چگونگی کسب خبر و اطلاعات و سلسله مراتب ارزیابی، تحلیل و اقدام عملیاتی آن‌ها در ساواک، مطالعه موردی: ساواک گیلان


10 تير 1401


مقدمه

در ماده دوم قانون تشکیل ساواک مصوب 23 اسفند 1335ش، به تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور و تعقیب عملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت ارضی کشور و یا به نفع اجنبی اقدام می‌کنند، به عنوان بخشی از وظایف این سازمان اشاره شده است.[1] این وظیفه در سال‌های بعد، به تدریج از مسائل برون‌مرزی و ضدجاسوسی به سوی امنیت داخلی استان‌ها سوق پیدا کرد. در این سال‌ها ایجاد امنیت داخلی و جلوگیری از گسترش مخالفت‌های سیاسی و نظارت بر امور حکومتی، بیشترین نیروی ساواک استان‌ها را به خود اختصاص می‌داد.[2] ساواک برای نیل به این هدف، نیازمند تحصیل اخبار مربوط به افراد و گروه‌های مختلف بود. جمع‌آوری و تحصیل اطلاعات مورد نیاز ساواک، به چند روش صورت می‌گرفت. برخی از این روش‌ها عبارت بودند از:

* استفاده از نیروی انسانی که در اسناد از آنها با عناوینی چون منبع، مخبر، مأمور، مأمور ویژه، همکار، همکار افتخاری و مانند آن یاد شده است.

* تعقیب و مراقبت که با ایجاد پست مراقبت و تعقیب سوژه صورت می‌گرفت. این شیوه محدودیت‌های خاص داشت و مأمور نمی‌توانست به سوژه نزدیک شود؛ فقط رفت‌وآمدهای و ملاقات‌های وی را گزارش می‌کرد. در سطح کلان، اداره تعقیب و مراقبت از اجزاء اداره کل پنجم[3] ساواک بود و کارمندان آن در ساواک مرکز، تحت آموزش آمریکایی‌ها قرار گرفته بودند. ساواک استان‌ها نیز دارای یک یا چند تیم تعقیب و مراقبت بودند.[4]

* یکی دیگر از روش‌های ساواک برای تحصیل خبر، شنود تلفنی سوژه‌ها بود که در اسناد با کد 1585 مشخص شده است. پس از شنود مکالمات، گفت‌و‌گوهای سوژه به شکل یک متن مکتوب درمی‌آمد و آن گاه نکات مهم آن در قالب گزارش‌های خبری تدوین می‌شد. اداره شنود تلفنی از توابع اداره کل پنجم بود و سیستم سیم‌کشی آن مستقل از سیستم مخابرات کشور بود. تلفن‌های این اداره که در طی سال‌های فعالیت ساواک در تزاید بودند، قابلیت شنود داشته و مجهز به ضبط صوت بودند. شنود در طول 24 ساعت فعال بود و از شروع تا پایان مکالمه به ضبط گفت‌وگوی سوژه می‌پرداخت.[5]

* کنترل و سانسور مکاتبات پستی که در اسناد با کد 9111 تعریف شده، راه دیگری برای کسب اطلاعات بود. بخشی از اطلاعات ساواک با کنترل و سانسور مکاتبات پستی افراد حاصل می‌شد. پس از اطلاع درباره محتوای نامه، درباره آن تصمیم‌گیری می‌شد.[6] محل کار بخش سانسور در اداره مرکزی پست بود. پرسنل در اتاقی ویژه مستقر بودند و پاکت‌ها را بدون رد و اثر باز و بسته می‌کردند و به سرعت فتوکپی‌های لازم را می‌گرفتند. ساواک استان‌ها نیز مجهز به وسایل ساده‌تری بودند که می‌توانستند تعدادی از پاکت‌ها را سانسور و فتوکپی کنند.[7]

گزارش 3351 ساواک آستارا، نمونه‌ای از گزارش‌های تهیه شده بر مبنای سانسور مکاتبات پستی است که یوسف مرحبا در نامه‌ای برادرش را به مطالعه تشویق کرده و مینوتی درباره استعمار ملت‌ها به وسیله حکام وقت برای وی ارسال داشته است. این نامه از سوی ساواک آستارا (س / ه‍) برای ساواک گیلان و از سوی ساواک گیلان برای اداره کل سوم (323) ارسال شده است. فتوکپی نامه مذکور نیز ضمیمه این مکاتبات بوده است.[8] ساواک همچنین با کنترل مکاتبات پستی مانع نشر و توزیع اعلامیه‌های ضد حکومتی از طریق پست می‌شد.[9]

* بخشی از اطلاعات و اخبار مورد نیاز ساواک اطلاعاتی بود که مأمورین شهربانی و ژاندارمری در محل بدست می‌آوردند. این دو سازمان دارای بخش اطلاعات بودند؛ شهربانی یک شعبه اطلاعات ویژه داشت و ژاندارمری نیز دارای رکن 2 (اطلاعات و ضداطلاعات) بود.[10]

* ساواک از همکاری ادارات و نهادهای دولتی مانند آموزش و پرورش، بانک‌ها و مانند آن نیز برای تحصیل اطلاعات مورد نیاز استفاده می‌کرد. کدخدایان روستاها، نیز به شکل‌های مختلف تحت فشار قرار می‌گرفتند تا اطلاعات مورد نیاز را برای ساواک کسب کنند.

هر یک از این شیوه‌های کسب اطلاعات، مزایا و محدودیت‌هایی داشت اما اسناد برجای مانده- دست کم اسناد منتشر شده- نشان می‌دهند که ساواک بیشتر اطلاعات مورد نیاز را از طریق منابع و نیروی انسانی کسب می‌کرده است. استفاده از منابع انسانی دارای مزایای زیر بود:

الف- منبع قابل آموزش بود و رهبر عملیات به وی آموزش می‌داد که چگونه هدفمندانه در سوژه و اطراف او نفوذ کند و اطلاعات مورد نیاز را به دست آورد. منبع در پوشش‌های مختلف به سوژه نزدیک می‌شد و می‌دانست دقیقاً در صدد دستیابی به چه نوع اطلاعاتی است. گاه منبع بر بنیاد دوستی‌ها و روابط پیشین خود با سوژه، عملیات تحصیل اطلاعات را پیش می‎برد. مأمور نفوذی می‌توانست کارهایی انجام دهد و اطلاعاتی را منعکس کند که از عهده وسایل فنی ساخته نبود. در مقام مقایسه، نفوذ بهترین وسیله و وسایل فنی بهترین ابزار کمک‌کننده برای کشف بودند.[11]

ب- احتیاط و پیش‌بینی‌هایی که سوژه‌ها داشتند، کار را برای سایر روش‌ها سخت می‌کرد. مثلاً مکاتبات مهم را از طریق پست انجام نمی‌دادند یا در مکالمات تلفنی جانب احتیاط را رعایت می‌کردند و به اختصار، کنایه و رمز سخن می‌گفتند. در مورد استفاده از سیستم بانکی نیز، کارهایی مانند انتقال پول و ..... را به صورت دستی و با کنار گذاشتن سیستم بانکی انجام می‌دادند.

ج- روش‌هایی مانند تعقیب و مراقبت کارایی چندانی نداشت و مأمور نمی‌توانست به سوژه نزدیک شود. اتفاقاتی مانند خراب شدن وسیله نقلیه مأمور، یا هوشیاری تعقیب‌شونده کار را برای تحصیل اطلاعات سخت می‌کرد. البته بنابر اسناد موجود، از این روش کمتر استفاده می‌شد.

د- اطلاعاتی که از قوای انتظامی می‌رسید، محدودیت‌های خاص خود را داشت؛ مشخص نبود که منابع آن سازمان‌ها چگونه اطلاعات خود را به دست آورده‌اند. از خبرهای ژاندارمری و شهربانی صرفاً به عنوان سرنخ و مدرک استفاده می‌شد و در بازجویی‌ها، افراد ادعاهای سازمان‌های انتظامی را رد می‌کردند. در اسناد ساواک گیلان به اشکالات کار این سازمان‌ها اشاره شده است.

