جایگاه «دانشگاه» در مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی - دانشگاه پهلوی شیراز


21 ارديبهشت 1401


مقدمه

در جریان انقلاب‌ها طبقات و اقشار مختلف جامعه برای رسیدن به مقصود نهایی در حوزه فعالیت خود دست به اقداماتی در جهت کمک به روند نهضت می‌زنند. در جوامع مختلف با توجه به اهمیت و جایگاه اقشار و زیربنای عقیدتی اجتماع، تأثیر مبارزات طبقات گوناگون می‌تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال روحانیون یکی از مهم‌ترین اقشار جامعه هستند که در روند دگرگونی جامعه نقش‌آفرینی می‌کنند و در انقلاب سال 1357 ایران نیز با توجه به اسلامی بودن قیام، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند. کارگران و دهقانان نیز یکی دیگر از طبقات جامعه هستند که در طول تاریخ معاصر در کشورهای مختلف فعالیت‌های اجتماعی - سیاسی قابل توجهی از خود به نمایش گذاشتند و نقش کارگران شهری و دهقانان روستایی در انقلاب‌ها و تحولاتی که ماهیتی کمونیستی داشتند، بیشتر از سایر گروه‌ها بوده است. همینطور این موارد را می‌توان در مورد زنان، بازاریان، محرومان شهری، طبقات متوسط و... مورد بحث قرار داد اما یکی از مهم‌ترین گروه‌های اجتماعی که همواره در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی نقش غیرقابل انکاری را ایفا می‌کند قشر دانشجو است. در دوران پهلوی دوم حضور دانشجویان در عرصه مبارزه و رویدادهایی که در دانشگاه‌ها رخ داده، ذهن هر متتبعی را متوجه این پرسش می‌کند که دانشگاه در تحولات سیاسی ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشته است؟ دانشگاه‌های تهران، تبریز، اصفهان و پهلوی شیراز از مهم‌ترین مراکز شکل‌گیری فعالیت‌های انقلابی بوده‌اند که در آن دانشجویان در پیوند با سایر گروه‌های مردمی به مبارزات سیاسی می‌پرداختند. پژوهش حاضر قصد دارد پس از بررسی مختصر از مقام و جایگاه دانشگاه در وقایع سیاسی کشور، به نقش جنبش دانشجویی در دانشگاه پهلوی شیراز در جریان انقلاب اسلامی ایران بپردازد. 

 

نقش دانشگاه در مبارزات انقلابی

مبارزات سیاسی در ایام انقلاب در دو محیط جغرافیایی شهر و روستا انجام می‌گرفت. با بررسی جریان انقلاب اسلامی در نواحی روستایی و نقاط شهری می‌توان دریافت که با توجه به پتانسیل‌ها و استعدادهای محیطی، هر کدام از این دو گونه سکونتگاه، مرکز مبارزات انقلابی بودند و به نوعی مکمل یکدیگر به شمار می‌آمدند. شورش‌های دهقانی و جنگ‌های چریکی که در کوهستان و جنگل‌های روستایی به ‌وقوع می‌پیوست و نیز نقش وعاظ و روحانیون در آگاهی توده‌های روستایی گواه این امر است که روستاها کانون فعالیت گروه‌های مختلف سیاسی - اجتماعی بوده‌‌اند. در مورد نقاط شهری این موضوع قدری پیچیده‌تر به نظر می‌رسد. شکی نیست که شهرها به علت استقرار جمعیت انبوه، تمرکز امکانات و فرصت‌ها و همچنین فضای وسیع جغرافیایی، قابلیت بیشتری جهت فعالیت‌های سیاسی دارند. در درون شهرها، مکان‌های گوناگونی وجود دارد که هر کدام در فرآیند پیروزی نهضت اسلامی ایران نقش مهمی ایفا کردند؛ برخی از این مکان‌ها عبارت بودند از مساجد، هیئت‌ها، حسینیه‌ها، بازار، دانشگاه‌، محلات حاشیه‌ای، کارخانه‌ها، مدارس، حوزه‌های علمیه و... که در این میان، چون دانشگاه محل شکوفایی جوانان تحصیل‌کرده و روشنفکر بوده و همواره حضور مؤثری در وقایع سیاسی ایران داشته است، لذا شایان توجهی علی‌حده در بررسی‌های مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی می‌باشد. 

دانشجویان نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی مملکت از خود واکنش نشان می‌دهند که این نشانه احساس مسئولیت آن‌ها در قبال وظایف اجتماعی خود نسبت به مردم و سرزمین است. علاقه دانشجویان به سیاست متأثر از عواملی چون سن، جنس و موقعیت خانوادگی، ساخت تفکر انتقادی دانشگاهی، فرهنگ نسلی آنان، واکنش نسبت به وضعیت موجود جامعه و روند رویدادهاست که نهایتاً به شکل یک رفتار جمعی، زمینه شکل‌گیری جنبش دانشجویی را فراهم می‌آورد.[1] از آغاز کار نخستین دانشگاه کشور در سال 1313، و مشخصاً از سال 1320 با خروج رضاخان از ایران، تا پایان سلطنت پهلوی، دانشجویان مانند بسیاری گروه‌ها و طبقات دیگر در مقاطع گوناگون دست به فعالیت و بیان اعتراضات و نارضایتی‌های سیاسی زدند که حتی به جاری شدن خون آن‌ها انجامید اما هیچ‌گاه سکوت اختیار نکردند و در بسیاری رویدادها پیشتاز جامعه خود بودند.

