نهضت آزادی ایران به روایت کتاب «خط سازش»- (2)
24 ارديبهشت 1403
چکیده
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مهندس مهدی بازرگان دبیرکل نهضت آزادی بنا به پیشنهاد شورای انقلاب و تیید امام خمینی، مسئول تشکیل دولت موقت شد تا امور جاری را برای انتقال به حکومت جدید مدیریت کند. ترکیب کابینه مبین این بود که بیشتر افراد از اعضای نهضت آزادی یا جبهه ملی انتخاب شدهاند و از این جهت سیاستهای دولت موقت نیز بیشتر با دیدگاههای این جریانهای سیاسی منطبق بود. افراد حاضر در هیئت دولت به خاطر چنین سبقه سیاسیای اعتقاد چندانی به مشی انقلابی نداشتند و بعد از حضور در ساختار قدرت هم تلاش میکردند به روش خود امور را مدیریت کنند. نهضت آزادی نیز به عنوان یکی از گروههای سیاسی کشور از موضعگیریها و اقدامات دولت موقت حمایت میکرد و در اختلافات پیش آمده جانب دولت را میگرفت.
از جمله اختلاف نظرهای پیش آمده بین نهضت آزادی و جریان انقلابی اختلاف بر سر سیاست «گام به گام» دولت موقت، مسایل مربوط به فعالیتهای ضد انقلاب در کردستان، روابط با آمریکا، نحوه برخورد با ابرقدرتهای شرق و غرب و مسئله صدور انقلاب بود. علیرغم این که اکثر اعضای دولت موقت عضو یا هم جهت با نهضت آزادی بودند، اما این گروه انتقاداتی نیز به دولت موقت وارد کرد که علت آن را باید در همراهی با جریان غالب در کشور یا وجود جریانهای متفاوت در نهضت آزادی دانست.
بعد از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام و انتشار اسناد آن مشخص شد اعضای نهضت آزادی چه قبل و چه بعد از انقلاب با سفارتخانه آمریکا روابط نزدیک و دنبالهداری داشتند و از مرتبطین آنها در ایران به حساب میآمدند. با افشاگریهای انجام شده نهضت آزادی واکنش تندی به این اتفاق نشان داد و این اقدام را تخطئه کرد.
مقدمه
نهضت آزادی از جمله گروههای سیاسی مخالف انقلاب به معنی سرنگونی و تغییر بنیادی رژیم سلطنتی در کشور بود، اما با اوج گرفتن تظاهرات مردمی با این اعتراضات همراهی کرد و بعد از پیروزی انقلاب نیز بعضی از اعضای آن در دولت موقت حضور یافتند. موضعگیریهای نهضت آزادی در جریان حوادث بعد از پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد تا اختلاف نظرهای این گروه با جریان انقلابی بیشتر نمایان شود و آن را در دسته احزاب غربگرا و روبروی انقلابیون قرار دهد. درخواست نهضت آزادی برای واکنش مسالمتجویانه در برخورد با تجزیهطلبان در کردستان یا تمایل به حفظ روابط حسنه با دولت آمریکا از جمله مواضعی بود که این گروه در مخالفت با جناح انقلابی اتخاذ کرده بود. انتشار اسناد لانه جاسوسی هم نشان داد علاوه بر اینکه نهضت آزادی روابطی طولانی با سفارتخانه آمریکا داشته است، انتقادات مخالفان آنها مبنی بر همراهی این گروه با سیاستهای دولت آمریکا درست و ناشی از مذاکرات و مشورتهای دو جانبه آنها با یکدیگر بوده است.
با توجه به این که نهضت آزادی از معروفترین گروههای سیاسی دوران جمهوری اسلامی محسوب میشود، مطالب زیادی در بررسی سابقه آن منتشر شده است. یکی از آثار قابل توجه در این موضوع که با نگاهی جامع آن را بررسی کرده کتاب «خط سازش» نوشته استاد جناب آقای مجتبی سلطانی است. از ویژگیهای این کتاب بررسی مسایل نظری در کنار روایت تاریخی میباشد که بر اهمیت این اثر افزوده است. به دلیل اینکه سالهاست از آخرین چاپ «خط سازش» میگذرد و دسترسی به این کتاب آسان نیست، ارائه خلاصهای از مطالب منتشر شده از این کتاب برای طرح مجدد مباحث آن ضروری مینمود. متن پیش رو اشارهای به مواضع و اقدامات نهضت آزادی در دوران استقرار دولت موقت میباشد که با تکیه بر کتاب «خط سازش» تهیه شده است.
حمایتهای نهضت آزادی از دولت موقت
قبل از بررسی رابطه نهضت آزادی و دولت موقت باید به این نکته اشاره شود که این گروه مکرراً اعلام نموده است: «به عنوان یک سازمان نقشی در دولت موقت نداشته است و دولت موقت یک دولت نهضتی نبوده است.»[1] در حکم نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان نیز شرط دوری از روابط حزبی و گروهی ذکر شده بود و دولت موقت نیز ارتباط ارگانیک با نهضت آزادی برقرار نکرد. اما همه اعضای دولت موقت مستقیم و غیرمستقیم عضو نهضت آزادی و پیرو خطمشی آن بودند. آقای مهدی بازرگان نیز بعد از قبول مقام نخستوزیری عملاً و رسماً از روابط حزبی فاصله گرفت اما از نظر فکری و عقیدتی با دیدگاههای حزب قطع رابطه نکرد و در انتخاب همکاران خود همفکری و تجانس اعتقادی آنها را مد نظر داشت. از سوی دیگر حمایتهای نشریات نهضت آزادی از دولت موقت حتی در دوران بعد از استعفای آن نیز این گروه سیاسی را در زمره مدافعان شناخته شده دولت موقت قرار داد.[2]
