهادت رسید.

[27] . آیت‌الله علی صافی گلپایگانی (۱۲۹۱- ۱۳۸۸) تا 19 سالگى نزد پدر بزرگوارش و سپس نزد دایى‌‌اش، ملاّ ابوالقاسم قطب، به دانش‌اندوزى پرداخت امّا مهم‌ترین استادان وى در نجف اشرف و قم، عبارتند از: میرزا محمّد همدانى، سیّد محمّد حجّت کوه‌کمره‌اى و حاج آقا سیّد حسین بروجردى. هوش و نیروى استدلال وى در جلسه درس آیت‌الله العظمى بروجردى، موجب شهرت او گردید به گونه‌اى که آن مرجع جهان تشیّع، بارها در مجالس درس از وى تجلیل کرد. آیت‌الله حاج شیخ على صافى، از شاگردان و مشاوران خاصِّ آیت‌الله بروجردى و آیت‌الله گلپایگانى بود و در عرصه‌هاى گوناگون (دینى، علمى، سیاسى و اجتماعى) خدمات شایان توجّهى انجام داده است. وى از سوى آیت‌الله العظمى گلپایگانى در سال 1357ش به فرانسه عزیمت کرد و در نوفل لوشاتو با امام خمینى(قدس سره) دیدار کرد.

[28] .  اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 135.

[29] . صحیفه امام، ج 1، ص 445.

[30] . ذیل این نامه اسامی هدایت‌الله وحید گلپایگانی، علی قاضی، سید محمد حائری، سید مرتضی حائری‌زاده نیز آمده است.

[31] . آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 427.

[32] . همان، ص 512.

[33] . همان، ص 702.

[34] . همان، ص 626.

[35] . همان، جلد سوم ص 73.

[36] . اسدالله علم ذیل خاطرات روز سه‌شنبه 12 خرداد 1349 خود می‌نویسد: «امروز هم روز پرکار غریبی بود. از ساعت ۷ برای همین خرید ریپیر کمیسیون داشتم. بعد شرفیاب شدم. در این ضمن خبر رسید آیت‌الله حکیم طباطبایی که مرجع شیعیان در عراق و قسمتی از ایران بود، درگذشته‌اند. تا ترتیب تلگرافات لازم و کارها را دادم ساعت ۳ بعدازظهر شد. ده دفعه شاید با شاهنشاه با تلفن بر سر مسائل مختلف که عزاداری باشد یا نباشد، یا شاهنشاه شرکت خواهند فرمود یا نه، صحبت کردم. معمول این است به هرکس شاهنشاه تلگراف تسلیت بفرمایند، مرجع می‌شود – کم و بیش – و تقریباً این علامت مرجعیت بعدی است. و این یکی از سنت‌های قشنگ است که گرچه مدون نیست، ولی همه می‌فهمند و مورد علاقه همه است. به هر صورت شاهنشاه امر فرمودند: «به حاج سید کاظم شریعتمداری در قم تلگراف کن.» من عرض کردم: «این شخص مورد اعتماد عامه مردم نیست. فعلا کسی که مورد علاقه و اعتماد مردم است، خوانساری است. بالاخره کسی که مرجع شیعیان می‌شود یک حقیقتی هم باید در زیر نهفته داشته باشد. چنان‌که شاهنشاه می‌دانید همین مراجعی که اخیرا درگذشته‌اند، مثل آیت‌الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم بروجردی و همین مرحوم حکیم، واقعا مردمی پرهیزکار بودند. پول برای آن‌ها در حکم سنگ‌ریزه بود. در صورتی که وقتی من نخست‌وزیر بودم، پس از آن‌که آخوندها را کوبیدیم و خواستیم بعد دریچه به روی آن‌ها باز کنیم، همین شریعتمداری از من ششصد هزار تومان مساعده خواست که بعد ببیند چه می‌تواند بکند.» فرمودند: «ولی مرد دولتخواه بی‌اذیتی است.» عرض کردم: «این به جای خود بماند، ولی اعتقاد مردم هم چیز دیگر است.» به هر صورت آن‌قدر اصرار کردم که شاهنشاه اجازه فرمودند به هر دو نفر، یعنی هم شریعتمداری و هم به خوانساری تلگراف بشود. بالاخره یک اندازه‌ای عرض مرا پذیرفتند...» (علم، اسدالله، یادداشت‌های علم، ویرایش علینقی عالیخانی، تهران، کتابسرا، 1390، ص 62-63.)