هر چند پیش از دهه 30، چند برخورد سیاسی ضد دولتی را می‌توان در دانشگاه‌های ایران مشاهده کرد اما تقویم جنبش دانشجویی ایران از ابتدای دهه 30 آغاز می‌شود. در فاصله 1328 تا 1330 که دوره مبارزات نهضت ملی شدن نفت است، دو دانشگاه تبریز و تهران فعال هستند. هر چند جو دانشگاه بیشتر در اختیار ملیّون و کمونیست‌ها بود، اما مرزبندی آن‌ها با مسلمان‌ها شدید نبود.[2] نقش دانشجویان در وقایع مهمی چون نهضت ملی شدن صنعت نفت، مخالفت با ورود نیکسون معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا به ایران در سال 1332 و متعاقب آن شهادت سه تن از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران به دست عوامل رژیم کودتا و وقایعی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید، انکارناپذیر است و نیز تحولاتی همچون تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران و انقلاب فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور، نقش آنها در نهادهای انقلابی و صحنه‌های اجرایی کشور، جنگ تحمیلی و دوران بازسازی پس از جنگ و... مؤید اهمیت این نقش مؤثر در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران می‌باشد.[3]

پس از سرکوب خونین قیام 15 خرداد 1342 جنبش دانشجویی ایران میل بیشتری به سمت مبارزه رادیکال و صریح ضد سلطنتی و آمریکایی پیدا کرد به گونه‌ای که در مقطع زمانی 1343 تا اواسط دهه 1350 جنبش دانشجویی اصلی‌ترین پایگاه جذب نیرو و سربازگیری برای جنبش اعتراضات مسلحانه مارکسیستی و مذهبی‌های رادیکال و التقاطی و جریان طرفدار نهضت امام خمینی(ره) گردید. در این مقطع نهضت آزادی ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران تشکیل گردید که دو سازمان اخیر عمدتاً از بدنه جنبش دانشجویی تغذیه فکری و فیزیکی می‌شدند.[4] سازمان مجاهدین اغلب از بین دانشجویان رشته‌های علوم طبیعی - از پلی‌تکنیک تهران، دانشکده فنی مهندسی، دانشکده کشاورزی و دانشگاه صنعتی آریامهر - عضوگیری می‌کرد. سازمان چریک‌های فدایی خلق بیشتر دانشجویان هنر، علوم انسانی و علوم اجتماعی - از دانشکده‌های هنر، ادبیات، اقتصاد، حقوق و علوم سیاسی و تربیت معلم - را جذب می‌کرد.[5] برای درک بهتر موضوع می‌توان بنیانگذاران و رهبران این سازمان‌ها را مورد توجه قرار داد که بیژن جزنی، تئوریسین سازمان چریک‌های فدایی خلق، دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه تهران و محمد حنیف‌نژاد رهبر سازمان مجاهدین خلق نیز دانشجوی رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه تهران بود و در همین سازمان، علی‌اصغر بدیع‌زادگان نیز استادیار شیمی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که نشان می‌دهد در این سازمان‌ها و سایر گروه‌های سیاسی، نقش دانشجویان و دانشگاهیان تا چه اندازه در تشکیلات تعیین‌کننده بوده است.

در طی سال‌های 1342 تا 1357 جنبش دانشجویی دچار تغییراتی گردید. مهم‌ترین علت آن آغاز نهضت امام خمینی در عرصه مبارزات علیه رژیم پهلوی بود. ایشان که مبارزه‌ای صریح و شفاف با تکیه بر نیروهای مردمی علیه رژیم پهلوی را به پیش می‌برد، توانستند تأثیر قابل توجهی را بر جنبش دانشجویی بگذارند. این تأثیرپذیری در زمینه ایده و عمل، جنبش دانشجویی را متحول کرد. در بُعد ایده و آرمان، جنبش دانشجویی با فاصله گرفتن از نظریه جدایی دین از سیاست، خود را به اندیشه‌های اسلامی مجهز کرد که تبلور آن را در شعارهای خودسازی عقیدتی، آرمان‌گرایی اسلامی و طرح‌ مفاهیم اصیل اسلامی از جمله جهاد، شهادت، عدالت و سایر آرمان‌های عقیدتی می‌توان شناخت.[6]

علل و دلایل مختلفی موجب مستولی‌ شدن گفتمان امام در جنبش دانشجویی بود که این دلایل عبارتند از:

1. گفتمان سیاسی حضرت امام به نسبت گفتمان‌های رقیب، از سلاست، روانی و روشنی بیشتری برخوردار بود.

2. این گفتمان در تبیین مسائل سیاسی و اجتماعی از نظام واژگان و اصطلاحاتی بهره می‌گرفت که با ذهنیت تاریخی و موجود اکثر افراد جامعه مأنوس بود. این درحالی بود که گزاره‌ها و نظام واژگان گفتمان‌های سیاسی سایر رقبا، جز برای عده‌ای خاص قابل فهم نبود.

3. آنچه حضرت امام در گفتمان سیاسی خود بیان می‌کردند، برخاسته از معتقدات ایشان بود و هیچگونه دو پهلویی و ابهام در کلمات و جملات ایشان وجود نداشت.

4. گفتمان امام کاملاً در پیوند با ساختارهای ذهنی جامعه ایران یعنی مذهب اسلام و تاریخ ایران بود.[7]

رژیم و کارگزاران آن نیز به این امر واقف بودند که دانشگاه و دانشجو نقش بسیاری در حرکات سیاسی ایفا می‌کند و موجب آگاهی عمومی می‌شود. بی‌تردید در حوادث مهم تاریخ معاصر و پیشینه جنبش دانشجویی در ایران، دانشگاه تهران بیشترین فعالیت را داشته است و همواره کانون مبارزات مردمی بوده به طوری که اقشار گوناگون مانند طبقه روحانی، بارها پیوند خود را با دانشگاه در این مرکز آموزش عالی، اعلام داشتند. پس از تهران، دانشگاه آذرآبادگان نیز یکی از مهم‌ترین دانشگاه‌ها در این عرصه به شمار می‌رود که جزو کانون‌های مبارزاتی در شهر تبریز بوده است. از دیگر دانشگاه‌های مهم کشور که از دهه چهل شمسی فعالیت رسمی خود را آغاز کرد، دانشگاه پهلوی شیراز بود که از نظر علمی و پژوهشی جایگاه قابل توجهی نه‌ تنها در ایران، بلکه در خاورمیانه داشت. این دانشگاه که می‌توان گفت با اهمیت‌ترین و با ارزش‌ترین مرکز آموزشی و علمی از منظر رژیم پهلوی بود، همواره از توجهات ویژه حاکمیت برخوردار بود چرا که این دانشگاه محل نمایش اعتبار و منزلت علمی رژیم به شمار می‌رفت و هدف این بود که در آن دانشجویانی وفادار به مقام سلطنت پرورش یابند. اما بعدها مشخص شد که دانشجویان این دانشگاه علیرغم توجهات شایان رژیم به این دانشگاه، در راه مردم گام برداشتند و تا پیروزی انقلاب اسلامی تلاش خود را برای سرنگونی حکومت به کار گرفتند.