 

گزارش‌ها و اهمیت آن‌ها

ساواک استان و شهرستان، دارای دایره امنیت داخلی بود. زیر نظر رئیس یا مسئول دایره امنیت داخلی، رهبر / رهبران عملیات فعالیت می‌کردند. رهبران عملیات با تهیه طرح و برنامه، روی سوژه /  سوژه‌ها متمرکز می‌شدند و برای کسب اطلاعات درباره آنها از منابع انسانی استفاده می‌کردند. کسب خبر در ساواک استان و شهرستان از چند رده منبع، رهبر عملیات و رئیس امنیت داخلی تشکیل می‌شد و خبر پس از چند مرحله به دست رئیس ساواک شهرستان و سپس استان می‌رسید.

برای توصیف فعالیت منابع ساواک، اغلبِ گزارش‌هایِ خبریِ برجای مانده از ساواک، ارزش ویژه دارند. بیشتر این گزارش‌ها محصول کار و تلاش منابع، رهبران عملیات و دوایر امنیت داخلی ساواک هستند. گر‌چه می‌توان در کتاب‌های خاطرات افراد موافق یا مخالف ساواک، توصیفاتی درباره فعالیت منابع یافت اما اسنادی که خود محصول فعالیت منابع هستند، بدون هیچ واسطه‌ای ما را با منابع ساواک و شیوه‌های کار آنها آشنا می‌کنند و ارزشی بی‌بدیل دارند.

یک کمبود مهم درباره این اسناد، ارجاع شیوه کسب خبر به گزارش عملیاتی آن است. این گزارش‌های عملیاتی که ضمیمه گزارش‌های خبری بوده‌اند، اغلب وجود ندارند. یک دلیل برای توجیه شکل‌گیری چنین وضعیتی، روندهای اداری و مباحث مربوط به بایگانی کردن پیوست‌های اسناد است. از سوی دیگر رعایت جوانب حفاظتی و امنیتی برای منابع، ساواک را به امحاء چنین پیوست‌هایی وادار می‌کرده است. با این حال این گزارش‌ها برای فهم بخش مهمی از فعالیت‌های ساواک بسیار مفید هستند. با مطالعه این گزارش‌ها می‌توان شیوه خبرگیری منابع و ساختار تحلیل خبر را کشف و بازسازی کرد و انگیزه‌ها و محدودیت‌های کار منابع را شناخت.

یک مشکل دیگر درباره پژوهش در این اسناد، تعداد زیاد و گستره وسیع آنهاست. منابع ساواک در عرصه‌های مختلف اجتماع و سیاست و در پهنه جغرافیایی ایران و حتی فراتر از آن حضور و فعالیت داشته‌اند. اگر سامان یافتن پژوهش درباره آنها را موکول به مطالعه و بررسی تمام گزارش‌های سندی کنیم، زمان بسیار زیادی را باید صرف آن کرد. به نظر می‌آید باید با مطالعه محدود و مشخص اسناد، این پروژه را گام به گام جلو برد و آن را در قالب مقاله‌های و پژوهش‌های متعدد مورد بررسی قرار داد زیرا تنوع عرصه اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی فعالیت منابع، باید مورد توجه قرار گیرد. نمی‌توان شرایط کار منابع فعال در حوزه‌های حزبی را با منابع فعال در مساجد و هیئت‌ها یکسان فرض کرد. دقت در جزئیات و ریزه‌کاری‌های چنین حوزه‌هایی احتمالاً می‌تواند به طبقه‌بندی یافته‌های پژوهشی و تحلیل دقیق‌تر اسناد کمک کند. با توجه به این محدودیت‌ها و آن فراخ‌دامنی‌ها، در یک مطالعه موردی در قالب نوشتار حاضر تلاش شده است با تمرکز بر اسناد ساواک، شیوه کار منابع ساواک گیلان و رده‌های تحلیل خبر آن سازمان، بازسازی و توصیف گردد.

 

رهبر عملیات

خبرگیری در حیطه تخصص دایره امنیت داخلی بود که مهم‌ترین بخش ساواک استان و شهرستان بود و اهمیتی چون اداره کل سوم (امنیت داخلی) نسبت به سایر ادارات کل ساواک داشت. تحت نظر رئیس یا مدیر دایره امنیت داخلی ساواک استان و شهرستان، یک یا چند رهبر عملیات فعالیت می‌کردند.[12] رهبران عملیات موظف به مراقبت از مخالفان / سوژه‌ها بودند و منابع، اخبار مربوط به سوژه‌ها را به رهبران عملیات می‌رساندند.[13] منابع زیر نظر رهبران عملیات فعالیت می‌کردند و در ارتباط مداوم با آنها قرار داشتند. رهبر عملیات چگونگی نفوذ در سوژه و کسب اطلاعات ضروری را به منبع آموزش می‌داد.[14] وی از منبع انتظار داشتت ضمن مراقبت از اعمال و رفتار سوژه ، نتایج –به ویژه اعمال خلاف و ضدامنیتی وی- را مستمراً و به سرعت به رهبر عملیات گزارش کند.[15] نقش رهبر عملیات برای کسب اطلاعات و راهبری پروژه اهمیتی حیاتی داشت از این‌رو اجرای پروژه‌ها تا تعیین رهبر عملیات به تعویق می‌افتاد.[16]

 

استخدام منابع

در مجموعه دو جلدی انقلاب اسلامی در استان گیلان به روایت اسناد ساواک، اشاره صریحی درباره چگونگی استخدام منابع وجود ندارد. در برخی اسناد منتشر شده دیگر، به منابعی با عنوان کاندیدای نشان شده و مانند آن برخورد می‌کنیم.[17] به نظر می‌آید استخدام و به کارگیری منابع با توجه به نیاز ساواک و موقعیت افراد برای کسب خبر صورت می‌گرفت. فردوست به این موضوع اشاره کرده است که معمولاً فرد مورد نظر توسط یکی از کارمندان ساواک معرفی می‌شد و هیچگاه مراجعه داوطلبانه اشخاص برای استخدام در ساواک پذیرفته نمی‌شد. از این‌رو، همه کارمندان می‌توانستند معرف افراد برای استخدام باشند؛ لذا هیچ‌گونه کمبودی در معرفی احساس نمی‌شد، بلکه داوطلب مازاد و در صف انتظار وجود داشت. دلیل این کار مشخص بود؛ زیرا همه پرسنل می‌خواستند که خویشان یا دوستان خود را وارد ساواک کنند. پس از معرفی افراد، کارگزینی اسامی را در دفتری ثبت می‌کرد و زمانی که فردی برای استخدام مورد نیاز بود، نام وی از فهرست کارگزینی استخراج و برای همکاری احضار می‌شد.[18]

 

نخستین گزارش‌ها

در نخستین سال‌های کار ساواک استان گیلان، شیوه گزارش منابع آن سازمان، به شکل راوی متکلم وحده بود.[19] چنین گزارش‌هایی معمولاً دارای جزئیات و شبیه به گزارش‌های تعقیب و مراقبت در سال‌های بعد بودند که با تعیین پست ویژه مراقبت تهیه می‌شدند. یک نمونه از این گزارش‌ها دارای تاریخ خرداد 1342ش است. در این زمان، منبع با ذکر نام واقعی یا مستعار مشخص می‌شد. این مأمور با نام مالک در گزارشی دستنویس درباره پخش اعلامیه و عکس توسط انقلابیون در منطقه شفت، به سابقه خود در تهیه گزارشی در این باره اشاره کرده است. بنابر این گزارش که حاوی جزئیات قابل توجهی است، منبع با مشاهده پخش اعلامیه‌ها و عکس‎ها فوراً با ژاندارمری تماس گرفته و در معیت یک سرجوخه عازم روستاهای منطقه شده است. وی درباره روش کار خود، توضیحاتی داده، مثلاً به بهانه گوجه خوردن به روستاها سر زده و در دکان روستایی توقف کرده و از هر دری سؤال می‌کرده و در وسط سؤالات، موضوع ماه محرم و دعوت از روضه‌خوان و..... را مطرح کرده و اطلاعات لازم را به دست آورده است. وی بدین طریق متوجه شده که برخی طلاب گیلانی که در قم مشغول تحصیل بودند، در منطقه علیه رژیم فعالیت می‌کردند و در این زمینه جلساتی برگزار نموده‌اند. این مأمور گزارش خود را به ضمیمه یک برگ اوراق تقدیم ساواک کرده است. گزارش به رئیس ساواک داده شد و مأمور تحت آموزش‌های لازم قرار گرفت.[20]