با روی کار آمدن دولت موقت و مشخص شدن شیوه مدیریتش که تحت تأثیر عقاید نهضت آزادی بود، انتقادات انقلابیون به آن آغاز شد. یکی از اصلیترین محورهای انتقاد به دولت موقت انتقاد به روش «گام به گام» در برخورد با مسائل و مشکلات کشور بود، روشی که با نگاه انقلابی فاصله داشت و از فرهنگ غرب تأثیر پذیرفته بود. امام خمینی در یکی از اولین انتقادات خود به مشی دولت موقت بیان میکنند: «مثل این که قدم به قدم میخواهند راه بروند.»[3] بازرگان نخستوزیر نیز این موضوع را در فرصتهای مختلف تأیید کرده است. او بعد از استعفای دولت به عنوان آخرین پیام به مردم بر این شیوه دولت اذعان کرده و توصیه میکند: «همان روش گام به گام را پیش بگیریم [...] بنده هم از زمانی که مادرم دستم را گرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت هیچ راهی برای پیشرفت در دنیا جز قدم به قدم ندیدهام. [...] باز توصیه میکنم همه راه گام به گام را بگیرند.»[4] او در مصاحبه مطبوعاتی بعد از استعفاء نیز بر روش خود پافشاری میکند و میگوید: «من صد در صد به این مسئله اقرار دارم، نه این که حالا اقرار داشته باشم. من پیشاپیش هم گفته بودم.»[5]
سیاست گام به گام آشکارا در مقابل خطمشی قاطعانه و انقلابی امام خمینی قرار داشت و موجب دلسردی مردمی میشد که از دولت انتظار تحولات قاطعانه و انقلابی داشتند. اما دولت موقت در برابر انتقادات روزافزون مردمی و مسئولان انقلابی به جای اصلاح خود مرتب از دخالتهای نابجا گلایه میکرد. آقای مهدی بازرگان در دوران نخستوزیری در برابر اعتراضات مردم گفته بود: «نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار وارد میآورند بلکه آقا هم ما را تحت فشار میگذارند. آقا که یکپارچه احساس و انقلاب و عطوفت و همیشه از قلب و دل و مغز و زبان مدافع و طرفدار طبقه ضعیفان و بینوایان و به قول خودشان پابرهنگان هستند. احساسات ایشان را برمیانگیزند و آن وقت آقا وادار میشوند، طاقت نمیآورند، از بالا سر ما بدون مراجعه و مشاوره با دولت بدون این که از ما بپرسند اعلامیه و دستور صادر میفرمایند. یک دفعه دست و پای ما را در پوست گردو میگذارند. [...] شب جمعه اخیر 8 نفر از هیئت وزراء خدمت آقا رسیدیم صاف و پوستکنده گفتیم خدا عمر و عزت و توفیق آقا را زیاد کند، شما هم که ما را کلافه کردید.»[6] نارضایتی بازرگان از این که امام خمینی قبل از آن که از آنها «بپرسند» اعلامیه و دستور صادر میکنند، بیانگر تلاشی است که دولت موقت برای نادیده گرفتن نقش رهبری انقلاب به عمل میآورده است.[7]
نخستوزیر دولت موقت از همان ابتدا به انتقاد از برخورد دادگاههای انقلاب با مجرمین دوران پهلوی پرداخته و برای توجیه موضع خود انقلاب را به دو مرحله تخریب و سازندگی تقسیم کرده و از لزوم مهر و محبت و عفو سخن میگفت. او حالت دشمنی و انتقام نسبت به عوامل دوران پهلوی را مخالف سازندگی قلمداد نموده و توصیه کرده بود گذشته را باید فراموش کرد.[8] با اوج گرفتن توطئهها و اقدامات ضد انقلاب در نقاط حساس کشور مانند کردستان، گنبد و خوزستان و حرکتهای آشوبگرانه گروهکها در شهرها که نیازمند برخورد قاطعانه دولت بود، نخستوزیر مکرراً بر مهر و محبت و عفو تأکید میکرد. این در حالی بود که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب در مورد اقدامات گروههای ضد انقلاب هشدار داده بودند که «تمام افکار باید متوجه باشد که دست خائنین کوتاه شود و سپس وقت آن است که ریشههای عفونتبار رژیم سابق و اجنبیها و عمال آنان را قطع کرد و الا هیچ کار انقلابی نمیتوانید بکنید. ما هنوز در راه انقلاب هستیم، ما هنوز در حال مبارزه هستیم.»[9]
در این زمان نهضت آزادی هم در تأیید مواضع دولت موقت در مقالهای تحت عنوان «دیگر یگانه باشیم» در نشریه «پیام» ارگان سیاسی – ایدئولوژیک خود از «داغ بودن تنور قصاص و انتقام» انتقاد کرده و «عفو» و بخشش مجرمان دوران رژیم پهلوی را با «سعه صدر و بزرگواری» توصیه میکند. نهضت آزادی در آن مقاله اوضاع زمان را به دوران فتح مکه تشبیه نموده و به شعار «أنتم الطلقاء» پیامبر اکرم (ص) اشاره میکند. در ادامه نیز به همانندسازی آن زمان با دوران حکومت مصدق تأکید کرده و مأموریت بازرگان در هیئت خلع ید از شرکت نفت انگلیس را یادآور میشود. سپس مقالهای از مهدی بازرگان را که در همان زمان در یکی از نشریات آبادان منتشر شده بود نقل میکند؛ با این مضمون که «انتقامجویی از بقایا و نتایج سیاست استعماری میباشد.» خائنین و جاسوسها را نباید مجازات کرد، زیرا «روح بلند و طبع عالی و مردانه» اینگونه حکم میکند. بازرگان در انتهای مقاله با بیان این که مجرمین «اسم و شکل و زبانشان مثل بنده و شما است.» و «آنها از افراد همین کشورند.» عواقب مجازات خائنین و جاسوسها را متذکر میشود که «خیلی سروصدا و دنباله و دردسرها و گرفتاریها خواهد داشت» و «در واقع کار نفت و زندگیمان را باید بگذاریم و بیاییم به دعوا و آنتریک بپردازیم.»[10]
روزنامه میزان که ارگان نهضت آزادی محسوب میشد در اسفند ماه 1359 سلسله مقالاتی با عنوان «روش انقلابی و روش انتظامی» به قلم آقای بازرگان منتشر کرد که در آن به انتقاد از روشهای انقلابی پرداخته بود. بازرگان که در آن زمان رهبر نهضت آزادی شناخته میشد در یک سخنرانی ویژگیهای عمل انقلابی را این چنین بیان میکند:
«1- خواستن و رسیدن با سرعت و شدت یا ضربتی و قاطع عمل نمودن.
2- خصلت خصمانه خشمگین با مشتهای گره کرده.
3- بریدگی کلی و انهدام گذشته با محو و واژگونی هر رویه و سابقه و سرمایه همراه با تصفیه حسابها و انتقامجویی.
4- حالت طبقاتی و انحصاری ضد ملی و روشنفکری و اداری و ضد غربی داشتن با تمایل به روحانیت و اتکاء بر توده مردم و دفاع از مستضعفین.