 

تأسیس دانشگاه پهلوی

تأسیس دانشگاه پهلوی شیراز به دهه چهل شمسی باز می‌گردد اما منظور این نیست که پیشینه دانشگاه در شهر شیراز نیز به همین تاریخ مربوط شود؛ چرا که پیش از تأسیس دانشگاه پهلوی، «دانشگاه شیراز» مشغول فعالیت بود. در سال 1325 دکتر ذبیح‌الله قربان- از اعضای بهائیت و فراماسونری- که خود طبیب بود، آموزشگاه عالی بهداری را تأسیس کرد تا افرادی را در زمینه علوم پزشکی به ‌صورت تخصصی تربیت کند. در سال 1328 این آموزشگاه به دانشکده پزشکی تبدیل شد و این نخستین جرقه تأسیس دانشگاه شیراز بود. محل این آموزشگاه در خیابان حائری (فرح سابق) بود. در سال 1332 پس از اتمام ساخت بیمارستان نمازی، آموزشگاه عالی پرستاری در این بیمارستان گشایش یافت. دو سال بعد با ساخت چند ساختمان کوچک و آماده کردن زمین در کنار آن، دانشکده کشاورزی در محل باجگاه [حدفاصل شیراز - تخت جمشید] تأسیس شد و در همین سال بود که دانشکده ادبیات و علوم در بخشی از محل فعلی دانشکده علوم در چهارراه ادبیات کنونی شیراز [در نزدیکی حافظیه] افتتاح شد. اینک دانشگاه شیراز دارای سه دانشکده و یک آموزشگاه عالی بود و آمادگی تبدیل به یک دانشگاه بزرگ را یافته بود. به همین دلیل در 23 خرداد 1335 به موجب حکمی از طرف وزیر وقت فرهنگ، دکتر مهران، دانشگاه شیراز رسماً تأسیس یافت. در تیرماه سال 1341 از طرف محمدرضا شاه دستور تأسیس دانشگاه پهلوی صادر شد و همه کادر دانشگاه شیراز به دانشگاه پهلوی انتقال یافت و در واقع نام دانشگاه شیراز به دانشگاه پهلوی تغییر یافت.[8]

به این ترتیب پس از یک سلسله مطالعات، دانشگاه سابق شیراز که از سال 1324 با تأسیس آموزشگاه عالی بهداری شیراز، فعالیت آموزشی خود را آغاز نموده و تا سال 1332 با تأسیس دانشکده‌های پزشکی و ادبیات و علوم و کشاورزی به ‌صورت دانشگاه درآمده بود، همزمان با صدور فرمان ایجاد و تأسیس «دانشگاه پهلوی»، منحل و کلیه امور آن به این دانشگاه محول گردید و از تیرماه 1341 آغاز به کار کرد و به فرمان شاه، امیراسداله علم به ریاست دانشگاه پهلوی برگزیده شد[9] و سرانجام در ششم خرداد 1343 نیز فرمان تأسیس این دانشگاه به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

 

اهمیت دانشگاه پهلوی نزد حاکمیت

دانشگاه پهلوی برای حکومت پهلوی اهمیت زیادی داشت. این دانشگاه مهم‌ترین پرستیژ و منزلت علمی حکومت پهلوی بود در نتیجه برای توسعه آن و امکانات آموزشی، پژوهشی و رفاهی آن بودجه‌های خاصی در نظر گرفته شده بود. رییس آن معمولاً از درباریان و یا نزدیکان حاکمیت بود و به همین دلیل قدرتش اگر از استاندار بیشتر نبود کمتر هم نبود اما واقع آن که قدرت رئیس دانشگاه پهلوی به مراتب بیشتر از هر رئیس و مدیرکل و استانداری در شیراز و فارس بود.[10] دانشگاه زیر نظر هیأت امنایی که مرکب از وزیر دربار شاهنشاهی، وزیر فرهنگ، رئیس دانشگاه پهلوی، استاندار فارس، مدیرعامل سازمان برنامه، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و عده‌ای بین 9 تا 15 نفر از شخصیت‌های ذیصلاح فرهنگی و اقتصادی و ارباب صنایع کشور که با پیشنهاد وزارتین دربار و فرهنگ و تصویب شاه برای مدت شش سال انتخاب می‌شوند، اداره می‌شد. ریاست هیئت امناء با وزیر دربار شاهنشاهی و در غیاب او با وزیر فرهنگ بود و در ابتدا کلیه امور اجرایی دانشگاه تحت نظر اسدالله علم رئیس دانشگاه، دکتر منوچهر وصال معاون آموزشی، دکتر محمد ضیایی معاون پزشکی و بهداشتی و امیرمتقی معاون ریاست دانشگاه قرار داشت.[11]

دانشگاه پهلوی دارای دو ویژگی عمده بود:

1) نخست اینکه دانشگاه مذکور زیر نظر دربار و با هیأت مدیره‌ای که وزیر دربار در رأس آن بود اداره می‌شد. این ویژگی یک فایده بزرگ داشت و آن وجود بودجه بیشتر برای این دانشگاه و توجه خاص حکومت پهلوی نسبت به آن بود. پیامد این توجهات تهیه امکانات بسیار خوب، تجهیزات کافی و عالی برای دانشکده‌ها و قدرت‌ مالی این دانشگاه بود تا آن ‌جا که زمین‌های با ارزشی در مناطق مختلف و از جمله شمال ایران و نواحی ساحلی آن توسط دربار خریداری شده و در اختیار دانشگاه قرار گرفت.

2) دومین ویژگی دانشگاه پهلوی ارتباط این دانشگاه با یکی از بهترین دانشگاه‌های آمریکا بود. این ارتباط موجب شده بود تا تبادل دانشجو و استاد بین این دو دانشگاه به راحتی انجام شود و برخی از اساتید در طول سال تحصیلی یک ترم را در دانشگاه پنسیلوانیا تدریس کرده، یک ترم در دانشگاه پهلوی بودند.[12] در واقع برنامه‌های دانشگاه پهلوی وابسته به برنامه و مدیریت از راه دور آمریکائیان بود.