این گزارش از آن‌رو جالب است که شیوه کار یک منبع ساواک را توصیف کرده است، موضوعی که در گزارش‌های سالهای بعد دیده نمی‌شود و این جزئیات با ارجاع به گزارش عملیاتی خبر از پژوهشگر دریغ می‌شود. این گزارش همچنین کم‌تجربگی مأموران ساواک را نشان می‌دهد. در سال‌های بعد با افزایش تجارب کار ساواک، این جزئیات در پوششی از کدها و تحلیل‌ها به سوی اختصار و تبدیل سبک متکلم وحده به سوم شخص غایب حرکت کرده است.

 

مخبر

در اسناد سال‌های نخست دهه 40، از اصطلاح مخبر برای اشاره به منبع استفاده می‌شد.[21] درباره یکی از مخبرهای ساواک بندر پهلوی (انزلی) آمده است که سوژه هر گونه نشریه و نوشته و اطلاعات که به دست می‌آورده، بلافاصله با مخبر در میان می‌نهاده است.[22] در برخی گزارش‌ها نام مخبر آمده است. گزارش را مخبر به مقام بالاتر- رهبر عملیات- می‌داد و بخش‌های مهم آن استخراج می‌شد.[23]

 

مأمور /  مأمور ویژه

گزارش مأمور نیز مانند گزارش مخبر دارای نام بود و توسط مقام بالادست، گزینش و قطعات حساس آن استخراج می‌شد.[24] مأمور ویژه نیز به کسب اطلاعات و تحصیل خبر می‌پرداخت.[25] گاه مأمور ویژه با شناسه‌ای مانند اسم (مثلاً اتابک) مشخص می‌شد.[26] مأمور ویژه در محیط مورد نظر دارای نفوذ بود و می توانست با افراد ارتباط بگیرد و به اختلافات دامن بزند.[27] در واقع مأمور، مأمور ویژه و مخبر همان منبع ساواک بودند.

 

همکار /  همکار افتخاری

برخی اخبار نیز از طریق همکاران به ساواک می‌رسید؛ مثلاً در پاسخ به دستور اداره کل سوم (316)، از همکاران ساواک گیلان، خواسته شده بود که به محض ورود محمد جعفری، آن سازمان را مطلع تا نسبت به دستگیری وی اقدام شود.[28]برخی از همکاران ساواک، دانشجو بودند.[29]در اسناد به همکاران افتخاری اشاره شده که با ساواک همکاری می‌کردند. همکاران افتخاری برخی اخبار و وقایع (مانند شعارنویسی بر دیوارهای مدرسه قریه بی‌بالان لاهیجان و گردهمایی فرهنگیان در دبیرستان شاهپور رشت) را به اطلاع ساواک می‌رساندند.[30] از وجود این افراد برای کشف و شناسایی محل تردد یا اختفای سوژه‌های تحت تعقیب کمک طلبیده می‌شد.[31]برخی منابع با عنوان همکار – بدون قید افتخاری-یاد شده‌اند.[32]

 

کدها

در سال‌های بعد- که بخش بیشتر دوران عمر ساواک را در برمی‌گرفت- اغلب منابع با کد (عدد) مشخص می‌شدند.[33] استفاده از این روش برای اشاره به منابع، به رویه واحد و فراگیر در سال‌های بعد تبدیل شد. کدها معمولاً سه یا چهار رقمی بودند و احتمالاً درباره اختصاص کد به منابع شیوه و ترتیب خاصی منظور بوده است. یافتن این ترتیب و تنظیمات می‌تواند به جذابیت تحلیل اسناد ساواک کمک کند.

 

مسموعات، مشاهدات، تحقیقات و گزارش‌های اتفاقی

برخی گزارش‌ها، محصول مسموعات(شنیده‌ها)[34] یا مسموعات و مشاهدات (شنیده‌ها و دیده‌های) منبع /  همکار[35] بود. اگر خبر بر مبنای مسموعات بود، شنبه(منبع) درباره صحت آن نظریه خود را اعلام می‌کرد.[36] گاهی منبع، خبر یا اخبار را از دو منشأ روایت می‌کرد. این موضوع یک بار در متن مطرح می‌شد و بار دیگر در قسمت مربوط به نظریه شنبه، روایتی دوم از همان خبر و البته بیشتر در تأیید آن آورده می‌شد.[37] برخی گزارش‌ها نتیجه تحقیقات منبع و شناخت قبلی وی از سوژه (افراد یا گروه‌ها) بود.[38]

در برخی موارد منبع، مأمور تحقیق درباره موضوع خاص و کسب اطلاعات در ‌باره آن بود. در گزارش خبر 3 / 4 / 51، ابتدا موضوع و متن خبر آمده و در نظریه منبع، اطلاعاتی افزون بر متن خبر ارائه شده و رهبر عملیات، چگونگی مأموریت یافتن منبع و کسب اطلاعات توسط وی را توضیح داده است. این توضیحات شاید فشرده‌ای از گزارش عملیاتی کسب خبر و یا شبیه آن باشد.[39] برخی گزارش خبرها، محصول فعالیت همکار شعبه تحقیق ساواک گیلان و نتیجه یک روند مستمر هستند. این گزارش‌ها صرفاً به نقل رویداد نمی‌پردازند بلکه مجموعه وقایع و تحلیل‌ها و برداشت‌های تهیه‌کننده گزارش هستند. با این حال این گزارش‌ها از سوی رهبران عملیات با دیده احتیاط و تردیده نگریسته می‌شدند.[40]

گاه منبعی با کد مشخص، به طور اتفاقی درباره هدفی که نفوذی در آن نداشت، خبری را کسب و گزارش می‌کرد.[41] چنانچه منبع در محدوده فعالیت یا انجام امور روزمره خود به وضعیت خاصی برخورد می‌کرد، ممکن بود موضوع را به جهت اهمیت با مقامات ساواک در میان بگذارد. یک نمونه آن مربوط به فعالیت منبعی با کد 4140 و نام مستعار موسی‌زاده است که تلفنی توزیع اعلامیه‌هایی در حمایت از واقعه سیاهکل را به ساواک اطلاع داد.[42] مفاد گزارش‌های خبری منابع، لزوماً اخبار مربوط به نفوذ در هدف‌های تعیین شده نبود. برخی از این گزارش‌ها به شایعات و آنچه در افواه بود یا جو عمومی و روانی جامعه مربوط می‌شد.[43]

 

استفاده از ضبط صوت ویژه

در سال 1357ش و همزمان با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم، امنیت داخلی از منابع انتظار داشت که با دستگاه‌های ضبط صوت ویژه عملیاتی در مجالس وعظ روحانیون انقلابی در مساجد شرکت کنند و سخنرانی‌ها را ضبط کنند.[44] این دستگاه‌های ضبط صوت (MC2) در جیب پیراهن منبع قرار می‌گرفت، تعداد آن‌ها محدود بود و پس از تهیه گزارش به رهبران عملیات عودت داده می‌شد تا با توجه به اهمیت موضوع و سوژه، آنها را در اختیار منابع قرار دهند.[45] نوار ضبط شده سخنرانی‌های وعاظ انقلابی توسط پیک به مقامات بالاتر رسانده می‌شد.[46] این نوارها مدارک مستندی برای برخورد با وعاظ بود. متن پیاده شده برخی نوارها به ضرورت از طریق تلفنگرام به دوایر بالاتر (مثلاً از ساواک شهرستان به ساواک استان) منتقل می‌شد.[47] متن برخی سخنرانی‌ها نیز از روی نوار پیاده و مکتوب می‌شد.[48]