[37] . اسناد انقلاب اسلامى، همان، ص 213. محضر آیت‌الله العظمی سید خمینی که سایه‌اش مستدام باد. این رخنه بزرگ که چیزی جبران آن را نمی‌کند را درک کردیم و از خدای متعال برای آن رحلت یافته برتری درجه و برای جنابعالی سلامتی و پاداش و صبر می‌طلبیم.

[38] .  یکی از مهمترین تحولات سیاست خارجی ایران با روسیه، بعد از دوره‌ی دوم جنگ‌های ایران و روس و امضای قرارداد ترکمن‌چای، در زمان سلطنت فتحعلی شاه و دوره‌ی دوم صدارت عبدالله‌خان امین‌الدوله، سفر گریبایدوف به عنوان سفیر روسیه به ایران، و قتل وی در تهران است. گریبایدوف برای اجرای مقرارت مربوط به عهدنامه‌ی ترکمن‌‌چای و حل اختلافات مرزی به ایران آمد، ولی به علت سوء رفتار و اهانت به مقدسات اسلامی ایرانیان، خواستار استرداد زنان گرجی و ارمنی شد که مدت‌ها در ایران اقامت داشتند. این زنان که مسلمان شده و به ازدواج مردان ایرانی در آمده بودند در خانه‌ی رجال ایرانی زندگی می‌کردند. گریبایدوف برای بازگرداندن این زنان اصرار و پافشاری کرد و از دولت ایران درخواست کرد تا کلیه‌ی زنان گرجی و ارمنی مقیم ایران را به سفارت روسیه تسلیم نمایند تا معلوم شود کدام یک مایلند به وطنشان مراجعت نمایند. نظر به این ‌که زنان مزبور مدت‌ها بود در ایران اقامت داشته و همسر ایرانیان شده بودند و دارای فرزندانی هم بودند، هیچ یک به سفارت نرفتند. گریبایدوف دستور داد به زور وارد خانه‌ی آصف‌الدوله، برادر زن فتحعلی شاه و دایی عباس میرزا شده و دو زن گرجی را که مدت‌ها به قید زناشویی در ایران به سر می‌بردند را بیرون بکشند و به سفارت ببرند. انتشار این خبر خشم عمومی را برانگیخت میرزا مسیح که مجتهدی صاحب نفوذ بود، از توهینی که به جامعه‌ی اسلامی شده نگران گردید و فتوا داد که نجات زنان مسلمان واجب و محاربه در این امر به منزله‌ی جهاد محسوب می‌شود در نتیجه در روز چهارشنبه 22 بهمن 1207  /  6 شعبان 1244  /  11 فوریه 1829 مردم دکان‌ها و بازارها را بستند و از هر سوی به طرف سفارت روس حرکت کردند تا زنان نگهداشته شده را که دولت نتوانسته بود اقدامی انجام دهد، آزاد نمایند.

[39] . آیت‌الله صافی گلپایگانی، [لطف‌الله]، سیر حوزه‌های علمی شیعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1379، ص 58-59.

[40] . همان، ص 60.

[41] . همان، ص 62.

[42] . همان، ص 62-63.

[43] . همان، ص 63.

[44] . همان.

[45] . همان، ص 64.

[46] . سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، گفتگو با آیت‌الله سید احمد خاتمی، تاریخ انتشار 13 بهمن 1400، کد خبر، 7502.

