ورود سرمایه گذاران آمریکایی به ایران و شهادت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی


31 خرداد 1401


امام خطاب به شهید سعیدی: من از افرادی مثل شما،

آنقدر خوشم می‌آید که شاید نتوانم عواطف امثال شما را جواب بدهم.

    ۲۰ خرداد هر سال مصادف است با سالگرد شهادت مجتهد مجاهد شهید آیت‌الله سعیدی رضوان‌الله علیه، که به علت مقابله با تاراج ثروت‌های کشور ما توسط سرمایه گذاران آمریکایی با نثار خون خود در سال ۱۳۴۹ نهال نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری نمود. او به عنوان اولین مجتهد شهید انقلاب با پیوند «مدادالعلماء» و «دماء الشهداء» این درس بزرگ را به همگان آموخت که به هنگام احساس خطر برای کیان اسلام نه فقط قسمتی بلکه تمام سرمایه خود را باید ایثار نمود تا پرچم انقلاب همچنان برافراشته بماند.

شهادت مظلومانه او در زیر شکنجه‌های طاقت فرسای جلادان شاه ضمن افشای چهره کریه استبداد و اختناق حاکم بر ایران این واقعیت را ثابت نمود که کینه و بغض شاه و عمال دست نشانده‌اش نسبت به امام و یاران با وفایش فوق آن چیزی است که تصور می‌رفت.

    آیت‌الله سعیدی در ۲ اردیبهشت ۱۳۰۸ در نوغان مشهد متولد شد. پدر وی حجت‌الاسلام مرحوم حاج سید احمد سعیدی نام وی را محمدرضا گذاشت. دوران اولیه کودکی را نگذرانده بود که مادرش را از دست داد. مرحله اول تحصیلات خود را در مشهد گذراند و سپس نزد اساتیدی چون حاج شیخ کاظم دامغانی و شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی، فقه، اصول و معارف اسلامی را تلمذ نمود.

بعد از آن که با دختر مکرمه حاج سید محمدحسین طباطبائی از اعقاب مرحوم مجاهد میرزای شیرازی، رهبر نهضت تنباکو وصلت نمود برای ادامه تحصیلات عازم شهر مقدس قم گردید و در حوزه درس مراجع بزرگی چون آیت‌الله العظمی سد حسین بروجردی و امام خمینی حضور یافت تا این که به درجه رفیعه اجتهاد نائل آمد. آن شهید در ضمن ادامه تحصیل و تدریس، از تبلیغ اسلام و افشاگری علیه حکومت دست نشانده شاه غافل نبود. در همین رابطه در خسروآباد آبادان دستگیر شد که با توصیه مرحوم آیت‌الله بروجردی آزاد گردید.

در همان ایام گروهی از ایرانیان مقیم کویت از آیت‌الله بروجردی تقاضا نمودند تا ایشان یکی از روحانیون را جهت ارشاد آنان به کویت اعزام دارد. برای اینکار شهید سعیدی انتخاب و عازم آن کشور گردید. با آن که ساواک شاه در آن منطقه به شدت مخالفین رژیم را تحت کنترل داشت ایشان توانست با سخنرانی‌های خود در حسینیه ایرانیان واقع در «فحیحیل» که در شش فرسخی مرکز کویت قرار داشت افشاگری‌های لازم را بر علیه دستگاه استبداد حاکم بر میهن ما به عمل آورد.

پس از فوت مرحوم بروجردی، نقش فعالی در قیام امام خمینی ایفا می‌نمود و با شرکت مستمر و بسیج دیگران در این نهضت وظیفه خود را بنحو احسن انجام می‌داد. که از آنجمله است حضور ایشان در تحصن اساتید و طلاب حوزه علمیه که به جهت دستگیری امام خمینی در بین مراجع قم تشکیل می‌شد. به برکت، سخنرانی‌های مهیج آیت‌الله سعیدی بود که رژیم به ناچار رهبر انقلاب را از زندان آزاد نمود و سرانجام آن بزرگوار توانست به قم برگردد.