اسدالله علم که در سال 1343 ریاست دانشگاه پهلوی را به عهده گرفت، بیان کرده بود که قصد دارد در کنار تخت جمشید تاریخی، یک «تخت جمشید علمی»، یعنی دانشگاه پهلوی نیز بنیان کند. شاه نیز در حین احداث دانشگاه پهلوی بارها از آن بازدید کرده بود و از آن به ‌عنوان تخت جمشید علمی یاد می‌کرد. بنابر این دانشگاه پهلوی نه‌ تنها در ایده وام‌دار تخت جمشید بود، بلکه در ذهن حامیان آن نیز کاملاً در ارتباط با تخت جمشید و تجلی علمی تخت جمشید تاریخی بوده است. علاوه بر این، با توجه به اسناد به جا مانده از طراحی نمای فیزیکی، در بخش مرکزی محوطه دانشگاه دو ستون بزرگ هخامنشی طراحی شده بود.[13]

پس از اتمام طراحی دانشگاه پهلوی، عملیات ساخت و ساز دانشگاه آغاز شد. در روز دوشنبه 15 آبان 1346 محمدرضا پهلوی در محل ساختمان دانشگاه شیراز حضور یافت. وی لوح یادبودی را که پلاکی طلایی با ابعاد 30 در 30 سانتی‌متر بود در زیر بنا نصب کرد. در بالای این لوح یادبود، تاج پهلوی به ‌صورت برجسته با طلای سفید منقوش شده و روی آن به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده است:

«به نام خدا، ما محمدرضا پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران فرمان بنای دانشگاه بزرگ پهلوی را صادر کردیم. به خواست خداوند بزرگ این دانشگاه مرکز علم و فنون خواهد شد و طلاب علوم به سوی آن روی خواهند آورد».

پس از آن وی با فشردن دکمه‌ای که باعث انفجار کوهستان شیراز شد فرمان داد تا ساخت دانشگاه پهلوی را آغاز کنند. قرار دادن لوح‌های طلا یا سنگ و خشت در زیر پایۀ ساختمان‌ها یا کاخ‌های شاهان در خاورزمین، از قدیم معمول بوده است. اما داریوش هخامنشی به یادبود تأسیس شاهنشاهی بزرگی که تا پیش از کوروش بی‌مانند بوده است، لوح‌هایی طلایی در چهار گوشه‌ کاخ پذیرایی تخت‌ جمشید با دست خود گذاشته بود. به‌ نظر می‌رسد این اقدام محمدرضا شاه نیز در پیوند با این امر باشد.[14]

پس از تأسیس اولین دانشگاه در تهران، دانشگاه‌های دیگری نیز در پایتخت و سایر شهرستان‌ها برپا گردیدند اما همانطور که اشاره شد، دانشگاه پهلوی شیراز جایگاه ویژه‌ای نسبت به سایر دانشگاه‌ها و حتی دانشگاه تهران داشت. دانشگاه تهران که در سال 1313 در دوران پادشاهی رضاشاه آغاز به کار کرده بود تا سال‌ها بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مرکز آموزشی و پژوهشی کشور محسوب می‌شد و از آن جایی که بانی آن شخص رضاشاه بود، افتخار آن مرکز آموزشی نیز پیوسته متوجه وی بود. به همین دلیل هنگامی که محمدرضا پایه‌های حکومت لرزان خود را تثبیت کرد، درصدد برآمد با سرمایه‌گذاری و ایجاد یک مرکز آموزشی جدید و در عین حال پویاتر، دانشگاه تهران را اگر چه میراث پدرش بود، اما با توجه به جو ضدرژیمی آن به نوعی از اعتبار بیندازد و یا حداقل رقیبی جدی برای آن به ‌وجود آورد. شاه با ایجاد دانشگاه بزرگی به نام خاندان خود می‌خواست هم رقیبی برای دانشگاه تهران، که از زمان تأسیس به تدریج به کانون مبارزه علیه رژیم تبدیل شده بود، ایجاد کند و هم با توجه فرهنگی به شهر شیراز به‌ عنوان شهری که آثار تاریخی پادشاهان باستانی را در دل خود دارد به ‌عنوان پایتخت فرهنگی و تمدنی ایران برای مشروعیت‌زایی رژیم سرمایه‌گذاری کند، چه اینکه پس از این مقدمات برگزاری جشن‌های شاهنشاهی فراهم شد و از ظرفیت دانشگاه بدین‌منظور استفاده شد.[15]

 

مبارزات دانشجویی در دانشگاه پهلوی

فعالیت‌ها و مبارزات دانشجویی در دانشگاه پهلوی، تقریباً مشابه سایر دانشگاه‌ها بود البته وسعت این مبارزات بدون شک قابل مقایسه با دانشگاه تهران و یا تبریز نمی‌توانست باشد چرا که علاوه بر در نظر گرفتن سال تأسیس و قدمت این دانشگاه‌ها، توجهات ویژه‌ای که رژیم به دانشگاه پهلوی، کادر آموزشی و اداری و دانشجویان آن داشت از سایر دانشگاه‌های کشور بیشتر بود اما با این وجود روحیه حق‌گویی و عدالت‌طلبی در دانشجویان این دانشگاه وجود داشت و بیشتر فعالیت‌های آنان شامل تدوین و پخش اعلامیه، تظاهرات و اعتصابات می‌شد که تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

دانشجویان دانشگاه پهلوی ویژگی‌های ممتازی نسبت به سایر دانشجویان کشور داشتند زیرا به واسطه ارتباطاتی که دانشگاه با سایر دانشگاه‌های جهان داشت، اکثر دانشجویان با آگاهی از وضعیت سایر کشورهای پیشرفته و مقایسه آن با اوضاع کشور خود در پی یافتن علل عقب‌ماندگی ایران و جستجوی راهکارهای پیشرفت و بالندگی آن بودند.[16]

شاید بتوان نخستین اقدام سیاسی جدی دانشجویان دانشگاه پهلوی را در سال 1346 جستجو کرد. زمانی که در شیراز از طرف دانشجویان دانشگاه پهلوی مراسم یادبودی در آمفی‌تئاتر دانشکده پزشکی برگزار و دانشجویان ضمن سخنرانی با تجلیل از شخصیت دینی و مردمی و مقام غلامرضا تختی و مخالفت‌های او با رژیم، به انتقاد از سیاست‌های حکومت پرداختند. آن‌ها عامل قتل تختی را دولت دانسته و در این خصوص دست به اعتصاب زدند.[17]

مسئولان و مدیران دانشگاه انتظار اقدام غیرقانونی یا خلاف مصالح حکومت را از طرف دانشجویان دانشگاه پهلوی نداشتند. هدف این بود که دانشگاه پهلوی به یک دانشگاه بین‌المللی تبدیل شود که در آن دانشجویان از کشورهای مختلف در آن مشغول به تحصیل شوند. لذا تمام تلاش حکومت و مسئولین دانشگاه این بود که این مرکز آموزشی را به شیوه‌ای کاملاً مدرن و مطابق استانداردهای غربی درآورند.