 

فعالیت همزمان چند منبع

همه اخبار به دست آمده درباره یک موضوع صرفاً نتیجه فعالیت‌های یک منبع مشخص و کارگذاشته شده در اطراف سوژه نبود. گاهی علاوه بر منبعی که هدفمند به مراقبت از سوژه می‌پرداخت، ممکن بود منبع دیگری نیز به طور اتفاقی گزارشی درباره سوژه به ساواک ارائه کند.[49] اگر چند منبع در یک محل فعالیت می‌کردند و با آنجا آشنایی بیشتری داشتند مأموریت مشترکی می‌یافتند و برای یافتن مظنون یا مظنونینی خاص تحت آموزش رهبر عملیات قرار می‌گرفتند.[50] اگر خبری در محدوده تحت پوشش یک منبع از مجرایی دیگر به ساواک می‌رسید، آن منبع به دلیل عدم ارسال خبر مؤاخذه می‌شد و تحت آموزش بیشتر قرار می‌گرفت.[51]

 

نفوذ منابع

منابع اغلب در فضاهای آشنا که مظنونیتی درباره انتساب آنها به ساواک ایجاد نمی‌شد، به کار گرفته می‌شدند. این موضوع استمرار فعالیت منبع را در پی می‌داشت. در چنین محیطی روابطی مبتنی بر احترام و دوستی میان منبع و سوژه به وجود می‌آمد و منبع هدفمندانه در صدد کسب اطلاعات مورد نیاز بود. او برای این کار تحت آموزش رهبر عملیات قرار داشت و طبق طراحی وی فعالیت می‌کرد.

منبع به سوژه نزدیک می شد و اعتماد وی را به دست می‌آورد. ممکن بود این روابط دوستانه فراتر از یک روند نفوذ و بستر آن باشد. منبع با استفاده از این سوابق و زمینه‌ها، اعتماد سوژه را کسب می‌کرد و به نشریات و مکاتبات مورد نظر دست می‌یافت و سپس آنها را در اختیار رهبر عملیات قرار می‌داد.[52] مثلاً منبع 7124، مدت سه سال با شیخ محمد حسین‌نیا، رفت و آمد داشت و با پدرزن وی دوست بود. این منبع نوار سخنرانی‌های امام خمینی را از سوژه گرفته و برای چند ساعت در اختیار ساواک گذاشته بود اما ساواک برای لو نرفتن موقعیت منبع از هرگونه اقدامی علیه سوژه خودداری کرد.[53]

منبع 4129 به سوژه (شیخ موسی امیرپورسیویری) بسیار نزدیک بود و تعدادی اعلامیه و یک جلد کتاب ولایت فقیه از وی دریافت کرده بود. وی رونوشتی از برخی از این مدارک تهیه کرد و اصل را به سوژه برگرداند. منبع به رهبر عملیات اعلام کرده بود که کتاب ولایت فقیه را برای مدت 20 روز از سوژه امانت گرفته است. در نظریه رهبر عملیات آمده است که هر گونه اقدام مستقیم درباره سوژه باعث سوخته شدن منبع می‌شود زیرا اطلاعاتی که منبع ارائه می‌کرد خاص بود و سوژه متوجه می‌شد که چه کسی این اخبار را به ساواک رسانده است.[54] اما همین منبع که به ابوالقاسم امیرپورسیویری نیز نزدیک بود، نتوانست به اعلامیه‌هایی که از طرف وی به حاج محجوب صاحب قنادی نور داده شده بود، دسترسی پیدا کند.[55]

نفوذ منبع به درون سوژه‌های مورد نظر در چنین فضایی قابل فهم است. نفوذ منبع در یک سوژه (مثلاً انجمن خیریه ولی عصر بندر انزلی) به گونه‌ای بود که منبع به تهیه لیست کتاب‌های کتابخانه اقدام کرد و پس از ارائه فهرست کتاب‌ها به ساواک و تشخیص مضره و ممنوعه بودن برخی از آنها از سوی آن سازمان[56] کتاب‌های مذکور به طور مستقیم و با هماهنگی رهبر عملیات و منبع از کتابخانه بیرون برده شد.[57]

برخی منابع مأموریت داشتند در جلسات هیئت‌های مذهبی و جلسات هفتگی افراد و گروه‌ها شرکت کنند و اخبار این جلسات را به ساواک برسانند.[58] همچنین منابع مأموریت می‌یافتند مشخصات کامل سوژه‌ها و بیوگرافی آنها را تهیه و گزارش کنند.[59] گاهی منبع اطلاعات درباره یک گروه یا انجمن را از طریق یکی از نزدیکان خود به دست می‌آورد که در آن انجمن عضویت داشت یا به آنجا رفت‌وآمد می‌کرد.[60]

ساواک برای کنترل جلسات و مراقبت از اعضای شرکت‌کننده در آنها، منبع یا منابعی را به درون آنها نفوذ می‌داد. این کار با بررسی‌های لازم و نشان کردن و استخدام فرد مناسبی از میان اشخاص شرکت‌کننده در جلسات صورت می‌گرفت. گاه فرد آماده دیگری را پس از اطمینان از صداقتش استخدام و به درون جلسات نفوذ می‌دادند. این افراد، کلیه فعل و انفعالات جلسات را تحت نظر می‌گرفتند و به ساواک گزارش می‌کردند. این گزارش‌ها همراه با فرم بیوگرافی ملصق به عکس افراد از سوی ساواک استان به اداره کل سوم (312) ارسال می‌شد.[61] نمونه‌ای از چنین گزارش‌هایی را منبعی با کد 11510 از یک جلسه مذهبی در لنگرود به ساواک لاهیجان داده است. امنیت داخلی ساواک لاهیجان (دوشنبه)، منبع را قابل اطمینان، حاضر در جلسه و مفاد خبر را قابل بررسی توصیف کرده است. گزارش ساواک لاهیجان نیز از سوی ساواک گیلان در اختیار اداره کل سوم (312) قرار گرفته است.[62] در مورد دیگر منبع 12560 ساواک لاهیجان که در جلسات مذهبی هفتگی لنگرود شرکت می‌کرد و خبرهای آن را به ساواک لاهیجان می‌داد، در کلاس درس قرآن- با 96 عضو- که در همان زمان در دبستان ارمغان لنگرود و از طرف مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی قم تأسیس شده بود، نفوذ داشت و اخبار آن را به ساواک می‌داد.[63]

در یکی از اسناد، اطلاعاتی درباره یکی از کارمندان ساواک لاهیجان آمده است. این کارمند خبری را شخصاً گزارش ننموده بود و خبر به واسطه منبع یا منابع دیگر به ساواک رسیده بود. وی در توجیه کار خود این گونه دلیل آورده بود که قصد پیگیری موضوع را داشته و گزارش ماوقع را تا زمان تکمیل آن به تأخیر انداخته است. اما ساواک تأکید داشت که کارمندان آن سازمان، هر خبری را هر چند که ناقص هم باشد باید سریعاً به سازمان گزارش کنند و چنانچه تکمیل خبر ضرورت داشت باید با کسب اجازه از سازمان و اخذ آموزش‌های لازم انجام شود.[64]

ساواک اعمال و رفتار افراد و سوژه‌ها(مانند چاپخانه‌ها) را به صورت غیرمحسوس و مقتضی تحت کنترل داشت. برای این کار از مأمورین محلی و مأمورین اعزامی از مرکز استان (رشت) استفاده می‌شد.[65] گاه منبع اطلاعاتی از درون یک محیط اداری به ساواک می‌رساند. در برخی موارد، تفصیلات خبر و میزان آشنایی وی با سوژه و محیط کار نشان می‌دهد که وی کارمند آن اداره بوده است. در یک مورد این منبع با ذکر نام خانوادگی مشخص شده و کد یا رمز عددی به وی اختصاص پیدا نکرده است.[66] گاه همکار ساواک، یکی از نیروهای ژاندارمری گیلان بود و خبرها را از طریق ژاندارمری ارسال نمی‌کرد بلکه به عنوان منبع برای ساواک می‌فرستاد.[67] برخی منابع که در روستاها بودند (مانند منبع 8655) از مساجد روستاها و فعالیت‌های انقلابی پیشنمازها اخباری برای ساواک تهیه می‌کردند. این اخبار نتیجه صحبت‌های خصوصی با ساکنان محل مانند پیشنماز مسجد و جستجو در محل (مانند کتابخانه مسجد و یافتن نسخه‌ای از رساله توضیح‌المسائل امام خمینی) بود.[68]