5- خودسری و تمرد طبقات جوان و مأمورین انقلابی از اوامر دولت و مقامات و تا حدودی ابتکار عمل و گردانندگی انقلاب»[11]
انتقادهای نهضت آزادی به دولت موقت
با افزایش انتقادات به دولت موقت، نهضت آزادی نیز در 27 خرداد 1358 بیانیهای انتقادی نسبت به دولت منتشر کرد. در مورد انگیزه صدور این بیانیه دو احتمال وجود دارد. احتمال اول این است که جناح جوانتر و دارای افکار انقلابی در نهضت آزادی با سیاستهای گام به گام دولت موقت مخالف بوده و در غیاب رهبران اصلی که در کادر دولت موقت مشغول بودند، از فرصت استفاده کرده و نظرات خود را انتشار دادهاند. البته این به معنای عدول این افراد از اصول و خط مشی کلی نهضت آزادی نیست. احتمال دوم این است که با تشدید انتقادات به دولت موقت، نهضت آزادی نیز برای همراهی با جو حاکم و حفظ موقعیت و وجهه خود در فضای سیاسی کشور یا دور بودن از اتهام تعصب نسبت به دوستان خود به ذکر انتقاداتی پرداختهاند.[12] در بخشی از این بیانیه در مورد سیاستهای غیر انقلابی دولت موقت بیان شده است که «نیروهای ضد انقلاب در شرایطی میتوانند ضربه قاطعی وارد کنند که انقلاب و دولت موقت نتوانسته باشند در بیان و اجرای اهداف و وعدههای خود روحیه و اعتماد مردم را نسبت به انقلاب حفظ کرده، شور و شوق انقلابی مردم را فروزان و آنان را در حال بسیج نگه دارند.»[13]
از دیگر انتقاداتی که به دولت موقت میشد، پیروی آن از رویههای اداری پیشین بود و مهندس بازرگان نیز با توجه به انتقالی بودن دولت به منتقدین توصیه میکرد: «نظام موجود را به هوای نظامی که هنوز جانشین نشده و ساخته نشده بر هم نزنید.»[14] نهضت آزادی به این دیدگاه انتقاد کرده و در اطلاعیهای بیان میکند: «تضاد مهم دیگر دولت با انقلاب در تلقی دولت از انقلاب و نتیجتاً روی عمل آن است که البته خود دولت بارها گفته است این دولت انقلابی نیست بلکه انتقالی است. [...] دولت برای جلوگیری از هرج و مرج و ایجاد نظم میخواهد امور را در نظم و مقرراتی به اجرا گذارد که البته کار درستی است ولی در بسیاری از جاها قوانین قدیم دست و پای انقلاب را میبندد و طبیعتاً در این حالت اولویت با انقلاب باید باشد، ولی دولت با توجه و پایبندی مقررات قدیم مشکلاتی برای انقلاب به وجود آورده است. [...] دولت در ماههای گذشته به اجرای قوانین و نظریات خود در چهارچوب اداری و بروکراسی موجود اصرار داشت و بدین سبب گاه در برابر خواستهای انقلابی و اقتضائات انقلابی جامعه قرار میگیرد و این امر را حمل بر مخالفت انقلابیون با نظم و مدیریت میکند، در حالی که انقلاب با نظم و مدیریت مغایر نیست.»[15] اهمیت این اعتراضات این است که در سالهای بعد آقای مهندس بازرگان و نهضت آزادی در مقام دفاع از دولت موقت انتقادها و اعتراضهای آن دوران را به ضد انقلاب و تودهایها منتسب میکردند. اما بیانیههای انتقادی مذکور توسط دوستان و شاگردان بازرگان منتشر شده بود.[16]
نهضت آزادی در بیانیهای دیگر در تاریخ 27 خرداد 1358 مشکلات دولت موقت را به پنج عامل تقسیم کرده و آنها را اینگونه بیان میکند: «1- عدم آمادگی دولت از نظر برنامه. 2- نداشتن شخصیتهای لازم انقلابی شناخته شده. 3- جنگ زده بودن و از هم پاشیدگی کشور و مشکلات احیای آن. 4- مشخص نشدن نیروهای انقلابی از فرصتطلبان. 5- فقدان بینش ایدئولوژیک واحد بین رهبران که همین نکته موجب سوءتفاهم بین دولت و انقلابیون میشود.»[17] در عوامل برشمرده شده توسط نهضت آزادی تنها یک مورد و آن هم به شکلی غیر صریح به تفکرات حاکم بر دولت اختصاص داده شده و مشکلات را بیشتر در خارج از دولت نشان میدهد.
نهضت آزادی در آن بیانیه از تضاد بین دولت موقت و انقلاب صحبت کرده و در این اختلاف نظر جانب دولت را میگیرد و بیان میکند: «تضاد میان دولت و انقلاب به نظر میرسد تضادی مهم و سرنوشتساز باشد. از یک طرف با توجه به مسایلی که نسبت به روحانیت گفته شد یعنی خطری که از ناحیه روند انحصارگرایانه روحانیت احساس میشود، ما دولت را به معنای واقعی دموکرات مییابیم. این یک وجه تضاد دولت و رهبری است که به نظر نهضت آزادی در این زمینه دولت محق است. خصلت دموکرات بودن دولت سبب میشود نیروهای ملی، روشنفکری و حتی برخی از نیروهای مارکسیستی آمادگی تفاهم بیشتر با دولت (قوه اجراییه) داشته باشند.»[18] این در حالی است که نهضت آزادی در همان بیانیه در مورد گروههای مارکسیستی نوشته بود: «برداشت مسلمین امروزه این است که جناح مارکسیستی در اندیشه ضایع ساختن روح اسلامی انقلاب ایران است و در این راه حتی از استتار و جبههگیری ضد انقلاب در میان یا در پشت صفوف خود نیز ناراحت نیستند و استقبال هم میکنند.»[19]
نوع برخورد با مسئله کردستان
در مواجهه با شیوه برخورد با وقایع کردستان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، نهضت آزادی همواره از موضع دولت موقت دفاع میکرد. محور اصلی اختلافها در این مسئله انتخاب و اتخاذ شیوه برخورد قاطع از موضع قدرت یا برخورد مسالمتجویانه با نیروهای ضد انقلاب بود. نهضت آزادی و دولت موقت معتقد بودند باید با دنبال کردن اقدامات سیاسی بحران کردستان را مدیریت کرد.