شهید در یکی از سخنرانی‌های خود در باره اعتقاد و ایمان راسخ خود نسبت به قیام امام خمینی می‌گوید:

«... مدت‌ها بود که روحانیت از دل‌ها افتاده بود... خیلی ذلیل شده بود آخوند. کار آخوند به جایی رسیده بود که آیت‌الله بروجردی با آن عظمت می‌خواست یک رئیس شهربانی قم را عوضش بکند نتوانست... و از آن جایی که خداوند متعال در خزانه‌اش یک افرادی را ذخیره کرده ... از جایی که هیچ کس گمان نداشت، حتی ما که در داخل بودیم در حوزه علمیه قم، یک شخصیتی مثل حضرت آیت‌الله العظمی خمینی را در آورد. ... این مرد بزرگ که بلند شد و یک تنه در مقابل یک دولت قوی بلکه قوی‌ترین دولت دنیا بود ایستاد، همه فهمیدند که نه، اشتباه کردند، این که [به امام خمینی] می‌گویند: انگلیسی، به دامن روحانیت شیعه نمی‌چسبد والا ممکن نیست که روحانیت شیعه که هیچی ندارد، نه اسلحه دارد، نه سرباز دارد، نه پشتیبانی دارد، در عین حال در مقابل آن بایستد و از حرف خودش یک کلمه برنگردد. این مطلب به خوبی نشان داد که روحانیت شیعه بیگناه است، پاک است، صاف است. در مقابل هیچ پولی، هیچ ریاستی سر تعظیم فرود نمی‌آورد... یک وقتی من از بعضی از حرف‌هایی که شنیده بودم وحشت کردم رفتم خدمت ایشان نزدیک غروب آفتاب بود و وضو گرفته بود و مهیای نماز مغرب و عشاء اجازه طلبیدم گفتند آقا خسته است وضو گرفتند می‌خواهند مهیای نماز باشند عرض کردم مطلب قابل توجهی است. اگر ممکن است اجازه بدهید، ایشان چون عنایت بیشتری داشتند به ما اجازه دادند... مطلب را بهشان عرض کردم فرمودند که: من بر حرف خودم باقی هستم، عرض کردم: آقا شما را تنها می‌گذارند. فرمود: سعیدی، اگر جن و انس یک طرف باشند و من یک طرف حرف همین است که می‌گویم، برو برگرد ندارد. من فهمیدم نه! این یک قدرت دیگری است. ایشان در بند این نیست که یاوری باشد یا نباشد، مطلب را فهمیده و رویش هم ایستاده و بعد هم معلوم شد حق با ایشان است. آن موقعی که ایشان پیش‌بینی می‌کرد از قضیه اسرائیل، واقعاً ما پیش خودمان گاهی فکر می‌کردیم یعنی آقا چی دارد می‌گوید؟ اسرائیل چیه؟... ما تعجب می‌کردیم این حرف‌ها را آقا از کجا می‌گوید. بعد دیدیم همین‌طور شد... غرضم از این نکته این است که دنیا فهمید که تنها کسی که امروز در مقابل ظلم می‌ایستد و به هیچ قیمت حاضر نیست حرفش را پس بگیرد، روحانیت شیعه است. در رادیوهای دنیا یک عبارتی برای آیت‌الله خمینی گفته‌اند که برای احدی نگفته‌اند، ایشان را به این عنوان معرفی کرده‌اند، رهبر غیرقابل انعطاف شیعیان جهان. یعنی چه غیرقابل انعطاف؟ یعنی مردی که به هیچ وجه حاضر نیست در مقابل زوری، قدرتی، پولی، ریاستی، زندانی، شکنجه‌ای، تبعیدی سر فرود بیاورد، خم به ابرویش بیاید. حرفش را پس بگیرد. الحمدلله از برکات ایشان روحانیت شیعه آبرو گرفت. مسلمین آبرو گرفتند... یکی از علمای بزرگ سنی‌ها می‌گوید ما افتخار می‌کنیم در یک زمانی زندگی می‌کنیم که در آن زمان آیت‌الله خمینی زندگی می‌کند. و باز افتخار می‌کند که در چنین روزگاری که طمع، شهوت و ریاست بزرگانی را غلطانده است؛ مثل آیت‌الله خمینی بلند شد که ایشان نغلطید... حال آن‌هایی که یک خرده کور باشند نمی‌خواهند بفهمند یا نمی‌فهمند مهم نیست، چیزی را که دنیا فهمیده دیگر بعضی نمی‌خواهند بفهمند این ضرری نمی‌زند. دشمن حالا به فکر افتاده که عجب پس معلوم شد که تمام مطلب کجاست! قضیه به اینجا رسیده که مثل کندی کسی که اول مرد مقتدر دنیا بود در زمان خودش، نوشت من با این که ضدکمونیست هستم اما اگر مملکت من کمونیست بشود راضی‌ترم تا مسلمان شود... پاپ اعظمشان برای کوباندن مسلمان‌ها چه کرده، با یهودی‌ها اتحاد کرده است. من نمی‌دانم عظمت این مطلب را به چه بیان به شما عرض کنم که شما هم آنچه را که من درک کرده‌ام شما هم درک کنید.»