 

سازمان‌ها و ادارات دیگر

برخی ادارات و نهادها مانند آموزش و پرورش، اخبار مربوط به رویدادهای مهم را طی مکاتبات رسمی در اختیار ساواک می‌گذاشتند. این موضوع به ویژه درباره وقایعی که اخبار آن به بیرون محیط‌های آموزشی می‌رسید، اتفاق می‌افتاد زیرا مسئولین مدرسه و آموزش و پرورش می‌دانستند چنین خبرهایی بالاخره به ساواک می‌رسد، بنابر این بهتر آن بود که برای سلب مسئولیت، این اخبار را از مجاری رسمی به آن سازمان اطلاع دهند و از آن سازمان بخواهند موضوع را پیگیری کند.[69] البته همکاری برخی رؤسای آموزش و پروش فراتر از مکاتبات رسمی و اداری بود و گویا خود در مقام منبع، اخبار را به ساواک می‌رساندند.[70] خبر شعارنویسی بر دیوار مدارس و مراکز آموزشی نیز طی مکاتبات رسمی از سوی اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) به ساواک اعلام می‌شد.[71] در مواردی، مدیران مدارس، برخی اخبار مانند توزیع اعلامیه انقلابی در مدرسه را طی مکاتبات رسمی به نهادهای انتظامی (شهربانی) اطلاع می‌دادند و این اخبار با واسطه شهربانی به دست ساواک می‌رسید.[72]

ساواک از بانک‌ها نیز کمک می‌گرفت. این موضوع به ویژه درباره فهم چگونگی ارسال وجوه سهم امام و استفاده احتمالی از سیستم بانکی انجام می‌شد.[73] کسب اطلاعات و تهیه مشخصات و عکس کارمندان شاغل در ادارات دولتی و حکومتی برای ساواک آسان بود این کار به صورت غیرمحسوس و با همکاری اداره متبوع کارمند مورد نظر ممکن می‌شد.[74] ساواک برای جلوگیری از استفاده از دستگاه‌های ماشین تحریر ادارات و سازمان‌ها از آنها انتظار داشت که سرقت این گونه وسایل را سریعاً به شهربانی و ساواک گزارش کنند. همچنین از آنها خواسته می‌شد که این دستگاه‌ها را در محلی قرار دهند که امکان سوءاستفاده کارمندان از آنها فراهم نشود.[75]

 

سایر منابع

در جلسه فوق‌العاده شورای هماهنگی استان گیلان، تأکید می‌شد که از وجود افراد سرشناس و معتمدین روستاها به عنوان همکار یا مخبر استفاده شود. علاوه بر هماهنگی دستگاه‌های اطلاعاتی و انتظامی، از مأمورین گارد جنگل و شکاربانی، مسئولین آموزش و پرورش و سپاهیان انقلاب (سپاه دانش و سپاه بهداشت) در روستا خواسته می‌شد که با دستگاه اطلاعاتی و امنیتی همکاری کنند.[76] تعدادی ازروحانیون طرفدار حکومت که در مراسم و جشن‌های حکومتی شرکت می‌کردند و اعلامیه‌های انقلابی را به دست ساواک می‌رساندند، از سوی ساواک مستعد همکاری تشخیص داده می‌شدند. در برخی موارد استخدام آنها به عنوان منبع برای ساواک استان مطرح بود زیرا فرصتی برای دسترسی ساواک به نشریات و اعلامیه‌های انقلابی ایجاد می‌شد.[77] ساواک همچنین تلاش می‌کرد از روحانیون موافق برای شناسایی محل اختفای روحانیون و وعاظ انقلابی استفاده کند.[78]

 

دشواری‌های نفوذ

نفوذ منابع به درون شبکه‌ای از انقلابیون که هر روز بر تجربه آنها افزوده می‌شد، کاری دشوار بود. این موضوع در تحلیل‌های منبع 1512 ساواک لاهیجان مورد اشاره قرار گرفته است. بنابر این تحلیل، در سال 1353 به دلیل هوشیاری و تجربه روحانیون انقلابی، علی‌رغم توسل منابع به صور مختلف پوشش‌ نفوذ، راه یافتن به درون لایه‌های بالاتر نهضت مشکل شده بود. وی این وضعیت را نتیجه بهره‌گیری انقلابیون از تجربیات گذشته و تجدید نظر در روش‌ها و استفاده از طرح و نقشه جدید دانسته است.[79]

 

سوختن منبع

در اسناد مکرراً به سوختن منبع در صورت هر گونه اقدام مستقیم اشاره شده است.[80] این موضوع (سوختن و لو رفتن منبع) به دلیل روابط نزدیک وی با سوژه، حتی در احضار افراد به دادگاه نیز مطرح بود زیرا گواهی منبع به عنوان شاهد، به معنی لو رفتن او بود.[81]

 

تحلیل خبر

در گزارش‌های خبری ساواک، یک نظام سلسله مراتبی تحلیل خبر وجود دارد که پس از سال‌ها تجربه‌اندوزی آن سازمان شکل گرفته است. مرکز بررسی اسناد تاریخی در بخش سخن ناشر غالب کتاب‌های اسنادی تاریخ انقلاب اسلامی، این نظام سلسله مراتبی تحلیل خبر را معرفی نموده است. در بند 8 سخن ناشر درباره برخی گزارش‌های ساواک آمده است: در این گزارش‌ها نظریه‌هایی وجود دارد که از شخص نظردهنده با کلمات رمز یاد شده است. این کلمات رمز، معمولاً اسامی روزهای هفته و معنای آن بدین شرح است:

شنبه: منبع نفوذی یا گزارشگر ساواک است که از طریق مشاهده مستقیم یا از راه‌های دیگر کسب خبر نموده است. یکشنبه: رهبر عملیات است که گزارش منبع نفوذی را تأیید یا تحلیل می‌کند. دوشنبه: رئیس دایره عملیات است. سه شنبه: رئیس امنیت داخلی و چهارشنبه: رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه است. جمعه نیز رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان است.[82] این سخن کوتاه برای فهم اغلب اسناد ساواک لازم است. اما چنین رده‎بندی لزوماً در تمام شهرستان‌ها و استانها وجود نداشت. ساده یا پیچیده بودن این نظام سلسله مراتبی به وسعت ساواک محل و طول دوره فعالیت آن بستگی داشت. درباره بخش منقول از سخن ناشر کتاب‌های مرکز بررسی اسناد تاریخی، چند نکته قابل یادآوری است:

نخست آن که آیا این ساختار برای همه استان‌ها و فرمانداری‌های کل یکسان بوده و استان تهران با فرمانداری‌های کل از نظر سلسله مراتب تحلیل خبر، دارای تعداد برابری از رده های تحلیلی بوده‌اند؟ به نظر نمی‌آید که چنین باشد؛ دست کم داوری قطعی در این باره منوط به انتشار و تحلیل اسناد بیشتری است.

دوم آن که در این ساختار، اشاره‌ای به پنجشنبه نشده است. آیا این رده اصلاً وجود نداشته است؟ جای این موضوع در سخن نقل شده خالی است.

سوم آن که اگر رئیس ساواک استان با رمز جمعه مشخص می‌شد در آن صورت رؤسای بالادست وی و رئیس کل ساواک با چه رمزی مورد اشاره قرار می‌گرفتند؟ توضیح این موضوع هم در سخن ناشر مغفول مانده است.