مدافعین دولت موقت مانند نهضت آزادی برخورد از موضع قدرت را صرفاً برخورد مستقیم نظامی توسط ارتش تعبیر میکردند و برای نفی آن به تحلیل پیامدهای ناگوار برخورد نظامی متوسل میشدند. نهضت آزادی اِعمال راهحل نظامی را به دلیل «خطر انسجام زودرس ارتش، سابقه تاریخی برخورد نظامی حکومت شاه با مردم کردستان که به حیثیت جمهوری اسلامی لطمه میزد و امکان توطئه جنگ مسلحانه شورشگری دراز مدت»[20] مناسب نمیدانست و بر مذاکرات سیاسی تأکید میکرد.
این تحلیل سیاسی نهضت آزادی ضعفهایی داشت. در ابتدای حرکت نیروهای ضد انقلاب که هنوز متشکل و سازمانیافته نشده بودند و پایگاه تودهای نداشتند، فرصت برخورد با آنها وجود داشت. همچنین روشن است که شرکت نیروهای نظامی در سرکوبی ضد انقلاب به معنای درگیری با مردم نبود که حیثیت جمهوری اسلامی را به خطر بیندازد، هر چند که بیان موضوع لطمه به حیثیت جمهوری اسلامی توسط نهضت آزادی به شکلی غیر مستقیم بر پشتیبانی مردمی از گروههای ضد انقلاب اذعان میکرد. شواهد نشان میدهد که علت اصلی گرایش بعدی مردم به عناصر ضد انقلاب به دلیل اجبار و اضطرار حاصل از عدم حضور قدرتمند دولت مرکزی در منطقه بود. به فرض درست بودن استدلال نهضت آزادی امکان آن وجود داشت که با اقدام قاطعِ اولیه خطر را برطرف کرد و بعد با روشها و خدمات اصلاحی زمینههای گرایش به انقلاب را فراهم آورد. بیاساس بودن استدلال سوم نهضت آزادی مبنی بر جلوگیری از جنگ دراز مدت هم با ادامهدار شدن درگیریها به اثبات رسید.[21]
امام خمینی که شاهد برخورد اشتباه دولت موقت در مسئله کردستان بودند، به این روش دولت انتقادهایی وارد کردند و خواستار اصلاح امور شدند. با اعلام مواضع رهبر انقلاب در این مورد نهضت آزادی نیز بیانیهای انتقادی نسبت به سیاستهای دولت منتشر کرد. با توجه به متن و شرایط انتشار بیانیه میتوان آن را همچون انتقادهای قبلی این گروه در جهت رفع اتهام از تعصب تشکیلاتی یا وجود جریانهای فکری مخالف درون نهضت به حساب آورد. «بیانیه نهضت آزادی درباره حوادث کردستان» لحنی خشنتر و صریحتر نسبت به دیگر انتقادات داشت. در این بیانیه آمده بود: «اما ضد انقلاب دیگری هم هست که از رگ گردن به انقلاب ما نزدیکتر است. این ضد انقلاب در درون رفتار غیر انقلابی و سکون و سکوت ما و عدم تعهد ما در برابر انقلاب قرار دارد و این شیوه رفتار زمینه را برای عمل ضد انقلابیها فراهم میکند و بدینسان به صورت متحد طبیعی آنها در میآید. ما همانطور که بارها امام گفته است، انقلاب را آنسان که باید و شاید جدی نگرفتیم و در هیچ زمینهای انقلابی عمل نکردیم. ما میبایست قاطعیت به خرج میدادیم، مرز میان انقلاب و ضد انقلاب و به تبع آن انقلابی و غیر انقلابی و ضد انقلابی را معین میکردیم ضد انقلابیها را شدیداً میکوبیدیم.»[22]
روابط با آمریکا
نهضت آزادی در ادامه حمایت از مشی غیر انقلابی دولت موقت بر تمایل به روابط حسنه با دولت آمریکا تأکید میکرد. این گروه در پاسخ به مقالهای که در یکی از روزنامههای عصر تهران درج شده و در آن به عدم شعارهای ضد آمریکایی در مراسم نهضت آزادی اشاره شده بود، چنین واکنش نشان داد: «اما شعار «مرگ بر آمریکا» که نشنیدن آن را در اجتماع امجدیه [یکی از مراسمهای نهضت آزادی] یکی دیگر از معاصی کبیره و دلیل بر آمریکایی بودن جریان نهضت گرفتهاید. آقای مهندس بازرگان رسم نداشته است به هیچ فرد یا مقام فحش بدهد. نهضت آزادی شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی را همیشه احترام و اجرا کرده است و به جای فحش به آمریکا و شوروی با شعور و عمل به نابودی منافع آنها پرداخته است.»[23] ادعای نهضت آزادی مبنی بر بیطرفی نسبت به «فحش» ندادن به آمریکا و شوروی پیشاپیش با موضعگیریهای شدیدش نسبت به شوروی و تمایل برای حفظ روابط با آمریکا بیاعتبار شده بود. در اسناد لانه جاسوسی نیز موارد متعددی از گفتوگوهای دولتمردان عضو نهضت آزادی با مقامات آمریکایی وجود دارد که بیانگر علاقمندی این گروه سیاسی برای حفظ روابط حسنه با آمریکا است.[24]
لیبرالیسم
«لیبرالیسم» اصطلاحی است که عموماً پس از انقلاب در رابطه با دولت موقت و نهضت آزادی مطرح بوده است. قبل از بررسیِ امکان تطبیق این اصطلاح بر نهضت آزادی ضروری است به واکنش این گروه در برابر چنین انتسابی اشاره کرد. نشریات نهضت آزادی در دهه شصت عمدتاً این انتسابها را به جریانهای مارکسیست مرتبط کرده و از این طریق به انحرافی بودن آن تأکید میکردند. به طور مثال در نامه سرگشادهای که این گروه در تیرماه 1362 خطاب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر کرده آمده است: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی خطوط انحرافی و ضد اسلامی، یک سو و متحد، به منظور سرکوب ساختن شخصیتهای مؤثر در انقلاب و آغاز نمودن یک جنگ سیاسی ـ روانی واژه لیبرالیسم را به کار گرفته و به برچسب زدن و فحاشی سیاسی پرداختند. از کانال این گروهها بود که این واژه با محتوای ضد اسلامیش تدریجاً در زبان و ادبیات سیاسی گروههای اسلامی وارد شد.»[25] این گروهها به زعم نهضت آزادی «گروههای الحادی و مارکسیستی» بودند[26] و این ادعا در متون متعدد نهضت آزادی تکرار شد.[27] این در حالی است که اولین بار خود نهضت آزادی متنی با عنوان «تحلیلی از شرایط امروزی انقلاب اسلامی ایران و نقد نیروهای درون انقلاب» که در تاریخ 27 خرداد 1358 منتشر شد، از واژه لیبرالیسم برای دستهبندی گروههای سیاسی داخلی استفاده کرده بود که پیرامون آن مباحث زیادی نیز شکل گرفت.[28]