به هنگام تبعید امام به شهر بورسای ترکیه که پس از قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ صورت گرفت شهید سعیدی به عراق رفته و با تشریح اهداف نهضت امام خمینی زمینه را برای ورود امام به آن کشور آماده نمود و در همان ایام عده‌ای از اهالی خیابان غیاثی (سعیدی فعلی) برای امام جماعت مسجد موسی بن جعفر(ع) واقع در آن خیابان تقاضای اعزام یک روحانی نمودند که با صلاحدید بیت امام در قم، آیت‌الله سعیدی برای این کار انتخاب و در سال ۱۳۴۵ عازم تهران شد. و اندکی بعد به جهت اعتمادی که امام نسبت به ایشان داشتند طی اجازه نامه زیر مسئول جمع‌آوری وجوهات دینی از مردم گردید.

«بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام على محمد وآله الطاهرین و لعنه الله على اعدائهم اجمعین.

و بعد جناب مستطاب سیدالاعلام و ثقه‌الاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمدرضا سعیدی خراسانی دامت افاضاته، از طرف حقیر مجازند در تصدی امور شرعیه و حسبیه که تصدی آن در زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه الشریف منوط به نظر فقیه جامع‌الشرایط است فله التصدی لما ذکر مع مراعاه الاحتیاط و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد و چنانچه مازادی داشت یک ثلث آن را در مصارف شرعیه به مصرف برسانند و مابقی را جهت صرف در حوزه‌های مقدسه علمیه به اینجانب برسانند و همچنین مجازند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار متعارف. و اوصیه ایده الله تعالى بالتجنب عن الهوى و التمسک بعروه الاحتیاط فی الدین و الدنیا و آن لا ینسانی من صالح دعواته.

والسلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمه‌الله و برکاته.

 به تاریخ ۱۲ رجب ۸۵ [15 آبان 1344]

روح‌الله الموسوی الخمینی»

 

ورود به تهران و ادامه مبارزه

    شهید سعیدی زمانی فعالیت خود را در مسجد موسی بن جعفر(ع) آغاز کرد که تقریباً قریب به اتفاق مساجد آن زمان، به علت عدم برخورد فعال ائمه جماعات با مسائل اجتماعی و سیاسی و بی‌توجهی آنان نسبت به نیازهای فکری و روحی مردم به خصوص جوانان، خالی بود. اما آن شهید سعید با زحمات فراوان و اجرای برنامه‌های منظم و مستمر توانست نه فقط آن مسجد را به سنگری علیه جنایات رژیم دست نشانده شاه تبدیل کند بلکه بسیاری از جوانان را که می‌رفت تحت تأثیر تبلیغات سوء دشمنان اسلام به دامان مکاتب شرق و غرب در غلطند بدین حنیف جذب نمود.