فضای فرهنگی دانشگاه نیز متناسب با فرهنگ حکومتی بود. در مهرماه 1348 دکتر هوشنگ نهاوندی رئیس وقت دانشگاه پهلوی، طی بخشنامه‌ای ورود دختران با پوشش چادر را به دانشگاه ممنوع اعلام کرد. دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز، اطلاعیه‌ای در اعتراض به اقدامات ضد اسلامی مسئول دانشگاه منتشر کردند و روحانیون شهر نیز با خودداری از اقامه نماز جماعات، دست به اعتصاب زدند. این اقدامات موجب عقب‌نشینی حکومت شده و بخشنامه منع ورود دانشجویان با حجاب به دانشگاه لغو شد.[18]

نخستین رئیس دانشگاه پهلوی، اسدالله علم بود که تلاش‌ها و اقدامات زیادی در جهت برپایی این مرکز به انجام رساند. پس از او مدتی دکتر هوشنگ نهاوندی- بهائی و از اعضای فراماسونری- ریاست دانشگاه را برعهده گرفت و از سال 1350 تا پیروزی انقلاب اسلامی یعنی به مدت هفت سال دکتر فرهنگ مهر-زرتشتی بهائی شده و از اعضای فراماسونری- رئیس این دانشگاه شد، مقارن با اوج فعالیت‌های سیاسی دانشجویی و مردمی علیه سلطنت پهلوی می‌باشد و نهضت اسلامی در این سال‌ها به مقصد خود یعنی انقلاب نزدیک می‌شد.

شرایطی که موجب می‌شود انتخاب و انتصاب فرهنگ مهر به ریاست دانشگاه پهلوی در شهریور 1350  مهم جلوه کند عبارتند از:

الف. تدارک گسترده برای برپایی جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی که حدود دو ماه پس از این انتصاب در بیستم مهرماه سال 1350 در تخت جمشید اجرا گردید؛

ب. گسترش فعالیت‌های چریکی در کشور و دستگیری اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق در شهریورماه 1350 که فضای دانشگاهی کشور را به شدت تحت‌تأثیر قرار داد؛

ج. فعالیت گسترده تشکیلات فراماسونری و تشکیلات بهائیت در شیراز.[19]

فرهنگ مهر در ابتدای ریاست خود بسیاری از اساتید و کارکنان دانشگاه پهلوی را تصفیه کرد[20] و اعلام شد که طبق بررسی‌های انجام شده این افراد فاقد صلاحیت شناخته شدند و به همین جهت از دانشگاه اخراج گردیدند. این حکم نخستین اقدام مهر پس از ریاست دانشگاه بود. در ابتدای دوران ریاست فرهنگ مهر، فتوکپی اعلامیه‌ امام خمینی مبنی بر اجازه پرداخت حقوق شرعیه به خانواده مجاهدین اسلام که در راه قیام به جهاد اسلامی به سیاه‌چال افتاده‌اند، در دانشگاه منتشر و دست به دست می‌شد. فرهنگ مهر در این راستا تصمیم گرفت ساعت بسته شدن خوابگاه‌ها را از 24 به 23 تقلیل دهد تا امکان فعالیت دانشجویان به حداقل برسد[21] که این امر اعتراض دانشجویان را در پی داشت اما فعالیتشان محدود نشد و همچنان یا به طور سازمان‌یافته و از طریق انجمن اسلامی دانشگاه و یا به ‌صورت خودجوش و غیرسازمان‌یافته به مبارزات خود ادامه دادند.

چندی نگذشته بود که در آبان همان سال دانشجویان از شرکت در امتحانات نیم‌سال خودداری کردند و اعلامیه‌ای را به شرح زیر انتشار دادند: «رفقای دانشجو! چنان که می‌دانید عمال مرتجع دانشگاه در نظر دارند 60 نفر از دانشجویان را اخراج کنند. اگر چنانچه ادعا می‌شود که ادامه تحصیل این دانشجویان مانع پیشرفت آموزشی است، آیا عوامل زیر که همه نمودار انحراف سیستم آموزشی دانشگاه است، باعث عدم پیشرفت و رکود فکری دانشجو نیست؟

1. فشارهای اقتصادی ناشی از شهریه سنگین و کتاب‌های گران‌قیمت وارداتی و کمبود کادر؛

2. وجود کلاس‌های غیرمجهز 250 نفری و وضع تأسف‌آور آزمایشگاه‌ها؛

3. توزیع وقیحانه و مستقیم مواد مخدره بین دانشجویان؛

4. گماردن ژاندارم‌های نفهم (گارد دانشگاه) به چوپانی نسل تحصیل‌کرده.

5. نسل تحصیل‌کرده و نیروی عظیم جوانان را در چنین شرایطی دانشگاه با دستاویز قرار دادن علم و دانش در لابلای کتاب‌های درسی تئوری که اکثراً حامل تمدن گندیده غرب‌اند، به هدر می‌دهند و هر آن که به چنین برنامه‌ای تسلیم نشود را طرد می‌کنند. رفقا سکوت ما یعنی ننگ پذیرفتن اخراج دوستان دانشجوی ما. چرا باید گذاشت چنین آسان با سرنوشت 60 نفر دانشجو بازی کنند؟ سکوت، یعنی ما نیز حاضریم فردا به همین ترتیب از دانشگاه به سربازخانه اعزام شویم. دانشجو این‌گونه تحمیلات را نمی‌پذیرد. با اعلام اعتصاب از صبح دوشنبه 24 آبان از حضور در کلاس‌ها خودداری می‌کنیم. یک‌شنبه اتحاد دانشجویان در صحن دانشکده ادبیات، متشکل‌تر از همیشه خواهد بود».[22] البته در 24 آبان یعنی روزی که در اعلامیه به ‌عنوان روز اعتصاب مطرح گردید، گزارش شد که دانشگاه در وضعیت عادی قرار دارد و کلاس‌ها در آرامش کامل دایر شدند.[23]