دکتر ابراهیم یزدی از اعضای نهضت آزادی در نامهای که خطاب به مسئولین یکی از مجلات نوشته بود، در پاسخ به لیبرال نامیدن این گروه توصیه میکند: «اگر هم قرار است به کسی حمله کنید و ایراد بگیرید و یا انتقاد کنید، بهتر است از مفاهیم اسلامی و قرآنی استفاده کنید که به حق نزدیکتر است.»[29] دکتر یزدی برای آن که نهضت آزادی را از اتهام لیبرال بودن مبرا کند، به تعلق این اصطلاح به فرهنگ غرب و کاربرد مارکسیستی آن تأکید میکند تا استفاده آن را در چارچوب مسایل جامعه ایران بیجا و بیمورد نشان دهد. یزدی در آن نامه مینویسد: «برادر جان وقتی شما لغت لیبرال را به کار میبرید بهتر است روشن کنید که این لغت را با کدام معنا و مفهومی به کار میبرید از دید جامعهشناسی غربی یا از دید جامعهشناسی مارکسیستی؟ یا اینکه خودتان تعریف جدیدی برای آن وضع کردهاید؟ از دید جامعهشناسی غربی لیبرالها کسانی هستند که خواستار جدایی دین از سیاست هستند. به وحی و کتاب و نبوت اعتقاد ندارند و به آزادی به مفهوم غربی آن اعتقاد دارند. آیا بازرگان و یاران نهضتیاش چنین دیدگاههایی دارند؟ که این ظلم فاحشی است به حق، چرا که سابقه سالیان دراز این برادران نشان میدهد که جز در خط اسلام و تعهد اسلامی حرکت نکردهاند. لذا لیبرال به معنای جامعهشناسی غربیاش هرگز قابل انطباق با این اشخاص نیست. و اگر شما از دید جامعهشناسی مارکسیستی این لغات را به کار میبرید، آن را هم با صراحت بیان کنید.»[30]
دکتر یزدی در حالی انتساب لیبرالیسم به یک گروه مذهبی را به دلیل تفاوتهای فرهنگی و اعتقادی نفی میکند که طی مصاحبهای با روزنامه میزان در دی ماه 1359 به «لیبرالیسم مذهبی» اشاره کرده و گفته بود: «در ایران هستند کسانی که ممکن است مسلمان باشند، شهادتین را هم گفته باشند، نماز هم بخوانند و روزه هم بگیرند، اما به لیبرالیسم به معنای غربیاش اعتقاد دارند. معتقد به جدایی دین از سیاستاند، خواستار بازرگانی خارجی به شیوه زمان شاه هستند، خواستار استقرار حکومتهایی از نوع غربیاش در ایران میباشند، اگرچه در ظاهر مخالف روابط با غربند، اما در باطن و در عمل خواستار ادامه همان روابطند؛ خوب اینها یک دسته از لیبرالهای ایران هستند.»[31]
مهندس مهدی بازرگان رهبر نهضت آزادی نیز در حالی که در سال 1355 لیبرالیسم را «شرک نوین، از خداهای عصر جدید و جانشینهای انبیا» معرفی کرده و معتقد بود ناسیونالیسم، لیبرالیسم و اومانیسم جانشینسازی برای خدا و موجب تفرقه و خصومت هستند،[32] اما در نوشتههای بعدی خود مانند سه جلد کتاب «بازیابی ارزشها» که در سالهای 1360 تا 1362 منتشر شد به نوعی به دفاع از لیبرالیسم و دیگر ایدئولوژیهای غربی میپردازد.[33] در مورد لیبرالیسم روشن است که صرف مطابقت لفظی آزادی در فرهنگ اسلامی و لیبرالیسم غربی نمیتواند دلیلی بر اشتراک در مفاهیم آن هم باشد. آزادی در لیبرالیسم غربی با تعاریف و ابعاد گوناگون خود و آزادی در فرهنگ اسلامی با خاستگاه و مفاهیم خاص خود قطعاً هیچگونه اشتراک و یا مشابهتی نخواهد داشت و به لحاظ اختلاف و تفاوت در منابع و مآخذ خود همواره در دو قلمرو متباین و بدون اشتراک خواهند بود.[34]
بعد از سقوط دولت موقت، نهضت آزادی به مرور از مواضع خود از جمله در مورد لیبرالیسم عدول کرد. این تغییر ایدئولوژی در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» نوشته مهدی بازرگان که در سال 1363 از سوی نهضت آزادی انتشار یافت مشاهده میشود.[35] آغازگر این چرخش انتشار سه جلد کتاب «بازیابی ارزشها» بود که توسط بازرگان نوشته و منتشر شد و نهضت آزادی تنها «توزیع» آن را برعهده گرفت. این کتابها حرکت جدیدی از سوی نهضت آزادی بود که سیمای گذشته آن را تغییر داد و آن را در جایگاه مدافع لیبرالیسم نشاند.[36]
تسخیر لانه جاسوسی
واکنش نهضت آزادی به اشغال سفارت آمریکا بیانیهای بود که در 15 آبان 1358 با این جملات منتشر شد: «آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی، شعار مردم انقلابی ایران در سراسر سال گذشته و گزارشگر خواستهای آنان پس از انقلاب بوده و هست. در این خواست، خصلت ضداستعماری انقلاب اسلامی ایران آشکارا دیده میشود، و تحقق این خواست، بزرگترین عمل انقلابی انقلابیان مسلمان ایران است. آمریکای استعمارگر و سردستة استعمارگران دشمن بزرگ خلقهای مستضعف جهان شناخته شده و نه تنها به عنوان سردسته، بلکه رمز و سمبل استعمار باید هدف اصلی و اساسی ضداستعماریان راستین و نستوه باشد. دانشجویان انقلابی مسلمان با تصرف سفارت آمریکا، با وضوح تمام خصلت ضداستعماری انقلاب اسلامی ایران را اعلام کردهاند و مردم مبارز ایران با تأیید خود نشان دادهاند که به خوبی راهی را که باید در پیش داشت تشخیص میدهند.»[37] در این اطلاعیه نهضت آزادی تند و تیزتر از همه، از شورای انقلاب درخواست میکند که به قطع رابطه سیاسی با آمریکا اقدام کند.