    کوشش سعیدی در رابطه با پیوند دین و سیاست و همچنین سعی بی‌وقفه او جهت بسیج امت مستضعف اسلامی بر علیه غاصبین حکومت وقت، او را در مقابل دو جریان در ظاهر بی‌ارتباط و در باطن دارای ارتباط عمیق، یعنی روحانی نمایان منادی جدایی دین از سیاست و هیأت حاکمه دست نشانده بیگانه و ضد اسلام قرار داد. به همین دلیل او همواره از طرف گروه اول مورد کثیف‌ترین اتهامات و افترائات و از طرف جناح حکومت در معرض شدیدترین فشارها قرار گرفت.

در نامه تأثرانگیزی که از آن شهید باقیمانده، بیان دردهای او را با رهبری انقلاب و همچنین پاسخ آن را، اینگونه می‌خوانیم:

«بسم الله الرحمن الرحیم

صلی‌الله علیک یا أمیرالمؤمنین ادرکنی

محضر مقدس سرور معظم و استاد اعظم آیت‌الله العظمی الخمینی متع‌الله المسلمین بطول بقائه

«یا بن ام أن القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الاعداء»

پس از سلام و تحیت خالصانه به عرض می‌رساند: سیدى عندالبلاء ترکتنی و بادرت فی دارالسلام نحو الاحبه فهنیاً لک والحقنا الله بک.

 دستگاه جبار دید از راه حبس و محاکمه به جائی نرسید مرا گرفتار اختلافات داخلی کرده و چیزی نگذشت که تنها ماندم و پس از ماه مبارک خداحافظی کردم ولی یک مشت مردم بی‌طرف ساده از همه جا بی‌خبر مانع شدند در صورتی که به حسب ظاهر نجات خود را در ترک مسجد و اجتماع می‌دیدم، فعلاً لایموت ولا یحیی ایامی را می‌گذرانم و لازم دانستم مطالبی بنویسم.

۱۔ جماعتی که آمدند به قم و مرا آوردند به طهران به وعده‌های خود وفا نکردند و چون فهمیدم از آوردن من غرض دینی محض در کار نیست از همکاری با آن‌ها خودداری کردم و چون روش مرا نپسندیدند کنار رفتند و احیاناً کارشکنی هم کرده و می‌کنند.

2-  در این محل دو دسته هستند که متأسفانه مرتبط به سازمانند و در لباس دین و روحانیت کارهائی می‌کنند و بدتر از آن ارتباط آن‌هاست به قم و واقعاً مرا عاجز کرده‌اند.

 ۳-  بدتر از این‌ها چند نفری هستند که باند شعر و عرفانند و غیر از یک نفرشان بقیه ساده لوحند، متظاهر به شما هستند ولی کارشان بیکاری و بلند کردن یکی و خرد کردن دیگر بلکه خرد کردن همان کسی که تازه بلندش کرده بودند و ایجاد اختلاف و فضولی و تجسس از حال علما و وعاظ و خود رأیند و هر کس به مذاقشان درست در نیاید از مرجع گرفته تا ادنی فرد به بدترین هتک‌ها وتهمت‌ها هدفش می‌کنند و در این کار گذشته از دین، مراعات حدود انسانیت را هم نمی‌کنند.... به نظر من بدترین صدمه را دستگاه به وسیله اینها به قیام مقدس شما وروحانیت می‌زنند...