[47] . دیگر فقهای شورای نگهبان عبارت بودند از آیات: محمّدرضا مهدوى کنى، احمد جنّتى، غلامرضا رضوانى، یوسف صانعى، عبدالرّحیم ربّانى شیرازى.

[48] . مهرپرور، حسین، مجموعه نظریات شوراى نگهبان (دوره اوّل از تیرماه 1359 تا تیرماه 1365)، ج 1، انتشارات کیهان، 1371، ص بیست و چهار.

[49] . آیت‌الله صافی در نامه‌ای خدمت امام، می‌نویسد:  [بسم الله الرحمن الرحیم. محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‌
با عرض سلام و مسالت مزید برکات عالیه، نظر به این که عضویت سه نفر از فقهای شورای نگهبان به اسامی آقایان: حاج شیخ احمد جنتی و حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی و حقیر (لطف‌الله صافی) در تاریخ 25 /  4 /  65 پایان می‌یابد برای این که دوره جدید ان شاء الله تعالی بلافاصله آغاز به کار نموده و فترتی پیش نیاید به این وسیله مراتب حضور مبارک اعلام می‌شود تا طبق اصل 91 قانون اساسی تصمیم لازم اتخاذ فرمایید.
17  /  3  /  1365 دبیر شورای نگهبان- لطف‌الله صافی‌]. (صحیفه امام، ج 20، ص 59.)

[50] .  متن حکم امام خمینی به این شرح است:

 بسمه تعالی‌

با تشکر وافر از زحمات ارزنده حضرات فقهای محترم شورای نگهبان- دامت برکاتهم- چون ادامه این خدمت بزرگ به اسلام و جمهوری اسلامی امری ضروری است و حضرات فقهای محترم مذکور در متن، لیاقت و تعهدشان محرز است، و در مدت طولانی این خدمت آشنایی وافر به مسائل جاریه دارند، برای دوره جدید نیز خود حضرات حجج اسلام: آقای حاج آقا لطف‌الله صافی و آقای حاج شیخ احمد جنتی و آقای حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی- ایّدهم الله تعالی- را به عضویت در شورای محترم نگهبان منصوب نمودم. از خداوند تعالی مزید توفیق آنان را در این خدمت خواهانم.


تاریخ 22 خرداد 65 /  4 شوال 1406
روح‌الله الموسوی الخمینی.

(همان)

[51] . گلشن ابرار، ج 6، ص 404.

[52] . امام خمینی نگارش وصیتنامه سیاسی الهی خویش را - که در حقیقت پیام جاوید ایشان و خلاصه همه وصایا و پیام‌های زندگی پربرکتشان می‌باشد - در تاریخ 26 بهمن 1361 به پایان رسانده و نسخه‌ای از آن را طی پیامی به تاریخ 22 تیرماه 1362 به صورت لاک و مهر شده نزد خبرگان اولین دوره مجلس خبرگان رهبری به امانت سپردند. امام خمینی در سال‌های بعد، وصیتنامه را مورد بازبینی قرار داده و با انجام تغییراتی در آن، دو نسخه از متن اصلاحی را که بر روی پاکات آن‌ها به خط ایشان نوشته شده است: «متن وصیتنامه سیاسی الهی اینجانب جهت نگهداری در مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی» برای تحویل به مراکز مذکور به نمایندگان خویش سپردند. تحویل نسخ وصیتنامه در حضور جمعی از مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 19 آذر 1366 انجام گردید که مراسم آن از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در این دیدار آقایان: حسینعلی منتظری (قائم مقام رهبری در آن زمان)، سید علی خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت)، علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی)، میرحسین موسوی (نخست وزیر)، علی مشکینی (رئیس مجلس خبرگان)، لطف‌الله  صافی (دبیر شورای نگهبان)، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی (رئیس دیوان عالی کشور)، سید محمد موسوی خوئینی‌ها (دادستان کل کشور)، محمدرضا مهدوی کنی (دبیر جامعه روحانیت مبارز)، مهدی کروبی (دبیر مجمع روحانیون مبارز)، سید احمد خمینی و اعضای دفتر امام حضور داشتند. پس از این دیدار، حاضران برای مُهر و موم کردن دو پاکت وصیتنامه به مجلس شورای اسلامی رفتند و در اتاق ریاست مجلس، ابتدا آقای مشکینی سخنانی ایراد کرد و سپس آقای سید احمد خمینی وصیتنامه را تحویل ایشان داد. مراسم مُهر و موم در حضور جمع انجام گرفت و نسخه مربوط به آستان قدس رضوی را آقایان مهدوی کنی، کروبی، توسلی و صانعی به مشهد مقدس بردند و نسخه سابق وصیتنامه که در مجلس خبرگان نگهداری می‌شد، به وسیله آقای سید احمد خمینی، نزد امام ارسال گردید. (صحیفه امام خمینی، ج 21، ص 392)