تسخیر لانه جاسوسی تا زمانی که به مرحله افشاگری نرسیده بود، مورد تأیید نهضت آزادی قرار داشت. اما با آغاز افشاگریها به آن جهت که خود نیز به یکی از موضوعات اصلی آن بدل شده بود، به نفی و تخریب وجهه آن پرداخت. واکنش نهضت آزادی به این افشاگریها ابتدا نصیحت و درخواست مناظره بود. اما با تشدید افشاگریها، حملات تند آنها نیز آغاز شد. بازرگان طی یک سخنرانی با عصبانیت هرچه تمامتر درباره دانشجویان پیرو خط امام میگوید: «اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند اینهایی که افشا میکنند. [...] بیشرفند اینهایی که میگویند ما با آمریکا راه کج رفتیم. اینها [دانشجویان پیرو خط امام] ضد انقلابند مأمور همان آمریکا یا شورویاند که میخواهند اختلاف بیندازند.»[38]
امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خود در تاریخ 11 تیر 1360 به این برخورد بازرگان چنین واکنش نشان دادند: «خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود. لهذا دیدید که این جوانهای بیدار عزیز ما این لانه جاسوسی را گرفتند. این شیاطین به دست و پا افتادند، یکی گفت اینها خط شیطان هستند. [...] قضیه گرفتن این محل جاسوسخانه ناگوار بود برای آنها برای این که پروندههای اینها ظاهر میشد. [...] اینها این جوانهای عزیز ما که میگفتند ما در خط اسلام هستیم میگفتند بهشان که شما در خط شیطان هستید.»[39]
سیاست تشدید تضاد
نهضت آزادی در چارچوب دیدگاه خاص خود که اساساً بر محور اجتناب از درگیری و تخاصم با ابرقدرتها و به خصوص آمریکا استوار بود، پیرامون سیاست خارجی جمهوری اسلامی و چگونگی برخورد با ابرقدرتها و دولتهای اروپای غربی نظریهای ارائه کرده بود. این گروه در کنگره پنجم خود ضمن انتقاد و اعتراض به سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ضدیت با ابرقدرتها آن را به دور از «اهداف صحیح اسلامی و ملی» دانسته و ویژگی سیاست خارجی درست را چنین بیان کرده بود: «باید در جهت تشدید تضادهای داخلی و خارجی ابرقدرتها و در جهت تضعیف هر دو و مصون ساختن انقلاب و کشور از آسیبرسانی آنها باشد. معالاسف عکس این سیاست در چند سال گذشته دنبال شده است.»[40]
نهضت آزادی این سیاست را در مورد دیگر کشورهای اروپایی نیز توصیه میکرد. این پیشنهاد بر مبنای وجود تضادهای داخلی و خارجی ابرقدرتها استوار است. در حالی که در فرهنگ سیاسی، دو جریان رقیب به طور استراتژیک متحد و همسو با هم بوده و تنها به لحاظ تفاوت در اتخاذ تاکتیکهای ویژه از هم متمایز میشوند. مرز رقابت و تضاد در التزام رقبا به حفظ موجودیت و منافع یکدیگر خاصه در مقابل دشمن واحد شکل میگیرد. با این توضیح کاربرد واژه تضاد در امور داخلی و خارجی ابرقدرتها و کشورهای اروپایی کاملاً با تردید مواجه میگردد.[41]
در مورد تضاد بین دو ابرقدرت شرق و غرب نیز همین استدلال صادق است که بین آمریکا و شوروی تضادی اساسی و بنیادی وجود ندارد و آن چه دیده میشود تفاوت در تاکتیکها است که به سبب پیروزی انقلاب اسلامی و احساس خطر جدی برای مجموعه استکبار جهانی این تفاوتها به تدریج از بین رفته و همراهی شوروی و آمریکا را عیانتر کرده است.[42] نهضت آزادی بر خلاف قطعنامه کنگره پنجم خود که در آن بین ابرقدرتهای شرق و غرب تضاد متصور است، در قطعنامه کنگره چهارمش بر نادرستی این دیدگاه تأکید کرده و «ماهیت و عملکرد سلطهگران دو ابرقدرت شرق و غرب را که بر اساس جهانبینیهای الحادی و شرکآلود است یکسان و مطرود میداند.»[43] نهضت آزادی این دیدگاه را مبتنی بر اعتقاد به «الکفر مله واحده» اعلام کرده بود اما در کنگره پنجم برخلاف نظر کنگره قبلی اعلام موضع میکند.
گروهی از تحلیلگران سیاسی نظریه «تشدید تضاد» نهضت آزادی را پوششی برای دیدگاه تسلیم و سازش با آمریکا میدانند. زیرا بین ایران و ابرقدرتهای جهانی توازن قدرت سیاسی، نظامی و تبلیغاتی برقرار نبود تا بتوان از تضاد بین آنها سود برد. مگر این که ایران در یک بلوک قرار میگرفت تا بتوانند با طرف دیگر مقابله نموده و تضادها را تشدید کند. سادهترین و منطقیترین نتیجهگیری این است که برای مصون ماندن از صدمات ابرقدرتها و در عین حال تشدید تضاد بین آنها مطلوبترین شیوه حمایت از یک جناح داخلی در آمریکا (مثلاً دموکراتها) و قرار گرفتن در یک جناح قدرت در جهان (مثلاً آمریکا) میباشد. موضعگیریهای نهضت آزادی نیز غالباً بر ضدیت با شوروی تأکید داشت. این ضدیت در حالی ابراز میشد که مواضع ضد آمریکایی را تحت الشعاع قرار میداد و شوروی را خطر اصلی معرفی میکرد.[44] بازرگان دبیر کل نهضت آزادی نیز در سخنانی گفته بود «شیطان بزرگتر یا اکبر هم داریم و آن مارکسیسم است.»[45] این صحبت آشکارا در برابر کلام مشهور امام خمینی قرار میگرفت که «در این انقلاب شیطان بزرگ آمریکا است.»[46]
البته در یکی از متون نهضت آزادی در مقابل این مسئله سخت موضعگیری شده و از اصلی بودن خطر آمریکا چنین دفاع شده بود: «بر اساس ماهیت و عملکرد سیاست خارجی آمریکا و صهیونیزم در ایران و سایر نقاط جهان و همچنین با توجه به منافع و ریشههای عمیق نفوذ استعمار انگلیس در ایران و منطقه این نیروها را دشمنان شماره یک اسلام و مسلمانان و انقلاب اسلامی دانسته و مبارزه با توطئهها و سیاستًهای شیطانی عوامل و ایادی آنان را ضروری میداند.»[47] با این حال نهضت آزادی هیچگاه به طور رسمی به سخنان آقای مهدی بازرگان در بزرگ کردن خطر شوروی و مارکسیسم اعتراض نکرد و این موضوع نیز به دیگر مواضع متناقض نهضت آزادی افزوده شد.[48]
مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» به تغییر نظر نهضت آزادی در سیاست خارجی اشاره مینماید. او با بیان این که نهضت آزادی به سیاست «بیطرفی و بیتفاوتی کامل» در عرصه بینالمللی معتقد است، با اشاره به جو شدیداً ضد آمریکایی حاکم بر ایران و سیاست خارجی دولتهای مستقر، در توضیح موضع جدید نهضت آزادی مینویسد: «البته نهضت آزادی ناراحت از این جریان [نیست] و طرفدار و سازشکار با آمریکا نمیباشد و تنها تمایل و تبعیت از شوروی را طرد نمیکند بلکه میگوید مصلحت ما و حق این است که در سیاست داخلی ایران و به خاطر حاکمیت ملی و خودکفایی کشورمان قویاً مقابل مطامع و دسایس آمریکا و استیلای غرب و یا شرق بایستیم ولی در سیاست خارجی و صحنه بینالمللی لزومی ندارد در مناقشات بینالمللی ابرقدرتها شرکت کرده آلت دست شوروی و بلندگوی کمونیسم شده خود را فدای جنگ ابرقدرتها بنماییم. [...] مبارزه با کمونیزم یعنی شرکت در مناقشات و گروهبندیهای جهانی به نفع امپریالیسم آمریکا. همین امر در مورد مبارزه با سلطه آمریکا در داخل ایران و در سطح جهانی صادق است. خداوند عزیز حکیم نیز از هیچ یک از رسولان خود و از هیچ امام و امت نخواسته است بیش از دفاع شخصی و قومی و فراتر از ارشاد و احسان یا خدمت به نوع و ناس فضولی و دستپاچگی در دستگاه خلقت و مشیت او به خرج داده کفرستیزی پیشه نماید، یعنی به نابودی شیطان و کافران و به قلع و قمع تعرضی مستکبرین و طاغوتیان و شیطانیان بپردازند یا خود را موظف به پاک کردن جهان از ظلم و ظالمها و به استقرار قسط و عدل در دنیا، پیش از ظهور امام زمان بدانند.»[49]
در قطعنامه ششمین کنگره نهضت آزادی پیرامون سیاست خارجی بیان شده است که نهضت آزادی همچنان مفاد قطعنامه کنگره پنجم را که سیاست تشدید تضاد بود تأیید میکند،[50] در حالی که دبیرکل آن در کتاب خود سیاست بیتفاوتی را مورد تأیید نهضت آزادی میداند. این تناقضگوییها بیانگر سردرگمی نهضت آزادی در تعیین خط مشی و صرفاً برای مخالفخوانی بوده است.[51]
صدور انقلاب
نهضت آزادی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی از صدور انقلاب دفاع میکند. در یکی از تحلیلهای این گروه در اسفند ماه 1357 آمده بود: «مردم ما به خوبی میدانند که تا محو کامل آثار استبداد و استیلا و تا رسیدن به جامعه توحیدی و قسط اسلامی فاصلهها دارند. اگر میخواهیم آنچه را تاکنون به دست آوردهایم بیهوده از دست ندهیم، اگر عزم ما بر آن است که نسلهای آینده نیز همچنان راه ما را ادامه دهند و اگر امید جهان را که به انقلاب ما بسته است نمیخواهیم ناامید کنیم و دشمن را امیدوار به بازگشت سازیم، باید بدانیم که یک لحظه غفلت امکان دارد به فاجعه تبدیل شود و تمام تلاشهایمان از دست برود یا به جهت دیگری منحرف گردد، وظیفه داریم که کار را تمام شده نپنداریم، روحیه انقلابی خود را از دست ندهیم، برای تحمل مشکلات بیشتر آماده باشیم و دستاوردهای خود را هر روز از پیش بیشتر کنیم و تا رسیدن به مقصد نهایی که آزاد ساختن کامل خود و آزاد کردن خلقهای در بند جهان است از پای ننشینیم.»[52]
نهضت آزادی به قدری در صدور انقلاب قاطع است که در «مرامنامه و اصول برنامه و خطی مشی نهضت آزادی ایران» که مصوب تیر 1359 است سومین اصل از خط مشی خود را «رسالت در گسترش جهانی انقلاب اسلامی» بیان کرده و جزئیات آن را به این گونه شرح میدهد: «1- ارائه نظری و عملی حقانیت جهانبینی توحیدی به عنوان تنها راه نجات بشریت. 2- انتقال تجارب و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران به مستضعفان جهان. 3- همکاری و کمک مادی و معنوی به نهضتهای اسلامی و انقلابی جهان. 4- مبارزه اصولی و پیگیر با نظامهای طاغوتی جهان (استعمارگران غربی و شرقی).»[53]
اما در سالهای بعد مهندس بازرگان به عنوان دبیرکل نهضت آزادی اندیشه صدور انقلاب را نفی کرده و آن را انحرافی دانست. به طور مثال او در سخنرانی «تداوم و تحول انقلاب» یا کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» با طرح مشکلات و مصائب صدور انقلاب و مبارزه با آمریکا، در صدد این بر میآید که القاء کند اگر انقلابیون کاری به مستکبران نداشتند، مشکل و دردسری نیز از آن طرف ایجاد نمیشد و وارد شدن مفاهیم صدور انقلاب و استکبارستیزی به قلمروی انقلاب را نشانه تحول منفی و انحراف میخواند. این در حالی است که تمام آنچه آقای بازرگان به عنوان نتایج منفی خط امام خوانده و با آن مخالفت کرده بود در مرامنامه نهضت آزادی در سال 1359 به آنها توصیه شده بود.[54]
نتیجه
نهضت آزادی به دلیل مشی غیر انقلابی خود بعد از سقوط رژیم پهلوی مواضعی مغایر با ارزشهای انقلابی گرفت. حمایتهای این گروه از سیاستهای دولت موقت نیز بر اختلافهایش با نیروهای خط امامی افزود. تأکید بر سیاست «گام به گام» دولت موقت که با واکنش منتقدین دولت مواجه شده بود، واکنش مسالمتجویانه با عناصر تجزیهطلب در کردستان، تمایل به حفظ روابط با دولت آمریکا، نفی سیاستهای خارجی انقلاب و تأکید بر روش تشدید تضاد بین ابرقدرتهای بینالمللی که سیاستی غیر انقلابی محسوب میشد، مجموعه موضعگیریهایی بودند که نهضت آزادی را در جایگاه مخالف و منتقد انقلاب قرار داد.