چهارم آن که در اسناد برخی استان‌ها، رئیس کل ساواک به عنوان آخرین رده تحلیلی این سلسله مراتب از شناسه ساواک استان[83] استفاده می‌کرده است و رمز جمعه مورد استفاده قرار نمی‌گرفته است. به نظر می‌آید جمعه کسی غیر از رئیس ساواک استان و فرمانداری کل بوده باشد.

 

تقویم خبر

در قسمت سربرگ گزارش‌های خبر، منبع خبر با ذکر نام یا شناسه خانوادگی (مثلاً فروزانفر) و تقویم که ترکیبی از حرف و عدد بود (مثلاً ب-2) مورد ارزیابی قرار می‌گرفت.[84] گزارش‌های مأمور ویژه نیز دارای تقویم بود و میزان درستی خبر و اعتماد به منبع نیز مورد ارزیابی قرار می‌گرفت.[85] این شیوه تحلیل خبر و منبع[86] که در اسناد و گزارش‌های سال‌های اولیه فعالیت ساواک دیده می‌شود، گویا برگرفته از شیوه کار شهربانی بود. در این شیوه، نام منبع (مأمور ویژه، مأمور، کد ....) و تقویم که ترکیبی از حروف و اعداد بود ذکر می‌شد. این حروف و اعداد دارای معانی زیر بودند:

حروف به نقد منبع و ارزیابی درجه اعتماد به وی اختصاص داشت:

الف: کاملاً مورد اعتماد

ب: معمولاً قابل اعتماد

ج: تقریباً قابل اعتماد

ه‍: قابل اعتماد نیست

و: غیر قابل قضاوت است.

اعداد نیز احتمالات مختلف درباره صحت خبر را مطرح می‌کردند:

1-از منابع دیگر تأیید شده است.

2-به احتمال قوی صحت دارد.

3-ممکن است صحیح باشد.

4-مشکوک است.

5-غلط است.

6-غیر قابل قضاوت است.

درجه الف-1 میزان اعتبار بالای منبع و احتمال فراوان صحت خبر و ه‍-5 ضعف اعتبار منبع و نادرستی خبر را نشان می‌داد.[87]

 

از شنبه تا جمعه

نوع دوم تحلیل خبر که در اسناد ساواک دیده می‌شود، بر اساس روزهای هفته نام‌گذاری شده است و از شنبه (منبع) در پایین‌ترین سطح شروع می‌شود. در این ساختار ابتدا شنبه (منبع) قرار داشت و اغلب نظریه خود را اعلام می‌کرد.[88] منبع صرفاً به نقل خبر نمی‌پرداخت بلکه گاه تفسیر و برداشت خود از آن را نیز مطرح می‌کرد. در یک مورد منبع اشاره می‌کند که نتیجه این همه احتمالات سوءظنی بیش نیست و مدرکی که ادعاهای وی را ثابت کند در دست نیست.[89] در مورد دیگر منبع به عدم صلاحیت خود برای تحلیل موضوع اشاره می‌کند و نظریه خود را به عنوان نظر شخصی بیان می‌کند.[90] گاه ممکن بود شنبه نظر خاصی درباره تحلیل خبر و تکمیل آن نداشته باشد.[91] اگر خبر بر اساس مسموعات بود، شنبه درباره صحت آنها به ارائه نظریه می‌پرداخت.[92] در نظریه منبع (نظریه شنبه)، ممکن بود برخی سوابق خبر یا نقد وی از خبر مطرح شود. این موارد در اصل خبر نیامده و به رده‌های بالاتر امکان می داد شناخت بیشتری از سوژه به دست آورند.[93]

در رده دوم، یکشنبه (رهبر عملیات) قرار داشت و به ارائه نظریه خود درباره خبر[94] شنبه و نظریه او[95] و یا تکمیل خبر و حواشی آن که در متن خبر نیامده بود[96] و شرح مختصر اقدامات خود-مثلاً آموزش به شنبه- برای کنترل و مراقبت سوژه-[97] می‌پرداخت. گاه یکشنبه شرحی درباره چگونگی عملیات و اقدامات مربوط به موضوع عملیاتی ارائه می‌کرد.[98] در برخی موارد شرح چگونگی دستیابی شنبه به اخبار مورد اشاره یکشنبه قرار می‌گرفت.[99] در بعضی موارد اخبار شنبه نقد می‌شد و یکشنبه به احتمال مغرضانه بودن گزارش او اشاره می‌کرد.[100] اگر چه در بیشتر موارد شنبه قابل اعتماد توصیف می‌شد[101] و نظریه او مورد تایید یکشنبه (رهبر عملیات) قرار می‌گرفت[102] اما همیشه این گونه نبود و یکشنبه درباره نظر شنبه و خبر مکتسبه از عبارات زیر استفاده می‌کرد:

مفاد خبر و نظریه شنبه به احتمال قوی صحت دارد.[103]

تصور می‌رود گزارش صحت داشته باشد.[104]

مطالب متن خبر، استنباط شخصی شنبه می‌باشد و تا رسیدن گزارش‌های دیگر در این زمینه صراحتاً نمی‌توان اظهار‌نظر نمود.[105]

گاه صداقت منبع، قرینه‌ای برای تأیید خبر بود.[106]

چنین استنباط می‌گردد که گزارش فوق، روی ملاحظات خاص و احیاناً اغراض شخصی برای منکوب نمودن نامبردگان که شاید از لحاظ اداری دارای موقعیتی باشند، تهیه گردیده است. [107]

در رده سوم، دوشنبه (رئیس امنیت داخلی ساواک) به ارائه نظریه خود می‌پرداخت که اغلب درباره نظریه یکشنبه (رهبر عملیات) و تأیید آن بود.[108] در برخی موارد دوشنبه به این موضوع اشاره می‌کرد که سوژه علاوه بر شنبه توسط منبع / منابع دیگری مراقبت می‌شود. این موضوع احتمالاً خارج از مدیریت رهبر عملیات (یکشنبه) و تحت نظارت امنیت داخلی می‌بود.[109] البته در مواردی نیز یکشنبه اعلام می‌کرد که سوژه توسط منبع و همکاران مراقبت و کنترل می‌شود.[110] یکشنبه علاوه بر گزارش منبع درباره فعالیت میدانی سوژه، برخی اطلاعات را درباره سوژه و فعالیت‌هایش در محل‌های دیگر می‌آورد که نشان می‌داد به پرونده وی دسترسی دارد و به کمک همین منبع یا منابع دیگر، اطلاعات بیشتری درباره سوژه به دست آورده است.[111]

در برخی اسناد که نظریه یکشنبه ثبت نشده، دوشنبه به اعلام نظریه خود درباره صحت مفاد خبر، درجه اعتماد به شنبه و دادن آموزش‌های لازم به شنبه و مراقبت از سوژه اشاره کرده است.[112] در مواردی نیز با آن که یکشنبه درباره صحت خبر نظریه خود را ابراز کرده بود، دوشنبه نیز به صحت خبر اشاره می‌کرد که احتمالاً متکی به نظریه یکشنبه یا شناخت وی از منبع بود.[113] در ساواک شهرستان‌ها، رئیس ساواک در رده سوم /  چهارم به ارائه نظریه می‌پرداخت و اغلب نظریه رئیس امنیت داخلی را تأیید می‌کرد.[114] اگر یکی از رده‌ها در مرخصی به سر می‌برد، این موضوع در نظریه قید می‌شد.[115] سه شنبه و چهارشنبه در ساواک استان مستقر بودند و درباره نظریه ساواک شهرستان به ارائه نظریه می‌پرداختند.[116] سه‌شنبه گاه درباره مفاد گزارش خبر[117] یا نظریه یکشنبه[118] نظریه خود را ابراز می‌کرد و گاه تحقیق درباره یک موضوع را خارج از توان ساواک محلی می‌دانست و در نظریه خود آن را به ساواک مرکز (اداره کل سوم) ارجاع می‌داد.[119] چهارشنبه نیز علاوه بر اعلام نظریه درباره نظریه سه‌شنبه[120] درباره نظریه شنبه، درجه اعتماد به وی، نتایج تحقیقات ساواک شهرستان و ارسال مستندات اعلام نظریه می‌کرد،[121]نتایج اقدامات ساواک شهرستان را بررسی می‌کرد و ممکن بود پیشنهاد همکاری ساواک استان‌های دیگر را در روند تحقیقات ارائه کند.[122]