۴-  مقدسین محل هم رمیده‌اند زیرا حقیر به نظرم آمده راه حرکت ابتدا حرکت فکری است و حرکت فکری متوقف است بر این که مغزها از افکار غلط تکانیده شده و لذا مطالبی را شروع کردیم که به نظرها تازه آمد و نتیجتاً مقدسین کوتاه فکر رمیدند. البته این نتیجه را می‌دانستم و خود را برای هر گونه محرومیت آماده کرده‌ام و نتیجه دیگر مخالفت هم نوعان مخصوصاً ائمه جماعت، و این خیلی گران تمام شد و اگر نبود گرایش یک عده جوان و این که پیشنماز حرف‌زن هستم و مستدل مطالب را می‌گویم زودتر از این‌ها به تأویل مصدر رفته بودم.

..... ممکن است مخالفین من در صدد بیفتند که تنها مایه دلخوشی من یعنی ارتباط با شما را قطع کنند... هر چند که فکر شما قابل تسخیر نیست لکن «ان الشیطان ینزع بینکم الا من عصمه الله...» چقدر دوست می‌داشتم این پیش‌آمدها نمی‌شد که چنین مطالبی بین حقیر و جنابعالی رد و بدل شود لکن حضرت آیت‌الله شما نیستید ببینید وضع مبارزه با استعمارمبدل شده به مبارزه یک عده منفعت‌جوها...

مطالب دیگر، شنیده شده جنابعالی مؤمنین را ارجاع فرمودید در امر مبارزه به آیت‌الله ... در صورتی که حقیر ورفقا ایشان را جلد اول آقای شریعتمداری تشخیص داده‌ایم. مطلب دیگر آن که رفقا، الا قلیلی ارتباطشان با نهضت آزادی محفوظ است اگر سلیقه سر کار با این معنی مخالفت دارد بنویسید تا حقیر به آن‌ها اعلام کنم.

 در خاتمه سلام به برادر عزیزم آقای حاج آقا مصطفی و دوست گرامی جناب آقای مشکینی و سایر احباب می‌رسانم اگر با حضرت امیر روابط را گرم کردید عرض کنید بالا غیرتاً یک نگاه مرحمت آمیز به سعیدی هم بکنید مخصوصاً راجع به حوائج منظورش.»

و حضرت امام خمینی در پاسخ شهید بدون اشاره به جزئیات، ضمن ابراز محبت خاص نسبت به شهید سعیدی، او را دلگرمی داده و فعالیت وی را مورد تأیید خود قرار دادند و نوشتند:

«بسمه تعالی

 خدمت ذی‌شرافت جناب مستطاب سیدالعلماء الاعلام آقای سعیدی دامت افاضاته

 مرقوم محترم واصل. با آن که گمان می‌کنم جواب نامه را داده‌ام، لکن چون جزء مکتوبات جواب نداده بود، احتمال عدم جواب می‌رفت، و در هر صورت از قراری که بعضی از مریدهای جنابعالی اظهار داشتند، بحمدالله تعالى توفیق کامل برای تربیت مؤمنین و ترویج دیانت مقدسه برای جنابعالی حاصل شده است. من از افرادی مثل شما آنقدر خوشم می‌آید، که شاید نتوانم عواطف درونى را آن‌طور که هست ابراز کنم. من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم، لکن خداوند تعالی قادر است که شماها خدمتگزاران به دیانت را مشمول عنایات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهره‌مند فرماید. من در این آستان قدس، به اسلام و مسلمین –عموماً- و به حضرات علماء اعلام و خدمتگزاران به دیانت مقدسه –خصوصاً- دعا می‌کنم و عظمت آن‌ها را از خداوند تعالی در جوار قبر مطهر مولی علیه الصلوه و السلام می‌طلبیم.

رجاء آن دارم که مشمول ادعیه خالصانه جنابعالی باشم.

 و السلام علیکم و رحمه‌الله

 روح‌الله الموسوی الخمینی»

[1347 شمسی]

 

منبع: مجله پیام انقلاب، شماره 86، 21 / 3 / 1362، ص 38 تا 41، با اندکی ویراستاری.



 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.