تناقضهایی که در اندیشه نهضت آزادی وجود داشت بعضاً در رفتار آنها نیز دیده میشد. صدور بیانیههای انتقادی نسبت به دولت موقت که نخستوزیر آن دبیرکل نهضت آزادی بود یا تغییر عقیده نسبت به دوران پیش از انقلاب از جمله رفتارهایی است که نهضت آزادی نتوانست به درستی آن را توضیح و توجیه کند. این مسئله موجب شد تا این گروه در دوران بسیار کوتاهی سیاستهای متفاوتی را اعلام نماید.
ارتباط با سفارت آمریکا که از پیش از انقلاب آغاز شده و تا دوران بعد از پیروزی انقلاب نیز ادامه یافته بود، موجب گردید دولت آمریکا و نهضت آزادی در ایران منافع مشترکی را دنبال کنند. با تسخیر لانه جاسوسی و انتشار اسناد روابط پنهانی نهضت آزادی و مذاکرات خارج از چارچوب رسمی دولت موقت با مقامات آمریکایی انتقادات زیادی متوجه نهضت شد. اما این گروه نتوانست پاسخی قانعکننده از روابط خود ارائه دهد و به همین دلیل به تخطئه آن پرداخت. موضعگیریهای نهضت آزادی در ابتدا مخالفت با نیروهای انقلابی تلقی میشد، اما در ادامه به تضعیف دستاوردهای انقلاب منجر گردید و به نوعی این گروه را در مقابل انقلاب اسلامی و نظام بر آمده از آن قرار داد.
[1] یادنامه بیستمین سالگرد نهضت آزادی ایران، چاپ دوم، ص 103.
[2] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 166.
[3] در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پنجم، ص 85.
[4] مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، ص 85.
[5] روزنامه اطلاعات، 4 دی 1358.
[6] روزنامه کیهان، 24 اسفند 1357 و مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، ص 100 – 99.
[7] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 167.
[8] مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، ص 137 – 136.
[9] در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص 318.
[10] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 417 – 414.
[11] بازیابی ارزشها، ج 2، ص 119 – 118.
[12] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 176.
[13] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 108.
[14] مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، ص 86.
[15] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 145 – 144.
[16] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 180.
[17] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 104.
[18] همان، ص 144.
[19] همان، ص 130.
[20] نامه سرگشاده به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص 52.
[21] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 184.
[22] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 196 – 194.
[23] روزنامه کیهان، 23 تیر 1358.
[24] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 211.
[25] نامه سرگشاده به پاسداران انقلاب اسلامی، ص 22.
[26] همان، ص 15.
[27] از جمله در بیانیه نهضت آزادی پیرامون دستگیری سران خائن حزب توده، ص 10و شش نامه سرگشاده، ص 43 و نامه سرگشاده به سپاه پاسداران، ص 23 – 22.
[28] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 142 – 141 و 136 – 134.
[29] نامه سرگشاده به سپاه پاسداران، ص 83.
[30] همان، ص 83.
[31] روزنامه میزان، 2 دی 1359، ص 2.
[32] نامه سرگشاده به سپاه پاسداران، ص 18.
[33] بازیابی ارزشها، ج 3، ص 157 – 108.
[34] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 234.
[35] با این که در شناسه کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» ناشر شخص نویسنده قید شده اما در پشت جلد، «نهضت آزادی» به عنوان مرکز پخش کتاب معرفی گردیده است. پیشگفتار کتاب نیز با امضای «نهضت آزادی» میباشد و مهدی بازرگان نویسنده کتاب دبیرکل وقت نهضت آزادی بوده است.
[36] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 235.
[37] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 207.
[38] همان، ص 213.
[39] در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سیزدهم، ص 41 – 40.
[40] مواضع نهضت در کنگرههای سوم و چهارم و پنجم، قطعنامه کنگره پنجم، ص 68.
[41] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 266 – 265.
[42] مارکسیسم چهره دیگر استعمار، مارکسیسم همدست امپریالیسم، ص 33 – 32.
[43] نامه سرگشاده به سپاه پاسداران، ص 29، نقل از قطعنامه کنگره چهارم نهضت به تاریخ آبان 1360.
[44] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 274 - 273.
[45] روزنامه میزان، 17 فروردین 1360 و بازیابی ارزشها، ج 2، ص 34.
[46] صحیفه امام خمینی، ج 10، ص 489.
[47] نام سرگشاده به سپاه پاسداران، ص 29، نقل از قطعنامه کنگره چهارم نهضت آزادی.
[48] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 274.
[49] انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان، ص 172.
[50] قطعنامه ششمین کنگره نهضت آزادی، ص 22.
[51] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 275.
[52] پیام رسالات الله، ارگان سیاسی ایدئولوژیک نهضت آزادی، شماره 5، اسفند 1357، و اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 397.
[53] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 239.
[54] خط سازش، مجتبی سلطانی، ص 322.
منابع
- اسناد نهضت آزادی، انتشارات نهضت آزادی، تهران، 1362، جلد 11.
- انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان، بینا، تهران، 1363، چاپ سوم.
- بازیابی ارزشها، مهدی بازرگان، بینا، تهران، 1362، چاپ دوم.
- بیانیه نهضت آزادی پیرامون دستگیری سران خائن حزب توده، 20 اردیبهشت 1362.
- در جستجوی راه از کلام امام، از بیانات و اعلامیههای امام خمینی از 1341 تا 1361، دفتر سیزدهم: گروههای سیاسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362.
- در جستجوی راه از کلام امام، از بیانات و اعلامیههای امام خمینی از 1341 تا 1361، دفتر پنجم: شخصیتها، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362.
- شش نامه سرگشاده، نهضت آزادی ایران، تهران، 1362.
- قطعنامه ششمین کنگره نهضت آزادی، انتشارات نهضت آزادی، 1363.
- مارکسیسم چهره دیگر استعمار: مارکسیسم همدست امپریالیسم، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1361.
- مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، مهدی بازرگان، گردآورنده: عبدالعلی بازرگان، تهران، 1362.
- مواضع نهضت در کنگرههای سوم و چهارم و پنجم، نهضت آزادی ایران، تهران، 1362.
- نامه سرگشاده به پاسداران انقلاب اسلامی، نهضت آزادی ایران، تهران، 1362.
- یادنامه بیستمین سالگرد نهضت آزادی ایران، نهضت آزادی ایران، تهران، 1362، چاپ دوم.
کنگره پنجم نهضت آزادی