یکی از برنامه‌های مهم رژیم پهلوی در دانشگاه شیراز، برگزاری مسابقه‌ای تحت ‌عنوان انتخاب دختر شایسته بود که هم‌زمان با برگزاری جشن‌های 2500 ساله اجرا شد. هدف از این برنامه، انتخاب زیباترین دختر دانشگاه بود که پس از گزینش توسط داوران، به آمریکا اعزام می‌شد و در آنجا هم در مسابقه دختر شایسته جهان شرکت می‌کرد. گروهی از دانشجویان معتقد، با انتشار اطلاعیه‌ای از دانشجویان خواستند که در این اجتماع شرکت نکنند. گروهی از دانشجویان نیز با به آتش کشیدن پرده تالار مراسم و ایجاد رعب و وحشت در بین شرکت‌کنندگان، مراسم را به هم زدند.[24]

با اوج‌گیری نهضت اسلامی و نزدیک شدن به روزهای پایانی رژیم، قیام‌ها و جنبش‌های دانشجویی نیز شدت بیشتری گرفت. دانشجویان بی‌‌پروا و بدون هیچ ملاحظه‌ای به صفوف مردمی می‌پیوستند و حتی خود جریان‌ساز می‌شدند. به همین ترتیب دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز نیز در ماه‌ها و روزهای واپسین رژیم بر شدت مبارزات خود می‌افزودند و به ‌علت موقعیت مکانی مناسب دانشگاه که در نزدیک باغ ارم و تقریباً در نواحی مرکزی شهر قرار دارد، مردم شیراز در جریان راهپیمایی‌ها و تجمعات خود به دانشجویان معترض می‌پیوستند و مشت‌های گره کرده خود را به سوی عمال رژیم برمی‌افراشتند.

در بهار سال 1357 شاه قصد کرد که به شیراز و برخی شهرهای جنوبی سفر کند. به دنبال سفر چهار روزه محمدرضا پهلوی به شهرهای جنوبی کشور در اردیبهشت 1357، قرار بود که وی در دوازدهم این ماه از صنایع الکترونیک شیراز دیدن کند. در تاریخ 11 / 2 / 1357 رئیس اداره اطلاعات و اماکن عمومی به شهربانی استان فارس اطلاع داد که «دانشجویان دانشگاه پهلوی قصد دارند در مسیر تشریف‌فرمایی اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر در خیابان زند یا جلوی باغ ارم دست به تظاهرات بزنند.» گزارش مشابه دیگری نیز از وجود چنین قصدی در میان کارگران شیرازی داده شد. دایره اطلاعات شهربانی شیراز نوشت: «طبق اطلاع تعدادی از کارگران قصد دارند در میدان ولیعهد [ولیعصر فعلی] در مسیر تشریف‌فرمایی اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر دست به تظاهرات زده و پیرامون کمی دستمزد و وضع خود اظهاراتی نمایند.»[25] شاه به همین دلایل به ناچار برنامه بازدید خود از شیراز را لغو کرد.

در 19 اردیبهشت 57 همزمان با چهلمین روز شهادت شهدای یزد، جهرم و اهواز در سراسر کشور به شکل بی‌سابقه‌ای تظاهرات برگزار شد. این راهپیمایی‌ها در تهران و 22 شهر دیگر به درگیری با پلیس و دستگیری و مجروح شدن معترضین انجامید. در شیراز این تظاهرات و راهپیمایی‌ها با همراهی دانشجویان دانشگاه پهلوی برگزار شد و طی آن با دخالت پلیس و سایر مأموران دولتی یک نفر کشته و سه نفر مجروح شدند. برخورد خشونت‌آمیز مأموران دولتی موجب شد که روز 20 اردیبهشت نیز در شهرهای شیراز و کازرون تظاهرات اعتراض‌آمیز ادامه یابد. در شیراز دانشجویان دانشگاه پهلوی با حضور در خیابان به زد و خورد با مأموران پلیس مستقر در خیابان دانشگاه پرداختند. در این درگیری یک اتومبیل سواری و یک ماشین آب‌پاش پلیس تخریب شد.[26] مهم‌ترین‌ موضوع‌ در قیام‌ 19 اردیبهشت،‌ خیزش‌ گسترده‌‌ دانشجویان‌ در دانشگاه‌های‌ آذرآبادگان‌، تهران‌، پهلوی‌ شیراز و سایر شهرها بود. در این‌ روز دانشجویان‌ نشان‌ دادند که‌ مذهب‌ بزرگ‌ترین‌ قدرت‌ حرکت‌آفرین‌ است‌. خبرگزاری‌های‌ جهان، نقش‌ دانشجویان‌ را در 19 اردیبهشت‌ تحت‌ پوشش‌ خبری‌ وسیعی‌ قرار دادند. آسوشیتدپرس‌ گزارش‌ کرد: «موج‌ جدید تظاهرات‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌های‌ ایران‌ را فراگرفت.»‌[27]

بعد از حوادث 17 شهریور میدان ژاله، در شیراز علیرغم حکومت نظامی تظاهرات برپا شد. به دنبال اعلان حکومت نظامی در شیراز شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، سیدمجدالدین مصباحی و شیخ صدرالدین حائری در 19 شهریور بازداشت شدند. همچنین در 7 مهرماه دانشجویان سال تحصیلی جدید دانشگاه پهلوی در اعتراض به حکومت نظامی دست به اعتصاب زدند لذا از شهریور 1357 به بعد وضع شهرهای بزرگ ناآرام گزارش می‌شد. مردم در شیراز تظاهرات زیادی برپا می‌کردند که اکثر آن‌ها به زد و خورد با مأمورین می‌انجامید. گزارش‌های ساواک حاکی از اقدامات دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز در سراسر مناطق ایران بود. این دانشجویان در شهرهای زادگاه خود نیز به فعالیت‌های انقلابی مشغول بودند و جزو محرکین و عوامل مؤثر برگزاری مراسم‌، جلسات مذهبی و روشنگری سیاسی به شمار می‌رفتند.[28]