[53] . برای اطلاع بیشتر از افراد حاضر در این جلسه همچنین مطالب بیان شده در این جلسه ر.ک.  صحیفه امام خمینی (ره)، ج 20، از صفحه ۳۸۰ تا صفحه ۳۸۳.

[54] . آیت‌الله صافى در دو مرحله، از عضویت در شوراى نگهبان استعفا داد. نخستین استعفا در سال ۶۰ بود که مورد پذیرش امام خمینی قرار نگرفت. امام خمینى طى حکمى در آبان 1360ش. به آقاى حسین مهرپور ـ قائم مقام دبیر شوراى نگهبان ـ چنین نوشت: «جناب ایشان، به همان سِمت که داشتند، باقى باشند. ان شاءالله تعالى موفّق باشید». (صحیفه امام خمینی جلد ۱۵ ص 323.)  از این‌رو آیت‌الله صافی به‌عنوان نخستین دبیر شورای نگهبان در جمهوری اسلامی به فعالیت خود ادامه داد؛ و دومین استعفا در ابتدای تیر ۶۷ که منجر به خروج کامل آقای صافی از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی شد. نخستین استعفا به افزایش اختیارات مجلس در بحث قانون اراضی شهری برمی‌گشت و دومین استعفا نیز به رفتار وزارت کشور با شورای نگهبان. (ر.ک، نگهبان سنت و دغدغه تحدید قدرت، مباحثات (رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت)، بازنشر شده در تاریخ 12 بهمن 1400. لینک مطلب، mobahesat.ir / 12497#citeref-5).

[55] . خاطرات آیت‌الله محمد مؤمن، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 196-197.

[56] . صحیفه امام خمینی، جلد 21، ص 67.

[57] . پیام تسلیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی درپی درگذشت آیت‌الله حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی در تاریخ 12/ 11/ 1400.

[58] . روزنامه کیهان، شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰.

[59] . پیکــر پاک این عالم بصیر و انقلابی طبق وصیت‌شــان در کربلای معلی خاکسپاری شد. ایشــان موضوع خاکسپاری را ســالیان گذشــته در دیدار تولیت حرم امام حسین(ع) در میان گذاشتند. (روزنامه کیهان 14 بهمن 1400)

[60] . پیام تسلیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی در پی درگذشت آیت‌الله حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی در تاریخ 12 /  11 /  1400.





دل نوشته‌ای از آیت‌الله صافی در سال 1315



نامه جالب و سراسر ادب آیت الله العظمی صافی به استاد خود



اعلام عزای عمومی توسط آیت‌الله سیدمحمدرضاگلپایگانی به دلیل آتش زدن مسجدالاقصی



اظهار تنفر آیت‌الله صافی نسبت به صهیونیست‌ها



گزارش ساواک در مورد موزعین اعلامیه آیت‌الله گلپایگانی



گزارش ساواک در مورد جلسه مشورتی آیت‌الله گلپایگانی با آیت‌الله صافی



گزارش ساواک در مورد جلسه مشورتی آیت‌الله گلپایگانی با آیت‌الله صافی



گزارش ساواک از شنود مواضع آیت‌الله صافی درباره شاه



گزارش ساواک از شنود مواضع آیت‌الله صافی درباره شاه



گزارش ساواک از گفتگویی در منزل آیت‌الله گلپایگانی با حضور آیت‌الله صافی



گزارش ساواک از نشریه مجمع اسلامی جهانی (لندن) ندای اسلام از اروپا بقلم لطف اله صافی