در حالی که ممکن بود سه شنبه درباره سوژه نظر مثبتی داشته باشد، چهارشنبه به انتقاد از وی می‌پرداخت و البته نظریه چهارشنبه از سوی ساواک استان گیلان (1ه‍) مورد تأیید قرار می‌گرفت. این موضوع احتمالاً بدان دلیل بود که چهارشنبه و مقام بالادست وی -رئیس ساواک استان- اطلاعات بیشتری درباره افراد مورد نظر داشتند.[123] با این حال سلسله مراتبی که به آنها اشاره شد در همه ساواک‌های استان وجود نداشت. مثلاً در اسناد ساواک آستارا، به شنبه، یکشنبه و س / ه‍ (رئیس ساواک آستارا) اشاره شده است.[124]

 

سخن پایانی

تیمسار حسین فردوست به این نکته اشاره کرده است که با همه تلاش‌ها در زمینه آموزش، تهیه وسایل و امکانات و استخدام هزاران مأمور و منبع خبری، ساواک در کشف فعالیت‌های پنهانی توفیقی نداشت و بیشتر تلاش خود را صرف فعالیت‌های علنی و نیمه علنی می‌کرد. وی علت این وضعیت را رشد جنبه‌های تشریفاتی و ظاهری ساواک می‌داند که مدیران آن به مسائل بی‌دردسر و پرهیاهو برای جلب توجه به خود، رغبت نشان می‌دادند.[125]

گرچه گفته می‌شود که رژیم و دستگاه‌های امنیتی و انتظامی آن در برابر خروش مردم در فاصله دی 1356 تا بهمن 1357 غافلگیر شدند اما واقعیت آن است که گزارش‌ها و اسناد ساواک نشان می‌دهند که این سازمان بسیاری از تحرکات را از قبل می‌دیده است اما شاید تجربه دهه 1340 و سال‌های نخست دهه 1350، آن سازمان را به غرور کاذب دچار کرده بود. تحلیل برخی اسناد نشان می‌دهد که ساواک به خطا می‌پنداشت بر اوضاع مسلط است و با ابزارهای تهدید، فشار، ارعاب و قدرت‌نمایی همه مخالفان را منکوب کرده است. از طرف دیگر انقلابیون نیز به آن درجه از پختگی رسیده بودند که بسیاری از فعالیت‌هایشان را از دید ساواک دور نگه‌دارند. مبارزات انقلابی به آرامی و در روندی مستمر در دورترین شهرها و روستاها ادامه داشت و برای رژیم و دستگاه‌های امنیتی و انتظامی آن ممکن نبود که همه مخالفان را تحت نظر داشته باشند.

بنابر این در تحلیل چگونگی درماندگی ساواک و رژیم در برخورد با رویدادهای 1356-1357، باید انسجام مخالفین، استمرار مبارزات، بسترسازی و ایجاد شبکه‌های مبارزاتی و زیاد شدن تجربه‌های مخالفین و غرور کاذب ساواک و توهم این سازمان درباره تسلط بر تمام فضاها و سوژه های مبارزاتی را در نظر گرفت. رژیم در سال 1357 زمانی عمق قضیه را متوجه شد که روند وقایع در مسیری برگشت‌ناپذیر قرار گرفته بود و دیگر زمان برای شنیدن صدای انقلاب مردم از دست رفته بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] شاهدی، مظفر، ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335-1357)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 65.

[2]  همان، 142

[3] اداره کل پنجم (فنی) وظیفه داشت به پشتیبانی فنی و عملیاتی سازمان‌های تابعه ساواک بپردازد، وسائل فنی را آماده نگه‌داشته و به کار بیندازد. همچنین وظیفه داشت در عملیات ضداطلاعات انواع مراقبت‌های سمعی، سویابی، سانسور، عکاسی، فیلمبرداری، تهیه اسناد و پوشش مأمورین کسب اطلاع، تشخیص اصالت اسناد و رفع احتیاجات مکانیکی، الکتریکی و شیمایی را به کاربرد. این اداره کل دارای بخش‌های دفتر، دو بخش مستقل پژوهش‌های فنی و تدارکات فنی، پایگاه ویژه، ادارات 1 و 2 فنی، اداره 3 (تعقیب و مراقبت) و اداره 4 (شنود) بود. همان، ص 133-135.

[4] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی(خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، جلد اول، ص 438.

[5] همان.

[6] سانسور مکاتبات افراد در ظاهر یک روند اداری داشت و پس از طرح درخواست با آن موافقت می‌شد. در سال 1352، اداره کل سوم از ساواک گیلان خواست برای کسب اطلاعات بیشتر درباره عبدالله ضیائی‌نیا و گردآوری مدارک محکمه‌پسند علاوه بر ضبط سخنرانی‌های وی و پیاده‌سازی متن آن‌ها، از وجود منبع 9111 (سانسور مکاتبات) استفاده شود. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، کتاب اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389، ج 1، ص 107، 291، 379.

[7] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، جلد اول، ص 439؛ به این موارد می توان روش‌هایی چون عکاسی، استراق سمع و شنود، سرقت اسناد و مدارک را نیز افزود. نک: همان.

[8] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، همان، ج 2، ص 3.

[9] همان، ج 1، ص 255.

[10] همه اطلاعاتی که به طریق علنی کسب می‌شود(مانند شرکت در میهمانی‌ها و رژه‌ها و کسب خبر از افواه عمومی و رسانه‌ها)، اطلاعات است. کسب اطلاعات جنبه تهاجمی دارد؛ یعنی برای کسب آن باید به محل‌هایی رفت و مشاهده نمود. ولی ضداطلاعات جنبه تدافعی دارد؛ یعنی مجموعه اقداماتی است که برای جلوگیری از درز اطلاعات به دشمن صورت می‌گیرد. دستگاهی که می‌خواهد اطلاعات کسب کند (هجوم) و دستگاهی که می‌خواهد مانع درز اطلاعات شود (دفاع). نک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، جلد اول، ص 327-328.

[11] همان، جلد اول، ص 437.

[12] چنانچه ساواک استان، اموری مانند تحقیق و گردآوری مدارک درباره سوژه را ضروری می‌دانست این کار به عهده امنیت داخلی ساواک استان بود تا ساواک شهرستان و ژاندامری محلی را به انجام فعالیت‌های مورد نظر وادار کند و از آنها بخواهد اقدامات خاصی را انجام دهند. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، همان، ج 2، ص 235.

[13] همان، ج 2، ص 276.

[14] همان، ج 1، ص 121، 125، 156، 276، 312، 356.

[15] همان، ج 2، ص 26، 206.

[16] همان، ج 1، ص 144.

[17] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان چهار محال و بختیاری، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1388، ص 188، 195، 210، 230، 244.

[18] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، جلد اول، ص 433.

[19] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج 1، ص 5-6.

[20] همان، ج 1، ص 12-13.

[21] همان، ج 1، ص 112.

[22] همان، ج 1، ص 29.

[23] همان، ج 1، ص 111.

[24] همان، ج 1، ص 122.

[25] همان، ج 1، ص 84، 106.

[26] همان، ج 1، ص 106.

[27] همان.

[28] همان، ج 1، ص 148.

[29] همان، ج 1، ص 291.

[30] همان، ج 1، ص 361، ج 2، ص 372-373.

[31] همان، ج 1، ص 269، ج 2، ص 19؛ از وجود منابع و همکاران برای شناسایی مخالفان حکومت استفاده می‌شد. همان، ج 2، ص 172.

[32] همان، ج 2، ص 82.