از جمله وقایع مهم آخرین پاییز حکومت پهلوی، ارسال تلگراف در تاریخ 23 مهر از سوی استادان دانشگاه شیراز به رئیس‌جمهور فرانسه بود. استادان دانشگاه پهلوی شیراز به اتفاق استادان دانشگاه‌های تهران و اصفهان که تعداد آن‌ها به 340 نفر می‌رسید، با ارسال تلگرافی به ژیسکاردستن رئیس‌جمهور فرانسه خواستار آزادی بیان برای امام خمینی در مدت اقامت ایشان در فرانسه شدند. در اول آبان 1357 نیز حدود سه هزار نفر از دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز ساعت 9:30 صبح در محوطه دانشکده ادبیات دست به تظاهرات زدند.[29]

در روز 4 آبان دانشکده ادبیات و علوم دانشگاه پهلوی پیش از ظهر روز پنجشنبه توسط حکومت نظامی اشغال شد. در پی این عمل نمایندگان استادان دانشگاه پهلوی در سازمان ملی دانشگاهیان، طی نامه‌ای به قائم‌مقام رئیس دانشگاه یادآوری کردند که عمل حکومت نظامی مغایر با اصل آزادی و استقلال دانشگاه‌هاست. آن‌ها در این نامه چنین خاطرنشان کردند که با ادامه این وضع احتمال برخورد میان مأموران انتظامی و دانشجویان وجود دارد. در این نامه که از سوی هفت تن از استادان امضا شده است، اضافه شد که مسئولیت هرگونه برخورد و اتفاق ناگوار در محیط دانشگاه به عهده حکومت نظامی و رئیس دانشگاه و در غیاب ایشان به عهده شخص دکتر ابوالقاسم قوامی قائم‌مقام دانشگاه پهلوی است. در پی ارسال این نامه که مقارن ساعت 12 ظهر صورت گرفت، قوای نظامی از محوطه دانشکده ادبیات و علوم بیرون رفتند.[30]

در جریان تیراندازی نظامیان به دانشجویان دانشگاه تهران در 13 آبان 1357، کادر آموزشی دانشگاه پهلوی نیز واکنش نشان داد و طی نامه‌ای به نخست‌وزیر اعلام کرد: «ما اعضای کادر آموزشی دانشکده کشاورزی دانشگاه پهلوی مراتب انزجار و تنفر عمیق خود را از یورش بی‌رحمانه عوامل حکومت به ساحت مقدس دانشگاه تهران در روز 13 / 8 / 57 و تیراندازی مستقیم به سوی دانشجویانی که جز ابراز عقاید خویش گناهی نداشتند اعلام داشته و مصراً خواهان تعقیب و مجازات عاملین این حادثه جانگداز که منجر به قتل و جرح گروهی از عزیزترین فرزندان این مملکت گردیده، می‌باشیم.»[31]

با افزایش فعالیت سیاسی دانشجویان، اقدامات ساواک و سایر مقامات محلی برای مقابله و سرکوب آنان شدت گرفت. گروهی از دانشجویان ساکن خوابگاه که نزدیک مسجدالرضا واقع در خیابان بیست‌متری سینما سعدی بودند. در این مسجد که پیش‌نماز آن حجت‌الاسلام سیدعلی‌اصغر دستغیب بود، حضور پیدا می‌کردند. عده‌ای از دانشجویان مزبور که عضو انجمن اسلامی بودند از طریق تهیه مقاله و قرائت آن در حضور نمازگزاران به روشنگری می‌پرداختند. این امر با واکنش مقامات امنیتی مواجه شد لذا دانشجویان مزبور تحت فشار قرار گرفته و به ‌طور مکرر با حمله به خوابگاه تعدادی از آنان دستگیر و روانه زندان می‌شدند.[32] موج دستگیری‌ها و بازداشت‌ها به این موارد ختم نمی‌شد و در ماه‌های پایانی با شدت بیشتری انجام می‌گرفت و دانشجویان و روشنفکران را بیشتر به این نتیجه می‌رساند که حکومت دیگر قابل اصلاح نیست و با توجه به آلترناتیوی که مردم روی آن اشتراک‌نظر داشتند، می‌توان حکومتی را جایگزین کرد که از جامعه برخاسته و زیربنای فکری آن نشأت گرفته از فرهنگ عمومی مردم باشد.

یکی از وقایع مهم دیگر در سال 1357 دستگیری شهید حجت‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر در تاریخ 9 / 9 / 57 بود. استادان دانشگاه پهلوی در اعتراض به دستگیری دکتر محمدجواد باهنر که برای سخنرانی به شیراز دعوت شده بود، در دانشگاه متحصن شدند. در طرف مقابل نیز فرمانداری نظامی شیراز در این ارتباط اعلام کرد تشکیل اجتماعات بیش از دو نفر ممنوع بوده و این تجمع بدون کسب اجازه کتبی از فرمانداری نظامی برگزار شده است. همچنین فرمانداری مزبور افزود از آن جایی که سخنرانی دکتر باهنر افراد را به ادامه تظاهرات تحریک نموده، لذا افرادی که وی را به شیراز دعوت کرده و مقاماتی که اجازه تشکیل چنین اجتماعی را بدون کسب مجوز از فرمانداری نظامی صادر نموده‌اند، تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.[33] 

تا پیروزی انقلاب اسلامی، دانشگاه پهلوی شیراز مانند بسیاری از دانشگاه‌های دیگر در وقایع مربوط به نهضت نقش مؤثری ایفا کرد و دانشجویان یکپارچه با آحاد مردم در تظاهرات‌ها، راهپیمایی‌ها، اعتصاب‌ها، پخش اعلامیه و سایر کنش‌های انقلابی حضور فعال داشتند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] اسفندیاری مهنی، زهرا (1395). بررسی و تبیین جنبش‌های دانشجویی سال‌های 1332 تا 1357 ه‍ . ش، فصلنامه رهیافت‌های تاریخی، سال پنجم، شماره 14، ص 3.

[2] شیرودی، مرتضی (1384). تاریخ و هویت جنبش دانشجویی ایران، فصلنامه دین و سیاست، شماره 3 و 4، ص 129.

[3] قاسمی، علی‌اصغر (1382). نقش جنبش دانشجویی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، دانشگاه اسلامی، سال هفتم، شماره 18 و 19، ص 89.

[4] عزیزی، امین و کریمیان کریمی، نورالله (1394). جنبش دانشجویی دانشگاه تبریز از جنبش ملی تا پیروزی انقلاب اسلامی، نشریه پانزده خرداد، دوره سوم، سال سیزدهم، شماره 45، ص 102.