گزارش ساواک از نشریه مجمع اسلامی جهانی (لندن) ندای اسلام از اروپا بقلم لطف اله صافی



گزارش ساواک از پخش اعلامیه‌های امام خمینی در مسجد حاجی



نامه آیت‌الله صافی به وزارت کشور



سروده‌ای از آیت الله العظمی صافی با عنوان غم هجر همراه با ستخط معظم له



نمونه دست‌خط آیت‌الله صافی



پیام آیت الله سیستانی برای درگذشت آیت الله صافی



آیت‌الله حاج شیخ محمدجواد صافی گلپایگانی، پدر آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی



آیت‌الله صافی در جوانی



حضرت آیت الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی



آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی در کنار آیت‌الله احمد صابری همدانی و حجت‌الاسلام و المسلمین سید مهدی گلپایگانی، در سفر به هندوستان



آیت‌الله صافی‌گلپایگانی در کتابخانه سلطان‌المدارس هندوستان



آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی در کنار برادرش آیت‌الله العظمی علی صافی گلپایگانی و حجت‌الاسلام و المسلمین عباس محقق کاشانی



1358. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی در کنار امام خمینی، در بیت آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی



1358. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی در کنار امام خمینی و حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمدباقر گلپایگانی، در بیت آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی



28 مرداد 1358. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی در کنار شهید آیت‌الله محمد صدوقی و آیت‌الله شیخ محمد کرمی، در مراسم افتتاحیه مجلس خبرگان قانون اساسی



دهه 1360. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در جمع اعضای نخستین دوره از شورای نگهبان قانون اساسی



1364. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در جمع اعضای نخستین دوره از شورای نگهبان قانون اساسی



اسفند 1370. حضور آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی



آذر 1372. حرم حضرت معصومه(س)، آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در حال اقامه نماز بر پیکر آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی



مرجع عالی‌قدر آیت‌الله حاج شیخ لطف‌الله صافی



1374. حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی، در بیت آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی



آیت‌الله العظمی حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی



دهه 1380. حضور آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در مراسم روضه اهل بیت(ع)



دهه 1380. آیت‌الله العظمی جعفر سبحانی، در دیدار با آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در بیت ایشان



دهه 1380. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در دیدار با آیت‌الله العظمی سید تقی طباطبائی قمی



دهه 1380. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در دیدار با آیت‌الله العظمی عبدالله جوادی آملی



دهه 1380. آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در دیدار با آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی



دهه 1380. آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، در دیدار با آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، در بیت ایشان



آیت الله صافی در کنار رهبر معظم انقلاب



آیت‌الله صافی گلپایگانی در کنار رهبر معظم انقلاب



آیت‌الله العظمی حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی



بوسه آیت‌الله صافی گلپایگانی بر دست یکی از طلاب آفریقایی



آیت‌الله صافی در حال نوشتن متنی



شرکت آیت‌الله صافی گلپایگانی در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری



تشییع با شکوه ‌پیکر آیت‌الله صافی‌گلپایگانی



تشییع با شکوه پیکر آیت الله صافی گلپایگانی در قم



تشییع پیکر آیت الله صافی گلپایگانی در نجف اشرف



تشییع با شکوه پیکر آیت الله صافی گلپایگانی در کربلا



تشییع پیکر مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در کربلای معلی


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.