[33] مانند منبع 336؛ نک: همان، ج 1، ص 119. در برخی موارد منبع با ذکر نام خانوادگی-احتمالاً مستعار- یا همکار (با ذکر نام خانوادگی احتمالاً مستعار) مورد اشاره قرار می‌گرفت. همان، ج 2، ص 242، 249، 269، 317.

[34] همان، ج 2، ص 234، 254، 270، 271.

[35] همان، ج 2، ص 245، 250.

[36] همان، ج 2، ص 292.

[37] همان، ج 1، ص 293.

[38] همان، ج 2، ص 202.

[39] همان، ج 1، ص 297.

[40] همان، ج 2، ص 106-108.

[41] همان، ج 1، ص 185.

[42] همان، ج 1، ص 232.

[43] همان، ج 1، ص 293.

[44] همان، ج 2، ص 282.

[45] همان، ج 2، ص 283-284. نیز نک: ج 2، ص 285، 286.

[46] همان، ج 2، ص 132.

[47] همان، ج 2، ص 133.

[48] همان، ج 2، ص 298.

[49] همان، ج 1، ص 147.

[50] همان، ج 1، ص 323.

[51] همان، ج 1، ص 309.

[52] همان، ج 1، ص 156.

[53] همان، ج 1، ص 356.

[54] همان، ج 1، ص 310-311.

[55] همان، ج 1، ص 312.

[56] برای اطلاع از سیاست ساواک درباره کتاب‌های ممنوعه نک: همان، ج 2، ص 143.

[57] همان، ج 2، ص 42، نیز نک: همان، ص 131.

[58] همان، ج 1، ص 343-344، 345.

[59] همان، ج 1، ص 368. ج 2، ص 43.

[60] همان، ج 2، ص 73.

[61] همان، ج 2، ص 21.

[62] همان، ج 2، ص 24. نیز نک: همان، ص 31-32.

[63] همان، ج 2، ص 33.

[64] همان، ج 2، ص 63.

[65] همان، ج 1، ص 104، 114، 118، 123.

[66] همان، ج 2، ص 81.

[67] همان، ص 221.

[68] همان، ج 1، ص 355. نیز نک: گزارش منبع 7124 درباره مساجد روستاهای طول‌لات و ترشکوه رحیم‌آباد، پیشنمازها، مردم محلی و کتاب‌های توضیح‌المسائل و وسیله‌النجاه امام خمینی. همان، ص357. نیز نک: ج 1، ص 364.

[69] به عنوان نمونه درباره زنگ انشاء کلاس پنجم دبیرستان بوذرجمهر بندر انزلی و پیگیرهای مدیر مدرسه و رئیس فرهنگ آن جا نک: همان، ج 1، ص 31. در این مکاتبه ضمن شرح ماجرا، آمده است: تقاضا دارد مقرر فرمایند به منظور پیشگیری از هرگونه پیش‌آمدی در این مورد رسیدگی دقیق از آن سازمان به عمل آورند و از نتیجه اقدام این اداره را مستحضر نمایند. موجب نهایت تشکر است.

[70] همان، ج 2، ص 36.

[71] همان، ج 1، ص 88. نیز نک: همان، ج 1، ص 99؛ «مقداری از شعارهای نوشته شده را به دستور رئیس دبیرستان شاهپور پاک نمودند و مقداری از آن برای بازدید مأموران سازمان باقی مانده است. خیلی خیلی فوری اقدام نمایید و نتیجه را به طور مشروح به عرض مقام ریاست و معاونت ساواک برسانید.» برای اطلاعات بیشتر نیز نک: ج 1، ص 103، ج 2، ص 14-16.

[72] همان، ج 2، ص 69.

[73] همان، ج 2، ص 270، 280.

[74] همان، ج 1، ص 291.

[75] همان، ج 1، ص 227-228.

[76] همان، ج 1، ص 214-215.

[77] همان، ج 1، ص 340.

[78] همان، ج 1، ص 351.

[79] همان، ج 1، ص 389-391.

[80] همان، ج 2، ص 73.

[81] همان، ج 1، ص 325.

[82] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان مازندران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1397، سخن ناشر، جلد اول، صفحه شش.

[83] ساواک استان‌ها و فرمانداری‌های کل ایران از شناسه های 1 ه‍ تا 26ه‍ استفاده می‌کردند. 10 شناسه به استان‌های ده‌گانه اختصاص داشت و با تشکیل استان‌های جدید شناسه جدیدی به آنها اختصاص پیدا می‌کرد. در تقسیمات کشوری استان‌های جدید ابتدا به صورت فرمانداری کل اداره می‌شدند و سپس به درجه استانی ارتقا می‌یافتند. بنا بر این همان شناسه دوران فرمانداری کل به استان جدید منتقل می‌شد. نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان مازندران، همان، صفحه شش.

[84] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، همان، ج 1، ص 82.

[85] همان، ج 1، ص 84.

[86] شاهدی، مظفر، همان، ص 152-153.

[87] در مقاله اسناد ساواک و نقش آنها در روشن ساختن زوایای تاریک تاریخ، در همایش اسناد و تاریخ معاصر (آذر 1381)، نکات مهمی درباره دوره‌بندی شکلی اسناد ساواک و تقویم خبر آنها مطرح شده است. نک: مرکز بررسی اسناد تاریخی، مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر، تهران، 1381، کتاب سوم، ص 35-42.

[88] منبع 12560، در گزارشی که درباره یک جلسه مذهبی در لنگرود به ساواک لاهیجان داده، در نظریه خود آورده است: هفته گذشته به علت شروع آزمون همگانی، جلسه تشکیل نشد و هفته آینده در منزل پورغلامی برگزار خواهد شد. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، همان، ج 2، ص 32. نیز نک: همان، ج 2، ص 51، 81، 85، 110.

[89] همان، ج 1، ص 121.

[90] همان، ج 2، ص 198.

[91] همان، ج 2، ص 39، 173، 260.

[92] همان، ج 2، ص 270.

[93] همان، ج 1، ص 293، 304، 306، ج 2، ص 70، 81، 85، 89، 90.

[94] همان، ج 2، ص 39، 41، 61، 70، 85.

[95] شنبه قابل اطمینان بوده و در جلسه مذکور شرکت داشته است. همان، ج 2، ص 32. نیز نک: ج 2، ص 61، 81.

[96] همان، ج 2، ص 47.

[97] همان، ج 2، ص51، 61، 70، 85، 89، 260.

[98] همان، ج 2، ص 42.

[99] همان، ج 2، ص 73.

[100] همان، ج 2، ص 108.

[101] همان، ج 2، ص 260.

[102] همان، ج 1، ص 383. ج 2، ص 32، 81.

[103] همان، ج 1، ص 368، 376. نیز نک: ج 1، ص 381. ج 2، ص 26، 61. مفاد خبر مورد تأیید بوده و نظریه شنبه به احتمال قوی صحت دارد. ج 2، ص 94، 202.

[104] همان، ص 41.

[105] همان، ج 1، ص 391.

[106] همان، ج 2، ص 246.

[107] همان، ج 2، ص 108.

[108] همان، ج 2، ص 32، 39، 51، 61، 81، 85، 89.

[109] همان، ج 2، ص 103-104، 128.

[110] همان، ج 2، ص 236.

[111] همان، ج 2، ص 401-402.

[112] همان، ج 2، ص 116، 118، 121، 213، 214، 249.

[113] همان، ج 2، ص 246.

[114] همان، ج 2، ص 28، 32، 51، 61.

[115] همان، ج 2، ص 26، 236، 393، 398، 406.

[116] همان، ج 2، ص 147، 150.

[117] همان، ج 2، ص 392، 397، 413.

[118] همان، ج 2، ص 402، 403.

[119] همان، ج 2، ص 218.

[120] همان، ج 2، ص 392، 397، 413.

[121] همان، ج 2، ص 266، 298، 373.

[122] همان، ج 2، ص 234.

[123] همان، ج 2، ص 416-417.

[124] همان، ج 2، ص 173، 177، 188، 194، 243.

[125] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، ص 413.























































 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.