[5] آبراهامیان، یرواند (1384). ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، چاپ یازدهم، تهران: نشر نی، ص 607.

[6] علم، محمدرضا (1388). بررسی تأثیر فرهنگ مبارزاتی امام خمینی بر جنبش دانشجویی ایران (1357-1342)، نشریه پژوهشنامه متین، شماره 43، ص 116.

[7] محمدی، مصطفی و محبوبی، قربانعلی (1391). تحلیل گفتمانی جنبش دانشجویی ایران از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی با تأکید بر گفتمان اسلامی امام خمینی، نشریه مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، سال شانزدهم، شماره 2، ص 329.

[8] ندیم، مصطفی (1394). خیابان کریم‌خان زند شیراز، چاپ اول، شیراز: بنیاد فارس‌شناسی، ص 111-110.

[9] مجله خواندنیها، «از دانشگاه پهلوی چه می‌دانید»، سال بیست‌وهشتم، شماره 26، شنبه 25 آذرماه 1346، ص 15.

[10] ندیم، همان، ص 184.

[11] مجله خواندنیها، همان، ص 57.

[12] ندیم، همان، ص 111.

[13] بازیار، مرضیه و قائم‌پناه، مهدی (1399). اندیشه ملی‌گرایی و معماری دانشگاه پهلوی شیراز، ششمین همایش بین‌المللی مطالعات معماری و شهرسازی در جهان اسلام، ص 6.

[14] همان، ص 7.

[15] سلیمانی، فرزاد و مجتبی سلطانی احمدی (1397). دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 40.

[16] همان، ص 14.

[17] همان، ص 96.

[18] شیرودی، همان، ص 134-133.

[19] رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، کتاب سی و چهارم، فرهنگ مهر، چاپ اول، 1399، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 29.

[20] سند شماره 879 / 353 به تاریخ 3 / 6 / 1350، همان.

[21] سند شماره 13768 / ه‍ به تاریخ 16 / 8 / 1350، همان.

[22] سند شماره 1006 به تاریخ 23 / 8 / 1350، همان.

[23] سند شماره 4010 / 322 به تاریخ 24 / 8 / 1350، همان.

[24] سلیمانی و سلطانی احمدی، همان، ص 88.

[25] سلیمانی زمانه، مراد و سلطانی احمدی، مجتبی (1394). دانشگاه پهلوی شیراز در آستانه انقلاب اسلامی، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 50 – 49، ص 108.

[26] همان، ص 110.

[27] حسینیان، روح‌الله (1387). یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 233.

[28] سلیمانی زمانه و سلطانی احمدی، همان، ص 113.

[29] همان، ص 115.

[30] روزنامه آیندگان، «همبستگی وسیع دانشگاهیان برای تحقق خواستهای ملی»، سال یازدهم، شماره 3251، شنبه 6 آبان 1357، ص 2.

[31] سلیمانی و سلطانی احمدی، همان، ص 391.

[32] همان، ص 136.

[33] سلیمانی و سلطانی احمدی، همان، ص 154.





تصفیه تعدادی از اساتید و کارکنان دانشگاه پهلوی توسط فرهنگ مهر _ سند شماره 879 / 353 به تاریخ 3 / 6 / 1350



اعتراض دانشجویان به تغییر زمان بسته شدن درب خوابگاه‌ها از ساعت 24 به 23 _ سند شماره 13768 / ه‍ به تاریخ 16 / 8 / 1350



اعلامیه دانشجویان در واکنش به اخراج 60 تن از دانشگاه _ سند شماره 1006 به تاریخ 23 / 8 / 1350



صفحه دوم اعلامیه دانشجویان در واکنش به اخراج 60 تن از دانشگاه _ سند شماره 1006 به تاریخ 23 / 8 / 1350



گزارش درمورد اعلامیه دانشجویان _ به تاریخ 22 / 8 / 1350



گزارش جمع‌آوری 25 برگ از اعلامیه‌های دانشجویی _ سند شماره 4019 به تاریخ 23 / 8 / 1350



گزارش وضعیت عادی دانشگاه پس از اعلامیه دانشجویان مبنی بر اعتصاب روز 24 آبان _ سند شماره 4010 / 322 به تاریخ 24 / 8 / 1350



اخلال در سخنرانی دکتر هوشنگ نهاوندی توسط دانشجویان _ سند شماره 14311 / ه‍ به تاریخ 2 / 9 / 1350



گزارش تصمیم به اخراج 13 تن از دانشجویان اخلالگر _ سند شماره 3999 / 322 به تاریخ 12 / 10 / 1350



تصمیم شورای دانشگاه مبنی بر اخراج 13 تن از دانشجویان اخلالگر _ سند شماره 1006 به تاریخ 13 / 10 / 1350



گزارش اجتماع دانشجویان دانشکده پزشکی _ سند شماره 22 / 15 / 02 / 501 به تاریخ 16 / 10 / 1350



صفحه دوم گزارش اجتماع دانشجویان دانشکده پزشکی _ سند شماره 22 / 15 / 02 / 501 به تاریخ 16 / 10 / 1350



کشف اعلامیه دستنویس دفاعیات علی میهن‌دوست در دانشگاه پهلوی _ سند شماره 3 / 22 / م به تاریخ 20 / 9 / 1353



دستگیری تعدادی از دانشجویان دانشگاه پهلوی در نهم دی _ سند شماره 1006 به تاریخ 10 / 10 / 1353







امضای قرارداد همکاری دوجانبه میان دانشگاه‌های پهلوی از طرف اسدالله علم و نماینده دانشگاه پنسیلوانیا



بازدید شاه از دانشکده کشاورزی دانشگاه پهلوی



بازدید شاه از دانشگاه پهلوی



بازدید شاه از دانشگاه پهلوی، منوچهر اقبال و اسدالله علم در کنار شاه



بخش ماشین‌آلات دانشکده مهندسی



دانشکده ادبیات و علوم



دانشکده ادبیات و علوم



دانشکده مهندسی



دیدار شاه با دانشجویان دانشگاه پهلوی



سرستون‌های تخت جمشید در طرح اولیه ساختمان مرکزی دانشگاه



سفر شاه به شیراز در 15 آبان 1346



ماکت دانشگاه پهلوی


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.